Speak English Naturally: 2-Hour Vocabulary & Conversation Masterclass

It's easier to remember new vocabulary when  you're studying real English conversation. Today,  

وقتی مکالمه انگلیسی واقعی را مطالعه می‌کنید، به خاطر سپردن واژگان جدید آسان‌تر است . امروز،

we're studying 10 conversations starting with  one where I go over my morning routine back  

ما در حال مطالعه 10 مکالمه هستیم که با یکی از آنها شروع می شود که در آن برنامه صبحگاهی خود را مرور می کنم

when I had a cute baby. We'll also go in  depth on how Americans greet each other,  

زمانی که یک بچه ناز داشتم. ما همچنین درباره نحوه احوالپرسی آمریکایی‌ها با یکدیگر به تفصیل خواهیم پرداخت،

my friend will make us some pizza, I'll  go shopping with my husband and you'll  

دوستم برای ما پیتزا درست می‌کند، من با شوهرم به خرید می‌رویم و شما می‌توانید

be able to see and learn from many  more real life moments in America. 

لحظات واقعی زندگی بیشتری را در آمریکا ببینید و از آنها یاد بگیرید.

Lesson 1: My morning routine. It’s 6:37 in the morning. 

درس 1: روال صبحگاهی من. ساعت 6:37 صبح است.

That’s about how well my eyes focus when I get up. What time do you get up? 

این میزان تمرکز چشمان من هنگام بلند شدن است. چه ساعتی بیدار میشی؟

I was recently at a YouTube conference where  someone did a presentation on My Morning Routine. 

من اخیراً در یک کنفرانس YouTube بودم که در آن شخصی در مورد برنامه صبحگاهی من ارائه داد.

Different people across the world just  taking their camera through their morning, 

افراد مختلف در سرتاسر جهان فقط با دوربین خود از صبح خود استفاده می‌کنند و

showing people what their life is like  and I thought: This is fascinating! 

به مردم نشان می‌دهند که زندگی‌شان چگونه است و من فکر کردم: این جذاب است!

I loved seeing other cultures, seeing what  people did, how they lived just a normal day. 

من دوست داشتم فرهنگ‌های دیگر را ببینم، ببینم مردم چه می‌کنند، چگونه در یک روز عادی زندگی می‌کنند.

So I decided today, I'm going to do the same.  I'm going to show you my morning routine. 

بنابراین امروز تصمیم گرفتم که همین کار را انجام دهم. من برنامه صبحگاهی ام را به شما نشان خواهم داد.

What is my morning like? And of course, we'll  turn it into an English lesson along the way. 

صبح من چگونه است؟ و البته، ما در طول راه آن را به یک درس انگلیسی تبدیل خواهیم کرد.

I have a baby. What do you think the  first thing I do every morning is? 

من بچه دارم فکر می کنید اولین کاری که هر روز صبح انجام می دهم چیست؟

The first thing is always nurse Sawyer. He's a little too distracted by  

اولین چیز همیشه پرستار سایر است. او در حال حاضر کمی بیش از حد حواسش به

the camera to nurse right now. Nurse – this word has several different meanings. 

دوربین پرت شده است و نمی‌تواند از او پرستاری کند. پرستار - این کلمه چندین معانی مختلف دارد.

You can nurse a baby, you can nurse  a sick person, you can nurse a  

شما می توانید از یک نوزاد پرستاری کنید، می توانید از یک فرد بیمار پرستاری کنید، می توانید از

cold, and you can even nurse a beer. We’ll go over these meanings. 

سرماخوردگی پرستاری کنید، و حتی می توانید یک آبجو شیر بدهید. ما به این معانی خواهیم پرداخت.

First, I want to say the verb ‘breastfeed’  can be used interchangeably with this term,

اول، می‌خواهم بگویم که فعل «شما دادن» را می‌توان به جای این اصطلاح به کار برد،

and it doesn’t mean anything else,  so that can be another option. 

و معنای دیگری ندارد، بنابراین می‌تواند گزینه دیگری باشد.

The first thing I do every  morning is breastfeed my baby. 

اولین کاری که هر روز صبح انجام می‌دهم شیر دادن به نوزادم است.

Notice that I’m not saying  the T here – that’s common. 

توجه داشته باشید که من در اینجا T را نمی گویم - این رایج است.

When the T comes between two  consonants, we often drop it. 

وقتی T بین دو صامت قرار می گیرد ، اغلب آن را رها می کنیم.

Breastfeed. Straight from the S  

شیر مادر بدهید. مستقیماً از

sound in to the F sound. Breastfeed. 

صدای S  به داخل صدای F. شیر مادر بدهید.

Now, let’s talk about all  those different meanings. 

اکنون، بیایید در مورد همه آن معانی مختلف صحبت کنیم.

If we use this word as a noun, it’s somebody  who's been trained as a nurse, to care for  

اگر از این کلمه به عنوان اسم استفاده کنیم، آن کسی است که به عنوان پرستار آموزش دیده است، برای مراقبت از

the sick, it’s an occupation. My aunt is a surgical nurse. 

بیمار، این یک شغل است. خاله من پرستار جراحی است.

As a verb, like I used it, it can  mean to breastfeed, to feed a baby. 

به عنوان یک فعل، همانطور که من از آن استفاده کردم، می تواند به معنای شیر دادن، شیر دادن به کودک باشد.

It can also be used to describe caring for someone  who is sick: she nursed him back to health.

همچنین می‌توان از آن برای توصیف مراقبت از فردی که بیمار است استفاده کرد: او از او پرستاری کرد تا سالم بماند.

It can be used to describe taking care of an  ailment: I’ve been nursing a cold for two weeks. 

می‌توان از آن برای توصیف مراقبت از یک بیماری استفاده کرد: من دو هفته است که از سرماخوردگی مراقبت می‌کنم.

That means I’m taking throat lozenges for it,  drinking lots of tea, trying to get better. 

این بدان معناست که من برای آن پاستیل گلو مصرف می‌کنم، چای زیادی می‌نوشم، سعی می‌کنم بهتر شوم.

We also use it to talk about a drink, usually an  alcoholic one, that we’re drinking very slowly. 

ما همچنین از آن برای صحبت در مورد نوشیدنی، معمولاً الکلی، که بسیار آهسته می‌نوشیم، استفاده می‌کنیم.

Just taking a sip every once in a while. Rachel, can I get you a drink? 

فقط هر چند وقت یک بار یک جرعه بنوشید. راشل، می توانم برایت نوشیدنی بیاورم؟

No thanks, I’m still nursing this beer. This is something new. This is different  

نه ممنون، من هنوز از این آبجو پرستاری می کنم. این چیز جدیدی است. این

from our routine. Looking at a camera. 

با روال ما متفاوت است. نگاه کردن به یک دوربین.

One of the first things I try to do everyday  is make the bed which I used to never do. 

یکی از اولین کارهایی که سعی می‌کنم هر روز انجام دهم این است که رختخواب را مرتب می‌کنم که هرگز انجام نمی‌دادم.

But it's one tiny thing that I can do to create  a little bit of organization in a life that is  

اما این یک کار کوچک است که می توانم انجام دهم تا کمی سازمان در زندگی ای ایجاد کنم که

otherwise very chaotic right now. Chaotic, chaos.

در غیر این صورت در حال حاضر بسیار آشفته است. هرج و مرج، هرج و مرج.

Here the CH makes a hard K sound. Kk-- It’s also common to make a CH sound,  

در اینجا CH یک صدای K سخت ایجاد می کند. Kk-- همچنین ایجاد صدای CH،

like in ‘chest’, ch-- or an SH  sound, like in Chicago, sh--. 

مانند صدای "سینه"، ch-- یا صدای SH مانند در شیکاگو، sh-- معمول است.

CH makes a K in choir, echo, Chemistry,  anchor, stomach, orchestra, and many others. 

CH یک K در گروه کر، اکو، شیمی، لنگر، معده، ارکستر و بسیاری دیگر می سازد.

You can’t tell how a CH should be pronounced just  by looking at it, you have to know word by word. 

فقط با نگاه کردن یک CH نمی‌توانید بگویید چگونه باید تلفظ شود، باید کلمه به کلمه بدانید.  به

This is why spelling and  pronunciation is so tricky in English. 

همین دلیل است که املا و تلفظ در انگلیسی بسیار مشکل است.

Then I head downstairs to have  breakfast with Stoney and David. 

سپس به طبقه پایین می روم تا با استونی و دیوید صبحانه بخورم.

I don't feel like cereal so I'm going to  make an egg. Does anybody want an egg? 

من احساس غلات ندارم، بنابراین می خواهم یک تخم مرغ درست کنم. آیا کسی تخم مرغ می خواهد؟

I don't. >> No? 

من این کار را نمی کنم. >> نه؟

>> Okay. I used the phrase ‘feel like’.

>> باشه. من از عبارت "احساس" استفاده کردم.

You can use this interchangeably with ‘want’,  except the form of the verb will change. 

می‌توانید این را به جای «خواستن» استفاده کنید، به جز اینکه شکل فعل تغییر می‌کند.

I feel like going to bed, I want to go to bed. So with ‘feel like’ we follow it with the ING  

دلم می خواهد بخوابم، دلم می خواهد بخوابم. بنابراین با «احساس می‌کنم» آن را با

form of a verb, feel like going. With ‘want’, the next verb is  

شکل ING یک فعل دنبال می‌کنیم، احساس می‌کنم رفتن. با "خواستن"، فعل بعدی

in the infinitive, want to go, wanna go. But the meaning of the two sentences is the same. 

در مصدر است، want to go، wantna go. اما معنای دو جمله یکی است.

This applies to the negative as well. I don’t feel like having cereal,  

این در مورد منفی نیز صدق می کند. من تمایلی به خوردن غلات ندارم،   نمی

I don’t want to have cereal. But when I said it, I followed it by a noun. 

خواهم غلات بخورم. اما وقتی آن را گفتم، یک اسم دنبالش کردم.

I don't feel like cereal so  I'm going to make an egg. 

من حوصله غلات ندارم، بنابراین می خواهم یک تخم مرغ درست کنم.

I don't feel like cereal. So nothing else changes 

حس غلات ندارم بنابراین هیچ چیز دیگری تغییر نمی کند

I don’t feel like cereal, I don’t want cereal. Hey Stoney, your mouth is totally full. 

من احساس غلات ندارم، من غلات نمی خواهم. هی استونی، دهانت کاملاً پر است.

So we can't understand you. So take your  time, chew, swallow, and then say what  

بنابراین ما نمی توانیم شما را درک کنیم. بنابراین وقت خود را صرف کنید ، بجوید، قورت دهید و سپس آنچه را که می‌خواستید بگویید بگویید

you were trying to say. Good, daddy. It's good. 

. خوبه بابا خوب است.

It's good? The toast? Yes. 

خوب است؟ نان تست؟ بله.

Looks like it's really good. The most common breakfast in  

به نظر می رسد واقعا خوب است. رایج ترین صبحانه در

the US is probably cereal with milk.  That’s what David and Stoney had. 

ایالات متحده احتمالاً غلات با شیر است. این چیزی است که دیوید و استونی داشتند.

What do you usually have for breakfast? Post it to Instagram, tag me, @RachelsEnglish,  

معمولا برای صبحانه چه می خورید؟ آن را در اینستاگرام پست کنید، مرا تگ کنید، @RachelsEnglish،

I love to see this kind of thing,  what people eat in different cultures. 

من دوست دارم این نوع چیزها را ببینم، آنچه مردم در فرهنگ های مختلف می خورند.

Let’s have breakfast together. Mommy, I want some milk. 

بیا با هم صبحانه بخوریم مامان من شیر میخوام  باشه

Okay. Well, how would you  ask me to get you some milk? 

خوب، چگونه از من می‌خواهید برایتان شیر بیاورم؟

Milk, please?

شیر، لطفا؟

Sure. What time are you guys getting together? 

مطمئنا بچه ها ساعت چند دور هم جمع میشید؟

Here, David's talking about getting  together with a friend and his kids. 

در اینجا، دیوید در مورد جمع شدن با یک دوست و فرزندانش صحبت می کند.

This is a phrasal verb that means  to meet, to spend time together. 

این یک فعل عبارتی است که به معنای ملاقات کردن، گذراندن وقت با هم است.

You could also use it as a noun: we’re having  a get-together at our house this weekend. 

می‌توانید از آن به عنوان اسم هم استفاده کنید: آخر هفته در خانه‌مان گردهمایی داریم.

Why don’t you come? If you use it with ‘it’, the meaning is different. 

چرا نمیای؟ اگر آن را با "آن" استفاده کنید، معنی متفاوت است.

'Get it together' means to get  organized or get stabilized after chaos. 

«با هم جمع کن» به معنای سازماندهی یا تثبیت پس از هرج و مرج است.

For example, if Stoney is having a tantrum,  we could say, ‘get it together, Stoney’. 

به عنوان مثال، اگر استونی عصبانی است، می‌توانیم بگوییم، «استونی را جمع کن».

Or, at a busy time in my life lately, I  missed a meeting because I totally forgot. 

یا، اخیراً در زمان شلوغی از زندگی‌ام، جلسه‌ای را از دست دادم زیرا کاملاً فراموش کردم.

I apologized and said, “I’m so sorry I forgot. I just can’t get it together these days.” 

عذرخواهی کردم و گفتم: خیلی متاسفم که فراموش کردم. این روزها نمی توانم آن را جمع و جور کنم.»  دور

Get together is to meet. Get it together is to  

هم جمع شدن برای ملاقات است. جمع آوری آن برای

recover from a period of chaos. Mommy, where is the flashing part? 

بهبودی از یک دوره هرج و مرج است. مامان قسمت چشمک زن کجاست؟

Oh, I put it over there. There? 

اوه، گذاشتمش اونجا اونجا؟

The flashing part – here, Stoney is talking  about a camera that had a blinking light. 

بخش چشمک زن - در اینجا، استونی درباره دوربینی صحبت می کند که نور چشمک زن داشت.

Did you notice that Stoney can’t say ‘there’ yet? There. 

آیا متوجه شدید که استونی هنوز نمی تواند بگوید "آنجا"؟ وجود دارد.

He can’t make a TH. I’ve worked with him on it  

او نمی تواند TH بسازد. من چندین بار با او کار کرده‌ام

several times and he just can’t coordinate  putting the tongue tip through the teeth. 

و او نمی‌تواند نوک زبان را از میان دندان‌ها ببرد.

I know this is a huge challenge  for my non-native students,  

می‌دانم که این یک چالش بزرگ برای دانش‌آموزان غیربومی من است،

so I just wanted you to know it takes time! Stoney has been speaking English for over two  

بنابراین فقط می‌خواهم بدانید که زمان می‌برد! استونی بیش از دو سال است که انگلیسی صحبت می کند

years now, and he still doesn’t have that sound. There. 

و هنوز آن صدا را ندارد. وجود دارد.

I’m interested to see when he picks it up. And breakfast just continues with  

من علاقه مندم ببینم کی آن را برمی دارد. و صبحانه فقط با

random loud noises. The rest of the morning  

صداهای بلند تصادفی ادامه می یابد. بقیه صبح

continues with cleaning up the kids. Okay, let's get you cleaned up. 

با تمیز کردن بچه ها ادامه می یابد. باشه، بیا پاکت کنیم

How was 'get you' pronounced? Have you noticed that it’s really  

چگونه "get you" تلفظ می شد؟ آیا متوجه شده اید که

common to hear a CH in this phrase? Let's get you cleaned up. 

شنیدن CH در این عبارت واقعاً معمول است؟ بیا پاکت کنیم

When a word that ends in T is followed by  ‘you’ or ‘your’, that T often turns into a CH. 

وقتی کلمه‌ای که به T ختم می‌شود با «شما» یا «شما» دنبال می‌شود، آن T اغلب به یک CH تبدیل می‌شود.

Chuu. Chuu. Ge-chuu.There's no  rule about doing this or not. 

چو. چو. Ge-chuu. هیچ قانونی در مورد انجام یا عدم انجام این کار وجود ندارد.

It's just a habit the happens and many  Americans do it a lot of the time. 

این فقط یک عادت است که اتفاق می افتد و بسیاری از آمریکایی ها اغلب آن را انجام می دهند.

If you don't do it, you can do a stop T. Get you, get you. 

اگر آن را انجام ندهید، می توانید یک توقف T انجام دهید.

Let's get you cleaned up. Stoney, you want these  

بیا پاکت کنیم استونی، این

waffle pretzels for your snack, right? Do you want one right now? 

چوب شور وافل را برای میان وعده خود می خواهید، درست است؟ الان یکی میخوای؟

Yes. Special treat. 

بله. پذیرایی ویژه

Snack. We all need a good snack every once in a while. 

میان وعده. همه ما هر چند وقت یکبار به یک میان وعده خوب نیاز داریم.

This is not a full meal, but a little  bit of food that we eat between meals. 

این یک وعده غذایی کامل نیست، بلکه کمی از غذایی است که ما بین وعده های غذایی می خوریم.

Snack. At our house,  

میان وعده. در خانه‌مان،

we get up anywhere between 6 and 6:45. Stoney doesn’t leave for school until after 9,  

بین ساعت ۶ تا ۶:۴۵ از خواب بیدار می‌شویم. استونی تا ساعت 9 به مدرسه نمی رود،

so we have a lot of time to fill up. Sometimes we go out for a walk,  

بنابراین زمان زیادی برای پر کردن داریم. گاهی اوقات برای پیاده روی بیرون می رویم،

but often we just play at home. I've already got it all ready for you. 

اما اغلب فقط در خانه بازی می کنیم. من قبلاً همه چیز را برای شما آماده کرده ام.

Did you hear the ‘you’ reduction? Yuh, yuh. 

آیا کاهش "شما" را شنیدید؟ آه، آه.

I've already got it all ready for you. Hey, hey. We're not skipping  

من قبلاً همه چیز را برای شما آماده کرده ام. هی، هی ما از دندان نمی گذریم

teeth. Stand up. Stoney. We’re not skipping teeth. 

. بایستید استونی. ما از دندان نمی گذریم

I’m sure many parents can relate to this. When you skip something, you don’t do  

من مطمئن هستم که بسیاری از والدین می توانند با این موضوع ارتباط برقرار کنند. وقتی چیزی را نادیده می گیرید، کاری را انجام نمی دهید

something that is part of a regular sequence. In this case, brushing teeth in the morning is  

که بخشی از یک توالی منظم است. در این مورد، مسواک زدن در صبح

definitely part of our morning routine. Stand up. 

قطعاً بخشی از برنامه صبحگاهی ما است. بایستید

Mercy. Mercy. 

رحمت. رحمت.

This is an exclamation of exasperation,  surprise, anger, or frustration. 

این تعجبی از خشم، تعجب، عصبانیت یا ناامیدی است.

I was feeling all of those things! Luckily, he did decide to brush his teeth. 

همه ی اون چیزا رو حس میکردم! خوشبختانه او تصمیم گرفت دندان هایش را مسواک بزند.

And now, we brush teeth. It's just  part of getting ready for school. 

و حالا، ما مسواک می زنیم. این فقط بخشی از آماده شدن برای مدرسه است.

My camera died, after that, we got Stoney  dressed and David took him to school, 

دوربین من فوت کرد، پس از آن، استونی را پوشیدیم و دیوید او را به مدرسه برد،

then he came home and took Sawyer while I  went to work. And that is our morning routine. 

سپس او به خانه آمد و سویر را برد در حالی که من به سر کار می رفتم. و این برنامه صبحگاهی ماست.

I'm Rachel and I've been teaching the American  accent on YouTube for over 15 years go to  

من راشل هستم و بیش از 15 سال است که لهجه آمریکایی را در YouTube آموزش می‌دهم،

Rachelsenglish.com/free to get my free course  The Top Three Ways to Master the American Accent. 

برای دریافت دوره رایگان من به   Rachelsenglish.com/free بروید سه راه برتر برای تسلط بر لهجه آمریکایی.

In this video, my husband and I are  shopping for a new bed in New York city. 

در این ویدیو، من و شوهرم در حال خرید یک تخت جدید در شهر نیویورک هستیم.

So we have a problem to solve. We need new  bed, so we’re going to take this problem and  

بنابراین ما یک مشکل داریم که باید حل کنیم. ما به تختخواب جدید نیاز داریم ، بنابراین می‌خواهیم این مشکل را برطرف کنیم و

we’re going to make an English lesson about it  so you’re going to learn some new vocabulary,  

در مورد آن یک درس انگلیسی بسازیم، تا

new phrases while we’re on the streets of  New York City going furniture shopping. 

زمانی که ما در خیابان‌های نیویورک هستیم، واژگان جدید، عبارات جدید یاد بگیرید. رفتن به خرید مبلمان

There’s so many different kinds of beds so we’re  looking for a king, that’s the biggest. Queen  

تختخواب‌ها انواع مختلفی دارند، بنابراین ما به دنبال پادشاه هستیم، این بزرگترین است. ملکه   نفر

is the next then full then twin. Now, there’s  also something called a California King which  

بعدی است، سپس پر و سپس دوقلو. اکنون، چیزی به نام پادشاه کالیفرنیا نیز وجود دارد که

is also really big but the dimensions are kind of  different but today we’re looking for king bed. 

بسیار بزرگ است اما ابعاد آن به نوعی متفاوت است، اما امروز ما به دنبال تخت پادشاهی هستیم.

David. Yes. 

دیوید بله.

Are you thinking wood, metal, upholstered,  leather like what material are you thinking about? 

آیا به چوب، فلز، روکش، چرم فکر می‌کنید، مثلاً به چه موادی فکر می‌کنید؟

Well, I’m thinking more about  upholstered which is unusual for me. 

خوب، من بیشتر به روکش‌هایی فکر می‌کنم که برای من غیرمعمول است.

Uhmm. So, like what kind of fabric,  

اوهوم بنابراین، مانند نوع پارچه،

you know I love velvet. I love a good velvet. Yeah. Now I’m in that I’m that zone too. 

می دانید که من عاشق مخمل هستم. من عاشق یک مخمل خوب هستم. آره حالا من در آن منطقه هستم.

Uhmhm, Okay. I was just thinking about the word  metal like the material. It’s sort of a tricky  

اوهوم، باشه من فقط به کلمه فلز مانند ماده فکر می کردم. این یک نوع

pronunciation that’s a flap T and then a dark  L and it sounds just like this word: meddle,  

تلفظ دشوار است که یک flap T و سپس یک L تیره است و دقیقاً شبیه این کلمه به نظر می رسد: meddle،

which is a verb and it means to get into and  to get busy with someone else’s business,  

که یک فعل است و به معنای وارد شدن و مشغول شدن به کار شخص دیگری است،

things that don’t concern you like I could say,  “stop meddling in my life. You do not need to know  

چیزهایی که به آنها مربوط نمی شود. دوست داری که بتوانم بگویم، «دست از دخالت در زندگی من بردار. نیازی نیست

the details of my life. Stop meddling!” Meddle. Metal. 

جزییات زندگی من را بدانید. دست از مداخله بردارید!» مداخله کنید فلز.

Alright, we’re crossing Houston. In New York City,  the street is pronounced Houston but in Texas,  

خوب، ما در حال عبور از هیوستون هستیم. در شهر نیویورک، خیابان هیوستون تلفظ می‌شود، اما در تگزاس، به

same spelling, big city is Houston. Now we’re  heading there to the building with green spikes  

همان شکل، شهر بزرگ هیوستون است. اکنون به سمت ساختمانی می رویم که میخ های سبز

on top. We’re heading to the Crate and Barrels.  To head somewhere means to go in that direction,  

در بالای آن قرار دارد. ما به سمت جعبه و بشکه می رویم. رفتن به جایی به معنای رفتن به آن سمت است،

that is your destination. We’re  heading to the Crate and Barrel. 

این مقصد شماست. ما به سمت جعبه و بشکه می رویم.

Let’s head on in. Yeah, check there. And beds are upstairs. 

بیایید وارد شویم. بله، آنجا را بررسی کنید. و تخت ها در طبقه بالا هستند.

Beds are upstairs. Thank you. Now, we are making a side stop  

تخت ها در طبقه بالا هستند. متشکرم. اکنون، ما در حال توقف جانبی

at the espresso machine spot because I decided  it’s what I want for my birthday. The question  

در محل اسپرسوساز هستیم زیرا تصمیم گرفتم این چیزی است که برای تولدم می‌خواهم. سؤال   این

is do you go with the big one that does lots of  things or small one that’s simple and just does  

است که آیا شما با بزرگ‌تر که کارهای زیادی انجام می‌دهد یا کوچکی که ساده است و فقط

one thing well? Hard to decide! Way too big, right David? 

یک کار را به خوبی انجام می‌دهد، می‌روید؟ تصمیم گیری سخت است! خیلی بزرگه، درسته دیوید؟

Yup. Okay. 

بله باشه

I think we need to head over here. In this video, you’re going to hear  

فکر می کنم باید به اینجا سر بزنیم. در این ویدیو، می‌شنوید که

me use the phrase “head on in”,  “head over” and “head upstairs”. 

من از عبارت «سر به داخل»، «سر بالا» و «سر به طبقه بالا» استفاده می‌کنم.

Now, you said you didn’t love the looks of  it. Seeing it in person, what do you think? 

حالا، شما گفتید که ظاهر آن را دوست ندارید . با دیدن حضوری، نظر شما چیست؟

Not crazy about it. Not crazy about it. 

دیوانه در مورد آن نیست. دیوانه در مورد آن نیست.

Shoot. Well then, I guess we’re  starting from scratch because that’s  

شلیک کنید. خب، من حدس می‌زنم که از صفر شروع می‌کنیم، زیرا این همان

what I had narrowed it down to. Alright, let’s head upstairs. 

چیزی است که من آن را محدود کرده بودم. باشه بیا بریم طبقه بالا

This one, a little too bold for our  taste so you probably know bold,  

این یکی برای ذائقه ما کمی پررنگ است، بنابراین احتمالاً فونت آن را پررنگ می‌دانید

the font. If something is bold like in  style or color, it’s making a big statement,  

. اگر چیزی مانند سبک یا رنگ پررنگ باشد، بیانیه بزرگی است،

it’s pretty different. This bed  is a little too bold for us. 

کاملاً متفاوت است. این تخت برای ما کمی بیش از حد جسور است.

What do you think? I don’t think like how chunky that is. 

نظر شما چیست؟ من فکر نمی کنم که چقدر درشت است.

Too bulky? Yeah. 

خیلی حجیم؟ آره

This one less chunky, less bold, more subtle  than the metal one. I kind of like the warmth  

این یکی کمتر درشت، کمتر جسورتر و ظریف تر از فلزی است. من گرمای

of the wood color, what to you think? You were  thinking upholstered, this is not upholstered. 

رنگ چوب را دوست دارم، نظر شما چیست؟ شما فکر می‌کردید روکش روکش کنید، این روکش نیست.

No, but I like that. So this is a maybe. 

نه، اما من آن را دوست دارم. بنابراین این یک شاید است.

Yep. I do kind of  

بله من به نوعی

like the ones that have more of a platform feel  where this comes out of a few inches although  

مانند آنهایی که پلتفرم بیشتری دارند احساس می‌کنم که از چند اینچ بیرون می‌آید، هرچند که یک

there’s sort of a pain in the butt to make. It’s a maybe. We may choose it in the end.  

جور دردی در ته‌نشین وجود دارد. این یک شاید است. ممکن است در نهایت آن را انتخاب کنیم.

Any bed that is a no is one we’re  definitely going to eliminate and  

هر تختی که نه باشد، قطعاً از بین می‌بریم و

when we finally find the one we like, that’s  the one and the only one that will be a yes. 

وقتی بالاخره تختی را که دوست داریم پیدا می‌کنیم، این یکی و تنها موردی است که بله خواهد بود.

Upholstered has a bit of a wider frame to it. Because of that flap T, the word wider sounds  

وبهلسترد دارای قاب عریض تری است. به دلیل آن فلپ T، کلمه گسترده تر

just like this word, to call  something more white, whiter. 

مانند این کلمه به نظر می رسد تا به چیزی سفیدتر و سفیدتر گفته شود.  به

Looks like they have various fabrics  we could choose from. Let’s look. 

نظر می‌رسد پارچه‌های مختلفی دارند که می‌توانیم انتخاب کنیم. نگاه کنیم.

This one does have different swatches available. So you think this is the right one. 

این یکی دارای نمونه های مختلف در دسترس است. بنابراین شما فکر می کنید این مورد درست است.

