REAL English Conversation | FAST English!

I'm the worst right now. Sometimes life does that.

من الان بدترینم گاهی زندگی این کار را می کند.

Let's study real English conversation on a trip to  

بیایید مکالمه واقعی انگلیسی را در سفر به

Spain. As with any trip, not everything went well.

اسپانیا مطالعه کنیم. مانند هر سفر دیگری، همه چیز خوب پیش نرفت. بیرون

I throw up, I felt terrible.

زدم، احساس وحشتناکی داشتم.

But overall,  I had a great time traveling with my husband.

اما در مجموع،  من در سفر با شوهرم لحظات خوبی را سپری کردم.

I feel like I have this energy that I need  

احساس می‌کنم این انرژی را دارم که

to get out and I don't know how to do  it and it might be like punching you. 

برای بیرون آمدن به آن نیاز دارم و نمی‌دانم چگونه این کار را انجام دهم و ممکن است مثل مشت زدن به تو باشد.

During our trip to Valencia.

در سفر ما به والنسیا.

Just going to go walk up the tower,  

فقط می‌خواهی از برج قدم بزنم،

is that what, Torres? Yes. 

تورس همین است؟ آره.

Yes. This trip is a good opportunity  

آره. این سفر فرصت خوبی

for me to practice some Spanish. Got them. 

برای من است تا کمی اسپانیایی تمرین کنم. آن ها را گرفت.

Them and him sound the same when they're reduced. Got them could mean got him or got them. Notice  

صدای او و او وقتی کم می شود یکسان است. دریافت آنها می تواند به این معنی باشد که او را گرفتم یا آنها را گرفتم. توجه کنید

how the words link together with the  flap T, Got ’em. That's very smooth,  

چگونه کلمات با فلپ T، Got’em به هم پیوند می‌خورند. خیلی راحت است،

very American, got ‘em. And don't worry,  I'm not the only one who does this. 

بسیار آمریکایی، آنها را دریافت کردم. و نگران نباشید، من تنها کسی نیستم که این کار را انجام می‌دهم.  یک

Rainy day for this lunch and just it was kind  of random that we got him there but yeah,  

روز بارانی برای این ناهار و فقط تصادفی بود که او را به آنجا رساندیم، اما بله،

that's how y’all. That’s how we first met.

همینطور بود. اینطوری اولین بار با هم آشنا شدیم.

But and, and I learned that you could actually  

اما و، و آموختم که شما واقعاً می‌توانید

negotiate with people. This one person offered  me three cents and I got them up to three and  

با مردم مذاکره کنید. این یک نفر به من سه سنت پیشنهاد داد و من آنها را تا سه و نیم دریافت کردم

a half. I even knew at a seven-year-old age that I  could actually get a fractional percent of a cent. 

. من حتی در سن هفت سالگی می‌دانستم که واقعاً می‌توانم درصد کسری از یک سنت را دریافت کنم.

Climbed into this little tire like on like  a cattle guard grate and was like hiding  

مثل یک رنده نگهبان گاو روی این لاستیک کوچک بالا رفت و انگار

from the wind. And he was still nursing  when I got him and so when I first got  

از باد پنهان شد. و او هنوز در حال شیر دادن بود که من او را گرفتم و بنابراین وقتی برای اولین بار

him I was like trying to like I was like I  just didn't know what to do and we didn't  

او را گرفتم، مثل این بود که سعی می‌کردم دوست داشته باشم مثل اینکه نمی‌دانستم چه کار کنم و

obviously have dog food with us or anything.

آشکارا غذای سگ یا چیز دیگری همراهمان نداشتیم.

Okay, let's test your listening comprehension.  

خوب، بیایید درک شنیداری شما را آزمایش کنیم.

I'm speaking pretty quickly here  what kind of a building is it? 

من در اینجا خیلی سریع صحبت می‌کنم  این چه نوع ساختمانی است؟

So the one with the flags  is a government building? 

