Better Ways to Say 'I Don't Know' [English for Work]

Hey, it's Annemarie with Speak Confident English. And let me ask you a question.

سلام، آنه ماری است با انگلیسی مطمئن صحبت کنید . و اجازه بدهید یک سوال از شما بپرسم.

Do you panic or get super stressed when you know someone's going to ask you a

آیا وقتی می دانید که کسی از شما سوالی می

question and the only answer you can find is,

پرسد و تنها پاسخی که می توانید پیدا کنید این است

I don't know? In English,

که نمی دانم، وحشت می کنید یا فوق العاده استرس می گیرید؟ در زبان انگلیسی،

maybe it's because the question is unexpected.

شاید به این دلیل است که سوال غیرمنتظره است.

Maybe it's because you're just feeling stuck.

شاید به این دلیل است که شما فقط احساس گیر کرده اید.

You can't find the word or the expression that you need in English.

شما نمی توانید کلمه یا عبارت مورد نیاز خود را در انگلیسی پیدا کنید.

So the only thing you can think of is, I don't know.

بنابراین تنها چیزی که می توانید به آن فکر کنید این است که نمی دانم.

So today I want to share with you 14 better ways to say,

بنابراین امروز می‌خواهم ۱۴ روش بهتر برای گفتن، نمی‌دانم، با شما به اشتراک بگذارم

I don't know,

so that we can alleviate or remove that stress and worry.

تا بتوانیم این استرس و نگرانی را کاهش دهیم یا از بین ببریم.

These answers will help you sound more professional and confident in your

این پاسخ ها به شما کمک می کند در زبان انگلیسی خود حرفه ای تر و مطمئن تر به نظر برسید

English.

And they're perfect for those situations when you should know the answer,

.

و آن‌ها برای موقعیت‌هایی مناسب هستند که باید پاسخ را بدانید،

but you don't. Or when it's not your area of expertise,

اما نمی‌دانید. یا زمانی که این حوزه تخصص شما نیست،

but someone still wants to know what you think about it and you'll have answers

اما هنوز کسی می‌خواهد بداند که در مورد آن چه فکر می‌کنید و شما پاسخ‌هایی خواهید داشت

you can use for those questions when you need a little bit more information to

که می‌توانید در مواقعی که به اطلاعات کمی بیشتر برای

give them the right answer.

دادن پاسخ درست به آنها نیاز دارید، برای آن سؤالات استفاده کنید.

And then at the end I'm going to share with you some casual slang ways that we

و سپس در پایان می خواهم چند روش عامیانه گاه به گاه را با شما به اشتراک بگذارم که می

say,

گوییم،

I don't know in English for those moments when it is okay to say it.

من به انگلیسی برای آن لحظاتی که گفتن آن اشکالی ندارد، می گوییم.

All right. Let's start with situation number one,

خیلی خوب. بیایید با موقعیت شماره یک شروع کنیم،

which is the hardest on this list because you should know the answer but you

که سخت ترین وضعیت در این لیست است، زیرا شما باید پاسخ را بدانید اما

don't. Instead of saying, I don't know,

نمی دانید. به جای گفتن، نمی دانم،

here are three great options.

در اینجا سه ​​گزینه عالی وجود دارد.

I'm not sure right now but I'll find out and get back to you soon or simply I'll

در حال حاضر مطمئن نیستم، اما به زودی متوجه خواهم شد و با شما تماس خواهم گرفت یا به سادگی متوجه خواهم

find out.

شد.

I'll look into it and I'll let you know what I find or the third option.

من آن را بررسی می کنم و آنچه را که پیدا کردم یا گزینه سوم را به شما اعلام می کنم.

That's a really good question and I want to give you the most accurate answer I

این سؤال واقعاً خوبی است و می‌خواهم دقیق‌ترین پاسخی را که می‌توانم به شما بدهم،

can so let me get back to you by the end of the day.

بنابراین اجازه دهید تا پایان روز با شما تماس بگیرم.

These are much better options than simply saying,

این‌ها گزینه‌های بسیار بهتری هستند تا صرفاً گفتن،

I don't know because the other person asking the question feel certain that

من نمی‌دانم، زیرا شخص دیگری که سؤال را می‌پرسد، مطمئن است که

you're going to get them the right answer or the right information.

