THINK AND SPEAK ENGLISH | HOW TO ANSWER ANY QUESTION LIKE A NATIVE ENGLISH SPEAKER

Hey, in this week's English lesson, I'm going to teach you how to think

سلام، در درس انگلیسی این هفته، من به شما یاد می دهم که چگونه

in English and then speak English.

به زبان انگلیسی فکر کنید و سپس انگلیسی صحبت کنید.

This is a method that I have taught thousands upon thousands of

این روشی است که من به هزاران هزار

English learners around the world, and it transformed their English.

زبان‌آموز در سراسر جهان آموزش داده‌ام و زبان انگلیسی آن‌ها را متحول کرد.

Now my friend, are you ready to learn this method and finally

حالا دوست من حاضری این روش رو یاد بگیری و بالاخره

speak English with confidence.

با خیال راحت انگلیسی صحبت کنی.

Yes.

آره.

Well then I'm teacher Tiffani.

خب پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید به داخل بپریم.

Alright.

The very first thing we're gonna look at is right here.

باشه.

اولین چیزی که ما به آن نگاه می کنیم همین جاست.

Let's say someone asks you this question, what did he do?

فرض کنید یکی از شما این سوال را می پرسد که او چه کار کرد؟

Right now we are thinking about the question again.

در حال حاضر ما دوباره به این سوال فکر می کنیم.

We're starting off first and foremost thinking in English.

ما اول از همه به انگلیسی فکر می کنیم.

So if someone asks you this question, hey.

بنابراین اگر کسی این سوال را از شما بپرسد، هی.

What did he do?

او چه کار کرد؟ آیا

You need to use the five W's method?

باید از روش پنج W استفاده کنید؟

Who, what, when, where, and why?

کی، چی، کی، کجا و چرا؟

So who are we speaking about?

پس از چه کسی صحبت می کنیم؟

Let's say his name is John.

فرض کنید اسمش جان است.

What did he do?

او چه کار کرد؟

John bought a car.

جان یک ماشین خرید.

When did he buy the car?

ماشین را کی خرید؟

Yesterday.

دیروز.

Now you see what we're doing, right?

حالا می بینید که ما داریم چه کار می کنیم، درست است؟

We're just thinking about the question and picking out very

ما فقط به این سوال فکر می کنیم و

simple pieces of information to answer each of the five wss.

اطلاعات بسیار ساده ای را برای پاسخ به هر یک از پنج wss انتخاب می کنیم.

Now this information is going to enable you to speak English.

اکنون این اطلاعات به شما امکان می دهد انگلیسی صحبت کنید.

So we have who we have what, and we have when.

بنابراین ما داریم که چه کسی را داریم و چه زمانی داریم.

Where a dealership in the downtown area and why to commute to work.

یک نمایندگی در مرکز شهر کجاست و چرا باید به محل کار رفت و آمد کرد.

So now we have each of the five wss answered who, what, when, where, and why.

بنابراین اکنون ما به هر یک از پنج wss پاسخ داده ایم که چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا.

A simple method to answer the question, what did he do?

یک روش ساده برای پاسخ به این سوال که او چه کرد؟

So how can we take this information and turn it into a response that a

پس چگونه می‌توانیم این اطلاعات را دریافت کنیم و آن را به پاسخی تبدیل کنیم که یک

native English speaker would give?

انگلیسی زبان مادری می‌دهد؟

Let's check out the response, the speak step.

بیایید پاسخ، مرحله صحبت را بررسی کنیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

John made a significant investment yesterday when he bought a car.

جان دیروز با خرید یک ماشین سرمایه گذاری قابل توجهی انجام داد .

He purchased the car from a dealership downtown because he is

او ماشین را از یک نمایندگی در مرکز شهر خریداری کرد زیرا

going to start commuting to work.

قرار است رفت و آمد به محل کار را آغاز کند.

Listen, this right here is a very fluent English response to this question, and

گوش کنید، این دقیقاً در اینجا یک پاسخ انگلیسی بسیار روان به این سؤال است، و

all we did was to first think in English using the five W's method, who, what,

تنها کاری که ما انجام دادیم این بود که ابتدا با استفاده از روش پنج W به انگلیسی فکر کنیم، چه کسی، چه، چه

when, where, and why, and each piece of information can be found in this response,

زمانی، کجا، و چرا، و هر قطعه از اطلاعات را می توان پیدا کرد. در این پاسخ،

thinking in and then speaking English.