I do, yeah. Alright,  

دارم، آره خوب،

I’m open to it. I can’t say yes  in the moment but I’m open to it. 

من برای آن باز هستم. فعلاً نمی‌توانم بله را بگویم، اما آماده آن هستم.

Thank you. Bye, see you later. 

متشکرم. خداحافظ، بعدا میبینمت

Bye. Bye bye. 

خداحافظ خداحافظ

In addition to a bed, we  are looking for a mattress. 

علاوه بر تخت، به دنبال تشک هم هستیم.

How does it feel David? I’ll come back in a hour to get you. 

دیوید چه حسی دارد؟ من یک ساعت دیگر برمی گردم تا شما را بیاورم.  باشه

Alright. I think it would match  

فکر می‌کنم با

the style of the nightstands. Excuse me. 

استایل میزهای خواب مطابقت داشته باشد. ببخشید

Yeah. Does this come in other, other, uhm. 

آره آیا این در موارد دیگر، دیگر، اوهوم می آید؟

Yeah. Yeah. 

آره آره  آیا

Can I see the swatches? They would be at the design lab. 

می توانم نمونه ها را ببینم؟ آنها در آزمایشگاه طراحی خواهند بود.  باشه

Okay. Thank you. Anytime. 

متشکرم. هر زمان.

It’s also nice. It’s also got the metal  leg that that I think is a nice feature. 

این هم خوب است همچنین دارای پایه فلزی است که به نظر من ویژگی خوبی است.

Soft. What do you think of the color? 

نرم. نظر شما در مورد رنگ چیست؟

I’m not crazy about that color. Okay. Not crazy about it. But you’re  

من دیوانه آن رنگ نیستم. باشه دیوانه آن نیست. اما شما

crazy about the boucle? Yeah. 

دیوانه بوکل هستید؟ آره

Boucle, just like velvet is a kind of fabric. We already know we don’t want all wood right? 

بوکل، درست مانند مخمل نوعی پارچه است. ما قبلاً می دانیم که تمام چوب را نمی خواهیم درست است؟

I think that’s true. Okay. 

من فکر می کنم این درست است. باشه  باشه

Alright. So, it’s sort of between  those two boucle ones. What? Now  

بنابراین، این یک جورهایی بین آن دو بوکل است. چی؟ اکنون

you’re looking at and you're wavering. That looks sort of like the style of what  

دارید نگاه می‌کنید و تزلزل می‌کنید. این به نوعی شبیه به سبکی است که

the vanity is going to be in the bathroom. Yeah. But how is this going to look next to  

روشویی قرار است در حمام باشد. آره اما در کنار

white wood nightstands. I don’t  want to get new nightstands. 

رومیزی های چوبی سفید چگونه به نظر می رسد. من نمی‌خواهم میزهای خواب جدید بگیرم.

That’s true. I mean I love the dresser; I love the  

این درست است. منظورم این است که من عاشق کمد هستم. من

nightstands but they’re not what we have. Right. Good point. 

میزهای خواب را دوست دارم، اما آنها آن چیزی نیستند که ما داریم. درسته نکته خوبیه

The only thing with going with not the white is  that it’s custom made and you can’t return it. Oh. 

تنها چیزی که با رنگ سفید همراه نیست این است که سفارشی ساخته شده است و نمی توانید آن را برگردانید. اوه

And you know we like to be wishy-washy. Let’s just go look at that one more time  

و می دانی که ما دوست داریم هوسباز باشیم. بیایید یک بار دیگر به آن نگاه کنیم

and then pull up the one we saw at Crate  and Barrel and just sort of compare the two. 

و سپس موردی را که در Crate  و Barrel دیدیم بالا بکشیم و فقط این دو را مقایسه کنیم.

Pull up is a phrasal verb that we use in  many ways. We do use it often to refer  

Pull up یک فعل عبارتی است که ما به طرق مختلف از آن استفاده می کنیم. ما اغلب از آن برای ارجاع

to a screen. I’m going to pull this up on my  computer. I’m going to pull it up on my phone. 

به صفحه استفاده می‌کنیم. من می‌خواهم این را در رایانه‌ام بالا بکشم . من می خواهم آن را روی تلفنم بکشم.

Alright, let me pull up the other one. Like I did here. You can also pull up your  

خوب، بگذار یکی دیگر را بالا بکشم. مثل کاری که اینجا کردم همچنین می‌توانید جوراب‌های خود را بالا بکشید

socks. Oh, my socks are slipping, I’m going  to pull them up. But also a car will pull  

. اوه، جوراب‌هایم لیز می‌خورند، می‌خواهم آن‌ها را بالا بکشم. اما ماشینی هم که

up it comes to the curb. Is your car here yet?  Yeah, the Lyft driver is pulling up right now. 

به حاشیه می‌آید بالا می‌کشد. آیا ماشین شما هنوز اینجاست؟ آره، راننده Lyft در حال حاضر بالا می کشد.

The headboard here has a bit of a  curve to it which you kind of like. 

تخته سر در اینجا کمی انحنا دارد که شما دوست دارید.

I think that adds something yeah. The Lotus though does have a seamer on the  

من فکر می کنم که چیزی اضافه می کند بله. اگرچه لوتوس دارای یک درزگیر در

top which is also sort of a detail that. Yeah, I like that. 

قسمت بالایی است که همچنین به نوعی جزییات آن است. بله، من آن را دوست دارم.

That is interesting. I’m going to ask this guy. 

این جالب است. من از این مرد می پرسم

Naturally, we wanted to see the bed we  were considering next to the nightstands  

طبیعتاً، ما می‌خواستیم تختی را که در نظر می‌گرفتیم در کنار میزهای خواب که

we already have. Don’t worry, I  asked. They said I could move it. 

قبلاً داریم ببینیم. نگران نباش، پرسیدم. گفتند می توانم آن را جابجا کنم.

Alright, let’s see. I can totally  do it. I can totally do it. Okay,  

باشه ببینیم من کاملاً می‌توانم آن را انجام دهم. من کاملا می توانم آن را انجام دهم. خوب،

I think I’m going to need some help. I mean it looks fine. 

فکر می کنم به کمک نیاز دارم. منظورم اینه که ظاهرش خوبه

It turns out the king size didn’t come with the  boucle fabric we wanted so, we had to talk to a  

معلوم شد که کینگ سایز با پارچه‌ای که ما می‌خواستیم همراه نبود، بنابراین مجبور شدیم با یک

consultant and work out other fabric options. Problem is, it doesn’t come in a fabric  

مشاور صحبت کنیم و گزینه‌های پارچه دیگر را بررسی کنیم. مشکل این است که پارچه‌ای که

we want for a king so, comparing these two  fabrics, the other issue is David likes this 

ما برای پادشاه می‌خواهیم نمی‌آید، بنابراین، با مقایسه این دو پارچه، مسئله دیگر این است که دیوید این

one better and I like the one at Crate and Barrel  better. So we have a few things to figure out. 

پارچه را بهتر دوست دارد و من پارچه کریت و بشکه را بیشتر دوست دارم . بنابراین ما باید چند چیز را کشف کنیم.

Come around the front babe. Check it out. The long view, which one do you like better? 

بیا اطراف عزیزم جلو. آن را بررسی کنید. نمای بلند، کدام یک را بیشتر دوست دارید؟

Yeah, me too. More warmth in that. 

آره منم همینطور گرمای بیشتر در آن.

Yeah. Okay, let me get the long view. 

آره خوب، اجازه دهید نمای طولانی را ببینم.

Honestly, it might look a little bit better  than the white boucle in my opinion anyway. 

راستش را بخواهید، به هر حال ممکن است به نظر من کمی بهتر از بوکل سفید به نظر برسد.

Alright, let’s drape this over. That looks kind  of nice like you know, the metal and the leg  

خوب، بیایید این را کنار بگذاریم. مثل اینکه می‌دانید خیلی خوب به نظر می‌رسد، فلز و ساق آن

just almost a bronzy feel to this. Yeah, I thought the same thing,  

تقریباً یک حس برنزی به این می‌دهند. آره، من هم همین فکر را می‌کردم، سر

it nods to the leg. Well, let’s take a sample of this home,  

به پا تکان می‌دهد. خب، بیایید نمونه‌ای از این خانه بگیریم،

make sure it works with the carpet and chaise. This video I made with a bunch of other YouTubers  

مطمئن شوید که با فرش و صندلی کار می‌کند. این ویدیو را با تعدادی دیگر از YouTubers

on different greetings in American English. In this American English pronunciation video we're  

در تبریک های مختلف به انگلیسی آمریکایی درست کردم. در این ویدیوی تلفظ انگلیسی آمریکایی، ما

going to go over how to greet Americans as some of  you know last time I was here in La at the YouTube  

قصد داریم به نحوه احوالپرسی آمریکایی‌ها بپردازیم، همانطور که برخی از شما می‌دانید آخرین باری که من اینجا در لا در فضای YouTube   بودم،

space I made a video on introducing yourself  to people at the time I didn't know anybody  

ویدیویی برای معرفی خود به افرادی که در آن زمان نمی‌شناختم، ساختم. هرکسی

now I'm back again with all the same people  so they're all going to be in this video  

اکنون من دوباره با همه همان افراد برگشتم بنابراین همه آنها در این ویدیو حضور خواهند داشت

again saying hey first of all let's listen  to a bunch of different greetings says hey  

دوباره می‌گویند هی اول از همه بیایید گوش کنیم به یک سری احوالپرسی مختلف می‌گوید هی

hey Anthony what's up hey Rachel what's up Rachel  hey Veronica hey morning guys morning hi hey hey  

هی آنتونی چه خبر هی راشل چه خبر ریچل هی ورونیکا سلام صبح بچه ها صبح سلام هی هی   هی

hey hello greetings hey what's going on hey man  what up no you probably noticed a lot of people  

سلام سلام ها هی چه خبر است هی مرد چه نه، احتمالاً متوجه شدید بسیاری از مردم

said hey this is definitely the most common way to  greet somebody in America it's pretty casual and I  

گفتند سلام، این قطعاً رایج ترین راه برای احوالپرسی با کسی در آمریکا است که بسیار غیر عادی است و من

use it all the time with my friends hey hey notice  the shape of the voice there's a little curve up  

همیشه از آن استفاده می کنم. با دوستان من هی هی توجه کنید شکل صدا کمی انحنا به سمت بالا

and then a curve down in the voice hey hey hey so  basically it's a stressed word we start with the H  

و سپس یک انحنا به سمت پایین در صدا وجود دارد هی هی هی، بنابراین اساساً این یک کلمه تاکیدی است که با صدای همخوان H شروع می کنیم

consonant sound and go into the a as in say thong  make sure you drop your jaw enough for the first  

و وارد a می شویم. مطمئن باشید که فک خود را به اندازه کافی برای

half of that diff thong hey hey hey says hey hey  Veronica hey hey Rachel hey hey we also heard hi a  

نیمه اول آن تفاوت می‌اندازید هی هی هی می‌گوید هی هی ورونیکا هی هی ریچل هی هی ما هم سلام را شنیدیم

few times again it's stressed so it has that shape  of a stressed syllable hi hi it begins with the H  

چند بار دیگر استرس دارد، بنابراین شکل هجای تاکیدی دارد سلام سلام شروع می‌شود

consonant sound and we have the I as in b by diff  thong again make sure you drop your jaw enough for  

صدای صامت H   و ما I را در b با بند متفاوت داریم دوباره مطمئن شوید که فک خود را به اندازه کافی برای

the first half of that diff thong hi hi hi hi  look at that jaw drop we have on the ey as in  

نیمه اول آن بند متفاوت رها کرده اید سلام سلام سلام به آن قطره فکی که روی چشم داریم نگاه کنید مانند

by diff thong we also heard hello this is a two-  syllable word with stress on the second syllable  

با بند متفاوت. ما همچنین شنیدیم hello این یک کلمه دو هجایی است که روی هجای دوم تاکید دارد

daa hello so it's that second syllable with the  up down shape of the voice the first syllable will  

daa hello، بنابراین این هجای دوم با شکل صدای بالا به پایین است، هجای اول

be pretty flat H it begins with the H consonant  and has the e as in bed vowel but this is very  

تقریباً صاف خواهد بود H با صامت H شروع می شود و دارای e است. مانند مصوت تخت اما این خیلی

quick hello the second syllable begins with the  L consonant so the tongue tip will come up here  

سریع است سلام، هجای دوم با همخوان L شروع می‌شود، بنابراین نوک زبان به اینجا می‌آید

and touch the roof of the mouth just behind the  teeth hello then we have the O as in no diff thong  

و سقف دهان را درست پشت دندان‌ها لمس می‌کند، سلام، سپس O را داریم، همانطور که در هیچ تفاوتی، بند

drop your jaw for the first half of the sound and  make sure you round your lips for the second half  

شما را رها کنید. فک برای نیمه اول صدا و مطمئن شوید که برای نیمه دوم لب های خود را گرد کرده اید

hello hello hello a little bit of lip rounding  here for the second half of the O diff thong  

سلام سلام سلام کمی لب ها را گرد کنید اینجا برای نیمه دوم بند O diff

you may have noticed some of the guys added man  hey man hey man it's okay to say this only to a  

ممکن است متوجه شده باشید که برخی از بچه ها مرد را اضافه کرده اند هی مرد هی مرد، اشکالی ندارد که این را فقط به یک

man but you may have noticed that I used the term  guys for a bunch of girls so guys is a little bit  

مرد بگوییم، اما ممکن است متوجه شده باشید که من از اصطلاح پسرها برای یک سری از دختران استفاده کردم، بنابراین پسرها کمی

more gender neutral hey guys morning guys morning  because I was was filming in the morning a lot of  

بیشتر از جنسیت خنثی هستند هی بچه‌ها صبح بچه‌ها صبح صبح، چون صبح داشتم فیلم می‌گرفتم. بسیاری از

people said morning as their greeting this is  short for good morning simply morning morning  

مردم صبح را به عنوان تبریک آنها می گویند  این کوتاه برای صبح بخیر است به سادگی صبح صبح

now you could say afternoon or evening during  those times but it's not nearly as common morning  

اکنون می توانید در آن زمان ها بعدازظهر یا عصر بگویید، اما تقریباً به اندازه صبح معمولی نیست   صبح

morning guys morning hey morning guys morning  morning most greetings involve one of these  

بچه ها صبح هی صبح بچه ها صبح صبح بیشتر تبریک ها شامل یکی از این

greeting words hey hi morning and so on and often  a question the appropriate way to respond is to  

کلمات تبریک می شود سلام صبح و غیره و اغلب یک سؤال راه مناسب برای پاسخ دادن این است که   به

answer the question and to ask the same question  yourself for example hey how are you good how are  

سؤال پاسخ دهید و همان سؤال را بپرسید خودتان مثلاً هی خوبید چطور هستید

you let's take a look at a few of these exchanges  Stacey Christina hey hey ra how are you guys oh  

شما اجازه دهید نگاهی به چند مورد از این تبادلات بیندازیم استیسی کریستینا هی سلام بچه ها چطورید اوه

it's good to see you yeah you too how have you  been good good hey s what's up what up no hey  

خوشحالم که شما را می بینم بله شما هم چقدر خوب بودید خوب هی چه خبر چه خبر نه هی

Max what's up hey how's it going good how are you  hey Jen hey Frankie hey how are you guys doing  

مکس چه خبر هی اوضاع خوب است شما چطور هستید هی جن هی فرانکی هی حال شما چطور است

today good how are you not good good you're not  good good I just broke my hey what's going on not  

امروز خوب چطوری خوب نیستی خوب نیستی خوب نیستی من فقط شکستم هی چه خبره نه   خیلی

much how are you I'm just hanging out here it's  your birthday today it is actually happy birthday  

تو چطوری من فقط اینجا می گذرونم امروز تولدت است در واقع تولدت مبارک

Rachel thank you how are you Fabulous As Always  hey Aaron hey how are you doing good how are you  

راشل متشکرم چطوری عالی مثل همیشه هی هارون هی حالت خوبه چطوری

good how are you we heard this two ways once with  the word are stressed how are you how are you guys  

خوبی چطوری این دو تا رو شنیدیم یه بار با کلمه استرس دارین چطورین شما چطورین بچه ها  آیا بچه ها

are you guys how are you guys how are you but  most of the time you'll hear it with that word  

چطورین بچه ها چطورین ولی اکثر اوقات شما آن را با آن کلمه می شنوید   کم می شود

reduced how are you how are you how are you how  are you how are you how are you how are you great  

شما چطوری چطوری چطوری، چطوری، چطوری، چطوری، چطوری، چطوری، چه عالی

how are you great how are you great how are you  how are you so in that case mixture it's really  

هستی  این واقعاً

short how how are you how are you D how are you  D da the most common response to this phrase is  

کوتاه است   چطوری حالت چطوره؟ تو چطوری ددا رایج‌ترین پاسخ به این عبارت است

good you might sometimes hear great one person  even said how are you fabulous as always and  

خوب ممکن است گاهی بشنوی که یک نفر عالی حتی می‌گوید شما مثل همیشه فوق‌العاده هستید و

unfortunately one person said not good because her  phone had just broken you're not good I just broke  

متأسفانه یک نفر می‌گوید خوب نیست زیرا تلفنش تازه شکسته بودی خوب نیستی من فقط شکستم

my another question we heard is how's it going so  we're Contracting How is how's how so just put a  

سؤال دیگری که شنیدیم این است که چطور پیش می‌رود بنابراین داریم قرارداد می‌گیریم How is how's how بنابراین فقط یک

z sound there at the end of how the next word  begins with a vowel so the Z should link those  

صدای z را در انتهای کلمه بعدی که با یک مصوت شروع می‌شود قرار دهید. Z باید این

two words together how is it how is it how's it  going notice the stop T at the end of it we're not  

دو کلمه را به هم پیوند دهد چطور است چطور است چطور می‌شود به توقف T در انتهای آن توجه کنید ما آن را

releasing it how's it going so just hold the air  for a second and then release again you can either  

رها نمی‌کنیم چطور پیش می‌رود، بنابراین فقط یک ثانیه هوا را نگه دارید و سپس دوباره رها کنید، می‌توانید هر دو را به

end with the NG consonant or with the N consonant  n going going it's a little more casual but that's  

پایان برسانید. با صامت NG یا با صامت N n going رفتن، کمی معمولی‌تر است، اما

okay how's it going how's it going how's it  going it's going how's it going daada daada  

اشکالی ندارد، چطور پیش می‌رود، چطور پیش می‌رود، چطور پیش می‌رود، چگونه پیش می‌رود daa daa

how's it going again the answers here will be good  great not bad Etc what's up this is answered just  

دوباره چگونه می‌شود، پاسخ‌ها در اینجا خوب خواهند بود عالی نه بد و غیره چه خبر است به این فقط پاسخ داده می شود

like what's going on usually nothing or not much  but you can say what you're doing in that moment  

مانند آنچه در حال وقوع است معمولاً هیچ چیز یا زیاد نیست اما می توانید بگویید در آن لحظه چه می کنید

you can hear this as up with the TS reduction we  also heard it as what up where the T was dropped  

می توانید این را با کاهش TS بشنوید همچنین شنیده ایم که در کجا T افتاده است

Al together what up and we even heard one person  say what up so what was he doing here he dropped  

Al با هم چی شد و ما حتی شنیدیم که یک نفر می‌گوید چه می‌شود، پس اینجا چه می‌کرد،

the S sound so now the T came between two vowel  sounds so it was a flap T sounding like a d what  

صدای S را رها کرد، بنابراین حالا T بین دو صدای مصوت  قرار گرفت، بنابراین یک فلپ T بود که صدایی شبیه به d داشت    چه خبر،

up what's up what's up what's up Rachel hey Bry  what's up oh hey Rachel what's up hey Scooter  

چه خبر، راشل هی بری چه خبر اوه هی راشل چه خبر هی اسکوتر

what's up what up no I hope this was helpful  the next time you see someone you know don't  

چه خبر چه خبر نه امیدوارم مفید بوده باشد دفعه بعد که کسی را که می‌شناسید  از

be afraid to go up and start a conversation a huge  thanks to everybody who is in this video Stacy and  

بالا رفتن و شروع مکالمه نترسید  با تشکر فراوان از همه کسانی که در این گفتگو هستند ویدیوی استیسی و

Christina both have awesome how to channels Stacy  does knitting tutorials and Christina paper crafts  

کریستینا هر دو کانال‌های بسیار خوبی دارند استیسی آموزش‌های بافتنی انجام می‌دهد و کاردستی‌های کاغذی کریستینا

Aaron makes awesome skateboarding videos Anthony  does music reviews Don does children's music Evan  

آرون ویدیوهای اسکیت‌بردی فوق‌العاده می‌سازد آنتونی نظرات موسیقی را انجام می‌دهد.

makes awesome Drawing Tutorials what's up Rachel's  English how y'all doing people this is Evan from  

your uh Channel cartoon block showing kids how to  do their thing and drawing and sketching and all  

بلوک کارتونی کانال شما که به بچه‌ها نشان می‌دهد چگونه کارهایشان را انجام دهند و طراحی و طراحی کنند و همه چیزهایی

that Veronica has great great travel videos on  California Rose and Ean both have great makeup  

که ورونیکا ویدیوهای سفر فوق‌العاده‌ای در کالیفرنیا رز و ایان دارد هر دو آرایش عالی دارند

and style channels fabulous Cuban guy does sketch  comedy Sarah's crafting channel is awesome Chris  

و کانال‌های سبکی دارند.

and hila work on hila cooking a great Cooking  Channel Billy does awesome children's music  

کار هیلا روی آشپزی هیلا یک کانال آشپزی عالی بیلی موسیقی کودکانه فوق‌العاده‌ای انجام می‌دهد

with puppets you met one of the puppets in one of  my other videos Bry ey mixes rap with video games  

با عروسک‌هایی که یکی از عروسک‌ها را در یکی از ویدیوهای دیگر من ملاقات کردید، Bry eye در کانال خود رپ را با بازی‌های ویدیویی مخلوط می‌کند   در

on his channel Jason does comedy sketches  on his channel scooter has some great 100  

کانال خود جیسون طرح‌های کمدی انجام می‌دهد در اسکوتر کانالش 100 مورد عالی دارد.

lists on his Comedy Channel Max no sleeves never  wears sleeves in his Comedy Channel Miss Jen  

لیست‌هایی در کانال کمدی خود مکس بدون آستین هرگز در کانال کمدی خود آستین نمی‌پوشد خانم جن

fabulous has a nail Channel where she did teach  me a different way to paint my nails and Pete is  

افسانه یک کانال ناخن دارد که در آن روش دیگری برای رنگ کردن ناخن‌هایم به من یاد داد و پیت

a video producer behind the scenes on several  different YouTube channels yeah what does that  

تهیه‌کننده ویدیو در پشت صحنه در چندین کانال مختلف YouTube است. آیا این    به این

mean what does do mean do is a urban term which  can mean though however you just added for that  

معنی است که معنی انجام دادن یک اصطلاح شهری است که می‌تواند به این معنی باشد، اگرچه شما فقط برای آن

emphasis on to the end of sentences pretty much  anything it's like an exclamation point almost. 

تأکید    روی پایان جملات تقریباً هر چیزی که تقریباً شبیه علامت تعجب است اضافه کردید.

Can you say it again? Whudup doe!!! 

میشه دوباره بگی؟ وحدوپ دوا!!!

Here, my friend Dave makes his pizza  with his cute little pizza oven. 

در اینجا، دوست من دیو، پیتزای خود را با فر پیتزای نازش درست می‌کند.

Doesn’t this look good? We’re going to look  at a lot of different vocabulary words and  

این خوب به نظر نمی رسد؟ ما در اینجا به تعداد زیادی لغات و

pronunciations here. First, this word. 

تلفظ‌های مختلف نگاه خواهیم کرد. اول این کلمه

Look at that bubble. Wow. 

به اون حباب نگاه کن عجب

You probably know bubble as this: And you probably know it as bubble gum  

احتمالاً حباب را به این صورت می شناسید: و احتمالاً آن را به عنوان آدامس حبابی

or bubble tea. But do you what it means to live  in a bubble? This is a phrase that I’ve heard  

یا چای حباب دار می شناسید. اما آیا معنای زندگی در حباب را می دانید؟ این جمله‌ای است که

used more and more in recent years and it means  detached from the world. You only know what’s  

در سال‌های اخیر بیشتر و بیشتر از آن استفاده کرده‌ام و به معنای جدا شدن از دنیاست. شما فقط می‌دانید که در

happening right around you, your friends, your  family. You don’t think about what else is going  

اطراف شما، دوستان و خانواده‌تان چه اتفاقی می‌افتد. شما به چیزهای دیگری در دنیا فکر نمی کنید

on in the world. You don’t inform yourself.  It’s sometimes applied to people who live a  

. خودت را آگاه نمی کنی گاهی اوقات برای افرادی استفاده می‌شود که

comfortable life who don’t really think about  what it might be like for someone who’s less  

زندگی راحت‌تری دارند و واقعاً به این فکر نمی‌کنند که برای کسی که

fortunate. Or it can be used to describe someone  who only interacts with people that have the 

خوش شانس‌تر است چگونه باشد. یا می‌توان از آن برای توصیف فردی استفاده کرد که فقط با افرادی تعامل دارد که

same views and opinions like in politics as  they do. Let’s use it in a sample sentence. 

دیدگاه‌ها و نظرات مشابهی مانند آنها در سیاست دارند . بیایید از آن در یک جمله نمونه استفاده کنیم.

I really want to travel a lot with my children  because I don’t want their lives to only be lived  

من واقعاً می‌خواهم با فرزندانم زیاد سفر کنم، زیرا نمی‌خواهم زندگی آنها فقط

in an American bubble. Okay, that’s in a  

در یک حباب آمریکایی باشد. بسیار خوب، این در

bubble. What about on the bubble? If something’s on the bubble, that means  

حباب است. در مورد حباب چطور؟ اگر چیزی روی حباب باشد، به این معنی است که

a decision is being made and you’re not sure what  the outcome would be. It could go this way or that  

تصمیمی در حال انجام است و شما مطمئن نیستید که نتیجه چه خواهد بود. ممکن است این طرف یا آن

way. For example, let’s say I’m taking the top ten  students in my Physics class to form a team for  

طرف برود. برای مثال، فرض کنید من ده دانش‌آموز برتر کلاس فیزیک خود را می‌برم تا تیمی برای

competition. I have eight people, I know I’ll use  them for sure. Then I have four or five kind of on  

مسابقه تشکیل دهم. من هشت نفر دارم، می دانم که مطمئناً از آنها استفاده خواهم کرد. سپس من چهار یا پنج نوع روی

the bubble. I’m not sure which of those students  I’ll choose. Each one of those students is on the 

حباب دارم. من مطمئن نیستم که کدام یک از آن دانش‌آموزان را انتخاب کنم. هر یک از آن دانش‌آموزان روی

bubble. They may get chosen or they may not. Have you heard this word to describe something  

حباب هستند. آنها ممکن است انتخاب شوند یا نه. آیا این کلمه را برای توصیف چیزی

inside you? A feeling can bubble up. I started to feel panic. Bubble inside  

در درون خود شنیده اید؟ یک احساس می تواند حباب کند. شروع به احساس وحشت کردم. حباب درون

me. An idea can bubble up. I’m bubbling with ideas! 

من. یک ایده می تواند حباب ایجاد کند. من در حال حباب کردن از ایده ها هستم!

Or someone can be bubbly. Someone  who’s bubbly is really cheerful. 

یا کسی می تواند حبابی باشد. کسی که حبابی است واقعاً شاد است.

The idiom “To burst your bubble” means to  wreck an idea or reality that someone’s  

اصطلاح «شکستن حباب خود» به معنای از بین بردن ایده یا واقعیتی است که یک نفر کنار هم

put together that can’t actually work out. To say or do something that show someone  

قرار داده است و واقعاً نمی تواند به نتیجه برسد. گفتن یا انجام کاری که نشان می‌دهد کسی

his beliefs are false or what he  wants to happen will now happen. 

باورهای او نادرست است یا آنچه می‌خواهد اتفاق بیفتد اکنون اتفاق می‌افتد.

