Food Idioms!┃Learn American English Pronunciation On the Go

2,301 views ・ 2024-11-23

Rachel's English


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:05
Rachel: You're listening to the Rachel's English  
0
5368
2192
راشل: شما در حال گوش دادن به پادکست انگلیسی راشل هستید که
00:07
podcast, made especially for non-native speakers,  where we study the way Americans really speak. 
1
7560
6320
مخصوصاً برای افراد غیر بومی ساخته شده است، جایی که ما نحوه صحبت واقعی آمریکایی‌ها را مطالعه می‌کنیم.
00:13
My goal is for you to listen to this podcast  every week and sound more natural when speaking  
2
13880
4800
هدف من این است که شما هر هفته به این پادکست گوش دهید و هنگام صحبت کردن به زبان انگلیسی طبیعی‌تر به نظر برسید
00:18
English and improve your listening comprehension. Today, we're going to cover something really fun. 
3
18680
6160
و درک شنیداری خود را بهبود ببخشید. امروز، ما می‌خواهیم چیزی واقعاً سرگرم‌کننده را پوشش دهیم.
00:24
A whole bunch of idioms that are related  to food. I'm here with my husband David.
4
24840
5120
یک دسته کامل از اصطلاحات مربوط به غذا. من با شوهرم دیوید اینجا هستم.
00:29
David: Hey, everybody.  
5
29960
1120
دیوید: هی، همه.
00:31
Rachel: To help me explain these idioms  
6
31080
2640
راشل: برای اینکه به من کمک کند این اصطلاحات را توضیح دهم
00:33
and come up with situations in which you may want  to use them. For a free transcript of the episode,  
7
33720
6640
و موقعیت‌هایی بیابم که ممکن است بخواهید از آنها استفاده کنید. برای متن رایگان اپیزود،
00:40
just visit Rachelsenglish.com/podcast  and search for this episode. 
8
40360
6080
کافیست از Rachelsenglish.com/podcast دیدن کنید و این قسمت را جستجو کنید.
00:46
First of all, I have compiled a list of some  idioms, some food idioms that I thought of, and  
9
46440
6480
اول از همه، من فهرستی از برخی اصطلاحات، برخی اصطلاحات غذایی که به آن فکر کردم، تهیه کرده‌ام، و
00:52
I just want to say right at the beginning, there  is no way this is every food idiom that exists.
10
52920
5040
فقط می‌خواهم در همان ابتدا بگویم، هیچ راهی وجود ندارد که این اصطلاح هر غذایی باشد.
00:57
David: You just found one this morning.
11
57960
1960
دیوید: امروز صبح یکی را پیدا کردی.
00:59
Rachel: Right. I used one and I thought,  
12
59920
2360
راشل: درسته من از یکی استفاده کردم و فکر کردم،
01:02
oh, my gosh. I have to use that one in the  podcast. Do you remember the one I thought of?
13
62280
5480
اوه، خدای من. من باید از آن در پادکست استفاده کنم . اونی که بهش فکر کردم یادت هست؟
01:07
David: Shoot. No, I can't remember it.
14
67760
1960
دیوید: شلیک کن. نه، نمی توانم آن را به خاطر بسپارم.
01:09
Rachel: I remember.
15
69720
580
راشل: یادمه.
01:10
David: What is it?
16
70300
1140
دیوید: چیه؟
01:11
Rachel: We had just gotten back from  
17
71440
2320
راشل: ما تازه از دویدن برگشته بودیم
01:13
a run, and I was sitting on the kitchen floor,  stretching. Stoney just wanted to be sitting on  
18
73760
8760
و من روی زمین آشپزخانه نشسته بودم و دراز می کشیدم. استونی فقط می خواست
01:22
my lap the whole time. I was trying to stretch to  adjust, help my body adjust from the run. He was  
19
82520
7720
تمام مدت روی بغل من بنشیند. سعی می‌کردم حرکات کششی را انجام دهم تا سازگار شوم، به بدنم کمک کنم از دویدن خود را تنظیم کنم. او
01:30
making it hard to do that, because he wanted  to hang on me the whole time. I said something  
20
90240
4720
انجام این کار را سخت می‌کرد، زیرا می‌خواست تمام مدت به من بچسبد. من چیزی گفتم
01:34
like—oh, I know. I was sweaty, and his clothes—I  didn't want him around me, because he was dressed  
21
94960
6240
- اوه، می دانم. من عرق کرده بودم و لباس‌های او - نمی‌خواستم او در اطرافم باشد، زیرا او
01:41
for the day. I said, we may have to change  him, because he's on me like white on rice.
22
101200
4780
برای آن روز لباس پوشیده بود. گفتم، شاید مجبور شویم او را عوض کنیم ، زیرا او مثل سفیدی روی برنج روی من است.
01:45
David: That's  
23
105980
980
دیوید:
01:46
right. Yeah. That one’s kind of self-explanatory.
24
106960
4420
درست است. آره این یک نوع خود توضیحی است.
01:51
Rachel: Yeah. If  
25
111380
2220
راشل: آره. اگر
01:53
someone is on someone else or—could you use  it with objects? Or is it always two people?
26
113600
7400
شخصی روی شخص دیگری باشد یا می‌توانید از آن برای اشیا استفاده کنید؟ یا همیشه دو نفره؟
02:01
David: It can be objects, yeah.
27
121000
1660
دیوید: می تواند اشیا باشد، بله.
02:02
Rachel: Like what? What would be an example of something  
28
122660
2380
راشل: مثلا چی؟ مثالی از اینکه چیزی
02:05
being on something like white on rice? David: 
29
125040
3400
روی چیزی مانند سفید روی برنج باشد چیست؟ دیوید:
02:08
You mean something where  people aren't involved at all?
30
128440
3640
منظور شما چیزی است که در آن افراد اصلاً درگیر نیستند؟
02:12
Rachel: I guess I'm just talking about,  
31
132080
2440
راشل: حدس می‌زنم من فقط در مورد آن صحبت می‌کنم،
02:14
if I was to explain this idiom, which I'm going to  attempt now, I would say, if someone is extremely  
32
134520
6760
اگر بخواهم این اصطلاح را توضیح دهم، که اکنون می‌خواهم آن را امتحان کنم، می‌توانم بگویم، اگر کسی
02:21
close to someone else, like physically, then you  would say, God. He's on me like white on rice.  
33
141280
8440
به شخص دیگری بسیار نزدیک باشد، مثلاً از نظر فیزیکی، آنگاه می‌گویید، خدایا . او مثل سفیدی روی برنج روی من است.
02:30
Maybe your boss or your supervisor is just  constantly looking over your shoulder,  
34
150520
5120
شاید رئیس یا سرپرست شما دائماً از روی شانه شما نگاه می‌کند،
02:35
constantly checking your work. It can be close  physically, but it can also mean—what would be—
35
155640
7800
دائماً کار شما را بررسی می‌کند. می‌تواند از نظر فیزیکی نزدیک باشد، اما می‌تواند به معنای - چه می‌شود- باشد،
02:43
David: I don't know if that's how I would use it.
36
163440
4320
دیوید: نمی‌دانم اینطوری از آن استفاده کنم یا نه.
02:47
Rachel: Okay.
37
167760
640
راشل: باشه.
02:48
David: Constantly looking over my shoulder.
38
168400
1620
دیوید: مدام از بالای شانه ام نگاه می کند.
02:50
Rachel: Oh, really? I think I would. If I felt like  
39
170020
3940
راشل: اوه، واقعا؟ من فکر می کنم من. اگر احساس می‌کردم
02:53
I was being observed constantly, like everything  I did, someone else was watching and judging,  
40
173960
5080
دائماً مرا زیر نظر می‌گیرند، مثل هر کاری  که انجام می‌دهم، شخص دیگری تماشا می‌کند و قضاوت می‌کند،
02:59
I might say, God. He's on me like white on rice.  But you think it's only with physical proximity.
41
179040
5160
شاید بگویم خدایا. او مثل سفیدی روی برنج روی من است. اما شما فکر می کنید این فقط با نزدیکی فیزیکی است.
03:04
David: Yeah. I think with that example,  
42
184200
2600
دیوید: آره. فکر می‌کنم با آن مثال،
03:06
I would say something more like, he's  all over me. Or he's really on my top.
43
186800
6520
می‌توانم چیزی بیشتر بگویم مانند، او همه‌جانبه من است. یا او واقعاً در اوج من است.
03:13
Rachel: Okay.
44
193320
810
راشل: باشه.
03:14
David: White on rice,  
45
194130
1230
دیوید: سفید روی برنج،
03:16
the thing that keeps popping into my  mind is a sports example. In football,  
46
196120
6200
چیزی که مدام به ذهنم خطور می کند یک نمونه ورزشی است. در فوتبال،
03:22
American football, one person’s  trying to get open and catch a pass,  
47
202320
3720
فوتبال آمریکایی، یک نفر سعی می‌کند باز شود و یک پاس بگیرد،
03:26
and the defender is right there behind them and  they can't even get open. Say, wow, that guys,  
48
206040
5480
و مدافع درست پشت سر آنهاست و حتی نمی‌توانند باز شوند. بگو، وای، بچه ها،
03:31
he's on him like white on rice. I do you  think about it in terms of physical proximity.
49
211520
5760
او مثل سفیدی روی برنج روی اوست. آیا شما از نظر نزدیکی فیزیکی به آن فکر می‌کنید.
03:37
Rachel: That's another great  
50
217280
880
راشل: این یک مثال عالی دیگر است
03:38
example, sports. It means to be extremely close to  somebody. Maybe touching them, all over them like  
51
218160
6120
، ورزش. این به معنای نزدیک بودن به یک نفر است. شاید دست زدن به آن‌ها، همه جا مثل
03:44
my son, my 18-month-old son was this morning. He  just didn't want to be far from Mama. The phrase  
52
224280
8760
پسرم، پسر 18 ماهه‌ام امروز صبح بود. او فقط نمی‌خواست از مامان دور باشد. عبارت
03:53
is white on rice. That may have been hard for you  to understand the way we were saying it, because  
53
233040
6880
روی برنج سفید است. ممکن است درک نحوه گفتن ما برای شما سخت باشد، زیرا
03:59
we were saying it all linked up, one phrase. White on rice. Then, there's a flap T there that's  
54
239920
6400
ما همه آن را به هم مرتبط می‌گفتیم، یک عبارت. سفید روی برنج سپس، یک فلپ T وجود دارد که
04:06
connecting white and on, and it becomes white on.  He was on me like white on rice. What does this  
55
246320
6760
سفید و روشن را به هم متصل می‌کند، و روی آن سفید می‌شود. مثل سفیدی روی برنج روی من بود. این به چه
04:13
mean? White, the color. Rice. We eat a lot of white rice here in American, more than  
56
253080
5640
معناست؟ سفید، رنگ. برنج. ما در اینجا به زبان آمریکایی برنج سفید زیادی می خوریم، بیشتر از
04:18
brown. We think of rice as being white. If  you say, he was on me like white on rice,  
57
258720
9480
قهوه ای. ما برنج را سفید می‌دانیم. اگر می‌گویید، او مثل سفیدی روی برنج روی من بود،
04:28
then that means he was all over me  like the color white is all over rice.
58
268200
7120
پس این بدان معناست که او همه جا روی من بود، مثل رنگ سفید که روی برنج است.
04:35
David: Yeah. The example that came up in your life this morning,   
59
275320
600
دیوید: آره. نمونه‌ای که امروز صبح در زندگی شما مطرح شد،
04:38
it was a physical proximity example. It makes me  think that that is maybe more how that's used.
60
278720
5080
نمونه‌ای از نزدیکی فیزیکی بود. این باعث می‌شود فکر کنم که شاید بیشتر از آن استفاده می‌شود.
04:43
Rachel: I think it is more how it's used,  
61
283800
1960
راشل: من فکر می‌کنم بیشتر نحوه استفاده از آن است،
04:45
but I'm just wondering if it's the only way that  it can be used. Then, my other question that I  
62
285760
4840
اما من فقط می‌پرسم که آیا این تنها راهی است که می‌توان از آن استفاده کرد. سپس، سوال دیگری که
04:50
asked was, can it only be used with people? Or  could you be like, my computer is on my desk  
63
290600
5120
پرسیدم این بود که آیا فقط می‌توان از آن برای افراد استفاده کرد؟ یا می‌توانید اینطور باشید که رایانه‌ام روی میز من
04:55
like white on rice? Does it ever make sense  for objects or for things that aren't people?
64
295720
6294
مانند سفیدی روی برنج است؟ آیا برای اشیاء یا چیزهایی که انسان نیستند، هیچ وقت معنی دارد؟
05:02
David: I don’t think so. No, because,  
65
302014
1026
دیوید: من اینطور فکر نمی کنم. نه، زیرا،
05:03
of course your computer’s on your desk.
