American Slang┃Learn American English Pronunciation On the Go

Rachel: Welcome to the Rachel's  

راشل: به پادکست انگلیسی راشل خوش آمدید

English podcast. I'm glad to have you here. This  is Rachel, and I'm here with my husband David.

. خوشحالم که شما را اینجا دارم. این ریچل است و من با شوهرم دیوید اینجا هستم.

David: Hey, everybody.

دیوید: هی، همه.

Rachel: And today,  

راشل: و امروز،

we're going to go over slang. If you need a  transcript of this podcast, it's absolutely free  

می خواهیم به زبان عامیانه بپردازیم. اگر به رونوشت این پادکست نیاز دارید، دانلود آن کاملاً رایگان است

to download. Visit Rachelsenglish.com/podcast,  and look for this episode. Let's get right  

. از Rachelsenglish.com/podcast دیدن کنید و به دنبال این قسمت بگردید. بیایید درست

into it. Now, the reason why David is here  today is because he works in a high school.

به آن بپردازیم. حالا، دلیل اینکه دیوید امروز اینجاست این است که در دبیرستان کار می کند.

David: Yep.  

دیوید: بله.

Rachel: And high schools,  

راشل: و دبیرستان‌ها،

there's a lot of slang happening in high school.

در دبیرستان عامیانه زیادی اتفاق می‌افتد.

David: Mm-hmm.

Rachel: Younger people  

دیوید: مممم.

راشل: جوان‌ترها

are the really the ones who I think are playing  with language and with slang the most. And so,  

واقعاً کسانی هستند که فکر می‌کنم بیشتر با زبان و عامیانه بازی می‌کنند. و بنابراین،

David’s always bringing home terms  and phrases that I don't know.

دیوید همیشه اصطلاحات و عباراتی را می آورد که من نمی دانم.

David: That's right.

دیوید: درست است.

Rachel: So, today,  

راشل: بنابراین، امروز،

we're going to go over some current,  popular slang terms, what they mean,  

می‌خواهیم برخی اصطلاحات رایج و رایج عامیانه، معنی آنها،

how to use them. Before we get into it, though,  let's talk about when it's appropriate and not  

نحوه استفاده از آنها را بررسی کنیم. با این حال، قبل از اینکه وارد آن شویم، اجازه دهید در مورد اینکه چه زمانی مناسب است و چه زمانی

appropriate to use slang. The general rule of  thumb I give people is, use slang if the people  

استفاده از زبان عامیانه مناسب نیست صحبت کنیم. قاعده کلی که به مردم می‌گویم این است که اگر

around you are also using it. You know,  wait. You don’t have to be the first one.

اطرافیان شما نیز از آن استفاده می‌کنند، از زبان عامیانه استفاده کنید. می دانید، صبر کنید. شما مجبور نیستید اولین نفر باشید.

David: Yeah. That's a good, that's a good general rule.

دیوید: آره. این یک قانون خوب است، یک قانون کلی خوب است.

Rachel: Wait and see. If,  

راشل: صبر کن ببین. اگر،

if you're hanging out with  people and you notice that  

اگر با افراد معاشرت می‌کنید و متوجه می‌شوید که

they're using a of slang and you're  starting to pick up on those terms,  

آنها از یک اصطلاح عامیانه استفاده می‌کنند و شما شروع به استفاده از آن اصطلاحات کرده‌اید،

and you want to use those terms, those people  are a great bunch of people to use it around.

و می‌خواهید از آن اصطلاحات استفاده کنید، آن افراد خیلی خوب هستند از آن در اطراف استفاده کنید

David: Mm-hmm.

دیوید: مممم.

Rachel: In general, we would not use it in the workplace.  

راشل: به طور کلی، ما از آن در محل کار استفاده نمی کنیم.

It's more of a casual way of using language,  but again, depending on where you work and who  

این بیشتر یک روش معمولی برای استفاده از زبان است، اما باز هم، بسته به اینکه کجا کار می‌کنید و با چه کسی

you're working with, if you're seeing people using  slang and it seems appropriate, it seems accepted  

کار می‌کنید، اگر می‌بینید که افرادی از زبان عامیانه استفاده می‌کنند و مناسب به نظر می‌رسد، به نظر پذیرفته شده

and acceptable, then go ahead and try it out.  Okay, so, David, have you heard the term slay?

و قابل قبول است، سپس ادامه دهید و سعی کنید آن را بیرون خوب، پس دیوید، آیا اصطلاح قتل را شنیده ای؟

David: Yeah. I've heard that.

دیوید: آره. من آن را شنیده ام.

Rachel: And that means doing something really well?

راشل: و این یعنی انجام کاری واقعا خوب؟

David: Yeah.

Rachel: Okay.

دیوید: آره.

راشل: باشه.

David: I guess it be related to killing it.

دیوید: حدس می‌زنم به کشتن آن مربوط باشد.

Rachel: Okay. So, that's another slang  

راشل: باشه. بنابراین، این یک اصطلاح عامیانه دیگر است

term. Killing it, crushing it, slaying it. What  else can we think of that means the same thing?

. کشتنش، له کردنش، کشتنش. چه چیز دیگری می‌توانیم فکر کنیم که همین معنی را دارد؟

David: You might say, uh, you destroyed that.

دیوید: ممکن است بگویید، اوه، شما آن را نابود کردید.

Rachel: Destroyed that. They're all violent.

راشل: آن را نابود کرد. همشون خشن هستند

David: Very American.

دیوید: بسیار آمریکایی.

Rachel: And when you,  

راشل: و وقتی شما،

when you're doing something really well,  someone might say that. Let's think of  

وقتی کاری را واقعاً خوب انجام می دهید، ممکن است یکی این را بگوید. بیایید به

some examples. Could I say, she's  really slaying her YouTube channel?

چند مثال فکر کنیم. آیا می‌توانم بگویم، او واقعاً دارد کانال YouTube خود را می‌کشد؟

David: That seems to me more like crushing it.

دیوید: به نظر من این بیشتر شبیه خرد کردن آن است.

Rachel: You're saying I should use crushing it instead?

راشل: تو می گویی به جای آن از خرد کردنش استفاده کنم؟

David: Mm-hmm.

دیوید: مممم.

Rachel: Well, I  

راشل: خوب،

thought we just said they mean the  same thing. Why can't I use slay?

فکر کردم ما فقط گفتیم که منظورشان یکسان است. چرا نمی توانم از slay استفاده کنم؟

David: I'm just saying,  

دیوید: من فقط می گویم،

that's for whatever reason, that comes to mind  as being more fitting for that particular phrase.

به هر دلیلی که به ذهن می آید، برای آن عبارت خاص مناسب تر است.