For example, let’s say I ran into my friend  from English class and I say “What are you  

برای مثال، فرض کنید با دوستم از کلاس انگلیسی برخورد کردم و می‌گویم «

up to this weekend?” She tells me all the  great things she’s going to do this weekend,  

این آخر هفته چه کاره‌ای؟» او تمام کارهای بزرگی را که قرار است این آخر هفته انجام دهد، به من می گوید.

all the fun she’s going to have. On Monday then,  she’ll start working on a paper that’s due on  

پس از آن روز دوشنبه، او شروع به کار روی مقاله‌ای می‌کند که موعد آن

Wednesday. I might say, “I hate to burst your  bubble, but that paper is due on Monday. You’re  

چهارشنبه است. ممکن است بگویم، «از ترکیدن حباب شما متنفرم ، اما موعد آن روز دوشنبه است.

going to have to work on it over the weekend.” So many uses for this word. And this dough was  

در آخر هفته باید روی آن کار کنید.» کاربردهای بسیار زیادی برای این کلمه وجود دارد. و این خمیر

bubbly with pockets of air in it. Look at that bubble. 

حبابی بود و حباب‌هایی از هوا در آن بود. به اون حباب نگاه کن

Wow. Now I ask my  

عجب حالا از دوستم دیو می پرسم که

friend Dave how long he’s been making pizzas. Little over a year now since I got this pizza  

چند وقت است پیتزا درست می کند. کمی بیش از یک سال از زمانی که این فر پیتزا را دریافت کردم

oven. Uh-uh. 

. اوه

This thing is definitely been  a game changer from my outdoor  

این چیز قطعاً یک تغییر بازی از

uh food and uhm entertaining capabilities. Yeah, it’s nice to be able to be outdoors. 

قابلیت‌های غذا و سرگرمی من در فضای باز است. آره، خوب است که بتوانی در فضای باز باشیم.

It is. Game changer  

هست. تغییر دهنده بازی

is an idiom and it doesn’t necessarily  have to do with games. It’s anything that  

یک اصطلاح است و لزوماً به بازی‌ها ربطی ندارد. این هر چیزی است که به

significantly changes the outcome of something. For example, let’s say my friend got into the  

طور قابل توجهی نتیجه چیزی را تغییر می دهد. برای مثال، فرض کنید دوست من وارد

college of her dreams. You know, I hate  to burst your bubble but that college is  

کالج رویاهایش شد. می‌دانی، من از شکستن حباب تو متنفرم، اما آن دانشگاه

too expensive. But wait, she got a major  scholarship. Oh, this is a game changer! 

خیلی گران است. اما صبر کنید، او یک بورس تحصیلی بزرگ گرفت. اوه، این یک تغییر دهنده بازی است!

With this scholarship, she will be able  to go to the college of her choice. Or,  

با این بورسیه، او می‌تواند به کالج مورد نظر خود برود. یا،

I got my grandma her first iPhone. It’s a  game-changer. She can keep in touch with  

من اولین آیفون را برای مادربزرگم گرفتم. این یک تغییر دهنده بازی است. اکنون می‌تواند با

all her grandchildren now. Game changer. Little over a year now since I got this  

همه نوه‌هایش در تماس باشد. تغییر دهنده بازی اکنون کمی بیش از یک سال از زمانی که این

pizza oven. Uh-uh. 

فر پیتزا را گرفتم. اوه

This thing is definitely been  a game changer from my outdoor  

این چیز قطعاً یک تغییر بازی در فضای باز من است.

uh food and uh entertaining capabilities. Yeah, it’s nice to be able to be outdoors. 

اوه غذا و اوه قابلیت های سرگرم کننده. آره، خوب است که بتوانی در فضای باز باشیم.

It is. So, I’m just going to give myself  

هست. بنابراین، من فقط

a little bit of extra assurance by sliding it. Yeah, because it’s so heavy with all that topping. 

با لغزش آن کمی اطمینان بیشتری به خودم می‌دهم. بله، چون با این همه تاپ بسیار سنگین است.

Yeah. But as soon as it hits that plate, it’s  already baking. So now, it will be really easy  

آره اما به محض اینکه به آن بشقاب رسید، در حال پخت است. بنابراین اکنون، جابه‌جایی در اطراف واقعاً آسان خواهد بود

to shift around. We want to get that lid  back on so it draws the flame up and out. 

. می‌خواهیم آن درپوش را دوباره باز کنیم تا شعله را بالا و خارج کند.

What’s the temperature in there? You got me. I’d say somewhere between  

دمای آنجا چقدر است؟ تو منو گرفتی می‌توانم بگویم جایی بین

nine hundred to a thousand degrees. No. 

نهصد تا هزار درجه. نه.

Yeah. No. 

آره. نه.

Hmmm. Got me. This phrase  

هوم. منو گرفت این عبارت

means I don’t know. Have you heard it before? It  could also be “beats me.” These both mean the same  

یعنی نمی‌دانم. آیا قبلا آن را شنیده اید؟ همچنین ممکن است "من را شکست دهد" باشد. این هر دو به یک معنا هستند

thing. I don’t know, I have no idea. Got me. What’s the temperature in there? 

. نمی دانم، هیچ نظری ندارم. منو گرفت دمای آنجا چقدر است؟

You got me. I’d say somewhere between  nine hundred to a thousand degrees. 

تو منو گرفتی من می توانم بگویم جایی بین نهصد تا هزار درجه.

No. Yeah. 

نه .

No. Hmmm. 

نه. هوم.

I just couldn’t believe it. Well,  Dave made several amazing pizzas. 

من فقط نمی توانستم آن را باور کنم. خب، دیو چندین پیتزای شگفت انگیز درست کرد.

Mushrooms, I did a little uh,  grilled Zucchini over here. 

قارچ، من اینجا کمی کدو سبز کبابی کردم.

Oh I was wondering, did you  had the grill going too? 

اوه، می‌پرسیدم، آیا شما هم کباب می‌کردید؟

Yeah I grilled some zucchini. This has got some garlic, some  

آره من مقداری کدو سبز کبابی کردم. این مقداری سیر، مقداری

turmeric. I’m a big fan or turmeric right now. It’s supposed to be good to your joints, right? 

زردچوبه دارد. من در حال حاضر یکی از طرفداران پر و پا قرص یا زردچوبه هستم. قرار است برای مفاصل شما خوب باشد، درست است؟

Good at inflammation uh, anti-inflammatory. So we're going to make a vegetable,  

در التهاب خوب است، ضد التهاب. بنابراین ما اینجا یک سبزی درست می کنیم،

uh, pizza here. Because Rachel,  

پیتزا. چون راشل،

she loves her vegetables. I do. 

او عاشق سبزیجاتش است. من انجام می دهم.

Yeah, it got a little extra burned there. Hmm. Really good though. 

آره، اونجا یه مقدار بیشتر سوخت. هوم هرچند واقعا خوبه

How was it? Amazing. 

چطور بود؟ شگفت انگیز.

So the pizza got burned on the  bottom. Let’s go over a few terms  

بنابراین پیتزا در قسمت پایین سوخت. بیایید چند اصطلاح را مرور کنیم

to discuss how things are cooked or baked. With red meat, that is meat from a cow,  

تا در مورد نحوه پختن یا پختن چیزها بحث کنیم. با گوشت قرمز، یعنی گوشت گاو،

it can be raw, not cooked at all. There’s  also rare, just a little cooked. The internet 

می‌توان آن را خام بود، اصلاً پخته نشد. نادر نیز وجود دارد، فقط کمی پخته شده است. اینترنت

is full of helpful infographics. We passed  through medium and go all the way to well-done.  

پر از اینفوگرافیک های مفید است. ما از حد متوسط ​​عبور کردیم و تا آخر راه را به خوبی انجام دادیم.

Burned is, well beyond well-done. Now, this  terminology, medium, rare applies to red meat. 

سوخته است، بسیار فراتر از خوب انجام شده است. اکنون، این اصطلاح، متوسط، نادر در مورد گوشت قرمز صدق می‌کند.

If you want to say that something  hasn’t been cooked long enough,  

اگر می‌خواهید بگویید که چیزی به اندازه کافی پخته نشده است،

you could say underdone or undercooked. One time, I got clam chowder and the  

می‌توانید بگویید کم پخته یا کم پخته شده است. یک بار، من خوراک صدف گرفتم و

potatoes were too hard. Not cooked all  the way, not cooked through, undercooked. 

سیب زمینی خیلی سفت بود. تا آخر پخته نشده، پخته نشده، نیم پز.

So, one pizza on the bottom was  a little burnt. No big deal. 

بنابراین، یک پیتزا در پایین آن کمی سوخته بود. چیز مهمی نیست.

By the way, just last weekend, Dave made  us all pizza again and it was absolutely  

به هر حال، همین آخر هفته گذشته، دیو دوباره برای همه ما پیتزا درست کرد و کاملاً

perfect. On point. I said, “Dave,  you’ve really dialed in your pizza.” 

عالی بود. در نقطه. گفتم: «دیو، تو واقعاً پیتزای خود را گرفته‌ای.»

Dial it in is one of my favorite idioms and I have  a great video going over that idiom and the idiom  

Dial it in یکی از اصطلاحات مورد علاقه من است و من یک ویدیوی عالی دارم که از این اصطلاح و اصطلاح

“Phone it in” which has an opposite meaning,  check out that video in the video description. 

"Phone it in" که معنایی مخالف دارد، آن ویدیو را در توضیحات ویدیو بررسی کنید.

I love that zucchini on there. That zucchini is bomb. 

من آن کدو سبز را دوست دارم. آن کدو سبز بمب است.

If something is bomb, that means  it’s very good. This is slang that  

اگر چیزی بمب است، به این معنی است که خیلی خوب است. این عامیانه ای است که

my husband David uses a lot. Food can  be bomb, a house can be bomb, a trip,  

شوهرم دیوید زیاد از آن استفاده می کند. غذا می تواند بمب باشد، خانه می تواند بمب باشد، سفر،

a view and so on. You’ll also hear it as “the  bomb.” It doesn’t matter if “the” Infront or not,  

منظره و غیره. همچنین آن را به عنوان «بمب» خواهید شنید . فرقی نمی‌کند که "در جلو" یا نه،

this pizza is bomb or this pizza is  the bomb. They mean the same thing. 

این پیتزا بمب است یا این پیتزا بمب است. منظورشون همینه  اون کیه

Who’s that? Hah. Me! 

؟ هه من!

You’re right! It’s you. Are you keeping a closer eye Dave? 

حق با شماست! این شما هستید آیا به دیو نزدیک تر نگاه می کنی؟

I am definitely keeping a closer eye on this  one. See, we just get it nice and brown there. 

من قطعاً این یکی را بیشتر زیر نظر دارم . ببینید، ما آن را زیبا و قهوه ای می کنیم.

It looks so good. I said, “Are you keeping a closer eye?” 

خیلی خوب به نظر می رسد. گفتم: "از نزدیکتر نگاه می کنی؟"

To keep an eye on something is an idiom  that means to pay attention to something.  

توجه کردن به چیزی یک اصطلاح است به معنای توجه کردن به چیزی.

He’s keeping a closer eye on the pizza  than last time so this one won’t burn. 

او بیشتر از دفعه قبل پیتزا را زیر نظر دارد تا این پیتزا نسوزد.

One time, I was at an indoor playground and  I asked another mom to keep an eye on Stoney  

یک بار، در یک زمین بازی سرپوشیده بودم و از مادر دیگری خواستم

while I went to the bathroom. Sometimes, if David  is simmering a soup but has to leave the house to  

هنگام رفتن به حمام، مراقب استونی باشد. گاهی اوقات، اگر دیوید در حال پختن یک سوپ باشد اما مجبور شود برای

get the kids, he might say, “Can you keep an eye  on the soup and stir it every once in a while?” 

گرفتن بچه‌ها از خانه خارج شود، ممکن است بگوید: «می‌توانی سوپ را زیر نظر داشته باشی و هر چند وقت یک‌بار آن را هم بزنی؟»

Think of a situation where you might want  to keep an eye on something for you. To pay  

به موقعیتی فکر کنید که ممکن است بخواهید چیزی را برای شما تحت نظر داشته باشید. تا

attention to it for you. Then make up  a sentence an put it on the comments. 

برای شما به آن توجه کند. سپس یک جمله بسازید و آن را روی نظرات قرار دهید.  آیا به

Are you keeping a closer eye Dave? I am definitely keeping a closer eye on this  

دیو نزدیک تر نگاه می کنی؟ من قطعاً این یکی را با دقت بیشتری زیر نظر دارم

one. See, we just get it nice and brown there. It looks so good. 

. ببینید، ما آن را زیبا و قهوه ای می کنیم. خیلی خوب به نظر می رسد.

I will say the texture of that crust is so good. It is nice. I agree with you. 

من می گویم بافت آن پوسته بسیار خوب است. خوب است. من با شما موافقم.

The texture of a food is important. The  consistency, how it feels in your mouth.  

بافت یک غذا مهم است. قوام، احساسی که در دهان شما دارد.

Pizza crust can be chewy. That’s what this was,  it can be dry, crispy. There’s so many different  

پوسته پیتزا می تواند جویدنی باشد. این همان چیزی است که می تواند خشک و ترد باشد. روش‌های بسیار متنوعی

ways to describe different textures for food,  hard, crunchy, soft, pillowy, mushy, gooey,  

برای توصیف بافت‌های مختلف غذا وجود دارد، سخت، ترد، نرم، بالش‌دار، لطیف، کدر، آب‌ریزش

runny, spongey and so on. Can you think  of more? Put them in the comments below. 

، اسفنجی و غیره. آیا می‌توانید به موارد بیشتری فکر کنید؟ آنها را در نظرات زیر قرار دهید.

I like a good chewy crust. I will say the texture of that crust is so good. 

من یک پوسته جویدنی خوب دوست دارم. من می گویم بافت آن پوسته بسیار خوب است.

It is nice. I agree with you. This one's blowing up. 

خوب است. من با شما موافقم. این یکی داره منفجر میشه

Oh, that looks about perfect. Almost done. That’s pretty good. 

اوه، به نظر کامل می رسد. تقریباً انجام شده است. این خیلی خوب است.

I’m going to hit this side Yeah. 

من میرم این طرف آره.

See it’s a little lighter? Dave did a reduction over reduction. I love  

ببینید کمی سبک تر است؟ دیو یک کاهش نسبت به کاهش انجام داد.

it when people do this. The phrase was “I am going  to hit this side.” You’re probably familiar with  

وقتی مردم این کار را می‌کنند، دوست دارم. عبارت این بود: «می‌خواهم این طرف را بزنم». احتمالاً با

the way Americans reduce "going to" to "gonna."  Very common. Have you ever notice before that I’m  

روشی که آمریکایی‌ها «going to» را به «gonna» تبدیل می‌کنند آشنا هستید. بسیار رایج است. آیا قبلاً متوجه شده‌اید که من

gonna is sometimes reduced further? It can become  I’muna or even just muna. This is what Dave did 

گاهی اوقات بیشتر کاهش پیدا می‌کنم؟ می تواند به I'muna یا حتی فقط muna تبدیل شود. این همان کاری است که دیو اینجا انجام داد

here. He said “I’muna.” Dropping the g of gonna. I’muna hit this side 

. گفت: «ایمونا». انداختن g of gonna. I'muna hit this side

Now, hit this side. That just means he’s going  to make sure that side is what get closest to  

حالا، این طرف را بزن. این فقط به این معنی است که او مطمئن خواهد شد که آن طرف نزدیک‌ترین نقطه به

the flame. Let’s listen a bit more. He also  uses the contraction “should have.” He says  

شعله است. کمی بیشتر گوش کنیم او همچنین از انقباض «باید» استفاده می‌کند. او می‌گوید:

“He let the dough rest more than he should’ve.” I’muna hit this side. See it’s a little lighter? 

«بیشتر از آنچه که باید، اجازه داد خمیر استراحت کند.» من به این طرف ضربه زدم ببینید کمی سبک تر است؟

I totally agree. This stuff is making some deep dish. Today.  

کاملا موافقم این مواد یک ظرف عمیق درست می کند. امروز

I think I’ll let it sit the dough rest a little  bit longer than I should’ve because the dough is a  

فکر می‌کنم اجازه می‌دهم خمیر کمی بیشتر از آنچه باید بماند، استراحت کند، زیرا خمیر

little less stretchy, it’s more bubbly, it’s airy. I just love capturing natural English and finding  

کمی کشش‌تر است، حباب‌دارتر است، هوای آن هوادار است. من فقط عاشق گرفتن انگلیسی طبیعی و یافتن

the idioms and the reductions  and sharing them with you here. 

اصطلاحات و کاهش‌ها و به اشتراک گذاشتن آنها با شما در اینجا هستم.

Massive thanks to my friend Dave who let me  capture his pizza-making skills on camera. 

تشکر فراوان از دوستم دیو که به من اجازه داد مهارت های پیتزاسازی او را در دوربین ثبت کنم.

In this lesson, you'll see me  working with my mom on a knit hat. 

در این درس، من را خواهید دید که با مادرم روی یک کلاه بافتنی کار می‌کنم.

For fluent English, you need vocabulary,  common phrases, idioms, phrasal verbs,  

برای روان انگلیسی، به واژگان، عبارات رایج، اصطلاحات، افعال عباراتی،

even slang. In this video, we're going to study  real English conversation to get all of these.  

حتی عامیانه نیاز دارید. در این ویدیو، ما قصد داریم مکالمه انگلیسی واقعی را برای به دست آوردن همه اینها مطالعه کنیم.

We're sitting down with my mom, we're working on  a knitting project, and you're going to hear her  

ما با مادرم نشسته‌ایم، داریم روی یک پروژه بافتنی کار می‌کنیم، و شما می‌شنوید که او

drop some slang in our conversation. Lots of great  vocabulary here, idioms, learn them from my mom  

در مکالمه‌مان کمی عامیانه می‌زند. بسیاری از واژگان عالی، اصطلاحات، آنها را از مادرم یاد بگیرید

and you'll never forget them. As always, if you  like this video, or you learn something new, or if  

و هرگز آنها را فراموش نخواهید کرد. مثل همیشه، اگر این ویدیو را دوست دارید، یا چیز جدیدی یاد می‌گیرید، یا اگر از

you like my mom, give it a thumbs up and subscribe  with notifications. I'd love to see you back.

When I filmed this, Corona Virus was raging and I  was visiting my parents, so we wore masks inside.  

مادرم خوشتان می‌آید، آن را تأیید کنید و با اعلان‌ها مشترک شوید. من دوست دارم شما را برگردم.

وقتی از این فیلم فیلم گرفتم، ویروس کرونا در حال خشم بود و من به ملاقات والدینم می رفتم، بنابراین داخل ماسک می زدیم.

My mom knit me a hat and we were going to make  a pom-pom to put on top but we didn't know how.

مامانم برایم کلاه بافت و ما می‌خواستیم یک پوم پوم درست کنیم تا روی آن بگذارم، اما نمی‌دانستیم چگونه.

But you've just never-- I've just never put a pom-pom on a hat. 

اما تو هرگز-- من فقط یک پوم پوم روی کلاه نبستم.

Okay, what do the instructions say?  This thing is not self-explanatory.

خوب، دستورالعمل ها چه می گویند؟ این موضوع به خودی خود قابل توضیح نیست.

If something needs instructions, that's the  opposite of self-explanatory. If something is  

اگر چیزی نیاز به دستورالعمل دارد، این برعکس خود توضیحی است. اگر چیزی

self-explanatory, that means you can understand  it by looking at it, it's easily understood,  

خود توضیحی است، به این معنی است که می‌توانید آن را با نگاه کردن به آن درک کنید، به راحتی قابل درک است،

it's clear by looking at how to figure it  out, how to do it. If that's not the case,  

با نگاه کردن به اینکه چگونه آن را بفهمید ، چگونه آن را انجام دهید، واضح است. اگر اینطور نیست،   به

then you need instructions. A pompom is  exactly what you'll see us make here,  

دستورالعمل‌هایی نیاز دارید. پومپوم دقیقاً همان چیزی است که ما در اینجا خواهید دید،

an ornamental ball. It's also used in  cheerleading. Let's see that clip again.

یک توپ زینتی. همچنین در تشویق کردن استفاده می‌شود. دوباره اون کلیپ رو ببینیم

But you've just never-- 

اما تو هرگز--

I've just never put a pom-pom on a hat. Okay, what do the instructions say? This  

من فقط هرگز پوم پوم را روی کلاه نگذاشته‌ام. خوب، دستورالعمل ها چه می گویند؟ این

thing is not self-explanatory. Okay, see, it says wind the yarn.

چیز قابل توضیح نیست. باشه ببین میگه نخ را باد کن.

Wind the yarn. The word wind is a verb. You  wind something. We'll see that later in the  

نخ را باد کنید. کلمه باد یک فعل است. چیزی را باد می کنی. آن را بعداً در   ویدیو خواهیم دید

video. Wind. Wind. Wind. Past tense is wound. But  these four letters can also be pronounced wind,  

. باد. باد. باد. زمان گذشته زخم است. اما این چهار حرف را می‌توان باد،

the natural movement of air. Here it's wind,  wind the yarn, wrap it around this pompom maker.

حرکت طبیعی هوا نیز تلفظ کرد. اینجا باد است، نخ را بپیچید، دور این پمپ‌ساز بپیچید. آیا

Are they both out at the same time? Yeah, it looks like it. 

هر دو به طور همزمان بیرون هستند؟ بله، به نظر می رسد.

So... And you start here  at the base, it looks like. 

بنابراین... و شما از اینجا در پایه شروع می‌کنید، به نظر می‌رسد.

Now hold on, there are four of these things.

حالا دست نگه دارید، چهار مورد از این موارد وجود دارد.

Twice there, I used the phrase 'it  looks like'. This means 'it seems  

دو بار در آنجا، از عبارت "به نظر می رسد" استفاده کردم. این به این معنی است که «به نظر می‌رسد

like this is true' or 'this will be true' but  it doesn't have to be something you can see,  

این درست است» یا «این درست خواهد بود»، اما لازم نیست چیزی باشد که بتوانید ببینید،

that you can actually look at. For example,  I was talking to my friend Laura on the phone  

که واقعاً بتوانید به آن نگاه کنید. برای مثال، من در پاییز با دوستم لورا تلفنی صحبت می کردم

in the fall. We had a trip planned together  and because of the virus, we thought we were  

. ما یک سفر با هم برنامه ریزی کرده بودیم و به دلیل ویروس، فکر کردیم   مجبور به

going to have to cancel. It seemed like we  would need to cancel. I said it looks like  

لغو آن خواهیم بود. به نظر می‌رسید که باید آن را لغو کنیم. گفتم به نظر می‌رسد   باید

we're going to have to cancel. And she said it  looks that way. It seems that it will be true,  

لغو کنیم. و او گفت که این طور به نظر می رسد. به نظر می رسد درست باشد،

that we'll have to cancel our trip. I also said,  now hold on. 'Hold on' is a phrasal verb that  

که باید سفرمان را لغو کنیم. من هم گفتم، حالا دست نگه دار. "Hold on" یک فعل عبارتی است که   به

means two different things. Hold on, get a grip  on something, like a, here, a pencil, hold on.

معنای دو چیز متفاوت است. دست نگه دارید، روی چیزی چنگ بزنید، مثلاً یک مداد، دست نگه دارید.

It also means wait, stop. And that's  how I mean it here. Now hold on, wait,  

همچنین به معنای صبر، توقف است. و منظور من اینجاست. حالا صبر کنید، صبر کنید،

stop. There are four of these things. I thought  there are only two. How does that make sense with  

توقف کنید. چهار مورد از این موارد وجود دارد. فکر کردم فقط دو تا هستند. چگونه این با جهت‌ها معنا پیدا می‌کند

the directions? This is a phrase we use on the  phone a lot too. 'Hold on' means you're going  

؟ این عبارتی است که ما نیز در تلفن زیاد استفاده می‌کنیم. «دست نگه دارید» به این معنی است که

to pause a phone conversation, ask the person  to wait while you quickly attend to something.  

مکالمه تلفنی را متوقف می‌کنید، از شخص بخواهید منتظر بماند تا به سرعت به چیزی رسیدگی کنید.   آیا

Can you hold on a second? Could I please get  a latte to go? Okay, I’m back, for example.

می توانید یک ثانیه صبر کنید؟ آیا می توانم لطفاً یک لاته برای رفتن تهیه کنم؟ خوب، برای مثال من برگشتم. آیا

Are they both out at the same time? Yeah, it looks like it. 

هر دو در یک زمان بیرون هستند؟ بله، به نظر می رسد.

So, and you start here at the base, it looks like. Now, hold on. There are four of these  

بنابراین، و شما از اینجا در پایه شروع کنید، به نظر می رسد. حالا صبر کن چهار مورد از این

things. Maybe a YouTube video is in  order. What do you think? These are  

موارد وجود دارد. شاید یک ویدیوی YouTube درست باشد. نظر شما چیست؟ اینها

about as clear as mud in my opinion. Yeah, they're not very clear right.

به نظر من تقریباً مثل گل شفاف هستند. بله، آنها خیلی واضح نیستند درست است.

Maybe a YouTube video is in order. 'In order' has  two different meanings. Here it means appropriate  

شاید یک ویدیوی یوتیوب درست باشد. «به ترتیب» دو ​​معنای متفاوت دارد. در اینجا به معنای مناسب

to the situation. The situation, the directions  were hard to understand. Watching a how-to video  

موقعیت است. درک موقعیت، مسیرها سخت بود. تماشای یک ویدیوی نحوه انجام

on YouTube was definitely appropriate to the  situation. Here's another example. Someone has  

در YouTube قطعاً با موقعیت مناسب بود . در اینجا یک مثال دیگر است. یک نفر

just announced their engaged. Someone  else might say champagne is in order.

به تازگی نامزدی خود را اعلام کرده است. ممکن است شخص دیگری بگوید شامپاین درست است.

Maybe a YouTube video is in  order. What do you think? 

شاید یک ویدیوی YouTube درست باشد. نظر شما چیست؟

These are about as clear as mud in my opinion. Yeah, they're not very clear, right?

اینها به نظر من تقریباً مثل گل شفاف هستند. بله، آنها خیلی واضح نیستند، درست است؟

Let's study the phrase 'what do you think'? I  said 'what do you think' a little stress on the  

بیایید عبارت "تو چه فکر می کنی" را مطالعه کنیم؟ من گفتم «چه فکر می‌کنی» کمی تأکید روی

question word, wuh-- wuh-- stress on the verb  think, think, think. And I had some reductions.  

کلمه سؤالی، wuh-- wuh-- تأکید بر فعل think, think, think. و مقداری کاهش داشتم.

What do-- linked together: what do-- what do--  what do-- the vowel in 'do' changed to the schwa,  

What do-- مرتبط با هم: what do-- what do-- what do-- مصوت در "do" به schwa تغییر کرد،   در مورد

same with you, it became ya ya. Whuh duh yah--  whuh duh yah-- whuh duh yah-- what do you think? 

شما نیز به ya ya تبدیل شد. واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا-- نظرت چیه؟

This is a common pronunciation of  a common phrase. What do you think? 

این یک تلفظ رایج از یک عبارت رایج است. نظر شما چیست؟

What do you think? These are about  as clear as mud in my opinion. 

نظر شما چیست؟ به نظر من اینها تقریباً مثل گل شفاف هستند.

Yeah. They're not very clear. I used the idiom 'as clear as  

آره خیلی واضح نیستن من از اصطلاح «به وضوح

mud'. This means not clear at all, not easy  to understand. Mud is opaque, you can't  

گل» استفاده کردم. این به این معنی است که اصلاً واضح نیست، درک آن آسان نیست . گل مات است، نمی‌توانی

see through it, it's not clear. Something  that's hard to understand is clear as mud. 

آن را ببینی، واضح نیست. چیزی که درک آن سخت است مانند گل و لای واضح است.

These are about as clear as mud in my opinion. 

اینها به نظر من تقریباً مثل گل شفاف هستند.

So she's holding it like this and  she's wrapping it around here. 

بنابراین او آن را اینگونه نگه می‌دارد و آن را اینجا می‌پیچد.

Right. My mom said 'wrapping it  

درسته مامانم گفت: «پیچش

around'. Wrap around. Wind around. Coil around.  Twist around. These all mean the same thing. 

کن». دور بپیچید. باد در اطراف. دور تا دور بپیچید.  به اطراف بپیچید. همه اینها معنی یکسانی دارند.

So she's holding it like this and  she's wrapping it around here. 

بنابراین او آن را اینگونه نگه می‌دارد و آن را اینجا می‌پیچد.

