How to ace an English job interview

Hey. Come on everybody. It's going to start.

سلام. بیا همه قرار است شروع شود.

Well, that's true. But you know it took...Who did that?

خوب، این درست است. اما می دانید که طول کشید ... چه کسی این کار را کرد؟

Hello everybody. Welcome to The English Show. Welcome. I'm Vicki and I'm an English teacher. And with

سلام به همه. به نمایش انگلیسی خوش آمدید. خوش آمدی. من ویکی هستم و معلم زبان انگلیسی هستم. و با

me is my good friend, Fluency MC. Hey, hey, hey. I'm Fluency. I'm also an English teacher

من دوست خوبم، Fluency MC است. هی، هی، هی. من Fluency هستم. من همچنین یک معلم انگلیسی هستم

and I'm a trainer and knowledge entertainer and welcome to another edition of The English

و یک مربی و سرگرم کننده دانش هستم و به نسخه دیگری از The English Show خوش آمدید

Show. And the other person we want you to meet is the guy who's making it all happen.

. و فرد دیگری که ما می خواهیم شما را ملاقات کنید، مردی است که همه چیز را انجام می دهد.

Jay, are you there? Jay! Hey everybody. I'm right here in the control room. I'm running

جی، اونجا هستی؟ جی! سلام به همگی. من اینجا در اتاق کنترل هستم. من

the show. And I'm sure you're going to enjoy all the things we have for you today. Go Jay!

نمایش را اجرا می کنم. و من مطمئن هستم که از همه چیزهایی که امروز برای شما داریم لذت خواهید برد. برو جی!

Another person you're going to meet later is Shanthi from English with a Twist. Our

شخص دیگری که قرار است بعداً ملاقات کنید، Shanthi از انگلیسی با یک پیچ و تاب است.

special guest! Yeah, and we're going to learn about job interviews today, and how to ace

مهمان ویژه ما! بله، و ما امروز در مورد مصاحبه های شغلی، و چگونگی انجام

an English job interview. What does it mean to "ace" an interview, Vicki? It means to

یک مصاحبه شغلی انگلیسی بیاموزیم. ویکی "آس" مصاحبه به چه معناست؟ به این معنی است که

be really successful at the interview so you get the job. Right. But first of all, I'd

در مصاحبه واقعاً موفق باشید تا کار را بدست آورید. درست. اما اول از همه، من

like to come to Paris. Oh, would you? Do you think Jay can bring you once again? Jay, do

دوست دارم به پاریس بیایم. اوه، شما؟ فکر می کنی جی می تواند یک بار دیگر شما را بیاورد؟ جی،

you think you can help me get to Paris today? Come visit me. How am I getting to Paris this

فکر می‌کنی می‌توانی به من کمک کنی تا امروز به پاریس بروم؟ به دیدار من بیا.

week Jay? This week you're going to swim there. Oooh, that's a long way to swim. Yes, you're

جی؟ این هفته قرار است آنجا شنا کنید. اوه، این راه طولانی برای شنا کردن است. بله، شما به

going to need some help. Grab his tail.

کمک نیاز خواهید داشت. دمش را بگیر

Wow, I'm here. That was exciting. Look, I've made it.

وای من اینجام این هیجان انگیز بود. ببین من درستش کردم

I'm here. Oh, Whoa. Here she is again, everybody. Back in Paris. High five. High

من اینجا هستم. اوه، اوه او دوباره اینجاست، همه. بازگشت به پاریس. بزن قدش.

five. Vicki Hollett in Paris! Yeah. Wow, so is that the first time you've traveled by

بزن قدش. ویکی هولت در پاریس! آره وای، پس اولین باری است که با آب سفر می کنید

water? I think that's the first time I've ever swum here. Yeah. I had to be... I had

؟ فکر می کنم اولین بار است که اینجا شنا می کنم. آره باید می بودم... باید

to be very energetic to get here. Was that a porpoise or a dolphin or...? I think it

خیلی پرانرژی بودم تا به اینجا برسم. این گراز دریایی بود یا دلفین یا...؟ فکر کنم

was a dolphin. Ah must be. And actually, we're here with somebody very energetic who's based

دلفین بود آه باید باشه و در واقع، ما اینجا با فردی بسیار پرانرژی هستیم که

in the UK. Shanti, are you there? Yes I am. I'm here. Hi everyone. Welcome to the English

در بریتانیا مستقر است. شانتی، شما آنجا هستید؟ بله من هستم. من اینجا هستم. سلام به همه. به نمایش انگلیسی خوش آمدید

Show. It's great to have you. Oh, it's lovely to be here. Because we all want to know how

. خیلی خوبه که تو رو دارم اوه، اینجا بودن دوست داشتنی است . زیرا همه ما می خواهیم بدانیم چگونه

we can ace a job interview. And we know that you're going to be able to help us. Oh yes.

می توانیم یک مصاحبه شغلی را انجام دهیم. و ما می دانیم که شما می توانید به ما کمک کنید. آه بله.

That I can, indeed. Of course, one of the things you have to do is make a good first

که من می توانم، در واقع. البته یکی از کارهایی که باید انجام دهید این است که تاثیر اولیه خوبی داشته باشید

impression. Have you got any good tips for that?

. آیا راهنمایی خوبی برای آن دارید؟

When you arrive, have a nice smile, a firm handshake and be smart - well dressed, good

وقتی رسیدید، یک لبخند زیبا، یک دست دادن محکم داشته باشید و باهوش باشید - خوش لباس،

haircut - nothing too strange, depending on the job you're applying for. Ok, so smile,

مدل موی خوب - هیچ چیز خیلی عجیبی نیست، بسته به شغلی که برای آن درخواست می دهید. خوب، پس لبخند بزن،

that's an important one, isn't it? Yes. And make sure you look smart. Yes, and also good

این موضوع مهمی است، اینطور نیست؟ آره. و مطمئن شوید که باهوش به نظر می رسید. بله، و همچنین

eye contact. You know, look the person in the eye with a nice smile and a firm handshake

ارتباط چشمی خوبی دارد. می دانید، لطفا با یک لبخند زیبا و یک دست دادن محکم به چشمان شخص نگاه کنید

please. None of the limp handshakes. That is terrible. I don't know about you, but I

. هیچ کدام از دست دادن های سست. این وحشتناک است. من در مورد شما نمی دانم، اما من

just hate those. That's true, isn't it. A firm handshake suggests confidence. Indeed,

فقط از آنها متنفرم. این درست است، اینطور نیست. دست دادن محکم حاکی از اعتماد به نفس است. در واقع،

yes, and it shows confidence and it shows that, you know, that you're serious. OK. So,

بله، و این نشان دهنده اعتماد به نفس است و نشان می دهد که، می دانید، که جدی هستید. خوب. بنابراین،

imagine that I'm at a job interview, and the interviewer asks me a question like "Can you

تصور کنید که من در یک مصاحبه شغلی هستم، و مصاحبه کننده از من سوالی مانند "می توانید

tell me about yourself?" OK. It's a very general question. What does it mean? You really do

در مورد خودتان به من بگویید؟" خوب. این یک سوال بسیار کلی است . چه مفهومی داره؟ واقعا

have to think hard. Because what they want you to do is briefly summarize who you are

باید سخت فکر کنی زیرا کاری که آنها از شما می خواهند انجام دهید این است که به طور خلاصه اینکه چه کسی هستید

and what you're experience is. And that's basically what most interviewers are asking.

و چه تجربه ای دارید، خلاصه کنید. و این اساساً همان چیزی است که اکثر مصاحبه کنندگان می پرسند.

Uh huh. There are some other tricky questions they might have too, like "What's your proudest

آهان. سوالات پیچیده دیگری نیز وجود دارد، مانند "مفتخرترین دستاورد شما چیست

achievement?" You know, I always say to my clients you have to really think hard, because

؟" می دانید، من همیشه به مشتریانم می گویم که باید واقعاً به سختی فکر کنید، زیرا

what the interviewer is asking you really is how you solved a problem. They want to

آنچه که مصاحبه کننده از شما می پرسد واقعاً این است که چگونه یک مشکل را حل کردید. آن‌ها می‌خواهند

see your problem solving skills and how you achieved that, not just the results. So, how

مهارت‌های حل مشکل شما و نحوه دستیابی شما به آن را ببینند، نه فقط نتایج را. بنابراین، چگونه

you solved a a problem. But they'll be interested in the results as well, perhaps. Oh yes. So

یک مشکل را حل کردید. اما شاید آنها به نتایج نیز علاقه مند شوند. آه بله. بنابراین

what you're doing is, you start off with what was the situation, then what you did to deal

کاری که شما انجام می‌دهید این است که شروع می‌کنید با وضعیتی که داشتید، سپس آنچه را که برای مقابله

with that problem and then what were the results at the end. And, when you're giving results,

با آن مشکل انجام دادید و سپس در پایان چه نتایجی داشتید. و وقتی نتیجه می دهید،

be specific. Give numbers. Quantify your achievement. Don't just say 'sales increased, you know

مشخص باشید. اعداد بده دستاورد خود را کمی کنید فقط نگویید "فروش افزایش یافت، می دانید که

we had a good sales outcome.' They want to know by how many percent, by how much. What

ما نتیجه فروش خوبی داشتیم." آنها می خواهند بدانند چند درصد، چقدر. چه کار

did you do? So, always give numbers. Be specific. Oh, so that's another good tip for us. So,

کردین؟ بنابراین، همیشه اعداد بدهید. خاص باشید. اوه، پس این یک نکته خوب دیگر برای ما است. بنابراین،

another tricky one... in fact, I can remember being asked this at a job interview... 'What's

یکی دیگر از روی حیله‌گرانه... در واقع، می‌توانم به خاطر بیاورم که در یک مصاحبه شغلی از من این سوال پرسیده شد... "

your greatest strength?' That was all right. But then they said, "What's your greatest

بزرگترین نقطه قوت شما چیست؟" همه چیز درست بود. اما بعد گفتند: بزرگترین

weakness?" Yes. Always difficult, isnt' it, because you don't want to say too much about

نقطه ضعفت چیست؟ آره. همیشه سخت است، اینطور نیست، زیرا نمی خواهید بیش از حد در مورد

your weaknesses. But the key here really, is turning that weakness into a strength.

نقاط ضعف خود بگویید. اما نکته کلیدی در اینجا واقعاً تبدیل آن نقطه ضعف به نقطه قوت است.

One of the things about weakness is it's demonstrating your self awareness. So, pinpoint an area.

یکی از چیزهایی که در مورد ضعف وجود دارد، نشان دادن خودآگاهی شماست. بنابراین، یک منطقه را مشخص کنید.