فکر کردن و سپس صحبت کردن به انگلیسی.

Now there are a few words that I want to explain to you.

اکنون چند کلمه وجود دارد که می خواهم برای شما توضیح دهم.

The first one is significant.

مورد اول قابل توجه است.

Now this word significant, it just means sufficiently great or

اکنون این کلمه معنادار، فقط به معنای آنقدر بزرگ یا

important to be worthy of attention or noteworthy, something that's important.

مهم است که شایسته توجه یا قابل توجه باشد، چیزی که مهم است.

Yes, this was a significant accomplishment, something

بله، این یک دستاورد مهم بود ، چیزی که

worthy of focusing on.

ارزش تمرکز روی آن را دارد.

What did we say?

چی گفتیم؟

He made a significant investment.

او سرمایه گذاری قابل توجهی انجام داد.

A car.

یک ماشین.

That's a very important purchase.

این یک خرید بسیار مهم است.

You're investing a lot of money into a car.

شما پول زیادی را روی یک ماشین سرمایه گذاری می کنید.

Thousands of dollars, many times, right?

هزاران دلار، چند بار، درست است؟

So significant.

خیلی مهمه

Now what about this last word?

حالا این حرف آخر چی میشه؟

Commuting.

رفت و آمد.

What does that mean?

معنی آن چیست؟

The word is commute.

کلمه رفت و آمد است.

We added i n G.

ما i n G را اضافه کردیم

Right?

But the word is commute and it just means to travel some distance between one's

درست است؟

اما کلمه رفت و آمد است و فقط به معنای پیمودن مسافتی بین

home and place of work on a regular basis.

خانه و محل کار به طور منظم است.

So we saw when we organized our five wss that.

بنابراین زمانی که ما پنج wss خود را سازماندهی کردیم دیدیم که.

This individual, John was purchasing a car.

این شخص، جان در حال خرید یک ماشین بود.

Why?

Because he had to commute to work, going from his home to his job on a

چرا؟

از آنجا که او مجبور بود برای رفتن به محل کار، به طور منظم از خانه خود به محل کار خود برود

regular basis, so he needed a car.

، بنابراین به یک ماشین نیاز داشت.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

So again, we have the five WSS organized.

بنابراین دوباره، ما پنج WSS را سازماندهی کرده ایم.

We understand who John bought a car, what when yesterday.

ما می فهمیم که جان کی ماشین خریده، چه زمانی دیروز. چه

When?

زمانی؟

Yesterday, where a dealership in the downtown area and why to commute to work.

دیروز، که در آن یک نمایندگی در منطقه مرکز شهر و چرا برای رفت و آمد به محل کار.

And we have our response, A perfect response in English.

و ما پاسخ خود را داریم، یک پاسخ کامل به زبان انگلیسی.

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

You're understanding this pattern and using this method to think

شما در حال درک این الگو هستید و از این روش برای فکر کردن

in English and then speak, but it doesn't just work for this question.

به زبان انگلیسی و سپس صحبت کردن استفاده می کنید، اما این فقط برای این سوال کار نمی کند.

You can use it in every situation.

در هر شرایطی می توانید از آن استفاده کنید.

Watch this.

این را نگاه کن.

Let's say someone asks you this question, what did she do last night?

فرض کنید یکی از شما این سوال را می پرسد که او دیشب چه کار کرد؟

So we have this individual, who is it?

پس ما این فرد را داریم، کیست؟

Let's say her name is Sarah.

فرض کنید اسمش سارا است.

What is she doing?

او چه کار می کند؟

She cooked past tense, a scrumptious dinner.

او زمان گذشته، یک شام خوشمزه پخت.

Now, don't worry, I will explain the meaning of the word scrumptious.

حالا نگران نباشید معنی کلمه خوش طعم را توضیح می دهم.

I got you.

Don't worry.

گرفتمت

نگران نباشید.

But right now we're thinking in English.

