The Best Present Ever┃Learn American English Pronunciation On the Go

7,603 views ・ 2025-03-22

Rachel's English


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:02
Rachel: Welcome to the Rachel's English Podcast. I am Rachel and this podcast is made especially for  
0
2600
6040
راشل: به پادکست انگلیسی راشل خوش آمدید. من ریچل هستم و این پادکست مخصوصاً برای
00:08
non-native speakers, to help you learn the phrases and idioms that Americans use while speaking  
1
8640
6640
غیر بومی‌ها ساخته شده است تا به شما کمک کند عبارات و اصطلاحاتی را که آمریکایی‌ها هنگام صحبت کردن به
00:15
natural American English. If you would like a free copy of the transcript of this episode,  
2
15280
6600
انگلیسی طبیعی آمریکایی استفاده می‌کنند، یاد بگیرید. اگر می‌خواهید یک کپی رایگان از متن این قسمت داشته باشید،
00:21
just go to rachelsenglish.com/podcast and search for this episode. As we're in the holiday season  
3
21880
8160
کافی است به rachelsenglish.com/podcast بروید و این قسمت را جستجو کنید. از آنجایی که ما در فصل تعطیلات
00:30
here in the US, many people celebrate Christmas. It's become a commercialized holiday here in the  
4
30040
6680
اینجا در ایالات متحده هستیم، بسیاری از مردم کریسمس را جشن می گیرند.  اینجا در ایالات متحده به یک تعطیلات تجاری تبدیل شده است
00:36
US and even people who don't go to church regularly or don't identify as Christians  
5
36720
5160
و حتی افرادی که به طور منظم به کلیسا نمی روند یا خود را مسیحی نمی دانند
00:41
do often exchange Christmas gifts. So,  at the end of the year here, we're going  
6
41880
5720
اغلب هدایای کریسمس را رد و بدل می کنند. بنابراین، در پایان سال اینجا،  در مورد
00:47
to be discussing gifts. And we're going to be talking about the best gifts we've ever gotten.
7
47600
7560
هدایا بحث خواهیم کرد. و در مورد بهترین هدایایی که تا به حال گرفته ایم صحبت خواهیم کرد.
00:55
As we go along, if, uh, interesting vocabulary word, or idiom, or phrasal verb comes up,  
8
55160
5880
همانطور که پیش می رویم، اگر، لغت، اصطلاح، یا فعل عبارتی واژگان جالبی به میان آمد،
01:01
we'll stop and discuss it to try to make  sure that everyone understands how we use  
9
61040
4400
ما متوقف می شویم و درباره آن بحث می کنیم تا مطمئن شویم که همه متوجه شده اند که چگونه از
01:05
this in American English. All right, I'm going to sit down here with my husband, David. Let's  
10
65440
5320
این واژه در انگلیسی آمریکایی استفاده می کنیم. بسیار خوب، من با شوهرم، دیوید، اینجا می‌نشینم. بیایید
01:10
get started. David, do you have any gifts from childhood that are very memorable for you?
11
70760
8320
شروع کنیم. دیوید، آیا از دوران کودکی هدیه ای دارید که برای شما بسیار به یاد ماندنی باشد؟
01:19
David: Yes, I have one time in particular. I  was maybe eight or nine years old, hmm, maybe  
12
79080
7480
دیوید: بله، به طور خاص یک بار دارم. من شاید هشت یا نه ساله بودم، هوم، شاید
01:26
six or seven. And there were two things that I really, really wanted. One was the Atari 2600.
13
86560
9900
شش یا هفت. و دو چیز بود که من واقعاً، واقعاً می‌خواستم. یکی آتاری 2600 بود.
01:36
Rachel: And that's a game console?
14
96460
1740
راشل: و این یک کنسول بازی است؟
01:38
David: That was a game console. That is one of the originals. Rachel: Is that something that plugged  
15
98200
4360
دیوید: این یک کنسول بازی بود. این یکی از اصل هاست. راشل: آیا این چیزی است که
01:42
into your TV or was it a ... ? David: Right. Rachel: Okay.
16
102560
2200
به تلویزیون شما وصل شده است یا ...؟ دیوید: درست است. راشل: باشه.
01:44
David: Yup, plugged into the TV. And I didn't think that I was going to get that. And the  
17
104760
5040
دیوید: بله، به تلویزیون وصل شد. و من فکر نمی‌کردم که به آن برسم. و
01:49
other one was this, I forget what it was  called. It was like a speak and spell,  
18
109800
4680
یکی دیگر این بود، فراموش کردم اسمش چی بود. شاید مثل حرف زدن و طلسم بود
01:54
maybe. It had a little keyboard. It was this  self-contained electronic toy that taught you  
19
114480
5440
. یه کیبورد کوچیک داشت این اسباب‌بازی الکترونیکی مستقل بود که به شما
01:59
about spelling and punctuation that I thought was really cool. Maybe a friend had that. And I,  
20
119920
5280
املا و علائم نگارشی را آموزش داد که به نظرم خیلی جالب بود. شاید یکی از دوستان آن را داشته باشد. و من،
02:05
I didn't really think that I would get either  of those. They were both stretch gifts and-
21
125200
4760
واقعاً فکر نمی‌کردم که به یکی از آنها دست پیدا کنم. آنها هر دو هدایای کششی بودند و
02:09
Rachel: Stretch gifts?
22
129960
2177
راشل: هدایای کششی؟
02:12
David: (Laughs)
23
132137
15
02:12
Rachel: That means something you  don't think you're going to get,  
24
132152
1728
دیوید: (می خندد)
ریچل: این یعنی چیزی که فکر نمی کنید به دست بیاورید،
02:13
but you're going to ask for it anyway?
25
133880
1300
اما به هر حال می خواهید آن را بخواهید؟
02:15
David: Yeah, maybe reach is better. We would use that like if you're applying to college.  
26
135180
5220
دیوید: بله، شاید رسیدن بهتر باشد. اگر برای کالج درخواست می‌دهید، از آن مانند استفاده می‌کنیم.
02:20
You have a reach school and a school that  you think you might actually get into.
27
140400
4540
شما یک مدرسه و مدرسه ای دارید که فکر می کنید ممکن است واقعاً وارد آن شوید.
02:24
Rachel: And I think you could also say, if you  set goals for yourself like you could have a, an  
28
144940
6180
راشل: و فکر می‌کنم شما همچنین می‌توانید بگویید، اگر برای خود اهدافی تعیین کنید که می‌توانید یک
02:31
easy goal, a challenge goal, and maybe a stretch goal. And a stretch goal would be something you  
29
151120
5520
هدف آسان، یک هدف چالشی، و شاید هم یک هدف طولانی داشته باشید. و یک هدف کششی چیزی است که
02:36
don't think you're actually going to be able to achieve, but you set it just to motivate yourself?
30
156640
4040
فکر نمی‌کنید واقعاً بتوانید به آن برسید، اما آن را فقط برای ایجاد انگیزه در خود تعیین می‌کنید؟
02:40
David: Yeah.
31
160680
640
دیوید: آره.
02:41
Rachel: Like my goal this month,  let's say is to lose 2-pounds,  
32
161320
4040
راشل: مانند هدف من در این ماه، فرض کنید 2 پوند از دست دادن وزن است،
02:45
that's my easy goal. My challenge goal is 6-pounds and my stretch goal would be 10-pounds maybe.
33
165360
6080
این هدف آسان من است. هدف چالش من 6 پوند است و هدف کششی من شاید 10 پوند باشد.
02:51
David: Yeah, right.
34
171440
1160
دیوید: آره، درسته.
02:52
Rachel: Okay, so this was, a stretch ask. David: Both of these things individually were  
35
172600
5240
راشل: خوب، این یک سوال طولانی بود. دیوید: هر دوی این چیزها به تنهایی
02:57
things that I did not think that  my parents would get for me. Um,  
36
177840
6280
چیزهایی بودند که فکر نمی‌کردم والدینم برای من به دست آورند. اوم،
03:04
and so we got to Christmas morning and I  opened the speak and spell thing and I just,  
37
184120
8680
و به این ترتیب به صبح کریسمس رسیدیم و من قسمت صحبت کردن و املا را باز کردم و فقط، ،
03:12
I was freaking out. I could not believe that  I had gotten it. I started playing with it.
38
192800
4400
داشتم عصبانی بودم. نمی‌توانستم باور کنم که آن را به دست آورده‌ام. شروع کردم به بازی باهاش
03:17
Rachel: What does freaking out look like?
