Do you know these EVERYDAY ITEMS? + bonus idioms!

Vanessa: Do you know  

ونسا: آیا می‌دانید

what these items are in everyday English? Well,  today you are in luck. I'm going to be helping  

این موارد در زبان انگلیسی روزمره چیست؟ خب، امروز شما خوش شانس هستید. من به

you learn 15 common everyday household items in  English. Plus, each item has an expression or  

شما کمک می‌کنم 15 مورد رایج روزمره خانه را به زبان انگلیسی بیاموزید. به‌علاوه، هر مورد یک عبارت یا

idiom that goes along with it that you might or  might not know. So maybe you know what this is,  

اصطلاحی دارد که ممکن است آن را بدانید یا ندانید. بنابراین شاید بدانید که این چیست،

but do you know the idiom that goes with  this? Well, you are about to learn today. 

اما آیا اصطلاحی را که با این همراه است می‌دانید؟ خوب، شما امروز در حال یادگیری هستید.

Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com,  and like always, I have created a wonderful PDF  

سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com، و مثل همیشه، امروز اینجا یک کاربرگ PDF   فوق العاده

worksheet for you here today, where you can  download all of today's useful everyday items,  

برای شما ایجاد کرده ام، که در آن می توانید همه موارد مفید روزمره امروز را دانلود کنید،

plus the idioms that go along with these  items, so that you can use them easily in  

به اضافه اصطلاحات همراه با این موارد، به طوری که می توانید به راحتی از آنها در

daily conversation. You can click on the  link below this video to download that  

مکالمه روزانه استفاده کنید. امروز می‌توانید روی پیوند زیر این ویدیو کلیک کنید تا آن

free PDF worksheet today. It is my gift to you. Let's get started with item number one and idiom  

کاربرگ PDF رایگان را دانلود کنید. هدیه من به شماست بیایید با مورد شماره یک و اصطلاح

number one. Do you know what this item is? This  is a hammer. And what do you do with a hammer?  

شماره یک شروع کنیم. آیا می دانید این کالا چیست؟ این یک چکش است. و با چکش چه کار می کنید؟

You hammer in a nail. So I  want to help you with a great  

تو میخ میکوبی بنابراین، می‌خواهم با یک

expression that we use to talk about hammers. The other day, someone asked me, "Vanessa,  

عبارت عالی که برای صحبت در مورد چکش استفاده می‌کنیم، به شما کمک کنم. روز دیگر، شخصی از من پرسید: "ونسا،

what's the point in learning a foreign language?"  Well, as you can imagine, this is something I feel  

یادگیری یک زبان خارجی چه فایده ای دارد؟" خوب، همانطور که می توانید تصور کنید، این چیزی است که من با

very passionately about. So I started talking for  like 10 minutes about the benefits of learning  

اشتیاق نسبت به آن احساس می کنم. بنابراین من شروع کردم به مدت 10 دقیقه در مورد مزایای یادگیری

a foreign language. You might say, "I hammered,  boom, boom, boom, my point home," and this is the  

یک زبان خارجی. ممکن است بگویید، "من چکش زدم، بوم، بوم، بوم، خانه نقطه من" و این

expression, to hammer your point home. And here  point just means your ideas, your perspective.  

عبارت برای چکش زدن نقطه خانه شما است. و اینجا نقطه فقط به معنای ایده‌ها، دیدگاه شماست.

I really wanted that other person to see my  perspective because I was so passionate about  

من واقعاً می‌خواستم آن شخص دیگر دیدگاه من را ببیند، زیرا به آن علاقه زیادی داشتم

it. I told them all the benefits, all the great  things that can happen, all of the excitement  

. من تمام مزایا، همه چیزهای بزرگی که ممکن است اتفاق بیفتد، همه هیجانات

about learning a foreign language. So I wanted to  hammer my point home. I didn't want to just say  

درباره یادگیری یک زبان خارجی را به آنها گفتم. بنابراین می‌خواستم نقطه‌م را به خانه چکش کنم. نمی خواستم فقط

something simple. Instead, I wanted to make sure  they understood. I wanted to hammer my point home. 

یک چیز ساده بگویم. در عوض، می‌خواستم مطمئن شوم که آنها متوجه شده‌اند. می خواستم نقطه ی خود را به خانه برگردانم.

Do you know what this item is? It's quite  useful. It's a broom. My broom has some  

آیا می دانید این کالا چیست؟ کاملاً مفید است. جارو است. جارو من چند

problems. It's really bent. I guess we were  sweeping ferociously at some point. But  

مشکل دارد. واقعاً خم شده است. حدس می‌زنم در یک مقطعی به طرز وحشیانه‌ای جارو می‌کردیم. اما

there are two wonderful expressions that I'd  like to teach you related to sweeping. Now,  

دو عبارت فوق‌العاده وجود دارد که می‌خواهم درباره جارو کردن به شما یاد بدهم. اکنون،

notice that the verb is not to broom. You  don't broom the floor, you sweep the floor  

توجه کنید که فعل جارو زدن نیست. شما زمین را جارو نمی‌زنید،

with a broom. But what happens if you sweep  something under the rug? Well, what happens  

با جارو زمین را جارو می‌کنید. اما اگر چیزی را زیر فرش جارو کنید چه اتفاقی می‌افتد ؟ خوب، چه اتفاقی

to that item that you sweep under the rug? Is it  visible for everyone to see? Nope. It is hidden. 

برای آن چیزی می‌افتد که زیر فرش جارو می‌کنید؟ آیا برای همه قابل مشاهده است؟ جواب منفی. پنهان است.

