REAL-LIFE ENGLISH FLUENCY | LEARNING FROM REAL ENGLISH CONVERSATIONS

In our last lesson, I taught you how to practice your English

در آخرین درس ما، به شما یاد دادم که چگونه هر روز تسلط خود را به زبان انگلیسی تمرین کنید

fluency each and every day.

.

In this lesson, I'm going to literally show you how from real

در این درس، من به معنای واقعی کلمه به شما نشان خواهم داد که چگونه از

English conversations, that's right.

مکالمات واقعی انگلیسی، درست است.

Real life English conversations.

مکالمات زندگی واقعی انگلیسی

You can learn so much about English fluency, English expressions,

شما می توانید در مورد تسلط به زبان انگلیسی، عبارات انگلیسی،

English vocabulary, and so much more.

واژگان انگلیسی و خیلی چیزهای دیگر چیزهای زیادی بیاموزید.

Are you ready?

آیا شما آماده اید؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید مستقیم وارد شویم.

So we have three different conversations.

بنابراین ما سه مکالمه متفاوت داریم.

We're going to dive deeper into.

ما به عمق بیشتری می رویم.

And the first one is all about making plans for the weekend.

و اولین مورد همه در مورد برنامه ریزی برای آخر هفته است. در

Here's the first part of the conversation.

اینجا قسمت اول گفتگو است.

Yo, what's the game plan for the weekend?

بله، برنامه بازی برای آخر هفته چیست؟

Don't worry.

نگران نباشید.

Don't worry.

نگران نباشید.

I'm going to explain all of these new expressions to you.

من قصد دارم تمام این عبارات جدید را برای شما توضیح دهم.

So let's go through the conversation.

پس بیایید به گفتگو بپردازیم. در

Here we go.

اینجا ما می رویم.

Yo, what's the game plan for the weekend?

بله، برنامه بازی برای آخر هفته چیست؟

Eh, I've been on the fence, maybe thinking about catching a movie or something.

آه، من روی حصار بوده ام، شاید به تماشای فیلم یا چیزی فکر می کنم.

What about you?

شما چطور؟ به

I was kind of hoping to take advantage of the weather and hit up

نوعی امیدوار بودم که از آب و هوا استفاده کنم و از

a hiking trail, if it's nice out.

یک مسیر پیاده روی بروم، اگر بیرون خوب است.

You down?

تو پایین؟

Oh, for sure.

اوه، مطمئنا.

I haven't hit the rails or the trails in forever.

من برای همیشه به ریل ها و مسیرها نخورده ام.

Count me in.

من را حساب کن.

Sweet.

شیرین.

Let's meet up at the park entrance 9 AM Saturday.

بیایید ساعت 9 صبح شنبه در ورودی پارک همدیگر را ببینیم.

Cool.

باحال

Perfect.

عالی

I'll bring some snacks and water.

من مقداری تنقلات و آب می آورم.

Good deal.

معامله خوب

It's a plan.

این یک طرح است.

See you there.

اونجا ببینمت

Now, let me be very honest with you.

حالا بگذارید خیلی با شما صادق باشم.

This conversation is a conversation that would actually happen between

این گفتگو مکالمه ای است که در واقع بین

native English speakers in America.

انگلیسی زبانان بومی آمریکا اتفاق می افتد.

But there were so many new expressions, so many new words and slang terms that

اما تعداد زیادی عبارات جدید، بسیاری از کلمات جدید و اصطلاحات عامیانه وجود داشت که

You probably have never heard before.

احتمالاً قبلاً هرگز نشنیده اید. به

This is why this lesson is so important.

همین دلیل است که این درس بسیار مهم است.

So I want us to dive in to the very first part of the conversation.

بنابراین من می خواهم که ما به قسمت اول گفتگو بپردازیم.

Again, the topic making plans for the weekend.

باز هم موضوع برنامه ریزی برای آخر هفته.

The first thing we heard was game plan.

اولین چیزی که شنیدیم برنامه بازی بود.

Person one said, yo, what's the game plan for the weekend?

شخص اول گفت، بله، برنامه بازی برای آخر هفته چیست؟

So what does game plan mean?

پس برنامه بازی به چه معناست؟

It's just referring to a strategy.

این فقط به یک استراتژی اشاره دارد.

Or plan of action, a strategy or plan of action.

یا برنامه اقدام، استراتژی یا برنامه عمل.

So I could say, Hey, what's the plan?

بنابراین می توانم بگویم، هی، برنامه چیست؟

What are we doing this weekend?

این آخر هفته چیکار میکنیم؟

Instead, a natural way of saying it again, slang term a bit.

در عوض، یک روش طبیعی برای گفتن دوباره آن، کمی اصطلاح عامیانه.

Hey, what's the game plan?

سلام برنامه بازی چیه؟

What's the strategy?

استراتژی چیست؟

What are we doing this weekend?

این آخر هفته چیکار میکنیم؟

I want to show you three example sentences.

من می خواهم سه جمله مثال را به شما نشان دهم. در

Here we go.

اینجا ما می رویم.

Our game plan for the project is to divide the tasks among the team members.

برنامه بازی ما برای پروژه این است که وظایف را بین اعضای تیم تقسیم کنیم.

As you're seeing, you can also use this term in a business environment.

همانطور که می بینید، می توانید از این اصطلاح در یک محیط تجاری نیز استفاده کنید.

Second example, sentence, the coach discussed the game plan

مثال دوم، جمله، مربی برنامه بازی را

with the players before the match.

قبل از مسابقه با بازیکنان در میان گذاشت.

And finally, what's your game plan for improving your English skills?

و در نهایت، برنامه بازی شما برای بهبود مهارت های انگلیسی خود چیست؟

You see the connection, right?

شما ارتباط را می بینید، درست است؟

What's your game plan?

برنامه بازی شما چیست؟

What's your strategy for improving your English skills?

استراتژی شما برای بهبود مهارت های انگلیسی خود چیست؟

Now, the next part, the next thing that was said was on the fence.

حالا قسمت بعدی حرف بعدی که گفته شد روی حصار بود. در

Here we go.

اینجا ما می رویم.

Eh, I've been on the fence.

آه، من روی حصار بوده ام.

Eh, I've been on the fence.

آه، من روی حصار بوده ام. در

What does on the fence actually mean?

واقع روی حصار چه معنایی دارد؟

On the fence means undecided or unsure about something.

روی حصار به معنای بلاتکلیفی یا عدم اطمینان در مورد چیزی است.

I'm kind of going between two options.

من به نوعی بین دو گزینه می روم.

I'm not really sure.

من واقعا مطمئن نیستم.

On the fence, undecided or unsure.

روی حصار، بلاتکلیف یا نامطمئن. در

Here's the first example sentence.

اینجا اولین جمله مثال است.

She's on the fence about whether to accept the job offer or not.

او در مورد اینکه آیا پیشنهاد شغلی را بپذیرد یا نه، درگیر است.

She's a bit undecided.

او کمی بلاتکلیف است.

She's on the fence.

او روی حصار است.

What about sentence number two?

جمله شماره دو چطور؟

I'm on the fence about going to the party tonight.

من در حصار رفتن به مهمانی امشب هستم.

Not really sure.

واقعا مطمئن نیستم

And sentence number three, he's been on the fence about which college to attend.