66
303040
1520
مطمئناً رایانه‌تان روی میزتان است.
05:04
Rachel: No. I know  
67
304560
600
راشل: نه. می‌دانم که
05:05
that was a dumb example, but I just mean, if  I could think of a good example, then I would  
68
305160
5480
این یک مثال احمقانه بود، اما منظورم این است که اگر بتوانم به یک مثال خوب فکر کنم، می‌دانم
05:10
know that it could be used with objects. I'm  just wondering if it can be used with objects,  
69
310640
5360
که می‌توان از آن با اشیا استفاده کرد. من فقط نمی‌دانم که آیا می‌توان از آن با اشیا استفاده کرد،
05:16
or if the phrase white on rice is  really only ever used with people.
70
316000
3740
یا اینکه عبارت سفید روی برنج واقعاً فقط برای افراد استفاده می‌شود.
05:19
David: I really think it's for people.
71
319740
2100
دیوید: من واقعا فکر می کنم این برای مردم است.
05:21
Rachel: Okay. Can  
72
321840
1280
راشل: باشه. می‌توانی
05:23
you say...I’m getting dumb here  on purpose. Can you say, the  
73
323120
6680
بگویی... من اینجا از عمد خنگ می‌شوم. آیا می توانید بگویید،
05:29
rising sea level is on the city of Miami Beach  like white on rice? Now, there it's not people.
74
329800
6240
بالا آمدن سطح دریا در شهر ساحل میامی مانند سفیدی روی برنج است؟ حالا، آنجا مردم نیستند.
05:36
David: That's  
75
336040
1040
دیوید: این
05:37
absolutely something that no one would ever say.
76
337080
3240
کاملاً چیزی است که هیچ کس هرگز نمی گوید.
05:40
Rachel: Yeah, okay. The moral of the story is, yes, use  
77
340320
3640
راشل: آره، باشه. اخلاقیات داستان این است که، بله، از
05:43
white on rice with people only. Great examples.  A kid sitting on your lap that doesn't want to  
78
343960
5080
سفید روی برنج فقط با مردم استفاده کنید. نمونه های عالی بچه‌ای که روی بغلت نشسته و نمی‌خواهد
05:49
leave you alone. A defender all over somebody  who’s trying to win a game. White on rice. How  
79
349040
6440
تو را تنها بگذارد. یک مدافع در همه جای کسی که در تلاش برای بردن یک بازی است. سفید روی برنج
05:55
about butter up? Have you ever heard that? Again, it's a flap T in butter, just like  
80
355480
7400
کره چطور؟ آیا تا به حال آن را شنیده اید؟ باز هم، این یک فلپ T در کره است، درست مانند
06:02
white on. White on. Flap T in the word butter.  Butter up. Have you heard this before, David?
81
362880
7760
سفید روی آن. سفید روی. فلپ T در کلمه کره. کره بزنید. آیا قبلاً این را شنیده اید، دیوید؟
06:10
David: Yeah. That's a common one. I  
82
370640
3840
دیوید: آره. این یک مورد رایج است. من
06:14
would say it means that someone is trying to make  a big impression. Trying to—that's not quite it.  
83
374480
10560
می‌توانم بگویم این بدان معناست که کسی می‌خواهد تأثیر بزرگی بگذارد. تلاش برای - این کاملاً نیست.
06:25
Rachel: I think it's used a lot with kids and parents.
84
385040
3220
راشل: فکر می کنم برای بچه ها و والدین زیاد استفاده می شود.
06:28
David: Yeah. The kid is getting ready  
85
388260
1900
دیوید: آره. بچه در حال آماده شدن
06:30
to ask for something. The kid wants some money  to go out to watch a movie. They might be extra  
86
390160
6760
برای درخواست چیزی است. بچه مقداری پول می خواهد که برای تماشای فیلم بیرون برود. ممکن است قبل از اینکه از
06:36
nice and almost sweetly nice to their parent right  before they ask. They're trying to butter them up.
87
396920
5720
والدین خود بخواهند، بسیار خوب و تقریباً شیرین رفتار کنند . آنها سعی می کنند آنها را کره کنند.
06:42
Rachel: Yeah. More  
88
402640
800
راشل: آره.
06:43
nice than normal. They might say, oh,  mom, your hair looks so good today.
89
403440
5880
زیباتر از حالت عادی. ممکن است بگویند، اوه، مامان، امروز موهایت خیلی خوب به نظر می رسد.
06:49
David: Then, you might say,  
90
409320
840
دیوید: پس، ممکن است بگویید،
06:50
wait a minute, kid. You're just trying  to butter me up. What are you asking for?
91
410160
3880
یک دقیقه صبر کن، بچه. تو فقط سعی می‌کنی به من کمک کنی. چه چیزی می خواهید؟
06:54
Rachel: Exactly. What  
92
414040
1040
راشل: دقیقا. چه
06:55
do you want? I want money for the movie.  Okay, butter up is to compliment someone,  
93
415080
5840
می خواهید؟ من برای فیلم پول می خواهم. بسیار خوب، این است که از کسی تعریف کنید،
07:00
to be extra, extra nice, because you want to ask  for something. I could also say, I'm going to be  
94
420920
6360
خیلی خوب باشید، زیرا می خواهید چیزی بخواهید. همچنین می‌توانم بگویم،
07:07
asking for a raise at my next meeting with my  boss, so I'm trying to butter him up this week.
95
427280
5000
در جلسه بعدی با رئیسم درخواست افزایش حقوق می‌کنم ، بنابراین سعی می‌کنم این هفته به او کمک کنم.
07:12
David: Mm-hmm. Where does this one come from?
96
432280
3160
دیوید: مممم. این یکی از کجا می آید؟
07:15
Rachel: I really  
97
435440
560
راشل: واقعاً
07:16
don’t know. That's for a whole  other podcast. Origins of—
98
436000
4440
نمی‌دانم. این برای یک پادکست کاملاً دیگر است. خاستگاه-
07:20
David: Well,  
99
440440
760
دیوید: خب،
07:21
it's maybe—a piece of toast is a lot  more attractive if it's got butter on it.
100
441200
6160
شاید - یک تکه نان تست اگر روی آن کره باشد بسیار جذاب تر است.
07:27
Rachel: That's true. Dry toast.
101
447360
2160
راشل: این درست است. نان تست خشک.
07:29
David: Dry toast.
102
449520
334
07:29
Rachel: Not that interesting.
103
449854
1740
دیوید: نان تست خشک.
راشل: چندان جالب نیست.
07:31
David: But you butter up that toast,  
104
451594
1166
دیوید: اما شما آن نان تست را با کره درست می کنید،
07:32
and it starts looking real good. Rachel: 
105
452760
1720
و شروع به ظاهر خوب می کند. راشل:
07:34
Okay. Maybe that's it, but definitely, if  you're listening out there, do not start  
106
454480
3880
باشه. شاید همین باشد، اما قطعاً، اگر در حال گوش دادن به بیرون هستید، شروع به
07:38
retelling that as the definite story, but  David’s just guessing. Tough cookie. Another  
107
458360
7360
بازگویی آن به عنوان داستان قطعی نکنید، بلکه دیوید فقط حدس می‌زند. کوکی سخت یکی دیگر از مواردی
07:45
one that everyone uses, everyone knows. Maybe  not everyone uses, but everyone knows this.
108
465720
5680
که همه از آن استفاده می کنند، همه می دانند. شاید همه استفاده نکنند، اما همه این را می‌دانند.
07:51
David: Can you use that  
109
471400
1000
دیوید: می‌توانید از آن مثال استفاده کنید
07:52
example? Give an example where you would say that.
110
472400
2360
؟ یک مثال بزنید که در آن می گویید.
07:54
Rachel: Yeah. Let's  
111
474760
1440
راشل: آره. بیایید
07:56
say it's sports. We use a lot of idioms  with sports, but let's say someone’s in a  
112
476200
6640
بگوییم این ورزش است. ما از اصطلاحات بسیاری برای ورزش استفاده می‌کنیم، اما فرض کنید فردی در
08:02
bike race or something and they fall. They  wipe out and get back up and start cycling  
113
482840
5160
مسابقه دوچرخه‌سواری یا چیزی دیگر است و سقوط می‌کند. آنها پاک می شوند و دوباره بلند می شوند و دوباره شروع به دوچرخه سواری می کنند
08:08
again. You might say, you know what? She's  a tough cookie. She got right back in there.
114
488000
4680
. ممکن است بگویید، می دانید چیست؟ او یک کلوچه سخت است. او همان جا برگشت.
08:12
David: Yeah. That's right.
115
492680
1520
دیوید: آره. درست است.
08:14
Rachel: You were looking really confused for a minute.
116
494200
2794
راشل: برای یک دقیقه واقعا گیج به نظر می رسیدی.
08:16
David: I was not sure where  
117
496994
646
دیوید: مطمئن نبودم که
08:17
you were going with that, but yeah.  That's true. She's a tough cookie.
118
497640
3100
با آن به کجا می روی، اما بله. این درست است. او یک کلوچه سخت است.
08:20
Rachel: She's a tough  
119
500740
740
راشل: او یک کوکی سخت است
08:21
cookie. She fell. She got a little injured,  and she jumped right back on her bike.
120
501480
4800
. او افتاد. او کمی مجروح شد و بلافاصله با دوچرخه‌اش به عقب پرید.
08:26
David: Yeah. I think it  
121
506280
800
دیوید: آره. من فکر می‌کنم به این
08:27
means that that person is really difficult  to dissuade from whatever they're doing.
122
507080
6880
معنی است که منصرف کردن آن شخص از هر کاری که انجام می‌دهد واقعاً دشوار است.
08:33
Rachel: I think I means, also, that they're really feisty.  
123
513960
6560
راشل: فکر می‌کنم منظورم این است که آنها واقعاً تندخو هستند.
08:40
They're go-getters. They're not going to just—  one little thing is not going to get in their way.
124
520520
3940
اونا اهل رفتن هستن آنها فقط نمی‌خواهند— یک چیز کوچک سر راهشان قرار نمی‌گیرد.
08:44
David: They're  
125
524460
260
08:44
going to persevere. They're a tough cookie.
126
524720
1680
دیوید: آنها
پشتکار خواهند داشت. آنها یک کلوچه سخت هستند.
08:46
Rachel: Yeah, exactly. Persevere.  
127
526400
2280
راشل: آره، دقیقا. استقامت کنید.
08:48
Can you think of another example sentence or  situation where you might use tough cookie?
128
528680
5760
آیا می‌توانید جمله یا موقعیت دیگری را در نظر بگیرید که ممکن است از کوکی سخت استفاده کنید؟
08:54
David: Let's see. This is another work example. If your  
129
534440
4600
دیوید: ببینیم. این یک نمونه کار دیگر است. اگر
08:59
boss is really difficult to get along with and  hard to get cooperation from, you might say to one  
130
539040
8920
کنار آمدن با رئیس‌تان واقعاً سخت است و همکاری با او سخت است، ممکن است به یکی
09:07
of your co-workers, yeah, she's a tough cookie. I was trying to talk to her about taking off next  
131
547960
7680
از همکارانتان بگویید، بله، او شیرینی سختی است. من سعی می کردم با او در مورد پرواز هفته آینده صحبت کنم
09:15
week and she said no right  away. She's a tough cookie.
132
555640
3860
و او فوراً نه گفت . او یک کلوچه سخت است.
09:19
Rachel: So,  
133
559500
500
راشل: بنابراین،
09:20
not only does she persevere and work  hard, but she wants you to as well.
134
560000
3760
او نه تنها پشتکار می‌کند و سخت کار می‌کند، بلکه از شما نیز می‌خواهد.
09:23
David: Yeah. Or  
135
563760
1120
دیوید: آره. یا
09:24
just that she's unmovable. I tried to  say, well, I have this opportunity to  
136
564880
5640
فقط اینکه او غیرقابل حرکت است. سعی کردم بگویم، خوب، من این فرصت را دارم که
09:30
go do this really fun thing. Can I have the  day off? Nope. Sorry. You've got to be here.
137
570520
5840
بروم این کار واقعاً سرگرم کننده را انجام دهم. آیا می توانم یک روز تعطیل داشته باشم؟ نه متاسفم تو باید اینجا باشی
09:36
Rachel: Once she’s  
138
576360
840
راشل: وقتی
09:37
made up her mind about something, she's  going to be a real hardliner about it?
139
577200
5480
تصمیمش را در مورد چیزی بگیرد، در مورد آن واقعاً تندرو خواهد بود؟
09:42
David: Yep.
140
582680
780
دیوید: بله.
