SOUND LIKE A PRO | Mastering Everyday English Idioms

Hey, today I want to help you sound like an English pro.

سلام، امروز می‌خواهم به شما کمک کنم مانند یک حرفه‌ای انگلیسی به نظر برسید.

You know what I mean?

شما می دانید منظورم چیست؟ از

I want you to walk into any room and speak with confidence.

شما می خواهم وارد هر اتاقی شوید و با اطمینان صحبت کنید.

So in this lesson, I am going to teach you 10 English idioms that

بنابراین در این درس، من قصد دارم 10 اصطلاح انگلیسی را به شما آموزش دهم که به

will help you sound like a pro.

شما کمک می کند مانند یک حرفه ای به نظر برسید.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید به داخل بپریم.

Alright.

باشه.

The very first English idiom you need to know in order to sound like a pro is.

اولین اصطلاح انگلیسی که باید بدانید تا مانند یک حرفه ای به نظر برسد، این است.

Hit the road good or beat after me one more time hit the road Now

جاده را خوب بزن یا بعد از من یک بار دیگر بزن به جاده حالا

you're probably thinking to yourself, Tiff, why am I hitting the road?

احتمالاً با خودت فکر می کنی، تیف، چرا دارم به جاده می زنم؟

Don't worry.

نگران نباشید.

I'm going to explain it to you.

من برات توضیح میدم

This is actually referring to traveling.

این در واقع به سفر اشاره دارد.

So hit the road.

پس برو به جاده در

It actually means to embark or start on a journey.

واقع به معنای شروع یا شروع یک سفر است. می‌خواهم به این

I want you to think about when you were younger and you and your family

فکر کنی که چه زمانی کوچک‌تر بودی و تو و خانواده‌ات به

would go on vacation, maybe your mother and your father would wake you

تعطیلات می‌رفتی، شاید مادرت و پدرت

up early in the morning and say, Hey, I need you to get up, pack your bags.

صبح زود بیدارت کنند و بگویند، هی، باید بلند شوی، چمدان‌هایت را ببندی.

We need to hit the road.

ما باید به جاده برویم.

We need to go.

ما باید برویم.

We need to start on our journey.

ما باید سفر خود را شروع کنیم.

Makes sense.

Right?

منطقی است.

درست؟

All right.

Check out these examples sentences.

خیلی خوب.

این جملات نمونه را بررسی کنید.

Here we go.

The first one, we need to hit the road early tomorrow.

در اینجا ما می رویم.

اولی، فردا زودتر باید به جاده برویم.

If we want to avoid traffic.

اگر بخواهیم از ترافیک جلوگیری کنیم.

Hey, listen, there's going to be a lot of traffic.

هی، گوش کن، ترافیک زیادی وجود خواهد داشت.

Many people will be traveling tomorrow.

افراد زیادی فردا به سفر خواهند رفت.

So we need to hit the road early.

پس باید زودتر به جاده برویم.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

Sentence number two.

جمله شماره دو

After months of planning, it's finally time to hit the road and

پس از ماه‌ها برنامه‌ریزی، بالاخره وقت آن است که به جاده برویم و

explore the countryside, it's finally time for us to embark on our trip.

حومه شهر را کاوش کنیم، بالاخره زمان آن است که سفر خود را آغاز کنیم.

It makes sense.

منطقی است.

It's so funny.

خیلی خنده دار است.

As I was reading the example, as it is to you, I was thinking about one of my goals,

همانطور که داشتم مثال را می خواندم، همانطور که برای شما هم همینطور است، به یکی از اهدافم فکر می کردم،

one of my favorite things to do is travel.

یکی از کارهای مورد علاقه من سفر است.

And on my bucket list, I have go on a road trip around America.

و در لیست سطل من، من به یک سفر جاده ای در سراسر آمریکا رفته ام.

So I can't wait until I can say, let's hit the road for my road trip around America.

بنابراین نمی توانم صبر کنم تا بتوانم بگویم، بیایید برای سفر جاده ای من در اطراف آمریکا به جاده برویم.

Maybe you've done that before.

شاید قبلاً این کار را کرده باشید.

Here we go.

Next one.

در اینجا ما می رویم.

بعدی.

Sentence number three, the band members packed their instruments and hit

جمله شماره سه، اعضای گروه سازهای خود را جمع کردند و

the road for their nationwide tour.

برای تور سراسری خود راهی جاده شدند. به

They hit the road.

جاده زدند.

They started on their journey.

آنها سفر خود را آغاز کردند.

Makes sense.

Right now that you understand the meaning, you can see how

منطقی است.

همین الان که معنی آن را فهمیدید، می توانید ببینید که

easy it is to use this idiom.

استفاده از این اصطلاح چقدر آسان است.

You got it.

All right, let's move on to number two, before I show you number

فهمیدی.

خوب، بریم سراغ شماره دو، قبل از اینکه شماره دو را به شما نشان دهم

two, I need to remind you, I am teaching you these idioms, right?

