ENGLISH FLUENCY TIPS YOU MUST KNOW | 5 TIPS YOU MUST REMEMBER TO SPEAK ENGLISH FLUENTLY

Hey, you want to speak English confidently fluently like a

سلام، شما می خواهید مانند یک انگلیسی زبان مادری با اطمینان روان صحبت کنید

native English speaker, right?

، درست است؟

Well, there are five tips that I have for you.

خوب، پنج نکته برای شما وجود دارد.

Five tips that you must understand in order to speak English fluently.

پنج نکته که برای صحبت روان انگلیسی باید آنها را بدانید .

And I'm going to give you those tips today.

و امروز این نکات را به شما ارائه خواهم کرد.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I'm teacher.

خب پس من معلمم

Tiffani let's jump right in.

تیفانی بیا بریم داخل. خیلی

All right.

خب.

Tip number one, tip.

نکته شماره یک، نکته.

Number one is stop.

شماره یک توقف است.

Saying, sorry.

گفتن، متاسفم

Apologizing actually affects your English fluency.

عذرخواهی در واقع بر تسلط شما به زبان انگلیسی تأثیر می گذارد.

That may surprise you.

که ممکن است شما را شگفت زده کند.

You may think, Hey, I don't want the person to look at me funny or I

ممکن است فکر کنید، هی، من نمی خواهم آن شخص به من خنده دار نگاه کند یا

don't want the person to judge me.

نمی خواهم آن شخص مرا قضاوت کند.

So I'm going to say, sorry, I'm not really good at English, but this

بنابراین می‌خواهم بگویم، متأسفم، من واقعاً در انگلیسی خوب نیستم، اما این

affects you more than you realize you see, let me explain this a little bit.

بیشتر از آنچه متوجه می‌شوید روی شما تأثیر می‌گذارد ، اجازه دهید این را کمی توضیح دهم.

The thing is when you say, sorry, I'm bad at English, you lose confidence in

مسئله این است که وقتی می گویید ببخشید، من در انگلیسی بد هستم، اعتماد به نفس

your ability to speak English fluently.

خود را در صحبت کردن روان انگلیسی از دست می دهید.

When you lose confidence in yourself, you will not move forward.

وقتی اعتماد به نفس خود را از دست بدهید، جلو نخواهید رفت.

I'm going to say that again.

من دوباره این را می گویم.

When you lose confidence in yourself, not other people.

وقتی اعتماد به خودت را از دست می دهی نه دیگران.

When you lose confidence in yourself, your English will not improve.

وقتی اعتماد به نفس خود را از دست بدهید، انگلیسی شما بهتر نمی شود.

So you must stop saying, sorry, I'm bad at English or saying, sorry, my

بنابراین باید از گفتن «ببخشید، من در انگلیسی بد هستم» یا «ببخشید،

English pronunciation is not good.

تلفظ انگلیسی من خوب نیست» دست بردارید.

You see, when you say this, you're actually telling the

می بینید، وقتی این را می گویید، در واقع به

person listening to you that you are not confident in yourself.

فردی که به شما گوش می دهد می گویید که به خودتان اطمینان ندارید.

You all know how many times I emphasize confidence and confidence is important

همه شما می دانید که چند بار تاکید می کنم که اعتماد به نفس و اعتماد به نفس مهم است

when you want to speak English fluently.

زمانی که شما می خواهید به زبان انگلیسی روان صحبت کنید.

So when you start a conversation, With oops, sorry.

بنابراین وقتی مکالمه ای را شروع می کنید ، متأسفم.

My pronunciation is not good.

تلفظ من خوب نیست

You're telling the person, uh, I'm not confident in myself.

شما به آن شخص می گویید، اوه، من به خودم اطمینان ندارم.

I want to emphasize another point when it comes to pronunciation yesterday.

من می خواهم در مورد تلفظ دیروز به نکته دیگری تأکید کنم.

True story.

داستان واقعی.

I actually went to the store.

من در واقع به فروشگاه رفتم.

I live in America.

من در آمریکا زندگی می کنم.

I'm a native English speaker.

من یک زبان مادری انگلیسی هستم.

I went to Walmart to pick something up and the lady that helped me.

من به والمارت رفتم تا چیزی بردارم و خانمی که به من کمک کرد.

She had a very strong accent.

او لهجه بسیار قوی داشت.

Did it affect me?

روی من تاثیر گذاشت؟

No, she and I had a long conversation.

نه، من و او گفتگوی طولانی داشتیم.

We actually found out we live in the same apartment complex, but as I was

ما در واقع متوجه شدیم که در یک مجتمع آپارتمانی زندگی می کنیم، اما وقتی

speaking with her, I thought about you.

با او صحبت می کردم، به شما فکر کردم.

She didn't care about her pronunciation because she was speaking English

او به تلفظش اهمیتی نمی داد، زیرا او انگلیسی را

fluently and I understood.

روان صحبت می کرد و من متوجه شدم.

And there was no problem.

و مشکلی نبود.

So I don't want you to feel so insecure about your pronunciation.

