Interview with Vicki┃Learn American English Pronunciation On the Go

Rachel: You're listening to the Rachel's English podcast, made especially

راشل: شما در حال گوش دادن به پادکست انگلیسی راشل هستید که مخصوصاً

for non-native speakers, where we study the way Americans really speak. My  

برای افراد غیر بومی ساخته شده است، جایی که ما نحوه صحبت واقعی آمریکایی‌ها را مطالعه می‌کنیم.

goal is for you to listen to this podcast every  week and sound more natural when speaking English  

هدف من این است که شما هر هفته به این پادکست گوش دهید و هنگام صحبت کردن به زبان انگلیسی طبیعی‌تر به نظر برسد

and improve your listening comprehension. In today’s episode, we're speaking with my friend and  

و درک شنیداری خود را بهبود ببخشید. در قسمت امروز، با دوستم و

fellow YouTuber, Vicki Hollett. Vicki has a long history of teaching English as a second language,  

همکارم، ویکی هولت، صحبت می‌کنیم. ویکی سابقه طولانی در آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم دارد

and today, she’ll share some grammar tips and insight into American culture. Vicki, could  

و امروز نکات دستور زبان و بینش خود را درباره فرهنگ آمریکایی به اشتراک می‌گذارد. ویکی، می‌توانی به

you tell everybody who’s out there listening a little bit about yourself? I know that you've been  

همه کسانی که بیرون هستند و کمی درباره خودت گوش می‌دهند، بگویی؟ من می دانم که شما

teaching English for a long time. I know that you have published books. Can you fill in the details?

مدت زیادی است که انگلیسی تدریس می کنید. می‌دانم که کتاب‌هایی منتشر کرده‌اید. آیا می توانید جزئیات را تکمیل کنید؟

Vicki Hollett: Yeah, sure. I'm British. British by birth,  

ویکی هولت: بله، مطمئنا. من بریتانیایی هستم. متولد بریتانیا،

but these days I live in Philadelphia, in the  United States. I'm a business English teacher.  

اما این روزها در فیلادلفیا، در ایالات متحده زندگی می کنم. من یک معلم انگلیسی تجاری هستم.

Originally, I was a business English teacher. Then, I 

در اصل، من یک معلم انگلیسی تجاری بودم. سپس،

started writing textbooks for  Oxford University Press and Pearson,  

شروع به نوشتن کتاب‌های درسی برای انتشارات دانشگاه آکسفورد و پیرسون کردم،

and I'm also these days a video producer.  I make videos with my husband for the  

و این روزها نیز یک تهیه‌کننده ویدیو هستم. من با شوهرم برای

Simple English Videos channel. That was  luckily how I came to meet you, Rachel.

کانال ویدیوهای انگلیسی ساده ویدیو می‌سازم. خوشبختانه من با تو آشنا شدم، راشل.

Rachel: Yes. I've definitely been in a handful of videos on that channel,

راشل: بله. من قطعاً در تعداد انگشت شماری از ویدیوها در آن کانال بوده‌ام،

and you've been in several videos on my channel as well.

و شما نیز در چندین ویدیو در کانال من حضور داشته‌اید.

Vicki Hollett: We're very lucky to have one another so close, I think.

ویکی هولت: فکر می‌کنم ما خیلی خوش شانسیم که به هم نزدیک هستیم.

Rachel: We are. How did you get into business English

راشل: ما هستیم. زمانی که این اتفاق افتاد چگونه به انگلیسی تجاری وارد شدید

way back when that happened?

؟

Vicki Hollett: I started off as a language 

ویکی هولت: ابتدا به عنوان

teacher in Algeria first, and then I started  working in Japan. I was working at a school  

معلم زبان در الجزایر شروع کردم و سپس در ژاپن شروع به کار کردم. من در مدرسه‌ای کار می‌کردم

that had a lot of business English students  and had the opportunity to work with them. I  

که دانش‌آموزان انگلیسی تجاری زیادی داشت و این فرصت را داشتم که با آنها کار کنم.

felt very at home with business English teaching, because I'd grown up in a family bakery business,  

با تدریس انگلیسی تجاری، احساس راحتی می‌کردم، زیرا در یک کسب‌وکار خانوادگی نانوایی بزرگ شده بودم،

and I always enjoyed talking shop, and  it enabled me to carry on talking shop.

و همیشه از فروشگاه‌های صحبت کردن لذت می‌بردم، و این به من امکان داد که به حرف زدن ادامه دهم.

Rachel: What is the  

راشل:

difference between teaching business  English and just teaching English?  

تفاوت بین آموزش انگلیسی تجاری و فقط آموزش انگلیسی چیست؟

Is it just about content only?  Or are there other differences?

آیا این فقط در مورد محتوا است؟ یا تفاوت های دیگری وجود دارد؟

Vicki Hollett: A lot of people think that it's  

ویکی هولت: بسیاری از مردم فکر می‌کنند که این

about specialized vocabulary, but actually, that's not the main thing. In business English, language  

مربوط به واژگان تخصصی است، اما در واقع، این چیز اصلی نیست. در انگلیسی تجاری، زبان

tends to be more purposeful. It's about getting your job done. It's not about passing an exam,  

هدفمندتر است. این در مورد انجام کار است. این در مورد قبولی در یک امتحان نیست،

but it's more about accomplishing jobs and tasks.  It's about getting deals and working together so  

بلکه بیشتر در مورد انجام کارها و وظایف است. این در مورد گرفتن معاملات و همکاری با یکدیگر است تا

you can finish on time and on budget. There's a lot of team work that goes on in business English.  

بتوانید به موقع و با بودجه کار را تمام کنید. کار تیمی زیادی در زبان انگلیسی تجاری انجام می‌شود.

That's very important. That means that there's a lot of it that's about relationship building as  

این خیلی مهم است. این بدان معناست که موارد زیادی در مورد ایجاد رابطه نیز وجود دارد

well. I think language for getting on well with other people features large in business English.

. من فکر می‌کنم زبانی برای برقراری ارتباط خوب با افراد دیگر در انگلیسی تجاری بسیار مهم است.

Rachel: That's interesting.

راشل: جالب است.

Vicki Hollett: Yeah. I really liked it, and still like it.

ویکی هولت: بله. من خیلی دوستش داشتم و هنوز هم دوستش دارم.

Rachel: But you don’t teach anymore  

راشل: اما شما دیگر مستقیماً تدریس نمی‌کنید

directly? You're doing exclusively Simple English Videos? Is that right, or are you still teaching?  

؟ شما به طور انحصاری ویدیوهای ساده انگلیسی را انجام می دهید؟ درست است یا هنوز در حال تدریس هستید؟

Vicki Hollett: Sometimes,  

ویکی هولت: گاهی اوقات،

I teach business English students online. I  still keep my hand in with it. I like to do  

من به دانشجویان انگلیسی تجاری به صورت آنلاین آموزش می دهم. هنوز هم دستم را با آن نگه دارم. من دوست دارم

some online teaching, because it keeps  me up-to-date and it reminds me of the  

مقداری آموزش آنلاین انجام دهم، زیرا این کار مرا به‌روز نگه می‌دارد و

important things and the things that students need. Otherwise, I think you can forget a bit.

موارد مهم و چیزهایی را که دانش‌آموزان نیاز دارند به من یادآوری می‌کند. در غیر این صورت، فکر می کنم شما می توانید کمی فراموش کنید.

