The trickiest word in English - Quite!

Hi everyone.

سلام به همه.

I’m Vicki and I’m British.

من ویکی هستم و بریتانیایی هستم.

And I’m Jay and I’m American and today we’re looking at a word that’s quite tricky.

و من جی هستم و آمریکایی هستم و امروز ما به کلمه ای نگاه می کنیم که بسیار مشکل است.

No, it’s very tricky.

نه، خیلی مشکل است.

But that’s what I said!

اما این چیزی است که من گفتم!

No you didn’t!

نه نکردی!

I speak British English and Jay speaks American English and normally, we manage to communicate

من انگلیسی انگلیسی صحبت می کنم و جی انگلیسی آمریکایی صحبت می کند و به طور معمول، ما موفق به برقراری ارتباط می شویم

OK.

.

But there’s a word that causes us problems.

اما یک کلمه وجود دارد که برای ما مشکل ایجاد می کند.

Quite.

کاملا.

It’s such a common word.

این یک کلمه رایج است.

We both use it a lot.

هر دوی ما زیاد از آن استفاده می کنیم.

But it’s the word that’s hardest for us to understand.

اما این کلمه ای است که درک آن برای ما سخت تر است .

Sometimes we use it in the same way, but sometimes we use it differently.

گاهی اوقات ما از آن به یک شکل استفاده می کنیم، اما گاهی اوقات به طور متفاوت از آن استفاده می کنیم.

And then we get confused.

و بعد گیج می شویم.

Quite.

کاملا.

Quite?

کاملا؟

Let’s look at some examples.

بیایید به چند نمونه نگاه کنیم. آیا

Have you finished the artwork yet?

هنوز کار هنری را تمام کرده اید؟

No.

نه من

I’m not quite ready.

کاملا آماده نیستم.

I need another five minutes.

پنج دقیقه دیگر نیاز دارم.

Take your time.

راحت باش.

I’m quite happy to wait.

من کاملا خوشحالم که منتظرم

Do you want to go and get a coffee or something?

میخوای بری یه قهوه یا چیزی بخوری؟

No, I’m quite all right thanks.

نه، خیلی خوبم، ممنون

I’ve had quite enough coffee today.

امروز به اندازه کافی قهوه خوردم.

That’s not quite correct.

این کاملا درست نیست.

Just go away!

فقط برو!

What’s your problem?

مشکلت چیه؟ در

Here are some of the things we said.

اینجا برخی از مواردی که گفتیم وجود دارد.

'Quite' is an adverb and it means ‘completely’ in all these examples.

"بسیار" یک قید است و در تمام این مثال ها به معنای "کاملا" است. به این

It means to the greatest possible degree - 100%.

معنی است که به بیشترین درجه ممکن - 100٪.

We can use it this way in British and American English

ما می توانیم آن را به این روش در انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی استفاده کنیم

And you heard quite in two negative sentences too, where it means not completely - so almost,

و شما کاملاً در دو جمله منفی نیز شنیدید، جایی که به معنای نه به طور کامل - تقریباً،

but not 100%.

اما نه 100٪ است.

Again it can have this meaning in British and American English.

باز هم می تواند این معنی را در انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی داشته باشد.

We often use quite in the negative like this to criticize someone gently or to say we disagree

ما اغلب به صورت کاملاً منفی مانند این استفاده می کنیم تا از کسی به آرامی انتقاد کنیم یا بگوییم که

with them.

با او مخالفیم.

So we might say ‘I don’t quite agree’ or ‘That’s not quite right’.

بنابراین ممکن است بگوییم "من کاملاً موافق نیستم" یا "این کاملاً درست نیست".

Yes, and we mean ‘I don’t agree 100%.’

بله، و منظور ما "من 100٪ موافق نیستم"

or ‘You’re a little wrong’.

یا "شما کمی اشتباه می کنید".

Quite softens the disagreement.

