SURVIVE IN AN ENGLISH-SPEAKING COUNTRY: 9 ESSENTIAL PHRASES FOR EVERYDAY LIFE!

Hey, today, I am going to give you nine essential phrases.

سلام، امروز قصد دارم نه عبارت ضروری را به شما ارائه دهم.

You must know in order to survive in a native English speaking country, whether

شما باید بدانید که برای زنده ماندن در یک کشور بومی انگلیسی زبان، چه در حال

you're traveling or working abroad, you must, you must know these phrases.

سفر یا کار در خارج از کشور هستید، باید این عبارات را بدانید.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید درست بپریم.

Number one.

شماره یک.

This one is bite the bullet.

این یکی گاز گرفتن گلوله است.

Excellent.

Again, after me bite the bullet.

عالی

دوباره بعد از اینکه گلوله را گاز گرفتم.

Great job.

کارت عالی بود.

Now, what does this mean?

حالا این یعنی چی؟ گاز

Bite the bullet just means.

گرفتن گلوله فقط یعنی.

To face a difficult or unpleasant situation with courage, it's hard.

مواجهه با یک موقعیت سخت یا ناخوشایند با شجاعت، سخت است.

It's not easy and you might feel nervous, but you know what, Hey, I'm going

آسون نیست و ممکنه عصبی بشی، اما میدونی چیه، هی،

to bite the bullet and move forward.

گلوله رو گاز میگیرم و جلو میرم.

Think about traveling.

به سفر فکر کن

If you're coming to America, it's not easy, right?

اگر به آمریکا بیایید، آسان نیست، درست است؟

There are lots of words.

کلمات زیادی وجود دارد.

You need to know lots of documents you have to prepare, but it's

شما باید اسناد زیادی را بدانید که باید آماده کنید، اما این کاری است

something that you will do.

که انجام خواهید داد.

You're going to bite the bullet and organize everything

شما می خواهید گلوله را گاز بگیرید و هر چیزی را که

you need to make sense.

برای منطقی بودن نیاز دارید سازماندهی کنید.

Excellent.

All right, here's the first example sentence.

عالی

بسیار خوب، در اینجا اولین جمله مثال است.

I have to bite the bullet and tell my boss about the mistake I made.

باید گلوله را گاز بگیرم و اشتباهی را که مرتکب شدم به رئیسم بگویم.

Next sentence, number two, John bit the bullet and admitted that he was wrong.

جمله بعدی، شماره دو، جان گلوله را گاز گرفت و اعتراف کرد که اشتباه کرده است.

He made the mistake and he had to get the courage.

او اشتباه کرد و باید جرات می کرد.

To reveal it and sentence number three, it's time to bite the bullet

برای آشکار شدن آن و جمله شماره سه، وقت آن است که گلوله را گاز بگیرید

and start studying for the exam.

و شروع به مطالعه برای امتحان کنید.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

Now, let me tell you the reason why it's so important for you to truly understand

عالی

حالا، اجازه دهید دلیل اینکه چرا درک واقعی

this phrase and know how to use it.

این عبارت و دانستن نحوه استفاده از آن برای شما بسیار مهم است را به شما بگویم.

This is frequently used in America.

این اغلب در آمریکا استفاده می شود.

This phrase is used because it conveys the idea of facing challenges head

این عبارت به این دلیل استفاده می شود که ایده رویارویی با چالش ها را

on directly, even when it may be uncomfortable, it really is an amazing

مستقیماً منتقل می کند، حتی زمانی که ممکن است ناراحت کننده باشد، واقعاً یک عبارت شگفت انگیز است

phrase and it conveys all of this.

و همه اینها را منتقل می کند.

In this simple phrase, this is why we as native English speakers,

در این عبارت ساده، به همین دلیل است که ما به عنوان انگلیسی زبانان بومی و

as Americans use it all the time.

آمریکایی ها همیشه از آن استفاده می کنیم.

So again, number one, bite the bullet.

پس دوباره، شماره یک، گلوله را گاز بگیر.

Excellent.

All right, moving on to number two, number two.

عالی

بسیار خوب، به سراغ شماره دو، شماره دو بروید.

The next phrase you must know is hit the sack.

عبارت بعدی که باید بدانید این است که به گونی ضربه بزنید.

Excellent.

عالی

Again, hit the sack.

باز هم به گونی ضربه بزنید.

Great job.

Now listen, I literally text this to my best friend last night.

کارت عالی بود.

حالا گوش کن، دیشب این را به معنای واقعی کلمه برای بهترین دوستم پیامک کردم.

I use it on a regular basis.

من به طور منظم از آن استفاده می کنم.

This is a phrase you must understand.

این عبارتی است که باید درک کنید. به

It literally just means.

معنای واقعی کلمه فقط به این معنی است.

To go to bed or go to sleep.

برای رفتن به رختخواب یا رفتن به خواب.

It's that simple.

ساده است.

We use it all the time and I want you to start using it so that you

ما همیشه از آن استفاده می کنیم و از شما می خواهم که استفاده از آن را شروع کنید تا

can start sounding like a native English speaker and again, survive

بتوانید مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید و دوباره

in an English speaking country.

