Phrasal Verbs: Use These 7 To Sound AMAZING!

Phrasal verbs are one of the trickiest parts  of English. And today we're looking at phrasal  

افعال عبارتی یکی از پیچیده‌ترین بخش‌های انگلیسی هستند. و امروز ما به فعل‌های عبارتی نگاه می‌کنیم

verbs that use a word for an animal but the  meaning doesn't have to do with the animal.

که از کلمه‌ای برای حیوان استفاده می‌کنند، اما معنی آن ارتباطی به حیوان ندارد.

Since the meanings might  be new or confusing to you,  

از آنجایی که معانی ممکن است برای شما جدید یا گیج کننده باشد،

I'll give you plenty of examples  from real life so you know exactly  

مثال های زیادی از زندگی واقعی به شما می زنم تا دقیقاً بدانید که

how to use them to express yourself  effectively in English conversation.

چگونه از آنها برای بیان مؤثر خود در مکالمه انگلیسی استفاده کنید.

First ‘rat out’. Rat. The classic  New York City animal and a tester  

ابتدا "موش خارج شد". موش صحرایی حیوان کلاسیک در شهر نیویورک و آزمایشگر

in labs all over. Rat out means to inform  someone in authority about something wrong  

در سراسر آزمایشگاه. Rat out به معنای اطلاع دادن به یک فرد مسئول در مورد اشتباهی است

that someone has done. For example,  I ratted out my friends for cheating  

که کسی انجام داده است. برای مثال، من در کلاس نهم از دوستانم به خاطر تقلب انتقاد کردم

in the ninth grade. I felt bad about it  but I knew it was the right thing to do.

. احساس بدی نسبت به آن داشتم، اما می‌دانستم که این کار درستی بود. آیا

Have you ever ratted anyone out?

تا به حال به کسی امتیاز داده اید؟

If you both say nothing you'll each get  say a year in jail. If you rat out your  

اگر هر دو چیزی نگویید، هر کدام یک سال زندان خواهید داشت. اگر دوست خود را مورد ضرب و شتم قرار دهید،

friend you might get off scot-free while  your friend gets the maximum sentence and  

ممکن است بدون اسکاتلند خلاص شوید، در حالی که برای دوست شما حداکثر مجازات محکوم شود و

if you both rat each other out, you'll both  get a few years. If you rat out your friend,

اگر هر دوی شما به همدیگر ضربه بزنید، به هر دوی شما چند سال محکوم خواهید شد. اگر دوستتان را مورد آزار و اذیت قرار دادید،

What was that like joining? Was  the crew already pretty tight?

پیوستن به آن چگونه بود؟ خدمه از قبل خیلی فشرده بودند؟

Was it? I'm not asking you to  rat out like your colleagues

بود؟ من از شما نمی‌خواهم که مانند همکارانتان عصبانی شوید

No, of course not. It's a really  good group of people and--

نه، البته که نه. این گروه واقعاً خوبی از مردم است و -

I'm not asking you to rat out your colleagues--

من از شما نمی‌خواهم که همکارانتان را مورد ضرب و شتم قرار دهید - می‌دانید،

You know, the big thing magicians are  not supposed to rat out each other's  

مهم‌ترین چیزی که شعبده‌بازان قرار نیست حقه‌های یکدیگر را به هم بزنند

tricks and they're like no we're  going to, we're going to do that.

و آن‌ها مثل این هستند که ما نمی‌خواهیم انجام دهیم. ، ما این کار را انجام خواهیم داد.

Rat out each other's tricks--

ترفندهای یکدیگر را نادیده بگیرید--

Because they can use them as leverage  to drive uh plea bargains because they  

زیرا آنها می‌توانند از آنها به عنوان اهرمی برای به راه انداختن معامله‌های اخلاص استفاده کنند، زیرا

can use them to turn low-level offenders  and get them to um rat out their bosses.

