Fluency MC meets Rachel's English

This video is a joint project between Rachel's English, Jason R Levine, aka Fluency MC and

این ویدئو حاصل کار مشترک ریچلز انگلیش، جیسون آر لون، که با فلونسی ام سی نیز شناخته می شود، می باشد و

Vicki Hollett, the video producer.

ویکی هولت، تهیه کننده ویدئو است. در اصل در WizIQ منتشر شده. امیدوارم از آن لذت ببرید! The Best in ELT with

It originally aired on WizIQ.

Enjoy!

The Best in ELT with Fluency MC.

فلونسی ام سی. گوش کنید، اوه، گوش کنید. ریچل، خیلی عالی است که با شما بنشینیم

Listen, oh, listen.

Rachel, it's so nice to be sitting down with you to talk.

I met you once in real "real life."

و صحبت کنیم. من شما را یک بار در "زندگی واقعی" دیده ام. درست است.

That's right.

But like many people, I feel like I know you from seeing

ولی مثل بسیاری از مردم، حس می کنم شما را از طریق

your videos and following you.

ویدئوهایت می شناسم و دنبال می کنم. من خیلی

I have a lot

به کار شما احترام می گذارم. متشکرم. و خیلی خوشحالم

of respect for your work.

Thank you.

که شانس صحبت کردن با شما را دارم.

And I'm so happy to have this chance to talk to you.

I guess the first thing I want to ask,

به گمانم اولین چیزی که می خواهم بپرسم

and I know a lot of people are interested in, is how did, how did you get into teaching

و می دانم خیلی ها علاقمندند که بدانند چگونه شما به آموزش روی آوردی

in the

از آغاز، آیا انگلیسی به عنوان زبان خارجی بود، یا انگلیسی به عنوان زبان دوم یا چیز دیگر

first place?

Was it English as a foreign language or a second language, was it something else

and then, how did that connect or evolve into teaching pronunciation?

و بعد، چگونه به آموزش تلفظ کلما ت ربط پیدا کرد یا ارتقاء یافت؟

Yeah, well, I think it was a bit of an unusual path.

خوب، فکر می کنم اندکی غیرمعمول بود. البته کمی درس داده ام

I did teach a little bit of

ESL but mostly Rachel's English grew out of something totally different, which was, I

به عنوان انگلیسی به عنوان زبان دوم، ولی ریچلز انگلیش کاملا متفاوت شده، از آنچه که بود،

went to school for opera singing.

من به مدرسه آواز اپرا رفته ام. درست. فوق لیسانس موسیقی در اجرای اپرا دارم.

Right.

I have a Masters of Music in Opera Performance.

And so through that I was getting really connected

و به آن وسیله واقعا مرتبط شدم

to this part of my body.

با این قسمت از بدن. بنابراین ظاهرا، اولش پرداختن به تلفظ کلمات بود،

So it was pronunciation first, in a sense,

because you had this background in opera.

به این دلیل که شما سابقه ای از اپرا دارید. بله، آموزش زبان انگلیسی که انجام دادم سودمند بود

Yeah, the ESL work that I did was useful

but I don't think it actually is related at all to the Rachel's English thing that I'm

ولی فکر نمی کنم اصلا به ریچلز انگیش مربوط باشد که من

doing, even though I did have that experience.

انجام می دهم، اگرچه این تجربه را دارم. بیشتر از اینجا ناشی شد که من پیش خود آواز می خواندم

So, mostly it grew out of myself singing in

other languages.

به زبان های دیگر. و بنابراین به طور خاص روی تلفظ مطالعه می کردم و فونتیک

And so I was studying the pronunciation specifically and the phonetics

of Italian, French, German, English for the stage; I had studied Spanish.

ایتالیایی، فرانسوی، آلمانی، انگلیسی به خاطرحضور برروی صحنه، من اسپانیایی هم می دانم. پس،

So, there was

that, my relationship to learning the pronunciation of other languages.

این رابطه من با یادگیری تلفظ در زبان های دیگر بود. ولی حتی بیش از این

But maybe even more so,

it was just spending a decade really focused on

من یک دهه تمرکز کرده ام بر

breath and you know tongue placement and these

نفس و این که زبان در کدام قسمت از دهان قرار بگیرد و این طور

kinds of things.

چیزها. و فکر می کنم بر اساس همین تجربه می توانم در باره تلفظ کلمات صحبت کنم

And I think that gave me a really clear language to talk about pronunciation

for other people.

برای سایر مردم.

Did you have a language teacher helping you with that or, and a music teacher, or

آیا یک معلم زبان در این مورد به شما کمک کرده یا، و یک معلم موسیقی، یا

were you learning the pronunciation of the languages through the music?

شما تلفظ زبان ها را از طریق موسیقی می آموختید؟

It was in a class that specifically "Diction for Singers".

یک کلاس بود خاص "طرز بیان برای آوازه خوان ها". فهمیدم. پس همیشه

I see.

So it was always related

مربوط

to the goal of singing for the stage.

به هدف آوازخواندن برای صحنه بوده است. و بر تلفظ تمرکز داشت و نه چندان

And it was focused on pronunciation and not so

much the languages, although I the did take a semester of Italian, a year of German, and

بر زبان، اگرچه یک دوره شش ماهه کلاس زبان ایتالیایی رفته ام، یک سال زبان آلمانی، و

a semester of French.

شش ماه زبان فرانسوی

So you almost had no choice; they focused you on pronunciation.

پس تقریبا انتخاب شما نبوده، آنها شما را روی تلفظ متمرکز کرده بودند.

Yeah, they did, because, you know, if you only have one year and you need to get all

آره، آنها این کار را کردند، اگر شما تنها یک سال وقت داشته باشی و لازم باشد که همه را فرا بگیری،

of these things under your belt, then that's what's the most important; because as a singer

به نحوی رضایت بخش، مهمترین کار همین است، زیرا به عنوان یک آوازه خوان

you can memorize a translation and, you know, the feeling of what goes where, but in order

می توانی ترجمه را حفظ کنی و این که کدام حس به کجا تعلق دارد، ولی برای

to sell it, you have to really sound like you know what you're saying.

عرضه آن، باید صدایت آنگونه باشد که می دانی چه می گویی.

And you were teaching English during that time or where you'd taught before?

و شما در آن مدت انگلیسی درس می دادی یا قبلا کجا درس داده ای؟

I did teach English as a second language a little bit during that time at a place in

مدت کمی انگلیسی را به کسانی که زبان دومشان بود درس داده ام در

Boston where all of my students were Korean and it was mostly one-on-one or two-on-one,

بوستون که همه زبان آموزان اهل کره بودند و بیشتر کلاس های خصوصی یک یا دو نفره بود،

thirty minute sessions, and I really loved it.

جلسات سی دقیقه ای، و من واقعا دوست داشتم. فکر می کنم آهنگ موزون

I think the rhythm of the language is so important, and the melody.

خیلی مهم است، و لحن. و برای من

And for me, having

the background in singing has been really helpful for that, partially because, you know,

داشتن سابقه آوازخوانی به درستی کمک کننده بوده، قسمتی از آن به دلیل این است که

singing

آوازخوانی همان آهنگ موزون و لحن می باشد. و بعد همچنین فکر می کنم وقتی

is rhythm and is melody, but then also I think I developed

an ear through that for when I hear someone

گوش می سپارم تا صدای کسی که کاری را انجام می دهد بشنوم

do something, I can imitate it quite well.

من می توانم به خوبی تقلید کنم. و بعد می توانم به قسمت هایی که نیاز به تغییر دارد پی ببرم.

And then I can find out what needs to be changed.

