Top 11 Weird Phrasal Verbs for Daily English Conversation

Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.  

سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Are you ready to learn something  weird? Let's talk about it. 

آیا آماده‌اید چیز عجیبی یاد بگیرید ؟ بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

Do you love phrasal verbs? A phrasal verb is a  two-part verb, like try out or give up. And a  

آیا افعال عبارتی را دوست دارید؟ فعل عبارتی یک فعل دو بخشی است، مانند امتحان کردن یا تسلیم شدن. و

lot of English learners feel a little bit stressed  about phrasal verbs. Today, I would like to help  

بسیاری از زبان آموزان انگلیسی در مورد افعال عبارتی کمی استرس دارند. امروز، می‌خواهم

relieve some of the stress by having some fun  and slightly weird phrasal verbs that we use  

با چند افعال عبارتی سرگرم‌کننده و کمی عجیب و غریب که ما

in daily conversation in English, and that you  can use too, and hopefully have a little laugh. 

در مکالمه روزانه در زبان انگلیسی از آنها استفاده می‌کنیم و شما هم می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید و امیدوارم کمی بخندید، به کاهش استرس کمک کنم.

I chose these phrasal verbs because I felt like  they're a little bit unusual, and the base verb,  

من این افعال عبارتی را انتخاب کردم زیرا احساس می‌کردم کمی غیرمعمول هستند، و فعل پایه،

like to give up or try out, give or try, is a  little bit different than what you would normally  

like to give up or try out, give or try، کمی متفاوت از آن چیزی است که معمولاً

guess it should mean. So make sure that you  pay attention to these weird phrasal verbs,  

حدس می‌زنید که معنی آن باشد. بنابراین مطمئن شوید که به این افعال عباراتی عجیب و غریب توجه کنید،

because at the end of this lesson, there's a test. Let's get started with the first one. To squirrel  

زیرا در پایان این درس، یک آزمون وجود دارد. بیایید با اولی شروع کنیم. برای دور شدن از سنجاب

away. I'm not going to tell you immediately what  this means. Instead, I'm going to tell you a  

. من نمی‌خواهم فوراً به شما بگویم این به چه معناست. در عوض، یک جمله نمونه به شما می‌گویم

sample sentence and I'd like you to guess what  you think it means. Well, I bought some Christmas  

و می‌خواهم حدس بزنید که به نظر شما معنی آن چیست. خوب، من

presents in October and I squirreled them away  until December. Hmm. Do you know what a squirrel  

در ماه اکتبر چند هدیه کریسمس خریدم و آنها را تا دسامبر دور کردم. هوم آیا می دانید سنجاب

is? It's this animal, and a squirrel is known for  hiding its food until the winter. So during the  

چیست؟ این حیوان است، و یک سنجاب به خاطر پنهان کردن غذای خود تا زمستان شناخته شده است. بنابراین در طول

warm months, during the summer, it finds acorns  and walnuts and any kind of nut, and it buries  

ماه های گرم، در طول تابستان، بلوط و گردو و هر نوع مغزی پیدا می کند و آن را

it in the ground. It hides it for the winter time. So, we can take this same concept and imagine what  

در زمین دفن می کند. آن را برای فصل زمستان پنهان می کند. بنابراین، می‌توانیم همین مفهوم را در نظر بگیریم و تصور کنیم

this phrasal verb means. You are hiding something  until you need to use it. You could say, "He  

این فعل عبارتی به چه معناست. شما چیزی را پنهان می‌کنید تا زمانی که لازم باشد از آن استفاده کنید. می‌توانید بگویید: «

squirrels away his money in a hole in the ground."  This is kind of more literally like a squirrel,  

او پول‌هایش را با سنجاب در سوراخی در زمین دور می‌کند». این به معنای واقعی کلمه بیشتر شبیه یک سنجاب است،

right? But it's that same concept, that  you are hiding it until you need it. 

درست است؟ اما این همان مفهوم است، که آن را پنهان می‌کنید تا زمانی که به آن نیاز داشته باشید.

Weird phrasal verb number two is to scarf  down. Hmm, a scarf is usually something that  

فعل عباراتی عجیب و غریب شماره دو پایین انداختن روسری است . هوم، روسری معمولاً چیزی است که

you wear on your neck to keep you warm in  the winter, but what if I said this to you,  

برای گرم نگه داشتن شما در زمستان روی گردن خود می‌پوشید ، اما اگر این را به شما بگویم،

"I was so hungry that I just scarfed down  my food." Hmm? Are you eating a scarf?  

«آنقدر گرسنه بودم که فقط غذایم را روسری انداختم.» هوم؟ روسری میخوری؟

Are you cooking a scarf? No. Instead, this  means that you're eating something quickly.  

روسری میپزی؟ نه. در عوض، این به این معنی است که شما به سرعت چیزی می‌خورید.

You are scarfing it down. This is similar to  another phrasal verb, to gobble up your food.  