در یک کشور انگلیسی زبان زنده بمانید.

So again, it just means to go to bed.

پس باز هم، این فقط به معنای رفتن به رختخواب است.

Here's the first example sentence.

در اینجا اولین جمله مثال است.

I'm exhausted.

من خسته ام

So I'm going to hit the sack early tonight.

پس من امشب زودتر می روم.

I'm going to go to bed early.

زود میرم بخوابم

I'm tired.

خسته ام.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Example sentence number two.

مثال جمله شماره دو داره

It's getting late.

دیر میشه.

So I think I should hit the sack.

بنابراین فکر می کنم باید به گونی ضربه بزنم.

Yes.

آره.

It's starting to make sense.

شروع به معنا شدن می کند.

Amazing sentence.

جمله شگفت انگیز

Number three, after a long day at work, all I want to do is.

شماره سه، بعد از یک روز کاری طولانی، تنها کاری که می خواهم انجام دهم این است.

Hit the sack.

ضربه کیسه.

I love it.

I love it.

عاشقشم.

عاشقشم.

Now, why do we use this so often?

حالا چرا اینقدر از این استفاده می کنیم؟

So this phrase is commonly used to express the action of going to bed.

بنابراین این عبارت معمولا برای بیان عمل رفتن به رختخواب استفاده می شود.

In a casual and colloquial manner, I could say I'm going to sleep or I'm

در حالت عادی و محاوره ای، می توانم بگویم که می روم بخوابم یا می

going to bed, but this is a more casual way of saying I'm going to sleep.

روم بخوابم، اما این یک روش معمولی تر برای گفتن من می خواهم بخوابم.

Hey, homie.

هی، خانوم

Hey friend.

آهای رفیق.

I'm just going to hit the sack.

من فقط می روم به گونی.

Now I'm tired.

حالا من خسته ام.

Makes sense.

Right?

منطقی است.

درست؟

Okay.

باشه.

We're going to move to number three, another phrase you must know

ما قصد داریم به شماره سه برویم، عبارت دیگری که

to survive in an English speaking country, get the ball rolling.

برای زنده ماندن در یک کشور انگلیسی زبان باید بدانید .

Excellent.

عالی

Again, after me, get the ball rolling.

دوباره، بعد از من، توپ را در دست بگیرید.

Good job.

Now this phrase is used in a professional environment, in an environment.

آفرین.

حالا این عبارت در یک محیط حرفه ای، در یک محیط استفاده می شود.

When you're with your friends at church, it's used all the time.

وقتی با دوستان خود در کلیسا هستید، همیشه از آن استفاده می شود.

It literally means to initiate or start a process.

در لغت به معنای شروع یا شروع یک فرآیند است.

Or activity, you're getting something going.

یا فعالیت، شما در حال انجام چیزی هستید.

You're starting something in English.

شما دارید چیزی را به زبان انگلیسی شروع می کنید.

We say, get the ball rolling.

ما می گوییم، توپ را در دست بگیرید.

Makes sense.

منطقی است.

Excellent.

عالی

All right.

Check out this example sentence.

خیلی خوب.

این جمله مثال را بررسی کنید.

Let's have an introductory meeting to get the ball rolling on this project.

بیایید یک جلسه مقدماتی داشته باشیم تا به این پروژه بپردازیم.

Hey, let's have a meeting to kind of get things started.

هی، بیایید یک جلسه بگذاریم تا کارها را شروع کنیم.

Second example, sentence, the manager wants to get the ball rolling

مثال دوم، جمله، مدیر می خواهد توپ را

on the new marketing campaign.

در کمپین بازاریابی جدید به دست آورد.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

All right.

عالی

خیلی خوب.

Sentence number three.

جمله شماره سه

We need to get the ball rolling on planning the company picnic.

ما باید در برنامه ریزی پیک نیک شرکت، توپ را در دست بگیریم.

We got to start this thing.

ما باید این کار را شروع کنیم

Now, why is this so frequently used by native English speakers in America?

حال، چرا این اغلب توسط انگلیسی زبانان بومی آمریکا استفاده می شود؟

This phrase is often used to encourage action and urge

این عبارت اغلب برای تشویق به عمل و تشویق

or push others to initiate.

یا تشویق دیگران برای شروع استفاده می شود.

A particular task or project when someone uses this expression, this

یک کار یا پروژه خاص وقتی کسی از این عبارت، این

phrase, we all know those hearing it.

عبارت استفاده می کند، همه ما کسانی را که آن را می شنوند می شناسیم.

No.

Okay.

Hey, we have to really get started instead of saying, Hey, let's start working if

نه.

باشه.

هی، ما باید واقعاً شروع کنیم به جای اینکه بگوییم، هی، بیایید کار را شروع کنیم، اگر

they say, Hey, let's get the ball rolling.

بگویند، هی، بیایید توپ را شروع کنیم.

You know that they are serious.

شما می دانید که آنها جدی هستند.

Make sense, right?

منطقی است، درست است؟

I love it.