بنابراین نمی‌خواهم در مورد تلفظ خود احساس ناامنی کنید.

Yes, you can improve when there are certain sounds that may be

بله، زمانی که صداهای خاصی وجود دارد که

difficult for people to understand when you're speaking, but don't

درک آنها هنگام صحبت کردن برای مردم دشوار است، می توانید پیشرفت کنید، اما

apologize for your pronunciation.

برای تلفظ خود عذرخواهی نکنید.

Just like me.

فقط شبیه من.

When I was speaking to the worker at Walmart, I continued with the conversation

وقتی با کارگر والمارت صحبت می کردم، به گفتگو

and it didn't bother me at all.

ادامه دادم و اصلاً مرا آزار نداد.

Be confident in yourself.

به خودت مطمئن باش

The other thing is, when you say, sorry about my English, you are telling your

مورد دیگر این است که وقتی می گویید بابت انگلیسی من متاسفم، به مغز خود می گویید

brain that it is bad to make mistakes.

اشتباه کردن بد است.

Again, when you say, sorry about my English, you're saying.

باز هم وقتی می گویید بابت انگلیسی من متاسفم، دارید می گویید.

How dare you make a mistake.

چقدر جرات داری اشتباه کنی

You should not make mistakes.

شما نباید اشتباه کنید.

But the truth is when you are learning a language, mistakes are important.

اما حقیقت این است که وقتی در حال یادگیری زبان هستید، اشتباهات مهم هستند.

How can you improve if you don't make mistakes and then tweak certain things.

اگر اشتباه نکنید و سپس چیزهای خاصی را اصلاح نکنید، چگونه می توانید پیشرفت کنید.

So when you make a mistake, it's okay.

پس وقتی اشتباه می کنید، اشکالی ندارد.

That's how you learn.

اینطوری یاد میگیری

Think about children when they're growing up, they have to make mistakes

به بچه ها فکر کنید وقتی بزرگ می شوند، باید اشتباه کنند

and learn to continue growing.

و یاد بگیرند که به رشد خود ادامه دهند.

The same is true about your English.

در مورد انگلیسی شما هم همینطور است.

So the first tip is please stop saying, sorry.

بنابراین اولین نکته این است که لطفا از گفتن، متاسفم خودداری کنید.

Now I want to tell you the second tip another one.

حالا می‌خواهم نکته دوم را به شما بگویم.

That's very important.

این خیلی مهم است.

I need you to remember that you should not worry.

من باید به یاد داشته باشید که نباید نگران باشید.

About every vocabulary word, knowing more words will not

در مورد هر لغت واژگانی، دانستن کلمات بیشتر به

automatically make you fluent.

طور خودکار شما را مسلط نمی کند.

I've had so many students during my time as an English teacher, and you all know

من در طول مدتی که معلم زبان انگلیسی بودم شاگردان زیادی داشتم و همه شما می دانید

how much I love teaching you English.

که چقدر دوست دارم به شما انگلیسی آموزش دهم.

But during my time as an English teacher, I've had so many

اما در طول مدتی که معلم زبان انگلیسی بودم،

students ask me this question, teacher, what does this word mean?

دانش‌آموزان زیادی از من این سوال را پرسیدند، معلم، این کلمه به چه معناست؟

What does this word mean?

این کلمه به چه معناست؟

What is this word?

این کلمه چیست؟

When we're watching a program.

وقتی داریم برنامه میبینیم

Now, this is when I was in South Korea.

اکنون، این زمانی است که من در کره جنوبی بودم.

We'll be watching a program or doing something together and every single word

ما با هم برنامه می بینیم یا کاری انجام می دهیم و تک تک کلماتی

they didn't know, they would ask me now, as a teacher, I love helping my students.

را که نمی دانستند، حالا از من می پرسیدند، به عنوان یک معلم، دوست دارم به دانش آموزانم کمک کنم.

I love helping you, but over time, I realized that the students

من دوست دارم به شما کمک کنم، اما با گذشت زمان متوجه شدم که دانش

were focusing on small details.

آموزان روی جزئیات کوچک تمرکز می کنند.

Instead of the bigger picture, you don't have to know every single word.

به جای تصویر بزرگتر، لازم نیست تک تک کلمات را بدانید.

Let me explain this a little more, uh, in a clearer way.

اجازه دهید این را کمی بیشتر توضیح دهم ، اوه، به روشی واضح تر.

Memorizing thousands of vocabulary.

حفظ هزاران لغت

Words does not mean you will speak English fluently.

کلمات به این معنی نیست که شما به راحتی انگلیسی صحبت می کنید.

Let me say that again.

اجازه بدهید دوباره آن را تکرار کنم.

Memorizing thousands of English vocabulary words does not mean you will

به خاطر سپردن هزاران لغت واژگان انگلیسی به این معنا نیست که شما به

automatically speak English fluently.

طور خودکار انگلیسی را روان صحبت خواهید کرد.

Now vocabulary is very important.

الان واژگان خیلی مهم است.

