Publishing plans and a new schedule

When Vicki gets an idea she has to write it down right away.

وقتی ویکی ایده ای به دست می آورد باید فوراً آن را بنویسد .

Hello everyone.

سلام به همه.

I’m Jay.

من جی هستم

And I’m Vicki and we’re talking about publishing this week.

و من ویکی هستم و در مورد انتشار این هفته صحبت می کنیم.

And we have an important announcement!

و ما یک اطلاعیه مهم داریم!

You probably don't know this but Vicki used to write text books for people who are learning

شما احتمالاً این را نمی دانید اما ویکی قبلاً برای افرادی که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند کتاب های درسی می نوشت

English.

.

A lot of the books I wrote are very old now.

خیلی از کتاب هایی که نوشتم الان خیلی قدیمی هستند.

Which was your first book.

که اولین کتاب شما بود

This one.

این یکی.

It was published in 1982.

این در سال 1982 منتشر شد.

That was long before we had digital publishing.

این مدت ها قبل از اینکه ما چاپ دیجیتال داشته باشیم بود. در آن زمان

Books were all made of paper back then.

همه کتاب ها از کاغذ ساخته شده بودند.

And there was no internet and no Amazon website.

و نه اینترنت و نه وب سایت آمازون وجود داشت.

We didn’t have computers in our homes either, so how did you write it?

ما در خانه هایمان هم کامپیوتر نداشتیم، پس چطور آن را نوشتی؟

In long hand.

در دست دراز.

So just writing with a pen and paper.

پس فقط با قلم و کاغذ بنویس.

Didn't you type it?

تایپش نکردی؟

Only when I'd finished.

فقط وقتی تمام کردم

I didn’t have a typewriter so I borrowed one to type the manuscript.

من ماشین تحریر نداشتم، بنابراین برای تایپ دستنوشته قرض گرفتم.

The manuscript is the document.

نسخه خطی سند است.

It’s a book before it’s been printed.

این یک کتاب قبل از چاپ است.

And how did you publish it?

و چگونه آن را منتشر کردید؟

Well, I didn’t publish it.

خب من منتشرش نکردم

I wrote to a publisher and said I've got an idea for a book and I sent them a sample.

من به ناشری نوشتم و گفتم ایده ای برای یک کتاب دارم و نمونه آن را برایشان فرستادم.

And they liked it?

و آنها آن را دوست داشتند؟

No!

نه!

They said we're not interested in your idea but they liked my sample and they said we

آنها گفتند که ما به ایده شما علاقه ای نداریم، اما آنها از نمونه من خوششان آمد و گفتند ما

want a book on different topic.

یک کتاب با موضوعات مختلف می خواهیم.

Can you write it?

میتونی بنویسی؟

So you got a commission.

بنابراین شما یک کمیسیون دریافت می کنید.

Yeah.

آره

A commission is when an author gets a request to write a book and they get paid.

پورسانت زمانی است که نویسنده درخواستی برای نوشتن کتاب دریافت می کند و پولی دریافت می کند.

And they paid you royalties?

و به شما حق امتیاز پرداخت کردند؟

Yes, every time they sold a copy, I got a percentage.

بله، هر بار که یک نسخه می فروختند، درصدی می گرفتم.

How much?

چقدر؟

Not much.

زیاد نیست.

I can’t remember.

من نمی توانم به خاطر بیاورم.

Perhaps 10%?

شاید 10 درصد؟

And we didn’t have email back then, so I had to post the manuscript to them.

و ما در آن زمان ایمیلی نداشتیم، بنابراین مجبور شدم دستنوشته را برای آنها پست کنم.

You sent it by mail?

از طریق پست ارسال کردی؟

Yeah, it was a big pile of papers and I went to a shop and made a copy.

آره، انبوهی از کاغذها بود و من به مغازه ای رفتم و یک کپی تهیه کردم.

Luckily photocopiers had been invented.

خوشبختانه دستگاه های فتوکپی اختراع شده بودند.

And when I had to make changes, I literally cut and pasted the manuscript.

و وقتی مجبور شدم تغییراتی ایجاد کنم، به معنای واقعی کلمه دستنوشته را برش دادم و چسباندم.

You know how on a computer we have the commands copy and paste.

شما می دانید که چگونه در رایانه دستورات copy و paste را داریم.

