Advanced English Conversation Lesson #7: Sleep 😴 (learn real English w/ subtitles)

Hello, everybody, this is Jack

سلام، به همه، این جک

from tofluency.com,

از سایت tofluency.com،

along with-- Kate.

همراه با کیت است.

And we are back with another conversation

و ما با مکالمه ای دیگر

in both British and American English.

به انگلیسی انگلیسی و آمریکایی بازگشته ایم.

Now, be sure to check out the description

اکنون، حتماً توضیحات را

for a list of the words and phrases

برای لیستی از کلمات و عباراتی

that we use in this conversation.

که در این گفتگو استفاده می کنیم، بررسی کنید.

And the idea behind this

و ایده پشت این کار این

is to give you a conversation to listen to

است که به شما مکالمه ای بدهد تا به آن گوش دهید

so that you can improve your English.

تا بتوانید زبان انگلیسی خود را بهبود ببخشید.

And today, we are going to talk about--

و امروز، ما در مورد - خواب صحبت می کنیم

Sleep. Sleep.

. خواب.

Which we're actually talking about this

که ما در واقع امروز در راه رسیدن به دفتر در مورد آن صحبت می

on the way to the office today,

and coming up with different terms

کنیم

and different topics of discussion.

و اصطلاحات مختلف و موضوعات مختلف بحث را مطرح می کنیم.

We're gonna talk about a lack of sleep,

ما در مورد کمبود خواب صحبت خواهیم کرد،

tips for better sleep,

نکاتی برای خواب بهتر،

although we don't know much about that.

اگرچه ما چیز زیادی در مورد آن نمی دانیم.

No, we're in a little bit

نه، ما در یک

of a not well rested phase in our lives.

مرحله کمی استراحت در زندگی خود هستیم.

Yeah, and a great place to start

بله، و یک مکان عالی برای

is the term "suffering from a lack of sleep."

شروع، اصطلاح "رنج بودن از کمبود خواب" است.

Uh-huh, sleep deprivation is the extreme end of that,

اوه اوه، کم خوابی پایان شدید آن است،

but right now we're not sleeping very well.

اما در حال حاضر ما خیلی خوب نمی خوابیم.

And this just means that you don't get

و این فقط به این معنی است که شما

as much sleep as you need.

به اندازه ای که نیاز دارید نمی خوابید.

How many hours do you need a night do you think?

به نظر شما شبی چند ساعت نیاز دارید؟

I've heard that the average for an adult is about eight.

من شنیده ام که میانگین برای یک بزرگسال حدود هشت است.

About eight. Yeah.

حدود هشت آره

Yeah. That's a good amount.

آره این مقدار خوبی است.

Yeah, I've heard six to eight is what most people need.

بله، من شنیده ام که شش تا هشت چیزی است که اکثر مردم به آن نیاز دارند.

I do remember, I think it was Margaret Thatcher,

یادم می آید، فکر می کنم مارگارت تاچر بود،

she managed to get by on four hours of sleep.

او توانست چهار ساعت بخوابد.

Wow.

وای.

All her life.

تمام زندگی اش.

That's amazing. Which is crazy.

این شگفت انگیز است. که دیوانه است.

That is unreal.

که غیر واقعی است.

I couldn't even imagine that, especially as a child,

حتی نمی‌توانستم تصور کنم که، مخصوصاً در کودکی

you know, going to to bed at seven,

، می‌دانی که ساعت هفت به رختخواب بروم

and then they would wake up at one o'clock

و بعد برای شروع روز ساعت یک از خواب بیدار شوند

to start the day.

.

It was probably in her adult years.

احتمالاً در سالهای بزرگسالی او بود.

Okay.

باشه.

But yeah, she just needed four hours of sleep to get by.

اما آره، او فقط به چهار ساعت خواب نیاز داشت تا بتواند زندگی کند.

How much sleep do you need to function?

برای عملکرد به چه میزان خواب نیاز دارید؟

Me, personally? You personally.

من شخصا؟ شما شخصا

Seven. Seven?

هفت. هفت؟

Yeah.

آره

Six is okay. Mm-hmm.

شش اشکالی نداره مممم

Four, I'm entering into that, "Am I alive,

چهار، من وارد آن منطقه می شوم، "آیا من زنده هستم، آیا

"am I dreaming" territory during the day.

در طول روز رویا می بینم".

You know? (chuckles) Yeah.

می دانید؟ (خنده می زند) بله

And you sleep--

you're not sleeping very well. No, I'm not.

. نه. در

Ideally, I think I need more sleep than you do.

حالت ایده آل، فکر می کنم من بیشتر از شما به خواب نیاز دارم.

Yeah, I think so.

I think in a perfect world,

I would sleep nine or 10 hours a night.

(huffs) Nine to 10 hours. I know, I know.

Yeah. Yeah.

بله.

But if I get six, then I get that adrenaline going

when I'm not sleeping,

and you just power through.

Yeah, power through, which-- Drink a lot of coffee.

Yeah, to power through means like you just go for it,

مثل اینکه تو فقط دنبالش می‌روی،

and you ride the wave,

و سوار موج می‌شوی،

and you just keep going even though you're struggling.

و حتی با وجود اینکه سختی می‌کشی، به راهت ادامه می‌دهی

It just made me think about

. فقط باعث شد به این فکر کنم

what type of sleep we used to get.

که قبلاً چه نوع خوابی داشتیم.

What time we used to go to bed--

چه ساعتی به رختخواب می‌رفتیم -

Uh-huh. And wake up.

