REAL LIFE ENGLISH | SPEAK ENGLISH LIKE A NATIVE SPEAKER TODAY!

Hey, in today's lesson I'm going to teach you real life English.

سلام، در درس امروز به شما انگلیسی واقعی آموزش می دهم.

That's right.

درست است.

We're gonna check out a situation, and I'm going to teach you the words that

ما یک موقعیت را بررسی می کنیم، و من به شما کلماتی را آموزش می دهم که

native English speakers would use in real life to describe the situation.

انگلیسی زبانان بومی در زندگی واقعی برای توصیف وضعیت استفاده می کنند.

This lesson will help you sound more natural and speak English more fluently.

این درس به شما کمک می کند طبیعی تر به نظر برسید و انگلیسی را روان تر صحبت کنید.

Are you.

شما هستید.

Welded, I'm teacher.

جوش داده شده، من معلم هستم.

Tiffani.

Let's jump right in.

تیفانی.

بیایید به داخل بپریم.

Now, the very first thing we have to do is check out the exact situation.

اکنون، اولین کاری که باید انجام دهیم این است که وضعیت دقیق را بررسی کنیم.

So here's the situation.

بنابراین وضعیت اینجاست.

We see four individuals.

چهار نفر را می بینیم.

It looks like they're hiking.

انگار در حال پیاده روی هستند.

We see lots of mountains behind them, but the very first word

ما کوه های زیادی را پشت سر آنها می بینیم ، اما اولین کلمه ای

that pops into my mind is Lofty.

که به ذهن من خطور می کند، بلند است.

Lofty.

بلند.

Now I want you to repeat after.

حالا می خواهم بعد از آن تکرار کنید.

Lofty.

بلند.

Ooh.

Good job.

اوه

آفرین.

Again, lofty.

باز هم رفیع

Excellent.

Last time.

عالی

آخرین بار.

Lofty.

بلند.

Woo.

Great job.

وو

کارت عالی بود.

Now this word lofty, it literally just means rising to

اکنون این کلمه رفیع، در لغت به معنای بالا رفتن به

a great height or impressively.

ارتفاع زیاد یا به طور چشمگیر است.

For example, when I lived in South Korea, I loved going hiking on the weekends.

به عنوان مثال، زمانی که در کره جنوبی زندگی می کردم، عاشق پیاده روی در تعطیلات آخر هفته بودم.

I truly enjoy nature, and my time in Korea was filled with

من واقعاً از طبیعت لذت می برم و زمان من در کره پر از

hiking with friends and students.

پیاده روی با دوستان و دانش آموزان بود.

Why?

چرا؟

Because Korea has so many lofty mountains.

چون کره کوه های رفیع زیادی دارد.

Very high.

خیلی بالا

You caught it right?

درست متوجه شدی؟

So again, as we see in the image, as we see that there are these lofty,

بنابراین، همانطور که در تصویر می بینیم، همانطور که می بینیم این

extremely high mountains, we have a better understanding of the word.

کوه های رفیع و فوق العاده بلند وجود دارد، ما درک بهتری از کلمه داریم.

Now, check out this example sentence.

اکنون، این جمله مثال را بررسی کنید.

All the tourists were looking at the lofty mountains in front of them.

همه گردشگران به کوه های رفیع روبروی خود نگاه می کردند.

Again, very tall.

باز هم خیلی بلند.

Impressively high Once.

یک بار بسیار بالاست.

All the tourists were looking at the lofty mountains in front of them.

همه گردشگران به کوه های رفیع روبروی خود نگاه می کردند.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

So again, number one is lofty.

پس باز هم، شماره یک رفیع است.

Now, real quick before we go to number two, remember I am trying to

حالا، خیلی سریع قبل از رفتن به شماره دو، به یاد داشته باشید که من سعی می کنم به

help you speak English fluently, but I know you probably need more help.

شما کمک کنم انگلیسی را روان صحبت کنید، اما می دانم که احتمالاً به کمک بیشتری نیاز دارید.

So I want you to join my free English newsletter.

