Everyday English: 12+ phrases you should know (set two)

What does it mean if you get a grip?

اگر چنگ بگیرید یعنی چه؟

Or if you keep mum?

یا اگر مامان را نگه دارید؟

Or if something's up to you?

یا اگر چیزی به شما بستگی دارد؟

Or you're off?

یا شما خاموش هستید؟

We have these and lots more common English phrases for you.

ما این و بسیاری از عبارات رایج انگلیسی را برای شما داریم.

And you'll learn how we use them in action.

و خواهید آموخت که چگونه از آنها در عمل استفاده می کنیم.

We're back with some more phrases today to help your English sound more natural and conversational.

امروز با عبارات دیگری بازگشته ایم تا به زبان انگلیسی شما کمک کنیم طبیعی تر و محاوره ای به نظر برسد.

They're phrases English speakers say all the time but they might not translate directly

آنها عباراتی هستند که انگلیسی زبانان همیشه می گویند اما ممکن است مستقیماً

into your language.

به زبان شما ترجمه نشوند.

Or they might have slightly different meanings.

یا ممکن است معانی کمی متفاوت داشته باشند.

The best way to learn them is to see them in action, so what's first?

بهترین راه برای یادگیری آنها این است که آنها را در عمل ببینیم، بنابراین اولین چیزی که وجود دارد چیست؟

We're going to start with some phrases about secrets.

ما قصد داریم با عباراتی در مورد اسرار شروع کنیم.

OH that's really very interesting Roger.

اوه واقعا خیلی جالبه راجر.

I understand.

من میفهمم.

I'll keep it to myself.

من آن را برای خودم نگه می دارم.

Right.

درست.

Bye.

خدا حافظ.

What?

چی؟

Out with it.

بیرون با آن.

OK, but mum's the word.

باشه، اما حرف مامانه

It's very confidential.

خیلی محرمانه است

Don't worry, my lips are sealed.

نگران نباش لبهای من مهر و موم شده است.

Roger thinks we got the contract.

راجر فکر می کند ما قرارداد را گرفتیم.

Hey everybody.

سلام به همگی.

Roger thinks we got the contract.

راجر فکر می کند ما قرارداد را گرفتیم. آیا به

Did you notice the phrase 'I'll keep it to myself'.

عبارت "من آن را برای خودم نگه خواهم داشت" توجه کرده اید؟

It means I'll keep it secret and I won't tell anyone about it.

یعنی من آن را مخفی نگه می دارم و به کسی در مورد آن نمی گویم.

We can also 'keep something under our hat'.

ما همچنین می توانیم "چیزی را زیر کلاه خود نگه داریم". به

It means the same thing.

همین معنی است.

And there was a similar phrase.

و یک عبارت مشابه وجود داشت.

Mum's the word.

حرف مامان است

If we keep mum, it means we say nothing and keep quiet.

اگر مامان را نگه داریم، یعنی چیزی نمی گوییم و سکوت می کنیم.

So here are some things you can say to ask someone to keep a secret.

بنابراین در اینجا مواردی وجود دارد که می توانید بگویید تا از کسی بخواهید راز خود را حفظ کند.

It's confidential Mum's the word

این کلمه محرمانه است مادر،

Keep it to yourself Keep it under your hat

آن را برای خود نگه دارید، آن را زیر کلاه خود نگه دارید

And when we promise to keep a secret, we can say 'My lips are sealed.'

و وقتی قول می دهیم رازی را حفظ کنیم، می توانیم بگوییم "لب های من مهر و موم شده اند."

When we seal things we close them tightly so nothing can get out.

وقتی چیزها را مهر و موم می کنیم آنها را محکم می بندیم تا چیزی خارج نشود.

We can seal envelopes and containers.

ما می توانیم پاکت ها و ظروف را مهر و موم کنیم.

'My lips are sealed.'

'لب من مهر و موم شده.'

means I'll tell no one.

یعنی به هیچ کس نمیگم

No words will escape my mouth.

هیچ کلمه ای از دهانم فرار نمی کند.

Except you told everyone in the office.

مگر اینکه به همه در دفتر گفتی. برای

I find it hard to keep secrets.