Right. But then-- 

درسته اما پس از آن--

I mean, I, apparently, I would say you do the  same for each one? But it doesn't say that. 

منظورم این است که، ظاهراً، می‌توانم بگویم که شما برای هرکدام همین کار را انجام می‌دهید؟ اما این را نمی گوید.

I used the adverb apparently. I was describing  what to do, what I thought the directions were  

من از قید ظاهرا استفاده کردم. داشتم توضیح می‌دادم که چه کار کنم، فکر می‌کردم دستورالعمل‌ها چه می‌گویند

saying, but I wasn't sure. The instructions didn't  actually say to do that. It's what I was guessing  

، اما مطمئن نبودم. دستورالعمل‌ها در واقع نگفتند که این کار را انجام دهید. این چیزی است که من

based on what I saw in the directions. Apparently  means as far as one can know, see, or understand.  

بر اساس آنچه در مسیرها می دیدم حدس می زدم. ظاهراً به معنای تا جایی است که فرد می تواند بداند، ببیند یا بفهمد.

For example, why did Amanda quit? Apparently,  she got another job that is, as far as I know,  

به عنوان مثال، چرا آماندا استعفا داد؟ ظاهراً او شغل دیگری پیدا کرده است که تا آنجایی که من می دانم،

I didn't hear it from Amanda, but this is what  I heard, this is what I understand to be true. 

من آن را از آماندا نشنیدم، اما این چیزی است که شنیدم، این چیزی است که می فهمم درست است.

But then-- I mean, apparently, I would say you do  

اما پس از آن-- یعنی ظاهراً، من می‌گویم که شما

the same for each one? But it doesn't say that. Which is why I think we should go to YouTube. 

همین کار را برای هر کدام انجام می‌دهید؟ اما این را نمی گوید. به همین دلیل است که فکر می کنم باید به YouTube برویم.

All right let's go to YouTube. Okay, where's your iPad? 

باشه بریم تو یوتیوب خوب، آی پد شما کجاست؟

Isn't it funny? I make how-to videos here on  YouTube but I often don't think of it when  

خنده دار نیست؟ من در اینجا در YouTube ویدیوهایی درست می‌کنم، اما وقتی

I'm trying to learn how to do something. What's  something you've learned how to do by YouTube? My  

سعی می‌کنم یاد بگیرم چگونه کاری را انجام دهم، اغلب به آن فکر نمی‌کنم. کاری که در YouTube یاد گرفتید چگونه انجام دهید چیست؟

nephew learned how to play the ukulele, and my  friend learned how to repair upholstery on her  

خواهرزاده‌ام یاد گرفت که چگونه یوکلل بزند، و دوستم یاد گرفت که چگونه اثاثه یا لوازم داخلی

couch. Tell me in the comments what you've learned  to do on YouTube. So anyway, we found a video,  

مبل خود را تعمیر کند. در نظرات به من بگویید چه کارهایی را در YouTube یاد گرفته‌اید. بنابراین به هر حال، ما یک ویدیو پیدا کردیم

and we started copying what she was doing. I mean she really filled it up. 

و شروع کردیم به کپی کردن کاری که او انجام می‌داد. منظورم این است که او واقعاً آن را پر کرده است.

Yeah. So should I be... Yeah. 

آره من هم باید باشم... آره.  باشه

Okay. I hope we got enough yarn. This is kind of fun.  

امیدوارم نخ کافی داشته باشیم. این یک نوع سرگرم کننده است.

Stoney and Sawyer could do this. I think you might want the small one actually. 

استونی و سایر می توانند این کار را انجام دهند. من فکر می کنم شما ممکن است در واقع کوچک را بخواهید.

I want a big pompom. I'm like, if you're  going to do a pompom, make it a big pompom. 

من یک پومپوم بزرگ می خواهم. من می‌گویم، اگر می‌خواهید یک پومپوم انجام دهید، آن را به یک پومپوم بزرگ تبدیل کنید.  باشه

Okay. What does 'I'm like' mean? We use I'm like, she's  

"من شبیه هستم" به چه معناست؟

like, he's like a lot when we're telling the story  of a past conversation. It's equal to saying:  

وقتی داریم داستان مکالمه گذشته را تعریف می‌کنیم، از من استفاده می‌کنیم، او شبیه او است. مساوی است با گفتن:

I said, she said, and so on. Here's an example  from a YouTube video. She's like 'Dad you can't  

گفتم، او گفت، و غیره. در اینجا یک مثال از یک ویدیوی YouTube آورده شده است. او مثل "بابا تو نمی توانی

believe it.' I'm like 'what?' she said I think  I’m going to be a geneticist. I'm like 'what?' 

باور کنی." من مثل "چی؟" او گفت فکر می‌کنم می‌خواهم ژنتیک شوم. من مثل "چی؟"

I'm like, she's like. Here, talking to  my mom, I’m not retelling a conversation. 

من مثل او هستم. اینجا، وقتی با مادرم صحبت می‌کنم ، یک مکالمه را بازگو نمی‌کنم.

But we also use this to say our opinion on  something, our feelings. My feeling was,  

اما ما همچنین از این برای گفتن نظر خود در مورد چیزی، احساساتمان استفاده می کنیم. احساس من این بود که

if I was going to put a pompom on a  hat it might as well be a big one. 

اگر بخواهم یک کلاه بریزم ممکن است کلاه بزرگی باشد.

I think you might want the small one actually. I want a big pompom. I'm like, if you're going to  

من فکر می کنم شما ممکن است در واقع یک کوچک را بخواهید. من یک پومپوم بزرگ می خواهم. من می‌گویم، اگر می‌خواهید

do a pompom, make it a big pompom. Okay. 

یک پومپوم انجام دهید، آن را به یک پومپوم بزرگ تبدیل کنید. باشه

I totally don't understand how this  is going to become a pompom, but... 

من کاملاً نمی‌دانم که چگونه این قرار است به یک پومپوم تبدیل شود، اما...  به

Trust YouTube. That's right! 

YouTube اعتماد کنید. درست است!

I trust she knows what she's doing.  How full did she end up getting it? 

من اطمینان دارم که او می داند چه کار می کند. او در نهایت چقدر کامل آن را دریافت کرد؟

Really full. Wow, oh. 

واقعا پر شده وای، اوه

Wow, oh wow. Okay. Geez Louise. 

وای، اوه وای. باشه گیز لوئیز.

Geez Louise. Geez is an exclamation  

گیز لوئیز. Geez تعجبی است   که

used to show surprise or annoyance. It comes  from Jesus which can offend people when used  

برای نشان دادن تعجب یا دلخوری استفاده می‌شود. از عیسی می آید که وقتی در این زمینه استفاده می شود می تواند مردم را آزار دهد

in this context. Jesus, you don't have to  shout. So instead of that, you can say: geez,  

. عیسی، لازم نیست فریاد بزنی. بنابراین به جای آن، می توانید بگویید: عزیزم،

you don't have to shout! Adding Louise,  a first name that can be given to women,  

لازم نیست فریاد بزنی! اضافه کردن لوئیز، نام کوچکی که می‌توان برای زنان گذاشت،

doesn't change the meaning. I would say  this is a little old-fashioned. Geez Louise,  

معنای آن را تغییر نمی‌دهد. من می‌توانم بگویم این کمی قدیمی است. Geez Louise،

but I still use it sometimes, it's definitely  way less common than just saying geez. 

اما من هنوز هم گاهی از آن استفاده می‌کنم، قطعاً بسیار کمتر از گفتن geez رایج است.

Wow, oh wow. Okay. Geez Louise. 

وای، اوه وای. باشه گیز لوئیز.

Yeah. It's completely beyond me to understand  how this is going to become a pompom. 

آره درک این موضوع کاملاً فراتر از من است که چگونه این موضوع تبدیل به یک پومپوم می شود.

Completely beyond me. If you say something is  'beyond me' that means you don't understand  

کاملا فراتر از من اگر بگویید چیزی «فراتر از من» است، به این معنی است که

it. Computer programming is beyond me. Or  why she wants to marry him is beyond me. 

آن را نمی‌فهمید. برنامه نویسی کامپیوتر فراتر از من است. یا اینکه چرا او می‌خواهد با او ازدواج کند فراتر از من است.

Yeah. It's completely beyond me to understand  how this is going to become a pompom. People  

آره درک این موضوع کاملاً فراتر از من است که چگونه این موضوع تبدیل به یک پومپوم می شود. مردم

love seeing you guys in my videos. Especially dad  should be in a video with this crazy Covid hair. 

دوست دارند شما را در ویدیوهای من ببینند. مخصوصاً پدر باید با این موهای کووید دیوانه در یک ویدیو باشد.

Yeah, that's what this is. Covid time. That'll be obvious because of the masks.

آره همینه زمان کووید. این به دلیل ماسک ها مشخص خواهد شد.

Obvious. This is something that is easily  understood, that is clear. It's very different  

آشکار است. این چیزی است که به راحتی قابل درک است، واضح است. با

from using beyond me. If it's beyond me,  I don't understand it. If it's obvious,  

استفاده از من بسیار متفاوت است. اگر فراتر از من باشد، آن را نمی فهمم. اگر واضح است،

it's clear and I do understand it.  it's also the opposite of clear as mud, 

واضح است و من آن را درک می کنم. همچنین برعکس شفافیت مثل گل و لای است،

I really couldn't believe how much winding I had  to do. But eventually I finished that side and had  

واقعاً نمی‌توانستم باور کنم چقدر پیچ‌پیچ باید انجام دهم. اما در نهایت آن طرف را تمام کردم و مجبور شدم

to move on to the other side. I wasn't quite  sure how to move from one side to the next. 

به طرف دیگر بروم. من کاملاً مطمئن نبودم که چگونه از یک طرف به طرف دیگر حرکت کنم.

Now, did she do it through the middle? No, right here. Just bring it around-- 

حالا، آیا او این کار را از وسط انجام داد؟ نه، همینجا فقط آن را بیاورید--

Like that? Right there, yeah. 

اینطور؟ همانجا، آره  باشه

Okay. Now, you're golden. 

حالا تو طلایی شدی  باشه

Okay. My mom used some slang here:  

مادرم اینجا از چند کلمه عامیانه استفاده کرده است:

golden. It's literal meaning is made of gold,  or gold colored. But in slang, it means fine,  

طلایی. معنای لغوی آن از طلا یا طلایی رنگ ساخته شده است. اما در زبان عامیانه به معنای خوب،

or great. Rachel, do you want another drink?  No, thanks. I'm golden. Or maybe I'm giving you  

یا عالی است. راشل، آیا نوشیدنی دیگری می‌خواهی؟ نه، ممنون من طلایی هستم یا شاید من به شما

directions to a movie theater. At the end I say,  After that, you're golden, because there's a big  

جهت رفتن به یک سینما را می‌دهم. در پایان می گویم، پس از آن، شما طلایی هستید، زیرا یک علامت بزرگ وجود دارد

sign where you need to turn into the parking lot. Now, did she do it through the middle? 

که باید به پارکینگ بپیچید. حالا، آیا او این کار را از وسط انجام داد؟

No, right here. Just bring it around-- Like that? 

نه، همینجا فقط آن را به اطراف بیاورید - مثل آن؟

Right there, yeah. Okay. 

همانجا، آره باشه

Now, you're golden. Okay. 

حالا تو طلایی شدی باشه  به

That looks like the same amount  that I wound on the first one. 

نظر همان مقداری است که در مورد اول زخم کردم.  باشه

Okay. All right. Now we-- 

بسیار خوب. حالا ما --

Did you hear that? I used the past tense of  wind, wound. Now, I said before that WIND can  

آیا این را شنیدید؟ من از زمان گذشته باد، زخم استفاده کردم. اکنون، قبلاً گفتم که WIND می‌تواند

be wind or wind. In the past tense, WOUND, that's  also two words. We have the past tense of wind,  

باد یا باد باشد. در زمان گذشته، زخم، این هم دو کلمه است. زمان گذشته باد داریم،

wound, but it's also pronounced  wound, which means to injure someone,  

زخم، اما تلفظ آن نیز زخم است، که به معنای زخمی کردن کسی،

or an injury. When you have a word like this that  has two different pronunciations and meanings but  

یا جراحت است. وقتی کلمه‌ای مانند این دارید که دارای دو تلفظ و معنی متفاوت است، اما

the same spelling, that's called a heteronym. That looks like the same amount that I wound  

املای یکسانی دارد، به آن دگرنام می‌گویند. به نظر همان مقداری است که من

on the first one. Okay. 

در اولین مورد زخمی کردم. باشه

All right. Now we-- Then we watched what to do next. We cut the yarn,  

بسیار خوب. حالا ما-- سپس تماشا کردیم که بعداً چه کار کنیم. نخ را بریدیم،

we tied a knot, and released the pompom. My dad  will say: it's bigger than the hat. And he's going  

گره زدیم و پومپوم را رها کردیم. پدرم خواهد گفت: از کلاه بزرگتر است. و او می خواهد

to drop the TH sound in than. This reduction  is not all that common, but it's definitely  

صدای TH را به داخل بیاندازد. این کاهش چندان رایج نیست، اما قطعاً

common to change the AA vowel to the schwa. Bigger  than, bigger than, and in this case you'll hear:  

تغییر واکه AA به schwa معمول است. بزرگتر از، بزرگتر از، و در این مورد خواهید شنید:

bigger nn-- bigger nn-- listen for that. It is one big pompom. 

بزرگتر nn-- بزرگتر nn-- برای آن گوش کنید. این یک پمپ بزرگ است.

That's awesome, isn't it? It's bigger than the hat! 

این عالی است، اینطور نیست؟ از کلاه بزرگتر است!

That's okay. Bigger nn-- listen again to that phrase. 

اشکالی ندارد. بزرگتر nn-- دوباره به آن عبارت گوش دهید.

It's bigger than the hat! That's okay. 

از کلاه بزرگتر است! اشکالی ندارد.

Evening it up. Even up. Phrasal verb. 

شبش. حتی بالا. فعل عبارتی

To make everything even. Should we watch a tutorial  

تا همه چیز یکنواخت شود. آیا باید آموزش   را

on how to attach a pompom? I can figure this out. 

در مورد نحوه چسباندن پومپوم تماشا کنیم؟ من می توانم این را بفهمم.

Figure out. Another phrasal verb. As my mom was attaching the pompom to the hat,  

متوجه شوید. یک فعل عبارتی دیگر. همانطور که مادرم در حال وصل کردن پومپوم به کلاه بود،

she was having a difficult time. Listen to how  she described the experience of being filmed. 

دوران سختی داشت. به نحوه توصیف او از تجربه فیلمبرداری گوش دهید.

It's tough when you're being filmed, isn't it? Yeah. Nerve-racking.

وقتی از شما فیلم گرفته می شود سخت است، اینطور نیست؟ آره اعصاب خردکن

If something is nerve-racking, it's  distressing. You're nervous to do it.  

اگر چیزی اعصاب خردکن باشد، آزاردهنده است. شما عصبی هستید که این کار را انجام دهید.

There's pressure to get it right and that makes it  more difficult to do. It's a simple thing to do,  

برای درست کردن آن فشار وجود دارد و این انجام آن را دشوارتر می‌کند. این کار ساده ای است،

but I was filming her. It made her nervous. She  felt pressure to do it perfectly for the camera. 

اما من داشتم از او فیلم می گرفتم. او را عصبی کرد. او فشار می‌آورد تا این کار را برای دوربین کاملاً انجام دهد.

It's tough when you're being filmed, isn't it? Yeah. 

وقتی از شما فیلم گرفته می شود سخت است، اینطور نیست؟ آره

Nerve-racking. Now we can turn it inside out,  

اعصاب خردکن اکنون می‌توانیم آن را از داخل بچرخانیم،

and we're going to just tie a couple of  knots here, and hope that holds it on. 

و می‌خواهیم فقط چند گره را در اینجا ببندیم، و امیدواریم که آن را حفظ کنیم.

Yeah. Inside out and then we'll turn it  right side out. Isn't it funny how one is in,  

آره از داخل به بیرون و سپس آن را سمت راست به بیرون می‌چرخانیم. خنده دار نیست که یکی داخل است

and the other is right? I guess you could say  wrong side out, but usually, we say inside out. 

و دیگری درست می گوید؟ حدس می‌زنم شما می‌توانید از طرف اشتباه بگویید، اما معمولاً ما از درون به بیرون می‌گوییم.

That's right, yeah. And then the opposite of inside  

درست است، بله. و سپس برعکس درون

out is right side out. Not outside out. Okay, now we're going to turn it and  

بیرون، سمت راست به بیرون است. نه بیرون بیرون بسیار خوب، اکنون می‌خواهیم آن را بچرخانیم و

see how it looks, and if it looks okay. Oh, perfection! It's so much cuter! And I’ve  

ببینیم چگونه به نظر می‌رسد، و آیا به نظر می‌رسد خوب است. اوه، کمال! خیلی بامزه تره و من

got my matching scarf. My mom made these stuff for  me. Isn't it great, guys? Gonna keep me warm all  

روسری همسان خود را دارم. مادرم این چیزها را برای من درست کرد . عالی نیست بچه ها؟ تمام

winter long in Philadelphia. Oh, that's so cute! 

زمستان در فیلادلفیا مرا گرم نگه می‌دارد. اوه، این خیلی ناز است!

Thanks, mom! That was a fun little project. 

ممنون، مامان! این یک پروژه کوچک سرگرم کننده بود.

It was very fun. So much love to my mom  

خیلی سرگرم کننده بود. خیلی برای مادرم دوست دارم

for not only making me that hat and scarf, but  also for agreeing to be in this video with me. 

که نه تنها آن کلاه و روسری را برای من ساخت، بلکه برای اینکه با من در این ویدیو حضور داشته باشد.

Now, I don't want to leave out my dad.  Here, we're discussing his office. 

حالا نمی‌خواهم پدرم را کنار بگذارم. در اینجا، ما در حال بحث در مورد دفتر او هستیم.

In this American English lesson, we're going  to sit down with my dad and talk about where  

در این درس انگلیسی آمریکایی، ما با پدرم می‌نشینیم و در مورد جایی که

he works now that he's mostly retired. You'll learn the phrasal verb ‘boot out’,  

او اکنون که بیشتر بازنشسته شده است، صحبت می‌کنیم. فعل عبارتی «boot out»،

how to use space and room, a shortcut to make the  word ‘months’ easier to pronounce, and much more. 

نحوه استفاده از فضا و اتاق، میانبری برای آسان‌تر کردن تلفظ کلمه «ماه‌ها» و موارد دیگر را خواهید آموخت.

We're going to listen to the first 15  seconds or so of this conversation. 

ما به 15 ثانیه یا بیشتر از این مکالمه گوش خواهیم داد.

Then we'll study some of the words—how  they're being used and how they're pronounced. 

سپس برخی از کلمات را مطالعه خواهیم کرد—نحوه استفاده از آنها و نحوه تلفظ آنها.

Pay attention to booted out,  space, and often from home. 

به فضای راه‌اندازی، و اغلب از خانه توجه کنید.  آیا

Are you still going into work at all these days? No. Actually, I finally got booted out in my  

این روزها هنوز هم سر کار می روید؟ نه. در واقع، من بالاخره در دفتر دومم بوت شدم

second office. Really? 

. واقعا؟

Yeah. I didn't know that. 

آره من این را نمی دانستم.

Well they, they're...they have  all kinds of issues with space. 

خب، آنها... همه نوع مشکل با فضا دارند.

Yeah. And since I'm only working one month a year... 

آره و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم...

Yeah. And that often from home. 

آره. و اغلب از خانه.

Right. Did you  

درسته آیا

hear my dad use the phrasal verb booted out? Finally got booted out in my second office. 

شنیده‌اید که پدرم از فعل عبارتی boot out استفاده می‌کند؟ بالاخره در دفتر دومم پیاده شدم.

Really? Booted out. 

واقعا؟ بوت شد.

This is just like kicked out. It means to be asked or forced  

این درست مثل بیرون انداختن است. به این معنی است که از شما خواسته می شود یا مجبور می شوید

to leave a place, job or situation. My dad, though he was mostly retired, still 

مکان، شغل یا موقعیتی را ترک کنید. پدرم، اگرچه بیشتر بازنشسته بود، اما هنوز

had an office at the University where he worked. But after many years, they needed the office  

یک دفتر در دانشگاهی داشت که در آن کار می‌کرد. اما پس از سال‌ها، آنها به دفتر

for someone else and booted him out of it. Finally got booted out in my second office. 

برای شخص دیگری نیاز داشتند و او را از آنجا بیرون کردند. بالاخره در دفتر دومم پیاده شدم.

Really? Notice my dad isn't  

واقعا؟ توجه داشته باشید که پدرم

pronouncing the T in 'booted' as a true T. That would sound like: booted, booted. But  

T را در "booted" به عنوان یک T واقعی تلفظ نمی‌کند. به نظر می‌رسد : booted، booted. اما

instead, it's: booted. That's a flap T. 

در عوض، این است: بوت شده. این یک فلپ T است.

The tongue bounces once against the roof of the  mouth and the teeth don't need to come together  

زبان یک بار به سقف دهان می‌چرخد و دندان‌ها نیازی به جمع شدن ندارند

the way they do for a true T. Booted. Booted. 

همانطور که برای یک T. Booted واقعی انجام می‌دهند . بوت شده.

This is how we pronounce the T when it  comes between two vowels but doesn't  

وقتی T بین دو مصوت قرار می گیرد اما

start a stressed syllable in American English. Finally got booted out in my second office. 

هجای تاکیدی را در انگلیسی آمریکایی شروع نمی کند، اینگونه تلفظ می کنیم. بالاخره در دفتر دومم پیاده شدم.

Really? Yeah. 

واقعا؟ آره

I didn't know that. Well they, they're...they  

من این را نمی دانستم. خب، آنها...

have all kinds of issues with space. The way my dad is using 'space' is  

همه نوع مشکلی با فضا دارند. روشی که پدرم از «فضا» استفاده می‌کند،

interchangeable with the word room. These are nouns that mean an  

با کلمه اتاق قابل تعویض است. این‌ها اسم‌هایی هستند که به معنای

area that's available or unoccupied. The university doesn't have enough space. 

منطقه‌ای هستند که در دسترس یا خالی است. دانشگاه فضای کافی ندارد.  دیگر

It doesn't have enough room for  my dad to have an office anymore. 

برای پدرم فضای کافی برای داشتن دفتر ندارد.

Of course these words have  other meanings as a noun. 

البته این کلمات معانی دیگری به عنوان اسم دارند.

What you might think of as  outer space, or a room with  

چیزی که ممکن است به عنوان فضای بیرونی یا اتاقی با

four walls like a living room, dining room, etc. But let's come up with a few more sample sentences  

چهار دیواری مانند اتاق نشیمن، اتاق غذاخوری و غیره فکر کنید. اما اجازه دهید چند جمله نمونه دیگر بیاوریم

where we're using the words to mean 'available'. The garage is used for storage, there's no room  

که در آن از کلمات به معنای «در دسترس» استفاده می‌کنیم. گاراژ برای ذخیره سازی استفاده می شود، جایی

to park. Or the garage  

برای پارک وجود ندارد. یا از گاراژ

is used for storage there's space to park. Sometimes, when I'm reading at night to my  

برای ذخیره‌سازی استفاده می‌شود، جایی برای پارک وجود دارد. گاهی اوقات، وقتی شب برای

son Stoney, he sits really close to me. So close that he's sitting on my arm,  

پسرم استونی کتاب می‌خوانم، او واقعاً نزدیک من می‌نشیند. آنقدر نزدیک که روی بازوی من نشسته است،

and I can't turn the page. I might say: Can you scoot over, Stoney? 

و من نمی توانم ورق را برگردانم. ممکن است بگویم: می‌توانی بیای، استونی؟

I need a little more room. Or I could say: I need a little more space. 

من به کمی اتاق بیشتر نیاز دارم. یا می توانم بگویم: به فضای بیشتری نیاز دارم.

They have all kinds of issues with space. Yeah. 

آنها همه نوع مشکل با فضا دارند. آره

And since I'm only working one month a year... Yeah. 

و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم ... بله.

And that often from home. Right. 

و اغلب از خانه. درسته

You may also use these nouns as adjectives. Then they become spacious and roomy. 

شما همچنین می توانید از این اسم ها به عنوان صفت استفاده کنید. سپس جادار و جادار می شوند.

Our minivan is much more  spacious than our Volkswagen. 

مینی ون ما بسیار جادارتر از فولکس واگن ما است.

Or our minivan is much more  roomy than our Volkswagen. 

یا مینی ون ما بسیار جادارتر از فولکس واگن ما است.

They have all kinds of issues with space. Yeah. 

آنها همه نوع مشکل با فضا دارند. آره

And since I'm only working one month a year... Yeah. 

و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم ... بله.

And that often from home. Right. 

و اغلب از خانه. درسته

'Work from home' is the phrase be used for working  remotely at your computer in your home office. 

«کار از خانه» عبارتی است که برای کار از راه دور در رایانه در دفتر خانه‌تان استفاده می‌شود.

From is the preposition we usually  use, though you may use at as well. 

From حرف اضافه‌ای است که ما معمولاً استفاده می‌کنیم، هرچند ممکن است شما هم از آن استفاده کنید.

I work at home one day a week. Not 'in' but 'from' or 'at'. 

هفته ای یک روز در خانه کار می کنم. نه "در" بلکه "از" یا "در".

And since I'm only working one month a year... Yeah. 

و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم ... بله.

And that often from home. Right. 

و اغلب از خانه. درسته

And that often from home. Listen to how my dad pronounces 'from'. 

و اغلب از خانه. به تلفظ پدرم «از» گوش کن.

Its reduced. It's not from,  

آن کاهش یافته است. از،

longer with the full UH as in butter vowel, but  it's reduced to the schwa and said really quickly. 

طولانی‌تر با UH کامل مانند واکه کره‌ای نیست، اما به schwa کاهش می‌یابد و خیلی سریع گفته می‌شود.

Often from home. Often from, from, from. 

اغلب از خانه. اغلب از، از، از.

Practice that with my dad. And since I'm only working one month a year... 

با بابام تمرین کن و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم...

Yeah. And that often from home. 

آره. و اغلب از خانه.

Right. Do you notice how he's pronouncing often? 

درسته آیا متوجه شدید که او اغلب چگونه تلفظ می کند؟

Without the T sound. This word can be pronounced either way. 

بدون صدای T این کلمه را می توان به هر صورت تلفظ کرد.

Often or often. But it's a bit more common to drop the  

اغلب یا اغلب. اما رها کردن   T کمی رایج‌تر است

T and that's what I encourage you to do. That often from home. 

و من شما را تشویق می‌کنم که این کار را انجام دهید. که اغلب از خانه.

Often. Often. 

اغلب. اغلب.

And since I'm only working one month a year... Yeah. 

و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم ... بله.

And that often from home. Right. 

و اغلب از خانه. درسته

Now we'll listen to another thirty Seconds. Pay attention to stuff, how I say okay, the  

حالا سی ثانیه دیگر را گوش می دهیم. به موارد، نحوه گفتن من خوب،

pronunciation of months, and the word 'bummed'. I now have my stuff stored in one bookshelf  

تلفظ ماه‌ها و کلمه «بی‌نظمی» توجه کنید. اکنون وسایلم را در یک قفسه کتاب

and two file cabinets. Why have it there at all? 

و دو قفسه فایل ذخیره کرده‌ام. اصلا چرا اونجا هست؟

Well, these, I have a lot of things  at home but these are things that  

خب، اینها، من چیزهای زیادی در خانه دارم، اما اینها چیزهایی هستند که از آنها

I just wouldn't use very often. >> So if I need them, I’ll go down. 

استفاده نمی‌کنم. >> بنابراین اگر به آنها نیاز داشته باشم، پایین می روم.

>> Okay. So how long ago did that happen? 

>> باشه. پس چند وقت پیش این اتفاق افتاد؟

Oh, two months ago. Are you bummed? 

اوه دو ماه پیش آیا شما بدبین هستید؟

I was a little bummed about that. Stuff. 

از این بابت کمی ناراحت شدم چیزها

This is a generic term we  often use to mean possessions. 

این یک اصطلاح عمومی است که ما اغلب برای معنی دارایی استفاده می کنیم.

I have too much stuff. I need a second suitcase. 

من چیزهای زیادی دارم من به یک چمدان دوم نیاز دارم.

