7 American slang expressions that Brits don't use

I'm going to have fun today.

امروز میرم خوش بگذرونم

He's going to test me.

او قرار است من را آزمایش کند.

And if Vicki does well, she gets a prize.

و اگر ویکی خوب عمل کند، جایزه می گیرد.

Ooh, what is it?

اوه، آن چیست؟

Uh uh, you can't look.

اوه اوه نمیتونی نگاه کنی

You have to wait and see.

باید صبر کرد و دید.

Hi, I'm Jay and I'm American.

سلام، من جی هستم و آمریکایی هستم.

And I'm Vicki and I'm British.

و من ویکی هستم و بریتانیایی هستم. چندی پیش

We made a couple of videos about British slang that Americans don't use a little while ago.

چند ویدیو درباره زبان عامیانه انگلیسی ساختیم که آمریکایی ها از آن استفاده نمی کنند.

I'll put the link here.

لینکش رو اینجا میذارم

Lots of you saw them and requested a video on American slang.

بسیاری از شما آنها را دیدید و درخواست ویدیویی در مورد زبان عامیانه آمریکایی کردید.

So I've got some American slang words and colloquial expressions and I'm going to see

بنابراین من چند کلمه عامیانه آمریکایی و عبارات محاوره ای دارم و می خواهم ببینم

how many Vicki knows.

ویکی چند نفر را می داند.

How do you think you'll do?

فکر می‌کنید چطور انجام می‌دهید؟

I should be pretty good because I've lived with you a long time.

من باید خیلی خوب باشم چون مدت زیادی با شما زندگی کرده ام.

But there are still some words that I hear that I don't know sometimes.

اما هنوز کلماتی هستند که گاهی اوقات نمی دانم آنها را می شنوم.

So we'll see.

پس خواهیم دید.

You can play along with us.

شما می توانید با ما بازی کنید.

OK Vicki, here's your first one.

باشه ویکی، این اولین مورد شماست.

For the birds.

برای پرندگان.

I think if something has no value then you say it's for the birds.

من فکر می کنم اگر چیزی ارزشی ندارد، شما می گویید برای پرندگان است.

If it has no value or it's ridiculous.

اگر ارزشی ندارد یا مضحک است.

Can you give us an example?

آیا می توانی برای ما یک مثال بزنی؟ از

Use it in a sentence?

آن در جمله استفاده کنید؟

Oh, um, OK, uh this old sock has a hole in it.

اوه، اوه، اوه، اوه این جوراب قدیمی سوراخی در آن دارد.

It's for the birds.

برای پرندگان است

Do you know where the expression comes from?

آیا می دانید این عبارت از کجا آمده است؟

No, where?

هیچ جایی؟

Well, in the days before we had automobiles, horses would travel down the street and leave

خوب، در روزهای قبل از اینکه ما ماشین داشته باشیم، اسب ها در خیابان تردد می کردند و

manure behind them.

کود را پشت سرشان می گذاشتند.

And guess what would come and eat the manure?

و حدس بزنید چه چیزی می آید و کود را می خورد؟

The birds.

پرنده ها.

Of course.

البته.

So it's for the birds.

پس برای پرندگان است.

Something that's worthless or useless is for the birds.

چیزی که بی ارزش یا بی فایده است برای پرندگان است.

For example, this silly TV show is for the birds.

به عنوان مثال، این برنامه تلویزیونی احمقانه برای پرندگان است.

Let's turn it off.

خاموشش کنیم

Here's your next one.

اینم مورد بعدی شما

Oh, this is a good one.

اوه، این یکی خوب است.

Um, John Hancock.

ام، جان هنکاک

And it means, I think, your signature.

و به نظر من به معنای امضای شماست.

So you might put your John Hancock on a document.

بنابراین ممکن است جان هنکاک خود را روی یک سند قرار دهید.

Exactly.

دقیقا.

But do you know who John Hancock was?

اما آیا می دانید جان هنکاک کی بود؟

Oh, I think so.

اوه، من فکر می کنم.

I think he was the first person to sign the declaration of independence.

فکر می کنم او اولین فردی بود که اعلامیه استقلال را امضا کرد.

So he was the first traitor in America.

بنابراین او اولین خائن در آمریکا بود.

Well actually, he was president of the continental congress right here in Philadelphia in 1776.

در واقع، او رئیس کنگره قاره ای در فیلادلفیا در سال 1776 بود.