39
197200
1960
راشل: عصبانی شدن چه شکلی است؟
03:19
David: Just like my jaw dropped  to the ground. I was just shocked,  
40
199160
4440
دیوید: درست مثل فک من روی زمین افتاد. من فقط شوکه شدم،
03:23
so surprised. I could not believe it.
41
203600
1800
خیلی تعجب کردم. باورم نمی شد.
03:25
Rachel: Did you get kind of hyper  about it, do you think? David: I  
42
205400
2760
راشل: فکر می‌کنی، در مورد آن به نوعی بیش از حد دچار شدی ؟ دیوید:
03:28
think I probably got hyper, yeah. Rachel: Mm-hmm (affirmative).
43
208160
1353
فکر می‌کنم احتمالاً دچار هیپرتیسم شدم، بله. راشل: ممممم (تأیید کننده).
03:29
David: I got really happy, I'm sure.
44
209513
1327
دیوید: من واقعا خوشحال شدم، مطمئنم.
03:30
Rachel: Very energized.
45
210840
820
راشل: بسیار پرانرژی.
03:31
David: Energized, smiling, laughing.
46
211660
1760
دیوید: پرانرژی، خندان، می خندد.
03:33
Rachel: Maybe there was a lot of, "Oh my God!"
47
213420
2280
راشل: شاید زیاد بود، "اوه خدای من!"
03:35
David: Yeah, stuff like that. So, my Christmas was already going to be the greatest Christmas ever,  
48
215700
6700
دیوید: آره، اینجور چیزا. بنابراین، کریسمس من از قبل قرار بود بهترین کریسمس تاریخ باشد،
03:42
because I had gotten this thing. And  then there were couple more presents  
49
222400
5200
زیرا من این چیز را دریافت کرده بودم. و سپس چند هدیه دیگر
03:47
under the tree still. And I opened  it up and the Atari was in there too,  
50
227600
5840
زیر درخت هنوز وجود داشت. و آن را باز کردم و آتاری هم آنجا بود،
03:53
and (laughs) I almost imploded from  happiness. Like I could not believe my eyes.
51
233440
6280
و (می‌خندد) تقریباً از خوشحالی منفجر شدم. مثل اینکه نمی توانستم چشمانم را باور کنم.
03:59
Rachel: What's the difference between implode and explode? So explode is the thing that  
52
239720
4720
راشل: تفاوت بین انفجار و انفجار چیست؟ بنابراین انفجار چیزی است که
04:04
happens outward, right? And implode  is the thing that happens inward?
53
244440
4377
در بیرون اتفاق می افتد، درست است؟ و منفجر آیا چیزی است که در درون اتفاق می افتد؟
04:08
David: (Laughs)
54
248817
15
04:08
Rachel: Like a building would implode  when it like falls down upon itself. It  
55
248832
3768
دیوید: (می خندد)
ریچل: مانند ساختمانی که وقتی روی خودش بیفتد منفجر می شود.
04:12
would explode when it gets blown into  bits and pieces that go everywhere?
56
252600
3400
وقتی به قطعات و تکه‌هایی که همه جا می‌روند منفجر می‌شود؟
04:16
David: I guess so.
57
256000
960
04:16
Rachel: Ah-huh.
58
256960
360
دیوید: حدس می‌زنم همینطور باشد.
راشل: آها.
04:17
David: That's a quick physics aside.
59
257320
2200
دیوید: این یک فیزیک سریع است به کنار.
04:19
Rachel: Okay.
60
259520
1140
راشل: باشه.
04:20
David: Uh, anyway, that was incredibly memorable,  
61
260660
2460
دیوید: اوه، به هر حال، این فوق‌العاده خاطره‌انگیز بود،
04:23
because the two things that I really,  really wanted, I didn't think I would get  
62
263120
2960
زیرا دو چیزی که واقعاً، واقعاً می‌خواستم، فکر نمی‌کردم به آن‌ها
04:26
either. I got both and I was super happy. Rachel: Yeah that's, that's pretty amazing  
63
266080
3800
هم برسم. من هر دو را گرفتم و فوق العاده خوشحال بودم. راشل: بله، این بسیار شگفت‌انگیز است
04:29
when you get your "oh my God" gift and then there is an even bigger "oh my God" gift coming.
64
269880
5780
وقتی هدیه «اوه خدای من» را دریافت می‌کنید و سپس هدیه بزرگ‌تر «اوه خدای من» در راه است.
04:35
David: Yeah.
65
275660
820
دیوید: آره.
04:36
Rachel: Yeah.
66
276480
810
راشل: آره.
04:37
David: That was nuts.
67
277290
990
دیوید: دیوانه بود.
04:38
Rachel: This ... That's reminding me of,  um, one year, we had all gotten all of  
68
278280
5960
راشل: این ... این مرا به یاد یک سال می‌اندازد، ما همه
04:44
our gifts and you know, it was like uh,  a good hall. (Laughs) You know we ... My  
69
284240
4920
هدایای خود را گرفته بودیم و می‌دانی، مثل یک سالن خوب بود. (می خندد) می دانید که ما ...
04:49
parents always got us a, a pretty good amount of gifts. We would between friends and family,  
70
289160
4960
والدین من همیشه مقدار زیادی هدیه برای ما می گرفتند. ما بین دوستان و خانواده این کار را انجام می‌دهیم،
04:54
we would probably each be opening like  eight gifts each year. So we are pretty  
71
294120
4840
احتمالاً هر کدام مانند هشت هدیه در سال افتتاح می‌کنیم. بنابراین ما
04:58
excited about what we've got, and then there was one more gift that got pulled out. I was  
72
298960
5280
نسبت به چیزی که داریم بسیار هیجان‌زده هستیم، و سپس یک هدیه دیگر از آن خارج شد. من
05:04
ten years old and it was a family gift that  my dad bought and it was a video camera.
73
304240
6880
ده ساله بودم و این یک هدیه خانوادگی بود که پدرم خرید و یک دوربین فیلمبرداری بود.
05:11
David: Oh, yeah.
74
311120
1540
دیوید: اوه، آره.
05:12
Rachel: It was one of those big ones that goes on  
75
312660
2100
راشل: این یکی از آن بزرگ‌ها بود که روی
05:14
a shoulder, you know? David: Yeah. Rachel: It's like those full VHS  
76
314760
3880
شانه می‌رود، می‌دانی؟ دیوید: آره. راشل: مثل این است که آن نوارهای VHS کامل
05:18
tapes would go in. And, uh, we immediately both became film makers, my brother and I.
77
318640
7937
وارد می‌شوند. و اوه، ما بلافاصله هر دو فیلم‌ساز شدیم، من و برادرم.
05:26
David: (Laughs)
78
326577
15
05:26
Rachel: Actually, I was more of an  actress, he was more of the director,  
79
326592
3488
دیوید: (می‌خندد)
ریچل: در واقع، من بیشتر یک بازیگر بودم، او بیشتر کارگردان بود،
05:30
but we had a lot of fun making like  fictional movies. My dad bought  
80
330080
3680
اما ما خیلی از ساختن فیلم‌های تخیلی لذت می‌بردیم. پدرم
05:33
it for home movies of course for making  memories of trips and this kind of thing.
81
333760
4805
آن را برای فیلم‌های خانگی خرید، البته برای خاطره‌سازی از سفرها و این‌جور چیزها.
05:38
David: Mm-hmm (affirmative)
82
338565
27
05:38
Rachel: But my brother and I really used it  for dramatic purposes. I remember one time,  
83
338592
5448
دیوید: ام-هوم (تأیید کننده)
ریچل: اما من و برادرم واقعاً از آن برای اهداف نمایشی استفاده کردیم. به یاد دارم یک بار،
05:44
we were at my cousin's house and we were  making a scary movie that involved a lot  
84
344040
4000
ما در خانه پسر عمویم بودیم و داشتیم یک فیلم ترسناک می ساختیم که شامل تعداد زیادی
05:48
of fishing line tied to objects to make  them move. (Laughter) And then also, we,  
85
348040
6240
نخ ماهیگیری بود که به اشیا بسته شده بود تا آنها حرکت کنند. (خنده) و سپس، ما،
05:54
we put together an outfit and like stuffed it  with other clothes or something. I don't know,  
86
354280
5160
یک لباس جمع می‌کنیم و می‌خواهیم آن را با لباس‌های دیگر یا چیزی پر کنیم. نمی‌دانم،
05:59
we made a dummy that we threw off a balcony.
87
359440
1940
ما یک آدمک درست کردیم که آن را از بالکن پرت کردیم.
06:01
David: Oh my God.
88
361380
1380
دیوید: اوه خدای من.
06:02
Rachel: Yeah. And the, the worst part of  it is, that movie got erased. David: No.  