Or as my dad said, I now have my stuff stored  in one bookshelf and two file cabinets. 

یا همانطور که پدرم گفت، اکنون وسایلم را در یک قفسه کتاب و دو قفسه بایگانی ذخیره کرده‌ام.

I now have my stuff stored in one bookshelf and two file cabinets. 

اکنون وسایلم را در یک قفسه کتاب و دو قفسه بایگانی ذخیره کرده ام.

However, it can also refer to things  that are not tangible, not objects. 

با این حال، می‌تواند به چیزهایی که ملموس نیستند و نه اشیا اشاره کند.

For example, I have a lot of  stuff to deal with at work. 

به عنوان مثال، من در محل کار با چیزهای زیادی روبرو هستم.

This could be an employee who's not  cooperating, a client who's unhappy. 

این می تواند کارمندی باشد که همکاری نمی کند، مشتری ناراضی است.

What I'm dealing with is the difficulty,  not an actual thing, not an object. 

چیزی که من با آن سر و کار دارم دشواری است، نه یک چیز واقعی، نه یک شی.

You could also say: I have a lot of stuff to do. That means I'm busy. 

شما همچنین می توانید بگویید: من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم. یعنی سرم شلوغه

You may also hear the phrase:  He really knows his stuff. 

همچنین ممکن است این عبارت را بشنوید: او واقعاً چیزهای خود را می‌داند.

That means he's very smart and  informed, relating to a specific topic. 

این بدان معناست که او بسیار باهوش و آگاه است و به موضوع خاصی مربوط می شود.

We also use this as a verb. Meaning to try to make something fit with force. 

ما همچنین از این به عنوان فعل استفاده می کنیم. به معنای تلاش برای تناسب چیزی با زور.

There's no room in my bag for shoes. Can't you stuff them in? 

در کیف من جایی برای کفش نیست. نمی توانید آنها را در آنها پر کنید؟

Did you notice how I use the word 'room' there? I could have also used 'space'. 

آیا متوجه شده اید که چگونه از کلمه "اتاق" در آنجا استفاده می کنم؟ من همچنین می توانستم از "فضا" استفاده کنم.

There's no space in my bag for shoes. Can't you stuff them in? 

در کیف من جایی برای کفش نیست. نمی توانید آنها را در آنها پر کنید؟

I now have my stuff stored in one bookshelf and two file cabinets. 

اکنون وسایلم را در یک قفسه کتاب و دو قفسه بایگانی ذخیره کرده ام.

Why have it there at all? Well, these, I have a lot of  

اصلا چرا اونجا هست؟ خب، اینها، من

things at home, but these are things  that I just wouldn't use very often. 

چیزهای زیادی در خانه دارم، اما اینها چیزهایی هستند که من اغلب از آنها استفاده نمی کنم.

>> So if I need them, I’ll go down. >> Okay. 

>> بنابراین اگر به آنها نیاز داشته باشم، پایین می روم. >> باشه.

There, I said: kay, then: mmkay. These are both variants of 'okay'. 

اونجا گفتم: کی، بعد: mmkay. این هر دو نوع «خوب» هستند.

I say this to show that I understand what he's talking about. 

این را می گویم تا نشان دهم که او در مورد چه چیزی صحبت می کند.

I understand his reasoning. You'll hear both of these variants a lot. 

من استدلال او را درک می کنم. هر دوی این انواع را زیاد خواهید شنید.

They're both really common. Kay. Mmmkay. 

آنها هر دو واقعا مشترک هستند. کی. Mmmkay.

>> I just wouldn't use very often. >> Kay. 

>> من فقط اغلب استفاده نمی کنم. >> کی.

>> So if I need them, I’ll go down. >> Mmkay. 

>> بنابراین اگر به آنها نیاز داشته باشم، پایین می روم. >> Mmkay.

So how long ago did that happen? Oh, two months ago. 

پس چند وقت پیش این اتفاق افتاد؟ اوه دو ماه پیش

Two months ago. The word 'months' can be really tricky 

دو ماه پیش کلمه «ماه‌ها» می‌تواند واقعاً مشکل باشد،

because we have a TH sound followed by S and I know my students just hate this combination. 

زیرا صدای TH و به دنبال آن S داریم و می‌دانم که دانش‌آموزان من از این ترکیب متنفرند.

But there's good news here. There's actually a shortcut  

اما یک خبر خوب در اینجا وجود دارد. در واقع میانبری   وجود دارد

that most native speakers do. Did you hear my dad's pronunciation? 

که اکثر افراد بومی آن را انجام می دهند. صدای بابام رو شنیدی؟

Let's listen again. Oh, two months ago. 

دوباره گوش کنیم اوه دو ماه پیش

He said: months, with a TS ending rather than THS. I do this too. 

او گفت: ماه ها، با پایان TS به جای THS. من هم این کار را می کنم.

It's really common and I definitely  recommend my students use this pronunciation. 

این واقعاً رایج است و من قطعاً به دانش‌آموزانم توصیه می‌کنم از این تلفظ استفاده کنند.

Tss. Tss Months. 

Tss. ماه های Tss.

Months. Try that now. 

ماه ها اکنون آن را امتحان کنید.

Months. Two months ago. 

ماه ها دو ماه پیش

Two months ago. Two months ago. 

دو ماه پیش دو ماه پیش

Oh, two months ago. Are you bummed? 

اوه دو ماه پیش آیا شما بدبین هستید؟

I was a little bummed about that. 'Bummed' this is informal,  

از این بابت کمی ناراحت شدم «بی‌تحرک» این غیررسمی،

slang, but it means to be disappointed. We might also use the phrasal verb: bummed out. 

عامیانه است، اما به معنای ناامید شدن است. همچنین ممکن است از فعل عبارتی استفاده کنیم: bummed out.

It has the same meaning. Are you bummed? 

همین معنا را دارد. آیا شما بدبین هستید؟

I was a little bummed about that. Now we're going to listen to the last  

از این بابت کمی ناراحت شدم اکنون می خواهیم به

fifty seconds of this conversation. At the end, I'm going to ask you a  

پنجاه ثانیه آخر این مکالمه گوش دهیم. در پایان، من از شما یک

question to test your listening comprehension.  Since he doesn't have an office, my dad will  

سوال می‌پرسم تا درک شنیداری شما را آزمایش کنم. از آنجایی که او دفتر ندارد، پدرم از

use the library, use a conference room, use  someone else's office, or none of the above? 

کتابخانه استفاده می‌کند، از اتاق کنفرانس استفاده می‌کند، از دفتر شخص دیگری استفاده می‌کند، یا هیچ یک از موارد بالا؟

Listen one more time to choose your answer. What is the answer? 

یک بار دیگر گوش کنید تا پاسخ خود را انتخاب کنید. جواب چیست؟

We did hear mention of the  library, or a conference room. 

ما نامی از کتابخانه یا اتاق کنفرانس شنیدیم.

Would you like go in and work at the  library? Or is there like a conference room? 

آیا می‌خواهید وارد کتابخانه شوید و در کتابخانه کار کنید ؟ یا مانند اتاق کنفرانس وجود دارد؟

>> No. >> No. 

>> نه. >> نه.

>> Not really. But he said no, he would not use those. 

>> واقعاً نه. اما او گفت نه، او از آنها استفاده نخواهد کرد.

Notice how my dad says the phrase 'not really'. This is a common phrase and sometimes,  

توجه کنید که چگونه پدرم عبارت "نه واقعا" را می گوید. این یک عبارت رایج است و گاهی اوقات،

with common phrases, we reduce certain  words even more than we normally would. 

با عبارات رایج، برخی از کلمات را حتی بیشتر از حد معمول کاهش می دهیم.

He dropped the T so the AW  vowel connects right into the R. 

او T را رها کرد تا مصوت AW درست به R متصل شود. در

Not really. Not really. 

واقع نه. نه واقعا.

Not is stressed even without the T. This would be a common way to pronounce  

حتی بدون T هم تاکید نمی‌شود. این یک روش رایج برای تلفظ

this two-word phrase. Try it with me. 

این عبارت دو کلمه‌ای است. با من امتحانش کن

Not really. Not really. 

نه واقعا. نه واقعا.

>> No. >> No. 

>> نه. >> نه.

Not really. >> No. 

واقعاً نه. >> خیر.

>> No. Not really. 

>> نه. واقعاً نه.

>> No. >> No. 

>> نه. >> نه.

Not really. So the first two options are out. 

واقعاً نه. بنابراین دو گزینه اول وجود ندارد.

What about the third option? We did talk about someone else's office. 

گزینه سوم چطور؟ ما در مورد دفتر شخص دیگری صحبت کردیم.

This guy offered for dad to  use his office sometimes. 

این مرد به پدر پیشنهاد داد که گاهی از دفترش استفاده کند.

I can use another guy's office. Okay, is he also not there that much? 

من می توانم از دفتر یک پسر دیگر استفاده کنم. خوب، او هم اینقدر آنجا نیست؟

No, he is there but he said he  would leave during that time. 

نه، او آنجاست، اما گفت که در آن مدت می‌رود.

Why would he do that? Who is it? Well, he's a new guy and his wife also  

چرا او این کار را می کند؟ کیست؟ خب، او یک پسر جدید است و همسرش نیز

works there and she's not there that much. So he would go over to her office. 

آنجا کار می‌کند و او چندان آنجا نیست. بنابراین او به دفتر او می رفت.  باشه

Okay. I would go into  

من به

his office where I have my stuff stored. But when I asked if he would do that,  

دفتر او می‌روم، جایی که وسایلم را در آنجا ذخیره می‌کنم. اما وقتی از او پرسیدم که آیا او این کار را می کند،

dad said: no. >> Do you think you'll ever do that? 

پدر گفت: نه. >> آیا فکر می کنید هرگز این کار را انجام خواهید داد؟

>> No. Yeah 'cause that feels awkward. 

>> نه.

So the correct answer is D. None of the above. 

بنابراین پاسخ صحیح D است. هیچ یک از موارد بالا.

My dad will just work from home. >> Do you think you'll ever do that? 

پدر من فقط از خانه کار می کند. >> آیا فکر می کنید هرگز این کار را انجام خواهید داد؟

>> No. Yeah 'cause that feels awkward. 

>> نه.

I will just work from home. Notice he used that phrase again. 

من فقط از خانه کار خواهم کرد. توجه کنید که او دوباره از این عبارت استفاده کرد.

Work from home. With the reduction of the word 'from'. 

از خانه کار کنید. با کاهش کلمه "از".

Work from, from, work from home. >> I will just work from home. 

کار از، از، کار از خانه. >> من فقط از خانه کار خواهم کرد.

>> Yeah. Let's listen to the  

>> آره بیایید

whole conversation one more time and listen  again to the words and phrases we studied. 

یک بار دیگر به کل مکالمه گوش کنیم و دوباره به کلمات و عباراتی که مطالعه کردیم گوش دهیم.  آیا

Are you still going into work at all these days? No. Actually, I finally got booted out in my  

این روزها هنوز هم سر کار می روید؟ نه. در واقع، من بالاخره در دفتر دومم بوت شدم

second office. Really? 

. واقعا؟

Yeah. I didn't know that. 

آره من این را نمی دانستم.

Well they, they're...they have  all kinds of issues with space. 

خب، آنها... همه نوع مشکل با فضا دارند.

Yeah. And since I'm only working one month a year... 

آره و از آنجایی که من فقط یک ماه در سال کار می کنم...

Yeah. And that often from home. 

آره. و اغلب از خانه.

Right. I now have my stuff stored  

درسته اکنون وسایلم را

in one bookshelf and two file cabinets. Why have it there at all? 

در یک قفسه کتاب و دو قفسه فایل ذخیره کرده‌ام. اصلا چرا اونجا هست؟

Well, these, I have a lot of things at home  but these are things that I just wouldn't use  

خوب، اینها، من چیزهای زیادی در خانه دارم، اما اینها چیزهایی هستند که من اغلب از آنها استفاده نمی کنم

very often. Okay. 

. باشه

>> So if I need them, I’ll go down. >> Okay. 

>> بنابراین اگر به آنها نیاز داشته باشم، پایین می روم. >> باشه.

So how long ago did that happen? Oh, two months ago. 

پس چند وقت پیش این اتفاق افتاد؟ اوه دو ماه پیش

Are you bummed? I was a little bummed about that. 

آیا شما بدبین هستید؟ از این بابت کمی ناراحت شدم

Because there's no place for you to go. Yeah. 

چون جایی برای رفتنت نیست آره

Would you like go in and work at the  library? Or is there like a conference room? 

آیا می‌خواهید وارد کتابخانه شوید و در کتابخانه کار کنید ؟ یا مانند اتاق کنفرانس وجود دارد؟

>> No. >> No. 

>> نه. >> نه.

Not really. So you're done? 

واقعاً نه. پس کارتان تمام شد؟

Now that... I can use another guy's office. Okay, is he also not there that much? 

حالا که... من می توانم از دفتر یک پسر دیگر استفاده کنم. خوب، او هم اینقدر آنجا نیست؟

No, he is there but he said he  would leave during that time. 

نه، او آنجاست، اما گفت که در آن مدت می‌رود.

Why would he do...who is it? Well, he's a new guy and his wife also 

چرا او این کار را می کند ... آن کیست؟ خب، او یک پسر جدید است و همسرش نیز

works there and she's not there that much. So he would go over to her office. 

آنجا کار می‌کند و او چندان آنجا نیست. بنابراین او به دفتر او می رفت.  باشه

Okay. I would go into  

من به

his office where I have my stuff stored. >> Do you think you'll ever do that? 

دفتر او می‌روم، جایی که وسایلم را در آنجا ذخیره می‌کنم. >> آیا فکر می کنید هرگز این کار را انجام خواهید داد؟

>> No. Yeah 'cause that feels awkward. 

>> نه.

>> I will just work from home. >> Yeah. 

>> من فقط از خانه کار خواهم کرد. >> آره

Thanks to dad for being in this video with me. One of my favorite things to do besides teaching  

با تشکر از پدر برای حضور در این ویدیو با من. یکی از کارهای مورد علاقه من در کنار آموزش

English is to bake in this video  I'll bake with my friend Laura. 

انگلیسی، پختن غذا در این ویدیو است  که با دوستم لورا می‌پزیم.

In this American English pronunciation video,  we're going to study real-life English while I  

در این ویدیوی تلفظ انگلیسی آمریکایی، ما می‌خواهیم انگلیسی واقعی را مطالعه کنیم، در حالی که من

make an apple pie with my dear friend Laura. Okay, time to eat the caramel sauce. 

با دوست عزیزم لورا، پای سیب درست می‌کنم. خوب، وقت خوردن سس کارامل است.

Caramel. Caramel. Caramel. They're all okay. They're all okay. Okay. 

کارامل. کارامل. کارامل. همشون خوبن همشون خوبن باشه

Hmm… this tasty word can be pronounced three ways. Caramel. Caramel. Or caramel. 

هوم... این کلمه خوشمزه را می توان به سه صورت تلفظ کرد. کارامل. کارامل. یا کارامل.

Each pronunciation is accepted and you will  find all three of these pronunciations listed  

هر تلفظی پذیرفته می‌شود و هر سه تلفظ را

in the dictionary. Here's what it says. 

در فرهنگ لغت می‌بینید. این چیزی است که می گوید.

Whisk in a medium saucepan. Now it doesn't say over medium-low heat. 

در یک قابلمه متوسط ​​هم بزنید. حالا روی حرارت متوسط ​​کم نمیگه.  باشه باشه

Okay. Okay. 

-I'll do that. -Okay. 

-من اینکارو میکنم -باشه

Notice how we respond to each other. K and mkay. These are both common variants of the word ‘okay’. 

توجه کنید که ما چگونه به یکدیگر پاسخ می دهیم. K و mkay. این هر دو نوع رایج کلمه "خوب" هستند.

This word is used a lot in conversational English. It can be used to say ‘I understand,  

این کلمه در مکالمه انگلیسی بسیار استفاده می شود. می‌توان از آن برای گفتن «می‌فهمم،

I'm listening’ which is how  Laura and I both use it here. 

دارم گوش می‌دهم» استفاده کرد، به این ترتیب من و لورا هر دو از آن در اینجا استفاده می‌کنیم.

Over medium-low heat. K. Mkay. 

روی حرارت متوسط ​​تا کم. K. Mkay.

I've read a part of the recipe and  we're both saying I understand that. 

من بخشی از دستور غذا را خوانده‌ام و هر دو می‌گوییم این را می‌فهمم.

Then she offers to take care of it and I  say ‘mkay’ again here, meaning I understand. 

سپس او پیشنهاد می کند که از آن مراقبت کند و من دوباره اینجا می گویم "mkay"، یعنی می فهمم.

-I'll do that. -Okay. 

-من اینکارو میکنم -باشه

We also use it for ‘yes’. Will you add the sugar? 

ما همچنین از آن برای "بله" استفاده می کنیم. شکر را اضافه می کنید؟  باشه

Okay. Over a medium low heat. 

روی حرارت ملایم متوسط.

-K. -Mkay. 

-ک. -مکای

-I'll do that. -Okay. 

-من اینکارو میکنم -باشه

Here's what it says. Hmm… So we do this until the  

این چیزی است که می گوید. هوم… بنابراین این کار را تا زمانی انجام می دهیم که

sugar is dissolved then we add the butter 

شکر حل شود سپس کره را اضافه می کنیم

-which I put out on the counter. -with a stick. 

- که من روی پیشخوان گذاشتم. -با چوب

-Just light on the butter. -Yeah. 

-فقط کره رو روشن کن. -آره

You know, it's not… this, this  pie is not very high in calories. 

می دانید، اینطور نیست، این پای خیلی کالری ندارد.

So that's false. False. 

پس این نادرست است. نادرست

I've said something here  that's not true. It's false. 

من اینجا چیزی گفته ام که درست نیست. دروغ است.

I'm not being serious. The pie is very high in calories. 

جدی نمیگم کیک بسیار پر کالری است.

Listen to the different ways you  can say I'm not being serious. 

به روش‌های مختلفی که می‌توانید بگویید جدی نیستم گوش کنید.

False. I'm joking. I'm being facetious. I'm just kidding. 

نادرست شوخی می کنم. دارم شیطون میشم من فقط شوخی می کنم.

- How else could you say that? - She's joking. 

-دیگه چطور می تونی اینو بگی؟ - او شوخی می کند.

You already say that? - I did say that. I'm pulling my leg. 

شما قبلا این را می گویید؟ - من این را گفتم. پایم را می کشم.

-You’re pulling your leg. Yeah, I'm pulling your leg. It's  

-داری پاتو میکشی آره، پای تو را می کشم. این

a high in calorie pie. Okay so um... 

پای پر کالری است. باشه پس اوم...

- Just joshing… - I'm just joshing you. 

- فقط جاش می کنم... - من فقط تو رو جاش می کنم.

Where does that one come from? I'm just Joshin. 

اون یکی از کجا میاد؟ من فقط جاشین هستم.

You could say that. I'm just joshing.  Hey, don't get upset. I'm just Joshin. 

شما می توانید این را بگویید. من فقط جاش می کنم. هی ناراحت نشو من فقط جاشین هستم.

I'm joking. I'm being facetious. I'm just  kidding. I'm pulling your leg. I'm just joshing. 

شوخی می کنم. دارم شیطون میشم من فقط شوخی می کنم. پای تو را می کشم. من فقط جاش می کنم.

All of these things mean what I'm saying  should not be taken seriously or literally. 

همه این موارد به این معنی است که آنچه من می گویم نباید جدی یا تحت اللفظی تلقی شود.

I could have also said I'm  just playing or I'm playing. 

همچنین می‌توانستم بگویم که فقط دارم بازی می‌کنم یا دارم بازی می‌کنم.

The word ‘just’ in all of these phrases  can be used but doesn't have to be used. 

کلمه "فقط" در همه این عبارات را می توان استفاده کرد اما لازم نیست استفاده شود.

A note on the pronunciation of the word ‘just’,  if it's followed by a word that begins with the  

یادداشتی در مورد تلفظ کلمه "just"، اگر پس از آن کلمه ای با

consonant, the T will usually be dropped. For example, I'm just kidding. 

حرف بی صدا شروع شود، T معمولا حذف می شود. مثلاً من شوخی می کنم.

Just kidding. Straight from the S sound into the K with no T. 

شوخی کردم مستقیماً از صدای S به K بدون T.

False. I'm joking. I'm being facetious. I'm just kidding. 

False. شوخی می کنم. دارم شیطون میشم من فقط شوخی می کنم.

I'm pulling your leg. It's a high in calorie pie. I'm just joshing you. 

پای تو را می کشم. این پای پر کالری است. من فقط تو را جاش می کنم.

Where does that one come from? You want to grab the stick of butter? 

اون یکی از کجا میاد؟ میخوای چوب کره رو بگیری؟

Yeah. So every fall, for what,  

آره بنابراین هر پاییز، برای چه،

how many years have you been doing this? Well we've lived here since 2010. 

چند سال است که این کار را انجام می‌دهید؟ خوب ما از سال 2010 اینجا زندگی می کنیم.

- No way. - And it probably started... 

- به هیچ وجه. - و احتمالا شروع شد...  به

No way. Here? No way. 

هیچ وجه. اینجا؟ به هیچ وجه.

What does that mean? That means I can't believe what she's saying. 

این به چه معناست؟ یعنی نمی توانم حرف های او را باور کنم.

I don't think it's true and  it turns out I misunderstood. 

فکر نمی‌کنم درست باشد و معلوم شد که من اشتباه متوجه شده‌ام.

I thought she meant she had been living in  that house since 2010 but she meant she'd  

فکر کردم منظورش از سال 2010 در آن خانه بوده است، اما منظورش این بود که

been living in the town since then. Well we've lived here since 2010. 

از آن زمان در شهر زندگی می کند. خوب ما از سال 2010 اینجا زندگی می کنیم.

- Here? No way. - And it probably started... 

- اینجا؟ به هیچ وجه. - و احتمالا شروع شد...

- No. No. No. In North Hampton. Yeah. - Oh, you mean North Hampton. 

- نه. نه. در نورث همپتون. آره - اوه، منظورت نورث همپتون است.

-Seven-ish. -6 or 7 years. Yeah. 

-هفت -6 یا 7 سال. آره

I said seven-ish years while  Laura said six or seven years. 

من گفتم هفت سال در حالی که لورا گفت شش یا هفت سال.

‘Ish’ is something you might hear put at  the end of a word to show approximation. 

«Ish» چیزی است که ممکن است بشنوید که در انتهای کلمه قرار داده شده است تا تقریب نشان داده شود.

-Seven-ish. -6 or 7 years. Yeah. 

-هفت -6 یا 7 سال. آره

Every fall I come up to Laura's house and we have  a fall baking weekend and actually we've made lots  

هر پاییز به خانه لورا می‌آیم و آخر هفته پاییزی برای شیرینی‌پزی داریم و در واقع

of videos from the fall baking weekend so I’ll  put a link to that playlist in the comments below. 

ویدیوهای زیادی از آخر هفته پخت پاییزی تهیه کرده‌ایم، بنابراین پیوندی به آن فهرست پخش در نظرات زیر می‌گذارم.

Also right here, just click the I. They're really fun. 

همچنین در اینجا، فقط روی I کلیک کنید. آنها واقعا سرگرم کننده هستند.

They are. At least we have fun. We have fun. 

آنها هستند. حداقل لذت می بریم. ما خوش می گذرانیم.

We keep on working on the sauce for that  pie adding butter and then adding cream. 

ما همچنان روی سس آن پای کار می کنیم و کره و سپس خامه اضافه می کنیم.

Okay, are you ready to whisk? - I think I’m supposed to add this really slowly. 

باشه، آماده هم زدن هستی؟ - فکر می کنم قرار است این را خیلی آرام اضافه کنم.

- Slowly. Am I supposed to keep on whisking or stirring? 

- آهسته آهسته آیا قرار است به هم زدن یا هم زدن ادامه دهم؟

There we're both unsure of what the recipe says. We both used the phrase ‘supposed to’. 

در آنجا هر دوی ما از آنچه دستور غذا می گوید مطمئن نیستیم. ما هر دو از عبارت "قرار است" استفاده کردیم.

We both reduce this phrase to: spose ta. We reduced it from 3 syllables to 2. 

ما هر دو این عبارت را به: spose ta کاهش می دهیم. ما آن را از 3 هجا به 2 کاهش دادیم.

This is really common. The S and T can either  

این واقعاً رایج است. S و T می توانند

be pronounced: Ss-- sposta, or ZD, spose ta. - I think I’m supposed to add this really slowly. 

تلفظ شوند: Ss-- sposta، ​​یا ZD، spose ta. - فکر می کنم قرار است این را خیلی آرام اضافه کنم.

- Slowly. Am I supposed to keep on whisking or stirring? 

- آهسته آهسته آیا قرار است به هم زدن یا هم زدن ادامه دهم؟  باشه

Alright. Here we go. - Woah! 

در اینجا ما می رویم. - وای!

- Woah! Steam bomb! The camera! Ok, so now we're slicing the apples.  

- وای! بمب بخار! دوربین! خوب، حالا ما سیب ها را برش می دهیم.

We're using machine to make it a little  easier. You can put them in here then. 

ما از ماشین استفاده می کنیم تا کمی آسان تر کنیم. می توانید آنها را در اینجا قرار دهید.

Yeah. Okay. There are always  

آره باشه همیشه

lots of reductions in American English. Let's look at the ones I just used. 

تعداد زیادی کاهش در انگلیسی آمریکایی وجود دارد. بیایید به مواردی که من استفاده کردم نگاه کنیم.

‘We are’ contracts to ‘we're’ and is  often pronounced ‘were’ in conversation. 

«ما هستیم» با «ما هستیم» قرارداد دارد و اغلب در مکالمه «بود» تلفظ می‌شود.

It's really fast and it sounds  just like this word: were. 

این واقعا سریع است و مانند این کلمه به نظر می رسد: were.

I use that contraction twice here. So now we're slicing the apples.  

من در اینجا دو بار از آن انقباض استفاده می کنم. خب حالا سیب ها را برش می زنیم.

We're using a machine to make it a little  easier. You can put them in here then. 

ما از ماشینی استفاده می‌کنیم تا آن را کمی آسان‌تر کنیم. سپس می توانید آنها را در اینجا قرار دهید.

Yeah. Okay. You're going to put them in here then. 

آره باشه شما آنها را در اینجا قرار خواهید داد.

Some more reductions. The word are at the beginning was dropped. 

چند کاهش بیشتر کلمه are در ابتدا حذف شد.

We need that word to be grammatically correct  but it is sometimes dropped in spoken English. 

ما نیاز داریم که این کلمه از نظر گرامری صحیح باشد، اما گاهی اوقات در انگلیسی گفتاری حذف می‌شود.

‘Going to’ became ‘gonna’ and  the TH was dropped in them. 

«Going to» به «gonna» تبدیل شد و TH در آنها حذف شد.

‘Put them’ becomes: put ‘em— put ‘em— No TH and a flap T to connect the two words. 

«Put them» می شود: put «em— put «em— No TH و flap T برای اتصال دو کلمه.

Put ‘em— put ‘em— You can put them in here then. 

آن‌ها را بگذارید – آن‌ها را بگذارید – می‌توانید آن‌ها را در اینجا قرار دهید.

Yeah. Okay. Right. Watch this do its magic. 

آره باشه درسته تماشا کنید که این کار جادوی خود را انجام می دهد.

Love it. They come out at the  bottom. Totally thin slice. 

آن را دوست دارم. آنها از پایین بیرون می آیند . برش کاملا نازک

Let's put the lemon juice in. Let's put the lemon juice in. 

بیایید آب لیمو را داخل آن بریزیم. بیایید آب لیمو را داخل آن بریزیم.

The word ‘let's’ is really unclear. It's very common to drop the beginning  

کلمه «بیایید» واقعاً نامشخص است. بسیار معمول است که شروع را رها کنید

and basically just make the TS sound. Let's put the lemon juice in. Ts- ts- ts- 

و اساساً فقط صدای TS را ایجاد کنید. بیایید آب لیمو را داخل آن بریزیم.

That's, its, and what can  also make this reduction. 

We're just putting the TS sound  in front of the next word. 

ما فقط صدای TS را در مقابل کلمه بعدی قرار می دهیم.

See this video for further  examples and explanation. 

برای مثال‌ها و توضیح بیشتر این ویدیو را ببینید .

Let's put the lemon juice in. And the baby’s up. Let me go get him. 

