9 THINGS EVERY ENGLISH LEARNER MUST STOP SAYING

There are nine things, nine things that you as an English

نه چیز وجود دارد، نه چیز که شما به عنوان یک

learner must stop saying now.

زبان آموز انگلیسی باید از گفتن آنها دست بردارید.

These things are going to hinder you from improving your English, stop you

این موارد مانع از پیشرفت زبان انگلیسی شما می شود، شما را

from getting to your goal and inhibit you from achieving each and every

از رسیدن به هدف باز می دارد و شما را از دستیابی به تک

one of your English fluency goals.

تک اهداف تسلط به زبان انگلیسی باز می دارد.

Do you want to know what the nine things are?

آیا می خواهید بدانید این نه چیز چیست؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید بلافاصله وارد شویم.

The very first thing that you must stop saying now is I'll never speak English.

اولین چیزی که اکنون باید از گفتن آن خودداری کنید این است که من هرگز انگلیسی صحبت نمی کنم.

Perfectly.

کاملاً.

I'll never be able to speak English like a native speaker.

من هرگز نخواهم توانست مانند یک زبان مادری انگلیسی صحبت کنم.

I'll never be able to speak English well.

من هرگز نمی توانم انگلیسی را خوب صحبت کنم.

Stop saying this now, I'm your English teacher and I believe in you, but

حالا دیگر این را نگویید، من معلم انگلیسی شما هستم و به شما ایمان دارم، اما

this phrase right here is hurting you.

این عبارت در اینجا به شما آسیب می رساند.

So I need you to stop saying it.

بنابراین من نیاز دارم که شما آن را نگویید.

Here is the reason why it's so detrimental.

در اینجا دلیل مضر بودن آن است.

This mindset sets an unrealistic expectation of perfection and undermines

این طرز فکر یک انتظار غیر واقعی از کمال ایجاد می کند و

the progress and efforts of others.

پیشرفت و تلاش دیگران را تضعیف می کند.

You've made when you say to yourself, I'm never going to be perfect.

وقتی به خودت می گویی، من هرگز کامل نخواهم شد، کاری کردی.

Your mind basically goes into this state.

ذهن شما اساساً به این حالت می رود.

Well, If we're not going to be perfect, why are we trying everything

خوب، اگر قرار نیست بی نقص باشیم، چرا هر کاری را که

we've done so far means nothing.

تا کنون انجام داده ایم امتحان می کنیم، معنایی ندارد.

You have to stop saying this, stop focusing on, Oh, I'm not perfect.

شما باید از گفتن این حرف دست بردارید، تمرکز را بر روی اوه، من کامل نیستم.

You have to remember all that you've done, all that you've

شما باید تمام کارهایی که انجام داده اید، تمام کارهایی که

accomplished and how amazing you are.

انجام داده اید و اینکه چقدر شگفت انگیز هستید را به خاطر بسپارید.

So instead of saying this, I want you to say this instead.

بنابراین به جای گفتن این، از شما می خواهم که به جای آن این را بگویید.

Every day, I am improving my English speaking skills.

هر روز مهارت های مکالمه انگلیسی خود را بهبود می بخشم.

This makes me happy.

این باعث خوشحالی من می شود.

Listen, I really focus on helping English learners like you feel confident

گوش کنید، من واقعاً روی کمک به زبان آموزان انگلیسی مانند شما تمرکز می کنم که اعتماد به نفس داشته باشند

and be more confident in themselves.

و به خودشان اطمینان بیشتری داشته باشند.

So when I teach lessons like this, they make me excited.

بنابراین وقتی چنین دروسی را تدریس می کنم ، من را هیجان زده می کنند.

I get excited because I know how powerful they are and how much

من هیجان زده می شوم زیرا می دانم چقدر قدرتمند هستند و چقدر

they will change your experience.

تجربه شما را تغییر می دهند.

So again, instead of saying, I'll never speak English perfectly.

بنابراین، دوباره، به جای اینکه بگویم، من هرگز انگلیسی را کامل صحبت نمی کنم. از

I want you to start saying every day I am improving my English speaking skills.

شما می خواهم که هر روز بگویید من در حال بهبود مهارت های مکالمه انگلیسی ام هستم.

You, yes.

شما، بله.

And that's the truth.

و این حقیقت است.

Every day you're improving every day.

هر روز شما هر روز در حال پیشرفت هستید.

You're getting better.

تو بهتر میشی

This is what I want you to say.

این چیزی است که از شما می خواهم بگویید.

Moving forward.

حرکت رو به جلو.

Can you do it?

آیا می توانید آن را انجام دهید؟

Yes, my friend.

بله دوست من

I love it.

من آن را دوست دارم.

All right.

The second thing I need you to stop saying is.

بسیار خوب.

دومین چیزی که باید از گفتن منصرف شوید این است.

I'm not as good as other learners.

من به خوبی زبان آموزان دیگر نیستم.

Johnny is really good.

جانی واقعا خوبه

I'm not as good as him, man.

من به خوبی او نیستم، مرد.

Samantha, her English is awesome, but I'm not as good as her.