09:43
Rachel: Okay. Here's  
141
583460
660
راشل: باشه. این
09:44
another cookie one. That's the way the cookie  crumbles. This is like saying, sometimes things  
142
584120
7480
یک کوکی دیگر است. این روشی است که کوکی خرد می‌شود. این مانند این است که بگوییم، گاهی اوقات همه چیز
09:51
in life don’t go exactly the way you want  them to, but you still have to deal with it.
143
591600
4820
در زندگی دقیقاً آنطور که می‌خواهید پیش نمی‌رود ، اما همچنان باید با آن کنار بیایید.
09:56
David: Yeah. That's just the way the cookie crumbles.
144
596420
2740
دیوید: آره. این فقط روشی است که کوکی خرد می شود.
09:59
Rachel: Right. I should  
145
599160
1960
راشل: درسته در
10:01
say here that I don’t think you would say this  if something really devastating had happened,  
146
601120
6240
اینجا باید   بگویم که فکر نمی‌کنم اگر چیزی واقعاً ویرانگر اتفاق می‌افتد، این را نمی‌گویید،
10:07
even though devastating things do happen  in life and you can't avoid it. You would  
147
607360
4200
حتی اگر اتفاقات ویرانگری در زندگی رخ می‌دهد و شما نمی‌توانید از آن اجتناب کنید. شما
10:11
never say to somebody if their mom died,  well, that's the way the cookie crumbles,  
148
611560
5520
هرگز به کسی نمی گویید اگر مادرش بمیرد، خوب، این شکلی است که کوکی از بین می رود،
10:17
because it's like saying deal with it. Go with  the flow. Figure it out. It's not showing a  
149
617080
6000
زیرا مثل این است که بگوییم با آن کنار بیایید. با جریان حرکت کنید. آن را دریابید. این نشان دهنده
10:23
whole lot of compassion for the other person’s  situation or complaint. It's really only used for  
150
623080
6240
دلسوزی کامل برای موقعیت یا شکایت فرد مقابل نیست. این واقعاً فقط برای
10:30
mild situations where someone is mildly  disappointed or annoyed, would you say, David?
151
630080
5420
موقعیت‌های خفیف استفاده می‌شود که در آن فردی خفیف ناامید یا آزرده می‌شود، می‌گویید، دیوید؟
10:35
David: Yeah. I think that's  
152
635500
1060
دیوید: آره. فکر می‌کنم این
10:36
absolutely right. You want to be careful with this  one. You would come off being pretty insensitive.
153
636560
6160
کاملاً درست است. می‌خواهید با این یکی مراقب باشید . خیلی بی احساس بودن.
10:42
Rachel: I feel like as a parent, this is a phrase  
154
642720
3960
راشل: من به‌عنوان یک والدین احساس می‌کنم، این عبارتی است   که
10:46
I might use a lot when the kid is complaining  about, something didn't go the way he wanted it  
155
646680
5480
ممکن است وقتی کودک از آن شکایت می‌کند زیاد استفاده کنم، چیزی آنطور که او می‌خواست پیش نمی‌رفت
10:52
to. For example, let's say Stoney has a teacher  who’s maybe not that friendly. He doesn't like  
156
652160
8960
. برای مثال، فرض کنید استونی معلمی دارد که شاید چندان دوستانه نباشد. او
11:01
him or her all that much. He liked the teacher  before so much more. I might say, you know Stoney,  
157
661120
5640
آنقدرها او را دوست ندارد. او معلم را خیلی بیشتر دوست داشت. می‌توانم بگویم، استونی را می‌شناسی،
11:06
that's the way the cookie crumbles. Sometimes  you're not going to like everybody that you have  
158
666760
3920
کوکی به این شکل خرد می‌شود. گاهی اوقات، قرار نیست از همه کسانی که باید
11:10
to deal with, but you have to figure it out. David: 
159
670680
2400
با آنها سر و کار داشته باشید، خوشتان بیاید، اما باید آن را بفهمید. دیوید:
11:13
Yeah. I agree. That was coming up for  me too, is a parent talking to a kid,  
160
673080
5320
آره. موافقم این برای من هم پیش می‌آمد، این است که والدینی با کودکی صحبت می‌کنند،
11:18
where the kid may think that it's a really  big deal. It's the end of the world.
161
678400
4560
جایی که کودک ممکن است فکر کند که این واقعاً مشکل بزرگی است. آخر دنیاست
11:22
Rachel: Super unfair.
162
682960
820
راشل: فوق العاده ناعادلانه.
11:23
David: The worst thing just  
163
683780
980
دیوید: بدترین اتفاقی که
11:24
happened to me, Mom. Well, you know, that's just  the way the cookie crumbles. You can deal with it.
164
684760
5740
برای من افتاد، مامان. خوب، می دانید، این روشی است که کوکی خرد می شود. شما می توانید با آن مقابله کنید.
11:30
Rachel: Yep. You'll figure it out. The phrase  
165
690500
2940
راشل: بله. شما آن را دریابید. عبارت
11:33
no use in crying over spilled milk. Now, this  phrase means if something has already happened,  
166
693440
6120
در گریه کردن روی شیر ریخته شده کاربرد ندارد. اکنون، این عبارت به این معنی است که اگر چیزی قبلاً اتفاق افتاده است،
11:39
even if it's not great, if you can't do anything  to fix it because it's done, then rather than  
167
699560
5440
حتی اگر عالی نباشد، اگر نمی‌توانید کاری انجام دهید تا آن را درست کنید زیرا آن کار تمام شده است، به جای
11:45
crying about it, move on. Find the positive in it,  or even just forget about it. It already happened.
168
705000
8100
گریه کردن برای آن، ادامه دهید. نکات مثبت را در آن پیدا کنید، یا حتی آن را فراموش کنید. قبلاً اتفاق افتاده است.
11:53
David: Right.  
169
713100
700
11:53
There's no way to put the spilled  milk back in the milk container.
170
713800
3000
دیوید: درست است.
هیچ راهی برای برگرداندن شیر ریخته شده در ظرف شیر وجود ندارد.
11:56
Rachel: Right. Now, one thing that,  
171
716800
2440
راشل: درسته حالا، یک چیز این است که
11:59
when I had Stoney, when I first had Stoney and he  was a little baby, I saw in some online groups a  
172
719840
5920
وقتی استونی داشتم، وقتی برای اولین بار استونی را به دنیا آوردم و او بچه‌ای کوچک بود، در برخی از گروه‌های آنلاین دیدم که
12:05
lot of moms were saying, whoever made up this  phrase did not ever breastfeed their kid.
173
725760
6220
مادران زیادی می‌گفتند، هرکسی این عبارت را ساخته بود هرگز به بچه‌اش شیر نداد.
12:11
David: That's right.
174
731980
1020
دیوید: درست است.
12:13
Rachel: Because if they dropped a bottle  
175
733000
2600
راشل: زیرا اگر آنها یک بطری
12:15
of breastmilk and it spilled, sometimes that can  be really devastating if you don’t have that much  
176
735600
4920
شیر مادر بریزند و ریخته شود، گاهی اوقات اگر آنقدر شیر مادر نداشته باشید، می تواند واقعاً ویرانگر باشد
12:20
breastmilk. That's probably more than I needed to  mention, the word breastmilk on the podcast. But  
177
740520
7680
. این احتمالاً بیشتر از آن چیزی است که باید ذکر کنم، کلمه شیر مادر در پادکست. اما
12:28
the whole point is, usually milk is not a very  precious thing, and if it spills, no big deal.
178
748200
6840
نکته اصلی این است که شیر معمولاً چیز گرانبهایی نیست و اگر بریزد، چیز مهمی نیست.
12:35
David: Yeah. Right.
179
755040
2120
دیوید: آره. درسته
12:37
Rachel: Let me think of an example when I might use this  
180
757160
2040
راشل: اجازه دهید به مثالی فکر کنم که ممکن است از این عبارت استفاده کنم
12:39
phrase. Here's an example. Let's say we're out to  dinner and you know the restaurant, you love the  
181
759200
8280
. در اینجا یک مثال است. فرض کنید برای شام بیرون آمده‌ایم و شما رستوران را می‌شناسید، عاشق
12:47
restaurant, but you decide to try something  new off the menu you've never had before,  
182
767480
4120
رستوران هستید، اما تصمیم می‌گیرید از منوی غذایی چیز جدیدی امتحان کنید که قبلاً هرگز نخورده‌اید،
12:51
because you want to experiment, and you don’t like  it very much. You might be complaining about, man,  
183
771600
6680
زیرا می‌خواهید آزمایش کنید و آن را خیلی دوست ندارید  بسیار شما ممکن است از این شکایت کنید، مرد،   ای
12:58
I just wish I'd gotten the pizza. I know I love  the pizza. I could maybe say, well, there's no  
184
778280
4800
کاش پیتزا را می گرفتم. می دانم که عاشق پیتزا هستم. شاید بتوانم بگویم، خوب،
13:03
use in crying over spilled milk. You have a  meal. We're out to eat. Let's just enjoy it.  
185
783080
5440
گریه کردن روی شیر ریخته شده فایده ای ندارد. شما یک وعده غذایی دارید. ما بیرون برای خوردن هستیم فقط از آن لذت ببریم.
13:08
David: Yeah. That's a good example.
186
788520
1680
دیوید: آره. این یک مثال خوب است.
13:10
Rachel: Again, just like  
187
790200
1680
راشل: باز هم، درست مانند   که
13:11
that's the way the cookie crumbles, you wouldn't  use this if something serious had gone wrong.
188
791880
5600
کوکی به این شکل خرد می‌شود، اگر مشکل جدی پیش آمده باشد، از آن استفاده نمی‌کنید.
13:17
David: Right.
189
797480
1590
دیوید: درست است.
13:19
Rachel: What about  
190
799070
890
13:19
piece of cake? Piece of cake. I'm taking  the word of there, and I'm reducing it to  
191
799960
5880
راشل:
تکه کیک چطور؟ تکه کیک. من حرف از آنجا را می‌پذیرم، و آن را
13:25
just the schwa. You wouldn't have to, but a  lot of people would say that. Piece of cake.
192
805840
4700
فقط به schwa تقلیل می‌دهم. شما مجبور نیستید، اما بسیاری از مردم این را می گویند. تکه کیک.
13:30
David: It's a piece of cake.
193
810540
1220
دیوید: این یک تکه کیک است.
13:31
Rachel: It's a piece of cake. What's that mean?
194
811760
2800
راشل: این یک تکه کیک است. این یعنی چی؟
13:34
David: Simple. Easy. No problem.
195
814560
2140
دیوید: ساده. آسان. مشکلی نیست.
13:36
Rachel: Yeah, right.
196
816700
1860
راشل: آره، درسته.
13:38
David: An example of  
197
818560
800
دیوید: مثالی از
13:39
that would be, let's say you're in school  and you have a test, and after the test,  
198
819360
7400
آن می‌تواند این باشد، فرض کنید شما در مدرسه هستید و یک آزمون دارید، و بعد از امتحان،
13:46
you felt like it went really well. It wasn't that  hard. You say, ah, that test was a piece of cake.
199
826760
4880
احساس کردید که واقعاً خوب پیش رفته است. آنقدرها سخت نبود. شما می گویید، آه، آن آزمایش یک تکه کیک بود.
13:51
Rachel: And hopefully,  
200
831640
800
راشل: و امیدوارم
13:52
your friend agrees too, because if someone hears  you saying that and they struggled with it,  
201
832440
3800
دوست شما نیز موافق باشد، زیرا اگر کسی این حرف شما را بشنود و با آن مشکل داشته باشد،
13:56
they might be thinking, oh,  man. I'm not good at this.
202
836240
4340
ممکن است فکر کند، اوه، مرد. من در این کار خوب نیستم.
14:00
David: That's right.
203
840580
1280
دیوید: درست است.
14:01
Rachel: Okay. I have two more  
204
841860
2020
راشل: باشه. من دو
14:03
cake idioms for you, David. Have your cake and eat  it, too. This is when you want more than one good  
205
843880
9360
اصطلاح کیک دیگر برایت دارم، دیوید. کیک خود را بخورید و آن را هم بخورید. این زمانی است که شما بیش از یک
14:13
thing for yourself. I think the phrase is often,  you can't. You can't have your cake and eat it,  
206
853240
6120
چیز خوب را برای خود می خواهید. من فکر می‌کنم اغلب این عبارت است، نمی‌توانی. شما هم نمی توانید کیک خود را بخورید و بخورید
14:19
too. David: 
207
859360
1320
. دیوید:
14:20
Yeah. I think that's right. It  comes in the negative like that.
208
860680
2420
آره. من فکر می کنم درست است. به این صورت منفی است.
14:23
Rachel: Or you could say,  
209
863100
820
14:23
I want to have my cake and eat it, too.
