Professional Ways to Ask for Help in English (4-Step Formula)

You're in a meeting and you have a deadline coming up. It's a tight deadline.

شما در یک جلسه هستید و مهلت تحویل کار رو به اتمام است. مهلت خیلی کمی است.

You've been stuck for days, and you know, a coworker could help.

چند روزه گیر افتادی، و می‌دونی ، یه همکار می‌تونه کمکت کنه.

So in the meeting you say, um, I just, uh,

بنابراین در جلسه شما می‌گویید، امم، من فقط، امم، می‌خواستم

I wanted to maybe get your thoughts on something and then

شاید نظرتان را در مورد چیزی بدانم و بعد

silence. You smile politely,

سکوت می‌کنید. شما مودبانه لبخند می‌زنید،

but the meeting moves on and inside you're frustrated because you

اما جلسه ادامه پیدا می‌کند و شما در درونتان کلافه هستید، چون به

needed help. You tried to ask,

کمک نیاز داشتید. سعی کردی بپرسی،

but your words felt unsure and your message wasn't understood.

اما کلماتت نامطمئن به نظر می‌رسید و پیامت فهمیده نشد.

It wasn't clear. If you've ever had moments like that,

واضح نبود. اگر تا به حال چنین لحظاتی را تجربه کرده‌اید،

you are absolutely not alone. In fact,

کاملاً تنها نیستید. در واقع،

many of my students tell me the same thing. I often hear things like,

بسیاری از شاگردانم همین را به من می‌گویند . من اغلب چیزهایی مثل این می‌شنوم که

I don't wanna sound unprepared, I don't wanna come across as weak.

نمی‌خواهم ناآماده به نظر برسم، نمی‌خواهم ضعیف به نظر برسم. می‌ترسم

I'm afraid they'll know that I don't know what I'm doing. And here's the thing.

بفهمند که نمی‌دانم چه کار می‌کنم. و نکته اینجاست.

In some cultures or even some work environments,

در برخی فرهنگ‌ها یا حتی برخی محیط‌های کاری،

asking for help can feel risky.

درخواست کمک می‌تواند خطرناک به نظر برسد.

It might be misunderstood as a lack of preparation or even a sign

ممکن است به عنوان عدم آمادگی یا حتی نشانه ای

that you're not capable. So how do you navigate that?

از عدم توانایی شما اشتباه گرفته شود. پس چگونه آن را هدایت می‌کنید؟

How do you ask for help or input when you need it,

چطور وقتی به کمک یا نظر نیاز دارید، درخواست کمک می‌کنید،

but still sound professional, clear and confident in English?

اما همچنان در زبان انگلیسی حرفه‌ای، واضح و با اعتماد به نفس به نظر می‌رسید؟

That's what we're going to focus on today.

این چیزی است که ما امروز روی آن تمرکز خواهیم کرد.

I'm going to walk you through a four step formula that you can use in

من قصد دارم یک فرمول چهار مرحله‌ای را به شما آموزش دهم که می‌توانید در

meetings, emails, and day-to-day conversations at work. Plus,

جلسات، ایمیل‌ها و مکالمات روزانه در محل کار از آن استفاده کنید. بعلاوه،

I'll share the exact phrases and real life examples you need so that you can

عبارات دقیق و مثال‌های واقعی مورد نیاز را به اشتراک می‌گذارم تا بتوانید

start using them right away. Toward the end of this lesson,

بلافاصله شروع به استفاده از آنها کنید. در انتهای این درس،

we're also going to talk about what to do when you're in a work environment that

همچنین در مورد اینکه وقتی در محیط کاری هستید که

does not encourage this kind of communication, because I know that happens.

این نوع ارتباط را تشویق نمی‌کند، چه باید بکنید صحبت خواهیم کرد، چون می‌دانم که این اتفاق می‌افتد.

