Talk about ORGANIZING Things with these 13 PRACTICAL Phrasal Verbs

Hi.

سلام.

Today we're going to show you some of the props and costumes that we use in our videos.

امروز قصد داریم برخی از لوازم و لباس هایی را که در ویدیوهای خود استفاده می کنیم به شما نشان دهیم.

It's a bit of a mess so we're going to organize them today.

کمی به هم ریخته است، بنابراین ما امروز آنها را سازماندهی می کنیم.

This lesson is about phrasal verbs we use to talk about organizing things.

این درس در مورد افعال عبارتی است که برای صحبت در مورد سازماندهی چیزها استفاده می کنیم.

The best way to learn their meanings is to see them in action so we’re going to play

بهترین راه برای یادگیری معانی آنها این است که آنها را در عمل ببینیم تا ما

a game.

یک بازی انجام دهیم. من

Watch Jay and I talking about our props and costumes and see how many phrasal verbs you

و جی را تماشا کنید که در مورد وسایل و لباس‌هایمان صحبت می‌کنیم و ببینید چند افعال عبارتی را

can spot.

می‌توانید ببینید.

You’ll hear 13 of them.

13 مورد از آنها را خواهید شنید.

Jay and I aren't very tidy.

من و جی خیلی مرتب نیستیم.

We don't have one place in our house to keep all our props and costumes.

ما یک جایی در خانه نداریم که همه وسایل و لباس هایمان را نگه داریم.

They're scattered all over the house.

آنها در تمام خانه پراکنده شده اند.

So it's time to tidy up.

پس وقت آن است که کار را مرتب کنیم.

Yes, and I've got a prop box ready so we can keep them all in that.

بله، و من یک جعبه پشتیبانی آماده دارم تا بتوانیم همه آنها را در آن نگه داریم.

We've laid out lots of our props and costumes so we can see what we've got.

ما بسیاری از وسایل و لباس هایمان را چیده ایم تا بتوانیم ببینیم چه چیزی داریم.

Yep.

بله

Let's start with this one.

بیایید با این یکی شروع کنیم.

Oh, a toy truck.

اوه، یک کامیون اسباب بازی.

A toy truck.

یک کامیون اسباب بازی

I don't think we need it any more.

فکر نمی کنم دیگر به آن نیاز داشته باشیم.

I don't think we'll ever use this again.

من فکر نمی کنم که ما هرگز دوباره از این استفاده کنیم.

Throw it out.

بندازش بیرون.

I will throw it away.

من آن را دور می اندازم.

OK, we've got lots of hats.

خوب، ما کلاه های زیادی داریم.

Ooh, this is my magician's hat Yes.

اوه، این کلاه شعبده باز من است بله.

I used this hat to send you to Paris with this magic wand.

من از این کلاه استفاده کردم تا تو را با این عصای جادویی به پاریس بفرستم.

Yes, a magic wand is a magician's stick.

بله، عصای جادو یک چوب شعبده باز است.

And your chef's hat.

و کلاه سرآشپز شما

Oh, very good.

اوه خیلی خوبه

Could you cook something for me?

آیا می توانید چیزی برای من بپزید؟

Oh and you can be a king someday.

اوه و تو می تونی یه روزی پادشاه بشی

This is a crown.

این یک تاج است.

And you've got... erm, OK, you've got cowboy hats as well.

و شما هم... اوم، باشه، کلاه گاوچرانی هم دارید.

Well now this is a cowboy hat that a criminal cowboy would wear, right?

خوب حالا این یک کلاه گاوچرانی است که یک گاوچران جنایتکار بر سر می گذارد، درست است؟

What, the baddie?

چی، بدی؟

Yeah, the bad guy.

آره، آدم بد

OK, and that one?

باشه، و اون یکی؟

And this would be a cowboy hat a good guy would wear.

و این یک کلاه گاوچرانی است که یک پسر خوب بر سر می گذارد.

Right?

درست؟

Yeah.

آره

Look.

نگاه کن

Do you remember that one?

اون یکی رو یادت هست؟

Oh yes.

آه بله.

Rachel wore this in one of our airport videos.

راشل این را در یکی از ویدیوهای فرودگاه ما پوشید.

That's right.

درست است.

And I wore this when I was a cop.

و زمانی که پلیس بودم این را می پوشیدم.

OK.

خوب.

Sort the hats out.

کلاه ها را مرتب کنید

Sort them out and we'll put them together.

آنها را مرتب کنید و ما آنها را کنار هم قرار می دهیم. ما

There we go.

میرویم آنجا.

OK.

خوب.

Oh look.

اوه نگاه کن.

This is a crystal ball.

این یک توپ کریستالی است.

Tell me the future.

