Repeat with me: English speaking practice

Today I'm going to tell you a tragic and romantic  love story. And we are going to use this story to  

امروز قصد دارم یک داستان عاشقانه تراژیک و عاشقانه را برای شما تعریف کنم. و ما می‌خواهیم از این داستان برای

help you level up your English-speaking skills.  The best way to improve your speaking skills is  

کمک به شما در ارتقای مهارت‌های انگلیسی‌زبانی خود استفاده کنیم. بهترین راه برای بهبود مهارت‌های گفتاری این است که

to shadow what someone else is saying. Shadowing  means that you are repeating directly after  

دیگران را تحت الشعاع قرار دهید. سایه زدن به این معنی است که شما مستقیماً بعد از

someone else when they speak. So if you would  like to speak clearly and confidently like I  

شخص دیگری وقتی صحبت می‌کند تکرار می‌کنید. بنابراین، اگر می‌خواهید مثل من در این درس واضح و با اطمینان صحبت کنید

will in this lesson, stick around because you  are about to level up your speaking skills.

، به این موضوع ادامه دهید زیرا می‌خواهید مهارت‌های گفتاری خود را ارتقا دهید.

Hi, I am Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com,  and like always, I have created a free  

سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com، و مانند همیشه، یک

PDF worksheet with all of today's  important vocabulary, pronunciation,  

کاربرگ PDF رایگان با تمام واژگان مهم، تلفظ،

and speaking tips so that you can level up  your English-speaking skills. You can click  

و نکات صحبت کردن امروزی ایجاد کرده ام تا بتوانید مهارت های انگلیسی خود را ارتقا دهید. می‌توانید

on the link in the description to download that  free PDF worksheet today. It is my gift to you.

روی پیوند موجود در توضیحات کلیک کنید تا امروز آن کاربرگ PDF رایگان را دانلود کنید. هدیه من به شماست

All right, are you ready to get started with  this tragic and romantic love story? I'm going  

بسیار خوب، آیا آماده اید که با این داستان عاشقانه غم انگیز و عاشقانه شروع کنید؟ من

to be telling you a section of this story. I will  explain some pronunciation and then it will be  

بخشی از این داستان را به شما می گویم. چند تلفظ را توضیح خواهم داد و سپس

your turn to repeat that section of the story with  me. I challenge you to speak out loud. It's great  

نوبت شما خواهد بود که آن بخش از داستان را با من تکرار کنید . من شما را دعوت می کنم که با صدای بلند صحبت کنید. خیلی خوب است

to hear my voice and to listen to these lessons,  but I want you to be active. So after each  

شنیدن صدای من و گوش دادن به این درس‌ها، اما می‌خواهم شما فعال باشید. بنابراین بعد از هر

section, it is going to be your turn to speak out  loud. Let's listen to the first part of the story.

بخش، نوبت شماست که با صدای بلند صحبت کنید. بیایید قسمت اول داستان را بشنویم.

At the turn of the century, my great-grandfather  immigrated to the US from Naples, Italy.  

در آغاز قرن، پدربزرگ من از ناپل ایتالیا به ایالات متحده مهاجرت کرد.

He married a woman and they had three children  together. Let's talk about this phrase,  

او با یک زن ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شدند . بیایید درباره این عبارت صحبت کنیم،

"At the turn of the century." When  we're talking about a century, we're  

«در آغاز قرن». وقتی از یک قرن صحبت می کنیم، در

talking about 100 years. So can you imagine  what the turn of the century means? Here,  

مورد 100 سال صحبت می کنیم. بنابراین می توانید تصور کنید که پایان قرن به چه معناست؟ در اینجا،

we're talking about around 1900. It doesn't  need to be exactly at 1900 or maybe a little  

ما در مورد حدود 1900 صحبت می کنیم. لازم نیست دقیقاً در 1900 یا شاید

bit before or after. Any of that timeframe is  okay. When we say, "At the turn of the century,"  

کمی قبل یا بعد از آن باشد. هر یک از این بازه زمانی مشکلی ندارد. وقتی می‌گوییم «در آغاز قرن»،

we can get an idea that it's around 1900. So  you might say, "At the turn of the century,  

می‌توانیم این تصور را به دست آوریم که حدود سال 1900 است. بنابراین ممکن است بگویید، «در آغاز قرن،

a lot of new technologies were being  created that drastically changed humanity."

فناوری‌های جدید زیادی در حال ایجاد  بودند که بشریت را به شدت تغییر دادند.»

