MASTER ENGLISH FLUENCY WITH THIS EASY RULE

Hey, in this week's English lesson, I'm going to teach you a simple rule.

سلام، در درس انگلیسی این هفته، یک قانون ساده را به شما آموزش می دهم.

This rule is going to help you speak English more fluently.

این قانون به شما کمک می کند انگلیسی را روان تر صحبت کنید.

It's the simple rule of threes.

این قانون ساده سه تایی است.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید به داخل بپریم.

All right.

So here's the simple intro to this rule.

بسیار خوب.

بنابراین در اینجا مقدمه ساده این قانون است.

My English teachers, when I was in high.

معلمان انگلیسی من، زمانی که در دبیرستان بودم.

School, and even when I was in college, they taught this rule to

مدرسه، و حتی زمانی که من در کالج بودم، آنها این قانون را به

me and every other English student.

من و هر دانش آموز انگلیسی دیگری یاد دادند.

So native English speakers already know this rule, and now

بنابراین، زبان مادری انگلیسی از قبل این قانون را می‌دانند، و اکنون

it's time for you to master it.

زمان آن رسیده که شما بر آن مسلط شوید. در

Here's the simple rule, provide enough support for your thoughts, your ideas

اینجا یک قانون ساده وجود دارد، با ارائه سه جزئیات از افکار، ایده ها

and opinions by giving three details.

و نظرات خود به اندازه کافی حمایت کنید.

Three examples, or three reasons you heard me, right?

سه مثال، یا سه دلیلی که من را شنیدی، درست است؟

This simple rule right here is going to change your English.

این قانون ساده در اینجا انگلیسی شما را تغییر می دهد.

Let me explain it a little bit more.

بگذارید کمی بیشتر توضیح دهم.

Starting with part number one, three details.

شروع با قسمت شماره یک، جزئیات سه.

So the first part of this rule focuses on the important details

بنابراین بخش اول این قانون بر جزئیات مهم

of the topic, the subject, or person that you are discussing.

موضوع، موضوع یا شخصی که در حال بحث هستید تمرکز دارد.

In other words, you, my friend want to help your listener visualize

به عبارت دیگر، شما دوست من می خواهید به شنونده خود کمک کنید تا

what you are talking about.

آنچه را که در مورد آن صحبت می کنید تجسم کند.

So what does this actually look like?

پس این واقعاً شبیه چه چیزی است؟

Let's look at this example right here.

بیایید در اینجا به این مثال نگاه کنیم.

We have a video example, and we're going to use.

ما یک مثال ویدیویی داریم و از آن استفاده خواهیم کرد.

This simple rule of threes, the first part to describe it.

این قانون ساده از سه، بخش اول برای توصیف آن.

So here's the topic activities in the evening.

بنابراین در اینجا فعالیت های موضوعی در شب است.

The question being, what is your favorite thing to do in the evening?

سوال این است که کار مورد علاقه شما برای انجام عصرها چیست؟

Now we're going to answer this question by using three details.

حال با استفاده از سه جزئیات به این سوال پاسخ می دهیم.

Here's detail number one.

در اینجا جزئیات شماره یک است.

Now, again, good book is a detail detail.

حالا، دوباره، کتاب خوب یک جزییات است.

Number two, cozy.

شماره دو، دنج

Blanket and detail number three, cup of hot tea.

پتو و جزئیات شماره سه، فنجان چای داغ.

Now we're going to use these three details to give a long response, a fluent English

اکنون می‌خواهیم از این سه جزئیات برای ارائه یک پاسخ طولانی، یک پاسخ انگلیسی روان استفاده کنیم

response, but look at the simple response that does not include the details.

، اما به پاسخ ساده‌ای که شامل جزئیات نمی‌شود نگاه کنید.

Here's a simple response.

در اینجا یک پاسخ ساده است.

My favorite thing to do in the evening is to relax.

کار مورد علاقه من برای انجام عصرها استراحت است.

Now, my friend, this is a good answer.

حالا دوست من این جواب خوبی است.

It's true.

درسته.

It answered the question, but we are trying to give a fluent English

این به سوال پاسخ داد، اما ما سعی می کنیم

response using the simple rule of three.