و جمله شماره سه، او در مورد اینکه در کدام کالج شرکت کند.

So you see now how we use this expression in English.

بنابراین اکنون می بینید که چگونه از این عبارت در انگلیسی استفاده می کنیم.

On the fence, but what about the next one?

روی حصار، اما بعدی چطور؟

The next one was also very key and very important again, eh, I've been on the

مورد بعدی هم خیلی کلیدی بود و دوباره خیلی مهم، آه، من روی

fence, which, you know, now maybe thinking about catching a movie or something.

حصار بودم، که، می‌دانی، حالا شاید به تماشای فیلم یا چیز دیگری فکر می‌کنم.

What about you catching a movie?

در مورد گرفتن فیلم چطور؟

What does this mean?

این به چه معناست؟

Catching a movie just means going to watch a movie at a theater.

گرفتن یک فیلم فقط به معنای رفتن به تماشای فیلم در یک تئاتر است.

I'm going to catch a movie.

من میرم فیلم بگیرم

Remember we're using English conversations to help you start sounding more natural,

به خاطر داشته باشید که ما از مکالمات انگلیسی استفاده می کنیم تا به شما کمک کنیم طبیعی تر به نظر برسید،

more like a native English speaker, and to improve your English fluency.

بیشتر شبیه یک انگلیسی زبان مادری باشید، و تسلط به زبان انگلیسی خود را بهبود ببخشید.

Catch a movie.

فیلم بگیر

Here's the first sentence.

این اولین جمله است.

We're thinking of catching a movie tonight.

ما به این فکر می کنیم که امشب فیلم بگیریم.

Want to join next, I love catching a movie on the weekends.

می‌خواهم به برنامه بعدی بپیوندم، من عاشق تماشای یک فیلم در تعطیلات آخر هفته هستم.

And finally, after dinner, we decided to catch a movie.

و بالاخره بعد از شام تصمیم گرفتیم فیلم بگیریم.

We decided to go watch a movie moving forward.

تصمیم گرفتیم بریم فیلمی رو به جلو ببینیم.

Now you can say, ah, I'm just going to catch a movie this weekend.

حالا می تونی بگی، آه، من همین آخر هفته می خوام فیلم بگیرم.

And a native English speaker will look at you.

و یک انگلیسی زبان مادری به شما نگاه خواهد کرد.

Oh, your English is good.

اوه، انگلیسی شما خوب است. متوجه شدی

You got it.

All right, let's keep going.

باشه، ادامه بدیم

Now, again, breaking down this conversation to understand

حالا باز هم این مکالمه را برای فهمیدن

the words and expressions.

کلمات و عبارات شکسته است. در

Here's the next one was kind of hoping to take advantage of the weather.

اینجا یکی بعدی به نوعی امیدوار بود که از آب و هوا استفاده کند.

Again, was kind of hoping to take advantage of the weather.

باز هم به نوعی امیدوار بودم که از آب و هوا استفاده کنم.

What does take advantage of me?

چه سودی از من می کند؟

This just means to make good use of an opportunity.

این فقط به معنای استفاده مناسب از یک فرصت است.

Again, to make good use of an opportunity.

باز هم برای استفاده بهینه از یک فرصت.

I want to take advantage of the weather, the weather.

من می خواهم از آب و هوا، آب و هوا استفاده کنم.

Absolutely amazing.

کاملا شگفت انگیز است.

This weekend, the sun is shining.

این آخر هفته، خورشید می درخشد.

The birds are chirping, the wind, the breeze is blowing.

پرندگان چهچه می زنند، باد، نسیم می وزد.

I want to take advantage of the weather.

من می خواهم از آب و هوا استفاده کنم. در

Here's the first example sentence.

اینجا اولین جمله مثال است.

You should take advantage of the free gym membership sentence.

شما باید از جمله عضویت رایگان در باشگاه استفاده کنید.

Number two, I took advantage of the sale and bought a new phone and sentence.

شماره دو، از فروش استفاده کردم و یک گوشی و جمله جدید خریدم.

Number three, let's take advantage of the good weather and go for a picnic.

شماره سه، بیایید از هوای خوب استفاده کنیم و به پیک نیک برویم. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

عالی

All right.

Take advantage of.

بسیار خوب.

بهره ببرید.

Right after take advantage of this is the next expression that was used and

بلافاصله پس از استفاده از این عبارت بعدی است که استفاده شد و از

hit up a hiking trail, if it's nice out, you down again and hit up a hiking

یک مسیر پیاده‌روی بالا رفت، اگر خوب است، دوباره پایین می‌روید و از یک

trail, if it's nice out, you down.

مسیر پیاده‌روی بالا می‌روید، اگر خوب است، شما پایین می‌روید.

So what does hit up, hit up a hiking trail?

بنابراین چه چیزی باعث بالا رفتن، رسیدن به یک مسیر پیاده روی می شود؟

What does that mean?

این به چه معناست؟

Hit up just means to visit.

ضربه زدن فقط به معنای بازدید است.

Yeah, I'm going to hit up McDonald's after this.

آره، بعد از این به مک دونالد می روم.

Yeah.

آره

I'm going to hit up the trail after this.

بعد از این می‌خواهم مسیر را طی کنم.

Yeah.

I'm going to visit or go to that place.

آره

من قصد بازدید یا رفتن به آن مکان را دارم. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

عالی

All right.

Here's the first example sentence.

بسیار خوب. در

اینجا اولین جمله مثال است.

Let's hit up that new restaurant downtown.

بیایید آن رستوران جدید مرکز شهر را بزنیم.

Sentence number two, we hit up the mall to do some shopping.

جمله شماره دو، ما به مرکز خرید رفتیم تا کمی خرید کنیم.

And sentence number three, they hit up the beach every summer sidebar.

و جمله شماره سه، آنها هر تابستان به ساحل می‌رسند.

I'm planning to hit up the beach very soon too.

من هم قصد دارم خیلی زود به ساحل بروم. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

عالی

All right, here we go.

So we know hit up.

بسیار خوب، ما می رویم.

بنابراین ما می دانیم که ضربه.

What about hit the trails?

در مورد ضربه زدن به مسیرها چطور؟

Here's the next part of the conversation.

بخش بعدی گفتگو را در ادامه می خوانید.

Oh, for sure.

اوه، مطمئنا.

I haven't hit the trails in forever.

من برای همیشه به مسیرها نرسیده ام.

Count me in.

من را حساب کن.

One more time.

یک بار دیگر.

Oh, for sure.

اوه، مطمئنا.

I haven't hit the trails in forever.

من برای همیشه به مسیرها نرسیده ام.

Count me in.

من را وارد کنید.

What does hit the trails mean?

It literally just means to go hiking or walking on trails.

این در لغت به معنای پیاده روی یا پیاده روی در مسیرها است.

Again, to go hiking or walking on trails.

باز هم برای پیاده روی یا پیاده روی در مسیرها.

One of my good friends, she just said, Hey Tiff, I have a

یکی از دوستان خوبم فقط گفت هی تیف، من

pass to all the national parks.

به همه پارک های ملی پاس دارم.

Let's hit up some trails.

بیایید چند مسیر را طی کنیم.

Let's hit the trails soon.

بیایید به زودی مسیرها را طی کنیم.

