Look as a Phrasal Verb and the Tragic Tale of Mr. Gerbil

My sister let the towel unravel from her hand, and Mr.

خواهرم اجازه داد حوله از دستش باز شود و آقای

Gerbil landed with a thump.

جربیل با ضربه ای به زمین نشست.

We looked over its tiny little body,

ما به بدن کوچک آن نگاه کردیم و به

looking for any signs of life, but it was too late.

دنبال نشانه‌هایی از زندگی بودیم، اما دیگر دیر شده بود.

In our previous video we talked about when

در ویدیوی قبلی ما در مورد زمان

and how the verb look is used, depending on its meaning.

و نحوه استفاده از فعل look بسته به معنای آن صحبت کردیم.

But what we haven't talked about is the use of look as a phrasal verb.

اما چیزی که ما در مورد آن صحبت نکردیم استفاده از نگاه به عنوان یک فعل عبارتی است.

And that's the subject of today's Simple English Videos

و این موضوع درس امروز ویدیوهای انگلیسی ساده است

lesson.

.

Now, when we say phrasal verb,

حال وقتی می گوییم فعل عبارتی

we mean a combination of a verb and a preposition.

یعنی ترکیبی از فعل و حرف اضافه.

If you're watching this video,

اگر در حال تماشای این ویدیو هستید،

I'm sure you're already familiar with some phrasal verbs.

مطمئنم که قبلاً با برخی از افعال عبارتی آشنا هستید.

Look at these examples.

به این نمونه ها نگاه کنید.

I wake up at six.

ساعت شش بیدار می شوم.

Get up.

بلند شو

Go into the kitchen and heat up some coffee.

به آشپزخانه بروید و کمی قهوه گرم کنید.

Wake up,

Wake up,

Get up,

Get up,

Go into, Heat up,

Go into, Heat up

are all phrasal verbs and their meanings can be easily

همگی افعال عبارتی هستند و به راحتی می توان معانی آنها را

inferred from the main meaning of the verb.

از معنی اصلی فعل استنباط کرد.

And there are lots of phrasal verbs like these in English.

و بسیاری از افعال عبارتی مانند این در انگلیسی وجود دارد.

Easy to use, easy to understand.

آسان برای استفاده، آسان برای درک.

But there are also phrasal verbs that are not directly connected

اما افعال عبارتی نیز وجود دارند که مستقیماً

to the meaning of their separate parts.

به معنای اجزای جداگانه خود مرتبط نیستند.

And that's when it gets tricky.

و آن وقت است که کار مشکل می شود.

Here's an example.

در اینجا یک مثال است.

Jay is putting on his superhero costume.

جی در حال پوشیدن لباس ابرقهرمانی خود است.

But what's the opposite action called

اما اکشن مخالف چیست به نام

Here,

اینجا،

Jay's taking it off.

جی آن را برمی دارد.

And what's even more confusing...

و گیج کننده تر...

the verb put off means something completely different.

فعل put off به معنای چیزی کاملا متفاوت است.

Jay wants to put off the meeting until next week.

جی می خواهد جلسه را به هفته آینده موکول کند.

In this case, put off means to lose interest or enthusiasm.

در این مورد، عقب انداختن به معنای از دست دادن علاقه یا اشتیاق است.

The soup looks good, but the smell

سوپ خوب به نظر می رسد، اما بوی

it's putting me off.

آن من را از بین می برد.

And when you come across (Encounter)

و وقتی با

a phrasal verb, you don't understand.

یک فعل عبارتی مواجه شدید، متوجه نمی شوید.

I suggest you look it up.

پیشنهاد می کنم نگاهی به آن بکنید.

(Find it in a dictionary) and try to memorize it.

(آن را در فرهنگ لغت بیابید) و سعی کنید آن را حفظ کنید.

Now, as we're learning phrasal verbs with the word Look,

اکنون، همانطور که در حال یادگیری افعال عبارتی با کلمه Look هستیم،

let's watch a dialog between a psychiatrist and patient together

بیایید گفتگوی بین یک روانپزشک و بیمار را با هم تماشا کنیم

and try to spot as many Look, phrasal verbs as you can.

و سعی کنیم تا جایی که می توانید افعال عبارتی Look را پیدا کنیم.

Let's see how many you can count.

بیایید ببینیم چند نفر می توانید بشمارید.

