10 USEFUL ENGLISH EXPRESSIONS FOR DAILY LIFE

Hey.

سلام.

In this week's English lesson, I'm going to teach you ten English

در درس انگلیسی این هفته، ده عبارت انگلیسی را به شما آموزش می دهم که

expressions, some of them slang that will help you in daily life.

برخی از آنها به زبان عامیانه هستند که در زندگی روزمره به شما کمک می کنند.

That's right.

درست است.

These are expressions that native English speakers use and now you, my

اینها عباراتی هستند که انگلیسی زبانان بومی از آنها استفاده می کنند و اکنون شما

friend are going to be able to use them.

دوست من خواهید توانست از آنها استفاده کنید.

Are you ready?

اماده ای؟

Well then.

خب پس

I'm teacher Tiffani.

من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید به داخل بپریم.

The very first one I'm gonna teach you is salty.

اولین چیزی که به شما یاد می دهم نمک است.

You got it right.

درست متوجه شدید.

After me again, salty.

بعد از من دوباره شور.

Excellent.

عالی

Now this is an expression and also kind of a slang term.

حالا این یک تعبیر و همچنین یک اصطلاح عامیانه است.

It just means feeling bitter or angry about something.

این فقط به معنای احساس تلخی یا عصبانیت در مورد چیزی است.

Now you've probably heard salty when you want to put something on your food.

حالا احتمالاً شنیده اید که وقتی می خواهید چیزی روی غذای خود قرار دهید، نمکی است.

Right?

And you say, oh, that's a little bit too salty.

درست؟

و شما می گویید، اوه، این کمی نمک است.

We're not speaking about flavor.

ما در مورد طعم صحبت نمی کنیم.

We're actually speaking about a person's, uh, feelings.

ما در واقع در مورد احساسات یک فرد صحبت می کنیم.

Again, feeling bitter or angry about something.

دوباره احساس تلخی یا عصبانیت در مورد چیزی.

Let me give you an example.

بگذارید برای شما مثالی بزنم.

I want you to imagine this situation.

می خواهم این وضعیت را تصور کنید.

You are in a group of friends.

شما در یک گروه از دوستان هستید.

There are three of you.

شما سه نفر هستید.

Right?

درست؟

And one of the friends buys a gift for your other friend but not for you.

و یکی از دوستان برای دوست دیگرت هدیه می خرد اما برای تو نه.

How would you feel in that situation?

در آن موقعیت چه احساسی خواهید داشت؟

I wonder why she didn't get me a gift.

تعجب می کنم که چرا او برای من هدیه ای نگرفت.

You start thinking, well, wait a minute.

شما شروع به فکر کردن می کنید، خوب، یک دقیقه صبر کنید.

Maybe she's closer to her and, Wait a minute.

شاید او به او نزدیک تر است و یک لحظه صبر کنید.

Maybe she doesn't like me as a friend.

شاید او مرا به عنوان یک دوست دوست ندارد.

All of a sudden, you start to feel a little bit bitter or a little bit angry.

ناگهان احساس می کنید کمی تلخ یا کمی عصبانی می شوید.

You start to become salty.

شروع به شور شدن می کنی.

You got it.

فهمیدی.

Yes.

Excellent.

آره.

عالی

Alright.

So I want us to check out three examples sentences using this expression so that

بسيار خوب.

بنابراین می‌خواهم سه جمله مثال را با استفاده از این عبارت بررسی کنیم تا

you can start using it in real life.

بتوانید در زندگی واقعی از آن استفاده کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number one.

جمله شماره یک

He got so salty when we beat him at basketball.

وقتی در بسکتبال او را شکست دادیم، خیلی شور شد.

That last shot we made, he was like, nah.

آخرین شلیکی که زدیم، مثل این بود که نه.

Nah.

Nope.

نه

جواب منفی.

You guys cheated.

شما بچه ها تقلب کردید

All of a sudden, he got salty.

یکدفعه شور شد.

He got so salty when we beat him at basketball.

وقتی در بسکتبال او را شکست دادیم، خیلی شور شد.

It's making sense, isn't it?

منطقی است، اینطور نیست؟

Good.

خوب

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number two.

جمله شماره دو

Sentence number two.

جمله شماره دو

Don't be salty about not getting the job.

در مورد نگرفتن شغل دلسرد نباشید.

There will be other opportunities.

فرصت های دیگری نیز وجود خواهد داشت.

So you see, we can use this expression in many different situations.

بنابراین می بینید، ما می توانیم این عبارت را در موقعیت های مختلف استفاده کنیم.

Someone didn't get a job and they're sad.

کسی شغلی پیدا نکرده و غمگین است.

They're a little bit upset.

آنها کمی ناراحت هستند.

Someone else got it and they didn't get it.

یکی دیگر آن را گرفت و آنها آن را نگرفتند.

In this situation, we can say to that person, hey.

در این شرایط می توانیم به آن شخص بگوییم هی.

Don't be salty about not getting the job, there will be other opportunities.

در مورد به دست نیاوردن این شغل دل نبندید، فرصت های دیگری وجود خواهد داشت.

Make sense?

معنی دارد؟

Alright.

بسيار خوب.

Sentence number two using this expression, this term.

جمله شماره دو با استفاده از این عبارت، این اصطلاح.

She was a bit salty after her breakup.

او بعد از جدایی کمی شور بود.

When she broke up with her boyfriend, she was a little

وقتی از دوست پسرش جدا شد،

bit bitter, a little bit angry.

کمی تلخ بود، کمی عصبانی.

She was a bit salty after her breakup.

او بعد از جدایی کمی شور بود.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

You're understanding how we use this term.

درست؟

شما درک می کنید که چگونه از این اصطلاح استفاده می کنیم.

Again, salty.

باز هم شور.

Very good.

Now we're gonna move on to number two, but don't forget, download the English

خیلی خوب.

اکنون به سراغ شماره دو می رویم، اما فراموش نکنید، زبان انگلیسی را

with Tiffani app because you can go to the practice sessions, the practice lessons

با برنامه Tiffani دانلود کنید زیرا می توانید به جلسات تمرین بروید، درس های تمرینی

that are attached to today's lesson.

که به درس امروز پیوست شده اند.

So you don't wanna miss out.

بنابراین شما نمی خواهید فرصت را از دست بدهید.

