7 THINGS EVERY ENGLISH LEARNER MUST AVOID DOING

Hey, today, I want to give you seven things you must avoid.

سلام، امروز می خواهم هفت چیز را به شما بدهم که باید از آنها اجتناب کنید.

If your goal is to speak English fluently, you must avoid these seven things.

اگر هدف شما این است که انگلیسی را روان صحبت کنید، باید از این هفت مورد اجتناب کنید.

Do you want to know what they are?

آیا می خواهید بدانید آنها چه هستند؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید درست وارد شویم.

The very first thing you must avoid, my friend is using Google translate.

اولین چیزی که باید از آن اجتناب کنید، دوست من استفاده از Google Translate است. به

Exclusively listen very closely.

طور انحصاری بسیار دقیق گوش کنید.

You must avoid using Google translate exclusively all the time for everything.

شما باید همیشه از استفاده انحصاری Google translate برای همه چیز خودداری کنید.

This will inhibit you from becoming a fluent English speaker.

این شما را از تبدیل شدن به یک سخنران مسلط به زبان انگلیسی باز می دارد.

You're probably asking why isn't it great.

احتمالاً می‌پرسید چرا عالی نیست؟ در

Here's the first reason why.

اینجا اولین دلیل است.

Lack of context.

فقدان زمینه.

You see, Google translate may not provide you with accurate translations

ببینید، Google translate ممکن است ترجمه های دقیقی را در اختیار شما قرار ندهد

because it doesn't know the context.

زیرا زمینه را نمی داند.

There are so many things when you're learning a language that are connected to

وقتی در حال یادگیری زبان هستید چیزهای زیادی وجود دارد که با فرهنگ مرتبط است و

culture, connected to a specific context.

به زمینه خاصی مرتبط است.

So if you're only translating word for word based on Google translate.

بنابراین اگر فقط کلمه به کلمه بر اساس Google translate ترجمه می کنید.

It won't help you in the way that you need.

آنطور که نیاز دارید به شما کمک نمی کند.

The second reason is right here, limited vocabulary.

دلیل دوم همین جاست، واژگان محدود.

It often gives you literal translations, which may not

اغلب به شما ترجمه های تحت اللفظی می دهد ، که ممکن است

cover the full range of meanings.

طیف کاملی از معانی را پوشش ندهد.

For example, wow, there's an idiom in English.

به عنوان مثال، وای، یک اصطلاح در انگلیسی وجود دارد. یک

Piece of cake.

تکه کیک.

That's an idiom.

این یک اصطلاح است.

It has nothing to do with food.

ربطی به غذا نداره

It's actually talking about something being extremely easy, but if you put

در واقع صحبت از این است که چیزی بسیار آسان است، اما اگر یک

piece of cake into Google translate.

قطعه کیک را در ترجمه گوگل قرار دهید.

It's going to translate the literal words.

قرار است کلمات تحت اللفظی را ترجمه کند.

Oh, a piece of cake.

اوه، یک تکه کیک.

So you have to be careful because again, limited vocabulary, not knowing

پس باید مراقب باشید چون باز هم محدودیت واژگان، ندانستن

the context was the first reason.

زمینه اولین دلیل بود.

And second limited vocabulary.

و دوم واژگان محدود.

The third reason is right here in correct phrasing.

دلیل سوم دقیقاً در اینجا در عبارت صحیح است.

It can produce sentences that sound unnatural to native speakers.

این می تواند جملاتی را تولید کند که برای افراد بومی غیرطبیعی به نظر برسد.

Listen, this happened to me.

گوش کن، این اتفاق برای من افتاد. می

You know that I learned Korean when I was living in Korea, I speak Korean and

دانید که من زمانی که در کره زندگی می کردم، کره ای یاد گرفتم، کره ای صحبت می کنم و از

I would use Google translate as well.

Google Translate نیز استفاده می کردم.

It's not bad.

بد نیست.

We're just talking about using it exclusively, meaning all

ما فقط در مورد استفاده از آن به طور انحصاری صحبت می کنیم، یعنی

the time in every situation.

همیشه در هر موقعیتی.

And I would use Google translate, but then when I'd go and speak to my friends,

و من از Google translate استفاده می‌کردم، اما وقتی می‌رفتم و با دوستانم صحبت می‌کردم،

or even when I turned a paper into my professor that had a portion that was

یا حتی وقتی مقاله‌ای را به استادم تبدیل می‌کردم که بخشی داشت که

actually translated by Google translate, they would say, this sounds awkward.