So for example, if you are someone who puts a lot of attention to detail, so you could

بنابراین، برای مثال، اگر شما فردی هستید که به جزئیات توجه زیادی می کند، بنابراین می توانید

be detail orientated. But, it could also be that you're too concerned about details. So

جزئیات گرا باشید. اما، ممکن است به این دلیل باشد که شما بیش از حد نگران جزئیات هستید. بنابراین

that particular job requires you to complete it in a certain amount of time and you are

آن کار خاص از شما می خواهد که آن را در مدت زمان معینی کامل کنید و

focused on too much detail. That is a weakness. So then, what you want to do, is to show how

روی جزئیات بیش از حد تمرکز کنید. این یک ضعف است. بنابراین، آنچه می خواهید انجام دهید این است که نشان دهید چگونه بر

you've overcome that weakness. You're aware of it, so this is what you try and do. Maybe

این ضعف غلبه کرده اید. شما از آن آگاه هستید، بنابراین این چیزی است که شما سعی می کنید و انجام می دهید. شاید برای

you set yourself some time lines. So that's what they're trying to look at also and how

خود چند خط زمانی تعیین کنید. بنابراین این چیزی است که آنها سعی می کنند به آن نگاه کنند و چگونه

you've overcome that weakness. That's interesting. So it's not just a question of trying to find

شما بر این ضعف غلبه کرده اید. جالبه. بنابراین مسئله فقط تلاش برای یافتن

a weakness that isn't really a weakness... you need to be honest. Yes. But you also need

نقطه ضعفی نیست که واقعاً یک نقطه ضعف نیست... شما باید صادق باشید. آره. اما شما همچنین باید به

to tell them how you've overcome it and got round it. Have you got any weaknesses, Fluency?

آنها بگویید که چگونه بر آن غلبه کرده اید و آن را حل کرده اید. آیا هیچ نقطه ضعفی دارید، روان؟

I sure do. Shanthi, it's really interesting what you're saying about different types of

مطمئنا انجام می دهم. شانتی، آنچه شما در مورد انواع مختلف

questions interviewers might ask that all connect to the idea of how did you solve a problem.

سؤالاتی که ممکن است مصاحبه کنندگان بپرسند، واقعاً جالب است که همه به این ایده مربوط می شود که چگونه یک مشکل را حل کردید.

Because when you're also... when you're talking about a weakness that they might want to know

چون وقتی شما هم... وقتی در مورد نقطه ضعفی صحبت می کنید که ممکن است بخواهند

about, you said 'something you're trying to overcome.' So, it seems like problem solving

درباره آن بدانند، گفتید "چیزی که سعی می کنید بر آن غلبه کنید." بنابراین، به نظر می‌رسد مهارت‌های حل مسئله

skills - both at the job and also with yourself, your personality - kind of connect in a way.

- هم در محل کار و هم با خودتان، شخصیتتان - به نوعی ارتباط برقرار می‌کند.

Yeah, I mean it is very much that, because what you're looking at is also self awareness,

بله، منظورم این است که بسیار زیاد است، زیرا آنچه شما به آن نگاه می کنید، خودآگاهی،

self knowledge of your strengths and weaknesses. Because we're all going to have that. One

شناخت خود از نقاط قوت و ضعف شما است. زیرا همه ما این را خواهیم داشت. یکی

of the key things I always say when you're applying for a job - look at the key skills

از چیزهای کلیدی که من همیشه هنگام درخواست شغل می گویم - به مهارت های کلیدی که

they're looking at in your job specification. And you've got to really think hard about

آنها در مشخصات شغلی خود به آنها نگاه می کنند نگاه کنید. و باید در مورد

what are the skills that you have where you are strong at and perhaps where you're going

مهارت هایی که دارید در جایی که در آن قوی هستید و شاید جایی که قرار است

to be a bit weaker. But then you've got to find a way to turn that round into a strength.

کمی ضعیف تر شوید واقعاً به سختی فکر کنید. اما پس از آن باید راهی برای تبدیل آن دور به نقطه قوت پیدا کنید.

That's another good tip isn't it? Very good, yeah. To make sure you study those job specifications

این یک نکته خوب دیگر است، اینطور نیست؟ خیلی خوبه آره برای اینکه مطمئن شوید آن مشخصات شغل را مطالعه کرده اید

so you can match what you're saying to what they're looking for. Yeah. People will see

تا بتوانید آنچه را که می گویید با آنچه که آنها به دنبال آن هستند مطابقت دهید. آره مردم

through waffle. And they will see see through - if you're not being honest. Because what

از طریق وافل خواهند دید. و اگر صادق نباشید، متوجه خواهند شد. زیرا

happens when we're not being honest, we start waffling, we start talking too much, we start

وقتی صادق نباشیم، چه اتفاقی می‌افتد، شروع می‌کنیم به وفل زدن، شروع به حرف زدن زیاد، شروع به

rambling, and we're not focused. And an interviewer can see right through that. One of the other

جست‌وجو کردن می‌کنیم و تمرکز نداریم. و یک مصاحبه کننده می تواند درست از طریق آن ببیند. یکی از

things I always say to my clients, particularly where they're having an interview in English

چیزهای دیگری که همیشه به مشتریانم می گویم، به ویژه در جایی که آنها مصاحبه ای به زبان انگلیسی دارند

which is not their native language - is to not be afraid of pausing for a while. You

که زبان مادری آنها نیست - این است که از مکث برای مدتی نترسند. می

know, we all get very nervous, we get get worried. And all of us do that. And then the

دونی، همه ما خیلی عصبی می شویم، نگران می شویم. و همه ما این کار را انجام می دهیم. و سپس

tendency is to rush into the answer... with the answer. And what I always says is "...just

تمایل به عجله در پاسخ ... با پاسخ است. و چیزی که من همیشه می گویم این است که "...فقط

give yourself a few seconds and you know pause and then answer the question." It doesn't

چند ثانیه به خودت فرصت بده تا بدانی مکث کن و سپس به سوال پاسخ بده." این

show that, you know, you don't have the answer but it just shows that you're in control,

نشان نمی‌دهد که، می‌دانید، شما پاسخی ندارید، اما فقط نشان می‌دهد که شما

um, of what you're about to say. That's another good tip, isn't it? Yeah. I mean I... Don't

بر چیزی که می‌خواهید بگویید، کنترل دارید. این یک نکته خوب دیگر است، اینطور نیست؟ آره یعنی من...

rush in. Yeah - you rushed in, Fluency. Ha ha ha ha. I was so excited that Shanthi started

عجله نکن. ها ها ها ها ها. من خیلی هیجان زده بودم که شانتی شروع به

talking about when you're not a native speaker since before that we hadn't really talked

صحبت در مورد زمانی کرد که شما زبان مادری نیستید، زیرا قبلاً واقعاً

about that. I mean that advice that we're giving here - Shanthi's giving is great for

در مورد آن صحبت نکرده بودیم. منظورم توصیه‌ای است که ما اینجا می‌دهیم - ارائه شانتی برای همه عالی است

everybody - but it's... when I work with students who are learning English, and you just prepare

- اما این ... وقتی با دانش‌آموزانی کار می‌کنم که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند، و شما فقط

for job interivews, it's even more important to be more prepared for the types of questions

برای مصاحبه‌های شغلی آماده می‌شوید، آمادگی بیشتر برای آن مهم‌تر است. انواع سوالاتی

that will be asked, and also, as Shanthi said, to uh... it's OK to pause and I want to add,

که پرسیده خواهد شد، و همچنین، همانطور که شانتی گفت، به اوه... اشکالی ندارد که مکث کنید و من می خواهم اضافه کنم،

and I think you'll agree Shanthi, it's OK to ask to clarify the question and to be prepared

و فکر می کنم موافق باشید Shanthi، اشکالی ندارد برای روشن شدن سوال بپرسید و به آماده باشید

with ways to ask "...do you mean that this" ... or because that's also a way to show that

تا بپرسید «...منظورت این است که این است؟» ... یا چون این نیز راهی برای نشان دادن این است که در حال

you're solving a problem, trying to do something the right way as opposed to just pretending

حل یک مشکل هستید، سعی می کنید کاری را به روش درست انجام دهید، نه اینکه وانمود کنید که

you understood. Yeah. That's really important, isn't it, to make sure that you've understood the

متوجه شده اید. آره این واقعاً مهم است، نه، مطمئن شوید که سؤال را فهمیده اید

question. You don't want to answer the wrong one. Absolutely, because actually it takes

. شما نمی خواهید به اشتباه پاسخ دهید . کاملاً، چون در واقع

a lot of confidence say I didn't quite get that - what you're asking me is this... or

اعتماد به نفس زیادی می‌طلبد، بگویید من کاملاً متوجه نشدم - چیزی که از من می‌پرسید این است... یا

maybe repeat that question so that it is down to the interviewer to confirm what they've

شاید آن سؤال را تکرار کنید تا به عهده مصاحبه‌کننده باشد تا آنچه را که انجام داده است تأیید کند.

just asked. Because sometimes they're not that clear. Don't put yourself at a lower

پرسید. زیرا گاهی اوقات آنها چندان واضح نیستند. فقط به این دلیل که به زبان انگلیسی مسلط نیستید خود را در سطح پایین تری قرار ندهید

level just because you are not a proficient speaker of English and assume that they're

و فرض کنید که آنها

always right or they're always clear. If you haven't understood don't make it "...I'm so

همیشه درست می گویند یا همیشه واضح هستند. اگر متوجه نشدید آن را نسازید "... خیلی

sorry, I haven't understood." No. Turn it over to them to repeat their questions.

متاسفم، متوجه نشدم." خیر. آن را به آنها برگردانید تا سؤالات خود را تکرار کنند.

You know I often have that problem with you Jay. With me? Yeah, I ask one question and

میدونی من اغلب با تو این مشکل رو دارم جی. با من؟ بله، من یک سوال می پرسم و

then you answer another. I never do that! I think that is selective hearing. You know,

شما به سوال دیگری پاسخ می دهید. من هرگز آن را انجام نمی دهم! من فکر می کنم که شنیدن انتخابی است. می دانید،

speaking of questions, I think it's time for question Time. Question time everybody!

در مورد سؤالات، فکر می کنم زمان سؤال فرا رسیده است. زمان سوال همه!