So be sure to stick with me. Now, before we get into that four step formula,

پس حتماً با من همراه باشید. حالا، قبل از اینکه به آن فرمول چهار مرحله‌ای بپردازیم،

there's something important I wanna talk about. First, cultural values,

نکته‌ی مهمی هست که می‌خواهم در موردش صحبت کنم. اول، ارزش‌های فرهنگی،

especially the ones that shape communication in English, speaking workplaces,

به ویژه آن‌هایی که ارتباطات را به زبان انگلیسی شکل می‌دهند، در محیط‌های کاری که صحبت می‌کنند،

of course, every company, every team, every individual is different.

البته هر شرکت، هر تیم، هر فرد متفاوت است.

There's no one size fits all,

هیچ نسخه واحدی برای همه وجود ندارد،

but there are some patterns that can help you better understand what's expected

اما الگوهایی وجود دارد که می‌تواند به شما کمک کند تا

when you speak up at work. In English, for example,

هنگام صحبت کردن در محل کار، انتظارات را بهتر درک کنید. برای مثال، در زبان انگلیسی،

many English speaking workplaces tend to value providing

بسیاری از محیط‌های کاری انگلیسی‌زبان تمایل دارند که ارائه

clear direct requests using respectful, polite language,

درخواست‌های مستقیم و واضح با استفاده از زبان محترمانه و مودبانه،

avoiding conflict or confrontation,

اجتناب از درگیری یا رویارویی

and working together through open dialogue and shared input.

و همکاری از طریق گفتگوی آزاد و تبادل نظر را ارج نهند.

What that means is it's often expected and even appreciated

یعنی اغلب انتظار می‌رود و حتی

when someone asks for help, clearly and respectfully.

وقتی کسی به طور واضح و محترمانه درخواست کمک می‌کند، مورد قدردانی قرار می‌گیرد.

But here's where it gets tricky.

اما اینجاست که قضیه پیچیده می‌شود.

If you come from a culture where help is not offered, not requested,

اگر از فرهنگی می‌آیید که در آن کمک ارائه نمی‌شود، درخواست نمی‌شود،

or where speaking up could be seen as challenging authority,

یا صحبت کردن می‌تواند به عنوان چالشی برای اقتدار تلقی شود،

or if you're in a workplace where things move quickly and there's little time to

یا اگر در محل کاری هستید که همه چیز به سرعت پیش می‌رود و زمان کمی برای

explain, then you might feel stuck.

توضیح وجود دارد، ممکن است احساس گیر افتادن کنید.

You might worry about sounding too direct or not direct enough.

ممکن است نگران این باشید که خیلی رک یا به اندازه کافی رک به نظر نرسید.

You might hesitate because you don't want to interrupt or inconvenience

ممکن است تردید کنید زیرا نمی‌خواهید حرف کسی را قطع کنید یا او را ناراحت کنید

someone,

،

and you might struggle to find the balance between sounding confident

و ممکن است برای یافتن تعادل بین اعتماد به نفس

and still being polite. That's where this structure,

و مودب بودن تلاش کنید. اینجاست که این ساختار،

this four step formula helps.

این فرمول چهار مرحله‌ای کمک می‌کند.

And here's a visual that might help you too.

و این هم یک تصویر که شاید به شما کمک کند.

Think for a moment of asking for help,

برای یک لحظه تصور کنید که درخواست کمک،

like handing someone a puzzle piece.

مانند دادن یک قطعه پازل به کسی است.

You want that piece to fit smoothly into the bigger picture of your project or

شما می‌خواهید آن بخش به راحتی در تصویر بزرگتر پروژه یا

conversation. But if your request is vague,

مکالمه شما جای بگیرد. اما اگر درخواست شما مبهم باشد،

if it's missing context, if it's too rushed,

اگر زمینه‌ی مورد نظر را نداشته باشد، اگر خیلی عجله‌ای باشد،

the puzzle piece doesn't fit, and when it doesn't fit,

قطعه‌ی پازل سر جایش قرار نمی‌گیرد، و وقتی سر جایش قرار نگیرد،

your listener is left thinking, what does she need from me?