So, often with students, I'll imitate, think what needs to shift, and then be able to articulate

پس، غالبا هنگام کار با زبان آموزان، من تقلید می کنم، فکر می کنم که چه چیزی باید عوض شود، و بعد بتوانم ادا کنم

that to them.

آنها را. جالب است. برای تلفظ آنها

Ah, that's interesting.

For their pronunciation.

و آیا آنها میدانند که شما دارید این کار را می کنید یا این که رازی است که پیش خود نگه می دارید

And do they know you're doing that or is this your best kept secret

you're revealing right now?

حالا دارید آن را فاش می کنید؟

They do they know because they'll be talking and I'll say "hold on," and then I'll do it

آنها می دانند زیرا وقتی حرف می زنند به آنها می گویم، "صبر کن،" و بعد این کار را انجام می دهم

myself and I'll say, okay your tongue needs to make whatever adjustment.

خودم و خواهم گفت، خوب لازم است زبانت قدری تنظیم شود.

I do that actually with grammar and vocabulary, if something's high frequency, and I'll kind

این کار را با گرامر و لغت هم انجام می دهم، اگر چیزی فرکانس بالا داشته باشد و من

of tune in to the collective use of English somehow from listening but I don't have that

از شنیدن به استفاده از همه مهارت های انگلیسی روی می آورم ولی چنان

gift

استعداد ذاتی در تلفظ کلمات ندارم. عالی است.

with pronunciation; so that's great.

For the W consonant, the tongue tip is down here,

and the back part of the tongue stretches up,

برای حرف بی صدای w نوک زبان اینجاست، و قسمت پشت زبان کشیده می شود

so the tongue stretches this way.

به بالا، بنابراین زبان به این سمت کشیده می شود. Ww, ww,

Ww, ww, wow.

For the R consonant, the back part of the tongue

برای حرف بی صدای R، قسمت پشت زبان

does stretch up, here towards the middle part of the roof of the mouth.

به بالا کشیده می شود، اینجا به طرف قسمت میانی

سقف دهان. قسمت جلویی

The front part of the

tongue pulls back.

زبان به عقب کشیده می شود. پس، برای تلفظ W، زبان

So, with the W, the tongue is stretching.

کشیده می شود. برای تلفظ R، زبان به نوعی

With the R, the tongue is sort of pulling up into itself.

به بالا و به درون خودش کشیده می شود. فکر می کنم فقط واقعا علاقه دارم

I think I just have a real interest in the human voice and how we produce sounds,

به صدای انسان و این که چگونه صداها را تولید می کنیم،

and vocal health, and this kind of thing.

و سلامتی صوتی، اینطور چیزها. به این موضوع علاقه دارم، نه حتی خیلی زیاد

So that's where my interest lies, not so much

in even teaching a language, or, I mean, certainly not grammar!

به تدریس یک زبان، یا، منظورم این است که مطمئنا گرامر نیست! بعضی وقت ها معلم ها اصلاح می کنند

Sometimes teachers will correct

my grammar in videos because it's not always perfect.

نکات گرامری را که در وبدئوها به کار برده ام، زیرا گرامرم همیشه عالی نیست.

It's all about your passion; follow your passion.

موضوع بیشتر علاقه وافر شماست، علاقه ات را دنبال می کنی.

That's right.

درسته. و بنابراین تلفظ و صدای انسان، این چیزی است که به آن علاقه دارم

And so, like, pronunciation and the human voice, that's where it is for

me.

من.

پس چه شد که توانستی کارت را در یوتیوب شروع کنی؟ آیا با این تصور که نخست

So what happened as far as getting your work up on YouTube?

Did you first imagine

putting a video of yourself up there and reaching just your students or more students?

یک ویدئو از خودت در آنجا می گذاری و دانش آموزان خودت یا زبان آموزان بیشتری جذب آنها می شوند؟ نه، در واقع،

No, actually, I didn't have students when I first started the videos.

وقتی برای اولین بار شروع به گذاشتن ویدئوها کردم، زبان آموزی نداشتم. ابتدا

I first started

the videos when I was living in Germany and I was studying at a language institute there,

تهیه ویدئوها را وقتی در آلمان بودم و در یک مؤسسه زبان هم تحصیل می کردم، شروع کردم

so most of the people that in as in contact with were not American and also were not German:

از این رو بیشتر مردمی که با آنها سر و کار داشتم آمریکایی نبودند و آلمانی هم نبودند:

they were from all over the world studying German.

آنها از همه جای دنیا بودند که آلمانی می آموختند. و یک دوست داشتم که اهل ترکیه بود.

And so I had a friend there from Turkey.

And he was interested in American English because Hollywood is such a great exporter

و علاقمند به انگلیسی آمریکایی بود، چون هالیوود صادرکننده بسیار خوبی برای

of American English, and wanted to sound more American.

انگلیسی آمریکایی است، و می خواست لهجه اش بیشتر شبیه آمریکایی ها باشد. به این منظور ما اندکی

So we just played around a little

bit with a few of the sounds, and I was telling him, you know, what his tongue should be doing

در این زمینه کار کردیم، من به او می گفتم، زبانش باید چه کار کند

and this kind of thing.

و این طور چیزها. و او گفت، تو واقعا استعداد این کار را داری. و من فکر کردم:

And he was like, wow, you're really good at that.

And I thought: hmm,

هووم،

idea!

ایده! البته من کارشناس علوم کامپیوتر هستم و برای ادامه این مهارت

Actually, in undergrad, I studied computer science and in order to keep that skill set

going, I had been wanting to make a website;

خواستم یک وبسایت راه اندازی کنم،

I just didn't really have a topic yet.

هنوز موضوعی به ذهنم نرسیده بود. ولی کاری که می خواستم انجام بدهم این بود که

But I knew that was something that I wanted to

create and so when he told me he thought I was good at that, I thought, maybe that's

وبسایت راه بیندازم و وقتی او این را گفت، فکر کردم که چون در این کار سررشته دارم، شاید

my idea.

این ایده مناسب من باشد. و چند ویدئو تهیه کردم، آنها را در یوتیوب گذاشتم، و به یک وبسایت ربطشان دادم، و

And so I made a few videos, put them on YouTube, connected them to a website, and

just went from there.

دقیقا از آنجا شروع شد.

And how, what was the reaction at first?

واکنش ها در آغاز چگونه بود؟ هیچ! تا مدتی طولانی هیچ واکنشی نبود

Nothing!

There was no reaction for a long

time.

چرا؟

Why?

خوب، من انگیزه تجاری نداشتم، اصلا نمی خواستم تبلیغات کنم، فقط

Well, I wasn't doing them with a business mind; I wasn't promoting at all; I was just

exploring, basically.

اساسا داشتم کشف می کردم. و در آن زمان احتمالا درست هم بود،

And that was ok probably, at that point, or did it make you worried and nervous: nobody

یا شما را نگران و عصبی کرد: هیچکس

likes my approach?

کار و کوشش مرا نمی پسندد؟

نه. مرا نگران و عصبی نکرد، نه ابدا، چون من این کار را

No it didn't make me worried and nervous, no, not at all, because I wasn't doing it

for an audience.

برای مخاطب انجام نمی دادم. بیشتر راهی برای این بود که راه اندازی یک وبسایت را کشف کنم

I was mostly doing it as a way to explore a website-production kind

of thing.

چیزی شبیه این. خیلی عالی است که این چنین علاقه داشته ای

It's great that you had this interest in both pronunciation and computers.

هم تلفظ کلمات و هم علوم کامپیوتری.

Yeah, no, definitely.

آره، نه، دقیقا

You weren't an expert right?

شما متخصص نبودی، درست؟ این فقط شما را به فکر کردن در باره

It just got you more into thinking about

... In pronunciation?