با استفاده از قانون ساده سه پاسخ انگلیسی روانی ارائه دهیم.

So we have the three details, good book, cozy blanket, cup of hot tea.

بنابراین ما سه جزئیات داریم، کتاب خوب، پتوی دنج، فنجان چای داغ.

Now using these three details, what would the answer look like?

اکنون با استفاده از این سه جزئیات، پاسخ چگونه خواهد بود؟ در

Here's what the answer would look like, including these three details.

اینجا پاسخ به چه شکل خواهد بود، از جمله این سه جزئیات.

My favorite thing to do in the evening is to relax on the couch with a good book,

کار مورد علاقه من برای انجام شب، استراحت روی مبل با یک کتاب خوب،

a cozy blanket, and a cup of hot tea.

یک پتوی دنج و یک فنجان چای داغ است. به طور

All of a sudden now you're able to visualize.

ناگهانی اکنون می توانید تجسم کنید.

Me relaxing in the evening.

من در حال استراحت در شب

Now I do want to explain this word cozy.

حالا من می خواهم این کلمه دنج را توضیح دهم.

All right.

So after me, cozy, excellent.

خیلی خوب.

پس بعد از من، دنج، عالی.

Again, cozy.

باز هم دنج

Very good.

Now this word cozy right here, it just refers to.

خیلی خوب.

اکنون این کلمه دنج در اینجا، فقط به آن اشاره دارد.

A feeling of comfort, warmth, and relaxation.

احساس راحتی، گرما و آرامش.

It is often associated with the snug and comforting environment, such

اغلب با محیطی دنج و راحت همراه است،

as being wrapped in a soft and warm blanket or enjoying a cozy fireplace.

مانند پیچیده شدن در یک پتوی نرم و گرم یا لذت بردن از یک شومینه دنج.

On a winter day.

در یک روز زمستانی

Now, remember, we just looked at the video clip.

حالا، به یاد داشته باشید، ما فقط به کلیپ ویدیویی نگاه کردیم.

If you're watching this lesson with the young man sitting on his couch,

اگر در حال تماشای این درس با مرد جوانی هستید که روی مبل خود نشسته و در

drinking a cup of hot tea, and now we're describing this scene for

حال نوشیدن یک فنجان چای داغ هستید و اکنون این صحنه را برای

the individual we're speaking to.

فردی که با او صحبت می کنیم توصیف می کنیم.

So once again, my favorite thing to do in the evening.

بنابراین یک بار دیگر، کار مورد علاقه من برای انجام عصر.

It's to relax on the couch with a good book, a cozy

استراحت کردن روی مبل با یک کتاب خوب، یک

blanket, and a cup of hot tea.

پتوی دنج و یک فنجان چای داغ است.

We're talking about the simple rule of threes, and we're looking at part

ما در مورد قانون ساده سه تایی صحبت می کنیم و

one, three details, but what about the second part of this simple rule?

جزئیات قسمت اول، سه را بررسی می کنیم، اما قسمت دوم این قانون ساده چطور؟

Here's the second part of the rule.

در اینجا قسمت دوم قانون است.

Three examples.

سه نمونه.

The second part of this rule focuses on examples of the topic, subject,

بخش دوم این قانون بر نمونه هایی از موضوع، موضوع

or person you are discussing.

یا شخصی که در حال بحث هستید تمرکز دارد.

In other words, you want to help your listener understand more by giving

به عبارت دیگر، شما می خواهید به شنونده خود کمک کنید تا با ارائه

them real life example situations.

مثال هایی از زندگی واقعی به او کمک کنید تا بیشتر درک کند.

Remember this simple rule is going to change your English fluency.

به یاد داشته باشید که این قانون ساده تسلط شما به زبان انگلیسی را تغییر می دهد.

So here we go.

پس بزن که بریم. از

I want you to check out this video example.

شما می خواهم این نمونه ویدیو را بررسی کنید.

Again, the question and the topic activities in the evening.

دوباره سوال و فعالیت های موضوعی در شب. کار

What is your favorite thing to do in the evening?

مورد علاقه شما برای انجام عصرها چیست؟

Basic response.

پاسخ اولیه

My favorite thing to do in the evening is to relax.