، لازم است یادآوری کنم، من این اصطلاحات را به شما آموزش می دهم، درست است؟

To help you sound like a pro, but after you watch this lesson, you need

برای کمک به شما مانند یک حرفه ای، اما پس از تماشای این درس، باید

to practice what you're learning.

آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

So don't forget to go to the English with Tiffani app.

پس فراموش نکنید که با اپلیکیشن تیفانی به زبان انگلیسی بروید.

You can download the app.

می توانید برنامه را دانلود کنید.

Totally for free, and you'll be able to practice what you're learning.

کاملاً رایگان، و شما می توانید آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

You'll have a quiz.

شما یک مسابقه خواهید داشت.

You'll be able to put the sentences together.

شما می توانید جملات را کنار هم قرار دهید.

You'll practice what I'm teaching you and really sound like a pro.

شما آنچه را که به شما یاد می دهم تمرین خواهید کرد و واقعاً مانند یک حرفه ای به نظر می رسید.

So the link is in the description, or you can go right to your cell phone and you

بنابراین لینک در توضیحات است یا می توانید مستقیماً به تلفن همراه خود بروید و

can download the English with Tiffani app.

می توانید انگلیسی را با برنامه Tiffani دانلود کنید.

All right, so let's move on to the second idiom.

بسیار خوب، پس بیایید به اصطلاح دوم برویم.

The second idiom is another good one that I like it is.

اصطلاح دوم یک اصطلاح خوب دیگر است که من آن را دوست دارم.

Take off good again, take off.

دوباره خوب بلند شو، بلند شو.

Excellent.

Now this is also referring to travel and it just means to depart

عالی

حالا این هم اشاره به سفر است و فقط به معنای حرکت

or leave, especially by plane.

یا رفتن است، مخصوصاً با هواپیما.

This is the key.

این کلید است.

I want you to remember this.

می خواهم این را به خاطر بسپارید.

Normally when native English speakers say take off, we are

به طور معمول وقتی انگلیسی زبانان بومی می گویند take off،

referring to taking off in a plane.

منظور ما برخاستن در هواپیما است.

I just got back from South Korea.

من تازه از کره جنوبی برگشتم.

Stay till the end for story time.

برای زمان داستان تا آخر بمانید.

And I'll tell you about that trip.

و من در مورد آن سفر به شما خواهم گفت.

But I remember when I was sitting in the plane and I could hear the stewardess

اما یادم می‌آید وقتی در هواپیما نشسته بودم و می‌شنیدم که مهماندار

talking about, uh, Hey everyone, we need you to put your seat belts on.

صحبت می‌کرد، اوه، سلام به همه، ما باید کمربند ایمنی خود را ببندید.

We need you to please sit down and be safe.

ما به شما نیاز داریم که بنشینید و امن باشید.

Why?

چرا؟

Because we are about to take off.

چون در شرف بلند شدن هستیم.

You got it.

فهمیدی.

All right.

Check out this example sentence.

خیلی خوب.

این جمله مثال را بررسی کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Our flight is scheduled to take off in one hour, so we should head to the airport.

پرواز ما قرار است تا یک ساعت دیگر انجام شود، بنابراین باید به سمت فرودگاه حرکت کنیم.

Now here's the second sentence.

حالا این جمله دوم است.

The plane took off smoothly despite the stormy weather.

هواپیما با وجود هوای طوفانی به آرامی از زمین بلند شد.

You know, when you're on a plane, sometimes it can start

می دانید، وقتی در هواپیما هستید، گاهی اوقات ممکن است

off a little bit shaky, right?

کمی لرزان شروع شود، درست است؟

I actually had, there was a lady sitting next to me when we were

من واقعا داشتم، وقتی در هواپیما بودیم خانمی کنارم نشسته بود

actually in the plane and I could tell that she was a little bit nervous.

و می‌توانستم بگویم که او کمی عصبی است.

So we started talking and she said, I really don't like

بنابراین ما شروع به صحبت کردیم و او گفت، من واقعاً دوست ندارم

when planes land and take off.

هواپیماها فرود بیایند و بلند شوند.

It just makes me feel uncomfortable.

این فقط باعث می شود احساس ناراحتی کنم.

Maybe that's your situation as well.

شاید وضعیت شما هم همینطور باشد.

You don't like when planes take off because they feel a little

زمانی که هواپیما بلند می شود را دوست ندارید زیرا آنها کمی احساس

bit uncomfortable take off.

ناراحتی می کنند.

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

Last example, sentence.

آخرین مثال، جمله.

It's always exciting to take off on a new adventure and explore unknown places.

رفتن به یک ماجراجویی جدید و کشف مکان های ناشناخته همیشه هیجان انگیز است.

Notice I said the majority of the time we are speaking about taking off in a plane.

توجه کنید که گفتم اکثر اوقات ما در مورد بلند شدن در هواپیما صحبت می کنیم.

