6 interesting English idioms and the stories behind them. (Set three)

What does it mean if you look a gift horse in the mouth?

اگر به دهان یک اسب هدیه نگاه کنید به چه معناست ؟

Or you follow a rule of thumb.

یا از یک قانون کلی پیروی می کنید.

And what happens if you follow a red herring?

و اگر از شاه ماهی قرمز پیروی کنید چه اتفاقی می افتد؟

We’ll show you what all these idioms mean and more.

ما به شما نشان خواهیم داد که همه این اصطلاحات چه معنایی دارند و بیشتر.

And we’ll show you how to use them.

و نحوه استفاده از آنها را به شما نشان خواهیم داد.

You’ll love it because they all have stories behind them.

شما آن را دوست خواهید داشت زیرا همه آنها داستان هایی پشت سر خود دارند.

Our first idiom is ‘from the horse's mouth.’

اولین اصطلاح ما «از دهان اسب» است.

If we get information straight from the horse’s mouth’ then we get it from someone who has

اگر اطلاعات را مستقیماً از دهان اسب دریافت کنیم، آن را از کسی دریافت می کنیم که

direct knowledge.

دانش مستقیم دارد.

I got a hot tip.

یه نکته داغ گرفتم

Oh yeah.

اوه بله.

What’s that?

آن چیست؟

Buy shares in ACME Corp.

خرید سهام در ACME Corp.

Ooo, why?

Ooo، چرا؟

Their shares are going up today.

سهام آنها امروز افزایش می یابد.

I got it from the horse’s mouth.

من آن را از دهان اسب گرفتم.

Ooo, who did you speak to?

اوووو با کی حرف زدی

I met a guy on the bus who met a guy in a bar who works in the mail room at ACME Corp.

من در اتوبوس با مردی آشنا شدم که در یک بار با مردی آشنا شد که در اتاق پست در ACME Corp کار می‌کرد.

That doesn’t sound like the horse’s mouth to me.

این برای من شبیه دهان اسب نیست .

Hmm.

هوم

So when you can, you want to get information straight from the horse’s mouth.

بنابراین وقتی می توانید، می خواهید اطلاعات را مستقیماً از دهان اسب دریافت کنید.

The idea is if it comes from someone who’s directly involved, it’s more likely to be

ایده این است که اگر از طرف شخصی باشد که مستقیماً درگیر آن است، به احتمال زیاد

accurate.

دقیق است.

The story of this idiom comes from horse trading.

داستان این اصطلاح از تجارت اسب می آید.

If you’re buying a horse, it can be hard to know how old it is, and how healthy it

اگر در حال خرید یک اسب هستید، تشخیص اینکه چند ساله است و چقدر سالم

is.

است دشوار است.

You can’t trust the person selling you the horse, but if you look in the horse’s mouth,

شما نمی توانید به کسی که اسب را به شما می فروشد اعتماد کنید ، اما اگر به دهان اسب نگاه کنید،

you can see by looking at its teeth.

با نگاه کردن به دندان های آن می توانید ببینید.

You can get the truth from the horse’s mouth.

شما می توانید حقیقت را از دهان اسب دریافت کنید.

And next we have another idiom with the same origin.

و در ادامه اصطلاح دیگری با همین منشا داریم. به

Don’t look a gift horse in the mouth.

یک اسب هدیه در دهان نگاه نکنید.

This means that if someone gives you a present, you should be grateful for it and you shouldn’t

این بدان معناست که اگر کسی به شما هدیه ای می دهد، باید بابت آن قدردان باشید و نباید به

look for things that are wrong with it.

دنبال چیزهایی باشید که در آن اشتباه است.

Coffee?

قهوه؟

Oh, thank you.

اوه، متشکرم.

Jay, this coffee mug’s got ‘engine oil’ written on it.

جی، روی این لیوان قهوه "روغن موتور" نوشته شده است.

Oh yeah.

اوه بله.

It’s new.

این جدیده.

They gave it to me at the gas station.

در پمپ بنزین به من دادند.

So I’m drinking from a mug that says engine oil!

بنابراین من از لیوانی می نوشم که روی آن روغن موتور نوشته شده است !

Stop complaining.

توقف شکایت.

It was free!

رایگان بود!

He’s never one to look a gift horse in the mouth.

او هرگز کسی نیست که در دهان یک اسب هدیه نگاه کند .

The meaning here is it’s bad manners to criticize something you got for free.

معنی اینجا این است که انتقاد از چیزی که به صورت رایگان دریافت کرده اید، رفتار بدی است.

If you say so.

اگر شما بگویید.

OK, next idiom.

باشه، اصطلاح بعدی

Bottoms up!

از پایین به بالا!

This means cheers.

این یعنی به سلامتی

It’s something we can say to friends before we drink.

این چیزی است که می توانیم قبل از نوشیدن به دوستان بگوییم .

Cheers!

به سلامتی!

Bottoms up!

از پایین به بالا!

It’s an encouragement to drink, because if you put the bottom of the glass up, you

این یک تشویق برای نوشیدن است، زیرا اگر ته لیوان را بالا بگذارید،

have to finish it all.

