Christmas English Lesson: Tales of Christmas (Free PDF and Audio Download!!!) 🎅 🎄

How ya doing? Good, how are you doing? Excellent. Good.

چطوری؟ خوبه، حالت چطوره؟ عالی خوب

Have a good day, sir. You too, thanks.

روز خوبی داشته باشید قربان شما هم، ممنون

Hello, everybody.

سلام به همه.

This is jack from tofluency.com and welcome to this special Christmas English lesson.

این جک از tofluency.com است و به این درس انگلیسی ویژه کریسمس خوش آمدید.

Now if you are new here, know that I help English learners reach a high level of English.

حالا اگر در اینجا تازه کار هستید، بدانید که من به زبان آموزان انگلیسی کمک می کنم تا به سطح بالایی از زبان انگلیسی برسند.

And in this special video, I'm going to walk around the Biltmore Estate, tell stories about

و در این ویدیوی ویژه، من قصد دارم در اطراف املاک Biltmore قدم بزنم، داستان هایی در مورد

Christmas, introduce vocabulary for you, and then be sure to check out the description

کریسمس تعریف کنم، واژگان را برای شما معرفی کنم، و سپس حتماً توضیحات را بررسی کنید

to learn how you can get the worksheet for this lesson so that you can take your learning

تا یاد بگیرید چگونه می توانید کاربرگ این درس را دریافت کنید تا شما می تواند یادگیری شما را

further.

بیشتر کند.

Okay, thank you for being here... let's go!

باشه، ممنون که اینجا هستی... بریم!

So, to give you some context, I grew up in a place called Preston, Lancashire, England.

بنابراین، برای اینکه شرایطی به شما بدهم، من در مکانی به نام پرستون، لنکاوی، انگلستان بزرگ شدم.

And this is just north of Manchester.

و اینجا درست شمال منچستر است.

So, I am originally from the UK, however, I've been living in America for six years

بنابراین، من اصالتاً بریتانیایی هستم، اما اکنون شش سال است که در آمریکا زندگی می کنم

now.

.

So, I have experience of Christmas in both the UK and America.

بنابراین، من تجربه کریسمس را هم در بریتانیا و هم در آمریکا دارم.

Let's talk about what a typical Christmas was like growing up.

بیایید در مورد اینکه یک کریسمس معمولی در بزرگ شدن چگونه بود صحبت کنیم.

Now, when I was about 11 until 15, my cousins used to come and visit every Christmas.

الان حدود 11 تا 15 سالم بود، پسرعموهایم هر کریسمس می آمدند و سر می زدند.

They used to arrive on Christmas Eve and leave a few days after Christmas.

آنها در شب کریسمس می آمدند و چند روز بعد از کریسمس می رفتند.

Now, this meant that our house was full of people - it was packed and as a kid, I loved

حالا این به این معنی بود که خانه ما پر از جمعیت بود - شلوغ بود و در کودکی من

this - I loved having my cousins there.

این را دوست داشتم - دوست داشتم پسرعموهایم را آنجا داشته باشم.

I loved having my auntie there, and it just made Christmas a little bit more special.

من دوست داشتم عمه ام را در آنجا داشته باشم، و این فقط کریسمس را کمی خاص تر کرد.

As a kid, I would wake up really early...

در کودکی خیلی زود از خواب بیدار می شدم... خیلی زود بیدار می شدم، همه را بیدار می کردم و از

I'd wake up super early, get everyone up, and I was just so excited about opening presents.

باز کردن هدایا بسیار هیجان زده بودم.

This is what kids are like, and I remember this very distinctly.

بچه ها اینطوری هستند و من این را کاملاً به یاد دارم.

I also remember one Christmas when I had a plan.

همچنین یک کریسمس را به یاد دارم که برنامه ای داشتم.

So, our parents would fill up our stockings and put them at the end of our bed every Christmas

بنابراین، والدین ما هر شب شب کریسمس جوراب‌های ما را پر می‌کردند و در انتهای تخت ما قرار می‌دادند

Eve night.

.

And one year, I stayed up.

و یک سال بیدار ماندم.

I stayed up because I wanted to open this stocking before I went to bed.

بیدار ماندم چون می خواستم قبل از خواب این جوراب را باز کنم.

