Memory Words: Remember, Remind, Recall, Reminisce, Learn by Heart, Memorize

Good morning, Kathy. Don't you

صبح بخیر کتی آیا شما

“Good morning” me!

"صبح بخیر" من نیست!

Where’s that sales analysis report I need for the board meeting tomorrow?

آن گزارش تجزیه و تحلیل فروش که برای جلسه هیئت مدیره فردا نیاز دارم کجاست؟

Tomorrow?

فردا؟ قول میدم

I'll get it to you by the end of the day, I promise. You’d better

تا آخر روز بهت برسونم رفیق، بهتر است

or you can kiss your bonus goodbye, buddy.

وگرنه می‌توانی پاداشت را ببوسی.

Now that my charms are all overthrown.

حالا که جذابیت های من همه از بین رفته است.

And what strength I have’s. my...

و چه قدرتی دارم my...

What strength I have’s...

What force I have’s...

What strength I have. m m..

What force I have. m m..

Tom, what are you doing?

تام، چه کار می کنی؟

Oh, I'm memorizing Shakespeare.

اوه، من شکسپیر را حفظ می کنم.

I used to perform it back in school.

من آن را در مدرسه اجرا می کردم.

And you're doing it now, why?

و الان دارید این کار را می کنید، چرا؟

Because it improves your memory to learn poetry by heart.

زیرا یادگیری از صمیم قلب حافظه شما را بهبود می بخشد .

Okay.

باشه

Did you remember to send me that report?

یادت رفت آن گزارش را برای من بفرستی؟

I don't recall. Which report.

یادم نیست کدام گزارش

Would you jog my memory?

آیا می‌خواهی حافظه‌ام را بجنگی؟

It's the report the head office needed yesterday.

این گزارشی است که دفتر مرکزی دیروز به آن نیاز داشت.

I already sent you a reminder.

قبلاً برای شما یادآوری ارسال کردم.

And I can't believe I'm reminding you again.

و من نمی توانم باور کنم که دوباره به شما یادآوری می کنم.

This is reminiscent of not handing in my school homework.

این یادآور عدم تحویل تکالیف مدرسه است.

Tom, do the report now.

تام، اکنون گزارش را انجام بده.

But it's almost the end of the workday.

اما تقریباً به پایان روز کاری رسیده است.

You stay here until you finish that report

شما اینجا بمانید تا آن گزارش را تمام کنید

and sent it to me.

و برای من ارسال کنید.

And that reminds me of getting

و این مرا یاد

an after school detention. Tom.

بازداشت بعد از مدرسه می اندازد. تام

You're a tough boss.

شما رئیس سرسختی هستید

Well, I have a tough boss.

خب، من یک رئیس سرسخت دارم.

We're going to start with the difference between remind and remember.

ما با تفاوت بین یادآوری و یادآوری شروع می کنیم.

After we've reminded our viewers to subscribe.

پس از اینکه به بینندگان خود یادآوری کردیم که مشترک شوند.

If they haven't done so already.

اگر قبلاً این کار را نکرده اند.

That's a good reminder, Tom.

این یک یادآوری خوب است، تام.

Now, actually, I already made a video with Vicki

اکنون، در واقع، من قبلاً یک ویدیو با ویکی

and Jason that explains the difference in meaning very well.

و جیسون ساخته ام که تفاوت معنا را به خوبی توضیح می دهد.

Let's replay it here.

بیایید آن را دوباره در اینجا پخش کنیم.

Remember: To have a picture in your mind

به یاد داشته باشید: برای داشتن تصویری در ذهن خود

of something that happened in the past.

از اتفاقی که در گذشته رخ داده است.

I can't remember where I put my keys.

یادم نیست کلیدهایم را کجا گذاشتم.

Well, when did you last have them?

خوب، آخرین بار کی آنها را داشتید؟

Remind is what we do when we help someone

یادآوری کاری است که وقتی به کسی کمک می‌کنیم

remember.

به خاطر بسپاریم، انجام می‌دهیم.

Okay. I'm off.

باشه من خاموشم

Okay. Oh, don't forget your keys.