واقعاً توسط Google translate ترجمه شده بود، آنها می‌گفتند، این به نظر ناخوشایند است.

This sounds weird.

این عجیب به نظر می رسد.

This doesn't sound natural, so you must be careful.

این طبیعی به نظر نمی رسد، بنابراین باید مراقب باشید.

You need to avoid using Google Translate exclusively if your

اگر

goal is to speak English fluently.

هدف شما این است که به زبان انگلیسی روان صحبت کنید، باید از استفاده انحصاری Google Translate خودداری کنید.

Here's the second thing you must avoid.

در اینجا دومین چیزی است که باید از آن اجتناب کنید.

If your goal is to speak English fluently, you must avoid translating

اگر هدف شما این است که انگلیسی را روان صحبت کنید ، باید از ترجمه

word for word from your native language.

کلمه به کلمه از زبان مادری خود اجتناب کنید.

In other words, translating.

به عبارت دیگر ترجمه.

Don't translate word for word.

کلمه به کلمه ترجمه نکنید

It's so funny.

خیلی خنده دار است.

When I was living in Korea and learning Korean, I realized that in Korean, there

زمانی که در کره زندگی می‌کردم و زبان کره‌ای را یاد می‌گرفتم، متوجه شدم که در کره‌ای،

were so many words that had deep meanings.

کلمات زیادی وجود دارد که معانی عمیقی دارند. ممکن است

There'd be one word that means so many things, but in order to

یک کلمه وجود داشته باشد که به معنای چیزهای زیادی باشد، اما به منظور

translate that one word into English.

ترجمه آن یک کلمه به انگلیسی.

I'd need to use 10, 15, or 20 words.

من باید از 10، 15 یا 20 کلمه استفاده کنم.

So you have to be careful not to translate word for word.

پس باید مراقب باشید کلمه به کلمه ترجمه نکنید. در

Here is reason number one, contextual meaning.

اینجا دلیل شماره یک، معنای متنی است.

In other words, translating word for word may not convey the

به عبارت دیگر، ترجمه کلمه به کلمه ممکن است

intended meaning in English, you might not get the real meaning.

معنای مورد نظر را در انگلیسی منتقل نکند، ممکن است معنای واقعی را دریافت نکنید.

If you translate word for word, the second reason is you have

اگر کلمه به کلمه ترجمه می کنید، دلیل دوم این است که باید

to remember awkward phrasing.

عبارت های نامناسب را به خاطر بسپارید.

It often results in awkward and unnatural sounding sentences.

اغلب منجر به جملات ناهنجار و غیرطبیعی می شود.

When you translate word for word, your goal is to be able to express

وقتی کلمه به کلمه ترجمه می کنید، هدف شما این است که بتوانید

your ideas, express your thoughts.

ایده های خود را بیان کنید، افکار خود را بیان کنید.

Your thoughts might be different.

افکار شما ممکن است متفاوت باشد.

In another language, if you translate word for word, people might misunderstand.

به زبانی دیگر، اگر کلمه به کلمه ترجمه کنید، ممکن است مردم به اشتباه متوجه شوند.

So you have to avoid this and also difficulty in comprehension.

پس باید از این و همچنین مشکل در درک اجتناب کنید.

Native speakers may find it hard to understand transliterations.

ممکن است به زبان مادری درک نویسه‌گردانی سخت باشد.

Again, going back to the first example, piece of cake.

باز هم به مثال اول، تکه کیک برمی گردیم.

If you translate that, people will look at you and say, so you want food.

اگر آن را ترجمه کنید، مردم به شما نگاه می کنند و می گویند، پس شما غذا می خواهید.

I'm, I'm confused.

من هستم، من گیج هستم.

So you have to avoid translating word for word.

بنابراین باید از ترجمه کلمه به کلمه خودداری کنید.

Remember, we're talking about being fluent in English and getting to that point.

به یاد داشته باشید، ما در مورد تسلط به زبان انگلیسی و رسیدن به آن نقطه صحبت می کنیم.

In order to get there, you have to avoid these seven things.

برای رسیدن به آنجا، باید از این هفت مورد اجتناب کنید.

Now, remember what you're learning.

اکنون آنچه را که در حال یادگیری هستید به خاطر بسپارید.