OK, we had a question from Nandish. Ah. And she asked about the difference between two words: achieve

باشه، یه سوال از نااندیش داشتیم. آه و او در مورد تفاوت بین دو کلمه پرسید: دستیابی

and accomplish. Ah I can see why. Well, they're very similar, aren't they?. Yeah, yeah. And

و انجام دادن. آه من می توانم ببینم چرا. خوب، آنها بسیار شبیه هستند، نه؟ آره آره. و

I had to think about it and go check my answers. But what it's about is 'achieve' is what we

من باید در مورد آن فکر می کردم و می رفتم پاسخ هایم را بررسی می کردم. اما آنچه در مورد آن است «دستیابی» چیزی است که

say when we're thinking about the end result of something. So it's very results oriented.

وقتی به نتیجه نهایی چیزی فکر می کنیم می گوییم . بنابراین بسیار نتیجه گرا است.

'He achieved greatness and was awarded a Nobel Prize.' But accomplish refers to the process

او به عظمت دست یافت و جایزه نوبل دریافت کرد . اما انجام دادن به فرآیند

of doing something - of getting something done. So you've got achieve which is about the end

انجام کاری - انجام کاری - اشاره دارد. بنابراین شما به دستاوردی رسیده اید که در مورد نتیجه نهایی است

result and you've got accomplish which is about the process. Right. So another example

و شما به انجام رسیده اید که مربوط به فرآیند است. درست. بنابراین مثال دیگری

could be you can accomplish a lot without actually achieving your goal. Hmmm. Interesting.

می تواند این باشد که شما می توانید کارهای زیادی را بدون دستیابی به هدف خود انجام دهید. هوم جالب هست.

Yeah. Yeah. And of course in a job interview, they're going to ask you about both, aren't

آره آره و البته در یک مصاحبه شغلی، آنها در مورد هر دو از شما خواهند پرسید، اینطور نیست

they? Yeah, what are your accomplishments? What have you achieved, yes. And it's useful

؟ بله، چه دستاوردهایی دارید؟ چه چیزی به دست آورده اید، بله. و

to know the difference. So you're working a job and you have a sales target for the

دانستن تفاوت مفید است. بنابراین شما در حال انجام یک شغل هستید و یک هدف فروش برای سال دارید

year. So that is your goal. That is your objective. You have to achieve that sales target. So

. پس این هدف شماست. این هدف شماست. شما باید به آن هدف فروش برسید. بنابراین

in between that you have to do things. So you have to accomplish different tasks and

در این بین شما باید کارهایی را انجام دهید. بنابراین شما باید وظایف و مشاغل مختلفی را انجام دهید

jobs to get to that sales target. But sometimes you can do a lot of things so you can have

تا به آن هدف فروش برسید. اما گاهی اوقات می توانید کارهای زیادی را انجام دهید تا بتوانید

accomplished them, but you don't necessarily achieve that target. Excellent, yes, good

آنها را به انجام برسانید، اما لزوماً به آن هدف نمی رسید. عالی، بله،

example. Yeah. I'm ready for a conversation. What do you think? Is it time for 'Conversation Time? '

مثال خوبی است. آره من برای گفتگو آماده ام. شما چی فکر میکنید؟ آیا زمان «زمان مکالمه» فرا رسیده است؟ امروز

I'm going to show you a business conversation

یک مکالمه کاری را به شما نشان خواهم داد

today and I'm only going to show you the first half at first, and your task is to listen

و در ابتدا فقط نیمه اول را به شما نشان خواهم داد ، و وظیفه شما این است که گوش کنید

and to work out 'What's the conversation about?', what are they discussing, and 'What's going

و بفهمید که "مکالمه در مورد چیست؟"، آنها در مورد چه چیزی بحث می کنند، و "چه

to happen?' So what it's about - the topic - and then what's going to happen next because

اتفاقی می افتد؟" بنابراین در مورد چیست - موضوع - و سپس چه اتفاقی می افتد زیرا

you're going to stop it. Is that right? That's right. Are you ready? Ready.

شما آن را متوقف خواهید کرد. درست است؟ درست است. اماده ای؟ آماده.

We have big plans for you, Graham. We're going to give you a promotion.

ما برنامه های بزرگی برایت داریم، گراهام. ما به شما یک ترفیع می دهیم.

You're going to be our sales manager for all of Asia.

شما مدیر فروش ما برای تمام آسیا خواهید بود .

OK, so 'We have big... What was the missing word? Plans. We have big plans for you Graham.

خوب، پس «ما بزرگ داریم... کلمه گمشده چه بود ؟ طرح ها. ما برنامه های بزرگی برای شما گراهام داریم.

We're going to give you a... And the missing word was promotion. So a promotion is when

ما به شما یک... و کلمه گمشده ترفیع بود. بنابراین ترفیع زمانی است که

you move up a level in your job. You're going to be our... sales manager for all of Asia.

در شغل خود به یک سطح بالاتر بروید. شما مدیر فروش ما برای تمام آسیا خواهید بود.

So did you get that Fluency? I did. It was really short, but I caught it. OK. What do

پس آن فلوانسی را گرفتی؟ من کردم. واقعا کوتاه بود ولی متوجه شدم. خوب.

you think is going to happen next? Hmmm. My guess is that Graham is going to jump for

فکر می کنید در ادامه چه اتفاقی می افتد؟ هوم حدس من این است که گراهام از

joy because he's been wanting this promotion forever. Do you think that too, Shanthi? Erm,

خوشحالی می پرد زیرا برای همیشه این ترفیع را می خواست . تو هم همین فکر را می کنی شانتی؟ آرم،

yes. It could be he does, or, I don't know, he wasn't looking terribly excited. So maybe

بله ممکن است او این کار را انجام دهد، یا، نمی‌دانم، او خیلی هیجان‌زده به نظر نمی‌رسید. پس شاید

he's thinking Oooo. Maybe he wants to ask a few more questions. I don't know. OK. Let

او به او فکر می کند. شاید بخواهد چند سوال دیگر بپرسد. من نمی دانم. خوب. اجازه بدهید به

me tell you. Shanthi. Yes, you're right. What! Yes! Yes! And Fluency. Oh my god. Does Shanthi

شما بگویم. شانتی. بله حق با شماست. چی! آره! آره! و روان. اوه خدای من. آیا شانتی

get special treatment? Is that.... Absolutely! Absolutely! Shall we look at it everybody?

درمان خاصی دارد؟ آیا این .... کاملا! کاملا! آیا همه به آن نگاه کنیم؟

We have big plans for you, Graham. We're going to give you a promotion.

ما برنامه های بزرگی برایت داریم، گراهام. ما به شما یک ترفیع می دهیم.

You're going to be our sales manager for all of Asia.

شما مدیر فروش ما برای تمام آسیا خواهید بود .

Gee, I'm sorry guys but I quit. You're resigning?

سلام بچه ها متاسفم اما کنار رفتم استعفا می دهی؟

Yeah, I got a better job.But we had everything planned.

آره، کار بهتری پیدا کردم. اما همه چیز را برنامه ریزی کرده بودیم.

Wow! That came out of left field. OK guys. So Shanthi, you were right. And in

وای! که از میدان چپ بیرون آمد. باشه بچه ها. پس شانتی، حق با شما بود. و در

fact what he did was he quit. Quit is a very informal way of saying resign. In fact we've

واقع کاری که او انجام داد این بود که استعفا داد. ترک یک روش بسیار غیررسمی برای گفتن استعفا است. در واقع ما در آستانه

got resign coming up. 'You're resigning?' 'Yeah', he said. 'I've got a better job'.

استعفا هستیم. "شما استعفا می دهید؟" "آره" او گفت. "من شغل بهتری دارم".

And then there's a little idiom at the end. I don't know if you caught it. 'But we had

و سپس یک اصطلاح کوچک در پایان وجود دارد. نمیدونم گرفتی یا نه اما ما

everything planned.' 'Wow! That came out of left field'. Now that's a baseball idiom.

همه چیز را برنامه ریزی کرده بودیم. 'وای! که از میدان چپ بیرون آمد. حالا این یک اصطلاح بیسبال است.

Fluency, you know much more about baseball than I do. What does 'out of left field' mean?

تسلط، تو خیلی بیشتر از من درباره بیسبال می دانی . "خارج از میدان چپ" به چه معناست؟

Well there are a few expressions with 'left field' in English because our image of left

خوب، چند عبارت با " زمین چپ" در انگلیسی وجود دارد، زیرا تصویر ما از

field in the baseball field, it's like, really far away, over there. It's the furthest point

زمین چپ در زمین بیس بال، بسیار دور است، در آنجا. این دورترین نقطه

from where most of the action usually is. So it's sort of that idea of out of nowhere.

از جایی است که معمولاً اکثر اقدامات انجام می شود. بنابراین این یک نوع ایده از ناکجاآباد است.

OK, so it's sort of a surprise. Mmm. You don't expect it because that's not where the action

خوب، پس این یک جور تعجب است. ممم شما انتظار آن را ندارید زیرا عمل معمولاً در آنجا نیست

usually is, so it's unexpected. So there's a little idiom for you. Out of left field

، بنابراین غیرمنتظره است. بنابراین یک اصطلاح کوچک برای شما وجود دارد. خارج از میدان چپ

means something that's surprising - perhaps a bit of a shock. Mmm. It's usually a bad

به معنای چیزی است که تعجب آور است - شاید کمی شوک. ممم معمولاً یک سورپرایز بد است

surprise, isn't it? So a shock. I'm curious. Is that idiom iused in British English? Even

، اینطور نیست؟ پس یک شوک من کنجکاو هستم. آیا این اصطلاح در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود؟ حتی

though you don't have baseball. I know some baseball idioms are and some aren't. No. No.

اگر بیسبال ندارید. من می دانم که برخی از اصطلاحات بیسبال هستند و برخی نیستند. نه. نه.