باشه اوه، کلیدهایت را فراموش نکن.

Thank you for reminding me.

ممنون که به من یادآوری کردی

So remind is always followed

بنابراین یادآوری همیشه

by the person that needs to remember the thing.

توسط شخصی دنبال می شود که باید آن چیز را به خاطر بسپارد.

The two sentence structures we use are.

دو ساختار جمله ای که استفاده می کنیم عبارتند از. به

Remind someone to do something, which means to help someone.

کسی یادآوری کن تا کاری را انجام دهد، یعنی به کسی کمک کنی.

Remember to do something required.

به یاد داشته باشید که کاری را که لازم است انجام دهید.

I can't believe I'm reminding you again.

باورم نمیشه دوباره دارم بهت یادآوری میکنم

And remind someone of something,

و چیزی را به کسی یادآوری کن

which means to express a similarity between two things.

که به معنای بیان شباهت بین دو چیز است.

And that reminds me of getting in after school detention. In contrast,

و این مرا به یاد ورود بعد از بازداشت مدرسه می اندازد. در مقابل،

Remember doesn't need an object after it.

Remember به شی بعد از آن نیاز ندارد.

I remember is a complete sentence.

یادم می آید یک جمله کامل است.

We can remember something.

ما می توانیم چیزی را به خاطر بسپاریم.

I remember that vacation.

من آن تعطیلات را به یاد دارم.

Or we can remember someone.

یا می توانیم کسی را به یاد بیاوریم.

I remember you. But we cannot remember someone to do something.

من به یاد شما هستم. اما ما نمی توانیم کسی را برای انجام کاری به یاد بیاوریم.

We remind them to do something.

ما به آنها یادآوری می کنیم که کاری انجام دهند.

There are two common sentence structures that follow

دو ساختار جمله رایج وجود دارد که در ادامه

remember. Remember to do something,

به خاطر بسپارید. به یاد داشته باشید که کاری را انجام دهید،

which means to talk about things that need to be done.

یعنی در مورد کارهایی که باید انجام شوند صحبت کنید.

And remember doing something,

و انجام کاری را به خاطر بسپارید،

which means to talk about memories from the past.

به این معنی که در مورد خاطرات گذشته صحبت کنید .

So should I say I remembered to buy the milk, or I remembered buying the milk...

پس باید بگم یادم افتاد که شیر بخرم یا یادم افتاد که شیر بخرم...

if it was something that needed to be done and it happened in the past.

اگر کاری بود که باید انجام می شد و در گذشته اتفاق افتاده بود.

Both are possible.

هر دو امکان پذیر است.

It depends on what information you wish to communicate.

بستگی به این دارد که چه اطلاعاتی را می خواهید به اشتراک بگذارید.

If you say, I remembered to buy the milk,

اگه بگی یادم اومد شیر بخرم

I understand that the milk needed to be bought and you did it.

میفهمم شیر باید بخری و تو این کارو کردی.

But if you say, I remembered buying the milk,

اما اگر بگویید یادم افتاد که شیر را بخرم، می

then I understand that you are talking about a past memory.

فهمم که از خاطره گذشته صحبت می کنید.

For example, I might say I remember

برای مثال، ممکن است بگویم یادم می‌آید که

buying milk in glass bottles to reminisce about my childhood.

برای یادآوری خاطرات کودکی‌ام، شیر را در بطری‌های شیشه‌ای خریدم .

Sorry. Reminisce?

متاسفم خاطره؟

Reminiscing? Yes.

یادآوری خاطرات؟ بله

It means to talk about past experiences that you remember

یعنی در مورد تجربیات گذشته صحبت کنید که با لذت به یاد می آورید

with pleasure.

.

Ah, okay.

آه، باشه

So I can reminisce about good memories, but not bad ones.

بنابراین می توانم خاطرات خوب را به یاد بیاورم، اما خاطرات بد را نه.

Correct.

درست است.

And what about the adjective form?

و در مورد شکل صفت چطور؟

Reminiscenct. When do we use that?

خاطره ساز. چه زمانی از آن استفاده کنیم؟ زمانی از

We use reminiscent when something makes us

یادآوری استفاده می کنیم که چیزی باعث می شود

remember a particular person, place or thing.

