STOP Memorizing English Vocabulary Lists

In this week's English lesson, I am going to give you five reasons why you.

در درس زبان انگلیسی این هفته، من قصد دارم پنج دلیل را برای شما بیان کنم.

Yes, you my friend, should stop memorizing vocabulary lists.

بله، شما دوست من، باید از حفظ لیست لغات خودداری کنید.

This is something that you may not have heard before, something that

این چیزی است که ممکن است قبلاً نشنیده باشید، چیزی که

will change the way you study English from today Moving forward, stop

روش یادگیری زبان انگلیسی شما را از امروز تغییر خواهد داد

memorizing English vocabulary lists.

.

Are you ready?

اماده ای؟

To know why?

تا بدانیم چرا؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید درست وارد شویم.

Reason number one, the very first reason you should stop memorizing English

دلیل شماره یک، اولین دلیلی که باید به خاطر سپردن

vocabulary lists is because of a lack.

لیست لغات انگلیسی خودداری کنید، کمبود آن است.

Of context, lemme explain.

در مورد زمینه، اجازه دهید توضیح دهید.

Memorizing words without understanding their meaning and usage in context

به خاطر سپردن کلمات بدون درک معنی و کاربرد آنها در متن،

makes it difficult to effectively use them in real life situations.

استفاده موثر از آنها را در موقعیت های واقعی دشوار می کند.

Listen, I need you to understand I have been where you are.

گوش کن، من به تو نیاز دارم که بفهمی من جایی بوده ام که تو هستی.

I speak Korean.

من کره ای صحبت می کنم.

I started learning Korean when I was about 27 years old, several, several

من از حدود 27 سالگی شروع کردم به یادگیری زبان کره ای ، چندین، چند

years ago, and I remember sitting in my room memorizing hundreds of words, but

سال پیش، و یادم می آید که در اتاقم نشسته بودم و صدها کلمه را حفظ می کردم، اما

the problem was I couldn't remember the words after taking the exams because

مشکل این بود که بعد از شرکت در امتحانات نمی توانستم کلمات را به خاطر بیاورم، زیرا این کار را

I wasn't learning them in context.

نمی کردم. یادگیری آنها در زمینه

When you simply memorize tons of words, your brain doesn't

وقتی شما به سادگی هزاران کلمه را حفظ می کنید ، مغز شما

have anything to connect to.

چیزی برای اتصال به آن ندارد.

You need to learn them in context.

شما باید آنها را در زمینه یاد بگیرید.

So instead of just memorizing a long list of vocabulary

بنابراین به جای اینکه فقط یک لیست طولانی از

words, I want you to do this.

کلمات واژگان را حفظ کنید، از شما می خواهم این کار را انجام دهید.

I want you to read a passage from a book, from an article, or even a blog post.

من از شما می خواهم بخشی از یک کتاب، از یک مقاله یا حتی یک پست وبلاگ را بخوانید.

Now after reading the passage, go back and review the words you did not know.

حالا پس از خواندن متن، به عقب برگردید و کلماتی را که نمی دانستید مرور کنید.

Then this will actually help you remember the words later.

سپس این در واقع به شما کمک می کند کلمات را بعداً به خاطر بسپارید. می

You see this will help you learn the words in context and remember them when

بینید که این به شما کمک می کند تا کلمات را در متن یاد بگیرید و بعداً وقتی مکالمه دیگری دارید آنها را به خاطر بسپارید

you have another conversation later on.

. می

You see, when you study words in context, your brain basically, thanks you.

بینید، وقتی کلمات را در متن مطالعه می کنید، مغز شما اساساً از شما تشکر می کند.

Yes, there is this place inside of your brain that it can be stored because

بله، این مکان در داخل مغز شما وجود دارد که می توان آن را ذخیره کرد، زیرا

there's already a connection there.

قبلاً یک اتصال در آنجا وجود دارد.

All right.

خیلی خوب.

You read this word in the passage and the passage was

شما این کلمه را در قسمت خواندید و قسمت

talking about a man and a woman.

در مورد زن و مرد صحبت می کرد.

They fell in love and you learn this word infatuated.

آنها عاشق شدند و شما این کلمه را شیفته یاد می گیرید.

You learn that, oh, okay.

شما یاد می گیرید، اوه، باشه.

In the beginning, before they fell in love, he was infatuated with the woman

در ابتدا، قبل از اینکه آنها عاشق شوند، شیفته زنی بود که می

he wanted to be with her at all times.

خواست همیشه با او باشد.

Ah, infatuated, you are basically engrossed.