Let's go hiking or walk on trails.

بیایید پیاده روی کنیم یا در مسیرها قدم بزنیم. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

All right.

عالی

بسیار خوب. در

Here's the first example sentence.

اینجا اولین جمله مثال است.

We love to hit the trails every Saturday morning.

ما دوست داریم هر شنبه صبح به مسیرهای پیاده روی برویم.

Next she's planning to hit the trails in the national park.

بعد او در حال برنامه ریزی برای رفتن به مسیرهای پیاده روی در پارک ملی است.

And finally, after work, he likes to hit the trails to relax.

و در نهایت، پس از کار، او دوست دارد برای استراحت به مسیرها برود. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

All right.

عالی

بسیار خوب.

Now, the next thing that I said, as I was reading the conversation to

حالا حرف بعدی که داشتم گفت و گو را برای

you, Was this sweet let's meet up at the park entrance 9 00 AM Saturday.

شما می خواندم، این شیرینی بود بیا ساعت 9 صبح شنبه در ورودی پارک همدیگر را ببینیم.

Cool.

باحال

Again, sweet.

باز هم شیرین

Let's meet up at the park entrance 9 00 AM Saturday.

بیایید ساعت 9 صبح شنبه در ورودی پارک همدیگر را ببینیم.

What does this cool actually mean again, we're reviewing these real life English

معنای واقعی این جالب چیست، ما این مکالمات انگلیسی واقعی را مرور می کنیم

conversations to improve your fluency and to help you sound more natural.

تا تسلط شما را بهبود بخشیم و به شما کمک کنیم طبیعی تر به نظر برسید.

Cool.

Just means an informal way to agree or show approval.

باحال

فقط به معنای روشی غیررسمی برای موافقت یا نشان دادن تایید است.

I use this all the time.

من همیشه از این استفاده می کنم.

Someone calls me, Hey, Tiff, you want to hang out?

یکی به من زنگ می‌زند، هی، تیف، می‌خواهی با هم جمع شویم؟

Yeah, cool, cool.

آره، باحال، باحال

I'm down.

من پایین هستم.

Cool.

باحال

An informal way to agree or show approval.

روشی غیررسمی برای موافقت یا نشان دادن تایید. در

Here's the first example sentence.

اینجا اولین جمله مثال است. آیا

Can we meet at 6 PM?

می توانیم ساعت 6 عصر همدیگر را ببینیم؟

Cool.

باحال

The response.

پاسخ.

Cool.

باحال

I agree.

موافقم

Of course.

البته.

Sentence number two, I'll bring the drinks.

جمله شماره دو، نوشیدنی ها را می آورم.

Cool.

باحال

Thanks again for a statement and the response.

باز هم برای بیانیه و پاسخ متشکرم.

And next example, three, we're going to the concert tonight.

و مثال بعدی، سه، امشب به کنسرت می رویم.

Cool.

باحال

Have fun.

خوش بگذره

Cool.

باحال

I'm down too.

من هم پایین ام

Cool.

باحال

Have fun again.

بازم خوش بگذره

Cool.

باحال

And what about this again?

و این دوباره چطور؟

Part of the conversation.

بخشی از گفتگو

Cool.

باحال

Good deal.

معامله خوب

It's a plan.

این یک طرح است.

See you there again.

دوباره آنجا می بینمت

Good deal.

معامله خوب

It's a plan.

این یک طرح است.

See you there.

اونجا ببینمت

What does good deal mean?

معامله خوب یعنی چه؟

I use this one also all the time.

من از این یکی نیز همیشه استفاده می کنم. در

It literally means an agreement or arrangement that is favorable.

لغت به معنای توافق یا ترتیبی است که مطلوب است.

Yes.

Good deal.

بله.

معامله خوب

An agreement or arrangement that is favorable.

توافق یا ترتیبی که مطلوب است. در

Here's the first example.

اینجا اولین مثال است.

I'll do the dishes.

من ظرف ها را می شستم.

If you cook dinner.

اگه شام ​​میپزی

Oh, good deal.

اوه، معامله خوبی است.

That's the response.

این پاسخ است.

Oh, good deal.

اوه، معامله خوبی است.

I agree with you.

من با شما موافقم.

Great plan.

طرح عالی

Number two, you can have the last piece of cake.

شماره دو، می توانید آخرین تکه کیک را بخورید.

Oh, good deal.

اوه، معامله خوبی است.

I love cake and example three.

من عاشق کیک و مثال سه هستم.

Let's split the cost of the gift.

بیایید هزینه هدیه را تقسیم کنیم.

Oh, good deal.

اوه، معامله خوبی است.

Yes.

بله.

I like that idea.

من آن ایده را دوست دارم.

I agree.

موافقم

Let's split the cost of the gift.

بیایید هزینه هدیه را تقسیم کنیم.

Good deal.

معامله خوب متوجه شدی

You got it.

Excellent.

عالی باشه

Okay.

Now, one more time, looking at this conversation.

حالا، یک بار دیگر، به این گفتگو نگاه می کنم.

Now that we know the words and expressions, here we go again, looking

حالا که کلمات و عبارات را می‌دانیم، دوباره

at the conversation to understand now, exactly what was going on as they were

به گفتگو نگاه می‌کنیم تا بفهمیم که دقیقاً چه اتفاقی می‌افتاد که در مورد

talking about meeting and making plans, yo, what's the game plan for the weekend?

ملاقات و برنامه‌ریزی صحبت می‌کردند، بله، برنامه بازی برای آخر هفته چیست؟

Ah, I've been on the fence, maybe thinking about catching a movie or something.

آه، من روی حصار بوده ام، شاید به تماشای یک فیلم یا چیزی فکر می کنم.

What about you?

شما چطور؟

Was kind of hoping to take advantage of the weather and hit up a hiking

آیا به نوعی امید به استفاده از آب و هوا و رفتن به یک مسیر پیاده روی بود

trail, if it's nice out, you down?

، اگر بیرون خوب است، پایین آمدید؟

Oh, for sure.

اوه، مطمئنا.

I haven't hit the trails in forever.

من برای همیشه به مسیرها نرسیده ام.

Count me in.

من را حساب کن.

Sweet.

شیرین.

Let's meet up at the park entrance 9 AM Saturday.

بیایید ساعت 9 صبح شنبه در ورودی پارک همدیگر را ببینیم.

Cool.

باحال

Perfect.

عالی

I'll bring some snacks and water.

من مقداری تنقلات و آب می آورم.

Good deal.

معامله خوب

It's a plan.

این یک طرح است.

See you there.

اونجا ببینمت

Now you understand that conversation, right?

حالا آن مکالمه را فهمیدی، درست است؟

Making plans for the weekend.

برنامه ریزی برای آخر هفته.

Now let's move on to the second conversation.

حالا بریم سراغ گفتگوی دوم.

Before we move on to the second conversation, I want to remind you.

قبل از اینکه به گفتگوی دوم بپردازیم، می خواهم به شما یادآوری کنم.

Everything you're learning today, all the expressions, the conversation portions.

همه چیزهایی که امروز یاد می گیرید، تمام عبارات، بخش های مکالمه.

You can practice after this lesson by going to the English with Tiffani app.

بعد از این درس می توانید با رفتن به زبان انگلیسی با اپلیکیشن تیفانی تمرین کنید.