پس اونی که پرچم داره یک ساختمان دولتیه؟

Yes. I think that's a residence of the  governor of Valencia. Government. Said quickly,  

آره. فکر می‌کنم این محل اقامت فرماندار والنسیا است. دولت. سریع گفت،

the first syllable is stressed. Government.  Notice that the NT at the end, the T isn't  

هجای اول تاکید دارد. دولت. توجه داشته باشید که NT در پایان، T

released. Government. Government building. Didn't know Spain still had a king? 

منتشر نمی‌شود. دولت. ساختمان دولتی. آیا نمی دانستید که اسپانیا هنوز یک پادشاه دارد؟

Alright, should we keep going?

باشه باید ادامه بدیم؟

Wow. Steve can you point to where you guys are? Mas o menos?

وای. استیو می‌توانید به جایی که هستید اشاره کنید؟ ماس و منوس؟

David said ‘mas o menos’. More or less  

دیوید گفت: "mas o menos". کم و بیش

in English. Steve answered roughly. Roughly in  this case means approximately. Roughly an hour for  

به انگلیسی. استیو تقریبا جواب داد. تقریباً در این مورد به معنای تقریباً است. برای مثال تقریباً یک ساعت

example or that's roughly the idea or you could  just describe something to someone and then say,  

یا تقریباً همین ایده است یا می‌توانید چیزی را برای کسی توصیف کنید و سپس بگویید:

‘this should give you a rough idea.’ Roughly  an hour, roughly the idea. Maybe not exactly  

«این باید یک ایده تقریبی به شما بدهد.» تقریباً یک ساعت، تقریباً ایده. شاید دقیقاً

the same idea that I had but close to  it.

همان ایده‌ای که من داشتم نباشد، اما به آن نزدیک است.

This surface is pretty rough. Also,  

این سطح بسیار ناهموار است. همچنین،

Steve said it's roughly $10 a day to rent a bike. Rough is the opposite of smooth. We already saw  

استیو گفت که کرایه دوچرخه تقریباً 10 دلار در روز است. خشن برعکس صاف است. قبلاً دیدیم که

how roughly means approximately. It can  also mean to do something with harshness.  

تقریباً به چه معناست. همچنین می‌تواند به معنای انجام کاری با خشونت باشد.

He roughly threw the dog in his crate. Rough,  roughly. O-u-g-h making UH as in butter plus  

سگ را به سختی در جعبه اش انداخت. خشن، تقریباً. O-u-g-h ساختن UH مانند کره به اضافه

F. Rough. It rhymes with the word stuff.

F. Rough. با کلمه چیز هم قافیه است.

The trip started out promising and then. 

سفر امیدوار کننده آغاز شد و سپس.

I spent the last 24 hours in this bed. It all  started yesterday morning. I woke up with a  

من 24 ساعت گذشته را در این تخت گذراندم. همه چیز از صبح دیروز شروع شد. با

stomach ache. I had told my friend I would go to  the gym with her and I wanted to go. So we went,  

معده درد از خواب بیدار شدم. به دوستم گفته بودم که با او به ورزشگاه می‌روم و می‌خواستم بروم. بنابراین ما رفتیم،

we did a 30-minute abs class where I learned  things like plank, in Spanish is ‘plancha’.  

یک کلاس 30 دقیقه ای برای شکم انجام دادیم که در آن چیزهایی مانند پلانک را یاد گرفتم که در اسپانیایی «پلانچا» است.   در

The whole time I had a stomach ache but I  didn't feel terrible. Then after the workout,  

تمام مدت معده درد داشتم اما احساس وحشتناکی نداشتم. سپس بعد از تمرین،

I felt terrible. So my friend at this point was on  a machine doing some cardio. Cardio is short for  

احساس وحشتناکی کردم. بنابراین دوست من در این مرحله روی دستگاهی بود که کاردیو انجام می داد. کاردیو مختصر برای

cardiovascular exercise like running, biking and  so on. Anything that gets your heart rate up and  