آه، شیفته، شما اساساً درگیر هستید.

You want to be with the person at all times.

شما می خواهید همیشه با آن شخص باشید.

They consume your thoughts.

آنها افکار شما را مصرف می کنند.

This is what happens when you learn in context.

این چیزی است که زمانی اتفاق می افتد که شما در زمینه یاد می گیرید.

You have a visual that connects to a word you are learning.

شما تصویری دارید که به کلمه ای که در حال یادگیری آن هستید متصل می شود.

So again, the first reason why you should stop just memorizing words from a list

بنابراین باز هم، اولین دلیلی که چرا باید صرفاً کلمات را از یک لیست به خاطر بسپارید، این است

is because you lack context when you do.

که وقتی این کار را انجام می‌دهید، زمینه ندارید.

That makes sense, right?

این منطقی است، درست است؟

Let's move on to reason number two.

بیایید به دلیل شماره دو برویم.

Reason number two, why you should stop memorizing words.

دلیل شماره دو، چرا باید حفظ کردن کلمات را متوقف کنید.

In a list form, limited retention.

در فرم فهرست، نگهداری محدود. می

You see memorized words are often forgotten quickly, if not

بینید که کلمات حفظ شده اغلب به سرعت فراموش می شوند، اگر به

applied and reinforced regularly.

طور منظم استفاده و تقویت نشوند.

I mentioned earlier when I was telling you reason number one, I was

قبلاً وقتی دلیل شماره یک را به شما می گفتم،

memorizing tons of words, but I wasn't able to retain them In my mind, in my

چندین کلمه را حفظ می کردم، اما نمی توانستم آنها را حفظ کنم، در ذهنم، در

memory, the retention was very low.

حافظه ام، حفظ بسیار کم بود.

Why?

چرا؟

Just like it says, they're often quickly forgotten because they're not reinforced.

همانطور که می گوید، آنها اغلب به سرعت فراموش می شوند زیرا تقویت نمی شوند.

They're not used on a regular basis.

آنها به طور منظم استفاده نمی شوند.

Instead, this is what I want you to do Instead, I want you to learn two to

در عوض، این کاری است که من از شما می‌خواهم انجام دهید، درعوض، می‌خواهم دو تا

three related vocabulary words, synonyms.

سه کلمه واژگان مرتبط، مترادف‌ها را یاد بگیرید.

Then try to use the words to describe some aspect of your daily life.

سپس سعی کنید از کلمات برای توصیف بخشی از زندگی روزمره خود استفاده کنید.

I wanna make sure you're writing this down.

می‌خواهم مطمئن شوم که این را می‌نویسی.

This will help you remember what you learned.

این به شما کمک می کند آنچه را که یاد گرفته اید به خاطر بسپارید.

For example, you know the word happy, right?

مثلا کلمه شاد را می شناسید، درست است؟

Many of you, maybe even you have said that.

بسیاری از شما، شاید حتی شما این را گفته باشید.

I'm a very happy teacher.

من یک معلم بسیار خوشحال هستم.

It's true.

درسته. من

I'm a very happy person.

آدم بسیار شادی هستم.

A synonym for happy.

مترادف کلمه شاد.

You could also say elated.

همچنین می توان گفت خوشحالم.

Happy.

خوشحال.

Happy to see you.

از دیدنت خوشحالم

Elated to see you.

از دیدنت خوشحال شدم

Now I'm gonna use this one word as an example.

حالا من از این یک کلمه به عنوان مثال استفاده می کنم.

So you have the word elated, and the majority of my students know this word.

بنابراین شما کلمه شادی را دارید و اکثر دانش آموزان من این کلمه را می دانند.

Why?

Because they learned it by studying with me in my academy.

چرا؟

چون با درس خواندن در آکادمی من آن را آموختند.

If you wanna join my academy, please do.

اگر می خواهید به آکادمی من بپیوندید، لطفا بپیوندید.

The link is in the description, or you can go to www.dailyenglishlessons.com

لینک در توضیحات موجود است یا می توانید به www.dailyenglishlessons.com مراجعه کرده

and start studying with us.

و با ما شروع به مطالعه کنید.

But they know this word elated, right?

اما آنها این کلمه را خوشحال می دانند، درست است؟

So when you learn the word elated, Think of something in your life

بنابراین وقتی کلمه شادی را یاد می گیرید، به چیزی در زندگی خود فکر کنید

that you feel elated about.

که از آن احساس خوشحالی می کنید.

Ooh, I was elated when I saw my nieces.