There's so much practice for you to make sure you're understanding

تمرین زیادی برای شما وجود دارد که مطمئن شوید

everything we're talking about.

همه چیزهایی که ما در مورد آن صحبت می کنیم را درک می کنید.

Alright?

Here we go.

بسيار خوب؟

در اینجا ما می رویم.

Number two.

شماره دو.

This is another good one.

اینم یکی دیگه خوبه

It's slang.

این زبان عامیانه است.

It's something that is used commonly though by native English speakers.

این چیزی است که معمولا توسط انگلیسی زبانان بومی استفاده می شود.

Many of the younger generation uses it, but I also use it at times

بسیاری از نسل جوان از آن استفاده می کنند، اما من نیز

depending on who I'm speaking with.

بسته به اینکه با چه کسی صحبت می کنم، گاهی از آن استفاده می کنم.

Number two is straight fire.

شماره دو آتش مستقیم است.

Yep.

بله

You heard me right.

درست شنیدی

Again, after me, straight fire.

دوباره بعد از من آتش مستقیم.

Excellent.

Now these are two words you have probably heard used independently.

عالی

حالا این دو کلمه هستند که احتمالاً شنیده اید که به طور مستقل استفاده می شوند.

But straight fire.

اما آتش مستقیم.

When they put these two words together, what do they mean?

وقتی این دو کلمه را کنار هم می گذارند یعنی چه؟

It means something that is really good or cool.

این به معنای چیزی است که واقعاً خوب یا باحال است.

Yeah.

آره

Something that's really good or cool.

چیزی که واقعا خوب یا جالب است.

For example, I've told you many times that my mother, whoo, is an amazing cook.

به عنوان مثال، من بارها به شما گفته ام که مادرم، او، آشپز شگفت انگیزی است.

She really cooks well.

او واقعاً خوب آشپزی می کند.

And I'm not just being biased because I'm her daughter.

و من فقط به این دلیل که دختر او هستم مغرضانه رفتار نمی کنم.

Other people agree.

افراد دیگر موافق هستند.

So for Thanksgiving, unfortunately, we weren't able to spend it together because

بنابراین برای روز شکرگزاری، متأسفانه، نتوانستیم آن را با هم بگذرانیم، زیرا

my parents were a bit under the weather.

پدر و مادرم کمی تحت شرایط آب و هوایی بودند.

They were quite sick.

آنها کاملاً بیمار بودند.

Now they're good.

الان خوبن

So after that, two weeks after Thanksgiving, we all got together

پس از آن، دو هفته بعد از روز شکرگزاری، همه دور هم جمع شدیم

and my mom cooked an amazing meal.

و مادرم یک غذای شگفت انگیز درست کرد.

She made vegan lasagna.

او لازانیا وگان درست کرد.

She made string beans, corn, so many different things.

لوبیا چیتی، ذرت و چیزهای مختلف درست می کرد.

And as I was eating the food, I said, man, this food is straight fire.

و در حال خوردن غذا گفتم ای مرد این غذا آتش مستقیم است.

This food is so good.

این غذا خیلی خوبه

Makes sense.

منطقی است.

Right?

Alright.

Here we go.

درست؟

بسيار خوب.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number one.

جمله شماره یک

Let's look at some example sentences using this expression.

بیایید به چند جمله مثال با استفاده از این عبارت نگاه کنیم.

Sentence number one.

جمله شماره یک

His new song is straight fire.

آهنگ جدید او آتش مستقیم است.

His new song is amazing.

آهنگ جدیدش فوق العاده است

His new song is so good.

آهنگ جدیدش خیلی خوبه

His new song is straight fire.

آهنگ جدید او آتش مستقیم است.

Again, we're talking about these expressions that native English

باز هم، ما در مورد این عباراتی صحبت می کنیم که انگلیسی

speakers use in real life and now when you hear them, you understand what's

زبانان بومی در زندگی واقعی استفاده می کنند و اکنون با شنیدن آنها، متوجه می شوید که چه چیزی

being said and you also can pick times when you want to use them as well.

گفته می شود و همچنین می توانید زمان هایی را که می خواهید از آنها استفاده کنید نیز انتخاب کنید.

So again, straight fire.

پس دوباره آتش مستقیم.

Next, I was tempted to sing a song at that moment but a song didn't

بعد، در آن لحظه وسوسه شدم که یک آهنگ بخوانم اما آهنگی به اندازه

come to my mind fast enough.

کافی سریع به ذهنم نرسید.

Don't worry.

If it does, I'll sing for you later on.

نگران نباشید.

اگه بشه بعدا برات میخونم

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number two.

جمله شماره دو

This pizza is straight fire.

این پیتزا آتش مستقیم است.

Let's order another one.

یکی دیگه سفارش بدیم

This is so good.

این خیلی خوبه.

We have to get another one.

باید یکی دیگه بگیریم

This pizza is straight fire.

این پیتزا آتش مستقیم است.

Let's order another one.

یکی دیگه سفارش بدیم

And next, sentence number three.

و بعد جمله شماره سه.

Her outfit is straight fire.

لباس او آتش مستقیم است.

Where did she get it?

او آن را از کجا آورده است؟

Whoo.

That outfit is nice.

اووو

اون لباس قشنگه

Her outfit is straight fire.

لباس او آتش مستقیم است.

You got it?

فهمیدی؟

Excellent.

Alright.

So again, number two is straight fire.

عالی

بسيار خوب.

بنابراین دوباره، شماره دو آتش مستقیم است.

Let's move on to expression number three.

بیایید به بیان شماره سه برویم.

Again, expressions you can start using in real life.

باز هم، عباراتی که می توانید در زندگی واقعی استفاده کنید.

Number three is sus.

شماره سه sus است.

I know you're probably looking at the screen or if you're listening

من می دانم که احتمالاً به صفحه نمایش نگاه می کنید یا اگر

to me, you're probably pausing like, I've never heard this one, Tiffani.

به من گوش می دهید، احتمالاً مکث می کنید، مثلاً من هرگز این یکی را نشنیده ام، تیفانی.

Again, after me, sus.

دوباره، بعد از من، sus.

Excellent.

عالی

Now this just means suspicious or shady.

حالا این فقط به معنای مشکوک یا مشکوک است.

Something that you're not really sure about, something seems a little strange.

چیزی که شما واقعاً در مورد آن مطمئن نیستید، چیزی کمی عجیب به نظر می رسد.