So if there's something in your life that  you don't want to think about, usually this  

بنابراین اگر چیزی در زندگی‌تان وجود دارد که نمی‌خواهید به آن فکر کنید، معمولاً این

is something kind of serious. So let's imagine  that your aunt and uncle have announced that they  

یک چیز جدی است. پس بیایید تصور کنیم که خاله و عموی شما اعلام کرده اند که در

are getting a divorce. And when you see your  aunt the next time, you want to talk to her,  

حال طلاق هستند. و وقتی دفعه بعد خاله‌تان را دیدید، می‌خواهید با او صحبت کنید، می‌خواهید

you want to see if she's okay. You want to  talk about this, but she's silent. Oh, well,  

ببینید حالش خوب است یا نه. شما می خواهید درباره این موضوع صحبت کنید، اما او ساکت است. اوه، خوب،

you might say, "My aunt is deciding to sweep  her divorce under the rug." That means she  

ممکن است بگویید، "عمه من تصمیم دارد طلاقش را زیر فرش بکشد." این بدان معناست که او

wants it to stay hidden and unspoken. Maybe she's  dealing with a hard time, probably is. Maybe she  

می خواهد پنهان و ناگفته بماند. شاید او با دوران سختی دست و پنجه نرم می‌کند، احتمالاً. شاید او هنوز

just doesn't want to discuss it yet, or maybe she  feels really uncomfortable discussing it. So she  

نمی‌خواهد درباره آن بحث کند، یا شاید واقعاً احساس ناراحتی می‌کند. بنابراین او

is sweeping it under the rug to keep it hidden. Now, that expression is quite negative. We're  

آن را زیر فرش جارو می‌کند تا پنهان بماند. حال، آن عبارت کاملاً منفی است. داریم

sweeping something serious under the rug. But  what happens if you get swept off your feet?  

چیز جدی را زیر فرش جارو می‌کنیم. اما اگر از پاهایتان جارو شوید چه اتفاقی می‌افتد؟

Well, when you're sweeping the floor, usually  you don't fall down, right? But this expression,  

خوب، وقتی دارید زمین را جارو می‌کنید، معمولاً زمین نمی‌خورید، درست است؟ اما این تعبیر،

to be swept off my feet, has to do with love. That  you might say, "The first time that I saw him, I  

که از روی پاهای من جارو شود، به عشق مربوط می شود. که ممکن است بگویید: "اولین باری که او را دیدم،

was swept off my feet." Maybe he didn't literally  pick you up and carry you away. But this idea that  

از پاهایم جارو شدم." شاید او به معنای واقعی کلمه شما را نگرفته و با خود همراه نکرده است. اما این تصور که   به

I could hardly walk, I was just floating. He  swept me off my feet when he brought me roses  

سختی می‌توانستم راه بروم، فقط شناور بودم. وقتی برایم گل رز

and chocolate and said so many nice things. This  means you are in love. He swept me off my feet. 

و شکلات آورد و خیلی چیزهای خوب گفت، مرا از پاهایم بیرون کشید. این یعنی شما عاشق هستید. او مرا از روی پاهایم جارو کرد.

Here is my sink, and oh, it's looking beautiful  right now. My husband Dan just did the dishes. So  

اینجا سینک من است، و اوه، در حال حاضر زیبا به نظر می رسد . شوهرم دن فقط ظرف ها را شست. بنابراین

it is nicely cleaned. But do you know what this  is down here? This is the drain, and everything  

به خوبی تمیز می شود. اما آیا می دانید این اینجا چیست؟ این زهکشی است و هر چیزی

goes down the drain if it gets into that little  hole. So here water is going down the drain. Now,  

اگر به آن سوراخ کوچک وارد شود، از زهکشی پایین می رود . بنابراین اینجا آب در زهکشی پایین می رود. حالا،

what goes down the drain? Usually it's something  that you don't want to keep, hopefully, hopefully  

چه چیزی از زهکشی خارج می‌شود؟ معمولاً چیزی  است که نمی‌خواهید آن را نگه دارید، امیدوارم، امیدوارم

not your rings or something important. Usually  it's just waste. So here water is going down  

حلقه‌های شما یا چیز مهمی نباشد. معمولاً فقط زباله است. بنابراین اینجا آب در حال پایین آمدن است   از

the drain, but we can use this expression down  the drain for other things that might be wasted. 

زهکشی، اما می‌توانیم از این عبارت در پایین فاضلاب برای چیزهای دیگری که ممکن است هدر بروند استفاده کنیم.

So you could say buying expensive clothes for  your children is just money down the drain because  

بنابراین می‌توانید بگویید که خرید لباس‌های گران‌قیمت برای فرزندانتان صرفاً پولی است که به‌خاطر هدر رفتن آن‌ها انجام می‌شود، زیرا

your kids are going to get them messy. They're  going to rip them. It is not a good investment  

فرزندانتان آنها را به هم می‌ریزند. آنها آنها را پاره خواهند کرد.

to buy expensive clothes for your children.  Buying expensive clothes for your children  

خرید لباس های گران قیمت برای فرزندانتان سرمایه گذاری خوبی نیست. خرید لباس‌های گران‌قیمت برای فرزندانتان

is just money down the drain. It's wasted. Do you know what this is called? This is a window.  

فقط پولی است. هدر رفته است. میدونی اسم این چیه؟ این یک پنجره است.