Don't misunderstand vocabulary is very important, but you have to use.

واژگان را اشتباه متوجه نشوید بسیار مهم است، اما باید از آن استفاده کنید.

I experienced this same challenge when I was studying Korean, there

من زمانی که در حال مطالعه زبان کره ای بودم، همین چالش را تجربه کردم،

were points in time where I would memorize 50 to a hundred Korean

در زمان هایی بود که روزانه 50 تا 100

vocabulary words on a daily basis.

کلمه لغات کره ای را حفظ می کردم.

But my Korean fluency was not.

اما تسلط من به کره ای اینطور نبود.

I had all of these words in my mind that I could not use.

تمام این کلمات در ذهنم بود که نمی توانستم از آنها استفاده کنم.

So again, memorizing does not equal fluency.

پس باز هم حفظ کردن مساوی با تسلط نیست.

You must understand the context, understanding the context.

شما باید زمینه را درک کنید، زمینه را درک کنید.

The idea of what is being said or presented is more important

ایده آنچه گفته می شود یا ارائه می شود مهم

than understanding every single.

تر از درک هر یک است.

Think about it at the end of every lesson, what do I do?

در پایان هر درس به آن فکر کنید، چه کار کنم؟

Story time.

زمان داستان.

Right?

It's coming.

درست؟

داره میاد

Don't worry.

نگران نباشید.

But I give you a story about my life now.

اما من در حال حاضر یک داستان از زندگی من برای شما تعریف می کنم.

Every single word I use, you may not understand, but you're so engaged.

تک تک کلماتی که من استفاده می کنم، ممکن است متوجه نشوید، اما خیلی درگیر هستید.

You're so interested in the story I'm telling.

شما خیلی به داستانی که من می گویم علاقه دارید.

That you understand the context and your brain is actually able to guess certain

اینکه شما زمینه را درک می کنید و مغز شما در واقع قادر به حدس زدن

words to guess certain expressions or idioms that I use during stories.

کلمات خاص برای حدس زدن عبارات یا اصطلاحات خاصی است که من در طول داستان استفاده می کنم.

It is so important for you to understand that context is more

برای شما بسیار مهم است که درک کنید که زمینه

important than vocabulary words.

مهمتر از کلمات واژگان است.

Point number three, focusing only on the words will cause

نکته شماره سه، تمرکز فقط بر روی کلمات باعث

you to stop enjoying English.

می شود که دیگر از زبان انگلیسی لذت نبرید.

If you're sitting there again, I did the same thing.

اگر دوباره آنجا نشسته ای ، من همین کار را کردم.

If you're sitting there, when you watch an English drama or a television

اگر آنجا نشسته اید، وقتی یک درام انگلیسی یا یک برنامه

show or a movie, and you have your notebook, which is good at times.

تلویزیونی یا یک فیلم تماشا می کنید، و دفترچه یادداشت خود را دارید ، که گاهی اوقات خوب است.

But every time you watch a show, you push, pause and write down the word,

اما هر بار که نمایشی را تماشا می کنید، فشار می دهید، مکث می کنید و کلمه را

play pause, write down the word.

یادداشت می کنید، مکث پخش می کنید، کلمه را یادداشت می کنید.

If you do that every single time, remember pay attention.

اگر این کار را هر بار انجام می دهید، به یاد داشته باشید که توجه کنید.

Sometimes that is important, but if you do it every time, you'll never understand the

گاهی اوقات این مهم است، اما اگر این کار را هر بار انجام دهید، هرگز

words in context, your brain is amazing.

کلمات را در متن درک نمی کنید، مغز شما شگفت انگیز است.

English is your second, third, fourth, or fifth language.

انگلیسی زبان دوم، سوم ، چهارم یا پنجم شماست.

So you are already smart enough to learn this language.

بنابراین شما در حال حاضر به اندازه کافی باهوش هستید که این زبان را یاد بگیرید.

Trust your brain trust that your brain will understand words in context.

به مغز خود اعتماد کنید، مطمئن باشید که مغز شما کلمات را در متن درک خواهد کرد.

So number two, tip number two.

بنابراین شماره دو، نکته شماره دو.

Don't worry about every vocabulary word.

نگران هر کلمه واژگانی نباشید.

Now.

Point number three, tip number three is I want you to remember.

اکنون.

نکته شماره سه، نکته شماره سه این است که می خواهم به خاطر بسپارید.

Tip number three is remember that you are intelligent.

نکته شماره سه این است که به یاد داشته باشید که شما باهوش هستید.

I just said it a while ago.

همین چند وقت پیش گفتم

You are already fluent in one language.

شما در حال حاضر به یک زبان مسلط هستید.

And for maybe your situation you're fluent in 2, 3, 4, or even

و شاید برای شرایط خود به 2، 3، 4 یا حتی

five or six languages already.

پنج یا شش زبان در حال حاضر مسلط باشید.

You must remember that you, my friend are already intelligent.

شما باید به یاد داشته باشید که شما، دوست من از قبل باهوش هستید.

So this is something I want to emphasize right here.