When I was in primary school, we had a class packed a little gerbil called Mr.

وقتی من در دبستان بودم، کلاسی داشتیم که یک ژربیل کوچک به نام آقای گربیل بسته بندی کرده بودیم

Gerbil, and we used to take it in turns to take him home and look after him.

و به نوبت او را به خانه می بردیم و از او مراقبت می کردیم.

Now I wanted to be extra careful.

حالا می خواستم بیشتر مراقب باشم.

So I went to the library

بنابراین به کتابخانه رفتم

to look up all the information on gerbils that I could find.

تا تمام اطلاعاتی را که می توانستم در مورد ژربیل ها پیدا کنم، جستجو کنم.

I looked to my uncle, too, who was a vet, for some advice.

به عمویم هم که دامپزشک بود نگاه کردم تا یه راهنمایی بکنم.

what to feed it,

چه چیزی به آن غذا بدهم، به

what to look out for, etc., etc.

چه چیزی توجه کنم، و غیره، و غیره

I looked up to my uncle a lot back then because I wanted to be a vet too.

.

So when it was finally my turn to take Mr.

بنابراین وقتی بالاخره نوبت من شد که آقای

Gerbil home, well, you can imagine how much I was looking forward to it.

گربیل را به خانه ببرم، خوب، می توانید تصور کنید که چقدر مشتاقانه منتظر آن بودم.

Anyway, the first afternoon that we had, Mr.

به هر حال، اولین بعد از ظهری که داشتیم، آقای

Gerbil, my little sister would not leave him alone.

گربیل، خواهر کوچکم او را تنها نمی گذاشت.

She was playing with him nonstop. In between cooking dinner.

او بی وقفه با او بازی می کرد . بین پختن شام

my dad would look in on us in the living room,

پدرم در اتاق نشیمن به ما نگاه می‌کرد ،

but what he hadn't noticed was just

اما چیزی که او متوجه نشده بود این بود که

how rough our gerbil games had become.

بازی‌های ما چقدر خشن شده بود.

And then I remember exactly how it happened.

و بعد دقیقاً به یاد می‌آورم که چطور شد.

I was looking on as Mr.

داشتم نگاه می‌کردم که آقای

Gerbil tried to escape from a towel that my sister had wrapped him in.

جربیل سعی کرد از دستمالی که خواهرم او را در آن پیچیده بود فرار کند.

Suddenly we both heard a little click

ناگهان هر دو صدای کلیک کوچکی شنیدیم

and the towel stopped moving.

و حوله از حرکت ایستاد.

My sister let the towel unravel from her hand and Mr.

خواهرم اجازه داد حوله از دستش باز شود و آقای

Gerbil landed with a thump.

جربیل با ضربه ای به زمین نشست.

We looked over its little body looking for any signs of life,

ما به بدن کوچکش نگاه می‌کردیم و به دنبال نشانه‌هایی از زندگی می‌گشتیم،

but it was already too late.

اما دیگر خیلی دیر شده بود.

When I went back to school, I was so ashamed to tell the class

وقتی به مدرسه برگشتم، خیلی خجالت می‌کشیدم که به کلاس بگویم،

I could feel them all looking down at me as I told them what had happened

می‌توانستم احساس کنم که همه آنها از بالا به من نگاه می‌کنند و به آنها می‌گفتم چه اتفاقی افتاده است

and I'll never forget that look of disappointment in my teacher's eyes.

و هرگز آن نگاه ناامیدکننده در چشمان معلمم را فراموش نمی‌کنم.

I think that was the last time she ever looked me in the face.

فکر می کنم این آخرین باری بود که او به صورت من نگاه کرد.

From that day on, she looked through me

از آن روز به بعد، او طوری به من نگاه می کرد که

as if I was invisible.

انگار من نامرئی هستم.

Doctor?

دکتر؟

Doctor, are you listening?

دکتر گوش میدی؟

I'm telling you about how guilty I still feel.

من به شما می گویم که هنوز چقدر احساس گناه می کنم.

We've already looked into the subject of guilt with you, haven't we?

ما قبلاً موضوع گناه را با شما بررسی کرده ایم، اینطور نیست؟

Let's do it one more time.

بیایید یک بار دیگر این کار را انجام دهیم.

When we look back on your past, let's repeat the words.

وقتی به گذشته شما نگاه می کنیم، بیایید کلمات را تکرار کنیم.

