Our Most Challenging Jobs and More┃Learn American English Pronunciation On the Go

1,411 views ・ 2025-02-01

Rachel's English


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:02
Rachel: Welcome to the Rachel's English podcast.  
0
2296
2420
راشل: به پادکست انگلیسی راشل خوش آمدید.
00:04
I'm so glad that you're listening.  Today, I'm sitting down with my husband David,  
1
4716
4964
خیلی خوشحالم که داری گوش میدی امروز، من با شوهرم دیوید نشسته‌ام،
00:09
and we're just talking about regular old life  things. And as we discuss what's going on with us,  
2
9680
5720
و فقط در مورد چیزهای عادی زندگی قدیمی صحبت می‌کنیم . و همانطور که در مورد آنچه با ما می‌گذرد بحث می‌کنیم،
00:15
we'll pick out the phrasal verbs, the idioms, 
3
15400
2826
افعال عبارتی، اصطلاحات،
00:18
and any interesting vocabulary that comes up,  
4
18226
2214
و هر واژگان جالبی را که می‌آید را انتخاب می‌کنیم،
00:20
and we'll discuss them. If you need help  understanding what's being said you can  
5
20440
5040
و درباره آنها بحث می‌کنیم. اگر برای درک آنچه گفته می‌شود به کمک نیاز دارید، می‌توانید
00:25
get a free copy of the transcript.  Just visit RachelsEnglish.com/podcast  
6
25480
6280
یک نسخه رایگان از رونوشت دریافت کنید. کافی است به RachelsEnglish.com/podcast   مراجعه کنید
00:31
and look for this episode. David! So  glad to have you here with me today.
7
31760
5600
و این قسمت را جستجو کنید. دیوید! خیلی خوشحالم که امروز اینجا با من هستید.
00:37
David: Good to be here.  
8
37360
909
دیوید: خوب است که اینجا هستم.
00:38
Rachel: I'm going to ask you  
9
38269
611
00:38
some questions, going to just  see what phrasal verbs, idioms,  
10
38880
4560
راشل: من می‌خواهم از شما
سؤالاتی بپرسم، فقط می‌خواهم ببینم چه افعال عبارتی، اصطلاحات،
00:43
interesting vocabulary pop up as we  have an everyday casual conversation.
11
43440
5560
واژگان جالبی که ما یک مکالمه معمولی داریم ظاهر می‌شوند.
00:49
David: Let's do it.
12
49000
1300
دیوید: بیا انجامش بدیم.
00:50
Rachel: Okay, let me start by asking you a question.
13
50300
3460
راشل: باشه، اجازه بدید با پرسیدن یک سوال از شما شروع کنم.
00:53
David: Okay.
14
53760
1040
دیوید: باشه.
00:54
Rachel: Can you describe the most challenging job you've ever had? 
15
54800
5200
راشل: می‌توانید چالش‌برانگیزترین شغلی را که تا به حال داشته‌اید توصیف کنید؟
01:00
David: Wow, that's a place to start.
16
60000
2600
دیوید: وای، این جایی برای شروع است.
01:02
Rachel: Yep.
17
62600
1160
راشل: بله.
01:03
David: So, challenging and rewarding often go hand in hand, that's certainly the case for me  
18
63760
6077
دیوید: بنابراین، به چالش کشیدن و پاداش دادن اغلب دست به دست هم می دهند، مطمئناً در مورد این شغل برای من هم همینطور است
01:09
with this job. This was working at a high school  
19
69837
3083
. این در یک دبیرستان
01:12
in North Philadelphia. And that area of the city is really economically depressed. There's a lot…
20
72920
9540
در شمال فیلادلفیا کار می‌کرد. و آن منطقه از شهر واقعاً از نظر اقتصادی رکود دارد. چیزهای زیادی وجود دارد...
01:22
Rachel: What does that mean, economically depressed?
21
82460
3300
راشل: این یعنی چه، از نظر اقتصادی افسرده؟
01:25
David: Means that the median income would be 
22
85760
3341
دیوید: به این معنی است که درآمد متوسط
01:29
 at the low end of the spectrum.
23
89101
2619
در انتهای طیف پایین خواهد بود.
01:31
Rachel: Does it say anything  
24
91720
1360
راشل: آیا می‌گویید
01:33
about job opportunity as well, would you say?
25
93080
2580
درباره فرصت‌های شغلی نیز چیزی می‌گوید؟
01:35
David: Absolutely,  
26
95660
1780
دیوید: کاملاً،
01:37
absolutely, in the sense that there are a  few good jobs readily available. Yeah. It's  
27
97440
7800
کاملاً، به این معنا که چند شغل خوب به راحتی در دسترس هستند. آره این
01:45
an area that tends to be violent that has
28
105240
3498
منطقه‌ای است که تمایل به خشونت دارد و دارای
01:48
an awesome drug activity in it. And so working in  
29
108738
3778
یک فعالیت دارویی فوق‌العاده است. و بنابراین کار در
01:52
a high school in that area meant working with 
30
112516
3903
یک دبیرستان در آن منطقه به معنای کار با
01:56
kids who were really survivors, kids who had  
31
116419
5320
کودکانی بود که واقعاً بازمانده بودند، کودکانی که
02:01
a lot of challenges in front of them. They were absolutely inspiring. They, you know on a daily  
32
121739
8261
چالش‌های زیادی پیش روی خود داشتند. آنها کاملاً الهام بخش بودند. آنها، می دانید که
02:10
basis, a daily basis challenged me to think  about what I was doing with my life. And so,  
33
130000
7920
روزانه  ، هر روز مرا به چالش می کشیدند تا در مورد آنچه که در زندگی خود انجام می دهم فکر کنم. و بنابراین،
02:17
it was extremely challenging, they, you  know, it's a hard place to live and so.  
34
137920
6940
بسیار چالش برانگیز بود، آنها، می دانید، این مکان سختی برای زندگی است و غیره.
02:24
Rachel: What did you do there?
35
144860
1700
راشل: اونجا چیکار کردی؟
02:26
David: So, my title was social worker.  
36
146560
4681
دیوید: بنابراین، عنوان من مددکار اجتماعی بود.
02:31
So, it was a mix of meeting  with individual kids, supporting staff and  
37
151241
4439
بنابراین، این ترکیبی از ملاقات با تک تک بچه‌ها، کارکنان کمکی و
02:35
teachers in their work and we did some groups with kids. So a whole mix of counseling related things.
38
155680
7340
معلمان در کارشان بود و ما گروه‌هایی را با بچه‌ها انجام دادیم. بنابراین ترکیب کاملی از مسائل مرتبط با مشاوره.
02:43
Rachel: Yeah, really, really tough but good work.
39
163020
4086
راشل: آره، واقعاً کار سخت اما خوب است.
02:47
David: Mm-hmm, right.
40
167106
1873
دیوید: مممم، درسته.
02:51
Rachel: I was always proud of you for doing that. I always felt really proud to tell people what you did.
41
171720
5800
راشل: من همیشه به خاطر انجام این کار به شما افتخار می کردم. من همیشه واقعاً احساس غرور می‌کردم که به مردم بگویم چه کردید.
02:57
David: Thanks. Yeah and I felt proud of it, too.
42
177520
2600
دیوید: ممنون بله و من هم به آن افتخار می کردم.
03:00
Rachel: So, the proposition that you can use with proud  is “of”,
43
180120
4421
ریچل: بنابراین، گزاره‌ای که می‌توانید با افتخار از آن استفاده کنید، «از»،
03:04
“I'm proud of you”, “He's proud of me”,  
44
184541
3379
«من به تو افتخار می‌کنم»، «او به من افتخار می‌کند»،
03:07
“I just want you to be proud of me”. So,  keep that in mind when you're using “proud”.
45
187920
5720
«فقط می‌خواهم تو به من افتخار کنی» است. بنابراین، هنگام استفاده از «مفتخر» این را در نظر داشته باشید.
03:13
David: Okay, and Rachel what would you say 
46
193640
2260
دیوید: خوب، و راشل می‌گویید
03:15
the most challenging job you ever had?
47
195900
2200
چالش‌برانگیزترین شغلی که تا به حال داشته‌اید چه بوده است؟
03:18
Rachel: Well, I've had such a weird collection  
48
198100
2860
راشل: خب، من مجموعه عجیبی
03:20
of odd jobs, because I went to graduate school for opera singing, which meant I didn't come out of  
49
200960
7360
از مشاغل عجیب و غریب داشتم، زیرا برای آواز اپرا به تحصیلات تکمیلی رفتم، به این معنی که از
03:28
graduate school with a full-time job. You know, I had, as an artist, I think a lot of artists are in  
50
208320
6720
تحصیلات تکمیلی با یک شغل تمام وقت بیرون نیامدم. می‌دانید، من به‌عنوان یک هنرمند، فکر می‌کنم بسیاری از هنرمندان در
03:35
a situation where they are doing work unrelated to what they studied and what they're really  
51
215040
5520
موقعیتی هستند که در حال انجام کارهای غیرمرتبط با آنچه که مطالعه کرده‌اند و واقعاً
03:40
passionate about in order to make the money. So I did get paid to sing but it was never enough to  
52
220560
6480
به آن‌چه علاقه دارند برای کسب درآمد هستند. بنابراین برای آواز خواندن پول می گرفتم، اما هرگز برای
03:47
live on. I had gigs here and there, but I always had to have other jobs and you're always looking  
53
227040
5600
ادامه زندگی کافی نبود. من اینجا و آنجا کنسرت داشتم، اما همیشه مجبور بودم مشاغل دیگری داشته باشم و شما همیشه به
03:52
for really flexible jobs.