However, you can also use it in this situation, take off,

با این حال، شما همچنین می توانید از آن در این موقعیت استفاده کنید، بلند شوید،

start, depart on a new adventure.

شروع کنید، در یک ماجراجویی جدید حرکت کنید.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

So number two is take off again, use these idioms to sound like

بنابراین، شماره دو دوباره شروع به کار می کند، از این اصطلاحات استفاده کنید تا مانند

a pro speaking English fluently.

یک حرفه ای به نظر بیایید که روان انگلیسی صحبت می کند.

All right.

خیلی خوب.

The third one, number three is on the road.

سومی، شماره سه در جاده است.

Good again on the road.

دوباره در جاده خوب است.

Great job.

کارت عالی بود.

You're kind of seeing a pattern, right?

شما به نوعی الگو می بینید، درست است؟

Something dealing with travel.

چیزی که مربوط به سفر است.

Exactly.

دقیقا.

I'm going to make you a pro.

من از شما یک حرفه ای می کنم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

This just means.

این فقط به این معنی است.

Traveling or away from home.

مسافرت یا دور از خانه.

For example, I mentioned that I was in South Korea a few weeks ago, right?

مثلاً گفتم چند هفته پیش در کره جنوبی بودم، درست است؟

I was on the road.

در راه بودم

I was away.

من دور بودم.

I wasn't home.

من خونه نبودم

So if you travel for work, maybe you have to leave your family for a week

بنابراین اگر برای کار به سفر می روید، شاید مجبور باشید هر بار یک هفته

at a time, or maybe a month at a time.

یا شاید یک ماه خانواده خود را ترک کنید.

If someone asks you, Hey, how are you?

اگر کسی از شما بپرسد، خوب هستید؟

Where are you right now?

الآن کجایی؟

You could say I'm doing great, but I'm actually on the road.

شما می توانید بگویید که کارم عالی است، اما در واقع در جاده هستم.

I'm going to return home next week on the road again, traveling or away from home.

من قرار است هفته آینده دوباره در جاده، در سفر یا خارج از خانه به خانه برگردم.

You got it.

Oh, you're smart.

فهمیدی.

اوه تو باهوشی

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

First example, sentence.

مثال اول، جمله.

I'm constantly on the road for work, visiting different cities every week.

من دائماً برای کار در جاده هستم و هر هفته از شهرهای مختلف دیدن می کنم.

I'm constantly on the road for work.

من دائماً برای کار در جاده هستم.

Next we have sentence two, they had to spend several nights on the road.

بعد جمله دو داریم، آنها مجبور شدند چندین شب را در جاده بگذرانند.

During their cross country trip.

در طول سفر متقابل آنها.

Now in this situation, they might have literally be staying, been staying on

اکنون در این شرایط، آنها ممکن است به معنای واقعی کلمه در حال اقامت باشند، در

the side of the road, maybe camping, or maybe staying at various hotels on

کنار جاده اقامت داشته باشند، شاید کمپینگ کرده باشند، یا شاید در

their way to their final destination.

مسیر رسیدن به مقصد نهایی خود در هتل های مختلف اقامت داشته باشند.

And finally, sentence number three, being on the road can be tiring,

و در نهایت، جمله شماره سه، بودن در جاده می تواند خسته کننده باشد،

but it's also an opportunity to see new places and meet new people.

اما همچنین فرصتی برای دیدن مکان های جدید و ملاقات با افراد جدید است.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

All right.

So number three, again, On the road.

خیلی خوب.

بنابراین شماره سه، دوباره، در جاده.

And remember, I'm explaining these to you because I want you to start

و به یاد داشته باشید، من اینها را برای شما توضیح می‌دهم، زیرا می‌خواهم از

using them today to sound like a pro number four, catch a red eye.

امروز شروع به استفاده از آنها کنید تا مانند یک حرفه‌ای شماره چهار به نظر برسید، چشم قرمز را جلب کنید.

Good again, catch a red eye.

خوب دوباره، چشم قرمز را جلب کنید.

Good.

خوب

Now I know you're probably wondering, Tiffani catch a red eye.

حالا می دانم که احتمالاً تعجب می کنید، تیفانی یک چشم قرمز می گیرد.

My eye is red.

چشمم قرمز شده

What, what does this mean?

این یعنی چی؟

Now, remember I said, we're talking about idioms related to traveling, right?

حالا یادت هست که گفتم، ما در مورد اصطلاحات مربوط به سفر صحبت می کنیم، درست است؟

Catch a red eye.

یک چشم قرمز بگیرید.

This literally just means to take a late night or overnight flight, a

این در لغت به معنای انجام یک پرواز آخر شب یا یک پرواز شبانه، یک پرواز

late night or an overnight flight.

آخر شب یا یک پرواز شبانه است.

Think about it when you're super tired, when it's late at night,

به این فکر کنید وقتی فوق العاده خسته هستید، وقتی شب است،

what happens to your eyes?

چه اتفاقی برای چشمان شما می افتد؟

What happens to your eyes?