89
362760
5340
راشل: آره. و بدترین قسمت آن این است که آن فیلم پاک شد. دیوید: نه.
06:08
Rachel: Yes. My aunt accidentally videotaped something over it. The movie was called,  
90
368100
6060
راشل: بله. عمه من به طور تصادفی از چیزی روی آن فیلم گرفت. نام فیلم،
06:14
"Boo- too." It was a sequel to when my brother and I had done called, "Boo." (Laughter) And  
91
374160
5480
«بو- هم» بود. این دنباله زمانی بود که من و برادرم «بو» را صدا کردیم. (خنده) و
06:19
it's lost forever. Oh my gosh. We can  still remember some of the lines from it.
92
379640
5260
برای همیشه گم شده است. اوه خدای من ما هنوز می‌توانیم برخی از خطوط آن را به خاطر بسپاریم.
06:24
David: You guys should rerecord it.
93
384900
1200
دیوید: شما بچه ها باید آن را دوباره ضبط کنید.
06:26
Rachel: Like we sometimes, Nikki and I will go,  
94
386100
2780
ریچل: مثل ما گاهی، من و نیکی می‌رویم،
06:28
"The piece is moving," because there was a  scene where we were playing the game "Sorry."
95
388880
5180
«قطعه در حال حرکت است»، زیرا صحنه‌ای بود که در آن بازی «متاسفم» را بازی می‌کردیم.
06:34
David: Yeah.
96
394060
580
06:34
Rachel: And the pieces started moving  around on the board. David: Oh, wow. 
97
394640
2480
دیوید: آره.
راشل: و قطعات شروع به حرکت روی تخته کردند. دیوید: اوه، وای.
06:37
Rachel: Yeah.
98
397120
800
06:37
David: Oh my God.
99
397920
900
راشل: آره.
دیوید: اوه خدای من.
06:38
Rachel: Yeah. I mean,  
100
398820
1060
راشل: آره. منظورم این است،
06:39
this was an intense film. David: Wow. Rachel: So that was a really memorable gift. And  
101
399880
5080
این یک فیلم شدید بود. دیوید: وای. راشل: پس این یک هدیه واقعا به یاد ماندنی بود. و   در
06:44
actually, the other, I remember another gift that was memorable so much because of the packaging.
102
404960
8421
واقع، دیگری، هدیه دیگری را به یاد می‌آورم که به خاطر بسته‌بندی بسیار خاطره‌انگیز بود.
06:53
David: Hmm.
103
413381
11
06:53
Rachel: It was given to me by a  friend of the family, Barbara Beynon,  
104
413392
3568
دیوید: هوم.
ریچل: یکی از دوستان خانواده، باربارا بینون، آن را به من داد
06:56
and she always gave really good gifts.  And this year, she had given me a gift  
105
416960
6960
و او همیشه هدایای بسیار خوبی می داد. و امسال، او به من هدیه ای داده بود
07:03
that was so small, that I just was so  excited about what could be this small?
106
423920
7897
که آنقدر کوچک بود، که من خیلی هیجان زده بودم که این کوچکی چیست؟
07:11
David: (Laughs)
107
431817
15
07:11
Rachel: And it turned out to be a  teeny little Christmas ornaments  
108
431832
2968
دیوید: (می خندد)
ریچل: و معلوم شد که یک زیور آلات کوچک برای کریسمس است
07:14
that was really cute that we still  have and we still hang on our tree.
109
434800
3741
که واقعاً زیبا بود که ما هنوز داریم و هنوز هم به درختمان آویزان می کنیم.
07:18
David: Hmm.
110
438541
11
07:18
Rachel: But the thing that just really got me  was how interesting that size was. And that  
111
438552
5768
دیوید: هوم.
راشل: اما چیزی که واقعاً مرا جذب کرد این بود که چقدر آن اندازه جالب بود. و این
07:24
makes me want to, um, think about that when I'm giving gifts to kids in the future, how can we  
112
444320
5400
باعث می‌شود، اوم، به این فکر کنم که وقتی در آینده به بچه‌ها هدیه می‌دهم، چگونه می‌توانیم
07:29
make it extra enticing and interesting by the size or something about the way it's wrapped.
113
449720
5640
آن را با اندازه یا چیز دیگری در مورد نحوه بسته‌بندی آن جذاب و جذاب کنیم.
07:35
David: So it was a tiny little  package, but it was wrapped?
114
455360
3680
دیوید: پس یک بسته کوچک کوچک بود ، اما بسته بندی شده بود؟
07:39
Rachel: Yeah, it was just ... It was like  an inch by an inch by a half-inch maybe.  
115
459040
5260
راشل: آره، فقط... شاید یک اینچ در یک اینچ در نیم اینچ بود.
07:44
David: And wrapped in the traditional  way with the flaps on the side of them?
116
464300
3166
دیوید: و به روش سنتی با بال‌های کناری آنها پیچیده شده‌اند؟
07:47
Rachel: Yeah. And it was yeah, wrapped  in Christmas paper. Uh, I don't think  
117
467466
3134
راشل: آره. و بله، در کاغذ کریسمس پیچیده شد. اوه، فکر نمی‌کنم
07:50
it had a bow on it, but it might have had a tag.
118
470600
2060
روی آن کمان باشد، اما ممکن است یک برچسب داشته باشد.
07:52
David: Hmm.
119
472660
600
دیوید: هوم.
07:53
Rachel: But I was just taken by that.
120
473260
1840
راشل: اما من از این موضوع غافلگیر شدم.
07:55
David: That's fun. You know, your gift, the  family gift that your dad got you guys then  
121
475100
6900
دیوید: جالب است. می‌دانید، هدیه‌تان، هدیه‌ای که پدرتان به شما داده است، پس از آن
08:02
recently he's digitized some of those movies and he just gave his siblings a gift of that footage.
122
482000
6460
اخیراً برخی از آن فیلم‌ها را دیجیتالی کرده است و او همین فیلم را به خواهر و برادرش هدیه داده است.
08:08
Rachel: Yeah, he gave them-
123
488460
1822
راشل: آره، به آنها داد-
08:10
David: That's pretty cool.
124
490282
26
08:10
Rachel: ... a flash drive and it had on it an  interview that they did with my grandparents  
125
490308
5412
دیوید: خیلی باحال است.
ریچل: ... یک درایو فلش و روی آن مصاحبه‌ای بود که با پدربزرگ و مادربزرگ من انجام دادند،
08:15
when my grandparents were in their late 80s, early 90s, just talking about their lives.
126
495720
7485
زمانی که پدربزرگ و مادربزرگ من در اواخر دهه 80، اوایل دهه 90 زندگی‌شان صحبت می‌کردند.
08:23
David: Mm-hmm (affirmative)
127
503205
27
08:23
Rachel: My aunts sat down with them and  interviewed them and my dad taped it. And  
128
503232
4888
دیوید: مم-هوم (تأیید کننده)
راشل: خاله هایم با آنها نشستند و با آنها مصاحبه کردند و پدرم آن را ضبط کرد. و
08:28
that's really awesome. That's something that I want to do with some of my audio and video  
129
508120
6040
این واقعاً عالی است. این کاری است که می‌خواهم با برخی از تجهیزات صوتی و تصویری‌ام انجام دهم،
08:34
equipment is get some of the stories  that the family passes around on tape,  
130
514160
5560
این است که برخی از داستان‌هایی را که خانواده در نوار پخش می‌کنند، دریافت کنم،
08:39
because I don't want to have  to try to remember them all.
131
519720
3760
زیرا نمی‌خواهم سعی کنم همه آنها را به خاطر بسپارم.
08:43
David: Yeah.
132
523480
540
دیوید: آره.
08:44
Rachel: It's funny that we still use the  term "on tape" when everything is digital  
133
524020
3260
راشل: خنده‌دار است که ما هنوز از اصطلاح «روی نوار» استفاده می‌کنیم، وقتی همه چیز دیجیتالی است
08:47
now. David: Yeah, I was thinking of that too. Rachel: Yeah, on my hard drive.
134
527280
3980
. دیوید: آره، من هم به این فکر می کردم. راشل: آره، روی هارد دیسک من.
08:51
David: There you go.
135
531260
780
دیوید: برو.
08:52
Rachel: Backed up. You know I think, when we think about gifts, we often think about childhood. What  
136
532040
6840
راشل: پشتیبان گرفته شد. می‌دانید، فکر می‌کنم، وقتی به هدیه‌ها فکر می‌کنیم، اغلب به دوران کودکی فکر می‌کنیم.