54
232640
2363
دنبال کارهای واقعاً انعطاف‌پذیر هستید.
03:55
You know, a job that you can quit right away, if you get a singing job,  
55
235003
2717
می دانید، شغلی که می توانید فوراً آن را رها کنید، اگر شغل خوانندگی پیدا کنید،
03:57
that's not that important. So, as a singer, I  think I've had a collection of some interesting  
56
237720
5760
آنقدرها هم مهم نیست. بنابراین، به‌عنوان یک خواننده، فکر می‌کنم مجموعه‌ای از
04:03
odd jobs. I would say the most challenging job I ever had was as a tutor, and it was, you know,  
57
243480
6680
کارهای جالب   عجیب و غریب داشته‌ام. می‌توانم بگویم چالش‌برانگیزترین شغلی که تا به حال داشته‌ام معلمی بوده است، و می‌دانید،
04:10
like you've said, challenging often goes hand in hand with a reward. It's hard, but it's the good  
58
250160
6680
همان‌طور که گفتید، چالش‌برانگیز اغلب دست به دست هم داده است. سخت است، اما به
04:16
kind of hard. And in this particular case, I was a tutor for a family. And there, I worked mostly  
59
256840
9360
نوعی سخت است. و در این مورد خاص، من معلم یک خانواده بودم. و آنجا، من بیشتر
04:26
with their daughter and I really liked her.  She had an affinity for math and so do I. So,  
60
266200
5680
با دختر آنها کار کردم و واقعاً او را دوست داشتم. او به ریاضیات علاقه داشت و من هم همینطور. بنابراین،
04:31
that was really fun. But anytime that you are, you know, working for a family in that kind of  
61
271880
6120
واقعاً سرگرم کننده بود. اما هر زمان که برای خانواده‌ای در چنین موقعیتی کار می‌کنید،
04:38
situation, you are really kind of intimately  in the family's space and you know I worked at  
62
278000
6240
واقعاً به نوعی در فضای خانواده هستید و می‌دانید که من
04:44
their house every day in their dining room or in their kitchen. And I just, you know, one of the  
63
284240
6480
هر روز در خانه آنها در اتاق غذاخوری یا آشپزخانه آنها کار می‌کردم. و من فقط، می‌دانی، یکی از
04:50
very first times I was there, if I do in my first week, the mom had an event that evening and I was  
64
290720
6000
اولین بارهایی که آنجا بودم، اگر در هفته اول حضور داشته باشم، مادر آن شب مراسمی داشت و من
04:56
supposed to cook us dinner and you know, she had everything laid out and the fire alarm went off.  
65
296720
5040
قرار بود برایمان شام درست کنم و می‌دانی، او همه چیز را آماده کرده بود و زنگ آتش خاموش شد
05:01
I totally burnt like the tortilla or whatever I  was trying to heat up and their system was hooked  
66
301760
7640
من کاملاً مانند تورتیلا یا هر چیز دیگری که می خواستم گرم کنم سوختم و سیستم آنها
05:09
up to call the fire department, they showed  up and you know, they notified her phone and  
67
309400
4880
برای تماس با آتش نشانی وصل شد، آنها حاضر شدند و می دانید، آنها به تلفن او اطلاع دادند و
05:14
she called me, she's like, “what's happening?”  I was like, “I burned a tortilla”, but it was  
68
314280
5080
او با من تماس گرفت، مثل "چه اتفاقی می افتد؟" من می‌گفتم: «من یک تورتیلا را سوزاندم»، اما
05:19
totally embarrassing, but yeah, it’s just you  know, it was, it was awesome and I loved it,  
69
319360
5920
کاملاً شرم‌آور بود، اما بله، فقط می‌دانید، عالی بود و من آن را دوست داشتم،
05:25
but you're also there in that family dynamic and just kind of trying to figure out you know, how  
70
325280
7120
اما شما نیز در آن خانواده پویا هستید و به نوعی تلاش برای فهمیدن اینکه شما می‌دانید،
05:32
to work within that dynamic when you're totally not a family member. So, I would say that was  
71
332400
5000
وقتی که کاملاً عضوی از خانواده نیستید، چگونه  در آن پویایی کار کنید. بنابراین، من می‌توانم بگویم که این
05:37
that was challenging, having said that they were an amazing family, just some of the most generous  
72
337400
6320
موضوع چالش‌برانگیز بود، زیرا می‌گفتم آنها خانواده‌ای شگفت‌انگیز هستند، فقط برخی از سخاوتمندانه‌ترین
05:43
people you'll ever meet. And I had a great time getting to know their daughter and I actually  
73
343720
5960
افرادی که تا به حال ملاقات کرده‌اید. و از آشنایی با دخترشان خوش گذشت و در واقع
05:49
think I tutored her for three or four years. It  was quite a long time and yeah, it was really fun.
74
349680
6300
فکر می‌کنم سه یا چهار سال به او آموزش دادم. مدت زمان زیادی بود و بله، واقعاً سرگرم کننده بود.
05:55
David: You just used an interesting little connector phrase,  
75
355980
3728
دیوید: شما فقط از یک عبارت رابط کوچک جالب استفاده کردید،
05:59
“having said that”.
76
359708
1694
«این را گفتی».
06:01
Rachel: Hmm. Yeah.
77
361402
1218
راشل: هوم. آره
06:02
David: Can you talk about that one?
78
362620
1460
دیوید: میشه در مورد اون حرف بزنی؟
06:04
Rachel: Yeah. So, you say that when you've just made  
79
364080
4040
راشل: آره. بنابراین، شما می گویید که وقتی به تازگی
06:08
a statement, and then you want to make a statement that's just a little bit contradictory. Like,  
80
368120
7560
یک بیانیه داده اید، و سپس می خواهید یک بیانیه بیان کنید که فقط کمی متناقض است. مثلاً،
06:15
I forget what exactly I was saying but it might have been something like, it's hard understanding  
81
375680
5960
فراموش می‌کنم دقیقاً چه می‌گفتم، اما ممکن است چیزی شبیه به این باشد، درک
06:21
someone else's family dynamic. Having said that they were a great family, so you know, obviously,  
82
381640
6160
پویایی خانواده شخص دیگری سخت است. با گفتن این که آنها خانواده بزرگی بودند، پس واضح است که می‌دانید،
06:27
how hard is it when it's a great family, but yes having said that is a way to make a statement  
83
387800
5640
چقدر سخت است وقتی خانواده بزرگی هستند، اما بله، گفتن آن راهی برای بیان اظهاراتی است
06:33
that somewhat contradicts or could be seen as contradictory to something you've just said.
84
393440
6400
که تا حدودی در تضاد با چیزی است که می‌توانید آن را در تضاد قرار دهید. فقط گفتی
06:39
David: Qualifies what you just said or clarifies what you just said. 
85
399840
3840
دیوید: آنچه را که گفتید واجد شرایط می‌کند یا آنچه را که گفتید روشن می‌کند.
06:43
Rachel: Yeah, mm-hmm.
86
403680
1354
راشل: آره، مم-هم.
06:45
David: And also, another way to do that little, 
87
405034
886
06:45
what do you call it, transition it would be to say, “That said”.
88
405920
5660
دیوید: و همچنین، راه دیگری برای انجام این کار کوچک،
آنچه شما آن را می‌نامید، انتقال این است که بگوییم "این گفته".
06:51
Rachel: Yeah, right.
89
411580
1100
راشل: آره، درسته.
06:52
David: People also say that.
90
412680
1360
دیوید: مردم هم این را می گویند.
06:54
Rachel: Yeah, exact  
91
414040
800
06:54
same meaning, used to clarify  something you've just said.
92
414840
4140
راشل: آره، دقیقاً به
همین معنی، برای روشن کردن چیزی که الان گفتی استفاده می‌شود.
06:58
David: So, let's go to another question.
93
418980
2680
دیوید: خب بریم سراغ سوال دیگه.
07:01
Rachel: Okay.
94
421660
660
راشل: باشه.
07:02
David: What is something that makes you really nervous?