And what happens if I decide to throw something  out the window? First of all, you might ask why,  

و اگر تصمیم بگیرم چیزی را از پنجره پرت کنم، چه اتفاقی می‌افتد ؟ اول از همه، ممکن است بپرسید چرا،

Vanessa, would you throw something out  the window? That's a good question. Well,  

ونسا، چیزی را از پنجره به بیرون پرتاب می کنید ؟ این سوال خوبی است. خب،

this is the wonderful expression out  the window, not necessarily with throw,  

این عبارت فوق‌العاده از پنجره است، نه لزوماً با پرتاب،

but take a look at this sentence. Our plans for a beautiful picnic went  

اما به این جمله نگاهی بیندازید. برنامه‌های ما برای یک پیک‌نیک زیبا

out the window when a thunderstorm rolled  in. Okay, so our plans are out the window.  

وقتی طوفان رعد و برق به داخل آمد، از پنجره بیرون رفت. بسیار خوب، پس برنامه‌های ما از پنجره بیرون است.

Does this mean that I have a piece of paper that  I'm balling up and really just throwing out the  

آیا این به این معنی است که من یک تکه کاغذ دارم که آن را توپ می کنم و واقعاً فقط از پنجره بیرون می اندازم

window? No, this just means that our plans  had to change in kind of an unfortunate way,  

؟ نه، این فقط به این معنی است که برنامه‌های ما باید به نوعی تغییر می‌کرد،

some way that I didn't want to have happen. So our  plans went out the window when the storm rolled  

به نحوی که من نمی‌خواستم اتفاق بیفتد. بنابراین وقتی طوفان وارد شد، برنامه‌های ما از پنجره بیرون رفت

in. We had to come up with plan B because no one  wants to have a picnic in the pouring down rain. 

. ما مجبور شدیم طرح B را ارائه کنیم زیرا هیچ‌کس نمی‌خواهد در زیر باران شدید پیک نیک داشته باشد.

What do you call this item? I actually don't have  this item, but there's a great expression I want  

شما به این کالا چه می گویید؟ من در واقع این مورد را ندارم، اما یک عبارت عالی وجود دارد که می‌خواهم

to teach you with it. This is an iron. Notice the  pronunciation. Iron. Iron. Iron. This is an iron.  

با آن به شما آموزش دهم. این یک آهن است. به تلفظ توجه کنید . اهن. اهن. اهن. این یک آهن است.

And with an iron, you help to get wrinkles out of  your clothes. This is making something smoother  

و با اتو به رفع چین و چروک لباس‌هایتان کمک می‌کنید. این باعث می‌شود چیزی نرم‌تر

and nicer. So let's imagine an idiom that we can  use with iron. Let's imagine that you and your  

و زیباتر شود. بنابراین بیایید اصطلاحی را تصور کنیم که بتوانیم با آهن از آن استفاده کنیم. بیایید تصور کنیم که شما و

friends would like to go on vacation to Venice.  What a wonderful idea. But you've never gone on  

دوستانتان دوست دارید برای تعطیلات به ونیز بروید. چه ایده فوق العاده ای. اما

vacation with those friends before and it's quite  a big trip for you. So you might say, we need to  

قبلاً هرگز با آن دوستان به تعطیلات نرفته‌اید و این یک سفر بزرگ برای شماست. بنابراین ممکن است بگویید، ما باید

iron out the details before we book our trip. You want to make sure that all of the wrinkles  

قبل از رزرو سفر، جزئیات را مشخص کنیم. می‌خواهید مطمئن شوید که تمام چین و چروک‌ها

are smoothed out. Where are you going to stay?  What kind of trip would you like to have? Is  

صاف می‌شوند. کجا اقامت خواهید نمود؟ دوست دارید چه نوع سفری داشته باشید؟ آیا

this going to be a nightclub trip or is this  going to be a sit in a coffee shop and look  

این یک سفر به کلوپ شبانه خواهد بود یا اینکه در یک کافی شاپ بنشینید و

at the views type of trip? You want to iron out  the details before you actually book the trip. 

به نوع سفر نگاه کنید؟ قبل از اینکه واقعاً سفر را رزرو کنید، می‌خواهید جزئیات را مشخص کنید.

Do you know what these are in English? These  are light bulbs. And what happens if you have  

آیا می دانید اینها به زبان انگلیسی چیست؟ اینها لامپ هستند. و اگر یک لحظه لامپ داشته باشید چه اتفاقی می‌افتد

a light bulb moment? Well, if you've ever  watched any cartoons or anything animated,  

؟ خوب، اگر تا به حال هر کارتون یا هر انیمیشنی را تماشا کرده‌اید،

whenever someone gets a good  idea, or maybe just an idea,  

هر زمان که یک ایده خوب یا شاید فقط یک ایده به کسی می‌رسد،

they often have a light bulb appear above their  heads. Aha, I have a great idea. And that is  

اغلب یک لامپ بالای سرش ظاهر می‌شود. آها، من یک ایده عالی دارم. و این

referring to this wonderful expression,  which is to have a light bulb moment. 

به این عبارت فوق‌العاده اشاره می‌کند، که یک لحظه لامپ است.

