How good is your English? - Quiz 5

the verb This lessons about mistakes English students often make without realizing.

فعل This درس هایی در مورد اشتباهاتی که دانش آموزان انگلیسی اغلب بدون اینکه متوجه شوند مرتکب می شوند.

We’re going to ask you questions about some tricky words and phrases.

ما در مورد برخی از کلمات و عبارات پیچیده از شما سؤال خواهیم کرد.

And you have to answer before the clock stops ticking.

و قبل از اینکه تیک تاک ساعت متوقف شود باید پاسخ دهید .

Good luck!

موفق باشید!

Let’s jump straight in with our first question.

بیایید مستقیماً به سؤال اول خود بپردازیم.

Ready?

آماده؟

You’re studying at the library, when some people start having a very loud conversation.

شما در حال مطالعه در کتابخانه هستید، زمانی که برخی افراد شروع به مکالمه بسیار بلند می کنند.

So you ask them to speak more quietly.

بنابراین از آنها می خواهید که آرام تر صحبت کنند.

What do you say?

چه می گویید؟

Could you speak quietly because…

آیا می توانید آرام صحبت کنید زیرا...

I need to concentrate.

من باید تمرکز کنم.

I need to concentrate myself.

من باید خودم را متمرکز کنم.

I need to be concentrated.

من باید متمرکز باشم

To concentrate means to focus and to give all your attention to something.

تمركز به معناي تمركز كردن و تمام توجه خود به چيزي است.

It isn’t a reflexive verb in English.

این یک فعل بازتابی در انگلیسی نیست.

So we never concentrate ourselves.

بنابراین ما هرگز خودمان را متمرکز نمی کنیم.

We just concentrate.

ما فقط تمرکز می کنیم.

Sometimes we say ‘I can’t concentrate’.

گاهی اوقات می گوییم «نمی توانم تمرکز کنم».

And we can also say ‘I’m concentrating’.

و همچنین می توانیم بگوییم "من تمرکز می کنم".

But if you say ‘I’m concentrated’ it sounds funny.

اما اگر بگویید "من متمرکز هستم" خنده دار به نظر می رسد.

Yeah, we use concentrated to describe fruit drinks where water is removed to make them

بله، ما برای توصیف نوشیدنی‌های میوه‌ای از غلیظ استفاده می‌کنیم که در آن آب برای قوی‌تر کردن آن‌ها حذف می‌شود

stronger.

.

But you’re a person not a fruit drink so you don’t want to say that!

اما شما فردی هستید که یک نوشیدنی میوه ای نیستید، بنابراین نمی خواهید این را بگویید!

Now I want you to look carefully at this.

حالا از شما می خواهم با دقت به این موضوع نگاه کنید.

July’s figures were up on….Excuse me.

ارقام جولای در….ببخشید.

Could you please concentrate on these figures?

لطفا روی این ارقام تمرکز کنید؟

Sorry.

متاسف.

Sorry.

متاسف.

If you’d like to see more examples, click here.

اگر می خواهید نمونه های بیشتری ببینید، اینجا را کلیک کنید .

Great, next question.

عالیه سوال بعدی

OK, you want to suggest that you and your friend go to the movies together one night,

خوب، می‌خواهید به شما و دوستتان پیشنهاد دهید که اگر آزاد هستند و می‌خواهند، یک شب با هم به سینما بروید

if they’re free and they want to.

.

So what do you say?

پس چی میگی؟

Eventually we could go and see a movie together.

بالاخره تونستیم بریم با هم فیلم ببینیم.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Maybe we could go and see a movie together.

شاید بریم با هم فیلم ببینیم.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

So we don’t say eventually in that situation.

بنابراین ما نمی گوییم در نهایت در آن شرایط.

Eventually is a false friend in several languages.

در نهایت یک دوست دروغین به چندین زبان است.

It doesn’t express possibility or uncertainty in English.

امکان یا عدم قطعیت را در انگلیسی بیان نمی کند .

We use words like ‘maybe’, and ‘possibly’ to do that.

ما از کلماتی مانند "شاید" و "احتمالا" برای این کار استفاده می کنیم.

