3 Common English Idioms that You Need to Know (Everyday English with Subtitles!)

- Hello, this is Jack from tofluency.com,

- سلام، این جک از سایت tofluency.com است،

and in this English lesson I'm going to share three idioms

و در این درس انگلیسی می خواهم سه اصطلاحی را

that I used last weekend.

که آخر هفته گذشته استفاده کردم به اشتراک بگذارم.

The key when using idioms in English

نکته کلیدی هنگام استفاده از اصطلاحات در زبان انگلیسی

is to know how to use them and when to use them.

این است که بدانید چگونه از آنها استفاده کنید و چه زمانی از آنها استفاده کنید.

And I'm gonna share a method at the end

و در پایان روشی را به اشتراک می‌گذارم

that will help you with this, so keep watching.

که به شما در این امر کمک می‌کند ، پس به تماشا کردن ادامه دهید.

To help me explain the first one,

برای کمک به توضیح اولی،

know that on Friday my son's school had this festival,

بدانید که روز جمعه مدرسه پسرم این جشنواره را داشت

and I was in charge of one of the bouncy houses,

و من مسئول یکی از خانه های فنری بودم،

or in British English we say bouncy castles.

یا به انگلیسی بریتانیایی می گوییم قلعه های فنری.

And at first things were okay.

و در ابتدا همه چیز خوب بود.

There weren't many kids there.

بچه های زیادی آنجا نبودند.

I was in control of the situation.

من بر اوضاع مسلط بودم.

But as it got busier, things got out of hand.

اما با شلوغ تر شدن، همه چیز از کنترل خارج شد.

Kids were trying to get on the bouncy house without paying.

بچه‌ها سعی می‌کردند بدون پرداخت پول وارد خانه‌ای شوند.

There were too many kids there.

بچه ها آنجا خیلی زیاد بودند.

And it was just all a little bit crazy.

و این فقط کمی دیوانه کننده بود.

So if something gets out of hand,

بنابراین اگر چیزی از کنترل خارج شد، به

it means that you lose control of the situation.

این معنی است که کنترل اوضاع را از دست می دهید.

It's unmanageable.

غیر قابل مدیریت است

And that's happened.

و این اتفاق افتاده است.

Things got out of hand.

اوضاع از کنترل خارج شد.

Another example is this: the class got out of hand.

مثال دیگر این است : کلاس از کنترل خارج شد.

The class got out of hand.

کلاس از کنترل خارج شد.

So you can think about a situation

بنابراین می توانید در مورد موقعیتی فکر کنید

where a teacher is teaching a lesson,

که معلم درسی درس می دهد،

but the kids don't listen.

اما بچه ها گوش نمی دهند.

They're shouting.

آنها فریاد می زنند.

They're screaming.

آنها فریاد می زنند.

They are throwing things.

آنها چیزهایی را پرت می کنند.

And the class got out of hand.

و کلاس از کنترل خارج شد.

So again, it just means that the teacher lost control

پس باز هم، این فقط به این معنی است که معلم

of that situation.

کنترل آن موقعیت را از دست داده است.

I love this second one,

من این مورد دوم را دوست دارم،

but this is used only in very specific situations.

اما فقط در شرایط بسیار خاص استفاده می شود.

Now, I played soccer, or football, on Sunday.

حالا یکشنبه فوتبال یا فوتبال بازی کردم.

And I was talking to one of my teammates

و من با یکی از هم تیمی هایم

about another player.

در مورد بازیکن دیگری صحبت می کردم.

I was talking about how well

داشتم در مورد اینکه

this other player had been playing recently,

این بازیکن دیگر اخیرا چقدر خوب بازی می کرد صحبت می کردم

and then he just appears.

و بعد ظاهر شد.

He comes over to talk to us.

او می آید تا با ما صحبت کند.

And I say, "Speak of the devil."

و من می گویم: از شیطان صحبت کن.

Speak of the devil.

سخنی از شیطان.

So that's how we use it, in that specific situation

بنابراین، این روشی است که ما از آن استفاده می کنیم، در آن موقعیت خاص

when somebody appears when you are talking about them.

که وقتی شما در مورد آنها صحبت می کنید، شخصی ظاهر می شود .

Speak of the devil.

سخنی از شیطان.

