How we lost weight - English weight loss vocabulary #ESL

Some of you have noticed that Jay and I have both lost weight.

برخی از شما متوجه شده اید که من و جی هر دو وزن کم کرده ایم.

Exactly.

دقیقا.

Which we're very proud of and we're going to tell you how we did it today.

که ما به آن بسیار افتخار می کنیم و امروز به شما خواهیم گفت که چگونه این کار را انجام دادیم.

Let's start with some basic verbs - you can put on weight.

بیایید با چند افعال اساسی شروع کنیم - می توانید وزن خود را افزایش دهید.

And you can gain weight.

و می توانید وزن اضافه کنید.

And the opposite islose weight.

و برعکس کاهش وزن

That's what we needed to do.

این کاری است که ما باید انجام می دادیم.

So we started, oh, in July of 2020, well into the pandemic, several months into the pandemic.

بنابراین ما شروع کردیم، اوه، در ژوئیه 2020، به خوبی در همه گیری، چند ماه پس از همه گیری.

And one of the things that had happened was we would watch movies, we'd have big bowls

و یکی از اتفاقاتی که افتاده بود این بود که ما فیلم می دیدیم، کاسه های بزرگ

of popcorn and we were really enjoying ourselves.

پاپ کورن می خوردیم و واقعاً از خودمان لذت می بردیم.

Yes, I don't know what made us think that it was a good idea but we'd cheer ourselves

بله، نمی‌دانم چه چیزی باعث شد فکر کنیم که این ایده خوبی است، اما

up by eating popcorn and potato chips, or crisps as I'd call them.

با خوردن ذرت بو داده و چیپس سیب‌زمینی، یا به قول من چیپس، خودمان را شاد می‌کنیم.

Right, and we did notice that we were starting to put on more pounds.

درست است، و ما متوجه شدیم که شروع کردیم به اضافه کردن پوند.

But you know, we gradually had put on weight before that, hadn't we?

اما می دانید، قبل از آن به تدریج وزن اضافه کرده بودیم، اینطور نیست؟

Yes.

آره.

Very slowly, we'd got fatter and fatter.

خیلی آرام، چاق تر و چاق تر می شدیم.

It's true.

درسته.

It's OK to complain that you're getting fatter, but don't tell someone else they're getting

اشکالی ندارد که شکایت کنید که چاق می شوید، اما به دیگران نگویید که

fatter.

چاق تر می شوند.

That would be rude.

این بی ادبی خواهد بود.

There aren't any polite ways to say that someone is overweight.

هیچ راه مودبانه ای برای گفتن اینکه فردی اضافه وزن دارد وجود ندارد.

Exactly.

دقیقا.

You might describe someone as plump though That's a more neutral because it means soft

ممکن است فردی را چاق و چاق توصیف کنید، اگرچه این حالت خنثی تر است زیرا به معنای نرم

and round.

و گرد است.

So a little fat but in a nice way, but it's still dangerous.

بنابراین کمی چاق اما به روشی خوب، اما همچنان خطرناک است.

Yes.

آره.

If someone told me I looked plump I'd be upset.

اگر کسی به من بگوید چاق به نظر می‌رسم ناراحت می‌شوم.

With babies we often say they're chubby.

در مورد نوزادان اغلب می گوییم چاق هستند.

That's a compliment - a little fat but attractive.

این یک تعریف است - کمی چاق اما جذاب.

Chubby babies are cute.

بچه های چاق ناز هستند.

But if it's anyone else, it's just rude to comment on their weight.

اما اگر شخص دیگری باشد، اظهار نظر در مورد وزن آنها فقط بی ادبی است.

So, in July of 2020 I decided to start a behavioral change program called NOOM.

بنابراین، در جولای 2020 تصمیم گرفتم یک برنامه تغییر رفتاری به نام NOOM را شروع کنم.

N-O-O-M.

N-O-O-M.

And it was available as an app on my phone and it let me count calories.

و به عنوان یک برنامه در تلفن من در دسترس بود و به من اجازه می داد کالری ها را بشمارم.

