How to think in English and stop translating in your head

- Hey guys.

- سلام بچه ها.

Welcome to my channel.

به کانال من خوش آمدید

Today I'm gonna share my story of

امروز می‌خواهم داستانم را از

how I started thinking in English.

چگونگی شروع به فکر کردن به زبان انگلیسی به اشتراک بگذارم.

And when we don't think in English, we tend to speak slower,

و وقتی به انگلیسی فکر نمی کنیم ، تمایل داریم آهسته تر صحبت کنیم،

we tend to translate things in our heads,

تمایل داریم چیزهایی را در ذهن خود ترجمه کنیم،

and we just tend to be less proficient in our English.

و فقط تمایل داریم که مهارت کمتری در انگلیسی خود داشته باشیم.

So, thinking in English is a key thing

بنابراین، فکر کردن به زبان انگلیسی

for you to move from being intermediate

برای شما برای انتقال از سطح متوسط

to upper-intermediate, advanced and native speaker level.

به سطح متوسط، پیشرفته و زبان مادری کلیدی است.

So, if you're interested, continue watching.

بنابراین، اگر علاقه مند هستید، به تماشای آن ادامه دهید.

If you think that this could happen overnight,

اگر فکر می کنید که این می تواند یک شبه اتفاق بیفتد،

it cannot, unfortunately.

متأسفانه نمی تواند.

So, my story is I started thinking in English

بنابراین، داستان من این است که

for a couple nights when I was in the UK.

برای چند شب زمانی که در بریتانیا بودم شروع به فکر کردن به زبان انگلیسی کردم.

I think it was my second or first visit,

فکر می کنم دومین یا اولین دیدار من بود،

it was really early on.

خیلی زود بود.

I was a teenager, so the process went faster.

من یک نوجوان بودم، بنابراین روند سریعتر پیش رفت.

So, what happened, every morning

بنابراین، چه اتفاقی افتاد، هر روز صبح

when I woke up in my homestay, with the host family,

که در خانه‌ام، با خانواده میزبان از خواب بیدار می‌شدم،

I would be really embarrassed about my English

واقعاً از زبان انگلیسی‌ام خجالت می‌کشیدم،

because my brain is still sleeping

زیرا مغزم هنوز خواب است

and they would ask me questions in English,

و آنها از من سؤالاتی به زبان انگلیسی می‌پرسیدند،

and I would be like, oh my God,

و من می‌گفتم: اوه خدای من،

they're asking me about my breakfast

آنها از من در مورد صبحانه ام می پرسند،

but the only way I can say what I want is in Russian,

اما تنها راهی که می توانم آنچه را که می خواهم بگویم به زبان روسی،

in my native language, 'cause I just woke up.

به زبان مادری ام است، زیرا من تازه از خواب بیدار شدم.

This was the hardest moment

این سخت ترین لحظه

to switch languages throughout the day.

برای تغییر زبان در طول روز بود.

But by the evening,

اما تا غروب،

because I was communicating solely in English

چون فقط به زبان انگلیسی

with other people, it would be really easy for me

با افراد دیگر ارتباط برقرار می‌کردم،

to talk about what I want for dinner,

صحبت کردن در مورد چیزی که برای شام می‌خواهم برایم بسیار آسان بود،

or just, you know, discuss anything.

یا فقط، می‌دانید، در مورد هر چیزی صحبت کنم.

And because I spent the whole day thinking in English

و چون تمام روز را صرف فکر کردن به انگلیسی کردم،

I went to bed thinking in English.

به رختخواب رفتم و به انگلیسی فکر کردم.

And then I think it was my week three,

و بعد فکر می‌کنم هفته سوم من بود،

and normally when you go to learn your language somewhere,

و معمولاً وقتی می‌روی زبانت را در جایی یاد بگیری،

during summer, you stay there for like,

در تابستان،

maybe four or five weeks, or whatever,

تقریباً چهار یا پنج هفته یا هر چیز دیگری آنجا می‌مانی،

but by week three I went to bed thinking in English,

اما در هفته سوم من به رختخواب رفتم و به انگلیسی فکر کردم.

and I had a dream in English,

و من یک خواب به زبان انگلیسی دیدم

and I woke up in the morning,

و صبح از خواب بیدار شدم

and I realized I'm actually thinking in English.