اما در حال حاضر به انگلیسی فکر می کنیم.

We're organizing our thoughts.

ما افکارمان را سازماندهی می کنیم.

So she cooked a scrumptious dinner when?

پس کی یک شام خوشمزه درست کرد؟

Last night.

دیشب.

Where at home?

کجای خانه؟

Why to celebrate her anniversary.

چرا باید سالگرد او را جشن گرفت.

You see, when we break it down thinking in English using the five

ببینید، وقتی ما آن را با استفاده از پنج W به زبان انگلیسی تجزیه می کنیم،

Ws, it immediately becomes so.

بلافاصله اینطور می شود.

Much easier.

بسیار ساده تر.

So we have the information.

بنابراین ما اطلاعات را در اختیار داریم.

Now we need to turn this information into a response that a native

اکنون باید این اطلاعات را به پاسخی تبدیل کنیم که یک

English speaker would give.

انگلیسی زبان بومی می‌دهد.

So let's check out the response that includes each of the five Ws.

بنابراین بیایید پاسخی را که شامل هر یک از پنج W است بررسی کنیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Last night.

دیشب.

Sarah cooked a scrumptious dinner at home for her husband.

سارا در خانه یک شام خوشمزه برای شوهرش پخت.

She decided to cook because she wanted to celebrate their anniversary.

او تصمیم گرفت آشپزی کند زیرا می خواست سالگرد آنها را جشن بگیرد.

Each of the five Ws can be found in this response.

هر یک از پنج W را می توان در این پاسخ یافت.

Who, what, when, where, and why.

کی، چی، کی، کجا و چرا.

And if you give this response during an English exam, during a conversation, the

و اگر این پاسخ را در حین امتحان انگلیسی، در حین مکالمه بدهید،

person listening to you will be impressed.

شخصی که به شما گوش می دهد تحت تأثیر قرار می گیرد.

Why?

Because it answers each of the five Ws.

چرا؟

زیرا به هر یک از پنج W پاسخ می دهد.

Now, I promised you that I would explain the word scrumptious.

حالا بهت قول دادم که کلمه خوش طعم رو توضیح بدم.

So this word scrumptious, it literally just means when speaking about food,

بنابراین این کلمه خوش طعم، به معنای واقعی کلمه وقتی در مورد غذا صحبت می شود،

extremely tasty, very delicious.

بسیار خوشمزه، بسیار خوشمزه است. از

You've heard me tell you stories during story time about my mom's food.

من شنیده اید که در طول زمان داستان درباره غذای مادرم برایتان داستان تعریف می کنم.

My mom cooks very well.

مامانم خیلی خوب آشپزی میکنه

Her food is always.

غذایش همیشه هست

Scrumptious.

خوش طعم

You got it.

فهمیدی.

Again, very tasty and delicious.

بازم خیلی خوشمزه و لذیذ

Makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

Yes.

آره.

This word is very commonly used.

این کلمه بسیار رایج است.

So you see that we can use the five Ws to think in English about any topic,

بنابراین می بینید که ما می توانیم از پنج W برای فکر کردن به انگلیسی در مورد هر موضوعی،

about any question, and we finally are able to give a fluent English response.

در مورد هر سؤالی استفاده کنیم و در نهایت می توانیم پاسخ انگلیسی روانی بدهیم.

But maybe you're asking, Hey, TIFF, does it really work?

اما شاید شما بپرسید، هی، TIFF، آیا واقعا کار می کند؟

I'm gonna give you another example.

من یک مثال دیگر برای شما می زنم.

Another example.

مثالی دیگر.

But don't forget again, after this lesson, remember to go to

اما باز هم فراموش نکنید، بعد از این درس یادتان باشد که

the app English with Tiffani app.

با اپلیکیشن تیفانی به اپلیکیشن انگلیسی بروید.

The link is right in the description and this will help you.

لینک درست در توضیحات است و این به شما کمک می کند.

It will help you actually practice what you're learning.

این به شما کمک می کند تا در واقع آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

Download the app, the link is in the description, and this app will help you

برنامه را دانلود کنید، لینک در توضیحات موجود است و این برنامه به شما کمک می کند تا آنچه را که

practice what you are learning Weekly English fluency lessons with Tiffani.