من حفظ اسرار سخت است.

OK.

خوب.

The last phrase.

آخرین عبارت.

To encourage someone to talk, we can say 'out with it.'

برای تشویق کسی به صحبت کردن، می‌توانیم بگوییم " با آن کنار بیایم".

What did he tell you?

او به تو چه گفت؟ بیا

Come on.

دیگه.

Out with it!

بیرون با آن!

We say it when someone's having difficulty saying something.

ما آن را زمانی می گوییم که کسی در گفتن چیزی مشکل دارد.

It might be because it's a secret or it might just be something they don't want us to know.

ممکن است به این دلیل باشد که این یک راز است یا ممکن است چیزی باشد که آنها نمی خواهند ما بدانیم.

It's quite forceful and demanding.

این کاملاً نیرومند و خواستار است.

You'll say it if someone's hesitating and if you think you can command them and make

اگر کسی مردد باشد، آن را خواهید گفت و اگر فکر می کنید می توانید به او فرمان دهید و مجبورش کنید

them say it.

آن را بگوید.

Settle down children and pay attention.

بچه ها را آرام کنید و توجه کنید.

Who threw this?

چه کسی این را انداخت؟

Out with it!

بیرون با آن!

Jay did.

جی انجام داد.

Vicki did.

ویکی انجام داد.

Ok I'm ready for another situation.

خوب من برای موقعیت دیگری آماده هستم.

Let's watch another video then.

پس بیایید یک ویدیو دیگر ببینیم.

Hey, I'm off to the gym.

هی، من میرم باشگاه

Do you want to come too?

تو هم میخوای بیای؟

Errr?.

اشتباه؟

It's up to you.

این به شما بستگی دارد.

I think I'll give it a miss today.

فکر کنم امروز از دستش بدم

BrE Suit yourself.

BrE کت و شلوار خود را.

Oh and I'm going to grab some coffee on the way back.

اوه و من می روم در راه برگشت قهوه بخورم.

And doughnuts?

و دونات؟

Oh sure.

آه البته.

Why not?

چرا که نه؟

Grab one for me too OK

یکی برای من هم بگیر

OK, the first thing you said was 'I'm off.'

خوب باشه، اولین چیزی که گفتی این بود که من خاموش هستم.

'I'm off to the gym' I'm off just means I'm leaving.

"من به ورزشگاه می روم" من خاموش هستم فقط به این معنی است که دارم می روم.

OK I'm off.

باشه من خاموشم

Bye.

خدا حافظ.

And another useful phrase was 'it's up to you'.

و یک عبارت مفید دیگر این بود که "این به شما بستگی دارد".

We say that to tell someone that something's their decision.

این را می گوییم تا به کسی بگوییم تصمیم اوست.

Which tie should I wear?

کدام کراوات را بپوشم؟

Well, they're both nice.

خوب هردوشون خوبن

It's up to you.

این به شما بستگی دارد.

So it's up to you means it's your choice.

پس این به شما بستگی دارد یعنی انتخاب شماست.

You should decide.

شما باید تصمیم بگیرید

And you heard another common expression that's similar.

و شما یک عبارت رایج دیگر را شنیدید که مشابه است.

Suit yourself.

مناسب خودت

I think I'll give it a miss today.

فکر کنم امروز از دستش بدم

Suit yourself.

مناسب خودت

Now you used the phrase in a nice way there.

حالا شما این عبارت را به طرز خوبی در آنجا به کار بردید.

Yes, it can mean the same as 'It's up to you'.

بله، می تواند به معنای "این به شما بستگی دارد".

But we can also use it in a more negative and judgmental way.

اما می توانیم از آن به شکلی منفی تر و قضاوت آمیزتر نیز استفاده کنیم.

You're not coming to the gym?

شما به ورزشگاه نمی آیید؟

Tut tut.

توت توت. به

You look like you need the exercise but suit yourself.

نظر می رسد که به ورزش نیاز دارید اما برای خودتان مناسب است.

You sounded a little angry there.

در آنجا کمی عصبانی به نظر می رسید.

Well yes!

خب بله!

If we think someone's not doing the right thing, we might be indignant.