سامانتا، انگلیسی اش عالی است، اما من به خوبی او نیستم.

Stop saying I'm not as good as other learners.

دیگر نگویید من به خوبی سایر یادگیرندگان نیستم.

Why this right here is demotivating.

چرا این اینجا بی انگیزه است.

It takes your motivation away.

انگیزه را از شما می گیرد.

It discourages you and it disregards your personal progress and the unique

این شما را دلسرد می کند و پیشرفت شخصی شما و سرعت منحصر به فرد

pace at which individuals learn.

یادگیری افراد را نادیده می گیرد.

Johnny might learn at this pace.

جانی ممکن است با این سرعت یاد بگیرد.

Samantha might learn at this pace and your pace might be a bit

سامانتا ممکن است با این سرعت یاد بگیرد و سرعت شما ممکن است کمی

slower, but you're on the same page.

کندتر باشد، اما شما در همان صفحه هستید.

Journey, and you will achieve your goals.

سفر کنید و به اهداف خود خواهید رسید.

So don't say I'm not as good as someone else.

پس نگویید من به خوبی دیگران نیستم.

I'm not as good as other learners.

من به خوبی زبان آموزان دیگر نیستم.

Instead, this my friend is what I want you to say.

در عوض، این چیزی است که دوست من می خواهم شما بگویید.

My journey is unique and I am making progress at my own pace.

سفر من منحصر به فرد است و با سرعت خودم در حال پیشرفت هستم.

Listen, you don't understand all of these movements.

گوش کن، تو همه این حرکات را نمی فهمی.

If you're watching the video, these are genuine.

اگر در حال تماشای ویدیو هستید ، اینها واقعی هستند.

I get excited when I see English learners, again, students that are in

وقتی زبان‌آموزان انگلیسی را می‌بینم هیجان‌زده می‌شوم ، دوباره، دانش‌آموزانی که در

my program, in the speak English with Tiffani Academy, they see me in real time.

برنامه من هستند، در مکالمه انگلیسی با آکادمی تیفانی، آنها من را به صورت واقعی می‌بینند.

Right.

But even for you, I get excited just realizing that you are going to be

درسته

اما حتی برای شما، تازه فهمیدم که

more confident after this lesson.

بعد از این درس اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت، هیجان زده می شوم.

You've got to believe in yourself.

باید به خودت ایمان داشته باشی

You have to realize for the audio listeners.

شما باید برای شنوندگان صوتی متوجه شوید.

Sorry if that clap was loud, but listen, you have to realize you are amazing.

ببخشید اگر آن کف زدن بلند بود، اما گوش کنید، باید متوجه شوید که شگفت انگیز هستید.

You are awesome.

تو فوق العاده ای

You're doing something that is challenging, learning another language.

شما در حال انجام کاری هستید که چالش برانگیز است، یادگیری زبان دیگری.

You've got to believe in yourself.

باید به خودت ایمان داشته باشی

So instead of saying, I'm not as good as other learners starting

بنابراین به جای اینکه بگویم، من به خوبی دیگر زبان آموزانی که الان شروع می کنند نیستم

right now, I want you to say this.

، از شما می خواهم این را بگویید.

My journey is unique and I am making progress at my own pace.

سفر من منحصر به فرد است و با سرعت خودم در حال پیشرفت هستم.

Come on and smile with me.

بیا و با من لبخند بزن

Yes, you got it.

بله متوجه شدید.

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

The third thing, my friend, that I need you to stop saying

سومین موردی که دوست من به شما نیاز دارم

is, I can't remember new words.

این است که کلمات جدید را به خاطر نمی آورم.

I can't do it.

من نمی توانم آن را انجام دهم.

I can't remember new words.

کلمات جدید را به خاطر نمی آورم.

Don't say this ever again.

اینو دیگه هیچوقت نگو

Listen very closely.

خیلی دقیق گوش کن

Don't say this ever again.

اینو دیگه هیچوقت نگو

I can't do it.

من نمی توانم آن را انجام دهم.

I can't remember new words.

کلمات جدید را به خاطر نمی آورم.

Listen, why is this so bad?

گوش کن، چرا اینقدر بد است؟

This creates a mental block that can prevent effective memory strategies

این یک بلوک ذهنی ایجاد می کند که می تواند از توسعه یا اعمال استراتژی های موثر حافظه جلوگیری کند

from being developed or applied.

.

You can remember you are intelligent enough.

می توانید به یاد داشته باشید که به اندازه کافی باهوش هستید.

You are smart enough to remember new words.

شما آنقدر باهوش هستید که کلمات جدید را به خاطر بسپارید. وقتی به روشی که دیگران یاد می‌گیرند فکر می‌کنید،

Your brain just might use different methods or different strategies

مغز شما ممکن است از روش‌ها یا استراتژی‌های مختلف

to remember things when you think about the way other people learn.

برای به خاطر سپردن چیزها استفاده کند .

You have to stop saying, I can't remember new words.

باید دست از گفتن بردارید، من کلمات جدید را به خاطر نمی آورم.

Here's what I want you to say instead, man.

این چیزی است که من می خواهم به جای آن بگویید، مرد.

