Almost, nearly, amiable, amicable - it's Q&A time!

Look we’re back in our room with interesting things.

ببینید ما با چیزهای جالب به اتاق خود برگشتیم .

You know what that means.

میدونی یعنی چی

Yes, it must be a Q and A?

بله، باید Q و A باشد؟

Yes, it’s question and answer time.

بله، زمان پرسش و پاسخ است. از

Thank you all so much for sending us questions.

همه شما برای ارسال سؤالات ما بسیار سپاسگزاریم.

We love reading the comments and questions you leave for us.

ما عاشق خواندن نظرات و سوالاتی هستیم که برای ما می گذارید.

It’s very motivating.

خیلی انگیزه داره

Please keep them coming.

لطفا آنها را ادامه دهید.

OK, what’s the first one?

باشه، اولی چیه؟

It comes from John Benson and he asks can you tell us about two time adverbs, 'almost'

از جان بنسون می‌آید و می‌پرسد آیا می‌توانید درباره دو قید زمانی، «تقریبا»

and 'nearly'?

و «تقریبا» به ما بگویید؟

Oh interesting question.

اوه سوال جالب

Thank you John Benson!

ممنون جان بنسون!

Yeah, almost – nearly.

بله، تقریبا - تقریبا.

Do they mean the same thing?

آیا منظور آنها یکسان است؟

Well, they often mean the same thing.

خوب، آنها اغلب به همین معنا هستند.

For example, if we’re counting things.

به عنوان مثال، اگر ما چیزها را بشماریم.

Like, what’s the time?

مثلا ساعت چند است؟

The time?

زمان؟

It’s nearly three o’clock.

ساعت نزدیک به سه است.

Or it’s almost three o’clock.

یا ساعت تقریباً سه است.

They mean the same thing.

منظورشون همینه

Yeah, same meaning.

آره به همین معنی

And we use them both if we’re measuring progress too.

و اگر پیشرفت را هم اندازه گیری کنیم، از هر دوی آنها استفاده می کنیم .

So we’re almost finished.

بنابراین ما تقریباً تمام شده ایم.

We’re nearly finished – same thing.

ما تقریباً به پایان رسیده ایم - همان چیز.

Come on, Jay.

بیا جی.

You’re nearly there.

شما تقریباً آنجا هستید

Keep going!

ادامه بده!

You’re almost there.

شما تقریباً آنجا هستید.

I think that in American English we say ‘almost’ more than we say ‘nearly’.

من فکر می‌کنم که در انگلیسی آمریکایی بیشتر «تقریبا» می‌گوییم تا «تقریبا».

Yes.

آره. در اینجا

There’s a difference between British and American English here.

بین انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی تفاوت وجود دارد .

Almost is more common in American English, but both words are possible in American, right?

تقریباً در انگلیسی آمریکایی رایج تر است، اما هر دو کلمه در آمریکایی امکان پذیر است، درست است؟

Yes, I could say both, but normally I say almost.

بله، می‌توانم هر دو را بگویم، اما معمولاً تقریباً می‌گویم.

But here’s the question.

اما سوال اینجاست آیا

Are there situations where almost and nearly are different?

شرایطی وجود دارد که تقریباً و تقریباً متفاوت هستند؟

Yes.

آره.

We don’t use ‘nearly’ before negative words like no, nobody, nothing, none, never…

ما قبل از کلمات منفی از "تقریبا" استفاده نمی کنیم مانند نه، هیچ کس، هیچ، هیچ، هرگز...

With negative words we say almost.

با کلمات منفی تقریباً می گوییم.

So, almost none… almost nobody… almost never….

بنابراین، تقریباً هیچ… تقریباً هیچ کس… تقریباً هرگز….

Yeah.

آره

So we almost never say ‘nearly’ with those words!

بنابراین ما تقریباً هرگز با این کلمات "تقریبا" نمی گوییم !

Yeah, with negative words, say ‘almost’.

بله، با کلمات منفی، "تقریبا" بگویید.

Great.

عالی.

OK!

خوب!

Next question?

سوال بعدی؟

Yeah, what’s next?

آره، بعد چی؟

Erm...

ارم...