We have some cricket idioms that are similar to baseball idioms. So another similar one

ما چند اصطلاح کریکت داریم که شبیه اصطلاحات بیسبال هستند. بنابراین یکی دیگر از موارد مشابه این

would be, we can talk about a curve... a curved ball in British English. And that would be

خواهد بود، ما می توانیم در مورد یک منحنی ... یک توپ منحنی در انگلیسی بریتانیایی صحبت کنیم. و این

something that's surprising. When somebody throws a ball and it moves in a way you don't

چیزی است که تعجب آور است. وقتی کسی توپی را پرتاب می کند و توپ به شکلی حرکت می کند که

expect. And in American English I think you say 'curve ball'. Yeah, but I thought some

انتظارش را ندارید. و در انگلیسی آمریکایی فکر می‌کنم می‌گویید "منحنی توپ". بله، اما من فکر می‌کردم برخی

baseball idioms were also ... just had gone into British even though there's no baseball,

اصطلاحات بیسبال نیز ... تازه وارد انگلیسی شده‌اند، حتی اگر بیسبال وجود ندارد،

but maybe I'm wrong. You're right. There are a few. We do have a few. In fact we've made

اما شاید من اشتباه می‌کنم. حق با شماست. مقدار کمی وجود دارد. ما چندتا داریم در واقع ما

a whole series of baseball idiom videos. I was just thinking about that. Yeah, great

یک سری کلی از ویدیوهای اصطلاحی بیسبال ساخته ایم. من فقط به این فکر می کردم. بله،

videos so check them out. 'Simple English Videos - Baseball Idioms'. That's right. So

ویدیوهای عالی، پس آنها را ببینید. 'ویدیوهای ساده انگلیسی - اصطلاحات بیسبال'. درست است. پس

Shanthi. Have you ever turned down a job offer? When I was in finance, in the years before,

شانتی. آیا تا به حال پیشنهاد کاری را رد کرده اید؟ زمانی که من در امور مالی بودم، در سال های قبل،

erm... no, not that many. No, actually I don't think I turned down job offers. But ever since

نه، نه آنقدرها. نه، در واقع فکر نمی کنم پیشنهادهای کاری را رد کرده باشم. اما از زمان

becoming a Business English teacher, yes. Where people have offered me certain projects

تبدیل شدن به یک معلم انگلیسی تجاری، بله. جایی که مردم به من پروژه ها یا مشاغل خاصی را پیشنهاد داده اند

or jobs, then yes, I have turned them down. I've become more, more brave as I've got older

، بله، آنها را رد کرده ام. با بزرگتر شدن

- than when I was younger. I think sometimes people can forget this at a job interview.

- نسبت به زمانی که جوانتر بودم - شجاع تر و شجاع تر شدم. من فکر می کنم گاهی اوقات مردم می توانند این را در یک مصاحبه شغلی فراموش کنند.

That it's not just an opportunity for them to get to know you. But it's also an opportunity

که این فقط فرصتی برای آنها نیست که شما را بشناسند. اما همچنین فرصتی

for you to get to know them, so that you can decide whether you really want the job. Yep, absolutely, and

برای شماست که با آنها آشنا شوید تا بتوانید تصمیم بگیرید که آیا واقعاً این کار را می خواهید یا خیر. بله، کاملاً، و

I think that's really important and very much something that very few people do. Especially

من فکر می کنم که این واقعاً مهم است و بسیار چیزی است که افراد کمی انجام می دهند. مخصوصاً

at the end, you know, when an interviewer asks, you know, do you have any questions

در پایان، می دانید، وقتی مصاحبه کننده می پرسد، می دانید، آیا سؤالی

for us, show that you are interested. You have actually done some research on the particular

از ما دارید، نشان دهید که علاقه مند هستید. شما در واقع در مورد شرکت خاصی تحقیق کرده اید

company. Oh good point. Mmm. The world of business can change very quickly so what you

. اوه نکته خوب ممم دنیای تجارت می تواند خیلی سریع تغییر کند، بنابراین آنچه که می

want to see is what is the time line for this particular new enterprise or this new project.

خواهید ببینید این است که چه زمانی برای این شرکت جدید خاص یا این پروژه جدید است.

Do they have a five year plan? You know, you want to dig in a bit more to find out what

آیا آنها برنامه پنج ساله دارند؟ می‌دانید، می‌خواهید کمی بیشتر جستجو کنید تا دریابید که

is their long terms strategy for that business, for your position. So that's a great tip,

استراتژی بلندمدت آنها برای آن کسب‌وکار، برای موقعیت شما چیست. پس این یک نکته عالی است، اینطور

isn't it? To do some research beforehand so that you can ask deeper questions about what

نیست؟ از قبل تحقیق کنید تا بتوانید سوالات عمیق تری در مورد اینکه

this job involves and where this company is going.

این شغل شامل چه چیزهایی می شود و این شرکت به کجا می رود بپرسید.

Can I add something here? Yeah.

میتونم اینجا چیزی اضافه کنم؟ آره یک

Another thing, I... I used to interview, I don't know, sometimes ten or fifteen people

چیز دیگر، من... من

a month when I was director of a program at a school in New York... a couple of different

زمانی که مدیر برنامه‌ای در مدرسه‌ای در نیویورک بودم، نمی‌دانم، گاهی با ده پانزده نفر در ماه مصاحبه می‌کردم... چند

programs, but anyway... Err, and one of the reasons that I always liked when candidates

برنامه مختلف، اما به هر حال. .. اشتباه، و یکی از دلایلی که همیشه دوست داشتم وقتی کاندیداها

were talking about how the job would help them, why they wanted the job, not just why

در مورد اینکه شغل چگونه به آنها کمک می کند صحبت می کردند، چرا آنها شغل را می خواستند، نه فقط اینکه چرا

they were great for us, is because I found that when... when people are more invested

برای ما عالی بودند، این بود که متوجه شدم وقتی ... مردم بیشتر

in how it's going to, you know, make them better professionally and their life better,

روی این موضوع سرمایه‌گذاری می‌کنند که چطور می‌شود، آنها را از نظر حرفه‌ای بهتر و زندگی‌شان را بهتر می‌کند،

they're more likely to stay and commit and work hard. Good point. Yeah.

احتمال بیشتری دارد که بمانند، متعهد شوند و سخت کار کنند. نکته خوبیه آره

Yeah. It also shows enthusiasm. Now I have another question about... A different

آره این هم نشان دهنده اشتیاق است. حالا من یک سوال دیگر دارم در مورد ... یک

question they sometimes ask which is 'Why do you want to leave your current job?' That

سوال متفاوت که آنها گاهی اوقات می پرسند که "چرا می خواهید شغل فعلی خود را ترک کنید؟"

can sometimes be hard to answer. Yes, it can be. And I think the key here is

گاهی اوقات پاسخ دادن به آن دشوار است. بله، می تواند باشد. و من فکر می کنم نکته کلیدی در اینجا این است

to stay positive, and show that you're looking at... to progress your career. Even if your

که مثبت بمانید و نشان دهید که به دنبال پیشرفت شغلی خود هستید. حتی اگر

reality, say for example, you know, has been difficult or there have been changes in the

واقعیت شما، مثلاً می‌دانید، دشوار بوده است یا تغییراتی در

structure in a company and you didn't really like it, or morale was low, turn it round

ساختار شرکتی ایجاد شده است و واقعاً آن را دوست نداشتید، یا روحیه شما پایین بود، آن را برگردانید

and say that, you know, I've achieved what I wanted to achieve in this particular role

و بگویید که، می‌دانید، من به آنچه می خواستم در این نقش خاص دست یافته ام

and there's no more... there's no way of progressing in my career, so I think it's now time for

و دیگر وجود ندارد... هیچ راهی برای پیشرفت در حرفه ام وجود ندارد، بنابراین فکر می کنم اکنون زمان

a change and to look at something different. And so that's what I want to do. So stay positive.

تغییر است و به چیزی متفاوت نگاه می کنم. و بنابراین این چیزی است که من می خواهم انجام دهم. پس مثبت بمان

Mmm. And focus on the future. Mmmm. If you can. Yes. Is that the tip? Yeah. That makes

ممم و روی آینده تمرکز کنید. ممم اگه میتونی. آره. این نکته است؟ آره این

sense. Yeah, it's a great way to connect... to connect to what I was saying before, I

منطقی است. بله، این یک راه عالی برای اتصال است... برای اتصال به آنچه قبلاً گفتم،

guess about why you want to work for them and what they can do for you at this point

حدس می‌زنم که چرا می‌خواهید برای آنها کار کنید و آنها در این مرحله از حرفه‌تان چه کاری می‌توانند برای شما انجام دهند

in your career. Yes, absolutely because the world of work

. بله، کاملاً به این دلیل است که دنیای کار

has changed hugely in the last ten to fifteen years, so of course we also have people who

در ده پانزده سال اخیر بسیار تغییر کرده است ، بنابراین البته ما افرادی را نیز داریم که از کار

have been made redundant. And now you can see it as a bad situation and a... and a pesimistic

بیکار شده اند. و اکنون می توانید آن را به عنوان یک وضعیت بد و یک وضعیت بدبینانه و بدبینانه ببینید

situation, but I know a number of people, myself included, who... for them redundancy

، اما من تعدادی از افراد را می شناسم، از جمله خودم، که... برای آنها افزونگی

was the best thing that ever happened to them. We should talk about the phrase 'make someone

بهترین چیزی بود که برای آنها اتفاق افتاده است. ما باید در مورد عبارت "کسی را

redundant', which means, lay them off. OK. But it's more... it's more common in British

زائد کن" صحبت کنیم که به معنای اخراج اوست. خوب. اما بیشتر... در انگلیسی انگلیسی رایج تر

than American English I think, isn't it Fluency? Absolutely. We have 'to lay someone off' meaning

از آمریکایی است، فکر می کنم Fluency نیست؟ کاملا. ما باید "کسی را اخراج کنیم" به این معنی که

we can't use you or we don't need you any more. And then we have 'to fire someone' which

نمی توانیم از شما استفاده کنیم یا دیگر به شما نیاز نداریم . و سپس ما باید "کسی را اخراج کنیم"

is when something... when the person has done something wrong or, you know, bad. That's

یعنی زمانی که چیزی... زمانی که آن شخص کار اشتباهی انجام داده یا، می دانید، بد.

right. Now we say 'fire' in British English as well. Mmm. But in British English we can

درست است. اکنون در انگلیسی بریتانیایی نیز «آتش» می‌گوییم . ممم اما در انگلیسی بریتانیایی

also say 'to sack someone'. Right. And it means the same thing. Yeah. And that's when

نیز می‌توانیم بگوییم «کسی را اخراج کردن». درست. و به همین معناست. آره و آن وقت است که به قول شما

they've made a mistake or they've done something wrong, as you said. And you also say 'terminate'

اشتباه کرده اند یا کار اشتباهی انجام داده اند . و شما همچنین می گویید "خاتمه"

don't you Fluency? Yeah, that's more the official terminology. So if we're talking about 'I

نه Fluency؟ بله، این بیشتر اصطلاحات رسمی است. بنابراین اگر در مورد "من

got fired from my job', we wouldn't normally say 'I got terminated'. Certainly the verb

از کارم اخراج شدم" صحبت می کنیم، معمولاً نمی گوییم "من از کار خود اخراج شدم". مطمئناً در یک شرکت از فعل

'to fire' is not used so much in official language in a company. 'To terminate' sounds

'به آتش کشیدن' در زبان رسمی استفاده نمی شود . "خاتمه دادن"

really funny in British English. We think of Arnold Schwarzenegger and the terminator.