Well, they come from the time when we did it by hand.

خوب، آنها از زمانی می آیند که ما این کار را با دست انجام می دادیم.

But the publishing industry was pretty quick to adopt computers.

اما صنعت نشر خیلی سریع کامپیوترها را پذیرفت.

So what was the first book you wrote on a computer.

پس اولین کتابی که روی کامپیوتر نوشتید چه بود؟

I don't know.

من نمی دانم.

Let's have a look.

بیایید نگاهی بیندازیم.

Perhaps this one!

شاید این یکی!

Hang on.

صبر کن.

I'll tell you the date.

تاریخ رو بهت میگم

1991.

1991.

I had an Apple Mac and it was great because I could save the manuscript on a disk.

من یک مک اپل داشتم و عالی بود زیرا می‌توانستم دستنوشته را روی دیسک ذخیره کنم.

It fitted in an envelope so I could post it to my publishers and I didn’t have to spend

در یک پاکت قرار گرفت تا بتوانم آن را برای ناشرانم پست کنم و مجبور نبودم

hours in the photocopy shop.

ساعت‌ها را در مغازه فتوکپی بگذرانم.

And then email came along a few years later, and also video.

و چند سال بعد ایمیل و همچنین ویدیو آمد.

I wrote some video courses.

چند دوره ویدیویی نوشتم.

Not YouTube videos because YouTube didn’t exist back then.

ویدیوهای YouTube نیست زیرا YouTube در آن زمان وجود نداشت.

No.

نه.

But I wrote a lot of English courses for Oxford University Press and they used to have a video

اما من تعداد زیادی دوره انگلیسی برای انتشارات دانشگاه آکسفورد نوشتم و آنها قبلاً یک بخش ویدئو داشتند

department.

.

They published the videos on cassettes like these.

آنها فیلم ها را روی نوارهای کاست منتشر کردند .

Yeah, and then later DVDS.

بله، و بعداً DVDS.

Videos were very expensive to make back then.

در آن زمان ساخت ویدیوها بسیار گران بود.

We had lots of actors and a big crew.

ما بازیگران و گروه بزرگی داشتیم.

So different people for cameras, sound, lighting ….

افراد مختلف برای دوربین، صدا، نور ….

One of the reasons we can make videos for YouTube now is because the cost of video equipment

یکی از دلایلی که اکنون می توانیم برای یوتیوب ویدیو بسازیم این است که هزینه تجهیزات ویدئویی

has come down.

کاهش یافته است.

Yeah, and we’re the crew.

بله، و ما خدمه هستیم.

You’re my crew!

شما خدمه من هستید!

Cost isn’t a big problem.

هزینه مشکل بزرگی نیست

Finding the time is our problem.

پیدا کردن زمان مشکل ماست.

And that brings us to our announcement.

و این ما را به اطلاعیه خود می رساند.

Vicki wants to write another book.

ویکی می خواهد کتاب دیگری بنویسد.

This time I want to write an e-book that we’ll publish ourselves – so I’m going to try

این بار می‌خواهم کتاب الکترونیکی بنویسم که خودمان آن را منتشر کنیم - بنابراین

self-publishing this time.

این بار سعی می‌کنم خودم منتشر کنم.

This project is different to our normal YouTube videos.

این پروژه با ویدیوهای معمولی یوتیوب ما متفاوت است .

The great thing about a book is it can be more structured and organized.

نکته مهم در مورد کتاب این است که می تواند ساختارمندتر و سازماندهی شده باشد.

So we can design it to help you progress.

بنابراین ما می توانیم آن را برای کمک به پیشرفت شما طراحی کنیم.

We want to make an even more powerful learning tool for everyone who likes Simple English

ما می خواهیم یک ابزار یادگیری حتی قدرتمندتر برای همه کسانی که ویدیوهای ساده انگلیسی را دوست دارند ایجاد کنیم

Videos.

.

It’s a very exciting project but there’s one big problem.

این یک پروژه بسیار هیجان انگیز است اما یک مشکل بزرگ وجود دارد.

I need time to write.

برای نوشتن نیاز به زمان دارم.

And we want to go on vacation this summer, so time is short.

و ما می خواهیم تابستان امسال به تعطیلات برویم، بنابراین زمان کم است.

