DON'T SAY THESE 7 ENGLISH PHRASES

Today I wanna tell you seven English phrases that you must,

امروز می‌خواهم هفت عبارت انگلیسی را به شما بگویم که

you must stop saying right now.

باید از گفتن آنها دست بکشید.

Are you ready?

اماده ای؟

Well then I'm teacher Tiffani, let's jump right in.

خب پس من معلم تیفانی هستم، بیایید وارد شویم.

The very first thing you must stop saying is, sorry, my pronunciation is not good.

اولین چیزی که باید نگویید این است، متاسفم، تلفظ من خوب نیست.

Sorry, my pronunciation is not good.

ببخشید تلفظ من خوب نیست

Listen to me, you have to stop saying this right now.

به من گوش کن، باید همین الان این حرف را نزنی.

I've had thousands upon thousands of students that have said this to me

من هزاران هزار دانش آموز داشته ام که این را

at the very first meeting, the very first class I had with each student.

در اولین جلسه، اولین کلاسی که با هر دانش آموز داشتم، به من گفته اند.

They would say, hi, teachers, sorry, my pronunciation is not good.

می گفتند سلام اساتید، ببخشید تلفظ من خوب نیست.

This affects you.

این روی شما تاثیر می گذارد.

This actually tells your brain that you will never improve your pronunciation.

این در واقع به مغز شما می گوید که هرگز تلفظ خود را بهبود نخواهید داد.

Instead of saying, sorry, my pronunciation is not good from today.

به جای اینکه بگم ببخشید از امروز تلفظم خوب نیست.

I want you to start saying this.

می خواهم این را شروع کنید.

I really like the American accent.

من لهجه آمریکایی را خیلی دوست دارم.

One day I will also sound like an American.

یک روز من هم شبیه آمریکایی ها خواهم شد.

You caught it, right?

گرفتی، درسته؟

It's a totally different feeling.

این یک احساس کاملا متفاوت است.

Again, the first one that you are saying right now, sorry, my pronunciation is not.

باز هم اولی که الان میگی ببخشید تلفظ من نیست.

It.

It shows that you are a little bit insecure about your English, right?

آی تی.

این نشان می دهد که شما در مورد انگلیسی خود کمی ناامن هستید، درست است؟

You don't feel confident, but the moment, instead of saying this,

شما احساس اعتماد به نفس ندارید، اما همان لحظه، به جای این که این را بگویید،

you start saying, you know what?

شروع به گفتن می کنید، می دانید چیست؟

I really like the American accent, and one day I will also sound like an American.

من لهجه آمریکایی را خیلی دوست دارم و یک روز هم شبیه آمریکایی ها خواهم شد.

You literally are telling your brain, Hey, we have a goal and

شما به معنای واقعی کلمه به مغز خود می گویید ، هی، ما یک هدف داریم و به

we are going to achieve the goal.

هدف می رسیم.

You're also telling the person listening to you, You.

شما همچنین به کسی که به شما گوش می دهد می گویید، شما.

You really like the American accent.

شما واقعا لهجه آمریکایی را دوست دارید.

You sound good right now, but I like that you have a goal to get better.

در حال حاضر صدای شما خوب است، اما من دوست دارم که هدفی برای بهتر شدن دارید.

The person listening to you will, instead of being uh uh, okay

شخصی که به شما گوش می دهد، به جای اینکه اوه اوه، ضعف

understanding of your quote unquote weakness, they will be impressed

نقل قول شما را خوب درک کند، تحت تأثیر

with your desire to achieve this.

تمایل شما برای رسیدن به این هدف قرار می گیرد.

So instead of saying, sorry, my pronunciation is not good from today,

بنابراین به جای اینکه بگویید ببخشید، از امروز تلفظ من خوب نیست، از

starting now, I want you to say, I really like the American accent one day.

الان می خواهم بگویید، من یک روز لهجه آمریکایی را خیلی دوست دارم.

I will also sound like an American.

من هم مثل یک آمریکایی صدا خواهم کرد.

Feels good, doesn't it?

احساس خوبی دارد، اینطور نیست؟

All right.

خیلی خوب.

The second thing I want you to stop saying right now is,

دومین چیزی که از شما می خواهم فعلاً از گفتن خودداری کنید،

I'm sorry, my English is not.

متأسفم، انگلیسی من اینطور نیست.

I am so sorry my, my English is just not good.

من خیلی متاسفم، انگلیسی من خوب نیست.