داری روسریش میکنی این شبیه به یکی دیگر از فعل‌های عبارتی است، برای بلعیدن غذا.

So, you could say, "I woke up so late  that I had to scarf down my breakfast  

بنابراین، می‌توانید بگویید: «آنقدر دیر از خواب بیدار شدم که مجبور شدم صبحانه‌ام را

while I brushed my hair," or, "I woke up so late  that I had to gobble up my breakfast while I was  

در حالی که موهایم را برس می‌زدم روسری بردارم» یا «آنقدر دیر بیدار شدم که مجبور شدم صبحانه‌ام را در حالی که

brushing my hair." This idea of eating quickly  because you're so hungry or out of necessity. 

موهایم را برس می‌زدم بخورم. " این ایده برای سریع غذا خوردن، به دلیل گرسنگی یا ناچاری است.

Our next weird phrasal verb is to beef up. Hmm?  Beef is a type of meat from a cow. What if I  

فعل عبارتی عجیب و غریب بعدی ما این است که تقویت شود. هوم؟ گوشت گاو نوعی گوشت گاو است. چه می‌شود اگر این را بگویم

said this, "I wanted to beef up my waffles,  so I added some dark chocolate and berries."  

، «می‌خواستم وافل‌هایم را تقویت کنم، بنابراین مقداری شکلات تلخ و انواع توت‌ها اضافه کردم».

Beef on waffles sounds awful, but the good news  is that this phrasal verb has nothing to do with  

گوشت گاو روی وافل افتضاح به نظر می رسد، اما خبر خوب این است که این فعل عبارتی هیچ ربطی به

meat. Instead, it means that you're increasing or  you're improving something. I wanted to improve my  

گوشت ندارد. در عوض، به این معنی است که شما چیزی را افزایش می‌دهید یا در حال بهبود هستید. می‌خواستم وافل‌هایم را بهتر کنم

waffles, so I added some dark chocolate and  berries and mixed it up, and then I made my  

، بنابراین مقداری شکلات تلخ و توت‌ها اضافه کردم و آن‌ها را مخلوط کردم و سپس

waffles. This is definitely improving my waffles.  Or we could say, "The security was beefed up  

وافل‌هایم را درست کردم. این قطعا وافل های من را بهبود می بخشد. یا می‌توانیم بگوییم، "امنیت در

during the presidential speech." So whenever  there is an important public figure who is  

طول سخنرانی ریاست جمهوری تقویت شد." بنابراین، هر زمان که یک شخصیت عمومی مهم وجود دارد که در

giving a speech and there's common people around,  well, there's probably more security than normal,  

حال سخنرانی است و افراد عادی در اطراف هستند، احتمالاً امنیت بیش از حد معمول وجود دارد،

so we could say, "The security was beefed up  during the presidential speech." So it was  

بنابراین می‌توانیم بگوییم: "امنیت در طول سخنرانی ریاست جمهوری تقویت شد." بنابراین

increased during the presidential speech. Our next weird phrasal verb is to butt in.  

در طول سخنرانی ریاست جمهوری افزایش یافت. فعل عبارتی عجیب بعدی ما به لب زدن است.

Do you know what a butt is? It's your backside.  We can imagine here, butt in. Hmm. Look at this  

آیا می‌دانید لب به لب چیست؟ این پشت شماست ما می توانیم اینجا را تصور کنیم، لب به لب. هوم. به این جمله نگاه کنید

sentence. The annoying guy at the party kept  butting in and talking about himself. So annoying.  

. مرد مزاحم در مهمانی مدام سر می زد و در مورد خودش صحبت می کرد. بسیار آزاردهنده.

He kept butting in. Is he pushing people with  his butt? I hope not. This is the literal sense,  

او مدام به داخل می‌آمد. آیا او با باسن خود مردم را هل می‌دهد؟ امیدوارم اینطور نباشه. این معنای تحت اللفظی است،

but figuratively, we can imagine that  he is interrupting with his words. 

اما به صورت مجازی، می‌توانیم تصور کنیم که او حرفش را قطع می‌کند.

Sometimes this is okay or necessary, but if you do  it too much, it can be really annoying. We can use  

گاهی اوقات این مشکلی ندارد یا ضروری است، اما اگر بیش از حد آن را انجام دهید، می‌تواند واقعا آزاردهنده باشد. ما می‌توانیم از

this as an informal way to apologize or interrupt  someone in a more polite way. If you say,  

این روش به‌عنوان روشی غیررسمی برای عذرخواهی یا قطع حرف شخصی به روشی مؤدبانه‌تر استفاده کنیم. اگر بگویید،

"Sorry for butting in, but can you tell me where  the bathroom is?" So if you're at someone's house  

«متاسفم که وارد شدم، اما می‌توانید به من بگویید حمام کجاست؟» بنابراین، اگر در خانه شخصی هستید

and some people are talking and you're not part  of that conversation, well, if you need to ask  