It's literally the shortened form of suspicious or suspect.

این به معنای واقعی کلمه شکل کوتاه شده مشکوک یا مشکوک است.

Something that you're not necessarily sure about, you're questioning.

چیزی که لزوماً در مورد آن مطمئن نیستید، شما در حال سؤال هستید.

We say, sus.

ما می گوییم، سوس.

Now Now this is slang.

حالا این عامیانه است.

You would not use it in a business meeting.

در یک جلسه کاری از آن استفاده نمی کنید.

However, you'll see it used on television programs.

با این حال، می بینید که از آن در برنامه های تلویزیونی استفاده می شود.

You'll hear it when you listen to people on podcast sometimes.

وقتی گاهی به افراد در پادکست گوش دهید، آن را خواهید شنید.

And you'll probably hear it when looking at your phone at different

و احتمالاً وقتی به تلفن خود در

videos on TikTok or Instagram or whatever social media platform you

ویدیوهای مختلف در TikTok یا Instagram یا هر پلتفرم رسانه اجتماعی که

use, sus will probably come out.

استفاده می کنید نگاه می کنید، احتمالاً sus ظاهر می شود.

So here are some examples that show you how to use this word.

بنابراین در اینجا چند نمونه آورده شده است که نحوه استفاده از این کلمه را به شما نشان می دهد. به

That guy hanging around seems kinda sus.

نظر می رسد که آن مردی که دور و برش می چرخد.

One more time, that guy hanging around seems kind of sus.

یک بار دیگر، آن مردی که در اطراف آویزان است به نظر می رسد یک جور سوس.

Something about that guy is a little bit shady.

چیزی در مورد آن مرد کمی مبهم است.

I'm not really sure about him.

من واقعا در مورد او مطمئن نیستم.

Something about him seems a little bit suspicious.

چیزی در مورد او کمی مشکوک به نظر می رسد . به

That guy hanging around seems kind of sus.

نظر می رسد که آن مردی که در اطراف می چرخد، یک جور سوسول است.

You got it.

فهمیدی.

Right?

Excellent.

درست؟

عالی

Alright.

Here we go.

بسيار خوب.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number two.

جمله شماره دو

I don't trust that website.

من به آن وب سایت اعتماد ندارم. به

It looks sus.

نظر می رسد sus.

Something about it doesn't look good.

چیزی در مورد آن خوب به نظر نمی رسد.

It's suspicious.

مشکوک است

And sentence number three.

و جمله شماره سه

Her story seems a bit sus to me.

داستان او به نظر من کمی نگران کننده است.

Not really sure if I can believe what she's saying.

واقعا مطمئن نیستم که می توانم حرف های او را باور کنم یا نه.

Her story seems a bit sus to me.

داستان او به نظر من کمی نگران کننده است.

Now, again, this is a term and expression that more of the younger generation

اکنون، دوباره، این یک اصطلاح و اصطلاحی است که بیشتر نسل جوان

uses on a regular basis, but it's important for you to know what it means.

به طور منظم از آن استفاده می‌کنند، اما برای شما مهم است که معنی آن را بدانید.

If you choose to use it, go for it.

اگر استفاده از آن را انتخاب کردید، آن را دنبال کنید.

That's what it's all about, using these things in real life.

این چیزی است که همه چیز در مورد استفاده از این چیزها در زندگی واقعی است.

But at least I want you to know what it means if you hear it.

اما حداقل می‌خواهم اگر آن را بشنوی بدانی چه معنایی دارد.

Alright?

بسيار خوب؟

Make sense?

معنی دارد؟

Here we go.

Let's move on to expression number four, another very

در اینجا ما می رویم.

بیایید به بیان شماره چهار برویم، یکی دیگر از

important one for you to know.

موارد بسیار مهم که باید بدانید.

Alright?

بسيار خوب؟

Number four, snitch.

شماره چهار، اسنیچ.

Good, again after me, snitch.

خوب، دوباره بعد از من، خفه کن.

Excellent.

عالی

Now this just refers to someone who tells on others or gives

حالا این فقط به کسی اشاره دارد که به دیگران می گوید یا

information to authorities.

اطلاعاتی را به مقامات می دهد. به

They tell the authorities, hey.

مسئولین می گویند هی.

She's the one that did it.

او کسی است که این کار را کرد.

She's the one.

اون یکیه

Or, hey.

یا، هی

He's the one.

او یکی است.

He's the one.

او یکی است.

Snitch, a person who tells on others or gives information to the

اسنیچ، شخصی که به دیگران می گوید یا اطلاعاتی را به

authorities, FBI, police, teacher.

مقامات، اف بی آی، پلیس، معلم می دهد.

Again, If you have a classroom of students, the teacher walks out the

مجدداً، اگر کلاسی متشکل از دانش‌آموزان دارید، معلم از کلاس بیرون می‌رود

classroom and all the students start talking, maybe acting up, and maybe

و همه دانش‌آموزان شروع به صحبت می‌کنند، شاید بالا عمل کنند، و شاید

something falls on the ground and breaks.

چیزی روی زمین بیفتد و بشکند.

And the students say, hey.

و دانش آموزان می گویند، هی. به

Don't tell the teacher.

معلم نگو

Everyone just stay quiet.

همه ساکت بمانند

Teacher walks back in the room, sees the broken glass on

معلم به اتاق برمی گردد، شیشه شکسته روی

the Florent says, who did it?

فلورنت را می بیند که این کار را کی انجام داده است؟

Teacher Brandon?

معلم براندون؟

Brandon's the one that did it.

براندون کسی بود که این کار را کرد.

A snitch.

یک جادوگر

The person who told on Brandon.

شخصی که به براندون گفت.

Make sense?

معنی دارد؟

Alright.

Here we go.

بسيار خوب.

در اینجا ما می رویم.

Example sentence number one.

جمله مثال شماره یک

We called him a snitch because he always tells the teacher when we talk in class.

ما به او می گوییم دزدگیر چون همیشه وقتی سر کلاس صحبت می کنیم به معلم می گوید.

Number two.

شماره دو.

Don't be a snitch.

فتنه گر نباش

Keep our plans a secret.

برنامه هایمان را مخفی نگه داریم به

Don't tell anybody.

کسی نگو

And sentence number three.

و جمله شماره سه

I can't believe she snitched on me.

