REAL ENGLISH: 3 Must-Know Slang Terms for Daily Conversation

Have you ever been watching an American movie, enjoying it when all

آیا تا به حال در حال تماشای یک فیلم آمریکایی بوده اید و از آن لذت می برید که

of a sudden the main character uses the term you've never heard before,

ناگهان شخصیت اصلی از اصطلاحی استفاده می کند که قبلاً هرگز نشنیده اید،

I can almost 100 percent guarantee that that character used a slang term.

من تقریباً 100 درصد می توانم تضمین کنم که آن شخصیت از یک اصطلاح عامیانه استفاده کرده است. به

That's why you as an English learner must master English slang.

همین دلیل است که شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی باید به زبان عامیانه انگلیسی تسلط داشته باشید.

And today's lesson will help you do just that.

و درس امروز به شما کمک می کند تا این کار را انجام دهید.

Are you ready?

آیا شما آماده اید؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید درست وارد شویم.

The very first term you must understand is.

اولین اصطلاحی که باید درک کنید این است.

A game, a game.

یک بازی، یک بازی

Now, this is a term we use very often in English, but what does it mean?

حالا، این اصطلاحی است که ما اغلب در انگلیسی استفاده می کنیم، اما به چه معناست؟

So the term a game just means to do your best possible in any endeavor,

بنابراین اصطلاح بازی فقط به معنای انجام بهترین کار ممکن در هر تلاشی است،

usually when speaking about competition.

معمولاً وقتی در مورد رقابت صحبت می شود.

Now, growing up, I was an athlete.

حالا که بزرگ شدم، ورزشکار بودم.

I still enjoy sports.

من هنوز از ورزش لذت می برم.

I still enjoy exercising.

من هنوز از ورزش کردن لذت می برم.

But whenever I went to a game, whenever I participated in a competition,

اما هر وقت به بازی رفتم، هر وقت در مسابقه ای شرکت کردم،

I always wanted to do my best.

همیشه دوست داشتم بهترین کار را انجام دهم.

I always had this mindset.

من همیشه این طرز فکر را داشتم.

Hey, Tiff, listen, when you get on that court, when you get in the field, you

هی، تیف، گوش کن، وقتی وارد زمین می‌شوی، وقتی وارد زمین می‌شوی،

have to make sure you bring your A game.

باید مطمئن شوی که بازی A را آورده‌ای.

You have to make sure you're giving all of your best efforts.

شما باید مطمئن شوید که تمام تلاش خود را انجام می دهید.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

It's a term that we use very often in English, a game, but I want

این اصطلاحی است که ما اغلب در انگلیسی از آن استفاده می‌کنیم، یک بازی، اما می‌خواهم به

to help you understand how to use it in real life situations.

شما کمک کنم تا بفهمید چگونه از آن در موقعیت‌های زندگی واقعی استفاده کنید.

So let's check out this first real life situation.

پس بیایید این اولین موقعیت واقعی زندگی را بررسی کنیم.

Imagine you're at a job interview.

تصور کنید در یک مصاحبه شغلی هستید.

And here's the situation when preparing for an important job

و در اینجا وضعیتی است که هنگام آماده شدن برای یک مصاحبه شغلی مهم

interview at a prestigious company, how can you use the term a game?

در یک شرکت معتبر، چگونه می توانید از اصطلاح بازی استفاده کنید؟

You want to get this job so bad, this company is absolutely

شما خیلی بد می خواهید این شغل را بدست آورید ، این شرکت کاملاً

amazing and it is your dream job.

شگفت انگیز است و این شغل رویایی شماست.

Here's how you can describe this situation and use the slang term a game.

در اینجا نحوه توصیف این وضعیت و استفاده از اصطلاح عامیانه a game آورده شده است.

I need to bring my a game to this interview at Google tomorrow.

من باید فردا یک بازی خود را برای این مصاحبه در گوگل بیاورم.

It's a once in a lifetime opportunity.

این یک فرصت در طول زندگی است.

Makes sense.

Right?

منطقی است.

درسته؟

Again, you want to bring your a game to the interview, but what

باز هم، شما می خواهید یک بازی خود را به مصاحبه بیاورید، اما

about this real life situation?

در مورد این وضعیت واقعی زندگی چطور؟

Imagine, for example, you are in a sports competition, just like I said, I

تصور کنید، برای مثال، شما در یک مسابقه ورزشی هستید، همانطور که گفتم، من

loved sports growing up, but it's right before a championship game or a crucial

ورزش را در بزرگ شدن دوست داشتم، اما درست قبل از یک بازی قهرمانی یا یک

match, there are tons of people in the crowd looking forward to this game.

مسابقه حیاتی است، هزاران نفر در بین جمعیت هستند که مشتاقانه منتظر این بازی هستند.

In this situation, you can say.

در این شرایط می توان گفت.

If we want to win the finals, everyone, everyone needs to

اگر می‌خواهیم فینال‌ها را ببریم، همه باید

bring their A game tonight.

بازی A خود را امشب بیاورند.

you, you, you saw it, right?

تو، تو، دیدی، درسته؟

You can envision the situation.

می توانید شرایط را تصور کنید.

Hey, if we wanna win, if we wanna go to the finals, we have to bring our A game.

هی، اگر می‌خواهیم برنده شویم، اگر می‌خواهیم به فینال برویم، باید بازی A را بیاوریم.