در تلفظ کلمات؟ نه، تلفظ نه،

No, not pronunciation, I mean that I'm

just wondering, especially for people out there thinking about doing any kind of online

سؤالم این است، بخصوص برای آنها که (این ویدئو را می بینند) وراجع به هر نوع کار آنلاین فکر می کنند

anything, but especially teaching, or students who want to study online, who might be a little

هر چیزی، و بخصوص معلمی کردن، یا زبان آموزانی که می خواهند به صورت آنلاین درس بخوانند، و شاید اندکی

afraid of technology thinking that they can't do it.

از تکنولوژی هراس داشته باشند و فکر کنند که از عهده این کار بر نمی آیند. به نظر می رسد شما در آن تفحص کرده ای

It sounds like you kind of dove in.

One step at a time.

گام به گام.

اوه کاملا. منظورم این است، وقتی فهمیدم که چه چیزی لازم است یاد بگیرم، یاد گرفتم.

Oh totally.

I mean, when I realized what I needed to learn, I learned it.

I did not

start Rachel's English at all with an idea of what it would be, like, in no way, and

من ریچلز انگلیش را با این فکر چه باید باشد شروع نکردم، ابدا، و

I'm still not sure what it will be.

هنوز هم مطمئن نیستم که چه طور خواهد بود.

و حالا این مهم است که به خیلی چیزها رسیده، تا کنون به خوبی پیش رفته است.

And that's important to the point now, because it's gotten, it's so well done now.

I think that someone who hasn't followed you for as long as I have or as long as many other

من فکر می کنم کسی که مثل من یا خیلی های دیگر، به مدت طولانی روش های شما را دنبال نکرده اند،

people here may have, would just think that wow that she just, boom, but it didn't happen

فقط فکر کنند که او (ریچل) یکهو به اینجا رسیده، در حالی که اینطور نبوده

that way.

به این صورت. مطمئنا نه. نه. نه. به مرور رشد کرده

Definitely not.

No, no.

از یک اتاق در خوابگاهی در آلمان شروع شد. چه سالی بود؟

It grew.

It started out in a dorm room in Germany.

When was that, by the way?

That was 2008.

سال 2008 بود. اکتبر امسال پنج سال از اولین ویدئویی که پست کردم می گذرد.

This October will be my 5th year anniversary of posting my first video.

Congratulations in advance.

پیشاپیش تبریک می گویم. متشکرم. عالی است. می خواهم از شما بیشتر در باره آهنگ (ریتم) بپرسم

Thank you.

That's great.

I want to ask you more about the rhythm of English, because I focus a lot on that

در انگلیسی، چون من هم روی آن خیلی تمرکز دارم.

too.

مفید ترین تکنیک ها به نظر شما کدامند؟ چون تکنیک های زیادی وجود دارد. بله، خوب،

What techniques have you found most useful?

Because there are a lot out there.

Yeah, well, I'm still developing that actually.

من هنوز دارم روی آنها کار می کنم. ولی اخیرا اوقات خوبی را هنگام کار کردن

But I've had a lot of fun recently working

with students where I actually take the actual words out of the picture, and we just work

با زبان آموزان داشته ام، کلماتی که ربطی به هم ندارند انتخاب می کنم، و فقط روی ریتم کار می کنیم

on rhythm.

مثلا، اجازه بدهید فقط آن عبارت دا - دا - دا - دا را مطرح کنم

So, for example, let's just take that phrase da-da-DA-da: for example.

And when you take the text out, you're just focusing

وقتی شما نوشته را داری، فقط روی آهنگ تمرکز می کنی. نکته اصلی کار من

on the rhythm.

Then the main thing I have

to do with my students is to make their short even shorter, duh duh duh duh, trying to make

با زبان آموزان این است که وادارشان کنم کوتاه و حتی کوتاه تر انجام دهند و سعی کنند

them comfortable with that kind of length; and then once they start having, like, the

طول را طوری انتخاب کنند که با آن راحت باشند، و بعد وقتی شروع می کنند به داشتن

rhythmic language down, and they're comfortable with that contrast and with making things

زبان ریتمیک، و با تفاوت احساس راحتی می کنند و با

that short, then when they put the word back in it's just unreal how much better it sounds.

کوتاه کردن، وقتی کلمه را آنطور که بود می گویند، باورکردنی نیست که تا چه اندازه صدا بهتر می شود

And then they're so aware of the difference s if you don't hear it yourself, feel it

و بعد خودشان تفاوت را درک می کنند. اگر شما خودت نتوانی آنها را بشنوی، خودت آنها را حس کنی

yourself, then you're not going to catch it when people say it.

بعد نمی توانی وقتی مردم می گویند، متوجه شوی.

Yeah.

آره. بحث بر سر خلاصه کردن مطالب برای رسیدن به واحدهای ساده درس دادن است.

It's such a matter of boiling things down to the most simple units for teaching.

So, like the L consonant,and just drilling that,

مثل حرف بی صدای L، و فقط تمرین کردن

or in this case the rhythm, just drilling

و در این مورد، آهنگ، فقط تمرین

that, out of the context of the word or phrase.

جدای از سیاق کلمه یا عبارت. و می توانی به مردم یاد بدهی که

And then you know you can teach people that

this rhythmic pattern can apply to all of these different words.

این الگوی آهنگین برای همه این کلمات مختلف کاربرد دارد. و

And so, yeah, then as they really drill one word and one pattern,

بعد با تمرین یک کلمه و یک الگو، احساس راحتی می کنند

they're actually making themselves comfortable

with the pattern that can be applied to tons of different words and sentences.

با الگویی که می تواند برای ادای بیشمار کلمه و جمله به کار گرفته شود.

And you said you're still developing this, so imagine where she's going to go with...

و شما گفتید که هنوز در حال گسترش این روش هستید، پس تصور کنید به کجا می خواهد برسد...

Yeah, I'm excited about it!

آره، من برای انجام این کار هیجان دارم! ... آموزش استرس و چیزی که خودم به آن "فشرده کردن

...teaching the stress and what I call "shrinking and linking".

و پیوستن" می گویم.

I just wanted to go back to ask you, when you first started out and you were making

فقط می خواهم به عقب برگردم و بپرسم، چه وقت شما شروع کردی و این ویدئوها را تهیه کردی،

those videos, did you think about the fact that so many students don't have enough time

آیا فکر کردی که بسیاری از زبان آموزان وقت کافی ندارند

in the class?

در کلاس؟ منظورم این است، شما به گروهی از زبان آموزان کره ای درس می دادی.

I mean, you were teaching a group of Korean students.

Yeah, that was about a year before I started the Rachel's English thing.

آره، این مربوط می شود به یک سال پیش ازاین که ریچلز انگلیش را شروع کنم. قسمتی از آن بود

Was part of it, were you also inspired or motivated to try to deliver something to

آیا انگیزه ات این بوده که چیزی را به

individual students who wouldn't necessarily have that kind of attention to pronunciation?

زبان آموزان ارائه کنی که لزوما توجه چندانی به تلفظ کلمات ندارند؟

Well, yeah, in a way.

آره یک جورایی. وقتی در انستیتوی بوستون درس می دادم، همه دانش آموزان

When I was teaching at the institute in Boston, all of my students

told me no one else cared about the pronunciation the way I did, and they really cared.

به من گفتند که هیچ کس به اندازه من به تلفظ کلمات توجه نداشته، و آنها واقعا برایشان مهم بود. پس آنها

So they

really wanted a teacher who really cared.

واقعا معلمی را می خواستند که مراقب تلفظ کلمات باشد.

Well, can you imagine someone who is trying to learn a language who's not concerned about

خوب، می توانی کسی را تصور کنی که می خواهد یک زبان را یاد بگیرد و خود را درگیر

pronunciation?