Rachel: I completely  

راشل: کاملا

agree. I've been teaching once a month live with my Rachel's English’s Academy, and prior to this,  

موافقم. من ماهی یک‌بار به‌طور زنده با آکادمی انگلیسی Rachel's English تدریس می‌کردم، و قبل از آن

it had been a while. I had taken a break  from teaching, and every time that I'm in  

مدتی بود. من از تدریس استراحت کرده بودم ، و هر بار که در

a class working with a student, I just get  so reenergized about it and just get all  

کلاسی هستم که با دانش‌آموزی کار می‌کنم، آنقدر در مورد آن انرژی می‌گیرم و همه

sorts of ideas about what I really have  to say in order to help somebody improve.

انواع ایده‌ها را در مورد آنچه واقعاً باید بگویم می‌گیرم تا به کسی کمک کنم بهتر شود. .

Vicki Hollett: That's right.  

ویکی هولت: درست است.

There's nothing like having  the students in front of you.

هیچ چیز مثل این نیست که دانش‌آموزان را در مقابل خود داشته باشید.

Rachel: Right. I, as you know, teach only pronunciation

راشل: درسته من، همانطور که می‌دانید،

and conversation skills on my channel. A lot  

در کانالم فقط مهارت‌های تلفظ و مکالمه را آموزش می‌دهم. بسیاری

of people are interested in grammar, and I  know that you are a great grammar teacher.  

از افراد به گرامر علاقه مند هستند و من می دانم که شما یک معلم گرامر عالی هستید.

One mistake that I frequently see when  people email me or comment on social  

یکی از اشتباهاتی که اغلب وقتی افراد به من ایمیل می‌زنند یا در رسانه‌های اجتماعی نظر می‌دهند، می‌بینم

media is a mistake like this. I'm interesting in English. Or I'm interesting in learning English.

اشتباهی مانند این است. من به انگلیسی جالب هستم. یا به یادگیری زبان انگلیسی علاقه دارم.

Vicki Hollett: Ah, yeah. It's a very common mistake. What's  

ویکی هولت: آه، بله. این یک اشتباه بسیار رایج است. آنچه در

happening there is, you've got two adjectives. Interesting and interested are both adjectives.  

آنجا اتفاق می افتد این است که شما دو صفت دارید.  جالب و علاقه هر دو صفت هستند.

We use interested to say how we feel, but we use interesting to describe the person or thing that  

برای بیان احساس خود از علاقه استفاده می کنیم، اما برای توصیف فرد یا چیزی که

causes the feeling. For example, we could say, I'm interested in this book. It's an interesting book,  

باعث ایجاد این احساس می شود، از «جالب» استفاده می کنیم. برای مثال، می‌توانیم بگوییم، من به این کتاب علاقه دارم. این کتاب جالبی است،

and it's quite a funny mistake when students say, I'm very interesting in this book,  

و اشتباه بسیار خنده‌داری است که دانش‌آموزان می‌گویند، من در این کتاب بسیار جالب هستم،

because of course, they'd have to be a character in the book to be interesting in the book.

زیرا مطمئناً، آنها باید یک شخصیت کتاب باشند تا در کتاب جذاب باشند.

Rachel: Right. If you're saying  

راشل: درسته اگر می‌گویید

I, if the sentence starts with I, I am, then you should be saying interested with the -ed ending.

I، اگر جمله با I شروع می‌شود، من هستم، پس باید با پایان -ed علاقه‌مند باشید.

Vicki Hollett: Probably, yes. When you're describing  

ویکی هولت: احتمالاً، بله. وقتی

how you feel, you want to use that -ed ending. Other mistake students can make with this is,  

احساس خود را توصیف می‌کنید، می‌خواهید از آن پایان -ed استفاده کنید.  اشتباه دیگری که دانش‌آموزان در این مورد می‌توانند مرتکب شوند این است که

in some languages, interesting can mean important or big, but it doesn't in English. It's really  

در برخی از زبان‌ها جالب می‌تواند به معنای مهم یا بزرگ باشد، اما در انگلیسی اینطور نیست. واقعاً

worth learning this -ing and -ed pattern,  because it applies to lots of other adjectives  

ارزش یادگیری این الگوی -ing و -ed را دارد، زیرا برای بسیاری از صفت‌های دیگر نیز کاربرد دارد

as well. The opposite of interested is bored. Bored and boring. Then, you've got surprised,  

. برعکس علاقه، حوصله سر رفته است.  بی حوصله و کسل کننده. سپس، شگفت‌زده شده‌اید،

surprising. Embarrassed, embarrassing. Fascinated, fascinating. Amazed, amazing. There are lots of  

شگفت‌انگیز. خجالت آور، شرم آور. شیفته، جذاب. شگفت زده، شگفت انگیز. تعداد زیادی از

them. Try and learn that pattern. -Ed, how we feel. -Ing, the person or thing that causes  

آنها وجود دارد. سعی کنید و آن الگو را یاد بگیرید. -اد، چه احساسی داریم. -این، شخص یا چیزی که باعث ایجاد

the feeling, and you've got a pattern that's  going to be useful in lots of different ways.  

احساس می شود، و شما الگویی دارید که به طرق مختلف مفید خواهد بود.

Rachel: Right, and that's great,  

راشل: درست است، و این عالی است،

because one thing about pronunciation is, we often don’t have clear patterns. Pronunciation  

زیرا یک چیز در مورد تلفظ این است که ما اغلب الگوهای واضحی نداریم. تلفظ

often has to just be learned on a word-by-word basis. It sounds like, in this case for grammar,  

اغلب باید فقط بر اساس کلمه به کلمه یاد گرفته شود. به نظر می رسد، در این مورد برای گرامر،

there is a clear rule and a clear pattern that you can apply over and over.

یک قانون واضح و یک الگوی واضح وجود دارد که می توانید بارها و بارها آن را اعمال کنید.

Vicki Hollett: Yep, that's right.

ویکی هولت: بله، درست است.

Rachel: Let me try  

راشل: اجازه دهید سعی کنم

to think of some of the examples you said.  You said fascinating, fascinated. Just to  

به نمونه هایی که گفتید فکر کنم. گفتی جذاب، شیفته. فقط برای

make it even more clear, let's come up with  a sample sentence. Fascinated. I could say,  

واضح‌تر کردن موضوع، بیایید یک جمله نمونه ارائه کنیم. شیفته. می‌توانم بگویم،

I'm fascinated in, and let me think of something that I'm fascinated in. I guess right now,  

من مجذوب آن هستم، و اجازه دهید به چیزی فکر کنم که مجذوب آن هستم. حدس می‌زنم در حال حاضر،

I would say, I'm fascinated in travel. I'm  planning a trip to Italy. It's been so long  

می‌توانم بگویم، من مجذوب سفر هستم. من قصد سفر به ایتالیا را دارم. خیلی وقت است

since I've been abroad, and it's something  that's really important to me. The more  

از زمانی که در خارج از کشور نبودم، و این چیزی است که واقعاً برای من مهم است. فکر می‌کنم هرچه بیشتر

we put ourselves in unfamiliar situations, I  think, the more we give ourselves a gift. So,  

خود را در موقعیت‌های ناآشنا قرار دهیم، بیشتر به خود هدیه می‌دهیم. بنابراین،

I'm fascinated in international travel and what it does to your personality and to your mind.

من مجذوب سفرهای بین‌المللی و آنچه با شخصیت و ذهن شما می‌شود، هستم.

Vicki Hollett: I think you're going to have an amazing trip.

ویکی هولت: فکر می کنم سفر شگفت انگیزی خواهید داشت.

Rachel: Yeah. I hope so. I don’t see how I could not.

راشل: آره. امیدوارم اینطور باشد. نمی بینم چطور نتوانستم.

Vicki Hollett: You'll be amazed at all the new sights  

ویکی هولت: از همه مناظر جدید

and all the new people that you'll meet.