210
863920
1640
راشل: یا می‌توانید بگویید،
من هم می‌خواهم کیکم را بخورم و آن را بخورم.
14:25
David: No.
211
865560
660
دیوید: نه.
14:26
Rachel: You would never say that?
212
866220
1780
راشل: هرگز این را نمی گویی؟
14:28
David: 
213
868000
1160
دیوید:
14:29
Maybe, but that would be much more rare. It's  usually you can't have your cake and eat it, too.
214
869160
5580
شاید، اما این خیلی نادرتر است. معمولاً نمی‌توانید کیک خود را بخورید و بخورید.
14:34
Rachel: Right.  
215
874740
540
راشل: درسته
14:35
It's like if you've just gotten something,  don’t necessarily ask for something else.
216
875280
4420
مثل این است که اگر به تازگی چیزی به دست آورده‌اید، لزوماً چیز دیگری نخواهید.
14:39
David: Yeah. Don’t  
217
879700
700
دیوید: آره.
14:40
get greedy. You've got it.  Don’t try to get even more.
218
880400
5160
حریص نشوید. شما آن را دریافت کرده اید. برای بدست آوردن بیشتر تلاش نکنید.
14:45
Rachel: 
219
885560
800
راشل:
14:46
An example of this would be if your kid wants  to borrow your car and you've decided, okay. I'm  
220
886360
5480
نمونه‌ای از این می‌تواند این باشد که فرزندتان بخواهد ماشین شما را قرض بگیرد و شما تصمیم گرفته‌اید، باشه.
14:51
going to give him the keys. He can borrow my car  for the evening. Then he says, also, can I have 
221
891840
5200
کلیدها را به او می دهم. او می‌تواند ماشین مرا برای عصر قرض بگیرد. سپس می‌گوید، آیا می‌توانم
14:57
$50 extra, because we're going to do this  thing? You might say, no way. You can't  
222
897040
4720
50 دلار اضافی داشته باشم، زیرا ما این کار را انجام می‌دهیم؟ ممکن است بگویید، به هیچ وجه. شما هم نمی توانید
15:01
have your cake and eat it, too. You already  got the car. I'm not giving you more money.
223
901760
3980
کیک خود را بخورید و بخورید. شما قبلاً ماشین را دریافت کرده‌اید. من به شما پول بیشتری نمی دهم.
15:05
David: It's a  
224
905740
860
دیوید: این یک
15:06
perfect example. The kid’s pushing their luck.
225
906600
2560
مثال عالی است. بچه به شانس خود فشار می آورد.
15:09
Rachel: Yeah.
226
909160
512
15:09
David: I guess that's another idiom,  
227
909672
1528
راشل: آره.
دیوید: حدس می‌زنم این یک اصطلاح دیگر باشد،
15:11
but yeah. They already got  the yes on the car. It's like,  
228
911200
4680
اما بله. آنها قبلاً رای ماشین را گرفته‌اند. مثل این است که به
15:15
leave well enough alone. Is that another  idiom? It's hard to explain idioms without  
229
915880
4600
اندازه کافی خوب رها کنید. آیا این یک اصطلاح دیگر است؟ توضیح اصطلاحات بدون
15:20
other idioms. You got the car for the night.  Don’t try to have your cake and eat it, too.
230
920480
5980
اصطلاحات دیگر دشوار است. ماشین رو برای شب گرفتی سعی نکنید کیک خود را نیز بخورید و آن را بخورید.
15:26
Rachel: Yeah. Don’t push it. Don’t ask for  
231
926460
1980
راشل: آره. آن را فشار ندهید.
15:28
too much once you've already gotten something.  The icing on the cake. Another cake idiom.
232
928440
7140
وقتی قبلاً چیزی به دست آورده اید، بیش از حد درخواست نکنید. بستنی روی کیک. یک اصطلاح کیک دیگر.
15:35
David: Who knew? So many cake idioms.  
233
935580
2380
دیوید: کی میدونست؟ اصطلاحات کیک بسیار زیاد است.
15:37
Rachel: So many cake idioms.  
234
937960
2360
راشل: اصطلاحات کیک بسیار زیاد است.
15:40
Icing on the cake is when something is already  great and then something else awesome happens.
235
940320
5320
روی کیک زمانی اتفاق می‌افتد که چیزی از قبل عالی است و بعد اتفاق شگفت‌انگیز دیگری رخ می‌دهد.
15:45
David: Yeah.
236
945640
660
دیوید: آره.
15:46
Rachel: For example,  
237
946300
820
راشل: برای مثال،
15:47
let's say we're on vacation. We're visiting  friends in the town where we went to college.  
238
947120
7640
فرض کنید در تعطیلات هستیم. ما در شهری که به دانشگاه رفتیم، به دیدن دوستان هستیم.
15:54
We're having a great time, and then we run into a  friend we didn't expect to see who’s also in town.  
239
954760
4680
ما اوقات خوبی را سپری می‌کنیم، و سپس با دوستی مواجه می‌شویم که انتظار نداشتیم ببینیم که او نیز در شهر است.
15:59
We say, oh, my God. This was the best evening, and  running into you is just the icing on the cake.
240
959440
5320
ما می گوییم خدای من. این بهترین عصر بود، و برخورد با تو فقط یک میل روی کیک است.
16:04
David: Yeah. Or,  
241
964760
1800
دیوید: آره. یا،
16:06
this just happened to us in New York last weekend.  We were having a great afternoon and we reached  
242
966560
4840
این اتفاق آخر هفته گذشته در نیویورک برای ما افتاد. بعدازظهر خوبی را سپری می‌کردیم و در
16:11
out to a friend last-minute and didn't even know  if they were in town, because they travel a lot.  
243
971400
6040
آخرین لحظه با یکی از دوستان تماس گرفتیم و حتی نمی‌دانستیم که در شهر هستند یا نه، زیرا آنها زیاد سفر می‌کنند.
16:17
She was in town. She came and met us, and we  had that great afternoon. We were having a  
244
977440
5080
او در شهر بود. او آمد و ما را ملاقات کرد و آن بعد از ظهر عالی را سپری کردیم.
16:22
great day and a great weekend anyway, but having  her show up, that was just the icing on the cake.
245
982520
5020
به هر حال ما یک روز عالی و یک آخر هفته عالی را سپری می‌کردیم، اما حضور او، این فقط روی کیک بود.
16:27
Rachel: It really was. It was unplanned and—
246
987540
3340
راشل: واقعا همینطور بود. برنامه ریزی نشده بود و-
16:30
David: Serendipitous.
247
990880
1500
دیوید: سرگردان.
16:32
Rachel: Very. Yeah.  
248
992380
1380
راشل: خیلی آره
16:33
It was just wonderful to sit down with  her. It was the icing on the cake. The  
249
993760
4400
خیلی عالی بود که با او بنشینم. این شیرینی روی کیک بود. این
16:38
idiom not my cup of tea. Tea here, it's a  drink. It's not food, but it's all related.  
250
998160
5640
اصطلاح نه فنجان چای من. چای اینجا، یک نوشیدنی است. این غذا نیست، اما همه چیز مرتبط است.
16:43
Food and idioms podcast. No. Food and drink  idioms podcast. If it's not my cup of tea,  
251
1003800
8040
پادکست غذا و اصطلاحات. نه. پادکست اصطلاحات غذا و نوشیدنی . اگر این فنجان چای من نیست،
16:51
that means I understand other people like it. I  get it as a thing, but I don’t personally like it.
252
1011840
7800
به این معنی است که می فهمم دیگران آن را دوست دارند. من آن را به عنوان یک چیز می‌دانم، اما شخصاً آن را دوست ندارم.
16:59
David: Right.
253
1019640
1120
دیوید: درست است.
17:00
Rachel: I could say, sports.  
254
1020760
2320
راشل: می توانم بگویم، ورزش.
17:03
Not my cup of tea. I don’t like watching them.  I don’t like playing them. It's not my thing.
255
1023080
4600
نه فنجان چای من من دوست ندارم آنها را تماشا کنم. من دوست ندارم آنها را بازی کنم. این کار من نیست.
17:07
David: Right. You  
256
1027680
760
دیوید: درست است. شما
17:08
understand that other people get a  lot out of it and really enjoy it,  
257
1028440
2720
می‌دانید که دیگران از آن بهره‌های زیادی می‌برند و واقعاً از آن لذت می‌برند،
17:11
but it's not your thing. It's not  for you. It's not your cup of tea.  
258
1031160
3560
اما این موضوع شما نیست. این برای شما نیست. این فنجان چای شما نیست.
17:14
Rachel: Yeah.
259
1034720
1240
راشل: آره.
17:15
David: It would maybe come up even more in a more—things  
260
1035960
4560
دیوید: شاید در مواردی بیشتر پیش بیاید - چیزهایی
17:21
that are a little bit less commonplace. Maybe a  certain cuisine that's a little bit more abnormal  
261
1041680
9680
که کمی کمتر رایج هستند. شاید یک غذای خاص که برای آمریکایی‌ها کمی غیرعادی‌تر باشد
17:31
for Americans. You and I love to make Ethiopian  food. I have a really good friend who was born  
262
1051360
7440
. من و شما عاشق درست کردن غذاهای اتیوپیایی هستیم. من یک دوست واقعاً خوب دارم که در اتیوپی به دنیا آمده است
17:38
in Ethiopia, and I've learned to make Ethiopian  food. That's a pretty unique cuisine. Some of  
263
1058800
4800
و یاد گرفته ام که غذای اتیوپیایی درست کنم . این یک غذای کاملا منحصر به فرد است. برخی از
17:43
it's really spicy. If we were having a party  and that was the food that we served, somebody  
264
1063600
7680
آن‌ها واقعاً تند هستند. اگر مهمانی می‌گرفتیم و این غذایی بود که سرو کردیم، یکی
17:51
after that party might say, yeah, that was okay,  but that food just really isn't my cup of tea.
265
1071280
6720
بعد از آن مهمانی ممکن بود بگوید، بله، اشکالی ندارد، اما آن غذا واقعاً فنجان چای من نیست.
17:58
Rachel: Yeah. Injera isn't my cup of tea.
266
1078000
2400
راشل: آره. Injera فنجان چای من نیست.
18:00
David: I don't  
267
1080400
640
دیوید: نمی
18:01
know how anybody could think that,  but hypothetically, that's possible.
268
1081040
3300
دانم چگونه کسی می تواند چنین فکر کند، اما به طور فرضی، این امکان پذیر است.
18:04
Rachel: We love Ethiopian food.
269
1084340
2540
راشل: ما عاشق غذاهای اتیوپیایی هستیم.
18:06
David: Mm-hmm.
270
1086880
750
دیوید: مممم.
18:07
Rachel: So good. I have a couple egg idioms for you.
271
1087630
5490
راشل: خیلی خوب. من چند اصطلاح تخم مرغی برای شما دارم.
18:13
David: Okay.
272
1093120
920
دیوید: باشه.
18:14
Rachel: How about to egg someone on?
273
1094040
2760
راشل: چطور می خواهی کسی را تخم مرغ کنی؟
18:16
David: That's right.  
274
1096800
1000
دیوید: درست است.
18:17
You're egging them on. You're antagonizing  them. You're trying to get under their skin.
275
1097800
6160
شما آنها را تخم می زنید. شما با آنها مخالفت می کنید . داری سعی میکنی زیر پوستشون بری
18:23
Rachel: Yeah. Also, it could  
276
1103960
3320
راشل: آره. همچنین،
18:27
be used if you're trying to get someone to do  something that they probably shouldn't be doing.
277
1107280
3500
اگر می‌خواهید کسی را وادار به انجام کاری کنید که احتمالاً نباید انجام می‌داد، می‌توان از آن استفاده کرد.
18:30
David: Yeah. You're trying to provoke  
278
1110780
1220
دیوید: آره. شما سعی می کنید آنها را تحریک کنید
18:32
them. Get some movement going. Rachel: 
279
1112000
3800
. کمی حرکت کنید راشل:
18:35
Let's come up with an example. Let's say  your kid did something kind of reckless,  
280
1115800
3080
بیایید مثالی بزنیم. فرض کنید کودک شما کاری بی‌ملاحظه انجام داد،
18:38
not good. Maybe your kid shoplifted a little  something. You would say, why would you do  
281
1118880
5680
خوب نبود. شاید فرزندتان چیزی کوچک از مغازه دزدیده باشد . می گویید، چرا این کار را انجام می دهید
18:44
that? Your kid might say, everyone was  egging me on. They all told me to do it.
282
1124560
5160
؟ ممکن است فرزند شما بگوید، همه مرا تشویق می کردند. همه به من گفتند این کار را بکن.
