ENGLISH YOU MUST KNOW

Hey, in today's lesson

سلام، در درس

I'm going to teach you English.

امروز به شما انگلیسی آموزش می دهم.

You must know in order to sound like a native English speaker.

برای اینکه شبیه یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید باید بلد باشید.

This is episode two of our English.

این قسمت دوم زبان انگلیسی ماست.

You must know series.

حتما سریال بلد باشید

I'm going to introduce you to an amazing YouTube channel where you

من قصد دارم یک کانال شگفت انگیز یوتیوب را به شما معرفی کنم که در آن می

can watch the video after this one.

توانید ویدیو را بعد از این یکی تماشا کنید.

And you'll be able to hear the words that you will learn.

و شما قادر خواهید بود کلماتی را که یاد خواهید گرفت بشنوید.

Are you.

شما هستید.

Well then I'm teacher Tiffani.

خب پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید درست وارد شویم.

Now the video that I am going to be referencing comes from

اکنون ویدیویی که قرار است به آن ارجاع بدهم از

an amazing YouTube channel.

یک کانال شگفت انگیز YouTube می آید.

This gentleman, Johnny Harris has an awesome YouTube channel with very

این آقا جانی هریس یک کانال عالی یوتیوب با

interesting documentaries videos on travel and so many other things.

فیلم های مستند بسیار جالب در مورد سفر و خیلی چیزهای دیگر دارد.

But the video I am referencing today is actually.

اما ویدیویی که امروز به آن اشاره می کنم در واقع است.

McDonald's that's right.

مک دونالد درست است.

The video is called the real reason McDonald's ice cream

این ویدیو دلیل واقعی

machines are always broken.

شکستن همیشه دستگاه های بستنی ساز مک دونالد نامیده می شود.

Now in this video, Johnny Harris literally uses tons of English

اکنون در این ویدئو، جانی هریس به معنای واقعی کلمه از هزاران

vocabulary words that will help you sound more like a native English speaker.

لغات واژگان انگلیسی استفاده می کند که به شما کمک می کند بیشتر شبیه یک انگلیسی زبان مادری باشید.

So let's get started with the first word that pops up during the video.

پس بیایید با اولین کلمه ای که در طول ویدیو ظاهر می شود شروع کنیم.

This word is also extremely important for you to know and understand the word

این کلمه همچنین برای شما بسیار مهم است که بدانید و درک کنید که

is conspiracy conspiracy now real quick, before I go over the definition, I

کلمه توطئه توطئه است اکنون سریع است، قبل از اینکه تعریف را مرور کنم،

want you to repeat after me conspiracy.

می خواهم بعد از من توطئه را تکرار کنید.

Excellent.

عالی

Again, conspiracy.

باز هم توطئه

Great job.

Last time after me conspiracy.

کارت عالی بود.

آخرین بار بعد از من توطئه.

Excellent.

Very good.

عالی

خیلی خوب.

Now I'm helping you with the pronunciation, but don't

حالا من در تلفظ به شما کمک می کنم ، اما

forget if you want to improve your English pronunciation.

اگر می خواهید تلفظ انگلیسی خود را بهتر کنید، فراموش نکنید.

All you have to do is download my app English with Tiffani.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که اپلیکیشن من انگلیسی را با تیفانی دانلود کنید.

The link is right in the description, or you can go to

لینک دقیقاً در توضیحات موجود است یا می توانید به

your phone and download the app.

گوشی خود بروید و برنامه را دانلود کنید.

It will definitely help you improve your English pronunciation.

قطعا به شما در بهبود تلفظ انگلیسی کمک می کند.

Now let's check out this word and see what the definition is.

حالا بیایید این کلمه را بررسی کنیم و ببینیم که چه تعریفی دارد.

Conspiracy.

توطئه

This word means a secret plan by a group to do something unlawful or harmful.

این کلمه به معنای نقشه مخفیانه گروهی برای انجام کاری حرام یا مضر است.

Again, they're coming together to do something that's not good.

دوباره، آنها دور هم جمع می شوند تا کاری انجام دهند که خوب نیست.

It's not lawful.

حلال نیست

We say conspiracy.

ما می گوییم توطئه.

Now here's an example sentence.

حالا این یک جمله مثال است.

Using the word.

با استفاده از کلمه.

The three men are accused of conspiracy.

این سه مرد متهم به توطئه هستند.

Remember, conspiracy just means a secret plan by a group to

به یاد داشته باشید، توطئه فقط به معنای نقشه مخفیانه یک گروه برای

do something that's unlawful.

انجام کاری غیرقانونی است.

So again, the three men are accused of conspiracy.

بنابراین باز هم این سه مرد به توطئه متهم می شوند.

Now sentence number two, using this word.

حالا جمله شماره دو با استفاده از این کلمه.

I suspected that he was involved in the conspiracy.

من مشکوک بودم که او در این توطئه دست داشته است.

Again.

از نو.

I suspected that he was involved in the conspiracy.

من مشکوک بودم که او در این توطئه دست داشته است.

And now sentence number three, you can get a good idea of how

و اکنون جمله شماره سه، می توانید ایده خوبی از

to use this word in real life.

نحوه استفاده از این کلمه در زندگی واقعی داشته باشید.

At first, he was blisfully unaware of the conspiracy against him.

او ابتدا از توطئه علیه خود بی خبر بود.

He was happy living his best life.

او از بهترین زندگی خود خوشحال بود.

He didn't know there was a conspiracy against him.

او نمی دانست که توطئه ای علیه او وجود دارد.

So one more time.

پس یک بار دیگر

At first he was blisfully unaware.

در ابتدا او از خوشحالی بی خبر بود.

Of the conspiracy against him.

از توطئه علیه او.

Makes sense.

Right.

منطقی است.

درست.

So again, conspiracy, the first word you will hear.

پس باز هم توطئه، اولین کلمه ای که خواهید شنید.

And once again, you'll hear this word at the one second.

و یک بار دیگر، شما این کلمه را در یک ثانیه خواهید شنید.

Mark.

علامت.

Notice the timestamp.

به مهر زمانی توجه کنید

When you turn this video on again, after you watch this lesson go directly

وقتی دوباره این ویدیو را روشن کردید، بعد از تماشای این درس مستقیماً

to the video, the link is in the description and you can watch the lesson

به ویدیو بروید، پیوند در توضیحات موجود است و می توانید

from Johnny Harris about McDonald's.