و همه افراد جدیدی که ملاقات خواهید کرد شگفت زده خواهید شد.

Rachel: Have you been to Italy?

راشل: ایتالیا بودی؟

Vicki Hollett: Yes, I have, actually. I've been  

ویکی هولت: بله، در واقع دارم. من

there a couple of times. When I was writing books, I used to travel a lot, because I would go and  

چند بار آنجا بوده‌ام. وقتی کتاب می‌نوشتم، زیاد سفر می‌رفتم، چون می‌رفتم و

give talks to teachers about the books. Of course, another one you could practice is embarrassing,  

درباره کتاب‌ها با معلمان صحبت می‌کردم. البته، یکی دیگر از مواردی که می‌توانید تمرین کنید، شرم‌آور است،

because if students say, I am very interesting in this book, that's an embarrassing mistake.

زیرا اگر دانش‌آموزان بگویند، من در این کتاب بسیار جالب هستم، این یک اشتباه شرم‌آور است.

Rachel: It is embarrassing.  

راشل: خجالت آور است.

The thing is embarrassing, but you don’t  feel embarrassing. You feel embarrassed.

چیز شرم آور است، اما شما احساس خجالت نمی کنید. شما احساس خجالت می کنید.

Vicki Hollett: That's right.  

ویکی هولت: درست است.

Rachel: I feel  

embarrassed about the mistake I  made. That mistake was embarrassing.

راشل:

از اشتباهی که مرتکب شدم احساس خجالت می‌کنم. آن اشتباه شرم آور بود.

Vicki Hollett: That's right.

ویکی هولت: درست است.

Rachel: Vicki, what other grammar mistakes do you notice in your students?

راشل: ویکی، چه اشتباهات گرامری دیگری را در دانش‌آموزان خود متوجه می‌شوید؟

Vicki Hollett: Well, there are lots, of course. One  

ویکی هولت: خب، البته تعداد زیادی وجود دارد. یکی از مواردی

that comes to mind, a very common one, is explain. My students will say, can you explain me? Now,  

که به ذهن می‌رسد، یکی از موارد بسیار رایج، توضیح دادن است.  شاگردانم می گویند، می توانید برای من توضیح دهید؟ اکنون،

that's another embarrassing mistake, actually, because we can't explain a person. After the  

این یکی دیگر از اشتباهات شرم آور است، در واقع، زیرا ما نمی توانیم یک شخص را توضیح دهیم. بعد از

word explain, we say what we're explaining. If we want to say who we're explaining something to,  

کلمه توضیح، آنچه را که توضیح می دهیم می گوییم. اگر بخواهیم بگوییم به چه کسی چیزی را توضیح می‌دهیم،

it goes after the thing we're explaining.  We explain something to someone. If you say,  

به دنبال چیزی است که توضیح می‌دهیم. چیزی را برای کسی توضیح می دهیم. اگر بگویید،

he explained me, it means the thing he explained is you. That sounds very funny. I guess you could  

او به من توضیح داد، به این معنی است که چیزی که او توضیح داد، شما هستید. این خیلی خنده دار به نظر می رسد. حدس می‌زنم می‌توان

say, my mother has been trying to explain me for years, but it's not normally a sentence. It's a  

گفت، مادرم سال‌هاست سعی می‌کند به من توضیح دهد، اما معمولاً یک جمله نیست.

very odd sentence. We explain or we explain something or we explain something to someone.

جمله بسیار عجیبی است. ما چیزی را توضیح می دهیم یا چیزی را توضیح می دهیم یا چیزی را برای کسی توضیح می دهیم.

Rachel: The mistake that your students make,  

راشل: اشتباهی که دانش‌آموزان شما مرتکب می‌شوند،

which is, will you explain me, should actually be, will you explain it to me? We need it and to.

یعنی به من توضیح می‌دهید، در واقع باید باشد، آیا آن را برای من توضیح می‌دهید؟ ما به آن نیاز داریم و به.

Vicki Hollett: Or you could just say, will you explain?

ویکی هولت: یا فقط می توانید بگویید، توضیح می دهید؟

Rachel: Yes. Or, will you explain it?

راشل: بله. یا توضیح می دهید؟

Vicki Hollett: Yep. Or, will you explain it,  

ویکی هولت: بله. یا، آن چیزی را توضیح می دهید

the something? Or will you explain it to me? But not will you explain me. That doesn't work.

؟ یا برام توضیح میدی؟  اما تو به من توضیح نمی دهی این کار نمی کند.

Rachel: No. Okay, awesome. That's a great tip, and  

راشل: نه. باشه، عالیه. این یک نکته عالی است، و

I love that we not only heard the tip from Vicki. We not only heard the mistake, but we learned how  

من دوست دارم که ما نه تنها این نکته را از ویکی شنیدیم.  ما نه تنها اشتباه را شنیدیم، بلکه یاد گرفتیم که چگونه

to fix it. We learned the way it should be.  How long have you been living in America?

آن را برطرف کنیم. ما آنطور که باید باشد یاد گرفتیم. چه مدت در آمریکا زندگی می کنید؟

Vicki Hollett: I've been here now for about 17 years.

ویکی هولت: من الان حدود 17 سال است که اینجا هستم.

Rachel: Have you lived in Philadelphia that whole time? 

راشل: آیا در تمام این مدت در فیلادلفیا زندگی کرده‌اید؟

Or have you lived all over?  

یا همه جا زندگی کرده اید؟

Vicki Hollett: When I first came, I had a job in Boston,  

ویکی هولت: وقتی برای اولین بار آمدم، شغلی در بوستون داشتم،

and I'd go there and work there sometimes, but mostly I've lived in Philadelphia or just outside.

و گاهی به آنجا می رفتم و آنجا کار می کردم، اما بیشتر در فیلادلفیا یا خارج از آن زندگی می کردم.

Rachel: Okay. We're picking up a siren in the background, 

راشل: باشه. ما یک آژیر را در پس‌زمینه برمی‌داریم،

which is okay. It's just the reality  

که اشکالی ندارد. این فقط واقعیت

of living in the city. I know that I have  construction going on right down the street.

زندگی در شهر است. من می دانم که ساخت و ساز دارم درست پایین خیابان.

Vicki Hollett: I know. This is a crazy house to be making videos in, actually,   

ویکی هولت: می دانم. در واقع این خانه دیوانه‌واری است که می‌توان در آن ویدیو ساخت،

because we're right in the  

زیرا ما دقیقاً در

heart of Philadelphia where we live now,  in Center City. There are often sirens and—

قلب فیلادلفیا هستیم، جایی که اکنون زندگی می‌کنیم، در مرکز سیتی. اغلب آژیرها وجود دارد و-

Rachel: Buses. You're right by a bus route.

راشل: اتوبوس.  شما در مسیر اتوبوس هستید.

There have been times where Vicki and I have been filming,  

زمان‌هایی بوده است که من و ویکی در حال فیلم‌برداری بوده‌ایم،

and we'll have to wait for the bus to stop, let people out.

و باید منتظر باشیم تا اتوبوس متوقف شود، مردم را ترک کنیم.

Vicki Hollett: And the plane to fly overhead.

ویکی هولت: و هواپیما برای پرواز بالای سر.

Rachel: Yes. That's just the  

راشل: بله. این فقط

reality of living in a city. You've lived a little  bit in Boston, but most in Philadelphia, right?

واقعیت زندگی در یک شهر است. شما کمی در بوستون زندگی کرده اید، اما بیشتر در فیلادلفیا، درست است؟

Vicki Hollett: Yes, that's right.

ویکی هولت: بله، درست است.

