5 ENGLISH IDIOMS YOU NEED TO LEARN NOW

Hey, in this week's lesson, I'm going to teach you five English idioms.

سلام، در درس این هفته، پنج اصطلاح انگلیسی را به شما آموزش خواهم داد.

You need to start using right now.

باید همین الان شروع به استفاده کنید.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in English idiom.

بیایید در اصطلاح انگلیسی درست پرش کنیم.

Number one, blood sweat.

شماره یک، عرق خون.

I know you're probably looking at me crazy right now, but just follow along.

من می دانم که شما احتمالاً در حال حاضر دیوانه به من نگاه می کنید ، اما فقط دنبال کنید.

Here we go again, after me, blood, sweat, and tears.

اینجا دوباره رفتیم بعد از من خون و عرق و اشک.

Excellent.

Now this idiom, it literally just means dedication to your work.

عالی

اکنون این اصطلاح، به معنای واقعی کلمه فقط به معنای تعهد به کار شماست.

And hard work again, dedication and hard work.

و دوباره سخت کوشی، فداکاری و سخت کوشی.

You, my friend have been dedicated to your English journey.

شما دوست من به سفر انگلیسی خود اختصاص داده اید.

You, my friend have put in the hard work to get to this point.

شما دوست من برای رسیدن به این نقطه زحمت کشیده اید.

The very fact that you are able to understand what I'm

همین واقعیت که شما می توانید آنچه را که من می

saying, I'm speaking in English.

گویم بفهمید، من به زبان انگلیسی صحبت می کنم.

I'm not using any other language and yet you are still able to understand.

من از هیچ زبان دیگری استفاده نمی کنم و با این حال شما هنوز قادر به درک آن هستید.

Why?

چرا؟

Because you have been dedicated.

زیرا شما وقف شده اید.

You've put in the hard work.

شما زحمت کشیده اید

You have gotten to this point because of your blood, sweat, and tears.

شما به خاطر خون و عرق و اشک هایتان به این نقطه رسیده اید.

Oh yeah.

اوه بله.

You understand it now, right?

الان فهمیدی، درسته؟

Okay.

Check out these example sentences.

باشه.

این جملات نمونه را بررسی کنید.

Here we go.

The first example sentence, it took blood, sweat, and tears for him to

در اینجا ما می رویم.

اولین جمله مثال، خون، عرق و اشک بود تا او

build his business from scratch.

کسب و کار خود را از ابتدا بسازد.

Sentence number two, the athletes put in blood, sweat, and

جمله شماره دو ورزشکاران برای کسب عنوان قهرمانی خون، عرق و

tears to win the championship.

اشک ریختند.

They worked hard, they were dedicated and that's how they won the championship.

آنها سخت تلاش کردند، از خود گذشتگی کردند و به این ترتیب قهرمان شدند.

And sentence number three, she knew success would not come easy.

و جمله شماره سه، او می دانست که موفقیت آسان نخواهد بود.

So she was ready to give her blood, sweat, and tears.

بنابراین او آماده بود تا خون، عرق و اشک خود را بدهد.

And tears, you got it.

و اشک، فهمیدی

Excellent.

عالی

Remember this just means dedication and hard work in English.

به یاد داشته باشید که این فقط به معنای فداکاری و سخت کوشی در زبان انگلیسی است.

The first idiom, blood, sweat, and tears.

اولین اصطلاح، خون، عرق و اشک.

Now don't forget to make sure you access the English with Tiffani app after

حالا فراموش نکنید که بعد از این درس به زبان انگلیسی با برنامه Tiffani دسترسی داشته باشید

this lesson to practice in the app, how to use these idioms in real life.

تا در برنامه تمرین کنید، چگونه از این اصطلاحات در زندگی واقعی استفاده کنید.

All right, there are tests and quizzes and practice lessons.

بسیار خوب، تست ها و آزمون ها و درس های تمرینی وجود دارد.

So you don't want to miss it.

بنابراین شما نمی خواهید آن را از دست بدهید.

English with.

انگلیسی با.

Tiffani app.

اپلیکیشن تیفانی

All right.

خیلی خوب.

So let's go to idiom number two, nose to the grind stone.