اوه، وقتی خواهرزاده هایم را دیدم خوشحال شدم.

I actually saw them yesterday, right?

من واقعاً دیروز آنها را دیدم، درست است؟

That's my personal life.

این زندگی شخصی من است.

So now in my brain, I'll be able to retain or keep that word.

بنابراین اکنون در مغزم، می‌توانم آن کلمه را حفظ یا نگه دارم.

Why?

چرا؟

Because now it's connected to my nieces.

چون الان به خواهرزاده هایم وصل شده.

So again, The reason why you should stop just memorizing lists of words is because

بنابراین، باز هم، دلیل اینکه شما باید از حفظ کردن لیست کلمات خودداری کنید این است که

you will lack the retention necessary.

حفظ لازم را ندارید.

Instead, pick two to three words that have similar meanings and use them to describe

در عوض، دو تا سه کلمه را انتخاب کنید که معانی مشابهی دارند و از آنها برای توصیف

your daily life, and that will help you retain the words and use them later on.

زندگی روزمره خود استفاده کنید، و این به شما کمک می کند کلمات را حفظ کنید و بعداً از آنها استفاده کنید.

Makes sense.

منطقی است.

Right.

درست.

Good.

Now let's move on to number three.

خوب

حالا به سراغ شماره سه می رویم.

Number three, the third reason why you must stop simply repeating

شماره سه، سومین دلیلی که چرا باید به سادگی از تکرار دست بردارید

and re, re, I'm, I almost lost my train of thought there.

و دوباره، دوباره، من تقریباً رشته فکرم را آنجا گم کردم.

I'm leaving this in the video.

من این را در ویدیو می گذارم. از

Stop memorizing just lists of words.

به خاطر سپردن فقط فهرست کلمات خودداری کنید.

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

The third reason is this.

دلیل سوم این است.

Inefficient learning method.

روش یادگیری ناکارآمد

Inefficient.

ناکارآمد.

It's an inefficient learning method to simply memorize.

این یک روش یادگیری ناکارآمد برای به خاطر سپردن ساده است.

Let me explain.

بگذار توضیح بدهم.

This approach focuses on rote memorization like a robot.

این رویکرد مانند یک ربات بر حفظ حروف تمرکز دارد.

Rather than actively engaging with the language.

به جای درگیر شدن فعالانه با زبان.

Ooh, I love this one.

اوه، من این یکی را دوست دارم.

Which can hinder overall language acquisition.

که می تواند مانع فراگیری کلی زبان شود.

Let me break it down.

بگذار آن را بشکنم.

English is a very creative language.

انگلیسی زبان بسیار خلاقانه ای است.

It literally is focused on helping the individual put into words his or

این به معنای واقعی کلمه بر کمک به فرد در بیان

her thoughts, ideas, and opinions.

افکار، ایده ها و نظرات خود متمرکز است.

So you're putting these words together, these English words, in a creative way.

بنابراین شما این کلمات، این کلمات انگلیسی را به روشی خلاقانه کنار هم قرار می دهید.

To express yourself, but when you turn this creative process of

برای بیان خود، اما وقتی این فرآیند خلاقانه

speaking English into simply a robotic method, memorize, memorize, memorize.

صحبت کردن به زبان انگلیسی را صرفاً به یک روش روباتیک تبدیل کردید، به خاطر بسپارید، به خاطر بسپارید، حفظ کنید.

You are limiting yourself from being creative.

شما خودتان را از خلاقیت محدود می کنید.

You won't be able to speak English like a native English speaker again.

شما دیگر نمی توانید مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت کنید.

This is not an efficient learning method.

این یک روش یادگیری کارآمد نیست.

Just memorizing over and over and over again turns you into a robot.

فقط به خاطر سپردن بارها و بارها شما را به یک ربات تبدیل می کند.

So instead of just this rote memorization of these long lists,

بنابراین به جای این که این لیست های طولانی را حفظ کنید،

this is what I want you to do.

این همان کاری است که از شما می خواهم انجام دهید.

Instead, I want you to listen to Real English conversations and try to write

در عوض، من از شما می خواهم به مکالمات واقعی انگلیسی گوش دهید و سعی کنید

down new words and expressions again.

دوباره کلمات و عبارات جدید را یادداشت کنید.

I actually have a new English conversation every month.

من در واقع هر ماه یک مکالمه انگلیسی جدید دارم .

For students in my program now, I have two major programs.

برای دانش آموزانی که اکنون در برنامه من هستند، دو برنامه اصلی دارم.