You'll be able to practice and review by downloading the English with Tiffani app.

شما می توانید با دانلود زبان انگلیسی با اپلیکیشن تیفانی تمرین و مرور کنید.

So don't forget to download it.

پس دانلود آن را فراموش نکنید.

The link is right in the description.

لینک درست در توضیحات موجود است.

Let's move on to the third thing.

بریم سراغ مورد سوم.

You must avoid the very third thing you must avoid is a monotone voice.

شما باید از سومین چیزی که باید اجتناب کنید، یک صدای یکنواخت است.

You caught it, right?

گرفتی، درسته؟

Immediately.

بلافاصله. مستقیما.

When I switched to a monotone voice, sounding the same, not going up, not going

وقتی به صدای یکنواخت تغییر می کنم، با همان صدا، نه بالا و نه

down, you have to avoid a monotone voice.

پایین، باید از صدای یکنواخت اجتناب کنید.

Here's reason.

دلیلش اینجاست

Number one, you already caught it.

شماره یک، شما قبلا آن را گرفته اید.

When I spoke with a monotone voice clarity, you see using.

وقتی با وضوح صدای یکنواخت صحبت کردم، می بینید که از آن استفاده می کنید.

Intonation and stress patterns helps convey your message clearly.

لحن و الگوهای استرس به انتقال واضح پیام شما کمک می کند.

Think about it.

در مورد آن فکر کنید.

You're watching this lesson right now, probably because I'm very expressive.

شما در حال تماشای این درس هستید، احتمالاً به این دلیل که من بسیار رسا هستم.

You understand what I'm saying.

میفهمی چی میگم دوست داری

You like that when something's important, I either get very quiet or I might go

وقتی چیزی مهم است، یا خیلی ساکت می شوم یا ممکن است

higher to show you that, Hey, this is something you need to remember my voice.

بالاتر بروم تا به تو نشان دهم، هی، این چیزی است که باید صدای من را به خاطر بسپاری.

Changes in order to convey a certain message.

تغییرات به منظور انتقال یک پیام خاص.

The second reason engagement, a very tone keeps your listeners

دلیل دوم تعامل، لحن بسیار شنوندگان شما را

engaged in the conversation.

درگیر مکالمه نگه می دارد. باز

Again, if I were to all of a sudden switch the way that I'm speaking, number one

هم، اگر من به طور ناگهانی روشی را که دارم صحبت می کنم تغییر دهم، شماره یک

is this, remember, you can't do that.

این است، به یاد داشته باشید، شما نمی توانید آن را انجام دهید.

Remember, you would probably leave this video.

به یاد داشته باشید، احتمالاً این ویدیو را ترک خواهید کرد.

You'd probably say, ah, this is not interesting.

احتمالاً خواهید گفت، آه، این جالب نیست.

Why?

چرا؟

Because when you change your voice pattern, when you

زیرا وقتی الگوی صدای خود را تغییر می دهید، وقتی

change and use inflection, it actually becomes more engaging.

تغییر می دهید و از عطف استفاده می کنید، در واقع جذاب تر می شود.

And third, a natural sound.

و سوم، صدای طبیعی.

Native speakers use intonation to sound more natural.

سخنرانان بومی از لحن برای صدای طبیعی تر استفاده می کنند.

Mimic this for fluency.

این را برای تسلط تقلید کنید.

Remember, I'm telling you seven things to avoid as an English learner.

به یاد داشته باشید، من هفت چیز را به شما می گویم که به عنوان یک زبان آموز انگلیسی باید از آن اجتناب کنید.

If your goal is to speak English fluently.

اگر هدف شما این است که انگلیسی را روان صحبت کنید.

So again, number three, avoid a monotone voice.

پس دوباره، شماره سه، از صدای یکنواخت خودداری کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Number four, number four is another good one.

شماره چهار، شماره چهار یکی دیگر از موارد خوب است.

You have to avoid the habit of using the same.

شما باید از عادت به استفاده از همان اجتناب کنید.

Words, I know it's challenging.

کلمات، می دانم که چالش برانگیز است.

Trust me again, I learned Korean and it was hard stay till the end

دوباره به من اعتماد کنید، من کره ای یاد گرفتم و ماندن تا آخر سخت بود،

because I have a story about that.

زیرا من یک داستان در مورد آن دارم.

And man, I understand where you are, but you have to avoid using the same words.