You've probably heard this final one used a few times,

احتمالاً چند بار استفاده از این آخری را شنیده

and I've actually used it in other lessons too.

اید و من در دروس دیگر نیز از آن استفاده کرده ام.

But I said this on Sunday morning,

اما من این را یکشنبه صبح

because I woke up and I went downstairs with my children,

گفتم، چون از خواب بیدار شدم و با بچه هایم رفتیم پایین،

but I wasn't feeling too great.

اما حالم خیلی خوب نبود.

I had a bit of a headache, I didn't have a lot of energy,

کمی سرم درد می کرد ، انرژی زیادی

and I said to my wife,

نداشتم و به

"I'm feeling a little under the weather."

همسرم گفتم: کمی زیر هوا هستم.

I'm feeling a little under the weather.

کمی زیر هوا احساس می کنم.

And this means that I was feeling a little bit sick.

و این بدان معنی است که من کمی احساس بیماری می کردم.

To feel under the weather means

احساس در زیر آب و هوا به این معنی است

that you feel a little bit sick.

که شما کمی احساس بیماری می کنید.

You can also say things like, "I feel run down."

شما همچنین می توانید جملاتی مانند "احساس می کنم از دست رفته ام" بگویید.

I feel run down.

احساس می کنم از دست رفته ام

Which means that you don't have energy.

یعنی شما انرژی ندارید.

And you're not completely sick,

و شما کاملاً بیمار نیستید،

but you might get sick in the near future

اما ممکن است در آینده نزدیک بیمار شوید

and your body is doing things to stop you from getting sick,

و بدن شما کارهایی را انجام می دهد تا از بیمار شدن شما جلوگیری کند،

but that takes a lot of energy.

اما انرژی زیادی می طلبد.

So to feel run down means

بنابراین احساس فرسودگی به این معنی است

that maybe you've been working too hard,

که شاید شما بیش از حد سخت کار کرده اید،

maybe you've been partying too hard,

شاید خیلی سخت در مهمانی شرکت کرده

and your body doesn't have energy.

اید و بدن شما انرژی ندارد.

You don't feel energetic, and you feel a little bit sick.

شما احساس انرژی نمی کنید، و کمی احساس بیماری می کنید.

Those three idioms, again, are get out of hand,

این سه اصطلاح ، دوباره از کنترل خارج می شوند،

speak of the devil, and feel under the weather.

از شیطان صحبت می کنند، و احساس می کنند زیر آب و هوا هستند.

Again, the key with idioms

باز هم، کلید

is using them at the right time.

اصطلاحات استفاده از آنها در زمان مناسب است.

Too many learners try to force them.

تعداد زیادی از زبان آموزان سعی می کنند آنها را مجبور کنند.

They try to use them in different situations

آنها سعی می کنند از آنها در موقعیت های مختلف استفاده کنند

because they feel like they are advanced English.

زیرا احساس می کنند انگلیسی پیشرفته هستند.

But in many case you can use non-idiomatic language

اما در بسیاری از موارد می توانید از زبان غیر اصطلاحی

and make your point in a better way.

استفاده کنید و نظر خود را به روشی بهتر بیان کنید.

But if you do feel like the idiom matches the situation,

اما اگر احساس می‌کنید این اصطلاح با موقعیت مطابقت دارد،

then use it.

از آن استفاده کنید.

It's a great way to express yourself in English.

این یک راه عالی برای بیان خود به زبان انگلیسی است.

If you want to learn some more idioms,

اگر می خواهید اصطلاحات بیشتری یاد بگیرید،

then click over here.

اینجا را کلیک کنید.

I've made a playlist for you.

من یک لیست پخش برای شما ساخته ام.

And if you want to learn more words

و اگر می‌خواهید لغات

and phrases related to sickness,

و عبارات مربوط به بیماری،

things like under the weather, feeling run down, et cetera,

چیزهایی مانند زیر آب و هوا ، احساس خستگی و غیره را بیاموزید،

then click over here.

اینجا را کلیک کنید.

There's a playlist there too.

یه لیست پخش هم اونجا هست

If you've enjoyed this, please like and share.

اگر از این کار لذت بردید، لطفاً لایک کنید و به اشتراک بگذارید.

Thank you so much for watching.

از اینکه تماشا کردید خیلی متشکریم.