Listen, I know you've said it at least once and you're probably

گوش کن، می دانم که حداقل یک بار آن را گفته ای و احتمالاً

shaking your head right now, right?

همین الان سرت را تکان می دهی، درست است؟ از

I want you to stop saying this right now.

شما می خواهم همین الان این حرف را نزنید. به

Don't say this anymore instead of saying, sorry, my English is not good.

جای اینکه بگید ببخشید، انگلیسی من خوب نیست، دیگر این حرف را نزنید.

I want you to say this.

من از شما می خواهم این را بگویید.

I love speaking English.

من عاشق صحبت کردن به زبان انگلیسی هستم.

It's my second language.

این زبان دوم من است.

It's my third language.

این زبان سوم من است.

It's my fourth, my fifth, my sixth language.

این چهارمین، پنجمین و ششمین زبان من است.

Instead of saying my English is not good, I want you to focus on the

به جای اینکه بگویید انگلیسی من خوب نیست، می خواهم روی این

fact that you are so intelligent.

واقعیت تمرکز کنید که شما بسیار باهوش هستید.

Your brain is so amazing that you are able to learn another.

مغز شما آنقدر شگفت انگیز است که می توانید دیگری را یاد بگیرید.

Think about that.

بهش فکر کن.

Think about how awesome that is.

به این فکر کنید که چقدر عالی است.

You are learning an entirely different language, so stop saying,

شما در حال یادگیری یک زبان کاملاً متفاوت هستید، بنابراین دیگر نگویید،

I'm sorry, my English is not good.

متأسفم، انگلیسی من خوب نیست.

And instead say, I love speaking English.

و در عوض بگویید، من عاشق انگلیسی صحبت کردن هستم.

It's my second, third, fourth, fifth language.

این زبان دوم، سوم، چهارم، پنجم من است.

Once again, two things will.

بار دیگر، دو چیز خواهد بود.

The person listening to you instead of pitying you.

شخصی که به جای ترحم به شما گوش می دهد.

Oh, okay, your English isn't good.

اوه، خوب، انگلیسی شما خوب نیست.

They will instead be extremely impressed.

آنها در عوض بسیار تحت تأثیر قرار خواهند گرفت.

Wow, it's your second language, your third language, your fourth language.

وای، این زبان دوم شماست، زبان سوم شما، زبان چهارم شماست.

The second thing that will happen is your brain will again feel

دومین چیزی که اتفاق می افتد این است که مغز شما دوباره احساس می کند

like, Hey, we have a goal that we are in the process of achieving.

، هی، ما هدفی داریم که در حال رسیدن به آن هستیم.

Your brain will realize.

مغز شما متوجه خواهد شد.

We should be confident in the fact that we are learning another language.

ما باید به این واقعیت اطمینان داشته باشیم که در حال یادگیری زبان دیگری هستیم.

So again, instead of saying, I'm sorry, my English is not good starting right now, I

بنابراین، دوباره، به جای اینکه بگویید، متاسفم، انگلیسی من در حال حاضر خوب نیست،

want you to say, I love speaking English.

می خواهم بگویید، من عاشق انگلیسی صحبت کردن هستم.

It's my insert the number.

این شماره درج من است.

Second, third, fourth, fifth, sixth.

دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم.

You got it.

فهمیدی.

I know.

I listen.

میدانم.

گوش میدم

I'm feeling good already for you.

من از قبل برای شما احساس خوبی دارم.

This lesson is to help you to be more confident in your

این درس به شما کمک می کند تا به

ability to speak English.

توانایی خود در صحبت کردن به زبان انگلیسی اعتماد بیشتری داشته باشید.

Here's the third thing though.

اما در اینجا سومین مورد است.

I need you to stop saying English is too hard.

من از شما می خواهم که بگویید انگلیسی خیلی سخت است.

I just can't do it.

من فقط نمی توانم آن را انجام دهم.

English is just, it's too hard.

انگلیسی فقط، خیلی سخت است.

I'm not smart enough.

من به اندازه کافی باهوش نیستم.

It's too.

همینطور است.

I need you to stop saying that English is too hard.

من باید از گفتن این که انگلیسی خیلی سخت است دست بردارید.

When you say that English is too hard, you're telling yourself

وقتی می گویید انگلیسی خیلی سخت است، به خود می گویید

that you cannot achieve your goal.

که نمی توانید به هدف خود برسید.

So instead of saying English is too hard, this is what I want you to start saying.

بنابراین به جای اینکه بگویید انگلیسی خیلی سخت است، این چیزی است که می خواهم شروع کنید به گفتن.