در انگلیسی بریتانیایی واقعا خنده دار به نظر می رسد. ما به آرنولد شوارتزنگر و نابودگر فکر می کنیم.

I know, it sounds so brutal too, doesn't it? 'I terminate you!' Really? What did I do that

می دانم، این به نظر خیلی وحشیانه هم می رسد، اینطور نیست؟ من شما را خاتمه می دهم! واقعا؟ من چیکار کردم که

was so terrible? OK guys. I think we're ready for a game. Always

خیلی وحشتناک بود؟ باشه بچه ها. فکر می کنم برای یک بازی آماده ایم. همیشه

ready for a game. Let's go! Let's play!

برای یک بازی آماده است. بیا بریم! بیا بازی کنیم

Hey, we've got a great game today, haven't

سلام، امروز یک بازی عالی داریم، اینطور نیست

we? Oh yeah, this one is going to be a lot of fun. OK, so here's how it works. We're going

؟ اوه بله، این یکی بسیار سرگرم کننده خواهد بود. خوب، پس در اینجا نحوه کار آن است. قرار است

to interview one another for a job, but the person who is being interviewed won't know

برای شغلی با یکدیگر مصاحبه کنیم، اما فردی که مصاحبه می‌شود نمی‌داند

what the job is. So they'll have to answer the questions and try and get the job, but

شغل چیست. بنابراین آنها باید به سؤالات پاسخ دهند و تلاش کنند تا شغل را پیدا کنند، اما در

they won't actually know what it is they're being interviewed for. That's right and I've

واقع نمی دانند که برای چه چیزی مصاحبه می شوند. درست است و من

got... Shanthi and I have a job we're going to interview you for, and you have something

دارم... من و شانتی کاری داریم که قرار است برای آن با شما مصاحبه کنیم، و شما چیزی دارید که

you're interviewing Shanthi for. Is that right? That's right and we've also got a job that

برای آن با شانتی مصاحبه می کنید. درست است؟ درست است و ما همچنین شغلی داریم که می

we're going to interview you for, Fluency. Ooo! Yes. Really? I didn't know that. Oh good.

خواهیم با شما مصاحبه کنیم، Fluency. اووو آره. واقعا؟ من این را نمی دانستم. اوه خوبه.

Yeah. Oh yeah. So shall we show everyone what the job is. Fluency, you can't look. All right.

آره اوه بله. پس باید به همه نشان دهیم که کار چیست. روان، شما نمی توانید نگاه کنید. خیلی خوب.

OK. Close your eyes Fluency. We're starting with me and I can't look. OK. Yep. Close your

خوب. چشمان خود را ببندید روان. ما با من شروع می کنیم و نمی توانم نگاه کنم. خوب. بله

eyes. I'm covering my eyes. OK. So everybody's seen it now. You can look back. OK. All right?

چشماتو ببند چشمانم را می پوشانم. خوب. بنابراین اکنون همه آن را دیده اند. می توانید به عقب نگاه کنید. خوب. خیلی خوب؟

So Fluency, we have some questions for you. Oh, thank you so much for the opportunity

بنابراین Fluency، ما چند سوال از شما داریم. آه، از فرصتی که

to interview with you. OK, well, first question for you is: what would you say your greatest

برای مصاحبه با شما دادید بسیار سپاسگزارم. خوب، خب، اولین سوال برای شما این است: به نظر شما بزرگترین

strength is? What sort of personal qualities have you got that will be good for this job?

قدرت شما چیست؟ چه نوع ویژگی های شخصی دارید که برای این شغل خوب است؟

Well, let's see. I love working with different types of people and learning new things from

خوب بگذار ببینیم. من عاشق کار با افراد مختلف و یادگیری چیزهای جدید از

them. I work really well as part of a team. So I think that's an important quality I have.

آنها هستم. من به عنوان بخشی از یک تیم واقعاً خوب کار می کنم. بنابراین فکر می‌کنم این ویژگی مهمی است که من دارم.

Good good. How important are qualities like honesty to you? Oooo. I think honesty, and

خوب خوب ویژگی هایی مانند صداقت چقدر برای شما مهم است؟ اووو من فکر می کنم صداقت، و

reliablity, and loyalty - these are very important. You haven't mentioned anything about leadership

قابلیت اطمینان، و وفاداری - اینها بسیار مهم هستند. شما چیزی در مورد

or communication skills. Ah, well, erm... Well, part of why I think I'm really good

مهارت های رهبری یا ارتباطی ذکر نکرده اید. آه، خب، اوه... خب، بخشی از این که چرا فکر می‌کنم واقعاً

working with different types of people is that I think I'm good at communicating with

با افراد مختلف کار می‌کنم این است که فکر می‌کنم در برقراری ارتباط با مردم خوب هستم

people. Listening - I'm a great listener, but also I think I'm patient and can explain

. گوش دادن - من شنونده خوبی هستم، اما همچنین فکر می کنم صبور هستم و می توانم

things to people I work with. And then leadership. I love leading projects but I'm also happy

چیزهایی را برای افرادی که با آنها کار می کنم توضیح دهم. و سپس رهبری. من عاشق پروژه‌های پیشرو هستم، اما همچنین خوشحالم که

to be led - to be part of a group that has a leader, so I think I have both qualities.

رهبری می‌شوم - بخشی از گروهی هستم که رهبر دارد، بنابراین فکر می‌کنم هر دو ویژگی را دارم.

Leadership qualities but also working well on a team with a leader. Uhuh. Erm, that sounds

ویژگی های رهبری اما همچنین به خوبی در یک تیم با یک رهبر کار می کند. اوه آرم،

quite good doesn't it, Shanthi? Yeah, I think so. Yeah. Not bad. I wanted to ask you another

خیلی خوب به نظر می رسد، نه، شانتی؟ آره، من اینطور فکر می کنم . آره بد نیست. می خواستم یک سوال دیگر از شما بپرسم

question, Fluency. Erm, what sort of experience have you had in negotiating? Are you good

، Fluency. ارم، چه نوع تجربه ای در مذاکره داشته اید؟ آیا

at negotiating? Yeah, I think so. I mean to be honest, not too much experience, but again

در مذاکره خوب هستید؟ آره، من اینطور فکر می کنم. منظورم این است که صادقانه بگویم، تجربه زیادی ندارم، اما باز هم

I thnk it's back to communication. I think with that skill I can build on my experience

فکر می کنم دوباره به ارتباطات بازگشته است. فکر می‌کنم با این مهارت می‌توانم تجربه‌ام را

as a negotiator. Uhuh. So tell me about your free time interests. What do you like doing

به‌عنوان یک مذاکره‌کننده تقویت کنم. اوه بنابراین در مورد علایق اوقات فراغت خود به من بگویید. چه کاری را دوست دارید

that perhaps connects with this job? Oh well. Let's see. Uh, I love reading and doing research.

که شاید به این شغل مرتبط باشد؟ اوه خوب اجازه بدید ببینم. اوه، من عاشق مطالعه و تحقیق هستم.

I love cooking, of course. I think that would be... it's a free time activity but you know,

البته من عاشق آشپزی هستم. فکر می کنم این یک فعالیت وقت آزاد است، اما می دانید،

you can see the connection.... Cooking? ...I'm sure with the job there. And music is a big

می توانید ارتباط را ببینید ... آشپزی؟ ... من مطمئنم که کار آنجاست. و موسیقی

interest of mine. And I think there's a nice, you know, er... synergy with... with making

علاقه بزرگ من است. و من فکر می کنم، می دانید، هم افزایی خوبی با... با ساخت

music and with the work I'd be doing for your company. So... Uhuh. And what about beauty

موسیقی و با کاری که من برای شرکت شما انجام خواهم داد، وجود دارد . پس... اوه. و در مورد مسابقات زیبایی چطور

pageants? Well, I was Miss North Carolina, but that was years ago. No. Beauty pageants,

؟ خب، من خانم کارولینای شمالی بودم، اما سال ها پیش بود. نه. مسابقات زیبایی،

let's see. Erm. Well, not so much. No, I have to say, no. And do you watch a lot of television?

بیایید ببینیم. ارم خوب، نه چندان. نه، باید بگویم، نه. و آیا زیاد تلویزیون تماشا می کنید؟

Oh, well these days more YouTube actually. That doesn't really count, does it? Oh, I

اوه، خوب این روزها یوتیوب بیشتر شده است. این واقعاً حساب نمی شود، اینطور است؟ اوه، من

don't know, what do you think, Shanthi? Well, it could be. It's another form of social media.

نمی دانم، شما چه فکر می کنید، شانتی؟ خوب، می تواند باشد. شکل دیگری از رسانه های اجتماعی است.

But, speaking of social media, what other forms of social media do you like? For example,

اما در مورد رسانه های اجتماعی، چه شکل های دیگری از رسانه های اجتماعی را دوست دارید؟ مثلا

do you like to tweet? Do you use Twitter? Twitter's OK but I'm more of a Facebook-Instagram

دوست دارید توییت کنید؟ آیا از توییتر استفاده می کنید؟ توییتر خوب است، اما من بیشتر یک مرد فیس بوک-اینستاگرام هستم

guy. But if you need some one to.. to do Twitter, I do use it and I think I could get better

. اما اگر برای انجام توییتر به کسی نیاز دارید، من از آن استفاده می‌کنم و فکر می‌کنم می‌توانم

and better at Twitter, I'm sure. Do you have many followers? Mmmm. Sure, oh yeah, absolutely.

در توییتر بهتر و بهتر شوم، مطمئنم. آیا شما فالوورهای زیادی دارید؟ ممم مطمئنا، اوه بله، کاملا.

I think my neighbor, on my street. Let's see, I think my son's teacher. And then a few other

فکر می کنم همسایه ام، در خیابان من. ببینیم، فکر کنم معلم پسرم. و سپس چند

people. Family mostly. What do you think Shanthi? Shall we give him the job? Oooo. I think he's

نفر دیگر. خانواده اکثرا نظر شما شانتی چیست؟ کار را به او بدهیم؟ اووو فکر می کنم او باید میزان

going to have to increase his er... his use of Twitter. Erm, because for this job he's

استفاده خود از توییتر را افزایش دهد. ارم، زیرا برای این کار او

definitely going to need to tweet a lot more. And he's going to need to increase his number

قطعاً نیاز به توییت های بیشتری دارد. و او باید تعداد فالوورهای خود را افزایش دهد

of followers. Erm, I don't know. Well, I think we could give him a go. Let him have a go

. ارم، من نمی دانم. خوب، من فکر می کنم ما می توانیم به او کمک کنیم. اجازه دهید او در

at this. I don't think he could do worse than the present one. He can't, no, nobody can

این راه برود. فکر نمی‌کنم او بتواند بدتر از حال حاضر انجام دهد. او نمی تواند، نه، هیچ کس نمی تواند

do worse than him. Fluency, what job do you think we're interviewing you for. Err, I can

بدتر از او انجام دهد. تسلط، فکر می کنید برای چه شغلی با شما مصاحبه می کنیم. نه، من می توانم

guess this one for sure because these are the questions that you would only ask if you're

این یکی را با اطمینان حدس بزنم زیرا اینها سوالاتی هستند که فقط در صورتی می پرسید که

trying to find the best President of the United States. Woohoo! That's exactly right.