شما پاسخ درست یا اطلاعات درست را برای او دریافت خواهید کرد .

Situation number two is when someone asks you a question that is not in your

موقعیت شماره دو زمانی است که شخصی از شما سوالی می پرسد که در

area of expertise but they want to know what you think. For example,

زمینه تخصص شما نیست اما می خواهد بداند شما چه فکر می کنید. به عنوان مثال،

my area of expertise is English confidence and fluency.

حوزه تخصصی من اعتماد به نفس و تسلط به زبان انگلیسی است.

I focus on spoken communication skills.

من روی مهارت های ارتباط گفتاری تمرکز می کنم.

So if someone asks me about climate change,

بنابراین اگر کسی از من در مورد تغییرات آب و هوا بپرسد،

it's not my area of expertise. I might have my opinions on it.

این حوزه تخصص من نیست. من ممکن است نظرات خود را در مورد آن داشته باشم.

I have some thoughts, but if it's a technical question,

من نظراتی دارم، اما اگر یک سوال فنی باشد،

I might not know how to answer it. And again,

ممکن است ندانم چگونه به آن پاسخ دهم. و باز هم

instead of saying, I don't know, there are some better things that we can say.

به جای اینکه بگوییم، نمی دانم، چیزهای بهتری هم وجود دارد که می توانیم بگوییم.

For example, I'm not sure I'm the best person for you to ask,

به عنوان مثال، مطمئن نیستم که من بهترین کسی هستم که می توانید از شما بپرسید،

but here are my thoughts and you would continue to share your opinion or ideas

اما در اینجا افکار من هستند و شما همچنان نظر یا ایده های خود را به اشتراک می گذارید

or here's what I know and here's what I don't know on this topic.

یا این چیزی است که من می دانم و این چیزی است که من نمی دانم در مورد این موضوع .

And then again,

و سپس دوباره

you would continue to talk about the things that you do know or think and then

، به صحبت در مورد چیزهایی که می دانید یا فکر می کنید ادامه می دهید و سپس

be honest or clear about the things that you're not so sure about. And finally,

در مورد چیزهایی که چندان مطمئن نیستید صادقانه یا شفاف باشید. و در نهایت

a third option that you can use in this situation is based on my understanding

، گزینه سومی که می توانید در این موقعیت استفاده کنید ، بر اساس درک من است

or based on what I understand, here's what I think.

یا بر اساس آنچه که من می فهمم، این چیزی است که من فکر می کنم.

So going back to that example,

بنابراین اگر به آن مثال بازگردیم،

if someone asks me something really technical about aviation,

اگر کسی از من چیزی واقعاً فنی در مورد هوانوردی،

climate change or economics,

تغییرات آب و هوا یا اقتصاد بپرسد

I might know a little bit about those things, but I'm certainly not an expert,

، ممکن است کمی در مورد آن چیزها بدانم، اما مطمئناً متخصص نیستم،

so I might start my answer with based on what I know or based on my

بنابراین ممکن است پاسخ خود را با این موضوع آغاز کنم. آنچه من می دانم یا بر اساس

understanding, here's what I think.

درک من، در اینجا چیزی است که من فکر می کنم.

Situation number three is when someone asks you a question and you realize that

موقعیت شماره سه زمانی است که شخصی از شما سوالی می پرسد و شما متوجه

you don't know the answer exactly,

می شوید که دقیقاً پاسخ آن را نمی دانید

and this is also a really good opportunity for you to learn together with

و همچنین این یک فرصت واقعاً خوب برای شما است که با

someone. An example might be if you're training someone new at work,

یک نفر یاد بگیرید. یک مثال ممکن است این باشد که اگر در حال آموزش فردی جدید در محل کار هستید،

someone recently joined your team,

شخصی اخیراً به تیم شما پیوسته است،

they ask you a question and you kind of know the answer,

آنها از شما سؤالی می پرسند و شما به نوعی پاسخ آن را می دانید،

but you also know this is an opportunity to train this person so that they know

اما همچنین می دانید که این فرصتی است برای آموزش این فرد به طوری که آنها بدانند

what to do going forward and they don't have to ask this question again.