کار مورد علاقه من برای انجام عصرها استراحت است.

Notice.

اطلاع.

We're still using the basic response.

ما هنوز از پاسخ اولیه استفاده می کنیم.

Now we're going to use the simple rule of threes to transform it.

اکنون می خواهیم از قانون ساده سه تایی برای تبدیل آن استفاده کنیم.

So here's example, number one, curl up on the couch with a

بنابراین در اینجا مثال شماره یک است، با یک

captivating book or novel example.

کتاب یا مثال رمان جذاب روی مبل بپیچید.

Number two, my cozy blanket envelopes me in warmth,

شماره دو، پتوی دنج من مرا در گرما می پوشاند و

creating the perfect atmosphere.

فضای عالی را ایجاد می کند.

And example, number three, I enjoy sipping my tea as I read my novel.

و به عنوان مثال، شماره سه، من از نوشیدن چای خود در حین خواندن رمانم لذت می برم.

Remember we're on part two of this simple rule of threes

به یاد داشته باشید که ما در قسمت دوم این قانون ساده سه تایی هستیم

and we're looking at examples.

و به نمونه هایی نگاه می کنیم.

So now we have these three examples.

بنابراین اکنون این سه نمونه را داریم.

What would this look like in an actual answer?

این در یک پاسخ واقعی چگونه خواهد بود؟

Here's the answer.

در اینجا پاسخ است.

And I want you to listen very closely.

و من از شما می خواهم که با دقت گوش دهید.

In the evening, I absolutely love to curl up on the couch with a captivating

در شب، من کاملاً دوست دارم با یک

novel, a very interesting novel.

رمان جذاب، یک رمان بسیار جالب، روی مبل جمع شوم.

There's just something amazing about getting lost in a fictional world.

فقط یک چیز شگفت انگیز در مورد گم شدن در دنیای خیالی وجود دارد.

As I lose track of time, my cozy blanket envelops me in warmth,

وقتی حس زمان را از دست می دهم، پتوی دنج من مرا در گرما می پوشاند و

creating the perfect atmosphere.

فضایی عالی را ایجاد می کند.

To complete this delightful experience.

برای تکمیل این تجربه لذت بخش.

I always make sure to have a piping hot cup of tea nearby, whether it's a soothing

من همیشه مطمئن می شوم که یک فنجان چای داغ در این نزدیکی داشته باشم، چه یک بابونه تسکین دهنده

chamomile or a fragrant Earl gray, I enjoy sipping my tea as I read my novel.

یا یک ارل گری معطر، از نوشیدن چایم در حین خواندن رمانم لذت می برم.

Now, my friend, I know you stepped on in to my situation, right?

حالا، دوست من، می دانم که تو به وضعیت من وارد شدی، درست است؟

As I explained what was going on, I gave you clear examples.

همانطور که توضیح دادم چه خبر است ، مثال های واضحی برای شما آوردم.

Now I want to describe and explain some of the words and terms that were used.

اکنون می‌خواهم برخی از واژه‌ها و اصطلاحاتی که به کار رفته‌اند را شرح و توضیح دهم.

The first one is lose.

اولی از دست دادن است.

Track of time after me, lose track of time.

ردیابی زمان پس از من، ردیابی زمان را از دست بده.

Great job.

کارت عالی بود.

Now this just means to become unaware of the passing of time or to be so

حالا این فقط به این معناست که از گذر زمان بی خبر شوید یا آنقدر

engrossed or absorbed in activity that one loses awareness of the time passing.

غرق یا غرق در فعالیت شوید که از گذر زمان بی خبر شوید.

This happens to me a lot when I'm drawing, when I'm painting,

وقتی دارم نقاشی می کشم، وقتی نقاشی می کشم،

when I'm spending time with.

وقتی با آنها وقت می گذرانم، این اتفاق برای من زیاد می افتد.

Friends, I lose track of time.

دوستان من زمان را گم می کنم.

Oh my goodness.

اوه خدای من.

I didn't even realize two hours went by in English.

حتی متوجه نشدم دو ساعت به زبان انگلیسی گذشت.

We say lose track of time.

می گوییم زمان را گم کن.

And what about the other word that I used?

