9 Essential English Idioms for Work | Sharing Ideas & Brainstorming in English

Has a coworker ever asked to pick your brain?

آیا تا به حال یک همکار از شما خواسته است که مغز شما را انتخاب کند؟

Or maybe your English-speaking son-in-law suggested that you just play things by

یا شاید داماد انگلیسی زبان شما به شما پیشنهاد کرده است که فقط با

ear? As they do in every language,

گوش بازی کنید؟ همانطور که در هر زبانی انجام می دهند،

idioms add charm and color to our speech. Even better,

اصطلاحات به گفتار ما جذابیت و رنگ می بخشند . حتی بهتر از آن،

they help us express complex ideas and emotions in

آنها به ما کمک می کنند تا ایده ها و احساسات پیچیده را

just a few words.

تنها در چند کلمه بیان کنیم.

Because idioms are so broadly used in English conversation,

از آنجایی که اصطلاحات به طور گسترده در مکالمه انگلیسی استفاده می شوند، می

I want to share with you nine common English idioms we use at work,

خواهم نه اصطلاح رایج انگلیسی را که در محل کار استفاده می کنیم،

particularly when brainstorming. Now to be clear,

به خصوص هنگام طوفان فکری، با شما به اشتراک بگذارم. اکنون برای روشن شدن موضوع،

we don't only brainstorm at work,

ما نه تنها در محل کار به طوفان فکری می پردازیم، بلکه

you also brainstorm with friends and family when you are planning a summer

هنگام برنامه ریزی برای

vacation, discussing home renovations,

تعطیلات تابستانی، بحث در مورد بازسازی خانه،

working with one of your kids on a school project or organizing a community

کار با یکی از فرزندان خود در یک پروژه مدرسه یا سازماندهی یک

event with your neighbors.

رویداد اجتماعی با شما، با دوستان و خانواده نیز طوفان فکری می کنید. همسایه ها.

All the idioms you learn here today will help you at work and an

تمام اصطلاحاتی که امروز اینجا یاد می گیرید در محل کار و مکالمه روزمره به شما کمک می کند

everyday conversation.

.

But first, if you're new here, I'm Annemarie,

اما اول، اگر شما اینجا تازه کار هستید، من آنماری هستم،

an English confidence and fluency coach.

یک مربی انگلیسی با اعتماد به نفس و تسلط.

Everything I do is designed to help you get the confidence you want for your

هر کاری که من انجام می‌دهم برای کمک به شما در به دست آوردن اعتماد به نفسی که برای

life and work in English.

زندگی و کارتان به زبان انگلیسی می‌خواهید طراحی شده است.

If you'd love to get all of my free lessons on confidence and fluency,

اگر دوست دارید تمام درس‌های رایگان من در مورد اعتماد به نفس و روان،

building professional communication skills, vocabulary and more,

ایجاد مهارت‌های ارتباطی حرفه‌ای ، دایره لغات و موارد دیگر را دریافت کنید،

or if you'd love some free resources, including my in-depth,

یا اگر دوست دارید منابع رایگانی از جمله آموزش عمیق من،

How to Say What You Want training,

How to Say What You Want را دریافت کنید، از

visit my website at speakconfidentenglish.com.

وب سایت من در speakconfidentenglish.com دیدن کنید.

To better organize the idioms I'm going to share with you today,

برای سازماندهی بهتر اصطلاحاتی که امروز با شما به اشتراک می گذارم،

I've divided them into three categories. Category one,

آنها را به سه دسته تقسیم کرده ام . دسته یک،

idioms we use in idea generation or when we're

اصطلاحاتی که در ایده پردازی یا زمانی که در حال

activating ideas. Category number two,

فعال سازی ایده ها هستیم استفاده می کنیم. رده شماره دو،

idioms we use for revisiting ideas.

اصطلاحاتی که برای بازبینی ایده ها استفاده می کنیم.

What that means is to go back and discuss an idea later.

منظور این است که به عقب برگردیم و بعداً درباره یک ایده بحث کنیم.

And then category number three, idioms we use to guide ideas.

و سپس دسته شماره سه، اصطلاحاتی که برای راهنمایی ایده ها استفاده می کنیم.