Everything that I ate got logged into the NOOM program but in addition they sent me

هر چیزی که می خوردم وارد برنامه NOOM می شد، اما علاوه بر این، آنها

messages every day about psychological strategies and the reasons we eat, and how to avoid overeating.

هر روز برای من پیام هایی در مورد استراتژی های روانشناختی و دلایل خوردن ما و نحوه جلوگیری از پرخوری برای من ارسال می کردند.

And the diet they put me one was fourteen hundred - one thousand four hundred - calories

و رژیمی که به من دادند هزار و چهارصد - هزار و چهارصد - کالری

per day.

در روز بود.

That's not a lot for a growing boy like me.

این برای پسر در حال رشدی مثل من زیاد نیست.

I should mention that this is not an advertisement for Noom.

لازم به ذکر است که این یک تبلیغ برای نوم نیست.

They're not paying anything to us to do this.

آنها برای انجام این کار به ما پولی نمی دهند.

I'm sure lots of other apps would work.

من مطمئن هستم که بسیاری از برنامه های دیگر کار می کنند.

And there are some free ones too.

و تعدادی رایگان نیز وجود دارد.

In fact you use a free one now.

در واقع شما اکنون از یک رایگان استفاده می کنید.

Right.

درست.

When my Noom subscription ran out I switched to something called MyFitnessPal which has

هنگامی که اشتراک Noom من تمام شد، به چیزی به نام MyFitnessPal که

a free service.

یک سرویس رایگان دارد تغییر دادم.

And it's, again, calorie counting.

و باز هم کالری شماری است.

It doesn't have the psychological messaging, but I've learned that stuff now.

پیام روانشناختی ندارد، اما من اکنون این چیزها را یاد گرفته ام.

And um, so I'm very happy with MyFitnessPal.

و اوم، بنابراین من از MyFitnessPal بسیار راضی هستم.

So it was a calorie counting diet, but what other diets are there?

بنابراین این یک رژیم کالری شماری بود، اما چه رژیم های دیگری وجود دارد؟

Well, there are crash diets.

خب، رژیم‌های کرش وجود دارد.

That's when you try to lose weight really fast by eating very, very little.

این زمانی است که شما سعی می کنید با خوردن بسیار بسیار کم وزن خود را به سرعت کاهش دهید.

And fad diets.

و رژیم های مد روز

They're diets that lots of people get interested in.

آنها رژیم هایی هستند که افراد زیادی به آنها علاقه مند می شوند .

They're fashionable but for a short period of time.

آنها مد هستند اما برای مدت کوتاهی .

Now Jay'd been on lots of different kinds of diets in the past, hadn't you?

حالا جی در گذشته انواع مختلفی از رژیم های غذایی داشت، اینطور نیست؟

I have.

من دارم.

You've tried...

تو امتحان کردی...

What have you tried?

چی امتحان کردی؟

You've tried the Atkins diet.

شما رژیم اتکینز را امتحان کرده اید.

That' right Atkins where I ate steaks and eggs and all kinds of protein.

درست است اتکینز جایی که من استیک و تخم مرغ و انواع پروتئین می خوردم.

What else?

چه چیز دیگری؟

Well, I've tried low carb diets and high carb diets...

خب، من رژیم های کم کربوهیدرات و رژیم های پر کربوهیدرات را امتحان کرده ام ...

I've tried everything really.

واقعا همه چیز را امتحان کرده ام.

And I never really, um, paid too much attention to this because I was looking at it and thinking

و من واقعاً هرگز توجه زیادی به این موضوع نکردم، زیرا به آن نگاه می‌کردم و فکر می‌کردم

'Oh it will never last."

"اوه، هرگز دوام نخواهد آورد."

And it didn't, did it?

و اینطور نشد، اینطور نیست؟

The only one that's lasted was the vegan diet.

تنها چیزی که ماندگار شد رژیم گیاهخواری بود.

I don't eat anything that had a mother or a face.

هر چیزی که مادر یا چهره دارد را نخورید .

But you could eat popcorn and potato chips on a vegan diet.

اما می توانید با رژیم گیاهخواری ذرت بو داده و چیپس سیب زمینی بخورید .