و مرد، من می فهمم شما کجا هستید، اما باید از به کار بردن کلمات مشابه اجتناب کنید.

Here's the first reason.

این اولین دلیل است.

Expressive range, a varied vocabulary allows you to

محدوده بیانی، واژگان متنوع به شما امکان می دهد

express ideas more precisely.

ایده ها را با دقت بیشتری بیان کنید.

For example, if someone asks you, how was the food?

مثلا اگر یکی از شما بپرسد غذا چطور بود؟

If the only word, you know, is good, you'll continue to say the same thing.

اگر می دانید تنها کلمه خوب است، به همان حرف ادامه می دهید.

It was good.

خوب بود.

It was good.

خوب بود.

But what you really want to say is, man, it was a little spicy

اما چیزی که واقعاً می خواهید بگویید این است که مرد، کمی تند و

while at the same time being sweet.

در عین حال شیرین بود.

It had this amazing aroma when I put it to my mouth.

وقتی آن را به دهانم گذاشتم این عطر شگفت انگیز را داشت.

So it caused me to.

بنابراین باعث شد که من. می

You see how using various vocabulary words causes the person

بینید که چگونه استفاده از کلمات مختلف واژگانی باعث می شود که شخص

listening to even understand more.

شنونده حتی بیشتر بفهمد.

So again, expressive range.

بنابراین باز هم محدوده بیانی.

The second reason is.

دلیل دوم این است.

You have to avoid repetition using synonyms, reduces redundancy

شما باید از تکرار با استفاده از مترادف خودداری کنید، باعث کاهش افزونگی

in your speech and writing.

در گفتار و نوشتار شما می شود.

If you're writing something in English and you only know a few

اگر چیزی به زبان انگلیسی می نویسید و فقط چند کلمه را بلد هستید

words and you keep using them over and over, it gets repetitive.

و مدام از آنها استفاده می کنید، تکراری می شود.

It becomes redundant.

زائد می شود.

So when you learn synonyms, for example.

بنابراین وقتی برای مثال مترادف ها را یاد می گیرید.

Happy a few weeks ago, I put on my Instagram channel on my, on my stories.

چند هفته پیش خوشحالم، کانال اینستاگرامم را در استوری هایم قرار دادم.

I put, Hey, what's another word that means happy.

من گذاشتم، هی، چه کلمه دیگری به معنای خوشحالی است.

What's another expression people put elated people put excited.

تعبیر دیگری که مردم به زبان می آورند، افراد شادمان هیجان زده هستند.

They put on cloud nine, same meaning, but different expressions, different words.

ابر نه را گذاشتند، معنی یکسان، اما عبارات متفاوت، کلمات متفاوت.

The third reason enhanced communication, a diverse vocabulary

دلیل سوم افزایش ارتباطات، واژگان متنوع،

makes your language more engaging.

زبان شما را جذاب تر می کند.

So again, you have to avoid the habit of using the same words.

پس باز هم باید از عادت به استفاده از کلمات مشابه اجتناب کنید.

Remember, we're trying to help you speak English fluently.

به یاد داشته باشید، ما سعی می کنیم به شما کمک کنیم انگلیسی را روان صحبت کنید.

Number five, the fifth thing that you must avoid, you must

شماره پنج، پنجمین چیزی که باید از آن اجتناب کنید، باید از

avoid speaking too quickly.

تند صحبت کردن اجتناب کنید.

Imagine if all of a sudden I started being extremely fast and you couldn't

تصور کنید یکدفعه من شروع به سرعت فوق العاده ای کنم و شما نتوانید

understand what I was saying.

بفهمید چه می گویم.

Whoa, whoa.

وای، وای

It would be overwhelming.

طاقت فرسا خواهد بود.

The same is true for you as an English learner, you must

همین امر برای شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی صدق می کند، باید از

avoid speaking too quickly.

صحبت کردن خیلی سریع خودداری کنید.

Sometimes this happens when you get nervous.

گاهی اوقات وقتی عصبی می شوید این اتفاق می افتد.

So reason number one, clarity again, speaking at a moderate pace ensures that

بنابراین دلیل شماره یک، شفافیت دوباره، صحبت کردن با سرعت متوسط ​​تضمین می کند که

your words are clear and understood.

کلمات شما واضح و قابل درک هستند.

It's okay.

مشکلی نیست.

Take your time and state your point.