08:58
about any gifts that you've received as an  adult that have been exceptional or memorable?
137
538880
5220
درباره هدایایی که در بزرگسالی دریافت کرده‌اید و استثنایی یا به یاد ماندنی بوده‌اید، چطور؟
09:04
David: Yeah, I was thinking about that too.  Childhood comes to mind. I think the ... those  
138
544100
5460
دیوید: آره، من هم به این فکر می کردم. دوران کودکی به ذهن می رسد. فکر می‌کنم آن
09:09
presents under the tree, that was just you know, they stood out so much in, in our memory. But  
139
549560
7040
هدیه‌های زیر درخت، فقط می‌دانید، آن‌ها در حافظه ما بسیار برجسته بودند. اما
09:16
another great birthday that I had was when  I turned 40. And you know, we invited all of  
140
556600
7960
تولد عالی دیگری که داشتم، زمانی بود که 40 ساله شدم. و می دانید، ما همه
09:24
my family and ton of friends to our house. And the gift was not an actual gift, but having all  
141
564560
8040
خانواده و تعداد زیادی از دوستانم را به خانه خود دعوت کردیم. و هدیه یک هدیه واقعی نبود، اما حضور همه
09:32
those people in the room at the same time was so much fun. And you know we had good food, and just  
142
572600
7160
آن افراد در اتاق به طور همزمان بسیار خیلی سرگرم کننده بود. و شما می دانید که ما غذای خوبی داشتیم، و فقط
09:39
people hanging out and being around. That's, uh, that's one of my birthday highlights for sure.  
143
579760
5040
مردمی که دور هم بودند و دور هم بودند. مطمئناً این یکی از نکات برجسته تولد من است.
09:44
Rachel: Yeah, that was a really fun, a really fun evening and day. And I remember feeling really  
144
584800
6600
راشل: آره، این یک شب و روز واقعاً سرگرم کننده بود. و به یاد می‌آورم که واقعاً
09:51
happy that it worked out like that, because I was seven months pregnant and I was not up to  
145
591400
5560
خوشحال بودم که چنین نتیجه‌ای حاصل شد، زیرا من هفت ماهه باردار بودم و نمی‌توانستم
09:56
coming up with an amazing gift idea. And it's the 40th birthday. That's a big deal. So I was  
146
596960
5440
یک ایده شگفت‌انگیز برای هدیه ارائه کنم. و چهلمین سالگرد تولد است. این یک معامله بزرگ است. بنابراین من
10:02
really glad that we had that idea and that you kind of also took on some of the planning that  
147
602400
5520
واقعاً خوشحال شدم که این ایده را داشتیم و شما نیز برخی از برنامه‌ریزی‌هایی را انجام دادید که
10:07
maybe I normally would have done if I had  more energy and was feeling more up to it.
148
607920
4000
شاید اگر انرژی بیشتری داشتم و بیشتر به آن فکر می‌کردم، معمولاً انجام می‌دادم.
10:11
David: So, what, what do you mean  40 is a big deal? Rachel: You mean  
149
611920
4080
دیوید: خب، چی، منظورت چیه که 40 خیلی مهمه؟ راشل: منظورت این است که
10:16
what does big deal mean? David: Mm-hmm (affirmative)
150
616000
1512
معامله بزرگ یعنی چه؟ دیوید: مم-هم (تأیید کننده)
10:17
Rachel: It means, uh, out of the  ordinary and important. It's like  
151
617512
5448
ریچل: به معنای غیرعادی و مهم است. مثل
10:22
39th birthday, not a big deal. You know, I also use the phrase,  
152
622960
5080
تولد ۳۹ سالگی است، چیز مهمی نیست. می‌دانید ، من از این عبارت استفاده می‌کنم،
10:28
"Up to it. I didn't feel up to it. I  didn't feel up to throwing you a big party,  
153
628040
4800
"تا آن حد. من احساس نمی‌کردم. حوصله‌ای نداشتم که یک مهمانی بزرگ برای شما برپا کنم،
10:32
because I was really physically drained by  being pregnant." So if you're feeling up to it,  
154
632840
5320
چون از باردار بودن واقعاً از نظر جسمی خسته شده بودم ." بنابراین، اگر به آن علاقه دارید،   به
10:38
that means, okay you have the energy  and the time to put forth the effort  
155
638160
4360
این معنی است که، بسیار خوب، شما انرژی و زمان لازم برای تلاش
10:42
to do something. If you're not feeling up to  it, then it means you don't. So for example,  
156
642520
6600
برای انجام کاری را دارید. اگر به آن علاقه ندارید، به این معنی است که ندارید. به عنوان مثال،   می‌توانم
10:49
I could say, "You know David, I know we  are planning on going out to eat tonight,  
157
649120
5560
بگویم، "می‌دانی دیوید، می‌دانم که ما قصد داریم امشب برای غذا خوردن بیرون برویم،
10:54
but I'm just not up to it. I'm feeling tired. Can we eat in instead?" We could use it like that.
158
654680
5205
اما من نمی‌توانم این کار را انجام دهم. احساس خستگی می‌کنم. آیا می‌توانیم در عوض غذا بخوریم؟" ما می توانستیم از آن استفاده کنیم.
10:59
David: Mm-hmm (affirmative)
159
659885
27
10:59
Rachel: It can be something major. "I'm  not up to switching jobs right now. I'm  
160
659912
3728
دیوید: مم-هم (تأیید کننده)
ریچل: می تواند چیز مهمی باشد. "من در حال حاضر نمی‌خواهم شغل خود را عوض کنم. من
11:03
just going to stay here even though I'm not that happy." Or you can use it for something minor,  
161
663640
5520
فقط می‌خواهم اینجا بمانم حتی اگر آنقدرها هم خوشحال نیستم." یا می‌توانید از آن برای چیزهای جزئی استفاده کنید،
11:09
"Hey, are you up to dinner out  tonight?" "Sure, that sounds great."
162
669160
2580
"هی، امشب بیرون شام حاضری ؟" "مطمئنا، عالی به نظر می رسد."
11:11
David: Yup.
163
671740
400
دیوید: بله.
11:12
Rachel: For me, I had a great birthday gift  also when I was pregnant. So David and I have  
164
672140
6380
راشل: برای من یک هدیه تولد عالی همچنین زمانی که باردار بودم داشتم. بنابراین من و دیوید
11:18
birthdays that are only 25 days apart, both in November. I'm the 5th, and he's the 30th. And so,  
165
678520
8240
تولدهایی داریم که فقط ۲۵ روز از هم فاصله دارند، هر دو در نوامبر. من پنجمین هستم و او سی ام است. و بنابراین،
11:26
Stoney was due at the end of December, so that one year where David turned 40, I was also  
166
686760
6000
استونی در پایان دسامبر موعد مقرر بود، به طوری که یک سالی که دیوید 40 ساله شد، من نیز
11:32
very pregnant on my own birthday and was not sure you know, what I was feeling up to. Uh,  
167
692760
7480
در روز تولد خودم بسیار باردار بودم و مطمئن نبودم که می‌دانی چه احساسی داشتم. اوه،
11:40
and then also knowing that this was going to be my last birthday without being a mom. And David did  
168
700240
5120
و همچنین دانستن اینکه این آخرین تولد من است بدون اینکه مادر باشم. و دیوید
11:45
something really special. We had been in New York, was it just the weekend before visiting Renee?
169
705360
5387
کاری واقعاً خاص انجام داد. ما در نیویورک بودیم، آیا فقط آخر هفته قبل از بازدید از رنه بود؟
11:50
David: Well, I don't remember that.
170
710747
793
دیوید: خوب، من آن را به خاطر نمی آورم.
11:51
Rachel: We had been in New York  I think the weekend before and  
171
711540
3100
راشل: فکر می‌کنم آخر هفته قبل در نیویورک بودیم و
11:54
David had brought a wad of cash, that  he’d passed off to my friend Renee,  
172
714640
4640
دیوید یک دسته پول نقد آورده بود، که به دوستم رنی داده بود،
11:59
a wad being, uh, like a big  ball, a chunk, a wad of cash.
173
719280
5243
یک موجود ادمی، اوه، مثل یک توپ بزرگ، یک تکه، یک دسته پول نقد.
