More American slang expressions that Brits don't use

We're back with some more slang expressions today.

امروز با عبارات عامیانه دیگر برگشتیم .

I have some American slang words and colloquial expressions here and I'm going to test Vicki

من اینجا چند کلمه عامیانه آمریکایی و عبارات محاوره ای دارم و قصد دارم ویکی را

with them.

با آنها تست کنم.

And you can play along with me.

و شما می توانید با من بازی کنید.

I'm Vicki and I'm British And I'm Jay and I'm American.

من ویکی هستم و بریتانیایی هستم و جی هستم و آمریکایی هستم.

And we're going to see if I know what some American expressions mean.

و ما می خواهیم ببینیم که آیا می دانم برخی از عبارات آمریکایی چه معنایی دارند یا خیر.

You did very well last time, but I think that's because you've lived with me for more than

دفعه قبل خیلی خوب عمل کردی، اما فکر می کنم به این دلیل است که بیش از بیست سال با من زندگی کرده ای

twenty years.

.

Is this my prize?

آیا این جایزه من است؟

Stop.

متوقف کردن.

You'll have to get them right before see the prize.

قبل از دیدن جایزه باید آنها را درست دریافت کنید .

Let's get started then.

پس بیایید شروع کنیم.

Oh yes, this is one my kids always used.

اوه بله، این یکی از مواردی است که بچه های من همیشه استفاده می کردند.

Riding shotgun.

تفنگ ساچمه ای سواری.

OK, if you have a car, there's the driver of the car and then sitting next to them is the

باشه، اگه ماشین داری، راننده ماشین هست و بعدش سرنشین کنارشون نشسته

passenger.

.

In Britain.

در بریتانیا.

All right, sitting next to them is the passenger.

خیلی خوب، مسافر کنار آنها نشسته است.

In America.

در آمریکا.

And that seat... the person riding in that seat is riding shotgun.

و آن صندلی... شخصی که روی آن صندلی سوار است سوار تفنگ ساچمه ای است.

Is that right?

درست است؟

That's exactly right.

دقیقا همینطوره.

When a family would get into a car, one of the kids would shout out "I call shot gun'.

وقتی خانواده‌ای سوار ماشین می‌شد، یکی از بچه‌ها فریاد می‌زد: "من به تفنگ می‌گویم".

That means they want to sit in that front passenger seat.

این یعنی می‌خواهند روی صندلی سرنشین جلو بنشینند.

Now this comes from the old west.

حالا این از غرب قدیم می‌آید.

Oh right.

اوه درست است.

When the stage coaches took money and people and parcels all across the country.

وقتی مربی صحنه می‌رود. در سرتاسر کشور پول و مردم و بسته‌ها را می‌گرفت.

To protect whatever was in the stage coach, sitting next to the driver was a guy with

برای محافظت از هرچه در مربی صحنه بود، مردی با تفنگ ساچمه‌ای کنار راننده نشسته بود

a shot gun.

He was riding shotgun.

. او سوار

To ride shotgun means to ride in the front passenger seat of a car or truck.

تفنگ ساچمه‌ای بود. یک ماشین یا کامیون.

Oh, here's one that's fun.

اوه، اینجا یکی سرگرم کننده

Ooo.

Pork.

Well, of course literally pork is the meat that we get from a pig.

است. اوو

But in American English, it has another meaning in American politics.

It's like.. um... it's like a bribe that you add to a bill to get politicians to vote for

. ... مثل رشوه ای است که به لایحه ای اضافه می کنید تا سیاستمداران به آن رای بدهند،

it.

Very good.

خیلی خوب است،

What happens is a legistator in the senate or the house of representatives, or one of

اتفاقی که می افتد این است که یک قانونگذار در مجلس سنا یا مجلس نمایندگان، یا از یکی از

our state legislatures is asked to vote for a specific bill to become law.

مجالس ایالتی ما خواسته می شود به یک قانون رای دهد. لایحه مشخصی برای تبدیل شدن به قانون.

And the legislator might say, 'What's in it for my district, for the people I represent?'.

و قانونگذار ممکن است بگوید، "چه سودی برای منطقه من، برای مردمی که من نمایندگی می کنم؟"

And so something will get added to the bill which costs more.