If only there were 30 hours in a day …. So we’ve been looking at Vicki’s schedule

اگر فقط 30 ساعت در روز وجود داشت…. بنابراین ما به برنامه ویکی نگاه می کنیم

and looking for ways to make more time.

و به دنبال راه هایی برای صرف زمان بیشتر هستیم.

It’s hard because we want to keep making YouTube videos too.

سخت است زیرا ما می خواهیم به ساختن ویدیوهای YouTube نیز ادامه دهیم.

We feel like we’ve gotten to know many of you and we’ve made a lot of new friends

ما احساس می کنیم با بسیاری از شما آشنا شده ایم و دوستان جدید زیادی

here and lots of you have told us you look forward to our videos every week.

در اینجا پیدا کرده ایم و بسیاری از شما به ما گفته اید که هر هفته منتظر ویدیوهای ما هستید.

And we really appreciate all your encouragement and support.

و ما واقعا از همه تشویق ها و حمایت های شما قدردانی می کنیم.

It’s very inspiring for us and you give me lots of ideas.

برای ما بسیار الهام بخش است و شما ایده های زیادی به من می دهید.

Did you go back to sleep?

دوباره خوابیدی؟

No, but we do need to make time so here’s the thing.

نه، اما ما باید وقت بگذاریم، بنابراین موضوع اینجاست.

We’re going to make a new video every two weeks instead of every week.

ما به جای هر هفته، هر دو هفته یک ویدیوی جدید می سازیم .

That way we can stay in touch with you AND I’ll have time to write.

به این ترتیب ما می توانیم با شما در ارتباط باشیم و من برای نوشتن وقت خواهم داشت.

And we can carry on making videos.

و ما می توانیم به ساخت فیلم ادامه دهیم.

There are lots we want to make.

چیزهای زیادی وجود دارد که می خواهیم بسازیم.

Yeah.

آره

I have a big list.

من یک لیست بزرگ دارم.

So that's our plan.

پس برنامه ما این است.

We’re going to publish a new video every other week.

هر هفته یک ویدیوی جدید منتشر می کنیم .

And in between, we hope you'll watch some of our other videos.

و در این بین، امیدواریم برخی از ویدیوهای دیگر ما را تماشا کنید.

There are hundreds of videos on our channel so you probably haven’t seen them all.

صدها ویدیو در کانال ما وجود دارد، بنابراین احتمالاً همه آنها را ندیده اید.

You have no excuse to stop watching and learning!

هیچ بهانه ای برای دست کشیدن از تماشا و یادگیری ندارید!

And then in not too many months Vicki’s new book will be available online as an e-book.

و پس از چند ماه، کتاب جدید ویکی به صورت آنلاین در دسترس خواهد بود.

I’ve already started work on it and we’re experimenting together with tools we can use

من قبلاً کار روی آن را شروع کرده‌ام و در حال آزمایش ابزارهایی هستیم که می‌توانیم استفاده کنیم

because we want you to able to use it on your computer, tablet or smart phone.

زیرا می‌خواهیم شما بتوانید از آن در رایانه، تبلت یا تلفن هوشمند خود استفاده کنید.

So we’re not going anywhere.

پس به جایی نمیرسیم

We’re working on a great project, and we’ll be making a new video every other week.

ما روی یک پروژه عالی کار می کنیم و هر هفته یک ویدیوی جدید می سازیم.

So make sure you’ve subscribed to our channel and clicked the notification bell so you don’t

پس مطمئن شوید که در کانال ما مشترک شده اید و زنگ اعلان ها را کلیک کرده اید تا

miss them.

آنها را از دست ندهید.

Does that bell work?

اون زنگ کار میکنه؟

Because some viewers have said they haven't been getting notifications.

زیرا برخی از بینندگان گفته اند که اعلان دریافت نکرده اند.

YouTube has been making improvements to their notification system.

یوتیوب در حال بهبود سیستم اطلاع رسانی خود بوده است.

They say it’s better now but it works best if you allow them to send messages to your

آنها می گویند که اکنون بهتر است، اما اگر به آنها اجازه دهید به تلفن شما پیام بفرستند، بهتر کار می کند

phone.

.

So click that notification bell and please share our videos with your friends.

پس روی زنگ اعلان کلیک کنید و لطفا ویدیوهای ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

Bye-bye now.

فعلا خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.