بنابراین این چیزی است که من می خواهم در اینجا بر آن تاکید کنم.

English again is your second, third, fourth, and maybe even fifth language.

انگلیسی دوباره زبان دوم، سوم ، چهارم و شاید حتی پنجم شماست.

Your brain is amazing.

مغز شما شگفت انگیز است.

You are already able point number two to express yourself

شما از قبل می توانید نقطه شماره دو را به

confidently in your own language.

زبان خود با اطمینان بیان کنید.

Think about that.

بهش فکر کن.

You can express your thoughts, your ideas in your own language.

شما می توانید افکار و عقاید خود را به زبان خود بیان کنید.

So as you're learning English and trying to become fluent,

بنابراین همانطور که انگلیسی را یاد می گیرید و سعی می کنید مسلط شوید

you don't have to be discouraged because you are already amazing.

، لازم نیست دلسرد شوید زیرا در حال حاضر شگفت انگیز هستید.

You are intelligent.

تو باهوش هستی.

And point number three is you can understand what I'm saying.

و نکته شماره سه این است که می توانید بفهمید من چه می گویم.

Think about that.

بهش فکر کن.

I am a native English speaker.

من یک زبان مادری انگلیسی هستم.

You're not you're learning, but you are able to understand me.

شما در حال یادگیری نیستید، اما می توانید مرا درک کنید.

You are awesome.

شما عالی هستند.

Your brain is amazing.

مغز شما شگفت انگیز است.

I need you to remember that you are intelligent tip number three.

من باید به یاد داشته باشید که شما نکته شماره سه باهوش هستید.

These things are important in order for you to finally speak English fluently.

این موارد برای اینکه بتوانید در نهایت انگلیسی را روان صحبت کنید مهم هستند.

Now tip number four is also important.

حالا نکته شماره چهار نیز مهم است.

This is something that many students struggle with.

این چیزی است که بسیاری از دانش آموزان با آن دست و پنجه نرم می کنند.

You must apply what you learn immediately.

شما باید آنچه را که یاد گرفته اید فوراً به کار ببرید.

The faster you use it, the easier it will be to remember.

هرچه سریعتر از آن استفاده کنید، به خاطر سپردن آن آسان تر خواهد بود.

Here's the thing.

موضوع اینجاست.

Remember earlier, we were talking about the tip, dealing with vocabulary

یادت باشد قبلاً در مورد نکته صحبت می‌کردیم، با

tip number two, and I said, just memorizing will not equal fluency.

نکته شماره دو واژگان سروکار داشتیم، و من گفتم، فقط حفظ کردن مساوی با تسلط نیست.

This touches on the same thing.

این موضوع به همین موضوع مربوط می شود.

You must apply what you learn immediately.

شما باید آنچه را که یاد گرفته اید فوراً به کار ببرید.

So when I was learning 50 to a hundred vocabulary words, Korean words in

بنابراین زمانی که در یک روز 50 تا صد کلمه لغات، لغات کره ای را یاد می

one day, it was impossible for me to immediately apply all of those words.

گرفتم، برای من غیرممکن بود که فوراً همه آن کلمات را به کار ببرم.

But when I switched and I started memorizing a smaller number of words,

اما وقتی تغییر دادم و شروع به حفظ کردن تعداد کمتری از کلمات

and I immediately started using them and applying them in my real life, then my

کردم و بلافاصله شروع به استفاده از آنها و استفاده از آنها در زندگی واقعی خود کردم، سپس

Korean fluency started to go up like this.

تسلط کره ای من شروع به بالا رفتن کرد.

So I want you to remember these points, right?

بنابراین می خواهم این نکات را به خاطر بسپارید ، درست است؟

First, this helps you understand what you are learning even.

اول، این به شما کمک می‌کند تا بفهمید چه چیزی یاد می‌گیرید.

When you memorize a word, when you learn a concept and idea, or watch

وقتی یک کلمه را حفظ می کنید، وقتی یک مفهوم و ایده را یاد می گیرید، یا

one of my lessons and you immediately apply what you learned, maybe you teach

یکی از درس های من را تماشا می کنید و بلافاصله آنچه را که یاد گرفته اید به کار می برید، شاید

it to your friend or family member.

آن را به دوست یا یکی از اعضای خانواده خود آموزش دهید.

Maybe you make a sentence using the lesson or the word or expression.

شاید با استفاده از درس یا کلمه یا عبارت جمله ای بسازید.

Maybe you actually go out and start talking to.

شاید واقعاً بیرون بروید و شروع به صحبت کنید.

In English, applying what you learned your brain says, okay.

در زبان انگلیسی، به کار بردن چیزهایی که آموخته‌اید، مغزتان می‌گوید: باشه.

All right.

خیلی خوب.

We have new information.

ما اطلاعات جدیدی داریم.

Now it's time for us to stick it in there and say, Hey, we learned it.

حالا وقت آن است که آن را در آنجا بچسبانیم و بگوییم، هی، ما آن را یاد گرفتیم.

Now we have to use it.

حالا باید از آن استفاده کنیم.