عاشقشم.

I love it.

Okay.

So far we have three phrases that will help you survive in a

عاشقشم.

باشه.

تا اینجا ما سه عبارت داریم که به شما کمک می کند در یک

native English speaking country.

کشور بومی انگلیسی زبان زنده بمانید.

Now I'm teaching you these phrases, but I want you to remember after

حالا من این عبارات را به شما آموزش می دهم، اما می خواهم بعد از

these classes we have each week.

این کلاس هایی که هر هفته داریم به یاد داشته باشید.

You can go to the English with Tiffani app.

با اپلیکیشن تیفانی می توانید به زبان انگلیسی بروید.

You can download it for free, but again, download the app and you

شما می توانید آن را به صورت رایگان دانلود کنید، اما دوباره برنامه را دانلود کنید و می

can practice what you are learning.

توانید آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

My goal is to help you achieve your English goals this year.

هدف من کمک به شما در رسیدن به اهداف انگلیسی خود در سال جاری است.

So download the app and start practicing what you are learning.

بنابراین برنامه را دانلود کنید و شروع به تمرین آنچه یاد می گیرید کنید.

All right, let's move on to number four phrase.

بسیار خوب، بیایید به عبارت شماره چهار برویم.

Number four, cost an arm and a leg.

شماره چهار، قیمت یک دست و یک پا.

I know you're like, Tiff, wait a minute.

من می دانم که شما مانند تیف، یک دقیقه صبر کنید.

An arm and a leg.

یک دست و یک پا.

Yes.

آره.

Again, after me cost an arm and a leg.

باز هم بعد از من یک دست و یک پا هزینه کرد.

Excellent job.

All right.

کارت عالی بود.

خیلی خوب.

What does this mean?

این یعنی چی؟

It literally just means to be very expensive.

این در لغت به معنای بسیار گران بودن است.

Remember I'm teaching you these phrases so that you can survive

به یاد داشته باشید که من این عبارات را به شما آموزش می دهم تا بتوانید

in an English speaking country.

در یک کشور انگلیسی زبان زنده بمانید.

I don't want you to be confused when a native English speaker

من نمی خواهم وقتی یک انگلیسی زبان مادری

uses one of these phrases.

یکی از این عبارات را به کار می برد، گیج شوید.

Cost an arm and a leg?

قیمت یک دست و یک پا؟

What is wrong with Americans?

مشکل آمریکایی ها چیست؟

No, it just means to be very expensive.

نه، این فقط به معنای گران بودن است.

Here's the first example sentence.

در اینجا اولین جمله مثال است.

The new smartphone model costs an arm and a leg.

مدل جدید گوشی هوشمند یک دست و یک پا قیمت دارد.

It's very expensive.

خیلی گرونه

Next.

بعد.

I wanted to buy that designer bag, but it costs an arm and a leg.

من می خواستم آن کیف طراح را بخرم، اما قیمت آن یک دست و یک پا است.

And finally eating out every day can cost you an arm and a leg.

و بالاخره خوردن هر روز بیرون از خانه می تواند به قیمت یک دست و یک پا تمام شود.

You got it.

فهمیدی.

I see it on your face right now.

همین الان روی صورتت میبینم

You're understanding this phrase.

داری این جمله رو میفهمی

Now, this phrase, why do we use it so often?

حالا این عبارت، چرا اینقدر از آن استفاده می کنیم؟

This phrase is popular because it emphasizes the idea of something

این عبارت محبوب است زیرا بر ایده

being extremely pricey or costly.

بسیار گران یا پرهزینه بودن چیزی تأکید می کند.

You're going to take my arm and my leg.

دست و پایم را می گیری.

Listen, I value my arm.

گوش کن، من برای بازویم ارزش قائل هستم.

I value my leg and it costs both of those.

من برای پایم ارزش قائل هستم و برای هر دوی آنها هزینه دارد.

It's just emphasizing that it's pricey and costly.

فقط تاکید می کند که گران و پرهزینه است.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

All right, let's move on to phrase number five, phrase number five.

عالی

بسیار خوب، بیایید به عبارت شماره پنج، عبارت شماره پنج برویم. یکی

Another really good one beat around the bush.

دیگر واقعا خوب در اطراف بوش ضرب و شتم.

Good again, beat around the bush.

خوب دوباره، در اطراف بوش ضرب و شتم.

Great job.

کارت عالی بود.

Now my students in my Academy, the speak English with Tiffani Academy, they've

اکنون دانش‌آموزان من در آکادمی من، که با آکادمی تیفانی انگلیسی صحبت می‌کنند،

heard me explain this phrase before.

قبلاً از من شنیده‌اند که این عبارت را توضیح دهم.

So they're probably smiling because they know what it means, but beat around

بنابراین آنها احتمالاً لبخند می زنند زیرا آنها معنی آن را می دانند، اما در اطراف بوش ضرب و شتم

the bush, it literally just means.

، به معنای واقعی کلمه فقط به معنی است.

To avoid addressing an issue directly or to speak indirectly

برای جلوگیری از پرداختن مستقیم به یک موضوع یا صحبت غیرمستقیم

without getting to the point.