In other words, to help shape or develop an idea,

به عبارت دیگر، برای کمک به شکل‌دهی یا توسعه یک ایده،

be sure to stick with me because I want to make sure that you know exactly how

حتماً با من همراه باشید زیرا می‌خواهم مطمئن شوم که دقیقاً می‌دانید چگونه از

to use these idioms naturally in English conversations.

این اصطلاحات به طور طبیعی در مکالمات انگلیسی استفاده کنید.

So I've got a couple of practice questions for you as well. With that,

بنابراین من چند سوال تمرینی نیز برای شما دارم. با آن،

let's get right into category number one,

بیایید مستقیماً وارد دسته شماره یک شویم،

idioms we use for generating ideas.

اصطلاحاتی که برای تولید ایده استفاده می کنیم.

The first one is to tap into something.

اولین مورد این است که به چیزی ضربه بزنید.

This means to connect with or use something in a way that leads to good

این به این معنی است که با چیزی ارتباط برقرار کنید یا از چیزی استفاده کنید که منجر به

results or leads to a benefit for you. For example,

نتایج خوب یا منفعت برای شما شود. به عنوان مثال،

imagine you're in a business discussion and a coworker presents an idea that

تصور کنید که در یک بحث تجاری هستید و یکی از همکاران ایده ای را ارائه می دهد که

you think is interesting, but you're not quite sure.

فکر می کنید جالب است، اما کاملا مطمئن نیستید.

You feel that you need a little bit more information.

احساس می کنید که به اطلاعات کمی نیاز دارید.

You might respond to your coworker by saying,

ممکن است در پاسخ به همکار خود بگویید،

I think we need to tap into our customer base to make sure there's a need

من فکر می کنم ما باید از پایگاه مشتریان خود استفاده کنیم تا مطمئن شویم که

for that service. In other words,

به آن خدمات نیاز داریم. به عبارت دیگر،

you want to make use of your customer base and benefit from that

شما می خواهید از پایگاه مشتری خود استفاده کنید و از آن فرآیند بهره مند شوید

process or get some information that would lead to better results.

یا اطلاعاتی به دست آورید که به نتایج بهتری منجر شود.

Idiom number two is to put our heads together.

اصطلاح شماره دو این است که سرمان را کنار هم بگذاریم.

I'm a hundred percent certain you've tried to plan some summer vacations

من صد در صد مطمئن هستم که شما سعی کرده اید برای تعطیلات تابستانی

with family members and you've tried to make everyone happy.

با اعضای خانواده برنامه ریزی کنید و سعی کرده اید همه را خوشحال کنید.

It isn't always easy in a conversation like that, you might say to your family,

در چنین مکالمه ای همیشه آسان نیست، ممکن است به خانواده خود بگویید،

if we put our heads together,

اگر سرمان را جمع کنیم، می

I know we'll find an activity that everyone wants to do. In other words,

دانم که فعالیتی را پیدا می کنیم که همه می خواهند انجام دهند. به عبارت دیگر،

if we simply work together, we'll find what we need.

اگر به سادگی با هم کار کنیم، آنچه را که نیاز داریم پیدا خواهیم کرد.

And idiom number three for this category is to pick someone's brain.

و اصطلاح شماره سه برای این دسته، انتخاب مغز کسی است.

We typically use this when we want to ask a question to someone who has

ما معمولاً زمانی از این استفاده می‌کنیم که می‌خواهیم سؤالی را از کسی بپرسیم که

significant experience or knowledge in a particular area

تجربه یا دانش قابل توجهی در زمینه خاصی دارد

and because of that experience or know-how we want to get their advice or

و به دلیل آن تجربه یا دانش می‌خواهیم مشاوره یا توصیه‌های او را دریافت کنیم

recommendations. For instance,

. به عنوان مثال،

maybe you and your partner are getting ready to renovate your home,

شاید شما و شریک زندگیتان در حال آماده شدن برای بازسازی خانه خود هستید،

and it's the very first time you're taking on a project like this.

و این اولین بار است که پروژه ای مانند این را انجام می دهید.

You have a coworker with significant experience in home renovation.

شما یک همکار با تجربه قابل توجه در بازسازی خانه دارید.

So you might ask your coworker, Hey, could I pick your brain for a moment?

بنابراین ممکن است از همکارتان بپرسید، هی، می‌توانم یک لحظه مغز شما را انتخاب کنم؟

How do I know which contractor to hire when I'm getting ready to renovate my

چگونه می توانم بفهمم که چه پیمانکاری را در زمان آماده شدن برای بازسازی

home? And now, category number two,

خانه خود استخدام کنم؟ و اکنون، دسته شماره دو،

idioms we used when we need to revisit an idea.