You got it?

متوجه شدی؟ بله

Yes.

All right.

بسیار خوب.

Now check out this other real life situation.

اکنون این وضعیت واقعی دیگر را بررسی کنید .

Here's the situation.

وضعیت اینجاست

Here's the example.

در اینجا مثال است.

Business presentation at your job.

ارائه کسب و کار در محل کار شما

You have to give a presentation.

باید ارائه بدهید.

Here's the exact situation when preparing for a crucial

در اینجا وضعیت دقیق هنگام آماده شدن برای

presentation to important clients.

ارائه مهم به مشتریان مهم است.

I want you to imagine the clients.

می خواهم مشتریان را تصور کنید.

They're your biggest clients and your boss is depending on you to make

آنها بزرگترین مشتریان شما هستند و رئیس شما به شما وابسته است تا

sure this presentation wows them.

مطمئن شود این ارائه آنها را شگفت زده می کند.

How can you describe the situation using a game?

چگونه می توانید وضعیت را با استفاده از یک بازی توصیف کنید؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

The CEO will be at the meeting.

مدیرعامل در جلسه حضور خواهد داشت.

So make sure you bring your a game to the presentation makes sense.

بنابراین مطمئن شوید که بازی خود را به ارائه منطقی می آورید.

Right?

Hey, I need you to do your best.

درسته؟

هی، من به شما نیاز دارم که بهترین کار را انجام دهید.

The CEO is going to be there, man.

مدیر عامل قرار است آنجا باشد، مرد.

I need you to bring your a game.

من به شما نیاز دارم که یک بازی خود را بیاورید.

You got it.

متوجه شدی بله

Yes.

This term is very useful.

این اصطلاح بسیار مفید است.

However, there are some do's and don'ts when it comes to this actual slang.

با این حال، وقتی صحبت از این زبان عامیانه واقعی می شود، بایدها و نبایدهایی وجود دارد.

So first let's go over the do's of using this term.

بنابراین ابتدا اجازه دهید به موارد استفاده از این اصطلاح بپردازیم.

A game.

یک بازی

The first one is do use it in professional or competitive context.

اولین مورد این است که از آن در زمینه حرفه ای یا رقابتی استفاده کنید.

It's totally okay to use it when you're speaking about the work

وقتی در مورد

environment and competitions.

محیط کار و مسابقات صحبت می کنید، استفاده از آن کاملاً اشکالی ندارد.

You can also use it to encourage and motivate others.

همچنین می توانید از آن برای تشویق و تشویق دیگران استفاده کنید.

Hey, listen, bring your a game, baby.

هی، گوش کن، یک بازی خودت را بیاور، عزیزم.

You got it.

متوجه شدی

I believe in you.

من به تو ایمان دارم.

The third time you can use this is when discussing important events or

سومین باری که می‌توانید از آن استفاده کنید، هنگام بحث درباره رویدادها یا

performances, you can use this slang term, a game in these situations.

اجراهای مهم است، می‌توانید از این اصطلاح عامیانه، یک بازی در این مواقع استفاده کنید.

Now on the opposite side, you can not use this slang term for

حالا در طرف مقابل، شما نمی توانید از این اصطلاح عامیانه برای

casual or routine activities.

فعالیت های معمولی یا معمولی استفاده کنید.

I'm going to bring my a game when I brush my teeth today.

امروز وقتی دندان هایم را مسواک می زنم، بازی خود را می آورم.

No boo boo, that is not the time to use a game or in this situation, don't

نه بوو، زمان استفاده از یک بازی نیست یا در این شرایط،

use it in formal written documents.

از آن در اسناد مکتوب رسمی استفاده نکنید.

It's very important.

خیلی مهمه

Again, it's a great slang term, but don't use it when you're

باز هم، این یک اصطلاح عامیانه عالی است، اما زمانی که در حال

writing a formal document.

نوشتن یک سند رسمی هستید از آن استفاده نکنید.

And also don't overuse it in daily conversation.

و همچنین در مکالمات روزانه زیاد از آن استفاده نکنید.

You don't want to have a conversation with your friend and keep saying, I

شما نمی خواهید با دوست خود صحبت کنید و مدام بگویید، من

brought my a game to, to my, uh, to my brushing of my teeth situation.

یک بازی خود را به وضعیت مسواک زدنم آوردم.

I brought my a game when I was driving my car.

من یک بازی خود را زمانی که در حال رانندگی با ماشینم بودم آوردم.

Don't over use it.

بیش از حد از آن استفاده نکنید

Got me.

منو گرفت

All right.

So now that you know, the do's and don'ts of this slang term, a game,

بسیار خوب.

بنابراین اکنون که بایدها و نبایدهای این اصطلاح عامیانه، یک بازی را می دانید،

I want you to listen to this quick story of how you can use this term.

می خواهم به این داستان سریع گوش دهید که چگونه می توانید از این اصطلاح استفاده کنید.

Here we go.

Listen closely.

در اینجا ما می رویم.

از نزدیک گوش کن

Sarah had been preparing for the national chess championships for months.

سارا ماه ها بود که خود را برای مسابقات شطرنج قهرمانی کشور آماده می کرد.

Her coach kept telling her, you've got to bring your a game tomorrow.

مربی اش مدام به او می گفت، باید فردا بازی خود را بیاوری.

This is what we've been working towards.