اگر فکر کنیم کسی کار درستی انجام نمی دهد ، ممکن است خشمگین شویم.

'Suit yourself'.

"مناسب خودت"

It still means they can do whatever they want, but it tells them you think they're wrong.

این هنوز به این معنی است که آنها می توانند هر کاری که می خواهند انجام دهند، اما به آنها می گوید که فکر می کنید اشتباه می کنند.

OK, here's another useful phrase.

خوب، این یک عبارت مفید دیگر است.

I'll give it a miss.

من آن را از دست می دهم.

We say this when we're deciding NOT to do something.

این را زمانی می گوییم که تصمیم داریم کاری را انجام ندهیم .

It's a British expression.

این یک عبارت انگلیسی است.

In American English we might say I'll pass on that.

در انگلیسی آمریکایی ممکن است بگوییم I'll pass on that.

I'm not going to the gym this weekend.

من این آخر هفته به باشگاه نمی روم. از

I'll give it miss.

دستش میدم

I'll pass on it too this weekend.

من هم این آخر هفته آن را منتقل می کنم.

And you're normally so serious about exercise.

و شما معمولاً در مورد ورزش بسیار جدی هستید.

Yeah but I like to take things easy on the weekend.

بله، اما من دوست دارم در آخر هفته همه چیز را آسان کنم .

He means at the weekend.

منظورش آخر هفته است.

On the weekend.

در آخر هفته.

It's an American and British difference.

این یک تفاوت آمریکایی و انگلیسی است.

OK, here's a useful verb that we often use informally: grab.

خوب، در اینجا یک فعل مفید است که ما اغلب به طور غیر رسمی از آن استفاده می کنیم: grab.

I'm going to grab some coffee on the way back.

در راه برگشت می روم قهوه بخورم.

And doughnuts?

و دونات؟

Oh sure.

آه البته.

Why not?

چرا که نه؟

Literally the verb grab means to take hold of something quickly and roughly, but we use

در لغت فعل grab به معنای به دست گرفتن سریع و تقریبی چیزی است، اما ما از

it in other ways too.

آن به روش های دیگری نیز استفاده می کنیم.

Let's grab something to eat on the way home Grab a seat everybody and I'll be with you

بیایید در راه خانه چیزی برای خوردن بگیریم. همه یک صندلی بگیرید و من به زودی با شما خواهم بود.

shortly There are no busses so I'll grab a cab.

اتوبوسی نیست، تاکسی بگیرم.

I'm so tired.

من خیلی خسته ام.

Why don't you grab a couple of hours of sleep?

چرا چند ساعت نمی خوابی؟

So sometimes we can use the verb 'grab' instead of the verbs 'have', 'get' and 'take'.

بنابراین گاهی اوقات می‌توانیم به جای افعال «داشتن»، «به دست آوردن» و «گرفتن» از فعل «گرفتن» استفاده کنیم. به

It implies an action is quick or short and it sounds casual.

این معنی است که یک اقدام سریع یا کوتاه است و غیر عادی به نظر می رسد.

Yes, it's informal and colloquial OK are you ready for some more phrases?

بله، غیررسمی و محاوره ای است خوب آیا برای عبارات دیگر آماده هستید؟

Let's see another situation.

شرایط دیگری را ببینیم.

I paid them, I paid them.

من به آنها پرداختم، به آنها پرداختم.

What the matter?

موضوع چیست؟

The tax office.

اداره مالیات

They say we owe them $20,000.

آنها می گویند ما 20000 دلار به آنها بدهکار هستیم.

$20,000!

20000 دلار!

Get a grip.

گرفتن. به

Show me.

من نشان بده

I paid them.

من به آنها پول دادم.

I paid them.

من به آنها پول دادم.

But look.

اما نگاه کن.

This letter isn't addressed to us.

این نامه خطاب به ما نیست

You gotta be kidding.

باید شوخی کنی

No, we've opened somebody else's mail.

نه، ما نامه شخص دیگری را باز کرده ایم. به

No way!

هیچ وجه!

Oh, what a relief!

آه، چه آرامشی!

You can say that again!

میتونی دوباره بگویی!

The first phrase to note was 'get a grip'.