We had a couple of questions about the English Show.

چند تا سوال در مورد نمایش انگلیسی داشتیم .

Oh. People wanted to know when the next show is.

اوه مردم می خواستند بدانند نمایش بعدی کی است.

Oh.

اوه

For those that don’t know, we had live shows this year with our friend in Paris, Jason

برای کسانی که نمی‌دانند، امسال با دوستمان در پاریس، جیسون

R Levine - Fluency MC.

آر لوین - Fluency MC، برنامه‌های زنده داشتیم.

But we haven’t had one for a while.

اما مدتی است که نداریم.

What’s happening Vicki?

چه اتفاقی می افتد ویکی؟

Well – the background.

خوب - پس زمینه.

We had problems because sometimes the live stream didn’t work.

ما مشکلاتی داشتیم زیرا گاهی اوقات پخش زنده کار نمی کرد.

The technology was unreliable, so we tried making some edited shows, and they worked

فناوری غیرقابل اعتماد بود، بنابراین ما سعی کردیم چند نمایش ویرایش شده بسازیم، و آنها

really well.

واقعاً خوب کار کردند.

Yeah, but the main problem is time because they take me a long time to edit.

بله، اما مشکل اصلی زمان است زیرا ویرایش آنها زمان زیادی را از من می گیرد.

So, have you given up on the idea?

بنابراین، آیا این ایده را رها کرده اید؟

No, I don’t think so and we have lots of things we plan to do with Jason.

نه، من اینطور فکر نمی کنم و ما کارهای زیادی داریم که قصد داریم با جیسون انجام دهیم.

So, can you ask me again in a couple of months?

بنابراین، می توانید چند ماه دیگر دوباره از من بپرسید؟

Ask me a different question now.

حالا یه سوال متفاوت از من بپرس

OK.

خوب.

This one’s from Shreelata Rao and she said: Hi Vicky and Jay.

این یکی از شریلاتا رائو است و او گفت: سلام ویکی و جی.

I love all your videos.

من همه ویدیوهای شما را دوست دارم.

You mix learning with fun and that makes it all the more interesting.

شما یادگیری را با سرگرمی ترکیب می کنید و این موضوع آن را جذاب تر می کند.

I have a question...

یه سوال دارم...

What is the difference between amiable and amicable?

فرق amiable و amicable چیه؟

Amiable and Amicable.

دوستانه و دوستانه.

They’re both adjectives and they have very similar meanings.

آنها هر دو صفت هستند و معانی بسیار مشابهی دارند.

Yes, you could say a person is amiable.

بله، می توان گفت که یک فرد دوست داشتنی است.

Like, I’m an amiable person.

مثلاً من آدم دوست داشتنی هستم.

I’m friendly and easy to like.

من دوستانه هستم و به راحتی دوست دارم.

Yeah right.

بله درسته.

Shreelata, the difference here is about what the two adjectives describe.

شریلاتا، تفاوت اینجا در مورد چیزی است که این دو صفت توصیف می کنند.

We use amiable to describe people who are pleasant, and we use amicable to describe

ما از amiable برای توصیف افرادی که خوشایند هستند و از amicable برای توصیف

relationships and agreements.

روابط و توافقات استفاده می کنیم.

So for example, Vicki and I have an amicable relationship.

به عنوان مثال، من و ویکی یک رابطه دوستانه داریم .

Yeah.

آره

So you could say someone is amiable, but you could say two people have an have an amicable

بنابراین می‌توان گفت کسی دوست‌داشتنی است، اما می‌توان گفت که دو نفر طلاق توافقی دارند

divorce.

.

They reached an amicable settlement or agreement.

آنها به یک توافق یا توافق دوستانه دست یافتند.

So they felt friendly and didn’t want to quarrel.

بنابراین آنها احساس دوستانه می کردند و نمی خواستند نزاع کنند.

Like us.

مانند ما.

We never quarrel.

ما هرگز دعوا نمی کنیم.

Let’s have another question.

بیایید یک سوال دیگر داشته باشیم.

OK.

خوب. در

Here’s one from Marcio Oliveira and he had a question about a scene in our video on the

اینجا یکی از مارسیو اولیویرا است و او در مورد صحنه ای در ویدیوی ما در مورد

word 'Actually'.