I love learning new things in English.

من عاشق یادگیری چیزهای جدید به زبان انگلیسی هستم.

I'm gonna say that.

من این را خواهم گفت

I love learning new things in English.

من عاشق یادگیری چیزهای جدید به زبان انگلیسی هستم.

You see, when you say English is too hard, it's when you're in the situation where

ببینید، وقتی می گویید زبان انگلیسی خیلی سخت است، زمانی است که در موقعیتی قرار می گیرید که

you're learning so many things and you're having a hard time remembering them, or

چیزهای زیادی یاد می گیرید و به سختی می توانید آنها را به خاطر بسپارید، یا

you learn 10 things and then you realize there are 10 more things to learn and

10 چیز را یاد می گیرید و بعد متوجه می شوید که 10 چیز وجود دارد. چیزهای بیشتری باید یاد بگیرید و

you feel overwhelmed in that moment, I need you not to get discouraged instead

در آن لحظه احساس می کنید غرق شده اید، من به شما نیاز دارم که به جای اینکه

of saying, ah, English is just too hard.

بگویید، آه، انگلیسی خیلی سخت است، ناامید نشوید. می

I want you to say this instead.

خواهم به جای آن این را بگویید.

I love learning new things in English.

من عاشق یادگیری چیزهای جدید به زبان انگلیسی هستم.

Be optimistic and then your brain will expand.

خوشبین باشید و سپس مغز شما گسترش خواهد یافت.

Okay?

باشه؟

It's not too hard.

خیلی هم سخت نیست.

Yes, we have a challenge, but we love learning new things.

بله، ما یک چالش داریم، اما ما عاشق یادگیری چیزهای جدید هستیم.

Change your perspective, change your mindset, and your English

دیدگاه خود را تغییر دهید، طرز فکر خود را تغییر دهید و زبان انگلیسی شما

will improve every single day.

هر روز بهتر خواهد شد.

So again, I love learning new things in English.

بنابراین دوباره، من عاشق یادگیری چیزهای جدید به زبان انگلیسی هستم.

Starting now.

اکنون شروع می شود.

Starting from today.

از امروز شروع میشه

You got it.

All right.

فهمیدی.

خیلی خوب.

Now the very next thing I need you to stop saying.

اکنون نکته بعدی است که باید از گفتن آن دست بردارید.

Number four, I will never speak English like a native.

شماره چهار، من هرگز مانند یک بومی انگلیسی صحبت نمی کنم.

I want you.

من تو را می خواهم.

Yes, you.

بله تو.

I'm speaking to you.

من با شما صحبت می کنم.

Hey, I need you to stop saying this right now.

هی، من باید همین الان این حرف را نزنی.

Stop saying I will never speak English like a native, and I'm gonna

دیگر نگویید من هرگز مانند یک بومی انگلیسی صحبت نخواهم کرد، و

tell you a story before I give you what I'd like you to say, instead

قبل از اینکه آنچه را که دوست دارم به شما بگویم، داستانی را برای شما تعریف خواهم کرد، به جای

of this, I have tons of students and I'm gonna pick out one student.

این، من تعداد زیادی دانش آموز دارم و یکی را انتخاب خواهم کرد. دانشجو.

When I first met this student, and I've talked about him before,

وقتی برای اولین بار با این دانش آموز آشنا شدم و قبلاً در مورد او صحبت کرده ام،

Fred, I'm talking about you.

فرد، من در مورد تو صحبت می کنم.

When Fred first came to study with me, Fred, he's an amazing guy, and

زمانی که فرد برای اولین بار برای مطالعه با من آمد، فرد، او پسر شگفت انگیزی است، و

his first interaction with me, I could tell he was very nice, but

اولین تعامل او با من، می توانم بگویم که او بسیار خوب بود، اما

I could also tell he was very shy.

همچنین می توانستم بگویم که او بسیار خجالتی است.

He did make mistakes.

او اشتباهاتی مرتکب شد

He didn't feel as confident in his English speaking skills.

او به مهارت های انگلیسی صحبت کردن خود اعتماد به نفس نداشت.

Fast forward, I told Fred, Fred, you can.

سریع به جلو، به فرد گفتم، فرد، تو می توانی.

You can achieve your English goals.

شما می توانید به اهداف انگلیسی خود برسید.

You can speak English like a native.

شما می توانید مانند یک بومی انگلیسی صحبت کنید.

Just keep studying with me.

فقط با من درس بخون

You can.

تو می توانی.

Fast forward.