چه اتفاقی برای چشمان شما می افتد؟

Normally they start looking a certain way and some people actually get red

به طور معمول آنها شروع به نگاه کردن به روش خاصی می کنند و برخی از افراد در واقع

eyes when they're extremely tired.

زمانی که بسیار خسته هستند قرمزی چشم می شوند.

Ah, you're making the connection, right?

آه، شما در حال برقراری ارتباط هستید، درست است؟

So if you take a late flight or an overnight flight, you're

بنابراین، اگر یک پرواز دیرهنگام یا یک پرواز شبانه انجام می‌دهید،

extremely tired, walking up to show your, your ticket to the person

به شدت خسته هستید، و برای نشان دادن بلیط خود به فردی که

at the counter, catch a red eye.

در باجه است، از آن بالا می‌روید، چشم قرمزی را به خود جلب می‌کند.

Makes sense.

منطقی است.

All right, good.

باشه، خوبه

Here we go.

Sentence number one.

در اینجا ما می رویم.

جمله شماره یک

Okay.

We had to catch a red eye flight to attend the early morning conference.

باشه.

برای شرکت در کنفرانس صبح زود مجبور بودیم یک پرواز چشم قرمز بگیریم .

Hey, it was late, but we had to catch a red eye flight because we had to

هی، دیر وقت بود، اما مجبور شدیم یک پرواز چشم قرمز بگیریم، زیرا باید

go to the early morning conference.

به کنفرانس صبح زود می رفتیم.

Sentence number two.

جمله شماره دو

She was exhausted from catching a red eye flight and barely slept on the plane.

او از گرفتن یک پرواز چشم قرمز خسته شده بود و به سختی در هواپیما خوابید.

And finally, they decided to catch a red eye to arrive at

و در نهایت تصمیم گرفتند تا صبح به مقصد برسند یک چشم قرمز بگیرند

their destination in the morning.

.

They decided to catch this overnight flight or a late flight.

آنها تصمیم گرفتند این پرواز یک شبه یا یک پرواز دیرهنگام را بگیرند.

Catch a red eye.

یک چشم قرمز بگیرید.

You got it.

فهمیدی.

All right.

Number four, catch a red eye.

خیلی خوب.

شماره چهار، چشم قرمز را جلب کنید.

Now we're moving to number five again, so that you can sound like a pro.

اکنون دوباره به شماره پنج می رویم تا بتوانید مانند یک حرفه ای به نظر برسید.

Number five is travel light.

شماره پنج چراغ سفر است.

Good again, after me travel light.

خوب دوباره، بعد از من سفر نور.

Great job.

کارت عالی بود.

Now, again, we're still talking about traveling.

حالا، دوباره، ما هنوز در مورد سفر صحبت می کنیم.

Traveling light.

نور سفر

What does this mean?

این یعنی چی؟

This literally is just speaking about traveling with only a

این به معنای واقعی کلمه فقط در مورد سفر با

minimal amount of belongings.

حداقل مقدار وسایل صحبت می کند.

Instead of six, seven, eight suitcases, you only have one small suitcase,

به جای شش، هفت، هشت چمدان، شما فقط یک چمدان کوچک دارید،

maybe three or four shirts, two pair of pants, one pair of shoes you're

شاید سه یا چهار پیراهن، دو شلوار، یک جفت کفش

traveling light, not bringing too many things in English, we say.

سبک سفر می‌کنید، نه اینکه چیزهای زیادی به انگلیسی بیاورید.

Travel light makes sense right now.

نور سفر در حال حاضر منطقی است.

I wonder, do you travel light or not?

من تعجب می کنم، آیا شما سبک سفر می کنید یا نه؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number one, we decided to travel light and only brought a backpack.

جمله شماره یک تصمیم گرفتیم سبک سفر کنیم و فقط کوله پشتی آوردیم.

Hey, this time we don't want to bring too many things.

هی، این بار نمی خواهیم چیزهای زیادی بیاوریم.

We want to travel.

ما می خواهیم سفر کنیم.

Sentence number two, she prefers to travel light so that she can quickly

جمله شماره دو، او ترجیح می دهد سبک سفر کند تا بتواند سریع

move from one place to another and sentence number three, traveling

از جایی به مکان دیگر حرکت کند و جمله شماره سه،

light allows us to be more flexible and spontaneous during our trips.

نور سفر به ما اجازه می دهد در طول سفر انعطاف پذیرتر و خودجوش باشیم.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

So again, number five is travel light.

عالی

بنابراین دوباره، شماره پنج نور سفر است.

What about number six, number six, another good one off the beaten track.

چه در مورد شماره شش، شماره شش، یکی دیگر خوب از مسیر شکست خورده.

Good again, after me off the beaten track.

خوب دوباره، بعد از من از مسیر شکست خورده.

Excellent.

عالی

All right.

Now this literally just means.

خیلی خوب.

اکنون این به معنای واقعی کلمه است.

In a less common or well known place.

در مکانی کمتر رایج یا شناخته شده.

All right.