می‌توانند از آنها برای برگرداندن مجرمان سطح پایین استفاده کنند و آنها را وادار کنند که رئیس‌هایشان را به هم بزنند.

And get them to rat out their bosses.

و آنها را وادار کنید تا روسای خود را مورد ضرب و شتم قرار دهند.

The wife of the president said that people have  to eat healthy so we need to plant a garden. My  

همسر رئیس جمهور گفت که مردم باید سالم غذا بخورند، بنابراین ما باید باغ بکاریم.

friend said that he then proceeded to rat out his  friend and I won't name his friend because there  

دوست من گفت که او سپس به دوستش موش زد و من نام دوستش را نمی‌برم زیرا

are cameras here, but he ratted out his friend who  quote eats bad food and therefore is not healthy.

اینجا دوربین‌هایی وجود دارد، اما او به دوستش که نقل قول می‌کند غذای بدی می‌خورد و بنابراین سالم نیست، گفت:

Proceeded to rat out his friend.

ادامه داد تا دوستش را از بین ببرد.

Rat out. To inform authority about  something wrong or illegal that someone  

موش بیرون. برای اطلاع دادن به مقامات درباره کاری اشتباه یا غیرقانونی که شخصی

has done she ratted out her boss when she  realized he was cheating on his taxes.

انجام داده است، وقتی متوجه شد که رئیسش در مالیاتش تقلب می کند، او را مورد انتقاد قرار داد.

Next: beef up. Beef is the meat we get  from cows but ‘beef up’ means to give more  

بعدی: گوشت گاو. گوشت گاو گوشتی است که ما از گاو می گیریم، اما «بیف تا» به معنای دادن

substance or strength to something. For  example, “I understand your argument for  

ماده یا قدرت بیشتر به چیزی است. به‌عنوان مثال، «من استدلال شما را برای

changing the testing format but you might  want to beef it up with more examples on  

تغییر قالب آزمون درک می‌کنم، اما ممکن است بخواهید آن را با مثال‌های بیشتری در مورد اینکه

how it's helped students.” or “He's really  beefed up since he started lifting weights.”

چگونه به دانش‌آموزان کمک می‌کند، تقویت کنید.» یا «او واقعاً از زمانی که وزنه‌برداری را شروع کرده است، تقویت شده است».

Based on where it's earned or where the  corporation lives and deemphasize that element,  

بر اساس محل کسب درآمد یا محل زندگی شرکت و تأکید بر آن عنصر،

and instead beef up the idea of taxing the  income based on where the shareholders live.

و در عوض ایده مالیات بر درآمد بر اساس محل زندگی سهامداران را تقویت کنید.

Beef up the idea of taxing--

ایده مالیات را تقویت کنید--

$1,000 check, yes a giant check  for a grand like a rent check,  

چک 1000 دلاری، بله یک چک غول پیکر برای یک چک بزرگ مانند اجاره،

meant to help beef up the  school's library collection.

که به تقویت مجموعه کتابخانه مدرسه کمک می کند.

Meant to help beef up the  school's library collection.

برای کمک به تقویت مجموعه کتابخانه مدرسه.

Do you feel that now, because you were  in the public eye that you sort of have  

آیا احساس می‌کنید که اکنون، چون در معرض دید عموم قرار داشتید و باید

to beef up your knowledge of, I mean  you wrote an entire book on evolution,  

دانش خود را در مورد آن تقویت کنید، منظورم این است که شما یک کتاب کامل در مورد تکامل نوشتید،

clearly you felt you had to  beef up your knowledge on that.

به وضوح احساس می‌کردید که باید دانش خود را در مورد آن افزایش دهید.

That you sort of have to beef up your knowledge.

که به نوعی باید دانش خود را تقویت کنید.

But the flood left over $3 billion in  damage in its wake prompting the federal  

اما این سیل در پی خود بیش از 3 میلیارد دلار خسارت وارد کرد و دولت فدرال را بر آن داشت

government to beef up flood control  along the Ohio river and in Memphis.