درس جانی هریس در مورد مک دونالد را تماشا کنید.

Now let's check out word number two.

حالا بیایید کلمه شماره دو را بررسی کنیم.

Word number two is

کلمه شماره دو

nefarious.

شرورانه است.

Now I want to help you with the pronunciation.

حالا می خواهم در تلفظ به شما کمک کنم .

So after me, Nefarious.

پس بعد از من، بدجنس.

Excellent.

عالی

Last time nefarious.

آخرین بار بدجنس.

Good front teeth on your bottom lip.

دندان های جلویی خوب روی لب پایین شما.

Excellent.

عالی

Now the word nefarious, it just means actions or

در حال حاضر کلمه شرور ، فقط به معنای اعمال یا

activities that are morally bad.

فعالیت هایی است که از نظر اخلاقی بد هستند.

Something that is not good in English.

چیزی که در انگلیسی خوب نیست.

We say nefarious nefarious.

ما می گوییم بدجنس بدجنس.

Now let me give you an example sentence using this.

حالا اجازه بدهید با استفاده از این یک جمله مثال بزنم.

The first example, sentence is most of us know that information sent over

مثال اول، جمله این است که بسیاری از ما می دانیم که اطلاعات ارسال شده از

internet wires can be used by individuals who have nefarious intentions in mind.

طریق سیم اینترنت می تواند توسط افرادی استفاده شود که نیت های پلید در ذهن دارند.

It makes sense, right?

منطقی است، درست است؟

It's a long advanced English sentence, but since you now understand the

این یک جمله انگلیسی طولانی و پیشرفته است، اما از آنجایی که اکنون

word nefarious again, actions or activities that are morally bad,

دوباره کلمه شرور، اعمال یا فعالیت هایی که از نظر اخلاقی بد هستند را می فهمید،

you now understand this sentence.

اکنون این جمله را می فهمید.

So one more time.

پس یک بار دیگر

Most of us know that information sent over.

بسیاری از ما اطلاعات ارسال شده را می دانیم.

Internet wires can be used by individuals who have nefarious intentions in mind

سیم‌های اینترنت می‌توانند توسط افرادی استفاده شوند که نیت‌های پلید

or morally bad intentions in mind.

یا از نظر اخلاقی بد در ذهن دارند.

Now what about this sentence?

حالا این جمله چطور؟

Sentence number two.

جمله شماره دو

In the end.

در پایان.

If you have the most money and property, then you are successful

اگر بیشترین پول و دارایی را دارید، پس

in your efforts to beat the villains at their own nefarious game.

در تلاش خود برای شکست دادن شرورها در بازی شیطانی خود موفق هستید.

Again, an advanced English sentence, but now you understand

باز هم یک جمله انگلیسی پیشرفته اما حالا

this advanced English word.

این کلمه پیشرفته انگلیسی را فهمیدید.

So once again, in the end, if you have the most money and proper.

بنابراین یک بار دیگر، در پایان، اگر شما بیشترین پول و مناسب.

Then you are successful in your efforts to beat the villains

سپس در تلاش های خود برای شکست دادن

at their own nefarious game.

شرورها در بازی شیطانی خود موفق خواهید بود.

Now sentence number three, the company's CEO seems to have been involved in

اکنون حکم شماره سه، به نظر می رسد که مدیر عامل شرکت در

some nefarious practices or activities.

برخی اعمال یا فعالیت های شرورانه شرکت داشته است.

Either one works again, the company's CEO seems to have been involved in

هر کدام دوباره کار می کند، به نظر می رسد مدیر عامل شرکت در

some nefarious practices or activities.

برخی اقدامات یا فعالیت های شرورانه شرکت داشته است.

Again, now you understand the word nefarious.

باز هم اکنون کلمه بدجنس را متوجه شدید.

So once again, remember when you watch the video by Johnny Harris Harris.

بنابراین یک بار دیگر، زمانی که ویدیوی جانی هریس هریس را تماشا می کنید، به یاد بیاورید .

You want to listen for this word at the one minute and 33 second mark.

شما می خواهید به این کلمه در علامت یک دقیقه و 33 ثانیه گوش دهید.

One minute and 33 seconds into the video.

یک دقیقه و 33 ثانیه پس از فیلم.

You will hear the word nefarious.

کلمه شرور را خواهید شنید.

Now, what about word number three, another word that is very important

حالا در مورد کلمه شماره سه، یک کلمه دیگر که برای شما بسیار مهم است که

for you to understand the word is skeptical, skeptical after me.

کلمه را بفهمید شکاک است، شک بعد از من.

Skeptical.

مشکوک.

Woo.

وو

Very good.

Again.

خیلی خوب.

از نو.

Skeptical.

مشکوک.

Excellent.

Last time after.

عالی

آخرین بار بعد از

Skeptical.

مشکوک.

Great job.

کارت عالی بود.

Now the word skeptical just means not easily convinced having doubts or

اکنون کلمه شکاک فقط به این معنی است که به راحتی متقاعد نمی شوید که شک و تردید داشته باشید

reservations, like if you're going to pick out a camera and you're just not

، مثلاً اگر قرار است دوربینی را انتخاب کنید و فقط

sure if the camera you're looking at is good or not, you're a bit skeptical.

مطمئن نیستید که دوربینی که به آن نگاه می کنید خوب است یا نه، شما کمی مشکوک

Now.

Check out these example sentence.

اکنون.

این جمله مثال را بررسی کنید.

The first one.

اولی.

She turned in time to see Mrs.

او به موقع برگشت تا خانم

Watson's skeptical.

واتسون را مشکوک ببیند.

Look, turn into a smile again.

ببین دوباره به لبخند تبدیل شو

She turned in time to see Mrs.

او به موقع برگشت تا خانم

Watson's skeptical.

واتسون را مشکوک ببیند.

Look, turn into a smile.

نگاه کن، تبدیل به لبخند شو

Makes sense.

منطقی است.

Right now, sentence number two, his expression was

همین الان جمله شماره دو،

skeptical again, his expression.

بیانش دوباره مشکوک بود، بیانش.

Was skeptical and sentence number three.

مشکوک بود و جمله شماره سه.

But over the last few years, I've become skeptical about the whole thing.