باورم نمیشه اون منو دزدیده

Make sense?

معنی دارد؟

Excellent.

عالی

Now this is a word you can start using today.

اکنون این کلمه ای است که می توانید از امروز استفاده کنید.

It's a very good expression that we use.

این یک عبارت بسیار خوب است که ما استفاده می کنیم.

Okay?

باشه؟

Number five, expression number five.

شماره پنج، عبارت شماره پنج.

Remember, all these expressions will help you start speaking English

به یاد داشته باشید، تمام این عبارات به شما کمک می کند تا

in real life in your daily life.

در زندگی روزمره خود به زبان انگلیسی صحبت کنید.

Number five is shook.

شماره پنج تکان خورده است.

Good.

Again, after me.

خوب

بازم بعد از من

Shook.

تکان داد.

Excellent.

Now this just means feeling surprised or frightened.

عالی

اکنون این فقط به معنای احساس شگفتی یا ترس است.

Surprised or frightened.

متعجب یا ترسیده.

Take me aback.

Oh, man.

مرا غافلگیر کن

اوه مرد

I wasn't expecting that.

من انتظار آن را نداشتم

I was shook.

من تکان خوردم

So let's say for example, uh, when I was in South Korea.

پس بیایید به عنوان مثال بگوییم، اوه، زمانی که من در کره جنوبی بودم.

Don't worry.

Story time is coming but I'll tell you this short story.

نگران نباشید.

زمان داستان نزدیک است، اما من این داستان کوتاه را برای شما تعریف می کنم.

We used to go to the karaoke place all the time.

ما همیشه به محل کارائوکه می رفتیم.

We loved it.

Right?

I enjoy singing.

ما آن را دوست داشتیم.

درست؟ از

آواز خواندن لذت می برم.

My friends and I would sing, dance around.

من و دوستانم آواز می خواندیم، دور هم می رقصیدیم.

We have a good time.

اوقات خوشی داریم.

One of our friends came with us.

یکی از دوستان هم با ما آمد.

I had never heard her sing before.

قبلاً آواز او را نشنیده بودم.

For sweet girl.

برای دختر نازنین

Right?

درست؟

So we get to the karaoke place.

بنابراین به محل کارائوکه می رسیم.

I thought she was a quiet person.

من فکر می کردم او یک فرد ساکت است.

My friends, the other friends, actually knew that she could sing.

دوستان من، دوستان دیگر، در واقع می دانستند که او می تواند بخواند.

I was the only one that didn't know.

من تنها کسی بودم که نمی دانستم.

So they give her the mic, and I'm like, oh, this is gonna be real sweet.

بنابراین آنها میکروفون را به او می دهند، و من می گویم، اوه، این واقعاً شیرین خواهد بود.

She starts singing like Whitney Houston, and I was shook.

او مانند ویتنی هیوستون شروع به خواندن کرد و من تکان خوردم.

I was sitting there at awe.

با تعجب آنجا نشسته بودم.

How did that voice come out of that little body?

چگونه آن صدا از آن بدن کوچک بیرون آمد؟

I was shook.

من تکان خوردم

I was surprised.

شگفت زده شدم.

You caught it.

گرفتی

Right?

Excellent.

درست؟

عالی

Alright.

Here we go.

بسيار خوب.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number one.

جمله شماره یک

I was shook when I found out she was moving away.

وقتی فهمیدم او در حال دور شدن است، تکان خوردم.

Surprised.

غافلگیر شدن.

Sentence number two.

جمله شماره دو

That movie was so intense, it left me shook.

آن فیلم آنقدر شدید بود که من را تکان داد.

And sentence number three, he was shook when he saw the size

و جمله شماره سه، با دیدن اندازه

of the spider on his wall.

عنکبوت روی دیوارش تکان خورد.

Make sense.

معنی دارد.

Surprised or frightened, we say shook.

متعجب یا ترسیده می گوییم تکان خورد.

Excellent.

Alright.

Here we go.

عالی

بسيار خوب.

در اینجا ما می رویم.

Number six, snappy.

شماره شش، تند.

Good.

Excellent.

خوب

عالی

Again, after me.

بازم بعد از من

Snappy.

اسنپی.

Great job.

Now this expression, it just means someone who has a quick wit or sharp comebacks.

کارت عالی بود.

اکنون این عبارت، فقط به معنای کسی است که هوشیاری سریع یا بازگشت های تیز دارد.

Again, someone who has a quick wit or sharp comebacks.

باز هم، کسی که هوشیاری سریع یا بازگشت های تند دارد.

So snappy.

خیلی باحاله فرض کنید

Let's say, for example, you have a group of people, four individuals

، برای مثال، شما یک گروه از افراد دارید، چهار نفر با

sitting together and one individual, his name is Mark and another

هم نشسته اند و یک نفر، نام او مارک است و

individual, her name is Samantha.

فرد دیگری، نام او سامانتا است.

And Mark makes a comment about Samantha's outfit.

و مارک در مورد لباس سامانتا نظر می دهد.

Mark says, oh, I see you're wearing your brown sweater today.

مارک می گوید، اوه، می بینم که تو امروز ژاکت قهوه ای خود را پوشیده ای.

Samantha says, why?

سامانتا میگه چرا؟

Do you not like it?

آیا شما آن را دوست ندارید؟

Woah, Mark says.

وای، مارک می گوید.

You're a little bit snappy today.

شما امروز کمی بداخلاق هستید.

You caught it?

گرفتی؟

He made a comment about her sweater, and she immediately responded.

او در مورد ژاکت او نظر داد و او بلافاصله پاسخ داد.

Why?

You don't like it?

چرا؟

شما آن را دوست ندارید؟

Something wrong with it?

مشکلی در آن وجود دارد؟

Remember, snappy means quick wit or sharp comebacks.

به یاد داشته باشید، Snappy به معنای شوخ طبعی سریع یا بازگشت تیز است.

You come back very quickly and usually in a negative way.

خیلی سریع و معمولاً به صورت منفی برمی گردید.

Okay.

Now these three examples and then these are gonna help you understand

باشه.

حالا این سه مثال و سپس اینها به شما کمک می‌کنند بفهمید که

how and when to use this expression like a native English speaker.

چگونه و چه زمانی از این عبارت مانند یک انگلیسی زبان مادری استفاده کنید.

So here we go.