تا کنترل سیل را در امتداد رودخانه اوهایو و ممفیس افزایش دهد.

To beef up flood control.

برای تقویت کنترل سیل

Skills if you just want to come back to  school and, and maybe you need to beef  

مهارت‌هایی که اگر فقط می‌خواهید به مدرسه بازگردید، و شاید لازم باشد

up your computer skills you can do that  at your local community college and I--

مهارت‌های رایانه‌تان را تقویت کنید، می‌توانید آن را در کالج محلی خود انجام دهید و من -

maybe you need to beef up your computer skills,

شاید لازم باشد مهارت‌های رایانه‌ای خود را تقویت کنید،

Beef up. To give more substance  or strength to something.

Beef up. ماده یا قدرت بیشتر به چیزی دادن. اگر می‌خواهید من را متقاعد کنید،

You need to beef up your argument  if you're going to convince me.

باید استدلال خود را تقویت کنید .

Next: fawn over.

بعدی: حنایی روی.

A fawn is a baby deer but to fawn over means to  

آهو بچه آهو است، اما حنایی کردن به معنای

praise someone too much and give  them a lot of attention. Really,  

تمجید بیش از حد از کسی و توجه زیاد به اوست. واقعاً،

too much attention. It can seem insincere.  He really fawns over his oldest daughter,  

توجه بیش از حد. می تواند غیر صادقانه به نظر برسد. او واقعاً از بزرگ‌ترین دخترش حنایی می‌کند،   فکر می‌کنم

I think it makes the other two feel left out.

این باعث می‌شود دو نفر دیگر احساس کنند که کنار گذاشته شده‌اند. آیا

Have you ever seen someone fawning over someone else?

تا به حال دیده‌اید که کسی با دیگری حنایی کند؟

He's such a humble human being. He's so  

او چنین انسان فروتنی است. او خیلی

self-deprecating and he hates  it when people fawn over him.

خودش را تحقیر می کند و از اینکه مردم روی او حنایی می کنند متنفر است.

When people fawn over him.

وقتی مردم بر او حنایی می کنند.

She is very in charge of her sexuality like men  just fawn over her kind of thing. She's very,  

او بسیار مسئول تمایلات جنسی خود است، مانند مردانی که به چیزهای او توجه می کنند. او بسیار،

very beautiful and men just fawn over her.

بسیار زیباست و مردان فقط روی او حنایی می کنند.

That we fawn over people in our lives as a  way to prevent them from harming us again.

این که ما در زندگی‌مان به افراد حنایی می‌خوریم تا از آسیب رساندن دوباره آنها به ما جلوگیری کنیم.

We fawn over people in our lives--

ما در زندگی‌مان از مردم حنایی می‌کنیم -

I'm a journalist by nature so that's how I  operate. I'm not ready to fawn over something  

من ذاتاً یک روزنامه‌نگار هستم، بنابراین اینگونه عمل می‌کنم. من حاضر نیستم برای چیزی حنایی کنم

and I'm not ready to bash something,  I'm not ready to fawn over something,

و حاضر نیستم چیزی را حنایی کنم،  حاضر نیستم برای چیزی حنایی کنم،

Forbidden romance is the thing a lot of  people idealize and fawn over rooting for  

عاشقانه ممنوع چیزی است که بسیاری از افراد ایده‌آل می‌کنند و از ریشه‌دار کردن

it to work out in the end through  all the trials and tribulations.

آن برای انجام آن در از طریق همه آزمایش‌ها و مصیبت‌ها پایان دهید.

A lot of people idealize and fawn over.

بسیاری از مردم ایده آل می کنند و حنایی می کنند.

Fawn over. To praise someone and give  them a lot of positive attention. She  

حنایی تمام شد. تحسین کردن کسی و توجه مثبت زیاد به او. او

fawns over the smartest kids in class  and forgets about the rest of us.

باهوش‌ترین بچه‌های کلاس را حنایی می‌کند و بقیه ما را فراموش می‌کند.