یاد می گیرید تمرین کنید درس های هفتگی تسلط انگلیسی با تیفانی.

So, You can watch this lesson and then go to the app and you can

بنابراین، شما می توانید این درس را تماشا کنید و سپس به برنامه بروید و می توانید

practice what you're learning.

آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

All right, so let's go to the third one to prove again that this actually works.

بسیار خوب، پس بیایید به سراغ سومی برویم تا دوباره ثابت کنیم که این واقعاً کار می کند.

Here's the situation, Peter.

وضعیت اینجاست، پیتر.

The question is, Hey, where did Peter go?

سوال این است، هی، پیتر کجا رفت؟

What do we need to do?

باید چکار کنیم؟

Yes.

To think in English, we need to answer the five Ws.

آره.

برای تفکر به زبان انگلیسی، باید به پنج W پاسخ دهیم.

So here we go.

پس بزن که بریم.

Who?

سازمان بهداشت جهانی؟

We know we're talking about Peter what attended a concert when Last weekend.

ما می دانیم که داریم درباره پیتر صحبت می کنیم که آخر هفته گذشته در کنسرتی شرکت کرد.

Where?

جایی که؟

At the stadium.

در استادیوم

Why?

چرا؟

Because he is a huge fan of the band.

چون او از طرفداران بزرگ گروه است.

So we have everything answered for the five Ws.

بنابراین ما همه چیز را برای پنج W پاسخ داده ایم.

So simple thinking in English, we're making it easy.

خیلی ساده به زبان انگلیسی فکر می کنیم ، ما آن را آسان می کنیم.

English does not have to be difficult.

انگلیسی نباید سخت باشد.

We know who, what, when, where, and why.

ما می دانیم چه کسی، چه چیزی، چه زمانی، کجا و چرا.

So now we need to answer the question using the information

بنابراین اکنون باید با استفاده از اطلاعاتی

that we just organized.

که به تازگی سازماندهی کردیم به این سوال پاسخ دهیم.

So in order to use this information to organize it, this is what we need to say.

بنابراین برای استفاده از این اطلاعات برای سازماندهی آن، این چیزی است که باید بگوییم.

Last weekend, Peter attended a concert.

آخر هفته گذشته، پیتر در یک کنسرت شرکت کرد.

The concert was held at the stadium, and he had an amazing experience.

کنسرت در استادیوم برگزار شد و او تجربه شگفت انگیزی داشت.

He had been anticipating the concert for weeks because he is a huge

او هفته‌ها پیش‌بینی کنسرت را می‌کشید، زیرا او

fan of the band that was playing.

از طرفداران بزرگ گروهی است که در حال نواختن بود.

You liked that response too, didn't you?

شما هم از این پاسخ خوشتان آمد، اینطور نیست؟

I loved it.

من آن را دوست داشتم.

Why?

چرا؟

Because we can find each of the five WSS in this response.

زیرا ما می توانیم هر یک از پنج WSS را در این پاسخ پیدا کنیم.

Who, what, when, where, and why.

کی، چی، کی، کجا و چرا.

Now you'll also notice there are two words that we need to go over.

اکنون همچنین متوجه خواهید شد که دو کلمه وجود دارد که باید مرور کنیم.

The first one that I wanna break down to you is, and anticipate.

اولین موردی که می‌خواهم برای شما تعریف کنم این است و پیش‌بینی کنید.

We said he had been anticipating the concert for weeks.

گفتیم او هفته ها بود که کنسرت را پیش بینی می کرد.

What does anticipate mean?

پیش بینی یعنی چه؟

It just means to expect or predict.

این فقط به معنای انتظار یا پیش بینی است.

He was expecting the concert, he was looking forward to the concert.

او منتظر کنسرت بود، بی صبرانه منتظر کنسرت بود.

Ooh, I can't wait until the concert anticipate.

اوه، من نمی توانم تا زمان پیش بینی کنسرت صبر کنم.

Makes sense.

Right.

منطقی است.

درست.

Excellent.

عالی

All right.

The second one is actually a combination.

خیلی خوب.

مورد دوم در واقع یک ترکیب است.