پس بزن که بریم.

The first examples and this that will help you is this.

اولین نمونه و این که به شما کمک می کند این است.

She's so snappy, she always has a clever reply.

او خیلی تندخو است، او همیشه یک پاسخ هوشمندانه دارد.

Next, Number two.

بعد، شماره دو.

If you can't keep up with his snappy jokes, he'll leave you behind.

اگر نتوانید با شوخی های خنده دار او همراه شوید ، او شما را پشت سر می گذارد.

He's telling quick jokes.

او جوک های سریع می گوید.

And if you can't keep up, he's gonna keep it moving.

و اگر شما نمی توانید ادامه دهید، او به حرکت خود ادامه می دهد.

He's gonna leave you in the dust.

او تو را در خاک رها می کند.

And number three.

و شماره سه

The comedian's snappy one liners had the audience in stitches, had

آسترهای snappy one کمدین بینندگان را بخیه می زد،

them laughing so hard because he was very quick with his statements.

آنها را به شدت می خندید زیرا او در اظهارات خود بسیار سریع بود.

So snappy can also be used when someone is telling jokes.

بنابراین Snappy همچنین می تواند زمانی که کسی جوک می گوید استفاده شود. به همین

That's why the first part of the definition is someone who has a quick wit,

دلیل است که بخش اول تعریف کسی است که دارای شوخ طبعی سریع،

quick humor, able to think on the fly.

طنز سریع، قادر به فکر کردن در پرواز است.

Something happens and they make a joke very quickly.

اتفاقی می افتد و خیلی سریع شوخی می کنند.

We say snappy.

ما می گوییم snappy.

Make sense?

معنی دارد؟

Alright.

Excellent.

بسيار خوب.

عالی

Alright.

Don't forget to practice in the app.

بسيار خوب.

فراموش نکنید که در برنامه تمرین کنید.

Alright?

بسيار خوب؟

Number seven.

شماره هفت.

Number seven.

شماره هفت.

Screaming.

جیغ زدن.

Yeah.

That's right.

Again, after me.

آره

درست است.

بازم بعد از من

Screaming.

جیغ زدن.

Excellent.

عالی

Now you already know the word scream, the verb.

اکنون کلمه جیغ، فعل را می شناسید.

Right?

You scream when something happens.

درست؟

وقتی اتفاقی می افتد فریاد می زنید.

But this is used in a different way.

اما این به روش دیگری استفاده می شود.

Let me explain.

بگذار توضیح بدهم.

It just means laughing really hard.

این فقط به معنای واقعاً سخت خندیدن است.

We say, I am screaming.

می گوییم جیغ می زنم.

It means I'm laughing really hard.

یعنی واقعا دارم میخندم

One of my friends right?

یکی از دوستام درسته؟

I have many good friends.

من دوستان خوب زیادی دارم.

One of my friends, when we get together, we laugh so hard.

یکی از دوستام وقتی دور هم جمع میشیم خیلی میخندیم.

We have a similar sense of humor and things will be funny and we will

ما یک حس شوخ طبعی داریم و همه چیز خنده دار خواهد بود و

laugh to the point where we can't breathe, we're crying, we're falling

آنقدر می خندیم که نمی توانیم نفس بکشیم، گریه می کنیم،

on the ground, and we usually say, girl, you got me screaming, and we're

روی زمین می افتیم و معمولاً می گوییم دختر، باعث شدی جیغ بزنم. ، و ما

talking about laughing really hard.

در مورد خندیدن واقعاً سخت صحبت می کنیم.

Make sense?

معنی دارد؟

Alright.

بسيار خوب.

Check out these example sentences.

این جملات نمونه را بررسی کنید.

That meme had me screaming.

آن میم باعث شد که فریاد بزنم.

That meme was extremely funny and it made me laugh really hard.

آن میم بسیار خنده دار بود و من را به شدت به خنده وا داشت.

Makes sense?

منطقی است؟

Alright.

Here we go.

بسيار خوب.

در اینجا ما می رویم.

Number two.

شماره دو.

His improv performance was so funny.

اجرای اصلاحی او خیلی خنده دار بود.

I was screaming with laughter.

داشتم از خنده جیغ میزدم.

Yep.

بله

You got it.

فهمیدی.

And sentence number three.

و جمله شماره سه

We were screaming when we saw the prank they pulled.

داشتیم جیغ میزدیم که دیدیم شوخی کردند.

It was hilarious.

خنده دار بود

Alright.

So again, Don't forget when someone says screaming, it doesn't

بسيار خوب.

پس باز هم، فراموش نکنید وقتی کسی می‌گوید جیغ می‌زند، به‌طور

automatically mean that they're afraid.

خودکار به این معنی نیست که می‌ترسد.

It can mean they're laughing really hard.

این می تواند به این معنی باشد که آنها واقعاً سخت می خندند.

Alright?

Let's move on to number eight.

بسيار خوب؟

بیایید به شماره هشت برویم.

Number eight, again, expressions you can use in your daily life.

شماره هشت، دوباره، عباراتی است که می توانید در زندگی روزمره خود استفاده کنید.

Number eight is swag.

شماره هشت سواگ است.

Good.

خوب

Again, swag.

باز هم سوگ.

Excellent.

Now this is one you might have heard before.

عالی

حالا این یکی است که ممکن است قبلاً شنیده باشید.

You might not have but you might have heard before.

ممکن است نداشته باشید اما ممکن است قبلا شنیده باشید.

It literally just refers to a sense of style or confidence.

این به معنای واقعی کلمه فقط به احساس سبک یا اعتماد به نفس اشاره دارد.

And usually, we use it to refer to guys.

و معمولاً از آن برای اشاره به پسران استفاده می کنیم.

It's not wrong to use it for women, but normally, it's

استفاده از آن برای خانم ها اشکالی ندارد، اما به طور معمول

used when referring to guys.

در هنگام مراجعه به آقایان از آن استفاده می شود.

A guy that has great style, a guy that has great confidence, and when

پسری که استایل فوق العاده ای دارد، پسری که اعتماد به نفس بالایی دارد و وقتی

he walks into a room, heads turn.

وارد اتاق می شود، سرها برمی گردد.

Okay.

باشه.

I like his swag.

من از قلابش خوشم میاد

Or a guy that can really speak in an eloquent way and draw the attention

یا مردی که واقعاً می تواند به شیوه ای شیوا صحبت کند و توجه همه را به خود جلب کند

of everyone while he has swag.