All right. Now that we've talked about this  phrase, let's go back. I'm going to say that  

خیلی خوب. اکنون که درباره این عبارت صحبت کردیم ، بیایید به عقب برگردیم.

section of the story again and then you will see a  pause. I will just be sitting here like this and I  

دوباره آن بخش از داستان را می گویم و سپس یک مکث خواهید دید . من فقط همین‌طور اینجا می‌نشینم و

will be listening. No matter where you live around  the world, I have magical teacher ears. I can hear  

گوش می‌دهم. مهم نیست در کجای دنیا زندگی می‌کنید، من گوش‌های معلم جادویی دارم. من می توانم

you. So I want you during the pause to speak  out loud to repeat the words that I just said  

شما را بشنوم. بنابراین از شما می‌خواهم که در طول مکث با صدای بلند صحبت کنید و کلماتی را که من همین‌جا گفتم تکرار کنید

right here. And I want you to use your speaking  voice. Listen to yourself using this new phrase,  

. و من از شما می خواهم که از صدای صحبت کردن خود استفاده کنید . در آغاز قرن، با استفاده از این عبارت جدید به خودتان گوش دهید

at the turn of the century. Practice speaking  exactly like I did in this story section. Are  

. دقیقاً مانند آنچه در این بخش داستان انجام دادم، صحبت کردن را تمرین کنید.

you ready? Let's go. At the turn of the  century, my great-grandfather immigrated  

اماده ای؟ بیا بریم. در آغاز قرن، پدربزرگ من

to the US from Naples, Italy. He married a  woman and they had three children together.

از ناپل، ایتالیا به ایالات متحده مهاجرت کرد. او با یک زن ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شدند.

Great work with your first repeating section.  Let's go on to the next part of the story.  

کار عالی با اولین بخش تکراری شما. بریم سراغ قسمت بعدی داستان.

Unfortunately, his wife died, so he wrote a  letter to his mother back in Italy. He asked  

متأسفانه همسرش فوت کرد، بنابراین او نامه ای به مادرش در ایتالیا نوشت. او از

her to help him find a new wife who could help him  raise his children. Let's talk about this word,  

او خواست تا به او کمک کند تا همسر جدیدی پیدا کند که بتواند در تربیت فرزندانش به او کمک کند. بیایید در مورد این کلمه صحبت کنیم،

unfortunately. It's quite a long word, so let's  break it down so that you can pronounce it as  

متاسفانه. این کلمه بسیار طولانی است، بنابراین بیایید آن را تجزیه کنیم تا بتوانید تا حد

accurately as possible. Un-four-choo-nut-lee.  Unfortunately. Un-four-choo-nut-lee.  

امکان آن را با دقت تلفظ کنید. Un-four-choo-nut-lee. متاسفانه Un-four-choo-nut-lee.

Unfortunately. Unfortunately, I won't be able to  make it to your party this weekend. All right,  

متاسفانه متأسفانه، نمی‌توانم این آخر هفته به مهمانی شما برسم. بسیار خوب، آیا

are you ready to repeat the previous story  segment with me? Let's listen to it again and  

آماده‌اید قسمت قبلی داستان را با من تکرار کنید؟ بیایید دوباره به آن گوش کنیم و

then I'll pause, and I will be listening to you  no matter where you are. Let's go. Unfortunately,  

سپس من مکث خواهم کرد و هر کجا که باشید به شما گوش خواهم داد. بیا بریم. متأسفانه،

his wife died, so he wrote a letter  to his mother back in Italy. He asked  

همسرش فوت کرد، بنابراین او نامه ای به مادرش در ایتالیا نوشت. او از

her to help him find a new wife who  could help him raise his children.

او خواست تا به او کمک کند تا همسر جدیدی پیدا کند که بتواند به او در تربیت فرزندانش کمک کند.

Great work with this second section of  the story that you repeated with me.  

کار عالی با این بخش دوم داستانی که با من تکرار کردید.

