12 useful phrasal verbs for Business English

We have 11 useful phrasal verbs for you. They're verbs you'll hear in lots of  

ما 11 فعل عبارتی مفید برای شما داریم. آنها افعالی هستند که در بسیاری از

different situations, but they're  particularly useful for business.  

موقعیت‌های مختلف می‌شنوید، اما مخصوصاً برای تجارت مفید هستند.

So if you're learning English for your job or  career, this is a video you need to watch.  

بنابراین اگر در حال یادگیری زبان انگلیسی برای شغل یا شغل خود هستید ، این ویدیویی است که باید تماشا کنید.

These phrasal verbs are all  frequent in English conversation.  

این افعال عبارتی همه در مکالمه انگلیسی متداول هستند.

Particularly business conversations, so let's  jump straight in and see them in action.  

مخصوصاً مکالمات تجاری، بنابراین بیایید مستقیم وارد شویم و آنها را در عمل ببینیم.

This project's awful, Craig. I hate it. The  director and the client want different things  

این پروژه افتضاح است، کریگ. من از آن متنفرم. کارگردان و مشتری چیزهای مختلفی می‌خواهند

and I can't satisfy them both. Can't you get someone else to do it?  

و من نمی‌توانم هر دو را راضی کنم. آیا نمی توانید شخص دیگری را مجبور به انجام آن کنید؟

I've asked lots of people but  they've all turned me down.  

من از افراد زیادی پرسیده ام اما همه آنها من را رد کرده اند.

Nobody wants to take it on  because it's so difficult.  

هیچ‌کس نمی‌خواهد آن را به عهده بگیرد، زیرا خیلی سخت است.

Yeah, exactly!  

بله دقیقا!

But there is one person. You've  given me an idea. Thanks.  

اما یک نفر وجود دارد. تو به من ایده دادی. با تشکر.

Bye. Bye.  

خدا حافظ. خدا حافظ.

Hi! Hey! How's it going?  

سلام! سلام! اوضاع چطوره؟

Not bad. Actually I've written the  script for a television commercial.  

بد نیست. در واقع من فیلمنامه یک آگهی تلویزیونی را نوشته ام.

Oh, wow! I'm working with a director from the BBC.  

اوه وای! من با کارگردانی از بی بی سی کار می کنم.

That's amazing. I'm supposed to meet the actors next week.  

این شگفت انگیز است. قرار است هفته آینده با بازیگران ملاقات کنم.

Oh I'd love to work with actors. Yeah. My problem is I'm snowed under  

اوه من دوست دارم با بازیگران کار کنم. آره مشکل من این است که

at the moment. I should really hand  the project over to someone else.  

در حال حاضر زیر برف هستم. من واقعاً باید پروژه را به شخص دیگری بسپارم.

Could I do it? Well, I'd have to ask Kathy and if I can. I  

آیا می توانم آن را انجام دهم؟ خوب، باید از کتی بپرسم و اگر بتوانم.

don't know if she'll let me back out of it. Oh please ask her! Tell her I can take over.  

نمی‌دانم آیا او به من اجازه می‌دهد از آن بازگردم یا نه. اوه لطفا از او بپرس! به او بگو من می توانم مسئولیت را بر عهده بگیرم.

But it's such a fun project. Oh let me do it!  

اما این یک پروژه سرگرم کننده است. اوه بذار من انجامش بدم!

OK. I'll go and ask Kathy if  you can take over from me.  

خوب. من می‌روم و از کتی می‌پرسم که آیا می‌توانی از من مسئولیت بگیری.

Thank you so much. I don't think I should trust you.  

خیلی ممنونم. فکر نمیکنم بهت اعتماد کنم

You're right. But let's go  through the phrasal verbs.  

حق با شماست. اما اجازه دهید از افعال عبارتی بگذریم.

The first one you heard was turn someone down. I've asked Tom and Dick and Harry to do it,  

اولین چیزی که شنیدید این بود که کسی را رد کنید. من از تام و دیک و هری خواسته ام که این کار را انجام دهند،

and they all turned me down. If you make a request and someone says no,  

و همه آنها من را رد کردند. اگر درخواستی بکنید و کسی بگوید نه،

they turn you down. We can also turn down offers,  

او شما را رد می‌کند. همچنین می‌توانیم پیشنهادات را رد کنیم،

and again it means reject them. OK, next verb: take on.  