Rachel: Crushing it and killing it.

راشل: له کردنش و کشتنش.

David: Mm-hmm.

Rachel: Also, I said, she's really slaying her YouTube channel.

دیوید: مممم.

ریچل: همچنین، گفتم، او واقعاً دارد کانال یوتیوب خود را می کشد.

Maybe I should have used a preposition. Like, she's really slaying it on her 

شاید باید از حرف اضافه استفاده می کردم. مثلاً، او واقعاً دارد آن را در

YouTube channel. Would that—

David: Exactly.

کانال YouTube خود می‌کشد. کاش-

دیوید: دقیقا.

Rachel: That would be better?

راشل: این بهتر است؟

David: Yeah. That’d be better.

Rachel: Okay. Can you think of a sentence with slay?

دیوید: آره. این بهتر بود

راشل: باشه. آیا می توانید یک جمله با اسلای فکر کنید؟

David: You know what? I don’t think that that one  

دیوید: میدونی چیه؟ من فکر نمی‌کنم که آن یکی

is maybe—maybe it, it's just as popular. I just, I don’t use that, so nothing’s coming to mind.

شاید باشد—شاید هم همین‌قدر محبوب باشد. من فقط، از آن استفاده نمی‌کنم، بنابراین چیزی به ذهنم نمی‌رسد.

Rachel: Okay. You use more crushing it, killing it?

راشل: باشه. شما بیشتر از خرد کردنش استفاده می کنید، کشتنش؟

David: Mm-hmm

Rachel: Destroying it?  

دیوید: مم-هوم

ریچل: نابودش می کنی؟

I feel like sometimes, like, David’s a  big cook. He's the cook in our family.

احساس می‌کنم گاهی دیوید یک آشپز بزرگ است. او آشپز خانواده ماست.

David: Mm-hmm.

دیوید: مممم.

Rachel: I feel like sometimes,  

راشل: گاهی اوقات احساس می کنم،

if you cook something delicious and you  eat it, you'll say, I destroyed that.

اگر چیزی خوشمزه بپزی و آن را بخوری، می گویی، من آن را از بین بردم.

David: Yeah. I do say that.

دیوید: آره. من این را می گویم.

Rachel: When you're saying that,  

راشل: وقتی این را می گویید،

are you referring to how well you cooked it? Or are you referring to how well you ate it?

منظورتان این است که چقدر خوب پخته اید؟  یا منظورتان این است که چقدر خوب خوردید؟

David: How well I cooked it.

دیوید: چقدر خوب پختم.

Rachel: But also, maybe  

راشل: اما همچنین، شاید

sometimes how well you ate it, right? Like, if you go to Joe’s and you get a cheesesteak with whiz—

گاهی چقدر خوب آن را خوردی، درست است؟ مثلاً، اگر به Joe's بروید و یک استیک پنیر با هیز تهیه کنید-

David: That's true. You could word it that way, too.

You could use it that way, too.

دیوید: این درست است. شما هم می‌توانید آن را به این شکل بیان کنید.

شما هم می توانید از آن به این صورت استفاده کنید.

Rachel: And you eat  

راشل: و شما

that entire cheesesteak, you might  say, I destroyed that cheesesteak.

کل آن استیک پنیر را می‌خورید، شاید بگویید، من آن استیک پنیر را نابود کردم.

David: Yeah,  

and if you're going to get a cheesesteak,  you should order it with whiz.

دیوید: بله،

و اگر می‌خواهید یک استیک پنیر تهیه کنید، باید آن را با هیز سفارش دهید.

Rachel: Okay.

راشل: باشه.

David: Don’t get provolone.  

دیوید: تحریک نشو.

No cheddar. No American. It should be whiz.

بدون چدار. نه آمریکایی باید ویز باشد.

Rachel: Okay. So, this is just a side note for anyone

راشل: باشه. بنابراین، این فقط یک یادداشت جانبی برای کسانی است که از

visiting Philadelphia, getting a Philly cheesesteak.  

فیلادلفیا دیدن می‌کنند و یک استیک پنیر فیلی تهیه می‌کنند.

Although, we've seen Philly cheesesteaks all over.

اگرچه، ما همه جا پنیرهای فیلی را دیده‌ایم.

It's not just a Philadelphia thing now.

اکنون فقط یک موضوع فیلادلفیا نیست.

David: But be wary.

دیوید: اما مراقب باش.

Rachel: Be wary if you're outside of Philly getting a Philly cheesesteak.

راشل: اگر خارج از فیلی هستید که یک پنیر استیک فیلی تهیه می کنید، مراقب باشید.

Now, can you just quickly tell people what whiz is?

اکنون، آیا می‌توانید به سرعت به مردم بگویید ویز چیست؟

David: Uh, whiz is a highly processed,

دیوید: اوه، ویز پنیر بسیار فرآوری شده،

melty, runny cheese.

ذوب شده و آبکی است.

Rachel: Mm-hmm. It's fake cheese.

راشل: ممممم. پنیر تقلبی است

David: Ah, probably.

دیوید: آه، احتمالا.

Rachel: It's edible fake cheese.

راشل: این پنیر تقلبی خوراکی است.

David: It's delicious and salty and savory and wonderful.

دیوید: خوشمزه و شور و خوش طعم و فوق العاده است.

Rachel: And it's  

راشل: و به

traditionally what you would get  on your cheesesteak sandwich.

طور سنتی همان چیزی است که در ساندویچ استیک پنیر خود می‌گیرید.

David: Mm-hmm.

دیوید: مممم.

Rachel: Okay. So,  

راشل: باشه.

slay. All right. Salty. I've just  done a little research on this one,  

پس بکش. بسیار خوب. نمکی من فقط یک تحقیق کوچک در مورد این مورد انجام داده‌ام،

and I've found that it means maybe  annoyed.

و متوجه شده‌ام که ممکن است آزاردهنده باشد.

Maybe angry. Have you heard this?

شاید عصبانی آیا این را شنیده اید؟

David: Yeah. I've heard that.

دیوید: آره. من آن را شنیده ام.

People would say to another person,  ooh, you're salty. Uh, it's like, ooh, you're,  

مردم به شخص دیگری می گفتند، اوه، تو شوری. اوه، مثل این است که، اوه، تو،

um, wow. That's hard to describe.

اوم، وای. توصیف آن سخت است.

It means you're salty. You're, um, a little bit fresh.

این بدان معنی است که شما با نمک هستید. تو کمی سرحال هستی

Rachel: So, now, you're using more slang to define slang, which is okay.

راشل: بنابراین، اکنون، شما از عامیانه بیشتری برای تعریف زبان عامیانه استفاده می‌کنید، که اشکالی ندارد.