The second program that includes these conversations on a monthly basis is the

دومین برنامه ای که شامل این مکالمات به صورت ماهانه است،

speak English, like a native program.

صحبت کردن به زبان انگلیسی است، مانند یک برنامه بومی.

Now that's for advanced English learners.

اکنون این برای زبان آموزان پیشرفته انگلیسی است.

Again, if you'd like to join us, please do.

باز هم، اگر می خواهید به ما بپیوندید، لطفا.

We'd love to have you in our family.

ما دوست داریم شما را در خانواده خود داشته باشیم.

It's www.speakenglishlikeanative.com, but having these natural English

این www.speakenglishlikeanative.com است، اما باید این مکالمات طبیعی انگلیسی را

conversations listening to them, then.

به آنها گوش دهید.

Listen a second time and see if you can understand the

بار دوم گوش کنید و ببینید آیا می توانید

meaning of the words in context.

معنای کلمات را در متن درک کنید یا خیر.

This will help you actively engage with the English language.

این به شما کمک می کند تا فعالانه با زبان انگلیسی درگیر شوید.

Again, listening to a conversation.

باز هم گوش دادن به مکالمه.

One time you're gonna hear new words, new expressions that you've

یک بار کلمات جدید را می شنوید، عبارات جدیدی که

never heard before, but relax.

قبلاً نشنیده اید، اما آرام باشید.

It's okay.

مشکلی نیست.

Listen again.

دوباره گوش کن.

This time you'll hear the words and expressions, but because you've listened

این بار کلمات و عبارات را می شنوید ، اما از آنجا که قبلاً گوش داده اید

before, because you have a little bit more context, You'll be able to

، زیرا کمی زمینه بیشتری دارید، می توانید

understand a little bit more what the words and expressions actually mean.

کمی بیشتر معنای واقعی کلمات و عبارات را درک کنید.

This is helping you actively engage with the language as opposed to

این به شما کمک می کند تا به جای

sitting down and just memorizing words.

نشستن و حفظ کردن کلمات، فعالانه با زبان درگیر شوید.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

Alright.

Number four.

بسيار خوب.

شماره چهار.

The fourth reason why I really want you to stop memorizing lists of words, a lack.

دلیل چهارمی که من واقعاً از شما می‌خواهم از حفظ کردن فهرست کلمات دست بکشید، کمبود است.

Of enjoyment.

از لذت بردن می

You see, simply memorizing long lists of words is often tedious and not enjoyable.

بینید، به خاطر سپردن فهرست های طولانی از کلمات اغلب خسته کننده است و لذت بخش نیست.

Listen, I remember like it was yesterday when I was laying in my

گوش کن، یادم می‌آید مثل دیروز بود که روی تختم دراز کشیده بودم و

bed memorizing a list of about a hundred Korean words, and I remember

فهرستی از حدود صد کلمه کره‌ای را حفظ می‌کردم، و یادم می‌آید

it was around 4:00 AM in the morning.

حدود ساعت 4 صبح بود.

I said, something has to give.

گفتم، چیزی باید داد.

This is not the right way to study.

این روش درستی برای مطالعه نیست.

Because I was simply memorizing like a robot, but I knew that I was not going to

چون مثل یک ربات به سادگی حفظ می‌کردم ، اما می‌دانستم که

be able to use the words after the exam.

بعد از امتحان نمی‌توانم از کلمات استفاده کنم.

This is exactly why I'm trying to encourage you not to do what I did, right?

دقیقاً به همین دلیل است که من سعی می کنم شما را تشویق کنم که کاری را که من انجام دادم انجام ندهید، درست است؟

I changed my study style and it really helped, and I'm trying to

من سبک مطالعه ام را تغییر دادم و واقعا کمک کرد و سعی می کنم به

help you change your study style.

شما کمک کنم سبک مطالعه خود را تغییر دهید.

So when you're studying.

پس وقتی در حال مطالعه هستید.

You want to enjoy the process.

شما می خواهید از این روند لذت ببرید.

If you're not having fun, you're not going to want to continue.

اگر لذت نمی برید، نمی خواهید ادامه دهید.

Think about it.

در مورد آن فکر کنید.

You've told me many times, and maybe you were one of the people

شما بارها به من گفتید، و شاید شما یکی از افرادی بودید که

in the comment section, I.

در بخش نظرات، I.

Tiff, I love watching your English lessons.

Tiff، من عاشق تماشای درس های انگلیسی شما هستم.

Why?

Because you just look so happy.

چرا؟

چون خیلی خوشحال به نظر میرسی به

You look like you're enjoying what you're doing, and I actually am enjoying this.