In English eventually means after a long of time and a series of events.

در زبان انگلیسی در نهایت به معنای پس از مدت زمان طولانی و یک سری اتفاقات است.

We use it after a lot of different things have happened.

ما بعد از اتفاقات مختلف از آن استفاده می کنیم .

I didn’t know what to get Vicki for her birthday.

نمی دانستم برای تولد ویکی چه چیزی بگیرم .

I thought about getting her something to wear.

فکر کردم برایش چیزی بپوشم.

Then I wondered about something for her car, or something for the deck, or something for

سپس در مورد چیزی برای ماشین او، یا چیزی برای عرشه، یا چیزی برای

the house.

خانه فکر کردم.

What?

چی؟

I thought for a long time and eventually I decided to get her flowers.

مدت زیادی فکر کردم و در نهایت تصمیم گرفتم برای او گل بگیرم.

Happy birthday.

تولدت مبارک.

Ah, thank you.

آه، ممنون

They’re beautiful.

آنها زیبا هستند.

You’re welcome.

خواهش میکنم.

It’s a good job you didn’t get me that vacuum cleaner.

کار خوبی است که آن جاروبرقی را برای من نگرفتی .

Yes, eventually I realized it was a bad idea.

بله، بالاخره متوجه شدم که ایده بدی بود.

So after you’d thought about it for a long time.

پس پس از مدتی که در مورد آن فکر کردید .

That’s right.

درست است. به

Keep watching our videos and eventually your English will be perfect.

تماشای ویدیوهای ما ادامه دهید و در نهایت انگلیسی شما عالی خواهد شد.

Ok, the next question is similar.

باشه سوال بعدی هم همینطوره

Someone stops you in the street and asks you where a restaurant is.

یکی در خیابان شما را متوقف می کند و از شما می پرسد رستوران کجاست؟

What do you say?

چه می گویید؟

It’s in the end of the block.

در انتهای بلوک است.

It’s at the end of the block.

در انتهای بلوک است.

Excuse me.

ببخشید.

Is there a Mediterranean restaurant near here?

آیا رستوران مدیترانه ای در این نزدیکی وجود دارد؟

Yes, right at the end of the block.

بله، درست در انتهای بلوک.

Oh, thank you.

اوه، متشکرم.

We use 'at the end' to talk about the last part of something.

ما از "در پایان" برای صحبت در مورد آخرین بخش چیزی استفاده می کنیم.

The final part, for example, at the end year At the end of the tunnel.

قسمت پایانی، به عنوان مثال، در پایان سال در انتهای تونل.

At the end of the book.

در پایان کتاب.

It means the final part.

یعنی قسمت پایانی

Oh, what movie are you watching?

اوه چه فیلمی میبینی؟

Oh, it’s The Murder Island Mystery.

اوه، این راز جزیره قتل است.

Oh it’s got a surprise twist at the end.

اوه، در پایان یک پیچ شگفت‌انگیز دارد.

It wasn’t the butler that did it...

این ساقی نبود که این کار را کرد...

Stop, don’t tell me!

بس کن، به من نگو!

So that’s ‘at the end’, but what does ‘in the end’ mean?

بنابراین «در پایان» است، اما «در پایان» به چه معناست؟

It has a similar meaning to eventually.

معنایی مشابه در نهایت دارد.

It means finally, after a series of events.

یعنی بالاخره بعد از یک سری اتفاقات.

We often use it when there’s been a long delay.

ما اغلب زمانی از آن استفاده می کنیم که تاخیر زیادی وجود داشته باشد .

We had a problem with the shower.

ما با دوش مشکل داشتیم. به

We needed a plumber.

یک لوله کش نیاز داشتیم

We looked online.

آنلاین نگاه کردیم.

We looked in the newspapers.

روزنامه ها را نگاه کردیم. با

We called our friends.

دوستانمان تماس گرفتیم.

No plumber.

بدون لوله کش

In the end, Jay fixed it himself.

در نهایت جی خودش آن را درست کرد. در

Here’s a link to a video where you can see more examples.

اینجا پیوندی به یک ویدیو وجود دارد که می توانید نمونه های بیشتری را مشاهده کنید.