95
422320
4308
دیوید: چه چیزی شما را واقعاً عصبی می کند؟
07:06
Rachel: Mmm, well, this is interesting because we  
96
426628
1292
راشل: مام، خوب، این جالب است زیرا ما
07:07
just talked about jobs. And I think one thing that makes me really nervous is quitting a job and like  
97
427920
7360
فقط در مورد شغل صحبت کردیم. و فکر می‌کنم چیزی که مرا واقعاً عصبی می‌کند این است که یک شغل را ترک کنم و همانطور که
07:15
I said, I've had a lot of odd jobs in my life,  and I've had to quit a lot of them and it always,  
98
435280
7960
گفتم، کارهای عجیب و غریب زیادی در زندگی‌ام داشته‌ام، و مجبور شده‌ام بسیاری از آنها را ترک کنم و همیشه،
07:23
yeah, it's always made me nervous, like I feel like I'm letting someone down. Even when it's  
99
443240
6280
آره، همینطور است. همیشه من را عصبی می کرد، مثل اینکه احساس می کنم دارم کسی را ناامید می کنم. حتی وقتی
07:30
a job that's not very important, I don't know. So,  
100
450440
4680
شغلی است که خیلی مهم نیست، نمی‌دانم. بنابراین،   اینکه به
07:35
telling someone that I'm going to quit  whatever they are having me do, I would say,  
101
455120
5280
کسی بگویم که هر کاری را که از من بخواهد ترک کنم، می‌توانم بگویم،
07:40
is one of the things that makes me the  most nervous, gives me the most anxiety.
102
460400
3380
یکی از چیزهایی است که من را بیشتر عصبی می‌کند و بیشترین اضطراب را به من می‌دهد.
07:43
David: So, you wake up  
103
463780
1180
دیوید: بنابراین، صبح بیدار می‌شوی
07:44
in the morning and you know that later in the day, you're going to have to tell your boss,  
104
464960
4440
و می‌دانی که بعداً در روز، باید به رئیست بگویی:
07:49
“Hey, I'm no longer going to be working  for you.” That makes you really nervous?
105
469400
3300
«هی، من دیگر برای تو کار نمی‌کنم.» این واقعا شما را عصبی می کند؟
07:52
Rachel: Oh,  
106
472700
580
راشل: اوه،
07:53
it makes me nervous for like the  whole week, two weeks, whatever.
107
473280
3900
این باعث می‌شود یک هفته، دو هفته، هر چه باشد، عصبی شوم.
07:57
David: Uh-huh.
108
477180
820
دیوید: اوه ها.
07:58
Rachel: As soon as I know that I'm likely  
109
478000
2000
راشل: به محض اینکه بدانم احتمالاً
08:00
going to be leaving a job, that dread starts to  happen in the pit of my stomach. And sometimes,  
110
480000
6560
شغلم را ترک خواهم کرد، آن ترس شروع به رخ دادن در گودال شکمم می کند. و گاهی اوقات،
08:06
you forget about it and then all of a sudden  you're like, “Oh, wait there it is, I have to  
111
486560
4400
آن را فراموش می‌کنید و ناگهان  می‌گویید : «اوه، صبر کن، من باید
08:10
quit my job. I have to have that conversation.”  Did I say, “in the pit of my stomach”?
112
490960
5220
شغلم را رها کنم. من باید آن مکالمه را داشته باشم.» گفتم «در گودال شکمم»؟
08:16
David: You did,  
113
496180
540
08:16
and I was thinking the same thing. What is that?
114
496720
3440
دیوید: تو این کار را کردی
و من هم به همین فکر می کردم. اون چیه؟
08:20
Rachel: Well,  
115
500160
520
08:20
don't you think you physically feel something  when you are, when you’re feeling dread? I mean  
116
500680
5520
راشل: خوب،
فکر نمی‌کنی وقتی که هستی، وقتی احساس ترس می‌کنی، از نظر فیزیکی چیزی را احساس می‌کنی؟ منظورم این است که
08:26
I would describe it. David: 
117
506200
1480
آن را توصیف کنم. دیوید:
08:27
No I get, I agree. You have this sinking feeling  in your stomach but the pit of your stomach is  
118
507680
6840
نه متوجه شدم، موافقم. شما این احساس فرورفتگی را در معده خود دارید، اما گودال شکمتان
08:34
interesting. I guess it's at the bottom,  emanates from the bottom of our stomach.
119
514520
4320
جالب است. حدس می‌زنم در پایین است، از ته شکم ما سرچشمه می‌گیرد.
08:38
Rachel: It's just, it's  
120
518840
840
راشل: فقط،
08:39
getting way down in there. If you feel something  in the pit of your stomach, it's not a good thing.
121
519680
6360
دارد به سمت پایین می رود. اگر چیزی را در گودال شکم خود احساس کردید، چیز خوبی نیست.
08:46
David: To really, it's an ominous, it's foreboding.
122
526040
2280
دیوید: واقعاً، این یک شوم است، پیشگویی است.
08:48
Rachel: You feel horrible about it,  
123
528320
1920
راشل: شما نسبت به آن احساس وحشتناکی دارید،
08:50
nervous about it, anxious about it, and actually,  you used another phrase “sinking feeling”. I have  
124
530240
5720
درباره آن عصبی هستید، درباره آن مضطرب هستید، و در واقع، از عبارت دیگری «احساس غرق شدن» استفاده کردید. من
08:55
a sinking feeling. This is, again, what we would  say when I'm pretty sure things are going wrong.
125
535960
7820
احساس غرق شدن دارم. این همان چیزی است که وقتی مطمئن باشم همه چیز اشتباه می‌شود، دوباره می‌گوییم.
09:03
David: Mm-hmm.
126
543780
13
09:03
Rachel: Yeah,  
127
543793
1007
دیوید: مممم.
راشل: بله،
09:04
two great ways to talk about that feeling,  because, you know, it's an emotional thought,  
128
544800
4960
دو روش عالی برای صحبت در مورد آن احساس، زیرا، می دانید، این یک فکر احساسی است،
09:09
it's a feeling but then we do physically feel  something. When you have a sinking feeling,  
129
549760
4760
یک احساس است، اما بعد از آن ما به لحاظ فیزیکی چیزی را احساس می کنیم . وقتی احساس غرق شدن دارید،
09:14
you might feel something pressing down on  your chest or when you're dreading something,  
130
554520
6400
ممکن است احساس کنید چیزی روی سینه‌تان فشار می‌آورد یا وقتی از چیزی می‌ترسید،
09:20
you feel something in your stomach, you  might have a stomach ache, you feel it  
131
560920
3880
چیزی در شکمتان احساس می‌کنید، ممکن است معده درد داشته باشید، آن را
09:24
in the pit. I mean, it's something your mind is  experiencing, but your body experiences it too.
132
564800
6100
در گودال احساس کنید. منظورم این است که این چیزی است که ذهن شما تجربه می‌کند، اما بدن شما نیز آن را تجربه می‌کند.
09:30
David: And actually, in my world,  
133
570900
1900
دیوید: و در واقع، در دنیای من،
09:32
we know to talk with people about the fact that  it's actually the opposite. Your body feels a  
134
572800
6680
ما می دانیم که با مردم در مورد این واقعیت صحبت کنیم که در واقع برعکس است. بدن شما
09:39
feeling almost always or often before your mind  labels it, and before your brain identifies it  
135
579480
9280
تقریباً همیشه یا اغلب قبل از اینکه ذهنتان آن را برچسب بزند، و قبل از اینکه مغزتان آن را
09:48
as a feeling of dread. So, you have the physical  experience of the pit in your stomach. You have  
136
588760
5320
به عنوان احساس ترس شناسایی کند، احساس می‌کند. بنابراین، شما تجربه فیزیکی از گودال در معده خود را دارید. شما
09:54
the physical sensation of that sinking feeling.  Now, actually, if you could do a time-lapse  
137
594080
5680
احساس فیزیکی آن احساس غرق شدن را دارید. اکنون، در واقع، اگر بتوانید یک دوربین تایم لپس
09:59
camera of your brain and nervous system,  the bodily feeling is a split- second even  
138
599760
6160
از مغز و سیستم عصبی خود بسازید، احساس بدنی یک کسری از ثانیه حتی
10:05
before the emotion, because the emotion  involves some higher-level brain activity.
139
605920
6980
قبل از احساس است، زیرا این احساس شامل برخی از فعالیت های سطح بالاتر مغز است.
10:12
Rachel: I totally would have guessed the opposite.
140
612900
2600
راشل: من کاملاً برعکس را حدس می زدم.
10:15
David: Right. And it's  
141
615500
3700
دیوید: درست است. و
10:19
good to coach people on that, because it's this  idea that if you get used to paying attention  
142
619200
6800
خوب است که مردم را در این مورد راهنمایی کنید، زیرا این ایده است که اگر عادت کنید
10:26
to your bodily sensations, if you can tune in,  they actually can tell you a lot about how your  
143
626000
6040
به احساسات بدنی خود توجه کنید، اگر بتوانید تنظیم کنید، آنها در واقع می توانند چیزهای زیادی در مورد
10:32
quote feeling. Rachel: 
144
632040
2075
احساس نقل قول شما به شما بگویند. راشل:
10:34
Hmm. Tune in, so that means really pay  attention to something, focus on something.
145
634115
5005
هوم. تنظیم کنید، به این معنی که واقعاً به چیزی توجه کنید، روی چیزی تمرکز کنید.