سریع به جلو.

Mm.

I kid you not, Fred, right now can speak English like a native.

مم

بچه که نیستی، فرد، همین الان می تونی مثل یک بومی انگلیسی صحبت کنی.

Not only is he confident in his English skills, he does work with international

او نه تنها به مهارت های انگلیسی خود اطمینان دارد ، بلکه با

companies only speaking in English.

شرکت های بین المللی فقط به زبان انگلیسی صحبت می کند.

He runs an English podcast.

او یک پادکست انگلیسی اجرا می کند.

It's called Silver Cast, right?

اسمش Silver Cast است، درست است؟

Fred?

فرد؟

You, you guys can find it on YouTube Silver.

شما، بچه ها می توانید آن را در YouTube Silver پیدا کنید.

Fred is doing all of this, and he's never ever been to America.

فرد همه اینها را انجام می دهد، و او هرگز به آمریکا نرفته است.

He's never traveled to an American country, a country that speaks

او هرگز به یک کشور آمریکایی سفر نکرده است ، کشوری که

English as their native language.

انگلیسی را به عنوان زبان مادری خود صحبت می کند.

Fred now sounds like a native English speaker, so never think that it's

فرد اکنون شبیه یک انگلیسی زبان مادری به نظر می رسد ، بنابراین هرگز فکر نکنید که

impossible again, stop saying, I will never speak English like a native.

دوباره غیرممکن است، دیگر نگویید، من هرگز مانند یک بومی انگلیسی صحبت نمی کنم.

Instead, I want you to say, My goal is to speak English like a native.

در عوض، می‌خواهم بگویید، هدف من این است که مانند یک بومی انگلیسی صحبت کنم.

Once again, my goal is to speak English like a native.

یک بار دیگر، هدف من این است که مانند یک بومی انگلیسی صحبت کنم.

I believe you can do it, and I love watching my students achieve this goal.

من معتقدم که شما می توانید آن را انجام دهید، و من دوست دارم دانش آموزانم را ببینم که به این هدف می رسند.

Now, if you wanna study with me, the link is in the description, go to www

حالا اگه میخوای با من درس بخونی لینکش تو توضیحات هست برو به www

dot speak English, like a native.com.

dot speak English مثل native.com.

Very simple, right?

خیلی ساده، درسته؟

But I want you to remember, you can speak English like a native.

اما من می خواهم به یاد داشته باشید، شما می توانید انگلیسی را مانند یک بومی صحبت کنید.

So instead of saying, I will, I want you to say, my goal is

بنابراین به جای اینکه بگویم، می خواهم، می خواهم بگویید، هدف من این است که

to speak English like a native.

مانند یک بومی انگلیسی صحبت کنم. به

Give your brain this desire to speak English like a native.

مغز خود این تمایل را بدهید که مانند یک بومی انگلیسی صحبت کند.

Your brain will work overtime to help you achieve the goal.

مغز شما برای کمک به رسیدن به هدف، اضافه کاری خواهد کرد.

You got it right Now.

همین الان فهمیدی در

Here's the next thing I need you to stop saying right now.

اینجا چیز بعدی است که من از شما نیاز دارم که در حال حاضر از گفتن خودداری کنید.

Native English speakers speak too.

انگلیسی زبانان بومی نیز صحبت می کنند.

Native English speakers speak too fast.

انگلیسی زبانان بومی خیلی سریع صحبت می کنند.

Now, , I, I'm chuckling because I get this message all the time from students.

حالا، من، دارم میخندم چون این پیام را همیشه از دانش آموزان دریافت می کنم.

Tiff, I can understand you.

تیف، من می توانم شما را درک کنم.

But when I watch a movie or when I watch another YouTube video, I

اما وقتی فیلمی را تماشا می‌کنم یا وقتی ویدیوی یوتیوب دیگری را تماشا می‌کنم،

don't know what they're saying.

نمی‌دانم چه می‌گویند.

How can I can understand you?

چگونه می توانم شما را درک کنم؟

Now, here's the thing.

حالا موضوع اینجاست.

I'm your English teacher, right?

من معلم انگلیسی شما هستم، درست است؟

So when I'm speaking to you right now during this lesson, I am speaking clearly.

بنابراین وقتی من در حال حاضر در طول این درس با شما صحبت می کنم، به وضوح صحبت می کنم.

But at the end of every lesson, don't worry, it's coming.

اما در پایان هر درس، نگران نباشید، در راه است.