Next: squirrel away. A squirrel is a small animal  found all over the place in the US. By the way,  

بعدی: سنجاب دور. سنجاب حیوان کوچکی است که در سراسر ایالات متحده یافت می شود. به هر حال،

I know this word is really tricky to pronounce and  I do have a video on how to pronounce squirrel.  

من می‌دانم که تلفظ این کلمه واقعاً دشوار است و من ویدیویی در مورد نحوه تلفظ سنجاب دارم.

They're very common. Parks, yards. Squirrels  gather and save acorns. So, to squirrel away  

آنها بسیار رایج هستند. پارک ها، حیاط ها. سنجاب‌ها بلوط‌ها را جمع می‌کنند و نجات می‌دهند. بنابراین، دور کردن سنجاب

means to put something in a safe or secret place  especially so it can be kept for the future.

به معنای قرار دادن چیزی در مکانی امن یا مخفی است، مخصوصاً تا بتوان آن را برای آینده نگه داشت.

For example, “He's been squirreling  away money for retirement.”

برای مثال، «او برای بازنشستگی پول می‌گیرد».

When we have exciting new ideas our first instinct  is to squirrel them away so no one can steal them.

وقتی ایده‌های جدید هیجان‌انگیزی داریم، اولین غریزه ما این است که آن‌ها را دور بزنیم تا کسی نتواند آنها را بدزدد.

to squirrel them away.

تا سنجاب آنها را دور کند.

They follow the rules because there's somebody  looking over their shoulders but they find ways  

آنها از قوانین پیروی می کنند، زیرا یک نفر روی شانه های آنها نگاه می کند، اما راه هایی

to like teachers. will follow the scripted  curriculum but they'll do it at double time.  

برای دوست داشتن معلمان پیدا می کنند. برنامه درسی اسکریپت‌شده را دنبال خواهند کرد، اما آن را در زمان مضاعف انجام خواهند داد.

And so they squirrel away 10 minutes here  and 20 minutes there and a half hour there.

و بنابراین آنها 10 دقیقه از اینجا و 20 دقیقه آنجا و نیم ساعت آنجا دور می شوند.

They squirrel away 10 minutes here.

آنها 10 دقیقه از اینجا دور می شوند.

There's Americans who are going to have  terribly insecure retirements they're  

آمریکایی‌هایی هستند که بازنشستگی‌های وحشتناکی ناامن خواهند داشت و

going to have to live on whatever they've  managed to squirrel away to their own savings.

مجبورند با هر چیزی که توانسته‌اند برای پس‌انداز خود زندگی کنند.

to squirrel away to their own savings.

برای پس انداز خود سنجاب.

I have a lot left over depending on the project.  

بسته به پروژه چیزهای زیادی برایم باقی مانده است.

Extra scraps that I would then go  squirrel away in my fabric stash.

ضایعات اضافی را که می‌روم در انبار پارچه‌ام دور می‌کنم.

I would then go squirrel away--

سپس می روم سنجاب دور --

The first thing it deals with  is 50 bucks. You can squirrel  

اولین چیزی که با آن سروکار دارد 50 دلار است. می توانید

away 50 bucks. Just try, believe in yourself.

50 دلار با سنجاب دور کنید. فقط سعی کن خودت رو باور کن

You can squirrel away 50 bucks.

شما می توانید سنجاب 50 دلار دور کنید.

Squirrel away.

سنجاب دور.

To save something for the future.

برای ذخیره چیزی برای آینده

I've been squirreling away his old soccer  jerseys throughout his childhood because  

من در طول دوران کودکی‌اش پیراهن‌های فوتبال قدیمی‌اش را کنار می‌کشیدم، زیرا

I want to make a quilt out of  them when he goes to college.

می‌خواهم وقتی او به دانشگاه می‌رود، از آن‌ها یک لحاف درست کنم.