بنابراین از شما می خواهم به خبرنامه رایگان انگلیسی من بپیوندید.

That's right.

درست است.

Totally.

کاملا.

Three times a week.

سه بار در هفته.

That's right.

درست است.

1, 2, 3.

1، 2، 3.

I will send you an email with English tips and resources to

من یک ایمیل با نکات و منابع انگلیسی برای شما ارسال می کنم تا به

help you improve your English.

شما در بهبود زبان انگلیسی خود کمک کند.

All you have to do is go to speak English with Tiffani.com/newsletter.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که با Tiffani.com/newsletter انگلیسی صحبت کنید.

I am happy to help you achieve your goals, so join the newsletter.

خوشحالم که به شما در رسیدن به اهدافتان کمک می کنم، پس به خبرنامه بپیوندید.

Thousands upon thousands of students around the world are already getting

هزاران هزار دانش آموز در سراسر جهان در حال حاضر

this email three times a week.

سه بار در هفته این ایمیل را دریافت می کنند.

So join the newsletter by going to speak English with Tiffani.com/newsletter.

پس با رفتن به گفتگوی انگلیسی با Tiffani.com/newsletter به خبرنامه بپیوندید. می

I know you'll enjoy it.

دانم که از آن لذت خواهید برد.

All right, so let's go back now and look at the second word.

بسیار خوب، پس بیایید اکنون به عقب برگردیم و به کلمه دوم نگاه کنیم.

So if we scroll down the picture and see this young man.

بنابراین اگر تصویر را پایین بکشیم و این مرد جوان را ببینیم.

With his face kind of scrunched up, the first word that pops

در حالی که صورتش به نوعی خراشیده شده بود، اولین کلمه ای که

in my head is excruciating.

در سرم می زند آزاردهنده است.

Excruciating.

عذاب آور. می

I want you to repeat after me.

خواهم بعد از من تکرار کنی

Excruciating.

عذاب آور.

Excellent.

Again, excruciating Waiting.

عالی

باز هم انتظار طاقت فرسا.

Very good.

Last time after me.

خیلی خوب.

آخرین بار بعد از من

Excruciating.

عذاب آور.

Nice.

Now this word excruciating, it just means causing great pain or anguish,

خوب.

اکنون این کلمه طاقت فرسا، فقط به معنای ایجاد درد یا رنج بزرگ،

agonizing, causing great pain or anguish.

عذاب آور، ایجاد درد یا رنج بزرگ است. ازت

I want you to think about a woman.

میخوام به یه زن فکر کنی

When a woman gives birth, brings a child into this world, she

وقتی زنی به دنیا می آورد، بچه ای به این دنیا می آورد،

has to go through excruciating.

باید طاقت فرسا را ​​بگذراند.

You can tell by the look on a woman's face when she's delivering

شما می توانید از روی چهره یک زن در هنگام

a baby, she has to push the baby out and it is extremely painful.

زایمان تشخیص دهید، او باید کودک را بیرون بیاورد و این بسیار دردناک است.

So when we look at this image looking at his face, we can

بنابراین وقتی به این تصویر نگاه می کنیم و به صورت او نگاه می کنیم، می توانیم

tell he's in excruciating pain.

بگوییم که او دردی طاقت فرسا دارد.

You caught it right now.

همین الان گرفتی

Let's check out the examples and this.

بیایید نمونه ها و این را بررسی کنیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

My mom said that she had an excruciating.

مامانم گفت که حالش عذاب آور است.

After the accident.

بعد از تصادف.

Very painful.

خیلی دردناکه

Agonizing again, my mom said that she had an excruciating

مامانم دوباره با عذاب آور گفت که

headache after the accident.

بعد از تصادف سردرد طاقت‌فرسا داشت.

Makes sense.

منطقی است.

Right.

Okay, so we have excruciating Now I want us to look at a

درست.

خوب، پس ما طاقت‌فرسا داریم حالا می‌خواهم به

different part of this image.

بخش دیگری از این تصویر نگاه کنیم.