You must use it immediately.

باید فورا از آن استفاده کنید.

The other point is it will create triggers in your brain.

نکته دیگر این است که محرک هایی در مغز شما ایجاد می کند.

When you first learn something, you only have one thing to connect it to.

وقتی برای اولین بار چیزی را یاد می گیرید، فقط یک چیز برای اتصال آن دارید.

Either the book, you learned it from the video, you learned it from, maybe you

هر دو کتاب، آن را از ویدیو یاد گرفته‌اید، از آن یاد گرفته‌اید، شاید

look at the phone or on the internet, but when you apply what you learned now,

به تلفن یا اینترنت نگاه کنید، اما وقتی آنچه را که اکنون یاد گرفته‌اید به کار می‌برید

there are multiple triggers in your brain.

، چندین محرک در مغز شما وجود دارد.

Your brain is amazing.

مغز شما شگفت انگیز است.

There are different triggers going off all the time.

محرک های مختلفی همیشه خاموش می شوند.

If I say apple juice, Something pops in your head, right?

اگر بگویم آب سیب، چیزی در سر شما می زند، درست است؟

Maybe you enjoy apple juice.

شاید از آب سیب لذت می برید.

And you remember the first time you had apple juice or maybe you remember

و اولین باری که آب سیب خوردید یا شاید به یاد بیاورید

two weeks ago when you were drinking apple juice with your daughter or son,

دو هفته پیش که با دختر یا پسرتان آب سیب می‌نوشیدید،

there are certain triggers already in your brain connected to situations,

محرک‌های خاصی در مغز شما وجود دارد که به موقعیت‌ها

experiences, and other things.

، تجربیات و چیزهای دیگر مرتبط است.

You have to create triggers by applying what you learn immediately.

شما باید با به کار بردن مطالبی که فوراً یاد می گیرید محرک ایجاد کنید.

Again, this will help you speak English.

باز هم، این به شما کمک می کند انگلیسی صحبت کنید.

Point number three, your confidence in your English ability, English speaking

نکته شماره سه، اعتماد به نفس شما در توانایی انگلیسی خود، توانایی صحبت کردن به زبان انگلیسی

ability will increase faster when you start using what you're learning.

با شروع استفاده از مطالبی که یاد می گیرید سریعتر افزایش می یابد.

You'll kind of start...Oh Oh patting yourself on the back.

یه جورایی شروع میکنی...اوه اوه به پشت خودت میزنی.

Like, well, I guess I am pretty good at English and that's okay.

خوب، حدس می‌زنم در انگلیسی خیلی خوب هستم و این اشکالی ندارد.

That is wonderful.

آن شگفت انگیز است. فوراً

Use and apply what you learn immediately, you will shock yourself.

از آنچه یاد می گیرید استفاده کنید و به کار ببرید ، خود را شوکه خواهید کرد.

You will gain so much confidence.

اعتماد به نفس زیادی به دست خواهید آورد.

Your shoulders will go back.

شانه هایت به عقب برمی گردد.

You'll walk a little bit straighter.

کمی صاف تر راه می روی.

When you speak in English, you'll speak with more confidence.

وقتی به زبان انگلیسی صحبت می کنید، با اطمینان بیشتری صحبت خواهید کرد.

When you apply what you learn immediately.

وقتی آنچه را که یاد می گیرید بلافاصله به کار می گیرید.

And this fifth tip is so important.

و این نکته پنجم بسیار مهم است.

I want you to remember this.

می خواهم این را به خاطر بسپارید.

I need you to think about your wins, not your mistakes.

من نیاز دارم که به پیروزی هایت فکر کنی ، نه به اشتباهاتت.

It's important to remember your accomplishments.

مهم است که دستاوردهای خود را به خاطر بسپارید.

Here's the thing.

موضوع اینجاست.

As an English learner, you are going to make mistakes.

به عنوان یک زبان آموز انگلیسی، شما مرتکب اشتباه خواهید شد.

It's inevitable.

اجتناب ناپذیر است.

It is going to happen.

این قراره که اتفاق بیوفته.

It happened with me when I was learning Korean.

زمانی که داشتم کره ای یاد می گرفتم این اتفاق برای من افتاد.

And even now I make mistakes when I'm speaking in Korean, sometimes because I

و حتی الان هم وقتی دارم به زبان کره ای صحبت می کنم اشتباه می کنم ، گاهی به این دلیل

have not been in the country in a while.

که مدتی است در کشور نبوده ام.

However for you instead of focusing on, oh my gosh, I can't believe,

با این حال برای شما به جای تمرکز بر روی، خدای من، نمی توانم باور کنم،

I didn't know that grammar rule.

من آن قانون دستور زبان را نمی دانستم.

Oh my goodness.

اوه خدای من.

I forgot the word when I was speaking to my friend.

وقتی با دوستم صحبت می کردم این کلمه را فراموش کردم.

Oh man.

I wrote that comment on Facebook or, or YouTube, and I think I

اوه مرد

من آن نظر را در فیس بوک یا یوتیوب نوشتم و فکر می کنم

maybe used the wrong English word.