18:49
David: Right. Someone was provoking them,  
283
1129720
2320
دیوید: درست است. یک نفر آنها را تحریک می کرد،
18:52
was applying some peer pressure. You were  egging them on. That's a weird one. Egg someone  
284
1132040
6800
فشار همسالان را اعمال می کرد. داشتی آنها را تحریک می‌کردی. این یک مورد عجیب است. تخم مرغ
18:58
on. That makes no sense to me as a native  speaker. Why are those words together?
285
1138840
6560
روی. این برای من به عنوان یک زبان مادری معنی ندارد . چرا این کلمات با هم هستند؟
19:05
Rachel: We just  
286
1145400
680
راشل: ما فقط
19:06
looked up the definition here,  and David, what does it mean?
287
1146080
5100
تعریف را اینجا جستجو کردیم، و دیوید، معنی آن چیست؟
19:11
David: I definitely  
288
1151180
1060
دیوید: مطمئناً به
19:12
just learned something new. To egg someone  on. Egg in this context is actually not a  
289
1152240
6320
تازگی چیز جدیدی یاد گرفتم. برای تخمک زدن به کسی . تخم مرغ در این زمینه در واقع
19:18
food idiom at all. It is short for the word  exhort, which means to provoke into action,  
290
1158560
6560
اصلاً یک اصطلاح غذایی نیست. مخفف کلمه اصرار است که به معنای تحریک کردن به عمل،
19:25
to move into action. To egg someone  on is to exhort them to do something.
291
1165120
4260
حرکت به عمل است. تشویق کردن به کسی به معنای تشویق او به انجام کاری است.
19:29
Rachel: So, it's just short for exhort.
292
1169380
2000
راشل: بنابراین، این فقط مختصر است برای تشویق.
19:31
David: Yeah. This is in the wrong podcast.
293
1171380
4160
دیوید: آره. این در پادکست اشتباه است.
19:35
Rachel: Okay. I'm  
294
1175540
1220
راشل: باشه. می‌خواهم
19:36
going to move it from the  food idioms podcast to the—
295
1176760
2960
آن را از پادکست اصطلاحات غذایی به پادکست-
19:39
David: Abbreviated—
296
1179720
960
دیوید: مخفف-
19:40
Rachel: Shortening of words.
297
1180680
2021
راشل: کوتاه کردن کلمات منتقل کنم.
19:42
David: Words.
298
1182701
12
19:42
Rachel: Podcast.
299
1182713
447
دیوید: کلمات.
راشل: پادکست.
19:43
David: Podcast. That one will be popular.  
300
1183160
2740
دیوید: پادکست. آن یکی محبوب خواهد شد.
19:45
Rachel: Okay. I said I had more than one egg  
301
1185900
2100
راشل: باشه. گفتم بیش از یک اصطلاح تخم مرغ دارم
19:48
idiom. Now, this one, I know is related to eggs,  and that is to put all your eggs in one basket.
302
1188000
7340
. حالا، این یکی، می دانم که مربوط به تخم مرغ است، و آن این است که همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار دهید.
19:55
David: Yeah. That's pretty clear,  
303
1195340
1860
دیوید: آره. این کاملاً واضح است،
19:57
right? If you are carrying around some  eggs and they're all in one basket and  
304
1197200
7560
درست است؟ اگر تعدادی تخم‌مرغ حمل می‌کنید و همه آن‌ها در یک سبد هستند و
20:04
you drop that basket, there go all your  eggs. They're all going to break. But if  
305
1204760
3680
آن سبد را رها می‌کنید، همه تخم‌های شما به آنجا می‌روند . همه آنها در حال شکستن هستند. اما اگر از
20:08
you use a couple different baskets, you drop  one basket, you've still got some eggs left.
306
1208440
4460
چند سبد مختلف استفاده کنید، یک سبد را رها کنید، هنوز مقداری تخم مرغ باقی مانده است.
20:12
Rachel: Yeah. It's usually used as a warning. Don’t do  
307
1212900
3740
راشل: آره. معمولاً به عنوان یک هشدار استفاده می شود.
20:16
this. Don’t put all your eggs in one basket. For  example, if you're investing for your retirement,  
308
1216640
7080
این کار را نکنید. تمام تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار ندهید. برای مثال، اگر برای دوران بازنشستگی خود سرمایه‌گذاری می‌کنید،
20:23
you want to diversify. You don’t want everything  in one kind of stock, in one kind of market,  
309
1223720
6200
می‌خواهید تنوع ایجاد کنید. شما همه چیز را در یک نوع سهام، در یک نوع بازار نمی خواهید،
20:29
because if that one market tanks, which means  fails, then you would lose all your money. You  
310
1229920
7000
زیرا اگر آن یک بازار، یعنی شکست بخورد، تمام پول خود را از دست خواهید داد. شما
20:36
don’t want to put all your eggs in one basket. You  might also do this if you, let's say you hate your  
311
1236920
4560
نمی خواهید همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار دهید. اگر فرض کنید از شغل خود متنفرید و می‌خواهید شغل جدیدی پیدا کنید، ممکن است این کار را انجام دهید
20:41
job and you want to get a new job, and you found  this one job that you love and it's a really long  
312
1241480
6080
، و این شغلی را که دوست دارید پیدا کرده‌اید و این یک
20:47
application process, but you're not—you haven’t  applied to anywhere else. Your friend might say,  
313
1247560
4920
روند درخواست بسیار طولانی است، اما اینطور نیستید. برای هر جای دیگری اعمال شود دوست شما ممکن است بگوید،
20:52
don’t put all your eggs in one basket. I  think you should apply to 10 or 12 jobs.
314
1252480
3920
همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار ندهید. فکر می‌کنم باید برای 10 یا 12 شغل درخواست دهید.
20:56
David: Yeah. I was  
315
1256400
960
دیوید: آره. من به
20:57
thinking a very similar example of,  in the American University system,  
316
1257360
5520
نمونه‌ای بسیار مشابه فکر می‌کردم، در سیستم دانشگاه آمریکایی،
21:02
students will place a lot of applications with  a lot of different schools, because they're not  
317
1262880
5120
دانش‌آموزان درخواست‌های زیادی را با مدارس مختلف ارسال می‌کنند، زیرا
21:08
sure where they're going to get in. It would not  be a good idea to put all your eggs in one basket,  
318
1268000
6000
مطمئن نیستند که به کجا می‌روند. این کار خوب نخواهد بود. ایده این است که همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار دهید،
21:14
meaning to only apply to one school. Even if  that's your top choice and clearly the one  
319
1274000
4360
به این معنی که فقط برای یک مدرسه استفاده کنید. حتی اگر این انتخاب اصلی شما باشد و به وضوح
21:18
that you want to go to, it would be a bad idea  to only apply to that place, because what if you  
320
1278360
5320
می‌خواهید به آن بروید، ایده بدی است که فقط برای آن مکان درخواست دهید، زیرا اگر
21:23
don’t get in there? Then, all your eggs in one  basket, and you haven’t gotten into university.
321
1283680
3960
وارد آنجا نشوید چه؟ سپس، همه تخم‌مرغ‌هایتان در یک سبد است و به دانشگاه نرسیده‌اید.
21:27
Rachel: Yeah. Then,  
322
1287640
640
راشل: آره. سپس،
21:28
you don’t have options. David,  am I the apple of your eye?
323
1288280
3940
گزینه‌هایی ندارید. دیوید، آیا من نور چشم تو هستم؟
21:32
David: You are.
324
1292220
1900
دیوید: تو هستی.
21:34
Rachel: Okay. This is usually used with  
325
1294120
3240
راشل: باشه. این معمولاً برای
21:38
kids or partners, right? If someone’s the apple of  your eye, it just means the center of your world.
326
1298000
6540
کودکان یا شرکا استفاده می‌شود، درست است؟ اگر کسی نور چشم شما باشد، این فقط به معنای مرکز دنیای شماست.
21:44
David: Right. Right. I have no idea what that means.
327
1304540
4160
دیوید: درست است. درسته من نمی دانم این به چه معناست.
21:48
Rachel: Who knows?  
328
1308700
1060
راشل: چه کسی می داند؟
21:49
David: Apple of your eye?
329
1309760
1200
دیوید: سیب چشمت؟
21:50
Rachel: I don't know where it came from, either.
330
1310960
1831
راشل: من هم نمی دانم از کجا آمده است.
21:52
David: It makes no sense.  
331
1312791
889
دیوید: معنی ندارد.
21:54
It's so interesting to be going through  this list, because as a native speaker,  
332
1314440
4680
بررسی این فهرست بسیار جالب است، زیرا به عنوان یک زبان مادری،
21:59
these just roll off my tongue. I know exactly  what they mean because of the context around them,  
333
1319120
5840
اینها فقط از زبان من خارج می شوند. من دقیقاً می‌دانم منظور آنها به دلیل زمینه اطرافشان چیست،
22:04
but I have no idea where that  comes from. The apple of my eye.
334
1324960
3320
اما نمی‌دانم این از کجاست. سیب چشم من.
22:08
Rachel: This is how almost  
335
1328280
1800
راشل: تقریباً
22:10
all idioms are. When I was doing research for a  video that I published this summer, I was talking  
336
1330080
6800
همه اصطلاحات اینگونه هستند. وقتی داشتم برای ویدیویی که تابستان امسال منتشر کردم تحقیق می‌کردم،
22:16
about the idiom it's raining cats and dogs. I was  looking up where that comes from. I think there  
337
1336880
7520
درباره اصطلاح باران گربه‌ها و سگ‌ها صحبت می‌کردم. داشتم به بالا نگاه می‌کردم که از کجا می‌آید. فکر می‌کنم
22:24
were two different ideas, but one of them was the  idea of thatched rooves, and when it would rain,  
338
1344400
7640
دو ایده متفاوت وجود داشت، اما یکی از آن‌ها ایده سقف‌های کاهگلی بود، و وقتی باران می‌بارید،
22:32
animals used to like to hang out up there, but  when it would rain, it would get damp. Then,  
339
1352040
3800
حیوانات دوست داشتند در آنجا آویزان شوند، اما وقتی باران می‌بارید، مرطوب می‌شد. سپس،
22:36
they would come out of the rooves and go into  the house or something. When it would rain hard,  
340
1356720
5440
آنها از پشت بام ها بیرون می آمدند و به داخل خانه یا چیزی می رفتند. وقتی باران شدید می‌بارید،
22:42
then the cats and dogs or whatever little animals  might be up there, it doesn't seem like a dog  
341
1362160
4120
گربه‌ها و سگ‌ها یا هر حیوان کوچک دیگری ممکن است آنجا باشند، به نظر نمی‌رسد سگی
22:46
would be up there, but the animals would leave  their little dry spot in the thatched rooves.
342
1366280
4540
آنجا باشد، اما حیوانات نقطه خشک کوچک خود را در سقف‌های کاهگلی رها می‌کنند.
22:50
David: Interesting.
343
1370820
1140
دیوید: جالبه
22:51
Rachel: Anyway,  
344
1371960
1200
راشل: به هر حال،
22:53
all of these idioms came about because most  idioms that we're using are somewhat old at  
345
1373160
7760
همه این اصطلاحات به وجود آمدند زیرا بیشتر اصطلاحاتی که ما استفاده می کنیم تا حدودی  در
23:00
this point. They all came about for some specific  reason, but have taken on just their own little  
346
1380920
4400
این مرحله قدیمی هستند. همه آنها به دلایلی خاص به وجود آمده اند ، اما فقط معنای اصطلاحی کوچک خود را به خود گرفته اند
23:05
idiomatic meaning, and most people don’t  think about where the phrase comes from.
347
1385320
4280
، و بیشتر مردم به این فکر نمی کنند که این عبارت از کجا آمده است.
23:09
David: Yeah.
348
1389600
930
دیوید: آره.
23:10
Rachel: David, do you have a bun in the oven?
349
1390530
2030
راشل: دیوید، نان در فر داری؟
23:12
David: No,  
350
1392560
720
دیوید: نه،
23:13
I don’t. If I did, that  would be a medical miracle.
351
1393280
3140
نه. اگر این کار را می کردم، این یک معجزه پزشکی بود.
23:16
Rachel: That really  
352
1396420
1020
راشل: واقعاً همینطور
23:17
would be. The phrase bun in the oven means  to be pregnant. I had a bun in the oven,  
353
1397440
6480
خواهد بود. عبارت bun in the oven به معنای باردار بودن است. من یک نان در فر داشتم،
23:23
and I did a video about it when  I said the cat’s out of the bag.
354
1403920
2780
و وقتی گفتم گربه از کیف خارج شده است، یک ویدیو در مورد آن تهیه کردم .
23:26
David: That's right.  
355
1406700
1740
دیوید: درست است.
23:28
Rachel: Another idiom saying, oh, spill the beans.
356
1408440
2520
راشل: اصطلاح دیگری که می‌گوید، اوه، لوبیاها را بریز.
