Everyday English: 12 more phrases you should know (set three)

What does it mean if something's had it? Or if something's just the job?  

اگر چیزی آن را داشته باشد به چه معناست؟ یا اگر چیزی فقط کار است؟

Or it serves someone right? Or it's fair enough?  

یا در خدمت کسی درست است؟ یا به اندازه کافی منصفانه است؟

We're exploring these phrases  and lots more like them.  

ما در حال کاوش در این عبارات و موارد مشابه دیگر هستیم.

Come and join us and take  your English up a level.  

بیایید و به ما بپیوندید و زبان انگلیسی خود را یک سطح بالا ببرید.

Welcome to the third video in our  series on colloquial English.  

به سومین ویدیو از مجموعه  ما در مورد انگلیسی محاوره ای خوش آمدید.

We have some new conversations for  you, stacked full of useful phrases.  

ما چند مکالمه جدید برای شما داریم که مملو از عبارات مفید است.

They're things English speakers say all  the time and they're often informal.  

آنها چیزهایی هستند که انگلیسی زبانان همیشه می گویند و اغلب غیر رسمی هستند.

When you start using them, your English is  going to sound more natural and conversational.  

وقتی شروع به استفاده از آنها می کنید، انگلیسی شما طبیعی تر و محاوره ای تر به نظر می رسد.

So let's start the first video  and see what we've got!  

پس بیایید اولین ویدیو را شروع کنیم و ببینیم چه چیزی داریم!

Oh,hey, is this English chocolate? Yes, it is. It's for the grandkids.  

اوه، هی، این شکلات انگلیسی است؟ بله همینطور است. برای نوه هاست

Do you want me to unwrap it for them? Nice try. They can unwrap it themselves.  

آیا می خواهید آن را برای آنها باز کنم؟ تلاش خوبی بود. خودشان می توانند آن را باز کنند.

Oh, there's my taxi. Gotta go.  

اوه، تاکسی من است. باید برم.

And don't even think about it.  

و اصلا بهش فکر نکن زمانی می‌گوییم

We say 'Nice try' when someone has made  an effort or an attempt to do something,  

«تلاش خوب» وقتی کسی تلاش یا تلاشی برای انجام کاری کرده است،

but they weren't quite successful. Can you get it in?  

اما کاملاً موفق نبوده است. می توانید آن را وارد کنید؟

Oh well done. Your turn. Oh nice try.  

اوه آفرین. نوبت شماست اوه خوب امتحان کن

What are you doing? But here's the thing. We often use  

چه کار می کنی؟ اما موضوع اینجاست. ما اغلب از

'nice try' in an ironic or sarcastic way. So when  an attempt was sneaky and not a nice thing to do.  

«امتحان خوب» به روشی کنایه آمیز یا طعنه آمیز استفاده می کنیم. بنابراین زمانی که یک تلاش یواشکی بود و کار خوبی نبود.

Do you want me to taste this chocolate  for you to check that it's OK.  

آیا می‌خواهید این شکلات را بچشم تا بررسی کنید سالم است؟

Nice try. No, you can't have any.  

تلاش خوبی بود. نه، شما نمی توانید داشته باشید.

OK, another phrase you heard was 'gotta  go'. It's short for 'I've got to go'  

بسیار خوب، عبارت دیگری که شنیدید «باید بروم» بود. مخفف عبارت «باید بروم» است

We say it when we're leaving,  especially if we're in a rush.  

وقتی می‌رویم آن را می‌گوییم، مخصوصاً اگر عجله داریم.

And in British English, we could also say  'Must dash'. It means the same thing.  

و در انگلیسی بریتانیایی نیز می‌توانیم بگوییم «باید خط تیره». به همین معنی است.

And in American English we might say  'I have to run', or 'I gotta run.'  

و در انگلیسی آمریکایی ممکن است بگوییم «من باید بدوم» یا «باید بدوم».

Oh, that's our taxi. Must dash. Yeah, we gotta run.  

اوه، این تاکسی ماست. باید خط تیره. آره، باید فرار کنیم

And then the last phrase was 'Don't even  think about it'. This is a warning.  

و سپس آخرین عبارت "حتی به آن فکر نکن" بود. این یک هشدار است.

We use it to tell someone that  something is not allowed.  