این همان چیزی است که ما روی آن کار کرده ایم.

The morning of the tournament.

صبح مسابقات.

Sarah felt nervous, but focused as she sat across from the defending champion.

سارا در حالی که روبروی مدافع عنوان قهرمانی نشسته بود، احساس عصبی کرد، اما تمرکز کرد .

She remembered all her training and took a deep breath.

تمام تمریناتش را به یاد آورد و نفس عمیقی کشید.

Her a game kicked in.

یک بازی او شروع شد.

And after an intense match, she became the youngest national champion in history.

و پس از یک مسابقه فشرده، او جوانترین قهرمان ملی تاریخ شد.

Why?

چرا؟

Because Sarah bought her a game that day.

چون سارا آن روز برایش یک بازی خرید.

You got it, right?

فهمیدی، درسته؟

Excellent.

عالی

All right.

So our first slang term again is a game.

بسیار خوب.

بنابراین اولین اصطلاح عامیانه ما دوباره یک بازی است.

Now we're going to move to our second slang term, but I want to actually let

اکنون می‌خواهیم به دومین اصطلاح عامیانه خود برویم، اما می‌خواهم در واقع به

you know, everything that I'm teaching you today actually comes from this document.

شما اطلاع دهم، همه آنچه امروز به شما آموزش می‌دهم در واقع از این سند می‌آید.

Again, you've learned a game and this comes from this course that I teach

باز هم شما یک بازی یاد گرفتید و این از این دوره است که من

the master English slang course.

دوره آموزشی زبان عامیانه استاد انگلیسی را تدریس می کنم.

So this is actually a PDF for those watching from the

بنابراین این در واقع یک PDF برای کسانی است که دوره را تماشا می کنند

course, and I just taught you.

، و من به شما آموزش دادم.

The second slang term from this course, again, a gang.

دومین اصطلاح عامیانه از این دوره، باز هم باند.

Now I'm going to teach you two more slang terms to help you.

حالا دو اصطلاح عامیانه دیگر را به شما آموزش می دهم تا به شما کمک کند.

But again, if you want to learn even more, all you have to do, you heard that in

اما دوباره، اگر می خواهید حتی بیشتر یاد بگیرید، تنها کاری که باید انجام دهید، شنیدید که در

my voice, even I like to sing, but Ooh, today, I don't know if you want to learn

صدای من، حتی من دوست دارم آواز بخوانم، اما اوه، امروز، نمی دانم می خواهید

even more, all you have to do is hit the link in the description or go to www.

حتی بیشتر یاد بگیرید، همه شما باید روی لینک موجود در توضیحات کلیک کنید یا به www.

speakenglishwithTiffaniacademy.

به زبان انگلیسی با تیفانیاکادمی

com.

dot com and enroll in the master English slang course.

com

دات کام و در دوره کارشناسی ارشد زبان عامیانه انگلیسی ثبت نام کنید.

All right.

بسیار خوب.

So I want us to now jump into our second English slang term.

بنابراین من از ما می خواهم که اکنون به دومین اصطلاح عامیانه انگلیسی خود بپردازیم.

Our second English slang term is all nighter again, all nighter.

دومین اصطلاح عامیانه انگلیسی ما دوباره all nighter، all nighter است.

Now this is a very commonly used slang term, and this term literally just

اکنون این یک اصطلاح عامیانه بسیار رایج است ، و این اصطلاح به معنای واقعی کلمه فقط به

refers an event that lasts all night.

رویدادی اشاره دارد که تمام شب طول می کشد.

Or a time when you spend all night studying, especially for an exam, it can

یا زمانی که شما تمام شب را صرف مطالعه می کنید، به خصوص برای امتحان، همچنین می تواند

also refer to working all night, literally what it implies spending all night.

به کار تمام شب اشاره داشته باشد، به معنای واقعی کلمه به معنای گذراندن تمام شب است.

Doing something in preparation for something else.

انجام کاری برای آماده شدن برای چیز دیگری.

All right, we say all nighter, this is the slang term.

بسیار خوب، ما می گوییم تمام شب، این اصطلاح عامیانه است.

So here's a real life situation when you can use this term, the

بنابراین در اینجا یک موقعیت واقعی در زندگی وجود دارد که می توانید از این اصطلاح استفاده کنید،

very first real life situation.

اولین موقعیت واقعی زندگی. از

I want you to think about college studies, being in college and

شما می خواهم به تحصیلات دانشگاهی، حضور در دانشگاه و

specifically preparing for final exams.

به طور خاص آماده شدن برای امتحانات نهایی فکر کنید.

I remember so many times having to prepare for final exams.

من بارها به یاد دارم که باید برای امتحانات نهایی آماده می شدم.

Here's the example sentence I'll have to pull an all nighter to finish

در اینجا مثالی است که

studying for tomorrow's physics exam.

برای امتحان فیزیک فردا باید مطالعه کنم.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

Maybe you are in college right now.

شاید در حال حاضر در دانشگاه هستید.

Maybe you remember the old days like I do when I was in college.

شاید روزهای قدیم را مثل من در دوران دانشگاه به یاد داشته باشید.

And when you were in college, having to study for an exam by pulling an all

و زمانی که در کالج بودید و مجبور بودید برای امتحان با کشیدن یک ساعت تمام شبانه درس بخوانید

nighter, what about this other real life situation again, here's the setup.