و برخی افراد در حال صحبت کردن هستند و شما بخشی از آن مکالمه نیستید، خوب، اگر لازم است از

them a question, you're going to need to interrupt  them. So how can you interrupt them in a polite,  

او سؤالی بپرسید، باید او را قطع کنید. پس چگونه می‌توانید به شیوه‌ای مودبانه،   اما به‌نوعی خودمانی حرف آنها را قطع کنید

but kind of casual way? You could say this phrase.  You could say, "Sorry to butt in, but where's your  

؟ می توانید این عبارت را بگویید. می‌توانید بگویید، "متاسفم که وارد شدم، اما

restroom? Where's your bathroom?" Sorry to butt  in. Sorry to interrupt, and that's very polite.  

دستشویی شما کجاست؟ حمام شما کجاست؟" با عرض پوزش که وارد صحبت شدم.

Just don't butt in too much or you'll be like  that first annoying guy who butted in too much. 

فقط زیاد به لب نزنید وگرنه مثل آن اولین مرد مزاحم خواهید شد که بیش از حد لگدمال کرد.

The next weird phrasal verb is to chicken out.  Are you taking a chicken and throwing it out of  

فعل عبارتی عجیب و غریب بعدی این است که بیرون بیاورید. آیا مرغی را می‌گیری و

the house? No. Instead, look at this sentence.  I wanted to go skydiving, but I chickened out  

از خانه بیرون می‌اندازی؟ نه، در عوض، به این جمله نگاه کنید. می‌خواستم چتربازی کنم، اما

at the last second. Hmm. This means that I was  at the skydiving place, I was all hooked up,  

در آخرین ثانیه بیرون آمدم. هوم این به این معنی است که من در محل چتربازی بودم، همه چیز را درگیر کرده بودم،

and then I saw the airplane and  I looked up in the sky and said,  

و سپس هواپیما را دیدم و به آسمان نگاه کردم و گفتم:

"No way. I can't do it. I chickened out." Hmm.  That means that I was too scared to do something. 

«به هیچ وجه، نمی‌توانم این کار را انجام دهم. هوم یعنی من خیلی ترسیده بودم که کاری انجام دهم.

Usually this phrase is used in a negative  way when we're talking about someone else.  

معمولاً وقتی در مورد شخص دیگری صحبت می کنیم، از این عبارت به صورت منفی استفاده می شود.

If you said this sentence, maybe your sister  would feel a little bit embarrassed. "My sister  

اگر این جمله را می گفتید، شاید خواهرتان کمی خجالت بکشد. "خواهرم

said that she would sing at karaoke, but when it  came to be her turn, she chickened out." Hmm. This  

گفت که در کارائوکه آواز خواهد خواند، اما وقتی نوبت به او رسید، او را ترک کرد." هوم این به

kind of implies that you think her fear is  irrational. It's kind of like a stupid fear.  

نوعی نشان می‌دهد که فکر می‌کنید ترس او غیرمنطقی است. این یک نوع ترس احمقانه است.

"Why did you chicken out? I wouldn't chicken out  if I sang karaoke. Why did you?" So if you say  

"چرا جوجه زدی؟ من اگر کارائوکه می خواندم جوجه نمی زدم. چرا تو؟" بنابراین اگر

this about someone else, make sure that you say  it lightly with a light heart. But of course, you  

این را در مورد شخص دیگری می‌گویید، مطمئن شوید که آن را به آرامی و با دلی سبک بیان کنید. اما مطمئناً،

could say it about yourself, "Yeah, I chickened  out before I went skydiving," and it's much  

می‌توانید درباره خودتان بگویید: «آره، من قبل از چتربازی بیرون رفتم» و خیلی

softer because you're just talking about yourself. Our next weird phrasal verb is to clam up.  

نرم‌تر است زیرا فقط درباره خودت صحبت می‌کنی. فعل عباراتی عجیب بعدی ما این است که به دست بیاوریم.

Do you know what a clam is? It's this thing. It's  got two sides of a shell, and what happens if it  

آیا می دانید صدف چیست؟ این چیز است. دو طرف یک پوسته دارد، و اگر

clams up? Take a look at this sentence. The robber  clammed up when the detective asked him where he  

گیر کند چه اتفاقی می‌افتد؟ به این جمله دقت کنید. وقتی کارآگاه از او پرسید پول‌ها را کجا

hid the money. So someone, the robber, has stolen  money and the detective is trying to figure out  

پنهان کرده است، دزد را به هم زد. بنابراین شخصی، سارق، پول را دزدیده است و کارآگاه در تلاش است تا بفهمد

where it is. Well, do you think that the robber  is telling him where he hid the money or is he  

کجاست. خوب، آیا فکر می‌کنید که دزد به او می‌گوید پول‌ها را کجا پنهان کرده است یا در حال

clamming up? He is keeping the information  inside him. He is hiding that information. 