اصطلاحاتی که در زمان نیاز به بررسی مجدد یک ایده استفاده می‌کنیم.

These are perfect when you have a limited period of time for discussion and you

اینها زمانی عالی هستند که مدت زمان محدودی برای بحث دارید و

need to come back to an idea later.

باید بعداً به یک ایده برگردید.

Or if you feel you don't have enough information to continue the conversation,

یا اگر احساس می کنید اطلاعات کافی برای ادامه مکالمه ندارید،

you need to get a little bit more detail.

باید کمی جزئیات بیشتری کسب کنید.

The first idiom on our list here is to put something on the back burner.

اولین اصطلاح در لیست ما در اینجا این است که چیزی را در پشت مشعل قرار دهیم.

This means that you're going to temporarily delay dealing with

این بدان معنی است که شما به طور موقت رسیدگی به

something or considering it, especially something that is not urgent.

چیزی یا در نظر گرفتن آن را به تاخیر می اندازید، به خصوص چیزی که فوری نیست.

For example,

برای مثال،

perhaps you're at a school board meeting where there's a discussion about how to

شاید شما در یک جلسه هیئت مدیره مدرسه هستید که در آن بحثی در مورد نحوه

use some funds in the upcoming school year.

استفاده از برخی بودجه در سال تحصیلی آینده وجود دارد.

You might offer this suggestion.

شما ممکن است این پیشنهاد را ارائه دهید.

Let's put repainting the school on the back burner and instead

بیایید رنگ آمیزی مجدد مدرسه را پشت سر بگذاریم و به جای آن

focus on how we can invest funds in further developing our art curriculum.

بر این موضوع تمرکز کنیم که چگونه می توانیم بودجه را برای توسعه بیشتر برنامه درسی هنر خود سرمایه گذاری کنیم.

The next one in this category is to circle back to something just like

مورد بعدی در این دسته این است که به چیزی دایره برگردید، درست مانند

when drawing a circle, you come back to the beginning point.

زمانی که یک دایره را ترسیم می کنید، به نقطه شروع باز می گردید.

To circle back to something means that you're going to revisit an issue or a

حلقه زدن به چیزی به این معنی است که بعداً یک موضوع یا موضوعی را دوباره بررسی خواهید کرد

topic at a later time.

.

Not only is this idiom perfect when you want to suggest that you

این اصطلاح نه تنها زمانی عالی است که می‌خواهید پیشنهاد دهید

revisit a topic of conversation at a later date because you just don't have time

بعداً به موضوعی از مکالمه مراجعه کنید، زیرا امروز وقت ندارید

today, it's also perfect in the middle of an interruption.

، بلکه در وسط یک وقفه نیز عالی است.

For example, perhaps you're sharing your idea on how to solve a problem at work.

به عنوان مثال، شاید شما ایده خود را در مورد چگونگی حل یک مشکل در محل کار به اشتراک می گذارید.

Someone else in the group gets an idea and they immediately want to share it so

شخص دیگری در گروه ایده ای دریافت می کند و بلافاصله می خواهد آن را به اشتراک بگذارد بنابراین

they interrupt you in that moment. You might say,

در آن لحظه حرف شما را قطع می کند . ممکن است بگویید، آیا

do you mind if I circle back to you in a moment? I want to finish my thoughts.

برایتان مهم نیست که یک لحظه به سمت شما حلقه بزنم ؟ می خواهم افکارم را تمام کنم.

First in idiom three in this category is to play it by ear.

اولین بار در اصطلاح سه در این دسته این است که آن را با گوش پخش کنید.

What this means is rather than plan every single step,

این به این معنی است که به جای برنامه ریزی برای تک تک قدم ها،

you make decisions as a situation develops. In other words,

با پیشرفت یک موقعیت تصمیم می گیرید . به عبارت دیگر،

you go with the flow.

شما با جریان پیش می روید.

Imagine you're planning a large event with friends and family,

تصور کنید در حال برنامه ریزی یک رویداد بزرگ با دوستان و خانواده هستید،

like a family reunion,

مانند یک گردهمایی خانوادگی،

and one person wants to order all the food right now,

و یک نفر می خواهد همه غذاها را همین الان سفارش دهد،

but your event, your family reunion is still one month away.