و کلمه دیگری که استفاده کردم چطور؟

In vel up good again, in vel up.

در vel up خوب دوباره، در vel up.

Excellent.

Now this just means to completely surround or wrap something or someone

عالی

اکنون این فقط به معنای احاطه کردن کامل یا پیچیده کردن چیزی یا شخصی است که

typically in a covering or an atmosphere.

معمولاً در یک پوشش یا یک جو است.

Remember I said my cozy blanket envelopes me in warmth.

به یاد داشته باشید که گفتم پتوی دنج من مرا گرم می پوشاند.

In English, we say in velop.

در زبان انگلیسی به صورت velop می گوییم.

Good job.

آفرین.

All right.

The next thing I said, I said piping hot cup of tea.

خیلی خوب.

حرف بعدی که زدم، گفتم چای داغ را لوله کنم.

So after me piping hot.

بنابراین بعد از من لوله کشی داغ.

Good job.

آفرین.

I love it.

عاشقشم.

Now, piping hot.

حالا، لوله کشی داغ است.

It just means very hot, boiling or extremely heated.

این فقط به معنای بسیار داغ، در حال جوش یا بسیار گرم است.

You have to blow on your cup.

شما باید در فنجان خود باد کنید.

If you're drinking piping hot tea.

اگر در حال نوشیدن چای داغ هستید.

Right.

درست.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

And finally I said, I enjoy sipping my tea as I read my novel.

و در نهایت گفتم، از نوشیدن چایم در حین خواندن رمانم لذت می برم.

So after me sip, good job again, sip.

پس بعد از من جرعه، کار خوب دوباره، جرعه جرعه.

Excellent.

عالی

Now this just means to drink a beverage by taking small mouthfuls

اکنون این فقط به معنای نوشیدن یک نوشیدنی با خوردن لقمه های کوچک

or swallows, or to drink slowly.

یا قورت دادن است یا به آرامی نوشیدن.

And in small quantities in English, we say sip.

و به مقدار کم در انگلیسی می گوییم sip.

Good job.

آفرین.

Good job.

So again, you're seeing how we're using this.

آفرین.

بنابراین دوباره، شما می بینید که چگونه از این استفاده می کنیم.

Simple rule of threes to truly give fluent English responses.

قانون ساده سه تایی برای دادن پاسخ های انگلیسی روان واقعاً.

Once again, part two, three examples.

یک بار دیگر، بخش دوم، سه مثال.

Now it's time for us to move to part three of this simple rule.

حالا وقت آن است که به قسمت سوم این قانون ساده برویم.

Part three is three reasons.

قسمت سوم سه دلیل است.

The third part of this rule focuses on giving specific reasons for

بخش سوم این قانون بر ارائه دلایل خاص برای

your ideas on the topic, subject, or person you are discussing.

ایده های خود در مورد موضوع، موضوع یا شخصی که در حال بحث هستید تمرکز دارد.

In other words, you want to help your listener understand your thought

به عبارت دیگر، شما می خواهید به شنونده خود کمک کنید تا فرآیند فکر شما

process and how you developed your idea.

و نحوه توسعه ایده خود را درک کند.

Remember this simple rule of threes is going to help you starting

به یاد داشته باشید که این قانون ساده سه تایی به شما کمک می کند از

today, speak English more fluently.

امروز شروع کنید، انگلیسی را روان تر صحبت کنید.

Remember this rule and I guarantee it will transform the way you speak English.

این قانون را به خاطر بسپارید و من تضمین می کنم که نحوه صحبت کردن شما به زبان انگلیسی را متحول می کند.

So.

بنابراین.

Same situation, activities in the evening.

وضعیت مشابه، فعالیت در عصر. کار

What is your favorite thing to do in the evening?

مورد علاقه شما برای انجام عصرها چیست؟

The simple response.

پاسخ ساده

My favorite thing to do in the evening is to relax.

کار مورد علاقه من برای انجام عصرها استراحت است.

We have the same response.

ما هم همین پاسخ را داریم.

Now we're using part three of our rule.

اکنون ما از بخش سوم قانون خود استفاده می کنیم.

Here's the first reason allows me to escape from the stresses of the day.

این اولین دلیلی است که به من اجازه می دهد از استرس های روز فرار کنم.