12:04
David: Mm-hmm (affirmative) Rachel: He gave it to my friend Renee,  
174
724523
1877
دیوید: ام-هوم (تأیید کننده) ریچل: او آن را به دوستم رنی داد
12:06
so that she would have it. And then he and  Renee over the course of the week or the  
175
726400
6600
تا او آن را داشته باشد. و سپس او و رنه در طول هفته یا
12:13
couple weeks before had been looking at cultural events. David knows I'm big into the performing  
176
733000
4440
چند هفته قبل به تماشای رویدادهای فرهنگی بودند. دیوید می داند که من به هنرهای نمایشی علاقه دارم
12:17
arts. And so they had chosen a symphony  and had emailed a bunch of my girlfriends  
177
737440
6480
. و بنابراین آنها یک سمفونی را انتخاب کرده بودند و به تعدادی از دوست دخترانم
12:23
in New York and got everyone who was free to come to the symphony. Um, but before that,  
178
743920
5800
در نیویورک ایمیل زده بودند و از همه کسانی که آزاد بودند خواستند به سمفونی بیایند. اوم، اما قبل از آن،
12:29
we were going to do dinner. Not everyone  could go to the symphony. And before that,  
179
749720
4040
قرار بود شام بخوریم. همه نمی توانند به سمفونی بروند. و قبل از آن،
12:33
we were meeting at this chocolate  shop, but I didn't know any of this.
180
753760
5440
ما در این مغازه شکلات فروشی با هم ملاقات داشتیم ، اما من هیچ یک از اینها را نمی دانستم.
12:39
So, the day of my birthday, my friend Krista  here in Philly, has asked me to go to lunch,  
181
759200
5440
بنابراین، روز تولدم، دوستم کریستا اینجا در فیلی، از من خواسته است که به ناهار بروم،
12:44
which is part of the rouse, which is, what  does that word mean? Um, the set-up, the ...
182
764640
6593
که بخشی از رُوز است، یعنی این کلمه به چه معناست؟ ام، تنظیم، ...
12:51
David: The conspiring.
183
771233
787
دیوید: توطئه.
12:52
Rachel: Yeah, the conspiracy to get me to New York  
184
772020
3620
راشل: آره، توطئه برای بردن من به نیویورک
12:55
without me knowing it. David: rouse or rouse? Rachel: You know, that's a really good question.  
185
775640
3600
بدون اینکه من بدانم. دیوید: بیدار یا بیدار؟ راشل: می دانید، این سؤال واقعاً خوبی است.
12:59
David: I'm going to go rouse. Let's check. Rachel: Okay, it's pronounced  
186
779240
5160
دیوید: من می روم بیدار شوم. بیایید بررسی کنیم. راشل: باشه، تلفظ می‌شود
13:04
rouse. David: Nailed it. Rachel: No, I said it with an S.
187
784400
4060
. دیوید: میخکوب شد. راشل: نه، من آن را با S.
13:08
David: What?
188
788460
960
دیوید گفتم: چی؟
13:09
Rachel: I said rouse.
189
789420
900
راشل: گفتم بیدار شو.
13:10
David: I nailed it.
190
790320
840
دیوید: من آن را میخکوب کردم.
13:11
Rachel: Yeah, you nailed it.
191
791160
940
راشل: آره، تو آن را میخکوب کردی.
13:12
David: One in every hundred times I get one right and you get it wrong. Rachel: This  
192
792100
3060
دیوید: از هر صد بار یک مورد من درست می‌گویم و شما اشتباه می‌کنید. راشل: این
13:15
brings up an interesting point.  First of all, nailed it means got  
193
795160
4360
نکته جالبی را مطرح می‌کند. اول از همه، میخ به این معنی است که
13:19
it. David: (Laughs) Rachel: Did it.
194
799520
1160
آن را دریافت کردم. دیوید: (می خندد) راشل: این کار را کرد.
13:20
David: I was right.
195
800680
740
دیوید: حق با من بود.
13:21
Rachel: Did it well. Um, and then the other  thing is this word is spelled R-O-U-S-E. So,  
196
801420
7020
راشل: خوب انجام داد. اوم، و سپس چیز دیگر این است که این کلمه R-O-U-S-E نوشته شده است. بنابراین،
13:28
a word ending in S-E can go either way, mouse is an S, but rose is a Z. So, you don't always know  
197
808440
9600
کلمه‌ای که به S-E ختم می‌شود می‌تواند در هر دو طرف باشد، ماوس یک S است، اما رز یک Z است. بنابراین، شما همیشه نمی‌دانید که
13:38
how something is pronounced. Now, I should have known this, so I feel like I've heard  
198
818040
4280
یک چیزی چگونه تلفظ می‌شود. اکنون، باید این را می‌دانستم، بنابراین احساس می‌کنم
13:42
this a number of times. I just, I guess  I wasn't paying close enough attention,  
199
822320
3640
چندین بار این را شنیده‌ام. فقط، حدس می‌زنم  به اندازه کافی دقت نکرده‌ام،
13:45
but the thing that I find interesting is that  you can know a word well by having read it,  
200
825960
4040
اما چیزی که به نظرم جالب است این است که با خواندن یک کلمه می‌توانید آن را به خوبی بشناسید،
13:50
but it might be a word that's used more  in writing than an actual conversation.
201
830000
4221
اما ممکن است کلمه‌ای باشد که بیشتر در نوشتن استفاده می‌شود تا یک مکالمه واقعی.
13:54
David: Hmm.
202
834221
11
13:54
Rachel: And so you're not really sure how  it's pronounced. And this is something that  
203
834232
4968
دیوید: هوم.
راشل: و بنابراین شما واقعاً مطمئن نیستید که چگونه تلفظ می‌شود. و این چیزی است که
13:59
even Americans, even someone like me  who focuses so much on pronunciation  
204
839200
4520
حتی آمریکایی‌ها، حتی شخصی مثل من که خیلی روی تلفظ تمرکز می‌کند، در
14:03
will run into problems where  we are mispronouncing words.
205
843720
3000
مواردی که کلمات را اشتباه تلفظ می‌کنیم، با مشکل مواجه می‌شوند.
14:06
David: Right.
206
846720
640
دیوید: درست است.
14:07
Rachel: Actually, just this past Thanksgiving, we were with my dad's side of the family,  
207
847360
5720
راشل: در واقع، درست همین روز شکرگزاری، با خانواده پدرم بودیم،
14:13
and my cousin brought a game called, "Taboo."  And they were calling it, "Taboo." So they are  
208
853080
5760
و پسر عمویم یک بازی به نام «تابو» آورد. و آنها به آن می گفتند "تابو". بنابراین آنها
14:18
putting a schwa in the first syllable to, and I was putting the ah vowel, ta. We were both doing  
209
858840
6640
یک schwa را در هجای اول می‌گذارند، و من واکه ah، ta را می‌گذارم. هر دوی ما
14:25
the same stress and I was kind of making fun of them for calling it taboo and they're like,  
210
865480
4600
استرس یکسانی داشتیم و من به نوعی آنها را مسخره می‌کردم که آن را تابو می‌خوانند و آنها می‌گویند:
14:30
"That's how the word is pronounced." And I  said, "No, it's taboo." So I looked it up  
211
870080
4600
«کلمه اینطور تلفظ می‌شود». و من گفتم، "نه، تابو است." بنابراین من آن را جستجو کردم
14:34
and both pronunciations are acceptable, but actually the schwa is more common. And I was  
212
874680
5240
و هر دو تلفظ قابل قبول هستند، اما در واقع schwa رایج‌تر است. و من
14:39
surprised because I felt like I had not heard  it that way, but you know, again, I mean it's,  
213
879920
4720
تعجب کردم، زیرا احساس می‌کردم که آن را به این شکل نشنیده‌ام، اما می‌دانید، باز هم منظورم این است،
14:44
it's not uncommon for me to be looking up a word. It happens every so often where I'm not sure about  
214
884640
5680
غیرمعمول نیست که یک کلمه را جستجو کنم.  هر چند وقت یک‌بار این اتفاق می‌افتد که من در مورد
14:50
the pronunciation or someone else and thinks it's different and we have to look it up to see.
215
890320
5180
تلفظ یا شخص دیگری مطمئن نیستم و فکر می‌کنم فرق دارد و باید آن را جستجو کنیم تا ببینیم.
14:55
David: Yeah, and I think it's also ... You know,  
216
895500
3180
دیوید: بله، و فکر می‌کنم همینطور است... می‌دانید،
14:58
what we just did there was kind of had fun  with it. Like let's each place our bets.
217
898680
3925
کاری که ما در آنجا انجام دادیم به نوعی با آن سرگرم شدیم. بیایید هر کدام شرط های خود را بگذاریم.
15:02
Rachel: Mm-hmm (affirmative)
218
902605
28
15:02
David: And take our guesses on which way  it's pronounced. That makes it kind of fun.
219
902633
3767
راشل: ام-هوم (تأییدکننده)
دیوید: و حدس‌های ما را در نظر بگیرید که در کدام راه تلفظ می‌شود. که آن را به نوعی سرگرم کننده می کند.