I want you to imagine a track, right?

خیلی خوب.

من می خواهم یک آهنگ را تصور کنید، درست است؟

There's one direction, right?

یک جهت وجود دارد، درست است؟

Think about runners on a track.

به دوندگان در یک مسیر فکر کنید.

They're running in the same direction, the same path.

آنها در یک جهت، همان مسیر می دوند.

Normally when people travel, Hey, let's go to the tourist attractions.

به طور معمول وقتی مردم سفر می کنند، هی، بیایید به جاذبه های گردشگری برویم.

Let's go to the same places that everyone else goes to the Eiffel

بریم همون جاهایی که بقیه میرن

tower, all of these things, for example, if you're going to Paris.

برج ایفل همه این چیزا مثلا اگه میری پاریس.

That normal people are commonly go to right, but then suddenly,

مردم عادی معمولاً به سمت راست می روند، اما ناگهان،

Hey, I heard there's a spot that many people don't go to.

هی، شنیدم جایی است که بسیاری از مردم به آن نمی روند.

It's not a real popular tourist attraction, but the

این یک جاذبه گردشگری محبوب واقعی نیست ، اما

locals like going there.

مردم محلی دوست دارند به آنجا بروند.

Let's go off the beaten track.

بیایید از مسیر شکست خورده خارج شویم.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

All right, here's sentence.

بسیار خوب، این جمله است.

Number one, they love to go off the beaten track to find hidden

شماره یک، آنها دوست دارند برای یافتن

gems and less crowded attractions.

جواهرات پنهان و جاذبه های کمتر شلوغ، از مسیر پرتحرک خارج شوند.

Sentence number two, the small VI village they visited was off the beaten track, but

جمله شماره دو، روستای ششم کوچکی که آنها از آن بازدید کردند خارج از مسیر شکست خورده بود، اما

offered an authentic cultural experience.

یک تجربه فرهنگی اصیل را ارائه داد.

And finally, instead of visiting popular tourist destinations, they

و در نهایت، به جای بازدید از مقاصد توریستی محبوب،

decided to go off the beaten track and discover unique locations.

تصمیم گرفتند از مسیر پرتحرک خارج شده و مکان های منحصر به فردی را کشف کنند.

It makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

Again.

از نو.

Off the beaten track.

خارج از مسیر شکست خورده.

Now we're going to move on to number seven, but I need to remind

حالا به سراغ شماره هفت می رویم، اما لازم است به

you, you're learning these idioms.

شما یادآوری کنم که شما در حال یادگیری این اصطلاحات هستید.

Please start using them.

لطفا استفاده از آنها را شروع کنید.

You can, yes, you, my friend, you can sound like a pro start using these today.

شما می توانید، بله، شما، دوست من، می توانید مانند یک حرفه ای به نظر برسید که از امروز استفاده کنید.

Here's number seven.

اینجا شماره هفت است.

Make a pit stop again, make a pit stop.

دوباره پیت استاپ درست کن، پیت استاپ درست کن.

Good last time after me.

آخرین بار بعد از من خوب است.

Make a pit stop.

یک پیت استاپ درست کنید.

Excellent.

Now this just means to stop briefly during a journey, usually to rest or refuel.

عالی

اکنون این فقط به معنای توقف کوتاه در طول سفر است، معمولاً برای استراحت یا سوخت‌گیری.

Imagine you're going on a trip, you have twins in the back, they're four years old.

تصور کنید به مسافرت می روید، دوقلوهایی در پشت دارید، آنها چهار ساله هستند.

You're sitting in the front and you're speaking with your spouse and

شما جلو نشسته اید و با همسرتان صحبت می کنید و

the kids are screaming in the back.

بچه ها پشت سر جیغ می زنند.

You're hungry, they're hungry, someone has to go to the bathroom.

تو گرسنه ای، اونا گرسنه، یکی باید بره دستشویی.

Hey, hey, hey, let's make a pit stop.

هی، هی، هی، بیا پیت استاپ کنیم. می

We can rest, we can get some gas and everyone will be fine.

توانیم استراحت کنیم، می توانیم بنزین بگیریم و همه خوب خواهند شد.

Everyone will be okay.

همه خوب خواهند شد

Everyone will rest.

همه استراحت خواهند کرد.

Let's make a pit stop.

بیایید یک پیت استاپ ایجاد کنیم.

Make sense.

معنی دارد.

All right, good.

باشه، خوبه

Let's make a pit stop.

بیایید یک پیت استاپ ایجاد کنیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

First example, sentence.

مثال اول، جمله.

We need to make a pit stop to refill the car's gas tank and grab a quick snack.

برای پر کردن باک بنزین ماشین و خوردن یک میان وعده سریع باید یک پیت استاپ ایجاد کنیم.

Next sentence, number two, during the long road trip, they made

جمله بعدی، شماره دو، در طول سفر طولانی،

a pit stop at a scenic spot to stretch their legs and take photos.