ورزش های قلبی عروقی مانند دویدن، دوچرخه سواری و غیره است. هر چیزی که ضربان قلب شما را بالا می برد و

isn't about strength training specifically. And I I wasn't sure what to do. I couldn't  

به طور خاص مربوط به تمرینات قدرتی نیست. و من مطمئن نبودم چکار کنم نمی‌توانستم

tell what direction this was heading.  So I just sat down on the gym floor,  

بگویم این به کدام سمت می‌رود. بنابراین من فقط روی زمین ورزشگاه نشستم،

and then it became pretty clear that it was  heading not in a good direction. So the guy  

و سپس کاملاً مشخص شد که در مسیر خوبی قرار ندارد. بنابراین، مردی

who works there was about 20 feet away from me  and I said, ‘Por favor!’ I just yelled at him. 

که آنجا کار می‌کند حدود 20 فوت با من فاصله داشت و من گفتم: «به لطف!» فقط سر او فریاد زدم.

Here I'm reducing him and linking into at with  a flap T. This is just like got’em from the  

در اینجا من او را کوچک می‌کنم و با یک فلپ T به آن پیوند می‌دهم. این دقیقاً مانند

beginning of the video. At him, at him. Yelled  at him becomes ‘yelled at ‘im’ or ‘yelled at ‘em. 

شروع ویدیو است. به او، در او. فریاد زدن به او تبدیل به «فریاد زد در «من» یا «فریاد زد در «ام» می‌شود.

And uh, he came over to me and I said  in Spanish, I was very proud of myself,  

و اوه، او به سمت من آمد و من به اسپانیایی گفتم، به خودم خیلی افتخار می‌کنم،

could you please go get my friend Christa, I  think I need to leave. So he went and got Christa,  

لطفاً می‌توانید دوستم کریستا را بیاورید، فکر می‌کنم باید بروم. بنابراین او رفت و کریستا را گرفت

and Christa said she came up to me, I'm sitting  on the floor and she said I was white as a sheet. 

و کریستا گفت که او به سمت من آمد، من روی زمین نشسته ام و او گفت که من مثل یک ملحفه سفید هستم.

White as a sheet is what we say when someone  looks very pale like from being sick or from  

زمانی که فردی بسیار رنگ پریده به نظر می رسد، سفید به عنوان یک ملحفه، چیزی است که می گوییم به دلیل بیماری یا

being shocked or scared about something.  She was like, ‘Oh wow okay we're here.’  

شوکه شدن یا ترسیدن از چیزی. او می گفت، "اوه وای باشه ما اینجاییم."

So they helped me up they get me out of the  gym, I sit down on the sidewalk and within  

بنابراین آنها به من کمک کردند تا من را از ورزشگاه بیرون بیاورند، من در پیاده رو نشستم و در

about 5 seconds I puked. I throw up, I vomit. Puke, throw up, vomit, all mean the same thing.  

عرض 5 ثانیه هول کردم. بیرون می ریزم، استفراغ می کنم. پوک کردن، پرت کردن، استفراغ، همه به یک معنا هستند.

Barf would be another way to say this or upchuck. Um, yeah, that was embarrassing. The guy from the  

برف راه دیگری برای گفتن این یا upchuck خواهد بود. اوم، آره، خجالت آور بود. مردی از

gym goes and gets me a coke because he says I need  some sugar. After I'm done throwing up I move to  

ورزشگاه می‌رود و برای من یک کوکالا می‌گیرد، زیرا می‌گوید به مقداری شکر نیاز دارم. بعد از اینکه پرت کردنم تمام شد، به

a bench and you know, you know how after you throw  up you start to feel great. I was so relieved that  

یک نیمکت می‌روم و می‌دانی، می‌دانی که چگونه بعد از پرتاب کردن، احساس خوبی پیدا می‌کنی. آنقدر راحت شدم که

that nausea had passed. This word can  be pronounced a couple of different  

آن حالت تهوع از بین رفت. این کلمه را می‌توان به چند

ways like nausea, but I prefer two  syllables. nausea, nau-sea, nausea. 