نظر می رسد که از کاری که انجام می دهید لذت می برید ، و من در واقع از این کار لذت می برم.

But can you imagine if all of a sudden I switched today's lesson is, and I, I don't

اما آیا می توانید تصور کنید اگر ناگهان درس امروز را تغییر دادم، و به

look like I'm enjoying what I'm doing.

نظر نمی رسد که از کاری که انجام می دهم لذت ببرم.

You wouldn't watch the lessons anymore because you'd be able to

شما دیگر درس ها را تماشا نمی کنید زیرا می توانید

tell Tiffani's not enjoying this.

بگویید که تیفانی از این کار لذت نمی برد.

And you'd stop enjoying it too.

و شما هم از لذت بردن از آن دست می کشید.

It's important to enjoy the process.

لذت بردن از این فرآیند مهم است.

So instead of just memorizing, this is what I want you to do.

بنابراین به جای اینکه فقط حفظ کنید، این کاری است که از شما می خواهم انجام دهید.

I want you to pick three to five new English words after

من از شما می خواهم که پس از یادگیری معنی هر کلمه، سه تا پنج کلمه جدید انگلیسی را انتخاب کنید

learning the meaning of each word.

.

Try to actively use them throughout the day in various conversations.

سعی کنید در طول روز به طور فعال از آنها در مکالمات مختلف استفاده کنید.

Have fun.

خوش بگذره.

You learn a new word.

شما یک کلمه جدید یاد می گیرید.

We learned elated earlier, right?

ما زودتر با خوشحالی یاد گرفتیم، درست است؟

Let's say you learn apprehensive, it means a little bit nervous

فرض کنید شما با ترس یاد می گیرید، یعنی کمی عصبی هستید

or not sure of something, right?

یا از چیزی مطمئن نیستید، درست است؟

Try to use that word throughout your day.

سعی کنید در طول روز از آن کلمه استفاده کنید.

I went to go buy a bagel for breakfast, but I was a little bit apprehensive

رفتم صبحانه نان شیرینی بخرم، اما کمی دلهره داشتم

because I had never tried that bagel shop.

چون تا به حال آن مغازه شیرینی فروشی را امتحان نکرده بودم.

Think about what you do throughout your day and try to use the

به کارهایی که در طول روز انجام می دهید فکر کنید و سعی کنید از

words to describe your day.

کلمات برای توصیف روز خود استفاده کنید.

This will help you start actively using English because you'll be constantly

این به شما کمک می کند تا به طور فعال از زبان انگلیسی استفاده کنید زیرا دائماً به

looking for creative ways to use the words we're talking about, truly learning words,

دنبال راه های خلاقانه برای استفاده از کلماتی که در مورد آنها صحبت می کنیم خواهید بود، کلمات را واقعاً یاد می گیرید

and not simply memorizing long lists.

و صرفاً لیست های طولانی را حفظ نمی کنید.

Make sense?

معنی دارد؟

Right now, this fifth reason I want you to pay close attention to the

در حال حاضر، دلیل پنجمی که می خواهم به

fifth reason is an overemphasis.

دلیل پنجم توجه زیادی داشته باشید، تاکید بیش از حد است.

On quantity over quality.

بر کمیت بر کیفیت

One of the reasons why I am telling you to stop memorizing English vocabulary

یکی از دلایلی که به شما می گویم حفظ کردن لیست لغات انگلیسی را متوقف کنید این

lists is it puts too much emphasis on quantity instead of quality.

است که به جای کیفیت، بر کمیت تأکید زیادی می شود.

Let me explain.

بگذار توضیح بدهم.

Instead of focusing on memorizing long lists of words, it is more

به جای تمرکز بر به خاطر سپردن لیست های طولانی لغات،

beneficial, more beneficial to focus on quality vocabulary that has

تمرکز بر واژگان با کیفیتی که

practical applications, for example, My database of vocabulary words

کاربردهای عملی دارند، مفیدتر است، به عنوان مثال، پایگاه داده لغات واژگان من

is much larger than my 13 year old niece's database of vocabulary words.

بسیار بزرگتر از پایگاه داده کلمات واژگان خواهرزاده 13 ساله من است.

But my niece can speak very eloquently.

اما خواهرزاده من می تواند بسیار شیوا صحبت کند.

My niece is very intelligent.

خواهرزاده من بسیار باهوش است.

Yes, I have more words in my database, but she is a fluent English speaker.

بله، من کلمات بیشتری در پایگاه داده خود دارم، اما او یک انگلیسی مسلط است.