بهترین رئیس جمهور ایالات متحده را پیدا کنید. وووووو دقیقا همینطوره.

Bravo! You asked all the right questions. OK, I think Shanthi's might be a little bit

براوو! شما همه سوالات را درست پرسیدید. خوب، من فکر می کنم Shanthi ممکن است کمی

harder. Shall we interview Shanthi now? Yes, let's go. So Shanthi, I wanted to start by

سخت تر باشد. حالا با شانتی مصاحبه کنیم؟ بله بزن بریم. بنابراین شانتی، می‌خواستم با

asking you about your experience, and the training that you've had for this job. OK,

پرسیدن تجربه‌تان و آموزش‌هایی که برای این کار داشته‌اید، شروع کنم. خوب،

so I graduated from university and I got a degree in politics and international studies.

پس از دانشگاه فارغ التحصیل شدم و در رشته سیاست و مطالعات بین المللی مدرک گرفتم.

And I've had twenty years in the finance world. So my qualifications and experience has been

و من بیست سال در دنیای مالی بوده ام. بنابراین صلاحیت و تجربه من

in investment management and in finance. And then I changed career and then I came into

در مدیریت سرمایه گذاری و در امور مالی بوده است. و سپس تغییر شغل دادم و سپس وارد

Business English teaching. So banking and finance is her background Fluency. Yeah. I

تدریس زبان انگلیسی تجاری شدم. بنابراین بانکداری و امور مالی پس زمینه او تسلط است. آره

mean I've heard of career changes but erm... This is quite unusual. Erm, what about manual

منظورم این است که من در مورد تغییرات شغلی شنیده ام، اما خب... این کاملا غیرعادی است. در مورد مهارت دستی چطور

dexterity? Yeah, could I ask her a question about that? Yeah. Yeah, so, so, how... are

؟ بله، می توانم در این مورد از او سوال بپرسم؟ آره آره، پس، پس، چطور...

you good... good with your hands? Erm, I mean all this finance stuff, it's very interesting,

تو خوبی... دستت خوبه؟ آرم، منظورم همه این مسائل مالی است، خیلی جالب است،

but yeah, like Vicki was saying, manual dexterity. It's really important how well you can, you

اما بله، همانطور که ویکی می گفت، مهارت دستی. این واقعا مهم است که چقدر می توانید، می

know, how precise and how comfortable you are using your hands. Oh, OK. Well. I'm good at

دانید، چقدر دقیق و راحت از دستان خود استفاده می کنید. آهان باشه. خوب. من در

knitting and crocheting. Wow! And yeah, you know, I use my hands well. That's a pretty

بافتنی و قلاب بافی مهارت دارم. وای! و بله، می دانید، من به خوبی از دستانم استفاده می کنم. این یک

big leap from knitting to what we'd have in mind for you in this position. Erm. Yeah.

جهش بسیار بزرگ از بافندگی به چیزی است که ما در این موقعیت برای شما در نظر داریم. ارم آره

Right Vicki? Yeah, I'm surprised by that, but maybe you're really good with modern technology.

درسته ویکی؟ بله، من از این تعجب کردم، اما شاید شما واقعاً با فناوری مدرن خوب هستید.

Ah, that's important, yeah. Well, yeah, I've had to learn a lot in the last few years,

آه، این مهم است، بله. خب، بله، در چند سال گذشته مجبور شدم چیزهای زیادی یاد بگیرم،

especially, you know, the different apps and what to do. Apps? Yeah. yeah. Well it sounds

به خصوص، می دانید، برنامه های مختلف و کارهایی که باید انجام دهم. برنامه ها؟ آره بله خوب به نظر می رسد

like you're someone who likes to jump in and experiment then? Yeah, I don't mind trying

که شما فردی هستید که دوست دارید وارد آن شوید و آزمایش کنید؟ بله، من بدم نمی آید چیزهایی را امتحان کنم

things out, so I'll jump in a try something out. OK, so you're not particularly cautious.

، بنابراین می خواهم چیزی را امتحان کنم . خوب، پس شما خیلی محتاط نیستید.

You prefer to take risks. Mmm. But it all depends. I mean, physical risk, if it's going

شما ترجیح می دهید ریسک کنید. ممم اما همه چیز بستگی دارد. منظورم این است که ریسک فیزیکی، اگر قرار است به

to hurt me, then no, I'm not very good at that. But if it's a business risk, then I

من صدمه بزند، پس نه، من در این کار خیلی خوب نیستم . اما اگر این یک ریسک تجاری است، پس من

don't mind too much. Well actually we're more worried about whether it's going to hurt the

خیلی مهم نیستم. خوب در واقع ما بیشتر نگران این هستیم که آیا این کار به

other person. That's right. Yeah. Am I ... Am I apply for a job to be a wrestler or something?

طرف مقابل آسیب می رساند یا خیر. درست است. آره آیا من ... آیا برای شغل کشتی گیر شدن یا چیزی دیگر درخواست می کنم؟

Vicki do you want to tell her. I think we should tell her, don't you? You're applying

ویکی میخوای بهش بگی فکر کنم باید بهش بگیم، نه؟ شما

for a job to be a brain surgeon. Obviously. A brain surgeon? We were surprised by your

برای شغل جراح مغز درخواست می دهید. به طور مشخص. جراح مغز؟ ما از آموزش شما شگفت زده شدیم

training. Yeah, you might want to shelve some of that finance interest for a little bit.

. بله، ممکن است بخواهید مقداری از منافع مالی را برای مدت کمی کنار بگذارید.

A brain surgeon? Oh I get it. Manual dexterity. Yeah, we were impressed by your knitting skills,

جراح مغز؟ اوه متوجه شدم مهارت دستی بله، ما تحت تأثیر مهارت های بافتنی شما قرار گرفتیم،

but we'd have prefered to hear sewing, I think. Yeah, the knitting could lead to sewing. I'm

اما فکر می کنم ترجیح می دادیم خیاطی بشنویم. بله، بافندگی می تواند منجر به خیاطی شود. من

not sure if sewing could lead to surgery though. So hit the street. It's a definite no. Yeah,

مطمئن نیستم که خیاطی می تواند منجر به جراحی شود یا خیر. پس بزن تو خیابون این یک نه قطعی است. بله،

no that was totally way way off. OK, do you want to interview me now and see if I can

نه این کاملاً دور از ذهن بود. باشه، الان میخوای با من مصاحبه کنی ببینم میتونم

get a job? Yeah, I'd love to. I've got time because I have almost four years until I need

کار پیدا کنم؟ بله، من دوست دارم. من زمان دارم زیرا تقریباً چهار سال فرصت دارم تا

to start my new job as President. So er...

کار جدید خود را به عنوان رئیس جمهور شروع کنم. خب...

Yeah, Shanthi and I have some questions for you, Vicki. Erm, Shanthi, do you want to begin?

آره، من و شانتی چند سوال از شما داریم، ویکی. ارم، شانتی، می‌خواهی شروع کنی؟

Yeah. OK. So Vicki, we'd like to know if you prefer to work on your own or do you like

آره خوب. بنابراین ویکی، می‌خواهیم بدانیم که آیا ترجیح می‌دهی به تنهایی کار کنی یا دوست داری

to work in a team? I love to work in a team. I really enjoy working with lots and lots

در یک تیم کار کنی؟ من دوست دارم در یک تیم کار کنم. من واقعا از کار با افراد زیادی لذت می برم

of people. Hmm. Oh. OK, so should you have moments when you have to work on your own,

. هوم اوه خوب، پس آیا باید لحظاتی را داشته باشید که باید به تنهایی کار کنید،

would that be a problem? Oh no. I could perhaps work on my own for a little while. Because

آیا این مشکلی ایجاد می کند؟ وای نه. شاید بتوانم برای مدتی به تنهایی کار کنم. زیرا

independent work is very important in this position. Oh, Oh I'm a very sort of independent

کار مستقل در این موقعیت بسیار مهم است . اوه، اوه، من واقعاً یک فرد مستقل هستم

person actually. OK. Good. Erm... how about travel? I mean would you be OK being away

. خوب. خوب ارم... سفر چطور؟ منظورم این است که آیا ممکن است هر بار

from home for, I don't know, maybe a week at a time - maybe even a little bit longer?

یک هفته - شاید هم کمی بیشتر از خانه دور باشید، نمی‌دانم؟

Oh, I love travelling. In fact I love going to different countries. I hope it involves

اوه من عاشق سفرم در واقع من عاشق رفتن به کشورهای مختلف هستم. امیدوارم شامل

foreign travel. Not so much actually. Ah. OK. Mmm. Maybe it could become an international

سفرهای خارجی باشد. در واقع نه چندان آه خوب. ممم شاید در آینده به یک شغل بین المللی تبدیل شود

job in the future. That's what I'm hoping. Or Maybe not. Shanthi, your turn to ask a

. این همان چیزی است که من امیدوارم. یا شاید نه. شانتی، نوبت شماست که یک

question. Err, OK I would like to know, in terms of your time keeping, are you usually

سوال بپرسید. نه، باشه، می‌خواهم بدانم، از نظر زمان نگه‌داری، آیا معمولاً

on time? Oh erm, I'm very very punctual. In fact normally I arrive ten minutes early for

به موقع هستید؟ اوه اوه، من خیلی وقت شناس هستم. در واقع معمولاً برای هر رویداد ده دقیقه زودتر می‌رسم

every event. Interesting. Wow! OK, and this is also with traffic? Erm, well, I don't drive

. جالب هست. وای! خوب، و این هم با ترافیک؟ خوب،

any more these days. Uhuh. But I take Ubers a lot. Shanthi, would Ubers work for this

این روزها دیگر رانندگی نمی کنم. اوه اما من خیلی از Ubers استفاده می کنم . Shanthi، آیا Ubers برای این

position? I don't know. It's going to be a bit difficult, isn't it Fluency? Just a little

موقعیت کار می کند؟ من نمی دانم. کمی سخت خواهد بود، Fluency نیست؟ فقط

bit. Err, you know, my next question Vicki - it's, it's very interesting to us that you

کمی. اره، میدونی، سوال بعدی من ویکی - اینه که برای ما خیلی جالبه که تو

don't drive. You know I was going to ask, if you have a clean driving record. Because

رانندگی نمیکنی. میدونی میخواستم بپرسم آیا سابقه رانندگی تمیزی داری؟ چون

that's actually... Well I do have a licence. And I have a clean driving licence. It's just

واقعاً... خب من مجوز دارم. و من گواهینامه رانندگی تمیز دارم. فقط به این

because I live in the centre of the city, I haven't driven for a few years. Is it because

دلیل که در مرکز شهر زندگی می کنم، چند سالی است که رانندگی نمی کنم. آیا به این دلیل است که

you don't like driving? Erm, well it's very busy. The traffic's very bad in the city centre

شما رانندگی را دوست ندارید؟ خب خیلی شلوغه ترافیک در مرکز شهر بسیار بد است

and I can walk everywhere. Aha! So when you're out of the city, how do

و من می توانم همه جا پیاده روی کنم. آها! پس وقتی خارج از شهر هستید، چگونه

you like to travel? How do you travel normally, once you get out? I love boats. I love planes.

