English Grammar in 1 hour: advanced grammar lesson

Do you know which one is rude? "I have  to work with Sarah on this project." "I  

میدونی کدوم بی ادبه؟ "من باید با سارا روی این پروژه کار کنم." "من

get to work with Sarah on this project."  One of these is rude. Which one is it? 

با سارا روی این پروژه کار می کنم." یکی از اینها بی ادبی است. کدام یکی است؟

If you have been studying English grammar, you  might know that, "I have to work with Sarah on  

اگر در حال مطالعه گرامر انگلیسی بوده‌اید، ممکن است بدانید که «من باید در این پروژه با سارا کار کنم

this project," is rude, but this one, "I get  to work with Sarah on this project," is polite. 

» بی‌ادبانه است، اما این جمله «من می‌توانم با سارا در این پروژه کار کنم» مودبانه است.

Why in the world is that? Well, if you are  someone who thinks that English grammar is boring,  

چرا در دنیا چنین است؟ خوب، اگر شما فردی هستید که فکر می‌کنید گرامر انگلیسی خسته‌کننده است،

English grammar is not important, well be careful,  because you might be making this rude mistake in  

گرامر انگلیسی مهم نیست، خوب مراقب باشید، زیرا

English if you don't study English grammar. I know, I know, grammar can sometimes feel  

اگر گرامر انگلیسی را مطالعه نکنید ممکن است این اشتباه بی‌ادبانه را در انگلیسی انجام دهید. می‌دانم، می‌دانم، گرامر گاهی اوقات می‌تواند

boring or heavy, too many details. But  guess what? I have some good news. I am  

خسته‌کننده یا سنگین باشد، جزئیات بیش از حد. اما حدس بزنید چیست؟ یه خبر خوب دارم من

here to help make English grammar enjoyable,  useful, and practical. Today, you are going  

اینجا هستم تا به گرامر انگلیسی لذت‌بخش، مفید و کاربردی کمک کنم. امروز، شما می‌خواهید

to level up your English grammar skills in  just one hour so that you don't make any rude  

مهارت‌های دستور زبان انگلیسی خود را فقط در یک ساعت ارتقا دهید تا

mistakes the next time that you speak in English. Hi, I am Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.  

دفعه بعد که به زبان انگلیسی صحبت می‌کنید، مرتکب اشتباه بی‌ادبی نشوید. سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

And to help you with today's grammar lesson,  I have created a free PDF worksheet for you.  

و برای کمک به شما در درس گرامر امروز، یک کاربرگ PDF رایگان برای شما ایجاد کردم.

Today, we're going to be going over five  important categories of English grammar,  

امروز، ما پنج دسته مهم از دستور زبان انگلیسی را بررسی خواهیم کرد

and you can download all of these in the free  PDF worksheet. You can review the concepts,  

و می‌توانید همه اینها را در کاربرگ PDF رایگان دانلود کنید. می‌توانید مفاهیم را مرور کنید،

review all of the sample sentences, and make  sure that it is downloaded into your brain. So  

همه جملات نمونه را مرور کنید، و مطمئن شوید که در مغز شما دانلود شده است. بنابراین

the next time that you speak, no problem. You can  use these grammar concepts easily and naturally.  

دفعه بعد که صحبت می کنید، مشکلی نیست. می‌توانید به راحتی و به طور طبیعی از این مفاهیم گرامری استفاده کنید.

You can click on the link in the description  to download the free PDF worksheet today. 

برای دانلود کاربرگ PDF رایگان امروز می‌توانید روی پیوند در توضیحات کلیک کنید.

Let's get started with the first grammar concept,  which we already hinted at. The difference between  

بیایید با اولین مفهوم گرامری که قبلاً به آن اشاره کردیم، شروع کنیم. تفاوت بین

get to and have to so that you're not rude, and  you can speak politely in English. Let's watch. 

رسیدن به و باید برای اینکه بی ادب نباشید، و می توانید مؤدبانه به انگلیسی صحبت کنید. بیایید تماشا کنیم.

I'm in beautiful sunny Costa Rica. Usually I don't  film these videos outside, so I'm sorry if there's  

من در کاستاریکای آفتابی زیبا هستم. معمولاً من از این ویدیوها در خارج فیلم نمی‌گیرم، بنابراین اگر

some wind. You're going to hear some birds,  some trees rustling. It's all part of nature,  

باد می‌وزد متاسفم. صدای خش خش برخی از پرندگان و برخی درختان را خواهید شنید. همه اینها بخشی از طبیعت است،

right? Hopefully it will help you  to relax and enjoy today's lesson. 

درست است؟ امیدواریم این به شما کمک کند که آرام شوید و از درس امروز لذت ببرید.

We're going to be talking about how to describe  your vacation in English. Usually vacations have  

ما در مورد نحوه توصیف تعطیلات خود به انگلیسی صحبت خواهیم کرد. معمولاً تعطیلات دارای

positive parts and sometimes negative parts  as well. So I hope that the expressions we  

قسمت‌های مثبت و گاهی اوقات جنبه‌های منفی نیز هستند. بنابراین امیدوارم عباراتی که

talk about today will help you to naturally  describe it. And also, I'm going to show you  

امروز درباره آنها صحبت می کنیم به شما کمک کند تا به طور طبیعی آن را توصیف کنید. و همچنین، من قصد دارم

a little bit around the farm so you'll get  some real practice with these expressions. 

کمی اطراف مزرعه را به شما نشان دهم تا با این عبارات تمرین واقعی انجام دهید.

The two expressions that we're going to  talk about today are to get to do something,  

دو عبارتی که امروز قرار است درباره آنها صحبت کنیم این است که باید کاری را انجام دهیم

and to have to do something. Today, you are going  to get to guess some of the wonderful vegetation  

و باید کاری را انجام دهیم. امروز، می‌توانید برخی از پوشش گیاهی فوق‌العاده‌ای را

that's around me on this farm. I'm going to take  you on a little tour throughout this lesson,  

که در اطراف من در این مزرعه وجود دارد، حدس بزنید. من در طول این درس می‌خواهم شما را به یک تور کوچک ببرم،

and I want you to guess what the different  plants are. Let's talk about that first  

و از شما می‌خواهم که گیاهان مختلف را حدس بزنید . بیایید ابتدا درباره آن

expression, to get to do something. This expression has a sense of honor,  

عبارت صحبت کنیم، تا کاری را انجام دهیم. این عبارت دارای حس افتخار،

of privilege. A sense of, "Wow, I get  to be in this beautiful nature. Wow,  

امتیاز است. حس این که "وای، من می‌توانم در این طبیعت زیبا باشم. وای،

I'm so privileged. I feel honored to be here."  You could just use the simple past or the simple  

من خیلی ممتازم. احساس افتخار می‌کنم که اینجا هستم." شما فقط می توانید از گذشته ساده یا حال ساده استفاده کنید

present. "I am in beautiful nature." But if  we want to give a sense of honor, privilege,  

. "من در طبیعت زیبا هستم." اما اگر بخواهیم احساس افتخار، امتیاز بدهیم،

"Wow, I'm so lucky to be here." We can use get  to. "I get to be in this beautiful nature." 

"وای، من خیلی خوش شانس هستم که اینجا هستم." می توانیم از get to استفاده کنیم. "من می توانم در این طبیعت زیبا باشم."

What about that second expression, to have to do  something? Well, in order to get to this farm,  

در مورد آن عبارت دوم چطور، باید کاری انجام داد؟ خوب، برای رسیدن به این مزرعه،

we had to drive on some difficult roads.  They weren't always paved. There were a lot  

مجبور شدیم در چند جاده سخت رانندگی کنیم. آنها همیشه سنگفرش نبودند. تعداد

of potholes. They were really windy.  We had to drive on difficult roads. 

زیادی چاله وجود داشت. آنها واقعا باد می آمد. مجبور بودیم در جاده های سخت رانندگی کنیم.

When we use had to, which is the past version of  have to, this says a sense of something difficult,  

وقتی از had to استفاده می‌کنیم، که نسخه گذشته باید باشد، این نشان می‌دهد که چیزی دشوار است،

something undesirable. "I had to take out  the trash. I had to study for my exam." It's  

چیزی نامطلوب. "من باید زباله ها را بیرون می آوردم. باید برای امتحانم درس می خواندم." این

something that's a little bit of a burden. So  here we have a positive expression. "I get to  

چیزی است که کمی سنگین است. بنابراین  در اینجا ما یک بیان مثبت داریم. "من می‌توانم

see beautiful nature. We got to see amazing  iguanas on the trail." Or something negative.  

طبیعت زیبا را ببینم. ما باید ایگواناهای شگفت‌انگیز را در مسیر ببینیم." یا چیز منفی

"We had to drive on some difficult roads to  get here. We had to pay $15 to get into the  

"برای رسیدن به اینجا مجبور شدیم در برخی از جاده های سخت رانندگی کنیم . برای ورود به پارک باید 15 دلار می پرداختیم

park." Before I tell you a little story  about my experience here in Costa Rica,  

." قبل از اینکه داستان کوچکی درباره تجربه‌ام در کاستاریکا به شما بگویم،

let's go to our first question where you get  to guess some of the plants around the farm. 

اجازه دهید به اولین سؤال خود برویم که می‌توانید برخی از گیاهان اطراف مزرعه را حدس بزنید.

All right, first quiz question. We have this  beautiful tree with these interesting things  

خیلی خب، اولین سوال مسابقه. ما این درخت زیبا را داریم که این چیزهای جالب

hanging down. Can you guess what this is? What  kind of plant is this? You've got three seconds.  

آویزان است. می توانید حدس بزنید این چیه؟ این چه نوع گیاهی است؟ شما سه ثانیه وقت دارید

Three, two, one. It is cacao. This is the outside  seed, the outside pod where you'll find chocolate. 

سه دو یک. کاکائو است. این دانه بیرونی است ، غلاف بیرونی که در آن شکلات پیدا خواهید کرد.

I hope you enjoyed that first little  quiz question. There's going to be  

امیدوارم از اولین سوال مسابقه کوچک لذت برده باشید .

three different quiz questions throughout this  lesson. Let me tell you a little story about  

در سرتاسر این درس سه سوال امتحانی مختلف وجود خواهد داشت . بگذارید یک داستان کوچک از

the first night that we arrived in this city. When we got to the farm, the farmer helped us  

اولین شبی که به این شهر رسیدیم برایتان تعریف کنم. وقتی به مزرعه رسیدیم، کشاورز به ما کمک کرد

to find the house that we were staying at. It's a  little bungalow, a little cabin on his property.  

تا خانه ای را که در آن اقامت داشتیم پیدا کنیم. این یک خانه ییلاقی کوچک، یک کلبه کوچک در ملک اوست.

And when he tried to open the gate, he couldn't  open it. He tried one key, then he tried another,  

و وقتی سعی کرد دروازه را باز کند، نتوانست آن را باز کند. او یک کلید را امتحان کرد، سپس کلید دیگری را امتحان کرد،

and he ran back to his farm, and we had to wait  for about 15 minutes while he looked for the key. 

و به مزرعه خود دوید، و ما مجبور شدیم حدود 15 دقیقه منتظر بمانیم تا او به دنبال کلید بگردد.

And then he came back with a key. He  was so excited. He tried to open the  

و بعد با یک کلید برگشت. او خیلی هیجان زده بود. او سعی کرد

gate and it didn't work well. He said, "You're  probably going to have to wait for another hour  

دروازه را باز کند و خوب کار نکرد. او گفت، " احتمالاً باید یک ساعت دیگر صبر کنید

while we work out this problem with the key." For a moment, I was just a little bit worried,  

تا ما این مشکل را با کلید حل کنیم." برای یک لحظه، فقط کمی نگران بودم،

because we have a toddler and we'd been driving  all day, so we wanted to just open the door and  

زیرا ما یک کودک نوپا داریم و تمام روز را رانندگی می‌کردیم، بنابراین می‌خواستیم در را باز کنیم و

let him run free finally. But then he said  to us, "Well, we have a dinner available  

اجازه دهیم بالاخره آزاد شود. اما سپس به ما گفت: "خب، ما یک شام

at our eating area. Would you like to be our  guest for dinner?" "Yes, of course we would." 

در محل غذاخوری خود داریم. آیا می‌خواهید برای شام مهمان ما باشید؟" "بله، البته که ما این کار را می کنیم."

So we got to have an amazing dinner at the farm.  We had some rice, and beans, and plantains,  

بنابراین ما باید یک شام شگفت انگیز در مزرعه بخوریم. ما مقداری برنج، لوبیا، و چنار،

and chicken, and some guava juice, all produced  on the farm. It was our luck really that we got  

و مرغ، و مقداری آب گواوا داشتیم که همه در مزرعه تولید می‌شدند. واقعاً این شانس ما بود که

to eat that dinner with them because we had no  plans for dinner. We were kind of worried what  

توانستیم   آن شام را با آنها بخوریم زیرا برنامه ای برای شام نداشتیم. ما به نوعی نگران بودیم که

we were going to eat, because we just arrived  here after a long day of traveling. So because  

قرار است چه بخوریم، زیرا تازه پس از یک روز طولانی سفر به اینجا رسیدیم. بنابراین به دلیل

of this problem with the key, he had to find  the key somehow, somewhere, we got to have  

این مشکل با کلید، او مجبور شد کلید را به نحوی پیدا کند، در جایی، ما باید

a great experience. Before we talk about the  grammatical structure of get to and have to,  

تجربه خوبی داشته باشیم. قبل از اینکه در مورد ساختار دستوری get to and have to صحبت کنیم،

let's go on to the second quiz. Question  

اجازه دهید به دومین مسابقه بپردازیم. سوال   سؤال

quiz question number two. We've got these  interesting plants here with these little flowers.  

مسابقه شماره دو. ما این گیاهان جالب را با این گل های کوچک در اینجا داریم.

What do you think these flowers will  do someday when they're not flowers?  

فکر می‌کنید این گل‌ها وقتی گل نباشند، روزی چه خواهند کرد؟

What will they become? What will this plant  produce? Something quite important that  

آنها چه خواهند شد؟ این گیاه چه چیزی تولید خواهد کرد؟ چیزی بسیار مهم که

probably a lot of you enjoy every  day. Let's take a look at these.  

احتمالاً بسیاری از شما هر روز از آن لذت می برید . بیایید نگاهی به اینها بیندازیم.

I'll give you three seconds. Three, two, one.  It's coffee. This is a coffee plant. The farm  

سه ثانیه بهت فرصت میدم سه دو یک. قهوه است. این گیاه قهوه است. مزرعه

here has a lot of coffee. As you saw, also cacao.  And we'll see a third one in just a moment. 

اینجا قهوه زیادی دارد. همانطور که دیدید، همچنین کاکائو. و ما در یک لحظه سومی را خواهیم دید.