و متوجه شدم که در واقع به انگلیسی فکر می کنم.

And that was like, this huge transition for me,

و این برای من مانند این انتقال بزرگ بود،

because I didn't have this switch in the morning,

زیرا صبح این سوئیچ را نداشتم،

because I woke up with my brain functioning

زیرا با عملکرد مغزم

in English already.

از قبل به زبان انگلیسی از خواب بیدار شدم.

And my level back then was, I think upper-intermediate,

و سطح من در آن زمان، فکر می‌کنم بالا-متوسط ​​بود،

so I was pretty good in English, not spoken English.

بنابراین در انگلیسی خیلی خوب بودم ، نه انگلیسی صحبت کردن.

I was good at grammar, I was good at vocabulary.

من در گرامر خوب بودم، در واژگان خوب بودم.

But this switch was crucial.

اما این سوئیچ بسیار مهم بود.

I remember coming down to the kitchen

یادم می‌آید که به آشپزخانه آمدم

and sharing with my homestay,

و با خانواده‌ام در میان گذاشتم:

"Hey guys, I just dreamed in English."

«هی بچه‌ها، من فقط به انگلیسی خواب دیدم».

And

و

it went away.

رفت.

I came back to Russia, it went away,

من به روسیه برگشتم، از بین رفت،

because I switched back to speaking Russian,

چون به صحبت کردن روسی برگشتم،

I switched back to reading in Russian,

به خواندن به زبان روسی برگشتم،

But I created some tips for myself,

اما نکاتی را برای خودم ایجاد کردم،

because I really wanted that feeling to stay with me

زیرا واقعاً می خواستم این احساس

throughout my life.

در طول زندگی با من بماند.

And I really wanted to still be able to think in English,

و من واقعاً می خواستم حتی در کشور خودم هنوز بتوانم به انگلیسی فکر کنم

even in my own home country.

.

So, I have created a couple of rules for myself

بنابراین، من چند قانون برای خودم ایجاد کرده ام

that I followed carefully until I moved to the US.

که تا زمانی که به ایالات متحده نقل مکان کردم، به دقت از آنها پیروی کردم.

And when you're in an English-speaking environment

و وقتی در یک محیط انگلیسی زبان هستید،

it's super easy.

بسیار آسان است.

Rule number one, travel to an English-speaking country,

قانون شماره یک، سفر به یک کشور انگلیسی زبان،

stay with locals, as often as you can.

تا جایی که می توانید با مردم محلی بمانید.

Linguatrip.com, all the programs are listed there.

Linguatrip.com، همه برنامه ها در آنجا فهرست شده اند.

You know, select the one that fits you.

می دانید، یکی را انتخاب کنید که مناسب شما باشد.

But yeah, that requires your time and money.

اما بله، این به زمان و پول شما نیاز دارد.

But this is the most effective way.

اما این موثرترین راه است.

This is when I went through this transformation.

این زمانی بود که من این تحول را پشت سر گذاشتم .

When I came back to Russia, the second thing I did,

وقتی به روسیه برگشتم، دومین کاری که انجام دادم،

I brought a lot of books in English with me,

تعداد زیادی کتاب به زبان انگلیسی

and a lot of magazines.

و تعداد زیادی مجله با خودم آوردم.

You don't have to go somewhere to bring stuff in English,

برای آوردن مطالب به زبان انگلیسی لازم نیست جایی بروید،

you can just go online,

فقط می توانید آنلاین شوید،

but for me, switching to reading in English only,

اما برای من، فقط خواندن به زبان انگلیسی را تغییر دادم،

and I told myself, okay, starting this day,

و به خودم گفتم، خوب، از امروز

for all the non study-related materials

برای همه مطالب غیر مرتبط با مطالعه

I'm switching to English,

من به زبان انگلیسی تغییر می کنم،

Because this is the way to introduce this practice of

زیرا این روشی است که می توان این روش

consuming information in English, into my everyday life.

مصرف اطلاعات به زبان انگلیسی را در زندگی روزمره من معرفی کرد.

So maybe you follow this rule as well.

پس شاید شما هم از این قانون پیروی کنید.

Maybe you tell yourself, hey from now on

شاید به خودتان بگویید، از این به بعد

I will only do fun stuff in English.