چه چیزی به آینده ادامه دهند و آنها مجبور نباشند این سوال را دوباره بپرسند.

So in those situations,

بنابراین در این مواقع،

here are two great things you can say instead of simply saying,

در اینجا دو چیز عالی وجود دارد که می‌توانید به جای اینکه به سادگی

I don't know, number one, that's a great question. Let's look into it together.

بگویید، نمی‌دانم، شماره یک، این یک سؤال عالی است . بیایید با هم به آن نگاه کنیم.

And number two, let's see if we can figure that out together.

و شماره دو، بیایید ببینیم که آیا می توانیم آن را با هم بفهمیم.

Or let's see if we can find that information.

یا بیایید ببینیم آیا می توانیم آن اطلاعات را پیدا کنیم.

Let's see if we can figure out this process. And finally,

بیایید ببینیم که آیا می توانیم این روند را کشف کنیم. و در نهایت،

situation number four,

موقعیت شماره چهار،

those moments when someone asks you a question but you're really not sure what

آن لحظاتی که کسی از شما سوالی می پرسد اما شما واقعاً مطمئن نیستید

they're asking,

که چه می پرسد،

you need more information or more specific details instead of simply panicking,

به اطلاعات بیشتر یا جزئیات دقیق تری نیاز دارید به جای اینکه به سادگی وحشت کنید

getting stuck and saying, I don't know, you could say,

، گیر بیفتید و بگویید، من نمی دانم. می‌دانید، می‌توانید بگویید،

before I answer that question,

قبل از اینکه به این سؤال پاسخ دهم

could you provide a few more details or before I answer that,

، می‌توانید چند جزئیات بیشتر ارائه دهید یا قبل از پاسخ دادن به آن،

could you clarify what you mean? When you do that?

می‌توانید منظورتان را روشن کنید؟ وقتی این کار را می کنید؟

It forces the other person to continue speaking and to get more specific and

طرف مقابل را مجبور می کند به صحبت کردن ادامه دهد و

clear about what they're asking you.

در مورد آنچه از شما می پرسد دقیق تر و واضح تر صحبت کند.

And it gives you time to think about what to say.

و به شما زمان می دهد تا در مورد آنچه که باید بگویید فکر کنید.

Now that you've got some better alternatives to I don't know,

اکنون که جایگزین‌های بهتری برای «نمی‌دانم» دارید،

let's look at some common slang or casual expressions you might hear when it is

اجازه دهید به برخی عبارات عامیانه یا معمولی که ممکن است در زمانی که

okay to say I don't know. For example,

خوب است بگویید نمی‌دانم بشنوید نگاهی بیندازیم. برای مثال،

maybe you've got a friend who always loses her keys.

شاید دوستی داشته باشید که همیشه کلیدهایش را گم می کند.

Every time you see her, she says, um,

هر بار که او را می بینی، او می گوید، اوم،

have you seen my keys? Do you know where I put them?

کلیدهای من را دیده ای؟ میدونی کجا گذاشتمشون؟

And of course you don't know. So instead of saying, I don't know,

و البته شما نمی دانید. بنابراین به جای گفتن، نمی دانم،

you could also say, I don't have the foggiest idea.

می توانید بگویید، من مه آلودترین ایده را ندارم.

I don't have the foggiest idea.

من مه آلود ترین ایده را ندارم.

Fog is the clouds that you see when they're close to the ground. For example,

مه ابرهایی هستند که وقتی نزدیک به زمین هستند می بینید. به عنوان مثال،

sometimes in the morning or evening when the weather's changing,

گاهی اوقات در صبح یا عصر که هوا در حال تغییر است،

you'll see clouds really close to the ground and it makes it difficult to see.

ابرها را واقعاً نزدیک به زمین خواهید دید و دیدن را دشوار می کند.

Nothing is clear,

هیچ چیز مشخص نیست،

so when someone talks about having a foggy idea or they don't have the foggiest

بنابراین وقتی کسی در مورد داشتن یک ایده مه آلود صحبت می کند یا مه آلودترین

idea, it means that there's no clarity.