Popcorn and potato chips are junk food.

پاپ کورن و چیپس سیب زمینی غذای ناسالم هستند.

-food that's bad for our health.

-غذایی که برای سلامتی ما مضر است.

And they were comfort foods - foods that made us feel relaxed and happy until we saw the

و آنها غذاهای راحتی بودند - غذاهایی که درست می کردند. ما تا زمانی که خودمان را وزن کردیم، احساس آرامش و شادی می‌کنیم.

effects when we weighed ourselves.

They're also processed foods - that's just what it sounds like - foods that are processed

in some way so they're not raw.

They're often treated with preservatives and other substances.

و مواد دیگر.

And I thought this NOOM diet sounded like a good idea because it was calorie counting.

و من فکر کردم این رژیم NOOM ایده خوبی به نظر می رسد زیرا کالری شماری بود.

And calorie counting makes a lot of sense to me.

و کالری شماری برای من بسیار منطقی است .

So I think about 3 weeks after I started Vicki joined and started the NOOM diet as well.

بنابراین فکر می کنم حدود 3 هفته پس از شروع من Vicki به رژیم غذایی NOOM پیوست و رژیم غذایی NOOM را نیز شروع کرد.

Yeah, and uh, I loved it because I could still eat chocolate and drink a glass of wine but

بله، و اوه، من آن را دوست داشتم زیرا هنوز می توانستم شکلات بخورم و یک لیوان شراب بنوشم، اما

I just had to pay attention to how much I was eating because really I've been eating

من فقط باید به میزان خوردنم توجه می کردم زیرا واقعاً

too much.

زیاد غذا می خوردم.

Exactly.

دقیقا.

We stayed on this diet and every single day we weighed ourselves.

ما روی این رژیم ماندیم و هر روز خودمان را وزن کردیم.

Every single day we counted every calorie we ate.

هر روز هر کالری که خوردیم را می شمردیم. آیا

Did we ever cheat?

تا به حال تقلب کردیم؟

Hardly ever.

به سختی.

Now and then.

هر از گاهی.

I can have two ounces of these.

من می توانم دو اونس از اینها داشته باشم.

Ah.

آه

Too many.

خیلی زیاد.

Perfect!

کامل!

There you go!

شما بروید!

Jay!

جی!

What?

چی؟

I can have 5 ounces of this.

من می توانم 5 اونس از این را داشته باشم.

Is that five ounces?

این پنج اونس است؟

Well, sort of.

خب، یه جورایی

But the idea is you just have to get back on the diet the next day.

اما ایده این است که شما فقط باید روز بعد به رژیم غذایی خود برگردید.

So we talk about 'going on a diet' and, in our case, 'getting back on a diet'.

بنابراین ما در مورد 'رژیم گرفتن' و در مورد ما 'بازگشت به رژیم' صحبت می کنیم.

Yeah, starting it again after you've had a bad day.

بله، بعد از اینکه روز بدی داشتید دوباره شروع کنید .

And you could say you've broken your diet - that's when you've eaten too much.

و می توانید بگویید که رژیم غذایی خود را شکسته اید - این زمانی است که بیش از حد غذا خورده اید.

And if you eat way too much you could say you've ruined your diet.

و اگر بیش از حد غذا می خورید، می توانید بگویید که رژیم غذایی خود را خراب کرده اید.

I thought it was quite nice getting into the habit of getting up in the morning and weighing

فکر می کردم خیلی خوب است که عادت کنم صبح از خواب بیدار شوم و

myself.

خودم را وزن کنم.

It was quite exciting to get out of bed and see how much more weight I'd lost.

خیلی هیجان انگیز بود که از تخت بیرون بیایم و ببینم چقدر وزن کم کرده ام.

But sometimes you just stayed at the same level for ages.

اما گاهی اوقات شما فقط برای چندین سال در همان سطح باقی می ماندید.

That's right.

درست است.

I mean sometimes you'd watch your weight come down and level off for days and even a couple

منظورم این است که گاهی اوقات برای روزها و حتی چند هفته شاهد کاهش و کاهش وزن خود هستید

of weeks.