اما رویداد شما، گردهمایی خانوادگی شما هنوز یک ماه باقی مانده است.

So in the conversation, you might say,

بنابراین در گفتگو، ممکن است بگویید،

let's play it by ear.

بیایید آن را با گوش پخش کنیم.

Let's wait and order the food after we have all the RSVPs next Friday.

بیایید منتظر بمانیم و بعد از اینکه جمعه آینده همه RSVP ها را دریافت کردیم، غذا را سفارش دهیم.

In other words,

به عبارت دیگر،

you're going to delay taking action and allow the situation to develop

شما انجام اقدام را به تعویق می اندازید و اجازه می دهید

before you move forward. And now, category number three,

قبل از اینکه به جلو حرکت کنید، شرایط ایجاد شود. و اکنون، دسته شماره سه،

idioms we use for guiding ideas.

اصطلاحاتی که برای راهنمایی ایده‌ها استفاده می‌کنیم.

Think about conversations you've had where you've been encouraged to brainstorm

در مورد مکالماتی که داشته اید فکر کنید که در آن شما را تشویق به طوفان فکری

and come up with ideas. In those situations,

و ارائه ایده کرده اند. در این شرایط،

it's common to have an idea that isn't fully formed.

داشتن ایده ای که به طور کامل شکل نگرفته است، امری عادی است.

It's just the initial steps.

این فقط مراحل اولیه است.

This is when idioms on guiding an idea is particularly

این زمانی است که اصطلاحات برای هدایت یک ایده بسیار

useful. It helps others to express their ideas aloud.

مفید هستند. به دیگران کمک می کند تا عقاید خود را با صدای بلند بیان کنند.

It helps to develop and give shape to an idea.

به توسعه و شکل دادن به یک ایده کمک می کند.

The first one is to jump the gun.

اولین مورد پرش تفنگ است.

This means to do something too soon,

این به این معنی است که کاری را خیلی زود انجام دهید،

especially without thinking carefully about it. For instance,

به خصوص بدون اینکه به دقت در مورد آن فکر کنید. به عنوان مثال،

if you're working with your team on a marketing campaign for an upcoming

اگر با تیم خود روی یک کمپین بازاریابی برای یک

conference,

کنفرانس آینده کار می کنید،

you might have a coworker who's ready to implement some ideas right away,

ممکن است یک همکار داشته باشید که آماده اجرای برخی از ایده ها است،

but you feel that there isn't enough information yet,

اما احساس می کنید هنوز اطلاعات کافی وجود ندارد،

or there are a few final details that need to be put into place before

یا اینکه چند جزییات نهایی که باید قبل از

you implement a particular marketing campaign to guide your

اجرای یک کمپین بازاریابی خاص برای هدایت

team's focus back to what needs to be done right now. You could say,

تمرکز تیم شما به آنچه که در حال حاضر باید انجام شود، در نظر گرفته شود. می توانید بگویید،

I don't want to jump the gun on this.

من نمی خواهم اسلحه را روی این بپرم.

Let's make sure we know all the steps needed for implementation before we

بیایید قبل از شروع مطمئن شویم که همه مراحل لازم برای اجرا را می‌دانیم

begin. Now, in that last example, I just said,

. حالا، در آن مثال آخر، من فقط گفتم،

let's make sure we know all the steps before,

بیایید مطمئن شویم که همه مراحل را قبلاً می‌دانیم،

or let's make sure we know all the details before.

یا مطمئن شویم که همه جزئیات را قبلاً می‌دانیم.

There's a great idiom we could use in place of those words to

یک اصطلاح عالی وجود دارد که می‌توانیم به جای آن کلمات استفاده کنیم تا

hammer out.

چکش کنیم.

To hammer out means to get a clear picture or reach a

چکش زدن به معنای بدست آوردن یک تصویر واضح یا رسیدن به یک

solution after a lot of discussion. So if we go back to that example,

راه حل پس از بحث های زیاد است. بنابراین، اگر به آن مثال برگردیم،

I could also say,

می‌توانم بگویم،

let's hammer out the details before we begin.

بیایید قبل از شروع، جزئیات را بررسی کنیم.