پس بیایید به اصطلاح شماره دو برویم، بینی به سنگ آسیاب.

Go ahead.

برو جلو.

Good again, after me knows to the grindstone.

خوب دوباره، بعد از من می داند به سنگ.

Excellent.

عالی

All right.

This just means working diligently and consistently.

خیلی خوب.

این فقط به معنای کار مجدانه و مداوم است.

You see this common theme between the first idiom and the second idiom, right?

شما این موضوع مشترک بین اصطلاح اول و اصطلاح دوم را می بینید، درست است؟

Again, working diligently and consistently.

باز هم، با پشتکار و مداوم کار کنید.

Once again, my friend, your goal is to speak English fluently.

دوست من یک بار دیگر هدف شما این است که انگلیسی را روان صحبت کنید.

And again, we, you and me, we are working together, right?

و دوباره، ما، من و شما، با هم کار می کنیم، درست است؟

You and I are working together to help you achieve that English goal this year.

من و شما با هم کار می کنیم تا به شما در رسیدن به آن هدف انگلیسی در سال جاری کمک کنیم. با

Working diligently and consistently.

پشتکار و مداوم کار کنید.

We have our noses to the grindstone.

ما دماغمان را به سنگ خرد کرده ایم.

Oh yeah.

You got it.

اوه بله.

فهمیدی.

I saw, I saw the look in your eye.

دیدم، نگاه تو را دیدم.

You got it.

فهمیدی.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number one.

جمله شماره یک

He keeps his nose to the grindstone and never misses a deadline.

او بینی خود را به سنگ تراش نگاه می دارد و هرگز ضرب الاجل را از دست نمی دهد.

Yes.

آره.

Good sentence.

جمله خوبی

Number two, success requires keeping your nose to the grindstone and being

شماره دو، موفقیت مستلزم این است که بینی خود را روی سنگ خرد نگه دارید و

focused in order for you, my friend real quick, as an English learner, in

متمرکز باشید تا شما، دوست من، سریعاً به عنوان یک زبان آموز انگلیسی، برای

order for you to experience success, as you're on this English journey, you have

اینکه بتوانید موفقیت را تجربه کنید، همانطور که در این سفر انگلیسی هستید،

to keep your nose to the grindstone.

باید ادامه دهید. بینی شما به سنگ آسیاب

Be diligent, be focused.

کوشا باشید، متمرکز باشید.

You can do it.

شما می توانید آن را انجام دهید.

And now sentence number three, if you want to achieve your goals, you

و حالا جمله شماره سه، اگر می خواهید به اهداف خود برسید،

must put your nose to the grindstone.

باید دماغ خود را به سنگ خرد کنید.

Listen, this is why I said the idioms you are learning today in this lesson,

گوش کنید، به همین دلیل است که من از اصطلاحاتی که امروز یاد می گیرید در این درس گفتم، از هم

you will be able to use starting now.

اکنون می توانید استفاده کنید.

They are applicable and they're literally idioms that will help

آنها قابل اجرا هستند و به معنای واقعی کلمه اصطلاحاتی هستند که به

you on your English journey.

شما در سفر انگلیسی شما کمک می کنند.

All right.

خیلی خوب.

So again, number two, nose to the grindstone, idiom number three, work

پس دوباره شماره دو، بینی به سنگ تراش، اصطلاح شماره سه،

one's fingers to the bone again, after me work one's fingers to the bone.

دوباره انگشتان را به استخوان کار کنید، بعد از من انگشتان خود را به استخوان کار کنید.

Good job.

آفرین.

All right.

It just means again, the common theme we've had with our idioms.

خیلی خوب.

این فقط به معنای دوباره، موضوع مشترکی است که ما با اصطلاحات خود داشته ایم.

It just means work extremely hard and tirelessly.

این فقط به معنای کار بسیار سخت و خستگی ناپذیر است.

I want you to think about your mother, or maybe you are a mother, right?

می‌خواهم به مادرت فکر کنی، یا شاید تو مادری، درست است؟ به این

Think about how a mother works tirelessly to make sure her children are fed

فکر کنید که چگونه یک مادر خستگی ناپذیر کار می کند تا مطمئن شود که فرزندانش به

well, to make sure children are happy and clean and living a good life.