15:06
Rachel: Yeah, but then someone is right and someone is wrong, and you were right and now  
220
906400
4320
راشل: آره، اما یکی درست می‌گوید و یک نفر اشتباه می‌کند، و تو درست می‌گفتی و حالا
15:10
I feel bad. (Laughs) Okay anyway, back to the, the whole point. So Krista invited me out for lunch.
221
910720
7325
احساس بدی دارم. (می خندد) به هر حال خوب، به اصل مطلب برگردیم. بنابراین کریستا من را برای ناهار بیرون دعوت کرد.
15:18
David: Mm-hmm (affirmative)
222
918045
27
15:18
Rachel: And at this lunch, I got a  phone call from David. And David said,  
223
918072
5568
دیوید: مممم (تأیید کننده)
ریچل: و در این ناهار، یک تماس تلفنی از دیوید دریافت کردم. و دیوید گفت:
15:23
"Krista has something for you." So  Krista pulls out this train ticket.
224
923640
3840
"کریستا چیزی برای تو دارد." بنابراین کریستا این بلیط قطار را بیرون می‌آورد.
15:27
David: Mm-hmm (affirmative)
225
927480
792
دیوید: مممم (تأیید کننده)
15:28
Rachel: And he says, "Go home. Pack up real quick. Krista's going to take you to the train station. 
226
928272
4408
ریچل: و او می‌گوید: "به خانه برو. سریع وسایلت را جمع کن. کریستا تو را به ایستگاه قطار می‌برد.
15:32
You're going to New York." So  I was like, this is amazing,  
227
932680
3560
داری به نیویورک می‌روی." بنابراین ، این شگفت‌انگیز است،
15:36
because New York is my favorite place on earth.
228
936240
3015
زیرا نیویورک مکان مورد علاقه من روی زمین است.
15:39
David: (Laughs) Rachel: We live in  
229
939255
505
15:39
Philadelphia, so it's not a big ... It's  not a long train ride. Krista took me home. 
230
939760
4840
دیوید: (می‌خندد) ریچل: ما در فیلادلفیا زندگی می‌کنیم
، بنابراین خیلی زیاد نیست... قطار طولانی نیست. کریستا مرا به خانه برد.
15:44
I packed up a quick overnight bag. He said I was staying with my friend Renee and we headed,  
231
944600
7200
من یک کیسه سریع یک شبه بسته بندی کردم. او گفت من با دوستم رنه می‌مانم و راه افتادیم،
15:51
she took me to the train station. And on  the way up. So David said, "You're to be  
232
951800
4880
او مرا به ایستگاه قطار برد. و در راه صعود. بنابراین دیوید گفت: "شما باید
15:56
at LA Burdick," which was one of my favorite places in New York. It's not there anymore,  
233
956680
4640
در LA Burdick باشید" که یکی از مکان‌های مورد علاقه من در نیویورک بود. اینجا دیگر آنجا نیست،
16:01
but it's a chocolate shop. He said, "Go to LA Burdick at 5:00." And so I knew I was going to  
234
961320
6040
اما یک مغازه شکلات فروشی است. او گفت: "ساعت 5:00 به لس آنجلس بوردیک بروید." و بنابراین می‌دانستم که
16:07
have some extra time. So on the way on the train, I booked a massage that was heaven.
235
967360
7137
وقت بیشتری خواهم داشت. بنابراین در راه قطار، ماساژی رزرو کردم که بهشت ​​بود.
16:14
David: (Laughs)
236
974497
15
16:14
Rachel: And then, I walked to  LA Burdick and as I'm walking,  
237
974512
4008
دیوید: (می خندد)
ریچل: و بعد، به لس آنجلس بوردیک رفتم و همینطور که دارم راه می روم،
16:18
I'm like two blocks away. Maybe I'm even on the block, and I turned a corner and I'm walking and  
238
978520
5480
مثل دو بلوک دورتر هستم. شاید حتی روی بلوک باشم، و به گوشه‌ای پیچیدم و راه می‌روم و
16:24
up behind me walks one of my best friends in the whole world, "Beads." And she was like,  
239
984000
5240
پشت سرم یکی از بهترین دوستانم در کل دنیا، «مجوبه‌ها» راه می‌رود. و او مانند
16:29
"Hey, Beads." Beads is the nickname she calls me and I call her. Her actual name is Lynn.  
240
989240
5160
"هی، مهره ها" بود. Beads نام مستعاری است که او من را صدا می کند و من او را صدا می کنم. نام واقعی او لین است.
16:34
And I was like, "Oh my God, Beads, hi." And  so we walked to LA Burdick together where-
241
994400
5264
و من مثل "اوه خدای من، منجوق، سلام." و بنابراین با هم به لس آنجلس بوردیک رفتیم، جایی که-
16:39
David: (Laughs) Did she tell you  at that point? Rachel: I mean,  
242
999664
2016
دیوید: (می خندد) آیا او در آن لحظه به شما گفت؟ راشل: یعنی
16:41
I knew what was going on. David: Yeah.
243
1001680
952
می‌دانستم چه خبر است. دیوید: آره.
16:42
Rachel: I assumed I was going to be meeting some  
244
1002632
1568
راشل: فکر می‌کردم قرار است با چند
16:44
people there. David: Right, okay. Rachel: And, um, Renee was there,  
245
1004200
3800
نفر آنجا ملاقات کنم. دیوید: درسته، باشه. راشل: و، ام، رنی آنجا بود،
16:48
HaQuyen shows up, Hill comes, Lori comes, and just over the course of the next half hour like it was  
246
1008000
7560
هاکوین ظاهر شد، هیل می‌آید، لوری می‌آید، و درست در طول نیم ساعت بعد، مثل اینکه
16:55
so exciting seeing who was going to walk in the  door next. And I didn't know who had been invited.
247
1015560
6339
دیدن اینکه چه کسی از درب بعدی می‌رود بسیار هیجان‌انگیز بود. و من نمی دانستم چه کسی دعوت شده است.
17:01
David: Right.
248
1021899
13
17:01
Rachel: And I ... But I mean, uh, I  obviously, I had a pretty good guess,  
249
1021912
2928
دیوید: درست است.
راشل: و من... اما منظورم این است که، اوه، واضح است که حدس خوبی داشتم،
17:04
but it was just excitement every time a  new friend walked in the door. And we-
250
1024840
4033
اما هر بار که یک دوست جدید از در وارد می شد، فقط هیجان داشت. و ما-
17:08
David: You just used "walk in the door" twice,  
251
1028873
2327
دیوید: شما فقط دو بار از «راه رفتن در در» استفاده کردید،
17:11
which is funny. Rachel: Why? David: Because that's ... It's  
252
1031200
2560
که خنده‌دار است. راشل: چرا؟ دیوید: چون این
17:13
not a doorway. That would make sense,  but walk in the door? Rachel: Yeah. 
253
1033760
3720
یک در نیست. منطقی است، اما وارد در شوید؟ راشل: آره.
17:17
David: It was like, why  would you walk into a door?
254
1037480
2080
دیوید: مثل این بود که چرا وارد یک در می‌شوی؟
17:19
Rachel: Right. Well, it's not into. It's not  through, but you're right. She walked in the  
255
1039560
4280
راشل: درسته خوب، آن را به. تمام نشده است ، اما حق با شماست. او وارد در
17:23
door. That is a phrase we use for "entered the room." So we had our chocolate. Then we went and  
256
1043840
4680
خانه شد. این عبارتی است که ما برای «ورود به اتاق» استفاده می‌کنیم. بنابراین ما شکلات خود را داشتیم. سپس رفتیم و
17:28
grabbed some tacos, ate them in the park,  and then we went to the symphony. And I  
257
1048520
4280
مقداری تاکو برداشتیم، آنها را در پارک خوردیم، و سپس به سمفونی رفتیم. و من
17:32
stayed the night with Renee, came home the next morning, and it was just so much fun.
258
1052800
5485
شب را با رنه ماندم، صبح روز بعد به خانه آمدم، و خیلی سرگرم کننده بود.
17:38
David: Mm-hmm (affirmative)
259
1058285
27
17:38
Rachel: That was a great birthday gift,  David. David: (Laughs) That was fun to plan. 
260
1058312
4268
دیوید: ام-هوم (تأیید کننده)
ریچل: این یک هدیه تولد عالی بود، دیوید. دیوید: (می خندد) این برنامه ریزی جالب بود.
17:42
Rachel: You know, experiences really rank  high in birthday gifts for me. David: Yeah. 