If you haven't already downloaded, it's a free download, hit the

اگر قبلا دانلود نکرده اید، دانلود رایگان است،

link in the description, and you can practice what you learn.

لینک موجود در توضیحات را بزنید و می توانید آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

Remember, it's important to review after you learn something.

به یاد داشته باشید، مهم است که بعد از یادگیری چیزی مرور کنید.

All right, so let's keep going now.

بسیار خوب، پس بیایید همین الان ادامه دهیم.

Let's move on to the second conversation.

بریم سراغ گفتگوی دوم. در

Here's the second conversation, ordering food at a restaurant.

اینجا مکالمه دوم، سفارش غذا در یک رستوران است.

So, uh, what looks good to you here?

خب، اوه، چه چیزی اینجا به نظر شما خوب است؟ به

I'm leaning towards the spaghetti.

سمت اسپاگتی خم شده ام.

You, I'm thinking the pizza might be the move.

شما، من فکر می کنم پیتزا ممکن است حرکت باشد.

Ever tried it?

تا حالا امتحانش کردی؟ نه

Nah.

Haven't had the pleasure.

لذت نبرده اند

Is it good?

خوبه؟

Oh, absolutely.

اوه، قطعا.

It's legit.

قانونی است.

Highly recommend.

به شدت توصیه می شود.

Alright, you sold me.

باشه منو فروختی

Let's go with the pizza.

بریم با پیتزا

Good looking out.

خوب نگاه کردن.

No doubt.

بدون شک. بیا

Let's eat.

بخوریم

Now, this was a short conversation.

حالا این یک گفتگوی کوتاه بود.

They're at a restaurant.

آنها در یک رستوران هستند.

They're trying to figure out what to order, but you notice that there were

آنها سعی می کنند بفهمند چه چیزی باید سفارش دهند، اما متوجه می شوید که

so many new expressions, so many new words used in the context of speaking

عبارات جدید بسیار زیادی وجود دارد، کلمات جدید زیادی در زمینه صحبت

about what to order at a restaurant.

در مورد اینکه در یک رستوران چه چیزی باید سفارش دهیم استفاده می شود.

So I want us to dive deeper because I want you to be able to use these expressions

بنابراین می‌خواهم عمیق‌تر غواصی کنیم زیرا می‌خواهم شما بتوانید از این عبارات استفاده کنید

and sound like a native English speaker.

و مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید.

So again, ordering food at a restaurant, the first one.

بنابراین دوباره، سفارش غذا در رستوران، اولین مورد. به

I'm leaning towards the spaghetti.

سمت اسپاگتی خم شده ام.

You again, I'm leaning towards the spaghetti.

دوباره تو من به سمت اسپاگتی خم شده ام .

What does leaning towards me?

خم شدن به سمت من چه فایده ای دارد؟

It just means inclining or considering a particular option.

این فقط به معنای تمایل یا در نظر گرفتن یک گزینه خاص است.

I like spaghetti and I like rice, but I'm kind of leaning towards, I'm

من اسپاگتی را دوست دارم و برنج را دوست دارم، اما به نوعی به سمت آن متمایل هستم، به

kind of more inclined to this option.

نوعی بیشتر به این گزینه تمایل دارم.

In English, we say leaning towards.

در انگلیسی می گوییم تمایل به سمت.

So check out these examples sentences.

بنابراین این جملات نمونه را بررسی کنید. در

Here's the first one.

اینجا اولین مورد است.

I'm leaning towards buying the blue dress.

من به خرید لباس آبی تمایل دارم.

Next he's leaning towards taking the job offer.

بعد او به سمت پذیرش پیشنهاد شغلی تمایل دارد.

And finally, we're leaning towards vacationing in Europe next summer.

و در نهایت، ما به تعطیلات در اروپا در تابستان آینده تمایل داریم.

You got it again, leaning towards.

دوباره گرفتی، به سمتش متمایل شدی.

And what about this next one?

و در مورد این بعدی چطور؟

Again, it came up during the conversation.

باز هم در حین گفتگو مطرح شد.

I'm thinking the pizza might be the move ever tried it.

من فکر می کنم پیتزا ممکن است حرکتی باشد که آن را امتحان کرده اید. از

Listen closely.

نزدیک گوش کن

I'm thinking the pizza might be the move ever tried it.

من فکر می کنم پیتزا ممکن است حرکتی باشد که آن را امتحان کرده اید.

Now, you know, the words might be the move, right?

حالا، می دانید، کلمات ممکن است حرکت باشند، درست است؟

But what does be the move together?

اما حرکت با هم چیست؟

These three words, what does this expression mean?

این سه کلمه یعنی چه ؟

Be the move just means to be the best choice for you.

Be the move فقط به این معناست که بهترین انتخاب برای شما باشم.

Or option again, to be the best choice or option again, you're

یا دوباره گزینه، برای اینکه دوباره بهترین انتخاب یا گزینه باشید،

learning real English, English that I use in conversations, English,

انگلیسی واقعی را یاد می گیرید، انگلیسی که من در مکالمات استفاده می کنم، انگلیسی،

that native English speakers, Americans use in conversation.

انگلیسی زبانان بومی و آمریکایی ها در مکالمه استفاده می کنند.

So be the move to be the best choice or option.

بنابراین حرکتی باشید تا بهترین انتخاب یا گزینه باشید. در

Here's the first example sentence going to the beach might be the move this

اینجا اولین جمله مثال رفتن به ساحل ممکن است حرکت این

weekend, going to the beach might be the best choice or option for this weekend.

آخر هفته باشد، رفتن به ساحل ممکن است بهترین انتخاب یا گزینه برای این آخر هفته باشد. باشه متوجه

Okay.

You got it?

شدی؟

Yes.

You're smart.

بله.

تو باهوشی

So it is number two.

بنابراین شماره دو است.

Ordering takeout is definitely the move tonight.

سفارش غذای بیرون قطعا حرکت امشب است.

And finally for a quick lunch, the sandwich shop is the move.

و در نهایت برای یک ناهار سریع، ساندویچ فروشی حرکت است.

Again, be the move, best choice or option.

باز هم، حرکت، بهترین انتخاب یا گزینه باشید.

And what about this next one?

و در مورد این بعدی چطور؟

This is something I say a lot.

این چیزی است که من زیاد می گویم.

I'm known for this among my friends and my family.

من به این دلیل در میان دوستان و خانواده ام شناخته شده ام.

Oh, absolutely.

اوه، قطعا.

It's legit.

قانونی است.

Highly recommend one more time.

یک بار دیگر به شدت توصیه می شود.

Oh, absolutely.

اوه، قطعا.

It's legit.

قانونی است.

Highly recommend.

به شدت توصیه می شود.

What does legit mean again?

مشروعیت دوباره به چه معناست؟

It's legit.

قانونی است.

It just means it's genuine, authentic.

این فقط به این معنی است که واقعی و معتبر است.

It's legit.

قانونی است.

Or very good.

یا خیلی خوبه

It's really the shortened form of legitimate.

این واقعاً شکل کوتاه شده مشروع است.

Just in case you want to know.

فقط در صورتی که بخواهید بدانید.

So again, it's legit.

بنابراین دوباره، آن را قانونی است.