خوبی تغذیه می شوند، تا مطمئن شود که بچه ها شاد و تمیز هستند و زندگی خوبی دارند.

Well, think about a father working hard as well to make sure his children

خوب، به پدری فکر کنید که سخت کار می کند تا مطمئن شود فرزندانش

are happy and taken care of parents work tirelessly to make sure their

خوشحال هستند و از والدین مراقبت می کنند، خستگی ناپذیر کار می کنند تا مطمئن شوند که

children are taken care of parents, work their fingers to the bone in order to

فرزندانشان از والدین مراقبت می شوند، انگشتان خود را تا استخوان کار کنند تا

protect and care for their children.

از فرزندانشان محافظت و مراقبت کنند. .

Yes.

Now it's making sense.

آره.

حالا منطقی است.

Excellent.

عالی

All right.

خیلی خوب. در

Here are some example sentences.

اینجا چند جمله مثال آورده شده است.

Sentence number one.

جمله شماره یک

The construction workers had to work their fingers to the

کارگران ساختمانی مجبور شدند

bone to complete the project.

برای تکمیل پروژه انگشتان خود را تا استخوان کار کنند.

Sentence number two, she worked her fingers to the bone to save

جمله شماره دو، او انگشتان خود را به استخوان رساند تا

enough money for her dream vacation.

پول کافی برای تعطیلات رویایی خود پس انداز کند.

And sentence number three, the students worked their fingers to the bone to

و جمله شماره سه، دانش آموزان انگشتان خود را تا استخوان کار کردند تا

prepare for the challenging exam.

برای امتحان چالش برانگیز آماده شوند.

You got it?

فهمیدی؟

Excellent.

Again, in English, this idiom, very useful.

عالی

باز هم، در انگلیسی، این اصطلاح، بسیار مفید است.

It is work one's finger to the bone.

این کار انگشت به استخوان است.

Idiom number four, idiom number four is put in the hours.

اصطلاح شماره چهار، اصطلاح شماره چهار در ساعت قرار می گیرد.

Excellent.

Again, put in the hours.

عالی

باز هم ساعت ها را بگذارید.

Great job.

کارت عالی بود.

Now this just means spend a significant amount of time and effort.

اکنون این فقط به معنای صرف مقدار قابل توجهی از زمان و تلاش است.

Put in the hours, for example, you know, I'm passionate about helping you

برای مثال، می‌دانید که من برای کمک به شما در

achieve your English goals this year.

دستیابی به اهداف انگلیسی‌تان در سال جاری، مشتاقم.

So actually I'll be very honest right now at the time I'm recording this lesson.

بنابراین در واقع من در حال حاضر در زمانی که این درس را ضبط می کنم بسیار صادق خواهم بود. ساعت

It is 6 48 in the morning.

6 و 48 صبح است.

I've been up working on these lessons since five 30 this morning.

من از ساعت پنج 30 صبح امروز بیدار هستم و روی این درس ها کار می کنم.

I was up before that.

قبلش بیدار بودم

I literally started, I, I, I literally started working on the

من به معنای واقعی کلمه شروع کردم، من، من، به معنای واقعی کلمه شروع کردم به کار کردن

lessons at five 30 this morning.

دروس در ساعت پنج 30 امروز صبح.

Why?

چرا؟

I want to put in the hours to help you achieve your English goals.

من می خواهم برای کمک به شما در دستیابی به اهداف انگلیسی خود ساعاتی را صرف کنم.

What does this mean?

این یعنی چی؟

Again, spend a significant amount of time and effort.

باز هم مقدار قابل توجهی از زمان و تلاش خود را صرف کنید.

You're probably wondering, Tiff, why are you working so hard to do this for me?

احتمالاً از خود می پرسید، تیف، چرا اینقدر سخت کار می کنی تا این کار را برای من انجام دهی؟

Listen, I love helping.

گوش کن، من عاشق کمک کردن هستم.

I love when my students, those that have joined my academy say, Tiff, my life

وقتی شاگردانم، آنهایی که به آکادمی من پیوسته‌اند، می‌گویند، تیف،

has changed when I see the confidence.