23:30
David: Yeah.
357
1410960
1180
دیوید: آره.
23:32
Rachel: When I revealed to my audience  
358
1412140
3140
ریچل: وقتی برای مخاطبانم فاش کردم
23:35
that I was pregnant with Stoney, I don’t think I  said I have a bun in the oven, but I could have.
359
1415280
4820
که استونی باردار هستم، فکر نمی‌کنم گفتم نان در فر دارم، اما می‌توانستم داشته باشم.
23:40
David: You could have, because you did.
360
1420100
1720
دیوید: تو می توانستی، چون این کار را کردی.
23:41
Rachel: Because I did. What about the big cheese?
361
1421820
3900
راشل: چون این کار را کردم. در مورد پنیر بزرگ چطور؟
23:45
David: Yeah.  
362
1425720
1360
دیوید: آره.
23:47
What about that? I'm not sure I  know how to use that quite right.
363
1427080
3000
در مورد آن چطور؟ مطمئن نیستم که می‌دانم چگونه از آن کاملاً درست استفاده کنم.
23:50
Rachel: I just always think of it as meaning the boss.
364
1430080
3160
راشل: من همیشه به معنای رئیس فکر می کنم.
23:53
David: The big cheese. The person that's in charge.
365
1433240
2480
دیوید: پنیر بزرگ. فردی که مسئول است.
23:55
Rachel: Yeah.
366
1435720
840
راشل: آره.
23:56
David: Okay.
367
1436560
960
دیوید: باشه.
23:57
Rachel: I know exactly what  
368
1437520
1440
راشل: من دقیقاً می‌دانم
23:58
this means, and I know I've head it used  before, but I don’t think I would use it.
369
1438960
5040
این به چه معناست، و می‌دانم که قبلاً از آن استفاده کرده‌ام ، اما فکر نمی‌کنم از آن استفاده کنم.
24:04
David: This one, I think, is a little bit less common.
370
1444000
2400
دیوید: این یکی، به نظر من، کمی کمتر رایج است.
24:06
Rachel: Yeah, maybe. He's the big cheese. For example,  
371
1446400
4280
راشل: آره، شاید. اون پنیر بزرگه برای مثال،
24:10
let's say someone’s talking to David and he's  like, oh, what's up with Rachel these days? David  
372
1450680
5840
فرض کنید شخصی با دیوید صحبت می‌کند و او می‌گوید ، اوه، این روزها راشل چه خبر است؟ دیوید
24:16
might be like, she's the big cheese. She's running  this YouTube channel. Just launched a new podcast.  
373
1456520
6720
ممکن است مثل این باشد که او پنیر بزرگ است. او این کانال YouTube را اجرا می‌کند. به تازگی یک پادکست جدید راه اندازی کردم.
24:23
Would you ever say that? David: 
374
1463240
4831
آیا هرگز این را خواهید گفت؟ دیوید:
24:28
That's a leading question. No. I don’t think  so. That one’s a little bit less common.
375
1468071
4769
این یک سؤال اصلی است. نه. فکر نمی‌کنم . آن یکی کمی کمتر رایج است.
24:32
Rachel: Okay,  
376
1472840
680
راشل: باشه،
24:33
but do you think that I used it the right way when  I was pretending to be you talking about me? Like  
377
1473520
6280
اما فکر می‌کنی وقتی وانمود می‌کردم که در مورد من صحبت می‌کنی، از آن درست استفاده کردم؟ مانند
24:39
if someone’s running their own business. She's  running her own business. She's the big cheese.
378
1479800
4780
اگر کسی کسب‌وکار خودش را اداره می‌کند. او کسب و کار خودش را اداره می کند. اون پنیر بزرگه
24:44
David: Yeah. I suppose that's  
379
1484580
2220
دیوید: آره. فکر می کنم این
24:46
right. I don’t think I use it. Maybe that's just  it. I don’t use it, so it's sounding funny to me.
380
1486800
6105
درست باشد. فکر نمی کنم از آن استفاده کنم. شاید فقط همین باشد . من از آن استفاده نمی کنم، بنابراین برای من خنده دار به نظر می رسد.
24:52
Rachel: Mm-hmm. Well,  
381
1492905
1135
راشل: مممم. خوب،
24:54
if anyone out there ever hears it,  then they'll know what it means.
382
1494040
4120
اگر کسی آن بیرون آن را بشنود، آنگاه معنی آن را خواهد فهمید.
24:58
David: That's true,  
383
1498160
520
24:58
and you are the big cheese. Don’t  worry. I know you're the big cheese.
384
1498680
3262
دیوید: این درست است،
و تو پنیر بزرگی هستی. نگران نباش. من می دانم که شما پنیر بزرگ هستید.
25:01
Rachel: Thank you. I was just waiting for you to say that.
385
1501942
1638
راشل: ممنون. فقط منتظر بودم اینو بگی
25:03
David: So, you were  
386
1503580
500
دیوید: بنابراین، شما
25:04
fishing for that. That's okay. There  you go. You are the big cheese.
387
1504080
2520
برای آن ماهیگیری می کردید. اشکالی ندارد. شما بروید. تو پنیر بزرگی
25:06
Rachel: Thank you, David.
388
1506600
920
راشل: ممنون، دیوید.
25:07
David: You're welcome.
389
1507520
1240
دیوید: خوش اومدی.
25:09
Rachel: You know,  
390
1509560
1080
راشل: می‌دانی،
25:10
part of the reason why I'm the big  cheese is because I bring home the bacon.
391
1510640
2880
بخشی از دلیل اینکه من پنیر بزرگی هستم این است که بیکن را به خانه می‌آورم.
25:13
David: There you  
392
1513520
720
دیوید: شما
25:14
go. That's the next one. Bringing home the bacon.
393
1514240
2860
برو. اون بعدیه آوردن بیکن به خانه
25:17
Rachel: Bring home the bacon. This  
394
1517100
1820
راشل: بیکن را به خانه بیاور. اساساً
25:18
is what it means to make money for your family,  basically. To make the money that supports your  
395
1518920
5080
معنای کسب درآمد برای خانواده این است . برای به دست آوردن پولی که از خانواده‌تان حمایت می‌کند
25:24
family. In some households, two people bring  home the bacon. In some households, it's just  
396
1524000
5360
. در برخی خانواده ها، دو نفر بیکن را به خانه می آورند. در برخی خانواده‌ها، فقط
25:29
one person who brings home the bacon. Why are you  working so hard? I've got to bring home the bacon.
397
1529360
5300
یک نفر بیکن را به خانه می‌آورد. چرا اینقدر سخت کار می‌کنید؟ من باید بیکن را به خانه بیاورم.
25:34
David: Yep.  
398
1534660
720
دیوید: بله.
25:35
Rachel: Have another  
399
1535380
580
25:35
baby on the way. I've got to bring home the bacon.
400
1535960
2280
راشل: یک
بچه دیگر در راه داشته باشید. من باید بیکن را به خانه بیاورم.
25:38
David: Right. I  
401
1538240
1080
دیوید: درست است. من
25:39
have a bun in the oven. I've  got to bring home the bacon.
402
1539320
2180
یک نان در فر دارم. باید بیکن را به خانه بیاورم.
25:41
Rachel: There you go. Oh, goodness. Cool as a cucumber.
403
1541500
4620
راشل: برو. اوه خدایا مانند خیار خنک شود.
25:46
David: Cool as a cucumber.
404
1546120
1800
دیوید: خنک مانند خیار.
25:47
Rachel: Now,  
405
1547920
760
راشل: حالا،
25:48
this means really calm and collected. Maybe  in a situation where there's some pressure.
406
1548680
6400
این یعنی واقعاً آرام و جمع. شاید در موقعیتی که فشاری وجود دارد.
25:55
David: Yeah. Calm under pressure. Sports analogy comes to  
407
1555080
3720
دیوید: آره. آرام تحت فشار. قیاس ورزشی
25:58
mind right away. At the end of a basketball game,  somebody needs to make an important free throw,  
408
1558800
5560
فوراً به ذهن می‌رسد. در پایان یک بازی بسکتبال، یک نفر باید یک پرتاب آزاد مهم انجام دهد،
26:04
and the pressure is really high, but you look  at their face and they look calm and they just  
409
1564360
4440
و فشار واقعاً زیاد است، اما شما به چهره آنها نگاه می‌کنید و آرام به نظر می‌رسند و فقط
26:08
make the free throw, no problem. Man, he is  cool as a cucumber at the end of the game.
410
1568800
5280
پرتاب آزاد را انجام می‌دهند، مشکلی نیست. مرد، او در پایان بازی مثل یک خیار باحال است.
26:14
Rachel: David, I have noticed that you tend to default  
411
1574080
5120
ریچل: دیوید، من متوجه شده ام که شما تمایل دارید بسکتبال را پیش فرض کنید
26:19
towards basketball. What do you have against  baseball? Same thing could be said of baseball.
412
1579200
7180
. در مقابل بیسبال چه چیزی دارید ؟ همین موضوع را می توان در مورد بیسبال نیز گفت.
26:26
David: That's true.
413
1586380
1420
دیوید: این درست است.
26:27
Rachel: Bottom of the ninth.
414
1587800
1660
راشل: پایین نهم.
26:29
David: Part of it is, as a long-time Philadelphia sports  
415
1589460
3620
دیوید: بخشی از آن، به عنوان یک طرفدار قدیمی ورزش فیلادلفیا،
26:33
fan, the Philadelphia Phillies, our local baseball  team, has been abominable. They've been awful.
416
1593080
6820
فیلادلفیا فیلیز، تیم محلی بیسبال ما ، نفرت انگیز بوده است. افتضاح بوده اند
26:39
Rachel: Horrible.
417
1599900
780
راشل: وحشتناک.
26:40
David: I'm trying to think  
418
1600680
1000
دیوید: من سعی می کنم
26:41
of a food analogy. They're just terrible. So, I  tend to look to other sports. They were good for  
419
1601680
8480
به یک قیاس غذا فکر کنم. آنها فقط وحشتناک هستند. بنابراین، من تمایل دارم به ورزش های دیگر نگاه کنم. آنها برای
26:50
a little while. Rachel: 
420
1610160
1000
مدت کوتاهی خوب بودند. راشل:
26:51
Okay, but isn't the basketball team  horrible? Hasn’t the basketball team  
421
1611160
3360
خوب، اما آیا تیم بسکتبال وحشتناک نیست؟ آیا تیم بسکتبال
26:54
been horrible for a long time? First of all,  what is the basketball team in Philadelphia?
422
1614520
3100
برای مدت طولانی وحشتناک نبوده است؟ اول از همه، تیم بسکتبال در فیلادلفیا چیست؟
26:57
David: Philadelphia  
423
1617620
820
دیوید: فیلادلفیا
26:58
76ers historically have been less bad,  and they are currently on the way up.
424
1618440
5820
76ers از نظر تاریخی کمتر بد بوده اند، و در حال حاضر در راه صعود هستند.
27:04
Rachel: Because I  
425
1624260
860
راشل: چون
27:05
feel like the other day, we were talking about  sports. What we were saying? You said something—
426
1625120
5840
احساس می‌کنم روز گذشته، درباره ورزش صحبت می‌کردیم . چی میگفتیم؟ تو چیزی گفتی-
27:10
David: I said Stoney wasn’t allowed to play baseball.
427
1630960
1940
دیوید: گفتم استونی اجازه بازی بیسبال را ندارد.
27:12
Rachel: Oh, yeah,  
428
1632900
1020
راشل: اوه، آره،
27:13
and I wasn't sure why, because  I think baseball’s fun.
429
1633920
3640
و من مطمئن نبودم چرا، چون به نظرم بیسبال سرگرم کننده است.
27:17
David: Yeah. Kind of boring.
430
1637560
2100
دیوید: آره. یه جورایی خسته کننده
27:19
Rachel: So, what is Stoney allowed to play?
431
1639660
2700
ریچل: خب، استونی اجازه دارد چه بازی کند؟
27:22
David: He's definitely allowed to  
432
1642360
1280
دیوید: او قطعاً مجاز است
27:23
play soccer. Football, to the international  audience, because that's my favorite sport  
433
1643640
5600
فوتبال بازی کند. فوتبال، برای مخاطبان بین‌المللی، زیرا این ورزش مورد علاقه من است
27:29
that I played in college. And I think it's a great  game. It's a team game. There's a lot of exercise.
434
1649240
5980
که در کالج بازی می‌کردم. و من فکر می کنم این یک بازی عالی است. این یک بازی تیمی است. ورزش زیاد است
27:35
Rachel: How come you don’t ever use it when  
435
1655220
1700
راشل: چطور وقتی که
27:36
you're giving sports analogies for idioms? Because  it could be like, penalty shot. Sudden death.