Reason two, snuggling under a soft blanket creates a sense of comfort and relaxation.

دلیل دوم، غوطه ور شدن زیر یک پتوی نرم، احساس راحتی و آرامش را ایجاد می کند.

And reason number three, sipping a cup of tea warms me up and enhances

و دلیل شماره سه، نوشیدن یک فنجان چای من را گرم می کند و

the overall cozy experience.

تجربه کلی دنج را افزایش می دهد.

I'm giving reasons.

دارم دلایل میزنم

For my response, part of this simple rule of threes.

برای پاسخ من، بخشی از این قانون ساده سه تایی.

So what will this look like in a fluent English response?

پس این در یک پاسخ انگلیسی روان چگونه خواهد بود؟ در

Here's the response, including those three reasons.

اینجا پاسخ، از جمله آن سه دلیل است.

I find that my favorite thing to do in the evening is reading because firstly,

من متوجه می شوم که کار مورد علاقه من برای انجام عصرها مطالعه است، زیرا اولاً به

it allows me to escape from the stresses of the day and transport myself.

من اجازه می دهد از استرس های روز فرار کنم و خودم را حمل کنم.

To different worlds and adventures.

به دنیاها و ماجراهای مختلف.

Secondly, the act of snuggling under a soft blanket creates a

ثانیاً، غوطه ور شدن زیر یک پتوی نرم،

sense of comfort and relaxation that makes it even more enjoyable.

احساس راحتی و آرامش را ایجاد می کند که آن را لذت بخش تر می کند.

Finally, sipping a cup of hot tea while engrossed in a book.

در نهایت، در حالی که غرق در کتاب هستید، یک فنجان چای داغ بنوشید.

Adds another layer of pleasure as it not only warms me up, but also

لایه دیگری از لذت را اضافه می کند زیرا نه تنها من را گرم می کند، بلکه

enhances the overall cozy experience.

تجربه کلی دنج را نیز افزایش می دهد.

Come on now, that's an amazing English response, a fluent English response that

حالا بیا، این یک پاسخ انگلیسی شگفت انگیز است ، یک پاسخ انگلیسی روان که

any native English speaker would give.

هر انگلیسی زبان بومی می دهد.

And all we did was use the simple rule of threes.

و تنها کاری که ما انجام دادیم استفاده از قانون ساده سه تایی بود.

Part three being three reasons.

قسمت سوم سه دلیل است.

Now I want to break down some of the terms used in this response.

اکنون می خواهم برخی از اصطلاحات استفاده شده در این پاسخ را بشکافم.

The first one is transport.

اولین مورد حمل و نقل است.

Excellent.

Again, transport.

عالی

باز هم حمل و نقل

Great job.

کارت عالی بود.

Now it means to mentally or emotionally carry someone to a different

اکنون به معنای بردن ذهنی یا احساسی شخصی به

place, situation, or experience.

مکان، موقعیت یا تجربه متفاوت است.

It refers to the act of being deeply engrossed in something

این به عمل غرق شدن عمیق در چیزی اشاره دارد

to the extent that it feels like being transported to another world.

تا جایی که احساس می کند به دنیای دیگری منتقل می شود.

Or time in English, we say transport.

یا زمان در انگلیسی حمل و نقل می گوییم.

Good job.

آفرین.

Excellent.

عالی

The next word I used was snuggle.

کلمه بعدی که استفاده کردم snuggle بود.

Good again, snuggle.

بازم خوبه، بغل کن

Excellent.

عالی

It just means to get close and cozy with someone or something to snuggle up.

این فقط به معنای نزدیک شدن و دنج بودن با کسی یا چیزی است تا در آغوش گرفتن.

Usually by nestling or cuddling up against them or it, it implies seeking warmth.

معمولاً با لانه کردن یا در آغوش گرفتن در برابر آنها یا آن، به معنای گرماجویی است.

Comfort and affection by getting physically close to someone or something.

آسایش و محبت با نزدیک شدن فیزیکی به کسی یا چیزی.

In English, we say snuggle, just like I said, secondly, the act of

در زبان انگلیسی می گوییم snuggle، همان طور که گفتم، ثانیاً عمل در

snuggling under a soft blanket.