ما از آن استفاده می کنیم تا به کسی بگوییم که چیزی مجاز نیست.

And it's very forceful -  so it's a serious warning.  

و بسیار قوی است - بنابراین یک هشدار جدی است.

Don't even think about touching  that chocolate while I'm out.'  

وقتی بیرون هستم، حتی به لمس آن شکلات فکر نکنید.

I wont! I promise!  

من عادت ندارم! قول میدهم!

You broke your promise. But I didn't eat any!  

تو زیر قولت زدی ولی من هیچی نخوردم!

You'd better not! OK, let's have another video clip.  

بهتره که نه! خوب، بیایید یک کلیپ ویدیویی دیگر داشته باشیم.

All right. This conversation is very short  and you have to listen carefully at the end.  

خیلی خوب. این مکالمه بسیار کوتاه است و در پایان باید با دقت گوش کنید.

You need to use the other  copier. This one's not working.  

باید از دستگاه کپی دیگر استفاده کنید . این یکی کار نمیکنه

Really? Why not? They think it's an  

واقعا؟ چرا که نه؟ آنها فکر می کنند این یک

electrical fault. Hmmm.  

خطای الکتریکی است. هوم به

Told you. The phrase 'told you' is short for  

شما گفت. عبارت "به تو گفتم" مختصر "

'I told you so'. We say it if we warned  

من به تو گفتم" است. اگر به

someone about doing something dangerous or silly  and then they went ahead and did it anyway.  

شخصی در مورد انجام کاری خطرناک یا احمقانه هشدار دادیم، آن را می گوییم و سپس او ادامه داد و به هر حال آن را انجام داد.

But it's very annoying when people say this. Well it's very annoying when they ignore your  

اما وقتی مردم این را می گویند بسیار آزاردهنده است. خوب وقتی آنها هشدارهای شما را هم نادیده می گیرند بسیار آزاردهنده است

warnings too. Let's look at some similar phrases. OK, here's a different situation.  

. بیایید به چند عبارت مشابه نگاه کنیم. خوب، اینجا یک وضعیت متفاوت است.

Hey, guess what. John's  just got a parking ticket.  

هی، حدس بزن جان فقط یک بلیط پارکینگ گرفت.

That'll teach him. That's not a nice thing to say.  

این به او یاد می دهد. این حرف قشنگی نیست.

Well, it serves him right. He's  always parking in the disabled spot.  

خوب، به او خدمت می کند. او همیشه در محل معلولان پارک می‌کند.

Oh, I see what you mean. Fair enough. The first phrase you heard there was  

اوه متوجه منظورت شدم به اندازه کافی منصفانه اولین عبارتی که در آنجا شنیدید،

'Guess what'. This is very common. It's what we say before we tell  

«حدس بزنید چه چیزی» بود. این بسیار رایج است. این چیزی است که قبل از اینکه به یک نفر بگوییم، می گوییم،

someone some news Especially if we think  

مخصوصاً اگر فکر کنیم

it's something that will surprise them. Guess what. I just saw a traffic warden  

این چیزی است که او را شگفت زده می کند. حدس بزن چی شده. من همین الان دیدم که یک مامور راهنمایی و رانندگی

put a parking ticket on Jay's car. What!  

بلیط پارکینگ را روی ماشین جی گذاشته است. چی!

Now you're worried. OK, another phrase  you heard was 'That'll teach him'.  

حالا شما نگران هستید. بسیار خوب، عبارت دیگری که شنیدید این بود که «این به او یاد خواهد داد».

We say this when someone gets punished  for doing something silly or wrong.  

این را زمانی می گوییم که فردی به دلیل انجام کاری احمقانه یا اشتباه تنبیه می شود.

The idea is they've had a  lesson in what NOT to do.  

ایده این است که آنها درسی داشته اند که چه کاری را نباید انجام دهند.

Ow! That'll teach him. He's always taking my coffee.  

اوه! این به او یاد می دهد. او همیشه قهوه من را می گیرد. در

It served me right. And that was another phrase we heard.  

خدمتم بود و این جمله دیگری بود که شنیدیم.

John's always parking in the disabled spot  so it served him right when he got a ticket.  

جان همیشه در محل معلولان پارک می‌کند بنابراین درست زمانی که بلیت گرفت به او خدمت کرد.