She's actually amazing.

او در واقع شگفت انگیز است.

I know I'm biased, but she's amazing.

من می دانم که من مغرضانه هستم، اما او شگفت انگیز است. می

You see what happens is instead of focusing on the quantity, you need

بینید که اتفاقی که می افتد این است که به جای تمرکز بر کمیت، باید

to focus on the quality of the words.

روی کیفیت کلمات تمرکز کنید.

Are you able to use the words that you know, my niece doesn't know as many

آیا می‌توانید از کلماتی که می‌دانید استفاده کنید ، خواهرزاده من به اندازه‌ای

words as I know, but she is able to use the words that she does know to

که من می‌دانم کلماتی را نمی‌داند، اما او می‌تواند از کلماتی که می‌داند برای

express herself clearly with confidence in whatever situation she's in.

بیان واضح و با اطمینان در هر موقعیتی که در آن قرار دارد استفاده کند.

And that's the goal you should have.

و این هدفی که باید داشته باشید

You should be able to use what you know, and then you can slowly

شما باید بتوانید از آنچه می دانید استفاده کنید و سپس می توانید به آرامی

add more into your database.

موارد بیشتری را به پایگاه داده خود اضافه کنید.

So instead of focusing on the quantity, I know 5,000 words, but I can only use 200.

بنابراین به جای تمرکز روی کمیت، من 5000 کلمه می دانم، اما فقط می توانم از 200 کلمه استفاده کنم. از

I want you to focus on the quality.

شما می خواهم که روی کیفیت تمرکز کنید. به

This is why I'm telling you to stop memorizing long lists of vocabulary words.

همین دلیل است که به شما می گویم از حفظ لیست های طولانی لغات خودداری کنید.

I want you to focus on quality, so this is what I want you to do.

من از شما می خواهم که روی کیفیت تمرکز کنید، بنابراین این کاری است که از شما می خواهم انجام دهید. از

I want you to write two to three vocabulary words that you already know.

شما می خواهم دو تا سه لغت واژگانی که قبلاً می دانید بنویسید.

Write them down, then find one synonym for each word.

آنها را یادداشت کنید، سپس برای هر کلمه یک مترادف پیدا کنید.

After you have the synonyms, try to use them to describe

بعد از اینکه مترادف ها را به دست آوردید، سعی کنید از آنها برای توصیف

one aspect of your daily life.

یک جنبه از زندگی روزمره خود استفاده کنید.

Notice we're always talking about your daily life.

توجه داشته باشید که ما همیشه در مورد زندگی روزمره شما صحبت می کنیم.

This will help you expand your vocabulary in a more natural way.

این به شما کمک می کند دایره لغات خود را به روشی طبیعی تر گسترش دهید.

You know yourself well.

خودت خوب می دانی

You know what you do on a regular basis.

شما می دانید که به طور منظم چه کاری انجام می دهید.

So when you start using words to describe your daily life, you'll

بنابراین وقتی شروع به استفاده از کلمات برای توصیف زندگی روزمره خود می کنید،

have triggers in your brain.

محرک هایی در مغز خود خواهید داشت.

You'll have things to connect to, and it will be easier to remember the words,

چیزهایی برای اتصال خواهید داشت، و به خاطر سپردن کلمات آسان تر خواهد بود،

so, you know, happy a synonym, elated.

بنابراین، می دانید، مترادف آن خوشحال است، خوشحال.

Excited, elated, uh, exuberant.

هیجان زده، شاد، اوه، پرشور.

These are things you can use to describe your life.

اینها چیزهایی هستند که می توانید برای توصیف زندگی خود از آنها استفاده کنید.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

I really hope this lesson helped you.

من واقعا امیدوارم این درس به شما کمک کرده باشد.

Don't forget to open up the English with Tiffani app.

فراموش نکنید که زبان انگلیسی را با برنامه Tiffani باز کنید.

You can start practicing what I taught you today.

می توانید تمرین آنچه را که امروز به شما آموختم شروع کنید.

But don't forget this.

اما این را فراموش نکنید.

Stop memorizing long lists of words.

حفظ کردن لیست طولانی کلمات را متوقف کنید.

Follow the tips I gave you.

نکاتی که به شما دادم را دنبال کنید.

If you need to watch this lesson again or listen again, please do I believe in

اگر لازم است دوباره این درس را تماشا کنید یا دوباره گوش دهید، لطفاً آیا من به

you, and I hope you believe in yourself.

شما ایمان دارم و امیدوارم به خودتان ایمان داشته باشید.

I'll talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

You still there?