And idiom Number three for this category,

و اصطلاح شماره سه برای این دسته،

two heads are better than one. As you may guess,

دو سر بهتر از یک است. همانطور که ممکن است حدس بزنید،

this is a shorthand way of saying that it's often more effective to work

این یک روش کوتاه برای گفتن است که اغلب کار کردن

together with others as opposed to working alone.

با دیگران به جای کار به تنهایی مؤثرتر است.

Perhaps you have a coworker who feels a bit hesitant or shy about

شاید شما یک همکار داشته باشید که در مورد

sharing an idea because it isn't fully formed. It's just the beginning steps.

به اشتراک گذاشتن یک ایده کمی مردد یا خجالتی است زیرا به طور کامل شکل نگرفته است . این فقط مراحل ابتدایی است.

She feels that she needs more time to get all the details in place,

او احساس می کند که برای به دست آوردن تمام جزئیات به زمان بیشتری نیاز دارد،

but you know that you might be able to do that more quickly

اما شما می دانید که ممکن است

and in a better way by working together.

با همکاری یکدیگر بتوانید این کار را سریعتر و به روشی بهتر انجام دهید.

So you want to encourage her to go ahead and share the idea.

بنابراین می‌خواهید او را تشویق کنید که این ایده را به اشتراک بگذارد.

You might tell her it's okay if you don't have all the details worked out.

ممکن است به او بگویید که اشکالی ندارد اگر تمام جزئیات را بررسی نکنید.

Go ahead and share your idea. Remember, two heads are better than one.

ادامه دهید و ایده خود را به اشتراک بگذارید. به یاد داشته باشید که دو سر بهتر از یک سر هستند.

As I said earlier,

همانطور که قبلاً گفتم، می‌خواهم

I want to make sure you know exactly how to use these idioms naturally in

مطمئن شوم که دقیقاً می‌دانید چگونه از این اصطلاحات به طور طبیعی در

English conversation. So here are two practice questions for you. First,

مکالمه انگلیسی استفاده کنید. بنابراین در اینجا دو سوال تمرینی برای شما وجود دارد. اول، از

I want you to think of someone you know who has a lot of knowledge or experience

شما می خواهم به کسی که می شناسید فکر کنید که دانش یا تجربه زیادی

in something that you care about, something you're interested in, ceramics,

در مورد چیزی دارد که به آن اهمیت می دهید، چیزی که به آن علاقه دارید، سرامیک،

drawing, playing violin, whatever it might be, public speaking,

طراحی، نواختن ویولن، هر چه که باشد، سخنرانی در جمع

and you want to ask them for some advice or a recommendation.

و شما می خواهید از آنها راهنمایی یا توصیه ای بخواهید.

How could you ask that question and include the idiom to pick

چگونه می توانید این سوال را بپرسید و اصطلاح انتخاب

someone's brain? My second question is,

مغز یک نفر را در آن بگنجانید؟ سوال دوم من این است که

think about a project that you're working on right now,

به پروژه ای فکر کنید که در حال حاضر روی آن کار می کنید،

A project where you're still trying to get all the details in place.

پروژه ای که هنوز در تلاش برای به دست آوردن تمام جزئیات هستید.

How could you describe the project you're working on and use the idiom

چگونه می توانید پروژه ای را که روی آن کار می کنید توصیف کنید و از اصطلاح

to hammer out or to hammer out the details?

برای چکش زدن یا چکش زدن جزئیات استفاده کنید؟

You can share your answers with me in the comments below.

می توانید پاسخ های خود را در نظرات زیر با من در میان بگذارید.

Thank you so much for joining me in this lesson. It really means a lot to me.

از اینکه با من در این درس همراهی کردید بسیار سپاسگزارم . واقعا برای من معنی زیادی دارد.

If you found it helpful, I would love to know,

اگر آن را مفید یافتید، دوست دارم بدانم،

and you can tell me in one very simple way.

و شما می توانید به یک روش بسیار ساده به من بگویید. در

Give this lesson a thumbs up here on YouTube, and while you're at it,

اینجا در YouTube به این درس سر بزنید، و در حالی که در آن هستید،

make sure you subscribe to my Speak Confident English Channel so you never miss

مطمئن شوید که در کانال انگلیسی Speak Confident من مشترک شوید تا هرگز

one of my Confident English lessons. Thanks again and I'll see you next time.

یکی از درس‌های انگلیسی مطمئن من را از دست ندهید. بازم ممنون و دفعه بعد میبینمت