اوه ها. و بیدار شو.

And it was very different to what we do now.

و با کاری که الان انجام می دهیم بسیار متفاوت بود

I almost don't want to admit it.

. تقریباً نمی خواهم آن را اعتراف کنم.

Well, we have to tell 'em.

خب، باید به آنها بگوییم.

We used to go to bed--

ما قبلاً به رختخواب می رفتیم -

it was very rare that we went to sleep before 12 o'clock.

خیلی نادر بود. که قبل از ساعت 12 رفتیم بخوابیم

Yeah. Before midnight.

آره قبل از نیمه شب

Very rare.

خیلی نادر

And we used to have long lie ins, didn't we?

و عادت داشتیم هه مدت زیادی دروغ می گوییم، اینطور نیست؟

Yeah, we used to--

بله، ما عادت داشتیم --

in America, we say "sleep in." Oh, yeah.

در آمریکا می گوییم "در خواب بخواب." اوه، آره

We used to sleep in until like 9:30 or 10.

تا ساعت 9:30 یا 10 می خوابیدیم.

Oh, later than that.

اوه، دیرتر از آن.

Don't--

نکن

yeah, well--

-- آره خب --

That's hard to imagine right now. (chuckles)

تصور این در حال حاضر سخت است. (می خندد)

And that happened a lot in Spain.

و این اتفاق در اسپانیا زیاد افتاد.

Uh-huh.

آهان.

We would wake up very late. Mm-hmm.

خیلی دیر بیدار می شدیم مممم

But we also taught quite late most days.

اما اکثر روزها هم خیلی دیر درس می دادیم.

Mm-hmm.

مممم

And I remember those eight o'clock mornings

و من آن ساعت هشت صبح را به

when I had to get to language school by nine.

یاد می آورم که تا ساعت نه باید به مدرسه زبان می رسیدم.

They were brutal. Yeah.

آنها وحشیانه بودند. آره

At university, too.

در دانشگاه هم همینطور

(chuckles)

(می خندد)

I used to go to bed really late,

من خیلی دیر به رختخواب می رفتم

and it was very rare that I got up before 11 am.

و خیلی کم پیش می آمد که قبل از ساعت 11 صبح بیدار می شدم.

Did you ever pull an all-nighter?

آیا تا به حال یک شبانه روزی کشیده اید؟

Oh, yeah.

اوه، آره

Every time I had an exam. Uh-huh.

هر بار امتحان داشتم. آهان.

I couldn't sleep before exams.

قبل از امتحان نمی توانستم بخوابم.

Mm-hmm. I found it impossible.

مممم من آن را غیر ممکن یافتم.

Just the nerves? Yeah!

فقط اعصاب؟ آره

I wasn't that nervous, but it became a habit.

من آنقدر عصبی نبودم، اما این یک عادت شد.

Mm-hmm.

مممم

It became a routine for me

این برای من یک روتین شده بود

that I just couldn't get to sleep before exams.

که قبل از امتحان نمی توانستم بخوابم.

Sometimes I would procrastinate,

گاهی معطل

and then I would have a big paper due, or an exam,

می‌کردم و بعد یک برگه بزرگ یا امتحانی

and I would pull an all-nighter.

داشتم و یک شب تمام می‌کشیدم.

Or several papers or exams. (chuckles)

یا چندین مقاله یا امتحان. (خنده می خندد) قبل از اینکه برای کریسمس به دیدن من

You pulled an all-nighter once

بیای، یک بار یک شب را کشیدی

before you came to visit me

for Christmas. I did!

. من کردم!

It was the first time that I went to the UK.

اولین بار بود که به انگلستان رفتم.

First time I was meeting your friends, meeting your family.

اولین باری بود که با دوستانت ملاقات کردم، خانواده ات را ملاقات کردم.

The very first time.

همون بار اول

And the night before, I had a major paper due.

و شب قبل، یک برگه اصلی داشتم.

Mm-hmm. I pulled an all-nighter.

مممم تمام شب را کشیدم.

Yup.

آره.

Sent my professor the wrong draft.

پیش نویس اشتباهی برای استادم فرستادم.

I didn't know that. Yes.

من این را نمی دانستم. آره.

Sent my professor the wrong draft.

پیش نویس اشتباهی برای استادم فرستادم.

Then I got on the plane,

بعد سوار هواپیما

and I was so excited to see you

شدم و از دیدنت آنقدر هیجان زده

that I couldn't sleep at all.

بودم که اصلاً خوابم نمی برد.

And it was like 24 hours of travel,

و مانند 24 ساعت سفر بود،

so by the time that I met your family,

بنابراین تا زمانی که خانواده شما را ملاقات

I had been awake for 36 hours.

کردم، 36 ساعت بیدار بودم.

And do you remember what happened in the car?

و یادت هست در ماشین چه گذشت؟

Well, you came off the plane like a zombie.

خب، مثل یک زامبی از هواپیما پیاده شدی.

(chuckles) Yes. To begin with.

(می خندد) بله. برای شروع.

I'm sure that you thought, "Oh,

مطمئنم که فکر کردی "اوه،

"this girl that I'm in love with,"

"این دختری که من عاشقش هستم"

you know, who, you didn't know then,

، می‌دانی که آن موقع نمی‌شناختی،

but would eventually be your wife,

اما در نهایت همسرت می‌شود،

and you're gonna meet her,

و او را ملاقات خواهی کرد.

and like introduce her to your family,

و مثل اینکه او را به خانواده خود معرفی کنید،

and I just come off and I'm completely-- (chuckles)

و من تازه می آیم و کاملاً ... (می خندد)

Well, yeah, and that night we went to the pub,

خب، بله، و آن شب به میخانه رفتیم

and then the following day we went to a football game.