تلفظ نمی کند؟ ولی حرف شما درسته. خیلی از دانش آموزان شکایت می کنند

But it's true, what you're saying.

I hear this complaint from a lot from

students that teachers aren't focusing on it.

که معلم ها روی تلفظ کلمات تمرکز نمی کنند. پس قطعا این در ذهن من بوده

So definitely that was in the back of my mind and the videos were made completely for

و ویدئوها تماما طوری طراحی شده اند که

self-study.

خود آموز باشند. می دانم که معلم ها در کلاس هاشان از آن استفاده می کنند ولی

I know that teachers do use them in the classroom but

my original idea was just to have a great resource to learn on their own because for

اندیشه اصلی من فقط این بوده که یک منبع عالی برای خودآموزی ارائه کنم

me,

من،

since I left college, everything that I've had

از وقتی کالج را ترک کردم، هر چیز را که باید

to know, I taught myself.

یاد می گرفتم، خودم آموختم.

The library, or online resources, or whatever.

از کتابخانه، منابع آنلاین، یا هر چیز دیگر. مثلا برای یادگیری زبان ها، علوم کامپیوتری

I mean languages, computer stuff.

That's interesting.

جالب است. من این نوع یادگیری را دوست دارم. خوب، می توانم

I love that kind of learning.

Well, I can see how that has benefitted you and

ببینم که چقدر این روش برای شما سودمند بوده. آره، کاملا. اساسا، من خواستم

your work.Yeah, definitely.

Basically, I wanted to make something for English like I wished I was finding for French,

چیزی را برای زبان انگلیسی تهیه کنم که آرزو داشتم برای زبان فرانسه پیدا کنم،

and German, and Italian.

یا آلمانی، یا ایتالیایی. پس آره، فکر کردم که

So yeah, I thought it was really fun and I wanted to sort of provide

لذت بخش است و اراده کردم که

this

این خدمت را برای زبان آموزان انجام دهم.

service for students.

I think it's really interesting that you made them for self-study.

فکر می کنم خیلی جالب است که با تکیه بر مطالعه شخصی این کار را انجام دادی.

You didn't really think about a teacher bringing them into the classroom

واقعا به این فکر نکردی که یک معلم را به کلاس بیاوری

. But now, I notice a lot of teachers using it in the flipped classroom model.

ولی حالا، می فهمم که خیلی از معلم ها از مدل کلاسداری شما بهره می برند.

The other day, literally the other day, at a college where I was doing a workshop, teachers

به تازگی، در کارگروهی که در یک کالج داشتم، معلم ها

were talking about the problem we just talked about, about pronunciation and how students

در باره مشکلی که الان راجع به آن صحبت کردیم حرف می زدند، در باره تلفظ کلمات و این که

want more and what should

زبان آموزان می خواهند بیشتر روی آن کار شود

they do because they don't feel trained enough.

و این که چه کار می توانند بکنند، چون آنها حس می کردند به قدر کافی در این زمینه تربیت نشده اند. من فکر می کنم دلیل عمده توجه نکردن به تلفظ همین است ...

I think that's a big reason why it's not...

I think so, too.

من هم همینطور فکر می کنم. من هم با معلم هایی سر وکار داشته ام که همین حرف را می زنند: من نمی دانم چگونه آموزش دهم

I've had teachers say the same thing: I don't know how to teach

that.

آن را.

So it's interesting because I'm a teacher trainer, and I used to think OK, well then

جالب است، چون من معلم ها را آموزش می دهم، و فکر می کردم، خوب

my job is to try to train up teachers to be able to do that

کار من این است که معلم ها را آموزش بدهم که بتوانند

and now I'm wondering if that is the best way because the other day these teachers were

این کار را انجام بدهند و حالا به این فرضیه رسیده ام که این بهترین راه باشد چون چندی پیش

gathered

در گردهمایی معلمان

در کالج نیوجرسی، حضور داشتم. و آنها در این مورد صحبت می کردند و یکی از آنها

at a college in New Jersey.

And they were talking about this and then one teacher

said, "You know there's this great teacher

گفت، "یک معلم خوب می شناسم

online, that teaches pronunciation.

که به صورت آنلاین به زبان آموزان تلفظ کلمات را می آموزد

Students can just watch her, she's ..." and I knew she

فقط ویدئوهای او را ببین، او .... "و می دانستم که می خواهد اسم شما را بگوید،

was going to say your name,

and she said, Rachel's English!

و او گفت، ریچلز انگلیش! داستان واقعی.

True story.

That's awesome!

عالی است! پیش خود لبخندی زدم. "من

I smiled to myself.

"I'm going to have a

conversation with her!"

باید یک گفتگو با او داشته باشم!" چیزی که او گفت این بود، "کاری که من با دانش آموزانم می کنم

What she said was, "What I do with my students is just, you know, ask them to watch those

این است که ازشان می خواهم ان ویدئوها را تماشا کنند، و بعد درسم را در کلاس پیش می برم

videos, and then do some stuff in class but then they watch on their

بعد آنها خودشان ویدئوها را می بینند

own or, and/or I learn from Rachel as a teacher how to do this in ways that I haven't been

من به عنوان معلم روش انجام این کار را از ریچل یاد گرفته ام

able to do from books or even from taking classes."

که نمی توانستم از کتاب ها و حتی شرکت در کلاس های آموزشی به دست بیاورم."

It feels great to know that I'm providing something that can be helpful to teachers,

از این که وسایلی فراهم می کنم که برای معلم ها هم مفید است، حس خوبی دارم

too.

چون آشکار است که معلم ها یک نفر هستند که باید به افراد بسیاری رسیدگی کنند،

Because you know teachers, obviously, it's one person, and they're reaching many,

many, many so if I can help the teacher, then there's just that many more people that are

بنابراین اگر بتوانم به معلم کمک کنم، همه آن افراد

benefiting from it.

از آن مواد بهره مند می شوند. ولی آره، فکر می کنم

But yeah, I think that the idea of the flipped classroom is so great

because, you know, not only do the teachers not need to learn every single thing to teach

چرا که نه فقط معلم ها لازم نیست تک تک موضوعاتی را که می خواهند درس بدهند، مستقیما بیاموزند

directly, they can sort of be a curator of other resources, and oversee the process of

بلکه می توانند در عین پایبندی به سایر منابع، روند یادگیری دانش آموزان را مدیریت کنند

learning for their students.

تدریس نحوه تلفظ کلمات یک مهارت بسیار ویژه است، و متفاوت

It's a very specific skill set to teach pronunciation, different

maybe than the skills set to teach a language, and grammar,

شاید با سایر مهارت های زبان، و گرامر

and classroom management.

و کلاسداری

You would know, and she would know that, better than anyone.

شما این را می دانی، و آن خانم معلم هم این را خوب می داند، بهتر از هر کس.

That's right, so, you know, not every teacher needs to be a great musician and a you know

این درست است، پس لازم نیست هر معلمی یک موسیقیدان برجسته باشد و

super great at teaching pronunciation if they know other resources that they can recommend.

یک معلم بسیار خوب در تعلیم تلفظ کلمات، اگر منابعی را بشناسند و به دانش آموزان پیشنهاد کنند.

Aren't we at a time in history, with education, where, you know, teachers can be facilitators,

ما در زمینه آموزش در نقطه ای از تاریخ نیستیم که معلم ها بتوانند هماهنگ کننده باشند!

guides, curators, mentors, you know, if you want to learn to be a great pronunciation

راهنما، یادآوری کننده، ناصح، اگر بخواهی یاد بگیری که یک معلم خیلی خوب تلفظ کلمات

teacher, fantastic; but if you don't or if you don't have the time, what's the point

باشی، بسیار عالی است، ولی اگر وقت نداری، چه اشکالی دارد

of being a mediocre one, when you can go see Rachel.