در یک نقطه دیدنی توقف کردند تا پاهای خود را دراز کنند و عکس بگیرند.

And finally, it's important to make regular pit stops during a road trip to

و در نهایت، برای جلوگیری از خستگی و لذت بردن از سفر، مهم است که در طول یک سفر جاده ای به طور منظم پیت استاپ داشته باشید

prevent fatigue and enjoy the journey.

.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

We say again, make a pit stop.

باز هم می گوییم پیت استاپ کنید. در

Here we go number eight, number eight, another good one, jet lag,

اینجا می رویم شماره هشت، شماره هشت، یکی دیگر خوب، جت لگ،

good again, jet lag, excellent.

دوباره خوب، جت لگ، عالی.

Now I just got back from South Korea.

الان تازه از کره جنوبی برگشتم.

Korea is between 13 and 14 hours ahead of America.

کره بین 13 تا 14 ساعت از آمریکا جلوتر است.

So day there is night here and day here is night there.

پس روز اینجا شب است و روز اینجا شب آنجاست.

So when I went to Korea again.

بنابراین وقتی دوباره به کره رفتم.

I was completely on the opposite side of my regular schedule.

من کاملاً در طرف مقابل برنامه منظمم قرار داشتم.

Normally what happens when you travel far away, you get jet lag.

به طور معمول، زمانی که شما به دور سفر می کنید، اتفاقی که می افتد، دچار جت لگ می شوید.

Your body is confused.

بدنت گیج شده

This is referring to fatigue and disorientation caused by traveling

این به خستگی و سرگردانی ناشی از سفر

across multiple time zones.

در مناطق زمانی متعدد اشاره دارد.

Your body doesn't know what time it is.

بدن شما نمی داند ساعت چند است.

So you experience this feeling of jet lag.

بنابراین شما این احساس جت لگ را تجربه می کنید.

Where am I?

من کجا هستم؟

What time is it?

ساعت چند است؟

You get tired when it's daytime and you're up at night.

وقتی روز است و شب بیدار هستید خسته می شوید.

So check out these example sentences.

بنابراین این جملات مثال را بررسی کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

It took them a few days to recover from the jet lag after their long flight.

چند روز طول کشید تا آنها پس از پرواز طولانی خود از جت لگ نجات پیدا کنند.

Next jet lag can make it difficult to adjust to a new time zone

جت لگ بعدی می تواند سازگاری با منطقه زمانی جدید را دشوار کند

and also disrupt sleep patterns.

و همچنین الگوهای خواب را مختل کند.

And finally, to minimize jet lag, it's important to stay hydrated and

و در نهایت، برای به حداقل رساندن جت لگ، مهم است که هیدراته بمانید و

gradually adjust your sleep schedule.

به تدریج برنامه خواب خود را تنظیم کنید.

Makes sense.

منطقی است.

All right.

Excellent.

So again, number eight, we have jet lag.

خیلی خوب.

عالی

بنابراین دوباره، شماره هشت، ما جت لگ داریم.

Very good.

All right.

خیلی خوب.

خیلی خوب.

Number nine, again, for you to sound like a pro we have off.

شماره نه، دوباره، برای اینکه شما مانند یک حرفه ای به نظر برسید.

The grid could again off the grid Great job.

شبکه می تواند دوباره از شبکه خارج شود کار عالی.

Now this just refers to being in a remote isolated or disconnected

اکنون این فقط به قرار گرفتن در یک مکان دورافتاده یا جدا شده اشاره دارد

location, often without modern amenities, we all have cell phones.

، اغلب بدون امکانات مدرن، همه ما تلفن همراه داریم.

Well, the majority of people have cell phones, computers, televisions.

خب، اکثر مردم تلفن همراه، کامپیوتر، تلویزیون دارند.

We're connected to other people, but when you go off the grid.

ما به افراد دیگر متصل هستیم، اما وقتی از شبکه خارج می شوید.

Maybe you're camping, no cell service.

شاید در حال کمپینگ هستید، سرویس تلفن همراه ندارید.

Maybe you're not able to get in contact with other people.

شاید نتوانید با افراد دیگر ارتباط برقرار کنید.

You are off the grid.

شما از شبکه خارج شده اید.

Many times that includes you don't have running water.

بسیاری از اوقات که شامل این است که شما آب جاری ندارید.

You're really living in a very primitive way off the grid.

شما واقعاً به روشی بسیار ابتدایی خارج از شبکه زندگی می کنید.

And many people do live off the grid and it's quite an interesting way of life.

و بسیاری از مردم خارج از شبکه زندگی می کنند و این یک روش زندگی بسیار جالب است.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number one.

جمله شماره یک

They decided to go off the grid and spend a week camping in the wilderness.

آنها تصمیم گرفتند از شبکه خارج شوند و یک هفته را در بیابان کمپ بزنند.

This is something that I'd like to do.

این چیزی است که من می خواهم انجام دهم.

Why?

چرا؟

Because it helps you reset and you can be calm.