اما در طول چند سال گذشته، من در مورد کل موضوع شک کرده ام.

I'm not really sure if this whole thing is good or not.

من واقعا مطمئن نیستم که آیا کل این موضوع خوب است یا نه.

I'm having some doubts.

من شک دارم

I'm not convinced once again, but over the last few years, I've

من یک بار دیگر قانع نشدم، اما در چند سال گذشته، من در

become skeptical about the whole.

مورد کل شک کرده ام.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

So again, when you watch the video by Johnny Harris, listen

درست؟

پس دوباره، وقتی ویدیوی جانی هریس را تماشا می‌کنید،

for the word skeptical at the one minute and 55 second mark.

به کلمه شکاک در نقطه یک دقیقه و 55 ثانیه گوش دهید.

So we have word number three.

بنابراین ما کلمه شماره سه را داریم.

Now I want to teach you word number four.

حالا می خواهم کلمه شماره چهار را به شما آموزش دهم.

It will pop up in the video with Johnny Harris.

در ویدیو با جانی هریس ظاهر می شود.

This is a combination word, and it is mind numb.

این یک کلمه ترکیبی است و ذهن را بی حس می کند.

Mind numbing.

بی حس کننده ذهن

I want you to watch closely and listen closely mind numbing.

من از شما می خواهم که از نزدیک تماشا کنید و از نزدیک گوش فرا دهید.

Excellent.

عالی

Again after me.

دوباره بعد از من

Mind numbing.

بی حس کننده ذهن

Great job last time after me.

آخرین بار بعد از من کار عالی بود.

Mind numbing.

بی حس کننده ذهن

Excellent.

Now mind numbing, just to make sure you understand this properly

عالی

حالا بی حس کردن ذهن، فقط برای اینکه مطمئن شوید این را به درستی درک کرده اید

mind numbing means so extreme.

بی حسی ذهن یعنی خیلی شدید.

Or intense as to prevent normal thought.

یا شدید برای جلوگیری از فکر عادی.

You're so overwhelmed.

تو خیلی غرق شدی

It's so intense that you can't think normally it's just too

آنقدر شدید است که نمی‌توانید به طور معمول فکر کنید

much for you to deal with.

که برای شما خیلی زیاد است.

It's mind numbing.

این ذهن را بی حس می کند.

I, I just can't think clearly mind numb.

من، من فقط نمی توانم به وضوح فکر کنم بی حس.

My mind feels like it's numb mind numbing.

ذهن من احساس می کند که ذهن بی حس شده است.

So for example, here's a good sentence.

به عنوان مثال، در اینجا یک جمله خوب است.

The jury sat through hours of mind, numbing testimonies

هیئت منصفه ساعت ها در ذهن نشسته بود و شهادت ها را بی حس می کرد

testimony after testimony.

.

So many testimon.

اینهمه شهادت

And the jury they couldn't even focus anymore.

و هیئت منصفه حتی دیگر نتوانستند تمرکز کنند.

So again, the jury sat through hours of mind, numbing testimonies,

بنابراین دوباره، هیئت منصفه ساعت‌ها در ذهن نشستند، شهادت‌های بی‌حس‌کننده،

sentence number two, the whole experience was mind numbing.

جمله شماره دو، کل تجربه ذهن را بی‌حس کرد.

Again, mind numbing means so extreme or intense as to prevent normal thought.

باز هم، بی حسی ذهن به معنای آنقدر شدید یا شدید است که مانع از فکر عادی می شود.

We couldn't even think clearly because the whole experience.

ما حتی نمی توانستیم به وضوح فکر کنیم زیرا کل تجربه بود.

Was mind numbing and finally sentence number three, the repetition was mind

ذهن بی حس کننده بود و در نهایت جمله شماره سه، تکرار

numbing over and over and over again.

بارها و بارها ذهن را بی حس می کرد.

Think about it when I'm helping you with pronunciation.

زمانی که در تلفظ به شما کمک می کنم به آن فکر کنید.

I normally repeat myself three times.

من به طور معمول خود را سه بار تکرار می کنم.

Sometimes four, but normally three times.

گاهی اوقات چهار، اما به طور معمول سه بار.

But imagine if I said repeat after me 35 times, that would be mind numbing.

اما تصور کنید اگر ۳۵ بار بگویم بعد از من تکرار کنید ، ذهن را بی‌حس می‌کند.

Oh my goodness.

اوه خدای من.

The repetition was mind numbing.

تکرار ذهن را بی حس می کرد.

Makes sense.

Right? I think you got it.

منطقی است.

درست؟ فکر میکنم متوجه موضوع شده باشی.

So again, when you watch the video right after this one with Johnny

بنابراین، دوباره، وقتی ویدیو را بلافاصله بعد از این ویدیو با جانی

Harris, listen for mind numbing at the two minute and seven second mark.

هریس تماشا می‌کنید، به بی‌حسی ذهن در نقطه دو دقیقه و هفت ثانیه گوش دهید.

Okay.

Two minutes and seven seconds into the video.

باشه.

دو دقیقه و هفت ثانیه بعد از ویدیو.

He is going to say mind numbing.

او می خواهد بگوید بی حس است.

Now what about number five?

حالا شماره پنج چطور؟

Number five is also another word that you must underst.

شماره پنج نیز کلمه دیگری است که باید آن را درک کنید.

The word is epidemic epidemic.

کلمه اپیدمی اپیدمی است.

So after me epidemic.

پس بعد از من اپیدمی.

Excellent.

عالی

Again, epidemic.

باز هم اپیدمی

Yes.

آره.

Last time epidemic.

آخرین بار اپیدمی

Great job now, the word epidemic just means excessively prevalent

اکنون کار بسیار خوبی است، کلمه اپیدمی فقط به معنای شیوع

or excessively happening often over a large area at a particular time.

بیش از حد یا بیش از حد اتفاق است که اغلب در یک منطقه بزرگ در یک زمان خاص اتفاق می افتد.

Again, it's prevalent.

باز هم شایع است.

It's happening in many different areas.

در بسیاری از مناطق مختلف اتفاق می افتد.

We call this situation an epidemic.

ما این وضعیت را یک اپیدمی می نامیم.

This thing, this that's whatever's happening is an epidemic.

این چیزی که اتفاق می افتد یک اپیدمی است.