I love it.

من آن را دوست دارم.

I am developing new strategies to improve my vocabulary every day.

من هر روز در حال توسعه استراتژی های جدید برای بهبود دایره لغاتم هستم.

And I want you to say it with confidence.

و من از شما می خواهم که آن را با اطمینان بگویید.

I want your shoulders to be back.

می خواهم شانه هایت برگردند.

I want you to have a look on your face that lets the person know who

من می‌خواهم نگاهی به صورت خود داشته باشید که به شخص بفهمد

you're talking to that, Oh, this is a confident English learner.

با چه کسی صحبت می‌کنید، اوه، این یک زبان‌آموز انگلیسی با اعتماد به نفس است.

Once again, I am developing new strategies to improve my vocabulary.

یک بار دیگر، من در حال توسعه استراتژی های جدید برای بهبود دایره لغاتم هستم.

Every day, you see the difference, you see the difference, right?

هر روز، تفاوت را می بینید، تفاوت را می بینید، درست است؟ به

It sounds different from, I can't remember new words.

نظر متفاوت است، کلمات جدید را به خاطر نمی آورم.

Even if those watching my shoulders dropped, when, when I said I can't

حتی اگر کسانی که شونه‌هایم را تماشا می‌کردند افتادند، وقتی که گفتم نمی‌توانم

remember new words, the body language even changes, but the moment you

کلمات جدید را به خاطر بیاورم، زبان بدن حتی تغییر می‌کند، اما لحظه‌ای که

realize, hold up, I can do this and you change the words you use.

متوجه می‌شوی، دست نگه دار، من می‌توانم این کار را انجام دهم و شما کلماتی را که استفاده می‌کنید تغییر دهید.

I am developing new strategies to improve my vocabulary every day.

من هر روز در حال توسعه استراتژی های جدید برای بهبود دایره لغاتم هستم.

Oh yeah, baby.

اوه آره عزیزم

Here we go.

All right.

در اینجا ما می رویم.

بسیار خوب.

Number four, the fourth thing I need you to stop saying now I'm

شماره چهار، چهارمین چیزی که نیاز دارم که دیگر نگویید من

too old to learn English again, I'm too old to learn English.

خیلی پیر هستم تا دوباره انگلیسی یاد بگیرم، من برای یادگیری انگلیسی خیلی پیر هستم.

I want you to stay till the end because at the end during story time, I'm

من از شما می خواهم تا آخر بمانید زیرا در پایان در طول زمان داستان،

going to tell you a story about being old and learning another language.

قرار است داستانی در مورد پیر شدن و یادگیری زبان دیگر برای شما تعریف کنم.

This is a story that happened to me, something happened to me.

این داستانی است که برای من اتفاق افتاده، اتفاقی برای من افتاده است.

All right.

So, but I'm too old to learn English.

بسیار خوب.

بنابراین، اما من برای یادگیری زبان انگلیسی خیلی پیر هستم.

Stop saying that.

دست از این حرف زدن بردارید

Stop saying that in my program, I have individuals who are in their seventies

دیگر نگویید که در برنامه‌ام، من افرادی را دارم که در دهه هفتاد زندگی می‌کنند و

out here speaking English with confidence.

با اطمینان انگلیسی صحبت می‌کنند.

Why they stopped saying this.

چرا از گفتن این حرف منصرف شدند.

I'm too old to learn English.

من برای یادگیری زبان انگلیسی خیلی پیر هستم.

Why is this bad?

چرا این بد است؟

It perpetuates the false, the untrue belief that language

این باور نادرست و نادرست را تداوم می بخشد که

learning is age dependent.

یادگیری زبان وابسته به سن است.

It's not learning a language is not based on your age, the process, the

یادگیری زبان بر اساس سن شما نیست، فرآیند،

method, the strategies are based on your age, but you have the ability

روش، استراتژی ها بر اساس سن شما است، اما شما توانایی

to learn a new language at any age.

یادگیری زبان جدید را در هر سنی دارید.

It will just look different from someone else.

فقط با دیگران متفاوت به نظر می رسد .

You are never, you are never too old to learn English.

شما هرگز برای یادگیری زبان انگلیسی پیر نیستید.

So instead of this, I want you to say learning knows no age, and I am

بنابراین به جای این، می‌خواهم بگویید یادگیری سن نمی‌شناسد و من

fully capable of acquiring new skills.

کاملاً قادر به کسب مهارت‌های جدید هستم.

Come on now.

حالا بیا

One more time learning.

یک بار دیگر یادگیری

Knows no age, and I am fully, not partially, I am fully capable of

سن نمی شناسد، و من به طور کامل، نه جزئی، کاملاً قادر به

learning and acquiring new skills.

یادگیری و کسب مهارت های جدید هستم.

Listen, you about to leave this lesson.

گوش کن، شما در حال ترک این درس هستید.

Amazing.

شگفت انگیز.

Here we go.

All right.

در اینجا ما می رویم.

بسیار خوب.

Number five, the fifth thing I want you to stop saying, I have a terrible accent.

شماره پنج، پنجمین چیزی که از شما می خواهم دیگر نگویید، من لهجه وحشتناکی دارم.