بدون پرداختن به اصل موضوع.

For example, Hey, Samantha, why weren't you at work yesterday?

مثلا هی سامانتا چرا دیروز سر کار نبودی؟

Now, the real reason she wasn't at work was because she went out with her friends.

حالا دلیل واقعی سر کار نبودن او این بود که با دوستانش بیرون رفت.

But here's Samantha's answer.

اما در اینجا پاسخ سامانتا است.

Well, you know, um, you know, yesterday there were so many, um, things going on.

خب، می‌دانی، اوم، می‌دانی، دیروز چیزهای زیادی در جریان بود.

And I also heard that you guys had a meeting and then I was thinking about,

و همچنین شنیدم که شما بچه ها جلسه ای داشتید و بعد داشتم به این فکر می کردم که

she's not answering the question directly.

او مستقیماً به سؤال پاسخ نمی دهد.

She's beating around the bush.

او در اطراف بوته می زند.

You got it.

فهمیدی.

All right, here's the first example sentence.

بسیار خوب، در اینجا اولین جمله مثال است.

Stop beating around the bush and just tell me what you want.

از زدن دور بوته دست بردارید و فقط به من بگویید چه می خواهید.

Sentence number two.

جمله شماره دو

It's frustrating when people beat around the bush instead of being straight.

زمانی که مردم به جای اینکه مستقیم باشند، دور بوته می زنند، خسته کننده است.

Forward and sentence number three, please don't beat around the bush.

فوروارد و جمله شماره سه، لطفا دور بوش نزنید.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

So why do Americans native English speakers use this so frequently?

پس چرا انگلیسی زبانان بومی آمریکایی اینقدر مکررا از این استفاده می کنند؟

This phrase is commonly used to express the idea of avoiding direct

این عبارت معمولاً برای بیان ایده اجتناب از

communication, either intentionally.

ارتباط مستقیم، یا عمداً استفاده می شود.

Or unintentionally, and this happens very often.

یا ناخواسته، و این اتفاق اغلب می افتد.

Why we're human beings, right?

چرا ما انسان هستیم، درست است؟

There are moments when we feel uncomfortable and this isn't a phrase.

لحظاتی وجود دارد که احساس ناراحتی می کنیم و این یک عبارت نیست.

This is an expression.

این یک بیان است.

This is a term we can use to describe when that happens.

این اصطلاحی است که می‌توانیم برای توصیف زمانی که این اتفاق می‌افتد استفاده کنیم.

Hey, stop beating around the bush.

هی، از زدن دور بوته دست بردارید.

I know what's happening.

من می دانم چه اتفاقی می افتد.

I'm human.

I do it too.

من انسانم

من هم انجامش می دهم.

Stop beating around the bush and let me know what you want.

از زدن دور بوته دست بردارید و به من بگویید چه می خواهید.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

All right, let's move on to phrase number six, helping you survive in

بسیار خوب، بیایید به عبارت شماره شش برویم، که به شما کمک می کند در

a native English speaking country.

یک کشور بومی انگلیسی زبان زنده بمانید.

After me.

بعد از من.

Call it a day.

اسمش را بگذار یک روز.

Excellent.

عالی

Again, call it a day.

باز هم، آن را یک روز بنامیم.

Good job.

آفرین.

All right.

What does this phrase mean?

خیلی خوب.

این عبارت به چه معناست؟

It just means to decide to stop working or stop an activity for the rest of the day.

این فقط به این معنی است که تصمیم بگیرید کار را متوقف کنید یا یک فعالیت را برای بقیه روز متوقف کنید.

You've been working all day.

شما تمام روز کار کرده اید.

You've been doing this specific activity all day, and now you're ready to.

شما تمام روز این فعالیت خاص را انجام داده اید و اکنون آماده هستید.

Stop in English.

توقف در انگلیسی.

We say, call it a day.

ما می گوییم، آن را یک روز.

So for example, again, we use it all the time when I'm speaking to my mother or

به عنوان مثال، دوباره، زمانی که با مادرم یا پدرم صحبت می کنم

my father or speaking to my assistant.

یا با دستیارم صحبت می کنم، همیشه از آن استفاده می کنیم.

Hey.

سلام.

I'm going to, I'm typing, I'm going to call it a day now.

من میرم، دارم تایپ میکنم، الان یه روز بهش زنگ میزنم.

I hope you enjoy the rest of your evening.

امیدوارم از بقیه شب لذت ببرید.

We use it literally all the time, and it just means I'm going to

ما به معنای واقعی کلمه همیشه از آن استفاده می کنیم، و این فقط به این معنی است که من کاری را که

stop what I'm doing for the day.

برای آن روز انجام می دهم متوقف خواهم کرد.

So here's an example sentence.

بنابراین در اینجا یک جمله مثال است.

We've been gardening for hours, so let's just call it a day and relax.

ما ساعت ها باغبانی کرده ایم، پس بیایید آن را یک روز بنامیم و استراحت کنیم.

Let's stop for the day and just chill.