I give you a story, time A, and when I tell you a story, I speak

من به شما یک داستان می دهم، زمان A، و وقتی برای شما داستانی تعریف می کنم،

at a normal pace purposely.

عمداً با سرعت عادی صحبت می کنم.

I speak fast, I speak at my normal pace.

من تند صحبت می کنم، با سرعت عادی صحبت می کنم.

I use the words I would normally use with my friends, but yet

من از کلماتی استفاده می‌کنم که معمولاً با دوستانم استفاده می‌کنم، اما

you're still able to understand me.

شما هنوز هم می‌توانید مرا درک کنید.

So many of you say, TIFF.

خیلی از شما می گویید، TIFF.

My favorite part of your lesson, honestly, is the story.

بخش مورد علاقه من از درس شما، صادقانه، داستان است.

, but I speak fast during story time.

، اما در زمان داستان سریع صحبت می کنم.

How are you able to understand me?

چطوری میتونی منو درک کنی؟

Because you've gotten used to me because you've allowed your brain

چون تو به من عادت کردی چون به مغزت اجازه دادی

to open up and say, Hey, we're gonna understand whatever Tiffani is saying.

باز شود و بگوید، هی، ما هرچه تیفانی می‌گوید، می‌فهمیم.

So you have to change what you're saying.

بنابراین شما باید آنچه را که می گویید تغییر دهید.

So instead of saying native speakers, native English speakers

بنابراین به جای گفتن زبان مادری، انگلیسی زبانان بومی

speak too fast, I want you to say, I would love to mimic the pace and

خیلی سریع صحبت می کنند، می خواهم بگویید، من دوست دارم سرعت و

cadence of Native English speakers.

آهنگ انگلیسی زبانان بومی را تقلید کنم.

Speech.

سخن، گفتار.

Man, I love the way native English speakers speak one day.

مرد، من عاشق زبان انگلیسی‌های بومی روزی هستم.

I'm gonna do the same.

منم همین کارو میکنم

I want to mimic them.

من می خواهم از آنها تقلید کنم.

I want to copy them.

من می خواهم آنها را کپی کنم.

I want to sound like them one day.

من می خواهم یک روز شبیه آنها باشم.

So instead of it being a complaint, oh man, native English speakers speak too.

بنابراین به جای شکایت، اوه مرد، انگلیسی زبانان مادری نیز صحبت می کنند.

Now it becomes a goal to be achieved.

اکنون تبدیل به هدفی می شود که باید به آن دست یافت.

Listen, I would love to mimic the pace and cadence of native English speakers speech.

گوش کنید، من دوست دارم سرعت و آهنگ گفتار بومی انگلیسی زبانان را تقلید کنم.

You see what's happening, right?

می بینی چه اتفاقی می افتد، درست است؟

You're changing the way you're thinking.

داری طرز فکرت رو عوض میکنی

Instead of focusing on things you can't do, focusing on the negatives.

به جای تمرکز بر کارهایی که نمی توانید انجام دهید، روی موارد منفی تمرکز کنید.

Now you're switching to be more optimistic, focusing on your goals.

اکنون در حال تغییر به سمت خوش بین بودن و تمرکز روی اهداف خود هستید.

This will help you achieve each and every one of your English.

این به شما کمک می کند تا به تک تک زبان انگلیسی خود برسید.

Now, here's the next thing I need you to stop saying today.

حالا، این چیز دیگری است که باید امروز از گفتن خودداری کنید.

I can understand you, but I can't speak English Well, I can understand

من می توانم شما را درک کنم، اما نمی توانم انگلیسی صحبت کنم خوب، من می توانم

you, but I can't speak English Well, I'm pausing because I can't even count

شما را درک کنم، اما نمی توانم انگلیسی صحبت کنم خوب، من مکث می کنم زیرا حتی نمی توانم

the number of times I have received this exact message from student.

تعداد دفعاتی که دقیقاً این پیام را از طرف دریافت کرده ام را بشمارم دانشجو.

Tiffani, here's the deal.

تیفانی، این معامله است.

I can understand you, but I can't speak English well, my friend.

من می توانم شما را درک کنم، اما نمی توانم انگلیسی را خوب صحبت کنم دوست من. از

I want you to stop saying this right now.

شما می خواهم همین الان این حرف را نزنید.

Right now, instead of saying this, this is what I want you to say.

در حال حاضر، به جای گفتن این، این چیزی است که شما می خواهم بگویید.

Woo.

وو

I love how clearly you speak.

من عاشق این هستم که چقدر واضح صحبت می کنید.

One day I will speak as clearly as.