This is a slang term means it's genuine, authentic, or very good.

این یک اصطلاح عامیانه است به این معنی که واقعی، معتبر یا بسیار خوب است.

So check out these examples sentences.

بنابراین این جملات نمونه را بررسی کنید. در

Here's the first one.

اینجا اولین مورد است.

This new restaurant is legit.

این رستوران جدید قانونی است.

The food is amazing.

غذا شگفت انگیز است.

Next, his advice on investing is legit and worth following.

بعد، توصیه او در مورد سرمایه گذاری قانونی است و ارزش دنبال کردن دارد.

And finally, the concert last night was legit.

و بالاخره کنسرت دیشب قانونی بود. به

We had a great time.

ما خیلی خوش گذشت. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

So again, it's legit.

عالی

بنابراین دوباره، آن را قانونی است.

What about this one?

This came up during the conversation as well.

در مورد این یکی چطور؟

این موضوع در حین گفتگو نیز مطرح شد. در

Here's the part of the conversation.

اینجا بخشی از گفتگو است.

All right, you sold me.

باشه تو من رو فروختی

Again, all right, you sold me.

بازم خیلی خب، تو منو فروختی

What does sold me mean?

مرا فروخت یعنی چه؟

Sold me just means convinced me to do or believe something.

Sold me فقط به این معنی است که مرا متقاعد کرد که کاری را انجام دهم یا باور کنم.

Convinced me to do or believe something.

مرا متقاعد کرد که کاری را انجام دهم یا باور کنم.

All right, you sold me.

باشه تو من رو فروختی

They were talking about what to order.

داشتند صحبت می کردند که چه چیزی سفارش بدهند.

So let's check out these example sentences.

پس بیایید این جملات مثال را بررسی کنیم. در

Here we go.

اینجا ما می رویم.

You sold me on the idea of joining the gym.

تو مرا به فکر پیوستن به ورزشگاه فروختی.

Next, her presentation sold me on the new product.

بعد، ارائه او به من در محصول جدید فروخت.

And finally, he sold me on trying the new restaurant.

و در نهایت، او من را در هنگام امتحان کردن رستوران جدید فروخت. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

So again, sold me.

عالی

پس دوباره من را فروخت.

And what about this next one?

و در مورد این بعدی چطور؟

All right, this part of the conversation.

بسیار خوب، این بخش از گفتگو.

Let's go with the pizza again, let's go with the pizza.

بیا با پیتزا برویم، با پیتزا برویم.

Remember we're speaking about English phrases, expressions, and words that

به یاد داشته باشید که ما در مورد عبارات، عبارات و کلمات انگلیسی صحبت می کنیم که

native English speakers use in real life.

انگلیسی زبانان بومی در زندگی واقعی استفاده می کنند.

Real life conversations, real life English fluency.

مکالمات زندگی واقعی، تسلط واقعی به زبان انگلیسی.

And now we have, let's go with, this just means to choose or decide on something

و اکنون ما داریم، اجازه دهید با آن برویم، این فقط به معنای انتخاب یا تصمیم گیری مجدد در مورد چیزی

again, to choose or decide on something.

، انتخاب یا تصمیم گیری در مورد چیزی است.

So here are the example sentences.

بنابراین در اینجا جملات مثال آمده است.

Let's go with the blue paint for the living room.

بیایید با رنگ آبی برای اتاق نشیمن برویم.

Let's choose the blue paint for the living room.

بیایید رنگ آبی را برای اتاق نشیمن انتخاب کنیم. بعدی

Next.

We're not sure what to eat.

ما مطمئن نیستیم چه بخوریم.

Let's go with pizza and finally for the movie night.

بریم با پیتزا و بالاخره شب فیلم.

Let's go with a comedy You got it.

بیایید با یک کمدی برویم شما متوجه شدید.

Excellent.

عالی

All right.

بسیار خوب.

Next we had during the conversation, this expression, good looking out again.

بعد که در طول مکالمه داشتیم، این بیان را داشتیم که دوباره به بیرون نگاه می کرد.

Good looking out.

خوب نگاه کردن.

What does this mean?

این به چه معناست؟

It literally just means an expression of gratitude for someone's

به معنای واقعی کلمه فقط به معنای ابراز قدردانی از

consideration or assistance.

توجه یا کمک کسی است.

Right yesterday, true story.

همین دیروز، داستان واقعی

My friend was actually, um, organizing the picnic at my church.

دوست من در واقع، اوم، پیک نیک را در کلیسای من ترتیب می داد.

Right.

درسته

And I had to teach them classes in the morning.

و من باید صبح به آنها کلاس می دادم.

So I was going to be running late.

پس قرار بود دیر بیام.

I wanted to help her.

من می خواستم به او کمک کنم.

So I went to the church immediately after my classes and

بنابراین بلافاصله بعد از کلاس هایم به کلیسا رفتم و

I helped her for several hours.

چندین ساعت به او کمک کردم.

And she said, thank you so much.

و او گفت: خیلی ممنون.

Good looking out.

خوب نگاه کردن.

She could say, good looking out.

او می تواند بگوید، خوب به بیرون نگاه می کند.

Thank you so much for helping me, for your consideration, for your assistance.

از اینکه به من کمک کردید، برای توجه شما، برای کمک شما بسیار سپاسگزارم.

Good looking out.

خوب نگاه کردن. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

All right, here's the first example sentence.

عالی

بسیار خوب، در اینجا اولین جمله مثال است.

Thanks for reminding me about the meeting.

ممنون از یادآوری جلسه

Whoo.

اووو

Good looking out next.

خوب نگاه کردن به آینده.

Good looking out, man.

خوب نگاه می کنی، مرد

I forgot my keys at home.

کلیدهایم را در خانه فراموش کردم.

And finally, she brought an extra umbrella for me.

و در نهایت او یک چتر اضافی برای من آورد.

Good looking out.

خوب نگاه کردن. متوجه شدی

You got it.

Great job.

All right, next we have this one.

کار عالی

بسیار خوب، بعد ما این یکی را داریم.

Another great one.

یکی دیگه عالیه

Oh, no doubt.

اوه، بدون شک. بیا

Let's eat.

بخوریم

Right after the person said, good looking out, the next thing was, Oh, no doubt.

بلافاصله بعد از اینکه آن شخص گفت: «خوب نگاه می کنم»، چیز بعدی این بود، اوه، بدون شک. بیا

Let's eat.

بخوریم

What does no doubt mean?

بدون شک یعنی چه؟

No doubt.

Just means certainly or definitely again, certainly or definitely.

بدون شک.

فقط یعنی قطعاً یا قطعاً دوباره، قطعاً یا قطعاً.

Check out these example sentences.

این جملات نمونه را بررسی کنید. در

Here we go.

اینجا ما می رویم.

No doubt.

بدون شک.

This is the best pizza in town.

این بهترین پیتزا در شهر است.

Next he's no doubt the best candidate for the job.

بعد او بدون شک بهترین نامزد برای این شغل است.

And finally, no doubt.

و در نهایت، بدون شک.

We'll have a great time at the concert.

در کنسرت لحظات خوبی خواهیم داشت. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

All right.

عالی

بسیار خوب.

So now let's check out the conversation again.

پس حالا بیایید دوباره گفتگو را بررسی کنیم.