شاید از کلمه انگلیسی اشتباهی استفاده کرده باشم.

What I want you to remember is that you have some amazing wins.

چیزی که می خواهم به خاطر بسپارید این است که چند برد شگفت انگیز دارید.

Think about your wins.

به بردهایت فکر کن

What did you do?

That was amazing.

چه کار کردین؟

شگفت انگیز بود.

Maybe you learned a new word on Instagram from my lesson,

شاید کلمه جدیدی در اینستاگرام از درس من یاد گرفته باشید

or hear from one of my lessons.

یا از یکی از درس های من بشنوید.

And you used it.

Think about that.

و تو استفاده کردی

بهش فکر کن.

I used what teacher Tiffany taught me.

من از آنچه معلم تیفانی به من آموخت استفاده کردم.

That's a win focus on your wins.

این یک تمرکز برد روی بردهای شماست.

Here's point number one, to help you with this.

در اینجا نکته شماره یک، برای کمک به شما در این مورد است.

Your confidence in your English speaking ability will increase faster.

اعتماد به نفس شما در توانایی صحبت کردن به زبان انگلیسی سریعتر افزایش می یابد.

It will shock and amaze you focusing on your mistakes.

تمرکز بر اشتباهاتتان شما را شوکه و شگفت زده خواهد کرد .

Point two will make you feel discouraged and nervous when you speak English.

نکته دو باعث می شود وقتی انگلیسی صحبت می کنید احساس دلسردی و عصبی کنید.

If every time you make a mistake, you focus on it over and over and over again.

اگر هر بار که اشتباهی مرتکب می شوید، بارها و بارها بر روی آن تمرکز می کنید.

The next time you go to speak in English, you will feel discouraged and nervous.

دفعه بعد که به انگلیسی صحبت کنید، احساس دلسردی و عصبی خواهید کرد.

And finally, in order to gain more confidence in your abilities, you must

و در نهایت، برای به دست آوردن اعتماد به نفس بیشتر به توانایی های خود،

remember all that you have accomplished.

باید تمام کارهایی را که انجام داده اید به خاطر بسپارید.

I'll say it again.

بازم میگم

You are amazing.

شما شگفت انگیز هستید.

You are learning another language and tip number five is you have to remember,

شما در حال یادگیری زبان دیگری هستید و نکته شماره پنج این است که باید به خاطر بسپارید

you have to think about your wins and stop focusing on your mistakes.

، باید به پیروزی های خود فکر کنید و تمرکز بر اشتباهات خود را متوقف کنید.

I believe in you.

من به تو ایمان دارم.

I know that you are amazing and I believe that you can speak English.

من می دانم که شما شگفت انگیز هستید و معتقدم که می توانید انگلیسی صحبت کنید.

I hope you enjoyed this lesson.

امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

I hope it helps you watch it over and over again.

امیدوارم به شما کمک کند بارها و بارها آن را تماشا کنید.

Share it with somebody else that wants to speak English fluently.

آن را با شخص دیگری که می خواهد روان انگلیسی صحبت کند به اشتراک بگذارید.

I truly care about you and I can't wait to see you in the next lesson.

من واقعاً به شما اهمیت می دهم و بی صبرانه منتظر دیدن شما در درس بعدی هستم.

Talk to you next time.

سری بعد با تو صحبت می کنم.

You still there?

هنوز اونجایی؟

You know what time it is?

میدونی ساعت چنده؟

Here we go.

It's story time.

در اینجا ما می رویم.

زمان داستان است

Hey, I said it's story time.

هی گفتم وقت داستانه

All right.

خیلی خوب.

Now today's story guys is connected to what I was teaching you in

حالا بچه ها داستان امروز با

the tips that I gave you today.

نکاتی که امروز به شما آموزش دادم مرتبط است.

We're talking about confidence.

ما در مورد اعتماد به نفس صحبت می کنیم.

Speaking English, fluently.

انگلیسی صحبت کردن، روان.

And I want to tell you about a time that I did not have confidence in myself until I

و من می خواهم در مورد زمانی به شما بگویم که من به خودم اعتماد نداشتم تا زمانی که

remembered something so many of, you know, and maybe you do maybe, you know, as well.

چیزی را به یاد آوردم که بسیاری از آنها را به یاد آوردم، می دانید، و شاید شما هم شاید، می دانید، همینطور.

I love sports.

من عاشق ورزش هستم.

When I was in high school, I was voted the most athletic female in my high school.

وقتی دبیرستان بودم، به عنوان ورزشکارترین زن دبیرستانم انتخاب شدم.

When I got to college, I was voted the most athletic female out of

وقتی به دانشگاه رسیدم، از

all the females in my college.

بین زنان دانشگاهم به عنوان ورزشکارترین زن انتخاب شدم.

As you can tell.

I've always loved sports, very athletic.

همانطور که می توانید بگویید.

من همیشه ورزش را دوست داشتم، بسیار ورزشی.

I like taking care of myself.