Did you enjoy that second quiz question? I hope  so. Let's talk about the grammatical structure  

آیا از سوال دوم مسابقه لذت بردید؟ امیدوارم. بیایید در مورد ساختار دستوری

of using get and have in the sense of something  positive or something negative happening. "We got  

استفاده از get و have به معنای اتفاق مثبت یا منفی صحبت کنیم. "ما باید

to eat dinner on the farm. He had to look for the  key." Here, we're conjugating that special word,  

شام را در مزرعه بخوریم. او باید دنبال کلید می‌گشت." در اینجا، ما آن کلمه خاص،

get and have into the past tense. And do  you see what's happening after that? "We  

get and have را به زمان گذشته با هم ترکیب می کنیم. و آیا می بینید که بعد از آن چه اتفاقی می افتد؟ "ما

got to eat." Make sure that you add to  and then an unconjugated verb. "We got  

باید بخوریم." مطمئن شوید که به و سپس یک فعل غیرمرتبط اضافه می‌کنید. "ما باید

to eat. He had to look for the key." Beautiful. Now that you know how to correctly grammatically  

بخوریم. او باید دنبال کلید می‌گشت." زیبا. اکنون که می‌دانید چگونه

construct a sentence using get to and have  to, let's go on to our third quiz question,  

با استفاده از get to و have به درستی دستوری بسازید ، بیایید به سؤال سوم مسابقه خود برویم،

and then I'll tell you a final story about  our trip using these beautiful expressions. 

و سپس با استفاده از این عبارات زیبا، داستان نهایی سفرمان را به شما خواهم گفت.

For our third quiz question, it's  quite obvious. So I want to show you  

برای سؤال سوم مسابقه ما، کاملاً واضح است. بنابراین می‌خواهم

the base of the tree first. And as we  go up the tree, start thinking about,  

ابتدا پایه درخت را به شما نشان دهم. و همانطور که از درخت بالا می رویم، شروع به فکر کردن به این می کنیم که

what is it? What is this going to  produce? Here we can see a little  

چیست؟ این قرار است چه چیزی تولید کند؟ در اینجا می‌توانیم

flower hanging down. What is it? What is  it? Are you ready to guess? Three, two, one.  

گل کوچک آویزان را ببینیم. چیست؟ آن چیست؟ آیا برای حدس زدن آماده اید؟ سه دو یک.

It's bananas. So beautiful. I didn't know that so  many grew in a bunch like that. It's wonderful. 

این موز است. بسیار زیبا. نمی‌دانستم که تعداد زیادی از آن‌ها در دسته‌ای مانند آن رشد کرده‌اند. فوق العاده است.

I hope you enjoyed that third quiz question in  this little mini tour of the farm. It's really  

امیدوارم از سومین سوال مسابقه در این گشت کوچک در مزرعه لذت برده باشید.

nice to see nature in other areas around the  world. Now that you know what get to and have  

دیدن طبیعت در مناطق دیگر در سراسر جهان واقعاً   خوب است. اکنون که می‌دانید منظورتان چیست و باید به چه

to mean, and you know the correct grammatical  structure, let me tell you another quick story  

معنا باشد، و ساختار گرامری صحیح را می‌دانید ، اجازه دهید داستان سریع دیگری

about something that we did today and something  that we plan to do in the future, so that you can  

درباره کاری که امروز انجام دادیم و کاری که در آینده انجام می‌دهیم به شما بگویم تا بتوانید

see the different verb tenses for get and have. This morning, we got to see an amazing waterfall.  

زمان های مختلف فعل برای get و have. امروز صبح یک آبشار شگفت انگیز را دیدیم.

It's one of the famous attractions of this area  in Costa Rica. But to get to the waterfall,  

این یکی از جاذبه‌های معروف این منطقه در کاستاریکا است. اما برای رسیدن به آبشار

you have to walk down 500 steps.  And then to go back to your car,  

باید 500 پله را طی کنید. و سپس برای بازگشت به ماشین خود،

you have to walk up 500 steps. But it was  really cool because we got to see the waterfall,  

باید 500 پله بالا بروید. اما واقعاً جالب بود زیرا ما توانستیم آبشار را ببینیم،

and then we walked a little bit down the path  and we got to really relax, and feel refreshed,  

و سپس کمی در مسیر قدم زدیم و باید واقعاً استراحت کنیم، و احساس طراوت کنیم،

and wade into the water. It was quite cold.  There were a lot of fish. It was tons of fun. 

و وارد آب شویم. هوا کاملا سرد بود. ماهی زیاد بود. خیلی زیاد خنده دار بود.

And the great part was we didn't have to drive too  far from the farm. It was just about 15 minutes,  

و بخش مهم این بود که ما مجبور نبودیم خیلی دور از مزرعه رانندگی کنیم. فقط حدود 15 دقیقه بود،

so not too bad. Over the next couple days, we  hope that we'll get to see some more animals,  

خیلی هم بد نیست. در طی چند روز آینده، امیدواریم چند حیوان دیگر،

maybe some sloths, maybe some more monkeys,  and more iguanas, maybe an anteater or two,  

شاید چند تنبل، شاید چند میمون بیشتر، و ایگواناهای بیشتری، شاید یک یا دو مورچه خوار،

some parrots, maybe some macaws. That would  be amazing if we get to see those. So we're  

چند طوطی، شاید چند ماکائو ببینیم. اگر آن‌ها را ببینیم شگفت‌انگیز خواهد بود. بنابراین ما

going to go to a national park and then we're  going to maybe get to go to Hanging Bridges Park.  

به یک پارک ملی می رویم و سپس شاید به پارک پل های معلق برویم.

Maybe we'll get to go to the lake. We'll see.  But you have to drive a little bit of a distance,  

شاید بتوانیم به دریاچه برویم. خواهیم دید. اما باید کمی مسافت،

maybe 30 minutes, an hour, an hour and a half to  get to those locations. But I think it'll be worth  

شاید 30 دقیقه، یک ساعت، یک ساعت و نیم رانندگی کنید تا به آن مکان ها برسید. اما فکر می کنم ارزشش را داشته باشد

it. We've already gotten to do a lot of cool  stuff in Costa Rica, and I hope that we'll get  

. ما قبلاً کارهای جالب زیادی در کاستاریکا انجام داده‌ایم، و امیدوارم

to do other cool things in the next couple days. Great work. I hope you enjoyed my little vacation  

در چند روز آینده بتوانیم کارهای جالب دیگری را انجام دهیم. کار عالی امیدوارم از تعطیلات کوچک من

to Costa Rica during that lesson. The next  grammar lesson is going to be focusing on  

به کاستاریکا در طول آن درس لذت برده باشید. درس گرامر بعدی بر روی

an advanced grammar sentence construction that  I rarely see English learners use, but native  

ساخت جملات گرامری پیشرفته تمرکز خواهد کرد که به ندرت می بینم زبان آموزان انگلیسی از آن استفاده می کنند، اما

speakers use this all the time. I want to help  you level up your speaking skills. Let's watch. 

گویشوران بومی همیشه از آن استفاده می کنند. من می‌خواهم به شما کمک کنم تا مهارت‌های گفتاری خود را ارتقا دهید. بیایید تماشا کنیم.

Do you remember learning comparisons in  your English classroom? Like this sentence.  

آیا یادگیری مقایسه در کلاس انگلیسی خود را به خاطر دارید؟ مثل این جمله.

"His bike is faster than my bike." The word  faster is a comparison word. Or, "Her English  

دوچرخه او سریعتر از دوچرخه من است. کلمه سریعتر یک کلمه مقایسه است. یا، "انگلیسی او

is better than it was last year." Better is our  comparison word. "That picture is more beautiful  

بهتر از سال گذشته است." کلمه مقایسه ما بهتر است . "آن عکس زیباتر

than mine." More beautiful are comparison words. When we have a short word like fast, hot, easy,  

از عکس من است." کلمات مقایسه زیباتر هستند. وقتی کلمه کوتاهی مانند سریع، داغ، آسان،

green, we're just going to add E-R. Faster,  easier, hotter, greener. But when you have a  

سبز داریم، فقط E-R را اضافه می کنیم. سریع‌تر، آسان‌تر، گرم‌تر، سبزتر. اما وقتی یک

longer word like that last sentence, beautiful, or  intelligent, or annoying, instead of adding E-R,  

کلمه طولانی تر مانند جمله آخر دارید، زیبا، یا هوشمند یا آزاردهنده، به جای اضافه کردن E-R،

we're just going to add more or less. "More  beautiful, more intelligent, more annoying,  

ما فقط کم و بیش اضافه می کنیم. " زیباتر، باهوش تر، آزاردهنده تر،

less beautiful, less intelligent, less annoying." So these are our two ways that we can make  

کمتر زیبا، کمتر باهوش، کمتر آزاردهنده." بنابراین این دو راه ما است که می‌توانیم

comparisons, just as a quick review because that's  going to be essential for taking it to the next  

مقایسه کنیم، فقط به عنوان یک مرور سریع، زیرا این برای رفتن به

level in our advanced sentence structure. Let's take a look at this sentence. "The  

سطح بعدی در ساختار جملات پیشرفته ما ضروری است. بیایید نگاهی به این جمله بیندازیم. "هرچه هوا

warmer it is, the happier I feel." Can you  pick out the two comparison words here?  

گرمتر باشد، احساس خوشحالی بیشتری می کنم." آیا می‌توانید دو کلمه مقایسه را در اینجا انتخاب کنید؟

Warmer, happier. We can see that E-R at the end  is kind of a key to this. "The warmer it is,  

گرمتر، شادتر می‌توانیم ببینیم که E-R در پایان به نوعی کلید این موضوع است. "هرچه هوا گرمتر باشد،

the happier I feel." Right now, it's the middle of  winter where I live. But occasionally every couple  

احساس خوشحالی بیشتری می کنم." در حال حاضر، اواسط زمستان جایی است که من زندگی می کنم. اما گاهی هر چند

weeks, there will be one day that feels like  spring. And everyone in my city goes outside  

هفته یک روز می آید که شبیه بهار است. و همه در شهر من به بیرون می‌روند

and jumps for joy, and all of that sadness from  winter just washes away. Because when it feels  

و از خوشحالی می‌پرند، و تمام آن غم و اندوه زمستان از بین می‌رود. زیرا وقتی هوا

warm outside, you feel great. You feel so happy. So we could use this sentence. "The warmer it is,  

در بیرون گرم است، احساس خوبی دارید. خیلی احساس خوشبختی می کنی بنابراین می توانیم از این جمله استفاده کنیم. "هرچه هوا گرمتر باشد،

the happier I feel." We're comparing two things,  but let's take a look at actually what's happening  

احساس خوشحالی بیشتری می کنم." ما دو چیز را با هم مقایسه می‌کنیم، اما بیایید نگاهی به آنچه در

here. We have those two comparison words, but  what's happening right before that? It's the  

اینجا روی می‌دهد بیاندازیم. ما آن دو کلمه مقایسه را داریم، اما قبل از آن چه اتفاقی می‌افتد؟ این

word the. "The warmer it is, the happier I feel." So that's going to be our key here for structuring  

کلمه است. "هرچه هوا گرمتر باشد، احساس خوشحالی بیشتری می کنم." بنابراین این کلید ما در اینجا برای ساختار

these sentences. At the beginning, we have some  kind of cause. The cause is warm weather. And  

این جملات خواهد بود. در آغاز، ما نوعی علت داریم. علت آن هوای گرم است. و

what's the effect? I feel happy. So we  have a cause and effect happening here.  

چه تأثیری دارد؟ من احساس شادی میکنم. بنابراین ما یک علت و معلولی داریم که اینجا اتفاق می‌افتد.

"The warmer it is, the happier I feel."  Let's take a look at some other examples. 

"هرچه هوا گرمتر باشد، احساس خوشحالی بیشتری می کنم." بیایید به چند نمونه دیگر نگاهی بیندازیم.

"The richer the person, the more annoying he is."  This is just personal opinion. So here we have two  

"هرچه فرد ثروتمندتر باشد، آزاردهنده تر است." این فقط نظر شخصی است بنابراین در اینجا دو

comparison words, richer and more annoying.  Because the word annoying is a longer word,  

کلمه مقایسه داریم، غنی تر و آزاردهنده تر. از آنجایی که کلمه آزاردهنده کلمه طولانی‌تری است،

we're going to use more in front of it instead of  saying annoyinger. We're not going to add E-R at  

به جای گفتن آزاردهنده، بیشتر در جلوی آن استفاده می‌کنیم . ما در پایان E-R را اضافه نمی کنیم

the end. And then we have that keyword, the. "The  richer the person is or the richer the person,  

. و سپس ما آن کلمه کلیدی، the. "هرچه فرد ثروتمندتر باشد یا فرد ثروتمندتر باشد،

the more annoying he is." What about this one? "The sweeter the dessert,  

آزاردهنده تر است." در مورد این یکی چی؟ "هرچه دسر شیرین‌تر باشد،

the more delicious it is. The sweeter," that's our  comparison word. "The more delicious." That's our  

خوشمزه‌تر است. شیرین‌تر،" این کلمه مقایسه ماست. "هر چه خوشمزه تر." این

other comparison word. "It is," and we have the  in front of both of those. So we have a cause  

کلمه مقایسه دیگر ماست. "این است" و ما در مقابل هر دوی آن ها داریم. بنابراین ما یک علت

and an effect. The dessert is sweet, and what's  the effect? It's more delicious. We have a cause,  

و یک معلول داریم. دسر شیرین است، و چه تاثیری دارد؟ خوشمزه تره ما دلیلی داریم،

someone is rich. And in effect, he is more  annoying. So we have a cause and effect happening  

یکی پولدار است. و در واقع، او آزاردهنده تر است . بنابراین،

here, with this wonderful advanced comparison. Are you ready to take this to the next level? You  

با این مقایسه فوق‌العاده پیشرفته، علت و معلولی داریم. آیا آماده هستید که این را به سطح بعدی ببرید؟

probably already know how to make comparison  words. But what if we make this advanced  

احتمالاً قبلاً می‌دانید که چگونه کلمات مقایسه بسازید . اما اگر این

concept more advanced? Often when we use the-the  sentence structure like we've been talking about,  

مفهوم پیشرفته   را پیشرفته‌تر کنیم، چه؟ اغلب وقتی از ساختار جمله استفاده می‌کنیم، مانند آنچه قبلاً در مورد آن صحبت می‌کنیم،   از

we don't use that comparison word. We just  use the word more or less, plus a noun  

آن کلمه مقایسه استفاده نمی‌کنیم. ما فقط از کلمه کم و بیش استفاده می کنیم، به اضافه یک اسم

afterwards. Let's take a look at this example. "The more you eat, the more you gain weight.  