اختلاف نظر را کاملاً نرم می کند.

It works like that in American and British English.

در انگلیسی آمریکایی و انگلیسی به همین شکل عمل می کند .

But there’s another way we use 'quite' that’s quite different.

اما روش دیگری وجود دارد که ما از "کاملا" استفاده می کنیم که کاملاً متفاوت است.

So what did you think of my report?

پس نظر شما در مورد گزارش من چیست؟

It’s quite good.

کاملاً خوب است

Fantastic.

خارق العاده.

I’ll send it to everybody now.

الان برای همه میفرستم

Hang on.

صبر کن.

It needs some changes.

نیاز به تغییراتی دارد.

But you said it was quite good.

ولی تو گفتی خیلی خوبه

Yes, but we need it to be VERY good.

بله، اما ما نیاز داریم که خیلی خوب باشد.

Huh?

متعجب؟

There was a misunderstanding there.

در آنجا سوء تفاهم پیش آمد.

Yeah, I thought you liked my report.

بله، فکر کردم از گزارش من خوشتان آمد.

Well, I thought it was fairly good or pretty good, but not very good.

خوب، من فکر می کردم نسبتا خوب یا خیلی خوب است، اما نه خیلی خوب.

But you said it was quite good.

ولی تو گفتی خیلی خوبه

If I say that I mean very good.

اگه بگم منظورم خیلی خوبه

Quite is a forceful word.

کاملا کلمه قوی است.

It’s not forceful in British English.

در انگلیسی بریتانیایی اجباری نیست.

It just means to some degree.

فقط تا حدی به معنی است.

So let me get this straight.

بگذارید این مسئله را روشن کنم.

Sometimes when you say 'quite' you mean completely, like me.

گاهی اوقات وقتی می گویید "کاملا" یعنی کاملاً مثل من.

Yes.

آره.

But other times you just mean fairly or pretty.

اما مواقع دیگر منظور شما نسبتاً یا زیباست.

Yes.

آره.

Then how can I tell what you mean?

سپس چگونه می توانم منظور شما را بگویم؟

Well, sometimes you can tell from the kind of adjective we use with quite – whether

خوب، گاهی اوقات می‌توانید از نوع صفتی که ما با آن استفاده می‌کنیم، تشخیص دهید -

it’s gradable or ungradable.

درجه‌پذیر یا غیرقابل درجه‌بندی.

We’d better explain that.

بهتر است آن را توضیح دهیم.

Some English adjectives are gradable, so they can be true to different degrees.

برخی از صفت‌های انگلیسی درجه‌پذیر هستند، بنابراین می‌توانند در درجات مختلف صادق باشند.

For example good is gradable.

به عنوان مثال خوب است درجه بندی.

Something can be very good, or fairly good, or just a little good.

چیزی می تواند بسیار خوب، یا نسبتاً خوب، یا فقط کمی خوب باشد.

But other adjectives are ungradable, for example perfect.

اما صفت های دیگر غیر قابل درجه بندی هستند، برای مثال کامل.

We don’t say something is very perfect or fairly perfect or a little perfect.

ما نمی گوییم چیزی بسیار عالی یا نسبتاً کامل یا کمی کامل است.

It's just perfect.

این فقط کامل است. در

Here are some more examples of ungradable adjectives.

اینجا چند نمونه دیگر از صفت های غیر قابل درجه بندی آورده شده است .

Things are either dead or they’re not.

چیزها یا مرده اند یا نیستند.

People are either married or they’re not.

مردم یا متاهل هستند یا نیستند.

There’s no in-between with these adjectives, so we don’t use them with 'very'.

بین این صفت ها وجود ندارد، بنابراین ما از آنها با "خیلی" استفاده نمی کنیم.

The meanings of these adjectives already contain the idea of ‘very’.

معانی این صفت ها قبلاً حاوی ایده "بسیار" است.

So here’s what happens in British English.