But I was getting really frustrated because I could hear my mum and my auntie talking

اما من واقعاً ناامید شده بودم زیرا می‌شنیدم که مادر و خاله‌ام در

downstairs and they weren't ready for coming to bed, so, I would make loud noises and do

طبقه پایین صحبت می‌کنند و آن‌ها برای آمدن به رختخواب آماده نبودند، بنابراین، من صداهای بلندی در می‌آورم و کارهایی انجام می‌دادم و سعی می‌کردم

stuff to try and say, "hey, come on, it's time to bring up that stocking."

و بگویم: «هی، بیا، همین است. وقت آن است که آن جوراب ساق بلند را بالا بیاوریم."

But I fell asleep before they brought that stocking up - it's probably a good thing because

اما من قبل از اینکه آن جوراب را بیاورند به خواب رفتم - این احتمالاً چیز خوبی است

it's more exciting to wait until Christmas to actually open your presents in your stocking.

زیرا منتظر ماندن تا کریسمس برای باز کردن هدایای خود در جوراب بلندتان هیجان‌انگیزتر است.

So, we would wake up really early, go downstairs, and my dad would make my mom a cup of tea.

بنابراین، ما خیلی زود از خواب بیدار می شدیم، می رفتیم طبقه پایین، و پدرم برای مادرم یک فنجان چای درست می کرد.

She refused to get out of bed before she had a cup of tea.

او حاضر نشد قبل از نوشیدن یک فنجان چای از رختخواب بلند شود.

So, we made sure that happened - we made sure that she got her cup of tea really early so

بنابراین، ما مطمئن شدیم که این اتفاق افتاده است - ما مطمئن شدیم که او فنجان چای خود را خیلی زود می‌خورد

that we could open presents even earlier.

تا بتوانیم حتی زودتر هدایا را باز کنیم.

But I used to get really frustrated because my mom was in no rush to open presents and

اما من واقعاً ناامید می‌شدم، زیرا مادرم عجله‌ای برای باز کردن هدایا نداشت و

as kids, we wanted just to open the presents as early as possible.

ما در کودکی می‌خواستیم هر چه زودتر هدایا را باز کنیم.

So, usually around nine, we opened the presents and my cousins always got some really cool

بنابراین، معمولاً حوالی نه، هدایا را باز می‌کردیم و پسرعموهایم همیشه چیزهای بسیار جالبی

stuff.

می‌گرفتند.

One of my cousins was into science and he got things like a soda maker all this… all

یکی از پسرعموهای من به علم علاقه داشت و چیزهایی مانند یک نوشابه ساز همه اینها را به دست آورد ... همه

these different scientific experimental kits - stuff like that, so it was a lot of fun

این کیت های مختلف آزمایشی علمی - چیزهایی مانند آن، بنابراین برای ما بسیار سرگرم کننده

for us to see what he got and also so that we could use it as well.

بود که ببینیم چه چیزی به دست آورده است و همچنین بتوانیم استفاده کنیم. آن را نیز.

One Christmas, I was really inspired by Rocky - the boxing movie - so, I asked my parents

در یک کریسمس، من واقعاً از راکی - فیلم بوکس - الهام گرفتم، بنابراین، از والدینم

to get me weights and a boxing bag.

خواستم وزنه و یک کیسه بوکس برایم بیاورند.

And with most exercise equipment, you use it for the first, you know, two or three weeks

و با اکثر وسایل ورزشی، شما می‌دانید که برای اولین بار از آن استفاده می‌کنید، می‌دانید، دو یا سه هفته

and then you stop using it and then you forget about it.

و سپس استفاده از آن را متوقف می‌کنید و سپس آن را فراموش می‌کنید.

A couple of other days that I just loved around Christmas: firstly, our friends used to have

چند روز دیگر که من فقط در کریسمس دوست داشتم : اولاً، دوستان ما

a tradition to go out on Christmas Eve Eve, So, on the 23rd of December.

عادت داشتند در شب کریسمس بیرون بروند، بنابراین، در 23 دسامبر.

And we used to wear fancy dress - we used to wear costumes... so, we would dress up

و ما قبلاً لباسهای شیک می پوشیدیم - لباس می پوشیدیم ... بنابراین، ما لباس

as Santas, dress up as snowmen and just go out to a few bars, stay out late, and have

بابانوئل می پوشیدیم، لباس آدم برفی می پوشیدیم و فقط به چند بار بیرون می رفتیم، تا دیروقت بیرون می ماندیم

a lot of fun.

و خیلی خوش می گذراندیم.

Probably my favorite day of the year is Boxing Day.

احتمالاً روز مورد علاقه من در سال Boxing Day است.

And Boxing Day is the day after Christmas.

و Boxing Day روز بعد از کریسمس است.