Rachel: Do you have any—if you could give advice  

راشل: آیا چیزی دارید—اگر می‌توانید

to somebody who’s moving to the United States who wants to know, what is it like to live in America?  

به کسی که در حال نقل مکان به ایالات متحده است و می‌خواهد بداند زندگی در آمریکا چگونه است، راهنمایی کنید؟

What are Americans like? What is the culture like? 

آمریکایی ها چگونه هستند؟ فرهنگ چگونه است؟

What can you say about Americans in general? What  

به طور کلی در مورد آمریکایی ها چه می توانید بگویید؟

would you be able to say to them about what it's like moving to America as an adult?

درباره اینکه در بزرگسالی مهاجرت به آمریکا چگونه است، می‌توانید به آنها بگویید؟

Vicki Hollett: I think the biggest difference for me was,

ویکی هولت: فکر می‌کنم بزرگترین تفاوت برای من این بود که با

I encountered a different style of politeness.

سبک متفاوتی از ادب مواجه شدم.

Rachel: Interesting.

راشل: جالبه.

Vicki Hollett: Americans and  

ویکی هولت: آمریکایی‌ها و

Brits are both polite, equally  polite. It's just that the styles  

بریتانیایی‌ها هر دو مؤدب هستند، به همان اندازه . فقط سبک‌های

of politeness are different. There are  two aspects of politeness. There's one  

ادب متفاوت است. ادب دو جنبه دارد. یکی   وجود دارد

which is, you want to be friendly and open  and warm and agreeable. There's another side  

که این است که می‌خواهید دوستانه و باز و خونگرم و موافق باشید. جنبه دیگری هم

to politeness which is that you want to let people go about their business and not interfere.  

برای ادب وجود دارد و آن این است که می‌خواهید به مردم اجازه دهید کارشان را انجام دهند و دخالت نکنید.

So, not impose. In both cultures, they're both important, but in America, there's a heavier  

بنابراین، تحمیل نیست. در هر دو فرهنگ، هر دو مهم هستند، اما در آمریکا،

weight on the being friendly, and in the UK,  there's a heavier emphasis on the not imposing.

روی دوستانه بودن سنگین‌تر است، و در بریتانیا، تأکید بیشتری بر عدم تحمیل وجود دارد.

Rachel: I got it. That makes  

راشل: فهمیدم. این

sense. I don't know a lot about British  culture. I haven’t been there too much,  

منطقی است. من چیز زیادی درباره فرهنگ بریتانیا نمی‌دانم . من زیاد آنجا نرفته‌ام،

but from what I understand,  that does make sense to me.

اما از آنچه که می‌دانم، این برای من منطقی است.

Vicki Hollett: Yeah. If you're from a  

ویکی هولت: بله. اگر از

culture like the UK, then you might think, why is this stranger talking to me? I often hear  

فرهنگی مانند بریتانیا هستید، ممکن است فکر کنید، چرا این غریبه با من صحبت می کند؟ اغلب

from my students. They'll say, this American friendliness, is it fake? I have to say, no,  

از دانش‌آموزانم می‌شنوم. آنها می گویند، این دوستی آمریکایی، جعلی است؟ باید بگویم، نه،

it's not fake. It's just a different style of  politeness. I tell them to relax and enjoy it,  

جعلی نیست. این فقط یک سبک متفاوت از ادب است. من به آنها می گویم استراحت کنند و از آن لذت ببرند،

because it means it's very easy to make friends in the States and to enjoy new social interactions.

زیرا به این معنی است که دوست یابی در ایالات و لذت بردن از تعاملات اجتماعی جدید بسیار آسان است.

Rachel: Do you feel  

راشل: آیا احساس می‌کنید

that your students find it hard  to know how to respond to that?

که دانش‌آموزانتان برایشان سخت است که بدانند چگونه به آن پاسخ دهند؟

Vicki Hollett: They do. I think sometimes  

ویکی هولت: آنها این کار را می کنند. فکر می‌کنم گاهی

they misunderstand it, and it depends  what culture they come from. If they  

آن‌ها آن را اشتباه می‌فهمند، و این بستگی دارد که از چه فرهنگی آمده‌اند. اگر آن‌ها

come from a culture like the UK, where  you let people go about their business  

از فرهنگی مانند بریتانیا می‌آیند، جایی که به مردم اجازه می‌دهید در کارشان بروند

and you try not to interfere, then when they  come to the States, then they could think,  

و شما سعی می‌کنید مداخله نکنید، وقتی آنها به ایالات متحده می‌آیند، می‌توانند فکر کنند،

oh, these people are so friendly. They're too friendly. It's not real. They can't believe it,  

اوه، این افراد بسیار دوستانه هستند. آنها خیلی دوستانه هستند. این واقعی نیست. آن‌ها نمی‌توانند آن را باور کنند،

and they don’t recognize that it's actually  just a different style of politeness. It's  

و نمی‌دانند که این فقط یک سبک متفاوت از ادب است. این

not that one’s right and one’s wrong. It's that places are different and people are different.

نیست که یک نفر درست است و یک نفر اشتباه می کند. این است که مکان‌ها متفاوت هستند و افراد متفاوت هستند.

Rachel: Yeah. I remember,  

راشل: آره. به یاد دارم،

I was with two German friends when I was  living in New York. They were visiting me,  

زمانی که در نیویورک زندگی می‌کردم، با دو دوست آلمانی بودم . آنها به دیدن من می آمدند

and we were at this ice cream waiting to  order our ice cream. Someone said to me,  

و ما در این بستنی منتظر بودیم تا بستنی خود را سفارش دهیم. یکی به من گفت،

I love your hair. I said, oh, thanks. That  was it. That was the whole interaction.  

من عاشق موهای تو هستم. گفتم: اوه، ممنون همین بود. این تمام تعامل بود.

Then, they said to me later, they said, is that normal to have someone just compliment you like  

سپس، بعداً به من گفتند، آنها گفتند، آیا طبیعی است که کسی فقط از شما اینطور تعریف کند

that? I said, yeah. That's pretty normal to  have someone just say, I love your shoes,  

؟ گفتم آره این کاملاً طبیعی است که از کسی بخواهید فقط بگوید، کفش‌هایتان را دوست دارم

or great bag or whatever. To them, that seemed pretty strange that this person commented on  

، کیف عالی یا هر چیز دیگری. برای آنها خیلی عجیب به نظر می‌رسید که این شخص

something about my looks, particularly my  hair. We were deciding, what did he love  

درباره ظاهر من، به‌ویژه موهایم نظر داد. داشتیم تصمیم می گرفتیم که او چه چیزی را

about my hair? I'm pretty sure it's because I'm going gray, and against my black hair, the gray  

در مورد موهای من دوست داشت؟ من کاملاً مطمئن هستم که دلیل آن خاکستری شدن است، و در برابر موهای سیاهم، خاکستری

is very noticeable. Most people will cover  that up at my age, and I think he was saying,  

بسیار قابل توجه است. اکثر مردم در سن من این را می پوشانند، و فکر می کنم او می گفت،

I think it's awesome that you're not dyeing your hair. At least, that's my interpretation of it. We  

فکر می کنم عالی است که موهایت را رنگ نمی کنی. حداقل، این تفسیر من از آن است. ما

had a good laugh about that, about someone just complimenting you out of the blue that you've  

به این موضوع خنده‌ای داشتیم، به این که کسی فقط از شما تعریف می‌کند که شما

never spoken to, you're never going to speak to again. I said, no, that's pretty normal.

هرگز با او صحبت نکرده‌اید، هرگز قرار نیست دوباره با او صحبت کنید. گفتم نه، این کاملا طبیعی است.