بعد از آن. بیایید نگاهی به این مثال بیندازیم. "هر چه بیشتر بخورید، بیشتر وزن اضافه می کنید.

The more," that's our comparison. So we're not  actually using a word like the warmer, or the more  

هر چه بیشتر،" این مقایسه ما است. بنابراین ما در واقع از کلمه ای مانند گرمتر،

beautiful, or the more annoying. We're not using  those words. Instead, we're just saying the more,  

زیباتر یا آزاردهنده تر استفاده نمی کنیم. ما از آن کلمات استفاده نمی‌کنیم. در عوض، ما فقط بیشتر،

plus a noun, you. "The more you eat, the more  you gain weight." Let's look at a couple others. 

به اضافه یک اسم، شما را می‌گوییم. "هرچه بیشتر بخورید، بیشتر وزن اضافه می کنید." بیایید به چند نفر دیگر نگاه کنیم.

"The less I sleep, the less I can focus on  my work." We can use more or less in these  

"هر چه کمتر بخوابم، کمتر می توانم روی کارم تمرکز کنم." در این موقعیت‌ها می‌توانیم کم و بیش استفاده کنیم

situations. "The less I," that's our noun here, "I  sleep. The less I can focus on my work. The more I  

. "هرچه کمتر من"، این اسم ما در اینجا است، "من می‌خوابم. هرچه کمتر بتوانم روی کارم تمرکز کنم. هرچه بیشتر

speak English, the more I feel comfortable."  Do you see in all of these sentences, we're  

انگلیسی صحبت کنم، احساس راحتی بیشتری می‌کنم." آیا در همه این جملات می بینید، ما

just expanding on what you already know. You know  about comparisons. Now you know that we need the  

فقط در حال گسترش آن چیزی هستیم که قبلاً می دانید. درباره مقایسه‌ها می‌دانید. اکنون می‌دانید که ما

in front of each of them, and then we're  adding more or less. "The more I speak  

به    جلوی هر یک از آنها نیاز داریم، و سپس کم و بیش اضافه می‌کنیم. "هر چه بیشتر انگلیسی صحبت کنم

English, the more I feel comfortable." We could switch that around and say,  

، احساس راحتی بیشتری می کنم." می‌توانیم آن را تغییر دهیم و بگوییم:

"The more comfortable I feel." There's a couple  different ways you can use this, but this is  

«هر چه احساس راحتی بیشتری می‌کنم». چند راه مختلف وجود دارد که می‌توانید از آن استفاده کنید، اما این

going to be beautifully advanced to talk about  cause and effect, and we use this all the time. 

برای صحبت درباره علت و معلول به زیبایی پیشرفته خواهد بود، و ما همیشه از آن استفاده می‌کنیم.

In fact, there are a couple fixed phrases.  They're not exactly proverbs or idioms,  

در واقع، چند عبارت ثابت وجود دارد. آنها دقیقا ضرب المثل ها یا اصطلاحات نیستند،

but they're just fixed phrases that native  speakers use a lot that include this the-the  

بلکه فقط عباراتی ثابت هستند که گویشوران بومی بسیار استفاده می کنند که شامل این

sentence structure. Let's take a look at a couple. Someone might ask you, "How do you like your  

ساختار جمله است. بیایید نگاهی به یک زوج بیندازیم. ممکن است کسی از شما بپرسد: "قهوه خود را چگونه دوست دارید

coffee?" Well, you could say the stronger, the  better. This means you don't like cream in it,  

؟" خوب، می توانید بگویید هر چه قوی تر، بهتر. این بدان معنی است که شما خامه را در آن دوست ندارید،

you don't like sugar in it. You just want a lot of  caffeine. Black coffee that's really strong with  

شکر را در آن دوست ندارید. شما فقط مقدار زیادی کافئین می خواهید . قهوه سیاه که با

a lot of caffeine. The stronger, the better. This is often used to talk about drinks. You  

مقدار زیادی کافئین واقعاً قوی است. هر چه قوی تر، بهتر. این اغلب برای صحبت در مورد نوشیدنی استفاده می شود.

could even use it to talk about an alcoholic  drink. Do you want rum or vodka? You might say,  

حتی می‌توانید از آن برای صحبت در مورد یک نوشیدنی الکلی استفاده کنید . رم میخوای یا ودکا؟ ممکن است بگویید،

"I want both. The stronger the better." So  you're talking about the strength of the drink. 

"من هر دو را می خواهم. هر چه قوی تر، بهتر." بنابراین، شما در مورد قدرت نوشیدنی صحبت می کنید.

The other day I was having a bonfire in my  backyard and I invited a family. And they said,  

روز دیگر در حیاط خانه ام آتش می زدم و خانواده ای را دعوت کردم. و آنها گفتند،

"Hey, can I invite my other friends?" And I  said, "The more, the merrier." This is a really  

"هی، می توانم دوستان دیگرم را دعوت کنم؟" و من گفتم، "هر چه بیشتر، بهتر." این یک

common the-the type of fixed sentence. The more  people who come, the merrier. This is kind of an  

جمله ثابت واقعاً رایج است. هرچه افراد بیشتری بیایند، بهتر است. این به نوعی یک

old-fashioned word to mean happy. The happier we  will be. But in that fixed sentence structure,  

کلمه قدیمی به معنای خوشحال است. هر چه شادتر باشیم. اما در آن ساختار جمله ثابت،

we do use the word merrier in daily conversation.  "The more, the merrier. Sure, come on." Or if  

ما از کلمه شادتر در مکالمه روزانه استفاده می کنیم. "هر چه بیشتر، بهتر است. مطمئنا، بیا." یا اگر

you're having a problem at work and you're talking  with your coworker saying, "Should we tell our  

در محل کار مشکلی دارید و با همکارتان صحبت می‌کنید و می‌گویید: "آیا باید

boss about this problem?" Well, your coworker  might say, "The less said, the better. The less  

این مشکل را به رئیس خود بگوییم؟" خوب، همکارتان ممکن است بگوید: «هرچه کمتر

said to our boss," the better the outcome, or  maybe the better for your boss, or the better for  

گفته شود، بهتر است

this situation. "The less said, the better." The final common fixed phrase is one that  

. "کمتر گفتن بهتر است." آخرین عبارت ثابت رایج عبارتی است که

procrastinators probably hear a lot, and let's  imagine that you need to study English or you want  

احتمالاً تعلل‌کنندگان آن را زیاد می‌شنوند، و بیایید تصور کنیم که شما باید انگلیسی بخوانید یا می‌خواهید

to study English. But you've looked at your phone,  you went for a walk, you called your friends. And  

انگلیسی بخوانید. اما شما به تلفن خود نگاه کرده اید، به پیاده روی رفته اید، با دوستان خود تماس گرفته اید. و

then your husband says, "Are you going to study  your English lesson today?" He might also say,  

سپس شوهرت می‌گوید: " امروز می‌خواهی درس انگلیسی خود را مطالعه کنی؟" او همچنین ممکن است بگوید،

"The sooner you start, the sooner you finish."  That phrase, the sooner the sooner is used a lot.  

"هر چه زودتر شروع کنید، زودتر تمام می کنید." این عبارت هر چه زودتر زودتر زیاد استفاده می شود.

"The sooner you begin exercising, the sooner  you'll feel better." The sooner you do something,  

"هر چه زودتر ورزش را شروع کنید، زودتر احساس بهتری خواهید داشت." هرچه زودتر کاری را انجام دهید،

if you do something now, you'll see the results  quicker. You'll see them sooner. So we often  

اگر کاری را اکنون انجام دهید، نتایج را سریعتر خواهید دید . زودتر میبینیشون بنابراین ما اغلب از

use this, "The sooner you start, the sooner you  finish," or, "The sooner you'll see the result." 

این استفاده می‌کنیم: «هر چه زودتر شروع کنی، زودتر تمام می‌شوی» یا «هر چه زودتر نتیجه را ببینی».

And now I'd like to share a quick  conversation dialogue with you that  

و اکنون می‌خواهم یک گفتگوی مکالمه سریع با شما به اشتراک بگذارم که از

uses this advanced sentence structure a  lot. I challenge you after this lesson,  

این ساختار جملات پیشرفته بسیار استفاده می‌کند . من شما را پس از این درس به چالش می کشم،

go back and try to say those sentences with us.  That's going to train your speaking muscles,  

برگردید و سعی کنید آن جملات را با ما بگویید. این کار عضلات صحبت کردن شما را تمرین می دهد،

help with your pronunciation, and also remind you  how to use this, because you're using it yourself. 

به تلفظ شما کمک می کند، و همچنین به شما یادآوری می کند که چگونه از آن استفاده کنید، زیرا خودتان از آن استفاده می کنید. اخیراً

I've been feeling kind of down  lately, but I'm not sure why. 

احساس ناراحتی کرده‌ام ، اما مطمئن نیستم چرا.

Dan: Have you been working too much again? 

دن: دوباره زیاد کار کردی؟

Vanessa: Well, I go to work at 6:00 AM and  

ونسا: خب، من ساعت 6 صبح سر کار می روم و ساعت

finish at 8:00 PM, but that's fine with me. Dan: 

8 شب کار را تمام می کنم، اما برای من خوب است. دن:

Whoa, that's a long time. Maybe the more  you work, the more stressed you feel. 

اوه، مدت زیادی است. شاید هر چه بیشتر کار کنید، بیشتر احساس استرس می کنید.

Vanessa: I don't know. I guess I have neglected  

ونسا: نمی دانم. حدس می‌زنم

to see my friends lately. Dan: 

اخیراً از دیدن دوستانم غافل شده‌ام. دن:

Yeah. The more you see your friends,  the more positive you'll feel. 

آره. هرچه بیشتر دوستان خود را ببینید، احساس مثبت تری خواهید داشت.

Vanessa: Yeah. I do feel kind of lonely. The  

ونسا: آره. یه جورایی احساس تنهایی میکنم هرچه

less I do outside of work, the less connected I  feel to them. Maybe I have been working too much. 

خارج از محل کار کمتری انجام دهم، احساس ارتباط کمتری با آنها دارم. شاید من بیش از حد کار کرده ام.

Dan: I'd say so. 

دن: من می گویم.

Vanessa: In fact, the more I tell you about my work life,  

ونسا: در واقع، هر چه بیشتر در مورد زندگی کاری ام به شما بگویم،

the more I realize I need balance. Dan: 

بیشتر متوجه می شوم که به تعادل نیاز دارم. دن:

Yeah. The more work, the more stress. Vanessa: 

آره. هر چه کار بیشتر باشد، استرس بیشتر است. ونسا:

Yeah. The more down I feel. Dan: 

آره. هر چه بیشتر احساس افسردگی می کنم. دن:

But the more time with friends,  the happier, the more connected. 

اما هرچه زمان بیشتری با دوستان داشته باشید، شادتر، ارتباط بیشتر.

Vanessa: The more encouraged, but also the poorer. 

ونسا: هر چه بیشتر تشویق شود، اما فقیرتر.

Dan: What, the poorer? 

دن: چی، فقیرتر؟

Vanessa: Yeah, because I would be spending  

ونسا: بله، چون من

money instead of making money. Dan: 

به جای پول درآوردن، پول خرج می کنم. دن:

Don't worry about that. The more money you  make, the more you can spend. Let's go have fun. 

نگران این نباش. هر چه پول بیشتری به دست آورید، بیشتر می توانید خرج کنید. بریم خوش بگذرونیم

Vanessa: Okay. You convinced me. Let's go. 

ونسا: باشه. تو منو قانع کردی. بیا بریم.

Great work leveling up your speaking skills. The  next grammar lesson focuses on two tricky words,  

کار عالی که مهارت‌های گفتاری شما را ارتقا می‌دهد. درس گرامر بعدی روی دو کلمه حیله‌گر تمرکز دارد،

do versus make. You will join me in  the woods again in nature. Sometimes,  

انجام در مقابل ساخت. دوباره در طبیعت به من در جنگل خواهید پیوست. گاهی اوقات،

this helps make grammar a little more fun, where  you're going to learn some important expressions  

این کمک می‌کند گرامر را کمی سرگرم‌کننده‌تر کنید، جایی که  می‌خواهید عبارات مهمی را یاد بگیرید

that can help you learn the difference between do  and make in your daily conversations. Let's watch. 

که می‌تواند به شما کمک کند تفاوت بین انجام دادن و ساختن را در مکالمات روزانه‌تان بیاموزید. بیایید تماشا کنیم.

We use do for specific tasks, some  obligations, or repetitive activities.  

ما از do برای کارهای خاص، برخی تعهدات یا فعالیت‌های تکراری استفاده می‌کنیم.

"I need to do some housework." This is an  obligation, a duty, to do some housework. 

"من باید کارهای خانه را انجام دهم." این یک تعهد، یک وظیفه، انجام برخی کارهای خانه است.

We use make for creating or producing something.  "I need to make some soup. I'm creating the  

ما از make برای ایجاد یا تولید چیزی استفاده می کنیم. "من باید کمی سوپ درست کنم. من سوپ را درست می کنم

soup." Today we're going to be in two different  locations, one in the woods and one by the stream,  

." امروز قرار است در دو مکان مختلف باشیم ، یکی در جنگل و دیگری در کنار رودخانه،

so that you can visually remember the difference  between these two words. I hope that it will just  

تا بتوانید تفاوت بین این دو کلمه را به‌طور بصری به خاطر بسپارید. امیدوارم که فقط

add to this experience so that you can enjoy  the lesson, and also remember these words. 

به این تجربه اضافه شود تا بتوانید از درس لذت ببرید و همچنین این کلمات را به خاطر بسپارید.

But this can be tricky because cooking meals  is kind of an obligation or a duty, right?  

اما این می‌تواند مشکل باشد، زیرا پختن غذا به نوعی یک وظیفه یا یک وظیفه است، درست است؟

I hope that by talking about some specific  expressions with both of these words,  

امیدوارم با صحبت کردن درباره برخی از عبارات خاص با هر دوی این کلمات، به

it'll help you to remember them, but also it'll  help you to keep those words together. If you  

شما کمک کند آنها را به خاطر بسپارید، اما همچنین به شما کمک کند آن کلمات را کنار هم نگه دارید. اگر

hear make soup, make soup, make soup a lot,  your brain will keep these two words together. 

بشنوید سوپ درست کنید، سوپ درست کنید، سوپ زیاد درست کنید، مغزتان این دو کلمه را کنار هم نگه می‌دارد.

It's kind of like when you were first starting to  learn English, you never heard, "I were happy."  

مثل زمانی که برای اولین بار شروع به یادگیری زبان انگلیسی کردید، هرگز نشنیدید «من خوشحال بودم».