و دوباره به معنای رد کردن آنهاست. خوب، فعل بعدی: take on.

Nobody wants to take the project  on because it's so difficult.  

هیچ‌کس نمی‌خواهد پروژه را به عهده بگیرد زیرا بسیار دشوار است.

Here take on means to accept extra  work or extra responsibility.  

در اینجا ابزاری برای پذیرش کار اضافی یا مسئولیت اضافی در نظر بگیرید.

I'd love to take on a new project.  Especially a television commercial.  

من دوست دارم پروژه جدیدی را انجام دهم. مخصوصا تبلیغات تلویزیونی.

Now if you take on too much work, you might  get snowed under. That's the next verb.  

حالا اگر بیش از حد کار کنید، ممکن است زیر برف ببارید. این فعل بعدی است.

Vicki would love to work on this project. The  problem is she's snowed under at the moment.  

ویکی دوست دارد روی این پروژه کار کند. مشکل این است که او در حال حاضر زیر برف باریده است.

If you're snowed under, you have more  things to do than you can manage.  

اگر زیر برف برف نشسته‌اید، کارهای بیشتری برای انجام دادن دارید که بتوانید مدیریت کنید.

We use this verb to talk about too much work.  

ما از این فعل برای صحبت در مورد کار زیاد استفاده می کنیم.

And if we're snowed under, we might 'hand a  project over' to someone else - give it away.  

و اگر ما زیر برف بباریم، ممکن است پروژه‌ای را به شخص دیگری واگذار کنیم - آن را واگذار کنیم.

Perhaps I can hand the project over  to Jay. That would solve my problem.  

شاید بتوانم پروژه را به جی بسپارم. این مشکل من را حل می کند.

When you 'hand over' a project, you give  someone else your power and responsibility.  

وقتی پروژه‌ای را «تحویل» می‌کنید، قدرت و مسئولیت خود را به شخص دیگری واگذار می‌کنید.

I don't know if I want to give  you my power and responsibility.  

نمی‌دانم می‌خواهم قدرت و مسئولیتم را به تو بدهم یا نه.

J: Hand it over to me! OK. Next verb, back out.  

ج: آن را به من بسپار! خوب. فعل بعدی، عقب رفتن.

I don't know if I can back out of the  project because I said I'd do it.  

نمی‌دانم می‌توانم از پروژه برگردم یا نه، زیرا گفتم این کار را انجام خواهم داد.

When we back out we decide NOT to do  something that we earlier agreed to do.  

هنگامی که از این کار عقب نشینی می کنیم، تصمیم می گیریم کاری را انجام ندهیم که قبلاً توافق کرده بودیم.

So it's when we promised to do something,  but then we decide not to do it.  

بنابراین زمانی است که ما قول دادیم کاری را انجام دهیم، اما بعد تصمیم می‌گیریم آن را انجام ندهیم.

And the last verb you heard:  take over from somebody.  

و آخرین فعل‌ای که شنیدید: take over from somebody.

OK. I'll go and ask Kathy if  you can take over from me.  

خوب. من می‌روم و از کتی می‌پرسم که آیا می‌توانی از من مسئولیت بگیری.

Thank you! When someone takes over,  

متشکرم! هنگامی که شخصی مسئولیت را بر عهده می گیرد،

they begin to take control from someone else. We also talk about business takeovers,  

شروع به گرفتن کنترل از شخص دیگری می کند. ما همچنین در مورد تصاحب کسب و کار صحبت می کنیم،

when one company buys the shares of another.  And that's about taking control as well.  

زمانی که یک شرکت سهام شرکت دیگری را خریداری می کند. و این در مورد کنترل نیز هست.

If Kathy says yes, Jay can take over from me and  become the project manager. That would be great!  

اگر کتی بگوید بله، جی می‌تواند از من مسئولیت بگیرد و مدیر پروژه شود. این عالی خواهد بود!

OK, I think it's time for the  second part of this story now.  

خوب، فکر می‌کنم اکنون زمان قسمت دوم این داستان فرا رسیده است.

I have a BAD feeling about this. You don't trust me.  

من حس بدی نسبت به این موضوع دارم. تو به من اعتماد نداری

No, I don't. You're very wise. Let's see what happens.  

نه، نه. تو خیلی عاقل هستی بذار ببینیم چه اتفاقی میافتد.

What did Kathy say? She said... Yes! Congratulations.  