بیایید برای یک روز توقف کنیم و فقط خنک شویم.

Sentence number two, let's call it a day and continue this meeting tomorrow.

جمله شماره دو آن را یک روز بنامیم و فردا این جلسه را ادامه دهیم.

Hey, we're all tired.

هی همه خسته شدیم

Let's call it a day and we can continue tomorrow.

بگذارید آن را یک روز بنامیم و فردا می توانیم ادامه دهیم.

And sentence number three, I've finished all my tasks for today.

و جمله شماره سه، من تمام کارهایم را برای امروز تمام کردم.

So I'm going to call it a day.

بنابراین من می خواهم آن را یک روز بنامم.

You got it right.

درست متوجه شدید.

Excellent.

Remember, I want you to start using these phrases because native English

عالی

به یاد داشته باشید، من می خواهم شما شروع به استفاده از این عبارات کنید زیرا انگلیسی

speakers use them all the time.

زبانان بومی همیشه از آنها استفاده می کنند.

And I want you to sound more natural.

و من می خواهم شما طبیعی تر به نظر برسید.

So here's the reason why we use this so often.

بنابراین این دلیلی است که ما اغلب از این استفاده می کنیم.

This phrase is commonly used to indicate the end of a productive period or to

این عبارت معمولاً برای نشان دادن پایان یک دوره تولیدی یا

express a desire to cease an activity.

ابراز تمایل به توقف یک فعالیت استفاده می شود. در آن زمان

It's a little easier to say this then, Hey, I'm stopping today.

گفتن این موضوع کمی ساده تر است، هی، امروز متوقف می شوم.

I'm stopping this.

من این را متوقف می کنم.

I'm not doing this anymore.

من دیگر این کار را نمی کنم.

It's a little bit easier to say, Hey, I'm going to, I'm going to call it a day.

کمی راحت تر است که بگوییم، هی، من می خواهم، یک روز آن را صدا می کنم.

I'm going to finish tomorrow.

فردا میرم تمومش کنم

Right?

So again, use this phrase, call it a day.

درست؟

پس دوباره از این عبارت استفاده کنید، آن را یک روز بنامید.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

All right, let's move on now to number seven phrase.

بسیار خوب، بیایید اکنون به عبارت شماره هفت برویم.

Number seven, survival English under the weather.

شماره هفت، انگلیسی بقا در زیر آب و هوا.

Yes.

آره.

Again, under the weather.

باز هم زیر آب و هوا.

Okay, good job.

باشه کار خوب

Now.

اکنون.

Literally I'm teaching you phrases that I use on a regular basis

به معنای واقعی کلمه من به شما عباراتی را آموزش می دهم که

as a native English speaker.

به عنوان یک انگلیسی زبان مادری به طور منظم از آنها استفاده می کنم.

I use this as well.

من هم از این استفاده میکنم

And other Americans, other native English speakers use this all the time.

و سایر آمریکایی‌ها، سایر زبان‌های بومی انگلیسی همیشه از این استفاده می‌کنند.

When we get sick, we have a cold.

وقتی مریض می شویم سرما می خوریم.

We have the flu.

آنفولانزا داریم

Unfortunately, if we get COVID, if someone says, how are you doing?

متأسفانه، اگر ما مبتلا به کووید شویم، اگر کسی بگوید وضعیت شما چطور است؟

Hey, I'm a little under the weather.

هی، من کمی زیر آب و هوا هستم.

You can say this instead of saying sick.

شما می توانید این را به جای گفتن مریض بگویید.

It just means feeling unwell or not in good health under the weather.

این فقط به معنای احساس ناخوشی یا عدم سلامتی در زیر آب و هوا است.

I want you to start using these phrases.

من می خواهم شما شروع به استفاده از این عبارات کنید.

So here's the first example sentence.

بنابراین در اینجا اولین جمله مثال است.

I won't be able to make it to work today because I'm feeling under the weather.

من امروز نمی توانم سر کار بروم زیرا احساس می کنم زیر آب و هوا هستم.

Yes, you got it.

بله متوجه شدید.

Sentence number two, she seems a little under the weather,

جمله شماره دو، او کمی زیر آب و هوا به نظر می رسد،

so maybe she should stay home.

پس شاید باید در خانه بماند.

And finally, sentence number three, his performance was not up to par because

و در نهایت جمله شماره سه عملکرد او در حد و اندازه نبود زیرا

he was feeling under the weather.

زیر آب و هوا احساس می کرد.

He wasn't feeling well.

حالش خوب نبود

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

So why do we use this so often?

پس چرا اینقدر از آن استفاده می کنیم؟

This phrase is frequently used as a euphemism to indicate illness

این عبارت اغلب به عنوان یک تعبیر برای نشان دادن بیماری

without going into specific details.

بدون پرداختن به جزئیات خاص استفاده می شود.

This is the key.

این کلید است.

Sometimes you don't want to say I have COVID.

گاهی اوقات نمی خواهید بگویید من کووید دارم. من

I have a cold.

سرما خورده ام.

I have the flu.

آنفولانزا گرفته ام، سرما خورده ام.