در حالی که سواگ دارد.

Make sense?

معنی دارد؟

Now this is a slang expression.

حالا این یک تعبیر عامیانه است.

So here are some examples and instances.

بنابراین در اینجا چند نمونه و نمونه آورده شده است.

Number one, He's got so much swag.

شماره یک، او خیلی تندرو است. طوری

He walks like he owns the place.

راه می رود که انگار صاحب آن مکان است.

He walks into the room and everyone turns.

وارد اتاق می شود و همه برمی گردند.

Sentence number two.

جمله شماره دو

I need a new wardrobe to match my swag.

من به یک کمد لباس جدید نیاز دارم که با لباس من مطابقت داشته باشد.

This individual, maybe they're in their teenage years and they're feeling

این فرد، شاید در سال‌های نوجوانی خود هستند

their swag, and they're saying, I need an outfit to match my swag.

و می‌گویند که من به لباسی نیاز دارم که با سوگم هماهنگ باشد.

I need to change my wardrobe.

باید کمد لباسمو عوض کنم

And now number three.

و حالا شماره سه

She's got swag for days.

او چند روزی است که چنگ می زند.

She can pull off any outfit.

او می تواند هر لباسی را بپوشد.

Again, sometimes it can be used to speak about females.

باز هم، گاهی اوقات می توان از آن برای صحبت در مورد زنان استفاده کرد.

Alright.

So we say swag.

بسيار خوب.

پس می گوییم سوگ.

Good job.

آفرین.

Alright.

Number nine.

بسيار خوب.

شماره نه.

Again, expressions you can use in your daily life.

باز هم، عباراتی که می توانید در زندگی روزمره خود استفاده کنید.

Number nine is snack.

شماره نه میان وعده است.

Good, again, snack.

خوب، دوباره، میان وعده.

Excellent.

عالی

Now, again, you're probably thinking to yourself, Tiffani,

حالا، دوباره، احتمالاً با خود فکر می کنید، تیفانی،

Teacher, I appreciate you.

معلم، من از شما تشکر می کنم. از اینکه

I appreciate you teaching me these new expressions, but come on, Tiff.

این عبارات جدید را به من یاد دادی متشکرم ، اما بیا، تیف.

I know this.

من این را می دانم.

Snack, That's just something you eat in between meals.

میان وعده، این چیزی است که در بین وعده های غذایی می خورید.

That is true.

این درست است.

However, this expression, this slang expression means a good looking person.

منتها این تعبیر، این تعبیر عامیانه یعنی آدم خوش قیافه.

You heard me right.

درست شنیدی

We use this term to refer to a good looking person.

ما از این اصطلاح برای اشاره به یک فرد خوب استفاده می کنیم.

Now, I have used this quite a few times.

در حال حاضر، من از این چند بار استفاده کردم.

I'll be very honest with you.

من با شما بسیار صادق خواهم بود.

When I'm with my female friends and we either see a guy on a

وقتی با دوستان زنم هستم و پسری را در یک

television program or a movie or even in real life walking past us.

برنامه تلویزیونی یا فیلم یا حتی در زندگی واقعی می بینیم که از کنار ما رد می شود.

We'll say to each other, not out loud to the gentleman.

ما به هم می گوییم نه با صدای بلند به آقا.

Now he is a snack.

حالا او یک میان وعده است.

I'm laughing because I'm literally teaching you things

من می خندم زیرا به معنای واقعی کلمه چیزهایی را به شما یاد می دهم

that I use in my daily life.

که در زندگی روزمره از آنها استفاده می کنم.

So it's funny for me to actually say them here because you're listen.

بنابراین برای من خنده دار است که آنها را اینجا بگویم زیرا شما به آنها گوش می دهید.

I'm your teacher, but I listen.

من معلم شما هستم، اما گوش می دهم.

This is how I talk.

اینجوری حرف میزنم

He's a snack.

او یک میان وعده است.

He is a snack.

او یک میان وعده است.

So it just means a very good looking person.

بنابراین فقط به معنای یک فرد بسیار خوب است.

Alright?

بسيار خوب؟

Here's the example sentence.

در اینجا مثال جمله است.

She's such a snack.

او چنین میان وعده ای است.

I can't take my eyes off her.

نمی توانم چشم از او بردارم.

Alright?

Now again, You have to be careful when you use this.

بسيار خوب؟

در حال حاضر دوباره، شما باید مراقب باشید هنگام استفاده از این.

It is a compliment, but normally, we don't say it to the person.

این یک تعارف است، اما معمولاً آن را به شخص نمی گوییم.

We'll speak about the person to our friends.

ما در مورد آن شخص با دوستان خود صحبت خواهیم کرد.

A compliment so you're not saying anything negative.

یک تعریف و تمجید برای اینکه چیزی منفی نگویید.

You're just saying, wow, he is really good looking.

شما فقط می گویید وای، او واقعاً خوش قیافه است.

He is a smack.

او یک دمنوش است.

Right?

So we do say it to our friends referring to someone else.

درست؟

بنابراین ما آن را به دوستان خود با اشاره به شخص دیگری می گوییم.

Sentence number two.

جمله شماره دو

We all agreed that he was a snack.

همه قبول داشتیم که او یک میان وعده است.

And number three.

و شماره سه

He didn't realize that the girl thought he was a snack.

او متوجه نشد که دختر فکر می کند او یک میان وعده است.

He didn't know the girl thought he was attractive.

او نمی دانست که دختر فکر می کند او جذاب است.

Make sense?

معنی دارد؟

Excellent.

Alright.

عالی

بسيار خوب. آیا

Are you a snack?

شما یک میان وعده هستید؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Number ten.

Let's go to number ten.

شماره ده.

به شماره ده برویم.

Number ten is sleigh.

شماره ده سورتمه است.

Good.

خوب

Again, sleigh.

باز هم سورتمه.

Excellent.

Now I've used this a few times.

عالی

حالا من چند بار از این استفاده کردم.

It is mainly used by I can't even say the younger generation.

این عمدتاً توسط نسل جوان استفاده می شود.

Just some people do use it.

فقط برخی از افراد از آن استفاده می کنند.

Right?

I know exactly what it means.

درست؟

دقیقا میدونم یعنی چی

If someone says it, I can follow along.