و بنابراین چیزی به صورت حساب اضافه می شود که هزینه بیشتری دارد.

Pork.

گوشت خوک.

Exactly.

دقیقا.

So the bill gets more and more expensive because of the pork.

بنابراین این صورتحساب به دلیل گوشت خوک بیشتر و بیشتر گران می شود .

And sometimes people won't vote for it because it has too much pork.

و گاهی اوقات مردم به آن رای نمی دهند زیرا گوشت خوک زیادی دارد.

Yes, and it benefits just a few instead of everybody.

بله، و به جای همه، فقط عده کمی از آنها سود می برد .

Pork is a bad thing in American politics.

گوشت خوک در سیاست آمریکا چیز بدی است.

What happens is legislators, those are the people who have the power to make laws, increase

آنچه اتفاق می‌افتد قانون‌گذاران هستند، آن‌ها افرادی هستند که قدرت وضع قوانین، افزایش

the money that's spent on projects in their districts.

پولی که برای پروژه‌ها در مناطقشان خرج می‌شود را دارند .

They usually do it to get more votes but it means that government money isn't shared fairly.

آنها معمولا این کار را برای به دست آوردن رای بیشتر انجام می دهند، اما به این معنی است که پول دولت به طور عادلانه تقسیم نمی شود.

Here you go.

بفرمایید.

Bought the farm.

مزرعه را خرید.

I'm not sure if I know what this means.

مطمئن نیستم که بدانم این یعنی چه.

Erm.

ارم

I know the expression 'bet the farm'.

من عبارت "شرط مزرعه" را می دانم.

And if you bet the farm then you bet everything you own.

و اگر روی مزرعه شرط بندی کنید، پس هر چیزی را که دارید شرط می بندید.

Usually on a very risky venture - a very risky bet.

معمولاً در یک سرمایه گذاری بسیار مخاطره آمیز - یک شرط بندی بسیار مخاطره آمیز .

So you quite probably lose everything.

بنابراین احتمالاً همه چیز را از دست می دهید.

Um.

ام

So does the farm represent all the belongings of a family or something?

پس آیا مزرعه نمایانگر تمام متعلقات یک خانواده است یا چیزی؟

Well, your explanation for 'bet the farm' is exactly correct, but 'bought the farm' means

خوب، توضیح شما برای "شرط مزرعه" دقیقا درست است، اما "مزرعه را خریدم" به معنای

something very different.

چیز بسیار متفاوتی است.

What's that?

آن چیست؟

Well, this expression was developed by American pilots in the second world war.

خوب، این عبارت توسط خلبانان آمریکایی در جنگ جهانی دوم ایجاد شد.

When an aircraft would sadly crash in the ground they would say the pilot bought the

وقتی یک هواپیما با تأسف در زمین سقوط می کرد، می گفتند خلبان

farm.

مزرعه را خریده است.

The piece of ground where the pilot landed was the burial plot that he bought.

قطعه زمینی که خلبان در آن فرود آمد قطعه دفنی بود که او خرید.

Oh!

اوه!

Now this followed from British pilots, also in the second world war, who said that when

اکنون این موضوع از خلبانان بریتانیایی، همچنین در جنگ جهانی دوم، پیروی می‌شود که می‌گویند وقتی

an aircraft crashed that the pilot 'bought it'.

یک هواپیما سقوط می‌کند، خلبان آن را خریده است.

And we still say that in British English - "He bought it" and it's an informal euphemism

و ما هنوز هم در انگلیسی بریتانیایی می گوییم - "او آن را خرید" و این یک تعبیر غیررسمی

for 'He died'.

برای "او درگذشت" است.

If you bet the farm on something, you make a risky bet.

اگر در مزرعه روی چیزی شرط بندی کنید، شرط بندی خطرناکی می کنید.

For example, the company bet the farm on the new product and lost.

به عنوان مثال، شرکت مزرعه را روی محصول جدید شرط بندی کرد و باخت.

But if someone 'bought the farm', it means they were killed.

اما اگر کسی مزرعه را خریده است، به این معنی است که کشته شده است.

For example, his plan went down and he bought the farm.'

به عنوان مثال، نقشه او از بین رفت و او مزرعه را خرید.

In British English, we might say 'He bought it' and it also means he was killed.