، در مورد این وضعیت واقعی دیگر دوباره چه می‌شود، این تنظیمات است.

You have a work deadline when completing an urgent project.

هنگام تکمیل یک پروژه فوری، مهلت کاری دارید.

Your entire team is working on this project.

کل تیم شما روی این پروژه کار می کنند.

Here's the example sentence.

در اینجا مثال جمله است.

The team pulled an all nighter to get the proposal ready for the morning meeting.

تیم تمام شب را به انجام رساند تا پیشنهاد برای جلسه صبح آماده شود.

Listen, guys, I know we're tired.

گوش کن بچه ها، میدونم خسته شدیم.

I know we're tired, but we have to pull an all nighter in order to get this project

می‌دانم که خسته‌ایم، اما برای انجام این پروژه باید تمام شب را بگذرانیم

done, and then we have this real life situation again, Think about working.

، و سپس دوباره به این وضعیت واقعی خواهیم رسید ، به کار کردن فکر کنید.

You have a creative project that you're working on and you're trying to

شما یک پروژه خلاقانه دارید که روی آن کار می کنید و سعی می کنید

finish an artistic or creative work.

یک کار هنری یا خلاقانه را به پایان برسانید.

Here's the example sentence.

در اینجا مثال جمله است.

I pulled an all nighter to finish editing my short film

من تمام شبانه را کشیدم تا تدوین فیلم کوتاهم را

before the festival deadline.

قبل از پایان مهلت جشنواره تمام کنم.

You see how I was able to naturally describe the situation

می بینید که چگونه می توانم به طور طبیعی وضعیت را

using the slang term all nighter.

با استفاده از اصطلاح عامیانه تمام شب توصیف کنم.

Again, you, my friend are going to be able to do the exact same thing.

باز هم، شما، دوست من، می توانید دقیقاً همان کار را انجام دهید.

So we understand how to use it, but now we have to look at the do's and the don'ts.

بنابراین ما می‌دانیم که چگونه از آن استفاده کنیم، اما اکنون باید به بایدها و نبایدها نگاه می‌کنیم.

So let's start with the do's first of using this slang term all nighter.

پس بیایید با اولین کار استفاده از این اصطلاح عامیانه تمام شب شروع کنیم.

Here's the first one again.

اینم دوباره اولی

Using this slang term do use it when describing genuine situations

استفاده از این اصطلاح عامیانه، هنگام توصیف موقعیت‌های واقعی

requiring overnight work.

که نیاز به کار شبانه دارند، از آن استفاده کنید.

I had to study all night.

باید تمام شب درس می خواندم.

I had to work all night.

باید تمام شب کار می کردم.

These are real situations.

اینها موقعیت های واقعی هستند.

Also use it to express dedication to completing a task.

همچنین از آن برای ابراز تعهد برای تکمیل یک کار استفاده کنید.

Listen, I'm going to work.

گوش کن من میرم سرکار

I'm going to work hard to knock this task out the park.

من سخت کار خواهم کرد تا این وظیفه را از پارک حذف کنم.

And finally, do use it in casual conversation with your peers, with your

و در نهایت، آن را در گفتگوهای معمولی با همسالان خود، با

friends, it's okay to use this in casual conversations, but don't use this slang

دوستان خود استفاده کنید، استفاده از آن در مکالمات معمولی اشکالی ندارد ، اما از این

term to glorify it as a regular habit.

اصطلاح عامیانه برای تجلیل از آن به عنوان یک عادت معمولی استفاده نکنید. خخ

Huh.

Okay.

باشه

I stay up all night, every night working.

من تمام شب را بیدار می مانم، هر شب کار می کنم.

You don't want to glorify it.

شما نمی خواهید آن را تجلیل کنید.

It's not necessarily a good thing.

لزوماً چیز خوبی نیست.

No one wants to stay up all night, every night.

هیچ کس نمی خواهد تمام شب، هر شب بیدار بماند.

Also don't use it in formal professional communications.

همچنین از آن در ارتباطات رسمی حرفه ای استفاده نکنید.

When you're emailing your boss, Hey, I had to pull it all nighter.

وقتی به رئیست ایمیل می‌زنی، هی، مجبور شدم تمام شب آن را بکشم.

You want to change it.

شما می خواهید آن را تغییر دهید.

It's not going to be used in these formal professional communications.

قرار نیست در این ارتباطات رسمی حرفه ای استفاده شود.

And finally, don't use it to brag about poor time management.

و در نهایت، از آن برای لاف زدن در مورد مدیریت ضعیف زمان استفاده نکنید. از

Don't use it.

Hey, I pulled an all nighter because I didn't study for my test.

آن استفاده نکنید.

هی، من تمام نایتر کشیدم چون برای آزمونم مطالعه نکردم.

You don't want to use it to brag.

شما نمی خواهید از آن برای لاف زدن استفاده کنید.

It's not something good, right?

چیز خوبی نیست، درسته؟

It's something that we have to do at times, but you

این کاری است که ما باید گاهی انجام دهیم، اما شما

don't want to brag about it.

نمی خواهید درباره آن لاف بزنید.

So check out this short story using the term, the slang term all nighter.

بنابراین این داستان کوتاه را با استفاده از اصطلاح، اصطلاح عامیانه all nighter، بررسی کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Mike and his roommate, James were notorious or famous for

مایک و هم اتاقی اش، جیمز، به خاطر

their last minute study session.