که متوسط باشی، و بروی ویدئوهای ریچل را تماشا کنی.

Exactly, that's exactly right.

دقیقا، این دقیقا درست است. یک معلم خوب ممکن است کسی باشد که می داند،

I mean, a good teacher is maybe one that knows, well,

this person teaches this so well, there's nothing more that I feel like I could add

این شخص این مطلب را خیلی خوب تدریس می کند، در اینجا فقط من حس می کنم چیزی را به آن اضافه کنم

to it, let me point my students in that direction, let them work with the material, and then

اجازه دهید دانش آموزان را به این جهت راهنمایی کنم، اجازه دهید با مواد درسی کار کنند و بعد

I can be here for questions and guidance, and that kind of thing.

من اینجا باشم برای سؤالات و راهنمایی، و اینطور چیزها. من فکر می کنم این خیلی مهم است.

I think it's so important.

And I think, ultimately, it's just going to make education a lot better.

و سرانجام، فقط باعث می شود آموزش به مراتب بهتر شود. آره،

Yeah, I think so, too.

So you had that experience teaching in a classroom.

من هم همینطور فکر می کنم. پس شما تجربه تدریس در یک کلاس را داشته ای.

Someone

چندی پیش یک نفر عبارت "معلم های در صحنه" یا "معلم هایی که در صحنه هستند" به کار برد، من این را دوست دارم.

the other day said, talking about 'ground teachers', or teachers on the ground.

I love

that.

به جای "زندگی اولیه" یا "زندگی واقعی". آیا شما معلم در صحنه هم هستی؟

Instead of, like, 'first life' or 'real life'.

Are you a ground teacher also?

I'm not right now, actually.

فعلا نه. شما در صحنه نیستی. نه در صحنه. فقط آنلاین.

You're not on the ground.

Not on the ground.

Yes, only in the cloud.

بله، فقط در ابر هستم. البته طرحی برای شروع

But I do have plans to start developing,

some in-person maybe workshop kind of things, then

تدریس حضوری دارم، شاید شرکت در کارگروه یا اینطور چیزها،

maybe move more into longer-term classroom

شاید به سمت تشکیل کلاس درس های طولانی تر حرکت کنم.

situation.

واقعا مطمئن نیستم. منظورم این است که فقط برای هر ویدئو

I'm really not sure.

I mean, I just, for every video I make I have ideas

for a hundred.

یکصد ایده دارم. حس می کنم کارهای زیادی در فضای مجازی انجام می دهم

I feel like I have a lot on my plate with what I'm doing virtually.

And

بنابراین واقعا می خواهم کلاس تشکیل بدهم زیرا فکر می کنم که جنبه حضوری کلاس خیلی جالب است.

so, I do really want to move into that, because I think that in-person aspect is so interesting.

Well, they can go hand-in-hand.

خوب، هر دو می توانند با هم پیش بروند. نمی توانند؟ می توانند.

Can't they?

به عبارت دیگر، یادگیری مختلط لازم نیست

They can.

To throw out another term, the blended learning doesn't just have to

happen with the teacher flipping the classroom,

توسط معلمی که به کلاس می رود، اتفاق بیفتد

it can also be, people are watching your videos, but then here you are in person to do something

می تواند به این صورت باشد، که مردم ویدئوهای شما را می بینند، بعد شما در اینجا حاضر می شوید تا کارهایی را انجام دهید

that you couldn't do and then it's back to virtual...

که آنلاین نمی توانید. و بعد به دنیای مجازی برخواهید گشت ...

Definitely.

دقیقا. دقیقا. در برخی موارد می بینم که در همین جهت حرکت می کنم، ولی

Definitely.

So I see myself moving in that direction at some point, but it's

not in the short-term plan.

این یک طرح کوتاه مدت نیست.

You just got back from a trip.

شما تاره از یک سفر برگشته ای. بله، همینطور است.

I did.

من اندکی در باره سفر شما جاسوسی کردم. معمولا جاسوسی نمی کنم.

I was spying on you a little bit on the trip.

I don't usually spy.

I made it easy.

خودم این کار را ساده کردم. حدس می زنم برای ما جاسوسی کردن در باره همدیگر آسان است

I guess it's easy for us to spy on each

other and many others who are watching, so it's kind of fair.

و خیلی از کسانی که تماشا می کنند، پس به نوعی منصفانه است. به ما بگو کجا بودی،

So tell us where you were,

and also tell us, how much was work, how much was pleasure?

و نیز بگو، چقدر کار کردی، چقدر تفریح کردی؟ چون شما را دیدم که ملاقات داشتی

Because I did see you met some

students...

با زبان آموزان ... ملاقات کردم... کجا بودی. به ما بگو چگونه

I did... where you were.

So tell us how that was

بود

. Well, I had my first-ever meetup, in Berlin.

Two students came.

What?

من اولین و تنها ملاقات را در برلین داشتم. دو دانش آموز آمدند. عالی بود.

It was great!

Not 200?

نه دویست تا؟ نه دویست. دو دانش آموز آمدند، هیچکدام

Not 200.

Two students came, neither of

them are German.

آلمانی نبودند. عالی بود! ما برای صرف قهوه نشستیم، ما آنجا بودیم حدود دو

It was fantastic!

We sat down to coffee; we were there for about two

hours and, just, discussed everything about who they are.

ساعت و در باره خودشان خیلی حرف زدند. عالی بود

It was just fantastic getting to know them as people.

که آنها را حضورا می دیدم. برای من بسیار انگیزاننده بود، که فکر کنم اینها انسان های حقیقی هستند،

It was very motivating actually for me, to think these are real people,

these are the people who are using my videos.

اینها مردمی هستند که ویدئوهای مرا استفاده می کنند. و

And, like, wow.

I

منظورم این است که بعضی وقت ها به سادگی رشته کار از دستم در می رود، در مورد من، من فقط

mean, it's easy sometimes, I think, to lose track of that when, as in my case, I'm only

doing virtual teaching.

کارم آموزش آنلاین است. هیچ آموزش رو در رو انجام نمی دهم. ریچل، افراد زیادی هستند

I'm doing no one-on-one teaching.

Rachel, there are so many people out there who want to meet you at meetups in Brazil.

که می خواهند تو را ملاقات کنند در برزیل.

I know!

می دانم! در روسیه، در تایوان

In Russia, in Taiwan

دوست دارم بیشتر از این کارها بکنم، حتما. پس شما گفتی که علاقمند هستی به

. I'd love to do more, definitely.

So, and you said you are interested in doing

the on the ground workshops, so when are you going to...where?

تشکیل کارگروه ها در صحنه، کی و کجا می خواهی این کار را انجام بدهی؟

Well, the most vocal group of people is in Brazil.

خوب، گروهی که بیشترین علاقه را نشان داده در برزیل است.

Yes.

بله. پس احتمالا یک وقتی به آنجا می روم

So I will probably end up there at some

point, I hope.

امیدوارم، موفق باشی.

I hope, fingers crossed.

But also, you know, I live in New York City and that's

ولی ، من در نیویورک سیتی زندگی می کنم و

such a melting pot, there's so many people there; it's crazy that I haven't done something

شهری با فرهنگ های مختلف، جمعیت زیادی در آن زندگی می کنند، احمقانه است که کاری انجام نداده ام

in New York City.

در نیویورک سیتی. من باید

I should.

عجب! ما باید در این مورد صحبت کنیم. ما باید!

Wow!

We should talk about that.

We should!

عالی است. ریچل، می دانم عده زیادی از معلمان و دانش آموزان که کارهایت را می بینند،

Great.

Rachel, I know a lot of people out there, both teachers and students who follow

you, are probably really interested to know how you make your videos.