آینده را به من بگو

I know.

میدانم.

I want to do a scene with a fortune teller where they forecast the future, but I haven't

من می‌خواهم صحنه‌ای را با یک فالگیر انجام دهم که در آن آینده را پیش‌بینی می‌کنند، اما

got round to it yet.

هنوز به آن نرسیده‌ام.

Well, maybe you'll do it someday soon.

خوب، شاید به زودی این کار را انجام دهید.

Ok.

خوب.

Here is a white coat.

اینجا یک کت سفید است.

Oh this is my doctor's outfit.

اوه این لباس دکتر منه این

It's really useful that coat because it can be for a doctor or it can be for a shop assistant

کت واقعاً مفید است زیرا می تواند برای یک پزشک باشد یا برای یک فروشنده

sometimes like in a chemist's, or as you would say, a pharmacy.

گاهی اوقات مانند یک شیمیدان یا به قول شما در یک داروخانه.

This comes with a stethoscope, doesn't it?

این با گوشی پزشکی همراه است، اینطور نیست؟

Yep, there you are.

بله، شما اینجا هستید.

This is a stethoscope.

این گوشی پزشکی است.

All right.

خیلی خوب.

Let's see how this works.

بیایید ببینیم این چگونه کار می کند.

Now, I'll put this in the prop box, but we should hang that up...

حالا، من این را در جعبه نگهدارنده قرار می دهم، اما باید آن را قطع کنیم...

Or else it will get c reased, right?

وگرنه باز می شود، درست است؟

Yep.

Hang it up.

بله

آن را قطع کنید.

Here you are.

No problem.

بفرمایید.

مشکلی نیست

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Ooh.

اوه

Look what I've found.

ببین چی پیدا کردم

This is Vicki's wig, but I think I want to try it.

این کلاه گیس ویکی است، اما فکر می کنم می خواهم آن را امتحان کنم.

A wig is false hair.

کلاه گیس موی کاذب است.

We bought this for the Halloween video that we did.

ما این را برای ویدیوی هالووین که انجام دادیم خریدیم.

Hang on, I'll straighten it out for you.

صبر کن، من آن را برایت درست می کنم.

It's very good.

خیلی خوبه

I love it.

عاشقشم.

Oh, is this a table cloth?

اوه، این یک رومیزی است؟

Yes, that's for when we want to set up a restaurant scene.

بله، این برای زمانی است که می خواهیم یک صحنه رستوران را راه اندازی کنیم .

Oh, we've done that.

اوه، ما این کار را کردیم.

Yeah.

آره

We had Carter eating in a restaurant, didn't we?

ما کارتر را داشتیم که در یک رستوران غذا می خورد، اینطور نیست ؟

Yep, and also next time we can use some flowers and it can be a posh restaurant.

بله، و همچنین دفعه بعد می توانیم از چند گل استفاده کنیم و می تواند یک رستوران شیک باشد.

Ah, very good.

آه، خیلی خوبه

Ooh, look.

اوه، نگاه کن

There's one of these missing.

یکی از اینها گم شده است

There should be four of these.

باید چهار تا از اینها باشد.

There's one lying around in kitchen.

یک نفر در آشپزخانه دراز کشیده است.

Oh, right.

درسته.

We're not very tidy.

ما خیلی مرتب نیستیم

I've been looking for this.

من دنبال این بودم

That's a magnifying glass.

این یک ذره بین است.

I came across this in my office.

من در دفترم با این مورد برخورد کردم.

I use it to find things on my desk.

من از آن برای پیدا کردن چیزهای روی میز استفاده می کنم.

OK.

خوب.

Are we done?

آیا کارمان تمام شد؟

No, there's a slate here.

نه، اینجا یک تخته سنگ وجود دارد.

A slate.

یک تخته سنگ.

I...

من

I think people call it a clapperboard as well, don't they?

فکر می کنم مردم به آن می گویند یک تخته کلاف هم، اینطور نیست؟

Right.

درست.

It's used to synchronize cameras and audio.

برای همگام سازی دوربین ها و صدا استفاده می شود.

Take one!

یکی بگیر!

Ok, so give it to me and I'll put it in the prop box.

خوب، پس آن را به من بدهید و من آن را در جعبه پایه قرار می دهم .

No, it belongs in my office.

نه، متعلق به دفتر من است.

OK, well put it away then.

باشه پس بذارش کنار

I shall.

من باید.

OK, that's it everyone.

باشه، همه همین.

How many phrasal verbs did you spot?

چند فعل عبارتی را متوجه شدید؟

The first one was tidy up.

اولی مرتب بود.

If we tidy a place we make it look nice because everything is arranged neatly and put in the

اگر مکانی را مرتب کنیم آن را زیبا جلوه می دهیم زیرا همه چیز مرتب چیده شده و در

right place.