But we still need to define it with actual non-slang words.

اما هنوز باید آن را با کلمات غیرعامیانه واقعی تعریف کنیم.

David: Yeah.

دیوید: آره.

Rachel: Well, here's an example I came up with as I was working on a video.

راشل: خب، این مثالی است که در حین کار روی یک ویدیو به آن رسیدم.

You tell me what you think. She's salty because she just got dumped. 

شما به من بگویید چه فکر می کنید. او نمکی است چون تازه انداخته شده است.

Like, easily bothered. Like, you need to be, steer clear of  

مثل، به راحتی مزاحم می شود. مثلاً، باید

that person for a month or two because they're in a bad mood.

یک یا دو ماه از آن شخص دوری کنید، زیرا روحیه بدی دارد.

Does it kind of mean bad mood?

آیا این به نوعی به معنای بد خلقی است؟

David: Yeah. Yeah, kind of bad mood or, um, feisty.

دیوید: آره. آره، یه جورایی روحیه بد یا، اوم، گیج کننده.

Rachel: Mm-hmm. Feisty. Like,  

راشل: مممم. پر جنب و جوش. مثلاً،

if you say the wrong thing, that person’s  going to be eager to argue with you.

اگر چیز اشتباهی بگویید، آن شخص مشتاق بحث با شما خواهد بود.

David: Yeah. Mm-hmm.

دیوید: آره. مممم

Rachel: Yeah.

راشل: آره.

David: Mm-hmm.

دیوید: مممم.

Rachel: Um, salty,  

راشل: ام، نمک،

not as a slang term, means,  has a lot of salt on it.

نه به عنوان اصطلاح عامیانه، یعنی نمک زیادی روی آن است.

David: Yeah.

دیوید: آره.

Rachel: Which if you like salt, means delicious.

راشل: که اگه نمک دوست داری یعنی خوشمزه.

David: Yeah, it does.

دیوید: بله، همینطور است.

Rachel: And you can say,  

راشل: و می‌توانید بگویید،

do you like salty snacks or savory  snacks? No, wait. Salty is savory.

تنقلات شور دوست دارید یا تنقلات خوش طعم ؟ نه صبر کن نمک شور است.

David: Savory or sweet.

دیوید: شور یا شیرین.

Rachel: Savory  

or sweet. Salty or sweet. So,  savory and salty are similar.

راشل: مرزه

یا شیرین. شور یا شیرین. بنابراین، مرزه و شور شبیه هم هستند.

David: Mm-hmm.

دیوید: مممم.

Rachel: They're like what  

راشل: آنها مانند چیزی هستند که

you would eat for your meal. And then, sweet is like what you would eat for your dessert.

برای وعده غذایی خود می خورید. و سپس، شیرین مانند چیزی است که برای دسر خود می‌خورید.

David: Or if you're at brunch and you have to 

دیوید: یا اگر در صبحانه هستید و باید

decide between breakfast and lunch.

بین صبحانه و ناهار تصمیم بگیرید.

Rachel: Yeah.

راشل: آره.

David: You might go savory and go towards lunch-type stuff.

دیوید: ممکن است به غذاهای خوش طعم بروید و به سمت غذاهای ناهار بروید.

Or breakfast-y, like pancakes.

یا صبحانه، مانند پنکیک.

Rachel: Right. French toast.

راشل: درسته نان تست فرانسوی.

David: French toast. Something more breakfast, but sweet.

دیوید: نان تست فرانسوی. یه صبحانه بیشتر اما شیرین.

Rachel: Go towards the sweet. Mm-hmm. So, literal  

meaning and slang meaning of salty.

راشل: برو سمت شیرینی. مممم بنابراین، معنای تحت اللفظی

و معنای عامیانه شور.

David: Yes.

دیوید: بله.

Rachel: Okay. I had put a post on  

راشل: باشه. من یک پست در

Facebook asking my friends and family for current  slang they're hearing right now, and your sister,  

فیس بوک گذاشته بودم و از دوستان و خانواده ام می خواستم عامیانه فعلی را که در حال حاضر می شنوند، و خواهرت،

Lisa, said, coming in clutch. Lisa teaches middle  school, so people who are in middle schools and  

لیزا، گفت که در حال آمدن است. لیزا مدرسه راهنمایی تدریس می‌کند ، بنابراین افرادی که در مدارس راهنمایی و

high schools or work with millennials, I really  trust these people. They know what's happening.

دبیرستان هستند یا با هزاره‌ها کار می‌کنند، من واقعاً به این افراد اعتماد دارم. آنها می دانند چه اتفاقی دارد می افتد.

David: Yeah.

دیوید: آره.

Rachel: Have you heard coming in clutch?

راشل: شنیدی که با کلاچ اومدی؟

David: No. Is that  

دیوید: نه. آیا این

different than the old one?  Like, oh, that was clutch.

با قبلی فرق دارد؟ مثل، اوه، آن کلاچ بود.

Rachel: Well, I'm not sure.

راشل: خوب، مطمئن نیستم.

David: Um, like that was clutch would  

دیوید: اوم، مثل اینکه کلاچ

be used in sports a lot. So, if somebody makes a  big shot at the end of the game to win the game,  

در ورزش زیاد استفاده می‌شد. بنابراین، اگر کسی در پایان بازی یک شوت بزرگ بزند تا بازی را برنده شود،

or makes a tough shot in an important spot in  the game, you would say, ooh, that was clutch.

یا یک شوت سخت در یک نقطه مهم در بازی انجام دهد ، می‌گویید، اوه، این کلاچ بود.

Rachel: So,  

it has to do with like a short timeframe,  pressure is on, and you're able to deliver.

راشل: بنابراین،

این مربوط به یک بازه زمانی کوتاه است، فشار زیاد است، و شما می توانید آن را انجام دهید.

David: Exactly.

دیوید: دقیقا.

Rachel: So, we've just looked it up,  

ریچل: بنابراین، ما همین الان آن را بررسی کردیم،

and we've confirmed that coming in clutch is just  a more elaborate phrase meaning the same thing  

و تأیید کردیم که آمدن در کلاچ فقط یک عبارت مفصل تر به معنای همان چیزی است

that David has just described as clutch, which  means doing something in a short period of time,  

که دیوید به تازگی به عنوان کلاچ توصیف کرده است، که به معنای انجام کاری در مدت زمان کوتاه است.

high pressure, high need. For example, you  were saying if someone scores a basket.  

فشار بالا، نیاز زیاد برای مثال، شما می‌گفتید اگر کسی سبد را به ثمر برساند.

David: Mm-hmm.

دیوید: مممم.