فقط کارهای سرگرم کننده را به زبان انگلیسی انجام خواهم داد.

So whether it's a YouTube video, whether it's Instagram,

بنابراین، چه ویدیوی یوتیوب، چه اینستاگرام،

whether it's a book that you're reading,

چه کتابی که در حال خواندن آن هستید،

maybe switch it to English.

شاید آن را به انگلیسی تغییر دهید.

And the third thing

و سومین چیزی

that is really still working for me here in the US,

که واقعاً هنوز برای من اینجا در ایالات متحده کار می کند،

when you learn a new concept in English,

زمانی که شما یک مفهوم جدید را به زبان انگلیسی یاد می گیرید، به

so for example right now I'm learning a lot

عنوان مثال در حال حاضر من در

about childbirth and pregnancy,

مورد زایمان و بارداری چیزهای زیادی یاد می گیرم،

and I've realized that

و متوجه شدم که

when I encounter a new topic in English,

وقتی با یک موضوع جدید به زبان انگلیسی،

and I learn all the terms, I cannot think about this topic

و من تمام اصطلاحات را یاد می‌گیرم، نمی‌توانم در مورد این موضوع

in my native language, 'cause I

به زبان مادری خود فکر کنم، زیرا

don't even know what things mean.

حتی نمی‌دانم معنی چیزها چیست.

I cannot translate them.

من نمی توانم آنها را ترجمه کنم.

Because I learnt the concept in English straightaway

از آنجایی که من بلافاصله مفهوم را به زبان انگلیسی یاد گرفتم،

I'm not doing this translation in my head.

این ترجمه را در ذهنم انجام نمی دهم.

The fourth tip is that all of us

نکته چهارم این است که همه ما

are doing these translations,

این ترجمه ها را انجام می دهیم،

like when we're at school we learn that this is a pencil,

مثلا وقتی در مدرسه هستیم یاد می گیریم که این یک مداد است،

but we don't learn the concept, we learn the translation,

اما مفهوم را یاد نمی گیریم، ترجمه را یاد می گیریم،

and they tell you a pencil in your own language,

و آنها به شما می گویند یک مداد در شما. زبان خود را،

and this is how your brain learns the word.

و مغز شما این کلمه را یاد می گیرد.

But this is the wrong way.

اما این راه اشتباه است.

This is not how kids learn language,

بچه ها زبان را اینگونه یاد نمی گیرند

and your goal is to learn a language as if you're a kid.

و هدف شما این است که یک زبان را طوری یاد بگیرید که انگار یک بچه هستید.

So, when you're learning a new concept

بنابراین، وقتی در حال یادگیری یک مفهوم جدید هستید، از شر

you get rid of this stuff.

این چیزها خلاص می شوید.

For example, if you want to read more about photography

برای مثال، اگر می‌خواهید درباره عکاسی بیشتر بخوانید

or if you want to read more about filmmaking, blogging,

یا اگر می‌خواهید درباره فیلم‌سازی، وبلاگ‌نویسی بیشتر بخوانید،

do that in English.

این کار را به زبان انگلیسی انجام دهید.

And if you encounter a new concept, you just Google it,

و اگر با مفهوم جدیدی روبرو شدید ، فقط آن را در گوگل جستجو می‌کنید، به سراغ

you go to images, and you read what that word means

تصاویر می‌روید و معنی آن کلمه را

without translating it.

بدون ترجمه می‌خوانید.

And this is the key.

و این کلید است.

I remember when I moved to Germany for a semester,

یادم می آید وقتی برای یک ترم به آلمان رفتم

to study mathematics,

تا ریاضی بخوانم،

I learned so many new words,

کلمات جدید زیادی در

regarding econometrics and mathematics in German,

مورد اقتصاد سنجی و ریاضیات به زبان آلمانی یاد گرفتم

and then I came back to Russia,

و سپس به روسیه برگشتم،

I couldn't speak Russian during my classes

در طول کلاس هایم نمی توانستم به زبان روسی صحبت کنم. می

'cause everything I knew was in German.

دانست به آلمانی است.

This is like a game-changer as well.

این نیز مانند یک تغییر دهنده بازی است.