جای مناسب قرار گرفته است.

But we can also say tidy up.

اما می توانیم بگوییم مرتب باش. به

It means the same thing.

همین معنی است.

We don't have one place in our house to keep all our props and costumes.

ما یک جایی در خانه نداریم که همه وسایل و لباس هایمان را نگه داریم.

They're scattered all over the house.

آنها در سراسر خانه پراکنده شده اند.

So it's time to tidy up.

پس وقت آن است که کار را مرتب کنیم.

Yes.

آره.

You’ll also hear people say tidy away.

همچنین می‌شنوید که مردم می‌گویند خود را مرتب کن.

It’s similar to tidy up.

شبیه مرتب کردن است.

It means to put things in the place they belong.

یعنی قرار دادن اشیا در جایی که به آنها تعلق دارد.

OK, the next one was lay out.

خوب، بعدی آماده بود.

This means to spread things.

این به معنای پخش کردن چیزهاست.

We usually lay things out so we can see them easily, or so they’re ready to use.

ما معمولاً چیزها را طوری قرار می دهیم که بتوانیم آنها را به راحتی ببینیم یا برای استفاده آماده باشند.

We've laid out lots of our props and costumes so we can see what we've got.

ما بسیاری از وسایل و لباس هایمان را چیده ایم تا بتوانیم ببینیم چه چیزی داریم.

Yep.

بله

OK, the next two were throw out and throw away.

خوب، دو تای بعدی را بیرون انداختند و دور انداختند.

They can mean the same thing.

آنها می توانند به همین معنا باشند.

If you have something you don’t need or don't want any more and you dispose of it

اگر چیزی دارید که دیگر به آن نیاز ندارید یا نمی خواهید و آن را دور می اندازید

or get rid of it, you throw it out or throw it away.

یا از شر آن خلاص می کنید، آن را بیرون می اندازید یا دور می اندازید.

A toy truck.

یک کامیون اسباب بازی

I don't think we need it any more.

فکر نمی کنم دیگر به آن نیاز داشته باشیم.

I don't think we'll ever use this again.

من فکر نمی کنم که ما هرگز دوباره از این استفاده کنیم.

Throw it out.

بندازش بیرون.

I will throw it away.

من آن را دور می اندازم.

Next was sort out and it can mean a couple of things in the context of tidying.

بعد مرتب شد و می تواند چند چیز را در زمینه مرتب کردن معنی کند.

One is simply to organize – so to arrange and tidy.

یکی از آنها صرفاً سازماندهی است - بنابراین مرتب کردن و مرتب کردن.

And the second meaning is to separate different types of things.

و معنای دوم تفکیک انواع چیزهاست.

I used it to say we should separate the hats from the other props.

من از آن استفاده کردم که بگویم باید کلاه ها را از سایر وسایل جدا کنیم.

OK.

خوب.

Sort the hats out.

کلاه ها را مرتب کنید

Sort them out and we'll put them together.

آنها را مرتب کنید و ما آنها را کنار هم قرار می دهیم. ما

There we go.

میرویم آنجا.

OK, next one: to get round to.

خوب، مورد بعدی: برای رسیدن به دور.

This means to find time to do something.

این به معنای یافتن زمان برای انجام کاری است.

Perhaps there’s a job that you’ve been meaning to do for a long time, but you haven’t

شاید شغلی وجود داشته باشد که برای مدت طولانی قصد انجام آن را داشته‌اید، اما

got round to it.

به آن دست پیدا نکرده‌اید.

You haven’t found time to do it yet.

شما هنوز زمانی را برای انجام آن پیدا نکرده اید.

Tell us in the comments.

در نظرات به ما بگویید.

I want to do a scene with a fortune teller where they forecast the future, but I haven't

من می‌خواهم صحنه‌ای را با یک فالگیر انجام دهم که در آن آینده را پیش‌بینی می‌کنند، اما

got round to it yet.

هنوز به آن نرسیده‌ام.

Well, maybe you'll do it someday soon. OK.

خوب، شاید به زودی این کار را انجام دهید. خوب.

The next one’s easy to understand.

بعدی به راحتی قابل درک است.

To hang up means put to clothes on a hanger or a hook.

آویزان کردن به معنای پوشاندن لباس بر روی چوب لباسی یا قلاب است.

I'll put this in the prop box, but we should hang that up...

من این را در جعبه پایه قرار می دهم، اما باید آن را قطع کنیم...

Or else it will get creased, right?

وگرنه چروک می شود، درست است؟

Yep.

بله

Hang it up.

Here you are.

آن را قطع کنید.

بفرمایید.

No problem.