روش مختلف مانند حالت تهوع تلفظ کرد، اما من دو هجا را ترجیح می‌دهم. تهوع، تهوع، تهوع.

So we walk home, I take a shower, I lay down. I'm  thinking maybe I'm past it. Maybe I'm through the  

بنابراین به خانه راه می‌رویم، دوش می‌گیرم، دراز می‌کشم. دارم به این فکر می کنم که شاید از آن گذشته ام. شاید من

worst of it but no. I didn't leave this bed until  noon today. I was not done being sick. I had cold  

بدترین آن را پشت سر گذاشته ام، اما نه. امروز تا ظهر این تخت را ترک نکردم . مریض بودنم تمام نشده بود عرق سرد داشتم

sweats, hot flashes, I had goosebumps and then  like dripping sweat. At one point, I felt like  

، گرگرفتگی داشتم، غاز داشتم و بعد مثل چکیدن عرق داشتم. در یک لحظه، احساس کردم

every muscle and bone in my body was aching.  I felt like I'd been put through a wringer. 

هر ماهیچه و استخوان بدنم درد می کند. احساس می‌کردم که از طریق یک گیره‌دار قرار گرفته‌ام.

A wringer is an old tool used in doing laundry to  dry clothes. Very old-fashioned, not used anymore.  

گیره ابزار قدیمی است که در شستن لباس ها برای خشک کردن لباس ها استفاده می شود. خیلی قدیمیه دیگه استفاده نشده

But this is what my body felt like. Like it  had been crushed, put through the wringer.  

اما این چیزی است که بدن من احساس می کند. مثل اینکه له شده باشد، آن را از داخل گیره گیر بگذارید.

We now use the phrase ‘to put someone through  the wringer’ as an idiom to mean to put someone  

ما اکنون از عبارت "to put someone through the wringer" به عنوان اصطلاحی به معنای قرار دادن کسی

through difficult challenges or experiences. I took Tums, I took Advil, I took Tylenol,  

در چالش ها یا تجربیات دشوار استفاده می کنیم. من تومز را گرفتم، ادویل را گرفتم، تایلنول را گرفتم،

I took everything I brought, and I woke  up today feeling like a million bucks. 

هر چیزی را که آوردم برداشتم، و امروز با احساس یک میلیون دلار از خواب بیدار شدم.

The phrase ‘to feel like a million bucks’ means to  feel absolutely great. For some reason we always  

عبارت «احساس یک میلیون دلاری» به معنای کاملاً عالی بودن است. بنا به دلایلی همیشه از

use bucks with this phrase and not dollars. I feel  like a million dollars. What you'll hear is I feel  

دلار با این عبارت استفاده می‌کنیم و نه دلار. احساس می کنم یک میلیون دلار هستم. چیزی که خواهید شنید این است که احساس می کنم

like a million bucks. You can also compliment  someone by saying they look like a million  

یک میلیون دلار هستم. همچنین می‌توانید با گفتن اینکه فردی شبیه یک میلیون

bucks. You look like a million bucks today. Okay, not quite a million but I feel much  

دلار به نظر می‌رسد، تعریف کنید. شما امروز شبیه یک میلیون دلار هستید. بسیار خوب، نه یک میلیون، اما من خیلی

better. So, I've lost a day of vacation, no big  deal it's sunny here in Valencia, I have no idea  

بهتر هستم. بنابراین، من یک روز از تعطیلات را از دست داده‌ام، مهم نیست اینجا در والنسیا آفتابی است، نمی‌دانم

what we're going to do today but I'm ready for  it. Let me show you the view from the window. 