زیر یک پتوی نرم خمیده شدن.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

And then I said, add another layer.

و بعد گفتم یک لایه دیگر اضافه کنید.

Good again, add another layer.

خوب دوباره، یک لایه دیگر اضافه کنید.

Excellent.

Now this expression just means to introduce an additional aspect or

عالی

اکنون این عبارت فقط به معنای معرفی یک جنبه یا

element that enriches or deepens an experience, idea, or situation.

عنصر اضافی است که یک تجربه، ایده یا موقعیت را غنی یا عمیق تر می کند.

It suggests enhancing or expanding upon something by incorporating another

این پیشنهاد تقویت یا بسط چیزی را با گنجاندن یک

dimension or a level of complexity.

بعد دیگر یا سطحی از پیچیدگی دارد.

In English, we say add another layer.

در انگلیسی می گوییم یک لایه دیگر اضافه کنید.

Again, I said, while engrossed in a book adds another layer of pleasure.

باز هم گفتم، در حالی که غرق شدن در یک کتاب، لایه دیگری از لذت را اضافه می کند.

I was already enjoying the experience of snuggling up in my blanket, but

من قبلاً از تجربه خفه شدن در پتوم لذت می بردم، اما

now engrossing myself in this novel adds another layer of pleasure.

اکنون غرق شدن در این رمان لایه دیگری از لذت را اضافه می کند.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

All right, here we go.

عالی

بسیار خوب، ما می رویم.

The last word I want to explain is enhance good again, enhance excellent.

آخرین کلمه ای که می خواهم توضیح دهم این است که دوباره خوب را افزایش دهید، عالی را افزایش دهید.

Now this just means to improve or amplify the quality value

اکنون این فقط به معنای بهبود یا تقویت ارزش

or effectiveness of something.

یا اثربخشی کیفیت چیزی است.

It involves making something better, stronger, or more desirable

این شامل ساختن چیزی بهتر، قوی تر یا مطلوب تر

by adding elements or features that enhance its overall impact.

با افزودن عناصر یا ویژگی هایی است که تأثیر کلی آن را افزایش می دهد.

Or appeal to make something better or have a greater impact.

یا برای بهتر کردن چیزی یا تأثیرگذاری بیشتر درخواست کنید.

Make sense.

معنی دارد.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

So again, you understand the words and you see how the three reasons helped

بنابراین دوباره، کلمات را درک می کنید و می بینید که چگونه این سه دلیل به

us expand our response and make it more of a fluent English response.

ما کمک کرد تا پاسخ خود را گسترش دهیم و آن را بیشتر به یک پاسخ انگلیسی روان تبدیل کنیم.

I hope you enjoyed today's lesson.

امیدوارم از درس امروز لذت برده باشید.

And remember this simple rule of threes can transform your English fluency.

و به یاد داشته باشید که این قانون ساده سه تایی می تواند تسلط انگلیسی شما را متحول کند.

Don't forget.

فراموش نکنید.

If you want to continue improving your English with

اگر می خواهید به بهبود زبان انگلیسی خود با

me, you can get my free email.

من ادامه دهید، می توانید ایمیل رایگان من را دریافت کنید.

Every week, three times a week, I send it out totally for free.

هر هفته، سه بار در هفته، من آن را کاملا رایگان ارسال می کنم.

Go to www.

به www.

dailyenglishvocabulary.

واژگان روزانه انگلیسی

com.

This one is actually from Sunday to Friday, more than three times a week.

com

این یکی در واقع از یکشنبه تا جمعه، بیش از سه بار در هفته است.

So if you want daily English vocabulary sent to you via email for free, go to www.

بنابراین اگر می خواهید واژگان انگلیسی روزانه به صورت رایگان از طریق ایمیل برای شما ارسال شود، به www.

dailyenglishvocabulary.

واژگان روزانه انگلیسی

com and I'll talk to you in the next lesson.

com و در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

You

still there.

هنوز اونجایی.

Haha, you know what time it is.

هاها میدونی ساعت چنده

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said, it's story time one more time.

هی، گفتم، یک بار دیگر زمان داستان است.

I said, it's story time.

گفتم وقت داستان است.

Hey, I said, it's story time.