جمع کردن است؟ او اطلاعات را درون خود نگه می دارد. او این اطلاعات را پنهان می کند.

So we're using the phrasal verb clam up to mean  that your mouth is closed. You are not telling  

بنابراین ما از فعل عبارتی clam up به این معنی استفاده می کنیم که دهان شما بسته است. شما

some information. Or in a more lighthearted way,  we could say, "My sister clammed up when I asked  

اطلاعاتی را نمی‌گویید. یا به شیوه‌ای ساده‌تر، می‌توانیم بگوییم: «خواهرم وقتی از

her where my favorite dress was." Hmm. Maybe  I suspect that she took my favorite dress and  

او پرسیدم لباس مورد علاقه‌ام کجاست، حرفش را زد.» هوم شاید من گمان می‌کنم که او لباس مورد علاقه‌ام را برداشته و

either it got ripped, something happened to it, it  got a big stain and she's embarrassed to tell me  

یا پاره شده، اتفاقی برایش افتاده، لکه‌ای بزرگ شده و خجالت می‌کشد درباره آن به من بگوید

about it, or she's scared to tell me about it. So  when I ask her, "Hey, what happened to my favorite  

، یا می‌ترسد که در مورد آن به من بگوید. بنابراین، وقتی از او می‌پرسم، "هی، لباس مورد علاقه‌ام

dress? It's not in my closet," maybe my sister  closes her mouth and says nothing. She clams up. 

چه شد؟ در کمد من نیست"، شاید خواهرم دهانش را می‌بندد و چیزی نمی‌گوید. او دم می زند.

The next weird phrasal verb is to flip out. You  might say, "My mom is going to flip out when she  

فعل عبارتی عجیب و غریب بعدی، تلنگر زدن است. ممکن است بگویید: "مادرم وقتی بفهمد چه اتفاقی برای ظروفش افتاده است، می رود بیرون

realizes what happened to her dishes." Maybe we  threw a ball in the house and all of her dishes  

." شاید توپی را در خانه انداختیم و همه ظروفش

crashed and broke. Oh no. Do you think my mom is  going to say, "Oh, that's okay. We'll just buy  

خراب شد و شکست. وای نه. فکر می‌کنی مادرم می‌خواهد بگوید، "اوه، اشکالی ندارد. ما فقط

some new dishes." No, she's going to flip out.  That means that she is going to get very angry. 

چند ظرف جدید می‌خریم." نه، او قصد دارد بیرون بزند. یعنی قرار است خیلی عصبانی شود.

Now, we can use this in a positive sense to say  really excited and it all depends on the context.  

اکنون، می‌توانیم از این به معنای مثبت استفاده کنیم تا بگوییم واقعاً هیجان‌زده هستم و همه چیز به زمینه بستگی دارد.

Let's take a look at another sentence. I  flipped out when I realized that my team won the  

بیایید به یک جمله دیگر نگاهی بیندازیم. وقتی متوجه شدم که تیم من قهرمانی را به دست آورده است، از خودم دور شدم

championship. Am I really angry that my team won?  No, of course, I'm really excited. So here, we're  

. آیا واقعا از اینکه تیمم برد عصبانی هستم؟ نه، البته من واقعا هیجان زده هستم. بنابراین در اینجا، ما

talking about that loss of control of your  emotions. You're not in control of your emotions  

درباره از دست دادن کنترل احساسات شما صحبت می کنیم. شما دیگر کنترل احساسات خود را

anymore. You're either really angry, "Oh, you  broke my dishes. My mom is going to freak out," or  

ندارید. شما یا واقعاً عصبانی هستید، "اوه، شما ظرف های مرا شکستید. مامان من قرار است عصبانی

flip out. We use both of these interchangeably,  or I'm losing control of my emotions in a  

شود." ما از هر دوی اینها به جای هم استفاده می‌کنیم،  در غیر این صورت کنترل احساساتم را به روشی مثبت از دست می‌دهم

positive way. "I flipped out when my team won." We can, like I said, exchange the phrasal verb,  

. "وقتی تیمم پیروز شد، من آن را تلنگر زدم." همانطور که گفتم می‌توانیم فعل عبارتی را با هم عوض

freak out. This is a little bit stronger. "I  freaked out," and it's maybe a little bit more  

کنیم. این کمی قوی تر است. "من هول شدم" و شاید کمی

crass. This means a little bit more rude than  flip out. I would say that, first, flip out is  

گنده تر باشد. این به این معنی است که کمی بی‌ادب‌تر از تلنگر زدن است. من می‌توانم بگویم که اولاً در مکالمه‌های روزانه تلنگر کردن عادی‌تر است و عصبانیت

more normal in daily conversation and freak out is  a little bit more rude. Not really rude, but just  

کمی بی‌ادب‌تر است. واقعاً بی ادبانه نیست، بلکه

a little bit more, but they both have a similar  meaning. You're losing control of your emotions. 