بیایید آب لیمو را داخل آن بریزیم. و بچه بلند شود. بذار برم بیارمش

Let me go get him. A couple reductions here. Let me becomes lemme, and the H is  

بذار برم بیارمش چند کاهش در اینجا. اجازه دهید من به لِم تبدیل شوم، و H

dropped in ‘him’. Dropping the H in  

در «او» حذف می‌شود. انداختن حرف H در

this word is a really common reduction. When we do this, it sounds just like when  

این کلمه یک کاهش واقعا رایج است. وقتی این کار را انجام می‌دهیم، درست مانند زمانی به نظر می‌رسد که

we dropped the TH in them. 'Get him' becomes 'get um'. 

TH را در آنها انداختیم. "او را بگیر" تبدیل به "به اوم کن".

Just like 'put them' was 'put um'. The flap T links the words and the  

درست مانند "آنها را بگذار" "آم" بود. فلپ T کلمات را به هم پیوند می دهد و

reduction of ‘them’ and ‘him’ are  the exact same sounds, schwa and M. 

کاهش «آنها» و «او» دقیقاً همان صداها هستند، schwa و M.

Get em— put em— Let me go get him. 

Get em— put em— بگذار بروم او را بگیرم.

Can you look right there? Say  ‘Hi! I just had a nice nap!’ 

می توانید همان جا را نگاه کنید؟ بگویید «سلام! من فقط چرت خوبی داشتم!»

Can you say ‘Hey everybody!’ Can you try that? 

می‌توانید بگویید «سلام به همه!» آیا می‌توانید آن را امتحان کنید؟

‘Hey everybody!’ You want to try? No. Okay. 

«هی همه!» می‌خواهید امتحان کنید؟ نه. باشه.  آیا

Can I go ahead and put the apples in there? Yeah, dump them in. 

می توانم جلو بروم و سیب ها را در آنجا قرار دهم؟ آره، آنها را بیرون بریزید.

Dump them in. ‘Them’ is reduced again. Dump em— dump em— Yeah, dump em in. 

آنها را داخل کنید. «آنها» دوباره کاهش می یابد. آنها را تخلیه کن - آنها را تخلیه کن - آره، آنها را تخلیه کن.

I'm going to take you down to daddy. I'm going to take you down to daddy. 

من تو را پیش بابا می برم. من تو رو میبرم پیش بابا

'I'm going to' got reduced. With our most common words and phrases, we tend  

"من می روم" کاهش یافت. با متداول‌ترین کلمات و عباراتمان، ما تمایل داریم که

to do the most dramatic reductions. I’m gonna-- There's almost an idea of I in front  

چشمگیرترین کاهش‌ها را انجام دهیم. من می خواهم-- تقریباً یک ایده از من در مقابل آن وجود دارد،

of it but not really. I’m gonna-- I’m gonna--  

اما نه واقعاً. من می خواهم-- می خواهم--

I’m gonna-- I'm gonna take you down to daddy. I made a video where I go over this reduction  

می خواهم-- تو را پیش بابا می برم. من یک ویدیو ساختم که در آن به این کاهش

and more examples. Click here or in the  

و نمونه‌های بیشتر می‌پردازم.

description below to see that video. I'm going to take you down to daddy. 

برای دیدن آن ویدیو، اینجا یا در توضیحات زیر کلیک کنید. من تو رو میبرم پیش بابا  باشه

Alright. - All of them? 

- همه آنها؟

- Let me read ahead. Yeah, all of them. 

-اجازه بده قبلش بخونم آره همشون

I love how when you start paying attention to  a particular reduction, you constantly hear it. 

من دوست دارم وقتی شروع به توجه به یک کاهش خاص می‌کنید، مدام آن را می‌شنوید.  آیا

Did you catch the reductions of ‘them’ here? We're talking about the apple slices. 

کاهش «آنها» را در اینجا متوجه شدید؟ ما در مورد تکه های سیب صحبت می کنیم.

- All of them? - Let me read ahead. 

- همه آنها؟ -اجازه بده قبلش بخونم

Yeah, all of them. All of them. Nice ‘them’ reduction, Laura. 

آره همشون همه آنها. کاهش "آنها" خوب است، لورا.

- All of them? - Mm-hmm. 

- همه آنها؟ - مممم

I like it. Okay. 

من آن را دوست دارم. باشه

Then we mixed the apples in  with the other dry ingredients. 

سپس سیب ها را با مواد خشک دیگر مخلوط می کنیم.

We packed the apples into our pie shell  and drizzled on the caramel sauce which  

سیب ها را در پوسته پای خود بسته بندی کردیم و روی سس کارامل که با

got too thick as it cooled. We overcooked it and finally  

سرد شدن بیش از حد غلیظ شد، ریختیم. زیاد پختیم و در نهایت روی

we make the lattice top for the pie. I had some problems and I kept messing it up. 

توری پای را درست می کنیم. من مشکلاتی داشتم و مدام آن را به هم می زدم.

What is wrong with me? I’m like really screwing up. 

چه بلایی سرم اومده؟ من مثل این هستم که واقعاً خراب کنم.

Really screwing up. Screw up is a phrasal  

واقعا خرابه Screw up یک فعل عبارتی است

verb which means to do something the wrong  way or to do a bad job with something. 

که به معنای انجام کاری به روش اشتباه یا انجام کار بد با چیزی است.

I screwed up the pie crust. You could also say mess up. 

پوسته پای را پیچ کردم. شما همچنین می توانید بگویید بهم ریخته.

I messed up the pie crust. I’m really screwing up. I have to wipe that out. 

پوسته پای را به هم ریختم. من واقعا دارم خراب می کنم من باید آن را پاک کنم.

Oh darn. I I have to eat that caramel sauce. This is weird, Laura. Last time I made this,  

اوه لعنتی من باید آن سس کارامل را بخورم. این عجیب است، لورا. آخرین باری که این را ساختم،

it seeped in much more. So when... because look  

خیلی بیشتر نفوذ کرد. بنابراین وقتی... چون نگاه کنید

when I'm doing the lattice now, when I pull  it up, it's like bringing up all this goo. 

وقتی دارم شبکه را می‌کنم، وقتی آن را بالا می‌کشم، مثل این است که همه اینها را بالا بیاورم.

- It’s thicker. - It's weird. 

- ضخیم تر است. - عجیب است.

I gotta say right now I'm like, I'm feeling  embarrassed about how this is turning out. 

باید بگویم در حال حاضر احساس خجالت می‌کنم از اینکه چگونه این اتفاق می‌افتد.

Turn out. Another phrasal verb. 

تبدیل شود. یک فعل عبارتی دیگر.

As I'm using it here, it means  how something develops or ends. 

همانطور که در اینجا از آن استفاده می‌کنم، به این معنی است که چیزی چگونه توسعه می‌یابد یا به پایان می‌رسد.

I'm not happy with how it's going, I'm  embarrassed with the end result of my pie. 

من از این که چطور پیش می رود راضی نیستم، از نتیجه نهایی پایم خجالت می کشم.

I got to say, right now, I'm like, I'm feeling  embarrassed about how this is turning out. 

باید بگویم، در حال حاضر، احساس خجالت می‌کنم که چگونه این اتفاق می‌افتد.

I finished making the top and we  put it in the oven and the final  

من درست کردن رویه را تمام کردم و آن را در فر قرار دادیم و

scene of course needs to be trying the pie. It’s out of the oven, looking good. Laura,  

صحنه آخر البته باید پای را امتحان کنید. از فر خارج شده، ظاهر خوبی دارد. لورا،

how are you feeling about it? I’m feeling great! 

در مورد آن چه احساسی داری؟ حالم عالیه!

Oh, also we made a pumpkin pie. I’m also feeling great about that. 

اوه، ما یک پای کدو حلوایی درست کردیم. من هم از این بابت احساس خوبی دارم.

From scratch with a pumpkin. We  made whipped cream. Big deal. 

از ابتدا با کدو تنبل. خامه فرم گرفته درست کردیم. معامله بزرگ.

And Dana made chocolate-dipped macaroons. Macaroon or Macaron? 

و دانا ماکارونی آغشته به شکلات درست کرد. ماکارون یا ماکارون؟

To clarify, this is a macaroon and this is a  macaron, which is also pronounced ‘macaroon’. 

برای روشن شدن، این یک ماکارون است و این یک ماکارون است که "ماکارون" نیز تلفظ می شود.  نمی‌دانم

I don’t know, I’ll look it up  and I’ll let everyone know. 

، آن را جستجو می‌کنم و به همه اطلاع می‌دهم.

Okay, let’s cut this pie. Who  wants a little bit of apple? 

خوب، بیایید این پای را برش دهیم. چه کسی کمی سیب می‌خواهد؟

If you'd like to recreate this pie,  it really is amazingly delicious. 

اگر می‌خواهید این پای را دوباره بسازید، واقعاً فوق‌العاده خوشمزه است.

Please see the link in the  video description below. 

لطفاً پیوند موجود در توضیحات ویدیوی زیر را ببینید.

It's from my favorite pie book, the  Four and Twenty Blackbirds book. 

این از کتاب پای مورد علاقه من، کتاب چهار و بیست پرنده سیاه است.

I’m going to have a caramely taste. It turned out well. 

من طعم کاراملی خواهم داشت. خوب معلوم شد.

That’s it guys and thanks so  much for using Rachel’s English! 

بچه ها همین است و از اینکه از انگلیسی Rachel استفاده کردید بسیار سپاسگزارم!

Here, it’s a beautiful sunny day in  Colorado and I’m going for a hike. 

اینجا، یک روز آفتابی زیبا در کلرادو است و من برای پیاده روی می روم.

In this American English pronunciation  video, we'll go for a hike in Colorado. 

در این ویدیوی تلفظ انگلیسی آمریکایی ، ما برای پیاده روی در کلرادو خواهیم رفت.

My dad and I discussed the hike and we'll talk  about interesting pronunciations and vocabulary  

من و پدرم در مورد پیاده‌روی صحبت کردیم و درباره تلفظ‌ها و واژگان جالبی

words that come up in real English conversation. This hike is called Chihuahua Gulch. 

که در مکالمه واقعی انگلیسی ظاهر می‌شوند صحبت خواهیم کرد. این پیاده روی چیهواهوا گولچ نام دارد.

Chihuahua. Have you heard  

چیهواهوا. آیا

this word before? It's a teeny tiny breed of dog. The spelling is pretty strange in American English  

قبلاً این کلمه را شنیده اید؟ این یک نژاد سگ کوچک و کوچک است. املا در انگلیسی آمریکایی بسیار عجیب است

because this word comes to us from Spanish. The breed originated in Mexico. 

زیرا این کلمه از اسپانیایی به ما می آید. منشا این نژاد مکزیک است.

This hike is called Chihuahua Gulch  and it's about seven miles roundtrip. 

این پیاده‌گردی Chihuahua Gulch نام دارد و حدود هفت مایل رفت و برگشت است.

Roundtrip. The opposite of this phrase is one way. 

رفت و برگشت. نقطه مقابل این عبارت یک راه است.

So when you go somewhere and  come back, that's roundtrip. 

بنابراین وقتی به جایی می‌روید و برمی‌گردید، آن سفر رفت و برگشت است.

Notice how the D is dropped. Roundtrip. 

توجه کنید که D چگونه حذف می شود. رفت و برگشت.

We often drop the D when it comes  between two other consonants. 

ما اغلب وقتی D بین دو صامت دیگر قرار می‌گیرد، رها می‌کنیم.

Roundtrip. Roundtrip. 

رفت و برگشت. رفت و برگشت.

It's about seven miles roundtrip  and it goes up about 1,900 feet. 

حدود هفت مایل رفت و برگشت است و حدود 1900 فوت بالا می رود.

So this hike ends at a lake? Yeah. You go… you start off  

پس این پیاده روی به یک دریاچه ختم می شود؟ آره می روی... شروع می کنی

going uphill about thirty minutes,  then you go through this long valley. 

حدود سی دقیقه سربالایی می روی، سپس از این دره طولانی می گذری.

Notice how my dad really  stretches out the word ‘long’. 

توجه کنید که چگونه پدرم واقعاً کلمه "طولانی" را به زبان می آورد.

Why does he do that? When we want to  

چرا او این کار را می کند؟ وقتی می‌خواهیم روی

really stress words, we make them longer, and you might do that especially with the word  

کلمات واقعاً تأکید کنیم، آنها را طولانی‌تر می‌کنیم، و ممکن است این کار را با کلمه

‘long’ making it longer for dramatic purposes. Long Valley. 

«طولانی» انجام دهید که برای اهداف نمایشی طولانی‌تر می‌شود. دره طولانی.

That took a long time. That test was so long. 

که خیلی طول کشید. اون امتحان خیلی طولانی بود

through this long valley with a  lot of gorse and little lakes and— 

از طریق این دره طولانی با تعداد زیادی گور و دریاچه های کوچک و-

Gorse. Hmm…do you know that word? I didn't either. 

گورس. هوم ... آیا این کلمه را می شناسید؟ من هم نکردم.

Let's find out what it means. With a lot of gorse and little lakes  

بیایید بفهمیم معنی آن چیست. با انبوه گودال ها و دریاچه های کوچک

and little streams. Gorse. 

و نهرهای کوچک. گورس.

Gorse are these bushes. Oh! I didn’t…didn’t know that. 

گورس این بوته هاست. اوه! من این را نمی دانستم ...

And you sort of go to the end of  the trees where the jeep road ends. 

و به نوعی به انتهای درختان می روید که جاده جیپ به پایان می رسد.

Did you understand what he said there? He called this road ‘jeep road’. 

فهمیدی اونجا چی گفت؟ او این جاده را «جاده جیپ» نامید.

So a jeep is a really rugged  vehicle that has a high clearance. 

بنابراین یک جیپ وسیله نقلیه‌ای واقعا ناهموار است که ترخیص بالایی دارد.

That is a lot of room between the  ground and the bottom of a car. 

این فضای زیادی بین زمین و پایین ماشین است.

You would not be able to drive  a regular car on this road. 

در این جاده نمی‌توانید با یک ماشین معمولی رانندگی کنید.

Where the jeep road ends and  then it’s just a single path. 

جایی که جاده جیپ به پایان می رسد و سپس فقط یک مسیر است.

And you end up at a mountain lake. And you said that mountain lake:  

و در نهایت به یک دریاچه کوهستانی می رسید. و تو به آن دریاچه کوهستانی گفتی:

"Eh, if you’ve seen one, you’ve seen them all." You've seen one. You seen them all. 

«اوه، اگر یکی را دیده‌ای، همه آنها را دیده‌ای.» شما یکی را دیده اید. همه را دیدی

This is a phrase you might use to  say that something isn't special. 

این عبارتی است که ممکن است برای گفتن اینکه چیزی خاص نیست استفاده کنید.

Now the full grammatically correct  pronunciation of this phrase would  

اکنون تلفظ صحیح دستوری این عبارت به صورت

be ‘If you've seen one, you've seen them  all.’ but that's not how we pronounce it. 

«اگر یکی را دیده‌اید، همه آن‌ها را دیده‌اید » خواهد بود، اما اینطوری تلفظ نمی‌کنیم.

We like to reduce things in American  English especially familiar words and  

ما دوست داریم موارد را در انگلیسی آمریکایی کاهش دهیم، به خصوص کلمات و

phrases and this is a familiar known phrase. You've seen one, you've seen them all. 

عبارات آشنا و این یک عبارت شناخته شده آشنا است. شما یکی را دیده اید، همه آنها را دیده اید.

We dropped the word ‘if’, we reduce  ‘you've’ to just ye-- and we reduce  

ما کلمه «اگر» را حذف کردیم، «شما باید» را به فقط بله کاهش دادیم-- و

‘them’ to ‘um’. You seen. 

«آنها» را به «ام» کاهش می‌دهیم. دیدی

Seen um. You've seen one. You seen them all. 

دیده ام شما یکی را دیده اید. همه را دیدی

Another scenario where you may use this: do you want to visit Paris? 

سناریوی دیگری که می توانید از این استفاده کنید: آیا می خواهید از پاریس دیدن کنید؟

Nah, I'm not that into cities. You've seen one, you've seen them all. 

نه، من اهل شهرها نیستم. شما یکی را دیده اید، همه آنها را دیده اید.

Eh, You've seen one, you've seen them all. A lot of them are pretty similar. 

اوه، شما یکی را دیده اید، همه آنها را دیده اید. بسیاری از آنها تقریباً مشابه هستند.

A lot of them. My dad also reduced 'them' to 'um'. 

تعداد زیادی از آنها. پدرم نیز «آنها» را به «ام» کاهش داد.

This is a really common reduction just like in  the phrase ‘you've seen one, you seen them all’. 

این یک کاهش واقعا رایج است درست مانند عبارت «شما یکی را دیدید، همه را دیدید».

A lot of them. A lot of them. 

تعداد زیادی از آنها. تعداد زیادی از آنها.

Practice that with me out loud,  smoothly connecting all the words. 

آن را با صدای بلند با من تمرین کنید، به آرامی همه کلمات را به هم وصل کنید.

A lot of them. A lot of them. 

تعداد زیادی از آنها. تعداد زیادی از آنها.

A lot of them are pretty similar. But you do have a great view? You  

بسیاری از آنها تقریباً مشابه هستند. اما آیا منظره عالی دارید؟

can see a long way out over the... a  couple of different mountain ranges. 

می‌توانید راه طولانی را بر فراز... چند رشته کوه مختلف ببینید.

A couple of different mountain ranges. My dad reduced the word ‘of’ to just  

چند رشته کوه مختلف پدرم کلمه "of" را فقط به schwa کاهش داد

the schwa. Uh. A couple of— 

. اوه یکی دو تا از—

We do this so much in conversation  especially with this phrase: a couple of— 

ما این کار را خیلی در مکالمه انجام می‌دهیم، مخصوصاً با این عبارت: یکی دو-

A couple of different mountain ranges.  And the lake itself is probably— 

چند رشته کوه مختلف. و خود دریاچه احتمالاً—

Probably— This is how we pronounce  ‘probably’ most of the time in conversation. 

احتمالاً— اینگونه است که ما در بیشتر مواقع در مکالمه «احتمالاً» را تلفظ می‌کنیم.

You can do it too. It simplifies  the word and makes it easier to say. 

شما هم می توانید آن را انجام دهید. این کلمه را ساده می‌کند و گفتن آن را آسان‌تر می‌کند.

Try it now. Probably. 

اکنون آن را امتحان کنید. احتمالا.

Probably. Probably. 

احتمالا. احتمالا.

Itself is probably hundred yards  across and maybe 200 by 400. 

خود احتمالاً صد یاردی و شاید 200 در 400 باشد. آیا

Does anyone ever swim there? I did see somebody swim in there once. 

کسی تا به حال آنجا شنا می کند؟ من یک بار دیدم کسی در آنجا شنا می کند.

- Very cold. - Ice cold. Really cold. 

- خیلی سرد - یخ سرد واقعا سرده

Listen to the different ways  we describe how cold it is. 

به روش‌های مختلفی که می‌گوییم چقدر سرد است گوش دهید.

- Very cold. - Ice cold. Really cold. 

- خیلی سرد - یخ سرد واقعا سرده

Really cold. Ice cold. 

واقعا سرده یخ سرد.

Very cold. 'Really’ and ‘very’ are words  we use before adjectives to say there's a  

خیلی سرد «واقعا» و «بسیار» کلماتی هستند  که ما قبل از صفت ها استفاده می کنیم تا بگوییم

lot of something. Really cold. 

چیزهای زیادی وجود دارد. واقعا سرده

Very cold. A high amount of coldness. 

خیلی سرد سردی زیاد.

Ice cold is another great way to  describe something being very cold. 

سرمای یخ راه عالی دیگری برای توصیف یک چیز بسیار سرد است.

Now this lake is not ice, its  water, it's very cold water. 

حالا این دریاچه یخ نیست، آب آن، آب بسیار سرد است.

So describing it as ice cold is  an exaggeration, a hyperbole. 

بنابراین توصیف آن به عنوان سرمای یخ، اغراق آمیز است.

I know it's not actually ice. I know it's just extremely cold water. 

من می دانم که در واقع یخ نیست. میدونم فقط آب خیلی سرده

- Very cold. - Ice cold. Really cold. 

- خیلی سرد - یخ سرد واقعا سرده

I had no temptation to do that. Yeah, I don’t think I will either. 

هیچ وسوسه ای برای این کار نداشتم. آره، من هم فکر نمی‌کنم.

This is just… you can't design a better day. There's not much wind, hardly any clouds,  

این فقط... شما نمی توانید روز بهتری را طراحی کنید. باد زیادی نمی‌وزد، تقریباً هیچ ابری نمی‌وزد،

cool but not cold, and this time of year,  you have a lot of aspens turning yellow. 

خنک است اما سرد نیست، و در این زمان از سال، شما تعداد زیادی صخره‌های دریایی دارید که زرد می‌شوند.

This time of year. 

این موقع از سال

Another example of reducing the word ‘of’  to just the schwa in natural conversation. 

مثال دیگری از کاهش کلمه «of» به schwa در مکالمه طبیعی.

This time of year. This time of year, you have  

این موقع از سال در این زمان از سال، شما تعداد

a lot of aspens turning yellow and these bushes,  I mean, they would be green and in the summer. 

زیادی آسپن دارید که زرد می شوند و این بوته ها، منظورم این است که در تابستان سبز می شوند.

Yeah it looks awesome. I  mean, I love, I love the view. 

آره به نظر عالیه منظورم این است که من عاشق منظره هستم.

Yeah. Sweeping views. 

آره مناظر وسیع

And we have seen wildlife along here. Yeah, just a couple hundred yards down. Once,  

و ما در اینجا حیات وحش را دیده ایم. آره، فقط چند صد متر پایین تر. یک بار،

there were four moose. Moose. 

چهار گوزن وجود داشت. گوزن.

These animals are fairly rare to see in the wild. One other time when I was in Colorado, we saw one. 

دیدن این حیوانات در طبیعت بسیار نادر است. یک بار دیگر که در کلرادو بودم، یکی را دیدیم.  برای دیدن آن ویدیو،

Click here or in the video  description to see that video. 

اینجا یا در توضیحات ویدیو کلیک کنید .

There were four moose grazing right by the path. Further down yet, we saw heard of maybe 10 or 15  

درست کنار مسیر چهار گوزن در حال چرا بودند. هنوز پایین تر، ما شاهد شنیدن شاید 10 یا 15

antelope. - Wow. 

بز کوهی بودیم. - عجب

- Galloping along. You often see deer. You often see. 

- تاختن در طول. اغلب گوزن ها را می بینید. اغلب می بینید.

My dad reduced ‘you’ to ye,  changing the vowel to the schwa. 

پدرم «تو» را به تو تقلیل داد و صدادار را به schwa تغییر داد.

This is also a common reduction. Why do we do this? 

این نیز یک کاهش رایج است. چرا این کار را می کنیم؟

Because in American English, the  contrast between stressed and  

زیرا در انگلیسی آمریکایی، تضاد بین هجاهای تاکید شده و

unstressed syllables is really important. So if we can make unstressed syllables even  

هجاهای بدون تاکید واقعا مهم است. بنابراین اگر بتوانیم هجاهای بدون تاکید را

shorter by changing something, then we do that. You often see. 

با تغییر چیزی کوتاه تر کنیم، آن را انجام می دهیم. اغلب می بینید.

You often see deer up here and then on the rocks,  you can see marmots sometime and pike which are  

اغلب گوزن‌ها را اینجا و سپس روی صخره‌ها می‌بینید، گاهی می‌توانید مارموت‌ها و پیک‌هایی را ببینید که

little tiny animals like and they squeak. How many times have you done this hike? 

حیوانات کوچکی هستند که شبیه آنها هستند و جیرجیر می‌کنند. چند بار این پیاده روی را انجام داده اید؟

Probably five or six. Probably. 

احتمالا پنج یا شش. احتمالا.

There's another probably to probably reduction. Probably five or six. 

احتمالاً کاهش دیگری وجود دارد. احتمالا پنج یا شش.

And to me, it's the most scenic hike  around here especially in September. 

و برای من، این زیباترین پیاده روی در اطراف اینجا به خصوص در ماه سپتامبر است.

Scenic. This is a great word you can use  to describe a beautiful landscape. Scenic. 

منظره. این یک کلمه عالی است که می توانید از آن برای توصیف یک منظره زیبا استفاده کنید. منظره.

Scenic. 

منظره.

To me it's the most scenic hike around here  especially in September because the aspen  

از نظر من، این زیباترین پیاده‌روی در اطراف اینجاست، مخصوصاً در ماه سپتامبر، زیرا صخره‌ها

are turning yellow and a lot of these bushes  are turning red and in June, July, it's just  

زرد می‌شوند و بسیاری از این بوته‌ها قرمز می‌شوند و در ژوئن، ژوئیه، فقط

the waters too high you'd have to take off your  shoes and put on sandals and just wade through. 

آب آنقدر بالاست که باید کفش‌های خود را در بیاورید و بپوشید. در صندل و فقط از طریق راه رفتن.

So usually, we wait till August  or September to do this one. 

بنابراین معمولاً برای انجام این کار تا آگوست یا سپتامبر صبر می‌کنیم.

Wade. This is what  

وید این همان کاری است که

you do when you're walking through water. So you're not swimming. You're walking  

وقتی در آب راه می‌روید انجام می‌دهید. بنابراین شما شنا نمی کنید. شما

like through a creek. If the water is too  deep, then you can't wade. You have to swim. 

مانند یک نهر راه می روید. اگر آب خیلی عمیق باشد، نمی‌توانید قدم بزنید. باید شنا کنی

Take off your shoes and put on  sandals and just wade through. 

کفش‌هایتان را در بیاورید و صندل بپوشید و فقط از آن‌ها عبور کنید.

Here is David walking over the creek that dad says  you have to wade through when the water is higher. 

اینجا دیوید است که از روی نهر راه می‌رود که پدر می‌گوید وقتی آب بالاتر است باید از آن عبور کنید.

We didn't make it to the top. Yeah but we got to a good turning  

ما به اوج نرسیدیم. بله، اما ما به یک گردش خوب رسیدیم

around point and we had a fantastic view, we  had lunch looking out down the long valley. 

و منظره فوق العاده ای داشتیم، ناهار را صرف تماشای دره طولانی کردیم.

Couldn't have been better. Couldn't have been better. 

بهتر از این نمی شد بهتر از این نمی شد

A word here is being reduced to just the schwa. What word is it? 

یک کلمه در اینجا فقط به schwa کاهش می یابد. چه کلمه ای است؟

We noticed before that the word  ‘of’ reduces to just the schwa. 

قبلاً متوجه شدیم که کلمه "of" فقط به schwa کاهش می یابد.

But here it's the word ‘have’. Yes, the word ‘have’  

اما اینجا کلمه "داشتن" است. بله، کلمه «داشتن»   را

can be changed to just the schwa sound:  uh in conversation especially after could,  

می‌توان فقط به صدای schwa تغییر داد: در مکالمه به خصوص بعد از «می‌توان»،   نمی‌توانست،

couldn't, should, shouldn't, would, wouldn't. I've actually seen native speakers mess this up  

باید، نباید، نمی‌شد، نمی‌شد. در واقع دیده‌ام که زبان‌های بومی این موضوع را به هم می‌زنند

and write ‘should of’ instead of ‘should have’. It makes sense because ‘of’ and ‘have’ can both  

و به جای «باید» می‌نویسند «باید». منطقی است زیرا «از» و «داشتن» هر دو می‌توانند

produce the same single sound, the schwa. Shoulda. 

صدای واحدی را تولید کنند، schwa. باید.

But if this sound is following could, couldn't,  should, shouldn't, would, wouldn't, the word is  

اما اگر این صدا می‌تواند، نمی‌توانست، باید، نباید، می‌کرد، نمی‌توانست، کلمه

definitely ‘have’ and reducing ‘have’ to just the  schwa after these words will help your English  

قطعاً «داشتن» است و کاهش «دارا» به schwa بعد از این کلمات به زبان انگلیسی شما کمک می‌کند که

sound natural. Practice. 

طبیعی به نظر برسد. تمرین کنید.

Couldn’t have. Couldn’t have. 

نمی توانست داشته باشد. نمی توانست داشته باشد.

Notice I'm dropping the T in the contraction.  This is how native speakers will say this phrase. 

توجه کنید که T را در انقباض می اندازم.  به این صورت است که افراد بومی این عبارت را می گویند.