علاقمند هستند بدانند که چکونه وبدئوها را می سازی. چگونه

How do you make

videos, how often do you do it, how long does it take, do you do it on your own, do you

تهیه می کنی، هر از چند وقت این کار را انجام می دهی، آیا خودت انجام میدهی،

do it with other people's help...

از دیگران کمک می گیری ...

Yeah.

خوب، سعی می کنم هفته ای دو تا ویدئو تهیه کنم و وقت انجام این کار بستگی به بلندی ویدئو دارد،

Well, I try to do two a week and it takes, depending on the length of the video,

it takes around ten hours per video.

هز ویدئو حدود ده ساعت وقت می برد. ده ساعت برای هر ویدئو. این وقت شامل تهیه و اصلاح

Ten hours per video.

That includes editing

all the way to the end?

از شروع تا پایان است؟ آره، شامل اندیشه و طرح اولیه،

Yeah, that includes everything: brainstorming, writing out the transcript, doing my hair

نوشتن نسخه اولیه، آرایش مو و صورت، نورپردازی، و همه لوازم صحنه

and make-up, the lights, all of the set-up

. How much help do you get with all of that?

چقدر بقیه برای انجام این کارها به شما کمک می کنند؟ من تمام کار را خودم انجام می دادم

I had been doing it entirely on my own until about maybe six months ago.

تا حدود شش ماه پیش. یک نفر

I had someone

come in and help me, because rather than doing it at home, I started doing it at the YouTube

آمد و به من کمک کرد، زیرا به جای انجام آن در خانه، شروع کردم در یوتیوب کار کنم

studios in Manhattan, where they have all of the equipment already set up.

استودیوها در منهتن، جایی که همه ابزارآلات فراهم است.

That must have been really nice.

باید خیلی عالی بوده باشد. عالی بود. ولی من باید

It was great.

It was fantastic.

But I have

to have someone run the camera and the teleprompter and help me if I meant to say 'consonant'

کسی را داشته باشم که با دوربین و تله ترامپترکار کند و به من کمک کند اگر منظورم این باشد که بگویم "بی صدا"

but accidentally said 'vowel'.

ولی تصادفا بگویم، "با صدا" این چیزها همیشه موقع صحبت کردن، اتفاق می افتد.

That kind of thing happens all the time as I'm talking.

But yeah and then, there's, the editing takes quite a bit of time.

ولی اصلاح متن قطعا زمان بر است. من سعی می کنم

I try to put some of the IPA and text up on the video screen.

الفبای فونتیک بین المللی در ویدئو قرار دهم، آره، توجه کردم که از آن بیشتر استفاده می کنی

Yeah, I noticed that you're doing more of that.

Typing up the transcript, making, you know,

تایپ کردن مطلب، ساختن،

an interactive transcript version for my website.

ارائه مطلب در وبسایت خودم به گونه ای که مخاطب بتواند ارتباط فعال داشته باشد. همه این کارها حدود ده ساعت طول می کشد.

The whole process is about ten hours.

How much of that process has evolved from when you first started?

از وقتی شروع کردی چه مقدار از این فرایند تکامل پیدا کرده؟ و چه اندازه

And how much have

you changed, either, what you do, your approach to teaching pronunciation, and the video-making,

خودت تغییر کرده ای، در انجام کار، رویکردی که برای آموزش تلفظ در نظر داری، و صداگذاری

in response to what students have told you, or

در پاسخ به نظراتی که زبان آموزان دارند، یا

teachers have told you they liked or didn't like?

معلم ها به شما گفته اند که دوست دارند یا ندارند؟

Well, I guess I haven't actually gotten so much feedback that shapes how I make the

خوب، من بازخورد زیادی مبنی بر این که چگونه تهیه کنم، دریافت نکرده ام

videos, I more get, suggestions for topics which I try to do.

ویدئوها را. بیشتر پیشنهادها در باره موضوع های تدریس است که تلاش می کنم در کارهایم آنها را لحاظ کنم.

Is there anything you haven't covered yet, as far as, consonants, vowels?

چیزی هست که هنوز پوشش نداده باشی، تا آنجایی که به حروف بی صدا و باصدا مربوط می شود؟

No.

نه. هنوز ترکیبی از کارها هست که

Well, I still have some blend work that I would

like to do.

دوست دارم انجام دهم. ولی صداها به مقدار زیادی ارائه شده.

But the sounds are pretty much

there.

بیشتر کارم مربوط به پربار کردن مطالب مربوط به ریتم است. همانطور که گفتم، حس می کنم

It's more fleshing out the rhythm.

As I said, I feel like I've got sort of a

gray idea of how I want that to go, so trying to sharpen that.

اندیشه مبهمی در باره این که چه کار می خواهم بکنم، دارم، و تلاش می کنم تیز تر به آن بپردازم. قبلا گفتم،

Really, I said before, for

every video I have I ideas for a hundred more.

که برای هر ویدئو یکصد ایده به ذهنم می رسد. می توانم همین الان هزارتا را بنویسم

I mean, I could right now write down a thousand

videos that I would like to make.

ویدئو هایی را که دوست دارم بسازم.

Do you?

می سازی؟ یا این که لیستی داری که آنها را انجام بدهی ... من لیستی دارم که می خواهم آنها را انجام دهم. ولی بسیاری از آنها

Or do you just keep them like...

I keep track as I go.

But a lot of them

اینطوری است که، فکری به ذهنم می رسد که یک صدا را به روشی خاص درس بدهم و بعد، به این منظور باید سی و سه ویدئو تهیه کنم

are, like, I get an idea of a way to teach a sound and so then, that would be thirty-three

different videos because I would do it for every sound, and that kind of thing.

ویدئوهای متفاوت، چون برای هر صدا باید انجام دهم، و اینطور چیزها.

Right, right.

درست است. می خواهم از این فرصت استفاده کنم و بگویم که اگر شما یک معلم هستی

I just want to take this opportunity to say that if you are a teacher,

or even just a learner of English, or anything, if you wanted to write down your ideas and

یا فقط زبان آموز انگلیسی هستی، اگر می خواهی افکارت را جمع کنی و

start video taping your ideas, it's so easy now.

و یک ویدئو ضبط کنی، حالا اینقدر آسان است.

It is, yeah.

همین طور است. این که مطالب تان را در آن به اشتراک بگذارید،

To get stuff out there.

Even, you know,

شروعش مثل همان است که شما انجام دادید. نه با یک مأموریتی که باید به آن برسی، فقط به خاطر

starting like you did.

Not with a mission to become what you've become, but just as

an interest in what you were studying and learning.

علاقه به چیزی که تحصیل کرده و آموخته ای.

Right, just exploring what's interesting.

کشف به خودی خود جالب است. و در آن زمان

Yeah, and, you know, at that point, to

know anything about a website, design, was kind of unusal, compared to now.

دانستن در باره راه اندازی یک وبسایت و طراحی در مقایسه با الان معمولی نبود.

Oh it's so easy now.

اوه، حالا خیلی آسان است. شما الان نیاز نداری چیزی یاد بگیری.

You don't need to know anything now.

Yeah, except that way you can focus on...

به جز این که روی کارتان تمرکز کنی ... درست است، محتوای کار

Right, the content.

And not the vehicle to get it out there, but more, just, the content itself.

و نه وسیله ای که رسیدن را به آن را محقق کند، فقط خود محتوا. که

Which

عالی است. آره.

is great.

آیا بخشی از آموزش تلفظ سراغ داری که به طور خاص تسلط بر آن دشوار باشد

Yeah.

Have you found any areas of teaching pronunciation that are particularly difficult to master

as a teacher?