Let's check out an example sentence to help you understand this more.

بیایید یک جمله مثال را بررسی کنیم تا به شما در درک بیشتر این موضوع کمک کند.

A great epidemic burst forth in that area.

یک اپیدمی بزرگ در آن منطقه رخ داد.

Again, it was prevalent happening often over a large area.

باز هم، اغلب در یک منطقه بزرگ اتفاق می افتاد.

Hey, they had a great epidemic burst forth in that area.

هی، آنها یک اپیدمی بزرگ در آن منطقه شیوع دادند.

And usually it's not a good thing.

و معمولاً چیز خوبی نیست.

Let's look, get sentence to number two.

بیایید نگاه کنیم، جمله شماره دو را دریافت کنیم.

She was carried off by the epidemic.

او توسط اپیدمی برده شد.

Again, she was carried off by the epidemic.

دوباره او را با اپیدمی برد.

And finally sentence number three, the threat of an epidemic caused

و در نهایت جمله شماره سه ، تهدید یک بیماری همه گیر باعث

great alarm and trepidation.

نگرانی و وحشت بزرگی شد.

People were nervous.

مردم عصبی بودند.

People were scared.

مردم ترسیده بودند.

Oh my goodness.

اوه خدای من.

The threat of an epidemic caused great alarm and trepidation.

تهدید یک بیماری همه گیر باعث نگرانی و وحشت بزرگی شد.

So again, when you watch the video, listen for this word

پس دوباره، وقتی ویدیو را تماشا می‌کنید ، به این کلمه

epidemic at the three minute mark.

اپیدمی در سه دقیقه گوش دهید.

So number five, again was epidemic.

بنابراین شماره پنج، دوباره همه گیر شد.

What about number six?

شماره شش چطور؟

Another one that's very important for you to understand.

یکی دیگر که درک آن برای شما بسیار مهم است.

Number six is mind Bogg.

شماره شش ذهن بوگ است.

Mind boggling.

ذهن گیج کننده

All right.

Mind boggling.

خیلی خوب.

ذهن گیج کننده

Now this is something that is very important for you to understand,

حالا این چیزی است که درک آن برای شما بسیار مهم است،

but repeat after me mind boggling.

اما بعد از من تکرار کنید.

Good.

خوب

Again, mind boggling.

باز هم گیج کننده.

Great.

عالی.

I want you to look at it one more time or pay attention.

من می خواهم یک بار دیگر به آن نگاه کنید یا توجه کنید.

One more time to what this word, this combination of words looks.

یک بار دیگر به آنچه این کلمه، این ترکیب کلمات به نظر می رسد.

So again, mind boggling mind boggling.

بنابراین دوباره، ذهن گیج کننده ذهن درهم ریخته.

So last time, watch me.

پس آخرین بار، مرا تماشا کن.

If you're looking at the video mind boggling.

اگر به ویدیو نگاه می کنید، ذهن شما را به خود مشغول می کند.

Excellent.

عالی

Now this just means.

حالا این فقط به این معنی است.

Having a very powerful or overwhelming effect on the mind, again, having

تأثیر بسیار قوی یا طاقت فرسا بر ذهن، باز

a very powerful or overwhelming effect on the mind, we say mind

هم تأثیر بسیار قوی یا طاقت فرسا بر ذهن، می گوییم

boggling, like, oh my goodness.

ذهن گیج کننده، مانند، خدای من.

My mind, mind boggling.

ذهن من، ذهن درگیر

That was mind boggling.

این گیج کننده بود.

So let me give you an example sentence.

بنابراین اجازه دهید یک جمله مثال بزنم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

The huge range of animals at the zoo is truly mind.

طیف عظیمی از حیوانات در باغ وحش واقعاً ذهن است.

Bogg.

بوگ

Think about it.

در مورد آن فکر کنید.

When you go to the zoo, you're not just going to see two

وقتی به باغ وحش می روید، قرار نیست فقط دو

or three or even 10 animals.

یا سه یا حتی 10 حیوان را ببینید.

There are hundreds of animals when you go to the zoo.

وقتی به باغ وحش می روید صدها حیوان وجود دارد.

So again, it's mind boggling.

بنابراین دوباره، آن را گیج کننده است.

One more time.

یک بار دیگر

The huge range of animals at the zoo is truly mind boggling.

طیف عظیمی از حیوانات در باغ وحش واقعاً گیج کننده است.

Now sentence number two, there are so many of them that it might

در حال حاضر جمله شماره دو، تعداد آنها به قدری زیاد است که ممکن

be mindboggling for a while.

است برای مدتی ذهن شما را درگیر کند.

You may feel overwhelmed.

ممکن است احساس غرق شدن کنید.

You may not be able to, to concentrate.

ممکن است نتوانید تمرکز کنید.

You're gonna feel overwhelmed again.

شما دوباره احساس می کنید غرق شده اید.

Sentence number two.

جمله شماره دو

There are so many of them that it might be mind boggling for

تعداد آنها به قدری زیاد است که ممکن است برای مدتی گیج کننده

a while and sentence number.

و شماره جمله باشد.

The wealth of information available and gardening on organic gardening

انبوهی از اطلاعات موجود و باغبانی در مورد باغبانی ارگانیک

can quickly become mind boggling.

می تواند به سرعت ذهن را مبهوت کند.

One more time.

یک بار دیگر

The wealth of information available on organic gardening

انبوهی از اطلاعات موجود در مورد باغبانی ارگانیک

can quickly become mind boggling.

می تواند به سرعت ذهن را مبهوت کند.

There's so much information you can feel overwhelmed.

اطلاعات بسیار زیادی وجود دارد که می توانید احساس غمگینی کنید.

It can become mind.

می تواند به ذهن تبدیل شود.

Bogg.

بوگ

Makes sense.

منطقی است.

Right?

So again, when you go to watch the video after this one, listen for mind

درست؟

بنابراین، دوباره، وقتی بعد از این ویدیو به تماشای ویدیو می روید، دوباره

boggling at the six minute and three second mark again, mind boggling.

در نقطه شش دقیقه و سه ثانیه به حیرت انگیزی گوش دهید.

Now what about number seven?

حالا شماره هفت چطور؟

Again, another one that is so important for you to understand

باز هم، یکی دیگر که درک آن برای شما بسیار مهم است

because native English speakers use it on a regular basis.