زیرا به شما کمک می کند تا دوباره تنظیم کنید و می توانید آرام باشید.

So again, they decided to go off the grid and spend a week

بنابراین دوباره تصمیم گرفتند از شبکه خارج شوند و یک هفته را

camping in the wilderness.

در بیابان کمپ بگذرانند.

Sentence number two, the cabin they rented was off the grid, allowing

جمله شماره دو، کابینی که آنها اجاره کرده بودند از شبکه خارج بود و به آنها اجازه می داد

them to disconnect from technology.

از فناوری جدا شوند.

And.

Enjoy nature.

و. از

طبیعت لذت ببر.

And finally, we have sentence number three, the remote island

و در نهایت، جمله شماره سه را داریم، جزیره دورافتاده ای که

they visited was off the grid with no electricity or phone service.

آنها از آن بازدید کردند، بدون برق یا خدمات تلفنی از شبکه خارج بود.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

So again, off the grid.

بنابراین دوباره، خارج از شبکه.

Now we have number 10, my friend, you are going to sound like a pro

حالا ما شماره 10 را داریم، دوست من، شما می خواهید مانند یک حرفه ای

number 10, live out of a suitcase.

شماره 10 صدا کنید، از یک چمدان زندگی کنید.

Good again, live out of a suitcase.

خوب دوباره، از یک چمدان زندگی کنید.

Great job.

کارت عالی بود.

Now this literally just means.

اکنون این به معنای واقعی کلمه است.

It's to be constantly traveling or on the move with no permanent residents.

این است که دائماً در سفر یا در حال حرکت بدون ساکنین دائمی باشید.

You're always living out of your suitcase.

شما همیشه بیرون از چمدان زندگی می کنید.

Literally in some situations, you have your clothes and your suitcase,

به معنای واقعی کلمه در برخی شرایط، شما لباس ها و چمدان خود را دارید،

and you're traveling from state to state, to country, to country,

و از ایالت به ایالت، به کشور، به کشور دیگر سفر می کنید

and you're really not home often.

و واقعاً اغلب در خانه نیستید.

You have to live out of your suitcase.

باید بیرون از چمدان زندگی کنی.

Makes sense.

منطقی است.

All right.

Check out this first example sentence as a flight attendant, she has to

خیلی خوب.

این اولین جمله مثال را به عنوان مهماندار هواپیما ببینید، او

basically live out of a suitcase.

اساساً باید از یک چمدان زندگی کند.

She's always traveling.

او همیشه در سفر است.

So she's only able to get her clothing out of her suitcase.

بنابراین او فقط می تواند لباس هایش را از چمدانش بیرون بیاورد.

Basically.

اساسا.

Makes sense.

منطقی است.

All right, here we go.

Sentence number two, the nomadic lifestyle allowed them to live out of a suitcase

بسیار خوب، ما می رویم.

جمله شماره دو، سبک زندگی عشایری به آنها این امکان را می داد که از یک چمدان زندگی کنند

and experience different cultures.

و فرهنگ های مختلف را تجربه کنند.

And finally, sentence number three, living out of a suitcase, it can be

و در نهایت، جمله شماره سه، زندگی کردن از یک چمدان، می تواند

challenging, but it offers a sense of freedom and a sense of adventure.

چالش برانگیز باشد، اما حس آزادی و حس ماجراجویی را ارائه می دهد.

Make sense.

معنی دارد.

All right.

Again, live out of a suitcase.

خیلی خوب.

باز هم از یک چمدان زندگی کنید.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

My friend today, you learned 10 English idioms that will

دوست من امروز، شما 10 اصطلاح انگلیسی را یاد گرفتید که به

help you sound like a pro.

شما کمک می کند حرفه ای به نظر برسید.

Now don't forget, you need to go to the app and start practicing what you learned.

حالا فراموش نکنید، باید به اپلیکیشن بروید و شروع به تمرین آنچه یاد گرفتید کنید.

The

English with Tiffani app.

انگلیسی با برنامه تیفانی.

I hope

you enjoyed this lesson and I can't wait to talk to you in the next one.

امیدوارم از

این درس لذت برده باشید و بی صبرانه منتظرم تا در درس بعدی با شما صحبت کنم.

I'll see you next week.

هفته آینده می بینمت.

You still there?

هنوز اونجایی؟

You know what time it is.

میدونی ساعت چنده.

It's story time.

زمان داستان است

I said, it's story time.

گفتم وقت داستان است.

All right.

So for this story time, I just want to tell you about my trip to South.

خیلی خوب.

بنابراین برای این زمان داستان، من فقط می خواهم در مورد سفر خود به جنوب برای شما بگویم.

and why I actually went to South Korea about three or four weeks ago.

و چرا من در واقع حدود سه یا چهار هفته پیش به کره جنوبی رفتم.

So, when I was in South Korea living there as an English teacher many

بنابراین، زمانی که سال‌ها پیش در کره جنوبی به عنوان معلم انگلیسی در آنجا زندگی می‌کردم،

years ago, one of the teachers I worked with, she was Korean, we

یکی از معلم‌هایی که با او کار می‌کردم، کره‌ای بود، در

ended up becoming close friends.