So this expression, huge fan.

بنابراین این عبارت، طرفدار بزرگ است.

Now huge, just means very big or large, but a huge fan is used to emphasize

حالا بزرگ، فقط به معنی خیلی بزرگ یا بزرگ است، اما از یک فن بزرگ برای تأکید بر

that you are really a big fan.

اینکه شما واقعاً یک طرفدار بزرگ هستید استفاده می شود.

A really big fan of someone or something.

واقعاً طرفدار بزرگ کسی یا چیزی.

Maybe you're my fan.

شاید تو طرفدار من باشی

Maybe you're a huge fan of teacher Tiffani.

شاید شما از طرفداران بزرگ معلم تیفانی باشید.

I hope so.

I love helping you.

امیدوارم.

من دوست دارم به شما کمک کنم.

But you see, again, it just emphasizes that you really love someone.

اما می بینید، دوباره، فقط تأکید می کند که شما واقعاً کسی را دوست دارید.

You really are their fan.

شما واقعاً طرفدار آنها هستید.

In English, we say huge fan.

در انگلیسی می گوییم طرفدار عظیم.

So Peter a huge fan of the band, so he was anticipating.

بنابراین پیتر از طرفداران بزرگ گروه بود، بنابراین او پیش بینی می کرد.

The concert makes sense, right?

کنسرت منطقی است، درست است؟

So again, we just use the five W's, who, what, when, where, and why to

بنابراین دوباره، ما فقط از پنج W استفاده می کنیم، چه کسی، چه، چه زمانی، کجا و چرا

think in English and then speak English.

به انگلیسی فکر کنیم و سپس انگلیسی صحبت کنیم.

I hope you enjoyed this lesson.

امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

Remember, no matter what you're asked, you can use this simple method to answer

به یاد داشته باشید، مهم نیست که چه چیزی از شما پرسیده می شود، می توانید از این روش ساده برای پاسخ دادن

and speak English with confidence.

و صحبت کردن به انگلیسی با اطمینان استفاده کنید.

I will talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

You still there?

هنوز اونجایی؟

You know what time it is singing with me.

میدونی ساعت چنده با من آواز میخونی

It's story time a, I said it's story time.

زمان داستان است، گفتم زمان داستان است.

Now.

اکنون.

Today's story is also about music.

داستان امروز هم در مورد موسیقی است.

So.

بنابراین.

One of my closest friends, one of my closest friends, she's

یکی از نزدیکترین دوستان من، یکی از نزدیکترین دوستان من، او

Korean, and I'm actually going to see her in about four weeks.

کره ای است، و من در واقع تا چهار هفته دیگر او را می بینم.

True story, four and a half weeks.

داستان واقعی، چهار هفته و نیم.

I'm very excited to see her, her husband, the two kids.

من از دیدن او، شوهرش، دو بچه بسیار هیجان زده هستم.

I'm looking forward to seeing her and her family.

من مشتاق دیدار او و خانواده اش هستم.

So she and I, we were hanging out.

بنابراین من و او، داشتیم با هم می‌رفتیم.

And at the times when I lived in Korea, she had been practicing her piano skills.

و در زمان هایی که من در کره زندگی می کردم، او مهارت های پیانو خود را تمرین می کرد.

She likes the piano.

او پیانو را دوست دارد.

And so she started playing with a band and the band was going to have a show.

و بنابراین او شروع به نواختن با یک گروه کرد و گروه قرار بود نمایشی داشته باشد.

So she said, TIFF, would you mind coming to my show?

بنابراین او گفت، TIFF، آیا می‌خواهید به نمایش من بیایید؟

I said, of course, I'll be there.

گفتم البته من آنجا خواهم بود.

I'll support you.

من از شما حمایت خواهم کرد.

So I went and two of our other friends, we went to this show.

بنابراین من و دو تا از دوستان دیگرمان رفتیم به این نمایش.

We wanted to support her.

ما می خواستیم از او حمایت کنیم.

So they did a great job.

بنابراین آنها کار بزرگی انجام دادند.

It was a nice concert.

کنسرت خوبی بود

It was a short concert.