اگه کسی گفت میتونم دنبالش کنم

It literally just refers to someone succeeding or looking amazing,

این به معنای واقعی کلمه فقط به شخصی اشاره دارد که موفق می شود یا شگفت انگیز به نظر می رسد،

succeeding or looking amazing.

موفق است یا شگفت انگیز به نظر می رسد.

And most times, I'll hear it used when someone has an amazing outfit on.

و بیشتر اوقات، وقتی کسی لباس شگفت انگیزی به تن دارد، می‌شنوم که از آن استفاده می‌شود.

And we'll say, okay, girl.

و ما می گوییم، باشه، دختر.

Slay.

ذبح کردن.

We're just saying, hey.

You look amazing.

ما فقط می گوییم، هی. خیلی

باحالی. داری

You're doing it.

انجامش میدی

Slay.

Okay.

ذبح کردن.

باشه.

Slay.

ذبح کردن.

And sometimes people would just say the word.

و گاهی مردم فقط کلمه را می گفتند.

It just means you look amazing.

این فقط به این معنی است که شما شگفت انگیز به نظر می رسید.

It's a very good compliment.

خیلی تعریف خوبیه

It is a slang term, though, so just keep that in mind.

اگرچه این یک اصطلاح عامیانه است، بنابراین فقط آن را در نظر داشته باشید.

You don't wanna walk into a business meeting and your boss

شما نمی خواهید وارد یک جلسه کاری شوید و رئیس شما وارد شود،

walks in, you say, okay, slay, boss.

شما می گویید، خوب، بکش، رئیس.

Slay.

ذبح کردن.

Depending who your boss is.

بسته به اینکه رئیس شما کیست.

That might not be the right environment to use it in.

این ممکن است محیط مناسبی برای استفاده از آن نباشد. در

Here are the example sentences.

اینجا جملات مثال آمده است.

Number one, you slayed that presentation.

شماره یک، شما آن ارائه را نابود کردید.

You did a great job.

شما کار بسیار بزرگی انجام دادید.

You succeeded.

تو موفق شدی می

You see how it's used in this situation.

بینید که در این شرایط چگونه از آن استفاده می شود.

Right?

درست؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Number two.

شماره دو.

She slayed the red carpet and everyone was talking about her.

او فرش قرمز را کشید و همه درباره او صحبت می کردند.

Meaning, she looked amazing.

به این معنی که او شگفت انگیز به نظر می رسید.

Her outfit, yes, it was amazing.

لباس او، بله، شگفت انگیز بود.

She slayed.

او کشت.

And number three, he's about to slay his competition in the big game.

و شماره سه، او در شرف نابودی رقبای خود در بازی بزرگ است.

He's about to succeed.

او در آستانه موفقیت است.

He's about to win.

او در آستانه پیروزی است.

Make sense?

معنی دارد؟

Excellent.

Alright.

عالی

بسيار خوب.

I hope you enjoyed this lesson today.

امیدوارم از این درس امروز لذت برده باشید.

Remember, these terms, these expressions can be used in your daily life, and you'll

به یاد داشته باشید، این عبارات، این عبارات را می توان در زندگی روزمره شما به کار برد، و شما

sound like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر خواهید رسید.

I can't wait until our next lesson.

من نمی توانم تا درس بعدی ما صبر کنم.

Until then, remember to speak English.

تا آن زمان یادتان باشد انگلیسی صحبت کنید.

You still there?

هنوز اونجایی؟

You know what time it is.

میدونی ساعت چنده.

It's story time.

زمان داستان است

Hey.

I said it's story time.

سلام.

گفتم وقت داستان است.

Alright.

بسيار خوب.

Today, I actually wanna tell you a story about a snappy lady from when

امروز، من در واقع می خواهم داستانی در مورد یک خانم خوش ذوق از زمانی که

I was in high excuse me, in college.

در دانشگاه بودم، برایتان تعریف کنم.

Now When I was in college, right, we used to go to the library to study, right, to

حالا وقتی من در دانشگاه بودم، درست است، برای مطالعه به کتابخانه می رفتیم، درست است،

study for exams, to get our homework done.

برای امتحانات مطالعه می کردیم، تا تکالیف خود را انجام دهیم.

That was kind of our go to on Sunday mornings.

این نوعی از رفتن ما در صبح یکشنبه بود.

We wanted to knock out our homework for the week so we go to the library

ما می‌خواستیم تکالیف هفته را حذف کنیم، بنابراین یکشنبه‌ها صبح به کتابخانه می‌رویم

sometime on Sunday mornings, specifically towards the end of the semester.

، مخصوصاً در اواخر ترم.

So my friends and I were in the library.

بنابراین من و دوستانم در کتابخانه بودیم.

I think we're about maybe six or seven of us sitting at this big table.

فکر می کنم شاید شش یا هفت نفری پشت این میز بزرگ نشسته باشیم.

Now when you get college students together, even when they're studying,

حالا وقتی دانشجویان کالج را دور هم جمع می کنید، حتی زمانی که آنها در حال تحصیل هستند،

it's going to get a little bit loud.

کمی بلند می شود.

Right?

درست؟

So we were studying but again, we had random conversations and it was a library

بنابراین ما در حال مطالعه بودیم، اما دوباره، صحبت‌های تصادفی داشتیم و یک کتابخانه بود،

so, yes, we were supposed to be quiet.

بنابراین، بله، قرار بود ساکت باشیم.

So the library lady, right, the lady that worked there, that ran

بنابراین خانم کتابخانه، درست است، خانمی که آنجا کار می کرد، که کتابخانه را اداره می کرد

the library, she came to our table.

، آمد سر میز ما.

And she was known for being very snappy.

و او به این معروف بود که بسیار تندخو است.

Right?

She was not the happiest person.

درست؟

او خوشبخت ترین فرد نبود.

Right?

درست؟

She came to our our table and looked very stern.

او به میز ما آمد و بسیار سختگیر به نظر می رسید.

She had a very stern look on her face and basically said, you guys need to be quiet.

قیافه‌اش خیلی خشن بود و اساساً گفت، بچه‌ها باید ساکت باشید.

You're in the library.

شما در کتابخانه هستید

She wasn't nice.

اون خوب نبود

I'm not gonna lie to you.

من به شما دروغ نمی گویم

She wasn't nice about it.