So for you in your English journey, perhaps you  have been learning English for a long time in the  

بنابراین برای شما در سفر انگلیسی‌تان، شاید مدت‌هاست که در

classroom, studying some textbooks, maybe going  to some local classes, and then one day you had a  

کلاس درس انگلیسی یاد می‌گیرید، چند کتاب درسی مطالعه می‌کنید، شاید به کلاس‌های محلی رفته‌اید، و سپس یک روز یک

light bulb moment and you realized this method  is not working for me. I have been doing this  

لحظه لامپ سپری کرده‌اید و متوجه شده‌اید که این روش نیست. برای من کار می کند من

for years and years. Why aren't I more fluent in  English? So you decided to go online and find some  

سالها و سالها این کار را انجام می دهم. چرا به انگلیسی تسلط بیشتری ندارم ؟ بنابراین تصمیم گرفتید آنلاین شوید و چند

wonderful classes, maybe with Vanessa. So here you  had a moment of inspiration, a light bulb moment,  

کلاس فوق العاده، شاید با ونسا، پیدا کنید. بنابراین در اینجا شما یک لحظه الهام داشتید، یک لحظه لامپ،

and now you're here learning English. Thank you. Do you know what these are? This is a nut,  

و اکنون اینجا هستید که انگلیسی را یاد می گیرید. متشکرم. آیا می دانید اینها چیست؟ این یک مهره است،

the circular part, and this is a bolt. Now, we  usually use these together. The nut fits onto  

قسمت دایره ای، و این یک پیچ است. اکنون، ما معمولاً از اینها با هم استفاده می‌کنیم. مهره روی پیچ قرار می گیرد

the bolt and it screws onto the bolt. You can  build pretty much anything if you have a nut  

و روی پیچ می پیچد. اگر مهره و پیچ داشته باشید، تقریباً می‌توانید هر چیزی بسازید

and a bolt. So what does it mean to get down  to the nuts and bolts of something? Well, when  

. بنابراین چه معنایی دارد که به پیچ و مهره‌های یک چیزی دست پیدا کنید؟ خوب، وقتی

you look at a chair or a table, you don't really  see the nuts and bolts. But are they important?  

به یک صندلی یا یک میز نگاه می‌کنید، واقعاً مهره‌ها و پیچ‌ها را نمی‌بینید. اما آیا آنها مهم هستند؟

Absolutely. And whoever built that chair or table  needed to know exactly where the nuts and bolts  

کاملا. و هر کسی که آن صندلی یا میز را می‌سازد، باید می‌دانست که پیچ‌ها و مهره‌ها دقیقاً کجا

went in order to build sturdy furniture.  So here we're talking about the details. 

رفتند تا مبلمان محکمی بسازند. بنابراین در اینجا ما در مورد جزئیات صحبت می کنیم.

Sometimes these details aren't fun to plan  out. Some people love planning the details of a  

گاهی اوقات برنامه ریزی برای این جزئیات جالب نیست . برخی از افراد عاشق برنامه ریزی جزئیات یک

project, but maybe you're someone who doesn't like  to get down to the nuts and bolts of a project.  

پروژه هستند، اما شاید شما فردی هستید که دوست ندارید به اصل یک پروژه بپردازید.

So we might say, "She has a lot of  ideas, but she doesn't like to get down  

بنابراین ممکن است بگوییم، "او ایده‌های زیادی دارد ، اما دوست ندارد به دنبال چیزهایی باشد

to the nuts and bolts of what will make the  project actually work." So it's fun to come  

که پروژه را عملی می‌کند." بنابراین

up with ideas, but to actually do the project in  detail isn't always so exciting. There's always  

ارائه ایده‌ها سرگرم‌کننده است، اما انجام پروژه با جزئیات همیشه آنقدرها هیجان‌انگیز نیست. همیشه

going to be parts that will be difficult or less  fun. So maybe you're someone who likes to get  

قسمت هایی وجود دارد که دشوار یا کمتر سرگرم کننده خواهد بود. بنابراین شاید شما کسی باشید که دوست دارد

down to the nuts and bolts of a project, or maybe  you're someone who likes to just have fun ideas. 

به مراحل اولیه یک پروژه بپردازد، یا شاید شما کسی باشید که دوست دارد فقط ایده های سرگرم کننده داشته باشد.

Do you know what this is? This machine here, this  is a coffee maker. Well, there's a specific sound  

آیا میدانید این چیست؟ این دستگاه اینجا، این یک قهوه‌ساز است. خوب، یک صدا یا فعل خاصی وجود دارد

or verb that we sometimes use to talk about  coffee, and it is percolate. Percolate. Well,  

که ما گاهی اوقات از آن برای صحبت در مورد قهوه استفاده می‌کنیم، و آن نفوذی است. تراوش کنید. خوب،

if you have ever made coffee with a coffee  maker, you hear that kind of bubbling,  

اگر تا به حال با قهوه ساز قهوه درست کرده باشید،

gurgling sound as the steam rises and the  water is heating and making the coffee.  

وقتی بخار بالا می آید و آب گرم می شود و قهوه را درست می کند، صدای حباب و غرغر را می شنوید.

Well, it hasn't finished making coffee yet, but  it's in the process. There's also a lot of hot  

خب، هنوز قهوه درست کردنش تمام نشده است، اما در حال انجام است. همچنین مقدار زیادی

steam and hot water involved  in percolating coffee. 

بخار داغ و آب داغ در نفوذ قهوه وجود دارد.