دوست دارید سفر کنید؟ وقتی خارج شدید، به طور معمول چگونه سفر می کنید ؟ من عاشق قایق هستم. من عاشق هواپیما هستم

Flying is great. Hmm. Wow! Uhuh, Uhuh. Shanthi, I think there may be some challenges for Vicki

پرواز عالیه هوم وای! اوه، اوه. شانتی، من فکر می کنم ممکن است چالش هایی برای ویکی

in this position. One more question I have Vicki is how... how is your endurance? I mean

در این موقعیت وجود داشته باشد. یه سوال دیگه که ویکی دارم اینه که چطوری...استقامتت چطوره؟ منظورم این است که آیا

can you work for a long period of time without a break? When I get interested in a task,

می توانید برای مدت طولانی بدون استراحت کار کنید؟ وقتی به کاری علاقه مند می شوم،

I like to work all night on it. Oh wow! That's good. So what do you think? Have I got the

دوست دارم تمام شب را روی آن کار کنم. اوه وای! خوبه. خب چی فکر می کنی؟ آیا من کار را بدست آورده ام

job? That's a tough one because - Shanthi, here's what I think... I think that... What

؟ این کار سختی است زیرا - شانتی، این چیزی است که من فکر می کنم... فکر می کنم که...

was the job? One second. What we just found out about you Vicki is really important. The

کار چه بود؟ یک ثانیه. چیزی که ما به تازگی در مورد شما فهمیدیم ویکی واقعا مهم است.

endurance but no driving licence. Oh you say driving licence, by the way and in the States

استقامت اما بدون گواهینامه رانندگی. اوه شما می گویید گواهینامه رانندگی، اتفاقاً و در ایالات متحده می

we say driver's license. Just something for everyone to know out there. What do you think,

گوییم گواهینامه رانندگی. فقط چیزی که همه بدانند. نظرت چیه،

Shanthi? Good point. You know Vicki, you wouldn't be right for this job. Oh no! I'm so sorry.

شانتی؟ نکته خوبیه میدونی ویکی، تو برای این کار مناسب نیستی. وای نه! خیلی متاسفم.

So what job have I missed out on? Tell me! Well, driving an eighteen wheeler. A truck

پس چه شغلی را از دست داده ام؟ به من بگو! خوب، رانندگی با یک هجده چرخ.

driver, of course. You were going to be a truck driver. Oh a truck driver! Do you know,

البته راننده کامیون. قرار بود راننده کامیون بشی ای راننده کامیون! آیا می دانید،

I might actually like that job, because you get to see America, don't you? That's true,

من ممکن است واقعاً آن کار را دوست داشته باشم، زیرا شما می توانید آمریکا را ببینید، نه؟ این درست است،

but unfortunately you chose to tell us about your love for walking and boats and planes

اما متأسفانه شما تصمیم گرفتید در مورد عشق خود به پیاده روی، قایق و هواپیما

and pretty much every mode of transportation you could think of besides a truck - which

و تقریباً هر نوع حمل و نقلی که می توانید به جز کامیون فکر کنید، به ما بگویید - که

is not so good when you're interviewing for the job of truck driver. Ah. And you wanted

وقتی برای شغل راننده کامیون مصاحبه می کنید چندان خوب نیست. . آه و می خواستی

to go abroad. You wanted to do international travel. Ah, I'm going to have to give myself

به خارج از کشور بروی. شما می خواستید سفرهای بین المللی انجام دهید . آه، من باید

a mark here. Finally! A 'Boing' for Vicki. It's about time. OK, I think we should stop playing

اینجا به خودم نمره بدهم. سرانجام! یک "بوینگ" برای ویکی. زمانش فرا رسیده است. خوب، من فکر می کنم ما باید

this stupid game and have a rap. Let's do it! Oooo! Let's do it! Cool!

این بازی احمقانه را متوقف کنیم و یک رپ داشته باشیم. بیایید آن را انجام دهیم! اوووو بیایید آن را انجام دهیم! سرد!

Once again it's Fluency MC, Flu, Flu, Fluency MC. Once again it's Fluency MC. Grammar through

یک بار دیگر Fluency MC، Flu، Flu، Fluency MC است. یک بار دیگر Fluency MC است. دستور زبان از طریق

lyrics, kick it! Ha! Yeah! Well, I want to tell you about the rap for today. But first

اشعار، آن را لگد! ها! آره خوب، من می خواهم در مورد رپ برای امروز به شما بگویم. اما ابتدا می‌خواهم به

I want to quickly explain, in case we have any new viewers for the English Show today,

سرعت توضیح دهم، در صورتی که امروز بیننده جدیدی برای نمایش انگلیسی داشته باشیم،

why we do raps on the English Show. So, I like to write short raps using rhyme and rhythm

چرا در برنامه انگلیسی شو رپ می‌کنیم. بنابراین، من دوست دارم با استفاده از قافیه و ریتم، رپ های کوتاه بنویسم

to give you practice with the vocabulary and the grammar structiures that we've included

تا با واژگان و ساختارهای دستور زبانی که

in different segments of the show. So I made a rap for today and Vicki made a video. We're

در بخش های مختلف نمایش گنجانده ایم تمرین کنید. بنابراین من برای امروز یک رپ ساختم و ویکی یک ویدیو ساخت. ما

going to show you the video so you can watch, read and listen. We'll have the lyrics there.

قصد داریم ویدیو را به شما نشان دهیم تا بتوانید تماشا کنید، بخوانید و گوش دهید. ما اشعار را در آنجا خواهیم داشت.

Then we're going to practice together and Shanthi, will you practice with us. Yes, of

بعد می‌رویم با هم تمرین می‌کنیم و شانتی، با ما تمرین می‌کنی. بله

course. Can't wait. Excellent. And then what we'll do is show the video again. And of course

حتما. نمی توانم صبر کنم. عالی و سپس کاری که ما انجام خواهیم داد این است که ویدیو را دوباره نشان دهیم. و البته برای ادامه تمرین

you can watch this English Show program and all the English Show programs multiple times

می توانید این برنامه English Show و تمام برنامه های English Show را چندین بار تماشا کنید

to keep practising, because these raps really can help your pronunciation, your listening

، زیرا این رپ ها واقعا می توانند به تلفظ شما، مهارت های شنیداری شما کمک کنند

skills, and most importantly, help you remember the great vocabulary and structures that we

و مهمتر از همه، به شما کمک می کنند واژگان و ساختارهای عالی را که

talked about today on the English Show. So, Jay! Could you roll the video?

صحبت کردیم را به خاطر بسپارید. درباره امروز در برنامه انگلیسی بنابراین، جی! ممکن است ویدیو را پخش کنید؟

. All right. Cool, very good. Great. I love

. خیلی خوب. باحال، خیلی خوب عالی. من

the video Vicki, thanks for that. It was fun to make. So there's vocabulary and grammar

ویدیو ویکی را دوست دارم، برای آن متشکرم. جالبه درست کردنش. بنابراین ساختارهای واژگان و دستور زبان وجود دارد

structures that I hope you remember from earlier in the show. So things like 'resigned' and

که امیدوارم از قبل در نمایش به یاد داشته باشید . بنابراین چیزهایی مانند "استعفا" و

we talked about 'achieving' versus accomplishing. And I also put in some other vocabulary that

ما در مورد "دستیابی" در مقابل انجام صحبت کردیم. و همچنین واژگان دیگری را که

I think is very common in job interviews so I focused a lot on the questions the interviewer

فکر می‌کنم در مصاحبه‌های شغلی بسیار رایج است، قرار دادم، بنابراین روی سؤالاتی که مصاحبه‌گر می‌پرسد تمرکز زیادی کردم،

asks, as you can see, not so much on the answers to the questions. And it might seem a little

همانطور که می‌بینید، نه چندان روی پاسخ سؤالات. و ممکن است کمی سریع به نظر برسد،

fast so we're going to do it slower but with the same rhythm, because the rhythm here is

بنابراین ما آن را آهسته تر اما با همان ریتم انجام خواهیم داد، زیرا ریتم در اینجا

the natural rhythm of conversation. So Shanthi, if you will repeat after me for this practice?

ریتم طبیعی مکالمه است. پس شانتی، اگر بعد از من برای این تمرین تکرار کنی؟

And everybody out there in the audience, please do the same. Shanthi, ready to go? Yes, I

و همه افراد حاضر در تماشاچی، لطفا همین کار را انجام دهید. شانتی، آماده رفتن؟ بله من

am. Ready everybody? Let's go like this.

هستم. همه آماده اند؟ اینجوری بریم

Good morning! Thank you for coming in for this interview today.

صبح بخیر! از اینکه امروز برای این مصاحبه حضور پیدا کردید متشکرم .

Good morning! Thank you for coming in for this interview today.

صبح بخیر! از اینکه امروز برای این مصاحبه حضور پیدا کردید متشکرم .

Good. I’ve just had a look at your resume. I’ve just had a look at your resume.

خوب من فقط نگاهی به رزومه شما انداختم. من فقط نگاهی به رزومه شما انداختم.

Good. In the United States we usually say resume. Er, resume. Other places sometimes,

خوب در ایالات متحده معمولاً می گوییم رزومه. رزومه جاهای دیگر گاهی،

cv. I say cv. Yes, cv for sure. Curriculum vitae. Yeah.

cv. من میگم cv بله حتما cv کنید رزومه. آره

What are your greatest strengths? What are your greatest strengths?