10:39
David: Right.
146
639120
1585
دیوید: درست است.
10:40
Rachel: Mm-hmm, and it would also,  
147
640705
775
راشل: مممم، و همینطور،
10:41
I mean I'm guessing it comes from like  radio days where you would turn the dial,  
148
641480
4960
منظورم این است که حدس می‌زنم از روزهای رادیویی می‌آید که می‌خواهید شماره‌گیر را بچرخانید،
10:46
just so in order to pick up a certain radio  signal. In that case, you would be tuning in.
149
646440
5300
فقط برای اینکه یک سیگنال رادیویی خاص را بگیرید .
10:51
David: Right.
150
651740
860
دیوید: درست است.
10:52
Rachel: Yeah. David,  
151
652600
960
راشل: آره. دیوید،
10:53
what's something that makes you really nervous?
152
653560
1880
چه چیزی تو را واقعاً عصبی می‌کند؟
10:55
David: So, something that makes  
153
655440
1560
دیوید: بنابراین، چیزی که
10:57
me nervous is and what's related to speaking  in front of people, but it's not the actual  
154
657000
6680
من را عصبی می‌کند و به صحبت کردن در مقابل مردم مربوط می‌شود، اما
11:03
time when I am up front. It's interesting because  once I'm up there I'm great, I actually love doing  
155
663680
6720
زمانی که من در جلو هستم، این زمان واقعی نیست. جالب است زیرا وقتی به آنجا می‌روم عالی می‌شوم، در واقع عاشق انجام
11:10
trainings and talking to groups of people, but the  moments that are leading up to that, especially  
156
670400
8960
تمرینات و صحبت با گروه‌هایی از مردم هستم، اما لحظاتی که منجر به آن می‌شود، به‌خصوص
11:19
the night before, I tend to not sleep well. It's  a similar feeling to, if we're going on a trip,  
157
679360
6560
شب قبل، معمولاً خوب نمی‌خوابم. این یک احساس مشابه است، اگر به یک سفر برویم،
11:25
a big trip the next day it's like this just  slightly nervous, anxious feeling where I just,  
158
685920
8280
یک سفر بزرگ روز بعد، این احساس کمی عصبی و مضطرب است که من فقط،
11:34
I don't sleep well. My brain keeps like waking  me up in the middle of the night going, “Wait,  
159
694200
4880
خوب نمی‌خوابم. مغزم مثل این است که نیمه‌های شب مرا بیدار می‌کند و می‌گوید: «صبر کن،
11:39
are you late? Wait are you late? You're probably  late?” So, I'll wake up a bunch of times that  
160
699080
4880
دیر کردی؟» صبر کن دیر کردی؟ احتمالاً دیر آمدی؟» بنابراین، من در آن شب چندین بار بیدار می‌شوم
11:43
night and it's for no reason I don't have  anything to be nervous about, but I'm nervous.
161
703960
5160
و دلیلی ندارد که چیزی برای عصبی شدن ندارم، اما عصبی هستم.
11:49
Rachel: So, it's funny,  
162
709120
1520
راشل: بنابراین، خنده‌دار است،
11:50
because it's something you love yet  you get nervous thinking about it.
163
710640
4040
زیرا چیزی است که دوستش دارید، اما با فکر کردن به آن عصبی می‌شوید.
11:54
David: Yeah-yeah.
164
714680
1290
دیوید: آره آره.
11:55
Rachel: That's interesting. Okay, let's  
165
715970
3390
راشل: جالب است. خوب، بیایید درباره
11:59
talk personality. In American English, we have two  different terms to describe two different kinds of  
166
719360
5920
شخصیت صحبت کنیم. در انگلیسی آمریکایی، ما دو اصطلاح متفاوت برای توصیف دو نوع
12:05
personality as an introvert and an extrovert.  How would you define these two words, David?
167
725280
5580
شخصیت مختلف به عنوان درونگرا و برونگرا داریم. دیوید این دو کلمه را چگونه تعریف می کنی؟
12:10
David: 
168
730860
660
دیوید:
12:11
Yeah. So, these words have become very much have  bled into popular culture, and I think that they,  
169
731520
5800
آره. بنابراین، این واژه‌ها بسیار وارد فرهنگ عامه شده‌اند، و من فکر می‌کنم که آنها،
12:17
I used a lot of different ways and I think often  use slightly wrongly but, my definition is that  
170
737320
6080
من از روش‌های مختلفی استفاده می‌کردم و فکر می‌کنم اغلب کمی اشتباه استفاده می‌کنند، اما، تعریف من این است که
12:23
someone is an introvert if when they need to  recharge or regroup to center themselves.  
171
743400
7657
کسی اگر نیاز به شارژ مجدد داشته باشد، درونگرا است. یا دوباره جمع شوند تا خودشان را متمرکز کنند.
12:31
Rachel: Yeah, recharge, what does this mean?
172
751057
1063
راشل: آره شارژ کن، این یعنی چی؟
12:32
David: Recharge?
173
752120
896
دیوید: شارژ؟
12:33
Rachel: Yes?
174
753016
11
12:33
David: It’s what you do with your phone.
175
753027
1153
راشل: بله؟
دیوید: این کاری است که شما با گوشی خود انجام می دهید.
12:34
Rachel: Yeah, right. You recharge your phone.
176
754180
2002
راشل: آره، درسته. گوشیتو شارژ میکنی
12:36
David: Plug it in, charge your phone.
177
756182
1138
دیوید: وصلش کن، گوشیتو شارژ کن.
12:37
Rachel: When someone needs  
178
757320
960
راشل: وقتی کسی نیاز
12:38
to rest and feel energized or what did you say?
179
758280
4474
به استراحت و احساس انرژی دارد یا شما چه گفتید؟
12:42
David: Collect themselves, maybe,  
180
762754
3766
دیوید: خود را جمع کنید، شاید،
12:46
figure out what's important to them, that an  introvert is someone who does that by themselves.
181
766520
7640
بفهمید چه چیزی برای آنها مهم است، که یک درونگرا کسی است که این کار را خودش انجام می دهد.
12:54
Rachel: Could you  
182
774160
880
راشل:
12:55
also say it's what makes someone feel  at ease? An introvert feels at ease?
183
775040
5000
همچنین می‌توانید بگویید این چیزی است که باعث می‌شود کسی احساس راحتی کند؟ یک درونگرا احساس راحتی می کند؟
13:00
David: Yeah, I think that that's part of it.
184
780040
1800
دیوید: آره، من فکر می کنم این بخشی از آن است.
13:01
Rachel: By themselves.
185
781840
1000
راشل: به تنهایی.
13:02
David: I think  
186
782840
800
دیوید: فکر می‌کنم
13:03
that's part of it, though I think  it does really get at this idea of  
187
783640
3160
این بخشی از آن است، اگرچه فکر می‌کنم واقعاً به این ایده می‌رسد که   از
13:06
where do you gain energy? Where do  you get your energy level back up?
188
786800
5120
کجا انرژی می‌گیرید؟ از کجا می‌توانید سطح انرژی خود را بالا ببرید؟
13:11
Rachel: Yes, I agree.
189
791920
1200
راشل: بله، موافقم.
13:13
David: So that's an introvert,  
190
793120
1280
دیوید: پس این یک درون گرا است،
13:14
and then an extrovert is the opposite,  where if someone is not feeling focused  
191
794400
5880
و سپس برون گرا برعکس است، جایی که اگر فردی تمرکز نداشته باشد
13:20
or they're feeling worn down, instead of  going and having time by themselves, they  
192
800280
4960
یا احساس فرسودگی کند، به جای اینکه خودش برود و وقت بگذارد، می
13:25
would go and seek out other people, and  through conversation and connection with  
193
805240
6600
رود و به دنبال افراد دیگر می گردد و مکالمه و ارتباط با
13:31
other people, they would recharge  and their energy will go back up.
194
811840
4860
افراد دیگر، آنها دوباره شارژ می شوند و انرژی آنها دوباره بالا می رود.
13:36
Rachel: Before we keep going,  
195
816700
1500
راشل: قبل از اینکه ادامه دهیم،
13:38
I just want to throw one thing out there, you  said that these are terms that have bled into  
196
818200
4720
من فقط می‌خواهم یک چیز را مطرح کنم، گفتی که اینها اصطلاحاتی هستند که در
13:42
popular culture, and I just wanted to talk about  using “bleed” in there. So, bleed is like blood  
197
822920
7760
فرهنگ عامه وارد شده‌اند، و من فقط می‌خواستم درباره استفاده از «خونریزی» در آنجا صحبت کنم. بنابراین،
13:50
when you cut yourself, but we also use it  when what might have been a clearly defined  
198
830680
8520
زمانی که خود را می برید، خونریزی مانند خون است، اما زمانی که خطی که ممکن است به وضوح مشخص شده باشد،
13:59
line has become less clear. I'm like, these terms,  what are they? Are they psychology terms or what?