I believe it's called Boxing Day because the owners of factories used to give boxes of

من معتقدم که آن را Boxing Day می‌نامند، زیرا صاحبان کارخانه‌ها

gifts to their workers the day after Christmas - so this is on the 26 of December.

روز بعد از کریسمس جعبه‌های هدایایی را به کارگران خود می‌دادند - بنابراین این روز در 26 دسامبر است.

I might be completely wrong about that so do check the link that will leave in the description.

ممکن است در مورد آن کاملاً اشتباه کرده باشم، بنابراین پیوندی را که در توضیحات گذاشته می شود، بررسی کنید.

But Boxing Day, as I remember, was a lot of fun because Christmas Day can be quite stressful.

اما Boxing Day، همانطور که من به یاد دارم، بسیار سرگرم کننده بود زیرا روز کریسمس می تواند بسیار استرس زا باشد.

Everyone opens presents and then you have to cook a meal - all those different things,

همه هدایایی را باز می کنند و سپس شما باید یک غذا بپزید - همه آن چیزهای مختلف،

especially, if you have family.

به خصوص، اگر خانواده دارید.

But Boxing Day is when you have the leftovers, so, everyone eats leftovers - the leftover

اما Boxing Day زمانی است که شما باقیمانده غذا را دارید، بنابراین، همه باقیمانده غذا را می خورند - باقی

turkey leftover, leftover potatoes, vegetables - those types of things.

مانده بوقلمون، باقی مانده سیب زمینی، سبزیجات - این نوع چیزها.

And usually, people have parties.

و معمولاً مردم مهمانی دارند.

So, they'll invite their friends and family to the house, have a buffet-style party, and

بنابراین، آنها دوستان و خانواده خود را به خانه دعوت می کنند ، یک مهمانی به سبک بوفه برگزار می کنند و

people just feel a lot more relaxed.

مردم احساس آرامش بیشتری می کنند.

Football or soccer is also a big part of Boxing Day.

فوتبال یا فوتبال نیز بخش بزرگی از Boxing Day است.

So, this is when every team in the country will play.

بنابراین، این زمانی است که همه تیم های کشور بازی می کنند.

My team is Preston North End and I remember going to some away games - going to places

تیم من پرستون نورث اند است و من به یاد دارم که به چند بازی خارج از خانه رفته بودم - به مکان هایی

like Stoke on Boxing Day to watch Preston play and, yeah, they have the biggest attendances

مانند استوک در روز باکسینگ می رفتم تا بازی پرستون را تماشا کنم و بله، آنها بیشترین

of the year on Boxing Day.

حضور سال را در روز باکسینگ دارند.

As many of you know, I spent a couple of years living in Spain.

همانطور که بسیاری از شما می دانید، من چند سالی را در اسپانیا زندگی کردم.

Now, firstly, we lived in Bilbao and then in Valencia.

اکنون ابتدا در بیلبائو و سپس در والنسیا زندگی می کردیم .

Now, in Bilbao, they had their own version of Santa Claus called Olentzero, I think he

حالا، در بیلبائو، آنها نسخه خودشان را از بابانوئل داشتند به نام Olentzero، فکر می‌کنم او

was called, and he was a guy who lived in the mountains and, apparently, he wasn't a

را صدا می‌کردند، و او پسری بود که در کوهستان زندگی می‌کرد و ظاهراً

very nice guy.

پسر خوبی نبود.

While we were in Spain, my parents came to visit us and my sister did as well.

زمانی که ما در اسپانیا بودیم، پدر و مادرم به دیدن ما آمدند و خواهرم هم همینطور.

So, the first year, we celebrated Christmas in Bilbao all together.

بنابراین، سال اول، کریسمس را در بیلبائو جشن گرفتیم.

Now, my dad wasn't very happy about a certain thing because instead of having turkey, which

حالا، پدرم از یک چیز خیلی خوشحال نبود، زیرا به جای اینکه بوقلمون

is traditional, we ended up having salmon.

که سنتی است، در نهایت ماهی سالمون بخوریم.

But apart from that, everyone had such a great time in Bilbao.

اما جدای از آن، همه در بیلبائو لحظات خوبی داشتند.

And then when we were in Valencia, my wife and I celebrated together and we remember

و بعد وقتی در والنسیا بودیم، من و همسرم با هم جشن گرفتیم و به یاد داریم

having such a good Christmas.

که کریسمس خوبی داشتیم.