Let's go on to the story. Remember that  my great-grandfather has three children,  

بریم سر داستان. به یاد داشته باشید که پدربزرگ من سه فرزند دارد،

his wife died. He asked his mother, "Please help  me find a new wife so that I can have someone to  

همسرش فوت کرده است. او از مادرش پرسید: "لطفاً به من کمک کنید همسر جدیدی پیدا کنم تا بتوانم کسی را داشته باشم که به

help raise my children." What happens? Let's  see. She found him a wife from their village,  

تربیت فرزندانم کمک کند." چه اتفاقی می افتد؟ اجازه بدید ببینم. او برای او همسری از روستایشان پیدا کرد

and in her letter she included his future wife's  dimensions so that he could bring a wedding dress  

و در نامه‌اش ابعاد همسر آینده‌اش را درج کرد تا بتواند لباس عروسی را

to Italy that would fit her. Let's take  a look at this word dimensions. First,  

به ایتالیا بیاورد که مناسب او باشد. بیایید نگاهی به ابعاد این کلمه بیندازیم. ابتدا،

the pronunciation. Let's break it down.  Du-men-shunz. Dimensions. Dimensions. So  

تلفظ. بیایید آن را تجزیه کنیم. دو-من-شونز. ابعاد. ابعاد. بنابراین

he has his future wife's dimensions. What does  that mean? It's talking about her physical  

او ابعاد همسر آینده‌اش را دارد. معنی آن چیست؟ این در مورد اندازه‌گیری‌های فیزیکی او صحبت می‌کند

measurements so that he can take those dimensions,  those numbers, to a tailor, and that tailor can  

تا بتواند آن ابعاد، آن اعداد را برای یک خیاط ببرد، و آن خیاط بتواند

create a wedding dress that will exactly fit  his future wife, who he's never met before.

لباس عروسی درست کند که دقیقاً متناسب با همسر آینده‌اش باشد، کسی که قبلاً هرگز ندیده است.

We can also talk about dimensions for other  things. So if you're building a table,  

همچنین می‌توانیم درباره ابعاد برای چیزهای دیگر صحبت کنیم . بنابراین اگر در حال ساخت یک میز هستید،

you might say, "I need the dimensions of  the table to be five feet by three feet,  

ممکن است بگویید: "من نیاز دارم ابعاد میز پنج فوت در سه فوت باشد،

so it exactly fits in my kitchen." Okay. These  are just the physical numbers so that you know  

بنابراین دقیقاً در آشپزخانه من جا بیفتد." باشه. اینها فقط اعداد فیزیکی هستند تا

the size of an item, or in this case a  person. All right, I'm going to repeat  

اندازه یک مورد یا در این مورد یک فرد را بدانید. بسیار خوب، من

that section of the story. I want you to focus  specifically on the pronunciation of the word  

آن بخش از داستان را تکرار می کنم. از شما می‌خواهم که به طور خاص روی تلفظ

dimensions and I want you to speak out loud  after you hear me repeat the section one more  

ابعاد کلمه تمرکز کنید و می‌خواهم بعد از اینکه یک بار دیگر این بخش را تکرار کردم، با صدای بلند صحبت کنید

time. Let's go. She found him a wife from their  village, and in her letter she included his future  

. بیا بریم. او برای او همسری از دهکده‌شان پیدا کرد و در نامه‌اش ابعاد همسر آینده‌اش را درج کرد

wife's dimensions so that he could bring a  wedding dress to Italy that would fit her.

تا بتواند لباس عروسی را به ایتالیا بیاورد که مناسب او باشد.

Let's continue with the story. Typically, in these  situations, at the turn of the century, the woman,  

بیایید به داستان ادامه دهیم. به طور معمول، در این موقعیت‌ها، در آغاز قرن، زن،

the wife, would be shipped to the man in the US  who she would marry. This is called a mail-order  

همسر، به مردی در ایالات متحده فرستاده می‌شود که با او ازدواج می‌کند. به این می‌گویند

bride, but my great-grandfather did things a  little bit differently. He chose to go back  

عروس پستی، اما پدربزرگ من کارها را کمی متفاوت انجام می‌داد. او ترجیح داد

home to Italy to meet the woman before he married  her. Let's talk about this word shipped. First,  

قبل از ازدواج با زن، به ایتالیا برگردد تا با آن زن ملاقات کند . بیایید در مورد این کلمه حمل شده صحبت کنیم. اول،

the pronunciation. Notice that at the end there is  a T sound. Shipped. Shipped. Usually, we use the  

تلفظ. توجه کنید که در پایان صدای T وجود دارد. ارسال شد. ارسال شد. معمولاً

word shipped for packages. I am shipping a package  to my sister. Amazon shipped me my order. But,  

برای بسته‌ها از کلمه ارسال استفاده می‌کنیم. من بسته ای را برای خواهرم ارسال می کنم. آمازون سفارشم را برای من ارسال کرد. اما

a long time ago apparently, we shipped people  back and forth. So in this situation we're  

ظاهراً مدت‌ها پیش، ما افراد را به این طرف و آن طرف فرستادیم. بنابراین در این موقعیت، ما

talking about a person, but you are most  likely to use this to talk about a package.