Now that you know the words and expressions, here we go again, the

اکنون که کلمات و عبارات را می دانید، دوباره به

conversation between these individuals, all about ordering food at a restaurant.

گفتگوی بین این افراد می پردازیم، همه چیز در مورد سفارش غذا در یک رستوران. در

Here we go.

اینجا ما می رویم.

So what looks good to you here?

پس چه چیزی اینجا به نظر شما خوب است؟ به

I'm leaning towards the spaghetti.

سمت اسپاگتی خم شده ام.

You?

شما؟

I'm thinking the pizza might be the move.

من فکر می کنم پیتزا ممکن است حرکت باشد.

Ever tried it?

تا حالا امتحانش کردی؟

Nah, I haven't had the pleasure.

نه، من این لذت را نداشتم.

Is it good?

خوبه؟

Oh, absolutely.

اوه، قطعا.

It's legit.

قانونی است.

Highly recommend.

به شدت توصیه می شود.

All right.

You sold me.

بسیار خوب.

تو من را فروختی

Let's go with the pizza.

بریم با پیتزا

Good looking out.

خوب نگاه کردن.

No doubt.

بدون شک. بیا

Let's eat.

بخوریم

So now you understand everything that was said in that part of the conversation.

پس حالا همه چیزهایی که در آن قسمت از مکالمه گفته شد را می فهمید.

Right now, it's time to go to the third conversation, another natural

همین الان وقت آن است که به مکالمه سوم برویم، یک

and real English conversation.

مکالمه طبیعی و واقعی دیگر انگلیسی.

So here we go.

بنابراین ما اینجا هستیم.

This conversation is about asking for directions.

این گفتگو در مورد درخواست جهت است.

Something that happens very often.

چیزی که اغلب اتفاق می افتد.

Hey, uh, sorry to bother you, but I'm trying to find the library.

هی، اوه، ببخشید مزاحم شما شدم، اما من در تلاشم تا کتابخانه را پیدا کنم.

Oh, no problem at all.

اوه اصلا مشکلی نیست

Just go straight down this way.

فقط به این سمت پایین بروید.

Then hang a left at the next block straight and then a left.

سپس یک سمت چپ را در بلوک بعدی مستقیم و سپس به سمت چپ آویزان کنید. متوجه

Got it.

شدم.

Is it a bit of a walk?

کمی پیاده روی است؟

Not really.

It's just around the corner, maybe five minutes tops.

نه واقعا.

همین نزدیکی است، شاید پنج دقیقه بالاست.

Awesome.

Thanks so much.

عالیه خیلی

ممنون

Really appreciate it.

واقعا قدرش را بدان

Ah, don't mention it.

آه، به آن اشاره نکنید. از

Enjoy your time over there.

وقت خود در آنجا لذت ببرید.

Short conversation, but so many new expressions, so many new words and

مکالمه کوتاه، اما عبارات بسیار جدید ، کلمات و عبارات جدید زیادی

phrases that you need to understand to have this real life English conversation.

که برای داشتن این مکالمه انگلیسی واقعی باید درک کنید.

Let's get started with the very first one to make sure you

بیایید با اولین مورد شروع کنیم تا مطمئن شویم که

understand how to use it properly.

نحوه استفاده صحیح از آن را درک کرده اید.

Sorry to bother you.

ببخشید مزاحمتون شدم

Hey, sorry to bother you, but.

سلام ببخشید مزاحمتون شدم ولی

I'm trying to find the library again.

دوباره سعی می کنم کتابخانه را پیدا کنم.

Hey, sorry to bother you, but I'm trying to find the library.

سلام، ببخشید مزاحم شما شدم، اما من در تلاشم تا کتابخانه را پیدا کنم.

Sorry to bother you.

ببخشید مزاحمتون شدم

This just means a polite way to apologize for interrupting someone.

این فقط به معنای روشی مودبانه برای عذرخواهی برای قطع صحبت کسی است.

Maybe they were walking, maybe they were on their cell phone.

شاید راه می رفتند، شاید با تلفن همراهشان بودند.

Maybe they were having a conversation with someone else, but you

شاید آنها در حال گفتگو با شخص دیگری بودند، اما شما

really needed to interrupt them.

واقعاً نیاز داشتید که آنها را قطع کنید.

The polite way of saying this is sorry to bother you, a polite way to

روش مودبانه گفتن این جمله متاسفم که باعث ناراحتی شما می شود، روشی مودبانه برای

apologize for interrupting someone.

عذرخواهی به خاطر قطع حرف شخصی. در

Here's the first example sentence.

اینجا اولین جمله مثال است.

Sorry to bother you, but do you have a minute to talk next?

ببخشید که مزاحم شدم، اما آیا یک دقیقه فرصت دارید که بعداً صحبت کنید؟

Sorry to bother you, but could you help me with this?

ببخشید که مزاحم شما شدم، اما آیا می توانید در این مورد به من کمک کنید؟

And finally, sorry to bother you, but I need to ask a quick question.

و در آخر ببخشید که مزاحم شما شدم، اما باید یک سوال سریع بپرسم. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

عالی

All right.

The next thing that came up during the conversation.

بسیار خوب.

مورد بعدی که در حین گفتگو مطرح شد.

Oh, no problem at all.

اوه اصلا مشکلی نیست

Oh, no problem at all.

اوه اصلا مشکلی نیست

No problem at all.

اصلا مشکلی نیست

Just is a polite response indicating that something was not an inconvenience.

Just یک پاسخ مودبانه است که نشان می دهد چیزی ناراحت کننده نبوده است.

Hey, it's all good.

هی، همه چیز خوب است.

You don't have to apologize.

لازم نیست عذرخواهی کنی

No problem at all.

اصلا مشکلی نیست

No inconvenience, no problem at all.

بدون ناراحتی، هیچ مشکلی وجود ندارد. در

Here's the first example sentence.

اینجا اولین جمله مثال است. آیا

Can you help me move this table?

می توانید به من کمک کنید تا این میز را جابجا کنم؟

Oh, no problem at all.

اوه اصلا مشکلی نیست بعدی

Next.

Thanks for lending me your book.

ممنون که کتابت را به من امانت دادی

Hey, no problem at all.

سلام اصلا مشکلی نیست

And finally, could you pass me the salt?

و در نهایت، می توانید نمک را به من بدهید؟

Yeah, no problem at all.

آره اصلا مشکلی نیست

Very commonly used.

بسیار متداول استفاده می شود.

And I want you to adapt and adopt these expressions.

و من از شما می خواهم که این عبارات را تطبیق دهید و بپذیرید.

All right, let's move on to the next one.

خیلی خب، بریم سراغ بعدی.

Again, it came up during the conversation as they were giving directions.

باز هم در حین مکالمه زمانی که آنها راهنمایی می کردند، مطرح شد.

Just go straight down this way.

فقط از این راه مستقیم به پایین بروید.

Then hang a left at the next block.

سپس در بلوک بعدی یک سمت چپ آویزان کنید.

Again, just go straight down this way, then hang a left at the next block.

مجدداً، فقط به این سمت پایین بروید، سپس در بلوک بعدی، سمت چپ را آویزان کنید.

Hang a left, hang something.

آویزان به چپ، چیزی آویزان کنید.

What does this mean?