وقتی اعتماد به نفس را می‌بینم، زندگی من تغییر می‌کند، دوست دارم.

On their faces, when they're speaking in English, man, it makes me want to

در چهره آنها، وقتی به انگلیسی صحبت می کنند، این باعث می شود که من بخواهم

get up earlier simply to help more English learners finally experienced

زودتر از خواب بیدار شوم تا به زبان آموزان بیشتری کمک کنم که در نهایت

that confidence, finally speak English fluently, finally overcome the challenges

این اعتماد به نفس را تجربه کنند، در نهایت انگلیسی را روان صحبت کنند، در نهایت بر چالش هایی که

they've been experiencing for years.

سال ها تجربه کرده اند غلبه کنند.

Maybe you've been experiencing challenges for years as well.

شاید شما نیز سال هاست که چالش هایی را تجربه کرده اید. به همین

That is why I put in the hours.

دلیل ساعت ها را گذاشتم.

So I want you also to do that.

بنابراین من از شما می خواهم که این کار را انجام دهید.

Put in the hours.

ساعت ها را قرار دهید.

You don't have to get up this early.

لازم نیست اینقدر زود بیدار بشی

I'm an early bird, so it's okay, but put in the hours to achieve your English goal.

من یک پرنده زودرس هستم، پس اشکالی ندارد، اما برای رسیدن به هدف انگلیسی خود ساعاتی را صرف کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number one, to become an expert in your field, you

جمله شماره یک، برای تبدیل شدن به یک متخصص در زمینه خود،

need to put in the hours.

باید ساعت ها را در نظر بگیرید.

Sentence number two, if you want to succeed in this competition,

جمله شماره دو اگر می خواهید در این مسابقه موفق شوید

you have to put in the hours early.

باید ساعت ها را زودتر بگذارید.

Of practice and sentence number three, he put in the hours studying

از تمرین و جمله شماره سه، او ساعت های مطالعه را

for the exam and aced it makes sense.

برای امتحان گذاشت و آن را معقول کرد.

Excellent.

Once again, put in the hours idiom number five that you need to start using right

عالی

یک بار دیگر، اصطلاح ساعت شماره پنج را که باید از همین الان شروع به استفاده از آن کنید، قرار دهید.

now, dig deep, good again, dig deep.

Excellent.

عالی

Now, remember these five idioms I'm teaching you, they have a common

حالا، این پنج اصطلاحی را که به شما یاد می دهم، به خاطر بسپارید، آنها یک موضوع مشترک دارند،

theme, working hard, putting in the work, being diligent, dig deep means.

سخت کار کردن، تلاش کردن ، کوشا بودن، ابزارهای عمیق حفاری.

Put in extra effort and find the strength to keep going.

تلاش بیشتری به خرج دهید و قدرت ادامه دادن را پیدا کنید.

Put in extra effort and find the strength to keep going during story time.

تلاش بیشتری کنید و قدرت ادامه دادن در طول زمان داستان را پیدا کنید.

Don't go anywhere.

جایی نرو

I'm going to tell you a story about when I had to dig deep, put

من می خواهم داستانی را برای شما تعریف کنم که چه زمانی مجبور شدم عمیق بکاوشم و

in the extra effort to keep going.

تلاش بیشتری برای ادامه دادن انجام دهم.

Now check out these examples sentences for this idiom.

اکنون این جملات مثال را برای این اصطلاح بررسی کنید.

Sentence number one, the team had to dig deep to come up with a

جمله شماره یک، تیم مجبور شد برای یافتن

solution to the complex problem.

راه حلی برای این مشکل پیچیده، عمیق کند.

Next sentence, number two, she had to dig deep to find the motivation to

جمله بعدی، شماره دو، او باید عمیق می‌کاود تا انگیزه‌ای برای

finish writing her novel, dig deep, put in the extra effort to keep going.

پایان نوشتن رمانش پیدا کند، عمیق‌کاو کند، تلاش بیشتری برای ادامه دادن انجام دهد.

And sentence number three, despite the setbacks, they dug deep and

و جمله شماره سه با وجود عقب نشینی ها عمیقاً حفاری کردند و

managed to achieve their goals.