I have cramps.

من گرفتگی دارم

If you're a female, right?

اگر شما یک زن هستید، درست است؟

You just want to let the person know I'm not well, but

شما فقط می خواهید به آن شخص بفهمانید که حال من خوب نیست، اما

I don't want to go into detail.

من نمی خواهم وارد جزئیات شوم.

I am under the weather.

من زیر آب و هوا هستم.

You see how useful it is.

می بینید چقدر مفید است.

Right?

درست؟

Excellent.

عالی

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

Number eight, phrase number eight.

شماره هشت، عبارت شماره هشت.

You need to survive on the same page.

شما باید در همان صفحه زنده بمانید.

Literally my man, Fred, Fred, if you're watching this, so

به معنای واقعی کلمه مرد من، فرد، فرد، اگر شما این را تماشا می کنید، پس

Fred, It was one of my students.

فرد، یکی از شاگردان من بود.

He's still one of my students, but now he's a student leader in my academy.

او هنوز یکی از شاگردان من است، اما اکنون در آکادمی من رهبر دانشجویی است.

And he is a really valuable member of our team and Fred I'll message him.

و او یک عضو واقعا ارزشمند از تیم ما است و فرد من به او پیام خواهم داد.

And he even uses it as well on the same page.

و حتی از آن در همان صفحه نیز استفاده می کند.

He'll say, Hey, my friend, we're on the same page.

او می گوید، هی، دوست من، ما در یک نقطه هستیم.

Let's move forward with this project on the same page.

بیایید با این پروژه در همان صفحه پیش برویم.

All right.

خیلی خوب.

So again, after me on the same page.

پس دوباره بعد از من در همان صفحه.

Excellent.

Now it literally just means having a shared understanding or agreement

عالی

اکنون به معنای واقعی کلمه فقط به معنای داشتن تفاهم یا توافق مشترک

on a particular topic or plan.

در مورد یک موضوع یا طرح خاص است.

Again, having a shared understanding or agreement, we understand each other.

باز هم، با داشتن یک تفاهم یا توافق مشترک، یکدیگر را درک می کنیم.

We're in agreement.

ما موافقیم

We know what the plan is.

ما می دانیم که برنامه چیست.

We are on the same page.

ما در همان صفحه هستیم.

You got it.

فهمیدی.

I love it.

All right, here's sentence number one.

عاشقشم.

بسیار خوب، این جمله شماره یک است.

Let's make sure we're all on the same page regarding the project timeline.

بیایید مطمئن شویم که همه ما در مورد جدول زمانی پروژه در یک صفحه هستیم.

Sentence number two, our team needs a meeting to get on the

جمله شماره دو، تیم ما نیاز به یک جلسه دارد تا

same page about our goals.

در مورد اهداف ما یکسان شود.

And sentence number three, we can only succeed if we're

و جمله شماره سه، ما فقط زمانی می توانیم موفق شویم که

on the same page and working.

در یک صفحه باشیم و کار کنیم.

Together, you got it.

با هم، شما آن را دریافت کردید.

I love it.

So why do we use this all the time?

عاشقشم.

پس چرا ما همیشه از این استفاده می کنیم؟

This phrase is commonly used to emphasize the importance of having everyone aligned

این عبارت معمولاً برای تأکید بر اهمیت همسو بودن همه

and working towards a common goal.

و تلاش برای رسیدن به یک هدف مشترک استفاده می شود.

You got it.

فهمیدی.

I love it.

We're all working towards a common goal.

عاشقشم.

همه ما برای یک هدف مشترک کار می کنیم.

And the phrase to describe this is on the same page.

و عبارت برای توصیف این در همان صفحه است.

Now the ninth phrase you must know in order to survive in a native English

حال نهمین عبارتی که برای زنده ماندن در یک کشور بومی انگلیسی زبان باید بدانید، از

speaking country, get off someone's back.

پشت یک نفر خارج شوید.

Yes, I love it again.

بله، من دوباره آن را دوست دارم. از

Get off someone's back.

پشت کسی پیاده شو

Yes.

Now we use this all the time.

آره.

حالا ما همیشه از این استفاده می کنیم. در

Here's the definition to stop criticizing, nagging, or bothering someone.

اینجا تعریف توقف انتقاد کردن، نق زدن یا آزار دادن کسی است.

Just stop, leave them alone.

فقط بس کن، آنها را تنها بگذار.

Stop bothering them.

دست از اذیت کردنشان بردارید.

Get off of their back.

از پشت آنها خارج شوید.

Yes.

آره.

Here's the example sentence.

در اینجا مثال جمله است.

Please get off my back.

لطفا از پشتم خارج شو

Please stop nagging.

لطفا دست از غر زدن بردارید

Please stop bothering me.

لطفا دست از اذیت کردن من بردارید.

Please get off my back.

لطفا از پشتم خارج شو

Next, I want my parents to get off my back about my grades.

بعد، می‌خواهم پدر و مادرم در مورد نمرات من از من حرف بزنند. می

You see how kids can say that, right?