What’s next?

بعد چی؟

OK.

خوب. در

Here’s a quick one that’s tricky for some Latin language speakers.

اینجا یک سریع است که برای برخی از سخنرانان زبان لاتین دشوار است.

Imagine you’re going to visit a friend but you’re running late and when you arrive

تصور کنید می‌خواهید به دیدن یکی از دوستانتان بروید، اما دیر کرده‌اید و وقتی

at the station, your train has already left.

به ایستگاه رسیدید، قطار شما قبلاً حرکت کرده است. به

You call your friend and what do you say?

دوستت زنگ میزنی و چی میگی؟ به

I missed the train.

قطار نرسیدم.

I lost the train.

قطار را گم کردم

Hello?

سلام؟

Hey Jay, are you coming?

هی جی، میای؟

Yes, but I’m gonna be late.

بله، اما من دیر خواهم آمد.

I missed the 9 o’clock train so I’ll catch the 10 o’clock.

من قطار ساعت 9 را از دست دادم پس ساعت 10 را می گیرم.

Oh all right.

اوه درسته.

Well, I'll see you soon then.

خب پس به زودی میبینمت

Yep.

بله

Bye.

خدا حافظ.

When you miss a train, bus or flight you fail to catch it.

وقتی قطار، اتوبوس یا پرواز را از دست می دهید، نمی توانید آن را بگیرید.

But if you lose something it means you can’t find it.

اما اگر چیزی را گم کنید به این معنی است که نمی توانید آن را پیدا کنید.

This is the only key we have, so don't lose it.

این تنها کلیدی است که ما داریم، پس آن را از دست ندهید .

OK.

خوب.

It would be very hard to lose a train because they’re very big.

از دست دادن قطار بسیار سخت است زیرا آنها بسیار بزرگ هستند.

Yeah, you’d have to be a very careless train driver.

بله، شما باید یک راننده قطار بسیار بی دقت باشید .

If you want more examples, follow this link.

اگر نمونه های بیشتری می خواهید، این لینک را دنبال کنید.

OK, here’s your next question.

خوب، سوال بعدی شما اینجاست.

You have a friend who is very reliable.

شما دوستی دارید که بسیار قابل اعتماد است.

She always does what she says and you can trust her.

او همیشه آنچه را که می گوید انجام می دهد و شما می توانید به او اعتماد کنید.

So how would you describe her?

پس چگونه او را توصیف می کنید؟

She is very reliable and trusting.

او بسیار قابل اعتماد و قابل اعتماد است.

She is very reliable and trustworthy.

او بسیار قابل اعتماد و قابل اعتماد است.

She is very reliable and trustable.

او بسیار قابل اعتماد و قابل اعتماد است.

If someone is trustworthy, you can rely on them to be good and honest.

اگر کسی قابل اعتماد است، می توانید برای خوب و صادق بودن به او تکیه کنید.

And if they’re trusting it means they tend to believe that other people are good and

و اگر آنها به آن اعتماد دارند به این معنی است که تمایل دارند باور کنند که دیگران خوب و

honest.

صادق هستند.

But they might not be trustworthy themselves.

اما ممکن است خودشان قابل اعتماد نباشند.

Exactly.

دقیقا.

And what about trustable?

و قابل اعتماد چطور؟ از نظر

Well technically speaking, trustable is also word but we hardly ever use it.

فنی، قابل اعتماد نیز کلمه است، اما ما به ندرت از آن استفاده می کنیم.

We normally say trustworthy instead.

ما معمولاً به جای آن می گوییم قابل اعتماد.

And the opposite of trustworthy is… untrustworthy.

و نقطه مقابل قابل اعتماد، غیر قابل اعتماد است.

I need to learn to trust you more Vicki.

باید یاد بگیرم بیشتر بهت اعتماد کنم ویکی.

How can I do that?

چطور می توانم آن را انجام بدهم؟

Oh, we could play the trust game.

اوه، ما می توانستیم بازی اعتماد را انجام دهیم.

The what?

چه؟

The trust game.

بازی اعتماد

Turn around.