فقط کمی بیشتر است، اما هر دو معنای مشابهی دارند. شما کنترل احساسات خود را از دست می دهید.

Our next weird phrasal verb is to gross out.  Make sure that you pronounce this word correctly,  

فعل عبارتی عجیب و غریب بعدی ما این است که از بین برود. مطمئن شوید که این کلمه را به درستی تلفظ می‌کنید،

gross, gross. You could say, "I was grossed  out when my cat threw up on my shoe."  

gross, gross. می‌توانید بگویید: « وقتی گربه‌ام کفشم را پرت کرد، عصبانی شدم».

This is disgusting. It's not a good  situation. I was grossed out. I went,  

این منزجر کننده است. وضعیت خوب نیست. کلافه شده بودم رفتم،

"Oh, that's not good." I was grossed out. Or if  you have a younger or older brother, you might  

"اوه، این خوب نیست." کلافه شده بودم یا اگر برادر کوچک‌تر یا بزرگ‌تر دارید، ممکن است

say, "My brother is always trying to find new  ways to gross me out. He thinks it's so funny,  

بگویید: "برادرم همیشه در تلاش است راه‌های جدیدی پیدا کند تا من را آزار دهد. او فکر می‌کند این خیلی خنده‌دار است،

but I don't." He's trying to make me feel  disgusted, maybe showing me different worms  

اما من این کار را نمی‌کنم." او سعی می‌کند به من احساس انزجار بدهد، شاید کرم‌های مختلفی را

that he finds or different strange things that  he's doing. He thinks it's entertaining, but I  

که پیدا می‌کند یا کارهای عجیب و غریب دیگری که انجام می‌دهد به من نشان دهد. او فکر می کند سرگرم کننده است، اما من

don't think it is. He's trying to gross me out. Our next weird phrasal verb is to lighten up,  

فکر نمی کنم اینطور باشد. اون داره سعی میکنه منو اذیت کنه فعل عبارتی عجیب بعدی ما روشن کردن

to lighten up. Notice the pronunciation of this  word, lighten, lighten. A lot of English learners  

،   روشن کردن است. به تلفظ این کلمه توجه کنید ، lighten, lighten. بسیاری از زبان آموزان انگلیسی

ask me about T-E-N at the end of words. This  might be a word like threaten, button, lighten.  

در پایان کلمات از من درباره T-E-N می پرسند. این ممکن است کلمه ای مانند تهدید، دکمه، سبک کردن باشد.

I have a whole English lesson about these really  difficult T words in English. You can check out  

من یک درس انگلیسی کامل در مورد این کلمات T واقعاً دشوار در انگلیسی دارم. می‌توانید

that lesson up here. I think it's called,  106 Difficult English Words to Pronounce,  

آن درس را در اینجا بررسی کنید. فکر می‌کنم اسمش، 106 واژه‌های دشوار انگلیسی برای تلفظ است،

and it includes these words. So we're  going to kind of swallow the last sound,  

و شامل این کلمات می‌شود. بنابراین ما به نوعی می‌خواهیم آخرین صدا را

lighten, lighten, to lighten up. Hmm. Take a look at this sentence. The  

ببلعیم، روشن، روشن، روشن شود. هوم به این جمله دقت کنید.

conversation was getting too serious, so I  tried to lighten it up with a joke. Hmm. Here  

گفتگو خیلی جدی شده بود، بنابراین سعی کردم با یک شوخی آن را کمرنگ کنم. هوم اینجا

we have a conversation that's very serious and  I want the conversation to become less serious.  

ما مکالمه‌ای داریم که بسیار جدی است و من می‌خواهم مکالمه جدی‌تر شود.

Well, the opposite of serious is light. So we're  going to use this phrasal verb. I tried to lighten  

خوب، نقطه مقابل جدی، نور است. بنابراین ما از این فعل عبارتی استفاده خواهیم کرد. سعی کردم

the conversation up, lighten it up with a joke. We can also use this phrasal verb to provide some  

مکالمه را سبک تر کنم، با یک شوخی آن را سبک کنم. ما همچنین می‌توانیم از این فعل عبارتی برای ارائه

kind of encouragement to someone else, especially  for situations where they're feeling a little bit  

نوعی تشویق به شخص دیگری استفاده کنیم، به‌ویژه برای موقعیت‌هایی که آنها کمی

sad, but it's not too serious. So you could  say, "Hey, lighten up. Things could be worse."  

غمگین هستند، اما خیلی جدی نیست. بنابراین می‌توانید بگویید: "هی، سبک شو. اوضاع می‌تواند بدتر باشد."

So let's imagine that your cat threw  up on your shoe. Pretty gross, right?  

بنابراین بیایید تصور کنیم که گربه‌تان کفش شما را پرت کرده است. خیلی ناخوشایند، درست است؟

Well, maybe your friend says, "Hey,  lighten up. Things could be worse.  