هی، گفتم، وقت داستان است.

All right.

خیلی خوب.

So I had another story planned for you, but this one just popped up.

بنابراین من یک داستان دیگر برای شما برنامه ریزی کرده بودم ، اما این یکی به تازگی ظاهر شد.

It happened yesterday.

دیروز اتفاق افتاد

So I'm going to tell you this story.

بنابراین من این داستان را برای شما تعریف می کنم.

So I enjoy delicious food.

بنابراین از غذاهای خوشمزه لذت می برم.

Listen, you understand I'm a foodie.

گوش کن، می فهمی که من یک غذاخور هستم.

I've told you this before.

این را قبلاً به شما گفته ام

And my friend, maybe you're a foodie as well.

و دوست من، شاید شما هم اهل غذا خوردن باشید. ایا

Are you a foodie?

شما شکمو هستی؟

Okay.

باشه.

You like good food as well.

شما هم غذای خوب دوست دارید.

So yesterday, spur of the moment, my mom and I went to lunch together.

پس دیروز، من و مامانم با هم رفتیم ناهار.

I was at home working and I called her.

من در خانه کار می کردم و به او زنگ زدم.

And And she mentioned going to lunch and I said, yes, let's do it.

و او به رفتن به ناهار اشاره کرد و من گفتم، بله، بیایید این کار را انجام دهیم.

So I finished my work up in the morning and at around 1230, I went

بنابراین صبح کارم را تمام کردم و حدود ساعت 1230

to meet my mom at a restaurant.

به ملاقات مادرم در رستوران رفتم.

There's this new vegan restaurant.

این رستوران جدید وگان وجود دارد.

It's vegan Asian food, not too far from my house.

این غذای آسیایی وگان است، خیلی دور از خانه من نیست.

So I said, Hey mommy, after your doctor's appointment, meet me at this restaurant.

بنابراین گفتم: هی مامان، بعد از وقت دکترت، من را در این رستوران ملاقات کن.

Now, my mom is an amazing cook.

حالا مادرم آشپز شگفت انگیزی است.

And sometimes when you're an amazing cook, you're very particular

و گاهی اوقات وقتی یک آشپز شگفت‌انگیز هستید،

with the food you eat when you go outside of your home, right?

وقتی بیرون از خانه می‌روید، به غذاهایی که می‌خورید بسیار خاص هستید، درست است؟

Because you know how to season food properly.

زیرا می دانید چگونه غذا را به درستی مزه دار کنید.

So my mom is a little picky when it comes to food.

بنابراین مادر من در مورد غذا کمی حساس است .

So I knew that.

پس من این را می دانستم.

So I was a little bit nervous.

بنابراین من کمی عصبی بودم.

Ah, maybe she'll like this restaurant.

آه، شاید او این رستوران را دوست داشته باشد.

Maybe she won't.

شاید او نخواهد. من

My sister and I absolutely love it.

و خواهرم کاملاً آن را دوست داریم.

My nieces love it.

خواهرزاده های من آن را دوست دارند.

So I said, maybe my mom will like it.

پس گفتم شاید مامانم خوشش بیاد.

So we get to the restaurant and I ordered before my mom got there.

بنابراین به رستوران می رسیم و من قبل از اینکه مادرم به آنجا برسد سفارش دادم.

I ordered the things that I like.

من چیزهایی را که دوست دارم سفارش دادم.

And my sister, like I said, okay, these have been winners with me and my sister.

و خواهرم، همانطور که گفتم، باشه، اینها با من و خواهرم برنده بوده اند.

Hopefully my mom will like them as well.

امیدوارم مامانم هم ازشون خوشش بیاد.

So my mom arrives, puts her purse down her jacket, and then goes to

بنابراین مامانم می آید، کیفش را روی ژاکتش می گذارد، و سپس به

the bathroom and comes back and we're just chit chatting it up, just

حمام می رود و برمی گردد و ما فقط مشغول صحبت کردن هستیم، فقط

talking and the food arrives one dish.

صحبت می کنیم و غذا یک ظرف می رسد.

Two dishes, three dishes, four dishes, and they're placed in front of us.

دو ظرف، سه ظرف، چهار ظرف، و آنها جلوی ما قرار می گیرند.