به عنوان یک معلم؟ و نیز خواستم بپرسم، از دیدگاه یک زبان آموز، اگر او

And I also wanted to ask you, from a student's perspective, if a student

is feeling frustrated with learning something in pronunciation, I wonder how much of that

حس می کند تلاشش برای یادگیری تلفظ بی نتیجه است، چه مقدار از آن

is due to, you know, the fact that it really is difficult because of their first language,

به زبان مادری شان مربوط است که تلفظ مشکل می شود

learning English, or how much maybe is like, oh, I just didn't know this trick, or something.

یادگیری انگلیسی، یا چقدربه دانستن رمز این کار را بر می گردد، یا

Right.

درست. حدس می زنم چند تا جواب متفاوت برای این سؤال دارم. نخست این که فکر می کنم

I guess I have a couple of different answers for that.

First is that I think that

the rhythm is the most important thing in capturing the language, the character of the

آهنگ مهم ترین چیز برای تسلط بر زبان است، طبیعت

language, much more important than sounds.

زبان، بسیار مهم تر از صداها. ریتم. آره ریتم. شما در اینجا شنیدید.

Rhythm.

Yeah, rhythm.

You heard it here from the expert.

از یک کارشناس. من

I'm

so 100 percent behind you.

صد در صد با شما موافقم. و همانطور که گفتم،

And so it's been, as I said, I'm developing

sort of my way for teaching that.

در حال توسعه روش تدریس خودم هستم. پس در حال گسترش است، ولی یک موضوع است

So that's coming along, but there's one topic that I'm

actually still struggling with teaching, and that has to do with the placement of the voice.

که هنوز تدریس آن با تقلا همراه است، و آن مربوط به محل صداست.

So in American English...umm...uhhhh...that's our core sound.

در انگلیسی آمریکایی ... اووم ... اوه ه ه ... هسته مرکزی صداست. بیشتر اینجا.

It's very much so here.

The schwa basically; the elongated schwa.

حرف صدادار بدون تشدید اساسا، شوا کشیده شده. دقیقا! و به عنوان یک آوازه خوان، خیلی درگیر

Exactly!

And as a singer, I have dealt

a lot with placement, but not in a very concrete way.

محل ایجاد صوت بوده ام، ولی نه روش فیزیکی. منظورت از محل ایجاد صوت چیست؟

What do you mean by placement exactly?

Well, no, exactly, that's part of why it's hard to explain, and something a lot of people

خوب، این قسمتی است که توضیح دادنش سخت است، و چیزی که بسیاری از مردم انجام می دهند

don't think about, but for me it's like, where does my voice live inside my body.

این است که به آن فکر نکنند، ولی برای من اینطوری است که منشأ صوت در داخل بدنم کجاست. و

And for me, and I think for Americans, it's generally

برای من و فکر می کنم برای آمریکایی ها، عموما خیلی پایین تر است، زبان های دیگر تمایل دارند که

a lot lower; other languages it tends to be more nasal.

وابسته به حفره بینی باشند. اگر انگلیسی آمریکایی را

If I take American English as

my base and I compare it to other languages, for example Mandarin.

اساس بگیرم و با سایر زبان ها مقایسه کنم، مثلا ماندرین. من زبان آموزانی داشته ام

I've had some students

that just have a very, very nasal delivery; and it also just has to do with the placement.

که بسیار زیاد وابسته به حفره بینی هستند و این هم به محل ایجاد صوت ربط دارد.

Their voice seems to live so much in their face, completely detached from the body.

به نظر می آید صوت آنها در صورتشان وجود دارد، کاملا جدای از بدن. در حالی که

Whereas

برای من، واقعا در بدن من قرار دارد و در صورت

for me, I think it really lives in the body and then the face is sort of where the shape

of the sound will happen.

صدا رخ می دهد. هسته مرکزی صدا اینجاست . پس این سخت بوده که درس بدهم زیرا اینطوری نیست که، "اوه،

So that's been sort of hard to teach because it's not at all like,"oh

you need to round your lips a little bit more."

تو باید لب هایت را اندکی بیشتر غنچه کنی." چیزی نیست که مردم بتوانند

It's not something that people can

see that's concrete.

به هم پیوستن را به طور فیزیکی ببینند. مثل این است که صوت شما در بدنت زندگی می کند، این به نوعی

It's like, where does your voice live in your body, that's sort

of a difficult...

دشوار است.

Do you think people that develop high accuracy and fluency in their pronunciation, delivery

آیا فکر می کنی کسانی که صحیح و روان حرف می زنند،

through just experience; and, you know, just like anything else in language, they're not

به خاطر تجربه است، و مثل هر چیز دیگر در زبان،

aware of what we're talking about; do you think that's the way, in this case?

نمی دانند ما از چه صحبت می کنیم، آیا فکر می کنی در این مورد راهش همین است؟

It sounds

like the Holy Grail: if you can find where you're voice lives.

مثل چیزی که دلخواه شماست: اگر بتوانی محل صوت را پیدا کنی.

You can go from sounding not quite right to sounding very American really quickly if

می توانی از صدایی نه چندان درست ، خیلی سریع به لهجه آمریکایی هم برسی

you can make that adjustment.

اگر بتوانی با آن سازگار شوی.

Does it come from just the input and the practice or is it something you could make

این از طریق جذب و تمرین اتفاق می افتد یا چیزی است که شما بتوانی

a video for?

ویدئویی برایش تهیه کنی؟

I'm working on a video series for it right now, but also a lot of it can be achieved

من در حال کار کردن روی یک سری ویدئو در همین رابطه هستم، ولی خیلی از آن

through imitation.

از طریق تقلید دست یافتنی است. آره، ولی عده ای از مردم می گویند، "می دانم درست نیست، ولی

Yeah, but for some people they'll say "I know it's not right, but I

don't know why it's not right."

نمی دانم چرا درست نیست." و به نظر من مربوط به جای قرارگرفتن است. پس دارم تلاش می کنم

And often to me it's related to placement.

So I'm trying

ویدئوهایی را تهیه کنم و در باره آن به روش محسوس صحبت کنم. همچنین باعث خوشبختی من است

to make some videos that will talk about that in a concrete manner.

Also, I'm very lucky

to have found a teacher who I'm working with now named Tom Kelly.

که معلمی را پیدا کرده ام که با من کار کرده، اسمش تام کلی است. و بازیگر است و

And he is an actor and

he has a Master's in Acting from Harvard.

فوق لیسانس بازیگری از هاروارد دارد. سابقه خیلی خوبی دارد،

He has a great background, speech for the

stage; and placement and how to make someone hear you in the very back of the theater and

روی صحنه حرف زدن، محل تولید صوت و این که چگونه حرف بزنی که کسی که در ته سالن تئاتر نشسته صدایت را بشنود و

relaxation of the vocal apparatus and everything.

راحتی دستگاه صوتی و همه چیز.

Would you say he knows where his voice lives?

فکر می کنی او می داند صوت در کجا قرار دارد؟ فکر می کنم، می داند و به نظر می رسد که

I would say he does, and he seems to have

language about moving that around and some techniques for that.

زبانی برای حرکت آن در اطراف و چند تکنیک برای آن بداند. به همین دلیل من و او

So he and I are working

together.

با هم کار می کنیم. پس اگر شما بتوانی از او یاد بگیری

So if you can learn from him, you can take

that and formulate it somehow.

می توانی فرمول آن را تهیه کنی. من و او به طور فعال در باره یک سری ویدئو با هم صحبت می کنیم

He and I are talking actively about a video

series where we work together on that.

که با هم کار می کنیم. واقعا جالب است. پس

That's really interesting.

So we can look

forward to more of that.

می توانیم منتظر چیزهای زیادی باشیم. امیدوارم بتوانیم راه تدریس آن را هم پیدا کنیم.

Hopefully we'll figure out how to teach

it.

چیزی نزدیک به "متافیزیک" است.