199
839200
11480
کمتر مشخص شده است، از آن استفاده می کنیم. من می گویم، این اصطلاحات، آنها چیست؟ آیا آنها اصطلاحات روانشناسی هستند یا چه؟
14:10
David: Right. Mm-hmm.
200
850680
1240
دیوید: درست است. مممم
14:11
Rachel: And then,  
201
851920
1080
راشل: و سپس،
14:13
but now everyone's using them. So, we can say  okay, it's not just separate from popular culture,  
202
853000
5280
اما اکنون همه از آنها استفاده می کنند. بنابراین، می‌توان گفت بسیار خوب، این فقط از فرهنگ عامه جدا نیست، بلکه
14:18
now it's bled into popular culture and popular  culture has started using these terms a lot, too.
203
858280
5680
اکنون به فرهنگ عامه وارد شده است و فرهنگ عامه نیز شروع به استفاده از این اصطلاحات کرده است.
14:23
David: Right. Initially,  
204
863960
1240
دیوید: درست است. در ابتدا،
14:25
they would have been used by clinicians  to describe psychological phenomenon,  
205
865200
4000
پزشکان از آنها برای توصیف پدیده روانشناختی استفاده می کردند،
14:29
but now they're used by lots of people.  They've bled into popular culture.
206
869200
4060
اما اکنون افراد زیادی از آنها استفاده می کنند. آنها وارد فرهنگ عامه شده اند.
14:33
Rachel: Okay,  
207
873260
660
14:33
great. Thanks for clarifying  the definition of that.
208
873920
2620
راشل: باشه،
عالی. از اینکه تعریف آن را توضیح دادید متشکریم .
14:36
David: No problem.
209
876540
800
دیوید: مشکلی نیست.
14:37
Rachel: So, David, are you an introvert or an extrovert?
210
877340
3760
راشل: خب، دیوید، تو درونگرا هستی یا برونگرا؟
14:41
David: So, I'm an extrovert. It means that, yeah, for me,  
211
881100
5660
دیوید: پس من یک برونگرا هستم. این بدان معناست که، بله، برای من،
14:46
if I am feeling stressed or I have a big decision  to make or I'm feeling worn down, I know that it's  
212
886760
7080
اگر احساس استرس می کنم یا تصمیم بزرگی باید بگیرم یا احساس فرسودگی می کنم، می دانم که
14:53
really important for me to seek out connection  with other people to get people's opinions,  
213
893840
5200
برای من واقعاً مهم است که به دنبال ارتباط با افراد دیگر برای دریافت نظرات مردم باشم.
14:59
to get feedback, to bounce ideas off of someone.
214
899680
3700
برای گرفتن بازخورد، برای رد کردن ایده از کسی.
15:03
Rachel: Oh, I like that phrase.
215
903380
1320
راشل: اوه، من این عبارت را دوست دارم.
15:04
David: That's a good one, I thought you might.  
216
904700
2045
دیوید: این خوب است، فکر کردم شما ممکن است.
15:06
Rachel: Mm-hmm. When you bounce  
217
906745
575
راشل: مممم. وقتی
15:07
an idea off somebody, you tell them what  you're thinking and get their take on it.
218
907320
5280
ایده‌ای را به کسی می‌پرورانید، به او می‌گویید به چه فکر می‌کنید و نظر او را در مورد آن می‌گیرید.
15:12
David: You put it out there and see  
219
912600
2320
دیوید: شما آن را بیرون می‌گذارید و می‌بینید که به
15:14
which way it bounces, so you put out an idea maybe  they think it's crazy, and so it bounced sideways,  
220
914920
6720
کدام سمت منعکس می‌شود، بنابراین ایده‌ای را مطرح می‌کنید، شاید آن‌ها فکر می‌کنند دیوانه‌کننده است،
15:21
or they think it's you know what that's  a really good idea and it bounces true.
221
921640
3300
یا فکر می‌کنند که شما می‌دانید که چه ایده‌ای واقعاً خوب است و درست است.
15:24
Rachel: Oh, I like it.
222
924940
1420
راشل: اوه، من آن را دوست دارم.
15:26
David: So, I'm an extrovert. What about you?
223
926360
2600
دیوید: پس من یک برونگرا هستم. شما چطور؟
15:28
Rachel: Well, you know I'm an introvert.
224
928960
1460
راشل: خوب، می دانی که من یک درون گرا هستم.
15:30
David: I do.
225
930420
1340
دیوید: من دارم.
15:31
Rachel: Yeah. It,  
226
931760
1360
راشل: آره.
15:33
you know, I, 100% would have  described myself as an extrovert,  
227
933120
5720
می‌دانید، من، 100% خود را فردی برون‌گرا توصیف می‌کردم،
15:38
probably into like college or after. I  didn't realize that I was an introvert.
228
938840
3840
احتمالاً در دانشگاه یا بعد از آن. من متوجه نشدم که یک درونگرا هستم.
15:42
David: Well, I have a theory about that, but go ahead.
229
942680
2240
دیوید: خوب، من یک نظریه در مورد آن دارم، اما ادامه دهید.
15:44
Rachel: Well,  
230
944920
560
راشل: خوب،
15:45
and it's funny because I remember in high school  feeling kind of bad when I didn't want to hang out  
231
945480
4400
و خنده‌دار است، زیرا یادم می‌آید در دبیرستان وقتی نمی‌خواستم
15:49
with one of my friends. I'm a bad friend, I felt  like a bad friend and now in retrospect I'm like,  
232
949880
6880
با یکی از دوستانم معاشرت کنم، احساس بدی داشتم. من دوست بدی هستم، احساس می‌کردم دوست بدی هستم و حالا به گذشته می‌گویم:
15:56
“Oh, I was I was an introvert”, that's what it  was, I wasn't a bad friend. I was actually a  
233
956760
4120
«اوه، من یک درون‌گرا بودم»، همین بود، من دوست بدی نبودم. من
16:00
pretty great friend in general. But I was  an introvert and one of my good friends  
234
960880
3560
در واقع دوست بسیار خوبی بودم. اما من یک درون‌گرا بودم و یکی از دوستان خوبم
16:04
was an extrovert and I think that, you know,  neither of us got what was happening there.
235
964440
4120
برون‌گرا بود و فکر می‌کنم که، می‌دانید، هیچ‌کدام از ما متوجه نشدیم که آنجا چه اتفاقی می‌افتد.
16:08
David: And what I was  
236
968560
920
دیوید: و چیزی که
16:09
going to say is that, this is exactly what I meant  about the terms being used incorrectly because I  
237
969480
5560
می‌خواستم بگویم این است که، این دقیقاً همان چیزی است که در مورد استفاده نادرست از اصطلاحات منظورم بود، زیرا من
16:15
think part of what you're describing, a part of  why you were confused that you're an introvert,  
238
975040
4840
فکر می‌کنم بخشی از آنچه شما توصیف می‌کنید، بخشی از اینکه چرا گیج شده‌اید که یک درون‌گرا هستید،
16:19
is because you're a highly social  introvert. You do enjoy people,  
239
979880
4760
زیرا شما یک درونگرا به شدت اجتماعی هستید . شما واقعاً از مردم لذت می برید،
16:24
you like talking to lots of different people, but  that's not where you recharge and get your energy.
240
984640
5520
دوست دارید با افراد مختلف زیادی صحبت کنید، اما این جایی نیست که شما دوباره شارژ می کنید و انرژی خود را به دست می آورید.
16:30
Rachel: Right. Oh, man I love my me-time.  
241
990160
3360
راشل: درسته آه، مرد من زمان من را دوست دارم.
16:33
David: Yeah.
242
993520
1080
دیوید: آره.
16:34
Rachel: Just by myself. You know,  
243
994600
1880
راشل: فقط به تنهایی. می دانید،
16:36
I work alone from home. I have my office  upstairs and often when I'm talking with  
244
996480
7520
من به تنهایی از خانه کار می کنم. من دفترم را در طبقه بالا دارم و اغلب وقتی با
16:44
people about what I do they'll say, “Oh,  you know don't you want to go out and see  
245
1004000
4600
مردم درباره کاری که انجام می‌دهم صحبت می‌کنم، می‌گویند: "اوه، می‌دانی نمی‌خواهی بیرون بروی و
16:48
people?” and I'm like, “No, I absolutely  do not want to go out and see people.”
246
1008600
6280
مردم را ببینی؟" و من می گویم، "نه، من مطلقاً نمی خواهم بیرون بروم و مردم را ببینم."
16:54
David: Right.
247
1014880
960
دیوید: درست است.
16:55
Rachel: I used to rent an office  
248
1015840
1880
راشل: من قبلاً یک
16:57
desk at a co-working space, I never went because  I never felt drawn to the space. I mean I think a  
249
1017720
6320
میز اداری را در یک فضای کاری کرایه می‌کردم، هرگز نرفتم، زیرا هرگز به آن فضا علاقه نداشتم. منظورم این است که فکر می‌کنم
17:04
lot of co-working spaces exist, because there  are so many people freelancing and working on  
250
1024040
5960
فضاهای کار مشترک زیادی وجود دارد، زیرا افراد زیادی هستند که مستقل کار می‌کنند و خودشان کار می‌کنند
17:10
their own and it's a way to bring them together  and they feel this community in this, you know,  
251
1030000
5360
و این راهی برای گرد هم آوردن آنهاست و آنها این جامعه را در این احساس می‌کنند، می‌دانید،
17:15
camaraderie with other people around, and I  just rather be up in my office doing my thing.