261
1062580
4940
راشل: می‌دانی، تجربیات واقعاً در هدایای تولد برای من رتبه بالایی دارند. دیوید: آره.
17:47
Rachel: Well, actually, I, um, a couple times  recently, I've been with people and I have asked  
262
1067520
5800
راشل: خوب، در واقع، من، اوم، اخیراً چند بار با مردم بوده‌ام و از
17:53
them about a memorable gift. So let's listen to what a couple other people have to say. This  
263
1073320
5720
آنها درباره یک هدیه به یاد ماندنی پرسیده‌ام. پس بیایید به صحبت‌های چند نفر دیگر گوش کنیم. این
17:59
first one is Eliot Friesen who was on a recent podcast. He's an IELTS test expert at Magoosh.  
264
1079040
7200
اولین نفر الیوت فریسن است که اخیراً در یک پادکست حضور داشت. او کارشناس آزمون آیلتس در Magoosh است.
18:06
And because I had him miked up already for that podcast, I went ahead and asked him this question,  
265
1086240
4880
و چون قبلاً او را برای آن پادکست مایک کرده بودم، ادامه دادم و این سوال را از او پرسیدم،
18:11
because I knew I wanted to do a podcast  on this topic at the end of the year.
266
1091120
4720
زیرا می‌دانستم که می‌خواهم پادکست در این مورد در پایان سال بسازم.
18:15
Eliot: Well, I'm not sure if this is the best gift I've ever gotten, but a gift that was memoral-,  
267
1095840
5160
الیوت: خوب، مطمئن نیستم که این بهترین هدیه‌ای است که تا به حال گرفته‌ام، اما هدیه‌ای است که
18:21
memorable for me recently. Uh, so my wife and I have two small kids and I recently got, uh,  
268
1101000
6360
اخیراً برای من به یاد ماندنی بود. اوه، پس من و همسرم دو بچه کوچک داریم و اخیراً
18:27
a weekend to hangout with some college friends as sort of a gift of time that I got. And you know,  
269
1107360
6800
یک آخر هفته برای پاتوق با چند دوست دانشگاهی به عنوان هدیه ای که گرفتم، گرفتم. و می‌دانید،
18:34
as I found that, the further I get away from  college, the harder and harder it has been to  
270
1114160
5040
همانطور که متوجه شدم، هر چه از دانشگاه دورتر می‌شوم،
18:39
get to, together with those old friends and  to find time to do those kinds of things.  
271
1119200
4560
رسیدن به آن، همراه با آن دوستان قدیمی و یافتن زمان برای انجام این نوع کارها سخت‌تر و سخت‌تر شده است.
18:43
And so that was ... That's one of the, the,  really the best gifts I've gotten recently  
272
1123760
3920
و این شد... این یکی از، بهترین هدایایی است که اخیراً دریافت کرده‌ام،
18:47
was just the opportunity to sort of take a  weekend away, uh, from family obligations or  
273
1127680
6280
فقط فرصتی بود تا آخر هفته را از تعهدات خانوادگی یا
18:53
other things we were doing and reconnect  with some people I hadn't seen before.
274
1133960
3000
کارهای دیگری که انجام می‌دادیم دوری کنم و دوباره با افرادی که قبلاً ندیده بودم ارتباط برقرار کنم.
18:56
So, that, that, that stands  out as something recently that,  
275
1136960
3440
بنابراین، آن، آن، به عنوان چیزی که اخیراً،
19:00
that my wife has sort of taken on, because  she of course had to stay at home and,  
276
1140400
3960
همسرم به نوعی آن را به عهده گرفته است، متمایز می شود، زیرا او البته مجبور بود در خانه بماند
19:04
and spend a long weekend with the  kids and everything. So, (laughs).
277
1144360
5152
و یک آخر هفته طولانی را با بچه ها و همه چیز بگذراند. بنابراین، (می خندد).
19:09
Rachel: So David, Eliot just said  the wo-, the phrase, "Stand out."  
278
1149512
4768
ریچل: پس دیوید، الیوت فقط به این جمله گفت: «متفاوت باش».
19:14
It really stands out ... David: Hmm. Rachel: ... as an amazing gift. So,  
279
1154280
3880
واقعاً متمایز است... دیوید: هوم. راشل: ... به عنوان یک هدیه شگفت انگیز. بنابراین،
19:18
when something stands out, this is a phrasal verb and we use it to mean is very memorable  
280
1158160
6720
وقتی چیزی برجسته می‌شود، این یک فعل عبارتی است و ما از آن به معنای بسیار به یاد ماندنی
19:24
or as more noticeable. It's usually a positive thing. So if something stands out as being  
281
1164880
7040
یا قابل توجه‌تر استفاده می‌کنیم. معمولاً یک چیز مثبت است. بنابراین، اگر چیزی
19:31
better than something else, although I guess you could also use it negatively if you're talking  
282
1171920
5280
بهتر از چیز دیگری به نظر می‌رسد، اگر چه فکر می‌کنم اگر درباره چیزی که خوب نیست صحبت می‌کنید، می‌توانید از آن به صورت منفی استفاده کنید.
19:37
about something that's not good. Well, this  one really stands out as one we don't want.
283
1177200
3947
خوب، این یکی واقعاً به عنوان یکی از مواردی است که ما نمی خواهیم.
19:41
David: Yeah, I think you ... I think  it can go positive or negative, yeah.  
284
1181147
1753
دیوید: آره، فکر می کنم تو... فکر می کنم می تواند مثبت یا منفی باشد، بله.
19:42
Rachel: So it just means, um, makes itself known for being more of something, more attractive. 
285
1182900
6700
راشل: پس این فقط به این معنی است که، اوم، خودش را به خاطر چیزی بیشتر، جذاب‌تر می‌شناسد.
19:49
Oh, this one really stands out. This is a  really attractive offer. More attractive,  
286
1189600
5840
اوه، این یکی واقعا برجسته است. این یک پیشنهاد واقعاً جذاب است. جذاب تر،
19:55
worse, better, whatever, you name the  adjective. Whatever you're talking about  
287
1195440
4320
بدتر، بهتر، هر چه باشد، این صفت را نام ببرید . هر چیزی که در مورد آن صحبت می کنید
19:59
if there's one that is more than the others  and you can say, "This one really stands out."
288
1199760
5840
اگر یکی بیشتر از دیگران باشد و می توانید بگویید: "این یکی واقعاً متمایز است."
20:05
David: Mm-hmm (affirmative)
289
1205600
992
دیوید: مم-هوم (تأیید کننده)
20:06
Rachel: If you say someone  stands out from a crowd,  
290
1206592
2288
ریچل: اگر می گویید فردی از میان جمعیت متمایز است،
20:08
that's a positive. David: Mm-hmm (affirmative) Rachel: They're more noticeable, maybe more  
291
1208880
4040
این یک نکته مثبت است. دیوید: مممم (تأیید کننده) ریچل: آنها قابل توجه تر هستند، شاید
20:12
attractive, more beautiful, better dressed,  whatever. Also, when my cousin Brooke was recently  
292
1212920
6480
جذاب تر، زیباتر، بهتر لباس پوشند، هر چه باشد. همچنین، وقتی پسر عمویم بروک اخیراً
20:19
with us, I asked her about a gift. And she also talked about the idea of experiences. You know,  
293
1219400
6760
با ما بود، از او در مورد یک هدیه پرسیدم. و او همچنین درباره ایده تجربیات صحبت کرد. می دانید،
20:26
we're talking about experience gifts. Eliot just talked about an experience gift, a gift of time.  
294
1226160
6080
ما در مورد هدایای تجربه صحبت می کنیم. الیوت فقط درباره یک هدیه تجربه، هدیه زمان صحبت کرد.
20:32
And Brooke also talked about an experience gift. So I really think there is a theme here,  
295
1232240
5640
و بروک همچنین درباره یک هدیه تجربه صحبت کرد. بنابراین من واقعاً فکر می‌کنم در اینجا موضوعی وجود دارد،
20:37
especially for adults when opening something, like the excitement of opening something isn't  
296
1237880
6760
مخصوصاً برای بزرگسالان هنگام باز کردن چیزی، مثل اینکه هیجان باز کردن چیزی وجود ندارد
20:44
quite there. I think experience gifts become even more meaningful. Let's listen to Brooke's answer.
297
1244640
7980
. من فکر می‌کنم هدایای تجربه حتی معنادارتر می‌شوند. بیایید به پاسخ بروک گوش کنیم.