بچرخ.

OK.

خوب.

That’s right.

درست است.

And then you fall back.

و بعد برمیگردی

And you’ll catch me.

و تو مرا خواهی گرفت

Yeah!

آره

OK.

خوب.

Argh!

ارگ!

You didn’t catch me.

تو منو نگرفتی

I’m just not very trustworthy.

من فقط خیلی قابل اعتماد نیستم

OK, next question.

باشه سوال بعدی

All right.

خیلی خوب.

Your friend has a difficult job that requires a lot of effort.

دوست شما کار دشواری دارد که به تلاش زیادی نیاز دارد.

What could you say about her?

در مورد او چه می توانید بگویید؟

She works hardly.

او به سختی کار می کند.

She works hard.

او سخت کار می کند.

She hard works.

او سخت کار می کند.

She hardly works.

او به سختی کار می کند.

We need an adverb here to describe how she works.

ما در اینجا به یک قید برای توصیف نحوه کار او نیاز داریم .

To form a lot of adverbs we add -ly to the adjective.

برای تشکیل تعداد زیادی قید، -ly را به صفت اضافه می کنیم .

For example.

مثلا.

He’s a safe driver.

او یک راننده امن است

He drives safely.

او با خیال راحت رانندگی می کند.

Safe is the adjective and safely is the adverb.

Safe صفت است و safely قید است.

He’s a dangerous driver.

او راننده خطرناکی است

He drives dangerously.

او خطرناک رانندگی می کند.

You just add -ly.

شما فقط -ly را اضافه کنید.

But ‘hard’ is tricky.

اما "سخت" مشکل است.

It’s irregular because the adjective and adverb are the same.

نامنظم است زیرا صفت و قید یکسان هستند.

So if someone puts a lot of effort into their work, they’re a hard worker and they work

بنابراین اگر کسی برای کار خود تلاش زیادی می کند ، سخت کوش است و

hard.

سخت کار می کند.

But this is where it gets really tricky, we also have the word 'hardly' and that’s an

اما اینجاست که واقعاً مشکل است، ما همچنین کلمه "به سختی" را داریم و این

adverb too.

هم یک قید است.

But hardly means something different.

اما به سختی به معنای چیزی متفاوت است.

It means almost not or almost none.

یعنی تقریباً نه یا تقریباً هیچ.

So if someone is hardly working, they’re almost not working.

بنابراین اگر کسی به سختی کار می کند، تقریباً کار نمی کند.

They’re the opposite of a hard worker!

آنها مخالف یک کارگر سخت هستند!

So this is our office.

پس اینجا دفتر ماست.

Very nice!

بسیار خوب!

Who's this?

این کیه؟

Oh that's Jeannie.

اوه اون جینیه

She's one of our best employees.

او یکی از بهترین کارمندان ما است.

She works really hard.

او واقعا سخت کار می کند.

And who's that?

و او کیست؟

Ah, that's Jay.

آه، این جی است.

Some days he hardly works at all.

بعضی روزها اصلاً کار نمی کند.

Click here if you’d like to see more examples.

اگر مایل به دیدن نمونه های بیشتر هستید اینجا را کلیک کنید.

So are we done?

پس کارمان تمام شد؟

Yes, but if you've enjoyed this quiz, we have some more for you.

بله، اما اگر از این مسابقه لذت برده اید، ما چند مورد دیگر را برای شما داریم.

I’ll put a link to the series below and at the end of this video, so you can test

من پیوندی به این مجموعه در زیر و در انتهای این ویدیو می‌گذارم، تا بتوانید

yourself on some more tricky English.

خود را روی چند زبان انگلیسی پیچیده‌تر تست کنید.

And we plan to make more quizzes in the future, so make sure you’ve subscribed to our channel.

و ما قصد داریم در آینده آزمون های بیشتری بسازیم، بنابراین مطمئن شوید که در کانال ما مشترک شده اید. روی

Click the notification bell so you don’t miss them.

زنگ اعلان کلیک کنید تا آنها را از دست ندهید.

Bye-bye everyone.

خداحافظ همه

Bye.

خدا حافظ.