You always heard, "I was happy." Because you  never heard, "I were happy," you probably didn't  

همیشه می شنیدی "من خوشحال بودم." از آنجایی که هرگز نشنیده اید "من خوشحال بودم"، احتمالاً

create that wrong sentence structure. So I  hope that by hearing this correct sentence  

ساختار جمله اشتباهی ایجاد نکرده اید. بنابراین، امیدوارم با شنیدن این جمله درست،

structure again and again, you're going to be  able to remember if it's do, or if it's make. 

دوباره و دوباره، بتوانید به یاد بیاورید که آیا درست است یا درست است.

Let's start by talking about seven expressions  using do. "Everyone loves doing chores. I dream  

بیایید با صحبت در مورد هفت عبارت با استفاده از do شروع کنیم. "همه عاشق انجام کارهای خانه هستند. من رویای شستن

about doing the laundry. Doing the dishes is my  favorite activity." Okay, maybe that's not true  

لباس‌ها را دارم. شستن ظرف‌ها فعالیت مورد علاقه من است." خوب، شاید این

for you. But here, we're using do to talk about  this duty, this obligation, this repetitive task.  

برای شما درست نباشد. اما در اینجا، ما از do برای صحبت درباره این وظیفه، این تعهد، این وظیفه تکراری استفاده می‌کنیم.

We use do to talk about almost every household  chore. "Do the laundry, do the dishes." Except  

ما از do برای صحبت در مورد تقریباً همه کارهای خانه استفاده می کنیم . لباس‌ها را بشوید، ظرف‌ها را بشویید. جز اینکه

make the bed. This is an exception, but we often  use do to talk about those household repetitive  

تخت را مرتب کنید. این یک استثناست، اما ما اغلب از do برای صحبت در مورد کارهای تکراری خانه استفاده می‌کنیم

chores. For more household chores, check out my  video 70 Cleaning Expressions in English up here. 

. برای کارهای خانه بیشتر، ویدیوی ۷۰ تمیز کردن عبارات به زبان انگلیسی من را اینجا ببینید.

Number two, "I can't go play a game because  I have to do some work," or maybe because,  

شماره دو، "من نمی توانم بازی کنم زیرا باید کارهایی را انجام دهم" یا شاید به این دلیل که

"I have to do some homework." To do  work is a common expression. Actually,  

"من باید تکالیف خانه را انجام دهم." انجام کار یک عبارت رایج است. در واقع،

I said this to Dan when I was writing this  lesson. He wanted me to play a game and I said,  

وقتی داشتم این درس را می نوشتم، این را به دن گفتم . او از من خواست که یک بازی انجام دهم و من گفتم:

"I'm sorry. I can't play the game because I have  to do some work," which was writing this lesson. 

«متاسفم. من نمی‌توانم بازی را انجام دهم زیرا باید کارهایی انجام دهم» که این درس را می‌نویسم.

Number three, Dan, my husband plays hockey. And  after his game he often says, "The goalie did a  

شماره سه، دن، شوهرم هاکی بازی می کند. و بعد از بازی‌اش اغلب می‌گوید: "دروازه‌بان

good job, but we still lost." Or maybe he said,  "The goalie did a bad job. The goalie did a poor  

کار خوبی کرد، اما ما باز هم شکست خوردیم." یا شاید گفت: "دروازه‌بان کار بدی کرد. دروازه‌بان کار ضعیفی انجام داد

job." Here we're talking about doing a good job,  doing a bad job, doing a poor job. We're using the  

." در اینجا ما در مورد انجام یک کار خوب، انجام یک کار بد، انجام یک کار ضعیف صحبت می کنیم. ما از

word do in the past to say did. "He did a good  job?" What do you think about this lesson? Am  

کلمه    در گذشته برای گفتن انجام دادیم استفاده می کنیم. "او کار خوبی انجام داد ؟" نظر شما در مورد این درس چیست؟ آیا در

I doing a good job explaining these expressions? Number four, have you done any exercises recently?  

توضیح این عبارات کار خوبی انجام می دهم؟ شماره چهار، آیا اخیراً تمرینی انجام داده اید؟

Maybe you might say, "I did some yoga yesterday  and I'm going to do some Pilates today." This  

شاید بگویید: "من دیروز کمی یوگا انجام دادم و امروز می خواهم پیلاتس انجام دهم." این

question uses do in another verb tense. "Have you  done any exercises recently?" This can be a little  

سؤال از do در زمان فعل دیگری استفاده می‌کند. «آیا اخیراً هیچ تمرینی انجام داده‌اید؟» این ممکن است

bit tricky to talk about do plus exercise, because  we often just take out do completely and say,  

کمی مشکل باشد برای صحبت در مورد ورزش به علاوه انجام دهید، زیرا ما اغلب فقط انجام را به طور کامل بیرون می آوریم و می گوییم:

"Have you exercised recently?" This is using  exercise as the verb. "Have you exercised?"  

«آیا اخیراً ورزش کرده اید؟» این از تمرین به عنوان فعل استفاده می کند. "ورزش کردی؟" به

Notice the E-D. That tells us that this  is a verb. "Have you exercised recently?" 

E-D توجه کنید. این به ما می گوید که این یک فعل است. "آیا اخیرا ورزش کرده اید؟"

But in my original sentence, "Have you done any  exercises?" This is using exercise as a noun,  

اما در جمله اصلی من، "آیا هیچ تمرینی انجام داده اید ؟" این استفاده از تمرین به عنوان اسم است،

and then do is our verb. So make sure  that you use this correctly. We don't  

و سپس do فعل ما است. بنابراین مطمئن شوید که از آن به درستی استفاده می‌کنید. ما نمی‌خواهیم

want to have do plus exercise as a verb.  We need to only have one verb here. "Have  

do plus exercise را به عنوان فعل داشته باشیم. در اینجا فقط باید یک فعل داشته باشیم. "آیا

you done any exercises? Have you exercised?" Number five, "How are you doing? I'm doing  

ورزش انجام داده اید؟ آیا ورزش کرده اید؟" شماره پنج، "حالت چطوره؟ حالم

pretty well. I'm not doing that hot." This is  a common greeting. You might hear this all the  

خیلی خوبه این یک تبریک رایج است. ممکن است همیشه این را بشنوید

time. Maybe you say this a lot. To learn  some other common greetings and other ways  

. شاید شما این را زیاد بگویید. برای یادگیری برخی دیگر از احوالپرسی‌های رایج و راه‌های دیگر

to start sentences, you can check out this  link up here. "How are you doing? I'm doing  

برای شروع جملات، می‌توانید این پیوند را در اینجا بررسی کنید. "حالت چطوره؟ حالم

great. I'm not doing that hot." Wonderful. Number six, "I always try to do my best."  

عالیه. حالم اینقدر گرم نیست." فوق العاده است. شماره شش، "من همیشه سعی می کنم بهترین کار را انجام دهم."

To do my best is a beautiful expression. It  means you're not perfect, but you try to do  

انجام تمام تلاشم بیان زیبایی است. به این معنی است که شما کامل نیستید، اما سعی می‌کنید

your best. If you said this in a job interview, "I  always try to do my best every day at work," wow,  

بهترین کار را انجام دهید. اگر این را در یک مصاحبه شغلی گفتید، "من همیشه سعی می کنم هر روز در محل کار بهترین کار را انجام دهم"، وای،

great. You're hired. This is a wonderful way  to express that you are a diligent worker,  

عالی است. تو استخدام شدی این یک راه فوق‌العاده برای بیان این است که شما یک کارگر سخت‌کوش هستید،

you're a hard worker. And even though you're not  perfect, you're going to always do your best. 

شما یک کارگر سخت‌کوش هستید. و حتی اگر شما کامل نیستید، همیشه بهترین کار خود را انجام خواهید داد.

Number seven, "Please, do something. Do  anything." Maybe if you have a friend who  

شماره هفت، "لطفا، کاری انجام دهید. هر کاری انجام دهید ." شاید اگر دوستی دارید که

is single and is always complaining about  not going on a date, you might say, "Well,  

مجرد است و همیشه از نرفتن به قرار ملاقات شاکی است، ممکن است بگویید: "خب،

maybe it'd be a good idea if you got out of your  house one day. Maybe you should go to a yoga  

شاید اگر روزی از خانه خود بیرون بیایید، ایده خوبی باشد . شاید بهتر باشد به یک

class. Maybe you should go for a walk in the park  and talk to someone while you're walking your dog.  

کلاس یوگا. شاید بهتر باشد در پارک قدم بزنید و در حالی که سگتان را پیاده‌روی می‌کنید با کسی صحبت کنید.

Just do something. Do anything." We often use do  with these words something, anything. And it's not  

فقط کاری انجام دهید. هر کاری انجام دهید." ما اغلب با این کلمات، چیزی، هر چیزی را انجام می دهیم. و

specific. Something and anything is not telling  a specific activity, but we often use those  

مشخص نیست. چیزی و هر چیزی نشان دهنده فعالیت خاصی نیست، اما ما اغلب از آن‌ها

together. You can also use this in a less intense  situation. Maybe if your friend's inviting you to  

با هم استفاده می‌کنیم. همچنین می‌توانید در موقعیت‌هایی با شدت کمتر از آن استفاده کنید . شاید اگر دوستتان شما را برای

go to a yoga class, you might say, "I can't go to  yoga class because I have to do something else." 

رفتن به کلاس یوگا دعوت کرده باشد، ممکن است بگویید: "من نمی توانم به کلاس یوگا بروم زیرا باید کار دیگری انجام دهم."

You're not saying what you have to do.  It's kind of mysterious. You're not  

شما نمی گویید چه کاری باید انجام دهید. این یک جور مرموز است. شما

saying that other activity that you need  to do, but you're just saying, "I need  

فعالیت دیگری را که باید انجام دهید نمی گویید، بلکه فقط می گویید: "من باید

to do something else." To do something else. Now let's go on to make. These are the top 10  

کار دیگری انجام دهم." برای انجام کار دیگری. حالا بریم ساختن

expressions using make, at least according to me. Number one, "Dan makes oatmeal for us every  

حداقل به گفته من، اینها 10 عبارت برتر با استفاده از make هستند. شماره یک، "دن هر روز صبح برای ما جو دوسر درست می کند

morning. I like to make green tea in the  afternoon." We often use make with food or drinks,  

. من دوست دارم بعد از ظهر چای سبز درست کنم ." ما اغلب از درست کردن با غذا یا نوشیدنی استفاده می‌کنیم،

and it's a good way to use this naturally. Number two, "If you watch the ad at the  

و این روش خوبی برای استفاده طبیعی از آن است. شماره دو، "اگر تبلیغ را در

beginning of this video, I make some money."  Thanks. Here I'm not creating or producing,  

ابتدای این ویدئو تماشا کنید، من مقداری درآمد دارم." با تشکر. اینجا من خلق نمی‌کنم یا تولید نمی‌کنم،

I'm not printing the money myself. But here,  I'm still acquiring the money. So I want to  

من خودم پول چاپ نمی‌کنم. اما اینجا، من هنوز در حال بدست آوردن پول هستم. بنابراین می‌خواهم

know when you were in high school, what did you do  to make money? Did you babysit? Did you walk your  

بدانم وقتی در دبیرستان بودید، برای کسب درآمد چه کار می‌کردید؟ بچه داری کردی؟

neighbor's dog? Did you do your neighbor's  homework? What did you do to make money? 

سگ همسایه‌تان را پیاده کردید؟ آیا تکالیف همسایه‌تان را انجام دادید ؟ برای پول درآوردن چه کردی؟

Sentence number three, "It can be tough  to make new friends when you move to a  

جمله شماره سه، « وقتی به شهر جدیدی نقل مکان می‌کنید، پیدا کردن دوستان جدید می‌تواند دشوار باشد

new city." Here we're using the expression  make friends. You're not actually creating  

». در اینجا از عبارت دوست‌سازی استفاده می‌کنیم . شما واقعاً

your friends like Frankenstein, at least I  hope not. But you are acquiring new friends. 

دوستان خود را مانند فرانکشتاین ایجاد نمی کنید، حداقل امیدوارم که اینطور نباشد. اما شما در حال به دست آوردن دوستان جدید هستید.

When I think about the friends that I have now,  I made one friend at the grocery store, I made  

وقتی به دوستانی که الان دارم فکر می‌کنم، یک دوست در خواربارفروشی پیدا کردم،

another friend at yoga class, and I made another  friend 10 years ago in college. So as an adult,  

دوست دیگر را در کلاس یوگا پیدا کردم، و دوست دیگر را 10 سال پیش در دانشگاه پیدا کردم. بنابراین به عنوان یک بزرگسال،

we make friends in a lot of different ways. Have you ever made a phone call in English?  

ما به روش های مختلف دوست می شویم. آیا تا به حال به زبان انگلیسی تماس تلفنی برقرار کرده اید؟

This can be a little bit scary when you  do it, but with practice it gets easier.  

وقتی این کار را انجام می‌دهید ممکن است کمی ترسناک باشد ، اما با تمرین آسان‌تر می‌شود.

We have a couple expressions we use when we  talk about using the phone. But when you are  

ما چند عبارت داریم که وقتی در مورد استفاده از تلفن صحبت می کنیم استفاده می کنیم. اما وقتی شما

the one dialing the numbers, you are the one  who's making a phone call. If you want to use  

شماره‌ها را می‌گیرید، شما هستید که تماس تلفنی برقرار می‌کنید. اگر می‌خواهید از

some common expressions for phone conversations,  then make sure to check out this video up here. 

عبارات رایج برای مکالمات تلفنی استفاده کنید، حتماً این ویدیو را در اینجا ببینید.

Number five, make a suggestion about what  kind of lesson you'd like me to make here  

شماره پنج، پیشنهادی در مورد اینکه می‌خواهید

on YouTube in the future. I'm asking you  to make a suggestion. Give me some ideas. 

در آینده در اینجا در YouTube چه نوع درسی داشته باشم، ارائه دهید. از شما می‌خواهم پیشنهادی بدهید. چند ایده به من بدهید

Number six, when you make a mistake, don't make  an excuse. Just tell the truth. Here are two  

شماره شش، وقتی اشتباه می کنید، بهانه نیاورید. فقط حقیقت را بگو در اینجا دو

for the price of one. Make a mistake and make  an excuse. I often hear English learners say,  

به قیمت یکی وجود دارد. اشتباه کنید و بهانه بیاورید. من اغلب می‌شنوم که زبان‌آموزان انگلیسی می‌گویند:

"I did a mistake," and to them I would say, yep.  Yep, you did. You made a mistake. If you want to  

«من اشتباه کردم» و به آنها می‌گویم بله. بله، شما انجام دادید. اشتباه کردی اگر می‌خواهید از

use did, you could say, "I did something  wrong." But here, this is a beautiful  

انجام استفاده کنید، می‌توانید بگویید: «من کار اشتباهی انجام دادم ». اما در اینجا، این یک عبارت زیبا است

expression that you can use instead with make.  "I made a mistake." And if you make a mistake,  

که می توانید به جای آن با make استفاده کنید. "من اشتباه کردم." و اگر اشتباه کردید،

don't make an excuse. No one likes someone who  makes excuses. "I was tired, I was hungry. There  

بهانه نیاورید. هیچ کس کسی را که بهانه می آورد دوست ندارد. "خسته بودم، گرسنه بودم.

was a lot of traffic." Don't make an excuse. Just  tell the truth, and say you're sorry, and move on. 