.

And only after 7 or 8 days of a plateau would it start to go down again.

و تنها پس از 7 یا 8 روز از یک فلات، دوباره شروع به پایین رفتن می کند.

Yes, you have to have patience.

بله، باید صبر داشته باشید.

Plateaus is a useful word.

فلات واژه مفیدی است.

It's when you've been making progress but then things stay the same for a period of

زمانی است که شما در حال پیشرفت بوده اید اما بعد از آن همه چیز برای مدتی ثابت می ماند

time.

.

It can be a noun or a verb.

می تواند اسم یا فعل باشد.

So your weight can plateau or you can hit a plateau.

بنابراین وزن شما می تواند فلات شود یا می توانید به یک فلات برخورد کنید.

One of the nice things that happened between the pandemic and the diet is that we planned

یکی از چیزهای خوبی که بین همه گیری و رژیم غذایی اتفاق افتاد این است که ما با

our meals together very carefully.

هم وعده های غذایی خود را با دقت برنامه ریزی کردیم.

And I started thinking more about what I was going to eat that night, or that day.

و من بیشتر به این فکر کردم که قرار است آن شب یا آن روز چه بخورم.

And so we would investigate and find new menus and cook... and then we'd sit down and have

و بنابراین ما بررسی می‌کردیم و منوهای جدید پیدا می‌کردیم و آشپزی می‌کردیم... و بعد

a proper meal together with...

با هم می‌نشستیم و یک غذای مناسب می‌خوردیم...

Because we couldn't go out to restaurants or anything like that and we couldn't spend

چون نمی‌توانستیم بیرون بریم رستوران یا هر چیز دیگری و نمی‌توانیم خرج کنیم.

evenings with friends.

شب ها با دوستان

But we always tried to make a nice meal in the evening together during the pandemic.

اما ما همیشه سعی می‌کردیم در طول همه‌گیری همه‌گیر، عصرانه با هم یک غذای خوب درست کنیم.

We'd light candles.

شمع روشن میکردیم

Right, either in the dining room or up on the deck.

درست، یا در اتاق غذاخوری یا بالای عرشه.

We had candles.

شمع داشتیم

We'd play music.

موزیک می زدیم

It would be really lovely.

واقعا دوست داشتنی خواهد بود.

Yes.

آره.

We also discovered some low calorie foods that we hadn't realized existed before, didn't

ما همچنین برخی از غذاهای کم کالری را کشف کردیم که قبلاً متوجه وجود آنها نشده بودیم، اینطور نیست

we?

؟

Oh, low calorie vegan mayonnaise.

آه، سس مایونز وگان کم کالری. در

Here are some words you'll often see on food labels.

اینجا چند کلمه است که اغلب روی برچسب مواد غذایی می بینید .

Low calorie.

کم کالری.

Reduced fat Fat-free

بدون چربی بدون چربی کاهش یافته بدون

Sugar free Sodium free - that's when there's no salt

سدیم - این زمانی است که نمک وجود ندارد

You'll also see lite spelled L-I-T-E, when something has less fat or sugar than the regular

شما همچنین املای ساده L-I-T-E را خواهید دید، زمانی که چیزی چربی یا قند کمتری نسبت به محصول معمولی داشته باشد،

product There are legal definitions for a lot of these

تعاریف قانونی برای بسیاری از این

terms but they vary from country to country.

اصطلاحات وجود دارد، اما آنها در کشور متفاوت هستند. به کشور

There were some things that we really liked that we had to cut back on and actually stop.

چیزهایی بود که ما واقعاً دوست داشتیم که مجبور شدیم آنها را کاهش دهیم و در واقع متوقف کنیم.

One was bread.

یکی نان بود.

We ate a lot of bread before.

قبلا نان زیادی می خوردیم.

And another one for me was cheese.

و یکی دیگر برای من پنیر بود. آیا به

Did you notice the phrase cut back on?

عبارت کاهش یافته توجه کردید؟

That's when you reduce the quantity you eat.

این زمانی است که مقدار غذا را کاهش می دهید.

I had to cut back on cheese.