بینید که چگونه بچه ها می توانند این را بگویند، درست است؟

And finally sentence three, the boss finally got off his employees

و در نهایت جمله سه، رئیس در نهایت پس از مشاهده پیشرفت کارمندان خود را ترک کرد

back after seeing improvements.

.

Yes, it's making sense.

بله، منطقی است.

So why do we use this term?

پس چرا از این اصطلاح استفاده می کنیم؟

This phrase so often, this phrase is popular because it succinctly expresses

این عبارت اغلب، این عبارت محبوب است زیرا به طور خلاصه

the idea of someone relieving pressure or ceasing to criticize another person.

این ایده را بیان می کند که کسی فشار را کاهش می دهد یا از انتقاد از شخص دیگر دست می کشد.

Hey, stop.

هی بس کن

Think about someone's on your back.

به کسی فکر کنید که پشت شماست

It's really heavy.

واقعا سنگینه

And then they get off your back, then they stop bothering you.

و سپس از پشت شما خارج می شوند، سپس دیگر مزاحم شما نمی شوند. از

Get off someone's back.

پشت کسی پیاده شو

Makes sense.

منطقی است.

Excellent.

عالی

All right.

These are nine survival phrases that will help you in a native

خیلی خوب.

اینها 9 عبارت بقا هستند که به شما در یک

English speaking country.

کشور بومی انگلیسی زبان کمک می کند.

I hope you enjoyed this lesson.

امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

I will talk to you in the next one.

در قسمت بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

You still there?

هنوز اونجایی؟

You know what time it is.

میدونی ساعت چنده.

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said it's story time.

هی گفتم وقت داستانه

All right.

خیلی خوب.

This story time is actually about you.

این زمان داستان در واقع درباره شماست.

It's about you and me and our relationship.

این مربوط به من و تو و رابطه ماست.

Yes, you, you and me, but I want to start it off by telling you this short portion

بله، تو، من و تو، اما می‌خواهم با گفتن این بخش کوتاه

of something that happened in my life that led to me caring so much about you.

از اتفاقی که در زندگی‌ام رخ داد و باعث شد که من به تو اهمیت زیادی بدهم، شروع کنم.

So when there was a mud run, uh, this was several years ago, literally.

بنابراین وقتی یک گل و لای وجود داشت، اوه، این به معنای واقعی کلمه چندین سال پیش بود.

Could it have been a decade ago?

آیا ممکن است یک دهه پیش باشد؟

It was a long time ago.

این مربوط به خیلی وقت پیش است.

And a mud run is basically, uh, we had to run, I think 3.

و یک دویدن در گل اساساً، اوه، ما باید می‌دویدیم، فکر می‌کنم

5 miles at, but it wasn't just a regular, like 5k run.

3.5 مایل بود، اما فقط یک دویدن معمولی نبود، مانند 5k.

Instead in the midst of the run, we were running through the woods.

به جای آن در میان دویدن، ما در جنگل می دویدیم.

I mean, there were hundreds of people there running through the woods, doing

منظورم این است که صدها نفر آنجا بودند که از میان جنگل می دویدند و موانع را انجام می دادند

obstacles, it was an obstacle course.

، این یک مسیر مانع بود.

Right.

درست.

And we also had to trudge through the mud.

و همچنین مجبور شدیم از میان گل و لای عبور کنیم.

I mean, it, it was actually very fun, right?

یعنی واقعاً خیلی سرگرم کننده بود، درست است؟

There were four of us, me, my friend, Monica, another friend, Cleo, and

ما چهار نفر بودیم، من، دوستم، مونیکا، دوست دیگر، کلیو، و

actually our pastor's name was Reggie.

در واقع نام کشیش ما رگی بود.

So the four of us decided to do this mud run.

بنابراین ما چهار نفر تصمیم گرفتیم که این مسابقه گلی را انجام دهیم.

We said, Hey, this sounds exciting.

ما گفتیم، هی، این به نظر هیجان انگیز است.

We are all into exercising.

همه ما در حال ورزش هستیم.

And so I was telling my family that I was going to do this.

و بنابراین من به خانواده ام می گفتم که قرار است این کار را انجام دهم.

And I was just letting them know I was going to do that this upcoming Sunday.

و من فقط به آنها اطلاع دادم که قرار است این کار را یکشنبه آینده انجام دهم.

My parents were like, Hey, we're going to come and support you.

پدر و مادرم می گفتند، هی، ما می آییم و از شما حمایت می کنیم.

And I was like, really?

و من واقعا اینطور بودم؟

Again, I think I might've been in my thirties.

باز هم فکر می‌کنم شاید سی ساله بودم.

It was just something we were doing for fun.

این فقط کاری بود که ما برای سرگرمی انجام می دادیم.

My parents said, yeah, we're going to come.

پدر و مادرم گفتند، بله، ما می آییم.

And it really meant a lot.

و واقعا معنی زیادی داشت.

So my parents were there.

پس پدر و مادرم آنجا بودند.

So the race started, they shot the gun.

بنابراین مسابقه شروع شد، آنها به تفنگ شلیک کردند.

You know, the people that were organizing the event.