So what does it mean when something else  percolates? Take a look at this. You might say,  

بنابراین وقتی چیز دیگری نفوذ می‌کند به چه معناست ؟ یه نگاهی به این بنداز. ممکن است بگویید،

"When the boss sent the email to the entire  company, he let it percolate before sending  

«وقتی رئیس ایمیل را برای کل  شرکت ارسال کرد ، قبل از ارسال ایمیل بعدی به آن اجازه نفوذ داد

a follow-up email." So he's kind of letting it  steam and boil throughout the company before he  

.» بنابراین او به نوعی اجازه می‌دهد تا قبل از انجام هر نوع پیگیری، بخار شود و در سراسر شرکت بجوشد

gives any kind of follow-up. We get the idea that  this email might include some kind of surprising  

. ما این ایده را داریم که این ایمیل ممکن است حاوی نوعی

information, something maybe shocking,  and he's letting it grow and steam before  

اطلاعات  غافلگیرکننده باشد، چیزی که شاید تکان دهنده باشد، و او اجازه می دهد قبل از

he follows up with that message. So he's letting  his email percolate throughout the office before  

پیگیری آن پیام، رشد کند و پخش شود. بنابراین او اجازه می‌دهد تا ایمیل‌هایش در سرتاسر دفتر نفوذ کند، قبل از

sending a follow-up and explaining some more. What is this? This is a cookie jar. Right now,  

ارسال پیام‌های بعدی و توضیح بیشتر. این چیه؟ این یک ظرف کوکی است. در حال حاضر،

there are no cookies in this because actually  we use this to put coffee beans in and there  

هیچ کوکی در این مورد وجود ندارد، زیرا در واقع ما از آن برای قرار دادن دانه‌های قهوه استفاده می‌کنیم و

are no more coffee beans. What a tragedy.  But a great expression that you can use  

دیگر دانه‌های قهوه وجود ندارد. چه مصیبتی. اما یک عبارت عالی که می‌توانید

about a cookie jar is this, to be caught  with your hand in the cookie jar. Okay,  

درباره ظرف کوکی استفاده کنید این است که با دست خود در ظرف کوکی گیر کنید. خوب،

well, this goes back to the idea that as a  child, you are probably not allowed to eat  

خوب، این به این ایده برمی گردد که در کودکی، احتمالاً مجاز به خوردن

an endless amount of cookies. So if your mom  catches you with your hand in the cookie jar,  

مقدار بی پایان کوکی نیستید. بنابراین اگر مادرتان شما را با دستتان در ظرف کوکی بگیرد،

you're probably going to be in trouble. And  that's the idea of this expression. We could  

احتمالاً دچار مشکل خواهید شد. و این ایده این عبارت است. می‌توان

say the politician got caught with his hand in  the cookie jar when it was found out that he was  

گفت سیاستمدار زمانی که متوجه شد در حال

stealing money from a company. Okay, well,  it's not a good idea. It's not a good thing  

سرقت پول از یک شرکت است، با دستش در ظرف کوکی گرفتار شد. خوب، خوب، ایده خوبی نیست.

when someone gets their hand caught in the cookie  jar because they've been doing something wrong. 

وقتی کسی دستش در شیشه کوکی گیر می‌افتد، چیز خوبی نیست، زیرا کار اشتباهی انجام داده است.

Do you know what this is? Where am I sitting  very comfortably? This is an armchair. There's  

آیا میدانید این چیست؟ کجا خیلی راحت نشسته ام؟ این یک صندلی راحتی است.

a lot of different expressions for what to call  this chair. But for the sake of this lesson,  

عبارات مختلفی برای این که این صندلی را چه نامید وجود دارد. اما به خاطر این درس،

this is an armchair. Usually it has arms that  you can rest your arms on and rest your belly,  

این یک صندلی راحتی است. معمولاً بازوهایی دارد که می‌توانید دست‌هایتان را روی آن‌ها بگذارید و به شکمتان استراحت دهید،

a very pregnant belly. But there's a wonderful  expression that we can also use to talk about  

یک شکم بسیار باردار. اما یک عبارت شگفت‌انگیز وجود دارد که می‌توانیم از آن برای صحبت درباره

an armchair. What does it mean if someone  says he is an armchair critic? Does it mean  

صندلی راحتی نیز استفاده کنیم. اگر کسی بگوید که منتقد صندلی است به چه معناست؟ آیا به این معنی است

that he criticizes armchairs? Oh, that's not a  good armchair. That's not a good armchair. No. 

که او از صندلی های راحتی انتقاد می کند؟ اوه، این صندلی راحتی نیست. صندلی راحتی خوبی نیست نه.

Instead, we can imagine someone who doesn't  have professional knowledge, but they are  

در عوض، می‌توانیم فردی را تصور کنیم که دانش حرفه‌ای ندارد، اما

still a critic nonetheless. So we can imagine  your Uncle John sitting in his armchair saying,  

با این وجود هنوز هم منتقد است. بنابراین می‌توانیم عمو جان شما را تصور کنیم که روی صندلی راحتی خود نشسته است و می‌گوید:

"Oh no, that policy by the government wasn't  good," blah, blah, blah. "Oh no, I think that  

«اوه، نه، آن سیاست دولت خوب نبود»، بله، بل، بلا. "اوه نه، من فکر می کنم که

the neighborhood should do this." Well, does he  really know? Is he really a professional in those  

محله باید این کار را انجام دهد." خوب، آیا او واقعاً می‌داند؟ آیا او واقعاً در آن

areas? Nope. But he still has a lot of opinions. So someone who is an armchair critic is someone  

زمینه‌ها حرفه‌ای است؟ جواب منفی. اما او هنوز هم نظرات زیادی دارد. بنابراین، کسی که منتقد صندلی راحتی است، کسی است

who doesn't have professional experience.  They still have an opinion and maybe their  

که تجربه حرفه ای ندارد. آنها هنوز نظر دارند و شاید

opinion isn't the best opinion, but that's okay.  Everyone is an armchair critic about something,  

نظر آنها بهترین نظر نباشد، اما اشکالی ندارد. همه در مورد چیزی منتقد صندلی هستند،

right? But you can also use this to talk about  yourself if you want to let someone know that  

درست است؟ اما اگر می‌خواهید به کسی بگویید که حرفه‌ای نیستید، می‌توانید از این برای صحبت در مورد خودتان نیز استفاده کنید

you're not a professional. So you might say, "When  it comes to investments, I'm an armchair critic.  