شنونده با خودش فکر می‌کند، او از من چه می‌خواهد؟

Am I supposed to do something? Why is she telling me this? A clear,

مگه قراره کاری بکنم؟ چرا او این را به من می‌گوید؟ یک

well structured request gives your listener a piece that

درخواست واضح و ساختارمند، به شنونده شما متنی

fits. They know exactly what you need, why it matters,

متناسب با موضوع ارائه می‌دهد. آنها دقیقاً می‌دانند شما به چه چیزی نیاز دارید، چرا مهم است

and how they can help. That's what we're going to work on next,

و چگونه می‌توانند کمک کنند. این چیزی است که در ادامه روی آن کار خواهیم کرد،

a four step structure that makes your request easy to understand and

یک ساختار چهار مرحله‌ای که درخواست شما را به راحتی قابل درک و

easy to respond to. So let's start with the first step.

پاسخ دادن به آن را آسان می‌کند. پس بیایید با اولین قدم شروع کنیم.

Make a clear specific request,

یک درخواست مشخص و واضح مطرح کنید،

and this is where most people hesitate,

و اینجاست که اکثر مردم تردید می‌کنند، به

especially if you're worried about sounding too direct or if you've been taught

خصوص اگر نگران این باشید که خیلی مستقیم به نظر برسید یا اگر به شما آموخته شده باشد

that politeness means being indirect. As a result,

که ادب به معنای غیرمستقیم بودن است. در نتیجه،

you might find yourself saying things like, I just wanted to check on something,

ممکن است خودتان را در حال گفتن چیزهایی مانند این بیابید: «فقط می‌خواستم چیزی را بررسی کنم،

or, I was hoping to get your thoughts on this, but here's the truth.

یا امیدوار بودم نظر شما را در این مورد بدانم، اما حقیقت این است.»

If your request isn't clear,

اگر درخواست شما واضح نباشد،

your listener might not realize that you're even asking for help.

ممکن است شنونده متوجه نشود که شما اصلاً درخواست کمک دارید.

They might nod politely and then move on,

ممکن است مودبانه سر تکان دهند و بعد بروند،

not because they don't wanna help you,

نه به این خاطر که نمی‌خواهند به شما کمک کنند،

but because the message wasn't clear enough.

بلکه به این دلیل که پیام به اندازه کافی واضح نبوده است.

So the goal in this step is to say exactly what you need help with,

بنابراین هدف در این مرحله این است که دقیقاً بگویید در چه موردی به کمک نیاز دارید،

not the backstory, not the context,

نه پیشینه موضوع، نه زمینه،

just the request itself.

فقط خود درخواست را بیان کنید.

Here are some natural professional phrases to help you begin. First,

در اینجا چند عبارت حرفه‌ای و طبیعی برای شروع به شما ارائه شده است. اول، می‌خواهم

I'd like to get your thoughts on, or would you have time to?

نظرتان را بدانم ، یا وقت دارید؟

Could you help me with, I need some input on,

میشه کمکم کنید، به نظراتتون نیاز دارم،

I'd like to talk through, or could I use you as a sounding board?

دوست دارم در موردش صحبت کنم، یا می‌تونم از شما به عنوان مشاور استفاده کنم؟

Each of these sentence starters let's your listener know you're not just

هر یک از این جملات آغازگر به شنونده شما این اطمینان را می‌دهد که شما فقط

sharing information, you're asking for input or advice.

اطلاعات را به اشتراک نمی‌گذارید، بلکه از او نظر یا توصیه می‌خواهید.