و روز بعد به یک بازی فوتبال

Mm-hmm. A soccer game.

رفتیم. هوم. یک بازی فوتبال.

And it was a big derby between Preston and Bernly.

و آن یک دربی بزرگ بین پرستون و برنلی بود.

Like a rivalry. Yeah.

مثل یک رقابت.

And you fell asleep in the car with your mouth open.

I remember waking up and just feeling

like my mouth was so dry,

and I might have been drooling.

من شاید آب دهانم می ریخت

Probably. Can we say drooling?

. احتمالاً می توانیم بگوییم آب دهان می افتد

We took some photos. So embarrassing.

؟ چند عکس گرفتیم. خیلی خجالت آور است.

You did?

تو این کار را کردی؟

Yeah, I've never told you that, have I?

No. (chuckles) Yeah.

Well, Mark did.

Let's just blame Mark.

فقط مارک را سرزنش کن.

(chuckles)

(خنده می

Movin' on--

That's awful.

(chuckles) Yeah.

زند).

I can't believe that.

Speaking of which, though,

are you a light or a heavy sleeper?

I'm an extremely light sleeper.

Yeah, which means that you wake up very easily

بله، یعنی شما خیلی راحت از خواب بیدار می شوید

during the night. Mm-hmm.

در طول شب. مممم

If there's a sound or, you know,

اگر صدایی شنیده شود یا

anything that happens, you're awake.

هر اتفاقی بیفتد، شما بیدار هستید.

I'm awake instantly. Yeah.

من فورا بیدارم آره

You're a much heavier sleeper.

شما خیلی سنگین‌تر می‌خوابید.

I didn't used to be.

قبلا نبودم

No? No.

نه؟ نه.

Oh, yeah.

اوه، آره.

I remember that.

من آن را به خاطر می آورم.

Yeah.

آره

It was before Kate,

قبل از کیت بود،

I was just a very light sleeper.

من خیلی سبک می خوابیدم.

Uh-huh.

آهان.

After Kate, I was a deep sleeper.

بعد از کیت، خواب عمیقی داشتم.

It's amazing, it switched like that.

این شگفت انگیز است، آن را به همین شکل تغییر داد.

You were such a light sleeper,

تو خواب سبکی

and now you don't wake up ever. (laughs)

بودی و حالا دیگر بیدار نمی شوی. (می خندد)

No. No, I don't.

نه. نه، نه.

Well, I do sometimes,

خوب، من گاهی اوقات انجام می دهم،

but I will wake up,

اما بیدار می شوم

and then get back to sleep straight away.

و بلافاصله دوباره می خوابم.

Last night I woke up two or three times,

دیشب دو سه بار بیدار

and I went back to sleep straight away.

شدم و بلافاصله خوابیدم.

Let's move on.

بیایید ادامه دهیم.

Let's talk about

بیایید در مورد

what you need to do to get ideal sleep.

کارهایی که برای داشتن خواب ایده آل باید انجام دهید صحبت کنیم.

Mm-hmm.

What are some of the things that you can do

مممم

برخی از کارهایی که می توانید انجام دهید

to make sure that you can fall asleep easily--

تا مطمئن شوید که می توانید به راحتی بخوابید چیست

Uh-huh. And sleep through the night.

- اوهوم. و در طول شب بخوابید.

And I know I'm probably asking the wrong person.

و می دانم که احتمالاً از شخص اشتباهی می پرسم.

No, no, no, you are asking the right person.

نه، نه، نه، شما از شخص مناسب می پرسید.

Just because I'm not doing it,

فقط به این دلیل که این کار را انجام نمی دهم،

doesn't mean that I don't think about it all the time.

به این معنی نیست که همیشه به آن فکر نمی کنم.

Right. And I have lots of ideas.

درست. و من ایده های زیادی دارم.

Share them. Okay.

آنها را به اشتراک بگذارید. باشه.

So I think that the first thing

بنابراین فکر می کنم اولین

that you need to do to have ideal sleep

کاری که برای داشتن خواب ایده آل باید انجام دهید این

is to have a clear mind. Mm-hmm, yup.

است که ذهنی روشن داشته باشید. مممم، آره

So I think that a lot of things that you need to do,

بنابراین فکر می کنم خیلی از کارها را باید انجام دهید،

if you have anything that you're worried about,

اگر چیزی دارید که نگران آن هستید،

if you have anything that's causing

اگر چیزی دارید که در

you stress during the day,

طول روز باعث استرس شما می شود

to just sit down and to make a list, to make a plan,

، فقط بنشینید و فهرستی تهیه کنید، برنامه ریزی کنید،

and that way it's off your chest.

و به این ترتیب از سینه شما خارج می شود.

No, it's true, I would-- No.

نه، این درست است، من می خواهم-- نه

Write it down. But you don't do that.

. آن را بنویسید. اما شما این کار را نمی کنید.

No. You tell me.

نه تو بگو

I tell you. The problems. (chuckles)

من به شما می گویم. مشکلات. (می خندد)

You're like my journal. (laughs)

تو مثل دفتر خاطرات من هستی. (می خندد)

You just, what do we call it when you, uh,

شما فقط، وقتی شما، اوه

is it like Kate-- I muse.