باید تمام آن را تمام کنید.

You don’t really have to drink it all.

واقعاً لازم نیست همه آن را بنوشید.

It’s just something we say.

این فقط چیزی است که ما می گوییم.

The idiom has an interesting history.

این اصطلاح تاریخچه جالبی دارد.

Back in the 18th and 19th centuries, the English navy badly needed sailors and the king offered

در قرن 18 و 19، نیروی دریایی انگلیس به شدت به ملوانان نیاز داشت و پادشاه

a shilling to men who would sign up.

به مردانی که ثبت نام می کردند، یک شیلینگ پیشنهاد می داد.

But they still couldn’t get enough sailors so sometimes they employed press gangs to

اما آنها هنوز نتوانسته بودند به اندازه کافی ملوان داشته باشند، بنابراین گاهی اوقات از باندهای مطبوعاتی برای

recruit people.

استخدام افراد استفاده می کردند.

These gangs actually kidnapped people and forced them onto ships.

این باندها در واقع مردم را ربودند و به زور سوار کشتی کردند.

It was terrifying.

وحشتناک بود.

There were also recruiters who would go to pubs, buy men lots of drinks and trick them

همچنین استخدام‌کنندگانی بودند که به میخانه‌ها می‌رفتند، نوشیدنی‌های زیادی برای مردان می‌خریدند و

by putting a shilling in their tankard.

با گذاشتن یک شیلینگ در تانکرشان آنها را فریب می‌دادند.

The shilling was proof that they’d accepted the King’s offer and agreed to join the

شیلینگ دلیلی بود بر اینکه آنها پیشنهاد پادشاه را پذیرفته و با پیوستن به

navy.

نیروی دریایی موافقت کردند.

The story goes that pubs started using tankards with glass bottoms.

داستان از این قرار است که میخانه ها شروع به استفاده از تانک با کف شیشه ای کردند.

They’d say ‘bottoms up’ to tell their customers to look for a shilling before they

آنها می‌گویند «از پایین به بالا» تا به مشتریان خود بگویند قبل از شروع نوشیدن به دنبال یک شیلینگ باشند

began drinking.

.

Is that story true?

آیا آن داستان حقیقت دارد؟

Good question!

سؤال خوبی بود!

It’s true that there were press gangs who forced men to join the navy, but I don’t

درست است که باندهای مطبوعاتی بودند که مردان را مجبور می کردند به نیروی دریایی بپیوندند، اما من

know about hiding a shilling in your tankard.

از پنهان کردن یک شیلینگ در تانک شما اطلاعی ندارم.

It’s a good story anyway.

به هر حال داستان خوبی است

Yeah, next one!

آره، بعدی!

Rule of thumb.

حساب سرانگشتی.

This is a way of measuring something.

این روشی برای اندازه گیری چیزی است.

It’s not exact but it’s based on experience.

دقیق نیست اما بر اساس تجربه است.

How long will it take you to edit the video?

چه مدت طول می کشد تا ویدیو را ویرایش کنید؟

Well, it’s hard to say because it varies.

خوب، گفتنش سخت است زیرا متفاوت است.

Well.

خوب.

J ust give me a rough estimate.

یک تخمین تقریبی به من بدهید

As a rule of thumb, it takes about twenty minutes to edit one minute of video.

به عنوان یک قاعده کلی، ویرایش یک دقیقه ویدیو حدود بیست دقیقه طول می کشد.

OK, I’ll work with that.

خوب، من با آن کار خواهم کرد.

Or maybe thirty minutes.

یا شاید سی دقیقه.

So a rule of thumb isn’t an exact calculation.

بنابراین یک قانون سرانگشتی یک محاسبه دقیق نیست.

But it’s a useful calculation because it’s based on practical experience.

اما این یک محاسبه مفید است زیرا بر اساس تجربه عملی است.

So where does the idiom come from?

پس این اصطلاح از کجا آمده است؟

One theory is it dates back to an English judge in the 17th century.

یک نظریه این است که قدمت آن به یک قاضی انگلیسی در قرن هفدهم باز می گردد.

He ruled that husbands can beat their wives with a stick if the stick is no wider than

او حکم کرد که اگر عصا از انگشت شستش گشادتر نباشد، شوهران می توانند زن خود را با چوب بزنند

his thumb.

.

We’d glad to say that’s not true.

ما خوشحالیم که بگوییم این درست نیست.

It’s an urban legend.

این یک افسانه شهری است.

There’s no evidence for it.

هیچ مدرکی برای آن وجود ندارد.

The idiom probably comes from making flour with mill stones.

این اصطلاح احتمالاً از ساختن آرد با سنگ آسیاب می آید.

To turn grain into flour you set the two stones and run a little grain through.

برای تبدیل غلات به آرد، دو سنگ را تنظیم کرده و مقداری دانه از آن می گذرانید.

Then you test the flour by rubbing it between your thumb and forefinger and then you adjust

سپس آرد را با مالش بین انگشت شست و سبابه تست می کنید و سپس

the stones to make the flour as fine as you want.

سنگ ها را تنظیم می کنید تا آرد به اندازه دلخواه شما ریز شود .