Vicki Hollett: It is, and it's something that really surprises my students,  

ویکی هولت: این چیزی است که واقعاً دانش‌آموزانم را شگفت‌زده می‌کند،

and it surprised me when I came to the States as well.  

و وقتی به ایالات متحده آمدم من را شگفت‌زده کرد.

What's going on there is, because America  emphasizes the friendly, open, warm, agreeable  

آنچه در آنجا می گذرد این است که چون آمریکا بر جنبه دوستانه، باز، صمیمی و قابل قبول ادب تأکید دارد

side of politeness, compliments are a big part of it. Saying you like something. Now, in  

، تعریف و تمجید بخش بزرگی از آن است. گفتن چیزی دوست داری حالا، از

the other side, if you look at the  other side of that, compliments could  

طرف دیگر، اگر به طرف دیگر آن نگاه کنید، تعارف می‌تواند

be a threat or a bit of an insult. Let  me explain, because that sounds strange.

تهدید یا کمی توهین باشد. اجازه دهید توضیح بدهم، زیرا عجیب به نظر می رسد.

Rachel: Yes, please do.

Vicki Hollett: Okay. If I pay you a compliment,  

راشل: بله، لطفا انجام دهید.

ویکی هولت: باشه. اگر من از شما تعریف کنم،

then I'm making a judgement about you, and you could feel, what right have you got to make a  

پس در مورد شما قضاوت می کنم، و شما می توانید احساس کنید، به چه حقی

judgement about me? You don’t know me. It's about imposing versus being warm and friendly. You don’t  

درباره من قضاوت می کنید؟ تو منو نمیشناسی این در مورد تحمیل در مقابل گرم و دوستانه بودن است. شما نمی

want to impose in one culture, and you want to be warm and friendly in another. But yes,  

خواهید در یک فرهنگ تحمیل کنید و در فرهنگ دیگر می خواهید صمیمی و دوستانه باشید. اما بله،

compliments are very funny. I've had  a lot of Asian students in the states,  

تعریف و تمجید بسیار خنده دار است. من دانش‌آموزان آسیایی زیادی در ایالت‌ها داشته‌ام،

and they find it very, very strange as well, and I have to give them advice like, if an American  

و آن‌ها نیز این موضوع را بسیار بسیار عجیب می‌دانند، و من باید به آنها توصیه کنم که اگر یک آمریکایی از

pays you a compliment, say thank you and then pass on, because they don’t know how to respond.

شما تعریفی کرد، تشکر کنید و سپس آن را ادامه دهید، زیرا آنها نمی دانند چگونه پاسخ دهند.

Rachel: Right. Yeah, I was going to say, there  

راشل: درسته بله، می‌خواستم بگویم،

are probably people out there who have thought, this has happened to me and I didn't know what to  

احتمالاً افرادی هستند که فکر کرده‌اند، این اتفاق برای من افتاده است و نمی‌دانم چه

say back. A simple thank you can be all you have to say. You don’t need to say more than that.

جوابی بدهم. یک تشکر ساده می تواند تمام چیزی باشد که باید بگویید. نیازی نیست بیشتر از این بگویید.

Vicki Hollett: Having said that, though, they have done some research on how Americans 

ویکی هولت: با این حال، آنها تحقیقاتی در مورد نحوه پاسخ آمریکایی ها

respond to compliments. Actually, most  of the time, they don’t say thank you.

به تعریف و تمجید انجام داده اند. در واقع، اکثر اوقات، آنها از شما تشکر نمی‌کنند.

Rachel: What do they say?

راشل: آنها چه می گویند؟

Vicki Hollett: I know your mother told  

ویکی هولت: می‌دانم که مادرت به

you to say thank you, but actually,  you don’t. What tends to go on is,  

شما گفته است که تشکر کنید، اما در واقع این کار را نمی‌کنید. چیزی که تمایل دارد ادامه پیدا کند این است که

they will deflect the compliment, and  they have various ways of doing it.

آنها تعریف و تمجید را منحرف می کنند و راه های مختلفی برای انجام آن دارند.

Rachel: I can see that.

Vicki Hollett: They might repay  

راشل: من می توانم آن را ببینم.

ویکی هولت: آنها ممکن است

the compliment. I tell my students to say, oh, I like your dental work or something like that.

این تعریف را جبران کنند. به دانش‌آموزانم می‌گویم که بگویند، اوه، من کار دندانپزشکی شما یا چیزی شبیه به آن را دوست دارم.

Rachel: So, when someone pays you a compliment, 

راشل: بنابراین، وقتی کسی از شما تعریف می‌کند،

you can compliment them back on something.  

می‌توانید چیزی را به او تحسین کنید.

Vicki Hollett: Yeah. Compliment them back,  

ویکی هولت: بله. از آنها تمجید کنید،

or you might just comment. Oh, I love  your bag. Yes, I bought it in a sale.

یا فقط نظر بدهید. اوه، من کیف شما را دوست دارم. بله، من آن را در فروش خریدم.

Rachel: Yes. I would recognize that, you're right,  

راشل: بله. من می‌دانم، حق با شماست،

as a very common response. If someone compliments something of you, you might say where you got it.

به عنوان یک پاسخ بسیار رایج. اگر کسی چیزی از شما تعریف می‌کند، ممکن است بگویید آن را از کجا تهیه کرده‌اید.

Vicki Hollett: Yes. So, thank you is one response,  

ویکی هولت: بله. بنابراین، تشکر از شما یک پاسخ است،

but very often, Americans don’t, and they have other ways of deflecting those compliments.

اما اغلب، آمریکایی‌ها این کار را نمی‌کنند، و راه‌های دیگری برای انحراف از این تعریف‌ها دارند.

Rachel: Okay. For a student or  

راشل: باشه. برای یک دانش‌آموز یا

someone who is new in the U.S. and they think it's too hard to think in the moment of what to say,  

فردی که در ایالات متحده تازه کار است و فکر می‌کند فکر کردن در این لحظه خیلی سخت است که چه چیزی بگوید،

thank you is definitely still acceptable. It  would not seem strange if that was the response.

مطمئناً تشکر از شما قابل قبول است. اگر این پاسخ بود عجیب به نظر نمی رسید.

Vicki Hollett: That's the best and  

ویکی هولت:

simplest response if you don’t know what to say.

اگر نمی دانید چه بگویید، این بهترین و ساده ترین پاسخ است.

Rachel: Yes.

راشل: بله.

Vicki Hollett: And smile.

ویکی هولت: و لبخند بزن.

Rachel: Yeah. A smile goes a long way.

راشل: آره. لبخند راه زیادی را می برد.

Vicki Hollett: Absolutely.

ویکی هولت: کاملاً.

Rachel: 

Another difference besides the culture  between Britain and America, of course, is  

راشل: البته،

تفاوت دیگر علاوه بر فرهنگ بین بریتانیا و آمریکا،

the language. It's English, but the pronunciation is different, of course. Then, the vocabulary can  

زبان است. انگلیسی است، اما تلفظ متفاوت است، البته. سپس، واژگان می‌تواند

be slightly different. I'm curious, have  you just decided to go ahead and switch  

کمی متفاوت باشد. من کنجکاو هستم، آیا به تازگی تصمیم گرفته‌اید که از

to using the American word for certain things? 

کلمه آمریکایی برای چیزهای خاصی استفاده کنید؟

Or have you decided to stick with the British?