، شبیه کیت هستید، اسمش را چه می گذاریم - فکر می کنم.

Yeah, I muse at night.

آره شبا فکر میکنم

So before I go to bed, I just think about all the things,

بنابراین قبل از اینکه به رختخواب بروم، فقط به همه چیزها فکر می کنم،

then I tell Jack all of them.

سپس همه آنها را به جک می گویم.

Except now you have these earphones.

به جز اینکه الان شما این هدفون ها را دارید.

You put in earphones,

تو هدفون گذاشتی،

and just, every now and then, just, "Uh-huh.

و فقط، هرازگاهی، فقط، "

"Yup, uh-huh."

Yeah, I mean, (chuckles) it happened last night.

(chuckles) It did.

At one stage I said, "Do you not realize

اوهوم. گفتم: متوجه نشدی

"I'm listening to a podcast?"

که دارم پادکست گوش می کنم؟

Oh, yes.

آه بله.

(chuckles) Do you not realize that's what I'm doing?

(می خندد) آیا متوجه نیستی که من این کار را می کنم؟

That's okay, because--

اشکالی ندارد،

because I was just off-loading all of my worries,

زیرا - چون من فقط تمام نگرانی هایم،

all of my problems, all of my stress.

همه مشکلاتم، همه استرس هایم را از بین می بردم.

You can have them. Yup.

می توانی آنها را داشته باشی. آره.

Especially if you're not really listening.

به خصوص اگر واقعاً گوش نمی دهید.

So that's one thing. Yeah, that works.

پس این یک چیز است. بله، این کار می کند.

I think also it's really important

من فکر می کنم همچنین واقعا مهم

to not have sugar, or alcohol, caffeine before bed,

است که قبل از خواب قند، الکل، کافئین نخورید،

'cause that can really mess with your sleep.

زیرا واقعاً می تواند خواب شما را مختل کند.

Especially now that we're older.

مخصوصا الان که بزرگتر شدیم

Like I used to be able to drink anything

مثل اینکه قبلاً می توانستم هر چیزی بنوشم

or eat anything and sleep completely soundly.

یا هر چیزی بخورم و کاملاً آرام بخوابم.

What if it's the placebo effect a little bit?

اگر کمی اثر دارونما باشد چه؟

'Cause I used to always have a cup of tea,

چون من همیشه یک فنجان چای می خوردم،

this is very British, but, you know,

این خیلی انگلیسی است، اما، می دانید،

when we got home from work,

وقتی از سر کار به خانه برمی گشتیم،

we would have a cup of tea. Mm-hmm.

یک فنجان چای می خوردیم. مممم

6:30.

ساعت 6:30

And then again, thinking about it,

و دوباره، با فکر کردن به آن،

I couldn't get to sleep that-- (chuckles)

نمی‌توانستم بخوابم که...

Maybe that's why you were a light sleeper.

Yeah, 'cause I had caffeine throughout the afternoon.

آره، چون من در طول بعد از ظهر کافئین مصرف می کردم.

Yeah.

آره

We used to have eight cups of tea at work a day.

ما روزی هشت فنجان چای در محل کار می خوردیم.

It's not as strong as coffee,

به اندازه قهوه قوی

but there's still caffeine in it.

نیست، اما هنوز کافئین در آن وجود دارد.

Mm-hmm.

مممم

And then when we got home, there's a cup of tea.

و وقتی به خانه رسیدیم ، یک فنجان چای می خوریم.

Yeah. And then dinner.

آره و بعد شام

That's probably why I was a light sleeper.

احتمالاً به همین دلیل است که خواب سبکی داشتم.

There you go.

شما بروید.

So caffeine--

بنابراین، کافئین -

So basically, you need to start drinking tea

بنابراین، اساساً، شما باید

in the evening now. Why?

همین الان نوشیدن چای را از عصر شروع کنید. چرا؟

So we're equal levels of light sleeper.

بنابراین ما در سطوح مساوی از خواب سبک هستیم.

You should come to my side. Come to your side, okay.

تو باید بیای کنار من بیا کنارت باشه

Fair enough.

به اندازه کافی منصفانه

Caffeine, what about temperature?

کافئین، درجه حرارت چطور؟

Okay, so I have a theory

خوب، پس من یک نظریه

about ideal sleep conditions. Mm-hmm.

در مورد شرایط خواب ایده آل دارم. مممم

And you can disagree with me,

و شما می توانید با من مخالف باشید،

but here's what I think make ideal sleep conditions, okay?

اما این چیزی است که فکر می کنم شرایط خواب ایده آل را ایجاد می کند، خوب؟

First of all, you have your cozy pajamas,

اول از همه، شما پیژامه‌های دلپذیر خود را

you're all de-stressed-- Yup.

دارید، همه استرس‌تان را از دست داده‌اید- بله.

Maybe you like spritz a little lavender

شاید دوست دارید کمی اسطوخودوس را

on your pillow or take a shower,

روی بالش خود بپاشید یا دوش بگیرید،

but anyway, the room is cool. Yes, I agree with that.

اما به هر حال اتاق خنک است. بله، من با آن موافقم.

Maybe 65, 67 degrees.

شاید 65، 67 درجه.

That's what science says.

این چیزی است که علم می گوید.

And I think it's also important

و به نظر من

to have a warm but heavy blanket.

داشتن یک پتوی گرم اما سنگین نیز مهم است.