Let's take a look at an example. Imagine for a moment,

بیایید نگاهی به یک مثال بیندازیم. برای لحظه‌ای تصور کنید،

you're a digital marketing manager and you're preparing a new campaign for

شما یک مدیر بازاریابی دیجیتال هستید و در حال آماده‌سازی یک کمپین جدید برای کانال‌های

the company's social media channels. You might say,

رسانه‌های اجتماعی شرکت هستید . می‌توانید بگویید، می‌خواهم

I'd like to get your thoughts on the summer campaign we've developed for the

نظرتان را در مورد کمپین تابستانی که برای

company social media channels. It's clear, it's focused,

کانال‌های رسانه‌های اجتماعی شرکت طراحی کرده‌ایم، بدانم. واضح است، متمرکز است

and it invites a response.

و پاسخی را فرا می‌خواند.

Compare that to something more vague like, can someone help me with this?

این را با چیزی مبهم‌تر مقایسه کنید، مثلاً، کسی می‌تواند در این مورد به من کمک کند؟

That kind of question puts the responsibility on the listener to figure

این نوع سوال، مسئولیت

out what this means. It's not wrong, but it's very easy to ignore,

فهمیدن معنی جمله را بر دوش شنونده می‌گذارد. این کار اشتباه نیست، اما خیلی راحت می‌توان آن را نادیده گرفت،

especially in a fast-paced meeting or in a busy email inbox

مخصوصاً در یک جلسه‌ی سریع یا در یک صندوق ورودی ایمیل شلوغ،

when your request is clear and specific,

وقتی درخواست شما واضح و مشخص باشد،

people know how to respond and they're more likely to do so.

افراد می‌دانند چگونه پاسخ دهند و احتمال بیشتری دارد که این کار را انجام دهند.

Once you've made a clear specific request,

وقتی درخواست مشخص و واضحی مطرح کردید،

the next step is to give a little context just enough to help

قدم بعدی این است که کمی زمینه‌سازی کنید، به اندازه‌ای که به

the other person understand the situation and give the right kind of support.

طرف مقابل کمک کند موقعیت را درک کند و حمایت لازم را ارائه دهد.

Once again, this part can be tricky.

یک بار دیگر، این بخش می‌تواند مشکل باشد.

When we're nervous or unsure about how our message is being received,

وقتی نگران هستیم یا مطمئن نیستیم که پیاممان چگونه دریافت می‌شود،

we often say too much. We might share every single detail,

اغلب بیش از حد حرف می‌زنیم. ممکن است تک تک جزئیات را به اشتراک بگذاریم،

apologize or repeat ourselves, and when that happens,

عذرخواهی کنیم یا حرفمان را تکرار کنیم، و وقتی این اتفاق می‌افتد،

the request can get lost. So instead of a long explanation,

درخواست می‌تواند گم شود. بنابراین به جای توضیح طولانی،

focus on just one or two pieces of information that help the other person

فقط روی یک یا دو بخش از اطلاعات تمرکز کنید که به طرف مقابل کمک می‌کند تا

understand what's happening right now. For example, you might start with,

بفهمد الان چه اتفاقی دارد می‌افتد. برای مثال، می‌توانید با این جمله شروع کنید: «

I'm facing a challenge with right now I'm working on,

من الان با چالشی روبرو هستم که روی آن کار می‌کنم،

I've already tried. I must finish this by specifically,

قبلاً امتحانش کرده‌ام.» من باید این کار را به طور خاص تمام کنم، به

I need help with. Now to see this in action,

کمک نیاز دارم. حالا برای اینکه این را در عمل ببینیم،

let's go back to our earlier scenario. Again,

بیایید به سناریوی قبلی‌مان برگردیم. باز هم،

you're a digital marketing manager asking for input on your summer

شما یک مدیر بازاریابی دیجیتال هستید که در مورد کمپین تابستانی خود نظرخواهی می‌کنید

campaign. Here's how you could follow that initial request with helpful context.

. در اینجا نحوه‌ی دنبال کردن درخواست اولیه با ارائه‌ی یک متن مفید آورده شده است.

I'm facing a challenge with making the messaging feel consistent

من با چالشی روبرو هستم که پیام‌رسانی را در پلتفرم‌های مختلف، منسجم و یکپارچه جلوه دهم

across platforms. We've got strong visuals,

. ما جلوه‌های بصری قوی‌ای داریم،

but the tone feels different in each version, and I'd love your input on that.