این به چه معناست؟

An informal way to say, turn left, hang a left, take a

روشی غیررسمی برای گفتن، به چپ بپیچید، به چپ آویزان کنید، به

left, turn left, hang a right.

چپ بپیچید، به چپ بپیچید، به راست آویزان کنید. به

Turn right.

راست بپیچید.

You can use both.

می توانید از هر دو استفاده کنید.

Hang a left just is an informal way to say, turn left.

Hang a left just روشی غیررسمی برای گفتن است، به چپ بپیچید. در

Here's the first example sentence.

اینجا اولین جمله مثال است.

It's at the intersection, hang a left, you got it next.

در تقاطع است، یک سمت چپ آویزان کنید، بعد متوجه شدید.

You'll see a big sign, hang a left there.

یک تابلوی بزرگ می بینید، یک سمت چپ را آنجا آویزان کنید.

And finally, after the gas station, hang a left into the parking lot.

و در نهایت، بعد از پمپ بنزین، یک سمت چپ را به داخل پارکینگ آویزان کنید.

You see how easy it is to use this expression, hang a left.

می بینید که استفاده از این عبارت چقدر آسان است، یک سمت چپ آویزان کنید.

Now you won't be confused when someone uses this during a conversation.

حالا وقتی کسی در طول مکالمه از آن استفاده می کند، گیج نخواهید شد.

The next one is also a good one.

بعدی هم خوبه در

Here we go.

اینجا ما می رویم.

Straight.

مستقیم.

And then a left.

و سپس یک سمت چپ. متوجه

Got it.

شدم.

Is it a bit of a walk again?

آیا دوباره کمی پیاده روی است؟

Is it a bit of a walk?

کمی پیاده روی است؟

What does a bit of mean?

بیت به چه معناست؟

This just means a small amount or slight degree, a small amount or slight degree.

این فقط به معنای مقدار کم یا درجه خفیف، مقدار کم یا درجه خفیف است. در

Here's an example sentence using this term.

اینجا یک جمله مثال با استفاده از این عبارت است. آیا

Can I have a bit of sugar in my tea?

می توانم کمی شکر در چایم داشته باشم؟

Not too much, just the right amount.

نه خیلی زیاد، فقط به مقدار مناسب. آیا

Can I have a bit of sugar in my tea?

می توانم کمی شکر در چایم داشته باشم؟ بعدی

Next.

There's a bit of confusion about the schedule.

در مورد برنامه کمی سردرگمی وجود دارد.

And finally, he showed a bit of interest in the project.

و در نهایت او کمی به این پروژه علاقه نشان داد. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

عالی

Again, a bit of now this next one, you might've heard it before and you

باز هم، کمی از حالا این بعدی، شاید قبلاً آن را شنیده باشید و شاید

might not have, you may not have heard this in a real life conversation,

نشنیده باشید، ممکن است این را در یک گفتگوی واقعی نشنیده باشید،

but you may have seen it in a book.

اما ممکن است آن را در کتابی دیده باشید. در

Here we go.

اینجا ما می رویم.

Not really.

نه واقعا.

It's just around the corner.

همین اطراف است.

Not really.

It's just around the corner.

نه واقعا.

همین اطراف است.

What does around the corner mean?

دور گوشه به چه معناست؟

Very close or nearby.

خیلی نزدیک یا نزدیک.

That's all it means.

معنیش همینه

Very close or nearby.

خیلی نزدیک یا نزدیک.

So check out these example sentences.

بنابراین این جملات مثال را بررسی کنید.

The coffee shop is just around the corner.

کافی شاپ همین گوشه است.

Next, her office is around the corner from the main entrance.

بعد، دفتر او در گوشه ای از ورودی اصلی است.

And finally, the bookstore you're looking for is around the corner.

و در نهایت، کتابفروشی مورد نظر شما نزدیک است. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

عالی

All right.

And right after we said that there was another expression, not really.

بسیار خوب.

و درست بعد از اینکه گفتیم تعبیر دیگری وجود دارد، نه واقعاً.

It's just around the corner, maybe five minutes tops.

همین نزدیکی است، شاید پنج دقیقه بالاست.

Again, maybe five minutes tops.

دوباره، شاید پنج دقیقه تاپ.

The key to this expression, this expression was a tongue twister.

کلید این عبارت، این عبارت، زبان گردان بود.

The key to this expression is tops.

کلید این عبارت بالاست.

So five minutes tops just means no longer than five minutes.

بنابراین تاپ های پنج دقیقه ای فقط به معنای بیشتر از پنج دقیقه نیست.

I could say 10 minutes tops, no longer than 10 minutes, 30 minutes tops, no

می‌توانم بگویم تاپ‌های 10 دقیقه‌ای، نه بیشتر از 10 دقیقه، تاپ‌های 30 دقیقه‌ای، نه

longer than 30 minutes in English tops.

بیشتر از 30 دقیقه در تاپ‌های انگلیسی. متوجه شدی

You got it.

Good.

Check out these example sentences.

خوب

این جملات نمونه را بررسی کنید.

I'll be ready in five minutes tops.

من تاپ های پنج دقیقه دیگر آماده خواهم شد.

It's kind of emphasizing, Hey, no longer than this amount of time.

این به نوعی تاکید است، هی، بیش از این مدت زمان نیست.

Next, the walk to the store is five minutes tops.

بعد، پیاده روی تا فروشگاه پنج دقیقه است.

And finally, we'll arrive at the station in five minutes tops.

و در نهایت، پنج دقیقه دیگر به ایستگاه می رسیم. متوجه شدی

You got it.

Excellent.

عالی

All right.

بسیار خوب.

And then wrapping up the conversation, this was said, Hey, don't mention it.

و سپس در پایان گفتگو، این گفته شد، هی، به آن اشاره نکن.

Enjoy your time over there again.

دوباره از وقت خود در آنجا لذت ببرید. به

Don't mention it.

آن اشاره نکنید. از

Enjoy your time over there.

وقت خود در آنجا لذت ببرید.

What does don't mention it mean?

اشاره نکردن به چه معنی است؟

When do we use it?

چه زمانی از آن استفاده کنیم؟

It just means you're welcome.

این فقط به این معنی است که شما خوش آمدید.

It was no problem.

مشکلی نبود.

Again, it just means you're welcome.

باز هم، این فقط به این معنی است که شما خوش آمدید.

It was no problem.

مشکلی نبود. به

Don't mention it.

آن اشاره نکنید.

So check out these examples and it says, thanks for the help.

بنابراین این نمونه‌ها را بررسی کنید و می‌گوید، از کمکتان متشکرم. به

Don't mention it.

آن اشاره نکنید.

Next example.

مثال بعدی

I appreciate your advice.

من از توصیه شما قدردانی می کنم.

Hey, don't mention it.

هی بهش اشاره نکن

And finally, thanks for picking me up.

و در آخر، ممنون که مرا انتخاب کردید. به

Don't mention it.

آن اشاره نکنید.

Now, what we're saying again is just you're welcome.

اکنون، آنچه ما دوباره می گوییم این است که شما خوش آمدید.

There was no problem at all.

اصلا مشکلی نبود. به

Don't mention it.

آن اشاره نکنید. متوجه

Got it.

شدم.

Excellent.