مشکلی نیست

Another phrasal verb with hang is hang on.

یکی دیگر از فعل های عبارتی با hang، hang on است.

Hang on is an informal way of asking someone to wait, or stop what they’re doing for

دست نگه داشتن روشی غیررسمی برای درخواست از کسی برای صبر کردن یا توقف کاری است که برای

a short time.

مدت کوتاهی انجام می دهد.

And the next one.

و بعدی.

To straighten out means to make something straight, so put it in the correct position

صاف کردن به معنای صاف کردن چیزی است ، بنابراین آن را در موقعیت صحیح قرار دهید

so it’s not curved or at an angle.

تا منحنی یا زاویه دار نباشد.

We could just say straighten, that’s the verb, but you’ll often hear straighten out

ما فقط می‌توانیم بگوییم راست کردن، این فعل است، اما شما اغلب راست کردن را

too.

نیز می‌شنوید.

We bought this for the Halloween video that we did.

ما این را برای ویدیوی هالووین که انجام دادیم خریدیم.

Hang on, I'll straighten it out for you.

صبر کن، من آن را برای شما درست می کنم.

Next one.

بعدی.

Set up has several different meanings.

تنظیم چندین معانی مختلف دارد.

It often means make necessary arrangements for something to happen, so you can set up

اغلب به این معنی است که ترتیبات لازم را برای اتفاق افتادن انجام دهید، بنابراین می توانید

a meeting or an appointment.

یک جلسه یا قراری ترتیب دهید.

And it can also mean get equipment or materials ready for use and that’s how we used it

و همچنین می تواند به معنای آماده کردن تجهیزات یا مواد برای استفاده باشد و ما در اینجا از آن استفاده کردیم

here.

.

Oh, is this a table cloth?

اوه، این یک رومیزی است؟

Yes, that's for when we want to set up a restaurant scene.

بله، این برای زمانی است که می خواهیم یک صحنه رستوران را راه اندازی کنیم .

Oh we've done that.

اوه ما این کار را کردیم.

OK, next one.

باشه، بعدی

If someone has left something somewhere in a careless way, an untidy way, we can say

اگر کسی چیزی را در جایی به روشی بی احتیاطی، نامرتب رها کرده باشد، می‌توانیم بگوییم

it’s lying around.

دراز کشیده است.

Jay and are bad at putting things back where they belong so you’ll often find things

جی و در بازگرداندن وسایل به جایی که تعلق دارند بد هستند، بنابراین اغلب چیزهایی را

lying around in our house.

در خانه ما پیدا می کنید.

There's one of these missing.

یکی از اینها گم شده است

There should be four of these.

باید چهار تا از اینها باشد.

There's one lying around in kitchen.

یک نفر در آشپزخانه دراز کشیده است.

Oh, right.

درسته.

We're not very tidy.

ما خیلی مرتب نیستیم

In British English we also say lying about.

در انگلیسی بریتانیایی نیز می گوییم دروغ در مورد. به

It means the same as lying around.

معنای همان دراز کشیدن است.

OK, we’re nearly finished.

خوب، ما تقریباً به پایان رسیدیم.

The next one was come across and it means to find or discover something by chance.

بعدی آمد و به معنای تصادفی یافتن یا کشف چیزی است.

I came across this in my office.

من در دفترم با این مورد برخورد کردم.

And the last one.

و آخرین مورد.

When we put something away, we put it in the place where it should be kept.

وقتی چیزی را کنار می گذاریم، آن را در جایی می گذاریم که باید نگهداری شود.

When we’ve finished using things we should put them away, so as to be tidy.

وقتی استفاده از چیزها را تمام کردیم، باید آنها را کنار بگذاریم تا مرتب باشند.

Ok, so give it to me and I'll put it in the prop box.

خوب، پس آن را به من بدهید و من آن را در جعبه پایه قرار می دهم .

No, it belongs in my office.

نه، متعلق به دفتر من است.

OK, well put it away then.

باشه پس بذارش کنار

I shall.

من باید.

And that’s it!

و بس!

If you enjoyed this videos, why not share it with a friend who's also learning English?

اگر از این ویدیوها لذت بردید، چرا آن را با دوستی که در حال یادگیری زبان انگلیسی است به اشتراک نمی گذارید؟

And if you’d like to learn some more phrasal verbs, click here and make sure you subscribe

و اگر می‌خواهید چند افعال عبارتی بیشتر بیاموزید، اینجا را کلیک کنید و مطمئن شوید که

to our channel too, so you don’t miss our future videos.

در کانال ما نیز مشترک شوید، تا ویدیوهای آینده ما را از دست ندهید .

See you next Friday everyone.

جمعه آینده همگی میبینمت

Bye.

خدا حافظ.