جلسه مطالعه لحظه آخری خود بدنام یا مشهور بودند.

The night before their final presentation, they pulled an all nighter in the library

شب قبل از ارائه نهایی خود، آنها یک شب کامل را در کتابخانه کشیدند که

fueled by coffee and determination.

با قهوه و عزم سوخته شده بود.

As the sun rose, they had not only completed their presentation, but it

با طلوع خورشید، آنها نه تنها ارائه خود را کامل کرده بودند، بلکه

also created what turned out to be the most creative project in their class.

خلاقانه ترین پروژه را در کلاس خود ایجاد کردند.

Their professor was impressed, but kindly suggested better time

استاد آنها تحت تأثیر قرار گرفت، اما با مهربانی مدیریت زمان بهتر را

management for future assignments.

برای تکالیف آینده پیشنهاد کرد.

You caught it, right?

گرفتی، درسته؟

Mike and his roommate James had to pull an all nighter.

مایک و هم‌اتاقی‌اش جیمز مجبور شدند تمام شبانه‌روزی کنند.

So again, this slang term, our second slang term, All nighter.

پس دوباره، این اصطلاح عامیانه، اصطلاح عامیانه دوم ما، All nighter.

You can start using it today.

می توانید از همین امروز شروع به استفاده از آن کنید.

Now this third slang term is also another good one.

اکنون این سومین اصطلاح عامیانه نیز یک واژه خوب دیگر است.

We're going again.

ما دوباره می رویم.

Remember I mentioned to you that all of these come from the

به یاد داشته باشید که من به شما اشاره کردم که همه اینها از

document that I use when I teach the master English slang course.

سندی است که من هنگام تدریس دوره آموزش زبان عامیانه استاد انگلیسی از آن استفاده می کنم.

So we're going to move to our third slang term and it actually is back seat driver.

بنابراین ما به سومین اصطلاح عامیانه خود می رویم و در واقع راننده صندلی عقب است.

PDF that I use in the course, but we're talking about back

PDF که من در دوره استفاده می کنم، اما ما در مورد

Seat driver, backseat driver.

راننده صندلی عقب، راننده صندلی عقب صحبت می کنیم.

Now this is something we use very often as well in English.

اکنون این چیزی است که ما اغلب در انگلیسی نیز از آن استفاده می کنیم.

And it just refers to someone who is always in the back trying

و فقط به شخصی اشاره دارد که همیشه پشت سر است و سعی می کند به

to tell the driver what to do.

راننده بگوید چه کاری انجام دهد.

Hey, Oh, you missed your turn.

هی، اوه، نوبتت را از دست دادی.

Hey, Hey, Hey, you got to go to the left.

هی، هی، هی، باید به سمت چپ بروید.

Hey, you should hang a right at this corner.

هی، شما باید یک سمت راست در این گوشه آویزان کنید.

Someone in the back, always trying to tell the driver What to do in English.

یک نفر پشت سر، همیشه سعی می کند به راننده به انگلیسی بگوید چه کاری انجام دهد.

We call that person a back seat, back seat, back seat driver.

ما به آن شخص می گوییم صندلی عقب، صندلی عقب، راننده صندلی عقب.

I all, I thought about backstreet boys all of a sudden backstreet.

من همه، ناگهان به پسرهای کوچه پس کوچه فکر کردم .

All right.

So here's the first real life situation.

بسیار خوب.

بنابراین در اینجا اولین موقعیت واقعی زندگی است.

All right.

بسیار خوب.

You're on a road trip and you're traveling with your family or your friends.

شما در یک سفر جاده ای هستید و با خانواده یا دوستان خود در حال سفر هستید.

Here's how you can describe the situation.

در اینجا نحوه توصیف وضعیت وجود دارد.

My mother in law is such a backseat driver.

مادر شوهرم همچین راننده ای پشت صندلی است.

She comments on every turn I make.

او در مورد هر چرخشی که انجام می دهم نظر می دهد.

You see it, right?

شما آن را می بینید، درست است؟

Family road trip, mother in law's in the back.

سفر جاده ای خانوادگی، مادر شوهر در پشت.

Hey, that was the wrong turn.

هی، نوبت اشتباه بود

Hey, I don't like the way you made that turn.

هی، من روشی را که تو این چرخش را انجام دادی دوست ندارم.

Again, my mother in law is such a backseat driver.

باز هم مادر شوهرم راننده صندلی عقب است.

She comments on every turn I make.

او در مورد هر چرخشی که انجام می دهم نظر می دهد.

What about this real life situation again, still speaking about backseat driver.

در مورد این وضعیت واقعی دوباره چه می شود، هنوز در مورد راننده صندلی عقب صحبت می کنیم. وقتی با همکاران خود به محل کار می روید،

Think about your daily commute when carpooling with colleagues to

به رفت و آمد روزانه خود فکر کنید

work, you guys are riding together.

، شما بچه ها با هم سوار می شوید.

Here's the example sentence.

در اینجا مثال جمله است.

I stopped giving Sarah rides because she's a backstreet backstreet.

من از سواری دادن به سارا دست کشیدم، زیرا او یک کوچه پس کوچه است.

I, I really, I guess I like backstreet boys.

من، واقعاً، حدس می‌زنم که پسرهای کوچه را دوست دارم.