It's all my fault.

همه اش تقصیر من است.

It's all my fault.

همه اش تقصیر من است.

It's all my fault.

همه اش تقصیر من است.

How many did you count?

چند شمردی؟

Let's review.

بیاید مرور کنیم.

And we used to take it in turns to take him home and look after him.

و ما به نوبت او را به خانه می بردیم و از او مراقبت می کردیم.

Look after means take care of someone.

مراقبت به معنای مراقبت از کسی است.

You can look after a pet or a child or an object that doesn't belong to you.

می توانید از حیوان خانگی یا کودک یا شیئی که به شما تعلق ندارد مراقبت کنید.

So I went to the library

بنابراین به کتابخانه رفتم

to look up all the information on gerbils that I could find.

تا تمام اطلاعاتی را که می توانستم در مورد ژربیل ها پیدا کنم، جستجو کنم.

Look up means find information.

جستجو کردن به معنای یافتن اطلاعات است.

You can look something up on the Internet or in a dictionary.

می توانید چیزی را در اینترنت یا در فرهنگ لغت جستجو کنید.

I looked to my uncle, too, who was a vet.

به عمویم هم نگاه کردم که دامپزشک بود.

Look to someone means ask for help or advice from them.

به کسی نگاه کن یعنی از او کمک یا نصیحت بخواهی.

What to feed it, what to look out for.

چه چیزی به آن غذا دهیم، به چه چیزی توجه کنیم.

Look out for means to be vigilant

مراقب وسایلی باشید که باید هوشیار باشید

or take notice of potential danger.

یا متوجه خطر احتمالی شوید.

I looked up to my uncle a lot back then.

آن موقع خیلی به عمویم نگاه کردم.

Look up to someone means to admire them.

نگاه کردن به کسی یعنی تحسین کردن او.

You look up to someone who you like and respect.

شما به کسی نگاه می کنید که دوستش دارید و به او احترام می گذارید.

Well, you can imagine how much I was looking forward to it.

خوب، می توانید تصور کنید که چقدر منتظر آن بودم.

Look forward to means to be excited

Look forward to به معنای هیجان زده شدن

about an event that's going to happen in the future.

در مورد رویدادی است که قرار است در آینده رخ دهد.

You can be looking forward to a holiday

شما می توانید مشتاقانه منتظر تعطیلات باشید

or to seeing someone or doing something you enjoy.

یا کسی را ببینید یا کاری را انجام دهید که از آن لذت می برید.

My dad would look in on us in the living room. Look in on someone means

پدرم در اتاق نشیمن به ما نگاه می کرد . نگاه کردن به کسی به این معنی است که

visit them in order to check on them to see if they are doing okay.

او را ملاقات کنید تا بررسی کنید که آیا وضعیت او خوب است یا خیر.

I was looking on as Mr.

داشتم نگاه می‌کردم که آقای

Gerbil tried to escape from a towel that my sister had wrapped him in.

جربیل سعی می‌کرد از دستمالی که خواهرم او را در آن پیچیده بود فرار کند.

Look on means to watch something happen without taking action.

نگاه کنید به این معنی است که بدون انجام کاری، اتفاقی را تماشا کنید. به

We looked over its tiny little body.

بدنه کوچکش نگاه کردیم.

Look over something means to examine it especially quickly,

نگاه کردن به چیزی به معنای بررسی سریع آن است و به

looking for any signs of life.

دنبال هر نشانه ای از زندگی است.

Look for something means to search for it in order to find it.

جستجو برای چیزی به معنای جستجو برای یافتن آن است. می

I could feel them all looking down at me.

توانستم حس کنم که همه آنها از بالا به من نگاه می کنند.

Looked down at someone means to disrespect or despise them.

نگاه از پایین به کسی به معنای بی احترامی یا تحقیر اوست.

You'll look down at someone if you think you are better than them.

اگر فکر کنید که از او بهتر هستید، به پایین نگاه خواهید کرد.

She looked through me as if I was invisible.

او طوری از من نگاه کرد که انگار من نامرئی هستم.

Now this phrasal verb has several meanings.

حالا این فعل عبارتی چند معنی دارد.

Look through can mean to read something quickly,

نگاه از طریق می تواند به معنای خواندن سریع چیزی باشد،

especially in order to find something.