خوب، شاید دوستت بگوید، "هی، سبک شو. اوضاع می تواند بدتر باشد.

Your shoe could be in the middle of a cow pasture  and a cow could have pooped on your shoe." Oh,  

کفش شما ممکن است در وسط چراگاه گاو باشد و یک گاو روی کفش شما مدفوع کرده باشد." اوه،

that's worse. Oh, that's awful. So your friend  is trying to give some encouragement for this  

این بدتر است. اوه، این افتضاح است. بنابراین دوست شما سعی می‌کند برای این وضعیت

light, not too serious situation. I definitely do not recommend using this  

خفیف، نه خیلی جدی، تشویق کند. من قطعاً استفاده از این   را

in a serious situation. So let's imagine that your  friend's dog dies and your friend is really sad.  

در شرایط جدی توصیه نمی‌کنم. بنابراین بیایید تصور کنیم که سگ دوست شما می میرد و دوست شما واقعاً غمگین است. قابل درک است

They're having a really difficult time with this,  understandably. Dogs can be like family members,  

که آنها با این موضوع بسیار سختی می گذرانند. سگ ها می توانند مانند اعضای خانواده باشند،

right? Well, if you're trying to comfort  your friend, you should not say, "Hey,  

درست است؟ خوب، اگر می‌خواهید به دوستتان دلداری دهید، نباید بگویید: "هی،

lighten up. Maybe you can find another  dog," or, "Oh, lighten up. Let's go  

سبك شو. شاید بتوانی سگ دیگری پیدا كنی" یا "اوه، سبك باش. بیایید به

kick around a soccer ball." This is too serious  of a situation, so I recommend only using it to  

دور توپ فوتبال ضربه بزنیم." این وضعیت خیلی جدی است، بنابراین توصیه می‌کنم فقط

comfort someone in a very non-serious, sad moment,  like a cat puked on your shoe. You're trying to  

در یک لحظه غیرجدی و غم‌انگیز، مانند گربه‌ای که روی کفش شما کوبیده می‌شود، از آن استفاده کنید. شما سعی می

make the situation funny because it's not so  serious. So if you are trying to comfort in  

کنید موقعیت را خنده دار کنید زیرا خیلی جدی نیست. بنابراین اگر می‌خواهید در موقعیت‌های جدی آرامش

a serious situation, you can avoid lighten up. Our next weird phrasal verb is to screw up. Do  

داشته باشید، می‌توانید از سبک شدن خودداری کنید. فعل عبارتی عجیب بعدی ما این است که خراب کردن. آیا

you know what a screw is? It's this, something  that you use when you're building something. But  

می دانید پیچ ​​چیست؟ این چیزی است که هنگام ساختن چیزی از آن استفاده می کنید.

is this phrasal verb related to building,  to screw up? If I say, "Ah, I screwed up,"  

اما آیا این فعل عبارتی مربوط به ساختن، به هم زدن است؟ اگر بگویم "اوه، من خراب کردم"،

does it mean I'm building something? No. Instead,  take a look at this sentence. I screwed up the  

به این معنی است که دارم چیزی می سازم؟ نه. در عوض، به این جمله نگاهی بیندازید. دستور پخت را خراب کردم

recipe and added too much salt. Oh no. This means  that I ruined the recipe. I did something awful  

و نمک زیادی اضافه کردم. وای نه. این بدان معنی است که من دستور غذا را خراب کردم. من کار وحشتناکی انجام دادم

that destroyed my meal. I screwed up the recipe. Or we could simply say, "I screwed it up. Sorry  

که غذای من را نابود کرد. دستور غذا رو خراب کردم یا می‌توانیم به سادگی بگوییم: "من آن را خراب کردم. ببخشید

guys, we're going to have to order pizza, because  the meal I was making is ruined." Or you might  

بچه‌ها، ما باید پیتزا سفارش دهیم، زیرا غذایی که درست می‌کردم خراب شده است." یا ممکن است

say, "If you screw up, it's best to admit your  mistakes and try to make it better." If you  

بگویید: "اگر اشتباه می کنید، بهتر است اشتباهات خود را بپذیرید و سعی کنید آن را بهتر کنید." اگر

screw up. Just a little note, this phrasal verb is  very casual, so I do not recommend using this in a  

خراب کنید. فقط یک نکته کوچک، این فعل عبارتی بسیار معمولی است، بنابراین استفاده از آن را در موقعیت تجاری توصیه نمی‌کنم

business situation. If you forgot about a project  that you were supposed to have finished at work,  

. اگر پروژه‌ای را فراموش کردید که قرار بود در محل کارتان به پایان برسد

do not say, "Sorry, boss. I screwed up." It's a  little too casual. Maybe if your work atmosphere  

، نگویید: "ببخشید رئیس. من اشتباه کردم." کمی بیش از حد معمولی است. شاید اگر فضای کارتان

is very, very laid back, very casual and relaxed,  maybe you could say that, but overall, I recommend  

بسیار، بسیار آرام، خیلی معمولی و آرام باشد، شاید بتوانید این را بگویید، اما در کل، توصیه می‌کنم

using this only for daily conversations.  "Oh, I screwed up. How can I make it better?" 