اما لحن در هر نسخه متفاوت به نظر می‌رسد و خوشحال می‌شوم نظرتان را در این مورد با من در میان بگذارید.

Notice how that is clear and focused.

توجه کنید که چقدر واضح و متمرکز است.

You're not giving the full project history.

شما تاریخچه کامل پروژه را ارائه نمی‌دهید.

You're simply helping the other person tune in to what matters most

شما به سادگی به طرف مقابل کمک می‌کنید تا روی آنچه در حال حاضر بیشترین اهمیت را دارد، تمرکز کند

right now. That's the goal. In step two,

. هدف همین است. در مرحله دوم، به اندازه

give just enough context so your listener can offer

کافی زمینه ارائه دهید تا شنونده بتواند

useful, relevant input.

اطلاعات مفید و مرتبط ارائه دهد.

Once you've made your clear request and added helpful context,

وقتی درخواست خود را واضح بیان کردید و توضیحات مفید ارائه دادید،

then it's time to explain why.

وقت آن است که دلیل آن را توضیح دهید.

Why you're asking this specific person or group for help.

چرا از این فرد یا گروه خاص درخواست کمک می‌کنید؟

This is where you create connection.

اینجاست که شما ارتباط ایجاد می‌کنید.

When someone understands how they can help and why their input

وقتی کسی بفهمد که چگونه می‌تواند کمک کند و چرا نظراتش

matters, they're more likely to engage.

مهم است، احتمال بیشتری دارد که مشارکت کند.

You're also showing that you value their experience and expertise,

شما همچنین نشان می‌دهید که برای تجربه و تخصص آنها ارزش قائل هستید

and that builds trust. So here are a few professional ways to do that.

و این باعث ایجاد اعتماد می‌شود. بنابراین در اینجا چند روش حرفه‌ای برای انجام این کار آورده شده است.

First, your experience with X Here,

اول، تجربه شما با X در اینجا،

you could highlight a specific project would be valuable here,

می‌توانید یک پروژه خاص را برجسته کنید که در اینجا ارزشمند است،

or since you've handled similar situations before,

یا از آنجایی که قبلاً موقعیت‌های مشابهی را مدیریت کرده‌اید،

your perspective would help us consider your background in X

دیدگاه شما به ما کمک می‌کند تا در نظر بگیریم که پیشینه شما در X

would be helpful with, or you're familiar with X,

می‌تواند مفید باشد، یا با X آشنا هستید،

which ties directly to this challenge. Again,

که مستقیماً به این چالش مرتبط است. باز هم،

let's continue with the same scenario.

بیایید با همان سناریو ادامه دهیم.

You've already asked for input on the summer campaign,

شما قبلاً در مورد کمپین تابستانی نظرخواهی کرده‌اید

and you've shared that the messaging feels inconsistent across

و گفته‌اید که پیام‌رسانی در پلتفرم‌های مختلف، ناهماهنگ به نظر می‌رسد

platforms.

.

So now here's how you could explain why you're asking your colleague for

خب، حالا می‌توانید توضیح دهید که چرا از همکارتان درخواست

support.

حمایت می‌کنید.

Your background in brand strategy and your work on last year's campaign

پیشینه شما در استراتژی برند و کار شما در کمپین سال گذشته

would really be helpful here. It's a simple addition,

واقعاً در اینجا مفید خواهد بود . این یک جمع ساده است،

but it does two important things. First,

اما دو کار مهم انجام می‌دهد. اولاً،

it shows that you've thought carefully about who to ask for help,

این نشان می‌دهد که شما با دقت در مورد اینکه از چه کسی کمک بخواهید فکر کرده‌اید،

and second, it reinforces that this isn't just about getting help,

و ثانیاً، این نکته را تقویت می‌کند که این فقط مربوط به دریافت کمک نیست،

it's about collaboration and moving the project forward.