If we go to the right, we see this other young lady, and the first word

اگر به سمت راست برویم، این خانم جوان دیگر را می بینیم و اولین کلمه ای

that pops into my head is hysterical.

که به ذهنم می رسد هیستریک است.

Hysterical.

هیستریک.

We see her glasses almost falling out, so off.

ما می بینیم که عینک او تقریباً در حال افتادن است، پس او را بردارید.

So I want you to repeat after me.

پس از شما می خواهم بعد از من تکرار کنید.

Hysterical.

هیستریک.

Excellent.

Again, hysterical.

عالی

باز هم هیستریک.

Great job.

کارت عالی بود.

Last time after me.

آخرین بار بعد از من

Hysterical.

هیستریک.

Excellent.

Now this just means extremely.

عالی

حالا این فقط به معنای فوق العاده است.

Extremely funny.

فوق العاده خنده دار.

That joke was hysterical.

آن شوخی هیستریک بود.

So if we go back and we take a look at this image, it looks like something

بنابراین اگر به عقب برگردیم و به این تصویر نگاهی بیندازیم، به نظر می‌رسد که اتفاقی

hysterical has happened, right?

هیستریک افتاده است، درست است؟ به

It looks like she's laughing hard.

نظر می رسد که او به شدت می خندد.

Her glasses are almost about to fall off of her face.

نزدیک است عینک از صورتش بیفتد.

So we understand this word hysterical, means extremely funny.

بنابراین ما این کلمه هیستریک را درک می کنیم، به معنای بسیار خنده دار.

Here's an example sentence everyone said.

این یک جمله مثال است که همه گفتند.

That his last movie, , his last movie was hysterical.

که آخرین فیلمش، آخرین فیلمش هیستریک بود. آیا

You like my acting skills?

مهارت های بازیگری من را دوست دارید؟

. Again, hysterical just means extremely funny.

. باز هم هیستریک به معنای بسیار خنده دار است.

So last time everyone said that, his last movie was hysterical.

بنابراین آخرین باری که همه این را گفتند، آخرین فیلم او هیستریک بود.

Make sense?

معنی دارد؟

Okay, so we have hysterical now.

خوب، پس الان هیستریک داریم.

If we move along this image again, the next word that pops into my mind.

اگر دوباره در امتداد این تصویر حرکت کنیم، کلمه بعدی که در ذهن من ظاهر می شود.

Supportive.

حمایت کننده.

Look at this young man.

به این جوان نگاه کن

He seems to be holding up the other one, and the word that

به نظر می رسد که او دیگری را نگه می دارد و کلمه ای که

pops in my mind is supportive.

در ذهن من می آید حمایت کننده است. می

I want you to repeat after me.

خواهم بعد از من تکرار کنی

Supportive, excellent.

حمایت کننده، عالی

Again, supportive.

باز هم حمایت کننده

Great job last time after me.

آخرین بار بعد از من کار عالی بود.

Supportive.

حمایت کننده.

Excellent.

Now this word supportive.

عالی

حالا این کلمه حمایتی است. به

It literally just means giving help and encouragement again,

معنای واقعی کلمه فقط به معنای کمک و تشویق دوباره،

giving help and encouragement.

کمک و تشویق است.

Take a look at the image one more time.

یک بار دیگر به تصویر نگاه کنید.

We can see that he is helping the other guy.

می بینیم که او به پسر دیگر کمک می کند.

He's supporting him.

داره ازش حمایت میکنه

He's holding him.

او را نگه می دارد.

So once again, this word supportive means giving help and encouragement.

پس بار دیگر این کلمه حمایت کننده به معنای کمک و تشویق است.

Makes sense, right.

منطقی است، درست است.

So here's the example sentence.

بنابراین این جمله مثال است.

Studies have shown that children with supportive

مطالعات نشان داده است که کودکان دارای

parents often do well at school.

والدین حامی اغلب در مدرسه عملکرد خوبی دارند.

Parents that help their children and encourage them, they are supportive.