یک روز به همان وضوح صحبت خواهم کرد.

You see the difference, right?

تفاوت را می بینید، درست است؟

Man, I love how clearly you speak.

مرد، من عاشق این هستم که چقدر واضح صحبت می کنی.

I can understand everything you say then instead of focusing on, ah,

من می توانم به جای تمرکز روی همه چیزهایی که می گویید درک کنم ، آه،

but I can't do it, you say, Hey, one day I will speak just like you.

اما نمی توانم آن را انجام دهم، شما می گویید، یک روز من هم مثل شما صحبت خواهم کرد.

Again, you're giving yourself the opportunity to work towards a goal.

باز هم، شما به خودتان این فرصت را می دهید که برای رسیدن به یک هدف تلاش کنید. روی نقطه ضعف نقل قول

Don't focus on your current quote unquote weakness.

فعلی خود تمرکز نکنید .

Focus on your future goal and working towards it.

روی هدف آینده خود تمرکز کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید.

So again, instead of saying, Hey, I can understand you, but I can't speak English

بنابراین، دوباره به جای گفتن، هی، من می توانم شما را درک کنم، اما من نمی توانم انگلیسی را

well, I want you starting right now.

خوب صحبت کنم، می خواهم از همین الان شروع کنید.

Starting today.

امروز شروع میشود. می‌خواهم

I want you to say, I love how clearly you.

بگویی، چقدر واضح تو را دوست دارم. می

You know, one day who I will speak as clearly as you listen my friend,

دانی دوست من روزی به همان وضوحی که تو به آن گوش می دهی با چه کسی صحبت خواهم کرد،

when you change the words that you say, your life will change as well.

وقتی کلماتی را که می گویید تغییر دهید ، زندگی شما نیز تغییر خواهد کرد.

So the last thing I want you to know, the last thing I want you to stop saying

بنابراین آخرین چیزی که می‌خواهم بدانی، آخرین چیزی که می‌خواهم از گفتن خودداری کنی

is, I don't know what else to say.

این است که دیگر نمی‌دانم چه بگویم.

I don't know what else to say.

نمیدونم دیگه چی بگم

Now this.

حالا این.

All the time.

همیشه.

Again, literally I, I've taught English for years, over a decade, and I've had

باز هم، به معنای واقعی کلمه، من، سال ها، بیش از یک دهه، انگلیسی تدریس کرده ام، و

students, I'll ask them a question, Hey, can you tell me about your day?

شاگردان داشته ام، از آنها یک سوال می پرسم، هی، می توانید در مورد روزتان به من بگویید؟

And they'll start, ah, yes, I went to work and then I had lunch with my friends.

و شروع می کنند، آه، بله، من رفتم سر کار و بعد با دوستانم ناهار خوردم.

I say, okay, anything else?

من می گویم، باشه، چیز دیگری؟

Mm, I don't have anything else to say.

مم من دیگه حرفی ندارم

I don't know what else to say.

نمیدونم دیگه چی بگم

And they just, What's happening is your brain is having a hard time organizing

و آنها فقط، چه اتفاقی می افتد این است که مغز شما برای سازماندهی

your thoughts in English, right?

افکار شما به زبان انگلیسی مشکل دارد، درست است؟

But instead of saying, I don't know what else to say, I don't know what to say.

اما به جای اینکه بگویم، دیگر نمی دانم چه بگویم، نمی دانم چه بگویم.

I want you to say this.

من از شما می خواهم این را بگویید.

Let me think about that for a moment.

بذار یه لحظه بهش فکر کنم

Totally different, right?

کاملا متفاوت است، درست است؟

Instead of saying, I don't know what to say, because the moment you say, I don't

به جای اینکه بگی نمی دونم چی بگم چون اون لحظه که می گی نمی

know, your brain says, okay, let me shut.

دونم مغزت میگه باشه بذار ببندم.

Okay.

باشه.

We don't have to work anymore.

دیگه لازم نیست کار کنیم

You don't need our help anymore.

شما دیگر به کمک ما نیاز ندارید.

The brain shuts off.

مغز خاموش می شود.

But when you say, instead of, I don't know what else to say.

اما وقتی می گویی، به جای آن، نمی دانم دیگر چه بگویم.

When you say, let me think about that for a moment.

وقتی می گویی، بگذار یک لحظه به آن فکر کنم.

All of a sudden, your brain goes into overdrive.

یکدفعه، مغز شما بیش از حد کار می کند.

Okay?

باشه؟

They wanna know more about what you said.