توانستند به اهداف خود برسند.

Makes sense.

منطقی است.

Yes, again, dig deep.

بله، دوباره، عمیقاً حفاری کنید.

Now, remember these idioms are going to help you finally speak English fluently.

حالا، به یاد داشته باشید که این اصطلاحات به شما کمک می کنند تا در نهایت به زبان انگلیسی روان صحبت کنید.

They're created.

آنها ایجاد شده اند.

This lesson was created to give you the tools you need to start sounding

این درس برای اینکه ابزارهایی را که برای شروع به صدا درآوردن

like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری نیاز دارید در اختیار شما قرار دهد.

I'll talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

You still there?

هنوز اونجایی؟

You still there.

هنوز اونجایی.

You know what time it is.

میدونی ساعت چنده.

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said it's story time.

هی گفتم وقت داستانه

All right.

خیلی خوب.

So I told you I would give you a story about a time I had to dig deep.

بنابراین من به شما گفتم که داستانی را در مورد زمانی ارائه خواهم کرد که باید عمیق می‌کاوشم.

Now there are quite a few times throughout my life where I had to dig deep, but

اکنون چندین بار در طول زندگی ام وجود دارد که مجبور شدم عمیقاً کاوش کنم، اما

this situation, Which many of you have heard me speak about before when I was

این وضعیت، که بسیاری از شما قبلاً شنیده اید که من در مورد آن صحبت می کنم، زمانی که

in Korea studying for my, uh, tests to graduate and get my master's degree.

در کره بودم و برای آزمون های خود برای فارغ التحصیلی و گرفتن مدرک کارشناسی ارشدم درس می خواندم. .

But it was something that I had never done before having to dig so deep.

اما این کاری بود که من هرگز قبل از این که مجبور به حفاری تا این حد عمیق باشم انجام نداده بودم.

And I, this is after I had failed my exam two times.

و من، این پس از آن است که دو بار امتحانم را رد کرده بودم.

It had already been a year and I was trying to pass the exam.

یک سال گذشته بود و من سعی می کردم در امتحان قبول شوم.

And I remember The moment I broke down, I didn't have any more strength.

و به یاد دارم لحظه ای که شکستم، دیگر قدرتی نداشتم.

I didn't have any more brain power.

دیگر قدرت مغزی نداشتم.

I didn't have any more physical strength, endurance to keep going forward.

دیگر قدرت بدنی و استقامتی برای ادامه دادن به جلو نداشتم.

Studying literally 13, 14, 16 hours a day.

مطالعه به معنای واقعی 13، 14، 16 ساعت در روز. طاقت

It was overwhelming.

فرسا بود.

And I thought I had reached my limit.

و فکر می کردم به حد خود رسیده ام.

I thought there was no way possible.

فکر می کردم هیچ راهی وجود ندارد.

I could continue at this pace at this rate, just to pass this test.

من می توانستم با این سرعت با این سرعت ادامه دهم، فقط برای قبولی در این آزمون.

And I thought to myself, and I'm not a quitter at all.

و با خودم فکر کردم و اصلا اهل ترک نیستم.

I said, Tiff, it's okay.

گفتم، تیف، اشکالی ندارد.

I mean, you have, you've done so many amazing things.

منظورم این است که شما کارهای شگفت انگیز زیادی انجام داده اید.

You worked at NASA.

شما در ناسا کار می کردید.

You can speak Korean.

می توانید کره ای صحبت کنید.

You've dot, dot, dot.

شما نقطه، نقطه، نقطه.

And I started listing in my mind, the things that I had already accomplished.

و شروع کردم به فهرست کردن در ذهنم، چیزهایی که قبلاً انجام داده بودم.

And I said, Tiff, it's okay to let this one go.

و من گفتم، تیف، اشکالی ندارد که این یکی را رها کنی.

It's okay.

مشکلی نیست.

You're overwhelmed.

شما غرق شده اید.

You're tired.

You failed twice.

تو خسته ای.

دوبار شکست خوردی

It's all right.

همه چیز درست است.

People fail to, this is the narrative.

مردم شکست می خورند، این روایت است.

These are the words I was saying to myself because I was just exhausted.