She's a backseat driver who constantly tells me which lanes to use.

او یک راننده صندلی عقب است که مدام به من می گوید از کدام مسیر استفاده کنم.

Backseat driver, and then this other real life situation, going on a family

راننده صندلی عقب، و سپس این موقعیت واقعی دیگر، رفتن به

vacation when driving with siblings on a long trip, here's the example sentence.

تعطیلات خانوادگی هنگام رانندگی با خواهر و برادر در یک سفر طولانی، این جمله مثال است.

My brother is the worst backseat driver.

برادر من بدترین راننده صندلی عقب است.

He keeps telling me I'm following too close to other cars.

او مدام به من می گوید که من خیلی نزدیک ماشین های دیگر را دنبال می کنم.

He's the worst backseat driver.

او بدترین راننده صندلی عقب است.

So you understand how to use this slang term now, right?

بنابراین می‌دانید که چگونه از این اصطلاح عامیانه استفاده کنید، درست است؟

But there are some do's and don'ts.

اما بایدها و نبایدهایی وجود دارد.

Here's the first do that I want you to pay attention to.

این اولین کاری است که می خواهم به آن توجه کنید.

The first do is use it to describe unwanted advice politely.

اولین کار این است که از آن برای توصیف مؤدبانه توصیه های ناخواسته استفاده کنید.

I don't want their advice and I'm trying to express that politely.

من توصیه آنها را نمی خواهم و سعی می کنم مودبانه آن را بیان کنم.

Next, you can use it in casual conversations.

بعد، می توانید از آن در مکالمات معمولی استفاده کنید.

And finally, use it metaphorically in various situations beyond driving, right?

و در نهایت، از آن به صورت استعاری در موقعیت های مختلف فراتر از رانندگی استفاده کنید، درست است؟

Like at my job, sometimes my boss is a backseat driver, right?

مثل کارم، گاهی اوقات رئیس من راننده صندلی عقب است، درست است؟

Metaphorically.

به صورت استعاری.

Now, there are things that you should not do as it relates to using this slang term.

در حال حاضر، چیزهایی وجود دارد که شما نباید در مورد استفاده از این اصطلاح عامیانه انجام دهید.

First, don't use it in formal complaints or documents.

اولاً از آن در شکایات یا اسناد رسمی استفاده نکنید. به

Don't email your boss or write up a document.

رئیس خود ایمیل نزنید یا سندی ننویسید.

I want to complain about my coworker who is a backseat driver.

می خواهم از همکارم که راننده صندلی عقب است شکایت کنم.

You don't want to use it in that situation.

شما نمی خواهید در آن شرایط از آن استفاده کنید. از

Don't use it aggressively or confrontationally.

آن به صورت تهاجمی یا مقابله ای استفاده نکنید.

You don't want to be confronting someone using it in an aggressive way.

شما نمی خواهید با کسی که به روشی تهاجمی از آن استفاده می کند، روبرو شوید.

And finally, don't use it with people who might be sensitive to criticism.

و در نهایت، آن را با افرادی که ممکن است به انتقاد حساس هستند استفاده نکنید.

We all have friends or family members that might be a bit more sensitive

همه ما دوستان یا اعضای خانواده ای داریم که ممکن است

about certain things, and that's fine.

در مورد برخی چیزها کمی حساس تر باشند، و این خوب است. ما

We're human.

انسان هستیم

So be careful who you use it with and who you use it to describe.

پس مراقب باشید که با چه کسانی از آن استفاده می کنید و برای توصیف چه کسانی از آن استفاده می کنید.

Okay.

باشه

Now this again is a very useful slang term.

حالا این دوباره یک اصطلاح عامیانه بسیار مفید است.

Who you use it to describe, right?

برای توصیف چه کسی از آن استفاده می کنید، درست است؟

I just paused for a second.

فقط یک ثانیه مکث کردم.

Alright, now check out this story using the term.

خوب، حالا این داستان را با استفاده از این اصطلاح بررسی کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

John was driving his girlfriend Lisa to meet his parents for the first time.

جان در حال رانندگی دوست دخترش لیزا بود تا برای اولین بار با والدینش ملاقات کند.

Throughout the two hour journey, Lisa couldn't help but point out every speed

در طول این سفر دو ساعته، لیزا نمی‌توانست به تمام

limit sign, suggest better routes, and gasp dramatically at every yellow light.

علائم محدودیت سرعت اشاره نکند، مسیرهای بهتری را پیشنهاد کند و با هر چراغ زرد به‌طور چشمگیری نفس نفس بزند.

By the time they arrived, John laughingly told his parents, well, I, uh, just

زمانی که آنها رسیدند، جان با خنده به والدینش گفت، خوب، اوه، تازه

discovered I'm dating a backseat driver.

متوجه شدم که با یک راننده صندلی عقب قرار ملاقات دارم.

Everyone laughed and Lisa promised to work on her backseat driving tendencies.

همه خندیدند و لیزا قول داد که روی تمایلات رانندگی صندلی عقب خود کار کند.

Makes sense right now, but you understand the term backseat driver.

در حال حاضر منطقی است، اما شما اصطلاح راننده صندلی عقب را درک می کنید.

Now, again, these slang terms are used almost every day by native English

اکنون، دوباره، این اصطلاحات عامیانه تقریباً هر روز توسط انگلیسی

speakers on a very regular basis.