One more time.

یک بار دیگر

I have a terrible accent.

لهجه وحشتناکی دارم

Stop saying that.

دست از این حرف زدن بردارید

I'm going to tell you why, but I want to add this to the lesson.

من می خواهم به شما بگویم چرا، اما می خواهم این را به درس اضافه کنم.

I live in America.

من در آمریکا زندگی می کنم.

I live in the East coast, not too far from Washington, DC.

من در ساحل شرقی زندگی می کنم، نه چندان دور از واشنگتن دی سی.

On the East coast, we have a certain sound, but when I go to California

در سواحل شرقی، صدای خاصی داریم ، اما وقتی به کالیفرنیا می‌روم

or when I go to Louisiana, or when I go to Alabama, or when I go to North

یا وقتی به لوئیزیانا می‌روم، یا وقتی به آلاباما می‌روم، یا وقتی به

Dakota, everyone sounds different.

داکوتای شمالی می‌روم، صدای همه متفاوت است.

We have different accents and I know when you watch television or you

ما لهجه‌های متفاوتی داریم و می‌دانم وقتی تلویزیون تماشا می‌کنید یا

watch the news or you watch movies, there seems to be this common accent,

اخبار تماشا می‌کنید یا فیلم تماشا می‌کنید، به نظر می‌رسد این لهجه مشترک،

common American accent, but even in America, there are varying accents.

لهجه آمریکایی رایج است، اما حتی در آمریکا، لهجه‌های متفاوتی وجود دارد.

So I need you to stop saying this.

بنابراین من از شما می خواهم که این حرف را نزنید.

Stop saying I have a terrible accent.

دیگر نگویید من لهجه وحشتناکی دارم.

Why this can lead to unnecessary self consciousness and hinder spoken practice.

چرا این می تواند منجر به خودآگاهی غیرضروری شود و مانع تمرین گفتاری شود.

Let me break this down.

بذار اینو بشکنم

If you're constantly telling yourself, I have a terrible accent.

اگر مدام به خود می گویید، من لهجه وحشتناکی دارم.

You'll be less likely to speak.

کمتر احتمال دارد که صحبت کنید.

Oh, I, Oh, I can't say that.

اوه، من، اوه، نمی توانم این را بگویم.

Why?

Because my accent's not that good and they're not going to understand me.

چرا؟

چون لهجه ام آنقدرها خوب نیست و قرار نیست مرا بفهمند.

And all of a sudden this self talk.

و ناگهان این صحبت از خود.

Okay.

باشه

The words you say to yourself in your mind starts getting louder.

کلماتی که در ذهن خود به خود می گویید بلندتر می شوند.

Ooh, don't say anything.

اوه هیچی نگو

They're not going to understand you.

آنها شما را درک نمی کنند.

Your, your accent's not good.

لهجه ات خوب نیست

Stop saying that your accent is terrible.

دیگر بگویید لهجه شما وحشتناک است.

Instead, I want you to say this.

در عوض، من از شما می خواهم این را بگویید.

My accent is unique and it will improve with practice.

لهجه من بی نظیر است و با تمرین بهتر می شود.

Again, my accent is unique and it will improve with practice.

باز هم لهجه من بی نظیر است و با تمرین بهتر می شود.

It's okay to have a desire to sound like a certain American.

اشکالی ندارد که تمایل داشته باشید شبیه یک آمریکایی خاص به نظر برسید.

Many students tell me, Tiff, I want to speak like you.

بسیاری از دانش آموزان به من می گویند، تیف، من می خواهم مثل شما صحبت کنم.

Hey, by all means, come on, mimic me, copy me, start sounding like me.

هی، بیا از من تقلید کن ، از من کپی کن، شروع کن شبیه من بشی.

That's totally okay.

این کاملاً اشکالی ندارد.

But as you're on the journey to sounding like me.

اما همانطور که شما در سفر هستید تا شبیه من شوید.

As you're going through the process, don't discourage yourself.

همانطور که در حال انجام این فرآیند هستید، خود را ناامید نکنید. به

Don't tell yourself you're terrible, terrible.

خودت نگو تو وحشتناکی، وحشتناکی.

Instead say, my accent is unique and it will improve with practice.

در عوض بگویید، لهجه من منحصر به فرد است و با تمرین بهتر می شود.

I'll start sounding like Tiff eventually.

در نهایت صدای تیف را شروع خواهم کرد.

My accent right now though, is unique.

اگرچه لهجه من در حال حاضر منحصر به فرد است.

You gotta remind yourself that you're on a journey and encourage yourself.

باید به خود یادآوری کنید که در سفر هستید و خود را تشویق کنید.

Don't put yourself down.

خودت را زمین نگیر

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Number six, the sixth thing I need you to stop saying that was like

شماره شش، ششمین چیزی که نیاز دارم از گفتن این جمله که مثل

a tongue twister, sixth thing, TH tongue through your teeth guys.

پیچاندن زبان بود، دست بردارید، ششمین چیز، زبان TH بچه ها از دندان هایتان عبور کرد.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

I'll never understand native speakers.