درباره یک شخص صحبت می‌کنیم، اما شما به احتمال زیاد از آن برای صحبت در مورد یک بسته استفاده می‌کنید.

All right, let's repeat this section together  and then I want you to say it out loud. Let's  

بسیار خوب، بیایید این بخش را با هم تکرار کنیم و سپس می‌خواهم آن را با صدای بلند بگویید. بیا

go. Typically, in these situations, at the  turn of the century, the woman, the wife,  

بریم. به طور معمول، در این شرایط، در ابتدای قرن، زن، همسر،

would be shipped to the man in the US  who she would marry. This is called a  

به مردی در ایالات متحده فرستاده می‌شود که او با او ازدواج می‌کند. به این می‌گویند

mail-order bride. But my great-grandfather did  things a little bit differently. He chose to  

عروس پستی. اما پدربزرگ من کارها را کمی متفاوت انجام می داد. او ترجیح داد   به

go back home to Italy to meet  the woman before he married her.

خانه برگردد و به ایتالیا برود تا با زن قبل از ازدواج با او ملاقات کند.

All right, are you ready for the best part of  the story? In a twist of fate, he fell in love,  

بسیار خوب، آیا برای بهترین قسمت داستان آماده هستید ؟ در چرخشی از سرنوشت، او عاشق

not with the woman his mother had chosen for him,  but her sister, Antoinette Minolfi. This phrase,  

زنی شد که مادرش برای او انتخاب کرده بود، بلکه عاشق خواهرش، آنتوانت مینولفی شد. این عبارت،

a twist of fate, perfectly describes this  scenario. Well, everything in my family was  

پیچش سرنوشت، کاملاً این سناریو را توصیف می‌کند. خوب، همه چیز در خانواده من

changed because he married a different woman. I'm  here because he chose to marry Antoinette Minolfi,  

تغییر کرد زیرا او با زن دیگری ازدواج کرد. من اینجا هستم زیرا او تصمیم گرفت با آنتوانت مینولفی ازدواج کند،

not the woman his mother had chosen for  him. So here, when we're talking about fate,  

نه با زنی که مادرش برای او انتخاب کرده بود . بنابراین اینجا، وقتی درباره سرنوشت صحبت می کنیم،

we're talking about destiny, something that  is out of our control. It just happened. Now,  

درباره سرنوشت صحبت می کنیم، چیزی که خارج از کنترل ماست. به تازگی اتفاق افتاده. اکنون،

in the story, I use this in a positive way.  In a twist of fate, maybe a surprising way,  

در داستان، من از این به روشی مثبت استفاده می‌کنم. در چرخشی از سرنوشت، شاید به روشی شگفت‌انگیز،

he chose to marry her sister instead. But  we can also use this with one added word to  

او تصمیم گرفت به جای آن با خواهرش ازدواج کند. اما همچنین می‌توانیم از آن با یک کلمه اضافه شده برای

talk about really negative situations. We could  add the word cruel. Cruel is like wicked, evil.

صحبت در مورد موقعیت‌های واقعاً منفی استفاده کنیم. می‌توانیم کلمه بی‌رحمانه را اضافه کنیم. ظالم مثل شریر است، بد.

So we could say, "On a cruel twist of fate, she  scored the winning goal, but then she got injured  

بنابراین می‌توانیم بگوییم، "در یک پیچ بی‌رحمانه سرنوشت، او گل پیروزی را به ثمر رساند، اما بعد مصدوم شد

and couldn't play any more through the rest of the  season." Well, it was her destiny that even though  

و دیگر نتوانست در ادامه فصل بازی کند." خوب، سرنوشت او این بود که حتی اگر

she scored the winning goal, she wouldn't be able  to play the rest of the season. It's something  

گل پیروزی را به ثمر رساند، نتواند در ادامه فصل بازی کند. این چیزی است

that was outside of her control and it feels  a little bit cruel, wicked, evil. Because she  

که خارج از کنترل او بود و کمی ظالمانه، شرورانه، شیطانی به نظر می‌رسد. زیرا او

should be their star player, but instead she got  injured. It was a cruel twist of fate. All right,  

باید ستاره آنها باشد، اما در عوض مصدوم شد. این یک چرخش بی رحمانه از سرنوشت بود. بسیار خوب،

now it's your turn to repeat that story section  with me. Let's go. In a twist of fate, he fell in  

اکنون نوبت شماست که آن بخش داستان را با من تکرار کنید. بیا بریم. در چرخشی از سرنوشت، او

love, not with the woman his mother had chosen  for him, but her sister, Antoinette Minolfi.