زیرا انگلیسی زبانان بومی به طور منظم از آن استفاده می کنند.

The word is infuriating infuriating.

کلمه خشمگین است خشمگین است.

Now I want you to repeat after me.

حالا می خواهم بعد از من تکرار کنی.

Infuriating.

خشمگین.

Yes.

آره.

Good.

Again, infuriating.

خوب

باز هم عصبانی کننده

excellent.

Last time after me infuriating.

عالی

آخرین بار بعد از من عصبانی

Excellent job.

کارت عالی بود.

Very good.

خیلی خوب.

Now the word infuriating just means causing feelings of extreme anger,

در حال حاضر کلمه Infuriating فقط به معنای ایجاد احساس خشم شدید،

causing feelings of extreme anger.

ایجاد احساس عصبانیت شدید است.

When someone is a super upset, I told you not to do that.

وقتی کسی خیلی ناراحت است، به شما گفتم این کار را نکنید.

They are infuriated.

آنها خشمگین هستند.

Extremely angry.

به شدت عصبانی.

So listen to this first sentence, sentence.

پس به این جمله اول گوش کن .

Number one, it is infuriating to talk to someone who just looks out of the window.

شماره یک، صحبت کردن با کسی که فقط از پنجره به بیرون نگاه می کند خشمگین است.

You're having a conversation with that individual and the whole

شما در حال گفتگو با آن فرد هستید و تمام

time they're looking out the window, not paying attention.

مدت آنها به بیرون از پنجره نگاه می کنند ، بدون توجه.

It is infuriating to talk to someone who just looks out of the window.

صحبت کردن با کسی که فقط از پنجره به بیرون نگاه می کند خشمگین است.

What about sentence number?

در مورد شماره جمله چطور؟

The infuriating thing is that he is always right now, this is kind of funny.

نکته عصبانی کننده این است که او همیشه در حال حاضر حق دارد، این یک جور خنده دار است.

Imagine a wife speaking about her husband and saying this it's infuriating.

تصور کنید زنی در مورد شوهرش صحبت می کند و می گوید این خشمگین است.

He's always right.

همیشه حق با اوست

I'm the one that's wrong.

من کسی هستم که اشتباه می کنم.

He's always right.

همیشه حق با اوست

She can get really angry, right?

او می تواند واقعا عصبانی شود، درست است؟

Maybe that's you.

شاید اون تو باشی

All right.

خیلی خوب.

And sentence number three, sentence.

و جمله شماره سه جمله.

Number three is it's infuriating.

شماره سه این است که خشمگین است.

When people keep spelling your name wrong, isn't.

وقتی مردم مدام نام شما را اشتباه می نویسند، اینطور نیست.

Now, this is interesting.

حالا این جالبه

My name is Tiffani, as you know, but my name is spelled T I F

همانطور که می دانید اسم من تیفانی است، اما املای اسم من T I F

F a N I many people spell it.

F a N است که خیلی ها آن را املا می کنند.

T I F F a N Y.

T I F F a N Y.

So a lot of times people will misspell my name because they think it's with a Y.

بنابراین خیلی از اوقات مردم اسم من را اشتباه می نویسند زیرا فکر می کنند با یک Y است.

Now I don't get angry.

حالا من عصبانی نمی شوم.

I just tell them the correct spelling, but for some people

من فقط املای صحیح را به آنها می گویم ، اما برای برخی از

it can make them extremely.

افراد می تواند آنها را فوق العاده کند.

And they can say it's infuriating when people keep spelling your name wrong.

و آنها می توانند بگویند که وقتی مردم نام شما را اشتباه می نویسند خشمگین است.

Isn't it makes sense.

منطقی نیست

Right.

درست.

Okay.

So again, when you go to watch the video, listen for this word at the

باشه.

پس دوباره، وقتی برای تماشای ویدیو می روید ، این کلمه را در

six minute and five second mark.

نقطه شش دقیقه و پنج ثانیه گوش دهید.

Again, the word is infuriating.

باز هم این کلمه خشمگین است.

Now we're gonna look at word number eight, another good word.

حالا ما به کلمه شماره هشت نگاه می کنیم ، یک کلمه خوب دیگر.

This word is nuance.

این کلمه یک نکته ظریف است.

Nuance now I wanted to repeat after me nuance.

Nuance اکنون می خواستم بعد از من nuance را تکرار کنم.

Yes.

Get those lips out nuance.

آره.

آن لب ها را از ظرافت بیرون بیاورید.

good job.

آفرین.

Last time after me nuance.

آخرین بار بعد از من تفاوت ظریف.

Excellent.

عالی

All now the word nuance.

همه در حال حاضر کلمه ظریف و ظریف.

This means a shade of meaning expression or sound, a shade

این به معنای سایه ای از بیان معنا یا صدا، سایه

of meaning expression or sound.

ای از بیان معنا یا صدا است.

It's not necessarily clear it's there, but it's not really clear.

لزوماً مشخص نیست که وجود دارد، اما واقعاً واضح نیست.

We say a nuance.

ما یک نکته ظریف را می گوییم.

So let me give you an example and, and this will help you

بنابراین اجازه دهید برای شما یک مثال بزنم ، و این به شما کمک می

understand the word more.

کند کلمه را بیشتر درک کنید.

He was aware of every nuance in her voice.

از تمام ظرایف صدای او آگاه بود.

Let me give you an example that will help you understand based on this sentence.

بگذارید مثالی بزنم که بر اساس این جمله به درک شما کمک کند.

Now I'm gonna say something to you.

حالا یه چیزی بهت میگم

Normally, I had a wonderful day make sense, right?

به طور معمول، من یک روز فوق العاده را سپری کردم، درست است؟

But I want you to listen closely to how my voice, the sound of

اما من از شما می خواهم که از نزدیک به صدای من گوش کنید،

my voice changes this time.

صدای من این بار تغییر می کند.

I had a wonderful day.

روز فوق العاده ای داشتم.

No, I, I said the same thing, but my voice sounded a bit different.

نه، من، همین را گفتم، اما صدایم کمی متفاوت بود.

Right.

درست.

I was a little bit slower when I was speaking.

وقتی صحبت می کردم کمی کندتر بودم.

I kind of added a little bit more of a.

من مقداری بیشتر از a اضافه کردم.

Shrug.