من هرگز زبان مادری را درک نمی کنم.

Stop saying this.

دست از این حرف زدن بردارید

I'll never understand native speakers.

من هرگز زبان مادری را درک نمی کنم.

Newsflash, I'm a native speaker and you understand me.

نیوزفلش، من زبان مادری هستم و شما مرا درک می کنید.

It's funny.

Sometimes in the comment section, and I guess it's a compliment in

خنده دار است.

گاهی اوقات در قسمت نظرات، و حدس می‌زنم در

the comment section, I'll have some people say, wow, where are you from?

قسمت نظرات یک تعارف باشد، بعضی‌ها می‌گویند وای اهل کجایی؟

Your English is amazing.

انگلیسی شما شگفت انگیز است.

And I always smile.

و من همیشه لبخند می زنم.

I'm like, Thanks.

من مثل این هستم، ممنون

I'm American.

من آمریکایی هستم.

It's cute because sometimes students assume that I'm not American,

این زیبا است زیرا گاهی اوقات دانش آموزان تصور می کنند که من آمریکایی نیستم،

that maybe I learned English and I'm just teaching it to you all.

شاید من انگلیسی را یاد گرفتم و فقط آن را به همه شما آموزش می دهم.

So I appreciate the compliment, but yes, I am actually American.

بنابراین من از این تعریف قدردانی می کنم، اما بله، من در واقع آمریکایی هستم.

English is my first language.

انگلیسی زبان اول من است.

I speak Korean, but English is my first language.

من کره ای صحبت می کنم، اما انگلیسی زبان اول من است.

So this is the thing I'll never understand.

بنابراین این چیزی است که من هرگز نمی فهمم.

Native speakers doesn't apply to you.

سخنرانان بومی برای شما صدق نمی کند.

Why?

چرا؟

I'm a native speaker and you understand me now.

من یک زبان مادری هستم و شما اکنون مرا درک می کنید.

Don't say, ah, Tiff, but it's different.

نگو، آه، تیف، اما فرق می کند.

You speak clearly.

شما واضح صحبت می کنید.

I can understand you.

من می توانم شما را درک کنم.

No, we're trying to help you stop saying these negative things to yourself.

نه، ما سعی می کنیم به شما کمک کنیم این چیزهای منفی را به خودتان نگویید.

Stop saying I'll never understand native speakers.

دیگر نگویید من هرگز زبان مادری را نمی فهمم.

Tiffani, I am a native speaker and you understand me.

تیفانی، من یک زبان مادری هستم و شما مرا درک می کنید.

Here's why this is so detrimental.

در اینجا دلیل این است که این بسیار مضر است.

It assumes a permanent state of confusion and impedes or inhibits or stops.

حالتی دائمی از سردرگمی به خود می گیرد و مانع یا مهار یا متوقف می شود.

Your listening practice.

تمرین گوش دادن شما

When you say I'll never understand native speakers, your brain says,

وقتی می گویید من هرگز زبان مادری را درک نمی کنم، مغز شما می گوید،

all right, well, we don't have to put any more effort in here.

خوب، خب، ما نیازی به تلاش بیشتر در اینجا نداریم.

She's not going to understand them.

او آنها را درک نخواهد کرد.

So why are we working hard to help them understand?

پس چرا ما سخت کار می کنیم تا به آنها کمک کنیم تا بفهمند؟

It's not a permanent state.

این یک حالت دائمی نیست.

Instead, this is what I want you to say.

در عوض، این چیزی است که می خواهم شما بگویید.

I will gradually understand more as I continue practicing listening out.

با ادامه تمرین گوش دادن، به تدریج بیشتر متوجه خواهم شد .

Hey, I'm going to continue to improve right now.

هی، من در حال حاضر به پیشرفت خود ادامه خواهم داد.

I might only understand 50%, but tomorrow I'll understand 51 and

شاید فقط 50 درصد بفهمم اما فردا 51 و

next week I'll understand 57%.

هفته بعد 57 درصد می فهمم.

Again, I will gradually understand more as I continue practicing listening.

باز هم، با ادامه تمرین گوش دادن، به تدریج بیشتر متوجه خواهم شد.

You got it?

متوجه شدی؟

Yes, my friend.

بله دوست من

Let's keep going.

ادامه بدیم

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

Number seven.

The seventh thing I want you to stop saying to yourself, I'm

شماره هفت.

هفتمین چیزی که از شما می خواهم دیگر به خودتان نگویید، می

afraid to speak and make mistakes.

ترسم حرف بزنم و اشتباه کنم. از

I'm afraid to speak and make mistakes.

حرف زدن و اشتباه کردن می ترسم.

Now, listen, if this is your first video, welcome again, I'm teacher Tiffani.

حالا گوش کن، اگر این اولین ویدیوی شماست، دوباره خوش آمدید، من معلم تیفانی هستم.

Hey, but if you've been here for a while, you've seen many of my videos

سلام، اما اگر مدتی است که اینجا بوده اید، بسیاری از ویدیوهای من را دیده اید

and there are points in videos where I might've said a word and said it too fast.