اینها کلماتی است که به خودم می گفتم چون خسته شده بودم. از نظر

It was mentally draining and I didn't feel like I had it in me.

ذهنی خسته کننده بود و احساس نمی کردم آن را در خودم دارم.

Now I have a, a family and that prays for each other, right?

حالا من یک خانواده دارم و برای هم دعا می کنند، درست است؟

And my parents were praying for me.

و پدر و مادرم برای من دعا می کردند.

My sister was praying for me and I'm a Christian and I believe in God.

خواهرم برای من دعا می کرد و من مسیحی هستم و به خدا ایمان دارم.

And I started praying.

و شروع کردم به دعا کردن.

I said, God, I don't have it in me.

گفتم خدایا تو دلم نیست.

And in that moment, God revealed, you can do more than you realize.

و در آن لحظه، خداوند نشان داد، شما می توانید بیش از آنچه تصور می کنید انجام دهید.

And I said this to you in a previous lesson.

و این را در درس قبلی به شما گفتم.

I think it was last week's lesson.

فکر کنم درس هفته پیش بود.

I said, you are more capable.

گفتم شما توانایی بیشتری دارید.

You, my friend, you English learner than you realize.

شما، دوست من، شما زبان آموز انگلیسی بیش از آنچه که فکر می کنید.

And in that moment, God revealed that to me.

و در آن لحظه خداوند آن را به من آشکار کرد.

So I had to dig deep.

پس مجبور شدم عمیق بکنم.

I continued with the 13, 14 hour days studying for this exam.

من با 13، 14 ساعت مطالعه برای این امتحان ادامه دادم.

I continued pushing through when I got exhausted.

وقتی خسته شدم به فشار دادن ادامه دادم.

When I felt bad, I pushed through, I dug deep.

وقتی حالم بد شد، از آن عبور کردم ، عمیق را حفاری کردم.

What was the result?

نتیجه چه بود؟

I finally passed the exam.

بالاخره امتحان رو قبول شدم

Praise God.

حمد خدا.

I hopefully you've heard that story.

امیدوارم این داستان را شنیده باشید.

I've given that story before.

من قبلاً آن داستان را آورده ام.

Fast forward now, many years later, it's been seven years, six years, maybe

اکنون، سال‌ها بعد، هفت سال، شش سال، شاید

seven or eight years since I passed my exam and no six years since I've passed

هفت یا هشت سال از زمانی که امتحانم را پس داده‌ام می‌گذرد و هیچ شش سالی از این که

my exam at the time of this recording.

امتحانم را در زمان این ضبط قبولی نکرده‌ام.

And I'm so glad that I decided to dig deep because I don't have any regrets.

و من خیلی خوشحالم که تصمیم گرفتم عمیق بکنم زیرا پشیمان نیستم.

If I hadn't dug deep in that moment, I definitely would have regretted it

اگر در آن لحظه عمیق نمی‌کاودم، قطعاً پشیمان می‌شدم،

because I know myself, I'm not a quitter.

چون خودم را می‌دانم، من اهل ترک نیستم.

I'm going to keep going.

من به راهم ادامه خواهم داد.

Even if it's hard, I'm going to keep pushing.

حتی اگر سخت باشد، من به فشار دادن ادامه خواهم داد.

And I know you have that in you as well, but I also acknowledge the fact that your

و من می دانم که شما نیز این را در خود دارید، اما من همچنین به این واقعیت اذعان می کنم که

English journey, sometime it gets hard.

سفر انگلیسی شما، گاهی اوقات سخت می شود.

Sometimes it's not easy to keep pushing through.

گاهی اوقات ادامه دادن به آن آسان نیست .

You have work, you have family and it's difficult.

شما کار دارید، خانواده دارید و این سخت است.

It's challenging.

چالش برانگیز است. می

I understand, but I need you to remember that you are more

فهمم، اما باید به یاد داشته باشی که تو بیش

capable than you realize.

از آن چیزی که فکر می کنی، توانا هستی.

Sometimes you just have to dig deep.

گاهی فقط باید عمیق بگردی.

I hope this story encouraged you and I'll talk to you in the next lesson.

امیدوارم این داستان شما را تشویق کرده باشد و در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.