252
1035360
5940
رفاقت با سایر افراد اطراف، و من ترجیح می‌دهم در دفترم باشم و کارهایم را انجام دهم.
17:21
David: That’s right.
253
1041300
1608
دیوید: درست است.
17:22
Rachel: Hmm. Co-working, that's a term that's pretty new.  
254
1042908
3212
راشل: هوم. کار مشترک، این اصطلاحی است که بسیار جدید است.
17:26
Wouldn't you say, David? I mean, I don't think  I ever heard that word before five years ago,  
255
1046120
4240
نمیگی دیوید؟ یعنی فکر نمی‌کنم تا قبل از پنج سال پیش این کلمه را شنیده باشم،
17:30
and basically, it means working next to somebody.  So it's not someone you work with, it's not a  
256
1050360
7120
و اساساً به معنای کار کردن در کنار کسی است. بنابراین این کسی نیست که با او کار می‌کنید، یک
17:37
co-worker, but it's someone that you're working  next to, likely you are an independent person  
257
1057480
5600
همکار نیست، بلکه کسی است که در کنار او کار می‌کنید، احتمالاً شما یک فرد مستقل هستید   که
17:43
working on your own project, and you go to a space  where you can co-work with other people. Do your  
258
1063080
7240
روی پروژه خود کار می‌کنید، و به فضایی می‌روید که می‌توانید در آن کار کنید. با افراد دیگر
17:50
thing next to other people doing their thing.  It's really quite the rage now. Wouldn't you say?
259
1070320
6620
کارهای خود را در کنار افرادی که کارشان را انجام می دهند انجام دهید. الان واقعاً خیلی عصبانی است. نمی گویید؟
17:56
David: Yeah. I think it's extremely popular.
260
1076940
2620
دیوید: آره. من فکر می کنم این بسیار محبوب است.
17:59
Rachel: There  
261
1079560
520
راشل:
18:00
are places opening up all over  Philly that are co-working spaces.
262
1080080
3580
مکان‌هایی در سرتاسر فیلی باز می‌شوند که فضاهای همکاری مشترک هستند.
18:03
David: Packed full of extroverts.
263
1083660
1880
دیوید: مملو از افراد برونگرا.
18:05
Rachel: Yeah. I went  
264
1085540
1580
راشل: آره. من
18:07
to one once and I was working at this big  table with other people and there were two  
265
1087120
6200
یک بار به سراغ یکی رفتم و روی این میز بزرگ با افراد دیگر کار می‌کردم و دو
18:13
people training somebody on like Microsoft  Word or something, and I was just like,  
266
1093320
4320
نفر بودند که به کسی مانند Microsoft Word یا چیز دیگری آموزش می‌دادند، و من فکر می‌کردم،   به
18:17
this is why I am not ever coming to this space  again. I do not need to hear someone being trained  
267
1097640
5360
همین دلیل است که دیگر به این فضا نمی‌آیم . وقتی سعی می‌کنم ایده‌های انگلیسی عالی پیدا کنم، نیازی به شنیدن آموزش‌های فردی
18:23
on Microsoft Word, when I'm trying to come  up with awesome English ideas. So, anyway.  
268
1103000
6880
درباره Microsoft Word ندارم . بنابراین، به هر حال.
18:29
David: Right.
269
1109880
920
دیوید: درست است.
18:30
Rachel: Co-working,  
270
1110800
1000
راشل: کار مشترک،
18:31
some people love it, but it's not for everyone.
271
1111800
2920
برخی افراد آن را دوست دارند، اما برای همه مناسب نیست.
18:34
David: All right. So,  
272
1114720
1800
دیوید: خیلی خب. بنابراین،
18:36
I have a question for you. What do  you think is something that I do well?
273
1116520
5180
من یک سوال از شما دارم. به نظر شما کاری که من به خوبی انجام می‌دهم چیست؟
18:41
Rachel: Oh,  
274
1121700
940
راشل: اوه،
18:42
this is fun. David, there's  so many things you do well.
275
1122640
3000
این جالب است. دیوید، کارهای زیادی هست که تو خوب انجام می دهی.
18:45
David: Oh, that’s sweet.
276
1125640
2680
دیوید: اوه، این شیرین است.
18:48
Rachel: The thing I'm thinking of, I think  
277
1128320
1880
راشل: چیزی که به آن فکر می‌کنم، فکر می‌کنم
18:50
it's fun to think of something that I don't do  well. Like, have that contrast, you do it so well  
278
1130200
7440
فکر کردن به چیزی که خوب انجام نمی‌دهم سرگرم‌کننده است . مثلاً این تضاد را داشته باشید، شما این کار را خیلی خوب انجام می دهید
18:57
and I do it horribly. And that is you have such  a green thumb. David does the most amazing job  
279
1137640
9960
و من این کار را به طرز وحشتناکی انجام می دهم. و این یعنی شما یک شست سبز دارید. دیوید شگفت‌انگیزترین کار را
19:07
with our house plants. I mean, they thrive, they  look so good. We have this jade that's probably a  
280
1147600
8800
با گیاهان خانگی ما انجام می‌دهد. منظورم این است که آنها رشد می کنند، آنها خیلی خوب به نظر می رسند. ما این یشم را داریم که احتمالاً یک
19:16
yard across, three feet, and you grew that from  something that was like two inches big, right?
281
1156400
9200
یارد، سه فوت است، و شما آن را از چیزی که حدود دو اینچ بود رشد دادید، درست است؟
19:25
David: Yeah. Mm-hmm.
282
1165600
1020
دیوید: آره. مممم
19:26
Rachel: We also have this  
283
1166620
1140
ریچل: ما این کاکتوس را هم داریم
19:27
cactus that's probably five or six feet tall now,  and it's just it's fun because people will walk  
284
1167760
5320
که احتمالاً پنج یا شش فوت قد دارد، و این فقط سرگرم کننده است زیرا مردم
19:33
into our house and they'll be like, “Oh, my  god, that's the biggest Jade I've ever seen.”
285
1173080
5420
وارد خانه ما می شوند و می گویند: "اوه، خدای من، این بزرگترین جید است که تا به حال دیده ام. "
19:38
David: Right.
286
1178500
740
دیوید: درست است.
19:39
Rachel: My friend  
287
1179240
880
ریچل: دوستم
19:40
Hilary was just like couldn't get  over the cactus. So, David, you know,  
288
1180120
3840
هیلاری انگار نمی‌توانست از روی کاکتوس بگذرد. بنابراین، دیوید، می‌دانی،
19:43
cut her a piece and last time we're at her  apartment, it was like doing pretty well.
289
1183960
3620
او را یک تکه برید و آخرین باری که در آپارتمان او بودیم ، مثل این بود که خیلی خوب کار می‌کرد.
19:47
David: Yeah, hers was looking good, too.
290
1187580
1580
دیوید: آره، مال او هم خوب به نظر می رسید.
19:49
Rachel: Yeah. So, I think I love that about you, because  
291
1189160
2640
راشل: آره. بنابراین، فکر می‌کنم این را در مورد شما دوست دارم، زیرا
19:51
I love having plants around and have in the house.  I think they add so much to the beauty of a home,  
292
1191800
6320
من عاشق داشتن گیاهان در اطراف و داشتن گیاهان در خانه هستم. فکر می‌کنم آن‌ها به زیبایی یک خانه بسیار می‌افزایند،
19:58
but I just, I can't do it. I just cannot keep  plants alive. So, that's actually that's,  
293
1198120
7840
اما من نمی‌توانم این کار را انجام دهم. من فقط نمی توانم گیاهان را زنده نگه دارم. بنابراین، در واقع همین است،
20:05
David is the definition of green thumb. So, if someone has a green thumb or is a green thumb,  
294
1205960
5600
دیوید تعریف انگشت شست سبز است. بنابراین، اگر فردی شست سبز دارد یا شست سبز است،
20:11
then it means that they're really good with plants  and you know, not everyone has a green thumb.
295
1211560
6200
به این معنی است که او واقعاً با گیاهان خوب است و می‌دانید، همه شست سبز ندارند.
20:17
David: Well, thank  
296
1217760
640
دیوید: خوب،
20:18
you. I appreciate that. It's a lot of fun for  me. There's something very therapeutic and  
297
1218400
6080
متشکرم. من از آن قدردانی می کنم. برای من خیلی سرگرم کننده است . چیزی بسیار درمانی وجود دارد و
20:24
just it feels good to pay attention  to the plants and how to look nice.
298
1224480
4960
فقط احساس خوبی است که به گیاهان و نحوه زیبا به نظر رسیدن توجه کنید.