و نکاتی در ویدیوها وجود دارد که ممکن است کلمه ای را گفته باشم و آن را خیلی سریع گفته باشم.

Just again, earlier I said, Ooh, that was a tongue twister.

دوباره، قبلاً گفتم، اوه، این یک پیچش زبان بود.

The T H sound.

صدای تی اچ.

I leave those things in my videos for you.

من آن چیزها را در ویدیوهایم برای شما می گذارم.

On purpose.

به قصد.

Why I'm a native English speaker.

چرا من انگلیسی زبان مادری هستم.

I'm an English teacher.

من معلم زبان انگلیسی هستم.

And even being an American, there are moments when a word

و حتی با داشتن یک آمریکایی، لحظاتی وجود دارد که

might not come out properly.

ممکن است یک کلمه به درستی از بین نرود.

There are moments when the pronunciation might be a bit tricky.

لحظاتی وجود دارد که تلفظ ممکن است کمی مشکل باشد.

It happens to everyone, not just Americans, even in your own language.

این برای همه اتفاق می افتد، نه فقط آمریکایی ها، حتی به زبان خودتان.

There are moments when you have to pause, like, wait a minute.

لحظاتی وجود دارد که باید مکث کنید، مثلاً یک دقیقه صبر کنید.

How do I say that again?

چطوری دوباره اینو بگم؟

Or wait a minute.

یا یک دقیقه صبر کنید.

That didn't come out right.

درست از آب درنیامد. ما

We're human beings.

انسان هستیم

So I purposely leave those moments in first to show you I'm a human being and

بنابراین من عمداً آن لحظات را در ابتدا رها می‌کنم تا به شما نشان دهم که من یک انسان هستم و از

I enjoy what I do, and I'm just in the moment, enjoying teaching you English.

کاری که انجام می‌دهم لذت می‌برم، و در همان لحظه از آموزش زبان انگلیسی به شما لذت می‌برم.

Right?

درسته؟

I want you to enjoy the lesson as well, but also to remind

می خواهم از درس نیز لذت ببرید، اما به شما یادآوری کنم،

you, it's okay to make mistakes.

اشتباه کردن اشکالی ندارد.

So here's the reason when you say I'm afraid to speak and make mistakes, it

بنابراین این دلیلی است که وقتی می گویید من از صحبت کردن می ترسم و اشتباه می کنم، از

prevents the valuable learning experience that comes from making mistakes.

تجربه ارزشمند یادگیری ناشی از اشتباه جلوگیری می کند.

Listen, mistakes will help you.

گوش کن، اشتباهات به تو کمک خواهند کرد.

They're not gonna hurt you.

آنها به شما صدمه نمی زنند

They show you what you need to work on.

آنها به شما نشان می دهند که باید روی چه چیزی کار کنید.

So instead of saying, I'm afraid to speak and make mistakes, this is what I

بنابراین به جای اینکه بگویید، می ترسم صحبت کنم و اشتباه کنم، این چیزی است که از

want you to say, here's the alternative.

شما می خواهم بگویید، این جایگزین است.

Speaking and making mistakes is a crucial or important part of my learning process.

صحبت کردن و اشتباه کردن بخش مهم یا مهمی از فرآیند یادگیری من است.

Fact once again, speaking and making mistakes is a crucial

واقعیت یک بار دیگر، صحبت کردن و اشتباه کردن

part of my learning process.

بخش مهمی از فرآیند یادگیری من است. در

The end start saying this and realizing mistakes are a part of the process.

پایان شروع به گفتن این موضوع و درک اشتباهات بخشی از فرآیند است.

Number eight, the eighth thing I need you to stop saying.

شماره هشت، هشتمین چیزی است که باید از گفتن آن دست بردارید.

I can't pronounce words correctly.

نمی توانم کلمات را درست تلفظ کنم.

I can't pronounce words correctly.

نمی توانم کلمات را درست تلفظ کنم. دست از

Stop saying this.

گفتن این حرف بردار

I can't pronounce words correctly.

نمی توانم کلمات را درست تلفظ کنم.

Listen, when you say I can't pronounce words correctly, it may cause avoidance.

گوش کن، وقتی می گویید نمی توانم کلمات را درست تلفظ کنم، ممکن است باعث اجتناب شود.

It may cause avoidance in speaking out the fear and making errors.

ممکن است باعث اجتناب از بیان ترس و اشتباه شود.

It may cause avoidance and speaking out of fear of errors.

ممکن است باعث اجتناب و صحبت از ترس اشتباه شود.

You'll avoid speaking because you don't want to make any errors.

شما از صحبت کردن اجتناب خواهید کرد زیرا نمی خواهید هیچ خطایی مرتکب شوید.

Instead of saying this, this is what I want you to say with practice.

به جای گفتن این حرف، این چیزی است که می خواهم با تمرین بگویید.

My pronunciation will get better again with practice.

تلفظ من با تمرین دوباره بهتر می شود.

My pronunciation will get better.

تلفظ من بهتر خواهد شد.

Here's the fact you are going to improve each and every day.

این واقعیتی است که شما هر روز پیشرفت خواهید کرد.

So don't stop.