بزرگترین نقاط قوت شما چیست؟ بزرگترین نقاط قوت شما چیست؟

How about your long-term objectives? How about your long-term objectives?

در مورد اهداف بلند مدت خود چطور؟ در مورد اهداف بلند مدت خود چطور؟

Why do you want to work for our company? Why do you want to work for our company?

چرا می خواهید برای شرکت ما کار کنید؟ چرا می خواهید برای شرکت ما کار کنید؟

In what ways would you be effective? In what ways would you be effective?

از چه راه هایی موثر خواهید بود؟ از چه راه هایی موثر خواهید بود؟

What gives you the most satisfaction? What gives you the most satisfaction?

چه چیزی بیشترین رضایت را به شما می دهد؟ چه چیزی بیشترین رضایت را به شما می دهد؟

What are you passionate about? What are you passionate about?

به چه چیزی علاقه دارید؟ به چه چیزی علاقه دارید؟

Do you work well on a team? Do you work well on a team?

آیا در یک تیم خوب کار می کنید؟ آیا در یک تیم خوب کار می کنید؟

Absolutely, without a doubt! Absolutely, without a doubt!

قطعا، بدون شک! قطعا، بدون شک!

Good, notice we say 'on a team' usually in American English, but British? 'In a team.'

خوب، توجه داشته باشید که ما معمولاً به انگلیسی آمریکایی می گوییم "در یک تیم" ، اما انگلیسی؟ 'در یک تیم.'

Yeah, yeah.All right let's continue. I achieved

آره، آره. باشه ادامه بدیم.

a lot at my last job. I achieved a lot at my last job.

در آخرین کارم به موفقیت های زیادی دست یافتم. در آخرین کارم به موفقیت های زیادی دست یافتم.

But I recently resigned. But I recently resigned.

اما من اخیرا استعفا دادم. اما من اخیرا استعفا دادم.

I have big plans for the future, you know. I have big plans for the future, you know.

من برنامه های بزرگی برای آینده دارم، می دانید. من برنامه های بزرگی برای آینده دارم، می دانید.

Well, thank you for your time. Well, thank you for your time.

خب ممنون از وقتی که گذاشتید خب ممنون از وقتی که گذاشتید

We appreciate your coming in. We appreciate your coming in.

ما از ورود شما قدردانی می کنیم. ما از ورود شما سپاسگزاریم

And we’ll be in touch soon. And we’ll be in touch soon.

و به زودی با شما تماس خواهیم گرفت. و به زودی با هم تماس خواهیم گرفت

Thank you for this opportunity. I look forward to hearing from you.

از اینکه این فرصت را در اختیارم گذاشتید سپاسگزارم. من مشتاقانه منتظر شنیدن شما هستم.

I look forward to hearing from you. Very good. One more thing I wanted to mention,

من مشتاقانه منتظر شنیدن شما هستم. خیلی خوب. یک چیز دیگر که می خواستم به آن اشاره کنم،

because some of you might be wondering, 'we appreciate your coming in'. In more formal

زیرا ممکن است برخی از شما بپرسید، "ما از ورود شما قدردانی می کنیم". در

English in American English (I'll ask you two in a moment about British) we would use

انگلیسی رسمی‌تر در انگلیسی آمریکایی (از شما دو نفر در یک لحظه در مورد بریتانیا می‌پرسم) ما از

the possessive pronoun here - your coming in. But in everyday conversation in American

ضمیر ملکی در اینجا استفاده می‌کنیم - شما وارد می‌شوید . اما در مکالمه روزمره در

English, we don't use this so much. 'We appreciate you coming in' but in a more formal context

انگلیسی آمریکایی، ما از این ضمیر چندان استفاده نمی‌کنیم. "ما از ورود شما سپاسگزاریم" اما در یک زمینه رسمی تر،

it would be 'your'. How about in British? Oh same thing in British. Although I have to

"مال شما" خواهد بود. در بریتانیا چطور؟ اوه همین در انگلیسی هرچند باید

say when I saw it I thought mmm. Because I'm so used to hearing it in the informal way.

بگم وقتی دیدمش فکر کردم ممم. چون به شنیدن آن به شکل غیررسمی عادت کرده ام.

Great, well thanks Shanthi, and thanks to all of you for practicing. As you see we slowed

عالی است، ممنون شانتی، و از همه شما برای تمرین متشکرم. همانطور که می بینید ما سرعت

it down, but I hope when you're watching the video, you'll notice that the rhythm is the

آن را کاهش دادیم، اما امیدوارم هنگام تماشای ویدیو، متوجه شوید که ریتم یکسان است،

same, so for example, we said, erm, 'how about your long term objectives?'. In the video

به عنوان مثال، ما گفتیم، " اهداف بلند مدت شما چطور؟" در این ویدیو

it's more 'how-about-your...' Right? But the idea is to get practice with it more slowly,

بیشتر "درباره شما..." آمده است، درست است؟ اما ایده این است که با آن تمرین را آهسته تر انجام دهیم،

really focusing on it as we did. And then also to get listening practice and then when

همانطور که ما واقعاً روی آن تمرکز کردیم. و سپس تمرین گوش دادن و سپس هنگامی که

you're ready, also speaking practice by rapping along with the video. So can we check out

آماده شدید، با رپ کردن همراه با ویدیو، صحبت کردن را نیز تمرین کنید . پس آیا می‌توانیم

the video again, Jay?

دوباره ویدیو را بررسی کنیم، جی؟

That was great. Well, thank you. Great video

عالی بود خب ممنون ویدیوی عالی

for the rap and I hope everybody enjoyed it. I hope that everybody who is applying for

برای رپ و امیدوارم همه از آن لذت برده باشند. امیدوارم هرکسی که متقاضی

a job and has an interview coming up, gets that job. Good luck. Yes! Good luck! Hopefully

کار است و مصاحبه ای در راه است، آن شغل را پیدا کند. موفق باشید. آره! موفق باشید! امیدوارم

you'll know before the interview what the job is for. That definitely helps you prepare.

قبل از مصاحبه بدانید که این شغل برای چیست. این قطعا به شما کمک می کند تا آماده شوید.

And I want to say thank you to Shanthi for all the great tips she's given us about interviews

و می‌خواهم از شانتی به‌خاطر تمام راهنمایی‌های عالی که درباره مصاحبه‌های امروز به ما داده است تشکر کنم

today. Thank you Shanthi. Thank you very much it was a pleasure. Listen. If people want

. ممنون شانتی خیلی ممنون لذت بخش بود گوش بده. اگر مردم بخواهند

to stay in touch with you, or get in touch with you, or follow you, what can they do?

با شما در ارتباط باشند، یا با شما در تماس باشند ، یا شما را دنبال کنند، چه کاری می توانند انجام دهند؟

Well, what they could do is they can have a look at my website: English with a Twist

خوب، کاری که آنها می توانند انجام دهند این است که می توانند به وب سایت من نگاهی بیندازند: انگلیسی با یک Twist

dot com, sign up to my free e-guide where they... and they sign up to my blog, and that

dot com، در راهنمای الکترونیکی رایگان من ثبت نام کنند، جایی که می توانند ... و در وبلاگ من ثبت نام کنند، و به این

way I deliver weekly lessons every Friday, which is specifically for Business English.

ترتیب من به صورت هفتگی ارائه می کنم. دروس هر جمعه، که به طور خاص برای انگلیسی تجاری است.

And they also get a free e-guide on the ten ways to communicate better and more effectively

و آنها همچنین یک راهنمای الکترونیکی رایگان در مورد ده راه برای برقراری ارتباط بهتر و مؤثرتر

in business with English. Now the other thing is you've actually written a book about interviews

در تجارت با انگلیسی دریافت می کنند. حالا نکته دیگر این است که شما در واقع کتابی در مورد مصاحبه نوشته اید

- English job interviews, haven't you? Yes, I have. It's part of my book called Business

- مصاحبه های شغلی انگلیسی، اینطور نیست؟ بله دارم. این بخشی از کتاب من به نام

English Secrets. And one section of it is dedicated to job interviews, but it also covers

اسرار انگلیسی تجاری است. و یک بخش از آن به مصاحبه های شغلی اختصاص داده شده است، اما

other areas like presentations, and also writing skills, and small talk - which are the key

حوزه های دیگری مانند ارائه، و همچنین مهارت های نوشتاری، و صحبت های کوچک را نیز پوشش می دهد - که مهارت های کلیدی هستند

skills that a lot of my clients have, you know, asked me to cover and where I've coached

که بسیاری از مشتریان من دارند، می دانید، از من خواسته اند که آنها را پوشش دهم و جایی که من

them. And job interviews is a big section of that. Yes. Fantastic! Great. And erm...

آنها را مربیگری کرده ام و مصاحبه شغلی بخش بزرگی از آن است. آره. خارق العاده! عالی. و ...

if you want to follow us, and I hope you do, then how can they follow us on 'The English

اگر می خواهید ما را دنبال کنید، و امیدوارم این کار را انجام دهید، پس چگونه می توانند ما را در "The English

Show' Fluency? Well, it's really easy because you can look in the description box below

Show" Fluency دنبال کنند؟ خوب، این واقعاً آسان است زیرا می توانید در کادر توضیحات زیر

for all the information. Definitely our YouTube channels: Fluency MC and Simple English Videos,

برای همه اطلاعات نگاه کنید. قطعا کانال‌های یوتیوب ما : Fluency MC و ویدیوهای ساده انگلیسی،

and also to be on our mailing lists to get information from us. You can do that by going

و همچنین برای دریافت اطلاعات از ما در لیست‌های پستی ما باشند . با مراجعه به وب سایت ما می توانید این کار را انجام دهید

to our websites. So I think all we need to do now is say goodbey to everybody, but first,

. بنابراین فکر می‌کنم تنها کاری که اکنون باید انجام دهیم این است که با همه خداحافظی کنیم، اما ابتدا

good-bye to you Jay and thank you for your help today. Thanks so much Jay. It's been

با تو خداحافظ جی و از کمک امروزت تشکر می‌کنم. خیلی ممنون جی. این باعث

my great pleasure. I've had a lot of fun. I hope you have. It was great to see you Shanthi.

خوشحالی من شد. من خیلی خوش گذشت. امیدوارم داشته باشی. از دیدن شما شانتی عالی بود.

And we'll see you in the next show! Goodbye then everybody. Bye. Have a great week. See you soon. Bye-bye.

و در برنامه بعدی شما را خواهیم دید! پس خداحافظ همه خدا حافظ. هفته خوبی داشته باشید. به زودی میبینمت. خداحافظ.