می دانید، افرادی که این رویداد را سازماندهی می کردند.

And I went through the run, you know, I couldn't see my parents

و من از طریق دویدن رفتم، می دانید،

throughout the obstacle course, because again, we were in the trenches.

در طول مسیر مانع نمی توانستم والدینم را ببینم، زیرا دوباره در سنگر بودیم.

We were in the midst of the woods, but my parents were

ما در میان جنگل بودیم، اما پدر و مادرم

waiting for me at the finish line.

در خط پایان منتظر من بودند.

I remember the moment I ran through the woods and I hit the last obstacle.

لحظه ای را به یاد می آورم که از میان جنگل دویدم و به آخرین مانع برخورد کردم.

I came out and my parents, my dad and my mom were like, yeah, go Tiff, go Tiff.

من بیرون آمدم و پدر و مادرم، پدرم و مامانم مثل این بودند، آره، برو تیف، برو تیف.

And I got this renewed energy for the final.

و من این انرژی را برای فینال دریافت کردم.

Five minutes of the race.

پنج دقیقه از مسابقه.

I mean, it was, it was difficult.

یعنی بود، سخت بود.

It was fun, but it was difficult.

جالب بود اما سخت بود.

But when I saw my parents, they believed in me, they encouraged me.

اما وقتی پدر و مادرم را دیدم، به من ایمان آوردند، تشویقم کردند.

I suddenly got this renewed and burst of energy.

من ناگهان این انرژی تازه و انفجاری پیدا کردم.

Why am I telling you this?

چرا این را به شما می گویم؟

Because I want to be what my parents were for me.

چون می خواهم همان چیزی باشم که پدر و مادرم برای من بودند.

I want to be that for you.

من می خواهم برای شما آن باشم. می

I know it's not easy learning English.

دانم که یادگیری زبان انگلیسی آسان نیست.

I know it's not easy to study English and to go through the trenches,

من می دانم که خواندن انگلیسی و گذر از سنگرها و

studying on a regular basis.

مطالعه منظم آسان نیست.

And when it gets challenging and sometimes making mistakes and

و وقتی چالش برانگیز می شود و گاهی اوقات اشتباه می کند و

feeling bad, I know it's not easy, but let me be your cheerleader.

احساس بدی می کند، می دانم که آسان نیست، اما اجازه دهید تشویق کننده شما باشم.

I believe in you.

من به تو ایمان دارم.

I believe you can do it.

من معتقدم که شما می توانید آن را انجام دهید.

I am confident that you will achieve your English goals.

من مطمئن هستم که به اهداف انگلیسی خود خواهید رسید.

So when you get down, when you feel discouraged, I want

پس وقتی پایین می آیی، وقتی احساس دلسردی می کنی، می خواهم

you to remember this face.

این چهره را به خاطر بسپاری. می‌خواهم

I want you to remember me in your corner, like, yes, you can do it.

مرا در گوشه‌ی خود به یاد بیاوری ، مثل اینکه، بله، تو می‌توانی این کار را انجام دهی.

I believe in you.

من به تو ایمان دارم.

I truly believe in you.

من واقعا به تو ایمان دارم

And I believe that you achieving your English goals is literally going to

و من معتقدم که دستیابی به اهداف انگلیسی خود به معنای واقعی کلمه

change the world of the people around you.

دنیای افراد اطراف شما را تغییر خواهد داد.

I've had so many students achieve their English goals

من دانش‌آموزان زیادی داشته‌ام که به اهداف انگلیسی خود رسیده‌اند

and there was a ripple effect.

و یک اثر موج دار وجود دارد.

Their children were affected.

فرزندان آنها تحت تأثیر قرار گرفتند.

Their children started respecting them more, started looking up to them.

فرزندانشان بیشتر به آنها احترام گذاشتند، شروع به نگاه کردن به آنها کردند.

Their coworkers, their friends around them.

همکارانشان، دوستانشان در اطرافشان.

I've had students move to America, move to Canada, all because they decided to

من دانش‌آموزانی را داشته‌ام که به آمریکا مهاجرت کرده‌اند، به کانادا نقل مکان کرده‌اند، همه اینها به این دلیل است که آنها تصمیم گرفتند به

push through and achieve their goals.

اهداف خود برسند.

I believe in you just like I believed in those students.

من به شما ایمان دارم، درست همانطور که به آن دانش آموزان اعتقاد داشتم.

Remember, even when it gets hard, even when you have to go through the

به یاد داشته باشید، حتی وقتی سخت می شود، حتی زمانی که باید از

trenches and trudge through the mud of English, know that you have a cheerleader

سنگرها بگذرید و از میان گل و لای زبان انگلیسی رد شوید، بدانید که در گوشه خود یک تشویق کننده دارید که

in your corner, rooting you on.

شما را ریشه کن می کند.

I love you.

دوستت دارم.

I truly do.

من واقعا انجام می دهم.

And I want you to achieve your goals.

و من از شما می خواهم که به اهداف خود برسید.

I'll talk to you next time.

دفعه بعد باهات صحبت میکنم