امروز قرار است چه کار کنیم، اما برای آن آماده هستم . اجازه دهید نمای پنجره را به شما نشان دهم.

Perfect temperature 70 degrees, full sun. It's  going to be a great day. Well, it was an okay day,  

دمای عالی 70 درجه، آفتاب کامل. روز عالی خواهد بود. خوب، روز خوبی بود،

but that night wasn't great. The next day I went  on a walk with David to try to improve my mood. 

اما آن شب عالی نبود. روز بعد با دیوید قدم زدم تا سعی کنم حالم را بهتر کنم.

How are you enjoying your vacation? It's terrific. 

چگونه از تعطیلات خود لذت می برید؟ فوق العاده است

What day is this, 4? Yeah. Yeah, it's been amazing. 

این چه روزیه، 4؟ آره بله، شگفت انگیز بوده است.

I've not had a very good vacation. And why is that? 

تعطیلات خیلی خوبی نداشتم و چرا اینطور است؟

I was sick for 36 hours, and then last night,  okay, I should say because I was sick I was  

36 ساعت مریض بودم و بعد دیشب، باشه، باید بگم چون مریض بودم

sleeping a lot and yesterday I slept in  until 11:45 in the morning. I slept late,  

خیلی خوابیدم و دیروز تا ساعت 11:45 صبح خوابیدم. دیر خوابیدم،

didn't sleep. Went to bed about 10:00, took  a sleeping pill, 12:30 still wasn't asleep,  

نخوابیدم. حدود ساعت 10:00 به رختخواب رفتم، یک قرص خواب آور خوردم، 12:30 هنوز نخوابیده بودم، یک

I was like, I'll take another one and then  I'll definitely be asleep in like a half hour. 

قرص دیگر را می‌خورم و بعد حتماً تا نیم ساعت دیگر می‌خوابم.

Another. I never slept. I never slept. I honestly  

یکی دیگر. من هرگز نخوابیدم. من هرگز نخوابیدم. راستش

don't know if there have been any nights in my  life like that where I've slept zero minutes.  

نمی‌دانم آیا شب‌هایی در زندگی‌ام بوده که در آن شب‌ها صفر دقیقه نخوابیده باشم.

And I'm going to be honest I'm starting to get a  little annoyed with everything. So anyway I'm just  

و صادقانه بگویم که از همه چیز کمی عصبانی می شوم. بنابراین به هر حال من در حال

annoyed at everything right now. It's true she's annoyed. 

حاضر از همه چیز عصبانی هستم. درسته که اذیت شده

Okay, what's a good way to get un annoyed? Think  about things that are exciting and that I should  

خوب، راه خوبی برای عصبانی شدن چیست؟ به چیزهایی فکر کنید که هیجان انگیز هستند و من باید

be lucky for. There's a lot of that I just don't  feel excited or lucky for any of it right now,  

خوش شانس باشم. خیلی از موارد وجود دارد که من فقط برای هیچ یک از آنها در حال حاضر احساس هیجان یا خوش شانسی نمی‌کنم،

even though there's a lot. I feel like my mood is  getting worse by the minute. And I'm not hungry,  

حتی اگر زیاد باشد. احساس می‌کنم حالم لحظه به لحظه بدتر می‌شود. و من گرسنه نیستم،

like I just feel not good Because of your stomach. Yeah,  

مثل اینکه به خاطر شکم شما احساس خوبی ندارم . آره،

you were sick in the stomach. Yeah. I feel like I have this  

تو در معده بیمار بودی. آره احساس می‌کنم این

energy that I need to get out and I don't know  how to do it and it might be like punching you. 

انرژی را دارم که باید بیرون بیاورم و نمی‌دانم چگونه این کار را انجام دهم و ممکن است مثل مشت زدن به تو باشد.