ترافیک زیادی وجود داشت." بهانه نیاورید فقط حقیقت را بگویید و بگویید متاسفید و ادامه دهید.

Number seven, "I often read reviews to help  me make a decision before I buy something."  

شماره هفت، "من اغلب نظرات را می خوانم تا به من کمک کند قبل از خرید چیزی تصمیم بگیرم."

Do you do that? Do you read reviews before  you buy something? What helps you to make  

آیا شما این کار را انجام می دهید؟ آیا قبل از خرید چیزی نظرات را می‌خوانید؟ چه چیزی در تصمیم گیری به شما کمک می کند

a decision? Have you ever made a decision  that you regretted? I hope you don't regret  

؟ آیا تا به حال تصمیمی گرفته اید که پشیمان شده باشید؟ امیدوارم از

making the decision to watch this lesson. Study these words so that you can make sure  

تصمیم خود برای تماشای این درس پشیمان نشوید. این کلمات را مطالعه کنید تا مطمئن شوید

that you use them correctly. We often say, make  sure to mean make certain, be certain. But we  

که از آنها به درستی استفاده می کنید. ما اغلب می گوییم، حتماً به معنای مطمئن شدن، مطمئن بودن است. اما ما از

don't use that one as much, so forget about that  one and just remember make sure. We often use  

آن یکی زیاد استفاده نمی‌کنیم، بنابراین آن یکی را فراموش کنید و فقط به یاد داشته باشید که مطمئن شوید. ما اغلب از

this as kind of a reminder. Make sure that you  finish your homework. Make sure that you clean  

این به عنوان یک یادآوری استفاده می کنیم. مطمئن شوید که تکالیف خود را تمام کرده اید. مطمئن شوید که

your room. Make sure, make sure, make sure. So if  you use, make sure as a reminder to someone else,  

اتاقتان را تمیز می‌کنید. مطمئن شوید، مطمئن شوید، مطمئن شوید. بنابراین، اگر از آن استفاده می‌کنید، مطمئن شوید که به‌عنوان یادآوری به شخص دیگری است،

make sure you say it with a smile because it can  be kind of annoying if someone says, "Make sure  

مطمئن شوید که آن را با لبخند می‌گویید، زیرا اگر کسی بگوید، "مطمئن شوید که

you do this, make sure you do this, make sure you  do this," so make sure you say it with a smile. 

این کار را انجام می‌دهید، مطمئن شوید که این کار را انجام می‌دهید، مطمئن شوید که انجام می‌دهید، می‌تواند آزاردهنده باشد. این" پس مطمئن شوید که آن را با لبخند بگویید.

Number nine, it really makes me happy that you're  still watching this video and didn't click away.  

شماره نه، واقعاً مرا خوشحال می‌کند که هنوز این ویدیو را تماشا می‌کنید و کلیک نکردید.

Your actions have an effect on me. It makes me  happy. Or we could use this in a negative way.  

اعمال شما روی من تأثیر می گذارد. باعث خوشحالی من می شود . یا می توانیم از این به روشی منفی استفاده کنیم.

"Talking with her about her problems makes me  feel drained." Or maybe watching these lessons  

"صحبت کردن با او در مورد مشکلاتش باعث می شود احساس خستگی کنم." یا شاید تماشای این درس‌ها

makes you feel excited about English. It makes  you react in a certain way. Makes me feel happy,  

باعث می‌شود درباره انگلیسی هیجان‌زده شوید. باعث می‌شود به روش خاصی واکنش نشان دهید. باعث می‌شود احساس خوشحالی کنم، به

makes me feel drained, makes me feel excited.  I hope that this lesson makes you feel excited,  

من احساس خستگی می‌کند، به من احساس هیجان می‌کند. امیدوارم که این درس به شما احساس هیجان بدهد،

because I'm sitting on a log suspended over  the creek, and it's not very comfortable. So  

زیرا من روی یک کنده چوبی معلق روی نهر نشسته ام و خیلی راحت نیست. بنابراین

it makes me happy that you're still watching  this and that this experience is worth it. 

من را خوشحال می‌کند که هنوز این را تماشا می‌کنید و این تجربه ارزشش را دارد.

Number 10, try to use English every day. This  advice just makes sense. If someone told you,  

شماره 10، سعی کنید هر روز از انگلیسی استفاده کنید. این توصیه فقط منطقی است. اگر کسی به شما گفت،

"Study English for six hours every Saturday, and  you can forget about English the other six days of  

«هر شنبه به مدت شش ساعت انگلیسی بخوانید، و  می‌توانید شش روز دیگر

the week." This advice doesn't really make sense.  It feels really stressful to me. So when you use  

هفته را فراموش کنید.» این توصیه واقعاً منطقی نیست. واقعا برای من استرس زا است. بنابراین، وقتی از

this expression, "It makes sense. It doesn't make  sense." We're using this in the sense of sensible.  

این عبارت استفاده می‌کنید، "منطقی است. معنی ندارد." ما از این به معنای معقول استفاده می کنیم.

This is the root word here. It is sensible advice  to study English a little bit every day. It is not  

این ریشه کلمه اینجاست. توصیه معقولی است که هر روز کمی انگلیسی مطالعه کنید. این

sensible advice to study English just one day  for a long period of time. You feel stressed,  

توصیه معقول نیست که فقط یک روز انگلیسی را برای مدت طولانی مطالعه کنید. شما احساس استرس می کنید،

you don't remember things easily. So it makes  sense to study English little by little every day. 

چیزها را به راحتی به خاطر نمی آورید. بنابراین منطقی است که هر روز زبان انگلیسی را کم کم مطالعه کنید.

I think it makes sense to have a review now,  don't you think? Let's go back and review all of  

فکر می‌کنم منطقی است که اکنون یک بررسی داشته باشیم، فکر نمی‌کنید؟ بیایید به عقب برگردیم و تمام

the expressions that we talked about with do, and  all of the expressions we talked about with make. 

عباراتی را که با do صحبت کردیم و همه عباراتی که با make درباره آنها صحبت کردیم را مرور کنیم.

Let's review the seven expressions with do.  Number one, "Everyone loves doing chores.  

بیایید هفت عبارت را با do مرور کنیم. شماره یک، "همه انجام دادن کارهای خانه را دوست دارند.

I have to do some work. The goalie did a  good job. I did some exercises yesterday.  

من باید کارهایی را انجام دهم. دروازه‌بان کار خوبی انجام داد. من دیروز چند تمرین انجام دادم.   حال

How are you doing? I'm doing pretty  well. I always try to do my best.  

شما چطور است؟ من خیلی خوب انجام می‌دهم. من همیشه سعی می‌کنم بهترین کار را انجام دهم.

I have to do something else." And now the, 10 expressions with make.  

باید کار دیگری کرد." و اکنون 10 عبارت با make.

Number one, "Dan makes us oatmeal." Number two, "I  make some money. It can be tough to make friends.  

شماره یک، "دن برای ما بلغور جو دوسر درست می کند." شماره دو، "من مقداری پول در می‌آورم. دوست‌یابی می‌تواند سخت باشد.

I need to make a phone call. Make a suggestion in  the comments. When you make a mistake, don't make  

باید یک تماس تلفنی برقرار کنم. پیشنهادی را در نظرات مطرح کنید. وقتی اشتباه می‌کنید،

an excuse. The reviews often help me to make a  decision. Make sure you clean your room before you  

بهانه نکنید. نظرات اغلب به من کمک می‌کنند. برای تصمیم گیری. مطمئن شوید که اتاقتان را قبل از

go to bed. It makes me happy that you watched  this lesson. This advice just makes sense." 

رفتن به رختخواب تمیز کرده اید. این باعث خوشحالی من است که این درس را تماشا کردید. این توصیه منطقی است."

Great work learning the difference between do and  make so that you can use this accurately as you  

کار بسیار خوبی است که تفاوت بین انجام دادن و ساختن را یاد بگیرید تا بتوانید در حین صحبت کردن از آن به طور دقیق استفاده کنید

speak. The next grammar lesson is going to focus  on storytelling. We are constantly telling stories  

. درس دستور زبان بعدی بر روی داستان‌گویی تمرکز خواهد کرد. وقتی صحبت می کنیم، دائماً در حال قصه گفتن هستیم

When we speak. Oftentimes, we're talking about  something that happened in the past. It might be,  

. اغلب، ما در مورد چیزی صحبت می کنیم که در گذشته اتفاق افتاده است. ممکن است این باشد،

"What did you do over the weekend? How was your  last vacation?" Well, you're probably going to  

"آخر هفته چه کار کردی؟ آخرین تعطیلاتت چطور بود ؟" خب، احتمالاً می‌خواهید

tell a little quick story about your weekend  plans, or what you did on your last vacation.  

داستان کوتاهی درباره برنامه‌های آخر هفته‌تان یا کارهایی که در آخرین تعطیلات خود انجام داده‌اید بگویید.

So I would like to help you use the correct verbs  to talk about stories in the past. Let's watch. 

بنابراین می‌خواهم به شما کمک کنم از افعال صحیح برای صحبت درباره داستان‌های گذشته استفاده کنید. بیایید تماشا کنیم.

Today's lesson has three levels. We'll start with  easy, then intermediate, and then advanced. And  

درس امروز سه سطح دارد. ما با آسان، سپس متوسط ​​و سپس پیشرفته شروع خواهیم کرد. و

finally at the end, there is a quiz to see if you  have accomplished the goal of understanding and  

نهایتاً در پایان، آزمونی وجود دارد که ببیند آیا به هدفتان یعنی درک و

being able to use clear natural English. All  right, let's get started with the easy level. 

استفاده از انگلیسی طبیعی واضح دست یافته اید یا خیر. بسیار خوب، بیایید با سطح آسان شروع کنیم.

For our easy level, we have the past simple. These  are simply actions that happened in the past. Most  

برای سطح آسان ما گذشته ساده را داریم. اینها فقط اقداماتی هستند که در گذشته اتفاق افتاده اند. بیشتر

of these end in E-D. Let's take a look at a couple  just to review. We have study, becomes studied. "I  

اینها به E-D ختم می‌شوند. بیایید نگاهی به یک زن و شوهر بیاندازیم تا مرور کنیم. ما مطالعه داریم، مطالعه می شود. "من

studied English yesterday." Practice becomes  practiced. "I practiced the piano for three  

دیروز انگلیسی خواندم." تمرین تبدیل به تمرین می شود. "من به مدت سه ساعت پیانو تمرین کردم

hours." I wish. Or, learn becomes learned. "I  learned a lot with Vanessa's lessons." Hooray. 

." من آرزو می کنم. یا، یادگیری تبدیل به آموخته می شود. "من با درس های ونسا چیزهای زیادی یاد گرفتم." هورا.

Now, not every past simple verb ends  in E-D. There are some irregulars,  

اکنون، هر فعل گذشته ساده به E-D ختم نمی‌شود. تعدادی نامنظم وجود دارد،

and usually that means that the vowel changes.  Let's take a look at a couple. Wake becomes woke.  

و معمولاً به این معنی است که مصوت تغییر می کند. بیایید نگاهی به یک زوج بیندازیم. بیدار می شود بیدار.

"I woke up before my alarm clock." It's a small  miracle. Break and eat become broke and ate.  

"من قبل از ساعت زنگ دار بیدار شدم." این یک معجزه کوچک است. بشکن و بخور، شکسته شد و خورد.

"I broke my cookies before I ate them." Drink  becomes drank. "I drank some tea this morning." 

"من قبل از خوردن کلوچه هایم را شکستم." نوشیدنی نوشیده می شود. "امروز صبح کمی چای خوردم."

Before we go to the intermediate level, I have  a quick question for you. I can't believe that  

قبل از اینکه به سطح متوسط ​​برویم، یک سؤال سریع از شما دارم. من نمی توانم باور کنم که

yesterday, I English for 30 minutes. Great work.  I can't believe that yesterday, I speak, spoke,  

دیروز، 30 دقیقه انگلیسی کردم. کار عالی من نمی توانم باور کنم که دیروز، من 30 دقیقه صحبت کردم، صحبت کردم

or speaked English for 30 minutes? Which one do  you think is correct? I'll give you three seconds.  

یا انگلیسی صحبت کردم؟ به نظر شما کدام یک درست است؟ سه ثانیه بهت فرصت میدم

I can't believe that yesterday, I spoke English  for 30 minutes. Congratulations. All right,  

باورم نمی شود که دیروز، 30 دقیقه انگلیسی صحبت کردم. تبریک می گویم. بسیار خوب،

let's go on to the intermediate level.  Are you ready to level up? Let's do it. 

بیایید به سطح متوسط ​​برویم. آیا برای ارتقاء سطح آماده هستید؟ بیایید آن را انجام دهیم.

In the intermediate level, we have the past  continuous. Can you guess when you might use  

در سطح متوسط، گذشته پیوسته داریم. آیا می توانید حدس بزنید چه زمانی ممکن است از

this? When there is a continual action in the  past. Let's take a look at a quick example.  

این استفاده کنید؟ زمانی که یک اقدام مستمر در گذشته وجود داشته باشد. بیایید به یک مثال سریع نگاهی بیندازیم.

Let's imagine that you call me, and I don't pick  up the phone. Well, eventually when you see me you  

بیایید تصور کنیم که شما با من تماس می‌گیرید، و من تلفن را بر نمی‌دارم. خوب، در نهایت وقتی من را می‌بینی،

might say, "Why didn't you pick up the phone when  I called?" I could say, "I was preparing to film  

ممکن است بگویی: "چرا وقتی با من تماس گرفتم تلفن را بر نداری؟" می‌توانم بگویم، "دارم برای فیلمبرداری از

a lesson, and I didn't have time to talk." This  verb, "I was preparing," is the past continuous. 

یک درس آماده می‌شدم، و وقت صحبت کردن نداشتم." این فعل «من داشتم آماده می‌شدم»، ماضی استمراری است.