مجبور شدم پنیر را کم کنم.

You could also say cut down on.

شما همچنین می توانید بگویید کاهش دهید.

I had to cut down on sugar.

مجبور شدم قند را کم کنم.

And if you stop eating something completely then you cut it out.

و اگر به طور کامل از خوردن چیزی دست بکشید، آن را قطع می کنید.

I cut out bread for a while.

مدتی نان را قطع کردم.

On the NOOM diet something that was valuable to you was the psychological tips they'd give

در رژیم غذایی NOOM چیزی که برای شما ارزشمند بود، نکات روانشناختی بود که به شما می دادند

you.

.

Oh yeah, absolutely.

اوه بله، قطعا.

One of the things I learned to do was how to avoid those snacks after dinner.

یکی از چیزهایی که یاد گرفتم انجام دهم این بود که چگونه بعد از شام از آن میان وعده ها اجتناب کنم.

One of things I learned was when I'm finished with dinner, I'm out of the kitchen.

یکی از چیزهایی که یاد گرفتم این بود که وقتی شام را تمام کردم ، از آشپزخانه بیرون آمدم.

I think the thing I learned was just to pay attention to how hungry I felt.

فکر می کنم چیزی که یاد گرفتم این بود که به احساس گرسنگی خود توجه کنم.

And to stop eating if I wasn't hungry anymore.

و اگر دیگر گرسنه نبودم از خوردن دست بکشم.

Oh and to only eat when I was hungry.

اوه و فقط وقتی گرسنه بودم غذا بخورم.

It takes 20 minutes for what you eat to reach your brain, that is, to let you know that

20 دقیقه طول می کشد تا چیزی که می خورید به مغزتان برسد، یعنی به شما بفهماند که

you're actually full.

واقعا سیر شده اید.

So eat slowly, eat carefully, eat patiently, and sometimes if you feel a little hunger,

پس آهسته غذا بخورید، با احتیاط غذا بخورید، با حوصله غذا بخورید و گاهی اگر کمی احساس گرسنگی کردید،

wait a little while because often it will go away.

کمی صبر کنید زیرا اغلب برطرف می شود.

OK, so hunger is the noun and hungry is the adjective, and did you notice the word full?

خوب، پس گرسنگی اسم است و گرسنه صفت است، و آیا متوجه کلمه سیر شدید؟

Full can mean not hungry in English.

سیر در انگلیسی می تواند به معنای گرسنه نبودن باشد.

So you might offer someone more food and they can say 'No thanks, I'm full.'

بنابراین ممکن است به کسی غذای بیشتری بدهید و او بتواند بگوید "نه ممنون، سیر شدم."

In British English we also say full-up.

در انگلیسی بریتانیایی هم می گوییم فول آپ.

It just means I've had enough to eat.

فقط به این معنی است که من به اندازه کافی غذا خورده ام.

It took 8, 9 months and I lost 40 pounds.

8، 9 ماه طول کشید و 40 پوند کم کردم.

Yeah, well done.

آره آفرین

And I've lost over 30.

و من بیش از 30 را از دست داده ام. اینطور

Haven't I?

نیست؟

You have.

شما دارید.

And so now, we're fitting into clothes that we have had for years and years and years

و بنابراین اکنون، ما در حال تناسب با لباس هایی هستیم که برای سال ها و سال ها و سال ها داشته ایم

and never been able to wear.

و هرگز نتوانسته ایم بپوشیم.

These jeans have a 34 inch waist and previously, I was about to buy 42 inch jeans when I went

این شلوار جین کمر 34 اینچی دارد و قبلاً زمانی که رژیم گرفتم قصد خرید شلوار جین 42 اینچی را داشتم

on the diet.

.

This jacket is more than fifty years old.

این ژاکت بیش از پنجاه سال قدمت دارد.

It used to belong to my mother.

قبلا مال مادرم بود

This is my tuxedo.

اینم تاکسیدم

I hadn't been able to fit into this for years.

سال ها بود که نمی توانستم در این زمینه جا بیفتم.

And I've been throwing away clothes that are too big.

و من لباس های خیلی بزرگ را دور انداخته ام.