I've heard that if the blanket is physically heavier,

من شنیده ام که اگر پتو از نظر فیزیکی سنگین تر باشد،

if it weighs more, it'll help you sleep better.

اگر وزن آن بیشتر باشد، به شما کمک می کند بهتر بخوابید.

So a heavy blanket allows you to sleep better.

بنابراین یک پتوی سنگین به شما این امکان را می دهد که بهتر بخوابید.

Yeah. Yeah, I've heard that, too.

آره آره منم شنیدم

Yeah.

آره

But then you need a cool room,

اما پس از آن شما به یک اتاق خنک نیاز دارید،

and that kind of works with a heavy blanket

و این نوع در عین حال با یک پتوی سنگین کار می کند

at the same time. A heavy blanket, mm-hmm.

. یک پتوی سنگین، میلی متر-هم.

Yeah.

آره

Because I think there's a study on that

چون فکر می‌کنم در مورد دمای ایده‌آل مطالعه‌ای انجام شده است

in terms of the ideal temperature,

and it's about 65 degrees fahrenheit.

و حدود ۶۵ درجه فارنهایت است.

We're not talking celsius.

ما در مورد درجه سانتیگراد صحبت نمی کنیم.

What would that be in celsius?

بر حسب سانتیگراد چقدر خواهد بود؟

Um, 18?

اوم، 18؟

Wow, that sounds so cold to me.

وای به نظر من خیلی سرده

17, maybe?

17، شاید؟

Mm-hmm.

مممم

Yeah, something like that anyway.

آره به هر حال یه همچین چیزی

(chuckles)

(خنده می زند)

So science says--

بنابراین علم

Science says 65 degrees.

می گوید - علم می گوید 65 درجه.

Yeah.

آره

Something that has happened recently,

چیزی که اخیراً اتفاق افتاده است،

while we're, you know,

در حالی که، می دانید

the time of year that we're filming this,

، زمانی از سال که در حال فیلمبرداری این فیلم هستیم

is daylight savings and the clock changing.

، صرفه جویی در روز و تغییر ساعت است.

Yes.

آره.

And a good way to remember it

و یک راه خوب برای به خاطر سپردن آن این

is to spring forward, fall back.

است که به جلو و عقب بیفتید.

Some phraser verbs there, to fall back.

برخی از افعال عبارت‌دهنده وجود دارد، به عقب افتادن.

Yeah.

آره

And we have just had that time change,

و ما به تازگی آن زمان را تغییر داده ایم،

so six o'clock is now five o'clock.

بنابراین ساعت شش اکنون ساعت پنج است.

It's really hard to explain sometimes,

واقعاً گاهی توضیح دادن آن سخت است

and everybody gets confused.

و همه گیج می شوند.

Everyone's saying, "Are we going back?

همه می گویند، "آیا به عقب برمی گردیم؟

"Are we going forward?

" آیا به جلو می رویم؟

"Is this the good one?" Mm-hmm.

"این یکی خوبه؟" مممم

'Cause there's a good one, right?

چون یکی خوب وجود دارد، درست است؟

This is the good one.

این یکی خوب است.

Because you get that extra hour in bed.

زیرا شما آن ساعت اضافی را در رختخواب می گذرانید.

Unless you're a parent. Unless you're a parent.

مگر اینکه پدر و مادر باشی مگر اینکه پدر و مادر باشی

So, and we haven't mentioned this at all,

بنابراین، و ما اصلاً به این موضوع اشاره نکرده‌ایم،

because I think we didn't want to talk

زیرا فکر می‌کنم ما نمی‌خواستیم

too much about being parents,

زیاد در مورد پدر و مادر بودن صحبت کنیم،

but that's the reason

اما به همین

why we are so sleep deprived right now.

دلیل است که در حال حاضر خیلی کم خواب هستیم.

Our one-year-old is not sleeping very well,

بچه یک ساله ما خیلی خوب

and hasn't slept through the night yet.

نمی خوابد و هنوز تمام شب را نخوابیده است.

Yes, to sleep through the night,

بله، برای خوابیدن در طول شب،

which just means that you go to sleep

یعنی فقط قبل از خواب

at bedtime and you wake up at a good time.

به خواب می روید و در ساعت خوبی از خواب بیدار می شوید.

And you don't wake up during the night.

و در طول شب از خواب بیدار نمی شوید.

Yeah, sleep through the night.

آره شب بخواب

And I have to say here, we have a new light,

و در اینجا باید بگویم، ما یک نور جدید داریم،

but otherwise, (chuckles)

اما در غیر این صورت، (خنده می زند

we probably look really tired.

) احتمالاً واقعاً خسته به نظر می رسیم.

We probably look really tired. (chuckles)

احتمالاً واقعاً خسته به نظر می رسیم. (می خندد)

And there's a really good thing to mention here,

و در اینجا باید به یک چیز واقعاً خوب اشاره کرد

the bags under your eyes.

، کیسه های زیر چشم شما.

Yeah. Yeah.

آره آره

Which is when it's like you look tired under here.

یعنی وقتی اینجا انگار خسته به نظر میرسی.

You get bags under your eyes.

زیر چشمتان کیسه می شود.

So thank you for this light.

پس بابت این نور متشکرم.

It's helping us. Mm-hmm.

داره به ما کمک میکنه مممم

Do you take naps at all?

اصلا چرت میزنی؟

I wish I could nap.

کاش میتونستم چرت بزنم

Naps are just amazing if you can do it.

چرت زدن فقط شگفت انگیز است اگر بتوانید آن را انجام دهید.