دوست دارم از خودم مراقبت کنم.

And my favorite sport has always been basketball.

و ورزش مورد علاقه من همیشه بسکتبال بوده است.

I've been playing it since I was a child.

من از بچگی با آن بازی می کردم.

And I remember when I was in college, you know, college basketball is harder

و به یاد دارم وقتی در کالج بودم، البته بسکتبال کالج

than high school basketball, of course.

از بسکتبال دبیرستان سخت تر است.

But right before I went to college, there was a gentleman, Mr.

اما درست قبل از رفتن من به کالج، آقای ریفورد یک آقایی بود

Rayford, if he ever watches this and Mr.

، اگر او این و آقای ری را تماشا کند

Ray.

.

Actually coached me a little bit on the side, not officially, but he would give

در واقع کمی در کنار من مربیگری کرد ، نه به طور رسمی، اما او به

me tips and he would help me with, um, some of the steps I needed to master to

من راهنمایی می‌کرد و به من کمک می‌کرد، اوم، برخی از مراحلی را که برای

get to the basket, you know, the hoop faster and properly, and some things with

رسیدن به سبد باید تسلط داشتم، می‌دانی، حلقه را سریع‌تر و به درستی انجام دهم. و برخی چیزها با

dribbling to kind of avoid my opponents.

دریبل زدن برای اجتناب از حریفانم.

He really gave me some good basketball tips.

او واقعاً نکات بسکتبال خوبی به من داد .

So when I was around Mr.

بنابراین وقتی در کنار آقای

Ray, I felt confident in my basketball skills.

ری بودم، به مهارت‌های بسکتبالم اعتماد داشتم.

Now, fast forward.

حالا، سریع به جلو.

I remember the day it happened, I was a freshman in college and

یادم می آید روزی که این اتفاق افتاد، من دانشجوی سال اول دانشگاه بودم و

we were in basketball practice.

در تمرین بسکتبال بودیم.

And my coach, when I was in college, he was good.

و مربی من، زمانی که من در دانشگاه بودم، او خوب بود.

He was a little bit, uh, yelled a lot more than I was used

او کمی بیشتر از آنچه من عادت داشتم فریاد می زد

to, but you know, he's a nice.

، اما می دانید، او خوب است.

So anyways, we're in practice and I had played the point guard.

بنابراین به هر حال، ما در تمرین هستیم و من نقش گارد بازی کرده بودم.

I was the number one or the number two, uh, number one, being the point guard

من شماره یک یا شماره دو بودم، اوه، شماره یک، نگهبانی بودم

that brings the ball down and hands it out to the team, the other players, or

که توپ را پایین می آورد و به تیم می داد، سایر بازیکنان یا

number two, being the one that helps the point guard and also is a shooting guard.

شماره دو، کسی بودم که به گارد امتیاز کمک می کرد و همچنین یک گارد تیراندازی است.

So anyways, I, at the time I was playing the point guard during practice, but

بنابراین به هر حال، من در آن زمان که در حین تمرین در حال بازی در نقطه گارد بودم، اما

I was getting a little bit nervous.

کمی عصبی می شدم.

The coach was yelling.

مربی فریاد می زد.

I wasn't able to see the floor properly.

نمی توانستم زمین را به درستی ببینم.

I wasn't getting the passes off properly.

پاس ها را به درستی دریافت نمی کردم.

And the more mistakes I made.

و هر چه بیشتر اشتباه کردم.

The less confident I was getting in myself.

هر چه اعتماد به نفسم کمتر می شد.

I was focusing on my mistakes and not my wins.

من روی اشتباهاتم تمرکز کردم نه بردهایم.

So practice continued, coach again, still yelling.

بنابراین تمرین ادامه یافت، مربی دوباره، همچنان فریاد می زد.

I was feeling bad about myself, even though I could play

نسبت به خودم احساس بدی داشتم، با وجود اینکه می توانستم

basketball, I wasn't doing well.

بسکتبال بازی کنم، خوب نبودم.

And all of a sudden the door behind me opened, we were in a

و ناگهان در پشت سرم باز شد، ما در یک

big gymnasium, but you know, when the doors open, you can hear.

ورزشگاه بزرگ بودیم، اما می دانید، وقتی درها باز می شوند، می توانید بشنوید.

And I turned around and it was Mr.

و من برگشتم و آقای

Rayford.

ریفورد بود.

I remember it like it was yesterday.

یادمه انگار دیروز بود.

This was literally about 20 years ago, 20 or so years ago.

این به معنای واقعی کلمه حدود 20 سال پیش، 20 یا چند سال پیش بود.

And I remember like it was yesterday, I turned around...Now Mr.

و یادم می آید انگار دیروز بود، برگشتم... حالا آقای

Rayford was not from, I was in Alabama.

ریفورد اهل این کشور نبود، من در آلاباما بودم.

That's where my university college was, but I'm from Maryland.

آنجا کالج دانشگاهی من بود، اما من اهل مریلند هستم.

And Mr.

Rayford is also from.