کلمه "در واقع" سوالی داشت.

Let’s roll a clip.

بیایید یک کلیپ بچرخانیم.

Do you have some scissors I can borrow?

آیا قیچی دارید که بتوانم قرض بگیرم؟

No, sorry.

نه متاسفم

Oh. OK.

اوه خوب.

Oh, wait a miute.

اوه، یک دقیقه صبر کن

Actually I have one here.

راستش من اینجا یکی دارم

Oh, thank you very much.

آه از شما بسیار سپاسگزارم.

You're very welcome.

خیلی خوش اومدی

Now Marcio said, 'I would like to ask, Jay says "I have one" for some scissors.

حالا مارسیو گفت: «می‌خواهم بپرسم، جی می‌گوید «یکی دارم» برای چند قیچی.

Is that OK to a native to a pair of scissors like that, I mean, as a singular thing?

آیا برای یک فرد بومی با یک جفت قیچی مانند آن، به عنوان یک چیز منفرد، درست است؟

Thanks, and congrats for the nice job!'.

با تشکر، و تبریک برای کار خوب!'.

Oh wow!

اوه وای!

Well spotted Marcio.

مارسیو خوب دیده می شود.

In my opinion, (I’m British) no, what Jay said was totally wrong and grammatically incorrect!

به نظر من، (من بریتانیایی هستم) نه، چیزی که جی گفت کاملاً اشتباه و از نظر گرامری نادرست بود!

And in my English, because I’m American, it was perfectly correct.

و به زبان انگلیسی من، چون آمریکایی هستم، کاملاً درست بود.

Actually I have one here.

راستش من اینجا یکی دارم

Oh, thank you very much.

آه از شما بسیار سپاسگزارم.

You're very welcome.

خیلی خوش اومدی

It’s a British - American difference.

این یک تفاوت بریتانیا و آمریکاست.

They are scissors – in British English it’s a plural noun.

آنها قیچی هستند - در انگلیسی بریتانیایی این یک اسم جمع است.

But scissors are one thing in American – a cutting instrument - one thing!

اما قیچی در آمریکا یک چیز است - ابزار برش - یک چیز!

Wel, one, two blades.

خوب، یک، دو تیغه.

So you say scissors with and s at the end, but it’s not a plural noun.

بنابراین شما می گویید قیچی با و s در پایان، اما این یک اسم جمع نیست.

No, I have one scissors.

نه، من یک قیچی دارم.

I have some scissors.

من مقداری قیچی دارم

No, I have one scissors.

نه، من یک قیچی دارم.

Plural nouns can be tricky in English.

اسامی جمع می توانند در زبان انگلیسی پیچیده باشند.

There are lots of plural nouns that are plurals for both of us but singular things in other

اسم‌های جمع زیادی وجود دارند که برای هر دوی ما جمع هستند اما در زبان‌های دیگر مفرد هستند

languages.

.

Like glasses and binoculars.

مثل عینک و دوربین دوچشمی.

Yes, we say glasses and binoculars in American too.

بله، عینک و دوربین دوچشمی را هم به آمریکایی می گوییم .

And then there are trousers and knickers.

و سپس شلوار و کتانی وجود دارد.

You mean pants and underwear.

منظورتان شلوار و لباس زیر است.

But scissors are special in American because you see them as singular and you’ll say

اما قیچی در آمریکایی خاص است زیرا شما آنها را مفرد می بینید و می گویید

one scissors.

یک قیچی.

Yes.

آره.

I’ve lived in America for nearly twenty years but I didn’t realise you said that

من نزدیک به بیست سال است که در آمریکا زندگی کرده‌ام، اما

until we shot that scene.

تا زمانی که آن صحنه را نگرفتیم، متوجه نشدم که شما این را گفتید.

Yep.

بله

So well done Marcio for spotting that and thank you for that question.

آفرین به مارسیو که متوجه شد و از شما برای این سوال متشکرم.

What’s next?