Next: chicken out. A chicken, a common barnyard  animal one of the main staples of the American  

بعدی: مرغ را بیرون بیاورید. یک مرغ، یک حیوان معمولی انباری یکی از اصلی‌ترین مواد غذایی

diet. To chicken out means to decide not  to do something because you're afraid.

رژیم آمریکایی است. نادیده گرفتن به این معنی است که تصمیم بگیرید که کاری را انجام ندهید زیرا می ترسید.

For example, “I was going to jump off  the high dive but I chickened out.”  

به‌عنوان مثال، «می‌خواستم از شیرجه بلند بپرم، اما بیرون رفتم». آیا

Have you ever chickened out of doing something?

تا به حال از انجام کاری منصرف شده اید؟

If you only really talk to them over text,  if there's no in-person interaction well  

اگر واقعاً فقط از طریق متن با آنها صحبت می‌کنید، اگر تعامل حضوری خوبی وجود ندارد

then guess what? You can tell them  all day how you like them but when  

پس حدس بزنید چه چیزی؟ می‌توانید در تمام طول روز به آنها بگویید که چگونه آنها را دوست دارید، اما وقتی

it finally comes the meeting face to  face, you're going to chicken out.

بالاخره جلسه رودررو برگزار می‌شود، می‌خواهید از آن صحبت کنید.

You're going to chicken out.

تو داری جوجه میاری

Okay, I've made this appointment and I,  I need to go but I, I always chicken out  

خوب، من این قرار را گذاشتم و، باید بروم، اما من، همیشه دلسرد می‌شوم

and I get really anxious and I don't, you  know I get overwhelmed, and so I can't go.

و واقعاً مضطرب می‌شوم و نمی‌کنم، شما  می‌دانید که غرق شده‌ام، و بنابراین نمی‌توانم بروم.

I always chicken out.

من همیشه جوجه می گیرم

They were coming from this feeling like, “Oh  my God, I'm not going to do this, I'm going to  

آن‌ها از این احساس می‌آمدند، «اوه، خدای من، من این کار را نمی‌کنم، می‌خواهم این کار را انجام دهم، این کار را

chicken out, I'm not going to do this and it's  going to be the biggest mistake of my life.”

انجام نمی‌دهم و این بزرگترین اشتباه زندگی من خواهد بود. ”

I'm going to chicken out,  I'm not going to do this.

من می روم بیرون، این کار را نمی کنم.

That in the book um, The Gunslinger, he kills  the little kid. And in the movie of course  

این که در کتاب ام، اسلحه‌گر، بچه کوچک را می‌کشد. و البته در فیلم،

they chicken out, they don't show it don't  talk about it nothing I was mortified so--

آن‌ها را نشان نمی‌دهند، درباره‌اش صحبت نمی‌کنند، من ناراحت شدم.

They chicken out, they don't show  it, don't talk about it nothing--

Because Mitch McConnell decided to chicken out  and even though reports as recently as this  

میچ مک‌کانل تصمیم گرفت از این کار کناره گیری کند و حتی با وجود اینکه گزارش‌های اخیر

time yesterday were telling us that McConnell  was secretly cheering on impeachment, yeah.

همین دیروز به ما می‌گفتند مک‌کانل مخفیانه استیضاح را تشویق می‌کند، بله.

Decided to chicken out.

تصمیم گرفت مرغ را بیرون بیاورد.

Another thing that I want to get more  confident on at least is skiing steep stuff,  

چیز دیگری که حداقل می‌خواهم در مورد آن اطمینان بیشتری داشته باشم، اسکی کردن با شیب تند است،

because if I think about it for too  long I generally tend to chicken out.

زیرا اگر خیلی طولانی به آن فکر کنم، معمولاً تمایل دارم که از آن لذت ببرم.

I generally tend to chicken out.

من به طور کلی تمایل به مرغ کردن دارم.

Chicken out. To not do  something because you're afraid.

جازدن. کاری را انجام ندهید چون می ترسید.

She says she'll go bungee jumping with me  

او می‌گوید که در تعطیلات با من بانجی جامپینگ می‌رود،

on vacation but I'm afraid  she's going to chicken out.