وقت بگذارید و نظر خود را بیان کنید.

The second reason reduced miscommunication, slower speech reduces

دلیل دوم کاهش عدم ارتباط، آهسته‌تر گفتار

the chances of miscommunication.

احتمال ارتباط نادرست را کاهش می‌دهد.

People understand what you're saying.

مردم می فهمند چه می گویید.

They won't miss your points.

آنها امتیاز شما را از دست نخواهند داد.

If you control your pace and also confidence.

اگر سرعت و همچنین اعتماد به نفس خود را کنترل کنید.

Speaking slowly helps build confidence in your articulation.

آهسته صحبت کردن به ایجاد اعتماد به نفس در بیان شما کمک می کند.

Notice how I purposely started speaking a little slower as I was explaining the

توجه داشته باشید که چگونه عمداً شروع به صحبت کردن کمی آهسته‌تر کردم،

reasons why, because I needed you to see and understand the power of controlling

زیرا داشتم دلایل آن را توضیح می‌دادم، زیرا به شما نیاز داشتم که قدرت کنترل

your pace and how the person listening to you will follow along easily.

سرعت خود را ببینید و درک کنید و اینکه شخصی که به شما گوش می‌دهد چگونه به راحتی دنبال می‌شود.

So again, number five, avoid speaking too.

پس باز هم، شماره پنج، از صحبت کردن هم خودداری کنید.

Quickly.

به سرعت.

Number six, the sixth thing that you must avoid my friend

شماره شش، ششمین چیزی که شما باید از آن اجتناب کنید دوست من

is avoid memorizing without.

این است که از حفظ کردن بدون آن اجتناب کنید.

Context again, avoid memorizing without context.

دوباره زمینه، از حفظ کردن بدون زمینه خودداری کنید.

You don't just want to memorize expressions or words and not know when

شما فقط نمی خواهید عبارات یا کلمات را به خاطر بسپارید و ندانید چه زمانی از

to use them and not know the proper situations where they can be used.

آنها استفاده کنید و موقعیت های مناسبی را که می توان از آنها استفاده کرد را ندانید.

Effectively.

به طور موثر.

Here's reason.

دلیلش اینجاست

Number one.

شماره یک.

Meaningful usage, memorizing in context ensures you understand how and when to

استفاده معنی‌دار، به خاطر سپردن در متن تضمین می‌کند که متوجه می‌شوید چگونه و چه زمانی از

use words or phrases, make sure you're always learning things in context.

کلمات یا عبارات استفاده کنید، مطمئن شوید که همیشه چیزها را در متن یاد می‌گیرید.

Hey, this word right here.

هی، این کلمه همینجاست چه

When can I use it?

زمانی می توانم از آن استفاده کنم؟

Think of situations in your own life.

به موقعیت های زندگی خود فکر کنید.

When this word can be used second, this is the second reason retention.

وقتی می توان از این کلمه دوم استفاده کرد، این دومین دلیل حفظ است.

Contextual learning aids in the long term retention of vocabulary.

یادگیری متنی به حفظ طولانی مدت واژگان کمک می کند.

Your brain creates certain triggers, certain connections when you learn in

مغز شما وقتی در زمینه یاد می گیرید محرک های خاصی ایجاد می کند، ارتباطات خاصی را ایجاد می کند

context and finally natural fluency.

و در نهایت روانی طبیعی.

Contextual knowledge leads to more natural and fluent conversations.

دانش زمینه ای منجر به گفتگوهای طبیعی و روان تر می شود.

Remember, we're talking about helping you speak English fluently.

به یاد داشته باشید، ما در مورد کمک به شما صحبت می کنیم که انگلیسی را روان صحبت کنید.

When you avoid these things, your English will start to improve.

وقتی از این موارد اجتناب کنید، انگلیسی شما شروع به بهبود می کند.

So number six, avoid memorizing without.

بنابراین شماره شش، از حفظ کردن بدون آن خودداری کنید.

Context and number seven, I want you to remember this, please.

متن و شماره هفت، می خواهم این را به خاطر بسپارید، لطفا.

Number seven, avoid overthinking.

شماره هفت، از فکر کردن زیاد بپرهیزید.

Listen, I understand I've been where you are.

گوش کن، می فهمم که من همان جایی بوده ام که تو هستی.

I'm going to tell you a story over thinking.