And when the declaration was first printed, he signed his name so large, the legend goes,

و هنگامی که این بیانیه برای اولین بار چاپ شد، او نام خود را به قدری بزرگ امضا کرد، افسانه می گوید،

so that King George III could see it without his spectacles.

به طوری که پادشاه جورج سوم می توانست آن را بدون عینک ببیند.

So he was the first traitor to commit treason and betray his country.

پس او اولین خائنی بود که مرتکب خیانت و خیانت به کشورش شد.

He was a great American patriot.

او یک وطن پرست آمریکایی بود.

A John Hancock is an informal way of saying a signature.

جان هنکاک روشی غیررسمی برای گفتن امضا است.

For example, put your John Hancock here.

مثلا جان هنکاک خود را اینجا قرار دهید.

Here's your next one.

اینم مورد بعدی شما

Shoot the breeze.

شلیک به نسیم.

I know this.

من این را می دانم.

Shoot the breeze is when you have a casual conversation with your friends.

شلیک به نسیم زمانی است که با دوستان خود یک مکالمه معمولی دارید.

And you just get together and talk about nothing much.

و شما فقط دور هم جمع می شوید و در مورد هیچ چیز زیادی صحبت نمی کنید.

That's exactly correct.

دقیقا درسته

Good job!

آفرین!

If we shoot the breeze, we have an informal conversation about this and that.

اگر نسیم را شلیک کنیم، گفتگوی غیررسمی درباره این و آن داریم. چیز

Nothing important.

مهمی نیست.

For example, let's have a beer and shoot the breeze for a while.

مثلاً بیایید آبجو بخوریم و مدتی به نسیم شلیک کنیم.

And, of course, we both say something is a breeze.

و البته هر دو می گوییم چیزی نسیم است.

If something is a breeze, then it's very easy to do.

اگر چیزی نسیم است، انجام آن بسیار آسان است .

Exactly correct as well.

دقیقا هم درسته

I hope my next question is a breeze.

امیدوارم سوال بعدی من یک نسیم باشد.

If something is a breeze, it means it's very easy to do.

اگر چیزی نسیم است، به این معنی است که انجام آن بسیار آسان است.

For example, it's hard to cycle up this hill, but coming down will be a breeze.

به عنوان مثال، دوچرخه سواری از این تپه سخت است، اما پایین آمدن نسیم خواهد بود.

We use breeze with this meaning in British English too.

ما در انگلیسی بریتانیایی نیز از نسیم با این معنی استفاده می کنیم .

Here's another one for you.

اینم یکی دیگه برای شما

Oh, good one.

اوه، یکی خوب.

Ok.

خوب.

Monday-morning quarterback.

کوارتربک صبح دوشنبه.

Well, first of all, a quarterback is a football player - an American football player.

خوب، اول از همه، یک کوارتربک یک بازیکن فوتبال است - یک بازیکن فوتبال آمریکایی.

Well, he's not only a football player, he leads the team.

خب، او نه تنها یک فوتبالیست، بلکه هدایت تیم را نیز بر عهده دارد.

The quarterback is the person who designs all the plays and controls what's happening

کوارتربک کسی است که تمام بازی ها را طراحی می کند و اتفاقات را

from his team's point of view and throws the ball.

از دید تیمش کنترل می کند و توپ را پرتاب می کند .

But this is a Monday-morning quarterback.

اما این یک کوارتربک صبح دوشنبه است.

And that's a person who looks back on an event and they have their own opinion about what

و آن شخصی است که به گذشته نگاه می کند و نظر خود را در مورد آنچه

should have happened and how things were done wrongly.

باید اتفاق می افتاد و اینکه چگونه کارها اشتباه انجام شده است دارند .

And I guess its Monday morning because most football games are at the weekend?

و حدس می‌زنم صبح دوشنبه باشد زیرا بیشتر بازی‌های فوتبال در آخر هفته هستند؟

College football is on Saturday and professional football is on Sunday.

فوتبال کالج شنبه و فوتبال حرفه ای یکشنبه است.

So if you're looking at it on Monday morning, then you're looking back at what's already

بنابراین اگر صبح دوشنبه به آن نگاه می کنید، پس به آنچه قبلاً

happened.

اتفاق افتاده است نگاه می کنید.

A Monday-morning quarterback is someone who looks back after an event and complains about

مدافع صبح دوشنبه کسی است که پس از یک رویداد به گذشته نگاه می کند و از

what other people did.