فرد، مکان یا چیز خاصی را به خاطر بیاوریم.

So this video is reminiscent of the video I made

بنابراین این ویدیو یادآور ویدیویی است که من

with Vicki and Jason about this topic.

با ویکی و جیسون در مورد این موضوع ساختم.

But unlike reminisce,

اما برخلاف خاطره،

something reminiscent evokes every kind of memory,

چیزی یادآور هر نوع خاطره ای را تداعی می کند،

not only the happy ones, This is reminiscent

نه تنها خاطره های شاد، این یادآور

of not handing in my school homework.

عدم تحویل تکالیف مدرسه است.

But what about Recall, It means remember, doesn't it? Yes.

اما در مورد Recall چطور، یعنی به یاد داشته باشید، اینطور نیست؟ بله

It's a little bit less common, but the meaning of recall

این کمی کمتر رایج است، اما معنای یادآوری این

is to bring a fact, event or a situation back into one's mind.

است که یک واقعیت، رویداد یا موقعیتی را به ذهن خود بازگردانید.

In other words, to remember something

به عبارت دیگر، به خاطر سپردن چیزی که

I don’t recall

به خاطر نمی‌آورم

and memorize,

و به خاطر می‌سپارم،

that means to commit something to memory.

به این معناست که چیزی را به خاطر بسپارم.

In other words, to learn something so you don't forget it.

به عبارت دیگر، چیزی را یاد بگیرید تا آن را فراموش نکنید.

Such as song lyrics or poetry

مانند متن آهنگ یا شعر

Oh, I’m memorizing Shakespeare. Or English Vocabulary.

اوه، من شکسپیر را حفظ می کنم. یا واژگان انگلیسی.

Now, did we hear another way to say memorize as well?

حالا یه راه دیگه هم شنیدیم که بگیم حفظ کن؟

To learn by heart.

از قلب یاد بگیریم.

Because it improves your memory to learn poetry by heart.

زیرا یادگیری از صمیم قلب حافظه شما را بهبود می بخشد .

Yes, to learn by heart.

بله، برای یادگیری از روی قلب.

Or in British English, to learn off by heart means the same thing.

یا در انگلیسی بریتانیایی، یادگیری از روی قلب به همین معنی است.

To memorize.

برای حفظ کردن.

And did you notice that I asked you to jog my memory?

و آیا متوجه شدید که من از شما خواستم حافظه ام را آرام کنید؟

Would you jog my memory?

آیا می توانید حافظه من را به دوش بکشید؟

What does that mean?

این به چه معناست؟

That means you needed me to help you remember?

یعنی نیاز داشتی کمکت کنم یادت بیاد؟

Because you had forgotten.

چون فراموش کرده بودی

You can say jog one's memory in situations

در مواقعی

where you make someone remember something.

که باعث می‌شوید کسی چیزی را به خاطر بیاورد، می‌توانید بگویید حافظه‌اش را به آرامی بدوید.

So there you have it.

بنابراین شما آن را دارید.

Lots of words and phrases to help you talk about memory.

کلمات و عبارات زیادی که به شما کمک می کند در مورد حافظه صحبت کنید.

Oh, and here’s a gentle reminder to subscribe, and hit the

اوه، و در اینجا یک یادآوری ملایم برای مشترک شدن وجود دارد و

notification bell if you haven’t done so already.

اگر قبلاً این کار را نکرده اید، زنگ اعلان را بزنید.

And shall we remind them to share the video with a friend

و آیا باید به آنها یادآوری کنیم که ویدیو را با دوستی

who might find it useful?

که ممکن است مفید باشد به اشتراک بگذارند؟

:And while I remember, Thank you for watching and and leaving your comments.

: و تا زمانی که یادم می آید، از تماشای شما و نظرات خود متشکرم. از

We enjoy reading them.

خواندن آنها لذت می بریم.

Jay, where’s my report?

جی، گزارش من کجاست؟

It’s coming, Kathy. I promise.

داره میاد کتی من قول می دهم.

Bye now.

حالا خداحافظ