نهایت دوست صمیمی شدیم.

Friends, we became best friends and we hung out all the time.

دوستان، ما بهترین دوستان شدیم و همیشه با هم بودیم.

We spent almost every weekend together traveling around South Korea.

تقریباً هر آخر هفته را با هم در سفر به کره جنوبی می گذراندیم. از

We enjoyed spending time together.

گذراندن وقت با هم لذت بردیم.

And during our trips together, we would talk about life, our future husbands,

و در سفرهای مشترکمان درباره زندگی، شوهران آینده،

our future children, what we wanted to do in life, and we had long conversations.

فرزندان آینده مان، کارهایی که می خواهیم در زندگی انجام دهیم صحبت می کردیم و صحبت های طولانی با هم داشتیم.

But fast forward, I came back to America and you know, Korea

اما سریع، من به آمریکا برگشتم و می دانید، کره

is very far from America.

از آمریکا بسیار دور است.

So we were only able to speak to each other using our phones, right?

بنابراین ما فقط توانستیم با تلفن هایمان با یکدیگر صحبت کنیم، درست است؟

Texting or calling.

پیامک یا تماس.

She actually married my student.

او در واقع با شاگرد من ازدواج کرد.

I'm giving you the short version.

نسخه کوتاهش رو براتون میذارم

So in 2019, I flew back to Korea for their wedding.

بنابراین در سال 2019، من برای عروسی آنها به کره برگشتم.

So it was beautiful.

پس زیبا بود

Very happy for my friend.

برای دوستم خیلی خوشحالم می

I want you to understand how close we are.

خواهم بفهمی چقدر به هم نزدیکیم.

So in 2021 or 2020, 2021, of course, you know, the pandemic.

بنابراین در سال 2021 یا 2020، 2021، البته، می دانید، همه گیری.

She was pregnant with her first son, and I wasn't able to visit them.

او اولین پسرش را باردار بود و من نتوانستم آنها را ملاقات کنم.

Why?

Because of the pandemic.

چرا؟

به دلیل بیماری همه گیر.

COVID.

Corona.

کووید.

کرونا

So, several months ago, well, a year and some change, a year

بنابراین، چندین ماه پیش، خوب، یک سال و مقداری تغییر، یک سال

and some change, a year and some months ago, she got pregnant again.

و مقداری تغییر، یک سال و چند ماه پیش، او دوباره باردار شد.

And COVID was basically over.

و COVID اساساً تمام شده بود.

And I said, I want to go visit my friend.

و من گفتم، می خواهم به دیدن دوستم بروم.

I want to see the kids and also her husband.

من می خواهم بچه ها و همچنین شوهرش را ببینم.

So I decided to buy a ticket to go see them.

بنابراین تصمیم گرفتم برای دیدن آنها یک بلیط بخرم.

And this was that trip.

و این همان سفر بود.

I was able to see my friend, her husband, the kids.

توانستم دوستم، شوهرش و بچه ها را ببینم.

I was able to spend time with them for two weeks.

من توانستم دو هفته با آنها وقت بگذرانم.

And it was amazing.

و شگفت انگیز بود.

But something else that was amazing was seeing my friends

اما چیز دیگری که شگفت‌انگیز بود دیدن دوستانم در

surrounded by so many people.

محاصره افراد زیادی بود.

that love and care about her people that are interested in my friend's wellbeing,

که دوستش دارد و به آنها اهمیت می دهد که به سلامتی دوست من علاقه مند هستند،

people that love her like she's family.

افرادی که او را مانند خانواده او دوست دارند.

And when you see somebody you care about be cared about by

و وقتی می بینید کسی که به او اهمیت می دهید مورد توجه

other people, it warms your heart.

دیگران قرار می گیرد، قلب شما را گرم می کند.

So I enjoyed my time there.

بنابراین از وقتم در آنجا لذت بردم.

But I also still think about that time and it warms my heart because of

اما من همچنان به آن زمان فکر می کنم و به خاطر

the people that are around my friend.

افرادی که در اطراف دوستم هستند، دلم را گرم می کند.

So, for those watching this video, you know who you are in South Korea, living

بنابراین، برای کسانی که این ویدیو را تماشا می‌کنند، می‌دانند که شما در کره جنوبی که هستید، در

near my friend and being there for her.

نزدیکی دوست من زندگی می‌کنید و برای او آنجا هستید.

I want to thank each of you for being so amazing.

من می خواهم از هر یک از شما برای شگفت انگیز بودن تشکر کنم.

Thank you so much for loving my friend.

خیلی ممنون که دوستم را دوست دارید.

I look forward to seeing you all again next year.

من مشتاقانه منتظر دیدار مجدد همه شما در سال آینده هستم.

And I hope you guys enjoyed this story.

و امیدوارم از این داستان لذت برده باشید.

I'll talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.