Rachel: Just at the end of  

راشل: درست در پایان

the game, and it causes that team to win. You  could say, coming in clutch with the shot.

بازی، و باعث می‌شود آن تیم برنده شود. می‌توان گفت، با ضربه در کلاچ می‌آیم.

David: Yep.

Rachel: Rachel Smith, up for three. And it's good.

دیوید: بله.

راشل: راشل اسمیت، برای سه نفر. و خوب است.

David: That was clutch.

دیوید: کلاچ بود.

Rachel: By the way,  

ریچل: اتفاقاً،

I've never successfully shot a three-point  shot under pressure. It's been a long time,  

من هرگز با موفقیت یک شوت سه امتیازی را تحت فشار شلیک نکردم. خیلی وقت بود،

but I did play basketball from the  fourth grade to the ninth grade. Fly.

اما من از کلاس چهارم تا کلاس نهم بسکتبال بازی کردم. پرواز کن

David: Fly. That's fly.

دیوید: پرواز کن. این پرواز است.

Rachel: That's fly.  

راشل: این پرواز است.

That's like, I want to say cool, but  I know it's more subtle than that.

مثل این است که می‌خواهم بگویم جالب است، اما می‌دانم که ظریف‌تر از آن است.

David: It's  

like really well-chosen, like really  fashionable. It's, it's really on point.

دیوید:

مثل این است که واقعاً خوب انتخاب شده است، مثل خیلی شیک است. این است، آن را واقعا در نقطه است.

Rachel: Okay. So,  

راشل: باشه. بنابراین،

it's not a basic thing done well.  It's something a little bit more  

این یک کار اساسی نیست که به خوبی انجام شود. این چیز کمی

interesting. Maybe a little bit edgy, a  little bit more unique that's done well.

جالب‌تر است. شاید کمی هیجان‌انگیز، کمی منحصربه‌فردتر که به خوبی انجام شده است.

David: Uh, yeah. Unique  

دیوید: اوه، آره. منحصر به فرد

is a good word, I think to be used in there.

کلمه خوبی است، فکر می کنم در آنجا استفاده شود.

Rachel: So, would you  

راشل: بنابراین، آیا می‌گویید

say it's usually used with clothing and fashion?  Or can you think of other applications for fly?

معمولاً با لباس و مد استفاده می‌شود؟ یا می توانید به برنامه های کاربردی دیگری برای fly فکر کنید؟

David: I think it comes from that,  

دیوید: من فکر می‌کنم این از آن نشأت می‌گیرد،

and then maybe you could use it other ways. Rachel: 

و شاید بتوانی از آن به روش‌های دیگری استفاده کنی. راشل:

So, for now, we'll just say, stick with fashion.

بنابراین، فعلاً فقط می‌گوییم، به مد ادامه دهید.

David: Mm-hmm.

Rachel: David, those are some fly glasses.

دیوید: مممم.

راشل: دیوید، این چند عینک مگس است.

David: Yeah.

دیوید: آره.

Rachel: He's not wearing glasses,  

ریچل: اتفاقاً او عینک نمی‌زند

by the way, but I'm picturing him in some  really cool glasses. Low-key. I've heard  

، اما من او را با چند عینک بسیار باحال تصویر می‌کنم. کم کلید. شنیده‌ام

that that is something that people are using  a lot right now, and I feel like they're using  

که این چیزی است که مردم در حال حاضر زیاد از آن استفاده می‌کنند، و احساس می‌کنم که آنها از

it slightly differently than it's been used  before, but it's definitely a phrase that's  

آن را کمی متفاوت از قبل استفاده می‌کنند، اما قطعاً این عبارتی است که

been around for a long time. If something’s  low-key, it's—how would you describe it?

برای مدت طولانی وجود داشته است. اگر چیزی کم‌کلید است، آن را چگونه توصیف می‌کنید؟

David: Laid-back,  

دیوید: آرام،

relaxed, not a lot of pressure to do anything.

آرام، بدون فشار زیاد برای انجام کاری.

Rachel: Yeah. If  

راشل: آره. اگر

you're going to something that's low-key,  it doesn't matter when you show up. You  

به سراغ چیزی می روید که ساده است، مهم نیست چه زمانی حاضر می شوید.

don’t have to be dressy. Like David  said, it's relaxed. It's laid-back.

لازم نیست لباس پوشیده باشید. همانطور که دیوید گفت، آرام است. آرام است.

David: Informal.

Rachel: Informal, yeah. That's a  

دیوید: غیر رسمی.

راشل: غیررسمی، آره. این یک

good way to describe it. So, Lisa, again, is the  one who came up with low-key, and she said that  

راه خوب برای توصیف آن است. بنابراین، لیزا، باز هم، کسی است که با کم‌کلیدی مطرح شد، و گفت که

people are saying things like, I'm low-key. Maybe  that's the new use of the term, is previously  

مردم چیزهایی از این قبیل می‌گویند، من بی‌کلاس هستم. شاید این استفاده جدید از این واژه باشد، آیا قبلاً

it would have described a situation, right? And  now, people are using it to describe themselves.

وضعیتی را توصیف می‌کرد، درست است؟ و اکنون، مردم از آن برای توصیف خود استفاده می‌کنند.

David: As a personality trait.

دیوید: به عنوان یک ویژگی شخصیتی.

Rachel: Or even just like  

راشل: یا حتی

on a specific topic. Rachel, are you upset that  Megan stole your boyfriend? No, I'm low- key.

در یک موضوع خاص مانند  . راشل، از اینکه مگان دوست پسرت را دزدیده ناراحتی؟ نه، من کم حرفم.

David: Okay. It makes sense. I can see that.  

دیوید: باشه. منطقی است. من می توانم آن را ببینم.

Rachel: Okay. What about sick?

راشل: باشه. در مورد بیمار چطور؟

David: That is sick.

دیوید: این بیمار است.

Rachel: This has been around for a long time. I'm actually  

راشل: این مدت زیادی است که وجود دارد. در واقع

not even sure, are people still using this? Have  you heard any of your students use this word?

حتی مطمئن نیستم، آیا مردم هنوز از این استفاده می کنند؟ آیا شنیده‌اید که یکی از دانش‌آموزانتان از این کلمه استفاده کند؟

David: Yeah, I think you could still use it.

دیوید: بله، من فکر می کنم هنوز هم می توانید از آن استفاده کنید.

Rachel: Yeah.

راشل: آره.

David: I don’t think it would date you.

دیوید: فکر نمی کنم با تو قرار بگذارد.

Rachel: Okay.

راشل: باشه.

David: Yeah.

Rachel: So,  

دیوید: آره.