در انگلیسی بریتانیایی، ممکن است بگوییم «او آن را خریده» و همچنین به معنای کشته شدن او است.

Oh, here's a fun one.

اوه، اینجا یک سرگرم کننده است.

Ooo.

اووو

'Pass the buck'.

'انداختن توپ در زمین دیگری'.

Well, first of all, a buck is a dollar in American English.

خوب، اول از همه، دلار در انگلیسی آمریکایی یک دلار است .

But that's not what it is here, is it?

اما این چیزی نیست که اینجا هست، اینطور است؟

No, if you pass the buck, then you avoid accepting responsibility that you should accept.

نه، اگر پول را بگذرانید، از پذیرش مسئولیتی که باید بپذیرید اجتناب می کنید.

So perhaps there's a decision that was made, and someone has to accept the blame or say

بنابراین شاید تصمیمی گرفته شده است، و کسی باید تقصیر را بپذیرد یا بگوید

'I'm responsible', but if you pass the buck you say 'oh, they're responsible.

"من مسئول هستم"، اما اگر از این پول عبور کنید، می گویید "اوه، آنها مسئول هستند." به

It had nothing to do with me."

من ربطی نداشت.»

Right, now, have you heard the expression, 'The buck stops here.'

درست، حالا، آیا این عبارت را شنیده‌اید، « هزینه‌ها اینجا متوقف می‌شود».

Yes.

بله،

I think it was said by an American President.

فکر می‌کنم این را یک رئیس‌جمهور آمریکایی گفته است.

Roosevelt?

Close.

His successor, Harry Truman, the President from April 1945 to January of 1953, famously

said, 'The buck stops here', meaning 'I take full responsibility'.

If to pass the buck, you don't accept responsibility for something.

اگر بخواهید پول را بگذرانید، مسئولیت چیزی را قبول نمی کنید.

For example, 'It's your fault so don't try to pass the buck'.

برای مثال، "تقصیر شماست، پس سعی نکنید پول را پاس کنید"

If someone says 'The buck stops here' it means they accept full responsibility.

. به

For example, "it's my job to make this decision.

عنوان مثال، "این وظیفه من است که این تصمیم را بگیرم.

The buck stops here'.

پول اینجا متوقف می شود.

We should have more politicians who don't pass the buck these days.

ما باید سیاستمداران بیشتری داشته باشیم که این روزها از پس هزینه ها بر نمی آیند.

It would be very good.

خیلی خوب خواهد بود.

I agree.

موافقم.

And next...

و بعد...

Oh this is one of my favorites.

اوه این یکی از موارد مورد علاقه من است.

A rain check.

چک باران.

Erm.

ارم

It's a baseball idiom and we've made some other videos about Amreican baseball idioms.

این یک اصطلاح بیسبال است و ما چند ویدیو دیگر درباره اصطلاحات بیسبال امریکا ساخته ایم.

I'll put the link there.

لینک رو اونجا میذارم

If there's a baseball game and it rains during the game so they have to stop play, then you

اگر یک بازی بیسبال وجود داشته باشد و در طول بازی باران ببارد بنابراین آنها مجبور به توقف بازی شوند،

get a rain check, which is like a ticket to another game.

یک چک باران دریافت می کنید که مانند بلیط یک بازی دیگر است.

Well, that's very close.

خب این خیلی نزدیکه

The rain check is actually part of the ticket, so if the game goes on, when people leave

چک باران در واقع بخشی از بلیط است، بنابراین اگر بازی ادامه پیدا کند، وقتی مردم

the stadium, they still have the raincheck because they still have their original ticket.

ورزشگاه را ترک می کنند، هنوز چک باران دارند زیرا هنوز بلیط اصلی خود را دارند.

When I was a kid, I would collect rainchecks from people who were leaving the stadium.

وقتی بچه بودم از افرادی که ورزشگاه را ترک می کردند چک باران جمع می کردم.

All the kids did.

همه بچه ها این کار را کردند.

And at the end of the summer, we would trade them to see who could collect the most complete

و در پایان تابستان، آنها را مبادله می‌کردیم تا ببینیم چه کسی می‌تواند کامل‌ترین

set of rainchecks.

مجموعه چک‌های باران را جمع‌آوری کند.

But most of the time, you don't use it like this now.

اما بیشتر اوقات، اکنون از آن به این صورت استفاده نمی کنید .