بلکه مربوط به همکاری و پیشبرد پروژه است.

This step is especially helpful when you're asking someone more senior

این مرحله به ویژه زمانی مفید است که از فردی با رتبه بالاتر درخواست می‌کنید،

because it doesn't just ask for their time,

زیرا فقط درخواست وقت او نیست، بلکه

it acknowledges their expertise,

تخصص او را نیز به رسمیت می‌شناسد

and that makes the request feel professional, thoughtful, and well placed.

و این باعث می‌شود درخواست، حرفه‌ای، متفکرانه و بجا به نظر برسد.

The final step here is to make your request actionable.

مرحله آخر در اینجا این است که درخواست خود را عملی کنید.

This is where you clarify when you need support,

اینجا جایی است که شما مشخص می‌کنید چه زمانی به پشتیبانی نیاز دارید، قدم

what happens next and how you'll follow up.

بعدی چیست و چگونه پیگیری خواهید کرد.

It shows that you're organized, respectful of time,

این نشان می‌دهد که شما منظم هستید، به زمان احترام می‌گذارید

and ready to move forward.

و آماده‌ی پیشرفت هستید.

Many English learners skip this part either because they're unsure of how to say

بسیاری از زبان‌آموزان انگلیسی این بخش را نادیده می‌گیرند، یا به این دلیل که نمی‌دانند چگونه

it or they worry about asking for too much,

آن را بیان کنند یا نگرانند که بیش از حد درخواست کنند،

but leaving your request open-ended can lead to confusion or

اما باز گذاشتن درخواست می‌تواند منجر به سردرگمی یا

no response at all.

عدم دریافت پاسخ شود.

So here are a few simple professional ways to share these next steps.

بنابراین در اینجا چند روش ساده و حرفه‌ای برای به اشتراک گذاشتن این مراحل بعدی آورده شده است.

First, I'd love to have your feedback by,

اول از همه، دوست دارم نظرات شما را داشته باشم،

or if I send this over today, could we discuss it tomorrow?

یا اگر امروز این را ارسال کنم، می‌توانیم فردا در مورد آن بحث کنیم؟

Could we add this to next week's agenda?

میشه اینو به دستور جلسه هفته آینده اضافه کنیم؟

I'll update the draft after our conversation and send it for final review.

بعد از مکالمه‌مان، پیش‌نویس را به‌روزرسانی می‌کنم و برای بررسی نهایی ارسال می‌کنم.

I'll follow up with you by the end of the week.

تا آخر هفته پیگیری می‌کنم.

So now let's put the full structure together with one more example.

خب، حالا بیایید کل ساختار را با یک مثال دیگر کنار هم قرار دهیم.

This time,

این بار،

imagine you're preparing a timeline for a new customer service

تصور کنید که در حال تهیه یک جدول زمانی برای یک سیاست جدید خدمات مشتری هستید

policy. You need a colleague to review it before implementation.

. قبل از اجرا به یک همکار نیاز دارید تا آن را بررسی کند.

Here's how your request could sound.

درخواست شما می‌تواند اینگونه به نظر برسد.

Would you have some time to review the timeline for our new customer service

آیا وقت دارید که جدول زمانی سیاست جدید خدمات مشتری ما را بررسی کنید

policy? The policy change goes in effect next Friday,

؟ تغییر سیاست از جمعه آینده اعمال می‌شود،

so I need to finalize everything this week.

بنابراین باید همه چیز را این هفته نهایی کنم.

I know that you've implemented similar changes before and I'd really value your

می‌دانم که قبلاً تغییرات مشابهی را اعمال کرده‌اید و واقعاً از نظرات شما قدردانی می‌کنم

input. If I could send you the draft this afternoon.

. اگر بتوانم پیش‌نویس را امروز بعد از ظهر برای شما ارسال کنم.

Could we schedule 20 minutes to talk this through before Thursday?