20:29
Rachel: I don't know  
299
1229440
680
راشل: نمی‌دانم
20:30
if this is true, but someone  shared on Facebook, recently,  
300
1230120
3520
این درست است یا نه، اما اخیراً شخصی  در فیس‌بوک  به اشتراک گذاشت
20:33
that there are microbes in soil that they  believe can like help lift your spirits.
301
1233640
6860
که میکروب‌هایی در خاک وجود دارد که به اعتقاد آنها می‌توانند به تقویت روحیه شما کمک کنند.
20:40
David: I'll go there. All right, sure. Why not?
302
1240500
2840
دیوید: من میرم اونجا. باشه حتما چرا نه؟
20:43
Rachel: So, there might be a,  
303
1243340
1100
راشل: بنابراین، ممکن است یک موضوع وجود داشته باشد،
20:44
it might not just be about the process of  doing something of tending to something.  
304
1244440
4800
ممکن است فقط مربوط به فرآیند انجام کاری برای گرایش به چیزی نباشد.
20:49
There might literally be something in soil  that can affect your mood. I don't know.
305
1249240
5669
ممکن است به معنای واقعی کلمه چیزی در خاک وجود داشته باشد که بر خلق و خوی شما تأثیر بگذارد. من نمی دانم.
20:54
David: Huh, all right.
306
1254909
1051
دیوید: خب، باشه.
20:55
Rachel: Well,  
307
1255960
1000
راشل: خوب،
20:56
David, what is something that you think I do well?
308
1256960
2900
دیوید، چه کاری است که فکر می‌کنی به خوبی انجام می‌دهم؟
20:59
David: Yeah. Well, you too do an incredible amount  
309
1259860
3780
دیوید: آره. خب، شما هم مقدار باورنکردنی
21:03
of things well, but the first thing that came  to mind for me was how good of a mother you are.
310
1263640
6080
کارها را به خوبی انجام می دهید، اما اولین چیزی که به ذهن من رسید این بود که چقدر مادر خوبی هستید.
21:09
Rachel: Oh, thank you.
311
1269720
780
راشل: اوه، ممنون.
21:10
David: Yeah, you are an  
312
1270500
1300
دیوید: بله، شما یک
21:11
incredibly attentive mother, but you're also  so great at being goofy. Stony loves music,  
313
1271800
10760
مادر فوق‌العاده توجه هستید، اما در احمق بودن نیز بسیار عالی هستید. استونی عاشق موسیقی،
21:22
all things musical, and he loves when you make  up stupid songs about inane life situations.
314
1282560
6380
همه چیزهای موزیکال است، و وقتی شما آهنگ‌های احمقانه درباره موقعیت‌های احمقانه زندگی می‌سازید، دوست دارد.
21:28
Rachel: Which is all the time.
315
1288940
1180
راشل: که همیشه هست.
21:30
David: Which is a lot.
316
1290120
740
21:30
Rachel: Let's define “inane”,  
317
1290860
1660
دیوید: که خیلی است.
راشل: بیایید «بی‌نقص» را تعریف کنیم،
21:32
that's a bit of a tricky word. David: 
318
1292520
1600
این یک کلمه پیچیده است. دیوید:
21:34
It is. Inane: a common place,  not important, run-of-the-mill.
319
1294120
8025
همینطور است. اینان: مکانی معمولی، مهم نیست، بی‌نظیر.
21:42
Rachel: Mm-hmm. Basic, kind of similar to mundane.
320
1302145
2435
راشل: مممم. اساسی، به نوعی شبیه به دنیوی.
21:44
David: Mundane.
321
1304580
760
دیوید: دنیا.
21:45
Rachel: I wonder what's the difference  
322
1305340
1140
راشل: نمی‌دانم چه تفاوتی
21:46
between inane and mundane. So, mundane is like  dull, boring inane is more silly or stupid.  
323
1306480
10480
بین غیرعادی و پیش پا افتاده است. بنابراین، دنیوی مانند کسل‌کننده‌ای است، احمقانه‌ی کسل‌کننده‌تر احمقانه‌تر یا احمقانه‌تر است.
21:58
And you're saying I can take silly and stupid  things and make a song about them. Yes, I can.
324
1318240
5280
و شما می گویید من می توانم چیزهای احمقانه و احمقانه را بپذیرم و درباره آنها آهنگ بسازم. بله، من می توانم.
22:03
David: Or you can  
325
1323520
1000
دیوید: یا می‌توانی
22:04
make up. I think what you can do is you tend  to make up inane songs about mundane life.
326
1324520
4920
جبران کنی. من فکر می‌کنم کاری که می‌توانید انجام دهید این است که تمایل به ساختن آهنگ‌های احمقانه درباره زندگی روزمره دارید.
22:09
Rachel: Oh, there we go,  
327
1329440
1040
راشل: اوه، می‌رویم،
22:10
I like it. I do often make up inane songs.
328
1330480
3780
آن را دوست دارم. من اغلب آهنگ های احمقانه می سازم.
22:14
David: All right, next topic. This is inane.
329
1334260
3220
دیوید: بسیار خب، موضوع بعدی. این احمقانه است
22:17
Rachel: This is getting inane.
330
1337480
1760
راشل: این داره احمقانه میشه.
22:19
David: Bordering on asinine.
331
1339240
1540
دیوید: مرز با آسینین.
22:20
Rachel: Oh, define “asinine” please.
332
1340780
2320
راشل: اوه، لطفا "آسینین" را تعریف کنید.
22:23
David: That really takes it up to just stupid.
333
1343100
2620
دیوید: این واقعاً احمقانه است.
22:25
Rachel: It goes from silly to stupid.
334
1345720
2040
راشل: از احمقانه به احمقانه تبدیل می شود.
22:27
David: Yeah.  
335
1347760
760
دیوید: آره.
22:28
Rachel: 
336
1348520
1000
راشل:
22:29
Okay, David, new question. What were some  of the great things about your childhood?
337
1349520
5300
باشه، دیوید، سوال جدید. برخی از چیزهای بزرگ دوران کودکی شما چه بود؟
22:34
David: Oh, so many great things. I feel like,  
338
1354820
4100
دیوید: اوه، خیلی چیزهای عالی. احساس می‌کنم،
22:38
I had a very, I was very lucky to have such a  great childhood. The first thing that I think  
339
1358920
7520
من خیلی خوش شانس بودم که چنین کودکی خوبی داشتم. اولین چیزی که به آن فکر می کنم
22:46
about is my family. I have three older sisters  and they're the best. They are a good bit older  
340
1366440
7800
خانواده ام است. من سه خواهر بزرگتر دارم و آنها بهترین هستند. آنها کمی بزرگتر
22:54
than me and not only are they incredible people  who have shaped me and helped me become who I am,  
341
1374240
9480
از من هستند و نه تنها افراد باورنکردنی هستند که به من شکل داده اند و به من کمک کرده اند تا آن چیزی که هستم باشم،
23:03
but they also all married incredible  people who are my brothers-in-law,  
342
1383720
6400
بلکه همه آنها با افراد باورنکردنی ازدواج کرده اند که برادر شوهر من هستند،
23:10
but who I've known for so long that they're just  like siblings to me as well, so growing up in a  
343
1390120
5720
اما آنها را به خاطر آنها می شناسم. تا آنجا که آنها برای من مانند خواهر و برادر هستند، بنابراین بزرگ شدن در
23:15
house full of older siblings was just, I think  the number one best thing about my childhood.
344
1395840
7120
خانه ای پر از خواهر و برادر بزرگ تر، فکر می کنم بهترین چیز شماره یک در مورد من بود. دوران کودکی
23:22
Rachel: Though they  
345
1402960
720
راشل: اگرچه آنها
23:23
weren't around really, right? I mean,  you said growing up in a house full of,  
346
1403680
4880
واقعاً آنجا نبودند، درست است؟ منظورم این است که شما گفتید وقتی در خانه‌ای پر از خانه بزرگ می‌شدید،
23:28
Audrey would have been in  college by the time you were two.
347
1408560
3040
آدری تا دو سالگی شما در کالج بود.
23:31
David: It's true, but she went to college  
348
1411600
2760
دیوید: درست است، اما او به دانشگاه رفت
23:34
locally. She was still around and we are all very  close and have been, and so at the very least  
349
1414360
7320
. او هنوز آنجا بود و ما همه خیلی نزدیک هستیم و بوده‌ایم، و بنابراین حداقل
23:41
holidays and whenever there was a free chance,  we would see each other. But my youngest sister,  
350
1421680
6960
تعطیلات و هر زمان که فرصت آزاد بود، همدیگر را می‌دیدیم. اما کوچکترین خواهر من،
23:48
she was 10, so you know, until I was 8 she was  living at home and that was pretty wonderful.
351
1428640
6240
او 10 ساله بود، پس می دانید، تا زمانی که من 8 ساله بودم، او در خانه زندگی می کرد و این بسیار عالی بود.
23:54
Rachel: There's a great  
352
1434880
920
راشل: عکس فوق‌العاده‌ای وجود دارد
23:55
picture of, she was in charge  of you in the summers, right?