So learn new concepts in English, and do not translate stuff

بنابراین مفاهیم جدید را به زبان انگلیسی یاد بگیرید و مطالب را

from your own language into English.

از زبان خودتان به انگلیسی ترجمه نکنید.

Try to learn them as a concept.

سعی کنید آنها را به عنوان یک مفهوم یاد بگیرید.

And of course, other daily activities

و البته سایر فعالیت های روزانه

that you can switch to English,

که می توانید به انگلیسی تغییر دهید،

again, our goal, we have 12 hours a day, right?

باز هم هدف ما روزی 12 ساعت وقت داریم، درست است؟

We do a lot of stuff in our native language,

ما کارهای زیادی را به زبان مادری خود انجام می دهیم،

just because we're surrounded by it.

فقط به این دلیل که توسط آن احاطه شده ایم.

But our goal is to take all the things during the day

اما هدف ما این است که تمام کارهایی را که در طول روز

that can be done in English, and do them in English.

می توان به زبان انگلیسی انجام داد، برداریم و آنها را به زبان انگلیسی انجام دهیم.

So, the next thing of course,

بنابراین، مطمئناً نکته بعدی،

switching your phone, your smartphone,

تغییر تلفن، تلفن هوشمند،

your laptop, to English.

لپ تاپ خود به انگلیسی است.

This is like number one thing you should do

این مانند اولین کاری است که باید

after watching this video,

بعد از تماشای این ویدیو انجام دهید،

'cause this is the key.

زیرا این کلید اصلی است.

The next thing you could do is if you have a daily planner,

کار بعدی که می توانید انجام دهید این است که اگر یک برنامه ریز روزانه دارید،

if you have your habits tracker,

اگر ردیاب عادات خود دارید،

if you have whatever, like a calendar

اگر هر کاری دارید، مانند تقویمی

where you're writing things down, do that in English.

که در آن چیزها را یادداشت می کنید ، آن را به زبان انگلیسی انجام دهید.

Again, this would tell your brain, okay.

دوباره، این به مغز شما می گوید، خوب.

When I was a kid, by the way, I had a diary

اتفاقاً وقتی بچه بودم، یک دفترچه خاطرات داشتم

where I wrote down all of the activities

که در آن تمام فعالیت‌هایی را

that happened to me during the day,

که در طول روز برایم اتفاق می‌افتاد، یادداشت می‌کردم،

well, I think I did it til I was 18 or 19,

خوب، فکر می‌کنم تا سن 18 یا 19 سالگی این کار را انجام می‌دادم،

I did it at first in English,

در ابتدا این کار را انجام دادم. انگلیسی،

because I didn't want my parents

چون نمی‌خواستم پدر و مادرم

to understand what was going on,

بفهمند چه خبر است،

and then I switched to German, and I did it in German.

و سپس به آلمانی رفتم و این کار را به آلمانی انجام دادم.

That was again, amazing practice for me,

این دوباره تمرین شگفت انگیزی برای من بود،

because I really wanted to do it

زیرا واقعاً می خواستم آن را انجام دهم

and because I really had a goal of other people

و به این دلیل که واقعاً هدفم این بود که دیگران به

not getting what I'm writing about.

آنچه در مورد آن می نویسم نرسند.

It was a great way to practice languages.

این یک راه عالی برای تمرین زبان بود.

Another exercise that I would recommend doing

تمرین دیگری که انجام آن را توصیه می کنم

is if you have a favorite song

این است که اگر آهنگ مورد علاقه ای دارید،

try to write down it's lyrics while listening to it.

سعی کنید متن آن را هنگام گوش دادن یادداشت کنید.

There would be some words you won't be able to understand,

ممکن است کلماتی وجود داشته باشند که نتوانید درک کنید،

you will look them up later.

بعداً آنها را جستجو خواهید کرد.

So your goal,

بنابراین هدف شما،

when you're listening to a song,

زمانی که به آهنگی گوش می‌دهید،

is just writing down everything you understand.

نوشتن هر چیزی است که می‌فهمید.

Maybe leave some blanks.

شاید مقداری جای خالی بگذارید.

My task to you, there are a lot of songs out there

وظیفه من به شما، آهنگ های زیادی وجود دارد

that you can practice with.

که می توانید با آنها تمرین کنید.