Couldn’t have. Couldn’t have. 

نمی توانست داشته باشد. نمی توانست داشته باشد.

Special thanks to my dad for being in  yet another Rachel's English video. 

تشکر ویژه از پدرم برای حضور در یکی دیگر از ویدیوهای انگلیسی ریچل.

To see more videos that use real  English conversation for teaching,  

برای دیدن ویدیوهای بیشتری که از مکالمه انگلیسی واقعی برای آموزش استفاده می‌کنند،

check out my Real English playlist. Does you family ever do game night? 

فهرست پخش انگلیسی واقعی من را بررسی کنید. آیا خانواده شما تا به حال شب بازی انجام می دهید؟

In this fun lesson, I’m playing a  game with my husband and my parents. 

در این درس سرگرم‌کننده، من با شوهرم و والدینم یک بازی انجام می‌دهم.  آیا

Have you ever played the game Codenames? Today you’re going to join me and my family  

تا به حال بازی Codenames را انجام داده اید؟ امروز می‌خواهید به من و خانواده‌ام بپیوندید، در حالی که

as we play this word game, and study  real English conversation as we play. 

این بازی کلمات را انجام می‌دهیم، و در حین بازی، مکالمه انگلیسی واقعی را مطالعه کنید.

You’ll see lots of reductions  happening, and you’ll learn some  

کاهش‌های زیادی را خواهید دید که اتفاق می‌افتد، و برخی از

great vocabulary words and idioms like ‘dominant’, ‘detract’,  

واژه‌ها و اصطلاحات عالی مانند «مسلط»، «کم کردن»،

‘neck and neck’, and ‘sore loser’. The game is called Codenames and  

«گردن و گردن» و «بازنده دردناک» را خواهید آموخت. بازی کدنام نام دارد و

last night, we played four rounds and Mom and  

دیشب، ما چهار راند بازی کردیم و مامان و

I beat David and dad each time. Did you hear how the word  

من دیوید و بابا را هر بار شکست دادیم. آیا شنیده اید که چگونه از کلمه

‘and’ was used to connect two nouns? This is a common way we use the word ‘and’. 

«و» برای اتصال دو اسم استفاده می شود؟ این روش رایجی است که ما از کلمه "و" استفاده می کنیم.

Mom and I, David and Dad. The word ‘and’ reduces so it just sounds like  

من و مامان، دیوید و بابا. کلمه «و» کاهش می‌یابد، بنابراین شبیه

an N sound connecting the two words together. Using reductions and linking can  

صدای N است که این دو کلمه را به هم متصل می‌کند. استفاده از کاهش و پیوند دادن می‌تواند

really smooth out your English and help you sound more natural and native. 

واقعاً زبان انگلیسی شما را صاف کند و به شما کمک کند طبیعی‌تر و بومی‌تر به نظر برسید.

Try that now, Mom and I, Mom and I. David and Dad, 

اکنون آن را امتحان کنید، من و مامان، من و مامان. دیوید و بابا،

David and Dad. Listen again. 

دیوید و بابا. دوباره گوش کن

And Mom and I-- And Mom and I-- 

و مامان و من-- و مامان و من--

And Mom and I beat David and dad-- David and dad-- 

و من و مامان دیوید و بابا-- دیوید و بابا--

David and dad each time. Mom, are you ready to crush David and 

دیوید و بابا رو هر بار کتک زدیم. مامان، آیا حاضری دوباره دیوید و

Dad again in the game? I'm so ready to crush David  

بابا را در بازی له کنی؟ من خیلی آماده هستم که

and Dad again in the game. My Mom had a really bad  

دوباره دیوید و پدر را در بازی له کنم.

cold when we shot this video. I apologize for her voice being a bit scratchy. 

وقتی این ویدیو را گرفتیم، مادرم خیلی بد سرما خورد. از اینکه صدایش کمی خش دار بود عذرخواهی می کنم.  آیا به

Did you notice the vocabulary we used here? The word ‘crush’. 

واژگانی که در اینجا استفاده می کنیم توجه کرده اید؟ کلمه "له کردن".

When you crush someone in a game, it means  you beat them by a lot, a very wide margin. 

وقتی کسی را در یک بازی له می‌کنید، به این معنی است که با اختلاف بسیار زیادی او را شکست می‌دهید.

The game was not close. Mom, are you ready to  

بازی نزدیک نبود. مامان، آیا حاضری

crush David and Dad again in the game? We're going to be the clue givers first. 

دوباره دیوید و بابا را در بازی له کنی؟ ما ابتدا سرنخ دهنده خواهیم بود.  باشه

Alright. Alright, you want to draw one? 

باشه، میخوای یکی بکشی؟  باشه

Alright, it's red. That means ladies go  first and we have to take the extra card. 

قرمزه یعنی خانم‌ها ابتدا می‌روند و ما باید کارت اضافی را برداریم.

Listen to the word ‘alright’. You heard it three times in that clip. 

به کلمه "خوب" گوش دهید. تو اون کلیپ سه بار شنیدی  باشه

Alright. Alright, you want to draw one? 

باشه، میخوای یکی بکشی؟  باشه

Alright, it's red. Alright. 

Alright, you want to draw one? Alright, it's red. 

قرمزه باشه

باشه، میخوای یکی بکشی؟ باشه قرمزه

Words with R’s and L’s tend to be  extra tricky for non-native speakers. 

کلماتی که دارای R و L هستند برای افراد غیر بومی بسیار پیچیده هستند.

But the L sound is very weak, and actually,  you can get by without saying it at all. 

اما صدای L بسیار ضعیف است، و در واقع، می‌توانید بدون گفتن آن از پس آن برآیید.

I didn’t really say it, and neither did my Dad. Just a quick AH as in FATHER or AW as in LAW  

من واقعاً آن را نگفتم و پدرم هم این را نگفت. فقط یک صدای سریع AH مانند FATHER یا AW در LAW

sound will be great. Alright, alright. 

عالی خواهد بود. باشه، باشه

This works with ‘already’ as well. Already, already. 

این با "از قبل" نیز کار می کند. در حال حاضر، در حال حاضر.  باشه

Alright. Listen again. Alright. 

دوباره گوش کن باشه

Alright, you want to draw one? Alright, it's red. 

باشه، میخوای یکی بکشی؟ باشه قرمزه  باشه

Okay, mom. My clue is 'rod for two'. In this game, you have a  

مامان سرنخ من "میله برای دو نفر" است. در این بازی، شما یک

grid of words in front of you. Some of the words are for your team,  

شبکه از کلمات در مقابل خود دارید. برخی از کلمات برای تیم شما هستند،

some are for the other team, and some are neutral. You try to get your teammate to guess your words,  

برخی برای تیم دیگر و برخی دیگر خنثی هستند. شما سعی می کنید هم تیمی خود را وادار کنید تا کلمات شما را حدس بزند،

and you do this by grouping  them together and saying a word 

و این کار را با گروه بندی آنها با هم و گفتن کلمه ای

that you think your partner will associate  with the two words you’ve chosen. 

که فکر می کنید همسرتان با دو کلمه ای که انتخاب کرده اید مرتبط می کند، انجام می دهید.

So I said ‘rod’ for two. That means, there are two words on the  

بنابراین گفتم «میله» برای دو نفر. این بدان معناست که دو کلمه روی تابلو وجود دارد

board that I think have an association with the  word ‘rod’, and I hope she guesses them correctly. 

که فکر می‌کنم با کلمه "میله" ارتباط دارند، و امیدوارم او آنها را درست حدس بزند.

Notice I said ‘rod’ really clearly. It doesn’t have the context of a sentence  

توجه کنید که من واقعاً واضح گفتم "میله". متن یک جمله را در

around it, so I want to be really clear. But how did I pronounce the word ‘for’? 

اطراف خود ندارد، بنابراین می‌خواهم کاملاً واضح باشم. اما چگونه کلمه "برای" را تلفظ کردم؟

I reduced it, f-schwa-r. Fer, fer, fer two. Okay, mom. My clue is 'rod for two'. 

من آن را کاهش دادم، f-schwa-r. فر، فر، فر دو. باشه مامان سرنخ من "میله برای دو نفر" است.

For two. For two. 

برای دو نفر برای دو نفر

Okay, Rod king? Rod fair? 

باشه، راد کینگ؟ راد نمایشگاه؟

She’s going through the words, trying to decide  if any of them make sense with the word ‘rod’. 

او کلمات را مرور می‌کند و سعی می‌کند تصمیم بگیرد که آیا هر یک از آنها با کلمه "میله" معنی دارد یا خیر.

Rod king? Rod fair? 

راد کینگ؟ راد نمایشگاه؟

Okay, Rod king? Rod fair? 

باشه، راد کینگ؟ راد نمایشگاه؟

Probably cast. Prob’ly ‘cast’. Did you notice  

احتمالا بازیگران. احتمالاً "بازیگران" آیا متوجه شده‌اید که

how she pronounced the word ‘probably’? She reduced it by dropping a syllable. 

او چگونه کلمه «احتمالاً» را تلفظ می‌کند؟ او با انداختن یک هجا آن را کاهش داد.

I would say native speakers do  this at least half of the time. 

من می‌توانم بگویم افراد بومی حداقل نیمی از مواقع این کار را انجام می‌دهند.

It makes the pronunciation  easier, and you can do it do. 

این تلفظ را آسان‌تر می‌کند و شما می‌توانید این کار را انجام دهید.

Practice that with me. Prob’ly, 

با من تمرین کن احتمالاً،

prob’ly. Probably cast. 

احتمالاً. احتمالا بازیگران.

Probably cast. Probably cast. 

احتمالا بازیگران. احتمالا بازیگران.

She chose ‘cast’. 

او "بازیگر" را انتخاب کرد.

This word can have several different meanings.  For example, when you break your leg or arm, 

این کلمه می تواند چندین معنی مختلف داشته باشد. به عنوان مثال، وقتی پا یا بازوی خود را می‌شکنید،

you might wear a cast for  several weeks while it heals. 

ممکن است تا چند هفته در حین بهبودی از گچ استفاده کنید.

Or, in a play or opera, everyone who is  on stage acting is part of the ‘cast’. 

یا در یک نمایشنامه یا اپرا، همه کسانی که روی صحنه بازی می‌کنند، بخشی از «بازیگران» هستند.

It can also mean to throw or fling, and this is what you do with a fishing pole,  

همچنین می‌تواند به معنای پرتاب کردن یا پرت کردن باشد، و این همان کاری است که شما با چوب ماهیگیری انجام می‌دهید

to get your hook out into the water. It can also be called a fishing rod.  

تا قلاب خود را به داخل آب بیاورید. می توان آن را چوب ماهیگیری نیز نامید.

So I said ‘rod’, she saw ‘cast’ and made  the association, and that was correct. 

بنابراین من گفتم «راد»، او «بازیگر» را دید و تداعی را انجام داد ، و این درست بود.

In English, we have so many words like  ‘cast’ that can be used different ways. 

در زبان انگلیسی، ما واژه‌های زیادی مانند «بازیگر» داریم که می‌توان از آنها به روش‌های مختلف استفاده کرد.

Probably cast. Are we stumped already? 

احتمالا بازیگران. آیا ما در حال حاضر گیج شده ایم؟

David is having a hard time coming up with his  clue, and my Dad says, “are we stumped already?” 

دیوید برای یافتن سرنخ‌اش مشکل دارد، و پدرم می‌گوید: «آیا ما قبلاً گیج شده‌ایم؟»

To be stumped means to have no idea. For example, let’s say you’re trying  

گیج شدن یعنی بی خبر بودن. به عنوان مثال، فرض کنید سعی می‌کنید

to figure out a very difficult problem  and you cannot come up with the answer. 

یک مشکل بسیار دشوار را کشف کنید و نمی‌توانید به پاسخ آن برسید.

You might say, “I’m stumped.” The –ed ending is pronounced as a T  

ممکن است بگویید: "من گیج شدم." پایان –ed به صورت T تلفظ می‌شود،

because the sound before was unvoiced,  the P consonant. pt, pt, stumped. 

زیرا صدای قبلی بی‌صدا بود، صامت P. pt, pt, stumped.

Are we stumped already? Are we getting off to a slow start? 

آیا ما در حال حاضر گیج شده ایم؟ آیا ما به آرامی شروع می کنیم؟

Then Dad says, are we getting off to a slow start? That phrase means you’re not making much  

بعد بابا میگه آهسته شروع میکنیم؟ این عبارت به این معنی است که شما

progress at the beginning. Getting off to a slow start. 

در ابتدا پیشرفت چندانی ندارید. شروع آهسته.

But David thought of a clue,  and he said ‘dominant’. 

اما دیوید به سرنخی فکر کرد و گفت: «مسلط».

Are we stumped already? Are we getting off to a  

آیا ما در حال حاضر گیج شده ایم؟ آیا

slow start? Dominant. 

شروعی آهسته داریم؟ غالب.

Do you know what ‘dominant’ means? Ruling, controlling, commanding, main. 

آیا می دانید "مسلط" یعنی چه؟ حاکم، کنترل، فرماندهی، اصلی.

Dominant. Dominant. 

غالب. غالب.

Dominant. I'm gonna say superhero. 

غالب. من می خواهم بگویم ابرقهرمان.

When Dad guesses, he says, “I’m ‘gonna’ say”, reducing ‘going to’ to ‘gonna’. 

وقتی پدر حدس می‌زند، می‌گوید: «می‌خواهم بگویم»، و «رفتن به» را به «می‌خواهم» کاهش می‌دهد.

I'm gonna. I'm gonna say. 

من می خواهم. من می خواهم بگویم.

I'm gonna say superhero. I'm gonna say king. 

من می خواهم بگویم ابرقهرمان. من می گویم پادشاه.

Okay mom, my hint is tent for two. I give Mom a clue again, tent for two. 

باشه مامان، توصیه من چادر دو نفره است. دوباره به مامان سرنخ میدم، چادر دو نفره.

Did you hear how I reduced ‘for’ again? Fer, fer. Tent for two. 

شنیدی چطور دوباره "برای" را کم کردم؟ فر، فر. چادر دو نفره

For two. For two. 

برای دو نفر برای دو نفر

Okay, pole is probably one cause  we always have a tent pole. 

خوب، احتمالاً میله یکی از دلایلی است که ما همیشه یک میله چادر داریم.

Although we haven't always...  had them when we went camping. 

اگرچه ما همیشه وقتی به کمپینگ رفتیم آنها را نداشتیم.  مجبور

We had to resort to string and trees. A ladder and crossed two by fours like that. 

شدیم به رشته و درخت متوسل شویم. یک نردبان و همینطور دو به چهار رد شد.

Have you ever forgotten the tent  poles when you went camping? 

آیا تا به حال هنگام کمپینگ میله های چادر را فراموش کرده اید؟

I can’t quite imagine how  you could leave that out, 

نمی‌توانم تصور کنم چطور می‌توانی آن را کنار بگذاری،

but my parents managed to once a long  time ago, and they had to use a ladder  

اما پدر و مادرم مدت‌ها پیش یک‌بار موفق شدند، و مجبور شدند از نردبان

inside their tent to hold it up. That's when I would have gone home. 

داخل چادر خود برای بالا نگه داشتن آن استفاده کنند. اون موقع بود که میرفتم خونه

“That’s when I ‘would-a’ gone home.” Did you hear how I pronounced  

"آن موقع بود که "من" به خانه می رفتم." آیا شنیده‌اید که چگونه

the phrase ‘would have’? I reduced the word ‘have’ to just the schwa. 

عبارت "would have" را تلفظ کردم؟ من کلمه "باید" را فقط به schwa تقلیل دادم.

Would-a, would-a, that’s when I would-a gone home. This is a common reduction with ‘would’,  

آیا، می خواهم، آن وقت است که من می خواهم به خانه بروم. این یک کاهش رایج با «wild»،

‘should’, and ‘could’. Would-a, should-a, could-a. 

«wild» و «could» است. آیا، باید، می تواند.

That's when I would have That's when I would have 

اون موقع بود که داشتم

That's when I would have gone home. You weren't around yet. 

اون موقع بود که میرفتم خونه. تو هنوز نبودی

I know, I'm just saying in my, in my  world, camping is no longer fun when  

می‌دانم، فقط می‌گویم در دنیای خودم، وقتی میله‌ها را نیاوردی، کمپینگ دیگر سرگرم کننده نیست

you didn't bring the poles. It did detract a bit. 

. یه مقدار کم کرد

My Dad used the word ‘detract’. A great vocabulary word. 

پدرم از کلمه "کم کردن" استفاده کرد. یک کلمه لغت عالی

This means to take a way from  the quality of something. 

این به این معنی است که از کیفیت چیزی فاصله بگیرید.

Camping, without a proper tent,  made the experience less fun. 

کمپینگ، بدون چادر مناسب، تجربه را کم‌تر کرد.

It did detract a bit. Uhm, okay I'll say rainforest for two. 

یه مقدار کم کرد اوه، باشه من میگم جنگل بارانی برای دو نفر.

David is giving the clue now,  and he said ‘Rainforest for two’. 

دیوید اکنون سرنخ را ارائه می‌کند و گفت: «جنگل بارانی برای دو نفر».

Did you see how he reduced  the word ‘for’? Fer, fer. 

دیدی چگونه کلمه «برای» را کاهش داد؟ فر، فر.

We almost always pronounce it this way. Rainforest for two. For two. For two. 

ما تقریباً همیشه آن را اینگونه تلفظ می کنیم. جنگل بارانی برای دو نفر برای دو نفر برای دو نفر

So I will say Amazon for one of those. Amazon for one of those – 

بنابراین من برای یکی از آن ها می گویم آمازون. آمازون برای یکی از آن ها –

another ‘for’ reduction. Fer one, fer one, 

کاهش «برای» دیگر. Fer one، fer one،

Amazon for one of thosMy Dad also  reduced the word ‘of’ to just the  

آمازون برای یکی از آن‌ها، «پدرم» نیز کلمه «of» را به schwa کاهش داد

schwa – one of, one of. Amazon for one of those. 

- یکی از، یکی از. آمازون برای یکی از آن ها.

So I will say Amazon for one of those. Amazon for one of those. 

بنابراین من برای یکی از آن ها می گویم آمازون. آمازون برای یکی از آن ها.

Amazon for one of those. Is it illegal for me to remove this? 

آمازون برای یکی از آن ها. آیا حذف این برای من غیرقانونی است؟

Yes. You're gonna try to jog your memory? 

بله. میخوای سعی کنی حافظه ات رو تضعیف کنی؟

Is it illegal for me to remove this? You're trying to jog your memory about  

آیا حذف این برای من غیرقانونی است؟ شما سعی می کنید حافظه خود را در مورد اینکه

what the previous clue was? Yeah. 

سرنخ قبلی چه بوده است، تضعیف کنید؟ آره

Once a correct word is chosen, you cover it  with a card that’s the color for your team. 

هنگامی که یک کلمه صحیح انتخاب شد، آن را با کارتی که رنگ تیم شما است، می پوشانید.

Because my dad can’t remember the  clue, he wants to uncover the word  

از آنجایی که پدرم نمی‌تواند سرنخ را به خاطر بیاورد، می‌خواهد کلمه را کشف کند

to see if that will help him remember. Did you notice the phrase I used for this? 

تا ببیند آیا این به او کمک می‌کند تا به خاطر بسپارد. آیا به عبارتی که برای این استفاده کردم دقت کردید؟

Jog your memory. Something ‘jogs your  

حافظه خود را دویدن.

memory’ if it helps you remember something. You're trying to jog your memory about what  

اگر چیزی به شما کمک کند چیزی را به خاطر بسپارید، «حافظه‌تان را تسخیر می‌کند». سعی می‌کنید حافظه‌تان را در مورد اینکه

the previous clue was? Yeah. 

سرنخ قبلی چه بود، تضعیف کنید؟ آره

Thanks for asking! He also said 'no' though. 

ممنون که پرسیدید او همچنین گفت "نه".

He said probably not. Prob’ly not. 

گفت احتمالا نه. احتمالا نه

Another example of dropping that  middle syllable in ‘probably’. 

مثال دیگری برای حذف آن هجای میانی در «احتمالا».

Probably. Prob’ly not. Dad said: He said probably not. 

احتمالا. احتمالا نه بابا گفت: گفت احتمالا نه.

He said probably not. He said probably not. 

گفت احتمالا نه. گفت احتمالا نه.  از

We'll I'm going to take a chance and  say they are crickets in the rainforest. 

فرصت استفاده می‌کنم و می‌گویم آنها جیرجیرک‌هایی در جنگل‌های بارانی هستند.

Well, I’m going to take a chance…  The word ‘well’ was pretty unclear. 

خب، من از فرصت استفاده می کنم… کلمه «خوب» کاملاً نامشخص بود.

This can happen with this word as it’s a filler  word, it doesn’t have any special meaning here. 

این می تواند با این کلمه اتفاق بیفتد زیرا یک کلمه پرکننده است ، در اینجا معنای خاصی ندارد.

It’s just a quick W and dark L. Well. well. well. Well I’m gonna-- Well I’m going to take a chance. 

این فقط یک W سریع و L تاریک است. خب. خوب خوب خوب من می خواهم - خب من از یک شانس استفاده می کنم.

And another ‘gonna’ reduction. Well, I’m going to take a chance… 

و یک کاهش دیگر. خب، من از یک فرصت استفاده می کنم...

Well, I’m going to take a chance Well, I’m going to take a chance 

خب، من از یک فرصت استفاده می کنم خب، من از یک شانس استفاده می کنم

We'll I'm going to take a chance and  say they are crickets in the rainforest. 

ما از شانس استفاده می کنم و  می گوییم آنها جیرجیرک هایی هستند در جنگل های بارانی .  باشه

Alright! My dad celebrated with ‘alright! 

پدرم با "خوب" جشن گرفت!

And again, there was clearly  no L sound in this word. 

و دوباره، به وضوح صدای L در این کلمه وجود نداشت.  باشه باشه  باشه باشه

Alright. Alright. 

Alright. Alright. 

Okay, I'm gonna say shatter for two. Shatter. 

باشه، میخوام بگم دونه دونه. خرد کردن.

Another great vocabulary word. This means to break into pieces. 

یکی دیگر از لغات عالی. این به معنای تکه تکه شدن است.

A glass would shatter if it hit the floor. Shatter. 

یک لیوان اگر به زمین بخورد می شکند. خرد کردن.

Notice the double T is the Flap T here,  because the T sound comes between two vowels. 

توجه کنید که T دوگانه در اینجا Flap T است، زیرا صدای T بین دو مصوت می آید.

Shatter. Okay, I'm gonna say shatter for two. 

خرد کردن. باشه، میخوام بگم دونه دونه.

And of course, another ‘for’  reduction. Fer two, fer two. 

و البته، کاهش دیگری «برای» . فر دو، فر دو.

Shatter. For two. For two. For two. I'm gonna go with glass. 

خرد کردن. برای دو نفر برای دو نفر برای دو نفر من با شیشه می روم

I’m going to go with. This means you choose. 

من می روم با. این یعنی شما انتخاب کنید.

My mom is choosing ‘glass’ as her answer. 

مادر من "شیشه" را به عنوان پاسخ خود انتخاب می کند.

You could also say this at a  restaurant as you’re ordering. 

همچنین می‌توانید این را در هنگام سفارش در رستوران بگویید.

“I’m going to go with the fish special.” That means that's the dish that I choose to eat. 

"من با ماهی ویژه می روم." یعنی این همان غذایی است که من برای خوردن انتخاب می کنم.

That I choose to order. I'm gonna go with glass. 

که من برای سفارش انتخاب می کنم. من با شیشه می روم

Now, Washington was the leader. - She touched it.- Yeah,  

حالا واشنگتن رهبر بود. - او آن را لمس کرد.- آره،

you're not supposed to touch it until...it's okay, I know you  

قرار نیست تا زمانی که...اشکالی ندارد، آن را لمس نکردی،

weren't doing your final but... My Dad is really watching my Mom,  

اما... پدرم واقعاً دارد مادرم را تماشا می کند،

who is on the opposite team. In this game you’re not supposed to touch a card  

که در تیم مقابل است. . در این بازی

until you’re making that your official guess. Listen to what I say to my Mom about this. 

تا زمانی که آن را حدس رسمی خود نزنید، قرار نیست کارتی را لمس کنید. به آنچه در این مورد به مادرم می گویم گوش کن.

Yeah, you're not supposed to  touch it until...it's okay, 

بله، قرار نیست آن را لمس کنید تا زمانی که... اشکالی ندارد،

I know you weren't doing your final but...FYI. I said, I knew you weren’t doing  

می‌دانم که شما آخرین کار را انجام ندادید، اما... گفتم، می‌دانستم که

your final guess, but FYI. That means, ‘for your information’. 

حدس نهایی خود را انجام نمی‌دهید، اما می‌دانم. این بدان معنی است که "برای اطلاعات شما".

It’s like saying, just so you know. I was letting her know, that is the rule  

این مثل گفتن است، فقط برای اینکه بدانی. داشتم به او می‌گفتم، این قانون

officially, so she should probably not do it. FYI. 

رسماً است، بنابراین او احتمالاً نباید این کار را انجام دهد. FYI.

Yeah, you're not supposed to  touch it until...it's okay, 

بله، قرار نیست آن را لمس کنید تا زمانی که... اشکالی ندارد،

I know you weren't doing your final but...FYI We don't know that. 

می‌دانم که شما آخرین کار را انجام نمی‌دادید، اما... FYI ما این را نمی‌دانیم.

Just kidding. Don't pay attention to him. 

شوخی کردم بهش توجه نکن

I'm gonna go with Washington. I’m going to go with. 

من با واشنگتن می روم. من می روم با.

There’s that phrase again, to mean “I choose”. I'm gonna go with Washington. 

دوباره آن عبارت وجود دارد، به معنای "من انتخاب می کنم". من با واشنگتن می روم.

Actually, you're doing really well. Yeah, you guys were neck and neck. 

در واقع، شما واقعاً خوب کار می کنید. بله، شما بچه ها گردن و گردن بودید.

We're doing better. We're doing better. We're neck and neck. 

ما داریم بهتر عمل می کنیم. ما داریم بهتر عمل می کنیم. ما گردن و گردن هستیم

Here, we’re discussing the score. We were tied, so I said, “we’re neck and neck”. 

در اینجا، ما در مورد امتیاز بحث می کنیم. ما بسته بودیم، بنابراین گفتم: "گردن و گردن هستیم".

This means very close or tied, in a race or game. Did you notice the AND reduction? 

این به معنای بسیار نزدیک یا مساوی، در یک مسابقه یا بازی است. آیا متوجه کاهش AND شدید؟

Neck and neck. Just the schwa and N, 

گردن و گردن. فقط schwa و N،

neck and—neck and neck-- and the N in 'and'  blends into the beginning N for ‘neck’. 

گردن و-گردن و گردن-- و N در «and»  با N ابتدایی «گردن» ترکیب می‌شوند.

Neck and neck. We're neck and neck. 

گردن و گردن. ما گردن و گردن هستیم

So a historical figure is a proper noun? Rosie the riveter for two. 

پس شخصیت تاریخی یک اسم خاص است؟ رزی پرچ کن برای دو نفر.

Rosie the riveter for two. Wow. For the win! 

رزی پرچ کن برای دو نفر. عجب برای برد!

Two more ‘for’ reductions. For two, and ‘for the win’. 

دو کاهش «برای» دیگر. برای دو نفر و "برای برد".

The more you pay attention  to and listen for reductions, 

هرچه بیشتر به کاهش‌ها توجه کنید و به آنها گوش دهید،

the more you start to notice they are  used all the time in American English. 

بیشتر متوجه می‌شوید که همیشه در انگلیسی آمریکایی استفاده می‌شوند.

They are part of what makes  up good, clear English. 

آنها بخشی از چیزی هستند که انگلیسی خوب و واضح را تشکیل می دهند.

Rosie the riveter for two. Wow. For the win! 

رزی پرچ کن برای دو نفر. عجب برای برد!

I can't think of one that fits Rosie the  Riveter right off the top of my head. 

نمی‌توانم به یکی از آن‌ها فکر کنم که با رزی پرچ کن درست از بالای سرم جا بیفتد.

Dad can’t think of an answer  off the top of his head. 

بابا نمی‌تواند به جوابی از سر خود فکر کند.