عالی

All right, now let's go back and check out the conversation again.

خوب، حالا بیایید برگردیم و دوباره مکالمه را بررسی کنیم.

Now that you know the words and expressions again, this conversation is

حالا که دوباره کلمات و عبارات را می شناسید، این مکالمه

about asking for directions and there were so many new phrases and expressions.

در مورد درخواست جهت است و عبارات و عبارات جدید زیادی وجود داشت.

Once again, Hey, sorry to bother you, but I'm trying to find the library.

یک بار دیگر، هی، ببخشید که مزاحم شما شدم، اما من در تلاشم تا کتابخانه را پیدا کنم.

Oh, no problem at all.

اوه اصلا مشکلی نیست

Just go straight down this way, then hang a left at the next block.

فقط از این راه مستقیم به پایین بروید، سپس در بلوک بعدی یک سمت چپ آویزان کنید. باشه

Okay.

Straight.

مستقیم.

And then a left.

و سپس یک سمت چپ. متوجه

Got it.

شدم.

Is it a bit of a walk?

کمی پیاده روی است؟

Not really.

نه واقعا.

It's just around the corner, maybe five minutes tops.

همین نزدیکی است، شاید پنج دقیقه بالاست.

Awesome.

Thanks so much.

عالیه خیلی

ممنون

Really appreciate it.

واقعا قدرش را بدان به

Don't mention it.

آن اشاره نکنید. از

Enjoy your time over there.

وقت خود در آنجا لذت ببرید. متوجه شدی

You got it.

Right.

درسته

Excellent.

عالی

Now I want you to try to use these new expressions and words

حالا از شما می خواهم سعی کنید از این عبارات و کلمات

and phrases that you learned.

و عبارات جدیدی که یاد گرفتید استفاده کنید.

And so you, so that you will be able to speak English like

و بنابراین شما، به طوری که بتوانید مانند

a native English speaker.

یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت کنید.

I'll talk to you next time.

دفعه بعد باهات صحبت میکنم

You still there?

هنوز آنجایی؟

Hi, you know what time it is.

سلام میدونی ساعت چنده

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said a story time.

هی، یک زمان داستان گفتم.

All right.

بسیار خوب.

So I want to tell you about something that happened when I was in South Korea, when

بنابراین می‌خواهم در مورد اتفاقی که در کره جنوبی بودم به شما بگویم، وقتی برای

I first got to Korea, I could not speak any Korean when I first got to Korea.

اولین بار به کره رفتم، وقتی برای اولین بار به کره رسیدم نمی‌توانستم کره‌ای صحبت کنم.

And if you're new 10 years.

و اگر 10 سال جدید هستید.

That's how I became an English teacher.

اینطوری معلم زبان انگلیسی شدم.

So when I first got to Korea.

بنابراین وقتی برای اولین بار به کره رسیدم.

I was, you know, getting all the information about our classes.

می دانید، من تمام اطلاعات مربوط به کلاس هایمان را دریافت می کردم.

We were going through orientation and they were introducing us

ما در حال گذراندن مسیریابی بودیم و آنها ما را

to many new foods in Korea.

با بسیاری از غذاهای جدید در کره آشنا می کردند.

So I was enjoying the food.

بنابراین من از غذا لذت می بردم.

The food was delicious, but they told us one thing.

غذا خوشمزه بود اما یک چیز به ما گفتند.

If you are a vegetarian, right, you need to learn this phrase, right?

اگر گیاهخوار هستید، درست است، باید این عبارت را یاد بگیرید، درست است؟

Now I don't eat ham.

الان ژامبون نمیخورم

I'm actually a vegetarian.

من در واقع یک گیاهخوار هستم.

I'm vegan.

من وگان هستم

Basically they said, ham, pego, whatever you don't want.

اصلاً می گفتند ژامبون، پگو، هر چه نمی خواهی.

It's that thing.

آن چیز است.

And then Pego, right.

و سپس Pego، درست است.

It means take out in Korean.

در کره ای به معنای بیرون آوردن است.

Right.

درسته

So I said, okay, hempego, right.

بنابراین من گفتم، خوب، همپگو، درست است.

Um, so I remember going to restaurants and as soon as I got in the restaurants,

اوم، پس یادم می‌آید که به رستوران‌ها می‌رفتم و به محض اینکه وارد رستوران‌ها می‌شدم، می‌گفتم

I would say hempego, like as soon as I got the menu and I told them

همپگو، مثلاً به محض اینکه منو را گرفتم و به آنها گفتم

what I wanted to order, I was like hempego, like, Please take it out.

چه می‌خواهم سفارش بدهم، من مثل همپگو بودم، مانند، لطفاً بگیر آن را بیرون

This is again, the only phrase I knew, right?

این تنها عبارتی است که می دانستم، درست است؟

I didn't know the full sentence.

جمله کامل رو نمیدونستم

I only could say ham pego.

فقط میتونم بگم ژامبون پگو.

Right.

درسته

But I started using that expression over and over and over and over again,

اما من بارها و بارها و بارها و بارها از این عبارت استفاده کردم،

to the point it became second nature.

تا جایی که تبدیل به ماهیت دوم شد.

I didn't even have to think about it.

حتی لازم نبود به آن فکر کنم.

When I went into a restaurant, I wanted to tell you this because as you're

وقتی به یک رستوران رفتم، می‌خواستم این را به شما بگویم، زیرا وقتی در حال

learning English, as you're studying, as you're reviewing things, you're

یادگیری زبان انگلیسی هستید، همانطور که در حال مطالعه هستید، همانطور که در حال مرور چیزها هستید،

going to learn many things, right?

چیزهای زیادی یاد خواهید گرفت، درست است؟

If you continue to reiterate things you've learned, emphasize things

اگر به تکرار چیزهایی که آموخته اید ادامه دهید، بر چیزهایی که

you've learned, practice, repeat, repetition will help you so much so

یاد گرفته اید تاکید کنید، تمرین کنید، تکرار کنید، تکرار آنقدر به شما کمک می کند

that it'll become second nature to you.

که به طبیعت دوم شما تبدیل شود.

We looked at real life English conversations today.

ما امروز به مکالمات انگلیسی واقعی نگاه کردیم .

Maybe there was an expression you liked or a phrase you liked.

شاید عبارتی وجود داشته باشد که شما دوست داشته باشید یا عبارتی که دوست داشته باشید.

Take that phrase and repeat it over and over again.

آن عبارت را بگیرید و بارها و بارها تکرار کنید.

Take that phrase and use it when you're speaking with somebody else.

این عبارت را بگیرید و زمانی که با شخص دیگری صحبت می کنید از آن استفاده کنید.

Once it becomes like second nature, move on to the next phrase.

هنگامی که مانند طبیعت دوم شد ، به عبارت بعدی بروید.

Now, this story was very short, just a simple situation that happened to me

حالا، این داستان بسیار کوتاه بود، فقط یک موقعیت ساده که برای من اتفاق افتاد

using a Korean expression, but I want to make sure you understand the importance

با استفاده از یک عبارت کره ای، اما می خواهم مطمئن شوم که اهمیت

of repetition and using what you learn.

تکرار و استفاده از چیزهایی که یاد می گیرید را درک می کنید.

I'll talk to you next time.

دفعه بعد باهات صحبت میکنم