هنوز اونجایی؟

You know what time it is.

میدونی ساعت چنده.

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said it story time.

سلام، گفتم زمان داستان.

I said it story time, all.

گفتم زمان داستان، همه. امروز

I have kind of a funny story for you today, so I'm gonna

یک داستان خنده دار برای شما دارم، بنابراین می خواهم

tell you something about myself.

چیزی در مورد خودم به شما بگویم.

Okay?

باشه؟

So you know that I'm a foodie.

پس شما می دانید که من یک غذاخور هستم.

I love good food, right?

من عاشق غذای خوب هستم، درست است؟

I love cooking for people.

من عاشق آشپزی برای مردم هستم.

I love eating good food.

من عاشق خوردن غذای خوب هستم.

I just love good food.

من فقط عاشق غذای خوبم

You also know that I am an early bird, right?

شما همچنین می دانید که من یک پرنده زودرس هستم، درست است؟

I go to bed early and I wake up early.

زود می خوابم و زود بیدار می شوم.

There's something else that you need to know.

چیز دیگری هم هست که باید بدانید

There is a term that we use.

یک اصطلاحی وجود دارد که ما از آن استفاده می کنیم.

I'll teach you the shortened version.

من نسخه کوتاه شده را به شما آموزش می دهم.

After you eat a good plate of food, right?

بعد از اینکه یک بشقاب غذای خوب می خورید، درست است؟

Sometimes something happens, right?

گاهی اوقات اتفاقی می افتد، درست است؟

You eat the plate of food, you sit back and you're just

بشقاب غذا را می خورید، می نشینید و فقط

reminiscing on all the flavors, the ingredients, and how good they were.

تمام طعم ها، مواد تشکیل دهنده و چقدر خوب بودند را به یاد می آورید.

But all of a sudden your eyes just start to slowly close you.

اما ناگهان چشمان شما به آرامی شروع به بستن شما می کند.

You feel like you're awake, but your eyes are closing.

احساس می کنید بیدار هستید، اما چشمانتان در حال بسته شدن هستند. به آن

It's called the itis.

itis می گویند.

Now, in the African-American community, we call it the itis.

اکنون، در جامعه آفریقایی-آمریکایی ، ما آن را itis می نامیم.

Some people call it a food coma.

برخی افراد آن را کما غذایی می نامند.

Again, it's just what happens after you eat a good plate of food,

باز هم، این چیزی است که بعد از خوردن یک بشقاب غذای خوب اتفاق می افتد،

you start getting sleepy, right?

شما شروع به خواب آلودگی می کنید، درست است؟

You get a little drowsy.

کمی خواب آلود می شوید.

Now, this is something that happens to me all the time.

حالا این چیزی است که همیشه برای من اتفاق می افتد.

I get a little bit of drowsy.

یه کم خوابم میاد

I get a little bit drowsy.

یه کم خوابم میاد

I, I need a little bit of a nap right now.

من الان به یه چرت کوتاه نیاز دارم

It's not good to always nap after you eat.

خوب نیست که همیشه بعد از غذا چرت بزنید.

You should take a walk, but I'm just letting you know what happens.

شما باید قدم بزنید، اما من فقط به شما اطلاع می دهم که چه اتفاقی می افتد.

Why is this important?

چرا این مهم است؟

So, you know that I used to work at nasa great boss John Sutter, and.

بنابراین، می دانید که من قبلاً در رئیس بزرگ ناسا جان ساتر کار می کردم و.

Our boss used to have meetings about once a week, which is

رئیس ما تقریباً هفته ای یک بار جلساتی برگزار می کرد، که

normal team meetings, right?

جلسات عادی تیم است، درست است؟

There was one problem.

یک مشکل وجود داشت.

Now, I've told some of you this story before, so you might remember there was

حالا، من قبلاً این داستان را به برخی از شما گفته‌ام ، بنابراین ممکن است به یاد داشته باشید که

one problem you see, John would schedule the meetings at one o'clock, my lunchtime.

یک مشکل وجود داشت، جان جلسات را در ساعت یک، وقت ناهار من، برنامه‌ریزی می‌کرد.

It was 12 o'clock.

ساعت 12 بود.

Now, I just told you, after I eat a good meal, my body just wants to take a nap.

الان بهت گفتم بعد از اینکه یه غذای خوب خوردم بدنم فقط میخواد چرت بزنه.

Now, the first time I heard that our meetings were at one o'clock, I knew

حالا اولین باری که شنیدم جلسات ما ساعت یک است، می‌دانستم

there was going to be a problem, but I said, Lord, you help me.