راشل: بنابراین،

because I feel like when I think  of the phrase, that's sick,  

چون احساس می‌کنم وقتی به این عبارت فکر می‌کنم، این بیمار است،

it reminds me of like Back to the Future days, which was what, like, ’84 or something?

من را به یاد روزهای بازگشت به آینده می‌اندازد ، که چه چیزی، مانند سال 84 یا چیزی شبیه به آن بود؟

David: Yeah. Maybe it's come back around.

دیوید: آره. شاید دوباره برگشته باشد

Rachel: Maybe. Slang does do that.

راشل: شاید. زبان عامیانه این کار را انجام می دهد.

David: But we didn't say what it is.

دیوید: اما ما نگفتیم که چیست.

Rachel: We didn't say what it is. Well,  

راشل: نگفتیم چیه. خب،

okay, literal meaning, you've got a cough, maybe  some nausea. You feel horrible. You're sick.

خوب، به معنای واقعی کلمه، شما سرفه دارید، شاید حالت تهوع دارید. احساس وحشتناکی داری تو مریض هستی

David: You're ill. You're not well.  

دیوید: تو مریض هستی. تو خوب نیستی

Rachel: You're ill.  

راشل: تو مریض هستی.

You don’t go to work. You don’t  go to school. Slang meaning—

تو سر کار نمیری شما به مدرسه نمی روید. معنی عامیانه -

David: Slang meaning is, it's, um, really cool.

دیوید: معنای عامیانه این است که، اوم، واقعا عالی است.

Rachel: So, again, this is like one of the things where  

راشل: بنابراین، دوباره، این مانند یکی از مواردی است که

I want to describe it with the word awesome, but  I'm guessing it's more subtle than that. As I've  

من می‌خواهم آن را با کلمه عالی توصیف کنم، اما حدس می‌زنم که ظریف‌تر از این باشد. همانطور که

been doing research on slang, I've noticed that  there are lots of words that you could generally  

درباره زبان عامیانه تحقیق می‌کردم، متوجه شدم که کلمات زیادی وجود دارد که می‌توانید به طور کلی

say, okay, this means awesome and good.  But I think each of them has their own,  

بگویید، خوب، این به معنای عالی و خوب است. اما من فکر می‌کنم هر کدام از آنها

more subtle nuanced meaning. Like fly  is like maybe edgy, unique, fashion.

معنای ظریف‌تر و ظریف‌تری دارند. مثل fly شبیه شاید تند، منحصر به فرد، مد است.

David: Mm-hmm.

Rachel: Sick. Sick  

دیوید: مممم.

راشل: مریض. به نظر شما بیماری

is maybe like something done  well, do you think? Like,  

شاید شبیه کاری باشد که خوب انجام شده باشد ؟ مثلاً،

if someone does a sweet skateboarding  move, you might say, ah, that was sick.

اگر کسی یک حرکت شیرین اسکیت برد انجام دهد ، ممکن است بگویید، آه، بیمار بود.

David: Yeah. Yep. That's  

دیوید: آره. بله این

exactly how you would use it. Um, I'm trying  to think what its specific meaning would be.

دقیقاً چگونه از آن استفاده می کنید. اوم، دارم سعی می‌کنم فکر کنم معنای خاص آن چیست.

Rachel: Could like,  

راشل: آیا

uh, could a car be sick? That is a sick Maserati.

ممکن است یک ماشین بیمار باشد؟ این یک مازراتی بیمار است.

David: Mm-hmm. It would  

دیوید: مممم. این ممکن

be it was like tricked out, extra special.

است مانند فریب خوردگی باشد، فوق العاده خاص.

Rachel: Yeah. Souped up.

راشل: آره. سوپ خورده

David: So, extra special, maybe, is a part of sick.

دیوید: بنابراین، فوق العاده خاص، شاید، بخشی از بیمار است.

Rachel: Okay. Yeah. Like,  

راشل: باشه. آره مانند،

not, not very many people could achieve it.

نه، افراد زیادی نتوانستند به آن دست یابند.

David: Yeah. Extra effort.

دیوید: آره. تلاش اضافی

Rachel: Extra effort. Speaking of extra, I've learned  

راشل: تلاش اضافی. در مورد موارد اضافی، من یاد گرفتم

that now that slang that's actually negative,  it kind of means trying too hard, over the top.

که اکنون آن زبان عامیانه که در واقع منفی است، به نوعی به معنای تلاش بیش از حد، بیش از حد است.

David: Yep.

دیوید: بله.

Rachel: For example,  

ریچل: برای مثال،

this morning, Stoney really likes to play  on the stairs. He's our son. And if you  

امروز صبح، استونی واقعاً دوست دارد روی پله‌ها بازی کند. او پسر ماست و اگر

ever decide you're tired of playing with  him on the stairs and you take him away,  

تصمیم بگیرید که از بازی کردن با او روی پله‌ها خسته شده‌اید و او را دور می‌کنید،

he throws a huge fit. And he was crying and  kicking, and I thought, this kid is extra.

او یک تناسب بسیار زیادی ایجاد می‌کند. و او گریه می‌کرد و لگد می‌زد، و من فکر می‌کردم، این بچه اضافی است.

David: Mm-hmm.

Rachel: He was being so dramatic.

دیوید: مممم.

راشل: او خیلی دراماتیک بود.

David: Right.

Rachel: Stoney is  

دیوید: درست است.

ریچل:

really extra when you don’t  let him play on the steps.

وقتی به او اجازه نمی‌دهید روی پله‌ها بازی کند، استونی واقعاً فوق‌العاده است.

David: Yeah. So, it's being maybe extra emotional.

دیوید: آره. بنابراین، ممکن است بیش از حد احساسی باشد.

Rachel: Yeah. Right.

راشل: آره. درسته

David: More emotional than the situation calls for.

دیوید: احساساتی تر از آن چیزی است که شرایط به آن نیاز دارد.

Rachel: Right. You can be sad.  

راشل: درسته شما می توانید غمگین باشید.

You can be upset that you can  play on the steps anymore,  

ممکن است از اینکه دیگر می‌توانید روی پله‌ها بازی کنید، ناراحت باشید،

but when you're having a total meltdown  about it, then that's just extra.

اما وقتی در حال فروپاشی کامل در این مورد هستید، آن وقت این چیز اضافی است.

David: Mm-hmm. A  

دیوید: مممم.

similar one to being extra is, you could say,  instead of saying, oh, she's being extra,  

می‌توانید بگویید، به جای اینکه بگویید، اوه، او خیلی زیاد است، یکی شبیه به اضافی بودن است.

if you really want to amp it up a notch,  you could say, she is the most right now.

Rachel: Oh, really?  

راشل: اوه، واقعا؟

David: Mm-hmm.