If you're looking at the video and my, my voice sounded different.

شانه بالا انداختن

اگر به ویدیو و من نگاه می کنید، صدای من متفاوت بود.

You were aware of the nuance in my voice.

تو از ظرافت صدای من آگاه بودی.

Tiffani, you said that you had a wonderful day, but it doesn't sound like you did.

تیفانی، گفتی که روز فوق العاده ای سپری کرده ای ، اما به نظر نمی رسد.

That means you were aware of the nuance in my voice.

یعنی از تفاوت های ظریف صدای من آگاه بودی.

Not really clear, but something was there in English.

خیلی واضح نیست، اما چیزی به زبان انگلیسی وجود داشت.

We say nuance, you got it.

ما می گوییم تفاوت های ظریف، متوجه شدید.

Right.

درست.

Okay.

Now, sentence number.

باشه.

حالا، شماره جمله.

Colin loves to analyze every little nuance of our conversation.

کالین دوست دارد تمام جزئیات کوچک مکالمه ما را تجزیه و تحلیل کند .

Every little part that could have another meaning.

هر قسمت کوچکی که می تواند معنای دیگری داشته باشد.

Colin loves to analyze every little nuance of our conversation.

کالین دوست دارد تمام جزئیات کوچک مکالمه ما را تجزیه و تحلیل کند .

And now what about sentence?

و حالا جمله چطور؟

Number three, she managed to capture every nuance of his expression in the portrait.

شماره سه، او موفق شد تمام جزئیات بیان او را در پرتره به تصویر بکشد.

She was looking at the painting, the portrait, and she could pick up

او به نقاشی ، پرتره نگاه می کرد و می توانست

little things in the portrait that had a deeper meaning up to them.

چیزهای کوچکی را در پرتره انتخاب کند که برای آنها معنای عمیق تری داشت.

Again, she managed to capture every nuance of his expression in the portrait.

دوباره، او موفق شد تمام نکات ظریف بیان او را در پرتره به تصویر بکشد.

So again, listen for this word at the 11 minute and seven second mark.

پس باز هم به این کلمه در دقیقه ۱۱ و ۷ ثانیه گوش دهید.

Again, the word is nuance.

باز هم، کلمه تفاوت ظریف است.

Now what about word number?

حالا در مورد شماره کلمه چطور؟

The word is obscure.

کلمه مبهم است.

Obscure.

I want you to repeat after me obscure.

مبهم.

می خواهم بعد از من مبهم تکرار کنی.

Yes.

آره.

Good again, obscure.

خوب دوباره، مبهم.

Excellent.

عالی

Last time after me.

آخرین بار بعد از من

Obscure.

مبهم.

Great job.

کارت عالی بود.

Now the word obscure just means not known to many people, again, not known to many

در حال حاضر کلمه مبهم فقط به معنای ناشناخته بودن برای بسیاری از مردم است، باز هم برای بسیاری از مردم ناشناخته است

people, many people don't know about this thing or this person odds a little bit

، بسیاری از مردم در مورد این چیز اطلاعی ندارند یا این شخص کمی

obscure, again, not known to many people.

مبهم است، باز هم برای بسیاری از مردم شناخته شده نیست.

So check out this example, sentence.

بنابراین این مثال، جمله را بررسی کنید.

It was an obscure corner of the world.

گوشه ای مبهم از دنیا بود.

It wasn't a place that many people had visited before.

این مکانی نبود که قبلاً افراد زیادی از آن بازدید کرده بودند.

Not like, uh, the leaning tower of pizza or, uh, the empire state building.

نه مثل برج پیتزا یا ساختمان امپراتوری.

No, this corner of the world was a bit obscure.

نه، این گوشه دنیا کمی مبهم بود.

Not many people knew about it.

افراد زیادی از آن خبر نداشتند.

Now what about sentence?

حالا جمله چطور؟

Number two?

شماره دو؟

The origin of the kingdom is obscure.

منشا پادشاهی مبهم است.

Not many people know about the origin of the kingdom.

افراد زیادی در مورد منشاء پادشاهی نمی دانند.

The origin of the kingdom is OBS.

منشا پادشاهی OBS است.

And what about sentence?

Number three?

و جمله چطور؟

شماره سه؟

There's always eBay.

همیشه eBay وجود دارد.

When you're looking for a deal or an obscure item, you wanna buy something that

وقتی به دنبال یک معامله یا یک کالای مبهم هستید، می‌خواهید چیزی را بخرید که

not too many people know about go to eBay.

افراد زیادی درباره آن نمی‌دانند به eBay بروید.

So again, there's always eBay when

بنابراین باز هم، زمانی که

you're looking for a deal or an obscure item, an item that

شما به دنبال یک معامله یا یک مورد مبهم هستید، همیشه eBay وجود دارد، موردی که

not too many people know.

افراد زیادی نمی دانند.

So when you watch the video after this one, make sure you listen

بنابراین وقتی ویدیو را بعد از این یکی تماشا می‌کنید، مطمئن شوید که

for this word obscure at the 11 minute and 45 second mark.

این کلمه مبهم را در علامت ۱۱ دقیقه و ۴۵ ثانیه گوش کرده‌اید.

You'll hear it.

شما آن را خواهید شنید.

And you'll know what he means when he actually says the word.

و وقتی واقعاً این کلمه را می گوید، منظور او را خواهید فهمید.

Now, the final thing we're gonna look at, we're gonna actually learn is not a word.

حالا، آخرین چیزی که به آن نگاه می کنیم، در واقع یاد خواهیم گرفت که یک کلمه نیست.

It's actually an expression.

در واقع یک بیان است.

Number 10.

شماره 10.

Now this expression is just call the guy.

حالا این عبارت فقط call the guy است.

Just call the guy.

فقط به اون پسر زنگ بزن

Now just call the guy.

حالا فقط به اون پسر زنگ بزن

What does this mean?

این یعنی چی؟

But I wanna go over the pronunciation first.

اما من می خواهم ابتدا تلفظ را مرور کنم .

Just call the guy.

فقط به اون پسر زنگ بزن

Good.

Remember for the, the, put your tongue through your teeth.

خوب

به یاد داشته باشید که، زبان خود را از میان دندان های خود قرار دهید.

The excellent.

عالی

So again, after me just call the guy.