عاشق زنی شد که مادرش برای او انتخاب کرده بود ، بلکه عاشق خواهرش، آنتوانت مینولفی شد.

In their wedding pictures, Antoinette is wearing  the wedding dress that was meant for someone else,  

آنتوانت در عکس‌های عروسی‌شان، لباس عروسی را پوشیده است که برای شخص دیگری، خواهرش، در نظر گرفته شده بود

her sister. This phrase, to be meant for, is  talking about intention. It was intended to go to  

. این عبارت، که برای آن منظور می شود، درباره قصد صحبت می کند. قرار بود پیش

someone else, but that's not really what happened.  So we could say, "The award was meant for her,  

شخص دیگری برود، اما واقعاً اینطور نبود. بنابراین می‌توانیم بگوییم، "جایزه برای او در نظر گرفته شده بود،

but they gave it to someone else by mistake."  Okay. So it was intended for the winner, but  

اما آنها به اشتباه آن را به شخص دیگری دادند." باشه. بنابراین برای برنده در نظر گرفته شده بود، اما

they accidentally gave it to someone else instead.  It was meant for her. Oops. All right, now it's  

آنها به طور تصادفی آن را به شخص دیگری دادند. برای او در نظر گرفته شده بود. اوه بسیار خوب، اکنون

your turn to repeat this story segment with me  and speak out loud. Let's go. In their wedding  

نوبت شماست که این بخش داستان را با من تکرار کنید و با صدای بلند صحبت کنید. بیا بریم.

pictures, Antoinette is wearing the wedding dress  that was meant for someone else, her sister.

آنتوانت در عکس‌های عروسی‌شان، لباس عروسی را پوشیده است که برای شخص دیگری، خواهرش در نظر گرفته شده بود.

In my opinion, the dress is symbolic of their love  story. Even though the dress was meant for someone  

به نظر من، این لباس نماد داستان عشق آنهاست . اگرچه این لباس برای شخص

else, they were always meant for each other. I  like this word symbolic because we often use this  

دیگری طراحی شده بود، آنها همیشه برای یکدیگر در نظر گرفته شده بودند. من این کلمه نمادین را دوست دارم زیرا ما اغلب از این کلمه

in these beautiful, poetic expressions. The dress  is symbolic of their love story. It represents  

در این عبارات زیبا و شاعرانه استفاده می‌کنیم. این لباس نماد داستان عشق آنهاست. این نشان دهنده

their love story. You could say something like  this. Usually, a dove is symbolic of peace and  

داستان عشق آنهاست. شما می توانید چیزی شبیه به این بگویید. معمولاً کبوتر نماد صلح و

hope. This is something that reminds us of peace  and hope. All right, now it's your turn to repeat  

امید است. این چیزی است که آرامش و امید را به ما یادآوری می کند. بسیار خوب، اکنون نوبت شماست که

this story segment and speak out loud. In my  opinion, the dress is symbolic of their love  

این بخش داستان را تکرار کنید و با صدای بلند صحبت کنید. به نظر من، این لباس نماد داستان عشق آنهاست

story. Even though the dress was meant for someone  else, they were always meant for each other.

. اگرچه این لباس برای شخص دیگری طراحی شده بود، اما آنها همیشه برای یکدیگر در نظر گرفته شده بودند.

After they got married together, they immigrated  back to the US and had three children of their  

پس از ازدواج با هم، آنها به ایالات متحده مهاجرت کردند و صاحب سه فرزند شدند

own. This phrase, of their own, can also be  changed to of my own, of his own, of your own.  

. این عبارت از خود آنها را نیز می‌توان به «خود من»، «از خود او»، «از خود شما» تغییر داد.

We're talking about ownership, something that's  belonging to you. I want you to take a look at  

ما درباره مالکیت صحبت می کنیم، چیزی که متعلق به شماست. می‌خواهم به

this other sample sentence. I lived in a small  apartment until I had enough money to buy a house  

این جمله نمونه دیگر نگاهی بیندازید. من در یک آپارتمان کوچک زندگی کردم تا زمانی که پول کافی برای خرید خانه‌ای

of my own. Notice how the subject, I, matches  with the pronoun in this expression, of my own.  

برای خودم نداشتم. توجه کنید که چگونه فاعل، I، با ضمیر در این عبارت، مربوط به خود من مطابقت دارد.