It has another meaning in American English.

در انگلیسی آمریکایی معنی دیگری دارد.

If I ask you do to something, like 'Do you want to come to the movies?" and you say,

اگر از شما بخواهم کاری را انجام دهید، مانند «می‌خواهید به سینما بیایید؟» و شما بگویید، «

'Oh, I'd love to but I'm busy tonight.

اوه، دوست دارم اما امشب سرم شلوغ است. آیا

Can I take a raincheck?', it would mean, can we do it again at a later date?

می‌توانم یک چک باران بگیرم؟» آیا می توانیم بعداً دوباره این کار را انجام دهیم؟

Yeah?

بله؟

Yes, and it also is used in advertising and in stores.

بله، و همچنین در تبلیغات و در فروشگاه ها استفاده می شود.

If a product is advertised at a sale price and you go to the store to get it and they're sold out,

،

you can get a rain check.

می توانید چک باران دریافت کنید.

So what does that mean?

پس این به چه معناست؟

It means you can come back later to the store, when it's back in stock, and buy it for the

یعنی می توانید بعداً به فروشگاه بازگردید، وقتی در انبار موجود شد و آن را به

original sale price.

قیمت فروش اصلی بخرید.

So you get the lower price.

بنابراین قیمت پایین تری دریافت می کنید.

Exactly!

دقیقاً

Good deal.

خوب است. معامله.

A rain check has several meanings in American English.

چک باران در انگلیسی آمریکایی معانی مختلفی دارد .

It can be a ticket that will get you into another baseball game if the first game is

می‌تواند بلیتی باشد که در صورت لغو اولین بازی، شما را وارد یک بازی بیسبال دیگر کند

cancelled.

.

It can be a promise to sell something at a low sale price.

می‌تواند قولی برای فروش چیزی با قیمت فروش پایین باشد.

And we also use raincheck to refuse an invitation, but say we might accept it later.

و ما نیز از آن استفاده می‌کنیم. Raincheck دعوت را رد کنید، اما بگویید ممکن است بعداً آن را بپذیریم.

For example, 'Do you want to come out tonight?'

برای مثال، "آیا می‌خواهی امشب بیرون بیایی؟"

'I can't tonight, but can I have a raincheck?'

"امشب نمی توانم، اما آیا می توانم چک باران داشته باشم؟"

This is very interesting.

این خیلی جالب است.

A lemon.

Erm.

Well, of course a lemon is a citrus fruit, a yellow fruit.

Erm, but that's not its only meaning in American English.

If something is not working well, if it's not fit to do the job it was supposed to do,

کاری که قرار بود انجام دهد،

then it's a lemon.

پس لیمو است.

If a product is badly made and doesn't work the way it should, it's a lemon.

اگر محصولی بد ساخته شده باشد و آنطور که باید کار نمی کند، لیمو است.

For example, 'This car you sold me is a lemon!

مثلاً، "این ماشینی که به من فروختی یک لیمو است!

Give me my money back.'

پولم را به من بده. بازگشت.'

And in fact, in almost every state in America, there is now a lemon law that allows you to

و در واقع، تقریباً در هر ایالت در آمریکا، اکنون یک قانون لیمو وجود دارد که به شما اجازه می‌دهد در عرض

return a car within a few days after you bought it if it's not working very well.

چند روز پس از خرید خودرو، اگر خوب کار نمی‌کند، آن را پس دهید. من

I think we might use this phrase in British English now too.

هم

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

So have I won a prize again?

پس آیا دوباره برنده جایزه شده ام؟

Yes, I suppose so.

بله، فکر می کنم.

Why 'I suppose so'?

I did really well.

Pretty well.

A chocolate brownie.

A vegan chocolate brownie.

You'll love it.

این

It's a good prixze!

جایزه خوبی است!

Hey, if you liked this video, please share it with a friend and give it a thumbs up.

سلام، اگر این ویدیو را دوست داشتید، لطفاً آن را با یکی از دوستان خود به اشتراک بگذارید و از آن حمایت کنید.

And don't forget to subscribe to our channel.

و فراموش نکنید که در کانال ما مشترک شوید.

See you soon!

به زودی شما را می بینیم!

Bye!

خداحافظ!

Bye-bye.

بای بای.