والدینی که به فرزندان خود کمک می کنند و آنها را تشویق می کنند، حامی هستند.

One more time.

یک بار دیگر

Studies have shown that children with supportive parents,

مطالعات نشان داده است که کودکان با والدین حامی،

Often do well at school.

اغلب در مدرسه خوب عمل می کنند.

Make sense?

معنی دارد؟

All right, excellent.

باشه عالیه

So you see now again as a native English speaker.

بنابراین اکنون دوباره به عنوان یک زبان مادری انگلیسی می بینید.

I'm looking at this image and words are coming up now.

من دارم به این تصویر نگاه می کنم و اکنون کلمات در حال آمدن هستند.

The next word that comes up as I pan to the left is shocked.

کلمه بعدی که وقتی به سمت چپ حرکت می کنم به میان می آید، شوکه می شود.

Look at this young lady's face.

به چهره این خانم جوان نگاه کنید.

She's standing right next to the man that we said was supportive.

او درست در کنار مردی که ما گفتیم حمایت می کند ایستاده است.

The word that comes to my mind is shocked.

کلمه ای که به ذهنم می رسد شوکه شده است.

So after me shock.

پس بعد از من شوک.

Good job.

آفرین.

Again, shocked.

باز هم شوکه شده

Great job last time after me.

آخرین بار بعد از من کار عالی بود.

Shocked.

بهت زده.

Excellent.

عالی

Now, this word shocked just means feeling very upset or surprised.

حال، این کلمه شوکه شده فقط به معنای احساس ناراحتی یا شگفتی است.

Upset or surprised.

ناراحت یا متعجب.

Now, once again, check out her face.

حالا، یک بار دیگر، چهره او را بررسی کنید.

She looks surprised.

او متعجب به نظر می رسد.

Her eyebrows are raised, her mouth is open.

ابروهایش بالا رفته، دهانش باز است.

She's wondering what happened.

او در تعجب است که چه اتفاقی افتاده است.

So again, shocked.

پس دوباره شوکه شدم

She's very surprised.

او بسیار شگفت زده شده است.

Make sense?

معنی دارد؟

All right, now here's the example sentence.

بسیار خوب، حالا این جمله مثال است.

Michael was shocked to discover that he had no money left in his account.

مایکل وقتی متوجه شد که هیچ پولی در حسابش باقی نمانده شوکه شد.

I don't have any money left.

من پولی ندارم

Very surprised.

خیلی تعجب کرد.

Once again, Michael was shocked to discover that he had no

یک بار دیگر، مایکل وقتی متوجه شد که هیچ

money left in his account.

پولی در حسابش باقی نمانده، شوکه شد.

In English we say.

در انگلیسی می گوییم.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

So again, today I gave you real life English words that I would use to describe

بنابراین، امروز دوباره کلمات انگلیسی واقعی را به شما دادم که از آنها برای توصیف

a situation, and now you know them too.

یک موقعیت استفاده می‌کردم، و حالا شما هم آنها را می‌شناسید.

I hope you enjoyed the lesson, and I'll talk to you in the next one.

امیدوارم از درس لذت برده باشید و در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

You still there?

هنوز اونجایی؟

? You know what time it is?

? میدونی ساعت چنده؟

It's story time eight.

زمان داستان هشت است.

I said it's story time . Now, today's story is something that

گفتم وقت داستانه حال، داستان امروز چیزی است که

happened recently and it's a story slash motivational situation.

اخیرا اتفاق افتاده است و یک موقعیت انگیزشی است.

I'll explain.

من توضیح می دهم.

A few weeks ago, I had a conversation with an individual.

چند هفته پیش با فردی صحبت کردم.

I won't say the person's name, but this individual let me know that sometimes

من نام آن شخص را نمی گویم، اما این فرد به من گفت که گاهی اوقات

English learners, when they're learning English and studying English, they

زبان آموزان انگلیسی، زمانی که انگلیسی یاد می گیرند و انگلیسی می خوانند،

get a little bit discouraged when someone says, speak English like a.