If you can imagine with me a timeline and we  have an action that happened when you called,  

اگر می‌توانید با من یک جدول زمانی تصور کنید و ما عملی داشته باشیم که هنگام تماس شما اتفاق افتاد،

well, what's happening before, during, and  after this? Well, I was preparing to film  

خوب، قبل، در حین و بعد از این چه اتفاقی می‌افتد؟ خوب، داشتم برای فیلمبرداری از

the lesson. A lot happens to prepare to film  these lessons. I need to write the lesson. I  

درس آماده می شدم. برای فیلمبرداری از این درس‌ها خیلی اتفاق می‌افتد. باید درس را بنویسم من

need to get ready. I need to make sure my house  is quiet. My kids need to be outside somewhere.  

باید آماده شوم. باید مطمئن شوم که خانه‌ام آرام است. بچه های من باید جایی بیرون باشند.

They need to be safely with someone outside. I  need to be feeling energized and ready. A lot  

آنها باید با یک نفر در بیرون با خیال راحت باشند. من باید احساس انرژی و آمادگی داشته باشم. برای

goes into preparing these lessons. So, we could say that you called,  

تهیه این درس‌ها، چیزهای زیادی انجام می‌شود. بنابراین، می‌توانیم بگوییم که شما تماس گرفتید،

and I was preparing the lesson before you called,  I was preparing the lesson during your call,  

و من در حال آماده‌سازی درس قبل از تماس شما بودم، داشتم درس را در حین تماس شما آماده می‌کردم،

and I was preparing for the lesson after  your call. So this is a continual action  

و برای درس بعد از تماس شما آماده می‌شدم. بنابراین این یک کنش مستمر است

that is interrupted by one singular past action.  Let's take a look at a couple other examples. 

که با یک عمل گذشته منفرد قطع می‌شود. بیایید به چند نمونه دیگر نگاهی بیندازیم. ساعت

"At 9:00 PM, I studied for the test." This is the  past simple. Why? Because it is an action that  

9 شب برای آزمون درس خواندم. این گذشته ساده است. چرا؟ زیرا این اقدامی است که

happened at a specific time. "At 9:00 PM I started  to study for the test." But what happens if we  

در یک زمان خاص اتفاق افتاده است. "ساعت 9:00 شب شروع کردم به مطالعه برای آزمون." اما اگر

change this? "At 9:00 PM, I was studying for the  test. This means something slightly different."  

این را تغییر دهیم چه اتفاقی می‌افتد؟ "ساعت 9:00 شب، داشتم برای آزمون مطالعه می‌کردم. این معنی کمی متفاوت است." یعنی

It means that before 9:00 PM I was studying,  at 9:00 PM I was studying, and after 9:00 PM  

قبل از ساعت 21 درس می خواندم، ساعت 21 درس می خواندم و بعد از ساعت 21. 00

I was studying. This was a continual action  that happened including that 9:00 PM moment. 

درس می خواندم. این یک اقدام مستمر بود که از جمله آن لحظه 9:00 شب اتفاق افتاد.

Let's take a look at another example. "I woke  up early today. Woke is the past simple. I woke  

بیایید به مثال دیگری نگاهی بیندازیم. " امروز زود از خواب بیدار شدم. بیدار شدم گذشته ساده.

up early today." It is finished. But let's change  it to the past continuous. "I was waking up early  

امروز زود بیدار شدم." آن تمام شده است. اما بیایید آن را به گذشته استمراری تغییر دهیم. "من

every day during the summer." Do you understand  this slight difference here? "I was waking up  

هر روز در طول تابستان زود بیدار می شدم." آیا این تفاوت جزئی را در اینجا درک می‌کنید؟ "من

every day during the summer." This implies that  this happened continually throughout the entire  

هر روز در طول تابستان از خواب بیدار می شدم." این نشان می‌دهد که این اتفاق به طور مداوم در طول تابستان رخ داده است

summer. It was a continual action that happened  in the past. Let's take a look at another example. 

. این یک اقدام مستمر بود که در گذشته اتفاق افتاد. بیایید به مثال دیگری نگاهی بیندازیم.

"I drank my tea before work." Okay, this  is past simple. It finished before work.  

«قبل از کار چایم را خوردم». بسیار خوب، این موضوع بسیار ساده است. قبل از کار تمام شد

"I drank my tea before work." But what if  we change this to past continuous? "I was  

«قبل از کار چایم را خوردم». اما اگر این را به گذشته استمراری تغییر دهیم، چه؟ "

drinking my tea while I worked." Okay. Here  we have an activity that continued during  

وقتی کار می کردم، داشتم چایم را می خوردم." باشه. در اینجا فعالیتی داریم که در طول

the workday. "I was drinking my tea while I  worked." This is something that's continuing. 

روز کاری ادامه داشت. "وقتی کار می کردم، داشتم چای می خوردم ." این چیزی است که ادامه دارد.

Before we go on to the advanced level, let's have  a quick quiz question to test your intermediate  

قبل از اینکه به سطح پیشرفته برویم، بیایید یک سؤال مسابقه سریع برای آزمایش مهارت‌های متوسط   شما داشته باشیم

skills. Can you fill in the blank in this  sentence? Sorry that I didn't call you back? I  

. آیا می توانید جای خالی این جمله را پر کنید ؟ ببخشید که بهت زنگ نزدم؟ من

English with Vanessa. I were  studying English with Vanessa.  

با ونسا انگلیسی هستم. من با ونسا انگلیسی می‌خواندم.

I was studying English with Vanessa.  Or, I studied English with Vanessa.  

من با ونسا انگلیسی می خواندم. یا، من با ونسا انگلیسی خواندم.

Which one is the best? I'll give  you three seconds. Three, two, one. 

کدام یک بهتر است؟ سه ثانیه به شما فرصت می دهم. سه دو یک.

"Sorry that I didn't call you back. I was studying  English with Vanessa." This is an action that was  

"ببخشید که با شما تماس نگرفتم. من با ونسا انگلیسی می خواندم." این اقدامی است که

happening before the call, during the call, and  after the call. "I was studying English with  

قبل از تماس، در حین تماس و بعد از تماس اتفاق می‌افتد. "من با ونسا انگلیسی می خواندم

Vanessa when you called." Okay, congratulations.  Let's go on to the advanced level. 

که تماس گرفتی." باشه تبریک میگم بیایید به سطح پیشرفته برویم.

Now that you know each of these verb  tenses individually, the past simple,  

اکنون که هر یک از زمان‌های فعل، گذشته ساده،

and the past continuous, let's put them  together and see what happens. Do you  

و گذشته استمراری را به صورت جداگانه می‌دانید، بیایید آن‌ها را کنار هم بگذاریم و ببینیم چه اتفاقی می‌افتد. آیا

remember the original sentence that I said in  this lesson? "Dan was cooking breakfast when I  

جمله اصلی را که در این درس گفتم به یاد دارید ؟ "دن در حال پختن صبحانه بود که از

woke up." And this made me say, "It surprised  me." Why did this surprise me? Let's see. 

خواب بیدار شدم." و این باعث شد که بگویم، "من را شگفت زده کرد ." چرا این من را شگفت زده کرد؟ اجازه بدید ببینم.

Here we have a continual action. Dan was cooking  breakfast, boom, interrupted by when I woke up.  

در اینجا ما یک اقدام مستمر داریم. دن در حال پختن صبحانه بود، بوم، وقتی بیدار شدم قطع شد.

So that means Dan woke up before me, he prepared  breakfast before I woke up, and he was preparing  

این بدان معناست که دن قبل از من از خواب بیدار شد، او قبل از بیدار شدن من صبحانه را آماده کرد و

it while I was waking up. And when I woke up, he  was still preparing breakfast. This is very kind,  

در حالی که من بیدار می شدم داشت آن را آماده می کرد. و وقتی بیدار شدم، او هنوز در حال آماده کردن صبحانه بود. این بسیار مهربان،

very thoughtful, and maybe something that happens  on my birthday. So this is something we can say,  

بسیار متفکرانه است، و شاید اتفاقی در روز تولد من بیفتد. بنابراین این چیزی است که می‌توانیم

"Oh," to when this happens. I'm not sure  if this happens often in your household  

به وقتی این اتفاق می‌افتد، «اوه» بگوییم. مطمئن نیستم اگر این اغلب در خانه شما اتفاق می‌افتد،

that when you wake up, someone else is  preparing breakfast. But if this happened  

وقتی از خواب بیدار می‌شوید، شخص دیگری در حال آماده کردن صبحانه است. اما اگر این اتفاق

in my house, it would be an amazing thing. Let's take a look at this image. I think  

در خانه من بیفتد، چیز شگفت انگیزی خواهد بود. بیایید نگاهی به این تصویر بیندازیم. من فکر می‌کنم

this gives a good visual to the ideas that we're  talking about. We have a long, winding road. This  

این به ایده‌هایی که در مورد آنها صحبت می‌کنیم، تصویری خوب می‌دهد . ما یک راه طولانی و پر پیچ و خم داریم. این

is the past continuous event. "Dan was cooking  breakfast." But what is in the middle of this  

رویداد پیوسته گذشته است. "دن در حال پختن صبحانه بود." اما وسط این

road? It's a dotted line. So it's interrupted  by events, but the road is still continuing. 

جاده چیست؟ این یک خط نقطه چین است. بنابراین با رویدادها قطع شده است، اما جاده همچنان ادامه دارد.

So Dan was cooking breakfast. Boom. When I  woke up. When I said, "What are you doing?"  

پس دن مشغول پختن صبحانه بود. رونق. وقتی بیدار شدم. وقتی گفتم داری چیکار میکنی؟

When I said, "What an amazing breakfast." It  is interrupted by these past simple events.  

وقتی گفتم: "چه صبحانه شگفت انگیزی." با این رویدادهای ساده گذشته قطع می‌شود.

Let's take a look at a couple other examples  where this past continuous event is interrupted  

بیایید به چند مثال دیگر نگاهی بیندازیم که در آن این رویداد پیوسته گذشته

by some past simple events. Let's take a look. "I haven't really studied English much lately.  

با برخی رویدادهای ساده گذشته قطع می‌شود. بیا یک نگاهی بیندازیم. من واقعاً اخیراً زبان انگلیسی را زیاد مطالعه نکرده‌ام.

But when I was studying English, I practiced  every day." Here we have an interrupted action.  

اما زمانی که انگلیسی می‌خواندم، هر روز تمرین می‌کردم.» در اینجا ما یک عمل قطع شده داریم.

I practiced every day during the time that I was  studying. Let's take a look at another sentence. 

در طول زمانی که درس می‌خواندم، هر روز تمرین می‌کردم . بیایید به یک جمله دیگر نگاهی بیندازیم.

"When I was drinking my tea, you  called me. When I was drinking my tea,  

"وقتی داشتم چایم را مینوشیدم، تو به من زنگ زدی. وقتی داشتم چایم را مینوشیدم،

my cat knocked over my cup." Naughty cat. "When  I was drinking my tea, my kid screamed, 'Mommy!'"  

گربه ام فنجانم را کوبید." گربه شیطون. «وقتی داشتم چایم را می‌نوشیدم، بچه‌ام فریاد زد: «مامان!»

Do you think you can pass the advanced quiz  before we go on to our final exam? I hope so,  

آیا فکر می‌کنید می‌توانید قبل از رفتن به امتحان نهایی، در آزمون پیشرفته قبول شوید؟ امیدوارم اینطور باشد،

and I hope that this sentence is not true for you. When I Vanessa's lesson, I asleep. Oh no.  

و امیدوارم این جمله برای شما صادق نباشد. وقتی درس ونسا می روم، خوابم می برد. وای نه.

Let's see which one of these do you think is  correct. When I were watching Vanessa's lesson,  

بیایید ببینیم به نظر شما کدام یک از این موارد صحیح است. وقتی داشتم درس ونسا را ​​تماشا می کردم، خوابم می

I fall asleep. When I watch Vanessa's lesson, I  fell asleep. When I was watching Vanessa's lesson,  

برد. وقتی درس ونسا را ​​تماشا کردم، خوابم برد. وقتی داشتم درس ونسا را ​​تماشا می‌کردم، خوابم

I fell asleep. I hope that none of these  are true. I'll give you three seconds to  

برد. امیدوارم هیچ کدام از اینها درست نباشد. من سه ثانیه به شما فرصت می دهم تا

think of the best grammatical answer.  Are you ready? Three, two, one. When  

به بهترین پاسخ گرامری فکر کنید. اماده ای؟ سه دو یک. وقتی

I was watching Vanessa's lesson, I fell asleep. Oh no. Wake up, because it is time for your drum  

داشتم درس ونسا را ​​تماشا می‌کردم، خوابم برد. وای نه. از خواب بیدار شوید، زیرا زمان

roll, final exam. What I'm going to do is I'm  going to read a little story with some blanks,  

امتحان نهایی درام است. کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که می‌خواهم داستانی کوچک با چند جای خالی بخوانم،

and I want you to guess the best answer. And at  the very end, I'm going to read the final story,  

و می‌خواهم بهترین پاسخ را حدس بزنی. و در انتها، من داستان پایانی را می‌خوانم،

and I hope that you can pat yourself  on the back because you correctly told  

و امیدوارم که بتوانید به پشت خود ضربه بزنید زیرا به درستی

this story in English. Let's see. Last night I, when suddenly I,  

این داستان را به زبان انگلیسی بیان کرده‌اید. اجازه بدید ببینم. دیشب وقتی ناگهان

some carrots on the floor. Let me read it  one more time. Last night I, when suddenly I,  

چند هویج روی زمین افتادم. بگذارید یک بار دیگر آن را بخوانم. دیشب وقتی ناگهان

some carrots on the floor. I'll give you  three seconds to think of the best answer. 

چند هویج روی زمین افتادم. سه ثانیه به شما فرصت می دهم تا به بهترین پاسخ فکر کنید.

"Last night I was cooking, when suddenly I  dropped some carrots on the floor." Why did  

"دیشب در حال آشپزی بودم که ناگهان مقداری هویج روی زمین انداختم." چرا

I do that? Let me tell you. I the carrots and  I a loud knock at the door. I the carrots and I  

این کار را کردم؟ اجازه بدهید به شما بگویم. من هویج را می‌برم و با صدای بلند در را می‌کوبم. من هویج و من با

a loud knock at the door. I'll give  you three seconds. Three, two, one. 

صدای بلند در را می کوبیم. سه ثانیه به شما فرصت می دهم. سه دو یک.

I was cutting the carrots, and I heard a loud  knock at the door. It was my neighbor, so I,  

داشتم هویج ها را می بریدم، صدای تق تق بلندی در در را شنیدم. همسایه من بود، پس من

just a minute. I it was my neighbor,  so I just a minute. Three, two, one.  

فقط یک دقیقه. من همسایه ام بودم، پس فقط یک دقیقه. سه دو یک.