353
1435800
2640
که او تابستان‌ها مسئولیت شما را بر عهده داشت ، درست است؟
23:58
David: Yeah.
354
1438440
1020
دیوید: آره.
23:59
Rachel: She has put you in her front bike basket.
355
1439460
2060
راشل: او تو را در سبد دوچرخه جلویش گذاشته است.
24:01
David: Right.
356
1441520
600
دیوید: درست است.
24:02
Rachel: Which does not look safe at all.
357
1442120
1740
راشل: که اصلاً امن به نظر نمی رسد.
24:03
David: Yeah,  
358
1443860
580
دیوید: بله،
24:04
we talked about that sometimes. How she was  12 or 13 and in charge of a two or three-  
359
1444440
4637
ما گاهی در مورد آن صحبت کردیم. اینکه او 12 یا 13 ساله بود و مسئول یک کودک دو یا سه
24:09
year-old and that was just pretty amazing.  A lot of people nowadays wouldn't do that.
360
1449077
6783
ساله بود و این بسیار شگفت انگیز بود. امروزه بسیاری از مردم این کار را انجام نمی دهند.
24:15
Rachel: Yeah, especially with her,  
361
1455860
1900
راشل: آره، مخصوصاً با او،
24:17
just kidding, Cristina. David: 
362
1457760
2400
شوخی کردم، کریستینا. دیوید:
24:20
All right. So, right back at you. So, what were  some of the great things about your childhood?
363
1460160
6400
خیلی خب. بنابراین، درست به سمت شما. بنابراین، برخی از چیزهای بزرگ دوران کودکی شما چه بود؟
24:26
Rachel: Again, lots of things. I'm  
364
1466560
2960
راشل: باز هم چیزهای زیادی. من
24:29
very lucky I had a very rich and full childhood.  I'm going to say a lot of what was great about it  
365
1469520
6840
خیلی خوش شانس هستم که دوران کودکی بسیار غنی و پرباری داشتم. من می‌خواهم بگویم که بسیاری از چیزهایی که در مورد آن عالی بود
24:36
relates to where I grew up. I grew up in Florida.  So, we were close to beaches. We went to the beach  
366
1476360
6360
مربوط به جایی است که من بزرگ شده‌ام. من در فلوریدا بزرگ شدم. بنابراین، ما به سواحل نزدیک بودیم. خیلی به ساحل
24:42
a lot and springs. David's laughing, because  Florida has all these great natural springs with  
367
1482720
9200
و چشمه رفتیم. دیوید می خندد، زیرا فلوریدا دارای همه این چشمه های طبیعی عالی با
24:51
little beaches and you can go to and just have an  amazing day. And ever since we've been in Philly,  
368
1491920
5040
سواحل کوچک است و شما می توانید به آنجا بروید و فقط یک روز شگفت انگیز داشته باشید. و از زمانی که در فیلی بودیم، به
24:56
I've been like, “Where are the springs?” I just  want to get out somewhere to some fresh water and  
369
1496960
6000
این فکر می‌کردم: «چشمه‌ها کجا هستند؟» من فقط می‌خواهم به جایی بروم و کمی آب شیرین بخرم و
25:02
I don't want to have to drive hours for it and  it's been pretty disappointing, I got to say.
370
1502960
4600
نمی‌خواهم ساعت‌ها برای آن رانندگی کنم و باید بگویم که بسیار ناامیدکننده است.
25:07
David: And I keep saying that that's,  
371
1507560
1920
دیوید: و من دائماً می گویم که این
25:09
the reason that I haven't told you about them,  is because they're not a thing here. But you've  
372
1509480
4280
دلیلی است که من در مورد آنها به شما نگفته ام، این است که آنها اینجا چیزی نیستند. اما
25:13
probably come back to it five or ten times, like  well but no let's just look for the springs.
373
1513760
4000
احتمالاً پنج یا ده بار به آن بازگشته‌اید، خوب، اما نه، اجازه دهید فقط به دنبال چشمه‌ها بگردیم.
25:17
Rachel: Yeah,  
374
1517760
520
راشل: بله،
25:18
every year I'm like, “Let's find some  springs to go to.” And David's like,  
375
1518280
3080
هر سال می‌گویم: «بیایید چشمه‌هایی برای رفتن پیدا کنیم.» و دیوید مانند
25:21
“There are no Springs in Philly.” And I actually  found one, but it was a bit of a drive and  
376
1521360
6040
"در فیلی چشمه ای وجود ندارد." و من در واقع یکی را پیدا کردم، اما کمی سخت بود و
25:27
it was a private thing you had to pay like a  thousand dollars a year for it or something.
377
1527400
3480
یک چیز خصوصی بود که باید سالی هزار دلار برای آن یا چیزی دیگر پرداخت می‌کرد.
25:30
David: Yeah.
378
1530880
820
دیوید: آره.
25:31
Rachel: Not happening. But so, that's  
379
1531700
2700
راشل: اتفاقی نمی افتد. اما خب، خیلی
25:34
cool and then also, I grew up fairly close to  Disney World, maybe about two hours. So we used to  
380
1534400
7200
خوب است و بعد هم، من تقریباً نزدیک به دنیای دیزنی بزرگ شدم، شاید حدود دو ساعت. بنابراین عادت داشتیم
25:41
go down there quite a bit. We wouldn't stay over,  usually. We would drive down and come back in the  
381
1541600
5560
کمی به آنجا برویم. ما معمولاً نمی‌مانیم. ما با ماشین پایین می‌رفتیم و
25:47
same day and we would, you know, bring sandwiches  and do it as cheap as we could, but I spent a lot  
382
1547160
5440
همان روز برمی‌گشتیم و، می‌دانی، ساندویچ می‌آوریم و تا جایی که می‌توانستیم این کار را ارزان می‌کردیم، اما من
25:52
of birthdays at Disney. My parents took me there.  My birthday is in November. So, often we would do  
383
1552600
5880
تولدهای زیادی را در دیزنی گذراندم. پدر و مادرم مرا به آنجا بردند. تولد من در نوامبر است. بنابراین، اغلب
25:58
Disney for my birthday and my brother's birthday  is July, so we would go to a waterpark for his  
384
1558480
6360
برای تولد من دیزنی می‌کردیم و تولد برادرم جولای است، بنابراین برای تولد او به پارک آبی می‌رفتیم
26:04
birthday. And it was just so fun. I don't know,  I loved it. I don't, I have no desire to live in  
385
1564840
6360
. و خیلی سرگرم کننده بود نمی دانم، دوستش داشتم. نمی‌خواهم، هیچ تمایلی به زندگی در
26:11
Florida it's way too hot for me now for too long,  but it was a pretty majestic childhood. David,  
386
1571200
7760
فلوریدا ندارم، الان برای من خیلی گرم است، اما کودکی بسیار باشکوهی بود. دیوید،
26:18
that was so fun. Thanks for sitting down  and going through these questions with me.
387
1578960
4220
خیلی جالب بود. از اینکه نشستید و این سوالات را با من مطرح کردید متشکرم.
26:23
David: I love these. These are really fun.
388
1583180
1580
دیوید: من اینها را دوست دارم. اینها واقعا سرگرم کننده هستند.
26:24
Rachel: They really are and,  
389
1584760
2080
راشل: آنها واقعاً هستند و،
26:26
you know, sometimes, I think I'm so  focused on what you're saying that I  
390
1586840
3000
می‌دانی، گاهی اوقات، فکر می‌کنم آنقدر روی آنچه می‌گویی تمرکز می‌کنم که
26:29
forget to pay attention to like phrasal verbs  and stuff, but we do catch some of them. So,  
391
1589840
5680
فراموش می‌کنم به افعال عباراتی مانند و چیزهای دیگر توجه کنم، اما برخی از آنها را می‌بینیم. بنابراین،
26:35
there is some educational value here, after  all. Thank you, guys, so much for listening.  
392
1595520
4600
به هر حال، اینجا مقداری ارزش آموزشی وجود دارد . بچه ها خیلی ممنون که گوش دادید.
26:40
If you'd like a copy of the transcript,  please visit, RachelsEnglish.com/transcript  
393
1600120
5600
اگر می‌خواهید نسخه‌ای از رونوشت را داشته باشید، لطفاً از RachelsEnglish.com/transcript   دیدن کنید
26:45
and if you're not subscribed to this podcast, please do so. You can  
394
1605720
4920
و اگر مشترک این پادکست نیستید، لطفاً این کار را انجام دهید. می‌توانید
26:50
do so at iTunes or also Stitcher. And if you're  so inclined, please think about leaving a review,  
395
1610640
7600
این کار را در iTunes یا همچنین Stitcher انجام دهید. و اگر خیلی تمایل دارید، لطفاً در مورد نظر خود فکر کنید،
26:58
I read them and I love to hear what people  think about the Rachel's English podcast.
396
1618800
20080
آنها را خواندم و دوست دارم نظر مردم درباره پادکست انگلیسی راشل را بشنوم.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7