بنابراین این چیزی است که در انگلیسی بریتانیایی اتفاق می افتد.

If we use ‘quite’ with an ungradable adjective, we probably mean completely.

اگر از "کاملا" با یک صفت غیر قابل تقسیم استفاده کنیم، احتمالاً منظورمان کاملاً است.

For example, 'It's quite perfect'.

به عنوان مثال، "این کاملا کامل است".

It's 100% perfect.

100% کامل است.

But if we use quite with a gradable adjective, we probably mean ‘fairly’ – so to some

اما اگر کاملاً با یک صفت درجه بندی استفاده کنیم، احتمالاً به معنای "منصفانه" است - تا

extent, but not very.

حدی، اما نه خیلی.

For example, 'It's quite nice' - it's fairly nice.

به عنوان مثال، "بسیار خوب است" - نسبتاً خوب است.

So if you say ‘I’m quite tired’, you mean you’re fairly tired.

بنابراین اگر می گویید «من کاملاً خسته هستم»، به این معنی است که نسبتاً خسته هستید.

Yeah, and what about you?

آره و تو چی؟

I could mean that, but normally if I say I’m quite tired, I mean I’m VERY tired.

منظورم همین است، اما به طور معمول اگر بگویم کاملا خسته هستم، یعنی خیلی خسته هستم.

Pronunciation matters too.

تلفظ هم مهمه

If we stress the word 'quite' the difference can get more marked.

اگر روی کلمه "کاملا" تاکید کنیم، تفاوت می تواند بیشتر مشخص شود.

I’m QUITE tired - that means I’m very very tired

من کاملاً خسته هستم - این بدان معناست که

I’m QUITE tired – that means I’m only fairly tired.

من بسیار خسته هستم.

There’s another thing you do in British English.

کار دیگری که در انگلیسی بریتانیایی انجام می دهید وجود دارد .

What’s that?

آن چیست؟

I’ll say something and instead of saying ‘I agree’ you say ‘quite’.

من چیزی می گویم و به جای گفتن "موافقم" شما می گویید "کاملا".

Oh yes.

آه بله.

It’s rather formal but to show we agree with someone or to show we’ve understood,

این نسبتاً رسمی است، اما برای اینکه نشان دهیم با کسی موافقیم یا نشان دهیم که متوجه شده‌ایم، می‌توانیم

we can say ‘quite’ or ‘quite so’.

بگوییم «کاملاً» یا «کاملاً».

It just means ‘yes’.

فقط به معنی "بله" است.

It sounds very British.

خیلی انگلیسی به نظر می رسد.

Quite.

کاملا.

Let’s have a quiz question now.

حالا بیایید یک سوال مسابقه داشته باشیم.

OK.

خوب.

See if you can answer this everyone, and you Jay.

ببین آیا می توانی به این همه جواب بدهی، و تو جی.

If your American boss says ‘your work is quite good’, what does it mean?

اگر رئیس آمریکایی شما بگوید "کار شما بسیار خوب است"، به چه معناست؟

Jay?

جی؟

If my American boss says my work is quite good, I should get a raise.

اگر رئیس آمریکایی من بگوید کار من کاملاً خوب است، باید افزایش حقوق بگیرم.

They think my work is very good.

فکر می کنند کار من خیلی خوب است.

British English is different.

انگلیسی بریتانیایی متفاوت است.

If my British boss says my work is quite good, I’d have to ask what I'm doing wrong.

اگر رئیس بریتانیایی من بگوید کار من کاملاً خوب است، باید بپرسم که چه کار اشتباهی انجام می‌دهم.

Because it’s only fairly good.

زیرا فقط نسبتاً خوب است.

Wow!

وای!

So the difference in meaning is subtle, but it can be very important.

بنابراین تفاوت در معنا ظریف است، اما می تواند بسیار مهم باشد.

If you don’t pay attention, you might miss it.

اگر توجه نکنید، ممکن است آن را از دست بدهید .