میشه قبل از پنجشنبه یه برنامه بیست دقیقه‌ای برای صحبت در مورد این موضوع بذاریم؟

This request is clear, it's respectful,

این درخواست واضح و محترمانه است

and it gives the other person everything they need to say yes

و هر آنچه را که طرف مقابل برای بله گفتن

and feel good about it. That's the power of this four step formula.

و احساس خوب داشتن نیاز دارد، به او می‌دهد. این قدرت این فرمول چهار مرحله‌ای است.

It doesn't just help you ask for help,

این فقط به شما کمک نمی‌کند که درخواست کمک کنید، بلکه به

it helps you do it with clarity, professionalism, and confidence.

شما کمک می‌کند تا این کار را با وضوح، حرفه‌ای‌گری و اعتماد به نفس انجام دهید.

Now, what if your workplace doesn't respond well to these kinds of requests?

حالا اگر محل کار شما به این نوع درخواست ها واکنش خوبی نشان ندهد، چه می شود؟

What if asking for help is seen as a weakness or something you should avoid?

اگر درخواست کمک به عنوان یک نقطه ضعف یا چیزی که باید از آن اجتناب کنید تلقی شود، چه؟

This does happen, and if that's your situation,

این اتفاق می‌افتد، و اگر در چنین موقعیتی هستید، می‌خواهم

I want you to know that it is absolutely not your fault and you're not doing

بدانید که مطلقاً تقصیر شما نیست و شما

anything wrong. In fact, you can do everything right. Ask clearly, respectfully,

هیچ کار اشتباهی انجام نمی‌دهید. در واقع، شما می‌توانید همه چیز را درست انجام دهید. با شفافیت، احترام

and professionally and still get resistance if the culture around you

و حرفه‌ای درخواست کنید، اما اگر فرهنگ اطرافتان

is rigid, competitive, or unclear about expectations.

خشک، رقابتی یا با انتظارات نامشخص باشد، باز هم با مقاومت مواجه خواهید شد.

So what can you do when you're in an environment like this?

خب، وقتی در چنین محیطی هستید، چه کاری می‌توانید انجام دهید؟

Focus on being strategic. You can still ask for help,

روی استراتژیک بودن تمرکز کنید. شما هنوز هم می‌توانید درخواست کمک کنید،

but you might need to reframe your request to emphasize outcomes,

اما ممکن است لازم باشد درخواست خود را طوری تغییر دهید که بر نتایج،

alignment, or efficiency. For example, instead of saying,

هماهنگی یا کارایی تأکید کند. برای مثال، به جای اینکه بگویید،

I'm stuck and I need help, you might say,

من گیر کرده‌ام و به کمک نیاز دارم، می‌توانید بگویید، می‌خواهم

I want to make sure we're aligned before moving forward.

قبل از ادامه کار مطمئن شوم که با هم هماهنگ هستیم.

Would you be open to giving me a quick review or I'd like to check in to

آیا مایلید یک بررسی سریع به من بدهید یا می‌خواهم بررسی کنم تا

ensure we're meeting expectations?

مطمئن شوم که انتظارات را برآورده می‌کنیم؟

Could we take 15 minutes to go over this together?

میشه ۱۵ دقیقه وقت بذاریم و با هم در موردش صحبت کنیم؟

These kinds of requests sound proactive.

این نوع درخواست‌ها پیشگیرانه به نظر می‌رسند.

They focus on shared goals,

آنها روی اهداف مشترک تمرکز می‌کنند

and they still open the door to the support you need without sounding

و همچنان بدون اینکه نامطمئن یا بی‌پناه به نظر برسند، در را به روی حمایتی که نیاز دارید باز می‌کنند

uncertain or exposed. Now,

. حال،

if this is something you're dealing with regularly,

اگر این چیزی است که مرتباً با آن سر و کار دارید،

especially with a difficult or unapproachable manager,

به خصوص با یک مدیر سختگیر یا غیرقابل دسترس،

I've created a full lesson that can help.

من یک درس کامل تهیه کرده‌ام که می‌تواند به شما کمک کند.