But the most challenging song for me

اما چالش برانگیزترین آهنگ برای من

was a song by Modest Monkey, "Float On".

آهنگی از Modest Monkey به نام Float On بود.

Do that first.

ابتدا این کار را انجام دهید.

Like, start with that song.

مثلا با اون آهنگ شروع کن

You'll be so confused, but the other songs

شما خیلی گیج خواهید شد، اما آهنگ های دیگر

will be so easy.

بسیار آسان خواهند بود.

So you just switch on the song

بنابراین شما فقط آهنگ را روشن می کنید

and you write the lyrics down.

و شعر را می نویسید. به

Helps you with listening,

شما در گوش دادن کمک می کند، به

helps you with thinking in English.

شما در تفکر به زبان انگلیسی کمک می کند.

Well, it's gonna improve your listening dramatically.

خوب، گوش دادن شما را به طرز چشمگیری بهبود می بخشد.

And the key thing, in all of the things that I mentioned

و نکته کلیدی در همه مواردی که ذکر کردم

is being regular.

منظم بودن است.

So, you start with just one thing, for a day,

بنابراین، شما فقط با یک چیز شروع می کنید، برای یک روز،

maybe even switching your phone to English,

شاید حتی تلفن خود را به انگلیسی تغییر دهید،

and then you introduce more and more.

و سپس بیشتر و بیشتر معرفی می کنید.

If you have an activity tracker,

اگر یک ردیاب فعالیت دارید،

and it really looks like it's, oops.

و واقعاً به نظر می رسد، اوه.

Hello.

سلام.

It's a really simple thing when you can make it yourself.

زمانی که بتوانید خودتان آن را بسازید، بسیار ساده است.

Like activity tracker,

مثل ردیاب فعالیت،

for example you have English

مثلاً آهنگ انگلیسی دارید

song

and here you have gym

و اینجا ورزشگاه دارید

and here you have your supplements, or whatever.

و اینجا مکمل‌هایتان یا هر چیز دیگری.

And like every day, you just put a plus

و مانند هر روز، شما فقط یک امتیاز مثبت

in front of a thing that you've done.

در مقابل کاری که انجام داده اید قرار می دهید.

So, try to introduce a daily habit

بنابراین، سعی کنید عادت روزانه

of like an English song or reading in English.

مانند یک آهنگ انگلیسی یا خواندن به زبان انگلیسی را معرفی کنید.

But when you do reading,

اما زمانی که مطالعه می کنید، به

tell yourself read at least 10 pages

خود بگویید حداقل 10 صفحه بخوانید

because otherwise reading is very vague,

زیرا در غیر این صورت خواندن بسیار مبهم است،

you're like ugh.

شما مانند اوف هستید.

I've read a text message in English.

من یک پیامک به زبان انگلیسی خوانده ام.

10 pages at least.

حداقل 10 صفحه

And then everyday, like Monday, Tuesday, Wednesday,

و سپس هر روز، مانند دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه،

so super easy to make,

بسیار آسان برای ساختن،

you just put a dot in front of things you've done.

شما فقط یک نقطه در مقابل کارهایی که انجام داده اید قرار دهید.

And this way you develop a regular habit.

و به این ترتیب یک عادت منظم ایجاد می کنید.

That was it from me guys.

این از من بود بچه ها

I hope you enjoyed watching this video.

امیدوارم از دیدن این ویدیو لذت برده باشید.

If you're not yet thinking in English

اگر هنوز به انگلیسی فکر نمی کنید،

subscribe to this channel,

در این کانال مشترک شوید،

'cause watching more of this content

زیرا تماشای بیشتر این محتوا

would definitely help you switch your brain

قطعا به شما کمک می کند مغز خود را

from your own language into English.

از زبان خود به انگلیسی تغییر دهید.

Like this video if you enjoyed this content

اگر از این محتوا لذت بردید، این ویدیو را لایک کنید

and please let me know, down in comments below,

و لطفاً در نظرات زیر به من اطلاع دهید،

what is this thing that you're doing in English everyday.

این کاری که هر روز به زبان انگلیسی انجام می دهید چیست.

Thank you so much, and I will see you

خیلی ممنون و

in the next videos.

در ویدیوهای بعدی شما را خواهم دید.