اما می‌ترسم که او بخواهد بیرون بیاید.

Next: wolf down. You may know that a wolf  is a wild animal, part of the dog family.  

بعدی: گرگ پایین. شاید بدانید که گرگ حیوانی وحشی است و بخشی از خانواده سگ‌ها است. زمین

To wolf down is when you eat as fast as  possible, as if you were a ravenous wolf  

خوردن زمانی است که شما با بیشترین سرعت ممکن غذا می خورید ، گویی یک گرگ درنده

in the wild. To eat without table manners.  After the marathon she wolfed down a bagel.

در طبیعت هستید. بدون آداب سفره غذا خوردن پس از ماراتن، او یک شیرینی را با گرگ پایین آورد.

Where couples in courtship would keep a slice of  apple crammed under their armpit during dances,  

جایی که زوج‌ها در زمان خواستگاری در حین رقص، تکه‌ای از سیب را زیر بغل خود نگه می‌داشتند،

and at the end of the evening the girl would  give the guy she most fancied her used fruit  

و در پایان عصر، دختر به پسری که بیشتر از همه دوست داشت میوه استفاده

and if he the feeling was mutual, he  would wolf down that stinky apple.

می‌کرد. سیب.

He would wolf down that stinky apple--

او آن سیب بدبو را به زمین می انداخت -

Well, that's just weird.

خب، این خیلی عجیب است. زیمرن گفت که

These fruits don't hold a candle to the very worst  thing, Zimmern said. He had to wolf down though  

این میوه‌ها شمع را برای بدترین چیز نگه نمی‌دارند . او مجبور شد از بین برود، اگرچه

fermented spoiled food like Iceland's Hakarl  ranks as his absolute least favorite thing to try.

غذای فاسد تخمیری مانند هاکارل ایسلندی به‌عنوان کمترین چیز مورد علاقه‌اش برای امتحان کردن در رتبه‌بندی قرار می‌گیرد.

Zimmern said he had to wolf down.

زیمرن گفت که باید گرگ را از بین ببرد.

And if you follow some recommendations,  you should take a long time eating food  

و اگر از برخی توصیه‌ها پیروی کنید، باید مدت زیادی برای خوردن غذا صرف کنید،

because we are a nation of under chewers  that we uh, we just wolf down our food--

زیرا ما ملتی هستیم که غذایمان را کم می‌کنیم -

that we just wolf down our food--

که غذایمان را کم می‌کنیم -

A Disney princess who can  make this incredible. Alright,  

یک شاهزاده خانم دیزنی که می‌تواند درست کند. این باور نکردنی بسیار خوب،

I will not subject to you guys to  watch me wolf down the rest of this,

من به شما اجازه نمی دهم که من را در حال تماشای گرگ در طول این مدت،

to watch me wolf town the rest of this,

برای تماشای من در شهر گرگ ها باقی مانده،

He just knows to move these around but he  can't come in here with an open mouth and  

او فقط می داند اینها را جابجا کند اما نمی تواند با دهان باز و گرگ وارد اینجا شود.

wolf it down. And that's when you run the risk  of choke because you wolf down too much at once.

از کار افتاد. و این زمانی است که شما در معرض خطر خفگی قرار می گیرید زیرا به یکباره بیش از حد به زمین می افتید.

With an open mouth and wolf it down.

با دهان باز و گرگ آن را پایین.

Wolf down. To eat very fast.

گرگ پایین. برای غذا خوردن خیلی سریع

Will you please wolf down your  sandwich? we need to get going.

لطفاً ساندویچ خود را با گرگ پایین بیاورید ؟ ما باید راه بیفتیم

Our final phrasal verb, okay it's  not an animal but it's the word  

آخرین فعل عبارتی ما، بسیار خوب، حیوان نیست، بلکه کلمه

‘farm’. It's to ‘farm out’. It means to  send out or subcontract work to others.