یا تصمیم گرفته اید با بریتانیایی ها بمانید؟

Vicki Hollett: Well, I'm married to an American. At home, I stick to British words, 

ویکی هولت: خوب، من با یک آمریکایی ازدواج کرده ام. در خانه، من به کلمات انگلیسی پایبند هستم،

and he sticks to American. In the kitchen, I talk about the rubbish bin and  

و او به آمریکایی.  در آشپزخانه، من درباره سطل زباله صحبت می کنم و

he talks about the trash can. I put cling film on the food and he uses plastic wrap or Saran wrap.  

او درباره سطل زباله صحبت می کند. روی غذا فیلم چسبنده می‌زنم و او از نایلون یا نایلون ساران استفاده می‌کند.

We understand one another, but we don’t normally use one another’s words. In normal life, it  

ما یکدیگر را درک می کنیم، اما معمولاً از کلمات یکدیگر استفاده نمی کنیم. در زندگی عادی،

depends who I'm speaking to. If I think someone might not understand me, I use American. For  

بستگی دارد با چه کسی صحبت کنم. اگر فکر می کنم ممکن است کسی مرا درک نکند، از آمریکایی استفاده می کنم. به

example, when I go to the doctors and they ask me for my date of birth, I put the date in the order  

عنوان مثال، وقتی به پزشکان مراجعه می‌کنم و از من تاریخ تولدم را می‌پرسند، تاریخ را به ترتیب

of dates that you have in America, not the order of dates that we use in the rest of the world.

تاریخ‌هایی که شما در آمریکا دارید، نه به ترتیب تاریخ‌هایی که در بقیه دنیا استفاده می‌کنیم، قرار می‌دهم.

Rachel: And what is the order of dates for America?

راشل: و ترتیب خرما برای آمریکا چیست؟

Vicki Hollett: Well, you'll say March 6th,  

ویکی هولت: خوب، شما می گویید 6 مارس،

whereas other people might say 6th March. In British English, we'd say the 6th of March.

در حالی که دیگران ممکن است بگویند 6 مارس. در انگلیسی بریتانیایی، می‌گوییم ۶ مارس.

Rachel: Okay. Yes,  

راشل: باشه. بله،

in America, we do tend to do month first.

در آمریکا، ما معمولاً این کار را ماه اول انجام می دهیم.

Vicki Hollett: That's right, and that can confuse people,  

ویکی هولت: درست است، و این می تواند مردم را گیج کند،

I found, if I do it my way round. If I sense  there's a case where somebody is going to find it  

متوجه شدم، اگر این کار را به روش خودم انجام دهم. اگر احساس می‌کنم موردی وجود دارد که

hard to understand me, then I'll try and switch to their system, obviously. A taxi driver. I live on  

درک من برای کسی سخت است، مطمئناً سعی می‌کنم به سیستم او تغییر دهم. یک راننده تاکسی من در

Arch Street in Philadelphia, but when I get into a taxi, I say, can you take me to Arch Street?

خیابان آرچ فیلادلفیا زندگی می‌کنم، اما وقتی سوار تاکسی می‌شوم، می‌گویم، می‌توانید مرا به خیابان آرچ ببرید؟

Rachel: So, you Americanize it?

راشل: پس شما آن را آمریکایی می کنید؟

Vicki Hollett: I Americanize it.  

ویکی هولت: من آن را آمریکایی می کنم.

The other thing I Americanize is when I'm  talking to an automated phone system. I'll  

چیز دیگری که من آمریکایی‌سازی می‌کنم زمانی است که با یک سیستم تلفن خودکار صحبت می‌کنم.

try to use a bit of American pronunciation,  because otherwise, it doesn't understand me.

سعی می کنم کمی از تلفظ آمریکایی استفاده کنم، زیرا در غیر این صورت، من را درک نمی کند.

Rachel: Can you give me an example? For Arch Street,  

راشل: می‌توانی برای من مثال بزنی؟ برای Arch Street،

you're pronouncing your R in the American way. If you're speaking to an automated system, what  

R خود را به روش آمریکایی تلفظ می‌کنید.  اگر با یک سیستم خودکار صحبت می‌کنید، چه

other things do you change in order to sound more American so that that machine can understand you?

چیزهای دیگری را تغییر می‌دهید تا آمریکایی‌تر به نظر برسید تا آن دستگاه بتواند شما را درک کند؟

Vicki Hollett: I think I make my -ah  

ویکی هولت: فکر می‌کنم

sound for A instead of -uh, because we'll do a  very -uh sound very often in British English.  

صدای -ah را به جای -uh برای A در می‌آورم، زیرا ما اغلب در انگلیسی بریتانیایی صدای خیلی -uh را می‌دهیم.

Or an -aw. I'll called up Sears because we were having a problem with our refrigerator, or fridge,  

یا یک -او. من با سیرز تماس می‌گیرم زیرا با یخچال یا یخچالمان مشکل داشتیم

as I'd call it in English, in my British English. I called up Sears, and the automated phone system  

.  با سیرز تماس گرفتم، و سیستم تلفن خودکار

said, which department do you want? I said, I want fridges, and it said, we do not recognize  

گفت، کدام بخش را می‌خواهید؟ گفتم، یخچال می‌خواهم، و گفت، ما

that request. Then, I said, refrigerators, and  I went straight through to the right department.

آن درخواست را نمی‌شناسیم. سپس، گفتم، یخچال، و مستقیم به بخش درست رفتم.

Rachel: Yes. Refrigerators,  

راشل: بله. یخچال‌ها،

with that -er ending sound. Refrigerator.

با آن صدای پایان. یخچال.

Vicki Hollett: That's right.

ویکی هولت: درست است.

Rachel: We do use the word fridge, but we  

راشل: ما از کلمه یخچال استفاده می‌کنیم، اما

would not use it in a more official situation  like that, where we're naming a department.

در موقعیت‌های رسمی‌تری مانند آن، جایی که ما یک بخش را نام‌گذاری می‌کنیم، از آن استفاده نمی‌کنیم.

Vicki Hollett: Yeah.

ویکی هولت: بله.

Rachel: Vicki, a couple months ago,  

راشل: ویکی، چند ماه پیش،

I had the pleasure of being a guest on your  live YouTube show. Is that still going on?

من از اینکه مهمان برنامه زنده YouTube شما باشم، خوشحال شدم . آیا این هنوز ادامه دارد؟

Vicki Hollett: We've changed it a bit,  

ویکی هولت: ما آن را کمی تغییر دادیم،

Rachel. We were streaming them live,  but we had difficulty ensuring that the  

ریچل. ما آنها را به‌طور زنده پخش می‌کردیم، اما در حصول اطمینان از اینکه

stream would start on time. Sometimes it  would start, sometimes it wouldn't. Then,  

پخش به موقع شروع می‌شود مشکل داشتیم. گاهی شروع می‌شد، گاهی اوقات نه. سپس،

we had the problem with Skype. I think there was a problem with the Skype call when you were with us.

ما با اسکایپ مشکل داشتیم. فکر می‌کنم وقتی با ما بودید، مشکلی در تماس با Skype وجود داشت.

Rachel: Yeah. The video dragged a little bit.

راشل: آره. ویدیو کمی کشیده شد.

Vicki Hollett: That's right, and at one point, Jason, Fluency MC,  

ویکی هولت: درست است، و در یک نقطه، جیسون، Fluency MC،

just disappeared. His Skype call went down. What we've done now is, we've started recording the  

ناپدید شد. تماس اسکایپ او قطع شد. کاری که اکنون انجام داده‌ایم این است که شروع به ضبط

shows, and then I take them away and I edit them. Then, you get a much better production.

نمایش‌ها کرده‌ایم، و سپس آنها را حذف می‌کنم و آنها را ویرایش می‌کنم. سپس، شما تولید بسیار بهتری خواهید داشت.