به خصوص برای یافتن چیزی. برای یافتن صفحه ای خاص

You can look through the pages of a book to find a particular page.

می توانید صفحات کتاب را مرور کنید .

But in this situation, look through someone means

اما در این شرایط، نگاه کردن از طریق کسی به این معناست که

to look at them without really noticing them.

بدون توجه به او به او نگاه کنید.

We've already

ما قبلاً

looked into the subject of guilt with you, haven't we?

موضوع گناه را با شما بررسی کرده ایم، اینطور نیست؟

Look into means to analyze or investigate

به ابزاری برای تجزیه و تحلیل یا بررسی

something in order to discover a solution or new facts.

چیزی به منظور کشف راه حل یا حقایق جدید نگاه کنید.

You look into a problem or situation

شما یک مشکل یا موقعیت را بررسی می کنید

to find out facts related to it.

تا حقایق مربوط به آن را بیابید.

When we look back on your past, let's repeat the words.

وقتی به گذشته شما نگاه می کنیم، بیایید کلمات را تکرار کنیم.

It's all my fault.

همه اش تقصیر من است.

Look back on means to think about a time or an event

نگاه به گذشته یعنی فکر کردن به زمان یا رویدادی

in the past. You can look back on your childhood

در گذشته. شما می توانید به دوران کودکی خود

or yourself many years ago. And that was all of them.

یا خودتان سال ها پیش نگاه کنید. و این همه آنها بود.

There were 14 in total, but if you got a greater number,

در مجموع 14 مورد بود، اما اگر تعداد بیشتری به دست آوردید،

you've probably added the two phrases

احتمالاً دو عبارت

look of disappointment and looked me in the face.

look of disppointment را اضافه کرده اید و به صورت من نگاه کرده اید.

And I'll never forget that look of disappointment in my teacher's eyes.

و هرگز آن نگاه ناامید کننده در چشمان معلمم را فراموش نخواهم کرد.

I think that was the

فکر می کنم این

last time she ever looked me in the face.

آخرین باری بود که او به صورت من نگاه کرد.

These two sentences also contain the word look, but in the first one, it's a noun.

این دو جمله حاوی کلمه look نیز هستند اما در جمله اول یک اسم است.

The word luck is widely used as a noun.

کلمه شانس به طور گسترده به عنوان یک اسم استفاده می شود.

For example:

به عنوان مثال:

Have a look. The look of love.

نگاه کنید. نگاه عشق.

In the second sentence, look is used in a set expression.

در جمله دوم از look در یک عبارت set استفاده شده است.

You can look someone in the eye or face,

شما می توانید به چشم یا صورت کسی نگاه کنید،

meaning to look openly at them.

به این معنی که آشکارا به او نگاه کنید.

Now that we've talked about most of the phrasal verbs with the word look,

اکنون که در مورد بیشتر افعال عبارتی با کلمه look صحبت کرده ایم،

why don't we run a quiz together to see how well

چرا با هم مسابقه ای برگزار نمی کنیم تا ببینیم چقدر می

you can remember them?

توانید آنها را به خاطر بسپارید؟

Tom’s_________________

تام_________________ در

the end of his shift

پایان شیفتش،

Tom's boss

رئیس تام از

asked him to_______________________ the reports before he goes.

او خواست قبل از رفتن، گزارش هایش را ______________ کند.

...

...

...

...

Tom___________ his artificial intelligence

Tom___________ برنامه هوش مصنوعی خود

app for advice.

برای مشاوره.

Tom_________________ A way to avoid reading the reports

Tom_________________ راهی برای جلوگیری از خواندن گزارشات

...

...

Tom's A.I.

Tom's A.I.

app offers to___________________

برنامه به ______________________ گزارش ها را ارائه می دهد

the reports and summarize them

و آنها را خلاصه می کند

...

...

...

Tom's boss____________________

him to see if he's working.

How did you get on?

چطور سوار شدی؟

Do you know of any other ways to use?

آیا روش دیگری برای استفاده می شناسید؟

Look that we didn't mention.

ببین ما بهش اشاره نکردیم

Tell us in the comments and look for Yana

در نظرات به ما بگویید و یانا

and Tom on Instagram at Study 4 English.

و تام را در اینستاگرام Study 4 English جستجو کنید.

Thanks for watching. Bye now.

ممنون از ملاحظه تان. حالا خداحافظ