It's called How to Deal with a Difficult Boss in English. And in that video,

اسمش هست «چگونه با یک رئیس سخت‌گیر به انگلیسی کنار بیاییم». و در آن ویدیو،

I walk you through exactly how to protect your confidence and communicate

من دقیقاً به شما نشان می‌دهم که چگونه اعتماد به نفس خود را حفظ کنید و

effectively even in challenging situations.

حتی در موقعیت‌های چالش‌برانگیز به طور مؤثر ارتباط برقرار کنید.

I'll leave a link to that video below so you can watch it. Next,

لینک اون ویدیو رو پایین میذارم تا بتونید ببینید. در مرحله بعد،

you now have a four step structure to help you ask for help or

اکنون یک ساختار چهار مرحله‌ای دارید که به شما کمک می‌کند تا به

input clearly, confidently and professionally in English.

طور واضح، با اعتماد به نفس و حرفه‌ای به زبان انگلیسی درخواست کمک یا نظر کنید.

Let's do a quick review. Step one is to make a clear specific request.

بیایید یک بررسی سریع انجام دهیم. مرحله اول، ارائه یک درخواست مشخص و واضح است.

Step two, share relevant information or context.

مرحله دوم، اطلاعات یا زمینه مرتبط را به اشتراک بگذارید .

Step three, explain how others can contribute. And step four,

مرحله سوم، توضیح دهید که دیگران چگونه می‌توانند مشارکت کنند. و مرحله چهارم،

share next steps and follow up. This structure works in meetings,

مراحل بعدی را به اشتراک بگذارید و پیگیری کنید. این ساختار در جلسات،

in emails, and in one-on-one conversations.

ایمیل‌ها و مکالمات تک به تک جواب می‌دهد.

It helps you speak up even when you're unsure.

این به شما کمک می‌کند حتی وقتی مطمئن نیستید، صحبت کنید.

It helps you move forward even when you feel stuck. And most importantly,

این به شما کمک می‌کند حتی زمانی که احساس می‌کنید گیر کرده‌اید، به جلو حرکت کنید. و از همه مهمتر، به

it helps you do it in a way that feels professional and true to who you are.

شما کمک می‌کند تا این کار را به روشی انجام دهید که حرفه‌ای و مطابق با شخصیت شما باشد.

Now, if this lesson was helpful, I'd love to hear from you.

حالا، اگر این درس مفید بود، دوست دارم از شما بشنوم. می‌خواهم

I want you to think about a time when you needed help at work.

به زمانی فکر کنید که در محل کار به کمک نیاز داشتید.

What did you say at that time and what could you say

در آن لحظه چه گفتید و

next time based on what you've learned here?

بر اساس آنچه اینجا یاد گرفته‌اید، دفعه بعد چه می‌توانید بگویید؟

Share it with me in the comments down below. And don't forget,

آن را در قسمت نظرات پایین صفحه با من در میان بگذارید . و فراموش نکنید،

if you often find yourself unsure of how to communicate.

اگر اغلب در مورد نحوه برقراری ارتباط مطمئن نیستید.

With a manager who's hard to reach, overly critical or unclear,

با مدیری که دسترسی به او دشوار است، بیش از حد انتقاد می‌کند یا نامشخص است،

I recommend watching my lesson on how to deal with a difficult boss.

توصیه می‌کنم درس من در مورد نحوه برخورد با یک رئیس سخت‌گیر را تماشا کنید.

With that, thank you so much for joining me today. And as always,

با این اوصاف، از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم. و مثل همیشه،

if you found this lesson helpful,

اگر این درس برایتان مفید بود،

please be sure to give it a thumbs up here on YouTube and subscribe so you never

لطفاً حتماً آن را در یوتیوب لایک کنید و مشترک کانال من شوید تا هیچ‌وقت

miss one of my lessons. I'll see you next time.

درس‌های من را از دست ندهید. دفعه‌ی بعد می‌بینمت.