Rachel: I see.

راشل: می بینم.

Vicki Hollett: I think the shows are going to be much better.  

ویکی هولت: فکر می‌کنم نمایش‌ها بسیار بهتر خواهند بود.

The bad thing about it is, it takes me a long time to edit. So, we can't do one every week anymore.

بدی آن این است که ویرایش آن از من زمان زیادی می برد. بنابراین، دیگر نمی‌توانیم هر هفته یکی را انجام دهیم.

Rachel: Okay. How often are you doing them?  

راشل: باشه. چند بار آنها را انجام می‌دهید؟

These are about an hour long, is that right?

این‌ها حدود یک ساعت طول می‌کشند، درست است؟

Vicki Hollett: That's right, and I've found it took me about three or four days to edit one.

ویکی هولت: درست است، و من دریافتم که ویرایش یکی از آنها حدود سه یا چهار روز طول کشید.

It's a big job. So, I'm aiming to do one a month. That's my goal.

کار بزرگی است.  بنابراین، من قصد دارم یک ماهانه انجام دهم. این هدف من است.

Rachel: And you're still doing weekly videos as well?

راشل: و شما همچنان ویدیوهای هفتگی را نیز انجام می دهید؟

Vicki Hollett: That's right. We still do our weekly videos,   

ویکی هولت: درست است. ما همچنان ویدیوهای هفتگی خود را انجام می دهیم،

and we publish every Friday.

و هر جمعه منتشر می کنیم.

Rachel: Okay. So,  

راشل: باشه. بنابراین،

Fridays are the day to go to  Simple English Videos on YouTube.

جمعه‌ها روز رفتن به ویدیوهای انگلیسی ساده در YouTube است.

Vicki Hollett: Yeah.

ویکی هولت: بله.

Rachel: What are some of the topics you've done recently?

راشل: برخی از موضوعاتی که اخیراً انجام داده اید چیست؟

Vicki Hollett: We did one recently called how to  

ویکی هولت: اخیراً یک مورد به نام «چگونه

think in English, and it's had lots of hits. We're still making lots of videos about vocabulary. I've  

به انگلیسی فکر کنیم» انجام دادیم و بازدیدهای زیادی داشت. ما هنوز در حال ساختن ویدیوهای زیادی درباره واژگان هستیم. من به

just edited one on grow and grow up. So, lots of the vocabulary that people find difficult.

تازگی یکی را در رشد و بزرگ شدن ویرایش کردم. بنابراین، بسیاری از واژگانی که برای مردم دشوار است.

Rachel: Yeah. Grow up,  

راشل: آره. بزرگ شدن،

the phrasal verb. People are  always asking for phrasal verbs.

فعل عبارتی. مردم همیشه از افعال عبارتی درخواست می‌کنند.

Vicki Hollett: Yes, and I've got  

ویکی هولت: بله، و من

some more videos in the works for phrasal  verbs. I want to do more on them. Yes,  

چند ویدیوی دیگر برای افعال عبارتی دارم. من می خواهم بیشتر روی آنها انجام دهم. بله،   هنوز

we haven’t run out of ideas  yet. I don’t think we ever will.

ایده‌هایمان تمام نشده است . من فکر نمی کنم که ما هرگز.

Rachel: No. I don’t think I ever will, either.  

راشل: نه. فکر نمی‌کنم هرگز چنین کنم.

With your video on how to think in English,  what is one tip that you give in that video?

با ویدیوی شما در مورد نحوه فکر کردن به زبان انگلیسی، یکی از نکاتی که در آن ویدیو می‌دهید چیست؟

Vicki Hollett: One tip is,  

ویکی هولت: یک نکته این است که

dream in English, but there are various steps  you have to go through to dream in English.

به انگلیسی رویاپردازی کنید، اما مراحل مختلفی وجود دارد که باید طی کنید تا به انگلیسی رویاپردازی کنید.

Rachel: I would imagine.

راشل: من تصور می کنم.

Vicki Hollett: 

ویکی هولت:

It's a great way to practice your English. If you can go to sleep and just dream,

این یک راه عالی برای تمرین انگلیسی شما است. اگر می‌توانید بخوابید و فقط رویا ببینید،

you don’t have to do anything.

لازم نیست کاری انجام دهید.

Rachel: Are you saying you can make yourself dream in a specific language?

راشل: آیا می‌گویید می‌توانید به یک زبان خاص رویاپردازی کنید؟

Vicki Hollett: Lots of my students have.

ویکی هولت: بسیاری از شاگردان من این کار را کرده اند.

Rachel: That's amazing. I'm  

راشل: این شگفت انگیز است.

going to have to go watch this video to get  this tip, because I've never heard of that.

برای دریافت این نکته باید   بروم این ویدیو را تماشا کنم ، زیرا هرگز در مورد آن نشنیده بودم.

Vicki Hollett: Well, you can't force that step,  

ویکی هولت: خوب، شما نمی‌توانید آن قدم را مجبور کنید،

but there are lots of steps that you can take that can build up to being able to dream in English.

اما مراحل زیادی وجود دارد که می‌توانید انجام دهید تا بتوانید به انگلیسی رویاپردازی کنید.

Rachel: They can lead you to that reality.

راشل: آنها می توانند شما را به این واقعیت هدایت کنند.

Vicki Hollett: Yeah. That's right.

ویکی هولت: بله. درست است.

Rachel: Okay. I'll definitely check out that video.  

راشل: باشه. من حتما آن ویدیو را بررسی خواهم کرد.

That is interesting. We talked about your live class for just a minute. Now, you're saying it's  

این جالب است. فقط یک دقیقه درباره کلاس زنده شما صحبت کردیم. اکنون، شما می گویید که این

not a live class, but it's an hour-long class.  Can you tell people out there a little bit about  

یک کلاس زنده نیست، بلکه یک کلاس یک ساعته است. آیا می‌توانید کمی درباره

the format and what kinds of things people will learn in this monthly class that you're doing?

قالب و نوع چیزهایی که مردم در این کلاس ماهیانه انجام می‌دهید به دیگران بگویید؟

Vicki Hollett: Okay. This is very different,  

ویکی هولت: باشه.

I think, to a lot of live shows on YouTube,  because it is a show. I'm working with Fluency  

فکر می‌کنم این با بسیاری از نمایش‌های زنده در YouTube بسیار متفاوت است، زیرا یک نمایش است. من با Fluency   MC کار می کنم

MC, who’s a dear friend of mine who’s  American, but he's now based in Paris,  

، که دوست عزیزم آمریکایی است، اما اکنون در پاریس،

in France. He's a rapper. He produces lots of raps that are specially designed for language learners,  

در فرانسه مستقر است. او یک رپر است. او رپ‌های زیادی تولید می‌کند که مخصوص زبان‌آموزان طراحی شده‌اند،

and they're great for pronunciation practice. Almost as good as your videos, Rachel.

و برای تمرین تلفظ عالی هستند.  تقریباً به خوبی ویدیوهای شما، راشل.

Rachel: Oh, thank you.

راشل: اوه، ممنون.

Vicki Hollett: They are a lot of fun.

ویکی هولت: آنها بسیار سرگرم کننده هستند.

What we do in the show is, we'll have games. We'll have a conversation  

کاری که ما در نمایش انجام می‌دهیم این است که بازی‌هایی خواهیم داشت. ما مکالمه ای خواهیم داشت

that we practice. We have a guest who we bring on who’s got tips and expertise in a particular area  

که تمرین می کنیم. ما مهمانی داریم که در زمینه خاصی نکات و تخصص دارد

so you can pick up tips to help you learn English better. And, of course, we finish up with a rap.