. بنابراین ممکن است بگویید، "وقتی صحبت از سرمایه‌گذاری به میان می‌آید، من یک منتقد صندلی هستم.

I've read a lot of articles and studied a little  bit about it, but I have really not a great idea  

مقالات زیادی خوانده‌ام و کمی در مورد آن مطالعه کرده‌ام، اما واقعاً ایده خوبی

about how to really be a good investor." So here I'm talking about myself. I'm  

درباره اینکه چگونه واقعاً خوب باشم، ندارم. سرمایه گذار." بنابراین در اینجا من در مورد خودم صحبت می کنم. من

acknowledging that I don't have a whole lot of  experience with this, so don't take my opinion  

تصدیق می کنم که تجربه زیادی در این مورد ندارم، بنابراین نظر من را

too seriously. I'm an armchair critic when  it comes to investments, and I still want  

خیلی جدی نگیرید. وقتی صحبت از سرمایه‌گذاری به میان می‌آید، منتقد صندلی هستم ، و هنوز هم می‌خواهم

to talk about it, but I'm not a professional.  So this is a great way to use armchair critic. 

درباره آن صحبت کنم، اما حرفه‌ای نیستم. بنابراین این یک راه عالی برای استفاده از منتقد صندلی است.

Do you know what this is called? This is  a table. It's one of the first words that  

میدونی اسم این چیه؟ این یک میز است. این یکی از اولین کلماتی است که

you probably learned in English, a table. But  what happens when something is on the table?  

احتمالاً به زبان انگلیسی یاد گرفتید، جدول. اما وقتی چیزی روی میز باشد چه اتفاقی می‌افتد؟

Are we talking about a physical item being on the  table? Nope. Here, look at the sample sentence.  

آیا ما در مورد یک آیتم فیزیکی روی میز صحبت می کنیم؟ جواب منفی. در اینجا، به جمله نمونه نگاه کنید. به

I told my boss that if the offer for a promotion  is still on the table, I would like to accept it. 

رئیسم گفتم که اگر پیشنهاد ترفیع هنوز روی میز باشد، مایلم آن را بپذیرم.

So here we can substitute the expression,  I told my boss that if the offer for the  

بنابراین در اینجا می‌توانیم این عبارت را جایگزین کنیم، من به رئیسم گفتم که اگر پیشنهاد    برای

promotion is still available, well, I would  like to accept it. So here we're talking about  

ترفیع هنوز موجود است، خوب، می‌خواهم آن را بپذیرم. بنابراین در اینجا ما در مورد

something that is available, and usually  it means something that's available to be  

چیزی صحبت می کنیم که در دسترس است، و معمولاً به معنای چیزی است که برای بحث در دسترس است

discussed. There's a little nuance here that's  talking about discussion. It's on the table. 

. یک نکته ظریف در اینجا وجود دارد که درباره بحث صحبت می کند. رو میزه.

Now, the opposite of this is something that  is off the table. That means we do not discuss  

اکنون، برعکس این چیزی است که از روی میز خارج است. یعنی ما در این مورد بحث نمی کنیم

this. It is something that is completely off the  table. We are finished, it's done. For example,  

. این چیزی است که کاملاً خارج از میز است. ما تمام شدیم، تمام شد. برای مثال،

if your family is talking about planning a  vacation and one family member says, "Hey, why  

اگر خانواده‌تان درباره برنامه‌ریزی تعطیلات صحبت می‌کنند و یکی از اعضای خانواده می‌گوید: "هی، چرا

don't we take a huge trip and go to Indonesia?"  Well, your family members might say, "I'm sorry,  

ما یک سفر بزرگ انجام نمی‌دهیم و به اندونزی نمی‌رویم؟" خوب، اعضای خانواده شما ممکن است بگویند، "متاسفم،

but that idea is off the table. It will take  too much money, and we don't have enough time  

اما این ایده منتفی است. پول زیادی می طلبد، و ما زمان کافی   نداریم

to be able to go that far away." So here we're  talking about the availability for discussion  

که بتوانیم آنقدر دور برویم." بنابراین در اینجا ما درباره در دسترس بودن برای بحث صحبت می کنیم

is pushed away. That idea is off the table. But I'd like to give you another expression  

. این ایده از روی میز حذف شده است. اما می‌خواهم یک تعبیر دیگر به شما بدهم که

talking about table, a little bonus. What does  it mean when something is under the table? When  

درباره جدول صحبت می‌کند، یک امتیاز کوچک. وقتی چیزی زیر میز است به چه معناست؟ وقتی

something's under the table, is it visible? Nope.  Instead, it's something that's hidden. So usually  

چیزی زیر میز است، قابل مشاهده است؟ جواب منفی. در عوض، این چیزی است که پنهان است. بنابراین معمولاً

we use this expression, under the table, to  talk about paying someone or getting paid,  

ما از این عبارت، در زیر میز، برای صحبت در مورد پرداخت پول یا دریافت پول،

doing some kind of transaction, not necessarily  legally. It doesn't have to be extremely illegal. 

انجام نوعی تراکنش، نه الزاماً قانونی، استفاده می‌کنیم. لازم نیست که بسیار غیرقانونی باشد.

For example, when I was in high school, I was a  babysitter for a couple neighborhood families.  

برای مثال، زمانی که در دبیرستان تحصیل می‌کردم، پرستار بچه برای چند خانواده محله بودم.