آنها می خواهند در مورد آنچه شما گفتید بیشتر بدانند.

Okay.

Well, tell them about your friend.

باشه.

خوب، در مورد دوست خود به آنها بگویید.

Ah, well, my friend I, I've noticed since elementary school, we're really close.

آه، خوب، دوست من، من از دوران دبستان متوجه شدم، ما واقعاً به هم نزدیکیم.

All of a sudden, more information will come to your.

ناگهان اطلاعات بیشتری به شما خواهد رسید.

So again, instead of saying, I don't know what else to say,

پس دوباره، به جای اینکه بگویم، نمی دانم دیگر چه بگویم، می

I want you starting today.

خواهم از امروز شروع کنی.

Starting now.

اکنون شروع می شود. می‌خواهم

I want you to say, let me think about that for a moment.

بگوئی، بگذار یک لحظه به آن فکر کنم.

And I want you to realize this native English speakers do the

و من می‌خواهم متوجه شوید که این انگلیسی‌زبان‌های بومی

exact same thing right now I'm teaching you something, right?

دقیقاً همین کار را انجام می‌دهند.

I, I, I'm giving you some information about English and

من، من، اطلاعاتی در مورد انگلیسی به شما می دهم و

helping you improve your English by changing your mindset, but let's.

با تغییر طرز فکرتان به شما کمک می کنم زبان انگلیسی خود را بهبود ببخشید ، اما اجازه دهید.

Let me think for a moment.

بذار یه لحظه فکر کنم

I just paused, but you were okay.

من فقط مکث کردم، اما تو خوب بودی.

Why?

Because you were waiting for my answer.

چرا؟

چون منتظر جواب من بودی

You were waiting for my next thought.

منتظر فکر بعدی من بودی

It's totally okay to say, let me think for a moment as you're

کاملاً اشکالی ندارد که بگوییم، بگذارید یک لحظه همانطور که شما

thinking, the person will wait.

فکر می کنید فکر کنم، آن شخص منتظر خواهد ماند.

This is what I want you to remember now.

این چیزی است که می خواهم اکنون به یاد داشته باشید.

I hope you enjoy today's lesson.

امیدوارم از درس امروز لذت ببرید.

Again, I want to encourage you, change your mindset and you will change your life

باز هم می خواهم شما را تشویق کنم، طرز فکر خود را تغییر دهید و زندگی خود را تغییر دهید

and you will start improving your English.

و شروع به بهبود زبان انگلیسی خود کنید.

You can do it.

شما می توانید آن را انجام دهید.

I believe in you.

من به تو ایمان دارم.

You still there?

هنوز اونجایی؟

? You know what time it's.

? میدونی ساعت چنده

Story time.

زمان داستان.

Hey, I said it story time.

سلام، گفتم زمان داستان.

Alright.

بسيار خوب.

Today's story is actually about a guy that I met at the gym.

داستان امروز در واقع در مورد پسری است که در باشگاه با او آشنا شدم.

Now we're talking about, we talked about today, about changing your mindset,

حالا ما در مورد امروز صحبت کردیم، در مورد تغییر طرز فکر،

changing the words that you say.

تغییر کلماتی که می گویید.

So, you know, I go to the gym and I enjoy working out and you

بنابراین، می دانید، من به باشگاه می روم و از ورزش کردن لذت می برم و شما با

meet different people at the gym.

افراد مختلف در باشگاه ملاقات می کنید.

You see some people that are extremely.

شما برخی از افراد را می بینید که فوق العاده هستند.

Lots of muscles and some people that are in shape.

تعداد زیادی ماهیچه و برخی افراد در فرم هستند.

Not really muscular, but they're very well proportioned.

واقعاً عضلانی نیستند، اما تناسب بسیار خوبی دارند.

And then others, well, they're at the beginning of their journey, right?

و سپس دیگران، خوب، آنها در آغاز سفر خود هستند، درست است؟

Just working towards that end goal.

فقط برای رسیدن به هدف نهایی کار کنید.

So I was speaking to some friends at the gym and all of

بنابراین من در ورزشگاه با چند دوست صحبت می کردم و

a sudden this guy walked up.

ناگهان این مرد بلند شد.

Now this guy, this guy, the epitome of buff every, you could

حالا این مرد، این مرد، مظهر گاومیش هرکدام، شما می‌توانید

see muscles everywhere, chest, muscles, arm, muscles, shoulders.

ماهیچه‌ها را همه جا ببینید، سینه، ماهیچه‌ها، بازوها، ماهیچه‌ها، شانه‌ها.