20:52
Brooke: Um, well I think, uh, in the most  recent years, my parents have begun to give our  
298
1252620
6140
بروک: اوم، خوب، فکر می‌کنم، اوه، در سال‌های اخیر، والدینم شروع کردند به هدیه دادن
20:58
family experiences as gifts as opposed to like physical items. And last Christmas, they, um,  
299
1258760
7360
تجربیات خانوادگی‌مان به جای وسایل فیزیکی مانند. و کریسمس گذشته، اوم، به
21:06
told us that they were going to take us on  a weekend ski trip close by our house. And  
300
1266120
5120
ما گفتند که قرار است ما را به یک سفر اسکی آخر هفته نزدیک خانه‌مان ببرند. و
21:11
so that was memorable and it was, um, very significant to us, because we got to spend  
301
1271240
4240
به یاد ماندنی بود و برای ما بسیار مهم بود، زیرا باید
21:15
time with my parents. We got to spend time with one another having fun. We were outdoors. Um,  
302
1275480
5480
با والدینم وقت بگذرانیم. باید زمانی را با هم به تفریح ​​بگذرانیم. ما در فضای باز بودیم. اوم،
21:20
and then it was also something that I didn't  have to keep track of like a present and, um,  
303
1280960
4280
و بعد هم این چیزی بود که من مجبور نبودم مثل یک هدیه آن را پیگیری کنم و، اوم،  می
21:25
you know, feel guilty if we weren't using it. It was an experience we all enjoyed and appreciated.
304
1285240
4620
دانید، اگر از آن استفاده نمی کردیم احساس گناه می کردم. این تجربه‌ای بود که همه از آن لذت بردیم و از آن قدردانی کردیم.
21:29
Rachel: I like that. I read somewhere  recently that when they do research on  
305
1289860
4660
راشل: من این را دوست دارم. اخیراً در جایی خواندم که وقتی آنها در مورد
21:34
like happiness and spending and stuff,  that people tend to have more happiness  
306
1294520
4880
مثل شادی، خرج کردن و چیزهای دیگر تحقیق می‌کنند، این افراد تمایل دارند که شادی بیشتری
21:39
associated with spending on experiences  rather than actual physical objects.
307
1299400
4520
با خرج کردن برای تجربیات به جای اشیاء فیزیکی واقعی داشته باشند.
21:43
Brooke: I think that makes good  sense. I mean, the more, um,  
308
1303920
3880
بروک: فکر می‌کنم منطقی است. منظورم این است که هر چه بیشتر باشد،
21:47
there's probably a threshold of physical items that help you feel comfortable in your home or  
309
1307800
5360
احتمالاً آستانه ای از اقلام فیزیکی وجود دارد که به شما کمک می کند در خانه یا
21:53
wherever you live. But then I think beyond  that, really more stuff in your house and  
310
1313160
5440
هر کجا که زندگی می کنید احساس راحتی کنید. اما پس از آن، فراتر از این فکر می‌کنم، واقعاً چیزهای بیشتری در خانه‌تان و
21:58
more gifts that your given sometimes it feels like it's just weighing you down that you can't  
311
1318600
4520
هدایای بیشتری که گاهی به شما می‌دهید، احساس می‌کنم که فقط شما را سنگین می‌کند که نمی‌توانید
22:03
do what you want to in your life, because  you're so worried about all your stuff.
312
1323120
3720
کاری را که می‌خواهید در زندگی‌تان انجام دهید، زیرا خیلی نگران همه چیزهایتان هستید.
22:06
And so experiences, that makes good  sense to me that you experience it,  
313
1326840
3840
و بنابراین تجربیات، که برای من حس خوبی دارد که آن را تجربه می‌کنی،
22:10
you live it, you have the memories, and  then it lives kind of in your heart,  
314
1330680
3480
زندگی می‌کنی، خاطراتش را داری، و سپس به نوعی در قلبت زندگی می‌کند،
22:14
in your memory as opposed to  sitting in a corner in your house.
315
1334160
2920
در حافظه‌ات نه نشستن در گوشه‌ای در خانه‌ات.
22:17
Rachel: Right. That memory lives with you forever  
316
1337080
3040
راشل: درسته آن خاطره برای همیشه با شما زنده می ماند
22:20
whereas the thing you probably get  rid off at some point or it breaks.
317
1340120
3660
در حالی که چیزی که احتمالاً در یک نقطه از آن خلاص می شوید یا می شکند.
22:23
Brooke: Yup. Rachel: I think one thing about my cousin Brooke  
318
1343780
3820
بروک: بله. راشل: فکر می‌کنم یک چیز در مورد پسر عموی من بروک   این
22:27
is she has three kids, so I can see how reducing the amount of physical gifts and things that are  
319
1347600
8280
است که او سه بچه دارد، بنابراین می‌توانم ببینم که کاهش هدایای فیزیکی و چیزهایی که
22:35
brought into the house really matters, because you know, her kids are all making stuff at school,  
320
1355880
5760
به خانه آورده می‌شود واقعاً اهمیت دارد، زیرا می‌دانی، بچه‌های او همه در مدرسه وسایل درست می‌کنند،
22:41
buying stuff for this activity, these toys, these books. And when you multiply that by three kids,  
321
1361640
6280
وسایلی برای این فعالیت می‌خرند، این اسباب‌بازی‌ها، این کتاب‌ها. و وقتی آن را در سه بچه ضرب می‌کنید،
22:47
I think that probably really adds up. When  something adds up, that means it might become  
322
1367920
6000
فکر می‌کنم احتمالاً واقعاً جمع می‌شود. وقتی چیزی اضافه می‌شود، به این معنی است که ممکن است
22:53
more than you expect. For example, you could say, "Well, I have one coffee every day," and  
323
1373920
4240
بیشتر از چیزی باشد که انتظار دارید. به عنوان مثال، می‌توانید بگویید، «خب، من هر روز یک قهوه می‌خورم» و
22:58
it doesn't ... It's not a lot of money, but  over a, a whole year, that really adds up.
324
1378160
4840
این نمی‌شود... این پول زیادی نیست، اما در طول یک سال، واقعاً زیاد می‌شود.
23:03
David: Mm-hmm (affirmative)
325
1383000
792
23:03
Rachel: All right, well that wraps up this  episode of the Rachel's English Podcast. David,  
326
1383792
5208
دیوید: مم-هوم (تأیید کننده)
ریچل: بسیار خوب، این قسمت پادکست انگلیسی راشل را به پایان می رساند. دیوید،
23:09
thanks for sitting down with me and  discussing some memorable gifts.
327
1389000
4020
از اینکه با من نشستی و درباره هدایای به یاد ماندنی صحبت کردی متشکرم.
23:13
David: You're welcome.
328
1393020
920
23:13
Rachel: Once again, if you would like a  copy of the transcript for this podcast,  
329
1393940
4500
دیوید: خوش اومدی.
راشل: بار دیگر، اگر می‌خواهید نسخه‌ای از رونوشت این پادکست را داشته باشید،
23:18
you can get it at rachelsenglish.com/podcast.  Just search for this episode. It's absolutely  
330
1398440
6800
می‌توانید آن را در rachelsenglish.com/podcast دریافت کنید. فقط این قسمت را جستجو کنید.
23:25
free to download. And as we close out 2017, I'm wishing everyone a really happy holiday  
331
1405240
7880
دانلود کاملاً رایگان است. و همانطور که سال 2017 را به پایان می‌رسانیم، فصل تعطیلات را برای همه آرزو می‌کنم
23:33
season and I hope you get the gift of your  dreams this year. If you have some time,  
332
1413120
7400
و امیدوارم امسال هدیه رویاهایتان را دریافت کنید . اگر کمی وقت دارید،
23:40
please head over to the iTunes store to rate and review this podcast. I do read all the reviews and  
333
1420520
6800
لطفاً برای رتبه‌بندی و مرور این پادکست به فروشگاه iTunes بروید. من همه نظرات را می خوانم و
23:47
I love hearing what people think of the podcast. And even better, it would be a great gift to me  
334
1427320
5800
دوست دارم نظر مردم را درباره پادکست بشنوم.  و حتی بهتر از آن،
23:53
if you would share an episode of the podcast with your friends, family, on social media,  
335
1433120
5760
اگر قسمتی از پادکست را با دوستان، خانواده‌تان، در رسانه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارید،
23:58
say why you like it and hopefully we can  get even more people enjoying this podcast.
336
1438880
6960
بگویید چرا آن را دوست دارید و امیدواریم بتوانیم افراد بیشتری از این پادکست لذت ببرند، هدیه خوبی برای من خواهد بود.
24:05
That's it guys. Until next week.
337
1445840
18280
همین بچه ها. تا هفته آینده.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7