And I see my mom, Oh, Oh, okay.

و من مادرم را می بینم، اوه، اوه، باشه.

Okay.

باشه.

Just kind of looking at the dishes.

فقط یه جورایی به ظروف نگاه می کنم.

I'm still like, Ooh, I hope she'll like them.

من هنوز مثل اوه، امیدوارم او آنها را دوست داشته باشد.

So she takes her fork out and she, you know, put some of the food onto her plate.

بنابراین او چنگال خود را بیرون می آورد و می دانید، مقداری از غذا را در بشقابش می گذارد.

And so we continue our conversation and she puts the fork to her mouth.

و به این ترتیب به گفتگوی خود ادامه می دهیم و او چنگال را به دهانش می گذارد.

One of my favorite dishes, she puts the fork to her mouth and says, Hmm.

یکی از غذاهای مورد علاقه من، او چنگال را جلوی دهانش می گیرد و می گوید: هوم.

Wait a minute.

یک دقیقه صبر کن.

Now I'll tell you something about African Americans.

حالا من در مورد آمریکایی های آفریقایی تبار به شما می گویم.

When something is delicious, we don't smile.

وقتی چیزی خوشمزه است، ما لبخند نمی زنیم.

We frown.

اخم می کنیم.

Let me explain.

بگذار توضیح بدهم.

If something is real good, we do this.

اگر چیزی واقعا خوب است، این کار را انجام می دهیم.

Whoa, wait a minute.

اوه، یک دقیقه صبر کن

That's letting you know that this fool right here is good.

این به شما نشان می دهد که این احمق در اینجا خوب است.

So I saw that frown come on her face and I said, okay, we're doing good.

پس دیدم اخم روی صورتش اومد و گفتم باشه، کارمون خوبه.

And then the heat kicked in.

و سپس گرما شروع شد.

So my family, we like spicy food, right?

بنابراین خانواده من، ما غذاهای تند دوست داریم، درست است؟

So she bit into it.

بنابراین او آن را گاز گرفت.

The frown came.

اخم اومد.

She said, It is spicy too, yes.

گفت: تند هم هست، بله.

So I was happy.

پس خوشحال شدم.

I knew she liked it.

میدونستم دوست داره

Now we kept eating and she looked happy and then I had to get up to get a napkin.

حالا ما به خوردن ادامه دادیم و او خوشحال به نظر می رسید و من مجبور شدم برای گرفتن یک دستمال از جایم بلند شوم.

So I stood up to walk up to get some napkins and on my way

پس ایستادم تا چند دستمال بردارم و در راه

back, my mom's back was to me.

برگشت، پشت مادرم به من بود.

She couldn't see me, but I could see her and I saw my mom doing this.

او نمی توانست من را ببیند، اما من می توانستم او را ببینم و مادرم را دیدم که این کار را می کند.

I mean, the shoulders were dipping.

یعنی شانه ها فرو رفته بودند.

She was just a shimming.

او فقط یک سوسو بود.

And I bust out laughing.

و من از خنده پریدم

I said, , I guess you like it, mommy.

گفتم، فکر کنم خوشت بیاد مامان.

She said, Ooh, girl, I love it.

او گفت، اوه، دختر، من آن را دوست دارم.

So we had a wonderful meal together yesterday.

پس دیروز یک غذای فوق العاده با هم خوردیم.

My mom.

مادرم.

Everything that was ordered and it made me happy.

هر چیزی که سفارش داده شد و باعث خوشحالی من شد.

I sent all of the leftovers home with her because I was happy that my mom who cooks

تمام باقیمانده غذا را با او به خانه فرستادم زیرا خوشحال بودم که مادرم که

so well and who blesses me, my sister and my whole family all the time with great

خیلی خوب آشپزی می کند و همیشه به من، خواهرم و تمام خانواده ام با

food finally was able to eat something she hadn't cooked, but she actually loved.

غذاهای عالی نعمت می دهد، بالاخره توانست چیزی را که نپخته بود بخورد. او در واقع دوست داشت

So I hope you enjoyed today's story and I'll talk to you in the next lesson.

بنابراین امیدوارم از داستان امروز لذت برده باشید و در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.