پس دوباره، بعد از من فقط به آن مرد زنگ بزن.

Excellent.

عالی

Last time after me just call the guy.

آخرین بار بعد از من فقط به آن مرد زنگ بزن.

Great job now just call the guy.

کار عالی است، فقط به آن مرد زنگ بزنید.

This means a guy or a woman who is an authorized service

این به معنای مرد یا زن است که یک تکنسین خدمات مجاز است

technician, a guy or woman who is an authorized service technician.

، مرد یا زن که یک تکنسین خدمات مجاز است.

Again, authorized service technician.

باز هم تکنسین مجاز خدمات.

Hey, call the guy.

هی به اون پسر زنگ بزن

He can help you.

او می تواند به شما کمک کند.

Let's check out some examples.

بیایید چند نمونه را بررسی کنیم.

And S the first one is right here.

و S اولین مورد همینجاست.

I told her to just call the.

بهش گفتم فقط زنگ بزن

You don't know how to do it.

شما نمی دانید چگونه آن را انجام دهید.

Just call the guy.

فقط به اون پسر زنگ بزن

You may not know the individual, but that's the guy that will

شما ممکن است فرد را نشناسید، اما این مرد است که

help you with your issue.

به شما در حل مشکل کمک می کند.

Just call the guy

فقط

Now sentence number two.

جمله شماره دو را با پسر تماس بگیرید.

They were worried.

آنها نگران بودند.

So they just called the guy to fix it again.

بنابراین آنها فقط به آن مرد زنگ زدند تا دوباره آن را تعمیر کند.

They were worried, so they just called the guy to fix it and sentence number.

آنها نگران بودند، بنابراین فقط با آن مرد تماس گرفتند تا آن را درست کند و شماره حکم را برطرف کند.

I tried to just call the guy for how many times already again, I tried to

من سعی کردم فقط چند بار

just call the guy for how many times already I've already tried to call

با آن مرد تماس بگیرم، چند بار قبلاً سعی کردم با

him so many times, just call the guy.

او تماس بگیرم، فقط به آن پسر زنگ بزن.

So when you watch the video after this one, listen for, just call the guy

بنابراین وقتی بعد از این ویدیو را تماشا می‌کنید ، به آن گوش دهید، فقط

at the 13 minute and ten second mark.

در دقیقه 13 و 10 ثانیه با آن مرد تماس بگیرید.

Again, just.

باز هم فقط

Call the guy.

به پسره زنگ بزن

Now, I really hope you enjoyed this lesson.

اکنون، واقعاً امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

I hope you enjoy actually understanding what Johnny Harris says in the next video.

امیدوارم واقعا از درک آنچه جانی هریس در ویدیوی بعدی می گوید لذت ببرید.

I will talk to you next time, but until then, remember to speak English.

دفعه بعد با شما صحبت خواهم کرد، اما تا آن زمان یادتان باشد انگلیسی صحبت کنید.

Do do, do, do you still there?

انجام بده، انجام بده، آیا هنوز آنجا هستی؟

Ha, you know what time it is?

ها، میدونی ساعت چنده؟

It's story time.

زمان داستان است

Hey, I said it's story time.

هی گفتم وقت داستانه

All right.

خیلی خوب.

Today's story is one that makes me smile.

داستان امروز یکی است که باعث می شود لبخند بزنم.

So.

بنابراین.

I have, uh, always enjoyed having fun.

من همیشه از تفریح ​​کردن لذت بردم

I've enjoyed laughing and spending time with family and friends.

من از خندیدن و گذراندن وقت با خانواده و دوستان لذت برده ام.

And when I was younger, I went to an elementary school here in Maryland.

و وقتی کوچکتر بودم، به یک مدرسه ابتدایی در مریلند رفتم.

Uh, my elementary school, I was George E.

اوه، مدرسه ابتدایی من، من مدرسه ابتدایی جورج ای.

Peters elementary school.

پیترز بودم.

And I remember, again, this was back in the early nineties,

و من به یاد دارم، دوباره، این در اوایل دهه نود،

early nineties or late eighties.

اوایل دهه نود یا اواخر دهه هشتاد بود.

And I remember it would.

و من به یاد دارم که این کار را خواهد کرد.

Uh, in Maryland, we have all four seasons.

اوه، در مریلند، ما هر چهار فصل را داریم.

I remember when it would snow, the teachers would allow us to go outside

یادم می‌آید وقتی برف می‌بارید، معلم‌ها به ما اجازه می‌دادند بیرون

and we'd have a little bit of a longer recess, you know, for kids

برویم و کمی استراحت طولانی‌تری خواهیم داشت، می‌دانی، برای بچه‌ها

being outside and playing it's fun.

بیرون بودن و بازی کردن سرگرم کننده است.

It's great.

عالیه.

So we would go outside and we'd play, but when it snowed now in

بنابراین ما می‌رفتیم بیرون و بازی می‌کردیم، اما وقتی برف می‌بارید در

America, when it snows, kids want to go sledding, but in order to

آمریکا، وقتی برف می‌بارید، بچه‌ها می‌خواهند سورتمه سواری کنند، اما برای

sled, you need a sled right to go S.

سورتمه سواری، برای رفتن به S نیاز به یک سورتمه دارید.

But we were at school and it had just snowed and actually

اما ما در مدرسه بودیم و تازه برف باریده بود و در

it was very cold outside.

واقع بیرون خیلی سرد بود.

So the snow was really cold and perfect for sledding down the hill.

بنابراین برف واقعا سرد بود و برای سورتمه زدن از تپه عالی بود.

We had a huge hill, it was extremely steep.

تپه بزرگی داشتیم ، بسیار شیب دار بود.

So you are talking about some fun.

بنابراین شما در مورد سرگرمی صحبت می کنید.

We would fly down that hill.

از آن تپه پرواز می کردیم.

Now on this day it had snowed.

حالا در این روز برف باریده بود.

It was really cold outside.

بیرون واقعا سرد بود.

So the snow was nice and hard and perfect for flying down the.

بنابراین برف خوب و سخت بود و برای پرواز به پایین عالی بود.

We realized that no one had a sled.

فهمیدیم که هیچ کس سورتمه ندارد.

So we were all standing around saying like, Hey, what are we gonna do?

پس همه دور هم ایستاده بودیم و می گفتیم، هی، چه کار کنیم؟

We want to have fun and slide down the hill, but we don't have any sleds.