مشکلی پیش می‌آید، اما گفتم خدایا کمکم کن.

You help me.

شما به من کمک میکنی.

So I remember I would eat my lunch.

پس یادم می آید ناهارم را می خوردم.

Delicious.

خوشمزه - لذیذ.

Delicious.

خوشمزه - لذیذ.

And I said, okay, TIFF, let's stay strong.

و من گفتم، باشه، TIFF، بیایید قوی بمانیم.

Let's stay strong.

قوی بمانیم

1245 would roll around.

1245 می چرخید.

I was doing good.

کار خوبی می کردم

1255, I was doing good.

1255، خوب می کردم.

So I walk into the room where we were gonna have our meeting,

بنابراین من وارد اتاقی می شوم که قرار بود جلسه مان را برگزار کنیم،

and everyone's walking in there about, I think 10 of us, right?

و همه در آنجا قدم می زنند ، فکر می کنم ما 10 نفر هستیم، درست است؟

Everything was going good.

همه چیز خوب پیش می رفت.

1259.

1259.

I was sitting in my seat.

من در جاي خود نشسته بودم.

I like to be at the front to make sure I could pay attention, right?

من دوست دارم در جلو باشم تا مطمئن شوم که می توانم توجه کنم، درست است؟

Coworkers were all, you know, saying, Hey, how are you?

همه همکاران بودند، می‌دانید، می‌گفتند، خوب هستید؟

How was your lunch?

ناهارت چطور بود؟

And then John would come up front and sometimes he'd have a presentation.

و سپس جان جلوتر می آمد و گاهی اوقات او یک سخنرانی داشت.

So if you have a presentation, you have to cut the lights off.

بنابراین اگر ارائه ای دارید، باید چراغ ها را قطع کنید.

Woo.

وو

And that's where it started going downhill.

و از آنجا بود که شروع به سرازیری کرد.

I made the greatest effort to stay awake in those meetings.

من بیشترین تلاش را برای بیدار ماندن در آن جلسات کردم.

He'd start the presentation and I'd be focused.

او ارائه را شروع می کرد و من متمرکز بودم.

Mm, yes.

مم، بله

Yes.

John.

Say it.

آره.

جان.

بگو.

Mm-hmm.

Mm-hmm.

مممم

مممم

Paying attention.

توجه کنید.

10 minutes in.

10 دقیقه بعد

Gone.

رفت.

Gone.

رفته.

I, I tried to, I tried to stay awake, but my eyes just, my eyelids felt

من، سعی کردم، سعی کردم بیدار بمانم، اما چشمانم فقط، پلک هایم

so heavy and I doze off and then the lights would come on and I'd look

آنقدر سنگین شده بود و چرت می زدم و بعد چراغ ها روشن می شدند و به اطراف نگاه می کردم

around and I know that John saw me.

و می دانم که جان مرا دید.

I was in front, but he was such a nice guy.

من جلو بودم، اما او خیلی پسر خوبی بود.

I think he understood.

فکر کنم فهمید.

They just ate lunch.

فقط ناهار خوردند.

She's tired.

او خسته است.

She's tired.

او خسته است.

He never said anything, but I was trying.

او هرگز چیزی نگفت، اما من تلاش می کردم.

So I'd wake up when the lights came on and we'd finish the rest of the

پس با روشن شدن چراغ ها بیدار می شدم و بقیه جلسه را تمام می کردیم

meeting, but I just wanna let you know.

، اما فقط می خواهم به شما اطلاع دهم.

If you have a boss like John, a boss that understands sometimes it's

اگر رئیسی مثل جان دارید، رئیسی که می‌داند گاهی اوقات

difficult to stay awake, hug your boss.

بیدار ماندن سخت است، رئیستان را در آغوش بگیرید.

Let your boss know you appreciate him or her.

بگذارید رئیستان بداند که از او قدردانی می کنید.

John, I appreciate you.

جان، من از شما قدردانی می کنم.

I really did like John.

من واقعا جان را دوست داشتم.

Guys, this is, again, just a funny story, but John was a great boss

بچه ها، این فقط یک داستان خنده دار است ، اما جان رئیس بزرگی بود

and I honestly was so in shock that he never mentioned anything to me.

و من صادقانه بگویم آنقدر در شوک بودم که او هرگز چیزی به من نگفت.

I think he understood my struggle.

فکر می کنم او مبارزه من را درک کرد.

I hope you enjoyed this story and I will talk to you in the next lesson.

امیدوارم از این داستان لذت برده باشید و در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.