I and my need to match. And that's what I used  in the story. We're talking about them and their  

من و نیاز من به تطابق. و این همان چیزی است که من در داستان استفاده کردم. ما در مورد آنها و خود آنها صحبت می کنیم

own. Beautiful. All right, now it's your turn to  repeat the story segment out loud. Let's go. After  

. زیبا. بسیار خوب، اکنون نوبت شماست که بخش داستان را با صدای بلند تکرار کنید. بیا بریم. پس از

they got married together, they immigrated back  to the US and had three children of their own.

ازدواج با هم، آنها به ایالات متحده مهاجرت کردند و صاحب سه فرزند شدند. آیا

Are you ready for some more tragedy in this love  story? Here we go. Unfortunately, her husband,  

برای تراژدی بیشتر در این داستان عاشقانه آماده هستید ؟ در اینجا ما می رویم. متأسفانه، شوهرش،

my great-grandfather, died, leaving her to raise  six children in a new country on her own. Let's  

پدربزرگ من، درگذشت و او را رها کرد که شش فرزند را در کشوری جدید به تنهایی بزرگ کند. بیایید

talk about this phrase on her own, because  we just talked about something very similar,  

درباره این عبارت به تنهایی صحبت کنیم، زیرا ما همین الان در مورد چیزی بسیار شبیه

of her own. But here, we're going to change one  word. On her own. And it's going to completely  

به خودش صحبت کردیم. اما در اینجا، یک کلمه را تغییر می‌دهیم. به تنهایی. و به طور کامل

change the meaning. Got to love English, right?  So in this phrase, when we say that she raised  

معنا را تغییر خواهد داد. باید انگلیسی را دوست داشت، درست است؟ بنابراین در این عبارت، وقتی می گوییم که او

the children on her own, this means alone, with  no help. She has no husband to help bring in an  

بچه ها را به تنهایی بزرگ کرد، این به معنای تنهایی و بدون کمک است. او شوهری ندارد که کمک کند

income, to help with the children, to help  be a man in the house. She is on her own,  

درآمدی داشته باشد، به بچه ها کمک کند، کمک کند مردی در خانه باشد. او تنهاست،

completely alone. And just like our previous  phrase, the pronoun needs to match the subject.  

کاملاً تنها. و درست مانند عبارت قبلی ما ، ضمیر باید با موضوع مطابقت داشته باشد.

So take a look at this sentence. I film these  lessons on my own. There's no one else here in  

پس به این جمله نگاه کنید. من خودم از این درس‌ها فیلم می‌گیرم. هیچ کس دیگری اینجا در

this room setting up the camera or the microphone  or the lights. It's just me here on my own.

این اتاق نیست که دوربین یا میکروفون یا چراغ‌ها را تنظیم کند. فقط من خودم اینجا هستم.

But, having said that, I don't run this business  on my own. Here we're having the subject, I, run  

اما، با گفتن این موضوع، من این تجارت را به تنهایی اداره نمی‌کنم. در اینجا ما موضوع را مطرح می کنیم، من،

the business on my own. I have a lot of wonderful  help. People who help to edit the videos, people  

کسب و کار را به تنهایی اداره می کنم. من کمک‌های شگفت‌انگیزی دارم . افرادی که به ویرایش ویدیوها کمک می‌کنند، افرادی

who help to proofread and make sure that I'm  not making mistakes that are going to teach you  

که به تصحیح کمک می‌کنند و مطمئن می‌شوند که من اشتباهاتی انجام نمی‌دهم که

the wrong things. People who help to create the  content that will help you to learn more English.  

چیزهای اشتباهی را به شما آموزش می‌دهند. افرادی که به ایجاد محتوایی کمک می‌کنند که به شما در یادگیری بیشتر انگلیسی کمک می‌کند.

There are wonderful people who are helping me, but  I am filming these lessons on my own. All right,  

افراد فوق‌العاده‌ای هستند که به من کمک می‌کنند، اما من به تنهایی از این درس‌ها فیلم می‌گیرم. بسیار خوب،

now it's your turn to repeat this story segment,  this tragic part of the story. Don't worry,  

اکنون نوبت شماست که این بخش داستانی، این بخش غم انگیز داستان را تکرار کنید. نگران نباشید،

it will get better in the next segment, but  I want you to repeat this segment out loud.  

در بخش بعدی بهتر می‌شود، اما می‌خواهم این بخش را با صدای بلند تکرار کنید. از

Use your speaking voice. Go ahead. I'm  listening. Unfortunately, her husband,  

صدای گفتاری خود استفاده کنید برو جلو. دارم گوش میدم. متأسفانه، شوهرش،

my great-grandfather, died, leaving her to  raise six children in a new country on her own.