من می خواهم برای شما یک داستان بیش از تفکر تعریف کنم.

You have to avoid it worrying about, Hey, was this right?

شما باید از نگرانی در مورد آن جلوگیری کنید، هی، این درست بود؟ آیا

Was that wrong?

Did I make a mistake?

این اشتباه بود؟

آیا من اشتباه کردم؟

Stop reason.

دلیل را متوقف کنید

Number one, natural flow.

شماره یک، جریان طبیعی.

Overthinking can disrupt the natural flow of conversation.

تفکر بیش از حد می تواند جریان طبیعی گفتگو را مختل کند.

Stop worrying about making mistakes.

نگران اشتباه کردن نباشید

Second increased fluency, relaxing and speaking without overthinking

ثانیاً افزایش تسلط، آرامش و صحبت کردن بدون فکر کردن بیش از حد

can lead to improved fluency.

می تواند منجر به بهبود تسلط شود.

And finally reduced anxiety, overcoming overthinking.

و در نهایت کاهش اضطراب، غلبه بر تفکر بیش از حد.

Reduces anxiety when speaking, you have to stop worrying.

اضطراب هنگام صحبت کردن را کاهش می دهد، باید از نگرانی دست بردارید.

You have to stop thinking about what other people are thinking

شما باید به این فکر نکنید که دیگران

about your English speaking skills.

در مورد مهارت های انگلیسی شما چه فکری می کنند.

Don't overthink.

زیاد فکر نکن

I hope these seven things will help you along your English journey.

امیدوارم این هفت مورد به شما در طول سفر انگلیسی شما کمک کند.

I'll talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

You still there.

هنوز اونجایی.

You know what time it is.

میدونی ساعت چنده.

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said it's story time.

هی گفتم وقت داستانه

All right.

خیلی خوب. امروز

I want to tell you more of a serious story today.

می خواهم یک داستان جدی تر را برای شما تعریف کنم.

I was in Korea last month and I experienced something that I'm sure

من ماه گذشته در کره بودم و چیزی را تجربه کردم که مطمئنم

you have experienced many times.

شما بارها تجربه کرده اید.

So I want to tell you my experience because I want you to understand

بنابراین می‌خواهم تجربه‌ام را به شما بگویم، زیرا می‌خواهم درک کنید

that I know how you feel.

که می‌دانم چه احساسی دارید.

I know the challenges you experience as an English learner.

من از چالش هایی که شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی تجربه می کنید می دانم.

So, I went to South Korea to visit my friend and of course, I knew that

بنابراین، من برای دیدار دوستم به کره جنوبی رفتم و البته می دانستم که باید

I was going to have to speak Korean, but let me set the stage for you.

کره ای صحبت کنم، اما اجازه دهید صحنه را برای شما آماده کنم.

I was in Korea for about 10 years.

من حدود 10 سال در کره بودم.

I came back to America the latter part of 2018.

من در اواخر سال 2018 به آمریکا برگشتم.

Since 2018, I've been a full time English teacher.

از سال 2018، من یک معلم تمام وقت انگلیسی هستم.

Every day, outside of the weekends, I am teaching English.

هر روز، خارج از تعطیلات آخر هفته، من انگلیسی تدریس می کنم.

I am focusing on lessons to help you as an English learner improve your English.

من روی درس هایی تمرکز می کنم که به شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی کمک می کند تا زبان انگلیسی خود را بهبود ببخشید.

From morning until evening, I am focused on English.

از صبح تا غروب روی زبان انگلیسی متمرکز هستم.

So what happens when you don't practice regularly?

پس وقتی به طور منظم تمرین نمی کنید چه اتفاقی می افتد؟

What happens when you're not consistently reviewing the

چه اتفاقی می‌افتد وقتی به طور مداوم

language that you're studying?

زبانی را که مطالعه می‌کنید مرور نمی‌کنید؟

You guessed it.

شما آن را حدس زدید.

Your speaking skills start to decline.

مهارت های صحبت کردن شما شروع به کاهش می کند.

And that's exactly what happened to me.

و این دقیقاً همان چیزی است که برای من اتفاق افتاد.

When I went to Korea, now my understanding, I could understand

وقتی به کره رفتم، حالا فهمیدم، می‌توانستم بفهمم

what everyone was saying.

همه چه می‌گویند.