دیوید: مممم.

Rachel: The, she is the most.

راشل: او از همه بیشتر است.

David: Mm-hmm

دیوید: ام-هم

Rachel: So, again, this means dramatic, over the top.

ریچل: پس، دوباره، این به معنای دراماتیک، بیش از حد است.

David: It's maybe  

دیوید: شاید

somebody who’s extra on a regular basis.

کسی باشد که به طور منظم اضافی باشد.

Rachel: Okay.

David: Oh, my God. I know. She is the most.

راشل: باشه.

دیوید: اوه، خدای من. من می دانم. او بیشترین است.

Rachel: So, someone who’s extra all  

راشل: بنابراین، کسی که در تمام

the time when they're like doing it even more,  then you might say, she's the most right now.

مدت زمانی که دوست دارد این کار را بیشتر انجام دهد، بیشتر است، شاید بگویید، او در حال حاضر بهترین است.

David: Mm-hmm. Or just, she's the most.

دیوید: مممم. یا فقط، او از همه بیشتر است.

Rachel: She's the most.  

راشل: او از همه بیشتر است.

I like it. We're going to start using that  with Stoney. Okay. The phrase, the word done.  

من آن را دوست دارم. ما استفاده از آن را با Stoney شروع خواهیم کرد . باشه عبارت، کلمه انجام شد.

I'm done. That means that you're no longer able  to handle whatever the current situation is.

من تمام شده ام. این بدان معناست که دیگر نمی‌توانید با هر شرایط فعلی کنار بیایید.

David: Yeah. That  

دیوید: آره. که

gets used a lot. I'm so done  with that teacher. Or, um—

بسیار مورد استفاده قرار می گیرد. من با آن معلم تمام شده ام. یا، اوم-

Rachel: I'm so done  

راشل: من با مدرسه تمام شده ام

with school. I just failed my third  class. I am so done with school.

. من همین الان در کلاس سوم شکست خوردم . من با مدرسه تمام شده ام.

David: Or,  

دیوید: یا،

my boss is such a jerk. I'm so done with that job.

رئیس من خیلی احمق است. من با آن کار خیلی تمام شده ام

Rachel: Yeah. So,  

راشل: آره. بنابراین،

it's like when things that have gone  wrong and you're tired of dealing with it,  

مانند زمانی است که چیزهایی که اشتباه پیش رفته‌اند و از برخورد با آن خسته شده‌اید،

like you've dealt with it, you cannot  do it anymore. You can say, I'm done.  

مثل اینکه با آن برخورد کرده‌اید، دیگر نمی‌توانید آن را انجام دهید. شما می توانید بگویید، من تمام کردم.

David: Mm-hmm.

دیوید: مممم.

Rachel: You never  

راشل: هرگز نمی‌خواهی

want to hear your partner say, I'm done with  you. That partner is ready to walk. Actually,  

بشنوی که شریک زندگی‌ات می‌گوید، من با تو تمام شده‌ام . آن شریک آماده راه رفتن است. در واقع،

yeah. You don’t want a friend, you don’t  want anyone to say they're done with you.

بله. شما دوست نمی خواهید، نمی خواهید کسی بگوید که با شما تمام شده است.

David: Mm-mm.

Rachel: That is,  

دیوید: میلی متر.

راشل: یعنی

that is not respectful. Fam. You're hearing  this in your high school, aren't you? No?

این قابل احترام نیست. فام. این را در دبیرستان خود می شنوید، اینطور نیست؟ نه؟

David: Mm-hmm.

Rachel: Yeah.

دیوید: مممم.

راشل: آره.

David: Yeah. Fam or family.

دیوید: آره. فامیل یا خانواده

Rachel: Yeah.

راشل: آره.

David: Um,  

دیوید: اوم،

yeah. It's a term of endearment. Like,  hey, what's up, family? You might say it to  

آره. این یک اصطلاح دوست داشتنی است. مثلاً، هی، چه خبر، خانواده؟ ممکن است آن را به  کسی بگویید که

somebody that you, that you bump into  who you have a great relationship with.

با او رابطه خوبی دارید.

Rachel: Mm-hmm.

David: Mm-hmm.

Rachel: Your community. Could you say you could use  

راشل: ممممم.

دیوید: مممم.

راشل: جامعه شما. آیا می توانید بگویید که می توانید از

it with your community? You guys are my fam. Like,  if I said that to my Rachel's English community.

آن برای انجمن خود استفاده کنید؟ شما بچه ها خانواده من هستید مثلاً اگر این را به جامعه انگلیسی ریچلم بگویم.

David: Mm-hmm. Right.  

دیوید: مممم. درسته

Rachel: Then, that would work?

راشل: پس این کار می‌کند؟

David: Yep.

Rachel: Well, it's  

دیوید: بله.

راشل: خب، این

true guys out there. You guys are my fam.

درست است. شما بچه ها خانواده من هستید

David: Mm-hmm.

دیوید: مممم.

Rachel: Lit. L-I-T. Pronounced with a stop T. Lit.

راشل: روشن. L-I-T. تلفظ با توقف T. Lit.

David: Uh,  

دیوید: اوه،

yeah. That means something is just, it's  really amazing. It's full of energy.

آره. این بدان معناست که چیزی درست است، واقعاً شگفت‌انگیز است. پر از انرژی است

That Mmm. Full of energy. So,  

اون ممم پر از انرژی. بنابراین،

again, this is a word that you  could say it means awesome. But  

دوباره، این کلمه ای است که می توانید بگویید به معنای عالی است. اما

it's more subtle than that. It means  full of energy, energized, poppin’.

این ظریف تر از این است. این به معنای پر انرژی، پرانرژی، پرانرژی است.

David: Poppin’.

Rachel: Poppin’. Turned up?

دیوید: پاپین.

راشل: پاپین. مطرح شد؟

David: Mmm, no. Well,  

دیوید: ممم، نه. خب،

I don't know. Turned up. To  turn up means to get inebriated.

من نمی دانم. روشن شد. آمدن به معنای مست شدن است.

Rachel: Okay, but I think it also means—

راشل: بسیار خوب، اما فکر می‌کنم این معنی هم دارد-

David: It can also mean—

دیوید: می‌تواند به معنای هم باشد-

Rachel: I think it can also mean poppin’.

راشل: فکر می‌کنم می‌تواند به معنای پاپین هم باشد.

David: Which is  

دیوید: در

same with lit, actually. You can  say, I was totally lit last night.  

واقع با روشن کردن یکسان است. می توان گفت، من دیشب کاملاً روشن بودم.

Rachel: Right.