So David and I split up and read for a while,  and usually being alone does help my mood and  

بنابراین من و دیوید از هم جدا شدیم و برای مدتی مطالعه کردیم، و معمولاً تنها بودن به روحیه‌ام کمک می‌کند و

this did some but the rest of the day was kind  of a bust for me. If something's a bust that  

این کار تا حدودی انجام می‌شود، اما بقیه روز به نوعی برای من بد بود. اگر چیزی ضعیف است، به این

means it didn't go well, didn't turn out as  planned. Luckily, I did get a normal night  

معنی است که خوب پیش نرفت، آنطور که برنامه ریزی شده بود، پیش نیامده است. خوشبختانه، آن شب یک شب معمولی

of sleep that night. The next day, we went to  Central Market to get some groceries for dinner. 

خوابیدم. روز بعد، به بازار مرکزی رفتیم تا برای شام مقداری مواد غذایی تهیه کنیم.

Ahora mi esposo va preparer la cena. Yo bebo un poquito de cava. 

Ahora mi esposo va preparer la cena. Yo bebo un poquito de cava.

In English it's more common to  say make dinner than cook dinner. 

در انگلیسی بیشتر رایج است که می‌گویند شام درست کن تا شام بپز.

David is making dinner he's making paella, a  vegetarian version and a meaty version. What  

دیوید در حال درست کردن شام است که در حال درست کردن پائلا است، یک نسخه گیاهی و یک نسخه گوشتی. چه

meat is going into your meat version? Chicken, chorizo, shrimp, that's it. 

گوشتی وارد نسخه گوشتی شما می‌شود؟ مرغ، چوریزو، میگو، همین.

Okay. And here's the red pepper,  they're going to go in the Paella. 

باشه. و فلفل قرمز اینجاست، آنها به پائلا می روند.

Here's the asparagus. David went to  the market this morning and bought  

اینجا مارچوبه است. دیوید امروز صبح به بازار رفت و

everything. All the produce is super fresh.

همه چیز را خرید. همه محصولات فوق العاده تازه هستند.

Okay, David finished, it looks exceptional. David  

خوب، دیوید تمام کرد، استثنایی به نظر می رسد. دیوید آیا

should I put lemon on either of these things, both  of these things, or is it just for the paella? 

باید روی هر کدام از این چیزها، هر دو مورد، لیمو بمالم یا فقط برای پائلا است؟

The Paella.

پائلا.

The Paella. Okay, looks fantastic  I went for the vegetarian one. 

پائلا. بسیار خوب، فوق العاده به نظر می رسد من سراغ گیاهخواری رفتم.

I said I went for the vegetarian paella.  ‘I went for’ is just another way to say  

گفتم رفتم سراغ پائلای گیاهی. «من رفتم» فقط راه دیگری برای گفتن

‘I chose’. I chose the vegetarian paella. David you did an excellent job with this meal. 

«انتخاب کردم». من پائلای گیاهی را انتخاب کردم. دیوید با این وعده غذایی عالی کار کردی.

At the very end of the trip, we did  maybe my favorite thing which was a  

در پایان سفر، شاید کار مورد علاقه من را انجام دادیم که

bike ride along the . We had  a great time in Spain visiting friends and  

دوچرخه سواری در طول مسیر بود. ما در اسپانیا لحظات خوبی را سپری کردیم و از دوستان دیدن کردیم و

I want to thank you so much for watching  this video and learning English with me. 

می‌خواهم از شما برای تماشای این ویدیو و یادگیری زبان انگلیسی با من بسیار تشکر کنم.

Keep your learning going now with this video and  don't forget to subscribe with notifications on,  

اکنون با این ویدیو به یادگیری خود ادامه دهید و فراموش نکنید که با اعلان‌ها مشترک شوید،

I just love being your English teacher that's it  and thanks so much for using Rachel's English.

من فقط دوست دارم معلم انگلیسی شما باشم همین و از اینکه از زبان انگلیسی راشل استفاده می‌کنید بسیار سپاسگزارم.