پدربزرگ من، فوت کرد و او را رها کرد تا شش فرزند را در کشوری جدید به تنهایی بزرگ کند.

Somehow, my great-grandmother, Antoinette  Minolfi, made it work and she is the beloved  

مادربزرگ من، آنتوانت مینولفی، به نحوی این کار را انجام داد و او

matriarch of our family. Let's talk about  this lovely expression, beloved matriarch.  

مادر بزرگ خانواده ماست. بیایید در مورد این بیان دوست داشتنی صحبت کنیم، مادرسالار محبوب.

Here, this first expression has an E-D at the  end, but listen to how it's pronounced. Beloved.  

در اینجا، این عبارت اول یک E-D در انتهای  دارد ، اما به نحوه تلفظ آن گوش دهید. محبوب.

There is a V and a D side by side. Beloved. You  can use this for plenty of things. For example,  

یک V و یک D در کنار هم وجود دارد. محبوب. می‌توانید از این برای چیزهای زیادی استفاده کنید. برای مثال،

my children have a beloved stuffed animal that  they love to hug at night. It's something that  

فرزندان من یک حیوان عروسکی دوست داشتنی دارند که دوست دارند در شب آن را در آغوش بگیرند. این چیزی است که

they love. It is a beloved stuffed animal. In that  second word, matriarch, we often hear the other  

آنها دوست دارند. این حیوان عروسکی محبوب است. در کلمه دوم، پدرسالار، ما اغلب

word, patriarch. It's a patriarchal society. We  hear that word a lot in society and the news and  

کلمه دیگر، پدرسالار را می شنویم. این یک جامعه مردسالار است. ما این کلمه را در جامعه و اخبار و

social media, but the opposite word is matriarch.  Matriarch. Notice that the end of this word sounds  

رسانه‌های اجتماعی زیاد می‌شنویم، اما کلمه مخالف آن مادرسالاری است. ماتریارک. توجه داشته باشید که انتهای این کلمه

like a K. Matriarch. And this is when a woman is  the one who is the leader. Antoinette Minolfi is  

مانند K. Matriarch به نظر می رسد. و این زمانی است که یک زن رهبر است. آنتوانت مینولفی،

the beloved matriarch of my family. She's the  woman who really held together my whole family.

مادرسالار محبوب خانواده من است. او زنی است که واقعاً تمام خانواده من را در کنار هم نگه داشته است.

All right, now it's your turn to repeat  this part of the story. Speak out loud.  

بسیار خوب، اکنون نوبت شماست که این قسمت از داستان را تکرار کنید. با صدای بلند صحبت کن

We only have one more speaking  section left to go after this,  

فقط یک بخش صحبت دیگر باقی مانده است تا بعد از این کار کنیم،

so give it your best. Speak out loud.  Here we go. Somehow my great-grandmother,  

پس بهترین کار را بکنید. با صدای بلند صحبت کن در اینجا ما می رویم. مادربزرگ من،

Antoinette Minolfi, made it work, and she  is the beloved matriarch of our family.

آنتوانت مینولفی، به نحوی این کار را انجام داد و او مادر بزرگ خانواده ماست.

Everyone looks up to her, and I even had a picture  taken with her when I was a baby. It's amazing how  

همه به او نگاه می کنند، و من حتی زمانی که بچه بودم با او عکس گرفتم. این شگفت‌انگیز است که چگونه

these timelines collide. Let's take a look at  this final phrasal verb, to look up to someone.  

این خطوط زمانی به هم برخورد می‌کنند. بیایید نگاهی به این فعل عبارتی نهایی بیندازیم تا به کسی نگاه کنیم.

It's not that I'm physically looking up because  she's tall. No. Instead, we're talking about  

اینطور نیست که من از نظر بدنی بالا را نگاه می کنم زیرا او قد بلندی دارد. نه. در عوض، ما در مورد

respecting someone. Everyone in my family looks  up to Antoinette Minolfi because she kept the  

احترام به کسی صحبت می کنیم. همه اعضای خانواده من به آنتوانت مینولفی نگاه می کنند زیرا او

family together. She endured extreme tragedy and  hardship. But do you know what? Because of her,  

خانواده را در کنار هم نگه داشته است. او مصیبت و سختی شدیدی را تحمل کرد . اما میدونی چیه؟ به خاطر او،

my family was able to succeed, and thank goodness  I'm here today. I'm so grateful to her. So let's  