So the idea there was John deserved  the ticket because he behaved badly.  

بنابراین ایده وجود جان، سزاوار بلیت بود، زیرا او رفتار بدی داشت.

But we probably wouldn't say  these things directly to John.  

اما احتمالاً این چیزها را مستقیماً به جان نمی‌گوییم.

'That'll teach you. It serves you right!"  

این به شما یاد می دهد. این به شما کمک می کند!"

That would be annoying. It's  not a nice thing to say.  

این آزاردهنده خواهد بود. گفتن آن  چیز خوبی نیست.   در

Bur here's a nice phrase you should learn. Hmm, I see what you mean. Fair enough.  

اینجا عبارت خوبی است که باید یاد بگیرید. هوم، منظور شما را متوجه شدم. به اندازه

]Fair enough means I think what you're  saying is fair and reasonable. We  

کافی منصفانه. منصفانه و معقول است. ما

say it a lot in British English. It works in American English too.  

آن را زیاد به انگلیسی بریتانیایی می‌گوییم. به انگلیسی آمریکایی هم کار می‌کند.

Is that the washing? If you do the laundry,  

آیا این شستن است؟ اگر لباس‌ها را بشویید،

I'll fold the clothes. Fair enough.  

لباس‌ها را تا می‌کنم. به اندازه کافی منصفانه است.

You agreed to my deal. That's because I thought it was fair. I mean I  

شما با معامله من موافقت کردید. من فکر کردم عادلانه است. یعنی می‌خواستم

wanted you to do the washing AND fold the clothes,  but I realized you had a different point of view.  

شستن را انجام دهید و لباس‌ها را تا کنید، اما متوجه شدم که شما دیدگاه دیگری دارید.

So you didn't want to argue with me. Exactly. It was fair enough!  

بنابراین نمی‌خواستید با من بحث کنید. دقیقاً. به اندازه کافی منصفانه بود!

OK, let's have one more situation. Ready?  

باشه! ، بیایید یک موقعیت دیگر داشته باشیم؟ آماده هستید؟

What are you up to? I'm looking for a new audio mixer.  

چه کاری انجام می دهید؟ من به دنبال یک میکسر صوتی جدید هستم.

But you already have this mixer.  It could do with cleaning though.  

اما شما قبلاً این میکسر را دارید.  البته می تواند با تمیز کردن کار کند.

It's not working. Can we fix it?  

کار نمی کند. آیا می توانیم آن را تعمیر کنیم؟

No, it's had it. But look  here's a new digital mixer.  

نه، آن را داشته است. اما نگاه کنید اینجا یک میکسر دیجیتال جدید است.

It's just the job. How much is it?  

این فقط کار است. چقدر است؟

Six hundred bucks. In your dreams.  

ششصد دلار. در رویاهای شما.

OK, the first question Jay asked was  'What are you up to?' It's another way  

باشه، اولین درخواست در مورد جی پرسید: «چی کار می کنی؟» این روش دیگری

of saying 'What are you doing?' We use it to ask what's happening,  

برای گفتن «چیکار داری؟» است. ما از آن استفاده می‌کنیم تا بپرسیم چه اتفاقی دارد می‌افتد،

but it has another use too. Sometimes we say it  when we think someone might doing something bad.  

اما کاربرد دیگری نیز دارد. گاهی اوقات وقتی فکر می‌کنیم کسی ممکن است کار بدی انجام دهد، آن را می‌گوییم

So something they shouldn't be doing. Let's see an example of that.  

.   بنابراین کاری که نباید انجام می‌دهد . بیایید نمونه‌ای از آن را ببینیم

I'm back. Oh hi.  

. سلام.

Where are the children? Upstairs  

بچه ها کجا هستند؟ طبقه بالا

What are they up to? They're just playing. I'll go and see.  

آنها چه کار می کنند؟ آنها فقط دارند بازی می کنند. من می روم و می بینم.

So I asked what the children  were up to there because I  

بنابراین پرسیدم بچه ها در آنجا چه کار می کنند زیرا

thought they might be doing something naughty. But in a lot of situations, this phrase just means  

فکر می کردم آنها ممکن است کار بدی انجام دهند. اما در در بسیاری از موقعیت‌ها، این عبارت فقط به معنای

'what are you doing?' What are you up to?  