436
1656920
6508
برای اصطلاحات قیاس‌های ورزشی می‌زنید، هرگز از آن استفاده نمی‌کنید؟ چون ممکن است مانند ضربه پنالتی باشد. مرگ ناگهانی.
27:43
David: Yeah. You know what? That's  
437
1663428
612
دیوید: آره. میدونی چیه؟ این
27:44
a good point. I think because soccer is  dramatically less popular in the States,  
438
1664040
7560
یک نکته خوب است. فکر می‌کنم از آنجایی که فوتبال به طور چشمگیری در ایالات متحده محبوبیت کمتری دارد،
27:51
I think that I tend to not use  that sport when describing things.
439
1671600
7180
فکر می‌کنم هنگام توصیف چیزها از آن ورزش استفاده نمی‌کنم.
27:58
David: Yet,  
440
1678780
540
دیوید: با این حال، در
27:59
internationally, basketball, kind  of no big deal compared to soccer.
441
1679320
3640
سطح بین‌المللی، بسکتبال، در مقایسه با فوتبال چیز مهمی نیست.
28:02
David: That's  
442
1682960
760
دیوید: این
28:03
true. I should be using soccer on the podcast.
443
1683720
2820
درست است. من باید از فوتبال در پادکست استفاده کنم.
28:06
Rachel: Okay. From now on—  
444
1686540
1240
راشل: باشه. از این به بعد—
28:07
David: But, basketball is getting huge.
445
1687780
1620
دیوید: اما بسکتبال در حال بزرگ شدن است.
28:09
Rachel: Is it?
446
1689400
640
راشل: اینطوره؟
28:10
David: Internationally. Mm-hmm. Absolutely.  
447
1690040
2840
دیوید: در سطح بین المللی. مممم کاملا.
28:12
I would guess that it's the fastest-growing  sport internationally in the world.
448
1692880
3120
من حدس می‌زنم که این ورزش سریع‌ترین رشد بین‌المللی در جهان است.
28:16
Rachel: Oh, that's going  
449
1696000
600
28:16
to be fun to look up later. What about  the phrase take it with a grain of salt?
450
1696600
6740
راشل: اوه،
بعداً نگاه کردن به آن جالب خواهد بود. در مورد عبارت آن را با یک دانه نمک چطور؟
28:23
David: That's another one where I just, I use that  
451
1703340
3940
دیوید: این یکی دیگر از مواردی است که من فقط از آن استفاده می کنم
28:27
and now I'm so curious. Where does that come from?  Take it with a grain of salt means, have a little  
452
1707280
5640
و اکنون بسیار کنجکاو هستم. از کجا می آید؟ آن را با مقداری نمک در نظر بگیرید، به این معنی است که
28:32
bit of skepticism about what you're hearing. Listen. Hear the person out, but take what  
453
1712920
5560
کمی نسبت به آنچه می شنوید شک داشته باشید. گوش کن صدای شخص را بشنوید، اما آنچه را که
28:38
they say with a grain of salt.  Have a critical ear as you listen.
454
1718480
5980
او می‌گوید را با یک دانه نمک کنار بگذارید. هنگام گوش دادن گوش انتقادی داشته باشید.
28:44
Rachel: Yeah. Or,  
455
1724460
1180
راشل: آره. یا،
28:45
it's like if what I'm saying, maybe I'm suggesting  something to you. Maybe I'm saying, you know,  
456
1725640
5280
مثل این است که آنچه می‌گویم، شاید چیزی را به شما پیشنهاد می‌کنم. شاید می‌گویم، می‌دانی،
28:50
David, I really think you should think about a  new hairstyle. I think this would look so good  
457
1730920
5040
دیوید، واقعاً فکر می‌کنم باید به یک مدل موی جدید فکر کنی. من فکر می کنم این برای شما خیلی خوب به نظر می رسد
28:55
on you. That would look so good on you. If I can  tell that you're not totally agreeing with me,  
458
1735960
6160
. این برای شما خیلی خوب به نظر می رسد. اگر بتوانم بگویم که کاملاً با من موافق نیستید،
29:02
I might say, you know what? Take it with  a grain of salt. It's just my opinion.
459
1742120
3200
ممکن است بگویم، می‌دانید چیست؟ آن را با یک دانه نمک مصرف کنید. این فقط نظر من است.
29:05
David: It's just a suggestion.
460
1745320
1160
دیوید: این فقط یک پیشنهاد است.
29:06
Rachel: Just a suggestion.
461
1746480
1180
راشل: فقط یک پیشنهاد.
29:07
David: So, it's a way of tempering  
462
1747660
2540
دیوید: بنابراین، این راهی برای تعدیل
29:10
something that you yourself have said, too. You  realize that you've come on too strong, and so  
463
1750200
4920
چیزی است که خودتان هم گفته‌اید. متوجه می‌شوید که خیلی قوی عمل کرده‌اید، و بنابراین
29:15
you add at the end, you know what? Take it with  a grain of salt. I didn't mean to be overbearing.
464
1755120
4400
در پایان اضافه می‌کنید، می‌دانید چیست؟ آن را با یک دانه نمک مصرف کنید. قصدم زیاده خواهی نبود
29:19
Rachel: Mm-hmm. Yeah. Great description. There's one  
465
1759520
5480
راشل: ممممم. آره توضیحات عالی یکی دیگر وجود دارد
29:25
other one that I want—I want to do a couple nut  ones, because the other day, we were talking about  
466
1765000
6760
که می‌خواهم—می‌خواهم چند مورد آجیلی انجام دهم ، زیرا آن روز داشتیم درباره
29:31
something, and I used the idiom small peanuts.  Do you remember what we were talking about?
467
1771760
4480
چیزی صحبت می‌کردیم و من از اصطلاح بادام زمینی کوچک استفاده کردم. یادت میاد در مورد چی صحبت میکردیم؟
29:36
David: Mm-mmm.  
468
1776240
960
دیوید: مم-مم.
29:37
Rachel: I think we were on a run,  
469
1777200
1840
راشل: فکر می‌کنم در حال دویدن بودیم،
29:39
and I was saying how I hadn’t head back from  the people about the wall partition. We have  
470
1779040
5960
و می‌گفتم که چطور از مردم در مورد پارتیشن دیوار عقب نرفته‌ام. ما
29:45
this weird situation in our house where  there's a basement with a finished room,  
471
1785000
4480
این وضعیت عجیب و غریب را در خانه‌مان داریم که در آن یک زیرزمین با یک اتاق تمام‌شده وجود دارد،
29:49
but an open stairway, and there's no door at the  stairway. So, it's connected to the living room,  
472
1789480
6680
اما یک راه پله باز است و هیچ دری در راه پله وجود ندارد. بنابراین، به اتاق نشیمن،
29:56
dining room at the top of the stairs with no door.  If we have guests down there in our basement,  
473
1796160
5320
اتاق غذاخوری در بالای پله‌ها بدون در وصل است. اگر آن پایین در زیرزمینمان مهمان داشته باشیم،
30:01
because that's where our guest room is,  and there's no sound barrier. I've been  
474
1801480
5240
زیرا اتاق مهمان ما آنجاست و هیچ مانع صوتی وجود ندارد. من
30:06
talking to this company trying to order a  moveable wall type thing to go down there,  
475
1806720
4880
با این شرکت صحبت می‌کردم و سعی می‌کردم یک چیز از نوع دیوار متحرک سفارش دهم تا به آنجا برود،
30:11
because there's not room for a wall. I was saying,  I still haven’t heard back from Rich. I said,  
476
1811600
6920
زیرا جایی برای دیوار وجود ندارد. داشتم می‌گفتم، هنوز از ریچ چیزی نشنیده‌ام. گفتم،
30:18
I think we're just small peanuts to them. What  I meant by that was, we're not a very big sale. 
477
1818520
5600
فکر می‌کنم ما برای آنها بادام زمینی کوچک هستیم. منظورم از آن این بود که ما فروش زیادی نداریم.
30:24
We're not a very big account. I think they work  mostly with schools, companies, universities,  
478
1824120
5640
ما حسابی خیلی بزرگ نیستیم. فکر می‌کنم آنها بیشتر با مدارس، شرکت‌ها، دانشگاه‌ها،
30:29
people who have really big projects. Not  just a little house project. If you're just  
479
1829760
4680
افرادی که پروژه‌های واقعاً بزرگی دارند کار می‌کنند. نه فقط یک پروژه خانه کوچک. اگر فقط
30:34
small peanuts, that means compared to the  group, you're small. You're not a big deal.
480
1834440
7780
بادام زمینی کوچک هستید، به این معنی است که در مقایسه با گروه، شما کوچک هستید. تو چیز مهمی نیستی
30:42
David: Yeah. When you said that, I was surprised. I just  
481
1842220
3300
دیوید: آره. وقتی این را گفتی تعجب کردم. من فقط
30:45
assumed that this was a company that specialized  in residential walls. I had been really confused  
482
1845520
7440
فرض کردم که این شرکتی است که در دیوارهای مسکونی تخصص دارد.
30:52
over the last couple months. It's taken them  a long time to get back to you at points, and  
483
1852960
4960
در چند ماه گذشته واقعاً گیج شده بودم. زمان زیادی طول کشیده است تا در مواردی به شما برگردند، و
30:58
they've been sort of slow to respond on things.  I didn't realize that they do a lot of huge jobs  
484
1858680
6360
آنها در پاسخگویی به مسائل به نوعی کند بوده اند. متوجه نشدم که آنها کارهای بزرگ زیادی انجام می دهند
31:05
on which I'm sure their profit margin is  better than our little tiny basement wall.
485
1865040
4480
که مطمئنم حاشیه سود آنها بهتر از دیوار کوچک زیرزمین ما است.
31:09
Rachel: Yeah. Our  
486
1869520
800
راشل: آره.
31:10
little basement wall, it's just  small peanuts to them. I think  
487
1870320
3240
دیوار کوچک زیرزمین ما، فقط برای آنها بادام زمینی کوچک است. من فکر می‌کنم از
31:13
small potatoes is used the exact same  way. Does that sound familiar to you?
488
1873560
3754
سیب‌زمینی‌های کوچک دقیقاً به همین روش استفاده می‌شود. آیا این برای شما آشنا به نظر می رسد؟
31:17
David: Yeah. I think you're right.  
489
1877314
966
دیوید: آره. فکر می کنم حق با شماست.
31:18
They're small potatoes. Mm-hmm.
490
1878280
1760
آنها سیب زمینی های کوچک هستند. مممم
31:20
Rachel: Okay. What if you're doing something for peanuts?
491
1880040
4231
راشل: باشه. اگر برای بادام زمینی کاری انجام می دهید چه؟
31:24
David: It means you're barely getting paid.
492
1884271
1609
دیوید: یعنی شما به سختی حقوق می گیرید.
31:25
Rachel: Right.  
493
1885880
1360
راشل: درسته
31:27
Don’t work for peanuts, David.  You're worth more than that.
494
1887240
3160
برای بادام زمینی کار نکن، دیوید. ارزش تو بیشتر از اینهاست
31:30
David: That's  
495
1890400
1160
دیوید:
31:31
right. I appreciate that. I'm not the big  cheese, but I shouldn't work for peanuts.
496
1891560
6460
درست است. من از آن قدردانی می کنم. من پنیر بزرگ نیستم ، اما نباید برای بادام زمینی کار کنم.
31:38
Rachel: No, you should work for peanuts. Do you  
497
1898020
3180
راشل: نه، باید برای بادام زمینی کار کنی. آیا
31:41
think you can use it with spending, too? Like, oh,  man. Now, you can get a new computer for peanuts.  
498
1901200
4840
فکر می‌کنید می‌توانید با خرج کردن هم از آن استفاده کنید؟ مثل، اوه، مرد. اکنون، می توانید یک کامپیوتر جدید برای بادام زمینی تهیه کنید.
31:46
David: Yeah. Mm-hmm. That's right.
499
1906040
1840
دیوید: آره. مممم درست است.
31:47
Rachel: Okay. If  
500
1907880
960
راشل: باشه. اگر
31:48
you work for peanuts, that means you work for  very little money. If you say something as, oh,  
501
1908840
5800
برای بادام زمینی کار می کنید، به این معنی است که برای پول بسیار کمی کار می کنید. اگر چیزی را به‌عنوان «اوه، » می‌گویید،
31:54
you can just get that for peanuts now, that  means you can get it. You can buy it for—
502
1914640
3360
اکنون می‌توانید آن را برای بادام زمینی دریافت کنید، این بدان معناست که می‌توانید آن را دریافت کنید. می توانید آن را بخرید -
31:58
David: Yeah. You got a great deal.
503
1918000
1240
دیوید: بله. شما یک معامله بزرگ.
31:59
Rachel: Mm-hmm. In a nutshell.