It's almost like "metaphysical."

Exactly!

دقیقا! دلیل سخت بودنش هم همین است.

That's why it's so hard.

Rachel, not long ago I started teaching in a virtual classroom on WizIQ.

ریچل، خیلی وقت نیست که من تدریس در کلاس درس مجازی را در WizIQ آغاز و به آن عادت کرده ام.

I got hooked.

The first time I did it I dragged my feet getting into a virtual classroom.

اولین بار که کلاس مجازی تشکیل دادم به خودم مطمئن نبودم. همین که

As soon

به آن رسیدم، مردم با همدیگر چت کردند "اوه، من تو را دیده ام،

as I got in there, people were in the chat box meeting each other "Oh, I've seen you,

nice to see you there" She's talking, I have the mike and we're reaching all these people,

از دیدنتان خوشحال شدم ،" او حرف می زند، من میکروفون دارم و به همه آنها دسترسی دارم،

the way you do with your videos.

همانطور که شما با ویدئوهایتان کار می کنید. آیا هیچ وقت کلاس درس مجازی داشته ای؟

Have you done any work in a virtual classroom?

Not entirely, I do have an online course but it's focusing more on the student interacting

نه کاملا، چند کلاس آنلاین دارم ولی بیشتر روی اثر متقابل زبان آموزان تمرکز دارم

with the materials on their own and then one-on-one with me.

با مطالبی که با خودشان دارند و بعد تک به تک با من. در باره آن به ما بگو.

Tell us about that.

What's your online course like.

کلاس آنلاین چطور است؟

Well, it's eight weeks, and basically I cover the topics that I found I work on the

خوب، هشت هفته است، و اساسا موضوعاتی را پوشش می دهم که بیشتر روی آنها کار کرده ام

most with my private students.

به طور خصوصی به دانش آموزان. ولی چون کلاس خصوصی تک نفره است،

But since there's so much one-on-one time, that doesn't really

matter.

اهمیت چندانی ندارد. اگر چیزی را نیاز داردند و در کلاس پوشش داده نشده، روی آن کار می کنیم.

If something they need to work or isn't covered in the course, we work on it

together.

با هم.

همیشه تک نفره است یا با گروه های کوچک هم کار می کنی؟

It's always one-on-one or do you do small groups?

It's always one-on-one.

همیشه تک نفره است. از طریق اسکایپ؟

Do you Skype?

Yeah, we Skype.

آره. ما اسکایپ می کنیم. ولی در واقع، تام معلمی که راجع به او گفتم، فعلا

But actually, Tom, the teacher I was talking about, is teaching a

course for me right now.

در یک کلاس برای من کار می کند. من چهار دفعه کلاس رفتم و او دو بار می رود، و فکر می کنم

So I did it four times; he's doing it twice, and I think we're

going to have a good enough sense for what worked well and what could work better that

با این کار ما به قدر کافی درک می کنیم که کدام خوب انجام شد و کدام باید بهتر شود

when he's done we're going to brainstorm and I think really revamp it to include much more

وقتی کارش تمام شد، می خواهیم با هم فکر و برنامه ریزی کنیم و فکر می کنم واقعا بازسازی کنیم تا

of that sort of, you know, one to five kind of thing.

کلاس های خصوصی پنج نفره تشکیل دهیم.

Once you're more certain about what people share, their needs.

وقتی مطمئن باشید که افراد نیازهایشان را با شما در میان می گذارند.

I haven't done it yet, but I'm looking forward to it because I think that when students

من این کار را انجام نداده ام، ولی مشتاق انجامش هستم، چون فکر می کنم وقتی زبان آموزان

can hear another student being coached and they're not actively engaged in having to

میتوانند صحبت های یک زبان آموز دیگر را بشنوند که تدریس می کند و خودشان شرکت فعال نداشته باشند

react, they can just watch, I think that's a great opportunity for learning, too.

و فقط تماشاگر باشند، فکر می کنم خود این موضوع هم فرصتی بزرگ برای یادگیری است.

Yeah, I agree.

آره، موافقم. و همچنین شما می توانی زبان آموزان خصوصی بیشتری را ملاقات کنی زیرا

And then also you can meet more private students this way because more

people will come into those classrooms.

افراد بیشتری به آن کلاس ها خواهند آمد.

They learn from each other, they learn from me; I think it's fantastic.

آنها از همدیگر می آموزند، از من می آموزند، عالی است. و نیز

And also

knowing people from all over the world is such a cool thing.

شناختن اشخاصی از سراسر دنیا محشر است. وقتی اولین بار

You know, when I first

این کلاس ها را تشکیل دادم و اسمشان در رفته بود و مردم از من می پرسیدند، " شما تدریس می کنی؟"

started doing this and they were getting popular and so people were asking me, "Do you teach?"

and I hadn't yet ever online.

و من هنوز کلاس آنلاین نداشتم.

And that must have just really shocked people to hear that.

و شنیدن این موضوع باید برای آنها واقعا تکان دهنده بود.

It was crazy.

احمقانه بود. آره. و نمی دانستم چقدر تدریس از طریق اسکایپ سودمند است

Yeah, and so I wasn't sure how beneficial it would be to teach someone

on Skype, you know, with pronunciation especially when you've got the mike and the speaker thing.

بخصوص آموزش تلفظ، با استفاده از میکروفون و بلندگو.

So what's it like?

خوب، چطور بود؟ عالی بود!

It's been great!

So if I invited you into a virtual classroom one day, would you accept?

پس اگر یک روز شما را به یک کلاس مجازی دعوت کنم، قبول می کنی؟

I would love it.

خیلی دوست دارم. دوست دارم ببینم که چگونه است. من به دانش آموزان درس می دهم ولی

I would love to see what that's like.

I'm teaching with students but also I have a plan to bring teachers together coming up.

برنامه ای دارم که معلم ها رابا هم دعوت کنم.

Stay tuned for that.

گوش به زنگ باش. البته. دوست دارم بیایم.

Of course, I'd love for you to come.

Yeah, that'd be great!

آره. عالی خواهد بود!

Excellent!

بسیار خوب!

ریچل، افتخار بزرگی بود که شما را در اینجا با خودم داشتم. از این که مرا دعوت کردی متشکرم.

Rachel, it's such an honor and privilege to have you here.

Thank you for having me.

It's been very fun.

خیلی لذت بخش بود.

And this is the first episode or edition of "The Best in ELT with Fluency MC" so I'm

و این اولین بخش یا اولین نشر "The Best in ELT with Fluency MC بود

really, really happy you agreed to come and it was great talking to you.

واقعا خوشحالم که شما موافقت کردی که بیایی و صحبت با شما عالی بود.

Yeah, you too.

آره. صحبت با شما هم عالی بود.

I hope everybody enjoyed this conversation; I know I did.

And please stay tuned for further

editions of "The Best in ELT with Fluency MC" only in WizIQ.

انتشار The Best in ELT with Fluency MC" only in WizIQ. بسیار متشکرم.

Thanks so much.

Peace and much respect.

به سلامت و احترام بسیار.

Don't stop there!

تمام نشده! شما می توانید چیزهای بیشتری در باره ما و کار ما یاد بگیرید. پلی لیست مرا ببینید، انگلیسی آمریکایی

learn more about us and our work.

See my playlist, 'American English in Real Life' or Jase's playlist, Collotunes.

در زندگی روزمره یا پلی لیست جیز، کولوتونز و تولید کننده این ویدئو، ویکی،

And the producer of this video, Vicki, has fun minute English lessons you'll want to

درس های انگلیسی لحظات سرگرم کننده دارد، آنها را از دست ندهید. از وقتی که برای تماشا گذاشتید متشکرم!

be sure to check out.

Thanks for watching!