پس متوقف نشو

Number.

شماره

Nine, I can't express myself the way I want to in English.

نه، من نمی توانم خودم را آنطور که می خواهم به زبان انگلیسی بیان کنم.

I can't express myself the way I want to in English.

من نمی توانم خودم را آنطور که می خواهم به زبان انگلیسی بیان کنم. دست از

Stop saying this.

گفتن این حرف بردار

Why?

Here's the reason when you do this, when you say this over and over, it may

چرا؟

در اینجا دلیلی است که وقتی این کار را انجام می دهید، وقتی این را بارها و بارها می گویید، ممکن است

discourage you from practicing speaking and expressing yourself in different ways.

شما را از تمرین صحبت کردن و بیان خود به روش های مختلف منصرف کند.

I, I can't express myself the way I want to saying that over and

من، نمی‌توانم خودم را آنطور که می‌خواهم بیان کنم که بارها و

over again will stop you from even expressing yourself in general.

بارها شما را از بیان کلی خود باز می‌دارد.

So instead I want you to say this, you know, I'm learning new ways to

بنابراین به جای آن از شما می خواهم این را بگویید، می دانید، من هر روز روش های جدیدی برای

express myself in English every day.

بیان خودم به زبان انگلیسی یاد می گیرم.

Once again, you know, I'm learning new ways to express myself in English.

یک بار دیگر، می دانید، من در حال یادگیری روش های جدید برای بیان خودم به زبان انگلیسی هستم.

Every day, focus on saying this, instead of saying that you can't express

هر روز روی گفتن این حرف تمرکز کنید، به جای اینکه بگویید نمی توانید

yourself the way you want to in English.

آن طور که می خواهید به زبان انگلیسی بیان کنید.

Make sense.

معنا پیدا کنید.

You got it.

Listen, I want you to speak English fluently.

متوجه شدی

گوش کن، می خواهم انگلیسی را روان صحبت کنی.

I hope this lesson helped you and I can't wait to talk to you in the next one.

امیدوارم این درس به شما کمک کرده باشد و بی صبرانه منتظرم تا در درس بعدی با شما صحبت کنم.

Talk to you then.

اونوقت باهات حرف بزن

You still there, you know, what time it is.

شما هنوز آنجا هستید، می دانید ساعت چند است.

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said, it's story time.

هی، گفتم، وقت داستان است.

All right.

بسیار خوب.

Now, earlier in the lesson, I told you that I was going to tell you a story.

حالا در اوایل درس به شما گفتم که قرار است برایتان داستانی تعریف کنم.

I said, I was going to tell you a story about my experience.

گفتم می‌خواهم داستانی از تجربه‌ام برایتان تعریف کنم.

And the phrase that was said was I'm too old to learn English.

و جمله ای که گفته شد این بود که من برای یادگیری زبان انگلیسی خیلی پیر هستم.

And I said, don't say that.

و من گفتم، این را نگو.

And I said, I had an experience.

و من گفتم، من یک تجربه داشتم.

Where I was the old one.

جایی که من قدیمی بودم

So when I was in Korea, again, when I went to Korea, I didn't speak Korean.

بنابراین وقتی در کره بودم، دوباره وقتی به کره رفتم، کره ای صحبت نمی کردم.

I spoke English very well, but I wanted to learn how to speak Korean.

من انگلیسی را خیلی خوب صحبت می کردم، اما می خواستم زبان کره ای را یاد بگیرم.

And I went to Korea in my mid twenties, mid to late twenties, and I started

و من در اواسط دهه بیستم، اواسط تا اواخر دهه بیستم به کره رفتم و در حدود 27 سالگی

studying it Full time while working full time when I was about 27.

در حالی که تمام وقت کار می کردم، شروع به مطالعه تمام وقت کردم.

Now, now that I'm in my forties, 27 seems extremely young, right?

اکنون، اکنون که در چهل سالگی هستم، 27 سالگی بسیار جوان به نظر می رسد، درست است؟

But when I was 27, I felt, you know, Hey, listen, I'm, you know, I got some

اما وقتی 27 ساله بودم، احساس کردم، می‌دانی، هی، گوش کن، من هستم، می‌دانی، سنم بالا رفته است

age, right, I got some years on me.

، درست است، چند سال از من گرفتار شد.

Right.

درسته

So I started studying full time at a university, not too far from the

بنابراین من شروع به تحصیل تمام وقت در دانشگاهی کردم، نه چندان دور از

Institute where I taught English.

موسسه ای که در آن زبان انگلیسی تدریس می کردم.

I taught in the evenings and I studied in the morning.

عصرها درس می دادم و صبح درس می خواندم.

Now, this program was a language program where we were taught how to speak Korean.

حالا این برنامه یک برنامه زبان بود که در آن زبان کره ای به ما آموزش داده شد.

I was 27, 90 percent of my classmates were 18 and 19 year olds.

من 27 ساله بودم، 90 درصد همکلاسی هایم 18 و 19 ساله بودند.

Now, when you're 27,

حالا، وقتی 27،

19, even though it's only an eight year difference, it's a huge difference.