از آن فقط برای مکالمات روزانه استفاده کنید. "اوه، من اشتباه کردم. چگونه می توانم آن را بهتر کنم؟"

Our final strange phrasal verb is to space  out. Hmm, space is air or space is outer space,  

آخرین فعل عبارتی عجیب و غریب ما این است که فاصله خارج شود. هوم، فضا هوا است یا فضا فضای بیرونی است،

something beyond the Earth's atmosphere. The  moon, the sun, Mars are in outer space. All of  

چیزی فراتر از جو زمین. ماه، خورشید، مریخ در فضا هستند.

the stars are in outer space. Hmm, to space  out. Does this mean you are an astronaut?  

همه ستارگان در فضا هستند. هوم، برای خالی کردن فاصله. آیا این به این معنی است که شما یک فضانورد هستید؟

No. Instead, take a look at this sentence.  I spaced out in class and when the teacher  

نه، در عوض، نگاهی به این جمله بیندازید. در کلاس فاصله گرفتم و وقتی

called on me, I didn't know the answer.  You can imagine you're sitting in class.  

معلم با من تماس گرفت، جواب را نمی دانستم. می توانید تصور کنید که در کلاس نشسته اید.

You're not paying attention. You're just  staring off into space, that's what we say.  

تو توجه نمیکنی شما فقط به فضا خیره می شوید، این چیزی است که ما می گوییم.

Staring off into space and then the teacher  says, "Vanessa, what's the answer?" Oh, oh,  

به فضا خیره می‌شود و سپس معلم می‌گوید: "ونسا، جواب چیست؟" اوه، اوه،

I don't know. You spaced out and you're not  present. Your attention is not in that moment. Or  

نمی دانم. فاصله گرفتی و حاضر نیستی. توجه شما در آن لحظه نیست. یا

we could say, "The politician's speech was so long  and boring that almost all of the audience stopped  

می‌توانیم بگوییم، "سخنرانی سیاستمدار آنقدر طولانی و کسل‌کننده بود که تقریباً همه حضار

paying attention and just spaced out." Maybe they  looked into space, so they closed their eyes. Hmm. 

توجه نکردند و فقط از آن فاصله گرفتند." شاید آنها به فضا نگاه کردند، بنابراین چشمانشان را بستند. هوم

I hope that this lesson was not too boring and  you didn't space out. I hope it was interesting.  

امیدوارم این درس خیلی کسل کننده نبوده باشد و فضا را خالی نکرده باشید. امیدوارم جالب بوده باشه

If you spaced out, well, now it's time for a test.  Hmm. So I hope that you'll be able to at least  

اگر فاصله گرفتید، خب، حالا وقت آزمایش است. هوم بنابراین امیدوارم که بتوانید حداقل

guess some of the correct answers. I'm going to  be telling you three sentences and there will be  

برخی از پاسخ‌های صحیح را حدس بزنید. من سه جمله را به شما می گویم و

a blank in the sentence. You need to guess,  what is the best phrasal verb to go in the  

یک جای خالی در جمله وجود خواهد داشت. باید حدس بزنید ، بهترین فعل عبارتی برای استفاده در

sentence? Let's take a look at the first one. Number one, I'm totally, I just saw a bear walk  

جمله چیست؟ بیایید نگاهی به مورد اول بیندازیم. شماره یک، من کاملاً هستم، من فقط دیدم که یک خرس

close to me in the dark. I'm totally flipping out  or I'm totally clamming up. Hmm. What do you think  

در تاریکی نزدیک من راه می‌رفت. من کاملاً در حال ورق زدن هستم  یا کاملاً در حال خم شدن هستم. هوم به نظر شما

is the best phrasal verb for this sentence? This  actually happened to me. I was staining our deck  

بهترین فعل عبارتی برای این جمله چیست؟ این واقعاً برای من اتفاق افتاد. داشتم عرشه‌مان را بیرون لکه می‌کردم

outside. This is like a paint, like an oil paint  that you put on wood. And it was late at night,  

. این مثل یک رنگ است، مثل یک رنگ روغن که روی چوب می‌زنید. و اواخر شب بود،

nine or 10:00 PM. I was just trying to finish it.  And I heard a sound like that, very deep sound.  

9 یا 10:00 شب. فقط داشتم سعی میکردم تمومش کنم و من صدایی مانند آن را شنیدم، صدای بسیار عمیق.

And I looked up and there, right in  front of the deck, was a huge, huge bear. 

و من به بالا نگاه کردم و آنجا، درست روبروی عرشه، یک خرس بزرگ و بزرگ بود.