"I thought it was my neighbor, so I yelled, 'Just  a minute.'" Then a little voice said, Mommy, I  

"فکر کردم همسایه من است، بنابراین فریاد زدم، "فقط یک دقیقه." سپس صدای کوچکی گفت: مامان، من

with my friends and I a snake, come look. Then  I heard a little voice that said, mommy, I  

با دوستانم و من یک مار، بیا نگاه کن. سپس صدای کوچکی شنیدم که می گفت، مامان، من

with my friends and I a snake. Come look. Three,  two, one. Then I heard a little voice that said,  

با دوستانم و من یک مار. بیا نگاه کن سه دو یک. سپس صدای کوچکی شنیدم که می‌گفت:

"Mommy, I was playing with my friends  and I cut a snake. Come look. Oh my." 

«مامان، داشتم با دوستانم بازی می‌کردم و یک مار را بریدم. بیا نگاه کن. اوه من.»

In just a moment, I will tell you if this is a  true story or not. Let me read the entire story,  

فقط در یک لحظه، به شما خواهم گفت که آیا این یک داستان واقعی است یا نه. اجازه دهید کل داستان را بخوانم،

and we can see how it sounds with the correct verb  tenses. "Last night I was cooking, when suddenly  

و می‌توانیم ببینیم که با زمان‌های درست فعل چگونه به نظر می‌رسد . "دیشب داشتم آشپزی می کردم، ناگهان

I dropped some carrots on the floor. Why did I do  that? Let me tell you. I was cutting the carrots,  

چند هویج روی زمین انداختم. چرا این کار را کردم؟ اجازه دهید به شما بگویم. داشتم هویج ها را می بریدم،

and I heard a loud knock at the door. I thought  it was my neighbor, so I yelled, 'Just a minute.'  

و صدای ضربه محکمی به در شنیدم. فکر کردم همسایه من است. ، بنابراین من فریاد زدم، "فقط یک دقیقه."

Then a little voice said, 'Mommy, I was playing  with my friends and I caught a snake. Come look.'" 

سپس صدای کوچکی گفت: "مامان، من با دوستانم بازی می‌کردم و یک مار گرفتم. بیا نگاه کن."

Great work leveling up your storytelling skills.  Our final grammar lesson today is a big one. It  

کار فوق‌العاده‌ای است که مهارت‌های داستان سرایی شما را ارتقا می‌دهد. آخرین درس گرامر امروز ما یک درس بزرگ است. این

is the difference between three small, but  tricky words in English. In, on, and at.  

تفاوت بین سه کلمه کوچک اما پیچیده در انگلیسی است. در، در، و در.

I get asked this all the time by English learners,  so here's the lesson to help you finally master  

زبان‌آموزان انگلیسی همیشه از من این سوال را می‌پرسند، بنابراین در اینجا این درسی وجود دارد که به شما کمک می‌کند در نهایت بر

these three tricky words. Let's watch. Each of the prepositions in, on, and at,  

این سه کلمه دشوار تسلط پیدا کنید. بیایید تماشا کنیم. هر یک از حروف اضافه در، روی، و در،   را

can be used to talk about space and time.  Let's take a look at some examples so that  

می توان برای صحبت در مورد مکان و زمان استفاده کرد. بیایید به چند مثال نگاهی بیندازیم تا

we can study before the test. In. "I put the  medicine in the cabinet in the afternoon."  

بتوانیم قبل از آزمون مطالعه کنیم. که در. "من دارو را بعد از ظهر در کابینت گذاشتم." در

Here we have space, "In the cabinet," and time,  "In the afternoon." We use in for an enclosed  

اینجا فضا داریم، «در کابینه» و زمان، «بعدازظهر». ما برای یک فضای بسته استفاده می کنیم

space. "In the cabinet." And for a general time,  usually a time of day. "In the morning, in the  

. "در کابینه." و برای یک زمان کلی، معمولاً زمانی از روز. "در صبح، در

afternoon, in the evening." This general time. On. "I put my phone on the shelf on Monday."  

بعد از ظهر، در عصر." این زمان کلی بر. دوشنبه تلفنم را روی قفسه گذاشتم. در

Here we have space, "On the shelf," and time, "On  Monday." Usually on is with a surface. Sometimes  

اینجا فضا، «در قفسه» و زمان، « روز دوشنبه» داریم. معمولا روی با یک سطح است. گاهی اوقات

it's a flat surface, sometimes it's not, but we  talk about on with a surface. On the shelf. And  

سطح صاف است، گاهی اوقات اینطور نیست، اما ما درباره یک سطح صحبت می کنیم. روی قفسه. و

for time, we're talking about a specific  day on Monday, on Tuesday, on Wednesday. 

برای زمان، ما در مورد یک روز خاص در دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه صحبت می کنیم.

This video is coming out on Friday. And at.  "Please be at the entrance of the park at 4:00  

این ویدیو روز جمعه منتشر می شود. و در. "لطفا ساعت 4 بعد از ظهر در ورودی پارک باشید

PM." We have space, "At the entrance," and time,  "At 4:00 PM. At the entrance of the park," is a  

." ما فضا داریم، «در ورودی» و زمان، «ساعت 4:00 بعد از ظهر. در ورودی پارک»، یک

specific place, a specific point at the entrance  of the park. And for time, "At 4:00 PM," we are  

مکان خاص، یک نقطه خاص در ورودی پارک است. و برای زمان، "در ساعت 4:00 بعد از ظهر"، ما

talking about a specific time, "At 4:00 PM.  At 9:00 PM. At 3:00 AM." The specific time. 

درباره زمان خاصی صحبت می کنیم، "در ساعت 4:00 بعد از ظهر. در ساعت 9:00 بعد از ظهر. در 3:00 صبح." زمان مشخص

So we've had a little review here. Don't  stress too much about the rules. I want  

بنابراین ما یک بررسی کوچک در اینجا داشته ایم. زیاد روی قوانین استرس نداشته باشید. من از شما می خواهم

you to look into your heart. As  I give you these test sentences,  

به قلب خود نگاه کنید. همانطور که این جملات آزمایشی را به شما می‌دهم،   می‌خواهم

I want you to choose which word is the best  to fill in each of these sentences. Maybe you  

انتخاب کنید کدام کلمه برای پر کردن هر یک از این جملات بهترین است. شاید

remember the rules, maybe you don't.  That's okay. Remember those patterns  

قوانین را به خاطر داشته باشید، شاید نه. اشکالی ندارد . آن الگوهایی را که درباره آنها صحبت کردیم به خاطر بسپارید

we talked about. Your brain has created some  patterns already using these three words. So,  

. مغز شما قبلاً با استفاده از این سه کلمه الگوهایی ایجاد کرده است. بنابراین،

let's get started with sentence number one. Did you find your coat the closet?  

بیایید با جمله شماره یک شروع کنیم. کتت رو کمد پیدا کردی؟

Did you find your coat in, on, at the closet?  I'll give you three seconds to decide. 

آیا کت خود را در، در، در کمد پیدا کردید؟ من به شما سه ثانیه فرصت می دهم تا تصمیم بگیرید.

"Did you find your coat in the closet." In is  an enclosed space. The closet is an enclosed  

کتتو تو کمد پیدا کردی؟ در یک فضای بسته است. کمد یک فضای بسته است

space. Did you find your coat in the closet? Number two, my favorite cafe is the end of this  

. کتتو تو کمد پیدا کردی؟ شماره دو، کافه مورد علاقه من انتهای این

street. My favorite cafe is in, on, at the end of  this street. What do you think? Three, two, one. 

خیابان است. کافه مورد علاقه من در انتهای این خیابان است. شما چی فکر میکنید؟ سه دو یک.

"My favorite cafe is at the end of this street."  Here we're talking about a specific place,  

"کافه مورد علاقه من در انتهای این خیابان است." در اینجا ما در مورد یک مکان خاص صحبت می کنیم،

A specific point at the end of  this street is my favorite cafe. 

یک نقطه خاص در انتهای این خیابان کافه مورد علاقه من است. تا الان

How are you doing so far? Take a deep breath. You  got this. All right, let's go to number three. 

چطوری؟ یک نفس عمیق بکش. تو متوجهش شدی. خیلی خب، بریم سر شماره سه.

Oh no I spilled my coffee, my homework. Oh no,  I spilled my coffee in, on, at my homework.  

اوه نه من قهوه ام را ریختم، تکالیفم. اوه نه، قهوه‌ام را سر انجام تکالیفم ریختم.

Three, two, one. "Oh no, I spilled my  

سه دو یک. "اوه نه، من

coffee on my homework." Here we're talking about  the surface of my homework. It also happens to be  

قهوه ام را روی تکالیفم ریختم." در اینجا ما در مورد سطح تکالیف من صحبت می کنیم. همچنین اتفاقاً

a flat surface. Like I mentioned, we sometimes  use this for flat surfaces. On my homework. Oh  

یک سطح صاف است. همانطور که اشاره کردم، ما گاهی از این برای سطوح صاف استفاده می‌کنیم. روی تکالیفم اوه

man. Now I'm going to have to explain this to my  teacher. "I spilled my coffee on my homework." 

مرد حالا باید این را برای معلمم توضیح دهم . قهوه ام را روی تکالیفم ریختم.

Number four, I enjoy taking walks early the  morning. I enjoy taking walks early in, on,  

شماره چهار، از پیاده روی صبح زود لذت می برم . از پیاده‌روی در اوایل، صبح و

at the morning. Three, two, one. "I enjoy taking walks early in  

صبح لذت می‌برم. سه دو یک. "من از پیاده روی در صبح زود لذت می برم

the morning. Here we are talking about a  general time of day. We're not talking about  

. اینجا ما در مورد یک زمان کلی از روز صحبت می کنیم. ما در مورد ساعت

9:00 AM. We are talking about a general time in  the morning, in the afternoon. And this is one  

9:00 صبح صحبت نمی کنیم. ما در مورد یک زمان کلی صبح، بعد از ظهر صحبت می کنیم. و این یکی

of the keys to remembering prepositions is when  you can remember a full phrase in the morning,  

از کلیدهای به خاطر سپردن حروف اضافه زمانی است که بتوانید یک عبارت کامل را در صبح به خاطر بسپارید،

you're not going to need to think about  the rules. General time, specific time. No,  

نیازی نیست به قوانین فکر کنید. زمان عمومی، زمان خاص. نه،

you don't need to think about that because you  know the full phrase. So sentences like this  

نیازی نیست به این موضوع فکر کنید زیرا شما عبارت را کامل می‌دانید. بنابراین جملاتی مانند این

are great ways to remember these tricky words.  "In the morning." Let's go to the next question. 

روش‌های بسیار خوبی برای به خاطر سپردن این کلمات پیچیده هستند. «در صبح.» بیایید به سؤال بعدی برویم.

Number five, my date will be here  5:15. My date will be here in, on,  

شماره پنج، تاریخ من اینجا خواهد بود 5:15. تاریخ من در اینجا خواهد بود. ، در،   ساعت

at 5:15. We're talking about time  here. I'll give you three seconds.  

5:15. ما در مورد زمان اینجا صحبت می کنیم. من سه ثانیه به شما فرصت می دهم.

"My date will be here at 5:15." Hopefully not  5:14. Hopefully not 5:16. 5:15. Maybe not exactly,  

"تاریخ من ساعت 5:15 اینجا خواهد بود." امیدوارم نه 5:14. امیدوارم نه 5:16. 5: 15. شاید دقیقاً نه،

but you know what I mean. Here, we're talking  about a specific time. 5:15, 6:15, 7:45,  

اما منظور من را می‌دانید. اینجا، ما در مورد زمان خاصی صحبت می‌کنیم. 5:15، 6:15، 7:45،

at 5:15. All right, let's get to the next one. Number six, I love to spend summer vacation the  

در 5:15. بسیار خب، بیایید به زمان بعدی برسیم. شماره شش، من عاشق گذراندن تعطیلات تابستانی در

mountains. I love to spend summer  vacation in, on, at the mountains.  

کوه‌ها هستم. من عاشق گذراندن تعطیلات تابستانی در کوهستان هستم.

Give you three seconds. Three, two, one. The best answer for this sentence is,  

سه ثانیه به شما فرصت دهید. سه دو یک. بهترین پاسخ برای این جمله این است:

"I love to spend summer vacations in the  mountains." We're not talking about digging  

«من عاشق گذراندن تعطیلات تابستانی در کوه هستم». ما درباره حفر

a hole in the mountains and going inside the  dirt and the rocks. No, this would really be an  

یک حفره در کوه ها و رفتن به داخل خاک و سنگ ها صحبت نمی کنیم. نه، این واقعاً یک

enclosed space. In the closet, in the cabinet. But sometimes we use the idea of an enclosed  

فضای بسته خواهد بود. در کمد، در کابینت. اما گاهی اوقات ما از ایده فضای بسته‌تر استفاده می‌کنیم

space a little bit more loosely. So here, we're  talking about being surrounded by the mountains.  

. بنابراین در اینجا، ما درباره احاطه شدن توسط کوه ها صحبت می کنیم.

It's the idea that you're somewhat enclosed in  the warm embrace of the mountains. So sometimes,  

این ایده این است که شما تا حدودی در آغوش گرم کوهستان محصور شده اید. بنابراین گاهی اوقات،

we do use this a little bit more  loosely, but you can get the idea here. 

ما از آن کمی بیشتر استفاده می‌کنیم ، اما می‌توانید این ایده را از اینجا دریافت کنید.

Number seven, we are having dinner. My  favorite restaurant. We're having dinner in,  

شماره هفت، داریم شام میخوریم. رستوران مورد علاقه من. ما

on, at my favorite restaurant. I'll give  you three seconds. Three, two, one. "We  

در،  ، در رستوران مورد علاقه من شام می خوریم. سه ثانیه به شما فرصت می دهم. سه دو یک. "ما

are having dinner at my favorite restaurant."  This is a specific place. A specific point, at  

در رستوران مورد علاقه من شام می خوریم." این یک مکان خاص است. یک نقطه خاص، در

my favorite restaurant. Well, that's where we're  going to be having dinner. We're having dinner at  

رستوران مورد علاقه من. خب، اینجاست که ما قرار است شام بخوریم. ما در

my favorite restaurant. A specific place. Number eight. I jumped when he tapped me  

رستوران مورد علاقه من شام می خوریم. یک مکان خاص شماره هشت. وقتی به شانه ام زد پریدم

the shoulder. I jumped when he tapped me  in, on, at the shoulder. Three, two, one.  

. وقتی او روی شانه ام ضربه زد، پریدم . سه دو یک.

"I jumped when he tapped me on the shoulder."  This is also a little more loose, but we're  

وقتی روی شانه ام زد پریدم. این نیز کمی شل تر است، اما ما

talking about the surface of my shoulder,  the surface of my skin. "When he tapped me  

در مورد سطح شانه من، سطح پوستم صحبت می کنیم. "وقتی

on the shoulder." This is the surface of it. It's  not inside my skin. This is just the surface. He  

روی شانه ام زد." این سطح آن است. داخل پوست من نیست. این فقط سطح است.

tapped me on the shoulder. How are you doing? We  have two more sentences. Let's go to number nine. 