But when I went to speak, it wasn't coming out as fluently as it had been

اما وقتی رفتم صحبت کنم، مثل گذشته روان بیرون نمی آمد

in the past, I wasn't able to remember words, quickly words that I knew simple

، نمی توانستم کلمات را به خاطر بیاورم، سریع کلماتی که می دانستم

words were not coming to my mind.

کلمات ساده به ذهنم نمی رسند.

And there was a level of frustration that I experienced.

و سطحی از ناامیدی را تجربه کردم.

With myself and I started speaking to myself, Tiff, how did you forget that?

با خودم و من شروع کردم به صحبت کردن با خودم، تیف، چطور آن را فراموش کردی؟

How can you not express yourself?

چطور میتونی خودتو ابراز نکنی؟

And I would feel uncomfortable in certain situations.

و در شرایط خاص احساس ناراحتی می کنم.

I would get a little shy and I'm not a shy person.

من کمی خجالتی می شوم و آدم خجالتی نیستم.

I would get nervous.

عصبی میشدم

And in those moments I would think to myself, this is what my students

و در آن لحظات با خودم فکر می‌کردم، این چیزی است که دانش‌آموزان من

experience on a regular basis.

به طور منظم تجربه می‌کنند.

So I said to myself, Tiff, if you don't want to be in this situation, you also

بنابراین با خودم گفتم تیف، اگر نمی‌خواهی در این موقعیت قرار بگیری،

have to start reviewing consistently.

باید مرتباً مرور را شروع کنی.

No, I don't live in Korea anymore.

نه، من دیگر در کره زندگی نمی کنم.

No, there aren't people around me that speak Korean fluently.

نه، اطرافیان من افرادی نیستند که به زبان کره ای روان صحبت کنند.

But that doesn't matter.

اما این مهم نیست.

So I purchased a Korean Bible.

بنابراین من یک کتاب مقدس کره ای خریدم.

Well, actually my friend bought it for me.

خوب، در واقع دوستم آن را برای من خرید.

I was going to buy it.

قرار بود بخرمش

She said, no, I want to give it to you as a gift.

گفت نه میخوام بهت هدیه بدم.

I bought a Korean Bible and I said, I am going to read this every day out loud.

من یک کتاب مقدس کره ای خریدم و گفتم، قرار است هر روز این را با صدای بلند بخوانم.

Why?

چرا؟

Because I'm teaching you how to improve your English fluency.

زیرا من به شما یاد می دهم که چگونه تسلط به زبان انگلیسی خود را تقویت کنید.

I'm teaching you how to be consistent.

من به شما یاد می دهم که چگونه سازگار باشید.

And I'm on the opposite side.

و من در طرف مقابل هستم.

Learning a language fluent, being able to speak it fluently.

یادگیری یک زبان روان، توانایی صحبت کردن به آن.

And then experiencing this period of not speaking it at all.

و بعد تجربه این دوره از صحبت نکردن اصلا.

And now trying to restart my engine, you're going to experience that

و اکنون در تلاش برای راه اندازی مجدد موتور من، شما تجربه خواهید کرد که

even if it's not now, you're going to experience it in the future.

حتی اگر الان نباشد، در آینده آن را تجربه خواهید کرد.

I want to be an example for you.

من می خواهم برای شما نمونه باشم.

So the frustration.

بنابراین ناامیدی.

Yeah, it was not a good feeling.

آره حس خوبی نبود

It was not a good feeling.

حس خوبی نبود.

But it was a reminder that if I go back and consistently review

اما این یک یادآوری بود که اگر به عقب برگردم و به طور مداوم

my speaking skills will come back.

مهارت های صحبت کردنم را مرور کنم، بازخواهد گشت.

So I just wanted you to know that your teacher understands what you go through.

بنابراین من فقط می خواستم شما بدانید که معلم شما درک می کند که شما از آن چه می گذرید.

I understand how you feel.

من درک میکنم چه حسی داری.

And I also am going to start being consistent with my Korean

و همچنین می‌خواهم با مطالعات کره‌ای خود سازگار باشم

studies and pick it up once again.

و دوباره آن را انتخاب کنم.

So hopefully this inspired you.

بنابراین امیدوارم این الهام بخش شما باشد.

Hopefully this lets you know that, hey, I'm with you.

امیدوارم این به شما بفهماند که، هی، من با شما هستم.

I understand where you are.

میفهمم کجایی

I'll talk to you in the next lesson.

در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.