و آقای

ریفورد نیز اهل این کشور است.

So I was shocked that he was in Alabama, Mr.

بنابراین من شوکه شدم که او در آلاباما بود، آقای

Rayford opened the door and he walked in.

ریفورد در را باز کرد و او وارد شد.

He didn't say, man is so powerful.

او نگفت، انسان آنقدر قدرتمند است.

Y'all he didn't say anything, but he looked me in my eye.

او چیزی نگفت اما به چشمانم نگاه کرد.

He had just walked in.

او تازه وارد شده بود.

He didn't know that I was making mistakes over and over.

او نمی دانست که من بارها و بارها اشتباه می کنم.

So he walked in, I looked at him and he kinda smiled like,

بنابراین او وارد شد، من به او نگاه کردم و او به نوعی لبخند زد،

Hey TIFF, I was in practice.

هی TIFF، من در تمرین بودم.

He wasn't going to interfere.

او قرار نبود دخالت کند.

He smiled.

او لبخند زد.

I looked at him and I smiled and he sat down and something happened now.

بهش نگاه کردم و لبخند زدم و اون نشست و الان یه اتفاقی افتاد.

I didn't recognize it immediately, but my coach recognized it.

من بلافاصله آن را تشخیص ندادم، اما مربی ام آن را تشخیص داد.

Remember throughout the entire practice, my coach was yelling,

یادت هست در تمام مدت تمرین، مربی من فریاد می زد،

TIFF, what are you doing?

TIFF، چه کار می کنی؟

Come on.

So I kept making mistakes and I was focusing on my mistakes.

بیا دیگه.

بنابراین به اشتباه کردن ادامه دادم و روی اشتباهاتم تمرکز کردم.

And I wasn't getting better, but all of a sudden the dribbling got better.

و من بهتر نمی شدم، اما ناگهان دریبلینگ بهتر شد.

My past has got smoother.

گذشته من صاف تر شده است

My shot got better.

ضربه ام بهتر شد

I was playing like I knew I could.

طوری بازی می کردم که می دانستم می توانم.

And I only realized it when my coach stopped us from practice and said,

و من فقط زمانی متوجه شدم که مربیم ما را از تمرین منع کرد و گفت،

TIFF, I don't know what just happened, but what you're doing right now, yes.

TIFF، من نمی دانم چه اتفاقی افتاده است، اما شما در حال حاضر چه می کنید، بله.

Keep going, keep doing it.

ادامه بده، ادامه بده

And that, that moment I realized it was because Mr.

و در آن لحظه متوجه شدم که به این دلیل بود که آقای

Rayford had walked into the.

ریفورد وارد آن شده بود.

I associated wins with Mr.

من بردها را با آقای ریفورد مرتبط کردم

Rayford.

.

I associated my ability to achieve Mr.

من توانایی خود را برای دستیابی به آقای

Mr.

Rayford always told me, TIFF, there's nothing you can't do.

ریفورد مرتبط کردم.

You can play basketball.

می توانید بسکتبال بازی کنید.

You're good.

شما خوب هستید.

So it really...Sorry my nose was running guys.

پس واقعا...ببخشید بچه ها دماغم جاری شد.

(lol) so at that moment I realized, wow, your mindset, what you

(lol) بنابراین در آن لحظه متوجه شدم، وای، طرز فکر شما، چیزی که

focus on affects you so much.

روی آن تمرکز می کنید بسیار روی شما تأثیر می گذارد.

Now the rest of the practice went really well.

حالا بقیه تمرینات خیلی خوب پیش رفت.

Mr.

Rayford was there.

آقای

ریفورد آنجا بود.

I felt confident in myself.

من به خودم اطمینان داشتم.

And I want you to realize I want to be your Mr.

و من از شما می خواهم که متوجه شوید من می خواهم آقای

Rayford.

ریفورد شما باشم.

I believe in you.

من به تو ایمان دارم.

I have confidence in your abilities.

من به توانایی های شما اطمینان دارم.

The only reason I create these lessons and anything I create is to

تنها دلیلی که من این درس ها و هر چیزی را که خلق می کنم این است که

help you realize that you can do it.

به شما کمک کنم بفهمید که می توانید آن را انجام دهید.

Don't focus on your mistakes, focus on your wins.

روی اشتباهاتت تمرکز نکن، روی بردهایت تمرکز کن.

Remember that?

به یاد داشته باشید که؟

If you really want to speak English fluently, apply

اگر واقعاً می خواهید انگلیسی را روان صحبت کنید،

what you learn immediately.

بلافاصله آنچه را که یاد می گیرید به کار ببرید.

Remember all the tips that I've taught you today.

تمام نکاتی را که امروز به شما آموزش دادم به خاطر بسپارید.

And I want to be your Mr.

و من می خواهم آقای ریفورد شما باشم

Rayford.

.

I love you all.

من همه شما را دوست دارم.

I genuinely want you to speak English fluently and I'll see you next time.

من واقعاً از شما می خواهم که انگلیسی را روان صحبت کنید و دفعه بعد شما را می بینم.