Like, I think you have to have the perfect amount of time,

مثلاً، من فکر می‌کنم که شما باید زمان مناسبی داشته باشید،

otherwise, you feel so groggy.

در غیر این صورت، خیلی احساس گیجی می‌کنید.

Oh, there are different types of naps.

اوه، چرت زدن انواع مختلفی دارد.

There's one where you get about half an hour,

یکی هست که حدود نیم ساعت وقت می گذارید،

and you wake up and you think,

و از خواب بیدار می شوید و فکر می کنید،

"I needed that nap, I feel great."

"من به آن چرت زدن نیاز داشتم، احساس خوبی دارم."

Mm-hmm.

مممم

And then there's the other one,

و سپس یکی دیگر وجود دارد،

where you wake up and you're like,

جایی که شما از خواب بیدار می شوید و می گویید

"I don't know where I am."

"نمی دانم کجا هستم."

You don't know who you are. (chuckles)

نمیدونی کی هستی (می خندد)

Exactly, you just don't know what is going on.

دقیقاً، شما فقط نمی دانید چه اتفاقی می افتد.

Yes.

آره.

So there are definitely different types of naps.

پس قطعا چرت زدن انواع مختلفی دارد.

And it's so funny because

و این خیلی خنده دار است زیرا کودک

our four-year-old just stopped napping,

چهار ساله ما چرت نمی زند

and our one-year-old naps a few times.

و کودک یک ساله ما چند بار چرت می زند.

I know we're not talking too much about it--

من می دانم که ما زیاد در مورد آن صحبت نمی کنیم -

But we are. But kids hate napping.

اما ما داریم. اما بچه ها از چرت زدن متنفرند.

Yeah.

آره

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Well,

خوب،

as a kid, you don't want to go to bed.

به عنوان یک کودک، شما نمی خواهید به رختخواب بروید.

You don't want to miss out.

شما نمی خواهید از دست بدهید.

No, you want to play as long as you can.

نه، شما می خواهید تا زمانی که می توانید بازی کنید.

And even though you feel really tired,

و حتی اگر واقعاً احساس خستگی می کنید،

you fight it. Yup.

با آن مبارزه می کنید. آره.

And we sometimes do that, too.

و ما گاهی این کار را نیز انجام می دهیم.

True, especially in the evening when it's just us

درست است، مخصوصاً در عصرها که فقط

and we're having some time to just hang out

ما هستیم و کمی وقت داریم که فقط با هم بنشینیم

or do something that we want to do,

یا کاری را انجام دهیم که می خواهیم انجام دهیم

or watch a TV show.

یا یک برنامه تلویزیونی تماشا کنیم.

Sometimes we get really into a TV show,

گاهی اوقات ما واقعا وارد یک برنامه تلویزیونی

and they always end on a cliffhanger,

می شویم، و آنها همیشه در یک صخره ختم می شوند،

so you want to know what happens next.

بنابراین شما می خواهید بدانید که بعداً چه اتفاقی می افتد.

Yup.

آره.

And then we watch the next episode,

و سپس قسمت بعدی را تماشا می

and we stay up later than we should.

کنیم و دیرتر از آنچه باید بیدار می مانیم.

What show are we into at the moment?

در حال حاضر در چه نمایشی هستیم؟

Stranger Things.

چیزهای غریب.

Yeah, we've only watched one episode of season two.

بله، ما فقط یک قسمت از فصل دوم را تماشا کرده ایم.

Can you catch up on sleep,

آیا می توانید به خواب خود ادامه دهید

and what does that mean to catch up on sleep?

و این به چه معناست ؟

Mm-hmm.

مممم

So I think that to catch up on sleep,

بنابراین من فکر می کنم که برای جبران خواب،

so when you're in a state where you're sleep deprived,

بنابراین وقتی در حالتی قرار می گیرید که در آن کم خواب هستید، خواب

you're not getting the sleep that you need,

مورد نیاز خود را دریافت نمی کنید،

and then you get some time,

و سپس کمی وقت می گیرید،

and you get to sleep a few extra hours one night,

و می توانید کمی بخوابید. یک شب ساعت های اضافی،

then you feel like you've caught up.

آن وقت احساس می کنید که به کارتان رسیده اید.

Mm-hmm.

مممم

I've heard so many scientific studies

من بسیاری از مطالعات علمی شنیده ام

say that that's impossible to do, but--

که می گویند انجام این کار غیرممکن است، اما -

It's stupid. Yeah.

احمقانه است. آره

It's blatantly obvious that you can catch up on sleep.

واضح است که می توانید به خواب خود ادامه دهید.

Yes.

آره.

Because one night, if you sleep for one hour,

زیرا یک شب اگر یک ساعت بخوابید

and then the next night, you sleep longer than usual.

و بعد شب دیگر بیشتر از حد معمول می خوابید.

Mm-hmm. Every time.

مممم هر زمان.

Unless, you know, you're in this kind of phase

مگر اینکه، شما می دانید، شما در چنین مرحله

where you're, what's the term?

ای هستید که در آن هستید، اصطلاح چیست؟

When you can't sleep?

وقتی نمیتونی بخوابی؟

If you have insomnia.

اگر بی خوابی دارید.

Yeah, if you have insomnia. And I have insomnia, yes.

بله، اگر بی خوابی دارید. و من بی خوابی دارم، بله.

I remember one time when I went

یادم می آید یک بار به

on a lad's holiday.

تعطیلات یک پسر رفته بودم.

(chuckles) Go on.