کتی چی گفت؟ او گفت: بله! تبریک می گویم.

You're now the official project manager. Oh that's great. Thank you so much.  

شما اکنون مدیر پروژه رسمی هستید. آه، این خیلی عالیه. خیلی ممنونم.

You're welcome. So let me fill you  in. The files are all on the network,  

خواهش میکنم. پس اجازه دهید شما را تکمیل کنم . فایل‌ها همه در شبکه هستند،

and here's the first draft of the script. Great!  

و این هم اولین پیش‌نویس اسکریپت. عالی!

I ran it by the client and the  director and here's their feedback.  

من آن را توسط مشتری و کارگردان اجرا کردم و بازخورد آنها در اینجا است.

Did they like it? Yes. They have a few suggestions, of course,  

آیا آنها آن را دوست داشتند؟ آره. البته آنها چند پیشنهاد دارند،

so you'll need to make some changes. No problem.  

بنابراین باید تغییراتی ایجاد کنید. مشکلی نیست

The client wants the script to be  longer and they want you to zero in  

مشتری می‌خواهد اسکریپت طولانی‌تر باشد و از شما می‌خواهد

on the product specifications. OK.  

مشخصات محصول را صفر کنید. خوب.

And the director wants some cuts.  She'd like the script to be shorter.  

و کارگردان خواهان کاهش است. او دوست دارد فیلمنامه کوتاهتر باشد.

So longer but shorter? I'm sure you'll figure it out.  

خیلی طولانی تر اما کوتاه تر؟ مطمئنم متوجه میشی

Anything else? Yes, the director  

چیز دیگری مد نظر دارید؟ بله، کارگردان

pushed back on the idea of product specs. She  wants you to cut them and add some humour.  

ایده مشخصات محصول را عقب انداخت. او از شما می‌خواهد که آنها را برش دهید و کمی طنز اضافه کنید.

So add some jokes? That could be fun. But not too many because the client wants  

پس چند جوک اضافه کنید؟ این می تواند سرگرم کننده باشد. اما نه خیلی زیاد، زیرا مشتری می‌خواهد

it to be more serious. I don't understand.  

این موضوع جدی‌تر باشد. من نمی فهمم.

Just read their feedback. They've spelled out  what they want. Now I need to get going.  

فقط بازخورد آنها را بخوانید. آنها آنچه را که می خواهند بیان کرده اند. حالا باید راه بروم

Wait a minute. What's the schedule? Oh there's no rush. You can take your time.  

یک دقیقه صبر کن. برنامه چیه؟ اوه عجله ای نیست می توانید وقت بگذارید.

But Kathy wants the new script  on her desk in half an hour.  

اما کتی می خواهد فیلمنامه جدید را نیم ساعت دیگر روی میزش بگذارد.

What? I was right. That didn't go well for me!  

چی؟ حق با من بود. برای من خوب پیش نرفت!

True. When did you start to  suspect there was a problem?  

درست است، واقعی. چه زمانی شروع به مشکوک شدن به وجود مشکل کردید؟

As soon as you started to fill me in. And that was the first verb.  

به محض اینکه شروع به پر کردن من کردی. و این اولین فعل بود.

Let me fill you in on what's happened so far. OK.  

اجازه دهید شما را در مورد آنچه تاکنون رخ داده است، تکمیل کنم. خوب.

When we fill someone in on something  we bring them up to date. We tell them  

وقتی کسی را در مورد چیزی تکمیل می کنیم، او را به روز می کنیم. ما به آنها

about recent events and what's been happening. For example, if someone's been away on holiday,  

درباره رویدادهای اخیر و آنچه در حال رخ دادن است می‌گوییم. به عنوان مثال، اگر شخصی در تعطیلات نبوده است،

we might have to fill them in on what's  been happening when they get back.  

ممکن است مجبور شویم بعد از بازگشت او را در مورد اتفاقاتی که در حال رخ دادن است پر کنیم.

The next verb was run by. We can run things by  people or past people. It means the same thing.  

فعل بعدی توسط اجرا شد. ما می‌توانیم کارها را توسط افراد یا افراد گذشته اداره کنیم. به همین معنی است.

It's when we tell them about a plan  so they can give their opinion.  

زمانی است که به آنها درباره یک طرح می گوییم تا بتوانند نظرشان را بیان کنند.

I ran the script past the client and the  director in order to get their feedback.  