کارهایی که دیگران انجام داده اند شکایت می کند.

So, for example, after the conference was over, he complained about how it was organized.

مثلاً بعد از پایان کنفرانس از نحوه برگزاری آن گلایه کرد.

He's such a Monday-morning quarterback.

او یک مدافع صبح دوشنبه است.

Now, do you have the expression backseat driver?

حال، آیا عبارت راننده صندلی عقب را دارید؟

Oh, we do and that's similar.

اوه، ما انجام می دهیم و این مشابه است.

So in British and American English we'll talk about a backseat driver.

بنابراین در انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی در مورد راننده صندلی عقب صحبت خواهیم کرد.

What do they do?

چه کار می کنند؟

Well, they tell the driver what they should be doing.

خوب، آنها به راننده می گویند که باید چه کار کند.

The back seat driver is really annoying.

راننده صندلی عقب واقعا آزار دهنده است.

Yes, they're a bit different to a Monday-morning quarterback because they're telling them while

بله، آن‌ها با یک کارآموز صبح دوشنبه کمی متفاوت هستند، زیرا در حین

the other person's driving.

رانندگی طرف مقابل به آنها می‌گویند.

But the Monday-morning quarterback gives their advice on what should be done and shouldn't

اما مدافع صبح دوشنبه توصیه های خود را در مورد آنچه که باید انجام شود و نباید

be done afterwards, don't they?

بعد از آن انجام شود، می دهد، اینطور نیست؟

Exactly.

دقیقا.

A backseat driver is an annoying person who interferes and tries to tell you what to do.

راننده صندلی عقب فردی مزاحم است که مداخله می کند و سعی می کند به شما بگوید چه کاری انجام دهید.

For example, stop being a backseat drive and let me do my job.

به عنوان مثال، از رانندگی در صندلی عقب خودداری کنید و اجازه دهید من کارم را انجام دهم.

We say back seat driver in British English too.

به انگلیسی بریتانیایی هم می گوییم راننده صندلی عقب .

OK, here's your next one.

خوب، این مورد بعدی شماست.

Oooh.

اوه

Carpetbagger.

قالیباف.

I'm not exactly sure about this.

من دقیقاً در این مورد مطمئن نیستم.

I think that it's someone who you can't trust who might be a kind of crook or thief.

من فکر می کنم این کسی است که نمی توانید به او اعتماد کنید و ممکن است یک نوع کلاهبردار یا دزد باشد.

And I know that it has some sort of historical background to it.

و من می دانم که این یک نوع پیشینه تاریخی برای خود دارد.

And I think that there were people who had bags made out of carpet.

و من فکر می کنم که افرادی بودند که کیف هایی از فرش داشتند.

And maybe they were crooks somehow.

و شاید آنها به نوعی کلاهبردار بودند.

I'll give you a point for the bags made out of carpet.

من برای کیف های ساخته شده از فرش به شما امتیاز می دهم .

And it is a historical term.

و یک اصطلاح تاریخی است.

It comes from the American Civil War, from 1860 to 1865 when smugglers who were carrying

این مربوط به جنگ داخلی آمریکا است، از سال 1860 تا 1865، زمانی که قاچاقچیانی که

illegal goods that weren't allowed in the south, or weren't allowed in the north, and

کالاهای غیرقانونی را حمل می کردند که در جنوب مجاز نبودند یا در شمال مجاز نبودند،

they put them in bags made of carpet or in big carpet rolls that they carried over their

آنها را در کیسه های ساخته شده از فرش یا در فرش بزرگ قرار می دادند. رول هایی که روی

shoulders.

شانه های خود حمل می کردند.

They were carpetbaggers.

آنها قالیباف بودند.

But, it has a totally different meaning today.

اما، امروزه معنای کاملاً متفاوتی دارد.

Do you know what that means?

آیا میدانید چه معنایی میدهد؟

No.

نه.

Well, you know a carpetbagger...

خوب، شما یک قالیباف را می شناسید...

Do I?

من؟

In recent political history.

در تاریخ سیاسی اخیر

Hillary Clinton.

هیلاری کلینتون

Oh yes.

آه بله.

A carpetbagger today is a politician who lives in one place and then moves to another and

امروز یک قالیباف، سیاستمداری است که در یک مکان زندگی می‌کند و سپس به مکان دیگری نقل مکان می‌کند و نامزد

runs for office.