(می خندد) ادامه بده .

Which means there were, I think, 12 of us,

یعنی فکر می کنم 12 نفر بودیم،

we're all 17. Mm-hmm.

همه 17 نفر هستیم.

And we went away for a week. Mm-hmm.

و یک هفته رفتیم. مممم

And you can imagine that we didn't prioritize sleep.

و می توانید تصور کنید که ما خواب را در اولویت قرار ندادیم.

No, I can imagine that.

We stayed up late, we got up early,

نه، من می توانم آن را تصور کنم.

ما تا دیروقت بیدار ماندیم، زود بیدار

and we were young, so we could do it.

شدیم و جوان بودیم، بنابراین می توانستیم این کار را انجام دهیم.

But when I got home, I slept for 18 hours.

اما وقتی به خانه رسیدم، 18 ساعت خوابیدم.

Wow.

وای.

18 hours, wonderful.

18 ساعت، فوق العاده است.

Mm-hmm.

مممم

And I caught up on sleep.

و خوابم برد.

Yeah, and when you're sick, you sleep a lot, too.

بله، و وقتی مریض هستید، خیلی هم می خوابید.

Yeah.

آره

You catch up.

تو برسی

Yeah, you catch up on sleep when you're sick, too.

بله، وقتی مریض هستید هم به خواب می روید.

Or I guess you just sleep longer.

یا حدس می‌زنم بیشتر بخوابی.

Mm-hmm. Yeah.

مممم آره

I have a kind of a strange question for you.

یه جورایی یه سوال عجیب ازت دارم

Go on.

ادامه دادن.

'Cause-- Oh, for everyone.

چون - اوه، برای همه.

Oh, yeah? Yeah.

اوه، آره؟ آره

Okay. Yeah.

باشه. آره

But I'll answer, too.

ولی من هم جواب میدم

Yeah, you answer, too.

آره تو هم جواب بده

Because we've been waking up so frequently,

چون ما مرتباً از خواب بیدار می‌شویم

a lot of times when I wake up,

، خیلی وقت‌ها وقتی از خواب بیدار می‌شوم،

I'll wake up in the middle of a dream.

وسط یک رویا از خواب بیدار می‌شوم.

And so I'll remember it in a way that I wouldn't

و بنابراین من آن را به گونه ای به خاطر خواهم آورد

if I'd gone back into the sleep cycle,

که اگر دوباره به چرخه خواب

and then I would have totally forgotten it by the morning.

برمی گشتم، نمی توانستم آن را به یاد بیاورم و تا صبح کاملاً آن را فراموش کرده بودم.

So I'm just having all sorts of dreams

بنابراین من فقط انواع رویاهایی را

that I'm remembering now.

می بینم که اکنون به یاد می آورم.

Do you dream a lot?

آیا زیاد رویا می بینید؟

I can't really remember some recent dreams.

من واقعاً نمی توانم برخی از رویاهای اخیر را به یاد بیاورم.

Mm-hmm.

مممم

And it's strange, like, sometimes,

و عجیب است، مثل اینکه، گاهی اوقات،

you have the thought of a dream, but from--

شما فکر یک رویا را دارید، اما از--

and you don't know.

و نمی دانید.

Was it yesterday?

دیروز بود؟

But it feels like it was 10 years ago

اما انگار 10 سال

when I had this dream. Yes.

پیش بود که این خواب را دیدم. آره.

And I'm just experiencing that again now.

و من الان دوباره آن را تجربه می کنم.

Yes. That's the strangest thing.

آره. این عجیب ترین چیز است.

It is.

این است.

But I don't, I can't remember a recent dream.

اما نمی دانم، خواب اخیر را به خاطر نمی آورم.

Usually, though, they're pretty boring these days.

با این حال، معمولاً این روزها بسیار خسته کننده هستند.

Really?

واقعا؟

In terms of, like, I'm thinking about something at night,

از نظر اینکه، مثلاً شب به چیزی فکر می کنم،

I'll dream about it. Yeah.

در مورد آن خواب خواهم دید. آره

It's very simple.

خیلی ساده است.

I know sometimes when we take like really long road trips,

من می دانم گاهی اوقات زمانی که ما به سفرهای جاده ای بسیار طولانی می

or when we used to, and there would be a lot of driving.

رویم، یا زمانی که قبلاً انجام می دادیم، و رانندگی زیادی وجود دارد.

And then you'd go sleep,

و بعد می رفتی بخوابی،

and you'd still be driving in your head.

و هنوز در سرت رانندگی می کردی.

Has that ever happened to you? That's the strangest thing.

که تا به حال برای شما اتفاق افتاده؟ این عجیب ترین چیز است.

Yeah.

آره

Yeah, when you're driving,

بله، وقتی در حال رانندگی هستید،

especially for hours and hours and hours.

به خصوص برای ساعت ها و ساعت ها و ساعت ها.

Mm-hmm. Yeah.

مممم آره

Do you want to remember your dreams?

آیا می خواهید رویاهای خود را به خاطر بسپارید؟

Not particularly.

نه به خصوص.

I think dreams are so fascinating,

من فکر می‌کنم رویاها بسیار جذاب هستند،

and my younger sister has gotten really into dreams,

و خواهر کوچکتر من واقعاً به رویاها وارد شده است،

and into kind of this way of dreaming

و در

where she remembers her dreams,

جایی که رویاهایش را به یاد می‌آورد،

and she can kind of control her dreams as she's dreaming,

می‌تواند رویاهایش را کنترل کند،

and I think that's really interesting.