So we could say I got paid under the table. That  doesn't mean that they really gave me money under  

بنابراین می توانیم بگوییم که من زیر میز دستمزد گرفتم. این به این معنی نیست که آنها واقعاً زیر میز به من پول دادند

the table. It just means that I wasn't signed  up by the government to have a business as a  

. این فقط به این معنی است که من توسط دولت ثبت نام نکرده ام تا به عنوان پرستار کودک کسب و کاری داشته باشم

babysitter. No, they just gave me some cash and  said, "Thanks for watching our kids," and I didn't  

. نه، آنها فقط مقداری پول نقد به من دادند و گفتند: "از اینکه بچه هایمان را تماشا می کنید متشکرم" و من

really report that money. Shh, government, don't  listen to me. But this is pretty typical. If you  

واقعاً آن پول را گزارش نکردم. هی، دولت، به حرف من گوش نده. اما این بسیار معمولی است. اگر

walk someone's dog and they give you some money,  okay, that might be under the table. They're just  

سگ کسی را پیاده کنید و او مقداری پول به شما بدهد، بسیار خوب، ممکن است زیر میز باشد. آنها فقط

doing the transaction hidden. Usually it's  socially acceptable. But this is the idea,  

تراکنش را پنهان انجام می دهند. معمولاً از نظر اجتماعی قابل قبول است. اما این ایده است،

that it's not in the books. It's not your legal  job. It's just something that's under the table. 

که در کتاب ها نیست. این کار قانونی شما نیست . این فقط چیزی است که زیر میز است.

But of course, in some ways, this expression  can be negative because if there is a legitimate  

اما البته، از برخی جهات، این عبارت می‌تواند منفی باشد، زیرا اگر کسب‌وکار قانونی وجود داشته باشد

business and they are doing something under the  table, well, it really gives that business a bad  

و آن‌ها کاری زیر میز انجام دهند ، خوب، واقعاً به آن کسب‌وکار

reputation. So for example, my father-in-law does  a lot of international travel for his job, and he  

شهرت بدی می‌دهد. به عنوان مثال، پدرشوهرم برای کارش سفرهای بین‌المللی زیادی انجام می‌دهد، و به

told me that in some countries it's quite normal  to bribe another company under the table in order  

من گفت که در برخی کشورها کاملاً طبیعی است که به شرکت دیگری زیر میز رشوه بدهیم تا

to do a business deal with them. So this is not  something that's written out officially. They're  

با آنها معامله تجاری انجام دهیم. بنابراین این چیزی نیست که به طور رسمی نوشته شده باشد. آن‌ها

just saying, "Hey, we'll give you some extra money  if you choose our company to do business with."  

فقط می‌گویند: "هی، اگر شرکت ما را برای تجارت انتخاب کنید، مقداری پول اضافی به شما می‌دهیم."

Not very legal. At least in the US,  this is considered unacceptable. But  

خیلی قانونی نیست حداقل در ایالات متحده، این غیرقابل قبول تلقی می شود. اما

in other cultures and other countries,  this is something that's quite normal,  

در فرهنگ‌های دیگر و کشورهای دیگر، این چیزی است که کاملاً طبیعی است،

to do a deal under the table. So depending on  where you're from, this might be okay or not okay. 

انجام یک معامله زیر میز. بنابراین بسته به اینکه اهل کجا هستید، ممکن است مشکلی نداشته باشد یا خیر.

What's this? What's this? This is a tea  kettle, and this is a pot. For the sake  

این چیه؟ این چیه؟ این یک کتری چای است و این یک قابلمه است. به خاطر

of this fun expression that I'm about to teach  you, let's imagine that this pot is black. It's  

این عبارت سرگرم‌کننده که می‌خواهم به شما یاد بدهم ، بیایید تصور کنیم که این گلدان سیاه است. در

actually silver, but the wonderful expression  is the pot calling the kettle black. Well,  

واقع نقره‌ای است، اما بیان شگفت‌انگیز آن دیگ است که کتری را سیاه می‌خواند. خوب،

if both of these are the same color, it would  be a little bit strange for the pot to say,  

اگر هر دوی اینها یک رنگ باشند، کمی عجیب است که قابلمه بگوید،

Hey, kettle, you're black. And the kettle would  say, yeah, pot, but you're black too. So this  

هی، کتری، تو سیاهی. و کتری می‌گفت ، آره قابلمه، اما تو هم سیاهی. بنابراین، این

idea here is when we're talking about someone  pointing out a negative quality that really  

ایده زمانی است که ما در مورد شخصی صحبت می کنیم که به یک ویژگی منفی اشاره می کند که واقعاً

they also have, so this is also called hypocrisy. Let me give you an example. Let's imagine that I  

او نیز دارد، بنابراین به این حالت ریاکاری نیز می گویند. بگذارید برای شما مثالی بزنم. بیایید تصور کنیم که

went to my friend Sarah's birthday party and I  arrived 30 minutes late. She might say to me,  

به جشن تولد دوستم سارا رفتم و 30 دقیقه دیر رسیدم. او ممکن است به من بگوید،

"Vanessa, why are you always so late?" I might  think in my head, "Hey, this is the pot calling  

"ونسا، چرا همیشه اینقدر دیر می آیی؟" ممکن است در ذهنم فکر کنم، "هی، این دیگ است که کتری را سیاه صدا می کند

the kettle black. Sarah's the one who's always  late." So I'm wondering, why is she upset at me  

. سارا همان کسی است که همیشه دیر می کند." بنابراین من می‌پرسم، چرا او

for being late? Because really she's the one who's  chronically late. She's calling me the same color  