19 ساله هستید، حتی اگر فقط هشت سال اختلاف داشته باشید ، این تفاوت بسیار زیاد است.

Teenager, late twenties.

نوجوان، اواخر دهه بیست.

That's a big difference.

این یک تفاوت بزرگ است.

As you get older, the age gaps really don't make, make the difference, right?

با بزرگتر شدن، فاصله سنی واقعاً باعث ایجاد تفاوت نمی شود، درست است؟

That doesn't mean anything.

این هیچ معنایی ندارد.

So I remember being in class and remember I said, as you get older, you learn.

بنابراین به یاد می آورم که در کلاس بودم و یادم می آید که گفتم، هر چه بزرگتر می شوید، یاد می گیرید.

Using different strategies, different methods, right?

استفاده از استراتژی های مختلف، روش های مختلف، درست است؟

You learn faster when you're younger.

وقتی جوان هستید سریعتر یاد می گیرید.

Right.

درسته

But as you get older, you might learn at a slower pace, but

اما با افزایش سن، ممکن است با سرعت کمتری یاد بگیرید، اما

you're still able to learn.

همچنان می توانید یاد بگیرید.

But I remember being in classes.

اما یادم می آید که در کلاس بودم.

I mean, taking tons of notes, right.

منظورم این است که هزاران یادداشت برداری، درست است.

Writing profusely.

فراوان می نویسد.

And then looking at my counterparts, the 18 and 19 year olds, they were taking

و سپس به همتایان من، جوانان 18 و 19 ساله نگاه می‌کردند، آنها

notes, but it was like cliff notes, right?

یادداشت‌برداری می‌کردند، اما مثل یادداشت‌های صخره‌ای بود، درست است؟

Just short little jotting little notes.

فقط یادداشت های کوچک کوچک و کوتاه.

And they were able to speak better than me and they learn things faster.

و آنها می توانستند بهتر از من صحبت کنند و مطالب را سریعتر یاد می گیرند.

And I was like, man.

و من مثل مرد بودم

These young bucks are learning pretty quickly.

این دلارهای جوان خیلی سریع در حال یادگیری هستند.

Oh, young buck.

اوه، جک جوان.

Um, so the term we use to speak to somebody younger, right?

اوم، پس اصطلاحی که برای صحبت با جوانتر استفاده می کنیم، درست است؟

Young buck it's slang.

جوان این عامیانه است.

And I said, wow, they're learning fast.

و من گفتم، وای، آنها سریع یاد می گیرند.

Now they were learning faster than I was, but that didn't mean I was going to stop.

حالا آن‌ها سریع‌تر از من یاد می‌گرفتند، اما این بدان معنا نبود که من متوقف شوم.

That didn't mean that, Oh, I'm too old to learn again.

این به این معنی نبود که، اوه، من خیلی پیر هستم که دوباره یاد بگیرم.

I know 27 is not that old, but again, at that time, in comparison to the 19

میدونم 27 سنش زیاد نیست ولی باز اون موقع نسبت به 19

year olds, I felt a lot older than them.

ساله ها خیلی بزرگتر از اونها احساس میکردم.

Right.

Okay.

درسته

باشه

I kept going, I understood that my path was the same path.

ادامه دادم، فهمیدم مسیر من هم همین مسیر است.

My pace was different and my strategies for learning were different, but

سرعت من متفاوت بود و استراتژی های من برای یادگیری متفاوت بود، اما

we were still on the same journey.

ما همچنان در همان مسیر بودیم.

So I wanted to tell you that to encourage you, right?

بنابراین می خواستم برای تشویق شما این را به شما بگویم، درست است؟

Because now in my program, there are people in their

چون الان در برنامه من آدم های دهه

sixties and their seventies.

شصتی و هفتادی هستند.

And when they first came to the program, they were like, Tiff, I'm kind of old.

و وقتی برای اولین بار به برنامه آمدند، مثل تیف، من یک جورهایی پیر شده ام.

I'm like, don't say you're old.

من مثل این هستم که نگو پیر شدی.

You're never too old to learn anything.

شما هیچ وقت برای یادگیری چیزی پیر نیستید.

And I want to encourage you, maybe you are above 60 and you feel like

و من می خواهم شما را تشویق کنم، شاید شما بالای 60 هستید و احساس می کنید در

you've been studying English and you just can't speak it fluently yet.

حال مطالعه زبان انگلیسی هستید و هنوز نمی توانید آن را روان صحبت کنید.

And you feel like you're too old.

و احساس می کنید خیلی پیر شده اید.

Or maybe you just started your English journey and you're in your

یا شاید شما به تازگی سفر انگلیسی خود را شروع کرده اید و در

sixties or seventies or eighties.

دهه شصت، هفتاد یا هشتاد سالگی خود هستید.

Listen to me very closely.

خیلی دقیق به من گوش کن

You are not too old.

تو خیلی پیر نیستی.

You are never too old to learn something new.

شما هرگز برای یادگیری چیزهای جدید آنقدر پیر نیستید.

And I believe in you.

و من به تو ایمان دارم

I'll talk to you next time.

دفعه بعد باهات صحبت میکنم