«مزرعه» است. این برای "کشاورزی" است. این به معنای ارسال یا قرارداد فرعی کار به دیگران است.

For example, “I don't think my audio editor does  

برای مثال، «فکر نمی‌کنم ویرایشگر صوتی من

all his own editing. I think he farms  out some of the work to his friends.”

همه ویرایش‌های خودش را انجام دهد. فکر می‌کنم او برخی از کارها را به دوستانش می‌دهد.»

I saw that happen for 10 years  straight and there's no way I want  

من 10 سال متوالی این اتفاق را دیدم و به هیچ وجه نمی‌خواهم به

to pay a company to learn that much  and not get the learning. So this,  

شرکتی پول بدهم تا آنقدر یاد بگیرد و آن را دریافت نکنم. بنابراین این

it's one thing. Like, I'll farm out  graphic design, I'll Farm out engineering,  

یک چیز است. مثلاً، اگر مجبور باشیم، طراحی گرافیک را توسعه خواهم داد، مهندسی را انجام خواهم داد

if we have to. Um, there's I'll farm out  pretty much anything to build capacity,

. اوم، تقریباً هر چیزی را برای ایجاد ظرفیت انجام خواهم داد،

I'll farm out graphic design,  I'll farm out engineering,

طراحی گرافیک را توسعه خواهم داد، مهندسی را انجام خواهم داد،

Assignments that you can easily farm out to some  third party. Assignments that you can easily farm  

تکالیفی که شما به راحتی می توانید آنها را در اختیار شخص ثالث قرار دهید. تکالیفی که می توانید به راحتی آنها را

out to some third party. People who were studying  with him as though he were a school and paying  

به شخص ثالث واگذار کنید. افرادی که با او درس می‌خواندند، انگار او یک مدرسه است و

him to do that, um and he would farm out an  apprentice to each house for the most part.

برای انجام این کار به او پول می‌دادند، اوم و او در بیشتر اوقات در هر خانه یک شاگرد پرورش می‌داد.

He would farm out an apprentice to each house--

او برای هر خانه یک شاگرد پرورش می‌داد--

How is filtering information going  to be more collaborative, how do we,  

چگونه فیلتر کردن اطلاعات مشارکتی‌تر می‌شود، چگونه می‌توانیم

uh farm out some of the work to machines.

برخی از کارها را به ماشین‌ها واگذار کنیم.

How do we farm out some of the work to machines.

چگونه برخی از کارها را به ماشین ها واگذار کنیم.

Uh, some of the stuff we do ourselves and  some of the stuff we farm out to a vendor.

اوه، برخی از کارهایی که خودمان انجام می‌دهیم و برخی از کارهایی که در اختیار یک فروشنده قرار می‌دهیم.

Some the stuff we do ourselves on  the stuff we farm out to a vendor.

برخی از کارهایی را که خودمان انجام می‌دهیم، چیزهایی که در اختیار فروشنده قرار می‌دهیم.

Farm out. To subcontract work to others.

مزرعه. برای قرارداد فرعی کار به دیگران.

They farm out their call center overseas.

آنها مرکز تماس خود را در خارج از کشور تولید می کنند.

Seven phrasal verbs and here's a challenge:  

هفت فعل عبارتی و در اینجا یک چالش وجود دارد:

Take one of them and write a sentence  in the comments below using it.

یکی از آنها را بردارید و با استفاده از آن جمله ای را در نظرات زیر بنویسید.

Keep your learning going now with this  video and don't forget to subscribe with  

اکنون با این ویدیو به یادگیری خود ادامه دهید و فراموش نکنید که با

notifications on so you never miss  a video. I love being your English  

اعلان‌ها مشترک شوید تا هرگز ویدیویی را از دست ندهید . من دوست دارم معلم انگلیسی شما باشم

teacher. That's it and thanks so  much for using Rachel's English.

. تمام است و بسیار سپاسگزارم که از انگلیسی راشل استفاده کردید.