David: That does not mean  

that you had good energy. It means that you were—

راشل: درسته

دیوید: این بدان معنا نیست

که شما انرژی خوبی داشتید. این بدان معناست که تو بودی-

Rachel: Drunk.

راشل: مست.

David: Either really drunk or really high or something.

دیوید: یا واقعا مست یا خیلی زیاد یا چیزی.

Rachel: Okay. So, if something is lit, like a party,  

راشل: باشه. بنابراین، اگر چیزی روشن است، مانند یک مهمانی،

a situation, then that means full of energy,  really fun. You definitely want to be there.

یک موقعیت، پس این به معنای پر انرژی، واقعاً سرگرم کننده است. حتما میخوای اونجا باشی

David: Yeah.

Rachel: But if you're lit,  

دیوید: آره.

راشل: اما اگر روشن شدی،

then that means you're drunk. If a person  is lit, that means that person is drunk.

پس این یعنی مستی. اگر فردی روشن باشد، به این معنی است که آن شخص مست است.

David: Although,  

you could say, well yeah. No, I think you're  right. That's a good, that's a good general rule.

دیوید: اگرچه،

می‌توانی بگوییم، خب بله. نه، فکر می کنم حق با شماست. این یک قانون خوب است، یک قانون کلی خوب است.

Rachel: So, but,  

راشل: خب، اما،

do you think also people could say, she's lit,  meaning she's super excited? She's full of—

آیا فکر می‌کنید مردم هم می‌توانند بگویند، او روشن است، یعنی او فوق‌العاده هیجان‌زده است؟ او پر از-

David: Yeah. Well, what I was going to  

say is that, if you could, because, yeah. I  went to the show last night, and she was lit.

دیوید: آره. خوب، چیزی که می‌خواستم

بگویم این است که، اگر می‌توانی، چون، بله. دیشب به نمایش رفتم و او روشن شد.

Rachel: Mm-hmm.

David: You know, I mean  

the person on stage was really  crushing it, really doing a good job.

راشل: مممم.

دیوید: می دانید، منظورم این است که

شخصی روی صحنه واقعاً آن را خرد می کرد، واقعاً کار خوبی انجام می داد.

Rachel: Crushing it. Means doing a good job.

راشل: له کردنش. یعنی انجام کار خوب

David: That's right.  

دیوید: درست است.

Rachel: It's  

interesting when you find slang that  has multiple slang meanings itself.  

راشل:

وقتی عامیانه ای را پیدا می کنید که معانی عامیانه متعددی دارد، جالب است.

Like dope is just like lit. It can mean  like cool, awesome, but it can also mean—

مثل دوپ درست مثل روشن است. می‌تواند به معنای جالب، عالی باشد، اما می‌تواند به این معنی باشد:

David: Fly.

دیوید: پرواز کنید.

Rachel: Drugs.

راشل: مواد مخدر.

David: Oh. Yes, it can mean drugs.

دیوید: اوه بله، می تواند به معنای مواد مخدر باشد.

Rachel: It can be like heroin.  

راشل: می تواند مانند هروئین باشد.

It can be like doping, right? Doping is what  they do in professional sports when they take—

می تواند مانند دوپینگ باشد، درست است؟ دوپینگ کاری است که در ورزش های حرفه ای انجام می دهند -

David: Cycling, especially.

دیوید: دوچرخه سواری، به ویژه.

Rachel: Cycling,  

راشل: دوچرخه سواری،

baseball. I mean, swimming. You name  it. Kind of everyone’s doing it.

بیسبال. یعنی شنا کردن شما آن را نام ببرید . یه جورایی همه دارن انجامش میدن

David: Yeah.

Rachel: Steroids.

دیوید: آره.

راشل: استروئیدها.

David: That's right.

دیوید: درست است.

Rachel: So, like,  

راشل: بنابراین،

that's another term. You know, it's interesting  that high on drugs or intoxicated has sort  

این یک اصطلاح دیگر است. می‌دانید، جالب است که مصرف زیاد مواد مخدر یا مستی به نوعی

of this taken on, a lot of these words  also mean really fun and full of energy.

باعث این امر شده است، بسیاری از این کلمات به معنای واقعاً سرگرم کننده و پر انرژی هستند.

David: Yeah.

دیوید: آره.

Rachel: I guess we think people who are intoxicated  

راشل: حدس می‌زنم فکر می‌کنیم افرادی که مست هستند

are really fun. Sharing similar qualities. A high  person shares similar qualities to a great party.  

واقعاً سرگرم‌کننده هستند. به اشتراک گذاشتن کیفیت های مشابه یک فرد بالا خصوصیات مشابهی با یک مهمانی عالی دارد.

David: Yeah.

دیوید: آره.

Rachel: Or a great  

راشل: یا یک

environment, a great situation, a great energy.

محیط عالی، یک موقعیت عالی، یک انرژی عالی.

David: Moving on.

دیوید: در حال حرکت.

Rachel: Moving on, okay. Enough  

راشل: ادامه بده، باشه.

about drugs. We don’t do them, but it's okay if  you do. Well, one that I've been hearing is woke.  

در مورد مواد مخدر کافی است. ما آنها را انجام نمی دهیم، اما اگر انجام دهید اشکالی ندارد. خوب، یکی که من شنیده ام بیدار است.

Get woke, stay woke, meaning awareness. Be aware  of what's happening. I think it's used often to  

بیدار شو، بیدار بمان، یعنی آگاهی. از آنچه در حال رخ دادن است آگاه باشید. من فکر می‌کنم اغلب به

mean like politically and socially and like the  trends in America. What's happening in America.

معنای مشابه از نظر سیاسی و اجتماعی و مانند روندها در آمریکا استفاده می‌شود. اتفاقی که در آمریکا می افتد.

David: Yeah. It's stay aware, stay vigilant.

دیوید: آره. این آگاه باشید، هوشیار باشید.

Rachel: Yeah. This is something  

راشل: آره. این چیزی است

that's been I've been seeing a lot more during  and after the latest presidential election. When,  

که در طول انتخابات ریاست‌جمهوری و پس از آن بسیار بیشتر دیده‌ام. زمانی که

really, it seems like more Americans were taken by  politics than ever before. Would you say, David?

واقعاً به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها بیش از هر زمان دیگری تحت تأثیر سیاست قرار گرفته‌اند. آیا می گویید، دیوید؟

David: Could be, yeah.

دیوید: ممکن است، بله.