به خاطر دیر آمدن از من ناراحت است؟ زیرا واقعاً او کسی است که به طور مزمن دیر کرده است. او مرا همرنگ خودش صدا می‌کند

as her, the same problem that she really has,  and kind of the nuance here is that she doesn't  

، همان مشکلی که واقعاً دارد، و نکته ظریف اینجاست که او

realize it. She doesn't realize the irony or the  hypocrisy of her statement. Hey, that's the pot  

متوجه نمی‌شود. او متوجه کنایه یا ریاکاری اظهاراتش نمی شود. هی، این دیگ است که

calling the kettle black. I was late one time.  You are the one who's late all the time. Now,  

کتری را سیاه می‌خواند. یه بار دیر اومدم تو همانی هستی که همیشه دیر می آید. حالا،

it wouldn't be very nice for me to say that to her  at her birthday party, but that's the essence of  

برای من خیلی خوب نیست که در جشن تولدش این را به او بگویم ، اما این جوهره

the expression, the pot calling the kettle black. What are these items? These are tools. Here's a  

بیان است، دیگ کتری را سیاه می‌خواند. این موارد چیست؟ اینها ابزار هستند. اینجا یک

screwdriver and a wrench, and what is this?  It's a knife. But the expression that we use  

پیچ گوشتی و یک آچار است، و این چیست؟ این یک چاقو است. اما عبارتی که ما استفاده می‌کنیم

includes both of these. They can be  interchanged in a way. You might say,  

هر دوی این موارد را شامل می‌شود. می توان آنها را به روشی مبادله کرد. ممکن است بگویید،

he's not the sharpest tool in the shed, or  he is not the sharpest knife in the drawer. 

او تیزترین ابزار در آلونک نیست، یا او تیزترین چاقو در کشو نیست.

What does this mean? Is this nice? Absolutely  not. This means someone's not very smart.  

این یعنی چی؟ این خوبه؟ قطعا نه. این یعنی کسی خیلی باهوش نیست.

That's basically the nuts and bolts of it,  is that it means you're not the sharpest tool  

این اساساً پیچ و مهره آن است،  به این معنی که شما تیزترین ابزار

in the shed. Ugh. There are a lot of people  in the figurative shed who are smarter than  

در سوله نیستید. اوه افراد زیادی در آلونک مجازی وجود دارند که از شما باهوش‌تر هستند

you. You're not the sharpest knife in the  drawer. Well, there are other people in the  

. شما تیزترین چاقو در کشو نیستید . خب، افراد دیگری در

figurative drawer who are sharper than you. So  my recommendation is do not tell someone this.  

کشوی تصویری هستند که تیزتر از شما هستند. بنابراین توصیه من این است که این را به کسی نگویید.

Do not say, "Oh, you're not the sharpest knife  in the drawer." Not nice, but it is still a  

نگویید: "اوه، تو تیزترین چاقوی داخل کشو نیستی." خوب نیست، اما هنوز هم یک

useful expression to know. You might hear this  in a movie or TV show, and maybe, just maybe,  

عبارت مفید برای دانستن است. ممکن است این را در یک فیلم یا برنامه تلویزیونی بشنوید، و شاید، فقط شاید،

when that person is not around, you might  want to use that expression. So now you know. 

وقتی آن شخص در اطراف نیست، ممکن است بخواهید از آن عبارت استفاده کنید. پس حالا می دانید.

Well, congratulations on learning these 15  household items plus useful idioms that go  

خوب، به خاطر یادگیری این 15 وسیله خانگی به اضافه اصطلاحات مفید  که

along with them. I hope you had a light  bulb moment during this lesson. Don't  

با آنها همراه است، تبریک می‌گوییم. امیدوارم در طول این درس یک لحظه لامپ داشته باشید.

forget to download the free PDF worksheet that's  available for this lesson. It includes all the  

فراموش نکنید کاربرگ PDF رایگانی را که برای این درس موجود است دانلود کنید. این شامل همه

household items, all of the definitions  for the idioms, sample sentences, ideas,  

وسایل خانه، همه تعاریف برای اصطلاحات، جملات نمونه، ایده‌ها،   می‌شود

and you can answer Vanessa's challenge question,  using these wonderful daily life items. You can  

و می‌توانید با استفاده از این موارد شگفت‌انگیز زندگی روزمره به سؤال چالشی ونسا پاسخ دهید. می‌توانید

click on the link in the description to  download the free PDF worksheet today. 

روی پیوند موجود در توضیحات کلیک کنید تا کاربرگ PDF رایگان را امروز دانلود کنید.

Well, thank you so much for learning English  with me, and I'll see you again next Friday  

خوب، از اینکه انگلیسی را با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم ، و جمعه آینده

for a new lesson here on my YouTube channel. Bye. But wait, do you want more? I recommend watching  

برای یک درس جدید در کانال YouTube من دوباره شما را می بینم. خدا حافظ. اما صبر کنید، آیا بیشتر می خواهید؟ توصیه می‌کنم

this video next, where you will learn technology  vocabulary, including what do you call someone  

این ویدیوی بعدی را تماشا کنید، جایی که واژگان فناوری را یاد می‌گیرید، از جمله به کسی

who is really good at using technology? If you  have any questions, you always ask them. What  

که واقعاً در استفاده از فناوری مهارت دارد، چه می‌گویید؟ اگر سؤالی دارید، همیشه از آنها می‌پرسید. به

would you call that person? Well, watch that  video to find out, and I'll see you there.

آن شخص چه می‌گویید؟ خوب، آن ویدیو را تماشا کنید تا متوجه شوید، و من شما را آنجا خواهم دید.