«چیکار می‌کنی؟» است. در حال انجام چه کاری هستید؟ به

I'm looking for a new audio mixer. But you already have this mixer.  

It could do with cleaning though. That's another useful phrase: could do with...  

We use 'could do with' when  we need or want something.  

چیزی نیاز دارم یا می خواهم.

I'm tired. I could do with a nap.  

من خسته هستم. می توانم با یک چرت انجام دهم.

I've got so much work. I  could do with an assistant.  

کار زیادی دارم.  می توانم با یک دستیار انجام دهم.

I'm thirsty. I could do with a  cup of coffee. I'll make some.  

تشنه هستم. می توانم با یک فنجان قهوه انجام دهم. برخی از آنها.

And we can also apply it to objects -  to say what needs to happen to them.  

This mixer is dirty. It could do with a clean. It really was dirty!  

We should throw it away. It's had it. That was another phrase you heard - has had it.  

عبارتی که شنیدید - تا به حال آن را داشته است.

If something has had it then it's in very  bad condition and it can't be repaired.  

اگر چیزی آن را داشته است، پس وضعیت بسیار بدی دارد و قابل تعمیر نیست.

This mixer's had it. It doesn't  work and I can't fix it.  

این میکسر آن را داشته است. کار نمی کند و نمی توانم آن را تعمیر کنم.

Your next phrase: just the job. In British  English, if something is just the job  

عبارت بعدی شما: فقط شغل. در انگلیسی بریتانیایی، اگر چیزی فقط شغل است،

then it's just what's needed for a particular  situation. Would you say it in American English?  

پس فقط همان چیزی است که برای یک موقعیت خاص لازم است . آیا آن را به انگلیسی آمریکایی می‌گویید؟

No, we'd probably say 'It's perfect'  or 'It's just what we need'  

نه، احتمالاً می‌گوییم «عالی است» یا «من این همان چیزی است که ما نیاز داریم'

Look at this mixer. It's just the job. Yeah, it's exactly what we need.  

به این مخلوط کن نگاه کنید. این فقط کار است. بله، دقیقاً همان چیزی است که ما نیاز داریم.

OK, and your last phrase: 'In your dreams'. It's only six hundred bucks. I think management  

خوب، و آخرین عبارت شما: "در رویاهای شما". فقط ششصد دلار است. فکر می‌کنم مدیریت

will buy it for me. In your dreams.  

آن را برای من می‌خرد. مگه تو خواب ببینی.

When someone's hoping something  will happen but we think it won't,  

وقتی کسی امیدوار است اتفاقی بیفتد اما ما فکر می‌کنیم این اتفاق نمی‌افتد، می‌توانیم

we could say 'In your dreams' It means we think it's unlikely to happen,  

بگوییم "در رویاهای شما" به این معنی است که فکر می‌کنیم بعید است اتفاق بیفتد،

so it expresses disagreement. We could say it as a joke,  

بنابراین بیانگر اختلاف است. می‌توانیم آن را به عنوان یک شوخی،

or we might say it as a challenge. I'm going to be this year's top salesperson.  

یا ممکن است به عنوان یک چالش بگوییم. من قرار است برترین فروشنده امسال باشم.

V: In your dreams. Ok everybody.  

V: در رویاهای شما. باشه همه

That's it for this video. Are we going to  make any more videos on colloquial phrases?  

برای این ویدیو همین است. آیا قرار است ویدیوهای بیشتری درباره عبارات محاوره بسازیم؟

Oh I think so. Write and tell us if there  are any phrases you want us to teach.  

اوه من اینطور فکر می کنم. بنویسید و به ما بگویید اگر عباراتی وجود دارد که می‌خواهید آموزش دهیم.

If you've enjoyed this video,  why not share it with a friend?  

اگر از این ویدیو لذت برده اید، چرا آن را با یک دوست به اشتراک نمی گذارید؟

And don't forget to subscribe to our  channel. OK, we gotta go. Must dash.  

و فراموش نکنید که در کانال ما مشترک شوید . باشه باید بریم باید خط تیره.

Yeah we gotta run. Bye-bye everyone. V: Bye.

آره باید فرار کنیم خداحافظ همه V: خداحافظ.