ضربه ای به شانه ام زد. حال شما چطور است؟ دو جمله دیگر داریم. به شماره نه برویم.

Do you have a date Saturday night? Do you have a  date in, on, at Saturday night? Do you remember  

شنبه شب قرار داری؟ آیا در، شنبه شب قراری دارید؟ آیا به خاطر دارید

which one we should use with days like Saturday?  I'll give you three seconds. Three, two, one. 

برای روزهایی مانند شنبه از کدام یک استفاده کنیم؟ سه ثانیه بهت فرصت میدم سه دو یک.

"Do you have a date on Saturday  night?" We use on for a specific day,  

"آیا شنبه شب قراری دارید ؟" ما از روشن برای یک روز خاص استفاده می کنیم،

on Saturday, on Friday, on Tuesday.  "Do you have a date on Saturday night?" 

شنبه، جمعه، سه شنبه. "آیا شنبه شب قراری دارید؟"

And our final test question before we  get to five fixed phrases using in,  

و آخرین سوال آزمون ما قبل از رسیدن به پنج عبارت ثابت با استفاده از in،

on, and at is this. You can email me  [email protected]. This is  

on و at این است. می‌توانید برای من ایمیل [email protected] را ارسال کنید. این

a common phrase we use in business or whenever you  need to tell someone your email address. So it's  

عبارت رایجی است که در تجارت یا هر زمان که لازم است آدرس ایمیل خود را به کسی بگویید استفاده می‌کنیم. بنابراین

a good expression to remember. You can email me  in, on, or at my email address. Three, two, one. 

بیان خوبی برای به خاطر سپردن است. می‌توانید به آدرس ایمیل من، در یا در آدرس ایمیل من ایمیل بزنید. سه دو یک.

"You can email me at  [email protected]." This  

"شما می توانید به من ایمیل بزنید [email protected]." این

is also a more figurative way to use a specific  place. So we said at my favorite restaurant,  

همچنین راه مجازی‌تری برای استفاده از یک مکان خاص است . بنابراین در رستوران مورد علاقه‌ام،

at the entrance of the park. But this is not a  place you can go. You can't go physically to my  

در ورودی پارک گفتیم. اما اینجا مکانی نیست که بتوانید بروید. شما نمی توانید به صورت فیزیکی به

email address. So we're going to use this a little  bit more loosely, and we can say, you can email me  

آدرس ایمیل من بروید. بنابراین، ما می‌خواهیم از آن کمی بیشتر استفاده کنیم، و می‌توانیم بگوییم، می‌توانید به من ایمیل بزنید

at. This is my specific email address. "You can  email me at [email protected]." 

. این آدرس ایمیل خاص من است. «می‌توانید برای من به آدرس [email protected] ایمیل بزنید.»

Great. Are you ready for five bonus  fixed phrases that include in, on,  

عالی. آیا برای پنج عبارت ثابت پاداش که شامل in، on،

or at? These are kind of outside the rules of what  we just talked about, but I want you to look into  

یا at هستند، آماده هستید؟ اینها به نوعی خارج از قوانین چیزی است که در مورد آن صحبت کردیم، اما من از شما می‌خواهم که به

your heart and to guess which proposition do you  think would be the best fit. Let's look at this  

قلب خود نگاه کنید و حدس بزنید که به نظر شما کدام پیشنهاد بهترین است. بیایید به این

sentence. The building is fire. The building  is in, on, at fire. What is the fixed phrase  

جمله نگاه کنیم. ساختمان آتش است. ساختمان در، روشن، در آتش است. عبارت ثابت   که در

we're looking for here? Three, two, one. "The building is on fire." Run. So here,  

اینجا به دنبال آن هستیم چیست؟ سه دو یک. "ساختمان در آتش است." اجرا کن. بنابراین در اینجا،   از

we're using the fixed phrase to be on fire.  We can use this in a real way, that there are  

عبارت ثابت to be on fire استفاده می‌کنیم. ما می‌توانیم از این به شکل واقعی استفاده کنیم، زیرا

flames coming up from the building, so get out of  the building. It's on fire. But we can also use  

شعله‌های آتش از ساختمان بلند می‌شوند، بنابراین از ساختمان خارج شوید . در آتش است. اما می‌توانیم از

this for more figurative ways. For example, you  might say, "My motivation for learning English is  

این برای راه‌های مجازی‌تر نیز استفاده کنیم. برای مثال، ممکن است بگویید: «انگیزه من برای یادگیری زبان انگلیسی

on fire from watching Vanessa's video," or talking  about your motivation is on fire. Or we might say,  

از تماشای ویدیوی ونسا آتش گرفته است» یا صحبت کردن درباره انگیزه شما آتش گرفته است. یا ممکن است بگوییم،

"I'm on fire for English." This is talking about  a more figurative way of talking about fire. Of  

"من برای انگلیسی در آتش هستم." این در مورد روشی مجازی‌تر برای صحبت درباره آتش صحبت می‌کند.

course there is not fire on you, but we're talking  about in your heart. There is an excitement,  

مطمئناً آتشی روی شما نیست، اما ما در دل شما درباره آن صحبت می کنیم. یک هیجان وجود دارد،

there's determination, there's motivation. "I'm  on fire for English." My motivation is on fire,  

عزم، انگیزه وجود دارد. "من برای انگلیسی در آتش هستم." انگیزه من در آتش است،

and that is another way to use this expression.  All right, let's go to the next sentence. 

و این روش دیگری برای استفاده از این عبارت است. خیلی خب بریم سراغ جمله بعدی.

Do you believe love at first sight? Do  you believe in, on, at love at first  

آیا به عشق در نگاه اول اعتقاد داری؟ آیا به عشق در نگاه اول اعتقاد دارید

sight? Give you three seconds. Three, two, one. "Do you believe in love at first sight?" Here,  

؟ سه ثانیه به شما فرصت دهید. سه دو یک. "آیا به عشق در نگاه اول اعتقاد داری؟" در اینجا،

our fixed expression is to believe in  something. You can believe in love,  

بیان ثابت ما این است که به چیزی اعتقاد داشته باشیم. شما می توانید به عشق ایمان داشته باشید،   می

you can believe in peace. You can believe in  your ability to learn English. You can believe  

توانید به صلح ایمان داشته باشید. می توانید به توانایی خود در یادگیری زبان انگلیسی ایمان داشته باشید. شما می توانید

in something, and this means you have hope that  it will happen. You have high hopes that this  

به چیزی باور داشته باشید، و این به این معنی است که امید دارید که آن اتفاق بیفتد. شما امید زیادی دارید که این

will come true. "I believe in love." Wonderful. Question number 13, he is really good juggling.  

محقق شود. "من به عشق اعتقاد دارم." فوق العاده است. سوال شماره 13 او واقعا شعبده بازی خوبی است.

Juggling is when you throw balls in the  air. He is really good in, on, at juggling.  

شعبده بازی زمانی است که توپ را در هوا پرتاب می کنید . او واقعاً در شعبده بازی خوب است.

I'll tell you in three, two, one. "He is really good at juggling." Here  

در سه، دو، یک به شما می گویم. او واقعاً در شعبده بازی مهارت دارد.» در اینجا   از

we're going to use the fixed expression to  be good at something. This is used all the  

عبارت ثابت استفاده می‌کنیم تا در چیزی خوب باشیم. این همیشه  استفاده می‌شود

time. You might say, "I thought that I wasn't  good at English. And then I found Vanessa's  

. ممکن است بگویید، "فکر می‌کردم در زبان انگلیسی خوب نیستم. و سپس درس‌های ونسا را ​​پیدا کردم

lessons and realized it's not too hard. I  can do this." You can be good at English. 

و متوجه شدم که خیلی سخت نیست. من می‌توانم این کار را انجام دهم." شما می توانید در زبان انگلیسی خوب باشید.

Number 14, do you have this a smaller  size? This is a common expression when  

شماره 14، آیا این اندازه کوچکتر است؟ این یک عبارت رایج در هنگام

you're shopping. Do you have this in on,  or, at a smaller size? Three, two, one. 

خرید است. آیا این را در، یا در اندازه کوچکتر دارید؟ سه دو یک.

"Do you have this in a smaller size?" This  expression to be in a size or color is commonly  

"آیا این را در اندازه کوچکتر دارید؟" این عبارت در اندازه یا رنگ معمولاً

used when we're shopping and we're trying to  find the best thing that we are looking for.  

هنگام خرید استفاده می‌شود و سعی می‌کنیم بهترین چیزی را که به دنبالش هستیم پیدا کنیم.

So you might say, "Do you have this in a large?  Do you have this in a medium?" Or we can use it  

بنابراین ممکن است بگویید، "آیا این را در یک بزرگ دارید؟ آیا این را در یک رسانه دارید؟" یا می توانیم از آن

for color. "Do you have this in red? Do  you have this in stripes?" Great. This is  

برای رنگ استفاده کنیم. "آیا این را به رنگ قرمز دارید؟ آیا این را به صورت راه راه دارید؟" عالی. این

a great expression to use when you're shopping. And our final test question. Are you ready? Drum  

یک عبارت عالی برای استفاده در هنگام خرید است. و آخرین سوال آزمون ما. اماده ای؟ درام

roll, is my date was his phone all night.  It was so rude. My date was in, on, at his  

رول، این است که قرار من تمام شب تلفن او بود. خیلی بی ادب بود قرار من

phone all night. Such a shame. Three, two, one. "My date was on his phone all night. It was so  

تمام شب در تلفن او بود. چنین شرمساری سه دو یک. "تمام شب قرار من روی تلفن او بود. خیلی

rude." He's not actually standing on his phone.  But instead, that means he's using his phone. And  

بی ادبانه بود." او در واقع پشت تلفنش نمی ایستد. اما در عوض، این بدان معناست که او از تلفن خود استفاده می کند. و

this is a common expression, to be on your phone.  Sometimes, you could say this maybe to teenagers.  

این یک عبارت رایج است، اینکه در تلفن شما باشد. گاهی ممکن است این را به نوجوانان بگویید.

"Hey, get off your phone. You are on your phone  all day. Why are you always on your phone? I wish  

"هی، تلفنت را ول کن. تو تمام روز با تلفنت هستی. چرا همیشه با تلفنت هستی؟ ای کاش

I wasn't on my phone so much." It doesn't mean  that you're standing on your phone. it just means  

اینقدر تلفنم نبود." این بدان معنا نیست که روی تلفن خود ایستاده اید. این فقط به این معنی است که

you are using your phone. So this is a great  fixed expression to note, to be on your phone. 

شما در حال استفاده از تلفن خود هستید. بنابراین این یک عبارت ثابت عالی است که باید به آن توجه کنید، تا در تلفن شما باشد.

So let's do a little review. I'm going to  read all of these sentences one more time,  

پس بیایید یک بررسی کوچک انجام دهیم. من می‌خواهم همه این جملات را یک بار دیگر بخوانم،

and I would like you to try to say them out loud  with me. Do you think you can do this? Of course  

و از شما می‌خواهم سعی کنید آنها را با صدای بلند با من بگویید. آیا فکر می کنید می توانید این کار را انجام دهید؟ البته

you can, because you are good at English.  Let's say all of these sentences together. 

می‌توانید، زیرا در زبان انگلیسی خوب هستید. بیایید همه این جملات را با هم بگوییم. کتتو

Did you find your coat in the closet? I  enjoy taking walks early in the morning.  

تو کمد پیدا کردی؟ از پیاده روی در صبح زود لذت می برم.

I love to spend summer vacation in the mountains.  Do you have this in a smaller size? Do you believe  

من عاشق گذراندن تعطیلات تابستانی در کوهستان هستم. آیا این را در اندازه کوچکتر دارید؟ آیا

in love at first sight? Oh no. I spilled coffee on  my homework. Do you have a date on Saturday night?  

به عشق در نگاه اول اعتقاد داری؟ وای نه. روی تکالیفم قهوه ریختم . شنبه شب قرار داری؟

I jumped when he tapped me on the shoulder.  The building is on fire. My date was on his  

وقتی به شانه ام زد پریدم. ساختمان در آتش است. قرار من

phone the whole night. It was so rude. My  favorite cafe is at the end of this street.  

تمام شب روی تلفن او بود. خیلی بی ادب بود کافه مورد علاقه من در انتهای این خیابان است.

My date will be here at 5:15. We are having dinner  at my favorite restaurant. You can email me at  

قرار من ساعت 5:15 اینجا خواهد بود. ما در رستوران مورد علاقه‌ام شام می‌خوریم. می‌توانید به آدرس   [email protected] به من ایمیل بزنید

[email protected].  He is really good at juggling. 

. او واقعاً در شعبده بازی مهارت دارد.

Great work leveling up your English grammar  skills so that you can feel confident The  

کار عالی برای ارتقای مهارت‌های گرامر انگلیسی شما به طوری که

next time that you speak in English. Don't  forget to download the free PDF worksheet,  

دفعه بعد که به زبان انگلیسی صحبت می‌کنید، بتوانید اعتماد به نفس داشته باشید. فراموش نکنید کاربرگ PDF رایگان را دانلود کنید،

which includes all five of today's grammar  lessons that you learned in just one hour.  

که شامل تمام پنج درس گرامر امروزی است که فقط در یک ساعت یاد گرفتید.

You can click on the link in the description to  download that free PDF worksheet today. Well,  

برای بارگیری کاربرگ PDF رایگان امروز می‌توانید روی پیوند در توضیحات کلیک کنید. خوب،   از اینکه

thank you so much for learning English with me,  and I'll see you again next Friday for a new  

انگلیسی را با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم، و جمعه آینده دوباره شما را برای یک

lesson here on my YouTube channel. Bye. But wait, do you want more? I recommend  

درس  جدید اینجا در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ. اما صبر کنید، آیا بیشتر می خواهید؟ توصیه می‌کنم

watching this video next where you will learn  to think and speak in English. Specifically,  

این ویدیوی بعدی را تماشا کنید، جایی که یاد خواهید گرفت به انگلیسی فکر کنید و صحبت کنید. به طور خاص،

you will learn how to talk about your vacation in  English. If you enjoyed the storytelling lesson  

یاد خواهید گرفت که چگونه در مورد تعطیلات خود به انگلیسی صحبت کنید. اگر امروز از درس داستان سرایی لذت بردید

today, this is the chance to level up those  skills even more. I'll see you there. Bye.

، این فرصتی است که این مهارت‌ها را حتی بیشتر کنید. اونجا میبینمت خدا حافظ.