خانواده من توانستند موفق شوند، و خدا را شکر که امروز اینجا هستم. من خیلی از او سپاسگزارم. پس بیایید

talk about this great expression, to look up  to someone. You could also say this. One of my  

درباره این بیان عالی صحبت کنیم تا به سراغ کسی برویم. شما هم می توانید این را بگویید. یکی از

French teachers was exciting, interesting and  so helpful. When I became an English teacher,  

معلمان فرانسوی من هیجان انگیز، جالب و بسیار مفید بود. وقتی معلم زبان انگلیسی شدم،

I really looked up to him. This means I respected  him. I wanted to emulate how he taught because I  

واقعاً به او نگاه کردم. این یعنی من به او احترام گذاشتم . من می‌خواستم نحوه تدریس او را تقلید کنم زیرا

loved that feeling of I'm enjoying learning  French and I'm actually learning. So I hope  

این احساس را دوست داشتم که از یادگیری فرانسوی لذت می‌برم و در واقع دارم یاد می‌گیرم. بنابراین امیدوارم

that that's true for you, that you're enjoying  learning and you're actually learning English.

این برای شما صادق باشد، از یادگیری لذت ببرید و در واقع انگلیسی را یاد بگیرید.

All right, let's repeat this final  section together. Speak out loud,  

بسیار خوب، بیایید این بخش آخر را با هم تکرار کنیم. با صدای بلند صحبت کنید،   از

use your voice, and repeat with me.  Let's go. Everyone looks up to her,  

صدایتان استفاده کنید و با من تکرار کنید. بیا بریم. همه به او نگاه می کنند،

and I even had a picture taken with her when I was  a baby. It's amazing how these timelines collide.

و من حتی وقتی نوزاد بودم با او عکس گرفتم . این شگفت انگیز است که چگونه این خطوط زمانی با هم برخورد می کنند.

Well, thank you so much for repeating with me to  this lovely, tragic and romantic love story in  

خوب، خیلی ممنون که با من این داستان عاشقانه دوست داشتنی، غم انگیز و عاشقانه را در

my family. I hope that you are able to speak out  loud and improve your English-speaking skills by  

خانواده ام تکرار کردید. امیدوارم بتوانید با صدای بلند صحبت کنید و با

listening to your voice and challenging yourself  to speak out loud. Don't forget to download  

گوش دادن به صدایتان و به چالش کشیدن خودتان برای صحبت با صدای بلند، مهارت‌های انگلیسی‌زبانی خود را بهبود بخشید. فراموش نکنید که

the free PDF worksheet that goes with this  lesson. It includes all of the key vocabulary,  

کاربرگ PDF رایگان همراه با این درس را دانلود کنید. این شامل همه واژگان کلیدی،

pronunciation points, and speaking points that  we talked about in this lesson. Plus, at the  

نکات تلفظی، و نکات گفتاری است که در این درس درباره آنها صحبت کردیم. به‌علاوه، در

bottom of the worksheet, you can answer Vanessa's  challenge question and you can tell me about an  

پایین صفحه کار، می‌توانید به سؤال چالشی ونسا پاسخ دهید و می‌توانید با استفاده از واژگان این درس درباره یک

important moment in your family's history using  the vocabulary from this lesson. I can't wait  

لحظه مهم در تاریخ خانواده‌تان بگویید . من نمی توانم صبر کنم

to help you. You can click the link below this  video to download that free PDF worksheet today.

برای کمک به شما. می‌توانید برای دانلود آن کاربرگ PDF رایگان امروز روی پیوند زیر این ویدیو کلیک کنید.

Well, thanks so much for learning English with  me and I'll see you again next Friday for a new  

خوب، از اینکه انگلیسی را با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم و جمعه آینده دوباره شما را برای یک

lesson here on my YouTube channel. Bye. But wait,  do you want more? I recommend watching this video  

درس جدید اینجا در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ. اما صبر کنید، آیا بیشتر می‌خواهید؟ توصیه می‌کنم این ویدیو

next where you will repeat with me an embarrassing  story of something that happened to me a long time  

بعدی را تماشا کنید، جایی که داستان شرم‌آوری را که مدت‌ها پیش برای من اتفاق افتاده است، با من تکرار می‌کنید

ago. You should check out that video to find  out what happened, and I'll see you there.

. باید آن ویدیو را بررسی کنید تا بفهمید چه اتفاقی افتاده است و من شما را آنجا می‌بینم.