So now I have more room in my wardrobe.

بنابراین اکنون فضای بیشتری در کمد لباسم دارم.

What other benefits that we've seen?

چه مزایای دیگری که دیده ایم؟

Well, clearly we're healthier.

خب، واضح است که ما سالم تر هستیم. می

I can exercise more.

توانم بیشتر ورزش کنم.

My breathing is better.

نفسم بهتره

My ability... my endurance is better.

توانایی من ... تحمل من بهتر است.

Everything is...

همه چیز ...

What's endurance?

استقامت چیست؟

If you have endurance, it means that strenuous activities can be done for a longer period

اگر استقامت دارید، به این معنی است که فعالیت های شدید را می توان برای مدت زمان طولانی تری انجام داد

of time.

.

That's endurance.

این استقامت است.

Yeah.

آره

'Cause you've always exercised a lot too, haven't you?

چون شما هم همیشه زیاد ورزش کرده اید، اینطور نیست؟

I have always exercised.

من همیشه ورزش کرده ام.

I'm a bicycle rider.

من یک دوچرخه سوار هستم.

I lift weights.

وزنه می زنم

I use machines at the gym.

من از ماشین آلات در باشگاه استفاده می کنم.

But I...

اما من...

I don't exercise.

ورزش نمی کنم.

I'm very lazy.

من خیلی تنبلم

But as I lost more and more weight, the exercise became more and more effective.

اما هر چه بیشتر و بیشتر وزن کم می کردم، این تمرین بیشتر و بیشتر موثر می شد.

It was really impressive, at least for me.

واقعا تاثیرگذار بود، حداقل برای من.

Yeah.

آره دیگر

I'll never go back to that weight again.

هرگز به آن وزن برنمی گردم.

I'm sure of it.

من از آن مطمئن هستم.

Yeah, we've stayed at this weight for probably about 6 months?

بله، ما احتمالاً حدود 6 ماه در این وزن مانده ایم ؟

That's right.

درست است.

About that, yeah.

در مورد آن، بله.

Yeah, do you want to lose any more weight now?

آره، الان میخوای دیگه وزن کم کنی ؟

No, actually I'm at the perfect weight that I want to be at.

نه، در واقع من در وزن مناسبی هستم که می خواهم در آن باشم.

I've actually lost 45 pounds at this moment.

من در واقع 45 پوند در این لحظه از دست داده ام.

I'm gonna stay right here.

من همینجا می مونم

And I'm very happy where I am too now.

و من در جایی که الان هستم بسیار خوشحالم.

It's good, isn't it?

خوب است، اینطور نیست؟

I think losing weight has a lot in common with learning to speak a language like English.

من فکر می کنم کاهش وزن با یادگیری صحبت کردن به زبانی مانند انگلیسی شباهت زیادی دارد.

How come?

چطور؟

Well, we'll always need to watch our weight, and pay attention to it.

خوب، ما همیشه باید مراقب وزن خود باشیم و به آن توجه کنیم.

Maintenance is the tricky thing.

تعمیر و نگهداری چیز دشواری است.

Exactly.

دقیقا.

And it's the same with learning English.

و یادگیری زبان انگلیسی نیز به همین صورت است.

You have to keep working at it.

باید روی آن کار کنید.

But losing weight can be a lot of fun too, just like learning English.

اما کاهش وزن نیز می تواند بسیار سرگرم کننده باشد، درست مانند یادگیری زبان انگلیسی.

I see.

می بینم.

Maybe you agree with me.

شاید شما هم با من موافق باشید.

Tell us in the comments.

در نظرات به ما بگویید.

If you've enjoyed this video, please give it a thumbs up and share it with a friend.

اگر از این ویدیو لذت بردید، لطفاً آن را به اشتراک بگذارید و آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

They might enjoy it too.

آنها نیز ممکن است از آن لذت ببرند.

And don't forget to click the subscribe button and notification bell.

و فراموش نکنید که روی دکمه اشتراک و زنگ اعلان کلیک کنید.

Bye now.

حالا خداحافظ

Bye-bye everyone.

خداحافظ همه