انتخابات می‌شود.

Hillary Clinton grew up and lived in Arkansas.

هیلاری کلینتون بزرگ شد و در آرکانزاس زندگی کرد.

And after Bill Clinton's presidency was over she moved to New York state and ran for senate.

و پس از پایان دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون، او به ایالت نیویورک نقل مکان کرد و نامزد مجلس سنا شد.

And they called her a carpetbagger.

و او را قالیباف صدا کردند.

Exactly.

دقیقا.

A carpetbagger is a political candidate who runs for office in a place that they're not

قالیباف یک کاندیدای سیاسی است که در جایی کاندیداتوری می کند که

from.

اهل آن نیست.

The idea is they are not welcome, so it's a derogatory term.

ایده این است که از آنها استقبال نمی شود، بنابراین یک اصطلاح تحقیرآمیز است.

OK, what do you think about this one?

خوب، نظر شما در مورد این یکی چیست؟

Oh, Joe Blow.

اوه، جو بلو.

Joe Blow is the name that's given to stand for the average man, an average guy.

Joe Blow نامی است که برای مرد معمولی، یک مرد معمولی داده شده است.

Right.

درست.

We also say, the average Joe.

ما همچنین می گوییم، جو متوسط.

And it just means the man in the street.

و این فقط به معنای مرد در خیابان است.

The ordinary guy, that's right.

مرد معمولی، درست است.

OK.

خوب.

Um, in British English we also say Fred Bloggs, or Joe Bloggs and it's just the name for a

اوم، در انگلیسی بریتانیایی ما همچنین می‌گوییم Fred Bloggs یا Joe Bloggs و این فقط نامی است برای

sort of Mister average, that we sometimes use.

نوعی میانگین مستر که گاهی اوقات از آن استفاده می‌کنیم.

Joe Blow, or the average Joe, is an ordinary man in the street.

جو بلو، یا جو معمولی، یک مرد معمولی در خیابان است.

For example, what do the new tax cuts mean for the average Joe?

به عنوان مثال، کاهش مالیات جدید برای جو متوسط ​​چه معنایی دارد؟

In British English we might say Joe Blogs, and it means much the same thing.

در انگلیسی بریتانیایی ممکن است بگوییم جو بلاگ، و تقریباً به همین معنی است.

Now, there's another term on there that I gave you.

حالا، یک اصطلاح دیگر در آنجا وجود دارد که به شما گفتم.

Joe...

جو...

John Doe.

جان دو.

John Doe.

جان دو.

I associate John Doe with dead bodies in morgues.

من جان دو را با اجساد مرده در سردخانه ها مرتبط می دانم.

Well, that's sort of how it goes.

خب، این طور است.

If the police can't identify someone, living or dead, they'll give them the name John Doe

اگر پلیس نتواند کسی را، زنده یا مرده شناسایی کند، نام جان دو

or Jane Doe.

یا جین دو را به او می‌دهد.

John Doe can also mean the average man but it has another meaning too.

جان دو می تواند به معنای مرد معمولی نیز باشد اما معنای دیگری نیز دارد.

John Doe or Jane Doe is the name used for a person whose name is a secret or not known.

جان دو یا جین دو نامی است که برای شخصی که نامش راز است یا ناشناخته استفاده می شود.

These names are placeholder names in court or in police investigations.

این اسامی اسامی جانشین در دادگاه یا تحقیقات پلیس هستند.

How did I do?

چطوری انجامش دادم؟

Not bad.

بد نیست.

I think I was very good.

فکر کنم خیلی خوب بودم

Do I get the prize?

آیا جایزه را می گیرم؟

Yes, you get the prize.

بله، شما جایزه را دریافت می کنید.

Ok, I get... oh, this is good - two tickets to the comedy show at the Adrienne theater.

خوب، فهمیدم... اوه، این خوب است - دو بلیط برای نمایش کمدی در تئاتر آدرین.

Right, we'll have lots of fun.

درست است، ما بسیار سرگرم خواهیم شد.

Hey, if you liked this video, please share it with a friend and give it a thumbs up.

سلام، اگر این ویدیو را دوست داشتید، لطفا آن را با یکی از دوستان خود به اشتراک بگذارید و از آن حمایت کنید.

And don't forget to subscribe.

و اشتراک را فراموش نکنید.

See you soon.

به زودی میبینمت.

Bye-bye.

خداحافظ.

Bye.

خدا حافظ.