کنسرت کوتاهی بود

And after the concert, our other two friends, they went back home

و بعد از کنسرت دو دوست دیگرمان به خانه برگشتند

and I stayed with my friend.

و من پیش دوستم ماندم.

She said, TIFF, do you wanna hang out with us?

او گفت، TIFF، آیا می‌خواهی با ما همنشینی کنی؟

I said, sure.

گفتم حتما

Yeah.

So again, I can speak Korean.

آره

بنابراین دوباره می توانم کره ای صحبت کنم.

So it was totally fine.

پس کاملا خوب بود

It was not an awkward situation.

وضعیت نامناسبی نبود.

About four or five other band members outside of my friend.

حدود چهار یا پنج عضو دیگر گروه خارج از دوستم.

So we went, we got some food and we were just talking.

پس رفتیم، غذا گرفتیم و فقط داشتیم حرف می زدیم.

Um, and we had a really nice time.

اوم، و ما واقعاً اوقات خوبی داشتیم.

So after we finished eating, they said, Hey, do you guys want

بنابراین بعد از اینکه غذا را تمام کردیم، گفتند: هی، بچه ها می خواهید به

to go to, uh, a karaoke place?

یک مکان کارائوکه بروید؟

Now?

You all know I love singing, but again, I was just with my friend and her

اکنون؟

همه شما می دانید که من عاشق آواز خواندن هستم، اما باز هم، من فقط با دوستم و

friends, I was just kind of, you know, in the background a bit, just kind of,

دوستانش بودم، من فقط یک جورهایی بودم، می دانید، در پس زمینه کمی، یک جورهایی،

you know, quieter in the situation.

می دانید، در این موقعیت ساکت تر بودم.

But I said, sure, I'll go too.

اما گفتم حتما من هم می روم.

Now, it was around midnight.

حالا حوالی نیمه شب بود.

You all know that I'm an early bird.

همه شما می دانید که من یک پرنده زودرس هستم.

So part of my quietness was I was a little bit tired, but I was

بنابراین بخشی از سکوت من این بود که کمی خسته بودم، اما

there for my friend and her other friends were nice, the band members.

برای دوستم آنجا بودم و سایر دوستان او، اعضای گروه، خوب بودند.

So we went to a karaoke spot, and again, I'm just sitting there.

بنابراین ما به یک نقطه کارائوکه رفتیم، و دوباره، من فقط آنجا نشسته ام.

I'm a little quiet because I was tired, but I was happy to be there.

من چون خسته بودم کمی ساکت هستم اما از بودن در آنجا خوشحال بودم.

I was happy.

I was listening and smiling and everything.

خوشحال بودم.

داشتم گوش می دادم و لبخند می زدم و همه چیز.

Now my friend, She knew and she still knows how much I enjoy singing.

حالا دوست من، او می دانست و هنوز هم می داند که من چقدر از خواندن لذت می برم.

So I was just sitting there and I was, you know, listening to the band members sing.

بنابراین من فقط آنجا نشسته بودم و می دانید که به آواز اعضای گروه گوش می دادم.

And you know, of course I was rocking back and forth, you know, feeling the music.

و می دانی، البته که من به این سو و آن سو تکان می خوردم، می دانید، موسیقی را حس می کردم.

And so all of a sudden my friend said, Hey, TIFF sings really well.

و بنابراین ناگهان دوستم گفت، هی، TIFF واقعاً خوب می‌خواند.

Let's let her sing.

اجازه دهید او آواز بخواند.

And I looked at it and I said, okay.

و من به آن نگاه کردم و گفتم: باشه.

Again, I had been kind of quiet the whole time, you know, of course jokes

باز هم، من در تمام مدت یک جورایی ساکت بودم، می دانید، البته به شوخی

and speaking to them, I was, you know, it was an enjoyable experience.

و صحبت با آنها، می دانید، تجربه لذت بخشی بود.

So imagine I'm gonna take this water bottle.

پس تصور کنید من این بطری آب را بردارم.

Imagine this is the mic.

تصور کنید این میکروفون است.

So the mic was put into my hands, and once that mic got into my hand, I know

بنابراین، میکروفون در دستان من قرار گرفت، و زمانی که آن میکروفون در دست من قرار گرفت، می‌دانم که

I have a mic right here in front of me, but I need you to, for effect.