تا بتوانید نکاتی را برای کمک به یادگیری بهتر زبان انگلیسی انتخاب کنید. و البته با یک رپ کار را تمام می کنیم.

Rachel: Right. Fluency  

راشل: درسته Fluency

MC’s specialty.

تخصص MC.

Vicki Hollett: Yeah. That's right. We write a rap specially for each show,

ویکی هولت: بله. درست است. ما یک رپ ویژه برای هر نمایش می‌نویسیم،

where we've practiced the language that  

جایی که زبانی را که

we've been working on during the show, but it's a lot of fun. I enjoy the games a lot as well.

در طول نمایش روی آن کار می‌کردیم، تمرین کرده‌ایم، اما بسیار سرگرم‌کننده است. من هم از بازی ها خیلی لذت می برم.

Rachel: Yeah. When I  

راشل: آره. زمانی که من

was on as a guest, we had a very fun game where Fluency MC and I had to identify  

به عنوان مهمان بودم، یک بازی بسیار سرگرم کننده  داشتیم که در آن Fluency MC و من باید

British words and figure out what they meant in American English, and we didn't always know.

کلمات انگلیسی را شناسایی می کردیم و معنی آنها را در انگلیسی آمریکایی می فهمیدیم، و ما همیشه نمی دانستیم.

Vicki Hollett: Yeah. We like  

ویکی هولت: بله. ما

quizzes and puzzles, but we also like  guessing games and things like that.

آزمون‌ها و پازل‌ها را دوست داریم، اما بازی‌های حدس زدن و چیزهایی از این قبیل را نیز دوست داریم.

Rachel: Vicki, as you were speaking, I noticed  

راشل: ویکی، وقتی داشتی صحبت می‌کردی، متوجه

one of the words that you would have to change, the vowel, if you were speaking into an American  

یکی از کلماتی شدم که اگر با سیستم تلفن خودکار آمریکایی صحبت می‌کردی، باید آن را تغییر می‌دادی

automated phone system. You were talking about the -ah vowel, and you said France. Of course,  

. شما در مورد واکه -ah صحبت می کردید و گفتید فرانسه. البته،

how would you say that if you were  speaking into an American phone system?

اگر با سیستم تلفن آمریکایی صحبت می‌کردید، چگونه می‌گویید؟

Vicki Hollett: France.

Rachel: That's right,  

ویکی هولت: فرانسه

راشل: درست است،

and that would be perfect. I think  that machine would know exactly what  

و این عالی خواهد بود. فکر می‌کنم آن دستگاه دقیقاً

you meant. So, France. France. -Ah,  -ah, -ah. That higher vowel, -ah.

منظور شما را می‌داند. بنابراین، فرانسه. فرانسه -آه، -آه، -آه. آن مصوت بالاتر، -ah.

Vicki Hollett: That's right.  

ویکی هولت: درست است.

That's one of the things I have to  change when I'm talking to a machine.

این یکی از چیزهایی است که باید هنگام صحبت با دستگاهی تغییر دهم.

Rachel: Right. So  

راشل: درسته خیلی

interesting. I love thinking about that. If I was living in Britain, I wonder if I would be able to  

جالب است. من عاشق فکر کردن در مورد آن هستم. اگر در بریتانیا زندگی می‌کردم، نمی‌دانم که آیا می‌توانم

do a very good job altering my accent for the phone system. I guess I would have to learn to.

کار بسیار خوبی در تغییر لهجه‌ام برای سیستم تلفن انجام دهم. فکر کنم باید یاد بگیرم

Vicki Hollett: I bet you'd be really,  

ویکی هولت: شرط می بندم که تو

really good at it, because you're  so aware of different sounds.

واقعاً در این کار خوب باشی، زیرا از صداهای مختلف بسیار آگاه هستی.

Rachel: I do really like imitating.

راشل: من واقعا دوست دارم تقلید کنم.

Vicki Hollett: That's right. What  

ویکی هولت: درست است. کاری که

you're doing with your mouth and all your  vocal cords and that sort of thing. You'd  

با دهان و همه تارهای صوتی و این جور چیزها انجام می دهید. شما

be terrific at it.

در آن فوق العاده خواهید بود.

Rachel: It would be fun to try. All right, Vicki. Thank you so much

راشل: امتحان کردن لذت بخش خواهد بود. باشه ویکی از اینکه برای حضور در پادکست،

for taking time out of your crazy day,  

از روز دیوانه‌کننده‌تان، روز

your crazy video editing  day, to be on the podcast.

دیوانه‌کننده‌تان در ویرایش ویدیو، بسیار سپاسگزاریم .

Vicki Hollett: It's been a lot of fun,  

ویکی هولت: خیلی سرگرم کننده بود،

and one day, we'll have to go to England together and we can try out your English accent over there.

و یک روز، ما باید با هم به انگلستان برویم و می توانیم لهجه انگلیسی شما را در آنجا امتحان کنیم.

Rachel: That sounds like  

راشل: این ایده عالی به نظر می رسد

a great idea. Vicki, people can find you  at YouTube.com/simpleenglishvideos, or...?

. ویکی، مردم می‌توانند شما را در YouTube.com/simpleenglishvideos یا... پیدا کنند؟

Vicki Hollett: That's right.  

ویکی هولت: درست است.

Look for Simple English Videos. We've  got, I think, a couple of hundred now.

به دنبال ویدیوهای انگلیسی ساده باشید. فکر می‌کنم الان چند صد نفر داریم.

Rachel: Wow. And your website  

راشل: وای. و وب‌سایت شما

is also Simpleenglishvideos.com. Is that right?

نیز Simpleenglishvideos.com است. درست است؟

Vicki Hollett: That's right, and we've got a Facebook page and a Facebook group,

ویکی هولت: درست است، و ما یک صفحه فیس بوک و یک گروه فیس بوک داریم،

and we've also got an English show group as well. So, do come and say hi, everybody.

و همچنین یک گروه نمایش انگلیسی نیز داریم. پس بیایید و به همه سلام کنید.

I read all my messages, and I love to hear from you people.

من همه پیام هایم را خواندم و دوست دارم از شما مردم بشنوم.

Rachel: Yeah, there are so many ways to keep in touch with Vicki. She's really doing a great job covering

راشل: بله، راه های زیادی برای حفظ ارتباط با ویکی وجود دارد. او واقعاً کار بسیار خوبی در پوشش

vocabulary and grammar on her channel. So, be sure to check her out.

واژگان و گرامر در کانال خود انجام می دهد. بنابراین، حتما او را بررسی کنید.

Vicki Hollett: I look forward to meeting you all.

ویکی هولت: مشتاقانه منتظر دیدار همه شما هستم.

Rachel: Okay. Thank you, Vicki.

راشل: باشه. ممنون ویکی

And thank you to everyone for listening to this week’s podcast.

و از همه برای گوش دادن به پادکست این هفته سپاسگزاریم.

To see the show notes and links to Vicki’s work, visit Rachelsenglish.com/podcast

برای دیدن یادداشت‌های نمایش و پیوندهای کار ویکی، به Rachelsenglish.com/podcast مراجعه کنید

and look for this episode.

و این قسمت را جستجو کنید.

New podcasts are released every Wednesday.

پادکست های جدید هر چهارشنبه منتشر می شود.

Be sure to go to the iTunes store and subscribe.

حتما به فروشگاه iTunes بروید و مشترک شوید.

Also, please consider leaving a review in the iTunes store.

همچنین، لطفاً نظر خود را در فروشگاه iTunes بگذارید.

I'd love to hear what you think of the podcast.

من دوست دارم نظر شما را در مورد پادکست بدانم.