من فیلمنامه را از کنار مشتری و کارگردان عبور دادم تا بازخورد آنها را دریافت کنم.

And their feedback was very different.  They wanted completely different things.  

و بازخورد آنها بسیار متفاوت بود. آنها چیزهای کاملاً متفاوتی می خواستند.

Yes. The client wanted to zero in on the  product specifications but the director didn't.  

Zero in on is the next phrasal verb. The director wants you to cut the product  

آره. مشتری می خواست مشخصات محصول را به صفر برساند، اما مدیر این کار را نکرد.

Zero in on فعل عبارتی بعدی است. مدیر از شما می‌خواهد که مشخصات محصول را کاهش دهید

specifications, but the client  wants you to zero in on them.  

، اما مشتری از شما می‌خواهد که آنها را به صفر برسانید.

If we zero in on something we focus on  it and fix all our attention on it.  

اگر چیزی را به صفر برسانیم، روی آن تمرکز می کنیم و تمام توجه خود را به آن معطوف می کنیم.

And that wasn't your only problem. The client wants the script to be longer  

و این تنها مشکل شما نبود. مشتری می‌خواهد فیلمنامه طولانی‌تر باشد

but the director wants it to be shorter. I'm sure you'll figure it out.  

اما کارگردان می‌خواهد کوتاه‌تر باشد. مطمئنم متوجه میشی

Figure out. If there's a problem, we have to think  and find an answer. We have to figure it out.  

کشف کردن. اگر مشکلی وجود دارد، باید فکر کنیم و پاسخی پیدا کنیم. ما باید آن را کشف کنیم.

I don't think anyone can figure out  a solution to this problem though.  

من فکر نمی کنم کسی بتواند راه حلی برای این مشکل بیابد.

Yeah, it's probably impossible!  OK, next verb, push back on.  

بله، احتمالا غیرممکن است! خوب، فعل بعدی، فشار به عقب.

If someone doesn't like an idea or  a plan, they might push back on it.  

اگر کسی ایده یا طرحی را دوست نداشته باشد ، ممکن است آن را پس بزند.

It means they resist it and don't accept it.  

یعنی در مقابل آن مقاومت می کنند و نمی پذیرند.

The director pushed back on the  idea of product specifications.  

کارگردان ایده مشخصات محصول را عقب انداخت.

We use this verb in British English too,  but it's more common in American English.  

ما از این فعل در انگلیسی بریتانیایی نیز استفاده می‌کنیم، اما در انگلیسی آمریکایی رایج‌تر است.

You can use pushback as a noun as well, to  talk about resistance to an idea or plan.  

می‌توانید از pushback به عنوان اسم نیز استفاده کنید تا درباره مقاومت در برابر یک ایده یا طرح صحبت کنید.

And the last verb you heard  is spell something out.  

و آخرین فعل‌ای که شنیدید این است که چیزی را هجی کنید.

Just read their feedback. They've  spelled everything out for you there.  

فقط بازخورد آنها را بخوانید. آنها همه چیز را برای شما در آنجا نوشته اند.

When we spell something out,  we explain it in detail.  

وقتی چیزی را هجی می کنیم، آن را با جزئیات توضیح می دهیم.

So it's very simple, clear,  and easy to understand.  

بنابراین بسیار ساده، واضح و قابل درک است.

Except I don't think their feedback's going to be  easy to understand. Or easy to put into action.  

به جز اینکه فکر نمی‌کنم بازخورد آنها به راحتی قابل درک باشد. یا به راحتی قابل اجراست.

But we hope all the phrasal verbs  will now be easy to understand.  

اما امیدواریم همه افعال عبارتی اکنون به راحتی قابل درک باشند.

And that you never have to take on projects  where your clients want different things.  

و اینکه هرگز مجبور نیستید پروژه‌هایی را انجام دهید که مشتریان شما چیزهای متفاوتی می‌خواهند.

We have lots more videos on phrasal verbs I'll put some links at the end and if you've  

ما ویدیوهای بیشتری در مورد افعال عبارتی داریم که در پایان چند پیوند قرار می‌دهیم و اگر از

enjoyed this video, please give it a thumbs up  and make sure you're subscribed to our channel.  

این ویدیو لذت بردید، لطفاً آن را تأیید کنید و مطمئن شوید که در کانال ما مشترک شده‌اید.

Bye-bye Bye

خداحافظ خداحافظ