یک میکروفون در اینجا در مقابلم دارم ، اما برای اثرگذاری به شما نیاز دارم.

This is another mic, right?

این یک میکروفون دیگر است، درست است؟

I said hit it and they selected the song that I like singing, right?

گفتم بزن و آهنگی را که دوست دارم بخوانم انتخاب کردند، درست است؟

So I'll sing a different song.

بنابراین من یک آهنگ متفاوت می خوانم.

But let's just imagine, again, I've been kind of quiet, reserved, you

اما بیایید تصور کنیم، دوباره، من یک جورهایی ساکت و محتاط بودم، می‌دانی،

know, just, you know, listening to them speak to each other and just

فقط، می‌دانی، به صحبت‌های آن‌ها با یکدیگر گوش می‌دادم و به

kind of, you know, being an observer.

نوعی، می‌دانی، یک ناظر بودم.

This is their group, right?

این گروه آنهاست، درست است؟

I got that mic in my hand.

من آن میکروفون را در دست گرفتم.

And let's say the song, I've sung this song for you before.

و بیایید بگوییم آهنگ، من این آهنگ را قبلا برای شما خوانده ام.

Let's say it was Sign me Up, right?

بیایید بگوییم Sign me Up بود، درست است؟

I went from the quiet friend.

از دوست ساکت رفتم.

To the expressive friend, sign me up for the Christian Jubilee Act.

به دوست رسا، من را در قانون Jubilee مسیحی ثبت نام کنید.

Now, that's not the song that I sung.

حالا این آهنگی نیست که من خواندم.

But it was that much of a transformation.

اما این یک تغییر بسیار بود.

Once that mic got into my hand, I turned into a different person and they were

وقتی آن میکروفون به دست من رسید، تبدیل به یک شخص دیگر شدم و آنها

like, whoa, girl, you can sing again.

گفتند، اوه، دختر، تو می‌توانی دوباره بخوانی.

This is all in Korean.

این همه به زبان کره ای است.

But we had a wonderful time.

اما به ما خوش گذشت.

My friend was on the sideline, root me on Get it, TIFF, get it right.

دوست من در حاشیه بود، منو در Get it، TIFF روت کن، درستش کن.

So we had a great time, but I laugh when I think about that

پس به ما خیلی خوش گذشت، اما وقتی به این موضوع فکر می کنم می خندم

because they didn't know me.

زیرا آنها من را نمی شناختند.

So they just probably thought I was, my friend's name is Angel.

بنابراین آنها احتمالا فکر می کردند من هستم، نام دوستم فرشته است.

They probably thought, oh, this is Angel's, you know,

آنها احتمالا فکر می کردند، اوه، این مال فرشته است، می دانید،

friend, she's a little quiet.

دوست، او کمی ساکت است.

I'm not a quiet person, but again, it was their band.

من آدم ساکتی نیستم، اما باز هم گروه آنها بود.

So I was just listening and you know, if they directed a question

بنابراین من فقط گوش می‌دادم و می‌دانید ، اگر سؤالی

to warn me, I'd answer it.

برای هشدار دادن به من می‌فرستادند، به آن پاسخ می‌دهم.

But after that they said, okay.

اما بعد از آن گفتند، باشه.

So needless to say, we had a wonderful time at karaoke that night.

پس نیازی به گفتن نیست که آن شب اوقات فوق العاده ای را در کارائوکه سپری کردیم.

My friend was very happy because she was able to brag.

دوستم خیلی خوشحال بود چون توانست لاف بزند.

My friend can sing, so we had a wonderful time.

دوست من می تواند آواز بخواند، بنابراین ما اوقات فوق العاده ای داشتیم.

So maybe you've been in that kind of situation where you were quiet and then

بنابراین شاید شما در چنین موقعیتی بوده اید که ساکت بودید و

all of a sudden you flipped the script, you changed and you became yourself.

ناگهان فیلمنامه را ورق زدید، تغییر کردید و خودتان شدید.

I hope you enjoyed this story, and I'll talk to you in the next lesson.

امیدوارم از این داستان لذت برده باشید و در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.