When I came to the US I had to stop and think when people said ‘quite’.

وقتی به ایالات متحده آمدم مجبور شدم وقتی مردم می‌گویند «کاملاً» توقف کنم و فکر کنم.

‘Do they mean fairly or do they mean ‘very’?

منظورشان منصفانه است یا «بسیار»؟

I still have to stop and think sometimes.

هنوز هم گاهی باید بایستم و فکر کنم.

And I’ve had to learn the difference too, so I can understand Vicki’s family and friends.

و من هم مجبور شدم تفاوت را یاد بگیرم، تا بتوانم خانواده و دوستان ویکی را درک کنم.

Yeah.

آره

Here’s a real example.

در اینجا یک مثال واقعی است.

My British friend was visiting us and meeting Jay for the first time and they were just

دوست بریتانیایی من برای اولین بار با ما ملاقات می کرد و با جی ملاقات می کرد و آنها تازه با

getting to know one another and talking about their families.

یکدیگر آشنا می شدند و در مورد خانواده خود صحبت می کردند.

I was telling her about my father and how he spoke six languages and I said ‘He was

داشتم از پدرم می‌گفتم که چگونه شش زبان صحبت می‌کند و گفتم: «او

quite good at languages’.

در زبان‌ها خیلی خوب بود».

So my British friend was surprised and she said, ‘Why are you saying that?

بنابراین دوست انگلیسی من تعجب کرد و گفت: "چرا این حرف را می زنی؟

You said he spoke six languages.’

گفتی او به شش زبان صحبت می‌کند.» «

‘Yeah, he was quite good at languages.’

آره، او در زبان‌ها کاملاً خوب بود.»

So my friend was thinking, ‘He’s being derogatory about his father?

پس دوستم فکر می‌کرد، «او درباره پدرش تحقیر می‌کند؟

That’s not nice!

این خوب نیست!

If you speak six languages you’re a very good linguist – not just fairly good.

اگر به شش زبان صحبت می کنید، زبان شناس بسیار خوبی هستید – نه فقط نسبتاً خوب.

And I was thinking, ‘We’ve only just met.

و من فکر می کردم، "ما تازه همدیگر را ملاقات کردیم.

Why is this woman being so argumentative?’

چرا این زن اینقدر مجادله می کند؟»

It was like she wanted to pick a fight with me for no reason.

انگار می خواست بی دلیل با من دعوا کند.

It’s the sort of misunderstanding that can damage relationships.

این نوعی سوء تفاهم است که می تواند به روابط آسیب برساند.

Yes, it’s dangerous because you might not realise it’s happening.

بله، خطرناک است زیرا ممکن است متوجه نباشید که در حال وقوع است.

And one last thing before we stop.

و آخرین چیز قبل از توقف.

Yeah?

آره؟

I have some advice for any American guys who are going on a date with a British girl.

من برای هر پسر آمریکایی که قرار است با یک دختر بریتانیایی قرار بگذارد، توصیه هایی دارم.

What’s that?

آن چیست؟ به

Don’t tell her she’s quite pretty.

او نگویید که خیلی زیباست

It happened to one of my friends on her first date with an American guy.

این اتفاق برای یکی از دوستانم در اولین قرار ملاقاتش با یک پسر آمریکایی افتاد.

What!

چی!

He told her she was quite pretty?

بهش گفت خیلی خوشگله؟

Yes, he was lucky to get a second date!

بله، او خوش شانس بود که قرار ملاقات دومی داشت!

And that’s it for today everyone.

و این برای همه امروز است.

If you’ve enjoyed this video please share it with a friend and don’t forget to subscribe

اگر از این ویدیو لذت بردید لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و فراموش نکنید که

to our channel.

در کانال ما عضو شوید.

Bye-bye now.

فعلا خداحافظ. می

See you next Friday.

بینمت جمعه آینده

Bye.

خدا حافظ.