I think that sounds much more plausible.

من فکر می کنم که به نظر بسیار قابل قبول تر است.

Yeah, me too.

آره منم همینطور.

Plausible means reasonable and likely to be true.

معقول به معنای معقول و به احتمال زیاد درست است.

OK next one.

باشه بعدی شاه

Red herring.

ماهی قرمز.

A herring is a kind of fish, a smelly fish.

شاه ماهی نوعی ماهی است، ماهی بدبو.

But a red herring has a different meaning.

اما شاه ماهی قرمز معنای دیگری دارد.

It’s a fact that’s not important and that takes our attention away from the important

این واقعیتی است که مهم نیست و توجه ما را از حقایق مهم دور می کند

facts.

.

Good detective stories have a lot of red herrings, clues that distract us and point us in the

داستان های کارآگاهی خوب، شاه ماهی های قرمز زیادی دارند، سرنخ هایی که حواس ما را پرت می کند و ما را در

wrong direction.

جهت اشتباه راهنمایی می کند.

Hmm.

هوم

So how did he die Watson?

پس چگونه او مرد واتسون؟

Well it’s obvious, Shelock.

خب واضح است، Shelock.

Somebody stabbed him.

یک نفر او را با چاقو زد.

I’m not so sure.

من خیلی مطمئن نیستم

Really?

واقعا؟

But look.

اما نگاه کن.

There’s a knife in his back.

یک چاقو در پشت او وجود دارد.

That could be a red herring, designed to confuse us lead us down a wrong path.

این می تواند یک شاه ماهی قرمز باشد که برای گیج کردن ما طراحی شده است که ما را به مسیر اشتباه هدایت کند.

Then how did he die?

بعد چطور مرد؟

It’s elementary my dear Watson.

واتسون عزیزم ابتدایی است.

It was suicide.

خودکشی بود

Oh wow Sherlock!

اوه وای شرلوک!

You’re brilliant!

تو درخشانی!

So where does the idiom ‘red herring’ come from?

بنابراین اصطلاح "شاه ماهی قرمز" از کجا آمده است؟

It comes from hunting.

از شکار می آید.

Hunters had to train their dogs to follow the scent, the smell of the animal that they

شکارچیان مجبور بودند سگ های خود را طوری تربیت کنند که عطر و بوی حیوانی را که

wanted to catch.

می خواستند شکار کنند دنبال کنند.

In the past, they’d put smelly pieces of fish in trees to distract the dogs, and that

در گذشته تکه‌های بدبو ماهی را روی درختان می‌گذاشتند تا حواس سگ‌ها را پرت کنند و به این

way they could train them to ignore the scents that weren’t important.

ترتیب می‌توانستند آنها را آموزش دهند که عطرهایی را که مهم نیستند نادیده بگیرند.

OK, the last idiom.

باشه، آخرین اصطلاح.

This is a quick one.

این سریع است.

It’s one we think you’ll know: best man When there’s a wedding there’s a bride,

این یکی از مواردی است که فکر می کنیم شما می دانید: بهترین مرد وقتی عروسی برگزار می شود یک عروس،

a groom, and a best man.

یک داماد و یک بهترین مرد وجود دارد.

He’s a close friend or relative of the groom.

او یکی از دوستان یا اقوام نزدیک داماد است.

So where does the term best man come from?

پس اصطلاح بهترین مرد از کجا آمده است؟

Well. one story is that many centuries ago sometimes there was a shortage of women.

خوب. یک داستان این است که قرن ها پیش گاهی اوقات کمبود زنان وجود داشت.

Rival families or tribes would try to steal the bride – to kidnap her and take her away.

خانواده ها یا قبایل رقیب سعی می کنند عروس را بدزدند - او را ربوده و با خود ببرند.

The groom would ask ‘the best man’ in his village or town to help him.

داماد از "بهترین مرد" روستا یا شهر خود می خواهد که به او کمک کند.

He might be the best swordsman and he’d have to be ready to fight to protect the bride.

او ممکن است بهترین شمشیرزن باشد و باید برای محافظت از عروس آماده مبارزه باشد.

These days the best man just has to hold the ring and make a speech.

این روزها بهترین مرد فقط باید حلقه را بگیرد و سخنرانی کند.

Yes, it’s a much easier job now.

بله، اکنون کار بسیار آسان‌تری است.

We hope you’ve enjoyed learning these idioms and the stories behind them.

امیدواریم از یادگیری این اصطلاحات و داستان های پشت سر آنها لذت برده باشید.

Please give us a thumbs up if you liked them.

لطفا اگر آنها را دوست داشتید به ما سر بزنید.

Now this is the third video we’ve made in this series, so if you liked it, you can see

اکنون این سومین ویدیویی است که ما در این مجموعه ساخته ایم، بنابراین اگر آن را دوست داشتید، می توانید

more.

بیشتر ببینید.

And why not share this video with a friend.

و چرا این ویدیو را با یک دوست به اشتراک نمی گذارید.

They might like it too.

آنها هم ممکن است آن را دوست داشته باشند.

Bye-bye everyone.

خداحافظ همه

Bye now.

حالا خداحافظ