می خواهیم خوش بگذرانیم و از تپه سر بخوریم، اما سورتمه نداریم.

We hadn't brought our sleds with us.

سورتمه هایمان را با خود نیاورده بودیم.

And somebody looked over beside the hill.

و کسی به کنار تپه نگاه کرد.

Now there was a trash can.

حالا یک سطل زباله بود.

But next to the trash can, whenever we were finished using cardboard

اما در کنار سطل زباله، هر زمان که کارمان از جعبه

boxes, they just stacked them up.

های مقوایی تمام شد، آنها را روی هم چیدند.

They weren't inside the trash can.

آنها داخل سطل زباله نبودند.

They were just sitting on the ground again, weren't near the grass.

آنها دوباره روی زمین نشسته بودند، نزدیک چمن نبودند.

Well, that was covered in snow.

خوب، آن را در برف پوشانده بود.

Now, a big stack of cardboard boxes.

حالا، یک دسته بزرگ از جعبه های مقوایی.

They have been flattened.

مسطح شده اند.

So we looked at each other and said, we may not have sleds,

بنابراین ما به هم نگاه کردیم و گفتیم، ممکن است سورتمه نداشته باشیم،

but we have another thing.

اما چیز دیگری داریم.

And we ran over and we all started getting the cardboard box.

و ما دویدیم و همه شروع کردیم به گرفتن جعبه مقوایی.

So we looked at each other and said, who's gonna go first.

بنابراین ما به یکدیگر نگاه کردیم و گفتیم، چه کسی اول می رود.

Now, you know, I was a dare devil as a child, adventurous.

حالا، می دانید، من در کودکی یک شیطان جسور، ماجراجو بودم.

I wasn't scared of anything.

من از هیچ چیز نمی ترسیدم

So I said, Hey, I'll go.

بنابراین گفتم: هی، من می روم.

So I put the, the cardboard box.

بنابراین من جعبه مقوایی را گذاشتم.

Now we were young, we were small.

حالا ما جوان بودیم، کوچک بودیم.

So we could all fit on the cardboard boxes.

بنابراین همه ما می توانستیم روی جعبه های مقوایی جا بیفتیم.

They were large boxes and I put it on the top of the hill on the grass.

آنها جعبه های بزرگی بودند و من آن را بالای تپه روی چمن گذاشتم.

Well, that was covered in snow now.

خب الان زیر برف بود

And I sat on it and again, it was flat.

و من روی آن نشستم و دوباره صاف بود.

So I had to hold, I, I flipped up the sides of the.

بنابراین من مجبور شدم آن را نگه دارم، من ، دو طرف آن را برگرداندم.

And I grabbed it and I said, Hey, somebody pushed me.

و من آن را گرفتم و گفتم: هی، یکی مرا هل داد.

And they said, okay, TIFF 1, 2, 3.

و آنها گفتند، خوب، TIFF 1، 2، 3.

And I flew down the hill and I was screaming because it was so

و من از تپه به پایین پرواز کردم و جیغ می زدم، زیرا

much fun and I was going so fast.

بسیار سرگرم کننده بود و من خیلی سریع می رفتم.

I said, come on guys.

گفتم بچه ها بیایید

This is great.

این عالی است.

And then my friends jumped on their cardboard boxes and we spent the next

و سپس دوستانم روی جعبه های مقوایی خود پریدند و ما ساعت بعدی را

hour having the time of our lives.

صرف وقت زندگی خود کردیم.

Now, remember.

حالا یادت باشه

This was years ago.

این سال ها پیش بود.

And I still remember it right now because we had so much fun and

و من هنوز آن را در حال حاضر به یاد دارم زیرا ما بسیار سرگرم

it was something that happened.

بودیم و این اتفاقی بود که رخ داد.

We didn't plan it.

ما برنامه ریزی نکردیم

We didn't have what we needed, but we improv.

ما چیزی را که نیاز داشتیم نداشتیم، اما پیشرفت می کنیم.

And this for you as an English learner is important.

و این برای شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی مهم است.

Sometimes you might feel like you don't have what you need.

گاهی اوقات ممکن است احساس کنید آنچه را که نیاز دارید ندارید.

You don't have a native English speaker, uh, in your hometown.

شما در شهر خود انگلیسی زبان مادری ندارید.

You may not have the books that you'd like to study English

ممکن است کتاب‌هایی را نداشته باشید که دوست دارید

with, but you have to improvise.

با آن‌ها زبان انگلیسی بخوانید، اما باید بداهه بنویسید.

Sometimes you're watching this lesson.

گاهی اوقات شما در حال تماشای این درس هستید.

I'm so happy to be your English teacher.

من خیلی خوشحالم که معلم زبان انگلیسی شما هستم.

You can improvise.

می توانید بداهه بسازید.

Don't focus on what you don't have.

روی چیزهایی که ندارید تمرکز نکنید.

Focus on.

تمرکز بر.

What's in your.

چه چیزی در شما.

What's in reach.

آنچه در دسترس است.

We found a cardboard box and at the time of our life, you can do the same.

ما یک جعبه مقوایی پیدا کردیم و در زمان زندگی ما می توانید همین کار را انجام دهید.

You can learn English, you can enjoy studying English by

شما می توانید انگلیسی یاد بگیرید، می توانید با

using what's available to you.

استفاده از آنچه در دسترس شماست از مطالعه انگلیسی لذت ببرید.

So don't worry about what you don't have use, what you do have now.

پس نگران چیزهایی که استفاده نمی کنید، چیزی که الان دارید نباشید.

I hope you enjoy this story.

امیدوارم از این داستان لذت ببرید.

And I do wanna say again, If you wanna keep studying with me,

و من دوباره می خواهم بگویم، اگر می خواهید به مطالعه با من ادامه دهید،

remember, all you have to do is go to www.dailyenglishlessons.com,

به یاد داشته باشید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که به www.dailyenglishlessons.com بروید،

and I'll put in your hand what you need to achieve your English goals.

و من آنچه را که برای رسیدن به اهداف انگلیسی خود نیاز دارید در دستان شما قرار می دهم.

I hope you enjoy it.

امیدوارم لذت ببرید.

And I will talk to you next time.

و دفعه بعد با شما صحبت خواهم کرد.