اولین عبارتی که باید به آن توجه کرد، «دست گرفتن» بود.

Now the word 'grip' can be a verb.

اکنون کلمه "گیر" می تواند یک فعل باشد.

If you hold something very tightly you grip it.

اگر چیزی را خیلی محکم بگیرید آن را می گیرید.

And it can be a noun as well.

و می تواند یک اسم نیز باشد.

Jay's in my grip.

جی در چنگ من است

Ooo!

اووو

But that's not what it meant in that conversation.

اما منظور آن در آن مکالمه این نبود.

You told me to 'get a grip.'

تو به من گفتی که دست بگیر.

In that phrase it's similar to relax or take it easy.

در آن عبارت شبیه به آرام کردن یا آرام گرفتن است.

This can't be happening.

این نمی تواند اتفاق بیفتد

Take a deep breath and get a grip.

نفس عمیق بکشید و چنگ بزنید.

We say it when someone seems to be losing their self-control.

این را زمانی می گوییم که شخصی به نظر می رسد کنترل خود را از دست می دهد .

They might be very upset or angry or frightened.

آنها ممکن است بسیار ناراحت یا عصبانی یا ترسیده باشند.

So be careful because the meaning is stronger than 'relax'.

بنابراین مراقب باشید زیرا معنی قوی تر از "آرامش" است.

It means 'control your emotions'.

این به معنای "احساسات خود را کنترل کنید".

Sometimes we apply it to ourselves.

گاهی اوقات آن را برای خودمان اعمال می کنیم.

So when is your job interview?

پس مصاحبه شغلی شما چه زمانی است؟

In five minutes.

در پنج دقیقه

I'm so nervous.

من خیلی عصبی هستم.

Get a grip, Vicki.

دست بگیر، ویکی.

You'll be fine.

تو خوب میشی

Now you also heard a couple of phrases we use when we don't believe something.

حالا شما هم چند جمله را شنیدید که وقتی چیزی را باور نمی کنیم استفاده می کنیم. به

No way.

هیچ وجه.

You gotta be kidding.

باید شوخی کنی

We have a lot of colloquial phrases to express disbelief.

ما عبارات محاوره ای زیادی برای بیان ناباوری داریم.

Here are a few more.

در اینجا چند مورد دیگر وجود دارد.

You gotta be joking.

باید شوخی کنی

Come off it.

از آن بیا.

Are you for real?

آیا تو واقعی هستی؟

You can't be serious!

شما نمی توانید جدی باشید!

Before we finish, there was another interesting phrase there.

قبل از اینکه کار را تمام کنیم، عبارت جالب دیگری وجود داشت .

'You can say that again'.

'میتونی دوباره بگویی'.

Literally this means you can repeat something, but that's not how we use it.

به معنای واقعی کلمه این بدان معنی است که شما می توانید چیزی را تکرار کنید، اما ما از آن استفاده نمی کنیم.

What a relief!

چه آرامشی!

You can say that again.

میتونی دوباره بگویی.

It expresses agreement - strong agreement.

این بیانگر توافق است - توافق قوی.

So instead of 'repeat it' it actually means 'I completely agree with what you just said.'

بنابراین به جای "تکرار آن" در واقع به معنای "کاملاً با آنچه شما گفتید موافقم" است.

Sometimes English is weird like that.

گاهی اوقات انگلیسی اینطور عجیب است.

You can say that again.

میتونی دوباره بگویی.

OK, it's time to stop now, but we will be making more videos like this.

خوب، اکنون زمان توقف است، اما ما ویدیوهای بیشتری از این دست خواهیم ساخت.

So if you want to learn more colloquial phrases like this, make sure you've hit the subscribe

بنابراین اگر می‌خواهید عبارات محاوره‌ای مانند این بیشتر یاد بگیرید ، مطمئن شوید که دکمه اشتراک را فشار داده‌اید

button.

.

And help a friend learn English too.

و به یک دوست کمک کنید تا انگلیسی را نیز یاد بگیرد.

Why not send them a link to this video?

چرا لینک این ویدیو را برای آنها ارسال نمی کنید؟

Bye-bye everyone.

خداحافظ همه

Bye.

خدا حافظ.