Rachel: It really seems like people are engaging  

راشل: واقعاً به نظر می‌رسد که مردم

a lot more. It was such an unusual election.  And so, I think people’s political awareness  

خیلی بیشتر درگیر هستند. این یک انتخابات غیرعادی بود. و بنابراین، من فکر می‌کنم آگاهی سیاسی مردم

was heightened and people started talking about,  we've got to stay on top of what's happening. We  

افزایش یافت و مردم شروع به صحبت در مورد آن کردند، ما باید در راس آنچه اتفاق می‌افتد بمانیم. ما

have to know what's happening for other groups of  people. Get woke. Stay woke. Another one, shade  

باید بدانیم چه اتفاقی برای سایر گروه‌های مردم می‌افتد. بیدار شو بیدار بمان یکی دیگر، سایه

or to throw shade. This is one that I've been  reading about. Miriam-Webster has an article on  

یا سایه انداختن. این یکی از مواردی است که من درباره آن مطالعه کرده ام. Miriam-Webster مقاله ای درباره

it. There's actually quite a few articles on this  term, because its use has skyrocketed, actually.

آن دارد. در واقع چند مقاله در مورد این اصطلاح وجود دارد ، زیرا استفاده از آن در واقع به شدت افزایش یافته است.

David: I believe it.

دیوید: من این را باور دارم.

Rachel: Yeah. Um,  

راشل: آره. اوم،

and what I've read seem to imply that  a lot of people are getting it wrong,  

و آنچه خوانده‌ام به نظر می‌رسد نشان می‌دهد که بسیاری از مردم آن را اشتباه می‌کنند،

the way they're using it and the way they're  talking about it. From what I understand,  

روشی که از آن استفاده می‌کنند و روشی که درباره آن صحبت می‌کنند. از آن‌چه من می‌فهمم،

if you say that it means simply to insult somebody  or to act disrespectfully to somebody, then you're  

اگر می‌گویید که به معنای توهین به کسی یا رفتار بی‌احترامی نسبت به کسی است، پس

not getting the whole picture. Like we've been  saying, a lot of these terms have a more subtle  

تصویر کامل را متوجه نمی‌شوید. همانطور که قبلاً گفتیم، بسیاری از این اصطلاحات

and nuanced meaning. And from what I understand,  you know, it's fairly easy to insult somebody.  

معنای ظریف‌تر و ظریف‌تری دارند. و از آن‌چه من می‌دانم، می‌دانی، توهین به کسی نسبتاً آسان است.

David: Mm-hmm

دیوید: اممم

Rachel: But to throw shade requires more skill.  

ریچل: اما سایه انداختن نیاز به مهارت بیشتری دارد.

It's more subtle. It's like insulting, but, but  could also maybe be interpreted not as insulting.  

ظریف تر است. این مانند توهین است، اما، همچنین ممکن است به عنوان توهین تعبیر نشود.

And so, it's, uh, yeah. It's more nuanced than  simply insulting somebody or being disrespectful.

و بنابراین، اوه، بله. جزئی تر از توهین به کسی یا بی احترامی است.

David: And the metaphor, right,  

دیوید: و درست است، استعاره این است

would be to sort of step into the spotlight  in front of someone and throw shade on them.

که به نوعی جلوی کسی در کانون توجه قرار بگیریم و بر او سایه بیاندازیم.

Rachel: Maybe.

David: So, it's sort of—that's the way I think  

راشل: شاید.

دیوید: بنابراین، این یک جورهایی است - من اینگونه فکر می‌کنم،

about, is you, you are, people maybe were sort of  paying attention to that person, but you're going  

آیا تو هستی، شاید مردم به نوعی به آن شخص توجه می‌کردند، اما تو

to throw shade. You're intentionally putting them  into the shadows and—that's the metaphor, I think.

سایه می‌اندازی. شما عمداً آنها را در سایه قرار می دهید - فکر می کنم این استعاره است.

Rachel: Could be. I  

راشل: ممکن است. من

have not read anything that says that,  but it makes sense. And if it wasn't,  

چیزی نخوانده ام که این را بیان کند، اما منطقی است. و اگر اینطور نبود،

if it didn't originate that way, then you just  came up with a really great fake backstory for it.

اگر اینطور نبود، شما فقط یک داستان جعلی واقعا عالی برای آن پیدا کردید.

David: Wonderful.

دیوید: فوق العاده است.

Rachel: Well,  

راشل: خب،

that's all that I can think  of. You got any more, David?

این تمام چیزی است که می توانم به آن فکر کنم . دیگه داری دیوید؟

David: Nope. I don’t, not right now. Huh-uh.

دیوید: نه. من نه، در حال حاضر نه. خخخ

Rachel: I have covered some other  

راشل: من

slang terms in my summer of slang video series,  which is releasing right now on YouTube. So,  

در تابستان مجموعه ویدیوهای عامیانه‌ام که هم‌اکنون در YouTube منتشر می‌شود، برخی اصطلاحات عامیانه دیگر را پوشش داده‌ام. بنابراین،

you can go check it out. Rachel's English on  YouTube. Summer of slang. Going over more terms  

می‌توانید آن را بررسی کنید. انگلیسی راشل در YouTube. تابستان عامیانه. در آنجا شرایط بیشتری را مرور کنید

there. Again, if you need a transcript for this  podcast, please feel free to download it for  

. مجدداً، اگر برای این پادکست به رونوشت نیاز دارید ، لطفاً آن را به‌طور

free at Rachelsenglish.com/podcast. Thanks,  David, for sharing your subtle knowledge  

رایگان در Rachelsenglish.com/podcast دانلود کنید. متشکرم، دیوید، برای به اشتراک گذاشتن دانش ظریف خود

of all things slang. Working in a high  school has really paid off for you.

درباره همه چیزهای عامیانه. کار در دبیرستان واقعاً برای شما نتیجه داده است.

David: That's  

دیوید:

right. Rachel: 

درست است. راشل:

Okay, guys. That's it. See you next week,  next Wednesday, for the next episode of  

خب بچه ها. همین است. هفته آینده، چهارشنبه آینده، برای قسمت بعدی

the Rachel's English podcast. To see the  show notes and links to related topics,  

پادکست انگلیسی راشل می‌بینیم. برای دیدن یادداشت‌های نمایش و پیوندهایی به موضوعات مرتبط،

please visit Rachelsenglish.com/podcast  and look for this episode. New podcasts  

لطفاً از Rachelsenglish.com/podcast دیدن کنید و این قسمت را جستجو کنید. پادکست‌های جدید

are released every Wednesday. Be sure to go to  the iTunes store and subscribe. Also, please  

هر چهارشنبه منتشر می‌شوند. حتماً به فروشگاه iTunes بروید و مشترک شوید. همچنین، لطفاً

consider leaving a review in the iTunes store.  I'd love to hear what you think of the podcast.

نظر خود را در فروشگاه iTunes بگذارید. من دوست دارم نظر شما را در مورد پادکست بدانم.