He was built nice.

او زیبا ساخته شده بود

. So he walked up and my friends started talking to him.

. بنابراین او بلند شد و دوستانم شروع به صحبت با او کردند.

And so we were having a conversation about, you know,

و بنابراین، ما در حال گفتگو در مورد، می دانید،

getting in shape and everything.

خوش فرم شدن و همه چیز بودیم.

And I turned to him.

و به سمتش برگشتم.

I said, Hey, so tell us about your journey.

گفتم: هی، پس از سفرت بگو.

How did you get in shape?

چطوری به فرمت رسیدی؟

And he said, oh, he said, SIS, I didn't always look like this.

و او گفت، اوه، او گفت، SIS، من همیشه اینطور به نظر نمی رسیدم.

And I was like, okay.

و من مثل این بودم که باشه

I just expected that maybe he was a skinny guy before.

من فقط انتظار داشتم که شاید قبلاً یک مرد لاغر بود.

And then he just started working out and got bigger.

و بعد تازه شروع به ورزش کرد و بزرگتر شد.

He said.

او گفت.

I was extremely overweight.

من فوق العاده اضافه وزن داشتم.

He said I was obese, and I think he said he was either 300 or 400 pounds.

او گفت من چاق هستم و فکر می کنم او گفت که یا 300 یا 400 پوند است.

He was a very large guy.

او یک پسر بسیار بزرگ بود.

Now he got my attention because again, what I was seeing in front of me did not

حالا او توجه من را به خود جلب کرد زیرا باز هم چیزی که در مقابلم می دیدم

at all look like what he was describing.

اصلاً شبیه آنچه او توصیف می کرد نیست.

. So he proceeded to explain his journey, how he changed his

. بنابراین او به توضیح سفر خود ادامه داد ، چگونه

mindset, he changed his diet.

طرز فکر خود را تغییر داد، او رژیم غذایی خود را تغییر داد.

He started working out on a regular basis and remained consistent.

او به طور منظم شروع به تمرین کرد و ثابت ماند.

Now, I am someone that's already kind of in shape a little bit, right?

حالا، من کسی هستم که از قبل کمی خوش فرم است، درست است؟

But you're looking at someone that has achieved a.

اما شما به کسی نگاه می کنید که به یک دست یافته است.

A goal that they put in front of them and they continue to work towards that goal.

هدفی که آن ها پیش روی خود قرار داده اند و به تلاش خود برای رسیدن به آن هدف ادامه می دهند.

He inspired me.

او به من الهام بخشید.

I'm already in the gym.

من در حال حاضر در ورزشگاه هستم.

I was already in the gym, but this man inspired me because every day he

من قبلاً در ورزشگاه بودم، اما این مرد به من الهام بخشید زیرا هر روز برای رسیدن به

worked towards his goal, he changed his mindset, he changed his diet.

هدفش تلاش می کرد، طرز فکرش را تغییر می داد، رژیم غذایی خود را تغییر می داد.

and I was inspired and I said, you know what?

و من الهام گرفتم و گفتم، می دانید چیست؟

If he can do it, if he can remain consistent and move forward

اگر او بتواند این کار را انجام دهد، اگر بتواند ثابت بماند و

every day working towards his goal, I can do the same thing.

هر روز برای رسیدن به هدفش به جلو حرکت کند، من می‌توانم همین کار را انجام دهم.

So I want you to remember this, what we talked about today in the

بنابراین می‌خواهم این را به خاطر بسپارید، چیزی که امروز در درس درباره آن صحبت کردیم این

lesson was stopping the phrases, not using the phrases that

بود که عبارات را متوقف کنید، نه استفاده از عباراتی که

you've been using up until this.

تا این لحظه استفاده می‌کردید.

make that change consistently.

آن تغییر را به طور مداوم انجام دهید.

Change the way you're speaking to yourself about yourself and watch your life change.

نحوه صحبت کردن با خود را در مورد خود تغییر دهید و شاهد تغییر زندگی خود باشید.

Every time I go to the gym, when I see that guy, I get

هر بار که به باشگاه می روم، وقتی آن پسر را می بینم،

inspired, man, if he can do it.

الهام می گیرم، مرد، اگر بتواند این کار را انجام دهد.

Anyone can.

هرکسی میتواند.

I hope you enjoyed today's lesson and I'll talk to you next time.

امیدوارم از درس امروز لذت برده باشید و دفعه بعد با شما صحبت خواهم کرد.