و به نظر من این واقعاً جالب است.

Which is called?

کدام نامیده می شود؟

Isn't it lucid dreaming? Yeah.

آیا رویای شفاف نیست؟ آره

Lucid dreaming.

خواب دیدن شفاف.

And this reminds me of the film Vanilla Sky.

و این من را به یاد فیلم آسمان وانیلی می اندازد.

And Inception.

و آغازین.

Oh, and Inception.

اوه، و شروع.

Yeah.

آره

Yeah.

آره

Sometimes, though, I don't like films

با این حال، گاهی اوقات فیلم‌هایی

where you don't know if it's a dream or not.

را دوست ندارم که نمی‌دانی رویا است یا نه.

Oh, yeah, that's the worst.

اوه، آره، این بدترین است.

That just gives them full power over,

این فقط به آنها قدرت کامل می دهد،

"Oh, well, that scene wasn't real,

"اوه، خوب، آن صحنه واقعی نبود،

"because it was just a dream."

"چون فقط یک رویا بود."

Yeah, that's the worst.

آره، این بدترین است.

Or when a story ends, and then it's the,

یا وقتی داستانی به پایان می رسد، و سپس این است:

"And she woke up, and it was all a dream."

"و او بیدار شد." بالا، و همه اینها یک رویا بود."

Exactly, mm-hmm.

دقیقاً، مم-هوم.

That's frustrating.

این ناامید کننده است.

Do you have a question for people?

آیا از مردم سؤالی دارید؟

Because it's time for Kate's question.

چون زمان سؤال کیت است.

Oh, can it be the one about dreaming?

اوه، آیا می تواند در مورد رویاپردازی باشد؟

Well, I thought about-- A better question?

خوب، فکر کردم - - سوال

Yeah, like,

how much sleep do you need?

How much sleep do you need?

Tell us.

Yeah, and how much sleep are you getting?

Because either you're getting tons,

and tons, and tons of sleep,

بهتری؟ بخواب،

in which case I want to know,

در این صورت می‌خواهم بدانم،

so I can live vicariously through you,

تا بتوانم از طریق تو به عنوان نیابت زندگی کنم،

so I can pretend that I'm getting that much sleep, too.

تا بتوانم وانمود کنم که من هم اینقدر می‌خوابم.

And if you're not, then join the club.

و اگر تو نیستی، پس به باشگاه

Yeah. (chuckles)

بپیوند.

I actually got a comment from somebody

من در واقع یک نظر از یک نفر

on the Facebook page. Mm-hmm.

در صفحه فیس بوک دریافت کردم . ممممم.

I asked a question, "Complete the sentence,

من یک سوال پرسیدم، "این جمله را کامل کنید،

'This morning, I--'"

'امروز صبح، من--'"

And someone said, "Woke up,

و یکی گفت، "از خواب بیدار شدم،

"thought it was morning, but realized it was the afternoon.

"فکر کردم صبح است، اما فهمید که بعد از

"'Cause I woke up at 2:30 pm."

ظهر است ساعت 2:30 بعد از ظهر از خواب بیدار شدم."

Oh my gosh, yeah.

اوه خدای من، آره.

Oh, and sleeping through your alarm clock.

اوه، و از طریق ساعت زنگ دار خود می خوابید.

Like, we don't even have an alarm clock anymore.

مثلاً ما دیگر حتی یک ساعت زنگ دار هم نداریم.

'Cause we never sleep past six o'clock.

چون ما هرگز از ساعت شش نخوابیم.

No. I wish.

نه . ای کاش

So yeah, the question is how much sleep

بنابراین بله، سوال این است که

are you currently getting,

در حال حاضر چقدر می خوابید

and is it enough for you at the moment?

و آیا در حال حاضر برای شما کافی است؟

Yeah, and feel free to talk about, too,

بله، و در مورد

what is your ideal sleep conditions.

اینکه شرایط خواب ایده آل شما چیست صحبت کنید.

I know we talked about a cold room with a heavy blanket,

من می دانم که ما در مورد یک اتاق سرد با یک پتوی سنگین صحبت کردیم،

but that's kind of boring.

اما این یک جور خسته کننده است.

Like, maybe you want to sleep on a beach,

مثلاً، شاید بخواهید در یک ساحل،

or in a hammock, or out in a tent

یا در یک بانوج، یا بیرون در یک چادر

if you can go camping and sleep in a tent

بخوابید، اگر می توانید به کمپینگ بروید و در یک چادر بخوابید

which I can't do. No.

که من نمی توانم این کار را انجام دهم. نه.

No, 'cause I'm a light sleeper.

نه، چون خواب سبکی دارم

Mm-hmm. Yeah, yeah.

مممم آره آره.

And it's cold. It's cold.

و سرد است. سرده.

Yeah, so I hope you have enjoyed this conversation.

بله، امیدوارم از این گفتگو لذت برده باشید.

I'll leave the key words and phrases

من کلمات و عبارات کلیدی را

in the description below,

در توضیحات زیر می گذارم

and feel free to watch more of our conversations.

و با خیال راحت مکالمات ما را تماشا کنید.

I'll leave some videos on your screen.

من چند ویدیو را روی صفحه شما می گذارم.

Bye for now. Bye.

فعلا خداحافظ. خدا حافظ.

Sleep well. Oh, and sleep well.

خوب بخوابی. اوه و خوب بخواب

(bluesy rock music)

(موسیقی راک بلوزی)