504
1919240
3140
راشل: مممم. به طور خلاصه.
32:02
David: Good one.
505
1922380
1740
دیوید: خوب.
32:04
Rachel: This is something  
506
1924120
1000
راشل: این چیزی است
32:05
that we use sort of to introduce a concluding  sentence or thought, right? Or a summary.
507
1925120
6260
که ما از آن برای معرفی یک جمله یا فکر پایانی استفاده می‌کنیم، درست است؟ یا خلاصه
32:11
David: A summary, yep. Mm-hmm.
508
1931380
2660
دیوید: خلاصه، بله. مممم
32:14
Rachel: If you're going to say,  
509
1934040
1040
راشل: اگر می‌خواهید به
32:15
in a nutshell, that means you're summarizing  what you just said, more concisely saying it  
510
1935080
4200
طور خلاصه بگویید، به این معنی است که آنچه را که گفتید، به طور مختصرتر
32:19
in one phrase. Or, I think it can also  be the conclusion. Like, in a nutshell,  
511
1939280
5200
در یک عبارت خلاصه می‌کنید. یا، فکر می‌کنم این هم می‌تواند نتیجه‌گیری باشد. مثلاً، به طور خلاصه،
32:24
you should buy this stock. If I've just given a  presentation about, 10 minutes about why I think  
512
1944480
5880
باید این سهام را بخرید. اگر من فقط 10 دقیقه در مورد اینکه چرا فکر می‌کنم
32:30
this stock is good, I might say at the end, well,  folks, in a nutshell, now’s the right time to buy.
513
1950360
5460
این سهام خوب است، ارائه کرده باشم، ممکن است در پایان بگویم، خوب، دوستان، به طور خلاصه، اکنون زمان مناسبی برای خرید است.
32:35
David: In a nutshell,  
514
1955820
1140
دیوید: به طور خلاصه،
32:36
today’s podcast has been about food idioms.
515
1956960
2340
پادکست امروز درباره اصطلاحات غذا بود.
32:39
Rachel: There you go.
516
1959300
820
راشل: برو.
32:40
David: And that Rachel is the big cheese.
517
1960120
2080
دیوید: و آن راشل پنیر بزرگ است.
32:42
Rachel: Right, and that I don’t  
518
1962200
2200
راشل: درست است، و اینکه من
32:44
work for peanuts, because I'm bringing home the  bacon, even though I don’t have a bun in the oven.
519
1964400
3740
برای بادام زمینی کار نمی‌کنم، چون دارم بیکن را به خانه می‌آورم، حتی اگر یک نان در فر ندارم.
32:48
David: That's  
520
1968140
700
32:48
right. Rachel: 
521
1968840
1960
دیوید:
درست است. راشل:
32:50
Okay, wait. Really quickly, a couple other  nuts idioms. To be nuts. That's to be crazy.
522
1970800
5940
باشه، صبر کن. خیلی سریع، چند اصطلاح آجیل دیگر. دیوانه بودن یعنی دیوانه شدن
32:56
David: Yeah. To be unhinged.
523
1976740
1920
دیوید: آره. بی بند و بار بودن.
32:58
Rachel: Don’t you  
524
1978660
980
راشل: آیا
32:59
think that it can mean legitimately  mentally ill? Like if someone has a—
525
1979640
5034
فکر نمی‌کنی که این می‌تواند به معنای یک بیمار روانی مشروع باشد؟ مثلاً اگر کسی یک دارد-
33:04
David: Oh, my God. Yes, but please don’t ever say that.
526
1984674
2686
دیوید: اوه، خدای من. بله، اما لطفا هرگز این را نگویید.
33:07
Rachel: Yeah. If someone  
527
1987360
1240
راشل: آره. اگر فردی
33:08
has a diagnosable disease, someone  might call them nuts. Oh, he's nuts.
528
1988600
3820
بیماری قابل تشخیصی داشته باشد، ممکن است کسی او را آجیل خطاب کند. اوه، او دیوانه است.
33:12
David: But that  
529
1992420
580
دیوید: اما این
33:13
is totally rude, and you would only  say that among very close friends,  
530
1993000
4680
کاملاً بی‌ادب است، و شما فقط می‌توانید این را در میان دوستان بسیار نزدیک،
33:17
where you knew the context. In other words, if  somebody was not well in their mental health and  
531
1997680
5840
جایی که زمینه را می‌دانستید، بگویید. به عبارت دیگر، اگر فردی از نظر سلامت روانی خوب نبود و
33:23
you said in a public place, oh, I think that  they're nuts, that would be very, very rude.
532
2003520
5100
در یک مکان عمومی می‌گفتید، اوه، من فکر می‌کنم که او دیوانه است، این بسیار بسیار بی‌ادب خواهد بود.
33:28
Rachel: It's sort of writing the person off, isn't it?
533
2008620
2480
راشل: این به نوعی نوشتن آن شخص است، اینطور نیست؟
33:31
David: Yeah. It's derogatory.
534
2011100
1900
دیوید: آره. تحقیرآمیز است
33:33
Rachel: The other way  
535
2013000
680
33:33
you can use nuts is if someone does something  that's kind of crazy or silly or extreme. Let's  
536
2013680
6760
راشل: راه دیگری که
می‌توانید از آجیل استفاده کنید این است که اگر کسی کاری انجام دهد که به نوعی دیوانه‌کننده، احمقانه یا افراطی است.
33:40
say at Lake Michigan this summer, depending  on how cold the water is, I might not go pier  
537
2020440
6120
فرض کنید تابستان امسال در دریاچه میشیگان، بسته به میزان سردی آب، ممکن است
33:46
jumping with you guys. If it's freezing and  you still go, I might say, you guys are nuts.
538
2026560
4980
با شما بچه‌ها به اسکله نپرم. اگر هوا یخ می‌زند و هنوز می‌روید، می‌توانم بگویم بچه‌ها دیوانه هستید.
33:51
David: Yeah. When  
539
2031540
740
دیوید: آره. وقتی
33:52
we're jumping off the pier into the water, if the  water’s really cold. Right. You guys are nuts.
540
2032280
4000
از اسکله به داخل آب می پریم، اگر آب واقعاً سرد است. درسته شما بچه ها دیوانه هستید
33:56
Rachel: You guys are nuts.
541
2036280
740
راشل: شما بچه ها دیوانه هستید.
33:57
David: That's a safer  
542
2037020
780
33:57
way to use it. That's playful,  and yeah. More appropriate.
543
2037800
5880
دیوید: این یک راه امن تر
برای استفاده از آن است. این بازیگوش است، و بله. مناسب تر.
34:03
Rachel: Yeah. Okay, what about a tough nut to crack?  
544
2043680
3580
راشل: آره. خوب، در مورد یک مهره محکم برای شکستن چطور؟
34:07
David: Great one.
545
2047260
1260
دیوید: عالیه
34:08
Rachel: Yeah. This  
546
2048520
680
راشل: آره. این
34:09
is not like tough cookie. It's sort  of similar, but we're using tough,  
547
2049200
3600
مانند کوکی سخت نیست. تقریباً مشابه است، اما ما از سخت‌افزار استفاده می‌کنیم،
34:12
but if you're a tough nut to crack, then it  means you're hard to get to know, to figure out.
548
2052800
5560
اما اگر شکستن سختی دارید، به این معنی است که شناختن و فهمیدن آن سخت است.
34:18
David: Mm-hmm. You keep sort of your true self hidden.
549
2058360
4860
دیوید: مممم. شما به نوعی خود واقعی خود را پنهان نگه می دارید.
34:23
Rachel: Mm-hmm.
550
2063220
500
34:23
David: You're a tough  
551
2063720
680
راشل: مممم.
دیوید: شما یک مهره سخت هستید
34:24
nut to crack. It can also be used just in  general for, I think—you tell me if I'm wrong,  
552
2064400
6400
. همچنین می‌توان از آن به‌طور کلی استفاده کرد، فکر می‌کنم—شما به من بگویید اگر اشتباه می‌کنم،
34:30
but a really difficult problem that you're having.
553
2070800
3300
اما مشکل واقعاً دشواری که دارید.
34:34
Rachel: Yeah. I think you could say that.
554
2074100
2730
راشل: آره. من فکر می کنم شما می توانید این را بگویید.
34:36
David: I'm trying to think of an example.
555
2076830
1850
دیوید: من سعی می کنم به یک مثال فکر کنم.
34:38
Rachel: Like with  
556
2078680
1560
راشل: مثل
34:40
math? If there was a really  complex problem, maybe not.
557
2080240
4540
ریاضی؟ اگر واقعاً مشکل پیچیده‌ای وجود داشت، شاید نه.
34:44
David: Probably not.
558
2084780
980
دیوید: احتمالا نه.
34:45
Rachel: No. Definitely with people.
559
2085760
2800
راشل: نه. قطعا با مردم.
34:48
David: Mm-hmm.
560
2088560
1560
دیوید: مممم.
34:50
Rachel: Let's say that you  
561
2090120
1880
راشل: فرض کنید
34:52
guys got a new boss, you and your co-worker  got a boss. She's been working for a couple  
562
2092000
5240
شما یک رئیس جدید دارید، شما و همکارتان یک رئیس دارید. او چند ماه است که کار می کند
34:57
months. Everyone’s trying to understand her,  get to know her. No one feels like they are.  
563
2097240
5080
. همه سعی می کنند او را درک کنند، او را بشناسند. هیچ کس مثل خودش احساس نمی کند.
35:02
You might be talking to your co-worker  and say, man, she's a tough nut to crack.
564
2102320
4480
ممکن است با همکارتان صحبت کنید و بگویید، مرد، او یک مهره سخت است.
35:06
David: Yeah.  
565
2106800
420
دیوید: آره.
35:07
Rachel: I just can't figure her out.
566
2107220
1340
راشل: من نمی توانم او را بفهمم.
35:08
David: Yeah. That's a great example.
567
2108560
1400
دیوید: آره. این یک مثال عالی است.
35:09
Rachel: Yeah.
568
2109960
820
راشل: آره.
35:10
David: I take back what I said a problem.
569
2110780
2760
دیوید: من مشکلی که گفتم را پس می گیرم.
35:13
Rachel: Okay. So,  
570
2113540
1700
راشل: باشه. بنابراین،
35:15
we're really only saying you  would use this with people.
571
2115240
2760
ما واقعاً فقط می‌گوییم که از این مورد برای افراد استفاده می‌کنید.
35:18
David: Yeah. I think so.
572
2118000
1500
دیوید: آره. من اینطور فکر می کنم.
35:19
Rachel: Okay, guys. Well, that's  
573
2119500
2780
راشل: باشه بچه ها. خوب، اینها
35:22
some of the many food and drink idioms that exist  in American English. If you hear any idioms that  
574
2122280
6680
برخی از اصطلاحات متعدد غذا و نوشیدنی است که در انگلیسی آمریکایی وجود دارد. اگر اصطلاحاتی شنیدید که
35:28
you would like us to cover in the podcast, please  email [email protected], and put Podcast  
575
2128960
7720
دوست دارید در پادکست پوشش دهیم، لطفاً به [email protected] ایمیل بزنید و
35:36
Question in the subject. And guys, if we're  talking a little fast for you here, if you'd like  
576
2136680
5120
سؤال پادکست را در موضوع قرار دهید. و بچه‌ها، اگر اینجا کمی سریع برای شما صحبت می‌کنیم، اگر می‌خواهید
35:41
the transcript, there is a free transcript. Just  visit Rachelsenglish.com/podcast. Search for this  
577
2141800
8160
رونوشت را داشته باشید، رونوشت رایگان وجود دارد. فقط به Rachelsenglish.com/podcast مراجعه کنید. این قسمت را جستجو کنید
35:49
episode, and there you will find the show notes,  which might have links to some related topics,  
578
2149960
5760
، و در آنجا یادداشت‌های نمایش را پیدا خواهید کرد، که ممکن است پیوندهایی به برخی موضوعات مرتبط داشته باشند،
35:55
and then also, the free transcript to download. If  you like the podcast, please think about sharing  
579
2155720
6280
و سپس رونوشت رایگان برای دانلود. اگر پادکست را دوست دارید، لطفاً به اشتراک گذاری
36:02
it with your friends and family and leaving us a  review in iTunes. It does help other people find  
580
2162000
4920
آن با دوستان و خانواده خود فکر کنید و نظر خود را در iTunes برای ما بگذارید. این به افراد دیگر کمک می‌کند تا پادکست را پیدا کنند
36:06
the podcast. Thanks, everybody, for listening. See you next time.
581
2166920
3920
. از همه برای گوش دادن متشکرم. دفعه بعد میبینمت
36:10
David: See you, guys.
582
2170840
16720
دیوید: می بینمت بچه ها.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7