What does this phrase mean? It means immediately,  

این عبارت به چه معناست؟ این بدان معنی است که بلافاصله،

without having to try or think. He can’t think of one off the top of his head, 

بدون نیاز به تلاش یا فکر کردن. او نمی تواند به یکی از بالای سرش فکر کند،

this means, he’s going to have  to sit there and really think  

این بدان معناست که او باید آنجا بنشیند و واقعاً

about it to try to come up with an answer. I can't think of one that fits Rosie the  

درباره آن فکر کند تا سعی کند به یک پاسخ برسد. نمی‌توانم به یکی از آن‌ها فکر کنم که با رزی

Riveter right off the top of my head. I'm gonna say washer for one. 

Riveter درست از بالای سر من جا بیفتد. من می گویم واشر برای یکی.

Maybe... probably you file  things down when you're riveting. 

شاید... احتمالاً وقتی می‌پیچ می‌کنید، چیزها را پایین می‌آورید.

I'm gonna say file for two. You almost had it, Dad. You did say  

من می خواهم بگویم برای دو نفر پرونده. تقریبا داشتی بابا شما

it once as being the most obvious. You said washer and queen  

یک بار آن را به عنوان واضح ترین گفتید. شما گفتید واشر و ملکه   به

seemed to be the 2 best fits. We've just played the best 3 of 5. 

نظر می‌رسد که 2 بهترین تناسب هستند. ما به تازگی بهترین 3 از 5 را بازی کرده ایم.

4 out of 7. 4 out of 7. 

4 از 7. 4 از 7.

We played the best of 5 which  means one team has to win 3 

ما بهترین 5 بازی را انجام داده ایم که به این معنی است که یک تیم باید 3 را ببرد

before a winner can be declared and  Mom and I won 3 in a row. The first 3. 

تا برنده اعلام شود و من و مامان 3 پیاپی بردیم. . 3 مورد اول.

So we're the champions. Great job, Mom! 

پس ما قهرمان هستیم. کار عالی، مامان!

Yay! Boo! 

آری بو!

Oh, don't be a sore loser! A sore loser is someone who is upset or  

اوه، یک بازنده دردناک نباش! بازنده دردناک کسی است که

angry when they lose a game or a competition. Of course you don’t have to  

وقتی در یک بازی یا مسابقه می‌بازد ناراحت یا عصبانی می‌شود. مطمئناً لازم نیست

be happy when you lose, but to be clearly upset, annoyed,  

وقتی شکست می‌خورید خوشحال باشید، اما اینکه به وضوح ناراحت، آزرده

or angry at a loss is to be a sore loser. Oh, don't be a sore loser! 

یا از باخت عصبانی شوید، بازنده شدیدی است. اوه، یک بازنده دردناک نباش!

That's it guys, and thanks so  much for using Rachel's English! 

بچه ها همین است، و بسیار سپاسگزاریم که از انگلیسی ریچل استفاده کردید!

My parents were pretty great  for being in this video with me. 

پدر و مادرم برای حضور در این ویدیو با من بسیار عالی بودند.

It reminds me of a video we made a long time ago  where I introduced my parents on Rachel’s English  

این من را به یاد ویدیویی می‌اندازد که مدت‌ها پیش ساخته بودیم که در آن برای اولین بار والدینم را به انگلیسی راشل   معرفی کردم

for the first time. Did you see it? 

. دیدی؟

I’ll play it here for you right now. Now, I’ve been spending a lot of time  

همین الان اینجا برای شما بازی می کنم. اکنون، من زمان زیادی را صرف

teaching you English, and I thought it would  be fun to show you who taught me English. 

آموزش زبان انگلیسی به شما کرده‌ام، و فکر می‌کردم جالب است که به شما نشان دهم چه کسی به من انگلیسی آموزش داده است.

These are my parents Rita and Stan. Rita. 

اینها پدر و مادر من ریتا و استن هستند. ریتا

Notice we have a Flap T there, because  the T is coming between two vowel sounds. 

توجه کنید که یک Flap T در آنجا داریم، زیرا T بین دو صدای مصوت می آید.

-ta, -ta,Rita. Stan. 

-ta، -ta، ریتا. استن

Now here we have the AA as in BAT  vowel followed by the N consonant. 

اکنون در اینجا AA را در واکه BAT به دنبال همخوان N داریم.

When this vowel is followed  by the N or the M consonant, 

وقتی این مصوت با N یا M همخوان دنبال می‌شود،

we get an extra sound. Aa-uu, uu, an  uh-like sound before the nasal consonant. 

صدای اضافی دریافت می‌کنیم. Aa-uu، uu، صدایی مانند uh قبل از صامت بینی.

Staaaaaan Stan, Stan. 

استااااان استن، استن.

These are my parents Rita and Stan. Hello. 

اینها پدر و مادر من ریتا و استن هستند. سلام.

So guys, do you remember what my first word was? 

پس بچه ها، یادتان هست اولین کلمه من چه بود؟

I remember your brother’s first word. Ok. So, I’m the youngest of two. 

اولین کلمه برادرت را به یاد دارم. باشه بنابراین، من از بین دو نفر کوچکترین هستم.

Clearly I’m not a memorable child because  the first one is the more interesting one. 

واضح است که من کودکی به یاد ماندنی نیستم زیرا اولین مورد جالب‌تر است.

His first word was ‘hi’. Hi. 

اولین کلمه او "سلام" بود. سلام

And, I don’t remember Rachel’s first word, but  once she started speaking, she never stopped. 

و، من اولین کلمه راشل را به خاطر ندارم، اما وقتی او شروع به صحبت کرد، هرگز متوقف نشد.

That’s true. So you don’t remember my first word either? 

این درست است. پس اولین کلمه من را هم به خاطر نمی آورید؟

It was probably ‘mama’. But you don’t actually know. 

احتمالا "مامان" بود. اما شما در واقع نمی دانید.

I don’t actually know. Ok. 

من در واقع نمی دانم. باشه

The pronunciation of this word is four  syllables, and with the CH consonant sound. 

تلفظ این کلمه چهار هجا و با صدای همخوان CH است.

Actually. But I notice both  

در واقع. اما متوجه می‌شوم که من

my Mom and I here pronounced it actually. We’re reducing the word by substituting the  

و مادرم هر دو را در اینجا تلفظ کردیم. ما با جایگزین کردن

CH with a SH sound, that has no stop;  we’re making it a little bit smoother. 

CH با صدای SH، که توقفی ندارد، کلمه را کاهش می دهیم. ما آن را کمی صاف تر می کنیم.

And we’re dropping the schwa syllable altogether. Actually. 

و ما هجای schwa را به کلی حذف می کنیم. در واقع.

Actually. But you don’t actually know. 

در واقع. اما شما در واقع نمی دانید.

I don’t actually know. Ok. 

من در واقع نمی دانم. باشه

They’re trying to think of something cute that I  might have said to tell you guys. But my Mom said: 

آنها سعی می کنند به چیز جالبی فکر کنند که ممکن است گفته باشم به شما بچه ها بگویم. اما مامانم گفت:

I can think of something cute your brother said. Yeah. See? It’s terrible. 

می توانم به حرف ناز برادرت فکر کنم. آره ببینید؟ وحشتناک است

Well, I remember doing lots of things with you. Right. No, it’s fine. 

خوب، یادم می آید که کارهای زیادی با شما انجام دادم. درسته نه، خوب است.

I remember riding you to school  on the handlebars of my bike. 

یادم می‌آید که سوار دوچرخه‌ام به مدرسه می‌رفتم.

Yeah. That hurt. I always wished that he  would buy an actual seat to put on the bike. 

آره که درد داشت همیشه آرزو داشتم که او یک صندلی واقعی بخرد تا روی دوچرخه بنشیند.

One thing I remember is sending off a card three  days before she left for summer camp so she would  

یک چیزی که به یاد دارم این است که سه روز قبل از رفتن او به اردوی تابستانی کارتی فرستادم تا

receive a card on the first day of summer camp. Yeah. That was nice. I used to go away for two  

در اولین روز اردوی تابستانی کارت دریافت کند. آره خوب بود من قبلاً برای دو

weeks, and Mom was very good about  sending cards and also treats. 

هفته می رفتم و مامان در ارسال کارت و همچنین پذیرایی بسیار خوب بود.

Well, thanks Mom and Dad so much for being  willing to meet my Rachel’s English audience. 

خوب، از مامان و بابا بسیار متشکرم که مایلند با مخاطبان انگلیسی ریچل من ملاقات کنند.

One last thing I want to say about them is  tomorrow is their 45th wedding anniversary. 

آخرین چیزی که می خواهم در مورد آنها بگویم این است که فردا چهل و پنجمین سالگرد ازدواجشان است.

So, happy anniversary, guys! Thank you! 

بنابراین، سالگرد مبارک، بچه ها! متشکرم  حالت

Are you ok? Yeah. 

خوبه؟ آره

This is my favorite uncle John. This is my dad’s older brother. Isn’t he cute? 

این عمو جان مورد علاقه من است. این برادر بزرگتر پدرم است. او ناز نیست؟

John, this is Rachel’s English. Hi Rachel’s English. How are you? 

جان، این انگلیسی ریچل است. سلام راشل به انگلیسی. چطوری؟

Rachel comes from a very talkative family. Yeah. We, we all talk a lot. 

راشل از خانواده ای بسیار پرحرف می آید. آره ما، همه ما زیاد صحبت می کنیم.

- Yeah. - It makes sense that I’m  

- آره - منطقی است که من کاری را که انجام می دهم انجام می دهم

doing what I’m doing. - Right. 

. - درسته

- I’m the quietest one I think. - Yeah, probably. 

- من ساکت ترین کسی هستم که فکر می کنم. -آره احتمالا

And he’s not that quiet. My cousin Brad owns a  

و او آنقدرها هم ساکت نیست. پسر عموی من براد

farm and one dusk, he showed me around. Rachel: In this American English pronunciation 

مزرعه ای دارد و یک غروب، او اطراف را به من نشان داد. راشل: در این ویدیوی تلفظ انگلیسی آمریکایی

video, you're going to  visit my cousin Brad's farm. 

، شما از مزرعه پسر عموی من براد دیدن خواهید کرد.

You’ll learn reductions like the reduction  of the word them and how 'want to' becomes 

کاهش‌هایی مانند کاهش کلمه آنها و چگونگی تبدیل شدن «خواستن به» به

'wanna'. You'll hear the phrase "a lot of' pronounced 

«خواستن» را خواهید آموخت. عبارت "a lot of" تلفظ شده

'a lotta'. And you'll hear an  

"a lotta" را می شنوید. و

example of the reduction of because and you are. Rachel: So Brad, how often do you feed 'em? 

مثالی از کاهش چون و you are می شنوید. ریچل: پس براد، چند وقت یکبار به آنها غذا می دهید؟ با عرض

Brad: Twice a day. Sorry about the wind here, guys. 

پوزش در مورد باد،

Here was our first reduction. Did you hear it? 

اینجا بود که این کاهش را شنیدید؟

The reduction of THEM. It’s really common to drop the TH  

in this word and change the vowel to the schwa. When you do this reduction, make sure you link  

مطمئن شوید که

it on to the word before. There  should be no break between words. 

آن را به کلمه قبلی پیوند داده اید.

“Feed them” becomes “feed ‘em”,  feed 'em in conversational English. 

«Feed them» تبدیل به «feed» می شود

Feed ‘em. It’s like an  

unstressed syllable at the end of “feed”. Rachel: So Brad, how often do you feed 'em? 

«ریچل»، چند بار به آنها غذا می‌دهید؟

So Brad, how often do you feed 'em? So Brad, how often do you feed 'em? 

Brad: Twice a day. Twice a day. 

Let’s look at this short sentence to study stress. Do you notice that some words are  

برای مطالعه استرس، به این جمله کوتاه نگاه کنید

longer and some are shorter? They’re all one-syllable long,  

but “twice” and “day” are much longer than “a”. They have an up-down intonation: Day, day. 

لحن بالا به پایین: روز، روز.

“A” is flat and said very  quickly. It's unstressed. 

«الف» صاف است و خیلی سریع گفته می‌شود. بدون استرس است.

The other two words are stressed. This contrast between stressed and  

دو کلمه دیگر تاکید دارند. این تضاد بین استرس‌دار و

unstressed is important in American English. 

بدون استرس در انگلیسی آمریکایی مهم است.

If everything was stressed and longer, it  would sound more like this: twice a day. 

اگر همه چیز تحت استرس و طولانی‌تر بود، بیشتر شبیه این بود: دو بار در روز.

Twice a day. That’s not normal English. 

دو بار در روز. این انگلیسی معمولی نیست.

Twice a day. Brad: Twice a day. 

دو بار در روز. براد: روزی دو بار.

Twice a day. Twice a day. 

دو بار در روز. دو بار در روز.  آیا

Have you ever seen a cockfight Brad? Brad: No, I don't want to. 

تا به حال خروس جنگی براد دیده اید؟ برد: نه، نمی‌خواهم.

Do they have 'em around here? Did you hear another “them” reduction  

آیا آنها آنها را در اینجا دارند؟ آیا در آن مکالمه کوچک «آنها» کاهش دیگری شنیدید

in that small conversation? Listen again. 

؟ دوباره گوش کن

Do they have 'em around here? Do they have ‘em around here? 

آیا آنها آنها را در اینجا دارند؟ آیا آنها آنها را در اینجا دارند؟

Here the word ‘them’ refers to “cockfights”. It's the plural pronoun and it's pronounced “em”. 

در اینجا کلمه "آنها" به "جنگ خروس ها" اشاره دارد. این ضمیر جمع است و "em" تلفظ می شود.

Linked to the word before, it  sounds like “have ‘em, have ‘em”. 

در پیوند با کلمه قبلی، به نظر می‌رسد که «آن را داشته باش، «ام را داشته باش».

Do they have 'em around here? Do they have 'em around here? 

آیا آنها آنها را در اینجا دارند؟ آیا آنها آنها را در اینجا دارند؟

Do they have 'em around here? Yeah! a lot of guys from Washburn got arrested  

آیا آنها آنها را در اینجا دارند؟ آره افراد زیادی از Washburn

a couple of years ago for big cockfight ring. Big, big betting? 

چند سال پیش به خاطر حلقه بزرگ خروس‌بازی دستگیر شدند. شرط بندی بزرگ و بزرگ؟

Yeah. Rachel: So you guys  

آره راشل: پس شما بچه‌ها

had a lot of rain you were saying? Here was another reduction: of. 

باران زیادی می‌بارید؟ در اینجا کاهش دیگری وجود داشت: از.

A lotta rain. The phrase “a lot of” is common in American 

باران زیاد عبارت "a lot of" در انگلیسی آمریکایی رایج است

English, and it’s common to change the word “of” to “uh”, a lotta. 

و تغییر کلمه "of" به "uh" بسیار رایج است.

Notice what happens to the T: it changes to a  Flap sound because it comes between two vowels. 

توجه کنید که برای T چه اتفاقی می‌افتد: به دلیل اینکه بین دو مصوت قرار می‌گیرد، به صدای Flap تغییر می‌کند.

That helps link the two words together. A lotta. 

این به پیوند این دو کلمه با هم کمک می کند. خیلی زیاد

Only “lot” is stressed here, the  two other words are unstressed. 

فقط «بسیار» در اینجا تاکید می‌شود، دو کلمه دیگر بدون تأکید هستند.

Uh uh uhlotta, uhlotta. Try that. 

اوه اوهلوتا، اوهلوتا. آن را امتحان کنید.

A lotta. Rachel:  

خیلی زیاد راشل:

So you guys had a lotta rain you were saying? So you guys had a lotta rain you were saying? 

پس شما بچه ها باران زیادی داشتید که می گفتید؟ پس شما بچه ها باران زیادی داشتید که می گفتید؟

So you guys had a lotta rain you were saying? 

پس شما بچه ها باران زیادی داشتید که می گفتید؟

Oh, it's been terrible! Brad: You wanna play with 'em? 

اوه، وحشتناک بود! برد: میخوای باهاشون بازی کنی؟

This wind is making it a little hard to  hear, but did you hear what my cousin said? 

این باد شنیدن آن را کمی سخت می کند، اما آیا شنیدی پسر عموی من چه گفت؟

Brad: You wanna play with 'em? You wanna play with 'em? 

برد: میخوای باهاشون بازی کنی؟ میخوای باهاشون بازی کنی؟

You wanna play with ‘em? There’s the “them” reduction again,  

میخوای باهاشون بازی کنی؟ دوباره کاهش "آنها" وجود دارد،   که

referring to the chickens. With ‘em, with ‘em, with ‘em. 

به جوجه ها اشاره دارد. با آنها، با آنها، با آنها.

He also reduced “want to” to “wanna”. This is really common, Americans do it all 

او همچنین "خواستن" را به "خواستن" کاهش داد. این واقعاً رایج است، آمریکایی‌ها همیشه آن را

the time in spoken English. It’s not improper English. 

به زبان انگلیسی گفتاری انجام می‌دهند. انگلیسی نادرست نیست

You wanna play with ‘em? Brad: You wanna play with ‘em? 

You wanna play with ‘em? You wanna play with ‘em? 

میخوای باهاشون بازی کنی؟ برد: میخوای باهاشون بازی کنی؟

میخوای باهاشون بازی کنی؟ میخوای باهاشون بازی کنی؟

Rachel: No I'd.. Brad: Okay, you can grab ‘em out of there 

راشل: نه، براد: باشه، می تونی اونا رو از اونجا بگیری بیرون

and play with 'em. Rachel: You can grab ‘em out of there. 

و باهاشون بازی کنی. راشل: شما می توانید آنها را از آنجا بیرون بیاورید.

Another them reduction! Grab ‘em, grab ‘em. 

یکی دیگر از آنها کاهش! آنها را بگیر، آنها را بگیر.

Brad: You can grab ‘em out, You can grab ‘em out, You can grab ‘em out of  

برد: می‌توانی آن‌ها را بیرون بیاوری، می‌توانی آن‌ها را بیرون بیاوری، می‌توانی آن‌ها را از

there and play with 'em if you want. Rachel: No, I do not wanna hold one of those. 

آنجا بیرون بیاوری و اگر می‌خواهی با آن‌ها بازی کن. راشل: نه، نمی‌خواهم یکی از آن‌ها را نگه دارم.

I just used the “wanna” reduction. Did you hear it? 

من فقط از کاهش "خواستن" استفاده کردم. شنیدی؟

I do not wanna hold, I do not wanna hold, I do not wanna hold one of those. 

من نمی خواهم نگه دارم، نمی خواهم نگه دارم، نمی خواهم یکی از آنها را نگه دارم.

Rachel: It's huge! How much does that cow weigh? 

راشل: خیلی بزرگ است! وزن آن گاو چقدر است؟

About 1400 pounds. Rachel: Wow, 1400. 

حدود 1400 پوند راشل: وای، 1400.

Weigh. This is a homophone. 

وزن. این هموفون است.

That means it sounds exactly  the same as another word. 

این بدان معناست که دقیقاً شبیه کلمه دیگری است.

Do you know what word is? “Weigh” is pronounced just like “way”. Way. 

میدونی کلمه چیه؟ "وزن" درست مانند "راه" تلفظ می شود. راه.

Different word, different meaning,  different spelling, but same pronunciation. 

کلمه متفاوت، معنی متفاوت، املای متفاوت، اما تلفظ یکسان.

We have a lot of homophones in American English. Click here to see a video I made about homophones. 

ما در انگلیسی آمریکایی همفون های زیادی داریم. اینجا را کلیک کنید تا ویدیویی را که در مورد همفون ساخته ام ببینید.

Rachel: It's huge! How much does that cow weigh? 

راشل: خیلی بزرگ است! وزن آن گاو چقدر است؟

About 1400 pounds. Rachel: Wow, 1400. 

حدود 1400 پوند راشل: وای، 1400.

Yeah, Rachel: Hey Ian. 

آره، راشل: هی ایان.

Ian: Hey. (laughing) 

ایان: هی. (با خنده)

Rachel: No, that's not how you said it. You said "I sold 3 of 'em." 

راشل: نه، اینطوری نگفتی. شما گفتید "من 3 تا از آنها را فروختم."

I sold 3 of 'em before we went into winter. Because I knew I was gonna be short on feed. 

من 3 تا از آنها را قبل از رفتن به زمستان فروختم. چون می دانستم خوراکم کم خواهد بود.

Here, my cousin is talking about his cows, and I  made him say it again so I could get it on camera. 

اینجا، پسر عموی من در مورد گاوهایش صحبت می کند، و من او را مجبور کردم دوباره آن را بگوید تا بتوانم آن را جلوی دوربین بگیرم.

Do you hear the THEM reduction? I sold 3 of 'em 

آیا کاهش آنها را می شنوید؟ من 3 تا

Three of ‘em. Three of ‘em. 

از آنها را فروختم. سه تای آنها

Try that. Three of ‘em. 

آن را امتحان کنید. سه تای آنها

I sold 3 of 'em. I sold 3 of 'em. 

من 3 تا از آنها را فروختم من 3 تا از آنها را فروختم

I sold 3 of 'em before we went into winter. Because I knew I was gonna be short on feed. 

من 3 تا از آنها را قبل از رفتن به زمستان فروختم. چون می دانستم خوراکم کم خواهد بود.

Good job. Rachel: I don't think I was meant to be a 

کار خوب راشل: فکر نمی‌کنم که قرار بود یک

farmer. You wanna feed 'em Ian? 

کشاورز باشم. میخوای بهشون غذا بدی یان؟

You just heard two reductions that we’ve already learned in this video. 

شما فقط دو کاهش را شنیدید که قبلاً در این ویدیو یاد گرفته ایم.

What are they? Rachel: You wanna feed 'em Ian? 

آنها چه هستند؟ راشل: میخوای به اون یان غذا بدی؟

You wanna feed 'em Ian? “Wanna” and “em”. 

میخوای بهشون غذا بدی یان؟ "Wanna" و "Em".

Do you want to feed them.? You wanna feed 'em? 

آیا می خواهید به آنها غذا بدهید.؟ میخوای بهشون غذا بدی؟

I dropped the word DO, turned “want to”  into “wanna”, and used the “them” reduction. 

من کلمه DO را حذف کردم، "خواستن" را به "خواستم" تبدیل کردم و از کاهش "آنها" استفاده کردم.

You wanna feed ‘em, Ian? Ian is my brother. 

می خواهی به آنها غذا بدهی، ایان؟ ایان برادر من است.

Rachel: You wanna feed 'em Ian? You wanna feed 'em Ian? 

راشل: میخوای به اون یان غذا بدی؟ میخوای بهشون غذا بدی یان؟

You wanna feed 'em Ian? Cows spend lot of time in there. 

میخوای بهشون غذا بدی یان؟ گاوها زمان زیادی را در آنجا می گذرانند.

Rachel: Who? The cows do. 

راشل: کی؟ گاوها انجام می دهند.

Rachel: Oh, uhuh. Rachel's Dad: Do you uh,  

راشل: اوه، اوه. پدر راشل: اوه،

keep 'em in there during the winter? My Dad made the “them” reduction too! 

آنها را در طول زمستان در آنجا نگه می‌دارید؟ پدرم کاهش "آنها" را نیز انجام داد!

Did you hear it? Rachel's Dad: Do you  

شنیدی؟ پدر راشل: آیا

uh, keep 'em in there during the winter? 

آنها را در طول زمستان در آنجا نگه می دارید؟

keep 'em in there during the winter? keep 'em in there during the winter? 

آنها را در زمستان در آنجا نگه دارید؟ آنها را در زمستان در آنجا نگه دارید؟

Keep ‘em in there. Keep ‘em, keep ‘em, just add that unstressed  

آنها را در آنجا نگه دارید Keep 'em, keep'em, فقط آن هجای بدون تاکید را

syllable to the end of the word before. Keep 'em. 

به آخر کلمه قبل اضافه کنید. نگهشون دار

My dad also dropped the T in  “winter”. It became 'winner'. 

پدرم نیز T را در «زمستان» انداخت. "برنده" شد.  آیا به

Did you notice that? Rachel's Dad: keep 'em in there during the 

آن توجه کردید؟ پدر راشل: آنها را در زمستان در آنجا نگه دارید

winter? during the winter? during the  winter? keep 'em in there during the winter? 

؟ در طول زمستان؟ در طول زمستان؟ آنها را در زمستان در آنجا نگه دارید؟

Actually, I noticed my cousin  Brad did this earlier too. 

در واقع، متوجه شدم که پسر عمویم براد نیز این کار را زودتر انجام داده است.

Did you notice? Winter became winner. 

متوجه شدید؟ زمستان برنده شد.

Brad: Before we went in to winter. Before we went in to winter. 

برد: قبل از رفتن به زمستان. قبل از اینکه وارد زمستان شویم.

Before we went in to winter. Americans sometimes drop the T when it comes  

قبل از اینکه وارد زمستان شویم. آمریکایی‌ها گاهی اوقات وقتی T

after an N. “Winter” sounds like ”winner”. Other common examples of this: center,  

بعد از N می‌آیند. «زمستان» شبیه «برنده» به نظر می‌رسد. سایر نمونه‌های رایج این مورد: مرکز،

interview, international, internet. Rachel's Dad: keep 'em in there during the 

مصاحبه، بین‌المللی، اینترنت. پدر راشل: آنها را در زمستان در آنجا نگه دارید

winter or do they still go out somewhere? Brad: They go outside. 

یا هنوز جایی بیرون می روند؟ برد: اونا میرن بیرون.

They, they're actually outside even when it's snowing. 

آنها در واقع بیرون هستند حتی وقتی برف می بارد.

Because when I come to feed 'em,  they have snow on their backs. 

Rachel's Dad: Oh. Because when I come to feed ‘em. 

چون وقتی می‌آیم به آن‌ها غذا بدهم، پشتشان برف است.

پدر راشل: اوه. چون وقتی میام بهشون غذا بدم

THEM reduction, also, my  cousin Brad reduced “because”. 

آنها را کاهش داد، همچنین، پسر عموی من براد «زیرا» را کاهش داد.

It became “cuz”, cuz,. Cuz when I. Cuz when I. 

تبدیل به "کوز"، cuz، شد. Cuz when I. Cuz when I.

Brad: Cuz when I come to feed 'em, Cuz when I come to feed 'emCuz when I come to feed 

Brad: Cuz when I.

'em, they have snow on their backs. Rachel's Dad: Oh. 

پدر راشل: اوه.

Rachel: Brad thanks for showing me your farm. Brad: You're welcome! 

راشل: براد ممنون که مزرعه ات را به من نشان دادی. برد: خوش اومدی!

You’re welcome. This is a really common phrase. We don’t  

شما خوش آمدید این یک عبارت واقعا رایج است. ما نمی

say “you are”, you are welcome. we don’t generally  say “you’re” fully pronounced, but we reduce it. 

گوییم "شما هستید"، شما خوش آمدید. ما معمولاً نمی‌گوییم «شما» به طور کامل تلفظ می‌شود، اما آن را کاهش می‌دهیم.

Yer, yer. You’re welcome. 

آره، آره شما خوش آمدید

You’re welcome. Brad: You're welcome! 

شما خوش آمدید برد: خوش اومدی!

You're welcome! You're welcome! 

شما خوش آمدید! شما خوش آمدید!

You studied a lot of reductions today. Reductions are a part of natural spoken English, 

شما امروز کاهش های زیادی را مطالعه کردید. کاهش بخشی از زبان انگلیسی گفتاری طبیعی است،

but I don’t recommend using them in writing. It’s not professional. 

اما استفاده از آنها را در نوشتن توصیه نمی‌کنم. حرفه ای نیست

But please, please, use them when you speak. It will sound great! 

اما لطفاً، لطفاً هنگام صحبت از آنها استفاده کنید. عالی خواهد بود!

Which one of these conversations was your  favorite? Let me know in the comments.  

کدام یک از این مکالمات مورد علاقه شما بود؟ در نظرات به من اطلاع دهید.

I love sharing my life with you, sharing  the English language with you. Be sure to  

من دوست دارم زندگی ام را با شما به اشتراک بگذارم، زبان انگلیسی را با شما به اشتراک بگذارم. حتماً

subscribe with notifications on so you  never miss a lesson. I love being your  

با اعلان‌ها مشترک شوید تا هرگز درسی را از دست ندهید. من دوست دارم

English teacher. That's it and thanks  so much for using Rachel's English.

معلم انگلیسی شما باشم. تمام است و بسیار سپاسگزارم برای استفاده از انگلیسی Rachel.