او در مورد آن خوب نبود.

She told us to basically shut our mouths.

او به ما گفت که اساساً دهانمان را ببندیم.

Right?

درست؟

So I wasn't really fazed by her delivery.

بنابراین من واقعاً از زایمان او نگران نشدم.

Of course, we listened and we got quiet, but I wasn't really fazed

البته ما گوش دادیم و ساکت شدیم، اما من واقعاً

by her delivery because I didn't think she was a mean person.

از زایمان او نگران نشدم، زیرا فکر نمی کردم او آدم بدی باشد.

I just thought, okay, this is the exterior.

من فقط فکر کردم، باشه، این نمای بیرونی است.

She has a good heart.

او قلب خوبی دارد.

So we continued, you know, studying and we weren't as loud.

بنابراین ما به مطالعه ادامه دادیم و آنقدرها هم سر و صدا نداشتیم.

But I noticed that my best friend, she was really, like, upset

اما متوجه شدم که بهترین دوستم، او واقعاً

about the entire interaction.

از کل تعامل ناراحت بود.

So I said, what's wrong?

پس گفتم چه اشکالی دارد؟

She was like, why is that lady always so snappy?

او می گفت، چرا آن خانم همیشه اینقدر تند است؟

And she was really irritated.

و او واقعاً عصبانی بود.

And I said, hon, it's okay.

و من گفتم، عزیزم، اشکالی ندارد.

Like, the lady is doing her job.

مثلاً خانم کارش را انجام می دهد.

Maybe she had a bad day.

شاید روز بدی داشت

It's fine.

خوبه.

And so my friend said, Tiff, she was being snappy with us and I

و بنابراین دوستم گفت، تیف، او با ما بداخلاق بود و من

can't believe you're not upset.

نمی توانم باور کنم که تو ناراحت نیستی.

And I said, listen to me.

و من گفتم به من گوش کن

I'm okay.

خوبم. به

I think she has a good heart.

نظر من او قلب خوبی دارد.

I said, let me prove it to you.

گفتم بذار بهت ثابت کنم

So we continued studying.

بنابراین به مطالعه ادامه دادیم.

Right?

درست؟

And then maybe about fifteen minutes later, I stood up and I

و شاید حدود پانزده دقیقه بعد، بلند شدم و به طور

happened to find the library lady.

اتفاقی خانم کتابخانه را پیدا کردم.

Right?

درست؟

She honestly I was probably nineteen at that time so the library lady was

راستش من در آن زمان احتمالاً نوزده ساله بودم، بنابراین خانم کتابخانه

probably, honestly, in her forties.

احتمالاً، راستش، در چهل سالگی بود.

Right?

درست؟

So She's walking around and I went to her and I put my arm around her.

بنابراین او در اطراف راه می رود و من به سمت او رفتم و بازویم را دور او انداختم.

And I said, hey.

و من گفتم، هی.

And of course, she still had a stern look on her face as she

و البته همچنان که نگاه می کرد چهره ی خشنی داشت

looked at but I smiled at her.

اما من به او لبخند زدم.

I said, hey.

گفتم هی

She said, yes.

او گفت: بله.

I said, I just wanted to know how's your day going?

گفتم فقط میخواستم بدونم روزت چطوره؟

And her face just kinda got softer.

و صورتش کمی نرمتر شد.

And she said, well, I mean, it's not the best day, but it's not the worst day.

و او گفت، خوب، یعنی بهترین روز نیست، اما بدترین روز هم نیست.

I said, okay.

گفتم باشه

I hope the rest of the day goes better for you.

امیدوارم بقیه روز برای شما بهتر پیش برود.

And she smiled.

و او لبخند زد.

I said, well, you know, and we'll try to keep it down for you.

گفتم، خوب، می دانی، و ما سعی می کنیم آن را برای شما نگه داریم.

We're sorry.

You know, we don't wanna make your job any harder than it has to be.

ما متاسفیم. می‌دانی

، ما نمی‌خواهیم کار شما را سخت‌تر از آنچه باید باشد، کنیم.

And she said, thank you.

و او گفت، متشکرم.

And every time I came to the library after that, she was like, hey, Tiffani.

و هر بار که بعد از آن به کتابخانه می آمدم، او مانند هی، تیفانی بود.

How are you?

چطور هستید؟

So I went back and I sat next to my friend and she said, I can't do that.

پس برگشتم و کنار دوستم نشستم و او گفت، نمی توانم این کار را انجام دهم.

And we still laugh about it to this day.

و ما هنوز به آن می خندیم تا به امروز.

More than twenty years later, we talk about it.

بیش از بیست سال بعد، ما در مورد آن صحبت می کنیم.

She's like, Tiff, I can't do that.

او مثل تیف است، من نمی توانم این کار را انجام دهم.

Whenever someone's snappy, I wanna snap back.

هر وقت کسی بدش میاد، میخوام برگردم.

So I laugh at that situation, but I tell you this story to remind you that even

بنابراین من به آن موقعیت می خندم، اما این داستان را به شما می گویم تا به شما یادآوری کنم که حتی

when someone is snappy, even when someone is unkind or seems to be being rude.

وقتی کسی بداخلاق است، حتی وقتی کسی نامهربان است یا به نظر می رسد که بی ادب است.

You never know what they're going through.

شما هرگز نمی دانید که آنها در چه حالی هستند.

Maybe they had a bad day, and them being rude has nothing to do with you.

شاید آنها روز بدی داشته اند و بی ادبی آنها به شما ربطی ندارد.

They're not trying to be rude, but they've had a bad day.

آنها سعی نمی کنند بی ادب باشند، اما روز بدی را پشت سر گذاشته اند.

If you simply be kind to them.

اگر به سادگی با آنها مهربان باشید.

If you simply say a nice word to them, maybe, just maybe,

اگر فقط یک کلمه خوب به آنها بگویید، شاید، فقط شاید،

it will change their day.

روز آنها را تغییر دهد.

Maybe they'll start being nice to you.

شاید آنها شروع به مهربانی با شما کنند.

Just try.

فقط امتحان کن.

Let's treat each other well.

بیایید با هم خوب رفتار کنیم.

Even when someone is not the kindest to us.

حتی وقتی کسی با ما مهربان ترین نیست.

Let's treat them with love.

بیایید با عشق با آنها رفتار کنیم.

I'll talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.