زبانان بومی به طور منظم استفاده می شود.

So now that you know them, you can start using them.

بنابراین اکنون که آنها را می شناسید، می توانید شروع به استفاده از آنها کنید.

And I'll talk to you in the next lesson.

و در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

You still there, you know what time it is.

شما هنوز آنجا هستید، می دانید ساعت چند است.

Ain't nothing changed.

چیزی عوض نشده

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said, it's story time.

هی، گفتم، وقت داستان است.

All right.

بسیار خوب.

So I actually had a specific story that I wanted to tell you as we are embarking

بنابراین من در واقع یک داستان خاص داشتم که می خواستم برای شما تعریف کنم، زیرا ما در حال آغاز

on this brand new time of improvement.

این زمان جدید بهبود هستیم.

As you're on this English journey.

همانطور که شما در این سفر انگلیسی هستید.

So what I want to tell you is a story of resilience, a story of pulling in

بنابراین آنچه من می خواهم به شما بگویم داستانی از انعطاف پذیری است، داستانی از تلاش برای

all nighter and how much you can achieve that will exceed your expectations.

تمام شب و اینکه چقدر می توانید به آن دست یابید که فراتر از انتظارات شما خواهد بود.

So this happened.

بنابراین این اتفاق افتاد.

Wow.

عجب

It's probably been about a decade.

احتمالاً حدود یک دهه است.

Um, so this is when I was working as a web designer, I was working as a web

اوم، پس این زمانی است که من به عنوان طراح وب کار می کردم، به عنوان یک طراح وب کار می کردم

designer, and I've told this story before to some of my students, but again, it's

، و قبلاً این داستان را برای برخی از دانش آموزانم تعریف کرده ام، اما باز هم، این

a story of determination, pulling an all nighter and exceeding your expectations.

داستان عزم راسخ است، تمام شب و فراتر از انتظارات شما

Sometimes you don't realize how much you are capable of.

گاهی اوقات متوجه نمی شوید که چقدر توانایی دارید.

So I was working as a web designer and.

بنابراین من به عنوان یک طراح وب کار می کردم و.

One of my sister's friends had his own business and he knew

یکی از دوستان خواهرم کار خودش را داشت و می دانست

that I was a web designer.

که من طراح وب هستم.

So we reached out to me.

بنابراین ما به من رسیدیم.

It was an urgent situation.

یک وضعیت اضطراری بود.

His website for his business had crashed and he contacted me and he said, Hey,

وب سایت او برای تجارتش خراب شده بود و او با من تماس گرفت و گفت: هی،

Tiff, listen, I really need a big favor.

تیف، گوش کن، من واقعاً به لطف بزرگی نیاز دارم.

He said, I, my website crashed and I need my website back up.

او گفت، من، وب سایتم خراب شد و باید از وب سایتم نسخه پشتیبان تهیه کنم.

Can you recreate my website?

آیا می توانید وب سایت من را دوباره ایجاد کنید؟

So I'm like, Oh sure.

بنابراین من می خواهم، اوه مطمئنا.

I got you.

من تو را گرفتم

Don't worry.

He said, here's the only thing.

نگران نباشید.

گفت: تنها چیزی که اینجاست.

I need it by tomorrow.

تا فردا بهش نیاز دارم

I said, wait, say that again.

گفتم صبر کن دوباره بگو.

He said, I know I'm asking a lot, but can you have it done by tomorrow?

گفت میدونم خیلی میپرسم ولی میتونی تا فردا انجامش بدی؟

Now, remember I said, this is a story about determination,

حالا، یادت باشد که گفتم، این داستانی است درباره عزم راسخ،

pulling an all nighter and exceeding your expectations, right?

تمام شبانه روزی کردن و فراتر از انتظاراتت، درست است؟

Doing more than you actually realize your pot you're capable of.

انجام دادن بیش از آنچه واقعاً توانایی آن را دارید انجام دهید.

Now I got off work and it was around 5.

حالا من از کار خارج شدم و حدود ساعت 5 بود.

P.

M.

پ.

م.

He said he needed it by the next day, just to help you

گفت تا روز بعد به آن نیاز دارد ، فقط برای اینکه

understand, I am a morning person.

بفهمی من آدم صبحگاهی هستم.

I am not a night owl.

من جغد شب نیستم.

I normally get in the bed at 8 PM.

من معمولا ساعت 8 شب به رختخواب می روم.

True story.

داستان واقعی

I normally wake up at 4 AM.

من معمولا ساعت 4 صبح از خواب بیدار می شوم.

Listen, in the morning, I got energy for days at 5 PM.

گوش کن، صبح روزها ساعت 5 عصر انرژی گرفتم.

He wanted me to start working on his website.

او می خواست که من شروع به کار در وب سایت او کنم.

But remember it was my sister's good friend.

اما یادت باشه دوست خوب خواهرم بود.

I knew that he was in a very serious situation.

می دانستم که او در وضعیت بسیار جدی قرار دارد.

His website was down and I understood, Hey, he really needs my help.

وب سایت او خراب بود و من فهمیدم ، او واقعاً به کمک من نیاز دارد.

I do have the skill to do this, so I'm going to have to pull it all nighter.

من مهارت انجام این کار را دارم، بنابراین باید تمام شب آن را بکشم.

So I told him, yes, don't worry.

بنابراین به او گفتم بله، نگران نباش.