It was really warm over the Christmas period and we sat outside having some drinks on Christmas

در طول دوره کریسمس واقعا گرم بود و ما در شب کریسمس بیرون نشستیم و نوشیدنی داشتیم

Eve and then on Christmas Day, we made our own Turkey, but we did this in a toaster oven

و سپس در روز کریسمس، ترکیه خودمان را درست کردیم، اما ما این کار را در اجاق توستر

because we didn't have a regular oven, so we had to make the turkey and everything else

انجام دادیم زیرا فر معمولی نداشتیم، بنابراین ما باید بوقلمون و هر چیز دیگری را

in the toaster oven.

در فر توستر درست می کردم.

Just in case you're interested, we used a Jamie Oliver recipe and I'll leave that recipe

فقط در صورت علاقه، ما از دستور جیمی الیور استفاده کردیم و من آن دستور را در

below.

زیر می گذارم.

Like I said at the start of this video, I've been living in the US for six years now.

همانطور که در ابتدای این ویدیو گفتم، من الان شش سال است که در ایالات متحده زندگی می کنم.

So, we have had different types of Christmases here, you know, we've celebrated in different

بنابراین، ما انواع مختلفی از کریسمس را در اینجا داشته ایم، می دانید، ما به روش های مختلف جشن گرفته ایم

ways.

.

For example, we have gone to France to visit my family and to spend Christmas with them.

به عنوان مثال، ما به فرانسه رفته‌ایم تا با خانواده‌ام دیدار کنیم و کریسمس را با آنها بگذرانیم.

We've gone to Connecticut, where my wife's family's from, to have Christmas with her

ما به کانکتیکات، جایی که خانواده همسرم از آنجا هستند، رفته ایم تا کریسمس را با خانواده او داشته باشیم

family, and we've also celebrated here in Asheville.

، و همچنین اینجا در اشویل جشن گرفته ایم .

So, sometimes, we're with family, sometimes, were not and because of this, we have had

بنابراین، گاهی اوقات، ما با خانواده هستیم، گاهی اوقات ، نبودیم و به همین دلیل، مجبور

to build our own traditions and this is a lot of fun because now we have a family, it

شدیم سنت های خود را بسازیم و این بسیار سرگرم کننده است زیرا اکنون ما یک خانواده داریم، به این

means that we can create our own traditions - we can think about what we're going to eat

معنی است که می توانیم سنت های خود را ایجاد کنیم. - می‌توانیم به این فکر کنیم که قرار است برای کریسمس چه بخوریم

for Christmas, think about how we go to celebrate Christmas Eve, and having children makes Christmas

، به این فکر کنیم که چگونه می‌رویم شب کریسمس را جشن بگیریم، و بچه‌دار شدن کریسمس

so exciting again.

را دوباره هیجان‌انگیز می‌کند.

It's going to be interesting to see how things change over time, you know, how we celebrate

جالب است که ببینیم در طول زمان اوضاع چگونه تغییر می‌کند، می‌دانید که چگونه

Christmas moving forward.

کریسمس را جشن می‌گیریم.

But for me, it's the best time of the year.

اما برای من بهترین زمان سال است.

Everyone is in a good mood, everyone wants to celebrate, it's about family friends and

روحیه همه خوب است، همه می خواهند جشن بگیرند، این در مورد دوستان خانواده و

also giving and receiving gifts.

همچنین هدیه دادن و گرفتن است.

Okay, I am now back in my office just to let you know that that is the end of this special

خوب، من اکنون به دفتر خود برگشتم تا به شما اطلاع دهم که این پایان این

Christmas video.

ویدیوی ویژه کریسمس است.

If you have enjoyed this, then please give it the thumbs up and share it with anyone

اگر از این کار لذت برده‌اید، لطفاً آن را تأیید کنید و با هر کسی

who would find it useful.

که آن را مفید می‌داند به اشتراک بگذارید.

Like I said before, there is a worksheet that you can download and I'm going to include

همانطور که قبلاً گفتم، یک کاربرگ وجود دارد که می توانید آن را دانلود کنید و من قصد دارم

a few extra things in there for you just click the link over here and you'll be able to download

چند مورد اضافی را در آنجا برای شما قرار دهم، فقط روی پیوند اینجا کلیک کنید و می توانید آن را دانلود

that.

کنید.

Okay, so thank you so much for watching, see you next time!

خوب، پس از تماشای شما بسیار متشکرم، دفعه بعد می بینمت!

There's a turkey.

یک بوقلمون هست

We must be really quiet.

واقعا باید ساکت باشیم

Hello, Mr Turkey!

سلام آقای ترکیه!