ایده را ندارد، به این معنی است که هیچ وضوحی وجود ندارد.

There isn't a clear picture in their mind.

تصویر واضحی در ذهن آنها وجود ندارد.

Now let's get back to more examples of some great expressions to say,

حالا بیایید به نمونه های بیشتری از برخی عبارات عالی برگردیم تا بگوییم،

I don't know. You could also say, I don't have a clue.

نمی دانم. شما همچنین می توانید بگویید، من سرنخی ندارم.

Don't ask me. Who knows?

از من نپرس چه کسی می داند؟

And your guess is as good as mine.

و حدس شما به خوبی حدس من است.

So the next time one of your friends asks you a question and you definitely have

بنابراین دفعه بعد که یکی از دوستانتان از شما سوالی می پرسد و شما مطمئناً

no idea what the answer is, which one of those would you use?

نمی دانید پاسخ چیست، از کدام یک از آنها استفاده می کنید؟

Now before we finish,

اکنون قبل از اتمام کار،

I definitely want you to practice and try to get some of this language into your

من قطعاً از شما می خواهم که تمرین کنید و سعی کنید مقداری از این زبان را وارد

active vocabulary.

واژگان فعال خود کنید.

The best way to do that is to immediately practice what you've learned so that

بهترین راه برای انجام این کار این است که

it sticks in your mind and you can use it easily in those situations where you

فوراً آموخته های خود را تمرین کنید تا در ذهن شما بماند و بتوانید به راحتی از آن در موقعیت هایی که

really need it. So here are a couple of questions for you. Number one,

واقعاً به آن نیاز دارید استفاده کنید. بنابراین در اینجا چند سوال برای شما وجود دارد. شماره یک،

I want you to tell me,

می‌خواهم به من

what would you say if one of your colleagues asks you a question in a meeting

بگویید، اگر فردا یکی از همکارانتان در جلسه‌ای از شما سؤالی بپرسد

tomorrow and you should have the answer but you don't,

و شما باید پاسخ را داشته باشید، اما ندارید،

how would you respond? And number two, I've got a question for you.

چه می‌گویید، چه پاسخی می‌دهید؟ و شماره دو، من یک سوال از شما دارم.

It might not be your area of expertise, but I want to know your thoughts.

ممکن است این حوزه تخصص شما نباشد، اما می‌خواهم نظرات شما را بدانم.

What do you think is the best way to become confident in speaking English?

به نظر شما بهترین راه برای کسب اعتماد به نفس در صحبت کردن به زبان انگلیسی چیست؟

Give me your thoughts and you can share with me in the comments below. Now,

نظرات خود را به من بگویید و می توانید در نظرات زیر با من در میان بگذارید. حالا،

if you found this lesson useful to you,

اگر این درس برای شما مفید بود،

I would love to know there are three ways that you can tell me. Number one,

دوست دارم بدانم سه راه وجود دارد که می توانید به من بگویید. شماره

give this video a thumbs up on YouTube. And number two,

یک، این ویدیو را در یوتیوب به اشتراک بگذارید. و شماره دو،

subscribe to this channel so you never miss any of my lessons. And number three,

عضو این کانال شوید تا هیچ یک از درس های من را از دست ندهید. و شماره سه

share it with friends or colleagues by email or Facebook.

، آن را با دوستان یا همکاران از طریق ایمیل یا فیس بوک به اشتراک بگذارید.

And if you want a similar video,

و اگر ویدیوی مشابهی می‌خواهید،

I've also got a lesson on better ways to say yes, no,

من همچنین درسی در مورد راه‌های بهتر گفتن بله، نه،

maybe, and I can't. I'll leave a link to that for you in the notes below.

شاید، و نمی‌توانم دارم. من یک پیوند به آن را برای شما در یادداشت های زیر می گذارم.

With that, thank you so much for joining me.

با آن، از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Have a fantastic week and I'll see you next time for your Confident English

هفته فوق العاده ای داشته باشید و دفعه بعد برای درس انگلیسی مطمئن شما را می بینم

lesson.

.