I'll take care of it.

من از آن مراقبت خواهم کرد.

Send me all of the information and I'll create the website.

تمام اطلاعات را برای من ارسال کنید و من وب سایت را ایجاد می کنم.

I needed like the textual information, right?

من به اطلاعات متنی نیاز داشتم ، درست است؟ به

I remember like it was yesterday, even though it was well over a decade ago.

یاد دارم که انگار دیروز بود، با اینکه بیش از یک دهه پیش بود.

I remember like it was yesterday sitting in my computer and saying,

یادم می‌آید انگار دیروز بود که در کامپیوترم نشسته بودم و می‌گفتم،

all right, Tiff, let's get to it.

باشه، تیف، بیا بریم سراغش.

And I started plugging away.

و من شروع به قطع برق کردم.

I had my laptop.

من لپ تاپم رو داشتم

I had the light shining on me.

نور به من می تابد.

My parents were like, are you okay?

پدر و مادرم می گفتند، حالت خوب است؟

Is everything fine?

آیا همه چیز خوب است؟

I said, yep, I got it.

گفتم بله متوجه شدم

At that time I was staying with my parents to save some money.

در آن زمان من نزد پدر و مادرم می ماندم تا مقداری پول پس انداز کنم.

And so I was creating a website and I started getting tired, but I was like,

و بنابراین من داشتم یک وب‌سایت ایجاد می‌کردم و خسته می‌شدم، اما فکر می‌کردم،

no, remember why you're doing this.

نه، یادت باشد چرا این کار را می‌کنی.

Remember how much he needs this.

به یاد داشته باشید که او چقدر به این نیاز دارد.

You have to help your friend.

باید به دوستت کمک کنی

Again, my sister's friend, but he was a friend of mine as well.

بازم دوست خواهرم ولی اون هم با من دوست بود.

So I continued working again, determination.

بنابراین دوباره کار را با عزم راسخ ادامه دادم.

I knew I had to pull this all nighter fast forward.

می دانستم که باید تمام شب را سریع جلو ببرم.

I could see the sun slowly coming up over the horizon and

می‌توانستم خورشید را ببینم که به آرامی از افق طلوع می‌کند و

I hit enter to publish the page.

برای انتشار صفحه اینتر را فشار دادم.

It was live and I called him.

پخش زنده بود و بهش زنگ زدم.

I said, Hey.

گفتم هی

I finished the site, please go and check it out.

من سایت رو تموم کردم لطفا برید و چک کنید.

Let me know your thoughts.

نظرات خود را به من اطلاع دهید.

He was elated.

او به وجد آمد.

He was so happy.

او خیلی خوشحال بود.

He was like, Tim, thank you so much.

او مثل تیم بود، خیلی ممنون.

And I was happy to have helped him, but I never forgot that situation.

و خوشحال بودم که به او کمک کردم، اما هرگز آن موقعیت را فراموش نکردم.

Not because I pulled an all nighter and I was so tired, but because I

نه به این دلیل که تمام شب را کشیدم و خیلی خسته بودم، بلکه به این دلیل که

would have never imagined creating an entire website in less than 12 hours.

هرگز تصور نمی کردم یک وب سایت کامل را در کمتر از 12 ساعت ایجاد کنم.

Why am I telling you this story?

چرا این داستان را برای شما تعریف می کنم؟

You're embarking.

تو داری سوار میشی

On a new part of your English journey at the time of this recording,

در قسمت جدیدی از سفر انگلیسی شما در زمان ضبط این ضبط،

where at the beginning of the year, I want you to realize that you

جایی که در ابتدای سال، می خواهم متوجه شوید که

can do more than you even imagine.

می توانید بیش از آنچه حتی تصور می کنید انجام دهید.

I want you to set goals and realize that you, my friend can achieve those goals.

من از شما می خواهم اهدافی را تعیین کنید و متوجه شوید که دوست من می توانید به آن اهداف برسید.

Just like I had to focus on the reason, focus on the purpose

همانطور که باید روی دلیل تمرکز می کردم، برای رسیدن به هدفم روی هدف تمرکز می کردم

in order to achieve my goal.

.

I want you to focus on your purpose.

من از شما می خواهم که روی هدف خود تمرکز کنید.

Maybe you want another job.

شاید شغل دیگری می خواهید.

Maybe you want to inspire your children.

شاید بخواهید به فرزندان خود الهام بخشید.

Maybe you're trying to travel abroad or actually immigrate to America or Canada,

شاید سعی کنید به خارج از کشور سفر کنید یا واقعاً به آمریکا یا کانادا

or even another country in Europe.

یا حتی کشور دیگری در اروپا مهاجرت کنید.

Focus on that purpose and you will achieve your goal.

روی آن هدف تمرکز کنید و به هدف خود خواهید رسید.

My friend was happy.

دوستم خوشحال شد.

I was happy to have helped him.

خوشحال بودم که به او کمک کردم.

And I'm also happy to help you as we continue on this English journey.

و همچنین خوشحالم که در ادامه این سفر انگلیسی به شما کمک کنم.

I love you.

I care about you.

دوستت دارم

من به تو اهمیت می دهم.

And most importantly, I believe in you.

و مهمتر از همه، من به شما ایمان دارم.

Let's keep going on this journey.

بیایید به این سفر ادامه دهیم.

Let's jump right in.

بیایید درست بپریم داخل