بعد چی؟

Lots of people told us about English words that they found hard to pronounce like thaw

افراد زیادی به ما در مورد کلمات انگلیسی گفتند که تلفظ آنها سخت بود مانند thaw

and though and island and lots more.

and while و island و خیلی چیزهای دیگر.

So thank you for that.

بنابراین برای آن از تو متشکرم.

Yeah, we made two videos about words that are hard to pronounce and I’ll put a link

بله، ما دو ویدیو درباره کلماتی ساختیم که تلفظ آنها سخت است و من یک پیوند را در اینجا قرار می دهم

here because I think it’s going to turn into a series when we add all your words.

زیرا فکر می کنم وقتی همه کلمات شما را اضافه می کنیم تبدیل به یک سریال می شود.

Thank you for all your suggestions.

از تمامی پیشنهادات شما سپاسگزارم.

They were really great.

واقعا عالی بودند

We’re working on more videos now, so subscribe to this channel and hit the notification bell

اکنون در حال کار بر روی ویدیوهای بیشتری هستیم، بنابراین در این کانال مشترک شوید و زنگ اعلان را بزنید

so you don’t miss them.

تا آنها را از دست ندهید.

And if have other requests for other videos you’d like, please tell us.

و اگر درخواست دیگری برای ویدیوهای دیگری دارید که دوست دارید، لطفاً به ما بگویید. یه

Another question?

سوال دیگه؟

OK, I’ve saved this one for last because it’s a little different.

خوب، من این یکی را برای آخر ذخیره کردم زیرا کمی متفاوت است.

It comes from Sebastian Alegria and he says 'What things do you like more from your work

این از سباستین آلگریا می آید و او می گوید "چه چیزهایی را در کار خود

as a teacher?'

به عنوان معلم بیشتر دوست دارید؟"

So he means what do I like most about being a teacher.

بنابراین منظور او از معلم بودن چه چیزی است .

That’s a completely different kind of question.

این یک نوع سؤال کاملاً متفاوت است.

Yes it is, but what do you think?

بله همینطور است، اما نظر شما چیست؟

Well, I know that for lots of people, learning English is a like chore.

خوب، می دانم که برای بسیاری از مردم، یادگیری زبان انگلیسی مانند یک کار طاقت فرسا است.

It’s a job you have to do.

این کاری است که باید انجام دهید.

It’s not because you want to do it but you must do it.

این به این دلیل نیست که شما می خواهید آن را انجام دهید، بلکه باید آن را انجام دهید.

And I want to help and make it as easy, and enjoyable and efficient as I can.

و من می خواهم کمک کنم و آن را تا جایی که می توانم آسان، لذت بخش و کارآمد کنم.

So you don’t waste time and you can learn fast as possible.

بنابراین زمان را تلف نمی کنید و می توانید در سریع ترین زمان ممکن یاد بگیرید.

So what I like most is helping.

بنابراین چیزی که من بیشتر دوست دارم کمک کردن است.

What about you?

تو چطور؟

Oh I feel the same.

اوه منم همین حس رو دارم

And I see technology and the internet as a way of bringing the world together so we can

و من فناوری و اینترنت را راهی برای گرد هم آوردن جهان می دانم تا بتوانیم

all communicate.

همه با هم ارتباط برقرار کنیم.

Yeah, we both love that - helping people to communicate and I think we both love having

بله، ما هر دو عاشق آن هستیم - کمک به مردم برای برقراری ارتباط و من فکر می‌کنم که هر دو دوست داریم

the opportunity to be creative together too.

فرصتی برای خلاقیت با هم داشته باشیم.

Yep. Thank you for that question Sebastian.

بله سباستین برای این سوال متشکرم.

It was one that really got us thinking.

این یکی از مواردی بود که واقعاً ما را به فکر فرو برد.

Yeah.

آره

We should stop now perhaps and get this edited.

شاید اکنون باید متوقف شویم و این را ویرایش کنیم.

Yes, thank you everyone for all your questions.

بله، از همه شما برای تمام سوالات شما متشکرم.

They were great.

عالی بودند.

Now, please keep them coming and see you all next week!

حالا، لطفا آنها را ادامه دهید و هفته آینده همه شما را ببینیم !

Bye.

خدا حافظ.

Bye.

خدا حافظ.