And where I live, bears are black,  they're black bears. So in the dark,  

و جایی که من زندگی می کنم، خرس ها سیاه هستند، آنها خرس های سیاه هستند. بنابراین در تاریکی،

it's almost impossible to see them. Thankfully, I  was on the deck, but it was a little too close to  

دیدن آنها تقریباً غیرممکن است. خوشبختانه، من روی عرشه بودم، اما کمی بیش از حد به من نزدیک بود

me. And I ran inside and said, "Dan." That's my  husband. "Dan, there's a bear outside. Go look."  

. و من دویدم داخل و گفتم: دان. این شوهر من است . "دن، یک خرس بیرون است. برو نگاه کن."

And we looked outside, the  bear crossed our driveway,  

و ما به بیرون نگاه کردیم، خرس از خیابان ما عبور کرد،

crossed through our front yard, and it just  walked into someone else's yard. There are  

از حیاط جلوی ما گذشت، و فقط وارد حیاط شخص دیگری شد.

many bears around where I live, but it's not  common to see them because usually they're shy.  

خرس‌های زیادی در اطراف جایی که من زندگی می‌کنم وجود دارد، اما دیدن آنها معمول نیست زیرا معمولاً خجالتی هستند.

They don't come out in public much, except to  dig through your trash and stuff like this. 

آن‌ها زیاد در انظار عمومی ظاهر نمی‌شوند، به جز برای حفاری در زباله‌های شما و مواردی از این دست.

But the original sentence is I,  Hmm. What do you think I did? I  

اما جمله اصلی I، هوم است. به نظر شما من چه کار کردم؟

am totally flipping out. "There's a bear! Oh my  goodness, let's go see it! Oh, it was so close to  

من کاملاً در حال ورق زدن هستم. "یک خرس هست! اوه خدای من ، بیا بریم ببینمش! اوه، خیلی به من نزدیک بود

me!" This is a very shocking situation. All right, test sentence number two. I  

!" این یک وضعیت بسیار تکان دهنده است. بسیار خوب، جمله آزمایشی شماره دو. من

should, this essay because it's only one  paragraph. I should scarf down this essay or  

باید این مقاله را بنویسم زیرا فقط یک پاراگراف است. من باید این انشا را روسری پایین

I should beef up this essay. What is the  best weird phrasal verb for the sentence?  

بیاورم یا باید این انشا را تقویت کنم. بهترین فعل عبارتی عجیب و غریب برای جمله چیست؟

I should beef up this essay, because it's only one  paragraph. If you gave your teacher an essay that  

من باید این مقاله را تقویت کنم، زیرا فقط یک پاراگراف است. اگر به معلم خود مقاله ای بدهید

was only one paragraph, they'd probably look at  it and say, "Did you forget to write this? Why is  

که   فقط یک پاراگراف باشد، احتمالاً به  آن نگاه می کنند و می گویند: "آیا فراموش کردی این را بنویسی؟ چرا

it so short?" So you need to improve it. You need  to add more to that essay. You need to beef it up. 

اینقدر کوتاه است؟" بنابراین باید آن را بهبود بخشید. باید موارد بیشتری را به آن مقاله اضافه کنید. باید آن را تقویت کنید.

Test sentence, number three. To speak confidently  in English, I need to take a deep breath  

جمله تستی شماره سه. برای صحبت کردن با اطمینان به انگلیسی، باید نفس عمیقی بکشم

and, about my mistakes. And screw up about my  mistakes or, and lighten up about my mistakes.  

و درباره اشتباهاتم صحبت کنم. و اشتباهاتم را خراب کن یا اشتباهاتم را کمرنگ کن.

Which weird phrasal verb feels the best? Hmm.  Well, you need to lighten up about your mistakes.  

کدام فعل عبارتی عجیب و غریب حس بهتری دارد؟ هوم خوب، شما باید در مورد اشتباهات خود سبک شوید.

Don't feel too serious about making  mistakes. It is part of learning. 

در مورد اشتباه کردن خیلی جدی احساس نکنید . بخشی از یادگیری است.

So I'd like to know, tell me in the comments, what  was your score on this little phrasal verb test?  

بنابراین می‌خواهم بدانم، در نظرات به من بگویید، نمره شما در این تست فعل عبارتی کوچک چند بود؟

Let me know in the comments and don't chicken  out. Tell me. Well, thank you so much for learning  

در نظرات به من اطلاع دهید و از خود بیخود نباشید . به من بگو. خوب، از اینکه

English with me and I'll see you again next Friday  for a new lesson here on my YouTube channel. Bye. 

با من انگلیسی یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم و جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید در کانال YouTube من می بینم. خدا حافظ.

The next step is to download my free ebook, Five  Steps to Becoming a Confident English Speaker.  

گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است.

You'll learn what you need to do  to speak confidently and fluently.  

یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید.

Don't forget to subscribe to my YouTube channel  for more free lessons. Thanks so much. Bye.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال YouTube من مشترک شوید . خیلی ممنون. خدا حافظ.