وقتی کسی می گوید، انگلیسی را مانند یک صحبت کنید، کمی دلسرد می شوند.

And as I listened to her, tell me about her friends and her coworkers

و همانطور که به او گوش می‌دادم، در مورد دوستان و همکارانش

and her associate situations.

و موقعیت‌های همکارش به من بگویید.

I really thought deeply about what she was saying.

من واقعاً عمیقاً به آنچه او می گفت فکر کردم.

I heard that they were discouraged because they felt like they

شنیدم که آنها دلسرد شده اند زیرا احساس می کردند هرگز به

would never achieve that goal.

این هدف نخواهند رسید.

They felt like they would never be able to sound like a native English speaker.

آنها احساس می کردند که هرگز نخواهند توانست مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسند.

Now, why am I telling you about this?

حالا چرا این موضوع را به شما می گویم؟

, because I want to encourage you, you might have had that thought before

، چون می خواهم شما را تشویق کنم، ممکن است قبلاً این فکر را داشته باشید

and you might have it right now.

و ممکن است همین الان به آن فکر کنید.

You might have an accent, and in your opinion, your accent is too strong.

ممکن است لهجه داشته باشید و به نظر شما لهجه شما خیلی قوی باشد.

You might live in a country where no native English speakers actually live.

شما ممکن است در کشوری زندگی کنید که در واقع هیچ انگلیسی زبان مادری در آن زندگی نمی کند.

There might be many other factors that are causing you to feel like

ممکن است بسیاری از عوامل دیگر وجود داشته باشد که باعث شود شما احساس کنید که

it's impossible for you to speak English like a native English speaker.

صحبت کردن انگلیسی مانند یک انگلیسی زبان مادری برای شما غیرممکن است.

Let me tell you this.

بذاراینو بهت بگم.

. It's not impossible.

. غیر ممکن نیست.

You see, when I say speak English like a native English speaker, I am saying that

ببینید، وقتی می گویم انگلیسی را مانند یک انگلیسی زبان مادری صحبت کنید، می گویم که می

I want you to learn how to organize your thoughts like a native English speaker.

خواهم یاد بگیرید که چگونه افکار خود را مانند یک انگلیسی زبان مادری سازماندهی کنید.

I want you to speak English with confidence.

من از شما می خواهم که با اعتماد به نفس انگلیسی صحبت کنید.

I don't want you to be nervous.

نمیخوام عصبی بشی

I want you to be able to express every thought, every idea,

من از شما می خواهم وقتی قادر به انجام این کارها هستید بتوانید هر فکر، هر ایده،

every opinion that you have when you're able to do these things.

هر نظری را که دارید بیان کنید .

you will speak English like a native English speaker.

شما مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت خواهید کرد.

So today as your English teacher, I want you to listen very closely.

بنابراین امروز به عنوان معلم انگلیسی شما، از شما می خواهم که با دقت گوش کنید. می

I want you to stop worrying about other people.

خواهم دیگر نگران دیگران نباشی.

I want you to stop comparing yourself to other people, and I want you to

می خواهم از مقایسه خود با دیگران دست بردارید و می خواهم

realize that nothing is impossible.

متوجه شوید که هیچ چیز غیرممکن نیست.

You will be able to speak English like a native English.

شما می توانید مانند یک انگلیسی بومی انگلیسی صحبت کنید.

Which means you'll be able to express your thoughts, you'll

این بدان معناست که شما قادر خواهید بود افکار خود را بیان کنید، می

be able to express your ideas.

توانید ایده های خود را بیان کنید.

You'll be able to speak English with confidence.

شما می توانید با اعتماد به نفس انگلیسی صحبت کنید.

All you have to do is trust me, I'll get you to your goal.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که به من اعتماد کنید، من شما را به هدفتان خواهم رساند.

I'll help you get there.

من به شما کمک می کنم تا به آنجا بروید.

I believe in you, and it's time for you to believe in yourself.

من به تو ایمان دارم و وقت آن رسیده که خودت را باور کنی.

I'll talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.